ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

دین عامل اصلی مشکلات خاورمیانه

    تا زمانی که بیشتر مردم خاورمیانه معتقدان به دین باشند، این منطقه روی آرامش به خود نخواهد دید.     
     منطقه‌ی خاورمیانه زادگاه ادیان سامی( یهودیت، مسیحیت و اسلام) است؛ قدیمی‌ترین این ادیان، دین یهود می‌باشد؛ در این دین سرزمین اسرائیل (یعقوب) و شهر اورشلیم مکانی است مقدس، در تورات به آنان وعده داده شده که اگر تابع فرمان یهوه باشند او آنان را به سرزمین موعود خواهد رساند؛ قداست این سرزمین برای یهودیان اگر بیشتر از مکه نباشد، کمتر از آن نیست، در تورات افکار نژاد پرستانه به وفور یافت می‌شود به گونه‌ای که یهودیان سنتی معتقدند که سایر ملل که آنان را جنتیل (ژانتیل) می‌نامند، در مقامی پائین تر از یهودیان قرار دارند، در عرفان یهودیت (کابالا) نیز روح یهودیان را در مقامی بالاتر از سایر انسانها می‌دانند؛ حتی قرآن نیز در ابتدا و برای تشویق یهودیان به پذیرش اسلام، به صراحت تمام، یهودیان را قوم برگزیده و ملت برتر دانست ولی پس از اینکه آنان از پذیرش دعوت محمد ابن عبدالله خودداری کردند، آنان را به الاغ  تشبیه کرد و میمون را یهودیان مسخ شده نامید و در ادامه اقدام به قتل عام فجیع آنان نمود؛ راز تنفیر از یهودیت را باید در این اعتقادات جست.
   شما اگر از دید مذهبی به قضیه تشکیل اسرائیل در سرزمین فلسطین نگاه کنید، به یهودیان حق می‌دهید که در سرزمین مقدسشان زندگی کنند، همانگونه که اگر ملتی مکه را از دست مسلمانان بگیرند به نسل‌هائی از مسلمانان حتی در 2،000 آینده نیز حق می‌دهید که اشغالگران را از سرزمین نیاکانشان بیرون کنند؛ اما از دید انسانی و وجدان بشری هرگز! زیرا با این منطق شما باید معتقد باشید که تمامی سفید پوستان از سرزمین آمریکا و استرالیا خارج شوند، زیرا اصل آن متعلق به بومیان است. اصولا تمدن بشر بر مبنای مهاجرت و گاه جنگ شکل گرفته، این که ملتی اکنون خود را وارث اجداد 2،000 سال پیش خویش بداند کاملا ظالمانه و نژاد پرستانه است به گونه‌ای که چنین اعتقادی باعث ایجاد جنگ‌های دائمی خواهد شد؛ موضوعی که اگر به همین صورت پیش برود خاورمیانه هرگز روی آرامش به خود نخواهد دید.
      مسیحیت دینی است که در ابتدا برای یهودیان و به قصد اصلاح خرافات این دین بیان شد؛ این دین ترکیبی است از یهودیت و میترائی. آوررنده‌ی مسیحیت، دین خویش را امتداد یهود و در راستای آن می‌دانست.
      سالها پس از این واقعه بود که یهودیت با ادیان ایرانی در آمیخت و مسیحت از دل آن بیرون آمد؛ با قدرت گرفتن میسحیت و حمایت قدرت‌های زمان از دین جدید، یهودیان به عقب رانده شدند و عملا سرزمین مقدس یهودیان زیر نفوذ مسیحیان قرار گرفت؛ البته هرآنچه که برای یهودیان مقدس بود برای مسیحیان نیز مقدس است.
    با ظهور اسلام، پیامبر این دین نیز مدعی شد او همان منجی است که در کتاب مقدس یهودیان بشارت داده شده است؛ یهودیان این را با توجه به نشانه‌های آن که در کتاب مقدسشان وجود داشت نپذیرفتند، مسیحیان هم که معتقد بودند این منجی آمده و همان عیسی است؛ لذا اسلام با هر دوی این ادیان مشکل پیدا کرد، تا جائیکه آنها را مشرک و نجس نامید؛ برای اسلام هرآنچه که در یهودیت مقدس بود، مقدس شد؛ لذا اورشلیم مدعی جدیدی پیدا کرد.
      اسلام یک بار در زمان عمر ضمن جنگ (صلیبی) با مسیحیان، اورشلیم را از آنها گرفت ولی مسیحیان موفق به باز پس گیری این سرزمین شدند؛ تا اینکه صلاح‌الدین ایوبی در جنگ صلیبی دیگر، دوباره این مکان را از مسیحیان باز پس گرفت، این درحالی بود که یهودیان کاملا به عقب راند و در حاشیه قرار داشتند. آنها طبق آنچه که در تورات نوشته شده بود، منتظر روزی بودند که یهوه(خدای یهودیان) برای آنها وعده داده بود؛ پس از آن، تا مدت زیادی این سرزمین در دست عثمانیها قرار داشت.
       یهودیان حاضر نیستند در جوامع دیگر حل شوند، زیرا دین یهودی دینی است قومی و نه جهانشمول و همانگونه که بیشتر بیان شد آنان خود را برتر از سایر ملل می‌دانند....
   تشکیل اسرائیل با کمک اروپائیان در سرزمین اعراب و مهاجرت دسته جمعی یهودیان به فلسطین و به دنبال آن تطمیع اعرابی که از نقشه یهودیان بی خبر بودند و  اخراج صدها هزار نفری اعراب از سرزمینشان بر مبنای توهمات تورات خود پایه گذار کینه عمیقی در این منطقه شده است که به نظر می‌رسد نسل جدیدی از اعراب و مسلمانان سرخورده‌ای شکل گرفته که با نگاه اسلامی به قضیه، حاضرند برای رسیدن و جبران تحقیر تاریخی خویش دست به بدترین جنایات بزنند.
      

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

فرشتگان الله دارای بال هستند.

الله برای خودش فرشتگانی را در نظر می‌گیرد که می‌توانند از زمین تا نزد او طی طریق کنند.

برخی از این فرشتگان نیز مخصوص خود الله هستند که حاملین عرش نام دارند.

برای الله غیر قابل هضم است که فرشتگانش بتوانند فاصله‌ی بین زمین تا آسمان هفتم را طی کنند در صورتیکه بال نداشته باشند؛ در مشاهدات الله از طبیعت، تمام پرندگان دارای بال هستند، لذا او نمی‌توانست که فرشتگان را بدون بال تصور کند.

اما آیا بال فرشتگان مانند پرندگان است یا تفاوت دارد؟

الله این موضوع را در ابهام قرارمی‌دهد، آنجا که بیان می‌کند؛ بالهای فرشتگان دوگانه، سه گانه و یا چهاگانه هستند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (فاطر/1) سپاس الله را كه پديدآورنده آسمان و زمين است، فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه‏اند پيام‏آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد مى‏افزايد زيرا الله بر هر چيزى تواناست.

ضمنا بال برای هر پرنده زمانی معنا پیدا می‌کند که هوا وجود داشته باشد، پس آسمان هفتم که عرش الله در آن قرار دارد باید نمی‌تواند خارج از جو زمین قرار داشته باشد.

اگر گفته شود که گفته شود که بال فرشتگان چنین کارکردی ندارند؛ پس هدف الله از آفرینش بال برای آنها چیست؟

آیا الله کار بیهوده ای را انجام داده است؟

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

تشابه ادیان ایرانی با مسیحیت

قدمت آئین میترائی

پیش از زرتشت پیامبر باستانی ایران (در حدود ۶ قرن پیش از میلاد)، ایرانیان دینی چندخدایی داشتند و مهر یا میترا گرانقدرترین خدای آنان محسوب میشد. او خدای پیمان و تعهد و سرسپردگی متقابل بود.
در لوحی به خط میخی متعلق به پانزده قرن پیش از میلاد که شامل پیمان‌نامه‌ای بین هیتی‌ها و میتانی‌ها میباشد، به میترا سوگند یاد شده است.
بین آئین های ایرانی و دین مسیحیت، تشابه ساختاری زیادی وجود دارد؛ مسیحیت دینی است که بر اساس یهویت و با الهام از آئین میترائی بنا نهاده شده است. به نظر میرسد که چنین شخصی بعنوان خدای پسر(عیسی) با این اوصاف، برگرفته از افسانه های ایرانی است:

تولد مهر
این داستان بسیار شبیه به داستان زایش عیسی است(خدای پسر)
ظاهرا جشن کریسمس در آغاز پیدایشش مقارن با شب یلدا بوده است.
شب یلدا، شب تولد مهر بوده‌؛ در این شب میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا میآید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیروکمان در دست.
برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم می‌دانند. میترا به هنگام تولد کره‌ای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفته‌است.
در روایت مستندتر، مهر از پاک بانوی باکره‌ای به نام آناهیتا در دریاچه هامون به دنیا آمد در حالی که آن دو را دریایی از گل نیلوفر در برگرفته بود.
فردوسی در شاهنامه، میترا را فریدون و آناهیتا را فرانک نامیده است.
زرتشتیان معتقد اند که میترا از نژاد زرتشت است. به عقیده آنان تخم پاک زرتشت در دریاچه هامون پراکنده است و هر هزار سال یکبار بانوی باکره ای که در آن استحمام می‌کند بار دار شده و اولین آنان میترا بوده است و آخرین آنان منجی آخرالزمان خواهد بود.(منبع آیین میترائیسم نوشته هاشم رضی)
این داستان بسیار شبیه که چگونگی باردار شده مریم می باشد.
و در روایتی دیگر است که:
     زرتشت سه بار با همسرش هووی نزدیك شد و هرسه بار نطفه‌اش بر زمین ریخت. نیروسنگ (ایزد روشنی) آنرا گرفت و به ایزد آناهید سپرد. نطفه را در دریاچه كیانسه ( طبق برخی دیگر از نوشته‌ها هامون) به ایزد آب‌ها "ناهید" سپردند فروشیان از آن در برابر دیوان نگهبانی کردند تا در زمان مشخص شده هریك از سه دوشیزه‌ی مقدر شده در آن جا آب تنی كرده و از نطفه زرتشت باردار خواهد شد. همین داستان را مری بویس در تاریخ کیش زرتشت صفحه‌ی 390 آورده است.
همانگونه که مشاهده می‌گردد؛ داستان مریم اقتباسی است از این داستان؛ زیرا او هم بدون شوهر و طوری که خود متوجه نبود باردار گردید.

علامت صلیب (چلیپا) از علائم مهرپرستان است
مهریان به نشانه خورشید، صلیبی را در یک دایره ترسیم میکردند و برای آنان چهار گوشه صلیب نشانه سال خورشیدی آغازین بود. دو گوشه ی آن نشان از روز و شب و دو گوشه دیگر نماد انقلاب خورشیدی بود. صلیب درون دایره در نقشهای شام مقدس میترا به تصویر کشیده شده است. مهریان به صلیب شکسته نیز به نام چرخ خورشید احترام می‌گذاشتند.

عروج میترا
پس از ضیافت، میترا سوار ارابه خورشید شده و به آسمان عروج می‌کند. خدای آفتاب او را سوار بر ارابه مینویی خود کرده و به آسمان میبرد تا در آخرالزمان دوباره به زمین برگردد.
این داستان بسیار شبیه به داستان عروج عیسی است.

رستاخیز
در آخر کار جهان آتشی عظیم در تمام جهان درمیگیرد و تنها پیروان میترا از آن آسوده خواهند بود
.

جناب کلهر! این آیه رو ترجمه کن.

محض اطلاع کسانیکه از این جریان خبر ندارند، بیان می‌کنم که آقای کلهر؛ ندا آقا سلطان را فریاد آقای شاه ترجمه کرده‌اند.

من از ایشان می‍خواهم که این آیه را نیز به همان سیاق ترجمه نمایند.

يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (رحمن/32)

البته طبق گفته ی ایشان ترجمه ی ایه چنین است:

ای گروه انسها و جنها اگر توانستید از گوشه و کنار آسمانها و زمین(به درون آنها) نفوذ کنید، نمی توانید مگر با شاه.


البته از آقای کلهر چنین جملات تحقیر آمیزی نسبت به زنان و دختران دگراندیش، امری است کاملا طبیعی؛ زیرا دین او ، حتی مجوز تجاوز جنسی به همین دختران را میدهد.


توهین قرآن به کر و لالها

الله در قرآن، کسانیکه اندیشه نمی‌کنند را مانند کر و لالها می‌داند:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (انفال/22) همانا بدترين جنبندگان نزد الله كران و لالان هستند آنهائی كه نمى‏انديشند.

همانگونه که مشاهده می‌گردد، در این آیه، الله به کر و لالها توهینی آشکار را روا می‌دارد.

از یک سو، هنگامیکه می‌خواهد مثال افرادی که نمی‌اندیشند را بزند؛ بهترین مثالی که به ذهنش می‌رسد‌، همین کر و لالها هستند؛ کر و لالها هستند و از سوی دیگر بر طبق قضا و قدر الهی، همین الله آنها را اینگونه آفریده است.

همچنین، هنگامیکه الله قصد دارد بدترین جنبندگان را معرفی نماید، از کسانی نام می‌برد که مانند افراد کر و لال اندیشه نمی‌کنند.

شاید گفته شود که الله در اینجا قصد توهین به کر و لالها را ندارد و منظورش افرادی است که درست از فکرشان استفاده نمی‌کنند؛ در پاسخ باید گفت چه لزومی دارد که قرآن مثال افراد کر و لال را بیاورد؟!

توهین الله به ناشنویان:

وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (نحل/76) ) و الله مثالي زده است: دو نفر را كه يكي از آن دو گنگ مادر زاد است و قادر بر هيچ كاري نيست و سر بار صاحبش می‌باشد، او را به سراغ هر كاري بفرستد عمل خوبي انجام نمي‏دهد، آيا چنين انساني با كسي كه امر به عدل و داد مي‏كند و بر راه راست قرار دارد مساوي است؟

همانگونه که در این آیه مشاهده می‌شود، قرآن با حالتی توأم با تحقیر، برای بیان کسی که وابسته به کسی دیگری است و از خودش قدرتی ندارد، مثال فرد ناشنوائی را می‌زند.

الله افراد جهنمی را به کرها(ناشنوایان) و کورها(نابینایان) تشبیه می‌کند:

مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ (هود/24) حال اين دو گروه (مؤ منان و منكران) حال نابينا و كر و بينا و شنوا است آيا اين دو همانند يكديگرند؟ آيا فكر نمي‏كنيد؟

توهین الله به نابینایان:

قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ (انعام/50) بگو من نميگويم خزائن الله نزد من است و من آگاه از غيب نيستم و به شما نمي‏گويم من فرشته‏ام، من تنها از آنچه به من وحي مي‏شود پيروي مي‏كنم، بگو آيا نابينا و بينا مساويند؟ چرا فكر نميكنيد؟!

در این آیه، الله نابینایان را مانند ظلمات(تاریکی) می‌داند:

قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (رعد/16) بگو چه كسي پروردگار آسمانها و زمين است ؟ بگو الله! بگو آيا اوليا غير از او براي خود برگزيده‌ايد كه مالك سود و زيان خود نيستند بگو آيا نابينا و بينا يكسان است ؟ يا ظلمت‌ها و نور برابرند؟ آيا آنها شريكاني براي الله قرار دادند بخاطر اينكه آنان همانند الله آفرينشي داشتند و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شد؟! بگو الله خالق همه چيز است و او است يكتا و پيروز!

وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ (فاطر/19) نابينا و بينا هرگز مساوي نيستند. وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ (فاطر/20) و نه ظلمتها و روشنائي!

به این آیه خوب توجه نمائید که چگونه چگونه نابینایان را مسخره می‌نماید:

أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ (رعد/19) آيا كسي كه مي‌داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو (ای محمد)نازل شده حق است همانند كسي است كه نابيناست؟! تنها صاحبان انديشه متذكر مي‏شوند!

در آیه‌ی پائین، الله کافران را به کورها تشبیه می‌کند، کسانیکه آنها را روز قیامت هم کور قرار می‌دهد:

وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا (اسراء/72) اما آنها كه در اين جهان نابينا بودند در آنجا نيز نابينا هستند و گمراه تر!

البته جالب است که الله از همه حتی همین کافران می‌خواهد که نامه‌ی اعمالشان را بخوانند:

اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (اسراء/14) كتابت را بخوان! كافي است كه امروز خود حسابگر خود باشي!

اگر کوری عذابی است جهنمی؛ چرا الله برخی از بندگانش را بی‌دلیل کور می‌آفریند؟!

همچنین برخی از جهنمیان(البته فرشتگان الله فردگان کافر را هم شلاق می زنندبهشتیان را از روی چهره‌ی‌شان می‌شناسند:

وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ (اعراف/46) و در ميان آندو (بهشتيان و دوزخيان) حجابي قرار دارد و بر «اعراف» مرداني هستند كه هر يك از آندو را از سيمايشان مي‏شناسند و به بهشتيان صدا مي‏زنند كه درود بر شما باد، اما داخل بهشت نمي‏شوند در حالي كه اميد آن را دارند.

اگر آنها را کور خلق نموده است پس چگونه است که برخی از بهشتیان را از روی چهره می‌شناسند!

الله در این آیه بیان می‌نماید که من آنها (کافران) را لعنت کرده و آنها را کور می‌نمایم:

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ (محمد/23) آنها كساني هستند كه الله از رحمت خويش دورشان ساخته، گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور نموده است.


در این آیه، الله بینایان را برتر از نابینایان معرفی می‌نماید:

وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ (غافر/58) هرگز نابينا و بينا مساوي نيستند، همچنين كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند با بدكاران يكسان نخواهند بود، اما كمتر متذكر مي‏شويد.

بابا! خونه‌ی خدا هم محکمه؟ اگه زلزله بیاد خونه‌اش خراب میشه؟

در خونه نشسته‌ایم، تلویزیون روشن و خسارات زمین‌لرزه‌ی شیلی را نشان می‌دهد؛ بحث استحکام خونه‌هاست. دخترم هم به حرف ما گوش می‌دهد، او از من درباره‌ی استحکام خونه‌ی ما می‌پرسد، برای اینکه دچار اضطراب نگردد به او می‌گم که خونه‌ی ما محکمه، یهو پرسشی عجیب را از من می‌پرسد:

بابا! خونه‌ی خدا هم محکمه؟ اگه زلزله(زمین‌لرزه) بیاد خونش خراب میشه؟ اگه خونش خراب شد کجا میره؟ اگه مانند اینا زخمی شد کجا می‌برنش؟

از پرسشش جا خوردم.

گفتم؛ بابا! خدا که خونه نداره.

گفت من خودم خونه‌ی اون رو دیدم.

مونده بودم چی بگم؛ اگه می‌گفتم که خراب نمی‌شه، ممکن بود بگه پس چرا خونه‌ی مردم خراب میشه؟ اگه می‌گفتم که خراب میشه، باز ممکن بود بگه؛ مگه خونه‌ی خدا هم خراب میشه؟

از طرفی بنابه آموزه‌های محیط، نمی‌تونستم به اون واقعیات رو بگم؛ و از سوی دیگه، برای پرسش او، پاسخ روشنی نداشتم.

بلاخره با طفره رفتن از پاسخ مستقیم، تونستم ذهن اونو به چیز دیگه‎ای متوجه سازم؛ اما این پرسش همچنان در ذهنم نقش بسته که چرا من باید مجبور باشم به فرزندم خرافه بیاموزم؟

چرا نمی‌تونم واقعیات هستی که فکر می‌کنم درسته رو بگم؟

خامنه‌ای! مگه نمی‌گی که خدا میگه هرکس بیگناهی رو بکشه انگار بشریت رو کشته؟

جناب خامنه‌ای!

مگه تو خودت رو ولی فقیه و نماینده‌ی امامی که معتقدی امام زمان است نمی‌دونی؟

مگه معتقد نیستی که امام زمان از سوی الله، امام زمان شده؟

مگه معتقد نیستی که الله برای خون بیگناهان اهمیت زیادی قائله؟

مگه الله در کتابش و از قول تورات نمی‌گه که هر کس بیگناهی را بکشه، انگار کل بشریت رو کشته؟

پس چرا پیروان تو ندا را کشتند؟

جرم او چه بود؟

چرا به فرزندان ایران در کهریزک، ابتدا تجاوز کردند و سپس آنها را کشتند؟

جرم آنها چه بود؟

می‌گی اونا به من که ولی فقیه هستم، اعتراض کردند؟ جرم مصطفی میرابراهیمی چه بود؟ او که تنها سر مزار ندا رفته بود.

البته من خوب پاسخ این پرسش رو می‌دونم.

تو اینگونه مانند الله که قاتل بودن موسی را توجیه کرد، توجیه می‌کنی.

اگر دین تو این است من کافری برگزینم.

ای محمد!
می‌گویند که تو خود را فرستاده‌ی خدائی بنام الله می‌دانی؛ من در آن زمان نبودم تا با تو هم‌سخن گردم، اما کتابی از تو بجا مانده که از قول تو می‌گویند، سخنان الله است. پس اجازه بدهید تا من همین کتاب را مورد کنکاش قرار دهم، البته پیروان تو و از قول شما می‌گویند که هرکس در این کتاب کوچکترین شکی نمود، کافر و اگر مسلمان باشد باید کشته شود.
من مسلمان زاده‌ام، پس اگر در این کتاب شک کنم و بخواهم آنرا مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهم که باید کشته شوم؛ از طرفی اگر شک نکنم که هرگز به یقین دست پیدا نخواهم کرد.
اگر غیر مسلمانی بخواهد چنین کاری را انجام دهد که شما و پیروان شما آنان را کافر می‌دانید، کافری که مانند حیوانات اهلی است.
پس برای من راهی جز کنکاش در این کتاب باقی نمی‌ماند، گرچه می‌دانم که به راه خطرناکی گام برداشته‌ام، راهی که اگر پیروان دین تو مرا شناسائی نمایند، سرنوشتی جز مرگ با شکنجه در انتظارم نیست.
من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و می‌دانم که اگر مرا دستگیر نموده و سپس کشتند فرزندان این سرزمین، راهم را ادامه خواهند داد.
این نوشته‌ها را از مدتها پیش تهیه کرده‌بودم و امید داشتم که بتوانم در فردای آزادی ایران، آنرا منتشر نمایم؛ ولی به این نتیجه رسیدم که تا روشنگری نباشد، آزادی بدست نخواهد آمد.
آرزو داشتم و دارم که بتوانم در فضائی شفاف، از نوشته‌هایم دفاع نمایم؛ اما پیروان دین تو هرگز چنین اجازه‌ای را به من نخواهند داد.
پس اجازه دهید که در همین فضای مجازی که دانش بشری در اختیار من قرار داده است، نقدهایم را فهرست‌وار از کتابی که تو می‌گوئی قرآن و کلام‌الله است، داشته باشم.
تو می‌گوئی که این سخنان، سخنان الله است؛ من هم قبول کرده بودم، اما با بررسی همین کتاب، دهها پرسش در ذهن نقش می‌بندد؛ اگر بتوانم از تمام این پرسشها چشم پوشی نمایم، هرگز وجدانم این اجازه را به من نمی‌دهد که ندانم چرا همین الله،
مجوز تجاوز جنسی به زنان و کودکان دگراندیش را می‌دهد؟
البته می‌دانم که این پرسش را چندین بار از همه نمودم اما باز می‌گویم و خواهم گفت تا پاسخی روشن را از پیروانت دریافت نکنم.
ای محمد!
چرا الله به تو و پیروان تو مجوز تجاوز جنسی به دختران 9 ساله، آن هم بصورت کاملا قانونی و
تحت نام ازدواج را می‌دهد؟
ای محمد! چرا دین تو
زنان را مانند کالائی در ردیف طلا، نقره و چهارپایان؛ در اختیار مردان قرار داده است؟
چرا الله به تو اجازه داد که
زن پسر خوانده‌ی خویش را از او طلاق بگیری و به ازدواج خودت در بیاوری؟
چرا این همه
خرافات در کتاب الله وجود دارد؟
البته چراهای من بسیار است؛ تو هم که در میان ما نیستی،
الله هم که فقط نظاره‌گری بیش نیست.
لذا از علمای دین تو این پرسشها را دارم و امیدوارم که به پرسشهایم پاسخ بدهند.

خامنه ای : امام حتی به کمونیست‌ها هم نصیحت می‌کرد که برگردند تا اعدام شده و به بهشت بروند.

خبرگزاری جک‌نیوز لحظاتی پیش از درون حرم مطهر امام خمینی گزارش داد که حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان دیدگاه امام و جاذبه‌ی او به وصیتانه‌ی سیاسی الهی ایشان اشاره و فرمودند: اما حتی از کمونیست‌ها هم می‌خواست به به کشور برگردند تا قانون که اعدام و یا هر چیز(مشابه) دیگر است در مورد آنها اجرا گردد؛ تا آنها در جهان آخرت از عذاب الله (عذاب جهنم) نجات پیدا کنند.

این خبرگزاری افردود با شنیدن این خبر که تا کنون کمونستها از آن بی‌خبر بودند، هجوم سیل‌آسای این متقاضیان اماده‌ی اعدام و رسیدن به بهشت در جلو سفارت جمهوری اسلامی آغاز شده است.

البته بابررسی که این خبرگزاری در وصیتنامه ی خمینی به عمل آرود، اعلام نمود که خمینی چنین جمله ای را نگفته است؛ خبر تکمیلی را متعاقبا اعلام خواهد شد.

اصل خبر کاملا درست می باشد و جک نیست.

جناب کروبی! برای من غیر قابل قبول است که شما ولایت فقیه را قبول نمائید و همچنان معتقد باشید که اختیارات او بیش از حد است.

خمینی نظریه‌ی ولایت فقیه خود را بر اساس این امر بنا می‌گذارد که در زمان غیبت امام معصوم؛ فقیهی عادل(البته با تشخیص مجلس خبرگانی که اعضای آن بطور غیر مستقیم منصوب ولی فقیه هستند) و جامع‌الشرایط زمام امور مسلمین را بدست می‌گیرد، این نظریه براساس این برداشت از اسلام است که الله پس از خاتمه دادن نبوت، برای مردم اولیائی را با نام امام قرار داده است که حاکم و ناظر بر جان و مال مردم باشند، آنها از ولایت تکوینی برخوردار هستند، البته من می‌دانم که بیشتر مخاطبان شما معنی ولایت تکوینی را نمی‌دانند؛ پس اجازه دهید تا بگویم ولایت تکوینی یعنی اینکه صاحبان این حق، بر هستی تسلط دارند و همه چیز بخاطر وجود آنان است؛ تشحیص آنان تشخیص الله است و همه‌ی مردم ملزم به اطاعت از آنها می‎باشند. از دید فقه تشیع، امامان ارکان زمین(1)، ولی امر و خزانه‌دار الله هستند(2) و بر مردم اطاعت از آنها واجب است(3).

پس اختیارات ائمه در حد کمال و در واقع خدایگان زمینی هستند، شیعه معتقد است که ائمه این اختیارات را همواره تا روز قیامت دارا هستند؛ اما پارادکسی بزرگ در اینجا آشکار می‌گردد و آن اینکه: اگر الله تا این اندازه برای ائمه اختیارات و قدرت را قرار داده است و دنیا بواسطه‎ی وجود ائمه پابرجاست، پس در زمان غیبت، این اختیارات ائمه کجاست؟ چرا نمی‌توانند از این قدرتی که الله به آنها داده است بهره ببرند؟

آیت الله خمینی برای اینکه بر این تناقض غلبه نماید نظریه‌ی ولایت فقیه را مطرح نمود؛ در این نظریه اختیارات ولی فقیه در زمان غیبت به فقیه عادل جامع الشرایط واگذار می‌گردد، در این نظریه او نائب امام غایب است و تمام اختیارات امام غایب را داراست. خمینی معتقد بود که این فقیه بر مردم ولایت دارد، همانگونه که امامان بر مردم ولایت دارند، بنابراین اطاعت از ولی فقیه، اطاعت از امام معصوم می‌دانست.

جناب کروبی!

برای من غیر قابل قبول است که شما ولایت فقیه را قبول نمائید و همچنان معتقد باشید که اختیارات او بیش از حد است؛ ولایت فقیه یعنی نیابت امام زمان، امامی که شما معتقدید بر جان و مال مردم ولایت دارد(حکم او در این باره اولویت دارد).

آیا قابل قبول است که شما بعنوان فقیه (آگاه به فقه)؛ چنین ایرادی را از خامنه‌ای بگیرید و از ریشه‌ی این مشکل آگاه نباشید؟

بیائید و با مردم کاملا رو راست باشید و مانند دکتر سروش اعلام نمائید که نظریه‌ی ولایت فقیه یک نظریه‌ی باطل است. اگر با توجه به شرایط ایران، چنین کاری از شما بر نمی ‌آید لااقل مانند آیت الله سیستانی می‌توانید این نظریه را کاملا محترمانه رد نمائید.

==========================================

(1) اصول کافی/ کتاب الحجه/ باب ان الائمه هُم ارکانُ الارض.

(2) اصول کافی/ کتاب الحجه/بابان الائمه علیهم السلام ولاه الله و خزنه علمه.

(3) اصول کافی/ کتاب الحجه/باب فرض الطاعه الائمه.f

حسن خمینی سفارش توسل به حبل المتین نمود.

حبل‌ المتین یعنی طناب کلفت. البته یکی از راههای رسیدن و تقرب الهی و از وظایف مهم حکومت اسلامی، همین راه است راهی که پدر او هم به درستی تشخیص داده بود. این راه ریشه در اسلام دارد و میتوان با اعدام توسط حبل المتین چند صباحی دگراندیشان را ساکت نمود:

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33) سزاى كسانى كه (با) الله و فرستاده اش محاربه می‌کنند و در زمين به فساد (کارهائی که از دید اسلام گناه است) مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. (شرح مفصل در اینجا)

گِل محمد(رسول الله) و عترتش، با گِل سایر انسانها تفاوت دارد.

رسول الله فرمود: هر کس دوست دارد مانند ما پیامبران زنده بماند، مانند شهیدان بمیرد و در باغی که الله کاشته است، منزل نماید؛ باید شیعه علی باشد، با دوستان او دوستی نماید و به امامان پس از وی اقتدا نماید؛ زیرا آنها عترت من هستند که از گِل من آفریده شده اند. ای الله! دانش من را روزی آنها کن. وای بر کسانی از امت من که مخالف آنها باشد؛ خدایا! شفاعت مرا به آنان مرسان.

اصول کافی/کتاب الحجه/باب ما فرض الله عزوجل و رسوله من الکون مع الائمه.

عجب دین فضولی!

قانون مجازات اسلامی:

ماده‌ی 127) مساحقه، همجنس‌بازی زنان است با اندام تناسلی.

ماده‌ی 129) حد مساحقه برای هر یک از طرفین، صد تازیانه است.

ماده‌ی 131) هرگاه مساحقه سه بار تکرار شود و پس از هر بار حد جاری گردد، در مرتبه‌ی چهارم حد آن قتل است.

ماده‌ی 134) هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند، بدون ضرورت برهنه و زیر یک پوشش قرار گیرند، به کمتر از 100 تازیانه تعزیز می‌شوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار در تعزیز، مرتبه‌ی سوم به هر یک صد تازیانه زده می‌شود.

اما ببینید راههای اثبات آن چگونه است:

ماده‌ی 128) راه‌های ثبوت مساحقه در دادگاه همان راه‌های ثبوت لواط است.

اما را های ثبوت لواط:

یا اقرار خود لواط کنندگان است و یا دیدن چهار نفر مرد عادل(ماده ی 117 قانون مجازات اسلامی). همانگونه که مشاهده می‌گردد، برای گواهی زنان در این زمینه پشیزی ارزش قائل نیستند!

جالبتر اینکه مجوز تجاوز جنسی را به زنان و دختران به اسارت گرفته شده، در اسلام وجود دارد؛ اما اینچنین در جزئیات زندگی شخصی افراد هم دخالت می‌کند.

عجب دینی است این اسلام!

آیا می‌دانید برای اثبات اینکه امام جواد (تقی) فرزند امام رضاست به قیافه شناس متوسل شدند؟

    داستانی واقعی از مظلومیت امام تقی پدر امام نقی علیهما السلام.

    داستان زیر به نقل از اصول کافی است: 
     
     امام رضا تا مدتها فرزندی نداشت؛ و همگان از این امر آگاه بودند؛ ابن قیام به ابی الحسن رضا نامه نوشت و در ضمن گفت:
 تو چگونه امامی هستی که پسر و جانشینی نداری؟
      امام رضا با خشم گفت: "تو از کجا می‌دانی که من پسر ندارم؟ به خدا روزگاری نگذرد که الله به من پسری دهد".
     ابن ابی نصر می‌گوید که پس از سرور تو امام رضا، امام کیست؟ من دلم می‌خواهد از او بپرسی تا من بدانم؛ من خدمت امام رضا رسیدم، به ایشان خبر دادم و بعد به او (پرسشگر) گفتم:
      امام به من گفت: "پس از من پسرم امام است، پرسشگر گفت:
      کسی جرأت دارد بگوید پس از من پسرم امام است و اولادی نداشته باشد.(اصول کافی/کتاب الحجه/باب الاشاره و نص الی ابی جعفر الثانی)
   از این حدیث معلوم می‌شود که در آن زمان اعتقاد غالب آن بود که امام رضا فرزندی ندارد.
     تا اینکه پسری برای او از مادرش که برده‌ای(از طایفه‌ی ماریه‌ی قبطیه (مصری)، همسر محمد این عبدالله) بود زاده شد، این پسر(امام تقی) بر خلاف رنگ پدر و مادرش، سیاه بود؛ با بزرگ شدن او، در شهر زمزمه پیچید که این پسر، پسر (امام) رضا نیست؛ امام رضا از این امر ناراحت بود تا اینکه پیشنهاد آوردن قیافه شناس را برای اینکه این پسر، پسر خودش است یا نه را پذیرفت.
     على بن جعفر برادر امام كاظم و عموى امام رضا عليهما السلام است و زمان امامت امام جواد(تقی) عليه السلام نيز زنده بود، و او را درك كرده است ؛ او مى‌گويد:
      برخى از ما دوستان و بستگان امام رضا در حق وى ظلم و ستم كرديم، چرا كه با زخم زبان ، اذيت و آزار روحى شديدى را براى وى فراهم نموديم، آن زمان كه فرزند بزرگوارش امام جواد عليه السلام به دنيا آمد و از چهره ى سیاهی برخوردار بود، ما عموها و برادران امام رضا عليه السلام زبان به سخنان ناروا گشوديم و گفتيم:
       هرگز در ميان ما امامى سیه چرده وجود نداشته است و در ميان مردم شايع شد كه اين فرزند او نيست .
      اين سخن به گوش امام رضا عليه السلام رسيد و فرمود:
 "او فرزند من است" .
      برادرانش به او گفتند که "تو هم مانند رسول الله که بر طبق گفته‌ی قیافه‌شناس حکم صادر کرده است، در مورد فرزندت حکم صادر کن"؛ او هم پذیرفت و گفت: "قیافه‌شناس را بخوانید، ولی به آنها نگوئید که برای چه آنها را خوانده‌اید و همه در خانه‌ی خود باشید"؛ چون قیافه شناسان آمدند ما همه در باغ نشستیم و عموها و برادرها و خواهرها در صف شدند و به امام رضا جبه‌ی پشمی پوشانیدند و کلاه پشمی بر سر او نهادند و یک بیل سر شانه‌ی او گذاردند و به او گفتند که برو در باغ و مانند یک کارگر باغ با؛  حضرت رضا عليه السلام نيز پذيرفت.
     همه‌ى خويشاوندان حضرت جمع شدند و حضرت رضا عليه السلام پيش از آمدن قيافه شناس در هيأتى ويژه وارد باغ شد و به كار مشغول گشت؛ فرد قيافه شناس در كنارى نشست و همه‌ى افراد را زير نظر داشت؛ از طرفى ديگر امام جواد عليه السلام به جمعيت حاضر ملحق شد، نگاهها به طرف مرد قيافه شناس كه در هيأت يك قاضى كار كشته حضور يافته بود، دوخته شد.
    وى با نگاهى به حاضران و پسر بچه‌ى حاضر در مجلس، به سخن در آمد و گفت:
     در ميان اين جمعيت كسى را به عنوان پدر اين پسر بچه نمى بينم و نمى‌شناسم، ولى چنان چه پدر اين فرزند در اين مكان باشد، همانى خواهد بود كه در باغ مشغول كار است! زيرا آثار قدم و پاى او و اين پسر بچه مشابه يكديگر مى باشد.
    على بن جعفر مى گويد:
     امام جواد عليه السلام را در آغوش گرفتم و صورتش را بوسيدم ، از روى اشتياق آب دهان وى را مكيدم ، و گفتم:
  "اشهد انك امامى عند الله )گواهى مى دهم كه تو امام من در نزد خدا هستى ."(
    حضرت رضا عليه السلام با مشاهده‌ى اين صحنه، قطرات اشك بر گونه‌هاى     مباركش جارى شد و فرمود:
     عمو جان، آيا از پدرم نشنيدى كه از جدش رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كرد كه آن حضرت فرمود:
     پدر و مادر من فداى فرزند بهترين كنيزكان ، كنيزكى كه از منطقه‌ى نوبه مى‌باشد، پاك و پاكيزه ، صاحب رحمى پاك، خداوند لعنت كند فرزندان عباس را (مقصود خلفاى بنى العباس مثل هارون ، مامون ،منصور، متوكل و...) آنان فتنه آفرينانى هستند كه ظلم آنان دامن فرزند مرا نيز خواهد گرفت .
در پاسخ وى گفتم:
   راست مى‌گويى، جانم به فدايت.( اصول کافی/کتاب الحجه/باب الاشاره و نص الی ابی جعفر الثانی)
    امام جواد تنها پسر امام رضا بود.
    بسيارى از دانشمندان بزرگ شيعه و سنى مانند شيخ مفيد، طبرسى ، ابو عمر وكشى، ابن شهر آشوب، مسعودى و گنجى شافعى را شامل مى شود، بر اين عقيده اند كه امام جواد عليه السلام تنها و يگانه فرزند امام رضا عليه السلام مى باشد (1) .
=====================================================

(1) (1) ارشاد مفيد: 316. رجال كشى : 596،ح 1115. مناقب اين شهر آشوب : 4/367. اعلام الورى : 2/86. اثبات الوصيه : 219. كفايه الصالب : 457.

Translate

بايگانی وبلاگ