ابتدا به تعریف واژهی فاشیسم پرداخته میشود و سپس این تعریف را با آیات قرآن و سنت محمد مقایسه میگردد:
برای فاشیسم تعریفهای گوناگونی ارائه شده است، نقطه مشترک همهی آنان این است که " فاشیسم مفهومی است روحانی که در آن انسانها باید در مسیر آن قرار گیرند تا جامعه سعادتمند گردد"؛ این ایده برای خود اهدافی مقدس قائل است.
بنیانگذار فاشیسم موسولینی بود که با همین ایده و شعار به قدرت رسید و آن را در اجرا نمود.
1- عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
2- مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی
3- مخالفت با لیبرالیسم
4- تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
5- تقدس پیشوا تا سرحد امکان
6- مخالفت با دنکراسی، دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی مینامند
7- اعتقاد شدید به قهرمانپرستی
8- تبلیغ روح رزمجویی
9- نظام تک حزبی
نخست به بررسی نظر اسلام در بارهی تعریف فاشیسم پرداخته میشود، سپس دستورات این دین در قیاس با اهداف اعلام شدهی موسولینی بعنوان بنیانگذار این ایده، مورد قیاس قرار میگیرد.
بر طبق تمام تعریفهائی که از فاشیسم صورت گرفته است، ایدهای است دارای بعدی روحانی که به فردی خاص منتقل میگردد.
در اسلام، همهی مردم ملزم به پیروی از الله هستند، از آنجائیکه این خدا با هیچ کسی ارتباطی ندارد و مفهومی است کاملا ذهنی، لذا رهبر اسلام سخنان خود را سخنان او میداند، در اسلام او کسی است که از روی هوا سخنی را بر زبان جاری نمیکند و تمام سخنانش وحی خداوندی است:
بر طبق آموزههای اسلامی، فرد فرد جامعه باید در راستای محمد قرار گیرند تا به بُعدی فرازمینی که در او وجود داشت برسند، هر گونه کژی در این راستا برابر است با نابودی، اگر فردی پس از قرار گرفتن در این مسیر از آن رویگردان شد، او از مفهوم انسانی که الله برای خلقتش در نظر گرفته است، خارج گردیده و به موجوی پست "پستتر از هر پستی" تبدیل میگردد که وی را مرتد مینامند، کسی که باید به زندگی فردیاش پایان داد، اگر شخصی در اساس از پذیرش او بعنوان موجود فرازمینی و کسی که با خدا متصل است امتناع ورزد، مانند جانورانی است که چند روزی در این جهان میچرد و از حقوقی پائینتر از رستگاران(مؤمنین به او) برخوردار خواهد بود، پس محمد در تعریف فاشیسم کاملا میگنجد.
اکنون که محمد در میان امت اسلامی نیست این اختیارات به چه کسی واگذار میگردد؟
قرآن بیان مینماید که پس از محمد، پیروی از اولی الامر مادامیکه در راستای محمد قرار گیرد واجب و لازم است:
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ) نساء/59) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از الله پیروی نمائید و فرستاده(ی او) و اولياى امر خود (نیز) پیروی کنید؛ پس هر گاه در امرى اختلاف پیدا کردید اگر به الله و روز رستاخیز ايمان داريد آن را به الله (قرآن) و فرستاده(ی او) ارجاع دهید(با آنها قیاس نمائید) این(برای شما) بهترین سرانجام است.
در اینجا اولی الامر به تمامی حاکمان اطلاق میگردد، زیرا در ادامهی آیه بیان شده است که اولی الامر هم باید در راستای قرآن و محمد باشد؛ بنابراین اگر این اولیالامر در راستای محمد قرار گیرد درست مانند محمد باید از وی پیروی نمود.
بررسی اهداف اعلام شدهی فاشیسم و قیاس آن با دستورات اسلامی
عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
تبلیغ روح رزمجویی
این دو مورد تقریبا در ارتباط با هم هستند، لذا هر دو مورد را یک جا مورد بررسی قرار میدهیم:
این آیه دلیلی است بر اینکه اسلام در برابر آنچه را که دشمنان الله و رسولش میداند، ذرهای سر سازش ندارد:
لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22 ) (هیچ) گروهی را پیدا نخواهی کرد كه به الله و روز رستاخیز ايمان داشته باشند، (با) كسانى دوستی نمایند كه با الله و فرستادهاش مخالف باشند هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خویشاوندان آنها باشند؛ (الله) در دل اينهاست كه ايمان را نوشته و آنها را با روحى از سوی خویش تأييد نموده و آنان را به باغهائی(بهشت) كه از زير آن جويهايى روان است وارد میکند، هميشه در آنجا ماندگارند، الله از آنها خشنود و آنها از او خشنود هستند، آنها حزب الله هستند، همانا حزب الله رستگارانند.
از دستوارات صریح و واضح رهبر اسلام به همهی مؤمنان یادگیری اسب سواری و تیراندازی است، فرد جنگجو باید بتواند هر دو مورد را خوب اجرا نماید، محمد تا جائی پیش میرود که تیراندازی را جزء نعمتی میداند که اگر کسی پس از یادگیری ترک نمود، مرتکب کفر شده است:
ومن ترك الرمي بعد ما علمه رغبة عنه ، فإنها نعمة تركها ، أو قال : كفرها (رواه الطبراني في الصغير والأوسط)
همچنین آیهی زیر در همین راستاست:
الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا )نساء/76) كسانى كه ايمان آوردهاند در راه الله میجنگند (کشتار میکنند) و كسانى كه كافر شدهاند در راه طاغوت میجنگند (کشتار میکنند) پس (با) ياران شيطان را بجنگید كه نيرنگ شيطان ضعيف است.
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ (انفال/60) و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن الله و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان كه شما نمىشناسيدشان و اله آنان را مىشناسد بترسانيد و هر چيزى در راه الله خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مىشود و بر شما ستم نخواهد رفت.
قرآن از تمام مخالفتهای علنی با افکار خود را بعنوان فتنه یاد میکند، فتنهای که باید همواره با آن جنگید:
"وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ) بقره/193) و بجنگید (با) آنان تا ديگر فتنهاى نباشد و دين مخصوص الله (همه گیر) گردد، پس اگر دست برداشتند(از کفر)، تجاوز جز بر ظالمان روا نيست"
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) بقره/244) در راه الله بجنگید(کشتار کنید) و بدانيد كه الله شنواى داناست .
قاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ) توبه/( 29 و کسانیکه از اهل كتابى(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشته ی الله و پيامبرش را حرام نمىگيرند و دين حق نمىورزند، (با آنها ) بجنگید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/123) اى كسانى كه ايمان آوردهايد (با) كافرانى كه مجاور شما هستند بجنگید و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با متقیان است.
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد/4 ) پس چون با كسانى كه كفر ورزيدهاند برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامیکه آنان را از پاى درآورديد پس (اسیران) را امحکم در بند كشيد سپس يا منت نهيد و يا فديه (بگیرید) تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است (امر الله) و اگر الله مىخواست از ايشان انتقام مىكشيد ولى تا برخى از شما را به وسيله برخى بيازمايد و كسانى كه در راه الله كشته شدهاند هرگز كارهايشان را ضايع نمىكند.
و در آیات مشابه دیگر.
لذا همانگونه که مشاهده میگردد، اسلام به پیروانش دستور صریح در مورد جنگیدن را میدهد، این آیات چیزی جز ترویج روح جنگجوئی نیستند.
مخالفت اندیشههای سوسیالیستی
اسلام مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد؛ این مورد شاید تنها موردی باشد که بیان کنندهی اعتقاد اسلام به اقتصاد آزاد باشد، البته این دین دارای نظرات اقتصادی یکنواختی نیست و ناهمگونی زیادی در این دین دیده میشود، از یک سو آزاد نیست زیرا مثلا سیستم بانکداری اسلامی با اصل بانکداری آزاد که بر مبنای پرداخت سود است مخالف میباشد؛ از سوئی دیگر مالکیت خصوصی را کاملا به رسمیت میشناسد و دولت اسلامی برای تأمین هزینهی زندگی کسی، مسئولیتی ندارد.
واجب بودن پیروی همهی گروهها از دولت
اعتقاد شدید به قهرمانپرستی
دولت مد نظر فاشیسم، مجموعهای را شامل میگردد که مستقیما زیر نظر مجری قوانین فاشیستی است(رهبر)، البته شاید بتوان به نوعی رفتارها و دستورات مغایر با این اصل را در اسلام مشاهده نمود، اما ساختار این دین به گونهای است که عملا انتقاد از تمام مجموعهای که مرتبط با نظام اسلامی است، غیر ممکن میسازد، احترامی که اهل سنت به صحابهی پیامبر اسلام میگذارند به گونهای که به خود اجازهی هیچ انتقادی را از آنان نمیدهند و همچنین حالت تقدسی که تمام یاران آنچه را که معصومین میدانند پیدا کردهاند، بهترین دلیل این مدعاست؛ در حکومتهائی که پس از دوران محمد شکل گرفتهاند، کلیهی نهادهائی که مستقیما زیر نظر امیرالمؤمنین زمان میباشند، اینگونه هستند.
پرستش نیز از اصول هر سه دین سامی"مسیحیت" یهودیت" و "اسلام" است.
مخالفت با لیبرالیسم(آزادی)
مخالفت با دمکراسی
نظام تک حزبی
این سه مورد تقریبا با هم در ارتباط هستند
روح دمکراسی بر مبنای آزادی انتخاب است، درصورتیکه مردم در حکومت اسلامی امکان حق انتخاب فرد غیر مسلمان را بعنوان رهبر یا هر اسمی دیگری ندارند. پس هر حزب یا گروهی که در رأس قدرت باشد در اهداف بیان شده با دیگری هیچ تفاوتی ندارد.
شرح در اینجا
پس میتوان گفت: همانگونه که رهبر اسلام را میتوان فردی فاشیست نامید، دین اسلام هم عقیدهای است فاشیستی.