آوردهاند که پادشاهی بر شهری فرمانروائی میکرد، او دوست داشت که خود را عادل بنامد، وی شتری داشت که به او ناقه الملک میگفتند؛ این شهر در نزدیکی کوهی قرار داشت که چشمهای کوچک از آن رو به شهر میجوشید، همین چشمه تنها منبع آب آشامیدنی مردم این شهر بود.
پادشاه به همهی مردم این شهر اعلام کرده بود که این شتر من است، پس آب باید نوبتی بین شما و شتر تقسیم گردد، یک روز برای شما و روز دیگر برای شتر؛ پادشاه برای اینکه اطمینان پیدا کند که دستورش به مردم رسیده است، وزیری را برای این کار تعیین نمود؛ وزیر هم به مردم اعلام کرد که شما باید نوبت را رعایت نمائید و در روزی که نوبت شتر است حق برداشت آب را ندارید؛ مردم که از این وضع به ستوه آمده بودند، در روزی که نوبت شتر بود او را گرفتند و از شدت عصبانیت این جانور را به قتل رسانیدند، وزیر مخصوص نیز این خبر را به پادشاه رسانید، پادشاه با شنیدن این خبر خشمگین شد و دستور داد تا تمامی اهل آن شهر را بکشند، سربازان و عمال او نیز چنین کردند و تمامی اهل شهر از پیر گرفته تا نوزاد را به قتل رسانیدند تا عبرتی باشد برای آیندگان.
هر کسی که این حکایت را بخواند با خود خواهد گفت: عجب پادشاه سنگدلی! اولا؛ چرا تمامی مردم را در یک کفهی ترازو قرار داد و شترش را در کفهی دیگر؟!
ثانیا؛ فرض میکنیم که این تقسیم بندی عادلانه باشد؛ گناه سالخوردگان و نوزان چه بود؟
یقینا شما خوانندهی مؤمن به دین الله نیز گواهی خواهی داد که پادشاه حاکم بر آن شهر بسیار فرد ستمگری بود، اکنون مطلب زیر را با دقت بخوانید:
داستان قوم صالح به نقل از قرآن
الله در میان قوم صالح شتری را آفرید و آن را شتر خویش نامید و گفت که اجازه دهید تا این شتر در میان شما بخورد و بیاشامد:
وَ يَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّه لَكُم آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ (هود/64) و اى قوم من! اين ماده شتر الله كه براى شما پديدهاى شگرف است پس بگذاريد او در زمين الله بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مىگيرد.
مردم این شهر از آب چشمهای استفاده میکردند که مشرف به شهر بود و این تنها منبع آب آشامیدنی این مردم بود، الله از طریق پیامبرش صالح، به آنان اعلام میدارد که آب این چشمه باید بین شما و شتر من نوبتی تقسیم گردد، یک روز این آب در اختیار شماست و روز دیگر در اختیار شتر:
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (شعراء/155) گفت اين مادهشترى است كه نوبتى از آب برای اوست و روزى معين نوبت آب شماست.
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ(قمر/28) و به آنان خبر ده كه آب ميانشان تقسیم شده است هر كدام را آب به نوبتخواهد بود.
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا(شمس/13) پس فرستادهی الله به آنان گفت مادهشتر الله است و (نوبت) آبخوردنش را (رعایت نمائید)
اینکه الله چرا این چشمه را الله آفرید جای بحث دارد؛ زیرا بر طبق قضاو قدر الهی، همهی آنچه که در زمین وجود دارد از نعمتهای الله هستند که برای انسانها ارزانی داشته است.
مردم از این تقسیمبندی خشمگین شدند؛ الله نیزتهدید میکند که اگر به شترش آسیبی رسانید، شما را دچار عذابی دردناک خواهم کرد:
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ(شعراء/156) و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مىگيرد.
تحمل این مردم به سر رسید و شتر الله را کشتند:
فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ(اعراف/77) پس آن ماده شتر را پی (کشتن همرا با ضربه) و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بياور.
پس از کشتن شتر، صالح که پیام آور الله بود آنان را تهدید نمود و آنها از کردهی خویش پشیمان شدند:
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ(شعراء/157) پس آن را کشتند و پشيمان گشتند.
اما از دید الله دیگر دیر شده بود و پشیمانی سودی نداشت؛ زیرا الله برای آنها مکری در نظر گرفته بود:
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(نمل/50) و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.
همچنین الله میگوید که این شتر فتنهای (آزمایش) بود برای آنان:
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ (قمر/27) ما براى آزمايش آنان مادهشتر را فرستاديم و مراقب آنان باش و شكيبايى كن.
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ(هود/65) پس آن را پى كردند و [صالح] گفتسه روز در خانههايتان برخوردار شويد اين وعدهاى بىدروغ است.
پس از این سه روز، الله کسانیکه به او ایمان آورده بودند را نجات و بقیه را دچار عذاب نمود:
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ(هود66) چون فرمان ما در رسيد صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمتخود رهانيديم و از رسوايى آن روز به يقين پروردگار تو همان نيرومند شكستناپذير است.
در بیان چگونگی این عذاب، قرآن دچار تناقض گوئی شده است:
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف/78) آنگاه زمينلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند.
و در جائی دیگر:
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود 67) و كسانى را كه ستم ورزيده بودند آن بانگ فرا گرفت و در خانههايشان از پا درآمدند.
قرآن: ما بر آنها به دلیل کشتن شترم يك فرياد فرستاديم و چون گياه خشكيده ريز ريز شدند.
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ(قمر/31) ما بر آنها يك فرياد فرستاديم و چون گياه خشكيده ريز ريز شدند
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ(قمر/31) ما بر آنها يك فرياد فرستاديم و چون گياه خشكيده ريز ريز شدند
البته تعدادی از این شکنجه شوندگان نیز از مؤمنین به الله بودند، زیرا بر طبق سخن قرآن بیشتر کسانیکه شکنجه شدند از مؤمنان نبودند و این بدان معناست که تعدادی هر چند اندک از مؤمنین بودند:
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(شعراء/158) آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(شعراء/159) و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
قرآن میگوید که ما آنان را مجازات دسته جمعی نمودیم:
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ(نمل/51) پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم.
آیا این عادلانه است که نوشیدن و استفاده از آب چشمه بین مردم قوم صالح و یک شترقسمت شود؟
آیا از دید الله ماده شتر و اهل قومی در نوشیدن آب چشمه با هم برابرند؟
فرض میکنیم که الله حق داشت مردم نافرمان از دستور فرستادهاش را مجازات نماید؛ گناه کودکان و سالخوردگان چیست؟