شیعیان امروزی معتقدند که فاطمه به دست عمر و با ضربهای که او بر پهلوی این زن وارد نمود و در حالی که کودکی به نام محسن در شکم داشت، ضمن سقط جنین، خود او هم به شهادت رسید؛ اما بررسی دلیل شیعه بر این مدعا:
با مطالعه منابعی که شیعه به آنها استناد میکند متوجه میگردیم که مهمترین دلیل آنها حدیثی است از جوینی که در قرن هفتم و هشتم زندگی میکرد، او میگوید:
روزی رسول الله (ص) نشسته بود که حسن ابن علی (ع) وارد شد، هنگامی که چشم رسول الله (ص) بر حسن افتاد، دیدگانش اشک آلود گردید، سپس حسین و علی و فاطمه وارد شدند، چشمان رسول الله (ص) نیز برای آنان اشک آلود شد؛ علت گریه بر فاطمه را از رسول الله (ص) پرسیدند، گفت:
هنگامی که فاطمه را دیدم، به یاد صحنهای افتادم که پس از من برای او رخ میدهد، انگار میبینم که پَستی وارد خانه او شده، حرمتش شکسته و حقش غصب گردیده، از ارث ممنوع گشته، پهلویش شکسته شده و فرزندی که در شکم دارد سقط گردید در حالی که او مدام فریاد میزند "وامحمدا" کسی به او پاسخ نمیدهد و یاریاش نمیکند، او اولین کسی از آل محمد است که به من میپیوندد... (فرائد السمطین/ نوشته جوینی/ جلد 2 / صفحه 34 و 35)
این کتاب در قرن هشتم هجری نوشته شده، هیچ یک از محدثین معتبر آن این را در کتابش نیاوردهاند، شیعه مدعی است که دلیل عدم بیان چنین روایتی سیطرهی اهل سنت بر تمامی متون اسلامی آن زمان است و چه بسا آنان عمدا چنین روایتی را کتمان میکردند؛ در اینجا وارد این بحث نمیشویم، اما آنچه که در این روایت به چشم میخورد پیش بینی آینده از سوی محمد است، موضوعی که هر دو فرقهی اسلامی معتقدند که او اگر بر امری تأکید کرد، قطعا الله به وسیلهی وحی به او اطلاع داده است؛ زیرا به نص صریح قرآن الله کسی را به جز برخی از رسولانش از غیب آگاه نمیکند.
اگر این حدیث صحیح فرض کنیم و موضوع خیالباف بودن محمد که خود را به صورت بیماری شیزوفرنی نشان میداد را به کنار بگذاریم و فرض کنیم که واقعا پس از مرگش چنین اتفاقی رخ داده است، پس باید بپذیریم که تمامی مسلمانان نسبت به سخنان او بی تفاوت شدند؛ زیرا به دخترش ستمی آشکار صورت گرفت، اما پرسش:
آیا این بی تفاوتی همه، شامل شوهرش نیز میگردد؟ اگر نه، پس چرا واکنشی درخور را نشان نداد و با قاتل همسرش همکاری نمود (در جنگ با ایرانیان مشاور عمر بود)؟ این همکاری و علاقه تا بدانجا پیش رفت که حتی دخترش از فاطمه (ام کلثوم) را به عقد عمر در آورد(1).
شیعیان و اهل سنت هرکدام با استناد به یکی از دلایل بالا، سخن همدیگر را رد میکنند، آیا ممکن است حالت سومی رخ داده باشد که مسلمین از بیان آن خودداری میکنند، فرضیهی عدم علاقهی علی به فاطمه پس از ازدواج و بیتوجهی او به فاطمه پس از مرگ محمد.
برای پاسخ دادن به این پرسش، سراغ منابع معتبر اسلامی در این باره میگردیم:
علی و فاطمه در زندگی زنانشوئی همیشه دعوا داشتند.
در تقریبا تمامی منابع معتبر اسلامی حدیثی بیان شده که روزی محمد به خانه فاطمه میرود و میپرسد "پسرعمویت کجاست؟ فاطمه میگوید که ما با هم دعوا کردیم و او از اینجا رفت، محمد کسی را برای یافتن علی میفرستد و وی علی را در مسجد مییابد، محمد سراغ او میرود در حالی که در مسجد بر خاک خوابیده بود و خاک بر سرش قرار داشت، محمد میگوید: "بلند شو ای ابا تراب". (صحیح بخاری/ کتاب الایمان/ باب ای الاسلام افضل ) (2)
همین موضوع یعنی قهر کردن علی از فاطمه در منابع گوناگون شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق / جلد 1 / صفحه 185 و 186 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 202 نیز آمده است:
هنگامی که رسول الله فاطمه را دید او خواب به چشم ندارد و آرام و قرار نداشت، به او گفت: دخترم بلند شو"، بلند شد، پس رسول الله حسن را بغل کرد و فاطمه حسین را و دست ام کلثوم را گرفت، پس رسول الله نزد علی رفت در حالی که او در مسجد خوابیده بود، پایش را به پای علی زد، علی زیر چشمی به او نگاه کرد؛ رسول الله گفت: "بلند شو ای ابا تراب،" از دلی آرام راحتی را گرفتی، ابوبکر را از خانهاش و عمر را از مجلسش و همچنین طلحه را صدا بزن، علی آنها را از خانههایشان خارج نمود و نزد رسول الله گرد هم آمدند، رسول الله گفت: ای علی، تو قطعا میدانی که فاطمه پارهی تن من است و من هم از اویم، پس هر کس او را بیازار مرا آزره و هر کس مرا بیازارد الله را آزرده کرده است و کسی که پس از مرگم او را بیازارد انگار مرا در زندگیم آزرده و هر کس که او را در زندگیم بیازارد انگار پس از مرگم او را آزره. (3)
قطعا خود علی از شدت عصبانیت خاک بر سرش ریخته بود، زیرا در این مدت کم امکان ندارد که خاک بر سرش جمع گردد.
خواستگاری علی از دختر عمرو ابن هشام (ابوجهل).
دراین مورد احادیث متعددی از منابع معتبر اسلام وجود دارد:
در صحیح بخاری / کتاب العلم / باب العلم و العظه بالیل آمده (4):
علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرد، فاطمه خبر را شنید، نزد رسول الله (ص) آمد و گفت: "قبیلهی تو گمان دارند که تو به خاطر دخترانت ناراحت نمیشوی و این علی با دختر ابوجهل ازدواج کرده؛ پس رسول الله (ص) گفت: "ابوالعاص بن ربیع (5) را به دامادی گرفتم با من سخن گفت و سخنانم را پذیرفت و یقینا فاطمه پاره تن من است، من ناراحت میشوم کسی که او را آزار دهد؛ به الله سوگند! دختر رسول الله و دختر دشمن الله کنار یک مرد گرد هم نمیآیند، پس علی آن خواستگاری را رها نمود.
و دو حدیث دیگر با همین مضمون در بخاری وجود دارد.
داستان خواستگاری علی از دختر ابوجهل در منابع شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق/ جلد 1 / صفحه 185 و الانتصار / العاملی / جلد 7 / صفحه 486 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 201 نیز آمده است.
در آن زمان تقریبا تمام کسانی که توانائی ازدواج چند گانه را داشتند این کار را انجام میدادند، ولی علی با سدی عظیم به نام فاطمه مواجه بود، او حتی اجازه نداشت با کنیزش هم همخوابگی نماید، موضوعی که در آن زمان کاملا رایج و عادی بود:
ابوذر میگوید: " هنگامی که من و جعفر ابن ابیطالب به حبشه مهاجرت نمودیم؛ من کنیزکم را که قیمتش 4000 درهم بود به او بخشیدم، زمانی که به مدینه قدم گذاشتیم او جهت خدمت به علی بخشید و علی هم او را در خانه فاطمه نگه داشت، روزی فاطمه وارد اتاق کنیزک شد و علی را در آنجا دید، گفت: " ای ابالحسن، او را کردی"؟! گفت: "نه ای دختر محمد، والله من چیزی نکردم، چی میخواهی؟ فاطمه گفت: "اجازه بده تا من به خانهی پدرم، رسول الله (ص) بروم، علی گفت: "اجازه دادم"؛ پس جلباب و روبندش را پوشید و خواست نزد رسول الله برود، جبرئیل پائین آمد وگفت: "ای محمد، الله بر تو سلام رسانده و میگوید که این فاطمه میخواهد از علی به تو شکایت کند، از او نپذیر، فاطمه نزد رسول الله آمد پس به او گفت: "آمدی تا از علی شکایت کنی؟ به خانهات برگرد... (علل الشرائع شیخ صدوق/جلد 1 / صفحه 163 ، الانتصار / العاملی / جلد7 / صفحه 242 و 243 و غایة المرام / هاشم بحرانی / جلد 7 / صفحه 63) (6)
و این حدیث تأییدی است بر اینکه علی به سرنوشت فاطمه توجهی نداشت و فاطمه هم از اینکه علی در دعوای بین او و ابوبکر بر سر فدک وی را یاری نکرد بسیار خشمگین شد:
همانا حضرت فاطمه (رض) هنگامی که درخواست فدک نمود ابوبکر مانع از تصاحب او شد، به خانه برگشت و به صورت غیر قابل وصفی خشمگین گردید و بیمار شد؛ او از دست علی هم به خاطر عدم یاریاش خشمگین شد و گفت: "ای پسر ابوطالب، پس از اینکه دلاوران روزگار را نابود کردی کنج خانه نشستی و از این مخنثین شکست خوردی.... (الانتصار / العاملی/ جلد 7 / صفحه 243) (7)
بنابراین و با توجه به شخصیت جنجالی فاطمه در آن زمان و تمایل شدید علی به ازدواج مجدد، طبیعی به نظر میرسد که شاید او هم در مرگ فاطمه نقش داشته باشد؛ زیرا علی فردی جنگجو بود و کاملا بعید است که وی رفتار فاطمه را ببیند و به عنوان شوهری که زنش را دوست دارد از وی حمایت نکند.
فاطمه حتی تا آخر عمر نه تنها با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه به خاطر فدک با او قهر نمود (8) و علی هم زمانی که فاطمه زنده بود از بیعت خودداری نمود، ولی پس از مرگ فاطمه با ابوبکر بیعت نمود.
شاید دلیل ناسازگاری فاطمه با علی سه ویژگی کچلی، قدکوتاهی و چاق بودن او بود.
همچنین علی به زن چنین دیدی داشت.
شیعیان چون فاطمه را معصوم میدانند و از طرفی محمد هم فرزندان دیگری داشته است؛ برای اینکه او را به تبعیض میان فرزندانش متهم نکنند، راهی جز اینکه منکر داشتن فرزند دیگری از سوی محمد داشته باشند را ندارند، زیرا ایشان طبق عادت، دوست دارند واقعیات تاریخی را در باورهایشان بیامیزند؛ این ادعا با نص صریح قرآن در تضاد است:
یا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب/59) اى پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خویش را بر خود پائینتر بیاورند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند نزديكتر است و الله آمرزنده مهربان است. شرح
==================================================
(1) الکافی/جلد 5 / صفحه 346 و وسائل الشیعه / جلد 20 / صفحه 561 و جامع الاحادیث الشیعه ایت الله العظمی بروجردی / جلد 20 / صفحه 538) : ابی عبدالله علیه السلام فی تزویج ام کلثوم فقال: "ان ذالک الفرج غصبنا" (ابی عبدالله (جعفر صادق) در مورد ازدواج ام کلثوم گفت: "آن واژنی بود که از ما غصب گردید")
(2) حدیث از عایشه: ... جاء رسول الله (ص) بيت فاطمه فلم يجد عليا فی البيت، فقال اين ابن عمک؟ فقالت "كان بيی و بينه شیء، فغاضبنی فخرج فلم يقل عندی؛ فقال رسول الله (ص) لانسان انظر اين هو؟ فجاء فقال يا رسول الله، هو فی المسجد راقد؛ فجائه رسول الله (ص) و هو مضطجع قد سقط ردائه عن شقه فاصابه تراب، فجعل رسول الله (ص) يمسحه عنه و يقول قم ابا التراب قم ابا التراب.
(3) ...من متن عربی جلد 1 صفحه 186 علل الشرائع شیخ صدوق را از چند خط از صفحه قبل را می نویسم:
(4) إن عليا خطب بنت ابی جهل، فسمعت بذلک فاطمه فاتت رسول الله (ص)، فقالت "يزعم قومک انک لا تغضب لبناتک وهذا علی ناكح بنت ابی جهل؛ فقام رسول الله (ص)، فسمعته حين تشهد يقول "اما بعد انكحت ابا العاص بن الربيع فحدثنی و صدقنی و ان فاطمه بضعه منی و انی اكره ان يسوءها و الله لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدو الله عند رجل واحد فترک علی الخطبه.
(5) از قبیله عبد شمس بن عبد مناف بود و مادرش خواهر خدیجه (مادر فاطمه) بود، او از محمد زینب را خواستگاری نمود (یعنی دختر و پسر خاله بودند)
(6) أبی ذر رحمه الله عليه قال: كنت نا و جعفر بن ابی طالب مهاجرين الى بلاد الحبشه، فاهديت لجعفر جاريه قيمتها اربعه آلاف درهم فلما قدمنا المدينه اهداها لعی تخدمه فجعلها علی" فی منزل فاطمه، فدخلت فاطمه يوما فنظرت الى راس علی فی حجر الجاريه فقالت يا ابا الحسن فعلتها؟! فقال لا و الله يا بنت محمد، ما فعلت شيئا فما الذی تريدين؟ قالت تاذن لی فی المصير الى منزل ابی رسول الله (ص) فقال لها قد اذنت لک فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها وارادت النبی (ص) فهبط جبرئيل فقال يا محمد، ان الله يقرئک السلام و يقول لک ان هذه فاطمه قد اقبلت الیک تشكو عليا فلا تقبل منها فی علی شيئا فدخلت فاطمه فقال لها رسول الله (ص) جئت تشكين عليا قالت ای ورب الكعبه، فقال لها ارجعی إليه ...
(7) إن فاطمه (رض) لما طالبت فدک من ابی بكر، امتنع ابو بكر ان يعطيها اياها فرجعت فاطمه (ع) و قد جرعها من الغيظ ما لم يوصف و مرضت و غضبت على علی لامتناعه عن مناصرته و مساعدته اياها و قالت: يا ابن ابی طال،! اشتملت مشيمه الجنين و قعدت حجره الظنين بعد ما اهلكت شجعان الدهر و قاتلتهم، والآن غلبت من هؤلاء المخنثين، ...
(8) عن عائشه ان فاطمه عليها السلام بنت النبی صلى الله عليه وسلم یرسلت یلى ابی بكر تساله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه وسلم مما افاء الله عليه بالمدينة وفدک وما بقی من خمس خيبر، فقال ابو بكر: "ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: "لا نورث ما تركنا صدقه، إنما ياكل آل محمد صلى الله عليه و سلم فی هذا المال و انی و الله لا اغير شيئا من صدقه رسول الله صلى الله عليه و سلم عن حالها التی كان عليها فی عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم و لاعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم " فابى ابو بكر ان يدفع الى فاطمه منها شيئا فوجدت فاطمه على ابی بكر فی ذلک فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت.... فالتمس مصالحه ابیبکر و مبايعته و لم يكن يبايع تلک الاشهر. .. (صحیح بخاری / کتاب تفسیر القرآن سوره حجر / باب قوله واعبد ربک حای یاتیک الیقین)
با مطالعه منابعی که شیعه به آنها استناد میکند متوجه میگردیم که مهمترین دلیل آنها حدیثی است از جوینی که در قرن هفتم و هشتم زندگی میکرد، او میگوید:
روزی رسول الله (ص) نشسته بود که حسن ابن علی (ع) وارد شد، هنگامی که چشم رسول الله (ص) بر حسن افتاد، دیدگانش اشک آلود گردید، سپس حسین و علی و فاطمه وارد شدند، چشمان رسول الله (ص) نیز برای آنان اشک آلود شد؛ علت گریه بر فاطمه را از رسول الله (ص) پرسیدند، گفت:
هنگامی که فاطمه را دیدم، به یاد صحنهای افتادم که پس از من برای او رخ میدهد، انگار میبینم که پَستی وارد خانه او شده، حرمتش شکسته و حقش غصب گردیده، از ارث ممنوع گشته، پهلویش شکسته شده و فرزندی که در شکم دارد سقط گردید در حالی که او مدام فریاد میزند "وامحمدا" کسی به او پاسخ نمیدهد و یاریاش نمیکند، او اولین کسی از آل محمد است که به من میپیوندد... (فرائد السمطین/ نوشته جوینی/ جلد 2 / صفحه 34 و 35)
این کتاب در قرن هشتم هجری نوشته شده، هیچ یک از محدثین معتبر آن این را در کتابش نیاوردهاند، شیعه مدعی است که دلیل عدم بیان چنین روایتی سیطرهی اهل سنت بر تمامی متون اسلامی آن زمان است و چه بسا آنان عمدا چنین روایتی را کتمان میکردند؛ در اینجا وارد این بحث نمیشویم، اما آنچه که در این روایت به چشم میخورد پیش بینی آینده از سوی محمد است، موضوعی که هر دو فرقهی اسلامی معتقدند که او اگر بر امری تأکید کرد، قطعا الله به وسیلهی وحی به او اطلاع داده است؛ زیرا به نص صریح قرآن الله کسی را به جز برخی از رسولانش از غیب آگاه نمیکند.
اگر این حدیث صحیح فرض کنیم و موضوع خیالباف بودن محمد که خود را به صورت بیماری شیزوفرنی نشان میداد را به کنار بگذاریم و فرض کنیم که واقعا پس از مرگش چنین اتفاقی رخ داده است، پس باید بپذیریم که تمامی مسلمانان نسبت به سخنان او بی تفاوت شدند؛ زیرا به دخترش ستمی آشکار صورت گرفت، اما پرسش:
آیا این بی تفاوتی همه، شامل شوهرش نیز میگردد؟ اگر نه، پس چرا واکنشی درخور را نشان نداد و با قاتل همسرش همکاری نمود (در جنگ با ایرانیان مشاور عمر بود)؟ این همکاری و علاقه تا بدانجا پیش رفت که حتی دخترش از فاطمه (ام کلثوم) را به عقد عمر در آورد(1).
شیعیان و اهل سنت هرکدام با استناد به یکی از دلایل بالا، سخن همدیگر را رد میکنند، آیا ممکن است حالت سومی رخ داده باشد که مسلمین از بیان آن خودداری میکنند، فرضیهی عدم علاقهی علی به فاطمه پس از ازدواج و بیتوجهی او به فاطمه پس از مرگ محمد.
برای پاسخ دادن به این پرسش، سراغ منابع معتبر اسلامی در این باره میگردیم:
علی و فاطمه در زندگی زنانشوئی همیشه دعوا داشتند.
در تقریبا تمامی منابع معتبر اسلامی حدیثی بیان شده که روزی محمد به خانه فاطمه میرود و میپرسد "پسرعمویت کجاست؟ فاطمه میگوید که ما با هم دعوا کردیم و او از اینجا رفت، محمد کسی را برای یافتن علی میفرستد و وی علی را در مسجد مییابد، محمد سراغ او میرود در حالی که در مسجد بر خاک خوابیده بود و خاک بر سرش قرار داشت، محمد میگوید: "بلند شو ای ابا تراب". (صحیح بخاری/ کتاب الایمان/ باب ای الاسلام افضل ) (2)
همین موضوع یعنی قهر کردن علی از فاطمه در منابع گوناگون شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق / جلد 1 / صفحه 185 و 186 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 202 نیز آمده است:
هنگامی که رسول الله فاطمه را دید او خواب به چشم ندارد و آرام و قرار نداشت، به او گفت: دخترم بلند شو"، بلند شد، پس رسول الله حسن را بغل کرد و فاطمه حسین را و دست ام کلثوم را گرفت، پس رسول الله نزد علی رفت در حالی که او در مسجد خوابیده بود، پایش را به پای علی زد، علی زیر چشمی به او نگاه کرد؛ رسول الله گفت: "بلند شو ای ابا تراب،" از دلی آرام راحتی را گرفتی، ابوبکر را از خانهاش و عمر را از مجلسش و همچنین طلحه را صدا بزن، علی آنها را از خانههایشان خارج نمود و نزد رسول الله گرد هم آمدند، رسول الله گفت: ای علی، تو قطعا میدانی که فاطمه پارهی تن من است و من هم از اویم، پس هر کس او را بیازار مرا آزره و هر کس مرا بیازارد الله را آزرده کرده است و کسی که پس از مرگم او را بیازارد انگار مرا در زندگیم آزرده و هر کس که او را در زندگیم بیازارد انگار پس از مرگم او را آزره. (3)
قطعا خود علی از شدت عصبانیت خاک بر سرش ریخته بود، زیرا در این مدت کم امکان ندارد که خاک بر سرش جمع گردد.
خواستگاری علی از دختر عمرو ابن هشام (ابوجهل).
دراین مورد احادیث متعددی از منابع معتبر اسلام وجود دارد:
در صحیح بخاری / کتاب العلم / باب العلم و العظه بالیل آمده (4):
علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرد، فاطمه خبر را شنید، نزد رسول الله (ص) آمد و گفت: "قبیلهی تو گمان دارند که تو به خاطر دخترانت ناراحت نمیشوی و این علی با دختر ابوجهل ازدواج کرده؛ پس رسول الله (ص) گفت: "ابوالعاص بن ربیع (5) را به دامادی گرفتم با من سخن گفت و سخنانم را پذیرفت و یقینا فاطمه پاره تن من است، من ناراحت میشوم کسی که او را آزار دهد؛ به الله سوگند! دختر رسول الله و دختر دشمن الله کنار یک مرد گرد هم نمیآیند، پس علی آن خواستگاری را رها نمود.
و دو حدیث دیگر با همین مضمون در بخاری وجود دارد.
داستان خواستگاری علی از دختر ابوجهل در منابع شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق/ جلد 1 / صفحه 185 و الانتصار / العاملی / جلد 7 / صفحه 486 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 201 نیز آمده است.
در آن زمان تقریبا تمام کسانی که توانائی ازدواج چند گانه را داشتند این کار را انجام میدادند، ولی علی با سدی عظیم به نام فاطمه مواجه بود، او حتی اجازه نداشت با کنیزش هم همخوابگی نماید، موضوعی که در آن زمان کاملا رایج و عادی بود:
ابوذر میگوید: " هنگامی که من و جعفر ابن ابیطالب به حبشه مهاجرت نمودیم؛ من کنیزکم را که قیمتش 4000 درهم بود به او بخشیدم، زمانی که به مدینه قدم گذاشتیم او جهت خدمت به علی بخشید و علی هم او را در خانه فاطمه نگه داشت، روزی فاطمه وارد اتاق کنیزک شد و علی را در آنجا دید، گفت: " ای ابالحسن، او را کردی"؟! گفت: "نه ای دختر محمد، والله من چیزی نکردم، چی میخواهی؟ فاطمه گفت: "اجازه بده تا من به خانهی پدرم، رسول الله (ص) بروم، علی گفت: "اجازه دادم"؛ پس جلباب و روبندش را پوشید و خواست نزد رسول الله برود، جبرئیل پائین آمد وگفت: "ای محمد، الله بر تو سلام رسانده و میگوید که این فاطمه میخواهد از علی به تو شکایت کند، از او نپذیر، فاطمه نزد رسول الله آمد پس به او گفت: "آمدی تا از علی شکایت کنی؟ به خانهات برگرد... (علل الشرائع شیخ صدوق/جلد 1 / صفحه 163 ، الانتصار / العاملی / جلد7 / صفحه 242 و 243 و غایة المرام / هاشم بحرانی / جلد 7 / صفحه 63) (6)
و این حدیث تأییدی است بر اینکه علی به سرنوشت فاطمه توجهی نداشت و فاطمه هم از اینکه علی در دعوای بین او و ابوبکر بر سر فدک وی را یاری نکرد بسیار خشمگین شد:
همانا حضرت فاطمه (رض) هنگامی که درخواست فدک نمود ابوبکر مانع از تصاحب او شد، به خانه برگشت و به صورت غیر قابل وصفی خشمگین گردید و بیمار شد؛ او از دست علی هم به خاطر عدم یاریاش خشمگین شد و گفت: "ای پسر ابوطالب، پس از اینکه دلاوران روزگار را نابود کردی کنج خانه نشستی و از این مخنثین شکست خوردی.... (الانتصار / العاملی/ جلد 7 / صفحه 243) (7)
بنابراین و با توجه به شخصیت جنجالی فاطمه در آن زمان و تمایل شدید علی به ازدواج مجدد، طبیعی به نظر میرسد که شاید او هم در مرگ فاطمه نقش داشته باشد؛ زیرا علی فردی جنگجو بود و کاملا بعید است که وی رفتار فاطمه را ببیند و به عنوان شوهری که زنش را دوست دارد از وی حمایت نکند.
فاطمه حتی تا آخر عمر نه تنها با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه به خاطر فدک با او قهر نمود (8) و علی هم زمانی که فاطمه زنده بود از بیعت خودداری نمود، ولی پس از مرگ فاطمه با ابوبکر بیعت نمود.
شاید دلیل ناسازگاری فاطمه با علی سه ویژگی کچلی، قدکوتاهی و چاق بودن او بود.
همچنین علی به زن چنین دیدی داشت.
شیعیان چون فاطمه را معصوم میدانند و از طرفی محمد هم فرزندان دیگری داشته است؛ برای اینکه او را به تبعیض میان فرزندانش متهم نکنند، راهی جز اینکه منکر داشتن فرزند دیگری از سوی محمد داشته باشند را ندارند، زیرا ایشان طبق عادت، دوست دارند واقعیات تاریخی را در باورهایشان بیامیزند؛ این ادعا با نص صریح قرآن در تضاد است:
یا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب/59) اى پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خویش را بر خود پائینتر بیاورند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند نزديكتر است و الله آمرزنده مهربان است. شرح
==================================================
(1) الکافی/جلد 5 / صفحه 346 و وسائل الشیعه / جلد 20 / صفحه 561 و جامع الاحادیث الشیعه ایت الله العظمی بروجردی / جلد 20 / صفحه 538) : ابی عبدالله علیه السلام فی تزویج ام کلثوم فقال: "ان ذالک الفرج غصبنا" (ابی عبدالله (جعفر صادق) در مورد ازدواج ام کلثوم گفت: "آن واژنی بود که از ما غصب گردید")
(2) حدیث از عایشه: ... جاء رسول الله (ص) بيت فاطمه فلم يجد عليا فی البيت، فقال اين ابن عمک؟ فقالت "كان بيی و بينه شیء، فغاضبنی فخرج فلم يقل عندی؛ فقال رسول الله (ص) لانسان انظر اين هو؟ فجاء فقال يا رسول الله، هو فی المسجد راقد؛ فجائه رسول الله (ص) و هو مضطجع قد سقط ردائه عن شقه فاصابه تراب، فجعل رسول الله (ص) يمسحه عنه و يقول قم ابا التراب قم ابا التراب.
(3) ...من متن عربی جلد 1 صفحه 186 علل الشرائع شیخ صدوق را از چند خط از صفحه قبل را می نویسم:
فلما راها النبی صلى الله عليه و آله، انها لايهنيها النوم و ليس لها قرار، قال لها قومی يا بنيه، فقامت فحمل النبی صلى الله عليه و آله الحسن و حملت فاطمه الحسين و اخذت بيد ام كلثوم فانتهى الى علی (ع) و هو نايم فوضع النبی صلى الله عليه و آله رجله على رجل علی فغمزه و قال قم يا ابا تراب! فكم ساكن ازعجته ادع لی ابا بكر من داره و عمر من مجلسه و طلحه فخرج علی فاستخرجهما من منزلهما و اجتمعوا عند رسول الله صلى الله عليه و آله فقال رسول الله صلى الله عليه وآله يا علی اما علمت ان فاطمه بضعه منی و انا منها فمن اذاها فقد اذانی من اذانی فقد اذى الله و من آذاها بعد موتی كان كمن آذاها فی حياتی و من آذاها فی حياتی كان كمن آذاها بعد موتى...
(4) إن عليا خطب بنت ابی جهل، فسمعت بذلک فاطمه فاتت رسول الله (ص)، فقالت "يزعم قومک انک لا تغضب لبناتک وهذا علی ناكح بنت ابی جهل؛ فقام رسول الله (ص)، فسمعته حين تشهد يقول "اما بعد انكحت ابا العاص بن الربيع فحدثنی و صدقنی و ان فاطمه بضعه منی و انی اكره ان يسوءها و الله لا تجتمع بنت رسول الله و بنت عدو الله عند رجل واحد فترک علی الخطبه.
(5) از قبیله عبد شمس بن عبد مناف بود و مادرش خواهر خدیجه (مادر فاطمه) بود، او از محمد زینب را خواستگاری نمود (یعنی دختر و پسر خاله بودند)
(6) أبی ذر رحمه الله عليه قال: كنت نا و جعفر بن ابی طالب مهاجرين الى بلاد الحبشه، فاهديت لجعفر جاريه قيمتها اربعه آلاف درهم فلما قدمنا المدينه اهداها لعی تخدمه فجعلها علی" فی منزل فاطمه، فدخلت فاطمه يوما فنظرت الى راس علی فی حجر الجاريه فقالت يا ابا الحسن فعلتها؟! فقال لا و الله يا بنت محمد، ما فعلت شيئا فما الذی تريدين؟ قالت تاذن لی فی المصير الى منزل ابی رسول الله (ص) فقال لها قد اذنت لک فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها وارادت النبی (ص) فهبط جبرئيل فقال يا محمد، ان الله يقرئک السلام و يقول لک ان هذه فاطمه قد اقبلت الیک تشكو عليا فلا تقبل منها فی علی شيئا فدخلت فاطمه فقال لها رسول الله (ص) جئت تشكين عليا قالت ای ورب الكعبه، فقال لها ارجعی إليه ...
(7) إن فاطمه (رض) لما طالبت فدک من ابی بكر، امتنع ابو بكر ان يعطيها اياها فرجعت فاطمه (ع) و قد جرعها من الغيظ ما لم يوصف و مرضت و غضبت على علی لامتناعه عن مناصرته و مساعدته اياها و قالت: يا ابن ابی طال،! اشتملت مشيمه الجنين و قعدت حجره الظنين بعد ما اهلكت شجعان الدهر و قاتلتهم، والآن غلبت من هؤلاء المخنثين، ...
(8) عن عائشه ان فاطمه عليها السلام بنت النبی صلى الله عليه وسلم یرسلت یلى ابی بكر تساله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه وسلم مما افاء الله عليه بالمدينة وفدک وما بقی من خمس خيبر، فقال ابو بكر: "ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: "لا نورث ما تركنا صدقه، إنما ياكل آل محمد صلى الله عليه و سلم فی هذا المال و انی و الله لا اغير شيئا من صدقه رسول الله صلى الله عليه و سلم عن حالها التی كان عليها فی عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم و لاعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم " فابى ابو بكر ان يدفع الى فاطمه منها شيئا فوجدت فاطمه على ابی بكر فی ذلک فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت.... فالتمس مصالحه ابیبکر و مبايعته و لم يكن يبايع تلک الاشهر. .. (صحیح بخاری / کتاب تفسیر القرآن سوره حجر / باب قوله واعبد ربک حای یاتیک الیقین)