اسلام آمیزهای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده میشوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشهی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.
موضوعات بررسی شده:
- بررسی تناقضات و معجزات علمی و متنی قرآن، ادعای معجزه ریاضی و کشفیات آن.
- قضا و قدر، دامنهی اختیار در اسلام، دستور به کشتن کافران به همراه جنایتهای محمد ابن عبدالله.
- ستم اسلام به زنان و مجوز تجاوز جنسی به زنان دگراندیش.
- توهین های قرآن به مخالفان و ضعفا و ناسزاگوئی قرآن به صورت لعنت فرستادن.
- افسانههای قرآنی و بررسی ادیان سامی، اعتقاد به برتر بودن عرب در اسلام
- نقش و تاثیر ادیان ایران باستان در شکل گیری اسلام.
- جهانبینی دینی، خداشناسی و تفاوت خدا با الله و روانشناسی شخصیت محمد+فیلم داخل کعبه
- بررسی حوری،غلمان و سایر نعمتهای بهشتی و چگونگی شکنجه شدن در جهنم.
- نقش دین در مشکلات جامعه، بررسی ادعای پیشگوئی قرآن در نبرد روم و جنایات اسلام در حق نیاکان ما.
- موضوعات مربوط به شیعه و سنی.
جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)
100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن
بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...
۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه
بررسی ادعای اعجاز قرآن در منحصر به فرد بودن اثر انگشت به همراه شرح آیهی مربوطه.
حق اين است كه تواناييم بر اين كه سرانگشتهاى او را فراهم آوريم (خرمشاهی)
والبَنَان في قوله تعالى: وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) يعني الشّوَى، وهي الأيدي والأرْجُل.
۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه
محمد خال پشت کمر خویش را مهر نبوت نامید.
ممکن است بر ناحیهای خاص از بدن هر کسی خال یا چیزی مانند این به صورت مادرزادی وجود داشته باشد، در احادیث اسلامی، چنین خالی که بر طبق روایات معتبر احتمالا زگیلی درشت بوده، بر کمر محمد ابن عبدالله قرار داشت؛ وی از تمامی ظرفیتهای خویش برای اثبات ارتباطش به خدائی وهمی به نام الله بهره جست؛ یکی از این موارد همین خال پشت کمرش بوده، وی این خال را مهر نبوت نامید و مسلمین هم برای آن داستانها نوشتند.
مسلمانان اعتقاد دارند هنگامیکه او در سفر بازرگانی و همراه عمویش، ابوطالب، در حالیکه در حدود 12 سال داشت در شام بسر میبرد؛ راهبی مسیحی به نام بحیرا (منابع معتبری در مورد این شخصیت و اینکه آیا او شخصیتی حقیقی یا موجودی وهمی بوده است، وجود ندارد) مهر نبوتی را که بر پشت او قرار داشت مشاهده نمود (اینکه بحیرا چگونه تشخیص داد که محمد در آینده پیامبر خواهد شد نیز در هیچ منبعی نیامده است) و همانجا به ابوطالب گفت:
پسر برادرت را به سرزمینت برگردان و از یهودیان دوری کن، سوگند به الله اگر او را ببینند ....(1)، مسلمانان میگویند که بحیرا عالمی مسیحی بود، به نظر میرسد هدف از نقل چنین داستانی اتمام برهان بر اهل کتاب باشد؛ البته ظاهرا این داستان را خود محمد نقل کرده است، زیرا به ابوطالب توصیه شده است که این موضوع را پنهان نگه دارد.
او همچنین در قرآن از قول خدایش، الله، میگوید:
او همچنین در قرآن از قول خدایش، الله، میگوید:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُون َ (بقره/146) كسانى كه به آنان كتاب دادهايم همان گونه كه پسران خود را مىشناسند او را مىشناسند و به یقین گروهى از آنان حقيقت را پنهان میکنند در حالیکه خودشان مىدانند.
آیا احادیث معتبری از مسلمانان در مورد این مهر نبوت داریم؟:
در صحیح مسلم میخوانیم که این مهر خالی از زگیل بود که بر روی غضروف شانهی چپش قرار داشت(2).
مسلم در حدیثی دیگر میگوید که این خال به رنگ پوستش بود.(3)
مسلم در حدیثی دیگر میگوید که این خال به رنگ پوستش بود.(3)
حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک خویش بیان مینماید که مهر نبوت پیامبر به اندازهی تخم کبوتری بود(4)
در صحیح بخاری هم بابی دارد با عنوان "خاتم النبوه" که در آن از قول سائب ابن یزید میگوید که بیمار بودم و خالهام به این خاطر مرا نزد پیامبر برد، رسول الله دستی به سرم کشید و برایم دعا کرد و وضو گرفت، من از آب وضوی رسول الله خوردم، سپس به طرف پشت سرش بلند شدم و به مهری که بین شانههایش قرار داشت نگاه کردم که به اندازهی تخم کبک بود.(5)
تِرمذی میگوید که این مهر غدهی سرخی بود به اندازهی تخم کبوتر(6)
در تاریخ طبری هم چنین روابتی وجود دارد:
ابوزید میگوید:
پیامبر به من گفت:
ای ابوزید، نزدیک بیا و پشت مرا مسح کن و پشت خویش را لخت کرد، من پشت وی دست زدم و انگشت بر خاتم(مُهر) نهادم و فشردم.
در تاریخ طبری هم چنین روابتی وجود دارد:
ابوزید میگوید:
پیامبر به من گفت:
ای ابوزید، نزدیک بیا و پشت مرا مسح کن و پشت خویش را لخت کرد، من پشت وی دست زدم و انگشت بر خاتم(مُهر) نهادم و فشردم.
از او پرسیدند:
خاتم چه بود؟
گفت:
مقداری مو بود که بر شانهی وی بود.
از ابوسعید خدری پرسیدند:
" خاتم پیغمبر چه بود؟"
گفت:
پاره گوشتی برآمده بود.
(تاریخ طبری/ص 1309/ ترجمه ابوالقاسم پاینده)
همین حدیث را احمد ابن حنبل در کتاب مسندش هم بیان نموده است(7)
در منابع شیعی(8) نیز روایات زیادی در این مورد وجود دارد؛ به دلیل اینکه از اعتبار چندانی برخوردار نیستند، از ذکر آنان خودداری نمودم.
==========================================
==========================================
(1) ارجع بابن اخيک الى بلدک واحذر عليه اليهود فوالله ان راوه او عرفوا منه الذی اعرف ليبغنه عنتا فانه كائن لابن اخيك شان عظيم نجده فی كتبنا و ما ورثنا من ابائنا.
تاريخ الطبري/ جلد 2،/ص287 عربی
دلائل النبوه / ابو نعيم اصفهانی/ جلد1/ ص125 عربی.
(2) حدثناابو كامل حدثنا ....عنعبد الله بن سرجس قال رايت النبی (ص) اكلت معه خبزا ولحما او قال ثريدا قال فقلت له أستغفر لك النبي (ص) قال نعم ولك ثم تلا هذه الآيه و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمنات، قال ثم درت خلفه فنظرت إلى خاتم النبوة بين كتفيه عند ناغض كتفه اليسرى جمعا عليه خيلان كأمثال الثآليل. (صحيح مسلم / كتاب الفضائل / باب اثبات خاتم النبوه و صفته و محله من جسده (ص))
(3) وحدثنا ابو بكر بن ابیشيبه حدثنا عبيد الله ... و رايت الخاتم عند كتفه مثل بيضه الحمامه يشبه جسده.(صحيح مسلم /كتاب الفضائل/ باب شيبه صلى الله عليه وسلم.)
(4) كان خاتم النبوه على ظهر رسول الله (ص) مثل بيضه الحمام. (المستدرك على الصحيحين / كتاب تواريخ المتقدمين من الانبياء والمرسلين/ ذكر اخبار سيد المرسلين صلى الله عليه وآله وسلم /مسأله1625)
حدثنا ابو العباس محمد بن يعقوب حدثنا إبراهيم بن مرزوق، حدثنا حميد بن ابراهيم الصائغ، حدثنا شعبة عن سماك بن حرب، عن جابر بن سمره قال: رأيت خاتم النبوة على ظهر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مثل بيضة الحمام. (المستدرك على الصحيحين / كتاب تواريخ المتقدمين من الانبياء والمرسلين/ ذكر اخبار سيد المرسلين صلى الله عليه وآله وسلم /مسأله4253)
(5) حدثنا محمد بن عبيد الله، حدثنا حاتم عن الجعيد بن عبد الرحمن، قال سمعت السائب بن يزيد قال: ذهبت بي خالتی الى رسول الله (ص)، فقالت: يا رسول الله، ان ابن اختی وقع، فمسح راسی ودعا لی بالبركه و توضأ فشربت من وضوئه، ثم قمت خلف ظهره، فنظرت الى خاتم بين كتفيه مثل زر الحجله. (صحيح البخاری/ كتاب المناقب / باب خاتم النبوه؛ حدیث شماره 3348)
(6) حدثنا سعيد بن يعقوب الطالقانی حدثنا ايوب بن جابر عن سماک بن حرب عن جابر بن سمره قال: كان خاتم رسول الله (ص) يعنی الذی بين كتفيه غده حمراء مثل بيضه الحمامه.(سنن الترمذی/ كتاب المناقب/ باب في خاتم النبوه)
(6) حدثنا سعيد بن يعقوب الطالقانی حدثنا ايوب بن جابر عن سماک بن حرب عن جابر بن سمره قال: كان خاتم رسول الله (ص) يعنی الذی بين كتفيه غده حمراء مثل بيضه الحمامه.(سنن الترمذی/ كتاب المناقب/ باب في خاتم النبوه)
(7) حدثنا أبو عاصم حدثنا عزره حدثنا علباء بن احمر، حدثنا ابو زيد قال قال لی رسول الله (ص): يا ابا زيد، ادن منی وامسح ظهری وكشف ظهره فمسحت ظهره وجعلت الخاتم بين اصابعی، قال فغمزتها، قال فقيل و ما الخاتم؟ قال شعر مجتمع على كتفه.
(8) فكشفت عن ثوبه فإذا " خاتم النبوة بين كتفيه... (بحارالاتوار/ج15/ص257)
...إذا مشى، تقلع كأنما يمشی فی صبب، و إذا التفت التفت معا، بين كتفيه خاتم النبوة وهو خاتم النبيين...(بحار الأنوار/ ج16/ ص194).
مهر نبوتش غضروفی بود مانند تخم کبوتر. خاتمه غضروف كتفيه مثل بيض الحمامه (مناقب آل ابیطالب / جلد 1 / صفحه 108)
(8) فكشفت عن ثوبه فإذا " خاتم النبوة بين كتفيه... (بحارالاتوار/ج15/ص257)
...إذا مشى، تقلع كأنما يمشی فی صبب، و إذا التفت التفت معا، بين كتفيه خاتم النبوة وهو خاتم النبيين...(بحار الأنوار/ ج16/ ص194).
مهر نبوتش غضروفی بود مانند تخم کبوتر. خاتمه غضروف كتفيه مثل بيض الحمامه (مناقب آل ابیطالب / جلد 1 / صفحه 108)
اشتراک در:
پستها (Atom)