آیا میدانید که حجاب چگونه و چرا از سوی محمد ابن عبدالله واجب اعلام گردید؟
حدودا سال پنجم هجری بود که محمد پس از اینکه عاشق زن فرزندخواندهاش، زینب بنت جحش که زنی زیبا رو بود شد با کمک الله اقدام به ازدواج با این زن نمود؛ درست در شب عروسی او اتفاقی اتفاد که محمد دانست باید زنان را از مردان جدا نماید. در زبان عربی حجاب هرگز به معنای پوشش نیست بلکه معادل پرده است(1)، یعنی زنان باید از ارتباط مستقیما با مردان خودداری کنند و اگر مجبور شدند به بیرون از خانه بروند باید خمار که لباسی است که کل بدن حتی صورت را نیز میپوشاند، بپوشند؛ پیش از این موضوع زنان حتی با مردان در سر یک سفره غذا میخوردند.
در هنگام عروسی او با زینب همهی میهمانان از خانهی او رفتند جز سه نفر؛ آنها مشغول صحبت کردن بودند و زینب هم در گوشهای نشسته بود، محمد مرتب سرک میکشید و از اینکه این سه نفر هنوز نرفته بودند، ناراحت بود، اما شرم داشت که مستقیما از آنان بخواهد تا آنجا را ترک کنند؛ این بود که جملاتی را با خود به صورت بلند زمزمه کرد، آنان دانستند که باید آنجا را ترک کنند، او در این جملات مستقیما به آنان یادآوری نمود که شما حق ندارید با زنان نبی ازدواج کنید.
در این جملات که بعدا آیهی قرآن گردید، محمد به صورت آشکاری میترسید همانگونه که خود او با زن فرد دیگری ازدواج نمود، کسانی پیدا شوند که با زنانش ازدواج نمایند.
اشاره شد که تا پیش از این زنان و مردان مستقیما با هم در ارتباط بودند و حتی سر یک سفره غذا میخوردند؛ محمد هم با استفاده از همین موضوع، توانسته بود طلاق زن پسرخواندهاش را بگیرد با این ادعا که عقد ما در آسمانها و توسط شخص الله بسته شده؛ او زینب را زن خویش اعلام نمود ( زینب افتخار میکرد که الله صیغهی عقد او را جاری کرده است، شرح مفصل این داستان در اینجاا).
حکم حجاب به یکباره از سوی محمد اعلام نشد؛ بلکه تدریجی بیان گردید، نقطهی آغازین آن همین داستانی است که در بالا نوشتم. تاریخ طبری این داستان را اینگونه بیان مینماید(به طور خلاصه):
انَس میگوید رسول الله با زینت دختر جحش عقد کرده بود و قرار شده بود که من عدهای را برای شام دعوت نمایم؛ عدهی زیادی آمده بودند، آنها شام خوردند و آنجا را ترک کردند. من به رسول الله گفتم: تعداد زیادی را دعوت کردم و کسی دیگری نیست تا او را دعوت نمایم. پس از مدتی رسول الله به من گفت که به مهمانی خاتمه بدهم؛ زنیب در گوشهای نشسته بود(و همگان او را میدیدند) او زن زیبائی بود. ... رسول الله دید که سه نفر مشغول سخن گفتن هستند و هنوز آنجا را ترک نکردهاند، او بسیار مؤدب و خوددار بود. وی به سرعت آنجا را ترک کرد و به اتاق عایشه رفت. سرانجام به خاطر نمیآورم که توسط من یا فردی دگر به رسول الله گفتیم که آن سه نفر نیز آنجا را ترک کردند. آن حضرت به نزد زینب رفت و در حالی که این را میخواند:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد داخل اتاقهاى پيامبر نشويد مگر آنكه براى طعامى به شما اجازه داده شود بىآنكه در انتظار پخته شدن آن باشيد ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد اين (کار) شما پيامبر را مىرنجاند و از شما شرم مىدارد و در حالی که الله از گفتن حق شرم نمىكند و هنگامیکه از زنان چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزهتر است و شما حق نداريد فرستادهی الله را برنجانيد و مطلقا زنانش را پس از او به ازدواج خود درآوريد زیرا اين نزد الله همیشه گناه بزرگی است.
سپس میان من و خودش پردهای را کشید؛ این جملات(جملات بالا) آیهی قرآن شد:
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا(احزاب/53)
قرطبی در تفسیر همین آیه میگوید: هنگامی که رسول الله (ص) با زینب بنت جحش زن زید ازدواج نمود ولیمه داد و مردم را دعوت نمود، پس از اینکه شام را خوردند گروهی از آنان در خانهی رسول الله (ص) مشغول صحبت شدند و زنش هم رو به دیوار نشسته بود، آنان برای رسول الله (ص) ایجاد مزاحمت کردند، انس گفت یادم نیست که من از خروج آنان خبر دادم یا رسول الله از من خواست؛ او (محمد) و پرده را که بین من و او بود کشید و آیهی حجاب نازل شد.
تفسیر آیهی 53 سورهی احزاب قرطبی:
ان رسول الله (ص) لما تزوج زينب بنت جحش امراه زيد، اولم عليها، فدعا الناس، فلما طعموا جلس طوائف منهم يتحدثون في بيت رسول الله (ص) وزوجته موليه وجهها إلى الحائط، فثقلوا على رسول الله (ص)؛ قال أنس: فما اری اانا اخبرت النبی أن القوم قد خرجوا او اخبرنی. قال: فانطلق حتى دخل البيت، فذهبت ادخل معه فالقى الستر بينی وبينه ونزل الحجاب. قال: و وعظ القوم بما وعظوا به، و انزل الله عزوجل يا أيها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي - إلى قوله - إن ذلكم كان عند الله عظيما؛ أخرجه الصحيح.
در تفسیر طبری همین داستان آمده به اضافه اینکه بیان شده که زینب زن بسیار زیبائی بود:
و ان زينب لجالسه في ناحيه البيت، و كانت قد اعطيت جمالا وبقی ثلاثه نفر يتحدثون فی البيت. (برای دیدن شرح کامل ماجرای ازدواج محمد با عروسش در منابع معتبر شیعه و سنی و مجبور شدن زید به طلاق دادن زنش به وسیلهی محمد با کمک خدائی وهمی یعنی الله، اینجا را کلیک کنید)
همین روایت نیز در صحیح مسلم / کتاب النکاح/ باب زواج زينب بنت جحش ونزول الحجاب وإثبات وليمة العرس و صحیح بخاری/کتاب تفسیر قران/با قوله تعالی لا تدخلوا بیوت... حدیث شماره 4513 نیز آمده است.
همهی روایات اسلامی دال بر این است که زینب بنت جحش زنی بود زیبا؛ در زمانیکه زینب همسر پسرخواندهی محمد بود، او سر ناسازگاری با زید را داشت؛ زید خوب میدانست که زینب در ابتدا به او علاقهای نداشته است و محمد را دوست میداشته، محمد هم بدون محدودیت قادر بود که زینب را ببیند؛ ظاهرا زید از این علاقهی متقابل محمد و زینب خبر داشت و او را طلاق داد، پس از اینکه او را طلاق داد، محمد بدون معطلی نزد زینب رفت و به او مژده داد که الله من و تو را به عقد ازدواج هم درآورده، محمد حتی منتظر تمام شدن عده(سه ماه پس از طلاق دادن) ننشست، البته در این موضوع هم نکاتی نهفته است، اینکه محمد خوب میدانسته که در این مدت زینب با زید ارتباط جنسی نداشتهاند، این تنها دلیل این موضوع میتواند باشد وگرنه او باید مدت عده را تمام میکرد.
نکتهی دیگری که در این داستان نهفته است، این موضوع است که چرا آیهی پرده(حجاب) بلافاصله نازل شد؟ محمد همیشه پس از اتفاقاتی که میافتاد تا نزول آیه مدت زیادی را در تعقل میگذرانید. به نظر میرسد که محمد در اینجا هم از این اصل پیروی نموده و پس از اینکه به این صورت طلاق زن پسرخواندهاش را گرفت به فکر افتاده بود تا مبادا کس دیگری همین بلا را بر سر خودش بیاورد، این بود که در ابتدا حکم حجاب را تنها شامل زنان خویش گردانید.
موضوع سوم و مهمتر در آیهی بالا، ترس محمد از این موضوع است که ممکن است کس دیگری با زنانش ازدواج نماید، لذا راه اینکار را هم با کمک الله بست تا مبادا زنانش در دلشان به کس دیگری علاقهمند گردند و از او درخواست طلاق نمایند.
بنابراین او زنانش را از سایر زنان مجزا نمود:
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا (احزاب/32) اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد.
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (احزاب/33) و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
او حتی به زنانش اجازه نمیداد که مردی کور را ببینند:
زمانیکه ابن مکتوم(مردی کور) اجازهی ورود به خانهی محمد(پس از حکم حجاب) را خواست؛ محمد از زنانش که در آنجا حضور داشتند یعنی ام سلمه و عایشه درخواست نمود که آنجا را ترک نمایند، آنها گفتند: او کور است. محمد در پاسخ گفت اگر او کور است شما که بینا هستید. ( وسائل الشیعه ) و همچنین در منابع اهل سنت.
این داستان آغاز چیزی است که از آن بعنوان حجاب یاد میشود.
برای بررسی مراحل بعدی واجب شدن حجاب در اسلام، اینجا را کلیک کنید.==========================
(1)
....وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ... (احزاب/53).... هنگامیکه از زنان چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد...