ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۳ شهریور ۸, شنبه

بهشتیان با عربی و جهنمیان با زبان زرتشتیان (فارسی) سخن می‌گویند.

   اسلام دینی است که در آن به وضوح برتری عرب و زبانشان را بر سایر ملل می‌بینیم، اعراب و یهودیان خود را از نژاد ابراهیم می‌دانند، یکی خود را از نوادگان اسحاق و دیگری اسماعیل؛ بُعدی از قرآن که کمتر بدان توجه شده، بعد نژاد پرستی در این کتاب است:
   وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (بقره/130) چه كسی جز افراد سفيه و نادان از آئین ابراهيم رويگردان خواهد شد؟ ما او را در اين جهان برگزيديم و او در جهان ديگر از صالحان است.
و حسد ورزی به قوم برگزیده را نیز برای سایر ملل ممنوع کرده:
  أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا (نساء/54) یا اينكه مردم در برابر آنچه الله از فضلش به آنها بخشيده، حسد می‌ورزند (چرا حسد مي‌ورزند) با اينكه به آل ابراهيم (یهودیان و اعراب) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمی در اختيار آنها قرار داديم.
و خطاب به اعراب آن زمان می‌گوید "ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم تا شما در  آن تعقل کنید":
أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (یوسف/2) ما آنرا قرآن عربي نازل كرديم تا شما (عربها) تعقل کنید.
  كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت/3) كتابی كه آياتش هر مطلبي را در جاي خود بازگو كرده است، به زبان عربى براى مردمى كه می‌دانند.
و البته اعراب پس از تعقل، نقش پیامبر را هم بازی نمائید:
  وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ (حج/78) در راه الله جهاد كنيد و حق جهادش را ادا نمائيد او شما را برگزيد و در دين كار سنگين و شاقي بر شما نگذارد اين همان آئين پدر شما ابراهيم است او شما را در كتب پيشين و در اين كتاب آسماني مسلمان ناميد تا پيامبر شاهد و گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم بنابراين نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و به الله تمسک جوئيد كه او مولای شماست چه مولاي خوب و چه يار و ياور.
 زیرا این امت، بهترین امت و امت برگزیده هستند:
    كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ)آل عمران/110 ) شما بهترين امتى بودید (هستید) كه براى مردم پديدار شده‌اید (شما) به كار نیکو فرمان مى‏دهيد و از كار ناپسند باز می‌داريد و به الله ايمان داريد و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند، قطعا برايشان بهتر بود برخى از آنان مؤمنند و بيشترشان نافرمانند.

    به نظر می‌رسد اسلام روی دشمنی با ایرانیان و فرهنگ ایرانی، حساب ویژ‌ه‌ای باز کرده، آنجا که علی می‌گوید "زبان بهشتیان عربی و زبان جهنمیان فارسی است".
امیر المومنین از قول الله تعالی ما را آگاه کرد:
   از او در مورد زبان اهل بهشت پرسیده شده، فرمود: زبان اهل بهشت عربی است و از زبان اهل جهنم پرسیدند، فرمود آنان با زبان زرتشتیان سخن می‌گویند. (علل الشرائع / شیخ صدوق / جلد 2 / صفحه 597 - عیون اخبار الرضاء / جلد 2 / صفحه 223 - بحار الانوار / جلد 8 / صفحه 286 ) (1)
 و
 زبان جهنمیان فارسی است و کسی که با زبان فارسی سخن بگوید بر پلیدی‌اش افزود می‌شود و دچار کمبود ادب می‌گردد. (فتح الباری فی شرح صحیح البخاری/ ابن حجر عسقلانی/ کتاب الجهاد و السیر/ باب من تلکم بالفارسیه) (2)


 بهترین شما کسی است که با زبان عربی سخن بگوید، هیچکس با فارسی سخن نگوید که این زبان نفاق را به ارث می‌گذارد (المستدرک/ حاکم نیشابوری/ جلد 4/ صفحه 87) (3)

زیرا عربها بهترین امت و امت برگزیده هستند:
  كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ)آل عمران/110 ) شما بهترين امتى بودید (هستید) كه براى مردم پديدار شده‌اید (شما) به كار نیکو فرمان می‌دهيد و از كار ناپسند باز می‌داريد و به الله ايمان داريد و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند، قطعا برايشان بهتر بود برخى از آنان مؤمنند و بيشترشان نافرمانند.
محمد  ابن عبدالله هم معتقد است که جنس عرب بر سایر انسانها برتری دارد 
=============================================

(1) امير المؤمنين اخبرنا عن قول الله تعالى:
ساله عن كلام اهل الجنه، فقال "كلام اهل الجنه بالعربیه و ساله عن كلام اهل النار؛ فقال "بالمجوسيه"... 
 (2)  كلام أهل النار بالفارسیه و كحديث من تكلم بالفارسيه زادت فی خبثه و نقصت من مروءته.
 (3) من احسن منكم ان يتكلم بالعربيه فلا يتكلمن بالفارسيه فإنه يورث النفاق.

۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

اشاره آشکار قرآن به پهن بودن زمین

    قرآن در مورد آسمان می‌گوید که پس از اینکه شب و روز آسمان را مشخص کردیم، اقدام به گسترش دادن زمین نمودیم:
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا(نازعات/29) و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد.
     و الارض بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا(نازعات/30) و زمين را بعد از آن گسترش داد.
     أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31) آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.

    موضوعی که در این آیه مطرح است معنی دحاها می‌باشد؛ دحاها در زبان عربی به معنی بسطها است و طبق انچه که در ادامه همین مقاله خواهید دید، بسط دقیقا به معنی پهن کردن است.
    دَحَا در زبان عربی به معنی بَسَط. (و الدَّحوُ: البَسطُ. يقال "دحا یدحو و يَدحَى" ای بَسَط و وسع )
و البته به بارش باران به دلیل پهن شدن آن بر زمین هم گفته می‌شود:
 و المطر الداحی يَدحى الحَصَى عن وجه الارض.
  دَحَا الشیء: بسطه و وسعه (معجم الوسیط)
دحا: دَحَا الشیء بسطه. (معجم مختار الصحاح)
در قاموس محیط گفته شده که دحا الارض یعنی پهن کردن و کشیدن:  
    دحا الله الارضَ يَدحوها و یدحاها دحواً: بَسَطها... اندح: اتسع ... و ادحَوى: انبَسَط.(قاموس المحیط).
      قاموس محیط معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است تا جائی که اعراب به لغتنامه با اقتباس از همین نام قاموس می‌گویند، نویسنده این کتاب فیروز آبادی ایرانی است.
   ابن فارس در مقاییس اللغه می‌گوید که دحاها یعنی آن را گسترش داد و پهن کرد و در ادامه می‌گوید که شتر مرغ هنگام تخم‌گذاری زمین را با پایش صاف و پهن می‌کند، بدین خاطر است که در باب ادحی النعام نیز گفته می‌شود؛ زیرا شتر مرغ لانه ندارد:
   دحو: يدل على بسط و تمهيد. يقال  دحا الله الأرض يدحوها دحوا إذا بسطها  و يقال دحا المطر الحصى عن وجه الارض وهذا لانه اذا كان كذا فقد مهد الارض .... و من الباب ادحی النعام الموضع الذی يفرخ فيه ؛ افعول من دحوت لانه يدحوه برجله، ثم يبيض فيه  و ليس للنعامه عش .
     ابن منظور در لسان العرب هم همین نظر را دارد، او هم معتقد است که به مکان تخم گذاری شتر مرغ در خاک گفته می‌شود، زیرا شتر مرغ زمین را با پایش صاف و پهن می‌کند سپس تخم می‌گذارد و شتر مرغ لانه ندارد.(لسان العرب / ابن منظور / جلد 14 / صفحه 251)
دحا، الدحو: البسط؛ دحا الارض يدحوها دحوا: بسطها.  و الادحی و الادحی  و الادحيه و الادحيه و الادحوه: مبيض النعام فی الرمل، وزنه افعول من ذلک، لان النعامه تدحوه برجلها، ثم تبيض فيه و ليس للنعام عش .  

 قرطبی در تفسیری  (نازعات/30) می‌گوید:
    به معنی گسترش دادن و پهن کردن آن است و اشاره به این دارد که تکوین زمین پس از آسمان بود،  البته الله تعالی فرموده که نخست آنچه را در زمین است خلق نمود و سپس به آسمان پرداخت...(بقره/29)  و عرب می‌گوید: "دحوت الشی ادحوه دحوا" اذا بسطه. هنگامی که آن را گسترش داد. و همچنین به لانه شتر مرغ به دلیل اینکه بر زمین پهن شده نیز گفته می‌شود. (تفسیر قرطبی / تفسیر سوره نازعات / قوله تعالی والارض بعد ذالک دحاها)
   و الارض بعد ذلک دحاها ای  بسطها  و هذا يشير الى كون الارض بعد السماء و قد مضى القول فيه فی اول  البقره عند قوله تعالى "هو الذی خلق لكم ما فی الارض جميعا ثم استوى إلى السماء. و العرب تقول "دحوت الشیء ادحوه دحوا"، إذا بسطته  و يقال لعش النعامه ادحی؛ لانه مبسوط على وجه الارض.
   طبری نیز همین نظر را دارد، او در احادیث مختلفی که آورده می‌گوید که معنی دحاها بسطها است:
  ما يوجب ان تكون الارض خلقت بعد خلق السماوات لان الدحو انما هو البسط فی كلام العرب  و المد يقال منه دحا يدحو دحوا، و دحيت ادحی دحيا....
حدثنا بشر قال ثنا يزيد  قال  ثنا سعيد عن قتاده و الارض بعد ذلک دحاها ای بسطها.
حدثنی محمد بن خلف  قال  ثنا رواد عن ابی حمزه عن السدی دحاها  قال بسطها .
حدثنا ابن بشار قال  ثنا عبد الرحمن  قال  ثنا سفيان   دحاها  بسطها .

و در منابع شیعه: 
    و الأرض بعد ذلک دحاها، بسطها و مهدها للسكنى. (تفسیر قمی / علی ابن ابراهیم قمی / جلد 2 / صفحه 403 - تفسیر الصافی / فیض کاشانی / جلد 5 / صفحه 282 - بحار الانوار / جلد 54 / صفحه 21)

   آنچه که در بالا مطالعه فرمودید حاکی از این بود که دحا در زبان عربی به معنی بسط است، اما معنی بسط را با استناد به مهمترین و معتبرترین منابع زبان عربی و احادیث نیز می‌نویسم تا جائی برای اما و اگر باقی نماند.
 بسط السجادة به معنی پهن کردن فرش (عربی عامه)
انبَسَطَ الشیء على الارض؛ پهن کردن چیزی بر زمین. (مختار الصحاح)
   ابن منظور در لسان العرب می‌گوید که بسط به معنی مبسوط و مانند پهن کردن آرد که مطحون است.(لسان العرب / ابن منظور/ جلد 27 / صفحه 260):
 و بسط بمعنى مبسوطه كالطحن بمعنى المطحون.
در قاموس محیط گفته شده که بسط یعنی مساوی شدن با زمین است:
المنبسطه المستويه من الارض.
    ابن فارس در معجم مقاییس اللغه هم دقیقا به معنی پهن کردن اشاره دارد، او می‌گوید، مرد بارش را می‌برد هنگامی که لباسش را پهن می‌کند و کالایش را در آن می‌گذارد و می‌برد:
حمل الرجل اذا بسط ثوبه فجعل فيه المتاع و حمله.
در صحیح ابن حبان حدیثی است که می‌گوید:
    از انس ابن مالک روایت است: ما با رسول الله (ص) در گرمای زیاد مشغول نمار خواندن بودیم طوری که هیچ کدام از ما قادر نبود پیشانی اش را بر زمین بگذارد، لباسش را پهن کرد و بر آن سجده نمود:
   عن انس ابن مالک: كنا نصلی مع رسول الله صلى الله عليه و سلم فی شده الحر ؛ فاذا لم يستطع احدنا ان يمكن جبهته من الارض؛ بسط ثوبه، فسجد عليه.  (صحیح ابن حبان / جلد 6 / صفحه 118)
حدیث بالا در سنن ابن ماجه قزوینی، جلد 1صفحه 329 نیز آمده است.
و در صحیح مسلم: 
    حدثنا یحی بن یحیی حدثنا بشر بن المفضل عن غالب القطان عن بکر بن عبدالله عن انس بن مالک قال كنا نصلی مع رسول الله صلى الله عليه و سلم فی شده الحر فاذا لم يستطع احدنا ان يمكن جبهته من الارض، بسط ثوبه فسجد عليه. (صحیح مسلم / کتاب المساجد و مواضع الصلاه  (جلد 2 / صفحه 109)
پس فهم محمد از بسط، پهن کردن بوده است.
در منابع شیعه
    حکم کسی که قادر نیست بر زمین سجده کند و یا قولش که آیا مرد می‌تواند بر برف سجده کند؟ گفت "نه"، اگر نتوانست لباسش را پهن کند و بر آن نماز بگذارد:
حكم من لا يقدر ان يسجد على الارض قوله الرجل يصلي على الثلج قال عليه السلام لا، فان لم يقدر على الارض بسط ثوبه و صلى عليه. (جامع الاحادیث الشیعه / آیت الله بروجردی / جلد 5 / صفحه 277) (جالب است که خبری از مهر نیست)
    سالت ابا عبد الله عليه السلام عن الرجل يصلي على الثلج؟  قال "لا، فان لم يقدر على الارض، بسط ثوبه و صلى عليه. (وسائل الشیعه (آل بیت) / حر عاملی / جلد 5 / صفحه 164 - بحار الانوار / جلد 81 / صفحه 101)
این است که قرآن می‌گوید:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا (نوح/19) و الله زمين را براى شما (مانند) فرش قرار داد. 
و باز قرآن در همین راستا می‌گوید: 
 الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره / 22) الله همان کسی است كه زمين را براى شما مانند فرش  و آسمان را بنايى  قرار داد و از آسمان آبى پائین فرستاد و از آن ميوه‌ ها براى شما روزی بيرون آورد، پس براى الله همتاهائی قرار ندهيد در حالى كه شما می‌دانید (همتا ندارد). 
  اثیر الدین محمد بن یوسف مشهور به ابی حیان  الاندلسی به دلیل اینکه از سخنان ستاره شناسان اروپائی آگاهی داشت از قول ستاره شناسان مسلمان می‌گوید که آنان به همین آیه برای اینکه زمین پهن است و نه کروی استناد می‌کنند و چنین استدلال می‌نمایند که اگر کروی بود آب در آن مستقر نمی‌شد. (تفسیر بحر المحیط / ابی حیان اندلسی / جلد 1 / صفحه 237) :

  و قد استدل بعض المنجمين بقوله "جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا " على ان الارض مبسوطه لا كرويه و بانها لو كانت كرويه ما استقر ماء البحار فيها.  البته در ادامه به نظر می‌رسد که خودش معتقد به کروی بودن زمین بر مبنای فرضیه بطلمیوسی بود بود.
   آنچه که در این حدیث مشخص است این است که در اینجا مبسوطه را در برابر کرویه قرار داده شده؛ بنابراین جای شکی باقی نمی‌ماند که مبسوط یعنی پهن شده.
   شیخ طوسی در تبیان همین نظر را آورده می‌گوید: ابو علی جبانی با استناد به همین آیه بیان می‌نماید که بر خلاف سخنان ستاره شناسان که می‌گویند زمین کروی است، زمین پهن است، کره به هیچ عنوان پهن نیست و عقل هم بدان خط بطلان می‌کشد؛ زیرا اگر کروی بود، آب در آن مستقر نمی‌شد و از جای بالا به پائین سرازیر می‌شد. (التبیان / شیخ طوسی / جلد 1 / صفحه 12):
    و استدل ابو علی الجبائی بهذه الايه على أن الارض بسيطه ليست كره كما يقول المنجمون و البلخي بان قال: جعلها فراشا و الفراش البساط بسط الله تعالى اياها و الكرة لا تكون مبسوطه قال و العقل يدل ايضا على بطلان قولهم لان الارض لايجوز ان تكون كرويه مع كون البحار فيها لان الماء لايستقر الا فيما له جنبان يتساويان لان الماء لايستقر فيه كاستقراره فی الأوانی فلو كانت له ناحيه فی البحر مستعليه على الناحيه الاخرى لصار الماء من الناحيه  المرتفعه الى الناحيه المنخفضه.

   برای دیدن داستان خلقت زمین و آسمان از دید قرآن و آیات مرتبط با آن اینجا را کلیک کنید.

۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

محمد با زنان مشورت می‌کرد و خلاف رأی آنان عمل می‌نمود!

                                             تاکتیک جنگی محمد  
 اسلام دینی است زن ستیز، زن ستیز بودن این دین ناشی از دیدی است که محمد به زنان داشته؛ او در آیات مختلف قرآن، زن را کالای جنسی معرفی نموده است؛ احادیث مختلفی که از وی و سایر سران دین مانند علی نقل شده نقل شده در همین راستاست.
اکنون به یکی دیگر از این احادیث توجه فرمائید تا بهتر شخصیت این مرد را بشناید:
   هنگامی که رسول الله قصد جنگیدن را داشت، زنان را صدا می‌زد، با ایشان مشورت می‌نمود، سپس بر خلاف آن عمل می‌کرد. (الکافی/جلد 5 / صفحه 518 - مکارم الاخلاق / شیخ طبرسی / صفحه 230 - وسائل الشیعه (آل بیت) / حر عاملی / جلد 20 / صفحه 179 - من لایحضره الفقیه / شیخ صدوق / جلد 3 / صفحه 468 - سنن النبی / علامه طباطبائی / صفحه 124 - جامع الاحادیث الشیعه / آیت الله بروجردی / جلد 20 / صفحه 258 - وسائل الشیعه (الاسلامی) / حر عاملی / جلد 14 / صفحه  129 - بحار الانوار / جلد 100 / صفحه 227) (1)
   ظاهرا حدیث بالا یعنی مشورت با زنان و بر خلاف آن عمل کردن در جنگ، یکی از تاکتیک‌های جنگی محمد بوده است و علی هم می‌گوید:
هر امری که زنان آن را تدبیر نمایند ملعون است. (من لایحضره الفقیه / شیخ صدوق / جلد 3 / صفحه 468 - الکافی / جلد 5 / صفحه 518 - جامع الاحادیث الشیعه / آیت الله بروجردی / جلد 20 / صفحه 260 - بحار الانوار/ جلد 100 / صفحه 228 - الفصول المهمه فی الاصول الائمه / حر عاملی / جلد 2 / صفحه 333 - مستدرک سفینه البحار / شیخ علی نمازی شاهرودی / جلد 3 / صفحه 255 ) (2)
 قرآن برای تحقیر و هیچ انگاری بتها در مورد آنان می‌گوید که آنان مادگانی بیش نیستند، مادگانی سرکش و شیطانی: 
   إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا)نساء/117) آنهائی که غیر از الله می‌خوانند مادگانی (جنس ماده) بیش نیستند و اینها که می‌خوانند جز شیطانی سرکش (چیز دیگری) نیستند.
=======================================
 (1)  كان رسول الله  اذا اراد الحرب، دعا نسائه فاستشارهن، ثم خالفهن.
 (2) قال علی عليه السلام:  كل امرء تدبره امراه فهو ملعون.

۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

فروش زنان اسیر به عنوان کنیز در اسلام توسط محمد ابن عبدالله

     هنگامی که جنایتکاران مسلمان با نام الله و محمد بدترین و زشت‌ترین جنایتی که تاریخ بشر به خود دیده است را مرتکب می‌شوند، عده‌ای ندانسته گمان دارند که این دستورات اسلامی نیست، ایشان گمان می‌کنند محمد شخصیتی بود کاملا مهربان و به قول معروف آزارش به مورچه هم نمی‌رسید، مادامکی که کسی از بعد اهریمنی محمد آگاهی ندارد ایرادی بر وی نیست. از آخوند هم گله‌ای نیست، زیرا نانشان در گرو نادانی مردم است. درد آنجاست که عده‌ای روشنفکر مآب دانسته نه تنها خود را پیرو چنین شخصیتی اهریمنی می‌دانند، بلکه همواره در تلاشند تا مردم را دنباله رو این دین جنایت پرور نگه دارند. منطق کسی که رفتار محمد با مسلمانان را نماد مهربانی او بداند مانند کسی است که جنایتکار اعدامی را به دلیل رفتار خوب با دوستان و خانواده‌اش مستحق آزادی و احترام قلمداد نماید:
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا (فتح/29) محمد فرستاده‌ی الله است و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير، با همديگر مهربانند؛ آنان را در ركوع و سجود می‌بينى فضل و خشنودى الله را خواستارند علامت آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون کاشته‌ای است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از آنان كافران را به خشم دراندازد الله به كسانى از آنان كه ايمان آورده و عمل صالح كره‌‏اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‌است. سایر ایات
      آنچه که در زیر می‌خوانید نمونه‌ای هستند بسیار کوچک از صدها جنایتی که محمد ابن عبدالله، این مرد اهریمن سرشت در حق زنان و کودکان غیر مسلمان انجام داده است، او در جنگ با بنی قریظه که گروهی یهودی بودند، پس از اینکه تمامی مردان آنان را کشت، نوبت به کودکان رسید؛ وی دستور داد تا تمامی کودکان بالغ این قبیله را بکشند، ملاکش در این کشتار وحشیانه، رویش مو در اطراف آلت تناسلی آنان بود؛ او پس از این جنایت، تمامی زنان و کودکان را پس از دریافت سهم خویش که یک پنجم آنان بود  میان پیروانش تقسیم نمود و تعداد زیادی از این زنان و کودکان اسیر را در نجد فروخت و در برابرش اسلحه خرید:

   مسلم الانصاری گفت که رسول الله مرا بر اسیران بنی قریظه گماشت، پس نگاه به آلت تناسلی نوجوانان پسر می‌کردم، اگر می‌دیدم که موئی بر آلتش روئید گردنش را می‌زدم و اگر نروئید بود جزء غنایم جنگی گماشته می‌شد.(مجمع الزوائد / الهیثمی / جلد 6 / صفحه 141- اعیان الشیعه / محسن الامین / جلد 3 / صفحه 303) .(1) و سایر منابع در همین زمینه
   در تاریخ طبری:
.... سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود در آن هنگام پس از دریافت خمسش، سه سهم برای سوارکار مرد و یک سهم برای سوارکار زن و برای پیاده نظام یک سهم و در آن روز تعداد اسب‌های بنی قریظه 36 اسب بود.... سپس سعد ابن زید انصاری از برادران بنی عبد الاشهل را به همراه  زنان و کودکان اسیر بنی قریظه برگزید و به نجد فرستاد تا بوسیله فروش آنان اسحله و اسب بیاورد و رسول الله (ص) ریحانه بنت عمرو بن جنافه یکی از زنان بنی عمرو بن قریظه را تا آخر عمر برای خودش برداشت، رسول الله از او خواست تا مسلمان شود و او با وی ازدواج نماید و محجبه شود، ولی او به رسول الله گفت: مرا به عنوان کنیزت نگه دارد که این برای من راحت تر است و او هم وی را به همین حال وا گذاشت. (التاریخ الطبری / جلد 2 / صفحه 252) (2) شرح ماجرا
  سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود و برخی از این اسیران را به همراه سعد ابن زید الانصاری به نجد فرستاد تا با فروش آنان اسحله و اسب بیاورد.(تفسیر المیزان / علامه طباطبائی / جلد 16 / صفحه 303). (3)
آیت الله سید جعفر مرتضی العاملی از علمای مشهور و مورخ به نام  شیعی در کتاب الصحیح فی سیره النبی الاعظم می‌گوید:
  رسول الله برخی از این اسیران (زن و کودک) را به همراه سعد ابن زید الاشهلی به نجد فرستاد تا با فروش آنان اسحله و اسب بیاورد.
و همچین گفته می‌شود که رسول الله برخی از زنان و کودکان اسیر بنی قریظه را به شام  برای فروش فرستاد و اسلحه و اسب خرید. (الصحیح من سیره النبی الاعظم / سید جعفر مرتضی / جلد 11 / صفحه 225) (4) منبع

    موضوع تصاحب زنی از بنی قریظه به نام ریحانه از سوی محمد و فروش زنان و کودکان بنی قریظه به نجد از مسلمات تاریخ اسلام است که در منابع معتبر زیر هم بیان شده است:
(تفسیر البغوی / جلد 3 / صفحه 524  (5)- تفسیر الالوسی / جلد 21 / صفحه  179 (6) - سیره این هشام / جلد 3 / صفحه 725 (7) - السنن الکبری / البیهقی / جلد 9 / صفحه  129 (8) - اسد الغایه / ابن اثیر /  جلد 2 / صفحه 280 (8) - البدایه النهایه / ابن کثیر / جلد 4 / صفحه 144(9) - بحارالانوار / علامه مجلسی / جلد 20 / صفحه 212 (10))
و همچین داستان فروش دختر ام قرفه
در مورد ریحانه همان دختری که محمد به او تجاوز کرد در برخی از منابع از او با نام تکانه هم یاد شده. (11)  
پس کسانی که معتقدند رفتار داعش اسلامی نیست یا از اسلام اطلاعی ندارند و یا همان روشنفکر مآبانی هستند که دانسته سعی در تقدس  اسلام و رهبر جانی آن محمد ابن عبدالله دارند، داعش همان گروهی است که با اتکا به آموزه‌های اسلامی صدها زن و دختر کُرد ایزدی عراق را به عنوان ملک یمین یا میان خویش تقسیم نمودند و یا آنان را در شهرهای مختلف عراق مخصوصا موصل فروختند.
=========================================
(1)  عن اسلم الانصاری قال جعلنی رسول الله صلى الله عليه و سلم على (مجمع الزوائد / الهیثمی / جلد 6 / صفحه 141)
 اسلم بن بجرة الانصاری الخزرجی و قال ولاه رسول الله ص أسارى قريظه روى إسحاق بن عبد الله ...قال جعلنی رسول الله (ص) على أسارى بنی قريظه فكنت انظر الى فرج الغلام، فإذا رايته قد انبت ضربت عنقه. (اعیان الشیعه / محسن الامین / جلد 3 / صفحه 303)
 (2) و كان رسول الله بحرا لنا يجرى قال وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم قد أمر بقتل من أنبت منهم.... ثم ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قسم اموال بنی قريظه و نساءهم وأبناءهم على المسلمين و أعلم فی ذلک اليوم سهمان الخيل و سهمان الرجال و أخرج منها الخمس فكان للفارس ثلاثة أسهم للفرس سهمان و لفارسه سهم و للراجل ممن ليس له فرس سهم و كانت الخيل يوم بنى قريظة سته و ثلاثين فرسا و كان أول فئ وقع فيه السهمان و اخرج منه الخمس فعلى سنتها و ما مضى من رسول الله صلى الله عليه و سلم فيها وقعت المقاسم و مضت السنه فی المغازی و لم يكن يسهم للخيل إذا كانت مع الرجل إلا لفرسين ثم بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سعد بن زيد الانصاري أخا بنى عبد الاشهل بسبايا من سبايا بنى قريظة إلى نجد فابتاع له بهم خيلا وسلاحا وكان رسول الله صلى الله عليه و سلم قد اصطفى لنفسه من نسائهم ريحانة بنت عمرو بن جنافه إحدى نساء بنى عمرو بن قريظه فكانت عند رسول الله صلى الله عليه و سلم حتى توفى عنها و هى فی ملكه و قد كان رسول الله صلى الله عليه وسلم عرض عليها أن يتزوجها ويضرب عليها الحجاب فقالت يا رسول الله بل تتركنی فی ملكک فهو اخف على و عليک فتركها . (التاریخ الطبری / جلد 2 / صفحه 252) نوشته از روی متن عربی کتاب تاریخ طبری است. در ترجمه فارسی آن توسط ابوالقاسم پاینده، این مطلب در صفحه 1052است.
(3) ثم قسم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نساءهم و أبناءهم و أموالهم على المسلمين و بعث بسبايا منهم الى نجد مع سعد بن زيد الأنصاری فابتاع بهم خيلا و سلاحا (تفسیر المیزان / علامه طباطبائی / جلد 16 / صفحه 303) در ترجمه تفسیر المیزان دیده شده که چنین موضوعی را سانسور می کنند، شما را به منبع اصلی آن ارجاع می دهم.
(4)بيع السبايا و شراء السلاح:
و بعث صلى الله عليه وآله وسلم سعيد (سعد) بن زيد الاشهلی سبايا من بنی قريظه الى نجد، فابتاع لهم بها خيلا و سلاحا.
 (5) وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم قد أمر بقتل من انبت منهم ثم قسم أموال بني قريظة ونساءهم وأبناءهم على المسلمين واعزل في ذلك اليوم سهمان الخيل وسهمان الرجال واخرج منهما الخمس فكان للفارس ثلاثة اسهم للفرس سهمان وللفارس سهم وللراجل ممن ليس له فرس سهم وكانت الخيل ستة ولاثين فرسا وكان أول فيء وقع فيه السهمان ثم بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سعد بن زيد الأنصاري أخا بني عبد الأشهل بسبايا من سبايا بني قريظة إلى نجد فابتاع لهم بهم خيلا وسلاحا وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم قد اصطفى لنفسه من نسائهم ريحانه بنت عمرو بن خنانه إحدى نساء بني عمرو بن قريظة فكانت عند رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى توفي عنها وهي ف يملكه و قد كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يحرص عليها أن يتزوجها ويضرب عليها الحجاب فقالت يا رسول الله بل تتركنی فی ملكک فهو أخف علي و عليک فتركها و قد كانت حين سباها كرهت الاسلام ....... (تفسیر البغوی / جلد 3 / صفحه 524)
(6) ثم بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سعد بن زيد الأنصاري أخا بني عبد الاشهل بسبايا من سبايا القوم وكانت السبايا كلها على ما قيل سبعمائة وخمسين إلى نجد فابتاع بها لهم خيلا وسلاحا وكان عليه الصلاة والسلام قد اصطفى لنفسه الكريمة من نسائهم ريحانه بنت عمرو و كانت في ملكه صلى الله عليه و سلم حتى توفى. (تفسیر الالوسی / جلد 21 / صفحه 179)
(6) ثم بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم سعد بن زيد الأنصاری أخا بنى عبد الأشهل بسبايا من سبايا بني قريظة إلى نجد، فابتاع لهم بها خيلا و سلاحا.
...وكان رسول الله صلى الله عليه و سلم قد اصطفى لنفسه من نسائهم ريحانة بنت عمرو بن جنافه إحدى نساء بنى عمرو بن قريظه فكانت عند رسول الله صلى الله عليه و سلم حتى توفى عنها و هي في ملكه و قد كان رسول الله صلى الله عليه و سلم عرض عليها أن يتزوجها و يضرب عليها الحجاب، فقالت" يا رسول الله، بل تتركنی فب ملكک فهو أخف على وعليک فتركها ... (سیره این هشام / جلد 3 / صفحه 725)
(7)  في قصة قريظة قال ثم بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سعد بن زيد أخا بنى عبد الأشهل بسبايا بني قريظة إلى نجد فابتاع لهم بهم خيلا وسلاحا (السنن الکبری / البیهقی / جلد 9 / صفحه 129)
 (8) بعثه رسول الله بسبايا من سبايا قريظة إلى نجد فابتاع بهم خيلا وسلاحا (اسد الغایه / ابن اثیر /  جلد 2 / صفحه 280) 
(9) بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم سعيد بن زيد بسبايا من بنی قريظه الى نجد فابتاع بها خيلا و سلاحا. و كان رسول الله صلى الله عليه و سلم قد اصطفى من نسائهم ريحانه بنت عمرو بن خناقة؛ إحدى نساء بنی عمرو بن قريظه  و كان عليها حتى توفي عنها. (البدایه النهایه / ابن کثیر / جلد 4 / صفحه 144)
(10) ثم قسم رسول الله صلى الله عليه و آله نساءهم و أبناهم على المسلمين و بعث سبايا منهم إلى نجد مع سعد بن زيد الأنصاری فابتاع بهم خيلا و سلاحا. (بحارالانوار / علامه مجلسی / جلد 20 / صفحه 212)
(11) ان النبی (ص) اختار من سبی بنی قريظه جاریه اسمها تكانه بنت عمرو وكانت فی ملكه. (بحار الانوار / جلد 22 / صفحه  193 - مناقب آل ابیطالب / این شهر آشوب / جلد 1 / صفحه 139 - الدر النظیم / ابن حتم العاملی / صفحه 190)



۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

حرکت خورشید در قرآن چگونه است؟

از دید قرآن خورشید مانند ماه در حرکت است:
     اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2) الله كسى است كه آسمان‌ها را بدون ستون‌هايى كه آنها را ببينيد بالا برد، آنگاه بر عرش قرار گرفت و خورشيد و ماه را رام گردانيد هر كدام براى مدتى معين در حرکتند، (الله) در امور تدبير می‌کند و نشانه‌ها را به روشنى بيان می‌نماید، باشد كه شما به دیدار پروردگارتان يقين نمائید.
و یا:
     يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ (فاطر/13) شب را به روز و روز را به شب داخل می‌کند و خورشید و ماه را تسخير كرده است هر کدامشان تا هنگامى معين در حرکتند؛ اين است ‏الله پروردگار شما، فرمانروايى از تنها برای اوست و كسانى را كه بجز او می‌خوانيد مالک پوست هسته خرمايى نيستند.
     خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ(زمر/5) به حق آسمانها و زمين را  آفريد، شب را بر روز می‌پیچاند و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را تسخیر خود کرده هر كدام تا مدت معینی در حرکتند، آگاه باشيد او با عزت بخشنده است.
و حرکتشان از روی حساب و کتاب است:
 الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ (رحمان/5) (حرکت) خورشيد و ماه بر طبق حساب (دقیقی) است.
    در تفسیر قمی از قول امام رضا گفته شده که نور خورشید و ماه از عرش است و گرمایشان از جهنم و به دستور الله در حرکتند... (1)
   اما این حرکت دقیق ماه و خورشید چگونه و در چه مسیری است؟ قرآن به این پرسش هم پاسخ می‌دهد:
   وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (انبیاء/33) و  او آن کسی است كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است هر كدام در فلکی شناورند.
اگر در آیه بالا دقت شود قران گفته که حرکت خورشید و ماه و در فلک است، اما معنی فلک؟
فلک در زبان عربی معادل مکان دایره‌ای شکل است:
    ابن منظور در کتاب لسان العرب که از مهمترین کتب در شناخت زبان عربی است به معنی های گوناگون فلک اشاره دارد:
فلک یعنی مدار ستارگان:
  الفلک: مدار النجوم.
    و همچنین به معنی مکان دایره‌ای شکل است؛ در این زمینه حدیثی را از ابن مسعود نقل می‌کند که خطاب به مردی گفت: من اسب تو را رها کردم، انگار دور فلک می‌چرخید: 
   و فی حديث عبد الله بن مسعود: ان رجلا اتى رجلا و هو جالس عنده فقال: انی تركت فرسک كانه يدور فی فلک.
   در قدیم هنگامی که به زمین نگاه می‌کردند آن را به شکل صفحه‌ای دایراه‌ای شکل می‌دیدند، آنان همین بخش از آخرین نقطه زمین را فلکه تصور می‌کردند. (چیزی که در ایران هم به آن گفته می‌شود).
این منظور از قول جوهری برای فلکه همین معنا قائل است:
 الجوهری: و الفلكه قطعه من الارض تستدير و ترتفع على ما حولها. قال الشاعر:  خوانهم فلكه لمغزلهم     يحار فيه لحسنه البصر
 (معزل در اینجا به معنی دوک نخ ریسی است)
نوشته بالا برگرفته از کتاب (لسان العرب / ابن منظور/حرف الفاء / فلک) می‌باشد.
 در معجم الغنی نوشته دکتر عبدالغنی ابوالعزم گفته شده که اگر دختری بالغ شود گفته می‌شود که پستانش حالت فلک شده، یعنی نیم‌گرد و مانند نیم کره:
فلک ثدی الفتاة: استدار، فصار کالفله.
و کنایه از دختر نوبالغی که تازه پستانش آشکار می‌گردد:
فلکت الفتاة: استدار ثدیها فهی فالک.
مُنیر اسم فاعل از انار و به معنی فرستنده‌ی نور می‌باشد.
قرآن می‌گوید که خورشید و ماه که هر کدام نشانه‌های روز و شب هستند در همین مدار آسمانی در شناورند:
     لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/40) نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در فلکی شناورند.
  
  قرطبی در تفسیر هیمن آیه می‌گوید که خورشید و ماه و ستارگان در فلکی میان آسمان و زمین هستند که به آنان نچسبیده و اگر جسبیده بود نمی‌توانستند حرکت کنند. (جامع الاحکام القران / قرطبی / سوره یس / قوله تعالى لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا الليل سابق النهار و كل فی فلک یسبحون ) (2)
    و باز قرطبی از قول ابن زید می‌گوید: افلاک محل حرکت ستارگان و خورشید و ماه هستند و آن میان آسمان و زمین است. و از قول مجاهد می‌گوید که مانند اهن آسیاب است که در قطبش قرار داشته باشد.(تفسیر القرطبی / جلد 11 / صفحه 286) (3) 
 طبری در تفسیر همین ایه می‌گوید که فلک در اینجا مانند فلک دوک ریسندگی است. (4)
   این کثیر هم در بیان منظور قرآن از فلک می‌گوید که مانند دایره دوک ریسندگی یا آهن آسیاب است که تنها با آن می‌چرخد. (تفسیر سوره یس / ابن کثیر / قوله تعالی و ایه لهم الیل نسلخ....) (5)
   علی ابن ابراهیم قمی استاد کلینی در تفسیر وكل في فلک يسبحون می‌گوید که خورشید و ماه پشت فلک گردی حرکت می‌کنند.(تفسیر القمی / جلد 2 / صفحه 214) (6)
و در تفسیر المیزان:
    و کل فی فلک یسبحون یعنی خورشید و ماه و مانند اینها مثل ستارگان و سیارات در مسیری خاص حرکت می‌کنند همانگونه که ماهی در دریا شنا می‌کند و فلک مدار فضائی است که اجسام بالا در آن حرکت می‌کنند.  (تفسیر المیزان / جلد 17 / صفحه 91) (7)
    بنابراین قرآن چیزی جدیدی نگفته جز بیان و تأیید نظام بطلمیوسی در مورد حرکت خورشید و تمامی اجرام آسمانی به دور زمین، فرضیه‌ای که در آن هنگام اندیشه غالب و حقیقتی مسلم و پذیرفته شده بود؛ در نظام بطلمیوسی، فلک تدویر مسیر حرکت ستارگان را توجیه می‌کرد؛ موضوعی که در آیات بیان شده از قرآن هم آن را حقیقت محض دانسته و به خدای مسلمین نسبت داده شده.
اما حرکت خورشید تا کجاست، قران می‌گوید:
 وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (یس/38) و خورشيد به (سوی) قرارگاه ويژه خود روان است، این است تقدير آن عزيز دانا!
   شیخ طبرسی  از مفسران بزرگ شیعی می‌گوید که خورشید تا پایان جهان در حرکت است و در ادامه می‌گوید که او تا دورترین منزلش در زمستان و تابستان در حرکت است و او از بیشترین ارتفاعش تجاوز نمی‌کند و و همچنین خورشید کمترین پائین آمدنی دارد که از آن هم تجاوز نمی‌کند  که ان مکان استقرارش است (تفسیر مجمع البیان / شیخ طبرسی / جلد 8 / صفحه 274) (8)
و بخاری می‌گوید:
ابوذر در شرح همین آیه از قول محمد می‌گوید:
  پیامبر (ص) هنگام غروب خورشید گفت: ای ابوذر، آیا می‌دانی که خورشید کجا می‌رود؟ گفتم الله و فرستاده‌اش داناترند. گفت "او می‌رود تا زیر عرش سجده کند و اجازه بگیرد، پس به او اجازه داده می‌شود، نزدیک است که سجده کند، اجازه (سجده کردن) به او داده نمی‌شود و به او گفته می‌شود "برگرد از جائی که آمدی"؛ پس طلوع می‌کند از مکان پنهان شدنش و این معنی قول الله است که می‌گوید " خورشید در حرکت است به سوی مکان استقرارش (زیر عرش) ..." (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/ باب صفه الشمس و القمر- بحار الانوار/ جلد55 / صفحه 210) 
   از دید قرآن این و شب و روز هستند که خورشید را می‌پوشانند یا آشکار می‌کنند نه اینکه خورشید سبب پیدایش شب و روز باشد:
الشَّمْسِ وَضُحَاهَا (الشمس/1) سوگند به خورشید و پرتو افشانی‌اش
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا  (الشمس/ 2) و سوگند به ماه هنگامی که پس از (رفتن ) آن آشکار گردد.
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا (الشمس/ 3) و سوگند به روز هنگامی که آن را آشکار کند.
 وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا (الشمس/4 ) و سوگند به شب هنگامی که آن را می‌پوشاند.
 وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا (الشمس/ 5) و سو.گند به آسمان و آن کسی که آن را بنا نمود. (شرح داستان ساختن آسمان با دست از سوی الله)
زیرا از دید قرآن، شب و روز را کل جهان فرا می‌گیرد:
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا(نازعات/27) آيا آفرينش شما مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه بنایش نموده؟!
 رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا
(نازعات/28) سقف کلفتش را بالا برده و آن را منظم ساخت.
 وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا(نازعات/29) و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد. (منظور شب و روز آسمان است) شرح

=======================================
(1)   حدثنی ابی عن الحسين بن خالد عن ابی الحسن الرضا عليه السلام فی قوله: الرحمن علم القرآن قال عليه السلام الله علم محمدا القرآن قلت خلق الانسان؟ قال ذلك امير المؤمنين عليه السلام؛ قلت علمه البيان؟ قال علمه تبيان كل شئ يحتاج الناس اليه، قلت الشمس والقمر بحسبان؟ 
   قال هما يعذبان، قلت الشمس و القمر يعذبان؟ قال سالت عن شئ فأتقنه إن الشمس و القمر آيتان من آيات الله يجريان بأمره مطيعان له،  ضوؤهما من نور عرشه و حرهما من جهنم فاذا كانت القيامة عاد الى العرش نورهما وعاد إلى النار حرهما ... (تفسیر القمی / علی ابن ابراهیم قمی / جلد 2 / صفحه 343)
(2) الشمس و القمر و النجوم فی فلک بين السماء و الارض غير ملصقه و لو كانت ملصقه ما جرت.
 (3)  قال ابن زيد: الافلاک مجاری النجوم و الشمس و القمر؛ قال و هی بين السماء و الارض و قال قتاده الفلک استداره فی السماء تدور بالنجوم مع ثبوت السماء و قال مجاهد الفلک كهيئه حديد الرحى و هو قطبها. 
 (4) حدثنا محمد المثنی قال  ثنا ابو النعمان الحكم بن عبد الله العجلی قال ثنا شعبه عن مسلم البطين عن سعيد بن جبير  عن ابن عباس  و كل فی فلک يسبحون؛ قال فی (صفحه 521 فلک كفلک المغزل).
  (5) و قال مجاهد الفلک كحديد الرحى  او كفلكه المغزل؛ لا يدور المغزل الا بها  ولا تدور الا به (تفسیر سوره یس / ابن کثیر / قوله تعالی و ایه لهم الیل نسلخ....)
 (6) وكل في فلك يسبحون " يقول يجرئ  وراء الفلک الاستداره (تفسیر القمی / جلد 2 / صفحه 214)
 (7) و كل فی فلک يسبحون "ای كل من الشمس و القمر و غيرهما من النجوم و الكواكب يجرون فی مجرى خاص به كما يسبح السمكه فی الماء فالفلک هو المدار الفضائی الذی يتحرک فيه الجرم العلوی (تفسیر المیزان / جلد 17 / صفحه 91)
 (8) انها تجری لانتهاء امرها عند انقضاء الدنيا، فلا تزال تجری حتى تنقضي الدنيا، عن جماعه من المفسرين قال ابو مسلم ومعنى هذا و معنى لامستقر لها واحد أی: لا قرار لها الى انقضاء الدنيا و ثانيها انها تجری لوقت واحد لاتعدوه، و لايختلف عن قتاده و ثالثها انها تجری یلى أقصى منازلها فی الشتاء و الصيف لاتتجاوزها و المعنى ان لها فی الارتفاع غايه لاتتجاوزها و لاتنقطع دونها و لها فی الهبوط غايه لاتتجاوزها و لاتقصر عنها فهو مستقرها. (تفسیر مجمع البیان / شیخ طبرسی / جلد 8 / صفحه 274)
     این است معجزه یا معجزات علمی ادعائی در قرآن

Translate

بايگانی وبلاگ