بررسی خرافات قرآن در مورد هارُوت و ماروت و ارتباط جنسی آنان با زهره که در آسمان به صورت ستاره مسخ گردید.
در این مقاله نخست به بررسی داستان هاروت و ماروت و ارتباطشان با زنی به نام زهره (ناهید) که بنا به روایات متعدد اهل ایران بود و سبب به گناه افتادن این دو فرشته گردید پرداخته میشود؛ سپس اقدام به ریشه یابی این دو نام میگردد، نامهائی که به نظر اصالت ایرانی دارند.قرآن در توجیه جادوگری میگوید که اساس این علم از دو فرشته به نامهای هاروت ماروت است؛ اگر کسی از انسانها برای یادگیری جادوگری نزد ایشان میرفت، آن دو پیش از آموزش جادوگری به مردم یادآوری میکردند که الله ما را برای آزمایش به زمین فرستاده، پس شما مبادا با یاد گرفتن این دانش کافر گردید؛ پس از این تذکر اگر کسی اسرار داشت که مایل به یادگیری جادوگری است به او آموزش میدادند که چگونه (با طلسم) میان زن و شوهر اختلاف بیندازد! از نظر قرآن اگر هم کسی در این مورد زیان میدید به اذن الله بود:
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ (بقره/102) و از آنچه كه شيطانها درسرزمین سليمان خوانده بودند پيروى كردند و البته سليمان کافر نشد آن شيطانهائی که به مردم جادوگری را آموزش میدادند کافر گردیدند و از آنچه که بر آن دو فرشته یعنی هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود با وجود اينكه آن دو به كسی آموزش (جادوگری) نمیدادند مگر آنكه میگفتند ما آزمايشى هستيم؛ پس آگاه باشید که کافر نشوید؛ آنها (جادوگران) از آن دو چيزهايى یاد میگرفتند كه با آن ميان مرد و زنش جدايى بيفكنند هر چند بر خلاف اراده الله نمیتوانستند به وسيله آن به کسی زيانی برسانند و (مردم) چيزى میآموختند كه برايشان زيان داشت و سودى برای آنان نمیرسانيد و بدون شک آنان دانسته بودند كه هر كس خريدار اين باشد در آخرت بهرهاى ندارد دریغا كه چه بد بود آنچه با جان و دل خریدند اگر میدانستند.
یهودیان معتقدند سلیمان از رهبران شیطان بوده که قدرت جادوگری زیادی را داشت، قرآن این موضوع را نیز اینگونه توجیه مینماید:
آصف برخیا کاتب سلیمان بود و اسم اعظم را میدانست، او همه چیز را به دستور سلیمان مینوشت و زیر صندلی خویش دفن میکرد، هنگامی که سلیمان مرد، شیطانها میان نوشتههای سلیمان جادگری و کفر افزودند و به مردم گفتند که این همان چیزی بود که سلیمان به شما یاد میداد. (تفسیراین کثیر/ تفسیر ایه 102 سوره بقره) (1)
همین داستان با اندکی تفاوت در لفظ (مثلا به جای صندلی سلیمان از تخت خواب نام برده شده) در تفسیر شیعی علی ابن ابراهیم القمی جلد 1 صفحه 55 آمده است (2)
همین داستان با اندکی تفاوت در لفظ (مثلا به جای صندلی سلیمان از تخت خواب نام برده شده) در تفسیر شیعی علی ابن ابراهیم القمی جلد 1 صفحه 55 آمده است (2)
احمد ابن حنبل در حدیث قدسی از قول محمد میگوید:
هنگامی که الله آدم را بر زمین فرو فرستاد فرشتگان گفتند: آیا در آنجا (زمین) کسی را میگذاری که فساد و خونریزی کند...؟ الله گفت: من بهتر از شما میدانم؛ آنان گفتند: ما تو را از فرزندان آدم بیشتر بندگی میکنیم؛ الله گفت "دو فرشته از فرشتگان بیایند تا آن دو را بر زمین بفرستم، سپس منتظر بمانیم تا ببینید که چگونه رفتار میکنند"، فرشتگان گفتند هاروت و ماروت را برگزیدیم و آن دو را بر زمین فرستاد؛ (آن دو فرشته) زنی بسیار زیبا به نام زهره را دیدند و از او درخواست همخوابگی را نمودند او هم به آنان شرط کرد که اگر به الله شرک بورزند درخواستشان را اجابت میکند، هاروت و ماروت نپذیرفتند و زهره از آنان دور شد و مدتی بعد در حالی که کودکی در دست داشت شرط کرد که اگر این کودک را بکشند درخواستشان را اجابت میکند و باز نپذیرفتند و دوباره آمد در حالی که کوزهی شراب در دست داشت و گفت که اگر این را بخورید درخواستتان را اجابت میکنم، آن دو خوردند و با او هم خوابگی نمودند و به الله شرک ورزیدند و کودک را نیز کشتند.... (مسند احمد ابن حنبل حدیث شماره 6009) (3)
همین داستان در تفسیر عیاشی/جلد1 صفحه 54 با اندکی تفاوت به صورت مفصل آمده است.
حاکم نیشابوری هم روایت مشابهی دارد:
سعید ابن جبیر از قول عبدالله ابن عمر میگوید " آیا از این سرخ (اشاره به آسمان و سیاره ناهید) چیزی میدانید؟ هنگامی که نگاه کرد گفت " نه بگو" سپس گفت: دو فرشته از فرشتگان الله به نامهای هاروت و ماروت از الله خواستند که آنان را بر زمین فرو فرستد، پس آن دو میان انسانها بودند و اگر در حالت سختی قرار میگرفتند سخنی را میگفتند که با آن به آسمان (دوباره) بالا میرفتند؛ پس آن دو اسیر زنی بسیار زیبا شدند و شهوت ایشان را فرا گرفت، او آنان را در جائی وعده داد و گفت: به من سخنی که با آن بشود به آسمان رفت را یاد دهید؛ کلمه را یاد دادند و او پس از بیان به آسمان رفت و آنجا مسخ گردید، آن دو هم نتوانستند به آسمان برگردند و الله آنان را میان شکنجه آخرت و دنیا مختار گردانید (الله) شاید شما را شکنجه داد شاید هم بخشید؛ ذیکی به دیگری نگاه کرد و گفت که یک ملیون برابر شکنجه دنیا را بر میگزینیم، آن دو تا روز رستاخیز شکنجه میشوند. (المستدرک علی صحیحین حاکم نیشابوری/ کتاب الفتن والملاحم/ حکایت هاروت و ماروت) (4)
در منابع شیعه نیز احادیث متعددی در این زمینه وجود دارد:همین داستان در تفسیر عیاشی/جلد1 صفحه 54 با اندکی تفاوت به صورت مفصل آمده است.
حاکم نیشابوری هم روایت مشابهی دارد:
سعید ابن جبیر از قول عبدالله ابن عمر میگوید " آیا از این سرخ (اشاره به آسمان و سیاره ناهید) چیزی میدانید؟ هنگامی که نگاه کرد گفت " نه بگو" سپس گفت: دو فرشته از فرشتگان الله به نامهای هاروت و ماروت از الله خواستند که آنان را بر زمین فرو فرستد، پس آن دو میان انسانها بودند و اگر در حالت سختی قرار میگرفتند سخنی را میگفتند که با آن به آسمان (دوباره) بالا میرفتند؛ پس آن دو اسیر زنی بسیار زیبا شدند و شهوت ایشان را فرا گرفت، او آنان را در جائی وعده داد و گفت: به من سخنی که با آن بشود به آسمان رفت را یاد دهید؛ کلمه را یاد دادند و او پس از بیان به آسمان رفت و آنجا مسخ گردید، آن دو هم نتوانستند به آسمان برگردند و الله آنان را میان شکنجه آخرت و دنیا مختار گردانید (الله) شاید شما را شکنجه داد شاید هم بخشید؛ ذیکی به دیگری نگاه کرد و گفت که یک ملیون برابر شکنجه دنیا را بر میگزینیم، آن دو تا روز رستاخیز شکنجه میشوند. (المستدرک علی صحیحین حاکم نیشابوری/ کتاب الفتن والملاحم/ حکایت هاروت و ماروت) (4)
زهره زنی بود که هاروت و ماروت بوسیلهی او امتحان شدند و الله تعالی او را به صورت سیاره زهره مسخ کرد. (علل الشرائع شیخ صدوق/جلد2/صفحه488) (5)
زهره زنی بود که او را ناهیل مینامیدند و او کسی است که مردم میگویند هاروت و ماروت بوسیله او امتحان شدند. (تفسیر الصافی فیض کاشانی جلد 1/صفحه 177) (6)
زهره زنی بود که او را ناهید مینامیدند و او کسی است که مردم میگویند هاروت و ماروت بوسیله او امتحان شدند. (وسائل الشیعه/حر عاملی/جلد 24/صفحه 111) (6)
زهره چگونه هاروت و ماروت را گول زد؟
در این زمینه نیز روایات متعددی وجود دارد که در زیر برخی از آنها را آوردهام:
در تفسیر طبری آمده است.... علی ابن ابی طالب میگفت: زهره زنی زیبا از اهل ایران بود، او با هاروت و ماروت دشمنی کرد و آن دو را بر خودش گردانید و از آنان خواست(شرط نمود) تا سخنی که اگر کسی بگوید به آسمان میرود بیاموزانند، پس یاد دادند، او سخن گفت و به آسمان رفت و به صورت سیاره ناهید مسخ گردید. (تفسیر طبری/ایه 102 بقره) (7)
بغوی نیز در تفسیرش که از مهمترین منابع اسلامی است میگوید:
.... آن دو (هاروت و ماروت) این موضوع را پذیرفتند و روزشان را میان انسانها گذراندند ، اگر در تنگی قرار گرفتند اسم اعظم (که الله به آنان آموخته بود) را بر زبان بیاورند و به آسمان عروج کنند، قتاده (از یاران محمد) میگوید هنوز یک ماهی از گشتنشان نگذشته بود که آزمایش شدند، میگویند این زن روزی بر آنها غلبه نمود و او از زیباترین زنان بود، علی این ابی طالب میگوید "او مکله ای اهل ایران بود، هنگامی که او را دیدند دلدادهی او شدند؛ آنان را تحریک نمود و رهایشان کرد و روز دوم برگشت، پس مانند روز گذشته رفتار کردند، او آنان را تحریک نمود و گفت: نه مگر اینکه پرستش کنید آنگونه که من پرستش میکنم و برای این بت نماز بخوانید و (یا) انسانی را بکشید و (یا) می بخورید ، نپذیرفتند؛ روز سوم در حالی که خمرهای از می در دست داشت و (می دانست) که آنان هوس او را دارند، خودش را بر آنان عرضه کرد و آنچه که دیروز گفته بود را بازگو نمود، گفتند: نماز برای غیر الله گناه بزرگی است، کشتن انسان بی گناه هم گناه بزرگی است، راحتترین این خواسته ها نوشیدن می است، پس باده را نوشیدند، بر زن قرار گرفتند و زنا نمودند، پس از انجام کار انسانی را دیدند و او را کشتند، ربیع ابن انس میگوید که بر بت هم سجده نمودند، پس الله زهره را به صورت سیاره مسخ نمود....
در روایت دیگری از علی گفته شده که شرط زهره برای تن دادن به آنان یاد گرفتن اسم اعظم یعنی الله اکبر(8) بود تا بتواند در آسمان بالا رود؛ به او یاد دادند و او نیز به آسمان رفت و الله هم او را به صورت سیاره زهره مسخ نمود...
همچینی علی میگوید که زهره یکی از هفت سیارهای است که الله به او سوگند میخورد؛ پس گفت " فلا أقسم بالخنس الجواری الكنس به سیارگان سوگند که در حرکتند و پنهان میشوند (تکویر/15)" ... هاروت و ماروت پس از این گناه نتوانستند بالشان را به خدمت گیرند، بنابراین برای راه حل نزد ادریس رفتند و او را از آنچه که بر آنان گذشته بود آگاه کردند و از او خواستند تا شفاعتشان را نزد الله بنماید، الله هم آن دو را مخیر نمود که میان شکنجه دنیا و آخرت یکی را برگزینند و آن دو شکنجه دنیا را برگزیدند و در بابل شکنجه می شوند. (تفسیر بغوی از ایه 102 سوره بقره ) (9)
.... آن دو (هاروت و ماروت) این موضوع را پذیرفتند و روزشان را میان انسانها گذراندند ، اگر در تنگی قرار گرفتند اسم اعظم (که الله به آنان آموخته بود) را بر زبان بیاورند و به آسمان عروج کنند، قتاده (از یاران محمد) میگوید هنوز یک ماهی از گشتنشان نگذشته بود که آزمایش شدند، میگویند این زن روزی بر آنها غلبه نمود و او از زیباترین زنان بود، علی این ابی طالب میگوید "او مکله ای اهل ایران بود، هنگامی که او را دیدند دلدادهی او شدند؛ آنان را تحریک نمود و رهایشان کرد و روز دوم برگشت، پس مانند روز گذشته رفتار کردند، او آنان را تحریک نمود و گفت: نه مگر اینکه پرستش کنید آنگونه که من پرستش میکنم و برای این بت نماز بخوانید و (یا) انسانی را بکشید و (یا) می بخورید ، نپذیرفتند؛ روز سوم در حالی که خمرهای از می در دست داشت و (می دانست) که آنان هوس او را دارند، خودش را بر آنان عرضه کرد و آنچه که دیروز گفته بود را بازگو نمود، گفتند: نماز برای غیر الله گناه بزرگی است، کشتن انسان بی گناه هم گناه بزرگی است، راحتترین این خواسته ها نوشیدن می است، پس باده را نوشیدند، بر زن قرار گرفتند و زنا نمودند، پس از انجام کار انسانی را دیدند و او را کشتند، ربیع ابن انس میگوید که بر بت هم سجده نمودند، پس الله زهره را به صورت سیاره مسخ نمود....
در روایت دیگری از علی گفته شده که شرط زهره برای تن دادن به آنان یاد گرفتن اسم اعظم یعنی الله اکبر(8) بود تا بتواند در آسمان بالا رود؛ به او یاد دادند و او نیز به آسمان رفت و الله هم او را به صورت سیاره زهره مسخ نمود...
همچینی علی میگوید که زهره یکی از هفت سیارهای است که الله به او سوگند میخورد؛ پس گفت " فلا أقسم بالخنس الجواری الكنس به سیارگان سوگند که در حرکتند و پنهان میشوند (تکویر/15)" ... هاروت و ماروت پس از این گناه نتوانستند بالشان را به خدمت گیرند، بنابراین برای راه حل نزد ادریس رفتند و او را از آنچه که بر آنان گذشته بود آگاه کردند و از او خواستند تا شفاعتشان را نزد الله بنماید، الله هم آن دو را مخیر نمود که میان شکنجه دنیا و آخرت یکی را برگزینند و آن دو شکنجه دنیا را برگزیدند و در بابل شکنجه می شوند. (تفسیر بغوی از ایه 102 سوره بقره ) (9)
ریشه واژه هاروت و ماروت
همانگونه که در روایتهای بالا بیان شد نام دو فرشته هاروت و ماروت با نام ناهید (در عربی به ناهید زهره گفته میشود) همراه است، این دو فرشته در دنیا مرگی ندارند، ضمنا از سوی الله به زمین آمدند؛ پس میتواند از نامهای ایرانی باشد، بنابراین باید دنبال نامهای ایرانی بگردیم که هم از لحاظ کارکرد و هم لفظ به این دو واژه بخورد، در اوستا شش امشاسپند ( امش به معنی ازلی+اسپند به معنی مقدس) وجود دارد:
1- بهمن
2- اردی بهشت
3- شهریور
4- سپندارمزد
5- هاُروتات (خرداد)
6- آمِرتات (مرداد)
دو فرشته آخر یعنی هاروتات و امرتات همیشه با هم هستند.
در زبان عربی و فرهنگ عرب پیش از اسلام هیچ واژهی مشابه هاروت و ماروت مشاهده نمیشود، بنابراین و با توجه به ریشه و معنای هاروتات و امرتات و نزدیکی فرهنگی و جغرافیائی و همچنین ریشه زرتشتی بسیاری از مقدسات اسلامی تنها گزینهی موجود در یافتن ریشه این دو واژه همین دو فرشته هستند.
بغوی در تفسیرش معتقد است که این دو نام از نامهای سریانی هستند، (10) اگر این فرضیه را هم بپذیریم، هیچ تناقضی ایجاد نخواهد شد؛ زیرا زبان سریانی زبان بین النهرین بوده، ممکن است هاروتات و امرتات در زبان سریانی به صورت هاروت و ماروت گفته میشود؛ مانند فرهاد که در زبان سریانی افراهاط تلفظ میشود و گفته میشود که از خط سریانی در نوشتههایش استفاده میکرد، ضمنا در همین کتاب از قول ابن مسعود (از مفسران به نام قرآن) اشاره شده که بابل منطقهای است در کوفه یا کوههای دماوند.(11)
برای غنای بیشتر مطالب منتظر نظرات دوستان آگاه در این زمینه
===============================================
(1) كان اصف كاتب سليمان و كان يعلم الاسم الأعظم و كان يكتب كل شیء بأمر سليمان و يدفنه تحت كرسيه فلما مات سليمان، أخرجه الشياطين فكتبوا بين كل سطرين سحراً و كفراً و قالوا "هذا الذی كان سليمان يعمل بها".(2)
فلما هلک سليمان، وضع ابليس السحر و كتبه فی كتاب ثم طواه و كتب على ظهره "هذا ما وضع آصف بن برخيا للملک سليمان بن داود من ذخاير كنوز العلم من أراد كذا و كذا فليفعل كذا و كذا "ثم دفنه تحت السرير، ثم استثاره لهم فقرأه فقال الكافرون "ما كان سليمان يغلبنا الا بهذا...
(3)
إِن آدم (ص) لمَا أهبطه اللَه تعالَى إلَى الأرضِ قَالت الْملَائِكةُ : أَيْ رَبِّ أَتجعَلُ فِيها مَنْ يفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدمَاءَ و نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ قَالُوا رَبَّنَا نَحْنُ أَطْوَعُ لَكَ مِنْ بَنِي آدَمَ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَلَائِكَةِ هَلُمُّوا مَلَكَينِ مِن الْمَلَائِكَةِ حَتَّى يُهْبَطَ بِهِمَا إِلَى الْأَرْضِ فَننظرَ كَيفَ يَعْمَلَانِ قَالُوا رَبَّنَا هَارُوتُ وَ مَارُوتُ فَأُهْبِطَا إِلَى الْأَرْضِ وَ مُثِّلَتْ لَهُمَا الزُّهَرَةُ امْرَأَة مِنْ أَحْسَنِ الْبَشَرِ فَجاءَتْهمَا فَسَألَاهَا نفسَها فقالَت لَا و اللَّهِ حَتَّى تَكَلَّمَا بِهَذِهِ الْكَلِمَه مِنَ الْإِشْرَاكِ فَقَالَا وَ اللَّهِ لَا نُشْرِكُ بِاللَّهِ أَبَدًا فَذَهَبَتْ عَنْهُمَا ثُمَّ رَجَعَتْ بِصبِيٍّ تَحْمِلُهُ فَسَأَلَاهَا نَفْسَهَا فَقَالَتْ لَا و اللَّهِ حَتَّى تَقْتُلَا هَذَا الصَّبِی فَقَالَا و اللَّهِ لَا نَقْتُلُهُ أَبَدًا فَذَهَبَتْ ثُمَّ رَجَعَتْ بِقَدَحِ خَمْرٍ تَحْمِلُهُ فَسَأَلَاهَا نَفْسَهَا فقالَت لَا و اللَّهِ حَتَّى تَشْرَبَا هَذَا الْخَمْرَ فَشَرِبَا فَسَكِرَا فَوَقَعَا عَلَيْهَا و قَتَلَا الصّبِيّ فَلَمَّا أَفَاقَا ، قَالَتْ الْمَرْأَه وَ اللَّهِ ما تَرَكْتُما شيْئا مِمّا أبيتمَاهُ علَي إِلَّا قَدْ فعَلْتُما حينَ سَكِرْتمَا فخيرَا بينَ عذَاب الدّنيا و الْآخِرَةِ فَاخْتارَا عَذَاب الدُنْيا
(4)
... عن سعيد بن جبير عن ابن عمر رضی الله عنهما أنه كان يقول: أطلعت الحمراء بعد؟ فإذا رآها قال " لا مرحبا، ثم قال " إن ملكين من الملائكه هاروت و ماروت سألا الله تعالى أن يهبطا إلى الأرض، فأهبطا إلى الأرض، فكانا يقضيان بين الناس فإذا أمسيا تكلما بكلمات وعرجا بها إلى السماء فقيض لهما بامرأه من أحسن الناس و ألقيت عليهما الشهوه فجعلا يؤخرانها و ألقيت فی أنفسهما فلم یزارا يفعلان حتى و عدتهما ميعادا فأتتهما للميعاد فقالت "علماني الكلمه التي تعرجان بها فعلماها الكلمة ، فتكلمت بها فعرجت بها إلى السماء فمسخت فجعلت كما ترون فلما أمسيا تكلما بالكلمة التي كانا يعرجان بها إلى السماء ، فلم يعرجا فبعث إليهما إن شئتما فعذاب الآخرة و إن شئتما فعذاب الدنيا إلى أن تقوم الساعة على أن تلتقيان الله تعالى فإن شاء عذبكما وإن شاء رحمكما فنظر أحدهما إلى صاحبه فقال أحدهما لصاحبه" بل نختار عذاب الدنيا ألف ألف ضعف فهما يعذبان إلى أن تقوم الساعه.
(5)
الزهره فكانت امرأه فتن بها هاروت و ماروت فمسخها الله تعالى زهره.
(6)
واما الزهره فإنها كانت امرأه تسمى ناهيل و هی التی تقول الناس انه افتتن بها هاروت وماروت.
الزهرة فإنها كانت امرأة تسمى ناهيد، وهي التي يقول الناس: افتتن بها هاروت وماروت.
(7)
سمعت عليا يقول" كانت الزهره امرأه جميله من أهل فارس و أنها خاصمت إلى الملكين هاروت وماروت فراوداها عن نفسها فابت إلا أن يعلماها الكلام الذي إذا تكلم به يعرج به إلى السماء؛ فعلماها، فتکلمت به، فعرجت إلى السماء، فمسخت كوكبا. (تفسیر طبری ایه 102 سوره بقره)
(8)
در تفسیر المیزان جلد 8 صفحه 355 گفته شده که این اسم اعظم شامل سی و هفت حرف بود...: أن الاسم الأعظم على ثلاث وسبعين حرفا قسم الله بين أنبيائه اثنتين وسبعين منها، واستأثر واحدة منها عنده في علم الغيب، إلى غير ذلك من الروايات المشعرة بأن له تأليفا لفظيا.
(9)
... فإنهما ثبتا على ذلک و كانا يقضيان بين الناس يومهما فإذا أمسيا ذكرا اسم الله الأعظم و صعدا إلى السماء قال قتاده: فما مر عليهما شهر حتى افتتنا؛ قالوا جميعا إنه اختصمت اليهما ذات يوم الزهره و كانت من أجمل النساء قال علي بن أبی طالب رضي الله عنه: و كانت من أهل فارس و كانت ملكه فی بلدها فلما رأياها أخذت بقلوبهما فراوداها عن نفسها فأبت و انصرفت ثم عادت فی اليوم الثانی ففعلا مثل ذلک فأبت و قالت: لا، إلا أن تعبدا ما أعبد و تصليا لهذا الصنم و تقتلا النفس و تشربا الخمر؛ فقالا، لاسبيل إلى هذه الأشياء، فإن الله تعالى قد نهانا عنها فانصرفت، ثم عادت فی اليوم الثالث و معها قدح من خمر و فی أنفسهما من الميل إليها ما فيها فراوداها عن نفسها فعرضت عليهما ما قالت بالامس فقالا: الصلاه لغير الله عظيم و قتل النفس عظيم و أهون الثلاثه شرب الخمر؛ فشربا الخمر، فانتشيا و وقعا بالمرأة فزنيا فلما فرغا راهما إنسان فقتلاه قال الربيع بن أنس و سجدا للصنم فمسخ الله الزهره كوكبا و قال بعضهم جاءتهما امرأه من أحسن الناس تخاصم زوجها فقال أحدهما للآخر : هل سقط في نفسك مثل الذي سقط في نفسی ؟ قال نعم فقال و هل لک أن تقضي لها على زوجها بما تقول ؟ فقال له صاحبه: أما تعلم ما عند الله من العقوبه و العذاب؟ فقال له صاحبه أما تعلم ما عند الله من العفو و الرحمه...
(10)
قوله عزوجل (هاروت وماروت) اسمان سريانيان و هما فی محل الخفض على تفسير الملكين الا انهما نصبا لعجمتهما ومعرفتهما.
(11)
قال ابن مسعود: بابل ارض الكوفه و قيل جبل دماوند.
برای دیدن موجوداتی که مانند زهره در اسلام مسخ شدهاند اینجا را کلیک کنید.