بزرگترین
تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا
منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه اهمیت بدهد که
اندازهاش به نسبت کل جهان، از اندازهی سر سورن به نسبت زمین هم کوچکتر
است!؟
(البته ایرادات بیشتر از صد مورد است. لطفا تا آخر بخوانید؛ زیرا این تناقضات، اشتباهات و خرافات قرآن بر اساس اهمیت ترتیب بندی نشدهاند، ضمنا استفاده از این مطالب با و یا بدون ذکر منبع آزاد است)
(البته ایرادات بیشتر از صد مورد است. لطفا تا آخر بخوانید؛ زیرا این تناقضات، اشتباهات و خرافات قرآن بر اساس اهمیت ترتیب بندی نشدهاند، ضمنا استفاده از این مطالب با و یا بدون ذکر منبع آزاد است)
1- گاف آشکار قرآن در مریم را خواهر هارون خواندن با تقلید نابجا از تورات.
قرآن میگوید که مریم (مادر عیسی) خواهر هارون بود، در حالی که هارون برادر موسی است:
قرآن میگوید که مریم (مادر عیسی) خواهر هارون بود، در حالی که هارون برادر موسی است:
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا (مریم/28) اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت بدكاره نبود.
محمد
با گمان اینکه در تورات گفته شده که مریم خواهر هارون است، این آیه را از
الله نقل قول کرده است؛ در صورتی که این موضوع در تورات و در سفر خروج فصل
15 آیه 20 آمده و سخن از میریام پیامبر است که خواهر هارون و موسی بود:
میریام پيغمبر، خواهر اَهَرُون (هارون) دف را در دستش گرفت و همهی زنها با دفها درحال پایكویی دنبال وی بیرون رفتند. (خروج/ فصل 15/ ایه 20)
متنی که محمد را به اشتباه انداخت در اعداد تورات فصل 26 ایه 15 است:
نام
زن عَمرام يُوخِوِد دختر لِوي بود كه (زن لِوي) او را براي لِوی در مصر
زاييد. (وی) براي عَمرام، اَهَرُون (هارون) و مُشه (موسی) و ميريام
خواهرشان را زایید. (اعداد/ فصل 26/ ایه 59)
محمد هم عمرام پدر موسی را با یواخیم که در انجیل پدر مریم است، اشتباه گرفته، هم مری که در ترجمه انجیل با همین نام است را با میریام ( מרים הנביאה). او به این دلیل این دو را یکی تصور کرده که در زبان آرامی از مادر عیسی با نام ماریام (Maryam) یا مَریم ( ܡܪܝܡ) نام برده شده؛ زیرا این زبان از لحاظ محدودهی جغرافیائی به محمد نزدیک بود.
طبق افسانه یهودیان و تأیید قرآن، موسی در زمان فرعون میزیسته است، یعنی بیش از 5،000 سال پیش؛ مریم هم 2،000 سال پیش. تورات کمتر از 2500 سال پیش به عنوان کتابی افسانهای نگارش شده که چون نویسندهاش معلوم نیست، آن را به خدا نسبت دادهاند
موسی شخصیت افسانهای قوم یهود است، چیزی مانند رستم خودمان؛ تفاوتش با رستم در این است که رستم خودش نیرومند استد ولی موسی قدرت عجیبش را از خدا گرفته است.
مسلمین برای توجیه این اشتباه، راهی جز اینکه بگویند "منظور خواهر مجازی هارون است" ندارند، اگر چنین است، پس چرا پدر مریم که یواخیم است را با عمرام که پدر میریام است یکی دانسته است، آیا عمرام که محمد او را عمران مینامد هم پدر مجازی مریم است؟ اگر شرم ندارند خواهند گفت آری؛ البته ممکن است در اینجا کل قاعده بازی را بر هم زنند و بگویند که به قول خودشان، "الا و بالله مریم دختر عمران است نه یواخیم"!
طبق افسانه یهودیان و تأیید قرآن، موسی در زمان فرعون میزیسته است، یعنی بیش از 5،000 سال پیش؛ مریم هم 2،000 سال پیش. تورات کمتر از 2500 سال پیش به عنوان کتابی افسانهای نگارش شده که چون نویسندهاش معلوم نیست، آن را به خدا نسبت دادهاند
موسی شخصیت افسانهای قوم یهود است، چیزی مانند رستم خودمان؛ تفاوتش با رستم در این است که رستم خودش نیرومند استد ولی موسی قدرت عجیبش را از خدا گرفته است.
مسلمین برای توجیه این اشتباه، راهی جز اینکه بگویند "منظور خواهر مجازی هارون است" ندارند، اگر چنین است، پس چرا پدر مریم که یواخیم است را با عمرام که پدر میریام است یکی دانسته است، آیا عمرام که محمد او را عمران مینامد هم پدر مجازی مریم است؟ اگر شرم ندارند خواهند گفت آری؛ البته ممکن است در اینجا کل قاعده بازی را بر هم زنند و بگویند که به قول خودشان، "الا و بالله مریم دختر عمران است نه یواخیم"!
2- تنها پاسخ قوم لوط چه بود؟
در هر سه مورد پیش از آن گفته شده که وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ....
همانگونه که ملاحظه میشود در اینجا به جای اینکه تنها پاسخشان همان پاسخ قبلی باشد، تنها پاسخشان این است که به الله بگو تا ما را عذاب دهد؛ ضمنا درخواست لوط یکی است.
داستان قوم لوط و تناقضات این داستان
در اینجا سخن از تنها پاسخ قوم لوط به درخواست او از آنان است، لوط تنها یک درخواست دارد و آن هم اینکه همجنسگرائی نکنید.
قرآن در اینجا میگوید که تنها پاسخ قوم
لوط به او این بود:
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً
مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (اعراف/81) شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان آمیزش میکنید،
آرى شما گروهى اسراف گردید.
ما كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ
أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ (اعراف/82) پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند آنان را از شهرتان
بيرون كنيد زيرا آنان كسانی هستند كه به پاكى تظاهر میکنند.
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ
كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (اعراف/83) پس او و خانواده اش را نجات داديم جز زنش را كه تصمیم گرفتیم از بازماندگان
باشد.
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً
مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (نمل/55) آيا شما به جاى زنان
از روى شهوت با مردها در آمیزش میکنید، بلكه شما قومی نادان هستید.
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا
أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ (نمل/56)
و پاسخ قومش جز از اين نبود كه گفتند خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد كه آنها مردمى
هستند كه به پاكى تظاهر مىنمايند.
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ
قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ (نمل/57)
پس او و خانواده اش را نجات داديم جز زنش را كه تصمیم گرفتیم از بازماندگان
باشد.
پس تنها پاسخ قوم لوط این بود که به هم
گفتند "لوط و خانوادهاش را از شهرتان بیرون کنید؛ زیرا کسی به او ایمان نیاورد
مگر افراد خانوادهاش به جز زن پیرش".ولی:
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ
السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا
أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (عنکبوت/29)
آيا شما با مردها آمیزش میکنید و راه را قطع
مىنمائید و در محافل خود کاری پلیدی مىكنيد و پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند
اگر راست مى گويى عذاب الله را براى ما بياور.
در هر سه مورد پیش از آن گفته شده که وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ....
همانگونه که ملاحظه میشود در اینجا به جای اینکه تنها پاسخشان همان پاسخ قبلی باشد، تنها پاسخشان این است که به الله بگو تا ما را عذاب دهد؛ ضمنا درخواست لوط یکی است.
3- جادوگران فرعون به موسی ایمان آوردند یا نه؟
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُمْ
مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ (یونس/80) و هنگامی که جادوگران آمدند؛ موسى
به آنان گفت آنچه را مىاندازيد بيندازيد. فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا
جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ
الْمُفْسِدِينَ (یونس/81) پس هنگامی که افكندند موسى گفت آنچه را شما به ميان آورديد
سحر است به زودى الله آن را باطل خواهد كرد؛ آرى الله كار مفسدان را تاييد نمى كند.
وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ (یونس/82)
و الله با كلمات خود حق را ثابت مى گرداند هر چند خلافکاران بیزار باشند.
فما آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى
خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ
لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ (یونس/83) سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى در
حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند
و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترى جوى و از اسراف كاران بود.
در این سوره قرآن در حالت کلی به داستان موسی و فرعون میپردازد، پیش از این هم به داستان نوح (یونس/73).
قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ (اعراف/121) (جادوگران) گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.
قال فرعون آمنتم به قبل ان آذن لكم ان هذا لمكر مكرتموه في المدينة لتخرجوا منها اهلها فسوف تعلمون (اعراف/123) فرعون گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! حتما اين نيرنگ و توطئهاى است كه در اين شهر چيدهايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد; ولى بزودى خواهيد دانست.
این
آیات قابل تامل است؛ از یک سو جادوگرانی که از نظر فرعون قابل قبول بودند،
به موسی ایمان آوردند و از سوئی دیگر الله بیان مینماید که غیر از گروهی
از قوم بنی اسرائیل کسی به موسی ایمان نیاورد، پس دو فرض مطرح میگردد:
1- کسانی از جادوگران که به موسی ایمان آورده بودند از بنیاسرائیل
بودند، که با توجه به خصلت فرعون و بیاعتمادی او به بنیاسرائیل فرضی است
محال، اما اگر درست باشد حسن نیت فرعون را میرساند که تا این حد به
بنیاسرائیل احترام میگذاشت؛ البته طبق قرآن، این جادوگران، از قوم فرعون
بودند:
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى (طه/62) گفتند قطعا اين دو تن جادوگرند که میخواهند شما را با جادوی خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند.
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى (طه/63) پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد در حقيقت امروز هر كه فايق آيد خوشبخت میشود.
و این آیه تیر خلاصی است بر این ادعا:
2- قرآن دچار فراموشی و تناقض گردیده است.
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ
إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ
جَاءكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ
كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ
اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ(غافر/28) و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه
ايمان خود را نهان میداشت گفت آيا مردى رامیکشید كه میگوید پروردگار من
الله است و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر
دروغگو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راست گو باشد برخى از آنچه به شما
وعده میدهد به شما خواهد رسيد چرا كه الله كسى را كه افراط كار دروغگو
باشد هدایت نمیکند.
پس:2- قرآن دچار فراموشی و تناقض گردیده است.
4- آیا غیر مسلمانان به الله ایمان دارند
و او را عبادت میکنند یا نه؟
قرآن میگوید:
قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/1)
بگو ای کسانی که کافرید.
لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (کافرون/2) من نمیپرستم آنچه که شما میپرستید.
فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ
وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (غافر/14) پس الله را مخلصانه صدا زنید هر چند کافران
ناخرسند شوند.
بنابراین کافران الله را در هیچ شرایطی نه تنها صدا نخواهند زد؛ بلکه از این
کار بدشان میآید، زیرا دعا جزئی است از عبادت، پس صدا زدن الله یعنی عبادت او:
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ
لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
(غافر/60) و پروردگارتان گفت مرا صدا زنید تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از
عبادت خودداری کنند به زودی با خواری به دوزخ وارد میشوند.
اما ببینید که چگونه طبق ادعای قرآن، کافران
در وقت سختی، مثلا سوار کشتی شدن، الله را مخلصانه صدا میزنند:
فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا
اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ
يُشْرِكُونَ (عنکبوت/65) و اگر سوار كشتى شوند،
الله را مخلصانه صدا میزنند و هنگامی که (الله) آنها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان
داد، آن هنگام است که ایشان (برای الله) شریک قرار میدهند.
قرآن پا را این هم فراتر گذاشته، میگوید "تمامی
انسانها در هنگام سختی، خالصانه و آنگونه که اسلام میگوید الله را صدا خواهند
زد":
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ
وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ
وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ
وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ
أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (یونس/12) او کسی است که شما را در خشکی و دریا
میگرداند، تا آنگاه که در کشتی ها باشید و کشتی ها مسافرانش را با بادی ملایم و آرام
حرکت دهند، و کشتی نشینان به آن باد ملایم و آرام شادمان شوند، ناگاه بادی تند و سخت
بر آن کشتی بوزد و از هر سو موجی سهمگین به سویشان بیاید و یقین کنند که در محاصره افتاده اند، الله را با حالت خاصانه آنگونه که در
راستای دین اوست صدا میزنند که اگر ما را از این نجات دهی، بدون شک از سپاسگزاران
خواهیم شد.
وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ
دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ
مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (لقمان/32) و
اگر موجى بزرگ، سایهبانوار آنان را در بر گیرد الله را خالصانه آنگونه که در راستای
دین اوست صدا زنند و هنگامی که نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانه رو
هستند و نشانه هاى ما را تنها هر خائن ناسپاسگزارى، انكار نمى كند.
5- اعتراف الله به اشتباهش.
قرآن میگوید که یک نفر شما میتواند با ده نفر از کفار در جنگ مقابله کند:
قرآن میگوید که یک نفر شما میتواند با ده نفر از کفار در جنگ مقابله کند:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (انفال/65) ای پیامبر، مؤمنان را به جنگیدن تشویق کن؛ اگر از شما بیست نفر شکیبا باشند بر دویست نفر چیره می شوند و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران چیره می شوند؛ زیرا آنان گروهی هستند نمیفهمند.
ولی الله متوجه شد که اشتباه کرده است و در آیه بعد اشتباهش را تصحیح نمود و بیان نمود که این نسبت، یک به دو است:
ولی الله متوجه شد که اشتباه کرده است و در آیه بعد اشتباهش را تصحیح نمود و بیان نمود که این نسبت، یک به دو است:
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (انفال/66) اکنون الله به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفی هست؛ بنابراین اگر از شما صد نفر شکیبا باشند بر دویست نفر چیره می شوند و اگر هزار نفر باشند، به فرمان الله بر دو هزار نفر چیره می شوند؛ و الله با شکیبایان است.
.
6- الله ابراز امیدواری میکند.
امیدواری آرزوئی است انسانی که هرگاه در انجام آن
اطمینان نداشته باشد، آن را به کار میبرد؛ مثلا "امیدوارم که فلان تیم
فوتبال بر بهمان
تیم پیروز شود" و یا ....، این صفت در مورد کسی که همه چیز در دست اوست و
با ارادهاش
انجام خواهد شد، بی معنی است؛ مانند این است که شما تشنه باشید و کنارتان
رودخانهای
با آب گوارا باشد، آیا شما آرزوی خوردن آب را خواهی کرد! امیدورای نقطه
مقابل یائس است، یعنی زمانی که شما از آب دورید و به دنبال آن هستید،
امیدوارانه به یافتن آن تلاش میکنید؛ در حالت کلی امید داشتن، زیر
مجموعهی انتظار است و سه دسته میباشد: تلاش شما، تلاش دیگران برای شما، و
منتظر شانس ماندن، مانند بارش باران و .....
امیدواری که قرآن از قول الله در آیات پائین بیان میکند، نتیجهی
شرط نیست؛ بلکه در برخی از آیات میگوید که اگر شرط انجام گرفت امید است
که الله فلان کار را بکند و در برخی از جاها، این امیدواری چیزی جز آرزوئی
بیش نیست؛ مانند امید به مرگ آنها، این آیات به گونهای نوشته شدهاند که
گوئی شخص سومی به غیر از الله یا محمد این سخنان را بیان میکند و به محمد
دلداری میدهد و او را به نتیجهی تلاشش امیدوار مینماید:
فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا (نساء/84) پس در راه الله به جنگ برخیز، تو تنها به وظیفه خودت مکلفی و مؤمنان را (به جنگ) تشویق کن؛ امید است که الله گزند کافران را (از شما) دور نماید ....
عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (ممتحنه/7) اميد است كه الله ميان شما و ميان كسانى از آنان كه دشمن داشتيد دوستى برقرار كند و الله تواناست و الله آمرزنده مهربان است.
عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا (تحریم/5) اگر پيامبر شما را طلاق دهد، اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان؛ مؤمن فرمانبر توبه كار عابد روزه دار؛ بيوه و دوشیزه به او عوض دهد.
وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ (اعراف/185) وامید است که هنگام مرگشان نزدیک شده باشد.
فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ
عَنْهُمْ ... (نساء/99) پس امید است که الله آنها را ببخشد.
...عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ... (توبه/102) امید است که الله توبه آنان بپذیرد.
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ
آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ
يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ (توبه/18)
مساجد الله را تنها كسانى آباد مى كنند كه به الله و روز واپسین ايمان آورده و نماز
برپا داشته و زكات داده و تنها از الله (از کس دیگری) نترسيده اند پس اميد است كه
اينان از راه يافتگان باشند....
عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ
سَيِّئَاتِكُمْ... (تحریم/8) اميد است كه پروردگارتان
بديهايتان را از شما بزداید.
فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ ... (مائده/52) اميد است که الله از جانب خود با پیروزی یا چیز دیگری بیاورد.
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ( اسراء /79) و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو نافلهای باشد اميد است كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
البته شکی نیست که تمام این امیدورایها، آرزوی محمد بیش نیستند.
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ( اسراء /79) و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو نافلهای باشد اميد است كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
البته شکی نیست که تمام این امیدورایها، آرزوی محمد بیش نیستند.
7- محمد معصوم است یا مانند سایرین گناهکار؟
محمد گاهی آنچنان دچار خودشیفتگی است که خود را به
مانند خدا تصور میکند:
مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ
ٱللَّهَ و مَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًۭا (نساء/80) کسی که از پیامبر فرمانبری کند در حقیقت از الله
فرمانبری کرده است و هر کسی که خودداری کند ما تو را بر آنها نگهبان نفرستادیم.
و زمانی دیگر ( پس از بر ملا شدن اشتباهاتش)
خود را مانند سایرین گناهکاری میداند:
فَٱعْلَمْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا
ٱللَّهُ وَٱسْتَغْفِرْ لِذَنۢبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَٱلْمُؤْمِنَٰتِ وَٱللَّهُ
يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَىٰكُمْ
(محمد 19) بدان که اوست خدائی که غیر از الله نیست و از گناهت و گناه زنان و
مردان مؤمن استغفار کن و الله.
نمونهای از اشتباهاتش:
گاهی عملی را انجام میداد و بعدا دچار
عذاب وجدان میگردید و از قول الله میگفت:
عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ (عبس/1) ترشرو شد و روی برگردانید.
أَن جَآءَهُ ٱلْأَعْمَىٰ (عبس/2) هنگانی که آن کور پیشش آمد
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ
(عبس/3) و تو چه میدانی! شاید او پاکی را برگزیند.
.....
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ (عبس/7)
و اگر خود را (نیز) پاک نکند بر تو چیزی نیست.
او هنگامی این سوره را از قول الله بیان کرد که کور کثیفی به نام عبدالله ابن ام مکتوم که چندان وجاهتی میان مردم نداشت در حالی که محمد مشغول سخن گفتن
با بزرگان قوم مانند عباس ابن عبدالمطلب و عمرو ابن هشام معروف به ابوالحکم (ابوجهل) و سایر بزرگان بود، نزدش
آمد و محمد او را با ترشروئی و به دلیل فقیر و ناآراسته بودنش، از خود راند و سپس از کارش پشیمان
گردید و مانند همیشه الله را برای جبران به خدمت گرفت. ریشه اختلاق شیعه و سنی در خود قرآن است.
الله محمد را آزاد گذاشته تا هر کاری
که دلش خواست انجام دهد.
لَآ أُقْسِمُ بِهَٰذَا ٱلْبَلَدِ (بلد/1) به این
شهر سوگند نمیخورم.
حالا چه الله به این شهر سوگند بخورد و چه نخورد، چیزی از پارادوکس قرآن کم
نخواهد کرد، زیرا سوگند خوردن صفتی است انسانی.
پس از فتح مکه:
وَأَنتَ حِلٌّۢ بِهَٰذَا ٱلْبَلَدِ (بلد/2)
و برای تو در این شهر (انجام هر کاری) حلال است.
در اصل بدین معنی است که تو در این شهر فراتر از قانونی و در انجام هر کاری آزادی.
مفسرین در اینجا مجبورند حل را به حلول ترجمه کنند
که صد البته اشتباه است، این معنا بعدا وارد ادبیات عرب شده و در هیچ جای قرآن چنین
کاربردی ندارد:
ٱلْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُ
ۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَٰبَ حِلٌّۭ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّۭ لَّهُمْ...
(مائد/5) امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شد و غذای کسانی که اهل کتاب هستند برای
شما حلال و غذای شما برای آنها حلال است...
و یا:
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا
جَآءَكُمُ ٱلْمُؤْمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٍۢ فَٱمْتَحِنُوهُنَّ ٱللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَٰنِهِنَّ
فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَٰتٍۢ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلْكُفَّارِلا هُنَّ
حِلٌّۭ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ.... (ممتحنه/9)
طبری میگوید که برای تو ای محمد در این
شهر همه چیز حلال است.
"يقول جل ثناؤه لنبيه محمد صلى الله عليه وسلم : وأنت يا محمد حل بهذا البلد ، يعني بمكه; يقول: أنت به حلال تصنع فيه من قتل من أردت قتله ، وأسر من أردت أسره ، مطلق ذلك لك ; يقال منه : هو حل ، وهو حلال ، وهو حرم ، وهو حرام ، وهو محل ، وهو محرم ، وأحللنا ، وأحرمنا .
زیرا طبق اعتقاد اعراب کشتن در این شهر
در موسمی خاص حرام بود.
شوکانی در فتح القدیر:
وقال الواحدي : الحل والحلال والمحل واحد ، وهو ضد المحرم ، أحل الله لنبيه صلى الله عليه وسلم مكة يوم الفتح حتى قاتل.و قرطبی:
أحل له يوم دخل مكة أن يقتل من شاءو سایر مفسرانقدیمی همین نظر را دارند.
کاری نداریم که کدام تفسیر درست باشد، اما
ببینید محمد در ادامه جملاتش را چگونه ادامه میدهد.
او در ادامه به پدر و پسر سوگند یاد میکند، پدر و پسری که احتمالا
منظور ابراهیم و اسماعیل است:
وَوَالِدٍۢ وَمَا وَلَدَ (بلد/3) و به پدر
و آنچه که زاده است.
و هدف از همه این سوگند خوردنها و نخوردنها:
لَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنسَٰنَ فِى كَبَدٍ
(بلد/4) که ما انسان را در رنج آفریدهایم.!!!!!!!
و در ادامه انسان را سرکوفت میکند و گمان
خودش از برخی از انسانها را به کل بشریت بسط میدهد :
أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ
أَحَدٌۭ (بلد/5) آیا گمان دارد که کسی نمیتواند
بر او دست یابد؟ يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًۭا لُّبَدًا (بلد/6) میگوید که اندوختهی فراوانی را تباه کردم! أَيَحْسَبُ
أَن لَّمْ يَرَهُۥٓ أَحَدٌ (بلد/7) آیا گمان دارد که هیچ کس او را ندیده است؟
8- الله مجبور میشود از خودش درخواستی از روی بیچارگی داشته باشد.
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ
وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ
كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى
يُؤْفَكُونَ (منافقون/4) و هنگامیکه به آنها
نگاه کردی، اندامشان تو را به شگفتی آورد،
و هرگاه سخن گويند به سخنانشان گوش دهى، گويى
آنها چوبهای تكيه داده بر ديوار هستند، و گمان
میکنند که هر فریادی را بر ضدشان است، آنان دشمن هستند، از آنان دوری کن، الله آنها
را بکشد، چگونه دروغ میگویند!؟
آبه بالا نماد شخصی است خشمگین از گروهی که در برابرش خود را بیچاره میبیند و:
آبه بالا نماد شخصی است خشمگین از گروهی که در برابرش خود را بیچاره میبیند و:
أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ
أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (اعراف/185) آيا به ملكوت آسمانها و زمين و
هر چيزى كه الله آفريده است نگاه نکردهاند و امید است که هنگام مرگشان نزدیک باشد پس به کدام سخن پس از آن ایمان میآوردند!
گاهی هم آرزو به دل ماند:
تَبَّتْ يَدَا أَبِي
لَهَبٍ وَتَبَّ (لهب/1) بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد. شرح
زیرا هرگز دست ابولهب بریده نشد.
9- الله مردم را آزمایش میکند تا علم
حاصل کند (خدای جاهل).
گاهی الله هم برای اینکه از موضوعی آگاه
گردد، مجبور میشود مردم را آزمایش کند:
وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِيَعْلَمَ
الْمُؤْمِنِينَ (آل عمران/166) آنچه که در روز برخورد دو گروه به شما رسید با اجازهی
الله بود و برای اینکه مؤمنان را بداند (بشناسد).
غیبش را تنها بر برخی از پیامبرانش آشکار میکند تا بداند که آنها دستوراتش را اجرا میکنند یا نه:
شرح کامل این موضوع
وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ (عنکبوت/3)
و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا الله آنان را كه راست گفتهاند
بداند (بشناسد) و دروغگويان را (نیز) بشناسد.
غیبش را تنها بر برخی از پیامبرانش آشکار میکند تا بداند که آنها دستوراتش را اجرا میکنند یا نه:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى
غَيْبِهِ أَحَدًا (جن/26) داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كند. إِلَّا
مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ
رَصَدًا (جن/27) جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه براى او از پيش رو و از پشت
سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت.
لِيَعْلَمَ
أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ
شَيْءٍ عَدَدًا (جن/28) تا بداند كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده اند و بدانچه
نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.
و یا:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ
الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ
بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (مائده/94) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، الله شما را به چيزى از شكار كه در دسترس
شما و نيزه هاى شما باشد خواهد آزمود تا بداند چه كسى در پنهانی از او مىترسد پس
هر كس بعد از آن تجاوز كند براى او عذابى دردناک خواهد بود.
شرح کامل این موضوع
10- اگر الله نور آسمانها و زمین است، پس نور را چه کسی خلق نمود؟
اللَّهُ
نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا
مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ
دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ
وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ
نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ
اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/35) الله نور آسمانها و زمين است، نور او مانند (نور) چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشهاى
است گمان میکنی سیاره ای(کوکب) است مرواریدگون كه از درخت خجسته زيتونى
كه نه شرقى است و نه غربى افروخته میشود به روغنش نزدیک است هر چند بدان
آتشى نرسيده باشد، نوری است بر روی نور، الله هر كه را بخواهد با نورش
راهنمائی مىكند و اين مثلها را الله براى مردم مىزند و الله به هر چيزى
داناست.
در میان اوصافی که الله از وجود خودش بیان نموده است، نور تنها کمیت فیزیکی و قابل آزمایش و تولید است؛ از آنجائی که خدای مسلمین یعنی الله، خود را ازلی میداند و از بینهایت گذشته تا بینهایت آینده، اسیر زمان و مکان نبوده و نیست؛ پس نه چیزی به ویژگیاش افزود میشود و نه کاسته، بنابراین نور نیز همیشه بخشی از هستی اوست؛ اگر الله خالق نور است پس الله خودش، خودش را خلق نموده است یا چیزهای دیگری خالق الله هستند حتی انسان، در هر صورت حتی اگر هم نور مخلوق باشد، پس الله در برههای از زمان ناقص بوده و تصمیم گرفته خودش را کامل نماید.
یعنی الله هم مخلوق است و هم خالق!
در میان اوصافی که الله از وجود خودش بیان نموده است، نور تنها کمیت فیزیکی و قابل آزمایش و تولید است؛ از آنجائی که خدای مسلمین یعنی الله، خود را ازلی میداند و از بینهایت گذشته تا بینهایت آینده، اسیر زمان و مکان نبوده و نیست؛ پس نه چیزی به ویژگیاش افزود میشود و نه کاسته، بنابراین نور نیز همیشه بخشی از هستی اوست؛ اگر الله خالق نور است پس الله خودش، خودش را خلق نموده است یا چیزهای دیگری خالق الله هستند حتی انسان، در هر صورت حتی اگر هم نور مخلوق باشد، پس الله در برههای از زمان ناقص بوده و تصمیم گرفته خودش را کامل نماید.
یعنی الله هم مخلوق است و هم خالق!
همانگونه که در آیه بالا مشاهده میگردد:
1- اوصافی که الله بیان نموده، دقیقا فانوسی است که با سوخت روغن زیتون کار
مینماید.
2- الله متعجب است که چگونه علیرغم نزدیک بودن آتش به مخزن سوخت، چرا این مخزن
آتش نمیگیرد؟
3- از آنجائیکه الله شیشهی این فانوس را به سیارهای (کوکب) مرواریدگون تشبیه
نموده است، پس قطعا در آن زمان فانوس کالائی بوده کاملا لوکس که پیامبر اسلام با دیدن
آن به یاد الله افتاده است.
4- در بیان معنای نه شرقی و نه غربی بیش از هفت قول بیان شده است که مهمترین
آنها زیتون منطقهی شام است که با حجاز در یک راستاست (شمال حجاز است)
11- انسان در انتخاب دین آزاد است یا زیر تصمیم الله قرار دارد؟
وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ....(کهف/29) و بگو حق از پروردگارتان است، پس هر کسی که (اسلام) خواست پس ایمان میآورد و هر کس که (کفر) خواست پس کافر میشود .....
ولی گفته است که ایمان آوردن به خواست انسان نیست، تنها اراده الله است که موجب ایمان آوردن میشود:
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (یونس/100) هيچ كس نیست که ایمان بیاورد مگر با اجازهی الله و پليدی را بر آنهائی میگذارد که اندیشه نمیکنند.
زیرا:
وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ....(کهف/29) و بگو حق از پروردگارتان است، پس هر کسی که (اسلام) خواست پس ایمان میآورد و هر کس که (کفر) خواست پس کافر میشود .....
ولی گفته است که ایمان آوردن به خواست انسان نیست، تنها اراده الله است که موجب ایمان آوردن میشود:
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (یونس/100) هيچ كس نیست که ایمان بیاورد مگر با اجازهی الله و پليدی را بر آنهائی میگذارد که اندیشه نمیکنند.
وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ
إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (انسان/30) شما چیزی را نخواهی خواست مگر اینکه
الله آنرا (برای شما) خواسته باشد قطعا الله داناى حكيم است.
بنابراین خواست الله بر خواست ما ارجحیت دارد؛ یعنی حتی ارادهی ما در اسلام آوردن هم تابع اراده الله است، بدین صورت که تا او اراده نکند که ما اراده کنیم، ما هرگز اراده اسلام آوردن هم نخواهیم کرد.
بنابراین خواست الله بر خواست ما ارجحیت دارد؛ یعنی حتی ارادهی ما در اسلام آوردن هم تابع اراده الله است، بدین صورت که تا او اراده نکند که ما اراده کنیم، ما هرگز اراده اسلام آوردن هم نخواهیم کرد.
12- آیا کلمات الله تبدیل شدنی هستند و جایگزینی دارند یا
نه؟
قرآن میگوید که کلمات قرآن جایگزین کلمهی دیگری نخواهند شد:
لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
(یونس/64) برای آنان در زندگی دنیا و آخرت مژده
است که در کلمات الله هیچ جایگزن کردنی نیست؛ این است کامیابی بزرگ.
و:
...وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ
وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ (انعام/34) وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ
لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (کهف/27) وَتَمَّتْ
كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ
الْعَلِيمُ (انعام/115)
,زیرا این کتاب در لوحی بوده است محفوظ
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ (بروج/21) فِي
لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (بروج/22) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (واقعه/77) فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ
(واقعه/78)
اما:
وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ
وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ
لَا يَعْلَمُونَ (نحل/101) و هنگامی که ایهای را جایگزین آيهی ديگر میکنیم و الله به آنچه نازل كرده است، آگاهتر است گفتند
تو دروغ میبندی، چنين نيست بلكه بيشترشان نمیدانند.
دلیلش از این تغییر دادن قرآن هم این
است که کتاب مادر که همان قرآن اصل است، نزد خودش است:
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ
وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (رعد/39) الله هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد
اثبات میگرداند و (زیرا) کتاب مادر (اصل کتاب) نزد اوست.
جالب است، در این آیه محمد از قول الله
میگوید که چون اصل کتاب تنها نزد من است پس در انجام تغییرات در آن آزادم. شرح نسخ ایات قرآن
الله از یک سو طبق ادعای مسلمین در زمان و مکان جا ندارد و برایش آینده و گذشته یکی است و از سوی دیگر در مواجه
با مسائل روز حکمش را تغییر میدهد: شرح
قرآن نه تنها در مورد سخن الله و اینکه دچار تغییر خواهد شد یا نه، دارای تناقض است؛ بلکه در شیوهی برخورد الله هم دچار تناقض شده:
سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا
مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (احزاب/62) روش الله درباره
كسانى كه پيشتر بودهاند است و در روش الله هرگز تغييرى نخواهى يافت.
سُنَّةَ اللَّهِ
الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (فتح/23)
روش الله از پیش همین بوده است و در روش الله هرگز تغييرى نخواهى يافت.
بخش نخست
هر دو آیه، در مورد کشتن مخالفین است؛ ولی در بخش دوم الله روش کلیاش را بیان کرده
است؛ پس طبق این بیان، روش الله همیشه ثابت بوده است؛ اما ببینید که چگونه در دو
آیه پائین، الله در روش برخورد با مسلمانان و یهودیان دچار دوگانگی شده است، او
تشخیص حلال و حرام برای یهودیان پیش از بیان تورات را به عهده یعقوب گذاشته بود تا
از هر خوراکی که خوشش آمده بخورد و آن را نیز برای یهودیان حلال کند:
كُلُّ الطَّعَامِ
كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ
مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا
إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (آل عمران/93) همه خوراكیها بر فرزندان اسرائيل (یهودیان)
حلال بود جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل (یعقوب) بر خويشتن حرام ساخته بود؛ بگو
اگر راست مىگوييد تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.
ولی بعدا برای آنان محدودیت
قائل شد، محدودیتی که ویژه آنان بود:
وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ
ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ
مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم
بِبَغْيِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ ( انعام/146) و بر يهوديان هر ناخنداری را حرام
كرديم و از گاو و گوسفند پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم به استثناى پيههايى كه
بر پشت آن دو يا بر روده هاست يا آنچه با استخوان درآميخته است اين را به سزاى ستمكردنشان
به آنان كيفر داديم و ما البته راستگوييم.
در این آیه، الله بخشهائی از چربی حیوان
را برای یهودیان حرام و برای مسلمانان حلال کرده است.
13- آیا باده پلید و خوردن آن کاری است شیطانی
یا از بهترین نوشیدنی بهشت است؟
در یک جا میگوید که خمر پلید و خوردن آن
کاری است شیطانی:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا
الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ
فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/90)
ولی در اینجا آن را رزق نیکو میداند:
وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالأَعْنَابِ
تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ
يَعْقِلُونَ (نحل/67) و از ميوههای درختان خرما، درختان انگور که از آنها شرابی مست
کننده و روزی نیکوئی میگیرید؛ همانا در آن نشانهای است براى گروه اندیشمند. شرح
و بهترین نوشیدنیهای بهشتی گذاشته است:
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ
فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ
طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ
مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ
هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ (محمد/15) مثال بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده
شده در آن نهرهايى است از آبى كه برنگشته و
جوی ه ايى از شيرى كه مزه اش دگرگون نشود و رودهايى از باده اى كه براى نوشندگان
لذتى است و جويبارهايى از انگبين ناب و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان است و آمرزش
پروردگار آنهاست مانند كسى است كه جاودانه
در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى شود روده هايشان را از هم فرو پاشد.
الله حواسش نیست که اگر باده مدت
زیادی در هوای آزاد و در معرض اکسیژن قرار گیرد، به دلیل اینکه باکتریهای مخمرش غیر هوازی هستند، الکل موجود
در آن به استیک (سرکه) تبدیل میشود و هم اگر عرق باشد، الکلش میپرد؛ چه برسد که مانند
رودی روان باشد.
اشتباه دیگری که در این آیه وجود دارد و محمد متوجه آن نبوده این است که عسل به دلیل غلظتش، امکان ندارد مانند رودی جاری شود، مگر اینکه بهشت در زاویه ای با شیب بالای 45 درجه قرار گرفته باشد. البته محمد زیر سایه کعبه، باده خورده است.
اشتباه دیگری که در این آیه وجود دارد و محمد متوجه آن نبوده این است که عسل به دلیل غلظتش، امکان ندارد مانند رودی جاری شود، مگر اینکه بهشت در زاویه ای با شیب بالای 45 درجه قرار گرفته باشد. البته محمد زیر سایه کعبه، باده خورده است.
14- چه کسی اولین مسلمان است؟ محمد، ابراهیم یا یاران عیسی؟
مسلمان کسی است که محمد را فرستادهی الله و قرآن را سخنان الله یداند و این را گفتار و کردار نشان دهد.
قرآن میگوید که محمد اولین مسلمان است:
.... قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام/7) ... بگو به من دستور داده شده كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است و هرگز از مشركان مباش.
لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (انعام/163) برای او را شريكى نيست و به این خاطر دستور يافته ام و من نخستين مسلمانم.
وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ (زمر/12) و به من دستور داده شده كه نخستين مسلمانان باشم.
و در جائی دیگر میگوید که ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی، بلکه مسلمان بود:
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (آل عمران/67) ابراهيم نه يهودى بود و نه مسیحی بلكه حنیفی مسلمان بود و از مشركان نبود.
و در جای دیگری میگوید که حواریون عیسی هم مسلمان بودند:
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/52) هنگامي كه عيسی از آنان احساس كفر كرد، گفت: چه کسی است كه ياور من به سوی الله گردد؟ حواریون گفتند: ما ياوران الله هستیم، به الله ايمان آورديم و تو گواه باش كه ما اسلام آورده ايم.
15- آیا زبان قرآن روشن و آشکار است یا همراه با واژگان گنگ و مبهم؟
اگر قرآن به زبانی روشن و به اصطلاح آشکار
و همه فهم بیان شده، پس چرا برخی از واژگان بی معنی در آن وجود دارند؟
در قرآن آمده است که این کتاب به زبان عربی
روشن و واصح و اشکار:
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (شعراء/195)
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ
إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا
لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ (نحل/103) و ما
به خوبی مىدانيم كه آنان میگويند "بدون شک
بشرى به او میآموزد" زبان كسى
كه نسبت را به او میدهند غير عربى است و اين
به زبان عربى روشن است.
اما پرسش:
در زبان عربی "یس" در سورهای
به همین نام به چه معناست؟ "الم" در سورههای عنکبوت، بقره، لقمان، سجده
و روم یعنی چه؟ و همچنین "کهیعص" در سوره مریم؛ "الر" در سورههای یونس، ابراهیم و حجر، هود و یوسف! "حم" در سوره های غافر فصلت جاثیه
احقاف، دخان و زخرف و "حم عسق" در سوره شوری و "طس" در سوره نمل و ....
البته مسلمین مفسر چارهای ندارند جز اینکه بگویند این رمزی است میان الله و محمد، که باز به معنی پذیرش زبان رمزآمیز قرآن است.
و در ایراد شماره 54 .
روح چیست؟:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء/85) و در باره روح از تو مى پرسند بگو روح از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.
قرآن میگوید که این کتاب واضح و همه فهمی
است، اما در جائی دیگر گفته است که ایات متشابه قران کسی غیر از الله تأویلش را نمی
داند!
و در ایراد شماره 54 .
روح چیست؟:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء/85) و در باره روح از تو مى پرسند بگو روح از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.
ذوالقرنین کیست؟
16- آیا محمد باید مردم را به زور مسلمان کند یا حق اجبار کردن آنها در ورود به اسلام را ندارد؟
در این آیه از قول الله گفته است که تو (ای محمد) حق اجبار مردم جهت با ایمان کردنشان را نداری و نباید از غیر مسلمانان بیزار باشی، این الله است که دوست ندارد آنها ایمان بیاورند:
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (یونس/99) و اگر پروردگار تو مى خواست قطعا هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مى آوردند پس آيا تو مردم را ناگزير مى كنى كه بگروند.
الله هم ابراز امیدواری میکند که میان مسلمانان و غیر مسلمانان دوستی برقرار کند:
عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (ممتحنه/7) اميد است كه الله ميان شما و ميان كسانى از آنان كه دشمن داشتيد دوستى برقرار كند و الله تواناست و الله آمرزنده مهربان است.
همانگونه که در بالا مشاهده میگردد، قرآن آرزو کرده که میان مسلمین و غیر مسلمین دوستی برقرار شود، این غیر مسلمین کسانی جز بت پرستان و یا به قول قرآن مشرکین و اهل کتاب نیستند، اکنون به آیه پائین توجه کنید که چگونه مسلمانان حق دوستی با آنها را ندارند:
ولی در اینجا نه تنها باید از کفار متنفر باشد، بلکه محمد و مسلمین وظیفه دارند در برخورد با آنها، گردنشان را بزنند:
همانگونه که در بالا مشاهده میگردد، قرآن آرزو کرده که میان مسلمین و غیر مسلمین دوستی برقرار شود، این غیر مسلمین کسانی جز بت پرستان و یا به قول قرآن مشرکین و اهل کتاب نیستند، اکنون به آیه پائین توجه کنید که چگونه مسلمانان حق دوستی با آنها را ندارند:
لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ
الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ
أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ
الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا
الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ
حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(مجادله/22) هیچ گروهی
را پیدا نخواهی کرد كه به الله و روز رستاخیز ايمان داشته باشند، (با) كسانى دوستی
نمایند كه با الله و فرستادهاش مخالف باشند هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان
يا خویشاوندان آنها باشند؛ (الله) در دل اينهاست كه ايمان را نوشته و آنها را با روحى
از سوی خویش تأييد نموده و آنان را به باغهائی(بهشت) كه از زير آن جويهايى روان است
وارد میکند، هميشه در آنجا ماندگارند، الله از آنها خشنود و آنها از او خشنود هستند،
آنها حزب الله هستند، همانا حزب الله رستگارانند.
ولی در اینجا نه تنها باید از کفار متنفر باشد، بلکه محمد و مسلمین وظیفه دارند در برخورد با آنها، گردنشان را بزنند:
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ
الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ
وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ
لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا
فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد/4) پس چون با كسانى كه كفر ورزيدهاند
برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامی که آنان را از پاى درآورديد، پس (اسیران) را
محکم در بند كشيد سپس يا منت نهيد و يا فديه (بگیرید) تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته
شود؛ اين است (امر الله) و اگر الله میخواست از ايشان انتقام میکشيد ولى تا برخى
از شما را به وسيله برخى بيازمايد و كسانى كه در راه الله كشته شدهاند هرگز كارهايشان
را ضايع نمیکند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ
الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ
أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/123)اى كسانى كه ايمان آوردهايد (با) كافرانى
كه مجاور شما هستند بجنگید و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با متقیان
است. شرح
17- محمد بابت شغل پیامبری باید پول بگیرد یا نگیرد؟
محمد در قرآن گفته است که او بابت این کار یعنی پیامبری، مزدی از کسی نمیخواهد:
18- محمد گمراه بوده و الله گمراهان را هدایت میکند یا نمیکند؟
محمد در قرآن گفته است که او بابت این کار یعنی پیامبری، مزدی از کسی نمیخواهد:
مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء/109) من به خاطرش (پیامبری) درخواست هيچ پاداشی را از شما ندارم، پاداش من تنها و تنها تنها بر عهده پروردگار جهانیان است.
ولی در آیه پائین محمد از جانب الله این حق را برای خود قائل شده که بابت این کار از مردم درخواست پولی به عنوان صدقه بنماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ
فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ
فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/11) اى كسانى كه ايمان آورده اید، هرگاه با
پيامبر گفتگوى محرمانه نمودید پيش از گفتگوى محرمانهی تان، صدقهاى تقديم کنید که
براى شما بهتر و پاكيزهتر است و اگر چيزى نيافتيد، بدانيد كه الله آمرزنده مهربان
است.
اگر او خود را پیامبر نمیدانست، مردم پول زیادی نداشتند تا بابت گفتگوی خصوصی با محمد، به او چیزی پرداخت نمایند؛ پس این پول به خاطر سخن گفتن با فرستادهی الله است.
اگر او خود را پیامبر نمیدانست، مردم پول زیادی نداشتند تا بابت گفتگوی خصوصی با محمد، به او چیزی پرداخت نمایند؛ پس این پول به خاطر سخن گفتن با فرستادهی الله است.
گمراهی نتیجهی بالاترین درجات کفر است که حتی توبهاش هم پذیرفته نیست:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ (آل عمراه/90) كسانى كه پس از ايمان خود، كافر شدند سپس بر كفر افزودند؛ هرگز توبه آنان پذيرفته نخواهد شد و آنان خود گمراهانند.
و باز قرآن به صورت مطلق میگوید "الله هیچ گمراهی را هدایت نخواهد کرد":
و باز قرآن به صورت مطلق میگوید "الله هیچ گمراهی را هدایت نخواهد کرد":
يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (غافر/33) روزى كه پشت كنان (عقب عقب) بازمىگرديد براى شما در برابر الله هيچ حمايتگرى نيست و هر كه راالله گمراه كند برای او راهنمائی کنندهای نيست.
شرح مفصل قضا و قدر
طبق قرآن، محمد پیش از رسیدن به پیامبری، گمراه بود:
وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى (ضحی/7) و تو را (الله) گمراه يافت پس هدايت كرد.
این گمراهی، گمراهی واقعی یعنی ندانستن راه درست خدائی است:
وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا
إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ
وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ
لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (شورا/52) همين گونه روحى از امر خودمان به سوى
تو وحى كرديم تو نمیدانستى كتاب چيست و نه ايمان ولى آن را نورى گردانيديم كه هر
كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مینماييم و به راستى كه تو به خوبى به
راه راست هدايت میكنى.
پرسش:
چرا محمد را گمراه یافت و او را هدایت کرد، آیا الله از برخی از بندگانش، خوشش میآید؟
19- فرشته به سوی مریم رفت یا روح الله؟ اگر این دو یکی هستند، پس چند فرشته به سوی مریم فرستاده شد، یکی یا بیشتر از دو تا؟
ِاذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ
يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى
ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (آل
عمران/45) هنگامى كه فرشتگان گفتند اى مريم، الله
تو را به كلمهاى از جانب خود كه نامش مسيح عيسى پسر مريم است مژده مى دهد در حالى
كه در دنيا و آخرت آبرومند و از نزدیکان (الله) است.
پس طبق آیه بالا، فرشتگان به سوی مریم فرستاده شدند.
اینجا خبری از فرشته نیست، بلکه الله روحش را نزد مریم فرستاده است:
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ
انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا (مریم/16) و در اين كتاب از مريم ياد
كن آنگاه كه از خانوادهاش در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا
إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا
(مریم/17) و در برابر آنان پردهاى بر خود گرفت،
پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به صورت بشرى خوشاندام بر او نمايان شد.
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا (مریم/18) (مریم) گفت من از تو به الله رحمان پناه مى برم (البته) اگر تو متقی
هستی.
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا
(مریم/19) گفت من فقط فرستاده پروردگار توام، براى
اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم.
البته میدانیم که ملائکه و روح، یکی نیستند:
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ
وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (قدر/4) در آن فرشتگان و روح
به فرمان پروردگارشان براى هر كارى فرود آيند.
وَيَسْأَلُونَكَ
عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا
قَلِيلًا (اسراء/85) و در باره روح از تو مى پرسند؛ بگو روح
از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.
20- بر قوم عاد چند روز تندباد وزید؟ یک روز یا روزها؟
در یک روز؟:
در یک روز؟:
إِنَّا أَرْسَلْنَا
عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ
(قمر/19) ما بر آنان در روزی شوم به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم.
یا در روزها؟:
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ (فصلت/16) پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهايى شوم فرستاديم تا در زندگى دنيا عذاب رسوايى را به آنها بچشانیم و بدون شک شکنجه روز واپسین رسوا كننده تر است و آنان يارى نخواهند شد.
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (الحاقه/7) آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن مردم را فرو افتاده مى ديدى گويى آنها تنههاى نخلهاى ميان تهىاند.
یا در روزها؟:
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ (فصلت/16) پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهايى شوم فرستاديم تا در زندگى دنيا عذاب رسوايى را به آنها بچشانیم و بدون شک شکنجه روز واپسین رسوا كننده تر است و آنان يارى نخواهند شد.
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (الحاقه/7) آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن مردم را فرو افتاده مى ديدى گويى آنها تنههاى نخلهاى ميان تهىاند.
21- فاصله زمین تا عرش الله چه مقدار است؟ 1،000 سال یا 50،000 سال؟
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (سجده/5) (الله) امور اين جهان را از آسمان به سوي زمين مدیریت مینماید سپس در روزي كه مقدار ش هزار سال است كه شما میشمريد به سوي او باز میگردد.
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج/4) فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مىروند. بررسی فاصله زمین تا عرش الله طبق قرآن
زیرا هم مردمی که الله آنها را میشناسد (عربها) سال را فمری حساب میکردند و هم الله.
از نظر قران، سالی که الله آن را به رسمیت میشناسد تنها یکی است، سال قمری:
از نظر قران، سالی که الله آن را به رسمیت میشناسد تنها یکی است، سال قمری:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ
اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا
أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ
وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ
أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿توبه/۳۶﴾ در حقيقت شماره ماهها (در یک سال) نزد الله از روزى كه آسمانها و زمين
را آفريده در كتاب الله دوازده ماه است از اين چهار ماه حرام است اين است آيين استوار
پس در اين (4 ماه) بر خود ستم مكنيد و همگى مشرکان را بکشید چنانكه آنان همگى شما را
میکشند و بدانيد كه الله با پرهيزگاران است.
22- دینی غیر از اسلام پذیرفته میشود یا نمیشود؟
قران میگوید:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/62) بدون شک کسانی که ایمان آوردند و یهودیها و نصرانیها و صابئیهائی که به الله و روز قیامت ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته و مناسب است و نه ترسی بر آنان باشد و نه اندوهگین شوند.
26- آیا هم خوبی و هم گرفتاری از جانب الله است یا تنها خوبی از جانب اوست؟
قرآن میگوید"قوم نادان میگویند که تنها خوبی از طرف الله و بدی از سوی توست"؛ ای محمد، بگو که هم خوبی و هم بدی از سوی ماست" که این حکمی است کلی:
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قل كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا (نساء/78) هر كجا باشيد شما را مرگ درمى يابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر خوبى به آنان برسد مى گويند اين از جانب الله است و هنگامی که گرفتاری به ایشان برسد مىگويند اين از طرف توست؛ بگو همه از جانب الله است اين قوم را چه شده است كه نمىخواهند سخنى را دريابند.
ولی در چرخشی آشکار، محمد را از این حکم خارج کرده میگوید در مورد تو تنها خوبیها از سوی ماست یعنی قرآن همان سخنی که نقل قول مخالفین بود را در مورد محمد صادق میداند:
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا (نساء/79) هر چه از خوبيها به تو مى رسد از سوی الله است و آنچه از گرفتاری به تو مى رسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن الله بس است.
27- الله دستور به خودشکی میدهد.
فاقتلوا انفسکم
یعنی خودشکی کنید؛ آنان خودکشی کردند یا نکردند؟ اگر خودکشی کردند پس کی
توبهی شان پذیرفته شد، پس از مرگ؟ آیا همین خودشکی به منزله پذیرش توبه
بود؟ و اگر خودکشی نکردند که باز همین پرسش مطرح است؛ چرا توبهی شان را
پذیرفتی؟ و اگر تنها توبهی خودشکی کنندگان را پذیرفتی پس بدان معناست که
تمام یاران موسی که مایل به توبه واقعی بودند، کشته شدند.
شاید گفته شود که منظور از خودتان را بکشید، کشتن هم قومان است یعنی سایر گنهکاران را بکشید؛ پس معنی این آیه چیست که به بنی اسرائیل گفته شده که تنها حق قصاص دارید و قصاص هم کشتن فرد قاتل است:
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ
البته این تفسیر تنها مغلطهای بیش نیست؛ زیرا در قرآن به طور واضح بیان شده است که یهودیان باید خودکشی کنند.
28- کدامیک زودتر خلق شدند، آب یا زمین و آسمان؟
پیش از پیدایش زمین و آسمان، عرش الله بر آب قرار داشت:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته ميشويد مسلما كافران ميگويند اين سحر آشكاري است! شرح معنی عرش
بنابراین عرش الله پیش از پیدایش زمین و آسمان که جهان ما را تشکیل میدهند بر آب قرار داشت، این بدین معناست که آب پیش از پیدایش جهان ما وجود داشته است.
29- آیا برخی از پیامبران بر برخی دیگر از ایشان برتری دارند یا تفاوتی میانشان نیست؟
30- مسیحیان دوستان مسلمانانند یا بدترین جنبدگان؟
اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) در ردیف مشرکان، بدترین مخلوقات هستند و جایشان جهنم است:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (بینه/6) كافران از اهل كتاب و مشركان در دوزخند، جاودانه در آن ميمانند، آنها بدترين مخلوقاتند.
و همین بدترین مخلوقات جهنمی، میتوانند دوستان مسلمانان هم بشوند:
31- آیا گوشت سگ حلال است؟
قرآن در اینجا تنها مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی که هنگام ذبحش نام غیر الله (مثلا امام حسین) برده شود را حرام کرده و غیر اینها را حرام ندانسته است:
قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (انعام/145) بگو در آنچه بر من وحي شده، هيچ حرامي بر كسي كه غذائي ميخورد نمييابم بجز اينكه مردار باشد يا خوني كه بيرون ريخته يا گوشت خوك كه اينها همه پليدند، يا حيواني كه در طريق گناه به هنگام سر بريدن، نام غير الله بر آنها برده شده است، اما كساني كه ناچار شوند بدون اينكه بخاطر لذت باشد و يا زياده از حد بخورند پروردگار تو آمرزنده مهربان است. شرح
پرسش: طبق این قاعده کلی الله، ایا خوردن گوشت خر و گربه و سگ و مانند اینها حلال است؟
32- کشتن بیگناهان جایز است یا کسی بار گناه دیگری به دوش نخواهد کشید؟
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده/31) به همين جهت (کشته شدن هابیل از سوی قابیل) بر بني اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد چنان است كه گوئي همه انسانها را كشته و هر كس انساني را از مرگ رهائي بخشد چنان است كه گوئي همه مردم را زنده كرده است، و رسولان ما با دلايل روشن بسوي بني اسرائيل آمدند، اما بسياري از آنها، تعدي و اسراف، در روي زمين كردند. شرح
فرضا تمامی مردم این شهرها گناهکار بودند، گناه کودکانشان و کسانی که به سن دینی تکلیف نرسیده بودند، چه بود؟
و یا در اینجا:
33- نخست آنچه در زمین است خلق شد سپس آسمان یا برعکس؟
34- الله برای اینکه حرفش را ثابت کند، فرشتگانش را فریب میدهد.
پس از اینکه به آدم پاسخ پرسشش را داد؛ نخست از فرشتگان میپرسد که نامها را بگوئید:
قرآن برای ازدواج دوم به بعد تا چهارم، شرط اجرای عدالت گذاشته است، اما در آیهای دیگر، همین شرط را نقض کرده است؛ مانند این است که مثلا شرط تحصیل در دانشگاه شرکت در کنکور باشد، حالا اگر کسی نتواند در کنکور شرکت کند، طبعا نخواهد توانست وارد دانشگاه شود.
قرآن میگوید:
36- محمد برای کل بشر آمده یا تنها برای مردم مکه و اعراب همان منطقه؟
لازم به شرح نیست، با دقت بخوانید:
آیا ما بنا بر همین منطق قرآن حق اعتراض نداریم؟!
37- کافران روز قیامت کور و کر محشور میشوند، چگونه نامهی اعمالشان را بخوانند و چگونه با آنها سخن گفته میشود؟
و یادش رفته که او را لال محشور کرده است:
38- کافران و جهنمیان تنها تا زمان پابرجائی زمین و آسمانها در دوزخ یا بهشتند!
ولی یادش رفته که گفته است:
39- تنها غذای جهنمیان چیست؟ کاکتوس، گیاه خاردار خشک یا چرک؟
در جائی میگوید که خوراکیشان کاکتوس است:
لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ (غاشیه/6) برای آنان خوراکی به غیر از بوتهای خاردار خشک وجود ندارد.
بنابراین خود محمد هم در اینکه تنها خوردنیشان چیست، دچار تناقض گوئی شده و هرآنچه که در نظر مردم آن زمان بد بود، در شرایط خاصی به عنوان تنها خوردنیشان بیان میکرد.
40- آیا کرامت انسان در این است که به زنها تجاوز شود یا به کر و لالها توهین؟
بیشتر آیات قرآن به گونهای است که گویندهاش الله است:
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (قدر/1)
و برخی دیگر گویندهاش مشخص نیست:
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ (ص/71) فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (ص/72) آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفري؛ پس هنگامی که او را درست كردم و از روحم در آن دميدم، سجده كنان براى او بيفتيد.
و در برخی دیگر به گونهای آشکار، گویندهاش خود محمد است:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (حمد/5) (ای الله) تنها تو را میپرستیم و تنها از تو يارى میجوييم.
43- دروغ بستن محمد به یهودیان!
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ ... (توبه/30) و يهود گفتند عزير پسر الله است ...
در هیچ متنی از تورات چنین چیزی نیست.
44- محمد معبد یهودیان را مسجد نامیده است.
پرسش:
چکونه محمد که سخن از احترام به معابد را دارد، معبد یهودیان را مسجد مینامد تا بر همین استدلال، عمر به آنجا لشکرکشی کند؟
45- هنگامی که میان فرزندان دختر و پسر در ارث تبعیض قائل میشود، در سهم دادن به دوجنسها (هرمافرودیت) ساکت است.
قرآن میگوید که ما از خون بسته، انسان را نر خلق میکنیم یا ماده:
جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (بینه/8) پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير آن نهرها روان است جاودانه در آن بمانند الله از آنان خشنود است و از او خشنود اين براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
ولی محمد که مایل بود با زنی زیبا که در آن زمان عروسش محسوب میشد، ازدواج کند، آرزوی قلبیاش را با به خدمت گرفتن الله بیان نمود در حالی که اگر از سوی خود بیان میکرد با مخالفت مردم مواجه میشد:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(احزاب/37) و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود (منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خواندهی خود نمودی) میگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان میكردى و از مردم میترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامی که زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامی که آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد. شرح ماجرا
1- محمد به جای ترس از الله، از مردم ترسیده است؛ قرآن واژهی خشی به کار بسته است که در این کتاب همه جا به معنی ترس غیبی است از الله است و تنها برای محمد خشی الناس به کار برده است.
2- محمد حقی را که الله آن را آشکار کرده بود، پنهان میکرد (کتمان حقیقت)
48- تورات تحریف شده است یا نه؟ اگر کتابی است که پیامبران با آن حکم میکردند، پس چرا محمد به جای تورات، با قرآن حکم میکند و داوری تورات را بر داوری خود ترجیح میدهد؟
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ (مائده/44) ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم پيامبرانى كه تسليم بودند به موجب آن براى يهودیان داورى میکردند و قدیسان و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب الله به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند پس از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده اند آنان خود كافرانند.
و محمد داوری تورات را بر داوری خود ترجیح میدهد:
ولی سخن از تحریف تورات زده است:
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/75) آيا طمع داريد كه به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان الله را مىشنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف میکردند و خودشان هم مىدانستند.
49- اگر استناد به تورات در رابطه با ابراهیم مردود است، پس چرا قرآن در باره او نظر میدهد؟
طبیعی است که هر کتاب تاریخی و غیر تاریخی تنها میتوانند در باره شخصیتهای تاریخی و یا افسانههای پیش از خودشان نظر دهند؛ قران در استدلالی کاملا بیربط، استناد یهودیان به تورات در رابطه با ابراهیم را به این دلیل که ابراهیم پیش از نزول تورات پیامبری میکرد را رد میکند:
51- دروغ قرآن؛ در کجای تورات و انجیل نام محمد آمده است؟
قرآن در مورد اینکه نام محمد در تورات وجود دارد، فقط به کلی گوئی میپردازد مثلا میگوید که یهودیان محمد را میشناسند همانگونه که فرزندشان را میشناسند:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/146) كسانى كه به ايشان كتاب دادهايم همان گونه كه پسران خود را مى شناسند او را مى شناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را پنهان مىکنند و خودشان مى دانند. و در انعام/20
مسلمین گرامی، برای اینکه سخنشان را ثابت کنند، به این بخض از تورات استناد میکنند:
52- میان عیسی و محمد تقریبا 500 سال فاصله است، سرنوشت مردم این دوران چیست؟
قرآن میگوید که ما برای هر قومی، پیامبری به زبان خودشان میفرستیم:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ابراهیم/4) و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برای آنان بیان کند؛ پس الله هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد، راهنمائی می کند و او بزرگوار فرزانه است.
و در حالت کلی، عذاب دادن انسانها منوط به فرستادن پیامبر است:
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا (اسراء/15) هر کس راهنمائی گردید فقط به سود خودش راهنمائی مییابد و هر کس گمراه شد، تنها به زیان خودش گمراه می شود و هیچ بردارنده بار گناهی، بار گناه دیگری را به دوش خود بر نمیدارد و ما بدون اینکه پیامبری را بفرستیم، عذاب کننده نبودیم.
پرسش:
سرنوشت این مردم چه خواهد شد؟
53- قرآن بعد از کتاب موسی نازل شده، پس انجیل کتاب آسمانی نیست؟
محمد با نقل قول از جنهای با ایمان میگوید که قرآن پس از تورات نازل شده است:
قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (احقاف/30) (جنها) گفتند اى قوم، ما ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده تصديق كننده پيش از خود است و به سوى حق و به سوى راهى راست راهبرى مى كند.و این در حالی است که محمد معتقد بود انجیل هم کتاب آسمانی و نازل شده از سوی الله است:
54- ارتکاب اشتباه برای درست کردن قافیه! قافیه چو تنگ آید، الله به جفنگ آید.
قرآن یک بار واژهی طور سیناء به کار برده است:
البته مفسرین دچار تناقض گوئی شدند، مثلا طبری میگوید که این لهجه حبشی و به معنی نیکوست.
سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/130 ) درود بر الياسین.
که منظور الیاس است، ولی اگر الیاس گفته میشد سجع جملاتش به هم میریخت (قافیه چو تنگ آید شاعر به جفنگ اید)
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (صافات/123).... إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (صافات/128) وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (صافات/129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/130 ) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (صافات/131) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات/132)﴾.
در آیات پیش و پس از این، همگی ضمیر مفردی به کار برده شده که به الیاس بر میگردد.
و یا عکس حالت پیش، در آنجا به خاطر سجع، کلمه را خراب کرد و اینجا برای درست کردن سجع، جمله مفهوم را خراب میکند؛ هنر نویسنده خوب این است که یکی را فدای دیگری نکند و هر دو را داشته باشد:
(سپاهیان) فرعون و ثمود.
قرآن در اینجا برای درست کردن سجع جمله، مفهوم را خراب کرده است؛ گفته آیا به شما خبر سپاهیان ثمود آمد؟ در صورتی که اولا ثمود نام قومی است و فرعون نامی است انسانی و ثانیا فرعون جنود داشت:
پس پاسخ ما منفی است، یعنی برای ما نیامد؛ شما هم که خبری از جنود ثمود در کتابت نگفتی!
55- جن از آتش است، چگونه آنها در دوزخ با آتش شکنجه میشوند؟
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ...(اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم ...
ولی یاددش رفته که هیزم جهنم تنها انسانها و سنگها هستند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ (تحریم/6) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خودتان و خانوادهیتان را از آتشى كه هیزم آن مردم و سنگهاست، نگه دارید.
56- اگر هر چیز زندهای را از آب خلق کردهای، پس چگونه است که جن را از زبانههای آتش آفریدهای، آیا جن و فرشتگان موجودادت زنده نیستند؟!
و یا در حکم کلی که در آغاز این ایه گفته شده:
وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (نور/45) و الله است كه هر جنبندهاى را از آبى آفريد پس پارهاى از آنها بر روى شكم راه مى روند و پاره اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار راه مى روند الله هر چه بخواهد مى آفريند به راستی الله بر هر چيزى تواناست.
ممکن است برای توجیه آیه دوم گفته شود که منظور موجودات متعارف زمینی هستند، اگر جنین باشد، پس آیا جنها جزء جنبندهها نیستند؟
57- قرآن خطاب به جنها و انسانها میگوید که ما از جنس خودتان پیامبری را برای شما فرستادیم، آیا پیامبر جن وجود دارد؟
اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (حج/75) الله از ميان فرشتگان پیامبرانی برمى گزيند و نيز از ميان مردم، بى گمان الله شنواى بيناست.
و هیچ جا سخنی از وجود پیامبر جن نست.
58- شیطان چرا و چگونه وارد بهشت شد، آیا مجری سناریوی الله برای جانشین کردن انسان در زمین بود؟
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ( بقره/38) ) گفتيم همه از آن [بهشت] پايين رويد، آنگاه اگر رهنمودى از من براى شما آمد، كسانى كه از رهنمودم پيروى كنند، بيمى برايشان نيست و اندوهگين نگردند.
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (اعراف/27) اى فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد، چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت آواره كرد و لباس آنان را از آنان بركند تا عورتشان را بر ايشان آشكار كند، او و همانندانش شما را از جايى كه شما آنان را نمىبينيد، مىبينند، ما شياطين را سرور نامؤمنان گرداندهايم
59- چرا به گناه آدم و حوا، همهی انسانها مجازات شدند؟
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُما إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ
مسلمین برای توجیه است اشتباه، میگویند که در موارد عبادی، الله با کسی شریک نمیشود پس برای تعظیم خودش، به جای ضمیر "هما"، "ه" به کار برده است.
پرسش:
ایا صلوات فرستادن، عبادت است یا نه، اگر بله پس چرا "الله و فرشتگانش بر محمد صلوات میفرستند" نه "میفرستد"؟
ایا درست است که بگوئیم:
61- چگونه جنها آسمان را لمس کردند؟
63- چه کسی شهاب سنگ را به سوی جنهای استراق سمع کننده از بارگاه الهی پرتاب میکند، فرشتگان یا خود الله؟
65- آسمان سقفی است که ممکن است تکهای از آن بیفتد.
مانند این است که دشما در غاری باشید و هر لحظه احتمال داشته باشد تکهای از آن جدا شده، بر سرتان بیفتد.
البته هنگامئ برپائی قیامت، آسمان شل و ریزان است:
وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (الحاقه/16) و آسمان پاره میشود، پس در آن روز (آسمان) سست و فرو ریزنده است.
66- الله نخست زمین و سپس بر روی زمین آسمان را ساخت و آن را بالا برد.
67- الله آسمان را گرفته تا مبادا بر زمین سقوط نماید.
68- در آسمان کوهی وجود دارد که تگرگ از آن میبارد.
69- در روز قیامت کوه به چه شکلی در میآید، پشم، ابر، ماسه روان، سراب یا بدون تغییر؟
70- خورشید در جشمهای لجن آلود غروب میکند!
ذوالقرنین از طرف غرب به آخر جهان رسید و مشاهده کرد که خورشید در جشمهای لجن آلود پنهان شد:
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (کهف/86) تا اینکه به پنهانگاه خورشيد رسيد و او را(خورشید) یافت که در چشمهاى لجن آلود پنهان میشود و نزديک آن گروهی را يافت گفتیم: اى ذوالقرنين، شکنجه مىكنى يا در ميانشان خوبی پيش مىگيرى؟
71- شب و روز را تمامی جهان در بر میگیرد.
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (اسرا/12) ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم سپس نشانه شب را محو كرده و نشان روز را روشني پخش ساختيم، تا فضل پروردگار را بطلبيد و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر چيزي را بطور مشخص بيان كرديم. وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ (قارعه/5) و کوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده، متلاشی شوند.
72- انسان با قلبش فکر میکند!
73- دانش تشخیص جنسیت جنین و باران مانند دانش روز قیامت تنها نزد الله است.
74- هدف از پیدایش ستارگان، پیدا کردن راه در تاریکی خشکی و دریاست!
یعنی دبیشتر ستارگان را بی دلیل آفریده است.
75- سایه از نعمتهای بهشتی است!
قرآن بیان میکند که یکی از نعمتهای بهشتی، سایهی درخت کُنار است، البته این درخت اگر خاردار باشد ممکن است شما را اذیت کند:
پرسش:
این سایه حاصل پناه گرفتن بهشتیان از گرامی چیست؟ الله؟
76- کدام آیه درست است؟
برای جمع مؤنث خالص ضمیر مذکر به کار نمیرود، در اینجا انعامی که شیر دهد تنها مؤنث است و جنس مذکر انعام از این دایره خارج میشوند، قرآن بدون توجه به این نکته و تنها به صرف جمع بودن انعام ضمیر مذکر به کار برده است.
اگر در آیه اول از جمع مذکر و در آیهی دوم از جمع مؤنث استفاده میشد قابل توجیه بود؛ زیرا در ادامه آیه اول از سایر منافع آن هم سخن گفته شده که انعام مذکر هم درون آن جای میگیرند، ولی در آیهای که ضمیر مذکر در آن به کار رفته تنها از منافع شیر آن سخن گفته شده که خاض مؤنث است.
77- عسل از معده زنبور خارج میشود!
پی طبق فهم علی از این آیه، عسل همان مدفوع زنبور است.
78- اشتباه محمد در کاربرد طفل به جای اطفال در نور/31.
79- نژاد پرستی در قرآن.
اِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آل عمران/33) به يقين الله، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
شرح
82- کسی که توانائی فدیه دادن را دارد، فدیه دهد یا روزه بگیرد؟
این آیه زمانی بیان شده است که مسلمانان در فقر بسر میبردند و محمد افرادی که توانائی مالی داشتند را تشویق به دادن فدیه کرده است؛ در ادامه گفته است که اگر همین افراد توانگر، روزه بگیرند بهتر است؛ اگر منظور افراد بیمار و ناتوان جسمی و یا سالخورده باشد که فدیه دادن بهتر از روزه گرفتن است. شرح
83- خالق مطلق از مخلوق درخواست یاری مینماید.
یک بار الله در اولین برخوردش با موسی از لای درخت و در میان آتش میگوید:
85- چه کسی گفت که موسی جادوگری است دانا؟ فرعون به اطرافیانش یا اطرافیان فرعون به او؟
قرآن در اینجا یک بار "للملاء حوله" و با دیگر "الملاء من قومه" گفته است، کدام جمله درست است؟
86- قوم ثمود با چه عذابی از بین رفتند؟ صاعقه یا فریاد؟
اگر قرآن به زبان عربی روشن بیان شده، پس در این زبان، صیحه به معنای داد بلند و یا جیغ است: صَيْحَةُ الطِّفْلِ
قران در بیان روز قیامت میگوید که تمام مردم جهان تنها با همین یک جیغ یا فریاد است که زود نزد ما برای حسابرسی حاضر میشوند، احتمالا این فریاد، صدای بلند ناشی از دمیدن در شیپور قیامت (نفخ فی الصور) است:
87- قوم عاد با چه چیزی هلاک شدند وزش مداوم تندباد در چند روز یا صاعقه؟
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ (فصلت/13) پس اگر روى برتافتند بگو شما را از صاعقهای مانند عاد و ثمود دور نگه میدارم (تهدید میکنم).
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ (الحاقه/6) و اما عاد به تندبادى توفنده سركش، نابود شدند.
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (الحاقه/7) آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن مردم را فرو افتاده مى ديدى گويى آنها تنههاى نخلهاى ميان تهىاند.
منظور قرآن از صاعقه، همین صاعقهای است که میشناسیم:
88- موسی از الله درخواست میکند که چون من زبان شیوائی ندارم، پس هارون را برای سخن گفتن با فرعون، همراهم بفرست؛ ولی هارون یک کلمه هم با فرعون حرف نمیزند، گوئی محمد او را فراموش کرده است.
هنگامی که الله خود را از لابلای درختان و در میان آتش بر موسی آشکار شد و از او خواست که ضمن پذیرش پیامبری، نزد فرعون برود تا بندگانش را آزاد کند؛ موسی گفت که من زبانی شیوا ندارم، پس هارون را همراهم بفرستد تا او که زبان شیوائی دارد، با فرعون سخن بگوید، او نخست این شغل را نمیپذیرد و الله را روانه هارون میکند:
در تمام جاهای قرآن گفته شده که "قال موسی لفرعون" و .... و اژه ای به نام "قال هارون لفرعون" و مانند این وجود ندارد؛
هارون تنها دو بار سخن میگوید، یک بار با موسی:
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (طه/94) گفت اى پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه سرم را، من ترسيدم که میگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى.
89- اشتباه محمد در نقل قول از الله، "نخست استخوان جنین راتشکیل میدهیم، سپس دور آن با گوشت میپوشانیم.
90- اشتباه قرآن در خلقت انسان از آبی جهنده.
91- زمین ثابت است.
92- زمین مسطح مانند فرش پهن است.
قران برای اینکه بگوید زمین مسطح است، واژگان عربی که این معنی را میدهد به کار برده است:
93- خورشید و ماه در فلک به دور زمین میچرخند.
94- دریای شیرین و گوارا کجاست؟!
95- تأیید اعتقاد پیشنینان در تشکیل مراوید هنگام بارش باران بر دریا.
شرح
96- الله خدای نیرنگباز!
97- انسان باید برای زندگی تلاش کند یا الله سرنوشتش را در کتابی نوشته است؟
98- پارادوکس ساختاری خلقت، پدید آوردن عیب و خلقت چیزی برای خنثی کردن آن.
این موضوع یکی از ایرادات ساختاری اسلام است، مثلا الله در جهان زمین لرزه را پدید آورده است و برای خنثی کردن آن، کوه را آفریده است:
وَأَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (نحل/15) و در زمين كوههايى محکم گذاشت تا مبادا شما را بلرزاند و رودها و راهها تا شما راه خود را پيدا كنيد.
99- بالدار بودن فرشتهای که قاصد الله است، به چه معناست؟
محمد جهان را بسیار کوچکتر از آن تصور میکرد که هست، او گمان داشت فضای میان آسمانها و زمین را هوا فرا گرفته است، بنابراین رفتن به بالا بدون بال غیر ممکن است:
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (فاطر/1) سپاس الله را كه پديدآورنده آسمان و زمين است، فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند پيام آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد مىافزايد زيرا الله بر هر چيزى تواناست.
قران میگوید:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/62) بدون شک کسانی که ایمان آوردند و یهودیها و نصرانیها و صابئیهائی که به الله و روز قیامت ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته و مناسب است و نه ترسی بر آنان باشد و نه اندوهگین شوند.
ولی:
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آل عمران/85) و هر کسی که از دینی غیر از اسلام پیروی کند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.
ممکن است گفته شود که در بقره/62، منظور مسیحیان، یهودیان و صائبینی است که به اسلام ایمان بیاوردند، اگر چنین باشد پس آنان مسلمانند نه یهودی و مسیحی و ضمنا ایمان آوردندگان (مسلمانان) را از آنان جدا کرده است: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى ...
23- آیا محمد میتوانست زنانش را طلاق دهد و زن دیگری بگیرد یا نه؟
همین موضوع یعنی برگشت الله از نظر گذشتهاش، از بزرگترین تناقضهای قرآن است.
24- دلیل تغییر قبله چه بود، شناخت مردم یا رضایت محمد؟
25- چرا عربهائی که محمد آنها را متعلق به دوران جاهلیت میداند، جهنمی باشند در صورتی که غیر از محمد هیچ پیامبری عرب نبوده است؟
محمد خطاب به مسلمانان زمان خودش میگوید "شما بر لبه گودل آتش قرار داشتید که اگر من نمیآمدم، شما هم مانند کسانی که در دوران جاهلیت مشرک بودند، وارد جهنم میشدید":
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران/103) و همگی به ریسمان الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و به یاد بیاورد نعمت الله را آن گاه که با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دلهای شما پیوند دوستی برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید و (در حالی که) بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ الله این گونه، نشانههای خود را برای شما روشن می سازد تا راهنمائی شوید.
زیرا برای الله شریک قائل شدن، جرم بزرگی است که مرتکبش قطعا جهنمی است:
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آل عمران/85) و هر کسی که از دینی غیر از اسلام پیروی کند، هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.
ممکن است گفته شود که در بقره/62، منظور مسیحیان، یهودیان و صائبینی است که به اسلام ایمان بیاوردند، اگر چنین باشد پس آنان مسلمانند نه یهودی و مسیحی و ضمنا ایمان آوردندگان (مسلمانان) را از آنان جدا کرده است: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى ...
23- آیا محمد میتوانست زنانش را طلاق دهد و زن دیگری بگیرد یا نه؟
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ
وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا
مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا ﴿احزاب/52﴾ از این پس، نه زنان دیگر برای تو حلال است و نه جایگزین کردن زنانت با زنان دیگر، گرچه زیبایی آنان تو را به شور در آورد مگر کنیزی که مالکش شوی و الله
نگهبان و مراقب همه چیز است.
عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا (تحریم/5) اگر پيامبر شما را طلاق دهد، اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان؛ مؤمن فرمانبر توبه كار عابد روزه دار؛ بيوه و دوشیزه به او عوض دهد.
البته مفسرین هیچ چارهای ندارند جز اینکه یکی را ناسخ و دیگری را منسوخ شده بدانند؛ اگر چنین باشد، چرا الله یادش رفته تا ناسخ را نگه دارد و منسوخ را حذف کند؟عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا (تحریم/5) اگر پيامبر شما را طلاق دهد، اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان؛ مؤمن فرمانبر توبه كار عابد روزه دار؛ بيوه و دوشیزه به او عوض دهد.
همین موضوع یعنی برگشت الله از نظر گذشتهاش، از بزرگترین تناقضهای قرآن است.
24- دلیل تغییر قبله چه بود، شناخت مردم یا رضایت محمد؟
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ
فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
... (بقره/144) ما گردانيدن رويت در آسمان را به خوبی میبینیم پس
تو را به قبلهاى كه به آن راضی میشوی برگردانيم، پس روى خود را به سوى مسجدالحرام
كن ....
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى
النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي
كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ
عَلَى عَقِبَيْهِ ... بقره/143) و بدين گونه
شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبله
اى را كه بر آن بودى ان را قرار ندادیم مگر بشناسیم آن كسى را كه از پيامبر پيروى مى
كند از آن كس كه بهگذشتهاش برمى گردد ...
25- چرا عربهائی که محمد آنها را متعلق به دوران جاهلیت میداند، جهنمی باشند در صورتی که غیر از محمد هیچ پیامبری عرب نبوده است؟
محمد خطاب به مسلمانان زمان خودش میگوید "شما بر لبه گودل آتش قرار داشتید که اگر من نمیآمدم، شما هم مانند کسانی که در دوران جاهلیت مشرک بودند، وارد جهنم میشدید":
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران/103) و همگی به ریسمان الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و به یاد بیاورد نعمت الله را آن گاه که با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دلهای شما پیوند دوستی برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید و (در حالی که) بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ الله این گونه، نشانههای خود را برای شما روشن می سازد تا راهنمائی شوید.
زیرا برای الله شریک قائل شدن، جرم بزرگی است که مرتکبش قطعا جهنمی است:
إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ
بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ
ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا (نساء/116) بدون شک الله نمیآمرزد که به او شرک آورده
شود، و پائین تر از آن را برای هر که بخواهد می آمرزد.و هر کس به الله شرک ورزد، بدون شک به گمراهی بسیار دوری دچار شده
است.
إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ
بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ
افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا (نساء/48) بدون شک الله نمیآمرزد که به او شرک آورده شود، و پائین تر از آن را برای هر
که بخواهد میبخشد و هر کس به الله شرک بورزد،
بدون شک دروغی با گناه زیاد بسته است.
و هیچکس را بدون اینکه پیامبری بر ایشان بیاید، عذاب نمیدهیم:
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ
وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى
وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا (اسراء/15) هر کس راهنمائی
گردید فقط به سود خودش راهنمائی مییابد و هر کس گمراه شد، تنها به زیان خودش گمراه
می شود و هیچ بردارنده بار گناهی، بار گناه دیگری را به دوش خود بر نمیدارد و ما بدون
اینکه پیامبری را بفرستیم، عذاب کننده نبودیم.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (سجده/3) يا میگویند آن را به دروغ از خود گفته است، (نه) بلكه آن حقی است از سوی پروردگارت تا مردمى را كه پيش از تو بيم دهندهای (پیامبری) براى آنان نيامده است هشدار دهى، شاید كه هدایت شوند.
ولی قرآن میگوید که برای اعراب پیش از محمد هیچ پیامبری نیامده است:
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا
وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ
قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (قصص/46) و زمانی که ما موسی را ندا دادیم، تو
در (کوه) طور نبودی ولی به سبب رحمتی از پروردگارت (تو را پیامبر کردیم) تا به مردمی
که پیش از تو پیامبری برای آنان نیامده بود،
بیم دهی تا یادآور (الله) شوند و هوشیار باشند.
میپرسیم چرا کسانی که به قول خودت در حالت شرک مردند وارد جهنم شوند در صورتی که هیچ پیامبری برای آنان نیامده بود؟26- آیا هم خوبی و هم گرفتاری از جانب الله است یا تنها خوبی از جانب اوست؟
قرآن میگوید"قوم نادان میگویند که تنها خوبی از طرف الله و بدی از سوی توست"؛ ای محمد، بگو که هم خوبی و هم بدی از سوی ماست" که این حکمی است کلی:
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قل كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا (نساء/78) هر كجا باشيد شما را مرگ درمى يابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر خوبى به آنان برسد مى گويند اين از جانب الله است و هنگامی که گرفتاری به ایشان برسد مىگويند اين از طرف توست؛ بگو همه از جانب الله است اين قوم را چه شده است كه نمىخواهند سخنى را دريابند.
ولی در چرخشی آشکار، محمد را از این حکم خارج کرده میگوید در مورد تو تنها خوبیها از سوی ماست یعنی قرآن همان سخنی که نقل قول مخالفین بود را در مورد محمد صادق میداند:
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا (نساء/79) هر چه از خوبيها به تو مى رسد از سوی الله است و آنچه از گرفتاری به تو مى رسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن الله بس است.
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ
إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ
فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ
إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/54) و هنگامی که موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با
گرفتن گوساله برخود ستم كرديد، پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و خودتان را
بکشید كه اين کارتان نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس توبه شما را پذيرفت كه او
توبه پذير مهربان است.
ولی:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا
أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ
مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا (نساء/29)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال همديگر را به ناروا مخوريد مگر آنكه داد و ستدى
با رضایت يكديگر از شما باشد و خودتان را نكشيد زيرا الله همواره با شما مهربان است.
ترجمه ایه بالا از مکارم شیرازی:
ای كسانی که ایمان آوردهاید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینكه تجارتی باشد که
با رضایت شما انجام گیرد، و خودكشي نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است.
شاید گفته شود که منظور از خودتان را بکشید، کشتن هم قومان است یعنی سایر گنهکاران را بکشید؛ پس معنی این آیه چیست که به بنی اسرائیل گفته شده که تنها حق قصاص دارید و قصاص هم کشتن فرد قاتل است:
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ
البته این تفسیر تنها مغلطهای بیش نیست؛ زیرا در قرآن به طور واضح بیان شده است که یهودیان باید خودکشی کنند.
28- کدامیک زودتر خلق شدند، آب یا زمین و آسمان؟
پیش از پیدایش زمین و آسمان، عرش الله بر آب قرار داشت:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته ميشويد مسلما كافران ميگويند اين سحر آشكاري است! شرح معنی عرش
بنابراین عرش الله پیش از پیدایش زمین و آسمان که جهان ما را تشکیل میدهند بر آب قرار داشت، این بدین معناست که آب پیش از پیدایش جهان ما وجود داشته است.
29- آیا برخی از پیامبران بر برخی دیگر از ایشان برتری دارند یا تفاوتی میانشان نیست؟
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ
عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ....(بقره/253)
از آن پیامبران برخی را بر برخی برتری دادیم؛
برخی از ایشان هستند که الله با او سخن گفت، و برخی از آنان را درجات و مراتبی بالا
برد.....
در آیه بالا گفته شده که مؤمنان باید به آنچه که از طرف الله نازل شده،
ایمان بیاوردند، الله هم برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری داده است؛
ولی:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ
مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ
لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ
رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ (بقره/283) پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل
شده، ایمان آورده و مؤمنان؛ همگی به الله و فرشتگان و کتاب ها و پیامبرانش، ایمان آورده
اند؛ ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی گذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم،
پروردگارا، آمرزشت را خواهانیم و به سرانجام به سوی توست.
30- مسیحیان دوستان مسلمانانند یا بدترین جنبدگان؟
اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) در ردیف مشرکان، بدترین مخلوقات هستند و جایشان جهنم است:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (بینه/6) كافران از اهل كتاب و مشركان در دوزخند، جاودانه در آن ميمانند، آنها بدترين مخلوقاتند.
و همین بدترین مخلوقات جهنمی، میتوانند دوستان مسلمانان هم بشوند:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً
لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ
مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ
قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ (مائده/82) بدون شک سرسخت ترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان،
یهودیان و مشرکان خواهی یافت و البته نزدیک ترینشان را در دوستی با مؤمنان، کسانی می
یابی که گفتند "ما نصرانی هستیم"؛ این واقعیت برای آن است که گروهی از آنان کشیشان و
راهبان هستند، و خودبرزگ بینی نمیکنند.
قرآن در اینجا تنها مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی که هنگام ذبحش نام غیر الله (مثلا امام حسین) برده شود را حرام کرده و غیر اینها را حرام ندانسته است:
قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (انعام/145) بگو در آنچه بر من وحي شده، هيچ حرامي بر كسي كه غذائي ميخورد نمييابم بجز اينكه مردار باشد يا خوني كه بيرون ريخته يا گوشت خوك كه اينها همه پليدند، يا حيواني كه در طريق گناه به هنگام سر بريدن، نام غير الله بر آنها برده شده است، اما كساني كه ناچار شوند بدون اينكه بخاطر لذت باشد و يا زياده از حد بخورند پروردگار تو آمرزنده مهربان است. شرح
پرسش: طبق این قاعده کلی الله، ایا خوردن گوشت خر و گربه و سگ و مانند اینها حلال است؟
32- کشتن بیگناهان جایز است یا کسی بار گناه دیگری به دوش نخواهد کشید؟
به دلیل اینکه مردان قوم لوط همجنسگرا بودند، الله تمام مردم شهر سدوم را نابود کرد:
إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ
الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (عنکبوت/34) ما بر
مردم اين شهر (سدوم) به کار زشتی كه مىكردند عذابى از آسمان فرو خواهيم فرستاد.
یعنی میگوید که چون مردان این شهر کار زشتی میکردند، ما همه را عذاب
دادیم و همچنین داستان نابودی قوم عاد و ثمود و شعیب و از همه مهمتر کشتن تمامی بشریت به جز نوح و اندکی دیگر در طوفانی.
این در حالی است که در جای دیگری از قرآن گفته است که کسی بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید:
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَإِنْ تَدْعُ
مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ ... (فاطر/18) و هيچ بردارندهاى،
بار گناه ديگرى را بر نمیندارد و اگر بار (گناهش) سنگین است بخواند كه بارش را بردارند، چيزى از آن
بار برداشته نشود، و اگر چه خويشاوند باشد....
در حالی که اگر بیگناهی کشته شود، گوئی تمامی مردم جهان کشته شدهاند:مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده/31) به همين جهت (کشته شدن هابیل از سوی قابیل) بر بني اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد چنان است كه گوئي همه انسانها را كشته و هر كس انساني را از مرگ رهائي بخشد چنان است كه گوئي همه مردم را زنده كرده است، و رسولان ما با دلايل روشن بسوي بني اسرائيل آمدند، اما بسياري از آنها، تعدي و اسراف، در روي زمين كردند. شرح
فرضا تمامی مردم این شهرها گناهکار بودند، گناه کودکانشان و کسانی که به سن دینی تکلیف نرسیده بودند، چه بود؟
و یا در اینجا:
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً
أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا
تَدْمِيرًا (اسراء/16) هنگامی که بخواهیم شهری را نابود کنیم، خوش گذرانهایش را وا میداریم
تا در آن شهر به فسق و فجور روی آورند، پس عذاب بر آنان لازم میشود، بنابراین آنان
را به شدت درهم می کوبیم.
و در طوفان نوح (ایراد شما 104)33- نخست آنچه در زمین است خلق شد سپس آسمان یا برعکس؟
پیش از خلقت آسمانها، نه تنها زمین،
بلکه تمامی آنچه در زمین است را برای ما خلق نمود:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ
جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ
شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس
به آسمان پرداخت و آنان را به صورت هفت آسمان بر هم قرار داد و او به هر چيزى داناست.
ولی
جملات بالا را فراموش کرده، در جائی دیگر گفته است که ابتدا آسمانها را به
صورت هفت طبقه قرار دادیم و سپس زمین را گسترش دادیم ، آیا زمین را
در حالی گسترش داد که همه چیز بر آن خلق کرده بود حتی مایحتاج ما و دامها:
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء
بَنَاهَا (نازعات/27) آيا آفرينش شما مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه بنایش نموده؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالا برده و آن را منظم
ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (نازعات/29) و شبش را تيره و روزش
را آشكار گردانيد.
و الارض بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا (نازعات/30) و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31) آبش و چراگاهش را از آن
بيرون آورد.
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32) و كوهها را لنگر آن گردانيد.
مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ
﴿۳۳﴾ (تا) کالائی برای شما و دام هایتان باشد.شرح این تناقض
34- الله برای اینکه حرفش را ثابت کند، فرشتگانش را فریب میدهد.
پس از اینکه به آدم پاسخ پرسشش را داد؛ نخست از فرشتگان میپرسد که نامها را بگوئید:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ
عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ
صَادِقِينَ (بقره/32) و همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود
و گفت اگر راست مىگوييد مرا از نامهاى اینها خبر دهيد.
و طبیعی است که فرشتگان اطلاعی ندارند:
قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ
الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (بقره/32 ) گفتند که تو (بسیار) پاکی ، ما دانشى نداريم جز آنچه
به ما آموختهاى، تو داناى فرزانهاى.
همین پرسش را از آدم میپرسد، او هم همانگونه که الله یادش داده بود، پاسخ
درست داد؛ پس از این پاسخ است که الله فرشتگان را سرزنش میکند:
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ
مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ (بقره/33 ) گفت اى آدم آنان را از نامهايشان
خبر ده، و چون از نامهايشان خبرشان داد، فرمود آيا به شما نگفتم كه من ناپيداى آسمانها
و زمين را مىدانم.
مانند این است که کسی بخواهد از دو نفر امتحان بگیرد؛ به یکی پاسخ پرسش را بدهد و همان پرسش را از هر دو بپرسد. شرح این تناقض
35- ازدواج همزمان با بیش از یک زن جایز است یا نه؟قرآن برای ازدواج دوم به بعد تا چهارم، شرط اجرای عدالت گذاشته است، اما در آیهای دیگر، همین شرط را نقض کرده است؛ مانند این است که مثلا شرط تحصیل در دانشگاه شرکت در کنکور باشد، حالا اگر کسی نتواند در کنکور شرکت کند، طبعا نخواهد توانست وارد دانشگاه شود.
قرآن میگوید:
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى
فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ
أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ
تَعُولُواْ (نساء/3) و اگر بيمناكيد كه در حق دختران يتيم با انصاف رفتار نكنيد، در
اين صورت از زنانى كه مى پسنديد دو و سه و چهار تن را به همسرى درآوريد، و اگر مىترسيد
كه مبادا عادلانه رفتار نكنيد، فقط به یکی یا کنیر اکتفا کنید، اين نزديكتر
است به اينكه ستم نكنيد.
منظور از عدالت چیزی جز نوبت همخوابگی نیست، مگر اینکه تعریف دیگری از عدالت را در مسائل زناشوئی بیان کنند؛ اکنون ببینید که قرآن همین عدالت را نیز نقض میکند و به مسلمانان بیان مینماید که اگر هیچکدام از زنانتان را به طور کامل رها نکردید مثلا سالی یک بار هم سراغ یکی رفتید، کافی است و زیاد دنبال عدالت نباشید که نمیتوانید زیرا خود محمد نمیتوانست (احزاب/51):
وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ
النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُواْ كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ
وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء/129)
و هرگز نميتوانيد در ميان زنان، عدالت كنيد، هر چند كوشش نمائيد، ولي به كلي تمايل
خود را متوجه يک طرف نسازيد كه ديگري را به صورت بلا تكليف در آوريد، و اگر راه اصلاح
و پرهيزگاري پيش گيريد، خداوند آمرزنده و مهربان است.
مانند همان مثال، یعنی گفته است "اگر شما مایلید در حق یتیمان تحت
تکفلتان عدالت کنید، باید به جای اینکه آنها را زن دوم و سومتان و چهارمتان
قرار دهید برای ازدواج مجدد، با زنان دیگر ازدواج کنید؛ شرط این ازدواج هم
عدالت داست؛ اما در جای دیگر گفته که شما هرگز عدالت را رعایت نخواهی کرد
حتی اگر بخواهید؛ طبیعی است که ازدواج مجدد هم نمیتوانید بکنید.
36- محمد برای کل بشر آمده یا تنها برای مردم مکه و اعراب همان منطقه؟
لازم به شرح نیست، با دقت بخوانید:
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا
عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ
لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِير (شوری/7 ) بدين گونه
قرآن عربى به سوى تو وحى كرديم تا (مردم) مكه و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى
و از روز گردآمدن كه ترديدى در آن نيست بيم دهى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش.
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا
لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت/3) كتابي كه آياتش هر مطلبي را در جاي خود بازگو كرده
است، به زبان عربى براى مردمى كه مىدانند.
و اگر قرآن به زبان غیر عرب بود که شما اعتراض میکردید:
وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا
لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ
آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ
عَلَيْهِمْ عَمًى أُوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ (فصلت/44) هر گاه آن
را قرآني به زبان بیگانه قرار ميداديم حتما ميگفتند "چرا آياتش روشن نيست؟"
آيا قرآن بیگانه از پيغمبري عربي درست است؟ بگو "اين براي كساني كه ايمان آوردهاند
هدايت و درمان است"، ولي كساني كه ايمان نميآورند گوشهايشان سنگين است، گوئي
نابينا هستند و آن را نميبينند، آنها همچون كساني هستند كه از راه دور صدا زده ميشوند.
زیرا:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا
بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ
يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ابراهیم/4) و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا
برای آنان بیان کند؛ پس الله هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد، راهنمائی می
کند و او بزرگوار فرزانه است.
ولی:
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ
بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (سبا/28) و ما تو را برای همه مردم جز مژده رسان و بیم دهنده
نفرستادیم، ولی بیشتر مردم آگاهی ندارند.
آیا ما بنا بر همین منطق قرآن حق اعتراض نداریم؟!
37- کافران روز قیامت کور و کر محشور میشوند، چگونه نامهی اعمالشان را بخوانند و چگونه با آنها سخن گفته میشود؟
فرد لال چگونه سخن میگوید؟:
وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ
وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ
كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا (اسراء/97) و هر کسی که الله او را راهنمائی کند پس راهنمائی
شده است و کسی که الله او را گمراه سازد، هرگز در برابر الله برای آنان یاورانی نخواهی
یافت و آنان را روز قیامت در حالی که با چهره افتاده اند، کور و لال و کر محشور می
کنیم، جایگاهشان دوزخ است، هرگاه آتشش فرو نشیند، شعله ای دیگر بر آنان می افزاییم.
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ
حَسِيبًا (اسراء/14) نامه ات را بخوان كافى است كه امروز خودت
حسابرس خود باشى.و یادش رفته که او را لال محشور کرده است:
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا (طه/125) می گوید: پروردگارا! برای چه مرا نابینا محشور کردی، در حالی که (در دنیا) بینا بودم؟
هَذَا يَوْمُ لَا يَنْطِقُونَ (مرسلات/35) اين روزى است كه سخنی نمیگویند.
چگونه کسی که او را کور محشور کردهای، نامهاش را بخواند؟!
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ
زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا
أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ
لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى
الْكَافِرِينَ (زمر/71) و كسانى كه كافر شدهاند گروه گروه به سوى جهنم رانده شوند تا
هنگامی که بدان رسند درهاى آن گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند مگر فرستادگانى
از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى
شما را هشدار دهند؟ گويند: درست است؛ ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد.
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (مدثر/ 42) چه
چيز شما را در آتش درآورد.
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (مدثر/
42) گويند از نمازگزاران نبوديم.
با چه زبانی با فرد کر سخن میگوئی؟38- کافران و جهنمیان تنها تا زمان پابرجائی زمین و آسمانها در دوزخ یا بهشتند!
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ
وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ (هود/107)
در آن (جهنم) تا آسمان ها و زمین پابرجاست جاودانه اند، مگر آنچه
را که بخواهد؛ بی تردید پروردگارت هر چه را اراده می کند، انجام می دهد.
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ
عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (هود/108) اما خوشبختان تا آسمان ها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانهاند مگر آنچه را که پروردگارت بخواهد، بخششی همیشگی و بی پایان.
ولی یادش رفته که گفته است:
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ
وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهیم/48) روزی که زمین و آسمانها به غیر از این تبدیل میگردندد
و در پیشگاه الله یگانه خشمگین آشکار میشوند.
39- تنها غذای جهنمیان چیست؟ کاکتوس، گیاه خاردار خشک یا چرک؟
در جائی میگوید که خوراکیشان کاکتوس است:
لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (واقعه/52)
قطعا از درختى كه از کاکتوس است خواهيد خورد.
فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (واقعه/52)
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
نوشابهی شان هم آب جوش است:
فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ
(واقعه/54) و روى آن از آب جوش مینوشند.
جالب است که دمای آب جوش به اندازه دمای ذوب مس میباشد:
جالب است که دمای آب جوش به اندازه دمای ذوب مس میباشد:
وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ
يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا (کهف/29) اگر فریادرسى بجویند، به آبى مانند مس
گداخته كه چهرهها را برشته میکند یاری میشوند؛ وای! چه نوشیدنی بدی و چه جایگاه
زشتی!
آیا دمای جوش آب با مس یکی است؟!
این آب جوش از چشمهای است در جهنم:
این آب جوش از چشمهای است در جهنم:
تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (غاشیه/5) آنان را
از چشمهای بسیار داغ مینوشانند.
و در جائی دیگر میگوید که تنها خوراکیشان، چرکابه است:
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ (الحاقه/36)
و خوراكى جز چركابه ندارد. شرح
و
در جائی دیگر سخن از کاکتوس نیست، بلکه بوتهای است خاردار که اعراب به آن
شَبرق میگوید و هنگامی که خشک شد، بسیار خشن میشود، در این حالت آن را
ضریع مینامند، قرآن میگویند که تنها خوراکیشان، همین بوتهی خشک است:لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ (غاشیه/6) برای آنان خوراکی به غیر از بوتهای خاردار خشک وجود ندارد.
بنابراین خود محمد هم در اینکه تنها خوردنیشان چیست، دچار تناقض گوئی شده و هرآنچه که در نظر مردم آن زمان بد بود، در شرایط خاصی به عنوان تنها خوردنیشان بیان میکرد.
40- آیا کرامت انسان در این است که به زنها تجاوز شود یا به کر و لالها توهین؟
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ ... (ایراء/70) و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم ...
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (انفال/22) همانا بدترين جنبندگان نزد الله كران و لالان هستند آنهائی كه نمیانديشند.
و اگر گفته شود که مثال زده و منظورش کفار است، باز مثال بیهودهای زده و چیزی جز تحقیر این افراد نیست.
مگر بدترین جنبندگان کر و لالها هستند؟ شرح
چرا؟:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (نساء/24) و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنهائی كه مالک (آنها در جنگ) شدهايد، اينها احكامي است كه الله بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (زنانی که در جنگ به غنیمت گرفتهاید) در صورتی برای شما حلال است كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالي كه پاكدامن باشيد و از زنا خودداري نماييد, پس هنگامی که از آنها بهره بردید واجب است که مزد آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كردهايد بعد از تعيين مهر، الله دانا و حكيم است.
چرا چرا چرا؟
41- قرآن سخن محمد است یا الله؟چرا؟:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (نساء/24) و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنهائی كه مالک (آنها در جنگ) شدهايد، اينها احكامي است كه الله بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (زنانی که در جنگ به غنیمت گرفتهاید) در صورتی برای شما حلال است كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالي كه پاكدامن باشيد و از زنا خودداري نماييد, پس هنگامی که از آنها بهره بردید واجب است که مزد آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كردهايد بعد از تعيين مهر، الله دانا و حكيم است.
چرا چرا چرا؟
بیشتر آیات قرآن به گونهای است که گویندهاش الله است:
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (قدر/1)
و برخی دیگر گویندهاش مشخص نیست:
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ (ص/71) فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (ص/72) آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفري؛ پس هنگامی که او را درست كردم و از روحم در آن دميدم، سجده كنان براى او بيفتيد.
و در برخی دیگر به گونهای آشکار، گویندهاش خود محمد است:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (حمد/5) (ای الله) تنها تو را میپرستیم و تنها از تو يارى میجوييم.
اهدِنَا الصِّرَاطَ
المُستَقِيمَ (حمد/6) ما را به راه راست هدايت فرما.
.صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ
غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (حمد/7) راه آنان كه گرامیشان داشتهاى
نه خشمگین شدگان بر ایشان و نه گمراهان.
42- بیشتر بهشتیان از متأخریناند یا پیشینیان؟
در این بخش از قرآن گفته شده افراد بیشتری از السابقون السابقون که
منظور دینداران و الله پرستان گذشته هستند و به معنی سبقت گیرندگان یا
پیشینیان، به نسبت متأخران که منظور مسلمانان است در نعمتند؛ منظور از
پیشینیان، پیروان سایر ادیان به قول خودش، توحیدی است:
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (واقعه/10) أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (واقعه/11) فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (واقعه/12)
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (واقعه/13) گروهى از پيشينيان.
وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (واقعه/14) و اندکی از متأخرین
عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ (واقعه/15) بر تختهايى جواهرنشان.
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (واقعه/16) كه روبروى هم بر آنها تكيه داده اند.
یطوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ (واقعه/17) بر گردشان پسرانى نوجوان جاودان (در زیبائی) مى گردند.
اما در آیات پائین پیشنیان بر متأخرین برتری ندارند:
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (واقعه/34 ) و همبسترانی بلند بالا. إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (واقعه/35 ) ما آنها را می نگاریم چه نگارشی! فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (واقعه/36 ) پس آنها را باکره قرار میدهیم. عُرُبًا أَتْرَابًا (واقعه/37) (مانند) دخترانی همسال که همسرش را بسیار دوست میدارد.
لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ (واقعه/38) برای اصحاب یمین.
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (واقعه/39) گروهی از پیشینیان.
وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ (واقعه/40) و گروهی از متأخرین
بیشتر اهل جهنم پیشینیان محمد بودند یا مسلمانان؟!
چرا اصحاب یمین را از السابقون جدا کرده است؟
آیا این برتری تناقضی نیست و تنها در مورد حوریان میباشد؟ اگر نه، پس
چرا به رغم اینکه بیشتر بهشتیان از پیشنیان هستند، این دو با هم برابرند!
چرا برای اصحاب یمین در این آیه، پسران نوجوانان زیباروی در نظر گرفته و برای مسلمانان، دختران دوشیزه ( باکره)؟
تنها توجیهی که میتوان بر این تناقض کرد این است که در بهشت بیشتر پیشینیان، پسران نوجوان را بردختران باکره میدهند!
و بالاخره:
برای هر بار نزدیکی با دختران بهشتی طبق واقعه/36 ، آنان را دوشیزه کردن به چه معنائی است؟ چرا مؤمنان دوست دارند برای هر بار نزدیکی با حوریان، آنان باکره باشند؟
43- دروغ بستن محمد به یهودیان!
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ ... (توبه/30) و يهود گفتند عزير پسر الله است ...
در هیچ متنی از تورات چنین چیزی نیست.
44- محمد معبد یهودیان را مسجد نامیده است.
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا
مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ
لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ (اسراء/1) منزه است آن
كه (الله) بندهاش را شب هنگام از مسجد الحرام به سوى مسجدالاقصى كه بر گردش بركت دادهايم
برد، تا از نشانههای خود به او نشان دهیم كه او همان شنواى بيناست.
به معبد مسلمانان، مسجد گفه میشود:
... وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ
النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ
يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ
اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (حج/40) ... و اگر الله برخی از مردم را با برخی ديگر دفع
نمیکرد، صومعه ها و كليساها و كنيسه ها
و مساجدى كه نام الله در آنها بسيار برده میشود، سخت ويران میشد، و قطعاً الله به
كسى كه او را يارى میکند، يارى مکند، زیرا
كه الله سخت نيرومند شكست ناپذير است.
در اینجا منظور از صلوات، معبد یهودیان استپرسش:
چکونه محمد که سخن از احترام به معابد را دارد، معبد یهودیان را مسجد مینامد تا بر همین استدلال، عمر به آنجا لشکرکشی کند؟
45- هنگامی که میان فرزندان دختر و پسر در ارث تبعیض قائل میشود، در سهم دادن به دوجنسها (هرمافرودیت) ساکت است.
قرآن میگوید که ما از خون بسته، انسان را نر خلق میکنیم یا ماده:
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ
وَالْأُنْثَى (قیامه/39) و از او دو جفت
نر و ماده آفرید.
پرسش: ایا دوجنسهها انسان نیستند؟
شما که در حق دختران تبعیض قائل هستید، سهم رثشان را چگونه میدهید؟:
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ
مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ (نساء/11)
البته کسی مانند شهید اول معتقد است که سهم الارث دوجنسهها بر اساس خروج ادرار محاسبه میشود.
البته کسی مانند شهید اول معتقد است که سهم الارث دوجنسهها بر اساس خروج ادرار محاسبه میشود.
46- اشتباه الله در بیان اینکه تمامی موجودات زنده نر هستند یا ماده.
وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ
لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (زاریات/49) و از
هر چيزى دو گونه آفريديم تا که شما به یادتان بیاید.
بگذریم از اینکه این سخن کاملا اشتباه است و نه تنها بسیاری از مواد جفت
نیستند، بلکه بسیاری از جانداران هم جفت نیستند، اما موضوع را از دل خود
قرآن مورد بررسی قرار میدهیم، قرآن در پاسخ به کسانی که میگفتند " فرشتگان دختران الله هستند"، جنسیت مادگی انها را به طور مطلق رد میکند:
وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ
عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ
(زخرف/19) آنها فرشتگان را كه بندگان رحمان هستند را ماده قرار دادند ، آيا آنها گواه
آفرینششان حاضر بودند؟ اين گواهي آنها نوشته ميشود و از آن بازخواست خواهند شد!
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا
وَهُمْ شَاهِدُونَ (صافات/150) آيا ما فرشتگان را ماده (دختر) آفريديم و آنها ناظر
بودند؟
پس فرشتگان دختر نیستند، بنابراین یا خنثی هستند و یا از جنس نر.
پرسش:
آیا
عزرائیل نر و ماده دارد؟ جبرئیل و میکائیل چطور؟ روح چطور؟ همان روحی که
شب قدر به همراه فرشتگان پائین میآیند"تنزل الملائکه والروح..."
47- محمد به خاطر شهوترانی، اصول اعتقادیاش را نیز نقض کرد.
قرآن پنهان کردن حق را از خصیصهی اهل کتاب میداند:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (ال عمران/71) ای اهل کتاب، حق را با باطل میپوشانید و حق را پنهان میکنید در حالی که میدانید.
و
همیشه به مردم سفارش کرده که تنها از الله بترسند، این ترس، ترسی است غیبی
نه عینی، منظورر از ترس عینی ترس حقیقی است، مثلا جانوری درنده است:قرآن پنهان کردن حق را از خصیصهی اهل کتاب میداند:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (ال عمران/71) ای اهل کتاب، حق را با باطل میپوشانید و حق را پنهان میکنید در حالی که میدانید.
مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ (ق/33) آنكه در نهان از الله بخشنده بترسد و با دلى توبه كار آيد.
إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ (یس/11) بيم دادن تو تنها كسى برای کسی است كه از سخنان حق را پيروى كند و از رحمان در نهان بترسد به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (بینه/8) پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير آن نهرها روان است جاودانه در آن بمانند الله از آنان خشنود است و از او خشنود اين براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
ولی محمد که مایل بود با زنی زیبا که در آن زمان عروسش محسوب میشد، ازدواج کند، آرزوی قلبیاش را با به خدمت گرفتن الله بیان نمود در حالی که اگر از سوی خود بیان میکرد با مخالفت مردم مواجه میشد:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(احزاب/37) و آنگاه به كسى (زید)كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود (منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودى (او را پسر خواندهی خود نمودی) میگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان میكردى و از مردم میترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس هنگامی که زید او را بعد از کام گیری(سکس) طلاق داد وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامی که آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد. شرح ماجرا
1- محمد به جای ترس از الله، از مردم ترسیده است؛ قرآن واژهی خشی به کار بسته است که در این کتاب همه جا به معنی ترس غیبی است از الله است و تنها برای محمد خشی الناس به کار برده است.
2- محمد حقی را که الله آن را آشکار کرده بود، پنهان میکرد (کتمان حقیقت)
48- تورات تحریف شده است یا نه؟ اگر کتابی است که پیامبران با آن حکم میکردند، پس چرا محمد به جای تورات، با قرآن حکم میکند و داوری تورات را بر داوری خود ترجیح میدهد؟
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ (مائده/44) ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم پيامبرانى كه تسليم بودند به موجب آن براى يهودیان داورى میکردند و قدیسان و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب الله به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند پس از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده اند آنان خود كافرانند.
و محمد داوری تورات را بر داوری خود ترجیح میدهد:
وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (مائده/43) و چگونه تو را داور قرار مى دهند با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم الله است سپس آنان بعد از اين ا پشت مى كنند و ا آنان مؤمن نيستند.
شرح تناقض گوئی قرآن در رابطه با تحریف توراتولی سخن از تحریف تورات زده است:
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/75) آيا طمع داريد كه به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان الله را مىشنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف میکردند و خودشان هم مىدانستند.
مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ (نساء/46)
49- اگر استناد به تورات در رابطه با ابراهیم مردود است، پس چرا قرآن در باره او نظر میدهد؟
طبیعی است که هر کتاب تاریخی و غیر تاریخی تنها میتوانند در باره شخصیتهای تاریخی و یا افسانههای پیش از خودشان نظر دهند؛ قران در استدلالی کاملا بیربط، استناد یهودیان به تورات در رابطه با ابراهیم را به این دلیل که ابراهیم پیش از نزول تورات پیامبری میکرد را رد میکند:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ
فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ
أَفَلَا تَعْقِلُونَ (ال عمران/65) اي اهل
كتاب، چرا درباره ابراهيم، دلیل و برهان (شناختش) میآورید در حالي كه تورات و انجيل
پس از او نازل شده است، آيا نمیاندیشید؟
همین موضوع را میتوان به خود محمد هم گفت:
يا أهل القرآن لم تحاجون في إبراهيم وما
أنزلت القرآن إلا من بعده أفلا تعقلون؟
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (آل عمران/67) ابراهيم نه يهودى بود و نه مسیحی بلكه حنیفی مسلمان بود و از مشركان نبود.
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (آل عمران/67) ابراهيم نه يهودى بود و نه مسیحی بلكه حنیفی مسلمان بود و از مشركان نبود.
50- محمد گمان داشت که انجیل را خدا نوشته است.
در مسیحیت چهار انجیل وجود دارد که همگی معتقدند توسط چهار تن از حواریون
مسیح درباره زندگی او نوشتهاند، محمد هم انجیل را تأیید میکند و کتابی میداند که خدا آن را بر عیسی فرستاده است:
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ
اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ
تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ
وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ
بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ .... (مائده/110)
هنگامى را كه الله گفت اى عيسى پسر مريم نعمت
مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور آنگاه كه تو را به روحالقدس تاييد كردم كه در گهواره
و در ميانسالى با مردم سخن گفتى و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم
و آنگاه كه به اذن من از گل به شكل پرنده مى ساختى پس در آن مى دميدى و به اذن من
پرنده اى مى شد.....
یعنی الله به عیسی گفته که ما به تو انجیل دادیم در حالی که زمان عیسی انجیلی نبود؟!
یعنی الله به عیسی گفته که ما به تو انجیل دادیم در حالی که زمان عیسی انجیلی نبود؟!
51- دروغ قرآن؛ در کجای تورات و انجیل نام محمد آمده است؟
قرآن در مورد اینکه نام محمد در تورات وجود دارد، فقط به کلی گوئی میپردازد مثلا میگوید که یهودیان محمد را میشناسند همانگونه که فرزندشان را میشناسند:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/146) كسانى كه به ايشان كتاب دادهايم همان گونه كه پسران خود را مى شناسند او را مى شناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را پنهان مىکنند و خودشان مى دانند. و در انعام/20
مسلمین گرامی، برای اینکه سخنشان را ثابت کنند، به این بخض از تورات استناد میکنند:
براي
آنها از ميان برادران (يهودي)شان مانند تو پيغمبر مبعوث خواهم كرد و
سخنانم را در دهانش خواهم گذاشت، تا آن چه را به او فرمان ميدهم به آنها
بگويد. (تثنیه/ فصل 18/ ایه 18)
چنين مقرر است كه اگر كسي از سخناني كه او به نام من بگويد اطاعت نكند من از او بازخواست خواهم كرد. (تثنیه/ فصل 18/ ایه 19)
اما آن پيغمبري كه قصد بد كند و سخني را كه من براي گفتن به او فرمان ندادم بهنام من، و يا بهنام ديگر معبودان بگويد، كشته شود. (تثنیه/ فصل 18/ ایه 20)
واضح است که محمد از بنیاسرائیل نیست، پس این سخن در مورد او صدق نخواهد کرد.
اما قران در مورد انجیل آشکارتر سخن میگوید:
وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا
بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ
مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا
جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ (صف/6) و هنگامى را كه عيسى
پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل من فرستاده الله به سوى شما هستم تورات را كه پيش
از من بوده تصديق مى كنم و مژده دهنده به فرستادهاى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است،
هستم؛ پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند
اين سحرى آشكار است.
این هم دروغی بیش نیست، نام را کسی ترجمه نخواهد کرد، استناد مسلمین به واژه (Parakleto)
که به معنی روح القدس میباشد و ربطی به نام احمد ندارد، حال فرض کنیم که
معنی آن نزدیک به نام احمد باشد، ایا این مغلطه نیست، هر کس میتواند با
استناد به چنین منطقی هر چیزی که خواست از دل انجیل در بیاورد.
52- میان عیسی و محمد تقریبا 500 سال فاصله است، سرنوشت مردم این دوران چیست؟
قرآن میگوید که ما برای هر قومی، پیامبری به زبان خودشان میفرستیم:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ابراهیم/4) و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برای آنان بیان کند؛ پس الله هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد، راهنمائی می کند و او بزرگوار فرزانه است.
و در حالت کلی، عذاب دادن انسانها منوط به فرستادن پیامبر است:
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا (اسراء/15) هر کس راهنمائی گردید فقط به سود خودش راهنمائی مییابد و هر کس گمراه شد، تنها به زیان خودش گمراه می شود و هیچ بردارنده بار گناهی، بار گناه دیگری را به دوش خود بر نمیدارد و ما بدون اینکه پیامبری را بفرستیم، عذاب کننده نبودیم.
پرسش:
سرنوشت این مردم چه خواهد شد؟
53- قرآن بعد از کتاب موسی نازل شده، پس انجیل کتاب آسمانی نیست؟
محمد با نقل قول از جنهای با ایمان میگوید که قرآن پس از تورات نازل شده است:
قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (احقاف/30) (جنها) گفتند اى قوم، ما ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده تصديق كننده پيش از خود است و به سوى حق و به سوى راهى راست راهبرى مى كند.و این در حالی است که محمد معتقد بود انجیل هم کتاب آسمانی و نازل شده از سوی الله است:
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ
مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ (ال عمران/3)
میدانیم که انجیل حد فاصل تورات و قرآن نوشته شده است.
قرآن یک بار واژهی طور سیناء به کار برده است:
وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ
تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (مؤمنون/20) و از طور سينا درختى برمى آيد كه روغن و نان خورشى
براى خورندگان است.
ولی برای اینکه با تین و امین سجع داشته باشد، به جای طور سیناء، طور سینین به کار برده است که کاملا اشتباه است:
وَطُورِ سِينِينَ (تین/2) و طور سينا.
وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ وَطُورِ سِينِينَ
وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ
زیرا چیزی به نام طور سینین وجود ندارد.البته مفسرین دچار تناقض گوئی شدند، مثلا طبری میگوید که این لهجه حبشی و به معنی نیکوست.
عن عكرمه فی قوله وطور سينين قال: هو الحسن وهي لغه الحبشه.قرطبی میگوید که واژهای است سریانی و به معنی مبارک است.
عن مجاهد" وطور" قال: جبل سينين قال: مبارک بالسريانیهفخر رازی در تفسیر الکبیرش علاوه بر آوردن هر دو روایت بالا، روایت سومی هم آورده که میگوید به معنی کوهی است که درختان زیادی دارد.
ابن عباس فی روایه عكرمه الطور الجبل وسينين الحسن بلغه الحبشة ، وقال مجاهد : سينين المبارک وقال الكلبي : هو الجبل المشجر ذو الشجرو در مورد الیاس هم دقیقا همین اشتباه را مرتکب شدن است:
سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/130 ) درود بر الياسین.
که منظور الیاس است، ولی اگر الیاس گفته میشد سجع جملاتش به هم میریخت (قافیه چو تنگ آید شاعر به جفنگ اید)
وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (صافات/123).... إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (صافات/128) وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (صافات/129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/130 ) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (صافات/131) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات/132)﴾.
در آیات پیش و پس از این، همگی ضمیر مفردی به کار برده شده که به الیاس بر میگردد.
و یا عکس حالت پیش، در آنجا به خاطر سجع، کلمه را خراب کرد و اینجا برای درست کردن سجع، جمله مفهوم را خراب میکند؛ هنر نویسنده خوب این است که یکی را فدای دیگری نکند و هر دو را داشته باشد:
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (بروج/17)
فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ (بروج/18)
آيا حديث سپاهيان بر توآمد؟(سپاهیان) فرعون و ثمود.
قرآن در اینجا برای درست کردن سجع جمله، مفهوم را خراب کرده است؛ گفته آیا به شما خبر سپاهیان ثمود آمد؟ در صورتی که اولا ثمود نام قومی است و فرعون نامی است انسانی و ثانیا فرعون جنود داشت:
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ (طه/78)
ولی جنود ثمود در کجای قران گفته شده است؟پس پاسخ ما منفی است، یعنی برای ما نیامد؛ شما هم که خبری از جنود ثمود در کتابت نگفتی!
55- جن از آتش است، چگونه آنها در دوزخ با آتش شکنجه میشوند؟
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا
لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ... (کهف/50) و هنگامى را
كه به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد پس همه به غیر از ابليس سجده كردند؛ همانا
او از جن بود...
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (ص/76) گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريده اى و او را از گل آفريده اى.
وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ
(رحمن/15) و جنها را از آمیزهای از
زبانههای آتش پدید آورد.
او کسانی از جن و انس که برای رفتن به دوزخ آفریده در آن آتش، شکنجه میدهد:وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ...(اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم ...
ولی یاددش رفته که هیزم جهنم تنها انسانها و سنگها هستند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ (تحریم/6) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خودتان و خانوادهیتان را از آتشى كه هیزم آن مردم و سنگهاست، نگه دارید.
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا
فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ
﴿۲۴﴾ پس اگر نكرديد و هرگز نخواهی کرد از آن آتشى كه سوختش مزدم و سنگها هستند و براى
كافران آماده شده بپرهيزيد.
چگونه موجودی که از آتش پدید آورده را با آتش شکنجه میدهد؟ مانند این است که گروهی از انسانها را با آب یا گل شکنجه دهد و گروهی دیگر با آتش و هر دو را مساوی بدانند!56- اگر هر چیز زندهای را از آب خلق کردهای، پس چگونه است که جن را از زبانههای آتش آفریدهای، آیا جن و فرشتگان موجودادت زنده نیستند؟!
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ
كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و
زمين هر دو به هم جسبیده بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده
اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى آورند.
وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (رحمن/15) و جنها را از آمیزهای از زبانههای آتش پدید آورد.و یا در حکم کلی که در آغاز این ایه گفته شده:
وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (نور/45) و الله است كه هر جنبندهاى را از آبى آفريد پس پارهاى از آنها بر روى شكم راه مى روند و پاره اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار راه مى روند الله هر چه بخواهد مى آفريند به راستی الله بر هر چيزى تواناست.
ممکن است برای توجیه آیه دوم گفته شود که منظور موجودات متعارف زمینی هستند، اگر جنین باشد، پس آیا جنها جزء جنبندهها نیستند؟
57- قرآن خطاب به جنها و انسانها میگوید که ما از جنس خودتان پیامبری را برای شما فرستادیم، آیا پیامبر جن وجود دارد؟
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ
يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ
هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ
الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ ﴿۱۳۰﴾ اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند
كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟
گفتند ما به زيان خود گواهى دهيم و زندگى دنيا فريبشان داد و بر ضد خود
گواهى دادند كه آنان كافر بودهاند.
ولی:اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (حج/75) الله از ميان فرشتگان پیامبرانی برمى گزيند و نيز از ميان مردم، بى گمان الله شنواى بيناست.
و هیچ جا سخنی از وجود پیامبر جن نست.
58- شیطان چرا و چگونه وارد بهشت شد، آیا مجری سناریوی الله برای جانشین کردن انسان در زمین بود؟
از آغاز ماجرا، قرار بود الله انسان را به عنوان جانشینی در زمین بگذارد:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي
جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ
الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا
لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/30) هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت که من جانشینی را برای
خودم در زمین قرار میدهم، گفتند آيا كسى را در آن (زمین) قرار میدهی که در آن فساد
و خونریزی میکند حال آنكه ما شاكرانه تو را نيايش مىكنيم و تو را به پاكى ياد مىكنيم،(الله)
گفت من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد।
ولی میبایست ابتدا در بهشت ساکن شوند؛ او درختی در آنجا برای اجرای سناریوی بعدی قرار داد:
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ
الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ
فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ (بقره/35 ) و گفتيم اى آدم تو و همسرت در بهشت آرامش
گیرید و از آن از هر جا كه خواستيد به خوشى و فراوانى بخوريد، ولى به اين درخت نزديك
نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.
شیطان را وارد بهشت کرد تا آنها را به خوردن این درخت تشویق کند:
فدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا
الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن
وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ
وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ (اعراف/22) ) آنگاه آن دو را فريبكارانه راهنمائی کرد و هنگامی که از آن درخت خوردند، عورتهايشان
بر آنان آشكار شد و بر آنها از برگ بهشتى مىچسباندند و پروردگارشان به آنان ندا در
داد كه مگر شما را از اين درخت نهى نكرده بودم و به شما نگفته بودم كه شيطان دشمن آشكار
شماست.
و مرحله بعدی هم پرت کردنشان در زمین است، تا دوباره برای اینکه وارد بهشت شوند، پند الله را نادیده نگیرند:قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ( بقره/38) ) گفتيم همه از آن [بهشت] پايين رويد، آنگاه اگر رهنمودى از من براى شما آمد، كسانى كه از رهنمودم پيروى كنند، بيمى برايشان نيست و اندوهگين نگردند.
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (اعراف/27) اى فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد، چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت آواره كرد و لباس آنان را از آنان بركند تا عورتشان را بر ايشان آشكار كند، او و همانندانش شما را از جايى كه شما آنان را نمىبينيد، مىبينند، ما شياطين را سرور نامؤمنان گرداندهايم
59- چرا به گناه آدم و حوا، همهی انسانها مجازات شدند؟
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى
(فاطر/18) هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید.
ولی در مورد آدم و حوا گفته است که همهی شما از بهشت بیرون روید، در اینجا دو تناقض وجود دارد:
1- الله اشتباه کرده و به جای اینکه ضمیر تثنیه در مورد آدم و حوا بکار گیرد، ضمیر جمع بکار برد.
2-
منظور الله از اینکه همهی تان از بهشت خارج شوید، آدم و حوا و فرزندان
ایندهی آنان است، در این صورت چرا نوادگان به گناه نیاکان بسوزند؟:
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ( بقره/38) ) گفتيم همه از آن [بهشت] پايين رويد، آنگاه اگر رهنمودى از من براى شما آمد، كسانى كه از رهنمودم پيروى كنند، بيمى برايشان نيست و اندوهگين نگردند.
چرا باید در زمین برخی از فرزندانش با هم دشمن باشند:
قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (اعراف/24) (الله) گفت پايين
رويد برخى از شما دشمن برخى ديگر هستید و در روى زمين تا وقت معين بهره مندی دارید که جایگاه استقرار شماست.
60- اشتباه نحوی آشکار، آوردن ضمیرمفرد به جای مثنی!
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ
وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ (توبه/62) به خاطر شما به الله سوگند ياد مى كنند تا شما را
خشنود گردانند در صورتى كه اگر مؤمن باشند سزاوارتر است كه الله و پیامبرش او را خشنود
سازد.
که درستش این است:يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُما إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ
مسلمین برای توجیه است اشتباه، میگویند که در موارد عبادی، الله با کسی شریک نمیشود پس برای تعظیم خودش، به جای ضمیر "هما"، "ه" به کار برده است.
پرسش:
ایا صلوات فرستادن، عبادت است یا نه، اگر بله پس چرا "الله و فرشتگانش بر محمد صلوات میفرستند" نه "میفرستد"؟
ایا درست است که بگوئیم:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلّی (یصلون) عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
(احزاب/56) همانا الله و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستد (میفرستند)؛ اى كسانى
كه ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و به فرمانش به خوبى گردن نهيد.
61- چگونه جنها آسمان را لمس کردند؟
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا
مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا (جن/8)
و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم.
62- جنها کجای آسمان جهت استراق سمع از بارگاه الله، مینشستند؟
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (جن/9) و همانا ما برای استراق سمع در جایگاه
نشستن مینشستیم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع
كند شهاب سنگي را در كمين خود مييابد.
63- چه کسی شهاب سنگ را به سوی جنهای استراق سمع کننده از بارگاه الهی پرتاب میکند، فرشتگان یا خود الله؟
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى
وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/9
) نمیتوانند به ملأ اعلى (بارگاه الهی)
گوش دهند و (اگر بخواهند گوش دهند) از هر طرف سنگ باران میشوند .
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/10) به راندنى سخت، و عذابى پاينده دارند.
و اگر کسی هم اطلاعاتی را برباید، شهاب سنگ او را دنبال خواهد کرد:
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ( صافات/11 ) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی
بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی درخشان او را دنبال خواهد کرد.
(اگر رویشان میشد ادعا میکردند که فناوری موشکهای گرامیاب از قرآن اقتباس شده است)
64- ماه و خورشید از تمامی ستارگان دورترند!
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا
بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ
السَّعِيرِ (ملک/5) و به راستى پائین ترین آسمان(آسمان دنيا) را به چراغهائى(ستارگان)
آراسته کردیم و آنها را (ستارگان) پرتاب شنوده (شهاب سنگ) بسوی شیطان قرار دادیم و براى
آنان عذاب آتش افروخته(جهنم) آماده ساختيم.
پس پائینترین آسمانها، آسمان دنیاست که
الله آنرا از هرگونه نفوذی حفظ نموده است.
از دید قرآن، الله، خدای مسلمانان، آسمان
را به صورت 7 طبق آفرید:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/14)
آيا نمیبینید چگونه الله هفت آسمان را طبقه طبقه آفريده؟
الله ماه و خورشید را دورتر از ستارگان و در میان طبقات هفتگانهی آسمان قرار
داد:
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15 )
و ماه را در آنها (طبقات آسمانها) مايه روشنائی و خورشيد را چراغ فروزانی قرار داد.
در اینجا قرآن نخست تأکید میکند که ما آسمان را طبقه طبقه آفریدم و پس از آن
بیان مینماید که خورشید و ماه را در آنها نور و فانوسی فروزان گذاشتیم؛ پس ماه و خورشید
در میان این طبقات هستند نه در اولین طبقه که سایر ستارگان قرار دارند.
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ
سِرَاجًا (نوح/15 ) و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائي، و خورشيد را چراغ فروزاني
قرار داده است. ( ترجمه مکارم شیرازی)
65- آسمان سقفی است که ممکن است تکهای از آن بیفتد.
غیر مسلمانان محمد را دروغگو میپنداشتند که خود
را فرستادهی الله مینامید، زیرا آنان به وجود الله ایمان(باور) داشتند و به او میگفتند:"
ای محمد! اگر راست میگوئی، همانگونه که گمان داری، الله تکهای از آسمان را بر سر
ما فرو میاندازد:
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
(شعراء/187) پس اگر از راستگويانى پارهاى از آسمان را بر [سر] ما بينداز.
این تکه، پاره سنگ و یا چیزی مانند این نیست
بلکه بخشی است از خود آسمان:
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ
وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلًا (اسراء/92) يا پارههايى از آسمان را چنانكه گمان دارى بر (سر) ما بيندازى يا خدا و فرشتگان را روياروى ما بياورى.
و محمد عاجزانه از قول الله در پاسخ میگوید:
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ
(طور/52) و چون پارهاى از آسمان را افتاده بينند، گويند ابرى متراكم است.
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ
وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ
أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ
عَبْدٍ مُّنِيبٍ (سباء/9) آيا آسمان و زمينى را كه پيش روى و پشت ايشان است ننگريستهاند؟،
اگر خواهيم به زمين فرو بريمشان، يا بر آنان پارهاى از آسمان را فرو اندازيم، در
اين امر براى هر بنده توبه كار، مايه عبرتى است.مانند این است که دشما در غاری باشید و هر لحظه احتمال داشته باشد تکهای از آن جدا شده، بر سرتان بیفتد.
البته هنگامئ برپائی قیامت، آسمان شل و ریزان است:
وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (الحاقه/16) و آسمان پاره میشود، پس در آن روز (آسمان) سست و فرو ریزنده است.
66- الله نخست زمین و سپس بر روی زمین آسمان را ساخت و آن را بالا برد.
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي
خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ
(فصلت/9) بگو: آيا شما به آن كسي كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد؟ و براي او
همانندهائي قائل ميشويد؟ او پروردگار جهانيان است.
پس از این است که به سراغ آسمانها می رود،
در فضای آسمان، گرد و غبار ناشی از پیدایش زمین بود، او بر روی زمین قرار گرفت و شروع
به خلقت آسمان نمود، پس از اینکه آن را ساخت، آسمان روی زمین قرار
داشت، بنابراین این دو را از هم جدا کرد و آسمان را بالا برد و به صورت 7 طبقه
قرار داد:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا
رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
(انبیاء/30) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم چسبیده
بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا ايمان
نمىآورند.
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28)
سقف کلفتش را بالابرده و آن را منظم ساخت. شرح
67- الله آسمان را گرفته تا مبادا بر زمین سقوط نماید.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم
مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء
أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ
رَّحِيمٌ (حج/65) آيا نديدهاى كه الله آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد
و كشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را گرفته است تا [مبادا] بر زمين فرو
افتد مگر به اذن خودش [باشد] در حقيقت الله نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است. شرح اسمان از دید قرآن
68- در آسمان کوهی وجود دارد که تگرگ از آن میبارد.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا
ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ
خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ
مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ
(نور/43) آيا ندیدهای (ندانستهاى) كه الله ابر را به آرامى مىراند ،سپس ميان آن
پيوند برقرار میکند آنگاه آن را فشرده مینماید؛ پس دانههاى باران را مىبينى كه
از میان آن بيرون مىآيد و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو میريزد و هر
كه را بخواهد بوسیلهی آن(تگرگ) آسیب میزند و هرکسی را که بخواهد از این آسیب دور
میدارد، کم مانده است روشنائى برقش چشمها را ببرد(کور سازد).
69- در روز قیامت کوه به چه شکلی در میآید، پشم، ابر، ماسه روان، سراب یا بدون تغییر؟
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ (معارج/9)
و كوهها مانند پشم زده شده، شوند.
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ (قارعه/5)
و کوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده، شوند.
در جائی دیگر مانند ابر روان میشوند:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ
صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
(نمل/88) و کوهها را بينی گمان میکنید که
جامدند، حال آنکه (روز قیامت) به سرعت ابر می روند کار الله است که هر چيزی را به کمال
پديد آورده است هر آينه او به هر چه می کنيد آگاه است.
و مانند توده ریگ:
یوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ
الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا (مزمل/14) روزى كه زمين و كوهها بلرزند و كوهها مانند توده ريگ، روان شوند.
و در جای دیگری گفته که مانند سرابی میشوند،
یعنی به صورت آب به نظر میآیند:
وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا
(نبا/20) و کوهها را روان کند و مانند سرابی شوند.
و در جائی دیگر هم گفته خود کوه به
تندی حرکت میکند:
وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا (طور/10)
و (در روز قیامت) کوهها به تندی روان شوند.
وَإِذَا الْجِبَالُ
سُيِّرَتْ (تکویر/3) و آن گاه که کوهها به حرکت در آورده شوند. شرح70- خورشید در جشمهای لجن آلود غروب میکند!
ذوالقرنین از طرف غرب به آخر جهان رسید و مشاهده کرد که خورشید در جشمهای لجن آلود پنهان شد:
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (کهف/86) تا اینکه به پنهانگاه خورشيد رسيد و او را(خورشید) یافت که در چشمهاى لجن آلود پنهان میشود و نزديک آن گروهی را يافت گفتیم: اى ذوالقرنين، شکنجه مىكنى يا در ميانشان خوبی پيش مىگيرى؟
در اینجا از کلمهی وجدها استفاده شده که به معنی او را یافت است؛ "ها"
ضمیر مؤنث است که به خورشید بر میگردد؛
تغرب هم دقیقا به معنای "پنهان میشود"
است، منظور محمد این است که ذوالقرنین به آخرین نقطهی جهان رسید و مشاهده نمود که
خورشید در چشمهای لجن آلود پنهاد شد
برخی از مسلمانان بر توجیه این خرافهی آشکار محمد، چنین القا میکنند منظور
قرآن این است که ذوالقرنین گمان کرد خورشید
در چشمهای لجنآلود پنهان شد، یعنی در واقع چنین نبود؛ در پاسخ باید گمان "وجد"
در زبان عربی همیشه به معنی یافتن و مشاهده کردن و دیدن است و در هیچ جا به معنی گمان
کردن نیامده است، در تمام آیات قرآن هم به چنین معنائی آمده است، مثلا:
وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً
مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا
خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ(قصص/23)
و هنگامي كه به آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آنجا یافت كه دامهای خود را سيراب
ميكنند، و در كنار آنها دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند به آنها گفت كار شما
چيست ؟ گفتند ما آنها را آب نميدهيم تا چوپانها همگي خارج شوند، و پدر ما پير مرد
مسني است. (شرح این داستان)
و البته قبلا همین ذوالقرنین به محل طلوع خورشید که نزدیک سد یاجوج و ماجوج است، رسیده بود. (تناقض شماره 110)
71- شب و روز را تمامی جهان در بر میگیرد.
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء
بَنَاهَا (نازعات/27) آيا آفرينش شما مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه بنایش نموده؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالا برده و آن را منظم
ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (نازعات/29) و شبش را تيره و روزش
را آشكار گردانيد.
یعنی
الله شب آسمان را تیره و روز آسمان را آشکار کرد در صورتی که شب و روز
پدیدهای زمینی هستند، بنابراین از دید الله هنگام روز، شب کاملا از گیتی
محو میشود و برعکس:وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (اسرا/12) ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم سپس نشانه شب را محو كرده و نشان روز را روشني پخش ساختيم، تا فضل پروردگار را بطلبيد و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر چيزي را بطور مشخص بيان كرديم. وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ (قارعه/5) و کوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده، متلاشی شوند.
72- انسان با قلبش فکر میکند!
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ
لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى
الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿حج/۴۶﴾ آيا در زمين
گردش نكرده اند که (آنها) قلب هائی داشته باشند با آن بينديشند يا گوشهايى كه با
آن بشنوند در حقيقت چشم ها كور نيست ليكن قلبهاست كه در سينهها كور است.
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا
مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ
لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ
بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از
جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم قلبهائی دارند كه با آن (علمی )دريافت نمىكنند
و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند
چهارپايان بلكه گمراهترند آنها همان غافل ماندگانند.
73- دانش تشخیص جنسیت جنین و باران مانند دانش روز قیامت تنها نزد الله است.
یکی از آیاتی که موارد بر شمرده در آن،
جزء امور غیبی است؛ آیهی 34 سورهی لقمان میباشد:
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ
مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ
بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (لقمان/34) همانا دانش روز قیامت نزد الله است و
باران را فرو مىفرستد و میداند آن چیزی که در رحمهاست و كسى نمىداند فردا چه (چیزی)
به دست مىآورد و كسى نمىداند در کدام سرزمين میمیرد همانا الله (کسی است) که داناى آگاه است.
در این آیه قرآن پنج مورد را بیان نموده است، مواردی خاص؛ اما چرا این موارد
را در طول هم قرار داده است، آیا خبری مهم را به اطلاع بشر میرساند؟
این آیه خبری خاص را میدهد، خبری که حاکی از علمی است خاص،
علمی که تنها نزد الله است، زیرا اثبات یکی از موارد فوق بر دیگر موارد هم تطبیق دارد.
قرآن در ابتدای سخن تأکید دارد که علم روز قیامت
نزد الله است و در ادامه سایر علومی که اینگونه هستند را بیان مینماید این علوم (غیر
از مورد نخست) عبارتند از:
1-
دانش فرو فرستادن باران.
2-
دانش آن چیزی که در رحمهاست(جنسیت پیش از تولد)
3-
دانش اینکه انسان فردا چه چیزی را بدست میآورد.
4-
دانش اینکه انسان در کجا مرگش فرا میرسد.
74- هدف از پیدایش ستارگان، پیدا کردن راه در تاریکی خشکی و دریاست!
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ
لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ
لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (انعام/97) و اوست كسى
كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا راه
يابيد به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مى دانند به روشنى بيان كردهايم
پرسش:
در جهان 100،000،000 کهکشان وجود دارد که در هر کدام هم 100،000،000
ستاره است و ما تنها بخشی بسیار ناچیز از آنها میبینیم؛ هدف از خلقت سایر
ستارگان چه بود؟یعنی دبیشتر ستارگان را بی دلیل آفریده است.
75- سایه از نعمتهای بهشتی است!
قرآن بیان میکند که یکی از نعمتهای بهشتی، سایهی درخت کُنار است، البته این درخت اگر خاردار باشد ممکن است شما را اذیت کند:
فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ (واقعه/28) در درخت كنار بى خار.
چرا کنار؟
زیرا درختی است که الله آنرا میشناسد.
و:
وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ (واقعه/30) و سايه كشيده
و گسترده شده.
سایه هنگامی معنا پیدا میکند که منبع
تابشی و دارای انرژی بالا بر جائی بتابد؛ در آن صورت برای رهائی از گرامایش، باید
به سایه پناه برد، پرسش: این سایه حاصل کدام منبع گرامی است؟ خورشید که در آن روز
نابود شده:
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (تکویر/1) و
هنگامی که خورشید تاریک شود.
إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ
(تکویر/2) و هنگامی که ستارگان تاریک شوندپرسش:
این سایه حاصل پناه گرفتن بهشتیان از گرامی چیست؟ الله؟
76- کدام آیه درست است؟
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِيكُم
مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ
(مؤمنون/21) و بدون شک در دامها براى شما پندی است از آنچه در شكمشان است شما را مینوشانیم؛
و در آنها برای شما بهرهی زیادی است و از آنها میخورید.
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ
مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِينَ (نحل/66) و بدون
شک در دامها براى شما پندی است، آنچه در شكماشان است از ميان سرگين و خون شما را شیری ناب مینوشانیم كه
براى نوشندگان گواراست.
در دو آیهی بالا، اشتباه اساسی در
لفظ قرآن وجود دارد، در آیه نخست، قرآن گفته است که وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ
لَعِبْرَةً نُّسقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا؛ همانگونه که مشاهده میگردد، قرآن از
ضمیر "ها"
در "بطونها" استفاده کرده که به الانعام بر میگردد
و کاملا درست است، زیرا انعام به دلیل جمع بودن و وجود ماده در این جمع،
واژهای است مؤنث؛ حتی اگر قبول کنیم مراد تنها جنس ماده است که از آنها
شیر گرفته میشود،
باز هم کاربرد ضمیر "ها" کاملا درست است.
اکنون به آیه دوم توجه کنید:
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ در این آیه، محمد دچار اشتباه اساسی شده است و
به جای کاربرد ضمیر مؤنث "ها" در "بطون" از ضمیر مذکر "ـه"
استفاده کرده که کاملا اشتباه است، زیرا هم "الانعام" واژهای است مؤنث و هم در ادامه آیه اشاره صریحی به
"لبن" (شیر) دارد که تنها از جنس
مؤنث خارج میشود، پس در اینجا هم باید از ضمیر مؤنث "ها" استفاده میکرد،برای جمع مؤنث خالص ضمیر مذکر به کار نمیرود، در اینجا انعامی که شیر دهد تنها مؤنث است و جنس مذکر انعام از این دایره خارج میشوند، قرآن بدون توجه به این نکته و تنها به صرف جمع بودن انعام ضمیر مذکر به کار برده است.
اگر در آیه اول از جمع مذکر و در آیهی دوم از جمع مؤنث استفاده میشد قابل توجیه بود؛ زیرا در ادامه آیه اول از سایر منافع آن هم سخن گفته شده که انعام مذکر هم درون آن جای میگیرند، ولی در آیهای که ضمیر مذکر در آن به کار رفته تنها از منافع شیر آن سخن گفته شده که خاض مؤنث است.
77- عسل از معده زنبور خارج میشود!
ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي
سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ
شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/69) سپس از
همه ميوهها بخور و راه پروردگارت را فرمانبردارانه بپیما، از شكمهاى آنها نوشیدنیهای
رنگارنگ بیرون میآید كه در آن شفاى مردم است، در اين نشانهای است براى گروهی که اندیشه
می کنند.
طبق این آیه، محمد گمان داشت که عسل در
معده تولید و سپس از مقعد زنبور به عنوان مدفعش خارج میشود.
علی ابن ابی طالب در وصف انسان، شعر مشهوری
دارد که می گوید:
أشرف لباس ابن آدم فیها لعاب دوده
وأشرف شرابه رجیع نحله
در آبرومندانهترین جامهی انسان آب دهن
کرم است. ( اشاره به ابریشم و کرم آن)
و ابرومندانه ترین نوشیدنیاش، مدفوع زنبور
میباشد. (عسل)پی طبق فهم علی از این آیه، عسل همان مدفوع زنبور است.
78- اشتباه محمد در کاربرد طفل به جای اطفال در نور/31.
... غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ
مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ
وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا
إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (نور /31)
... يا خدمتكاران مرد كه بى نيازند يا كودكی
كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهاى خود را نكوبند تا آنچه
از زينتشان نهفته مى دارند اشکار گردد؛ اى مؤمنان به درگاه الله توبه كنيد اميد كه رستگار شويد.
در صورتی که اطفال درست است.
79- نژاد پرستی در قرآن.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ
الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/47)
اى فرزندان اسرائيل(یعقوب)، از نعمتم كه بر شما ارزانى داشتم یاد کنید و همانا من شما را بر جهانيان برترى دادم.
الله بخاطر اینکه تأکید نماید یهودیان قوم برتری هستند، این آیه را عینا در
جای دیگری تکرار مینماید. آیات تکراری قرآن
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ
وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/122) اى فرزندان اسرائيل(یعقوب)،
از نعمتم كه بر شما ارزانى داشتم یاد کنید و همانا من شما را بر جهانيان برترى دادم.
قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ
(اعراف/140) (موسی) گفت آيا غير از الله خدائی براى شما بخواهم با اينكه او شما را
بر جهانيان برترى داده است. اِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آل عمران/33) به يقين الله، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (آل عمران/34) فرزندانى
كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و الله شنواى داناست.
چرا؟
و اگر اعتراض کنیم که چرا آل ابراهیم یعنی یهودیان و اعراب را بر سایر ملل برتری دادید ما را به حسد ورزی متهم میکنند:
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا ( نساء/54) یا اينكه مردم در برابر آنچه الله از فضلش به آنها بخشيده، حسد ميورزند (چرا حسد ميورزند) با اينكه به آل ابراهيم (یهودیان و اعراب) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمي در اختيار آنها قرار داديم.
و اگر اعتراض کنیم که چرا آل ابراهیم یعنی یهودیان و اعراب را بر سایر ملل برتری دادید ما را به حسد ورزی متهم میکنند:
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا ( نساء/54) یا اينكه مردم در برابر آنچه الله از فضلش به آنها بخشيده، حسد ميورزند (چرا حسد ميورزند) با اينكه به آل ابراهيم (یهودیان و اعراب) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمي در اختيار آنها قرار داديم.
از نظر قرآن، ابراهیم پدر تمام انبیاست.
او فرزندانی به نامهای اسماعیل و اسحق داشت؛ اسحق فرزند بزرگتر اوست؛ از نظر همین دین،
تمام یهودیان از نسل یعقوب (پسر اسحق) هستند که او را اسرائیل می نامند و دین یهود
مخصوص فرزندان اوست؛ پس ابراهیم جد بزرگ یهودیان می باشد؛ از سوی دیگر طبق همین گفتار، او فرزند دیگری بنام
اسماعیل داشت؛ اسماعیل زاده شدهی سرزمین عربستان است.
پس او(ابراهیم) پدر تمام اعراب نیز هست:
كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ
بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ
أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ
الْفَاسِقُونَ (آل عمران/110 ) شما بهترين امتى بودید كه براى مردم پديدار شدهايد
(شما)به كار نیکو فرمان مىدهيد و از كار ناپسند بازمىداريد و به الله ايمان داريد
و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند، قطعا برايشان بهتر بود برخى از آنان مؤمنند و بيشترشان
نافرمانند.
زیرا شما از نوادگان ابراهیم هستید:
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ
هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ
إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ
شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا
الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ
النَّصِيرُ (حج/78) در راه الله جهاد كنيد و حق جهادش را ادا نمائيد او شما را برگزيد
و در دين كار سنگين و شاقي بر شما نگذارد اين همان آئين پدر شما ابراهيم است او شما
را در كتب پيشين و در اين كتاب آسماني مسلمان ناميد تا پيامبر شاهد و گواه بر شما باشد
و شما گواهان بر مردم بنابراين نماز را بر پا داريد و زكاة را بدهيد و به الله تمسك
جوئيد كه او مولای شماست چه مولاي خوب و چه يار و ياور.
جرا یهودیان باید پیشوایان مردم جهان باشند؟:
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ
اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
(قصص/5) و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منت بگذاریم و آنان
را پیشوایان گردانيم، و ايشان را وارث كنيم.
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا
مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ (قصص/6) و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان
و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آنان بیمناک بودند، نشان میدهیم.شرح
80- چرا موسی که بیگناهی را کشت، به جای قصاص؛ به مقام پیامبری رسید؟
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ
نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا
وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا
بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
(مائده/31) به همين جهت (کشته شدن هابیل از سوی قابیل) بر بني اسرائيل مقرر داشتيم
كه هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد چنان است كه گوئي همه
انسانها را كشته و هر كس انساني را از مرگ رهائي بخشد چنان است كه گوئي همه مردم را
زنده كرده است، و رسولان ما با دلايل روشن بسوي بني اسرائيل آمدند، اما بسياري از آنها،
تعدي و اسراف، در روي زمين كردند.
و موسی بیگناهی را میکشد و سپس میگوید که شیطان من را فریب داد:
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ
مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا
مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ
فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ
عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ (قصص/15) او در موقعي كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر
شد، ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند، يكي از پيروان او (بنی اسرائیلی)
بود، و ديگري از دشمنانش (قبطی)، آن يك كه از پيروان او بود از وي در برابر دشمنش تقاضاي
كمك كرد، موسي مشت محكمي بر سينه او زد و كار او را ساخت (او را کشت) موسي گفت: اين
از عمل شيطان بود كه او دشمن و گمراه كننده آشكاري است.
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ
بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ
بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن
لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده 45) و در
[تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر
بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مىباشد و زخمها [نيز به همان ترتيب]
قصاصى دارند و هر كه از آن [قصاص]درگذرد پس آن كفاره [گناهان] او خواهد بود و كسانى
كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكردهاند آنان خود ستمگرانند
موسی به دلیل همان نژاد پرستی که داشت، هنگام دعوای دو نفر، جانب هم نژادش را گرفت و طرف مقابل را کشت.
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا
فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿قصص/33﴾ (موسی) گفت پروردگارا من كسى از ايشان را كشتهام مىترسم
مرا بكشند.
الله هم میگوید که من تو را برای خودم پروردم:
الله هم میگوید که من تو را برای خودم پروردم:
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿طه/۴۱﴾ و تو
را براى خود پروردم.
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ
(شعراء/20) : گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم.
81- هدف موسی از آوردن آتش چه بود، گرم کردن خانوادهاش یا پیدا کردن راه؟
ایه بالا در تناقض آشکار با گفتهای است از قول الله که میگوید، من گمراهان
را هدایت نخواهم کرد (وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا(نساء/88 )
شرح
ضمنا موسی چه راحت خود را از زیر بار آنمکشی رها میسازد!
ضمنا موسی چه راحت خود را از زیر بار آنمکشی رها میسازد!
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ
بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ
نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ
تَصْطَلُونَ (قصص/28) هنگامي كه موسي مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش
حركت كرد از جانب طور آتشی ديد! به خانوادهاش گفت: درنگ كنيد من آتشی ديدم، میروم
شايد خبری برای شما بياورم، يا شعلهای از آتش، تا با آن گرم شويد.
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ
أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (نمل/7) هنگامى را كه موسى
به خانواده خود گفت من آتشى دیدم به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد يا پاره شعله
آتشى براى شما میآورم تا با آن گرم شوید.
در دو آیه بالا موسی میگوید من میروم که آتشی بیاورم تا شما خود را گرم نمائید.
اما:
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي
آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (طه/10) هنگامي كه آتشي
مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكي مكث كنيد كه من آتشي ديدم شايد پاره ای از آن
را براي شما بياورم، يا به وسيله اين آتش راه را پيدا كنم.
در این آیه موسی میگوید که من آتش را برای استفاده ار روشنائی آن میآورم.
أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم
مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ
فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ
خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/184) چند روز انگشتشماری را (روزه باشید) و كسانی از شما که بيمار يا مسافر باشند، روزهای ديگری را
(روزه بگیرند)، و خوراک به مسکین دادن برای کسانی است که توانائیش را دارند، و (ولی)
كسی كه از روی میل پذیرای کار نیک باشد برای او بهتر است؛ پس اگر روزه بگیرید برایش بهتر است اگر بدانيد.
یطیقونه و طاقه از یک ریشه و به معنای توان است و چون گفته است که اگر توان دارد پس فدیه دهد بنابراین توان مالی است نه جسمی.این آیه زمانی بیان شده است که مسلمانان در فقر بسر میبردند و محمد افرادی که توانائی مالی داشتند را تشویق به دادن فدیه کرده است؛ در ادامه گفته است که اگر همین افراد توانگر، روزه بگیرند بهتر است؛ اگر منظور افراد بیمار و ناتوان جسمی و یا سالخورده باشد که فدیه دادن بهتر از روزه گرفتن است. شرح
83- خالق مطلق از مخلوق درخواست یاری مینماید.
برخی از جملات الله به سبب تکرار در شنیدن، به نظر ما عادی شده و از بدیهیات به نظر به میرسد، ولی در واقع تناقضی است آشکار:
.يا ايها الذين آمنوا ان تنصروا الله ينصركم ويثبت اقدامكم (محمد/7) ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر الله را یاری کنید او شما را یاری میکند و گامهایتان را استورا میگرداند.
یاری کردن الله چیزی جز کشتن مخالفین نیست:
.يا ايها الذين آمنوا ان تنصروا الله ينصركم ويثبت اقدامكم (محمد/7) ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر الله را یاری کنید او شما را یاری میکند و گامهایتان را استورا میگرداند.
یاری کردن الله چیزی جز کشتن مخالفین نیست:
فَإِذا
لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا
أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا
فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ
اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ
وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ(محمد/4) پس
چون با كسانى كه كفر ورزيدهاند برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامی
که آنان را از پاى درآورديد، پس (اسیران) را محکم در بند كشيد سپس يا منت
نهيد و يا فديه (بگیرید) تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود؛ اين است (امر
الله) و اگر الله میخواست از ايشان انتقام میکشيد ولى تا برخى از شما را
به وسيله برخى بيازمايد و كسانى كه در راه الله كشته شدهاند هرگز
كارهايشان را ضايع نمیکند. شرح ایات قتال
مفسرین هیچ چارهای ندارند جز اینکه بگویند "منظور از یاری کردن الله، یاری کردن دین الله است"؛ اگر چنین باشد، پس طبق همین آیه، الله معادل دین فرض شده؛ ضمنا درخواست خالق از مخلوقی که تمام قدرتش از خالق گرفته است، به معنی داست.
البته این چیزی نیست جز یکی از پارادوکسهای ادیان که خدایشان عاجزانه از بندگانش درخواست یاری مینماید؛ پر واضح است که در اینجا خدا کسی جز محمد نیست و پیروی ادیان به معنی پیروی از مؤسسین آن جهت به بندگی کشیدن پیروان است.
84- الله از درون درخت و در میان آتش، به موسی چه گفت؟مفسرین هیچ چارهای ندارند جز اینکه بگویند "منظور از یاری کردن الله، یاری کردن دین الله است"؛ اگر چنین باشد، پس طبق همین آیه، الله معادل دین فرض شده؛ ضمنا درخواست خالق از مخلوقی که تمام قدرتش از خالق گرفته است، به معنی داست.
البته این چیزی نیست جز یکی از پارادوکسهای ادیان که خدایشان عاجزانه از بندگانش درخواست یاری مینماید؛ پر واضح است که در اینجا خدا کسی جز محمد نیست و پیروی ادیان به معنی پیروی از مؤسسین آن جهت به بندگی کشیدن پیروان است.
یک بار الله در اولین برخوردش با موسی از لای درخت و در میان آتش میگوید:
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي
الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي
أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (قصص/30) پس هنگامی که به آن رسيد از جانب راست
دره در آن جايگاه مبارك از آن درخت ندا آمد كه اى موسى! همانا من الله پروردگار جهانيان
هستم.
فَلَمَّا جَاءهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ
اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (نمل/8) هنگامي که نزد آتش آمد، ندايي برخاست که مبارک
باد آن کس که در آتش است و کسي که در اطراف آن است و منزه است الله که پروردگار جهانيان
است!
و باز نقل قول الله:
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى (طه/11) پس هنگامی که بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى.
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ
طُوًى (طه/12) اين منم پروردگار تو، دمپائی ات را بيرون آور كه تو در دره ی مقدس طوى
هستى.
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى (طه/13) و من تو را برگزيدهام
پس بدان چه وحى میشود گوش فرا ده.
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ
لِذِكْرِي (طه/14) همانا من الله هستم، غیر از من خدائی نيست؛ پس مرا پرستش كن و به
ياد من نماز برپا دار
يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (نمل/9) اى موسى همانا
او، منم الله عزيز حكيم.
و باز دو نقل قول متفاوت از الله:
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء
مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ
مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ (قصص/32)
دست خود را به گريبانت ببر تا سفيد بیآزار بيرون بيايد و از اين هراس بازويت را به
خويشتن بچسبان اين دو، دو برهان از جانب پروردگار تو است به سوى فرعون و سران او زيرا
آنان همواره قومى نافرمانند.
وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ
آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ (نمل/12)
و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده است بی آنکه
عيبی در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانههائی است که تو با آنها به سوی فرعون
و قومش فرستاده مي شوی؛ آنان قومی فاسق و طغيانگرند!
نقل قول بالا، نقل سخن الله است نه مفهوم آن.85- چه کسی گفت که موسی جادوگری است دانا؟ فرعون به اطرافیانش یا اطرافیان فرعون به او؟
قرآن در اینجا یک بار "للملاء حوله" و با دیگر "الملاء من قومه" گفته است، کدام جمله درست است؟
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا
لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (شعراء/34) (فرعون) به گروه اطرافش گفت اين [مرد] جادوگرى داناست.
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ
(شعراء/35) میخواهد شما را با جادويش از سرزمينتان بیرون نماید، پس شما چه دستوری
میدهید.
اما قرآن دچار تناقض گوئی شده است، در سورهی اعراف همان جملهی فرعون را از
زبان اطرافیان او بیان مینماید:
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (اعراف/109)
گروهی از قوم اطراف فرعون گفت (گفتند) اين [مرد] جادوگرى داناست.
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (اعراف/110)
میخواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند پس چه دستور میدهيد؟
86- قوم ثمود با چه عذابی از بین رفتند؟ صاعقه یا فریاد؟
اگر قرآن به زبان عربی روشن بیان شده، پس در این زبان، صیحه به معنای داد بلند و یا جیغ است: صَيْحَةُ الطِّفْلِ
قران در بیان روز قیامت میگوید که تمام مردم جهان تنها با همین یک جیغ یا فریاد است که زود نزد ما برای حسابرسی حاضر میشوند، احتمالا این فریاد، صدای بلند ناشی از دمیدن در شیپور قیامت (نفخ فی الصور) است:
إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً
فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ (یس/53) تنها يک فرياد است که ناگهان همه در پيشگاه ما حاضر
آيند.
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ
ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (ق/42) روزى كه فرياد
را به حق مى شنوند آن روز بيرون آمدن است.
پس صیحه حتی در خود قرآن هم به معنای فریاد است.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (قمر/23) ثمود هشدار دهندگان را دروغگو انگاشتند. ... إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً
وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ(قمر/31) ما بر آنها يک فرياد فرستاديم
و چون گياه خشكيده ريز ريز شدند.
ولی:
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ
صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ (فصلت/13) پس اگر روى برتافتند بگو شما را از صاعقهای
مانند عاد و ثمود دور نگه میدارم (تهدید میکنم).
87- قوم عاد با چه چیزی هلاک شدند وزش مداوم تندباد در چند روز یا صاعقه؟
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ (فصلت/13) پس اگر روى برتافتند بگو شما را از صاعقهای مانند عاد و ثمود دور نگه میدارم (تهدید میکنم).
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ (الحاقه/6) و اما عاد به تندبادى توفنده سركش، نابود شدند.
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (الحاقه/7) آن را هفت شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن مردم را فرو افتاده مى ديدى گويى آنها تنههاى نخلهاى ميان تهىاند.
منظور قرآن از صاعقه، همین صاعقهای است که میشناسیم:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ
لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (بقره/55) و (ای بنی اسرائیل) هنگامی که گفتيد اى موسى، تا الله را آشكارا نبينيم هرگز
به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه (به آسمان) نگاه میکردید، صاعقه شما را گرفت.
88- موسی از الله درخواست میکند که چون من زبان شیوائی ندارم، پس هارون را برای سخن گفتن با فرعون، همراهم بفرست؛ ولی هارون یک کلمه هم با فرعون حرف نمیزند، گوئی محمد او را فراموش کرده است.
هنگامی که الله خود را از لابلای درختان و در میان آتش بر موسی آشکار شد و از او خواست که ضمن پذیرش پیامبری، نزد فرعون برود تا بندگانش را آزاد کند؛ موسی گفت که من زبانی شیوا ندارم، پس هارون را همراهم بفرستد تا او که زبان شیوائی دارد، با فرعون سخن بگوید، او نخست این شغل را نمیپذیرد و الله را روانه هارون میکند:
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ
إِلَى هَارُونَ ﴿شعرا/۱۳﴾ و سينهام تنگ میگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون
بفرست.
ولی بلاخره پذیرفت به شرطی که هارون همراهش باشد تا به جایش سخن بگوید:
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا
يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿قصص/۳۴﴾ و برادرم هارون از من زبان گویاتری دارد، پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مىترسم مرا تكذيب كننددر تمام جاهای قرآن گفته شده که "قال موسی لفرعون" و .... و اژه ای به نام "قال هارون لفرعون" و مانند این وجود ندارد؛
هارون تنها دو بار سخن میگوید، یک بار با موسی:
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (طه/94) گفت اى پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه سرم را، من ترسيدم که میگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى.
و یک بار دیگر هم خطاب به یهودیان در هنگام رفتن موسی به طور:
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ (طه/90) و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته ايد.89- اشتباه محمد در نقل قول از الله، "نخست استخوان جنین راتشکیل میدهیم، سپس دور آن با گوشت میپوشانیم.
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا
الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا
ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مومنون/14)
آنگاه نطفه را به صورت خون بسته و سپس خون بسته را به صورت مضغه درآورديم، و سپس مضغه به صورت استخوان در آوردیم، پس بر استخوانها گوشتی پوشانديم، آنگاه
آن را به صورت آفرينشى ديگر پديد آورديم، خجسته باد بر الله که بهترین آفریننده است. این جملهی آخر از عبدالله ابن ابی سرح است که مرتد شد.
ضمغه
در زبان عربی با لحم تفاوت دارد و چیزی است شیبه گوشت له شده، قرآن
میگوید که ما از استخوان را میآفرینیم و آن را با گوشت میپوشانیم که صد
البته اشتباه است و استخوان پس از تشکیل بافتهای گوشتی شکل میگیرند.
90- اشتباه قرآن در خلقت انسان از آبی جهنده.
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ
(طارق/5) انسان بايد نگاه كند كه از چه چيز آفريده شده؟!
خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ (طارق/6) از آب
جهندهاى خلق شده.
و منشاء این آب جهنده:
يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ
(طارق/7) كه از ميان کمر و سينهها بيرون آيد.
و معنی دیگر آن این است که انسان تنها
از آب جهنده خلق شده که متعلق به مرد است؛ ممکن است گفته شود که منظور
از ترائب، بخشهائی از بدن زن است؛ برای رد این ادعا کافی است که بدانیم آب جهنده در
مورد زن معنائی ندارد، همچنین بیان شده که این آب جهنده در رحم ریخته میشود:
مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى (نجم/46) از
نطفهاى هنگامی فرو ريخته شود (پدید آمده).
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى
(قیامه/37) مگر او از نطفهای نبود كه ريخته میشود؟
منظور نطفهای است که در رحم ریخته میشود:
الم یک نطفه من منی یمنی (قیامه/37)
آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته میشود، نبود؟ (ترجمه از مکارم)
تخمک در رحم زن ریخته نمیشود، بلکه به صورت تریجی وارد آن میگردد، (ریخت یعنی اینکه به ناگهان کسی چیزی را در جائی وارد کند)
تخمک در رحم زن ریخته نمیشود، بلکه به صورت تریجی وارد آن میگردد، (ریخت یعنی اینکه به ناگهان کسی چیزی را در جائی وارد کند)
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا ...(نمل/61) يا كسي كه زمين
را مستقر کرد (ثابت گذاشت)...
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء...(غافر/64) الله كسي است كه زمين را براي شما
مستقر کرد (ثابت گذاشت) و آسمان را ساخت....
اما اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست، پس پاسخشان به
این گفتهی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از واژهی "قرار"
استفاده شده که به معنای خانهی(جایگاه) ثابت است:
برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ
هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39 ) اي قوم من! اين زندگي دنيا متاع زودگذري است، و آخرت
سراي استقرار است.
در ابراهیم/26 ، کلمهی خبیثه را مانند
درخت خبیثه (فاسد) مینامد که آنرا از زمین بیرون آوردهاند و در جای ثابتی است، در
این آیه از لفظ قرار ندارد(ما لها من قرار) استفاده شده (وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ
كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و (همچنين)
كلمه خبيثه را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده، و ثباتي ندارد.
"ما لها من قرار" یعنی جای ثابت و مکان استقراری ندارد و از حالت
سکون در زمین خارج شده.
از دید زبانشناسان عرب هم قرار به معنی
ثبات و استقرار است همانگونه که در عربی گفته میشود:
جعلَ مِنَ الكَهفِ قَراراً، ای مُستَقَراً
رَجلٌ لاَ قَرارَ لهُ ، ای، مَن لا يَستقِرُّ على
رأي
و البته به معنی تصمیم قطعی و ثابت در حکم
هم میآید.92- زمین مسطح مانند فرش پهن است.
قران برای اینکه بگوید زمین مسطح است، واژگان عربی که این معنی را میدهد به کار برده است:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا
(نوح/19) و الله زمين را براى شما (مانند) فرش قرار داد.
و یا در این آیه:
وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا (شمس/6) سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترانید.
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ
(ذاریات/48) و زمین را پهن کردیم و ما چه پهن کنندهی بستریم!
ماهد از ریشه مهد و در اینجا به معنی پهن کننده بستر است، نقل از قاموس محیط
نوشته فیروز آبادی (متوفی 817 قمری) که معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است،
شدت تأثیر این کتاب بر زبان عربی تا جائی است که در این زبان قاموس به معنی لغتنامه
و بر گرفته از نام همین کتاب است:
و وهَّد الفِراش: مهَّده
و در زبان عربی:
و قد مهدْتُ الفراش مهدا
نقل از خود قرآن در باره معنی مهد:
لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي
الظَّالِمِينَ (اعراف/41) براى آنان بستری از جهنم است و از بالايشان پوششهاست و اين
گونه بيدادگران را مجازات میکنیم.
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا (نبأ/6)
ایا زمین را بستری قرار ندادیم؟
نقل از قاموس محیط درباره معنی همین آیه که مهاد در اینجا بر خلاف ترجمه رایج
در ایران به هیچ عنوان به معنی گهواره نیست و به معنی بستر پهن میباشد:
ألم نَجْعَلِ الأرْضَ مِهاداً ؛ أي: بساطا
مُمكَّناً لِلسُّلوک.
93- خورشید و ماه در فلک به دور زمین میچرخند.
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ
تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ
يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء
رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2) الله كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها
را ببينيد بالا برد، آنگاه بر عرش قرار گرفت و خورشيد و ماه را رام گردانيد هر كدام
براى مدتى معين در حرکتند، (الله) در امور تدبير میکند و نشانهها را به روشنى بيان
مینماید، باشد كه شما به دیدار پروردگارتان يقين نمائید.
و یا:
... وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ
يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ... (فاطر/13) ... میکند و خورشید و ماه را تسخير كرده
است هر کدامشان تا هنگامى معين در حرکتند...
. وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ...(زمر/5) ...و خورشيد و ماه را تسخیر خود کرده هر كدام تا مدت معینی در حرکتند..
در تفسیر قمی از قول امام رضا گفته شده
که نور خورشید و ماه از عرش است و گرمایشان از جهنم و به دستور الله در حرکتند... (تفسیر القمی / علی ابن ابراهیم
قمی / جلد 2 / صفحه 343)
اما این حرکت دقیق ماه و خورشید چگونه و در چه مسیری است؟ قرآن به این پرسش
هم پاسخ میدهد:
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ
فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (انبیاء/33) و او آن
کسی است كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است هر كدام در فلکی شناورند. شرح94- دریای شیرین و گوارا کجاست؟!
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا
عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا
(فرقان/53) و اوست كسى كه دو دريا را به سوی هم روان كرد، اين شيرينی است گوارا و این
(يكى) شور تلخ است و ميان آن دو حایل و جداگری است جدا شده.
95- تأیید اعتقاد پیشنینان در تشکیل مراوید هنگام بارش باران بر دریا.
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا
عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا
(فرقان/53) و اوست كسى كه دو دريا را به سوی هم روان كرد، اين شيرينی است گوارا و این
(يكى) شور تلخ است و ميان آن دو حایل و جداگری است جدا شده.
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ
خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا
أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نمل/61) (ایا بتها بهترند)
يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، لنگرها (کوهها)
گذاشت و ميان دو دريا حایلی گذاشت؟ آيا خدایی همراه الله است؟ بلکه بیشترشان نمیدانند.
گاهی الله مانع را بر میدارد تا این
دو دریا (یکی آسمانی که منشاء آب باران است و دیگری دریای متعارف ) با هم در آمیزند؛ یکی از نتایج آن، تشکیل مراورید است:
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ
(رحمان/20) میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نکنند.
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (رحمان/21)
پس کدام یک از نعمتهای پروردگاراتان را انکار میکنید؟
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمان/22)
از آن دو(دریای شور و شیرین)) مروارید و مرجان بیرون میآید.شرح
96- الله خدای نیرنگباز!
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم
مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ (اعراف/182) و کسانی كه آيات ما را دروغ انگاشتند کم
کم به شیوهای که نمیدانند گرفتار خواهيم
كرد.
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ
(اعراف/183) و به آنان مهلت (گناه کردن) میدهیم که نیرنگ ما بزرگ است.
.همچنین محمد که خود را در عذاب دادن آنها
ناتوان میدید از قول الله میگوید:
فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ
لَا يَعْلَمُونَ (قلم/44) پس كسى كه اين سخن
را تكذيب مىكند به من بسپار که بزودی آهسته آهسته آنان در گناه فرو خواهم بود به گونهای
که متوجه نشوند.
و برای توجیه این کار باز میگوید که نیرنگ
من بزرگ است:
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ
(قلم/45) و به آنان مهلت (گناه کردن) میدهیم که نیرنگ ما بزرگ است.
همانگونه که مشاهده میگردد الله به انسانهای کافر نه تنها اجازه نمیدهد که
ایمان بیاورند، بلکه آنان را زنده نگه میدارد و با فراهم کردن اسباب گناه، گناهشان
را یواش یواش زیاد مینماید تا در آخرت بهانهای برای شکنجه دادن آنها داشته باشد:
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ
إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ (آل عمران/178)
و کسانی که کفر میورزند گمان نکنند كه اگر به آنان مهلت مىدهيم به سودشان است، همانا
ما به آنان مهلت مىدهيم كه تا بر گناهان خويش
بيفزايند و برای آنان عذاب خوارکنندهای خواهد بود.
و
در پاسخ به کسانی که الله را مسخره میکردند او هم آنان را با قرار دادن
در گناه، مسخره میکند؛ این صفت انسانی است کینه جو که محمد آن را به خدایش
تسری داده است:
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ
فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (الم/15) الله هم آنان را مسخره میکندريشخندشان مى
كند و در سرکشیشان نگه میدارد تا در همان حال بمانند.
97- انسان باید برای زندگی تلاش کند یا الله سرنوشتش را در کتابی نوشته است؟
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا
سَعَى (نجم/39) و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.
ولی:
ولی:
قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ
اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ( توبه/51)
بگو جز آنچه الله براى ما تعیین داشته هرگز (چیز دیگری) به ما نمیرسد. او سرپرست ماست،
و مؤمنان بايد تنها بر خدا توکا كنند.
وَمَا مِن
دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا
كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (هود/6) هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزیاش
بر عهده الله باشد و قرارگاه (محل زیستن) و مردنش را میداند و همه در کتاب آشکاری
(ثبت) است98- پارادوکس ساختاری خلقت، پدید آوردن عیب و خلقت چیزی برای خنثی کردن آن.
این موضوع یکی از ایرادات ساختاری اسلام است، مثلا الله در جهان زمین لرزه را پدید آورده است و برای خنثی کردن آن، کوه را آفریده است:
وَأَلْقَى فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (نحل/15) و در زمين كوههايى محکم گذاشت تا مبادا شما را بلرزاند و رودها و راهها تا شما راه خود را پيدا كنيد.
وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن
تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (انبیاء/31)
و بر زمين کوهها بيافريديم تا مبادا آنها را بلرزاند و در آن راههای فراخ ساختيم ،
شاید که راه خويش بيابند.
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ
رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ
السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (لقمان/10) آسمانها را بدون ستونهائی كه آن را ببينيد (بدون
ستون مرئی) خلق كرد و در زمين كوههاى محکمی را گذاشت تا مبادا شما را بلرزاند و در
آن از هر گونه جنبندهاى پراكنده گردانيد و از آسمان آبى فرو فرستاديم و از هر نوع
(گیاه) نيكو در آن رويانيديم..
یا مثلا الاغ را مسخره میکند، آن هم به این دلیل که صدایش زشت است:
وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ
إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/19) و در راه رفتن خود ميانهرو
باش و صدايت را پائین بیار كه بدترين صداها صدای خرهاست.
یکی نیست به الله بگوید "چه کسی صدایش زشت کرده است"؟
و مانند این.....
محمد جهان را بسیار کوچکتر از آن تصور میکرد که هست، او گمان داشت فضای میان آسمانها و زمین را هوا فرا گرفته است، بنابراین رفتن به بالا بدون بال غیر ممکن است:
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (فاطر/1) سپاس الله را كه پديدآورنده آسمان و زمين است، فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند پيام آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد مىافزايد زيرا الله بر هر چيزى تواناست.