با درود فراوان بر شما خواهر هممیهن مسلمان من!
رنجنامهی تامل برانگیز شما، مرا نیز به فکر فرو برده است؛ شاید باورش برای شما کمی سخت باشد اگر بگویم که من، حال شما را در گذشتهی خویش میبینم. گذشتهای همانند شما، بگونهایکه پس از دانستن حقایق این دین، جرات انکار آنها را حتی در ذهن خویش نداشتم.
خواهرم!
همواره بیاد داشته باش این انسانها هستند که در گذر زمان بر دانششان نسبت به جهان افزوده میشود .
گیتی دارای مادری نیست که تمام دانش نزد او باشد و او به هر کس که بخواهد این دانش را عطا نماید.
آیا درست است که فکر نمائیم که مادر گیتی فردی را برگزیده که نقد و انکار سخنانش مساوی با قتل نقد کننده باشد.
دانش انسان دارای دو جنبه است:
1- علوم انسانی
2- علوم تجربی
به نظر اینجانب، علوم انسانی پایهی سایر علوم می باشد؛ اما معیاری خاص برای دانستن راست و یا درست بودن علوم انسانی در اختیار بشر نیست، مگر علوم تجربی؛ آیا میدانید که معنای این حرف چیست؟
اگر جامعهای اقدام به تولید علوم تجربی نمود و این شاخه از دانش پیشرفت محسوسی نسبت به سایر جوامع داشت؛ پس علوم انسانی آن جامعه نسبت به جوامع دیگر کاملتر است.
شاید برای شما این پرسش مطرح باشد که:
علت پیشرفت جوامع مسلمان در دورانی قرون وسطی و پیش از آن چیست؟
آیا این خود دلیل درست بودن علومی نیست که از آنها با عنوان علوم رهائیبخش مکتب اسلام یاد میکنند؟
پاسخ این پرسش، در خود پرسش نهفته است.
اگر تفکر دین اسلام حاکم بر جوامع مسلمان بود، تفکر دین مسیحیت نیز حاکم مطلق اروپا بوده است.
اگر ما اسیر تفکر اسلام بودیم، اروپا اسیر تفکری بود که بسیار متحجرتر از تفکرات اسلامی است.
خواهرم!
عرصه ی پیشرفت در جهان نسبی است نه مطلق، ما خود را با ممالک مجاور مقایسه میکنیم.
من عرصه ی پیشرفت جهان را مانند مسابقهی دو و میدانی میبینم .
درست است که من معتقدم که در این عرصه پای ما را به طنابی بستهاند، اما میسحیت پای اروپا را با زنجیر بسته بود و کاملا طبیعی است که در مسابقه، ما از آنها جلو میزدیم، اما؛ آنها این زنجیر را از پای خویش گشودند و ما هچنان همان طناب را بر دو پای خویش بسته داریم.
خواهرم!
من از شما درخواست دارم که اندکی از تعصبات دینی دست بردارید تا بتوانید حقیقت را آنگونه که هست ببینید.
چرا فکر میکنید که انسان باید از نیروئی بترسد تا خلاف نکند؟
آیا فکر نمیکنید که خود این ادیان بسیاری از اخلاقها را زیر پا گذاشته اند؟
خواهرم !
هنوز هم مردد هستم که نظر نامهگونهی شما را منتشر و به اطلاع سایر هممیهنان برسانم یا نه، ولی بهنظرم می رسد که اگر اینکار را انجام دهم کمکی باشد برای هم میهنانی که مانند شما فکر میکنند.
امیدوارم که در یافتن حقیقت موفق باشید!
اسلام مجوز تجاوز جنسی را میدهد।زن در قرآن.نظر این خواهر:
با سلام.مدتی است که نوشته های شما را میخوانم و این نوشته ها من را به فکر فرو برده است.من دختری هستم دانشجو و البته عضو بسیج .آشنائی من با نوشته های شما از حدود دو هفته ی پیش آغاز شد، زمانی که قصد داشتم درباره ی معجزات علمی قرآن تحقیق کنم و مطالبی را در این زمینه جهت اثبات حقانیت اسلام با سایر دانشجویان در میان بگذارم.قصد داشتم که آنها را از آتش جهنم نجات دهم، قصد داشتم که باعث تقویت ایمان دوستانم گردم، قصد داشتم که آنها را به عفت راهنمائی نمایم.اما هرگز تصور نمیکردم که نه تنها باعث ازدیاد ایمان آنها نخواهم شد؛ بلکه ممکن است نتیجه ی معکوسی بگیرم.اگر احادیثی از حضرت محمد و یا ائمه بدستم میرسید درصورتیکه غیر عقلانی بنظر میرسید آنها را جعلی میدانستم، اما تصور نمیکردم که آیات قرآن نیز چنین باشد، من قرآن را با تمام وجود قبول داشتم .مطلبی که باعث تکان خوردن من شد نوشته ای از شماست با عنوان زن در قرآن.من هرگز تصور نمیکردم که مقام زن در اسلام اینگونه باشد، من هرگز تصور نمیکردم که اسلام مجوز تجاوز جنسی به زنان کافرین را بدهد.البته صیغه زیاد با عقلم تطابق نداشت اما همواره آنرا بگونه ای میپذیرفتم، اصرار روحانی حوزه در بیان ثواب صیغه را همسان ازدواج میدانستم و اینکار را کاملا پسندیده میدانستم، کاری که دارای اجر اخروی نیز میباشد.نوشته های ساده و در عین حال پر محتوای شما باعث بیداری من شده، اما نمیدانم چرا نمیتوانم از عقایدم دست بردارم؟ گاهی شبها تا پاسی از آن بیدارم و آرزو میکنم که کاش میمردم و نوشته هایتان را نمیخواندم.از یک سو از گذشته ی اسلامی خویش احساس شرم میکنم و از سوئی دیگر نمیتوانم بپذیرم که تصوراتم از اسلام سرابی بیش نبوده.در یکی از نوشته هایت نوشته ای که از دختران مسلمان متعجب هستی، اما بدان که با نوشته هایت آرامش روانی را از من گرفته ای نمیدانم که نفرینت کنم یا تشکر.از شما خواهش میکنم که مرا در این زمینه راهنمائی نمائید.