تقدیم به محسن امیر ارصلانی، کسی که به خاطر نپذیرفتن زندگی یونس در شکم ماهی توسط داعشان ایران اعدام شد.
داستان یونس یکی از خرافات قرآنی است، آن گونه که در روایات اسلامی گفته شده، او سالیان زیادی را در میان قوم خویش به تبلیغ الله و ترغیب آنان به بندگی کردن گذرانید و تنها دو یا سه نفر بیشتر به او ایمان نیاوردند؛ وی از دست آنان ناراحت گردید و الله هم به او اطلاع داد که قرار است قومش را دچار عذاب گرداند، وی ایشان را ترک نمود و به سراغ کشتی که پر از مسافر بود رفت.
در این داستان گفته نشده که یونس قصد رفتن به کجا را داشت؛ او از آنان خواهش نمود که وی را همراه خود ببرند، هنگامی که کشتی به میان دریا رسید، ماهی بزرگی در حالی که گرسنه و دهنش باز بود جلوشان پدیدار گردید؛ مسافران قرعهکشی کردند و قرعه به نام یونس میافتد تا به دریا انداخته و خوراک ماهی شود؛ در این داستان علاوه بر اینکه گفته شده یونس مدتی را در شکم ماهی گذرانید و در آنجا به عبادت الله مشغول بود، بیان شده پس از این که الله او را از تسبیح کنندگان خویش یافت، وی را در بیابانی کاملا خشک رها نمود، شدت این خشکی تا بدانجا بود که الله مجبور شد بالای سر یونس کدوئی برویاند، شرح داستان به نقل از قرآن:
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(صافات/139) و یقینا یونس از فرستادگان (پیامبران) بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (صافات/140) هنگامی که او به کشتی پر (از مسافر) فرار کرد.
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ (صافات/141) پس قرعه کشی کردند و او از بدشانسان بود.
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ (صافات/142) پس ماهی او را لقمه کرد و او سرزنش گر (خویش) بود.
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ (صافات/143) اگر از تسبیح کنندگان نبود.
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(صافات/144) تا روزی که برانگیخته میشوند (قیامت) در شکمش میماند.
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ (صافات/145) در حالی که بیمار بود در بیابان خشک افنکدیم.
وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ (صافات/146) و بالای سرش کدوئی رویانیدیم. (1)
این کدو همان نعمت پروردگار بود؛ زیرا شدت حشکی در آن بیابان تا بدانجا بود که امکان روئیده شدن کدو هیچ جا نبود جر بالای سر یونس:
لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ (قلم/ 49) و اگر نعمت پروردگارش به او نمیرسید در بیابان خشک نکوهش شده میافتاد.
الله در اینجا یادش رفته که از چگونگی آب خوردن یونس نام ببرد.
یونس درمانده مرتبا الله را صدا میزد:
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبیاء/ 87) و ذوالنون (یونس) هنگامی که خشمگین رفت و گمان کرد که هرگز بر او (سخت) نمیگيريم و در تاريکی ندا داد "هيچ خدايی جز تو نيست، تو پاکی ومن از ستمکاران هستم.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ (انبیاء/ 88) و دعایش را پذیرفتیم و نجاتش دادیم و همچنین مؤمنین را نجات میدهیم.
فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (قلم/ 50) پس پروردگارش او را نجات و او را از نیکوکاران قرار داد.
علت فرار یونس، آگاهی او از تصمیم الله بر نابودی قومش بود که بعدا الله در تصمیمش تجدید نظر نمود، البته الله سابقه دارد که پس از شناخت مردم حکمش را تغییر دهد:
فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ (یونس/ 98) چرا مردم هيچ روستائی هنگامی که ايمانشان به آنان سود میداد، ايمان نياوردند مگر قوم يونس که چون ايمان آوردند، عذاب خواری در دنيا را از ایشان برداشتيم و تا هنگامی که زمان مرگشان فرا رسيد از زندگی بهره مندشان نمودیم.
نکته جالب دیگر این داستان، این است که الله نمیداند تعداد ایمان آوردندگان به یونس چند نفر است! صد هزار نفر یا بیشتر از صد هزار!
و أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (صافات/147) و او را به سوی 100،000 نفر و یا بیشتر فرستادیم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ (صافات/148) پس ایمان آوردند و تا مدتی به ایشان نعمت دادیم.
جالب اینجاست که محمد از قول الله یونس را سرزنش میکند به خودش میگوید تو مانند یونس نباش:
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ (قلم/48) در برابر فرمان پروردگارت شکیبا باش و مانند صاحب ماهی مباش که با دلی دردناک (الله) را ندا کرد.
اگر دقت کرده باشید، قرآن این داستان را بیشتر در سوره صافات بیان کرده است و تا آیه 148 ادامه دارد، اما به ناگاه گردآوردندگان قرآن داستان را کاملا عوض میکنند:
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (صافات/149) از ایشان استفتا کن که ایات ایا برای خودشان پسر میخواهند و برای الله دختر.
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ (صافات/150) ایا ما فرشتگان را دختر افریدم و اینان گواه بودند؟
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ (صافات/152) دختر را بر پسر ترجیح داد؟
شرح ماجرای شیطان نامیدن زن توسط الله
========================================
(1) ترجمه محمد مهدی فولادوند:
و بر بالاى (سر) او درختى از (نوع) كدوبُن رويانيديم.
ترجمه مشکینی:
و بر بالاى سر او بوتهاى از نوع كدو (يا موز يا انجير) رويانيديم.
ترجمه مجتبوی:
و بر (سر) او كدوبنى رويانيديم.
ترجمه بهرامپور:
و بر بالاى (سر) او بوته كدويى رويانديم.
ترجمه خرمشاهی:
و بر سر او (براى سايه افكنى) گياهى از قسم كدو رويانديم.
.................................................................................
در روایات مختلف اسلامی گفته شده که یونس اهل نینوا در عراق کنونی است، از نینوا تا نزدیک ترین دریا (دریای سیاه، مدیترانه و یا خلیج فارس) فاصله زیادی است، قرآن در این زمینه که یونس چند روز راهپیمائی کرد تا به دریا رسید، سکوت کرده است؛ همچنین او سوار کشتی شده و در میان دریاست که ماهی او را میبلعد، پرسش:
ماهی کجا و در کدامین بیابان کاملا خشک او را رها کرد؟
یونس چگونه توانست راه سرزمین نینوا را دوباره پیدا کند؟
البته اینکه او چگونه در شکم ماهی تنفس میکرد و چه میخورد، بحثی است جدا که وارد آن نمیشویم.
اگر گفته شود که معجزه بود، پس این همه داستان بافی برای چیست، همان مرحله اول بگویند کل داستان غیر علمی و معجزه است، به اصطلاح قال قضیه رو بکَنند.
يونس النبی ابن متى صاحب الحوت الذی بعث إلى أهل نينوى... (تفسیر المیزان/ جلد 14/ صفحه 314)
بعث الله يونس عليه السلام إلى أهل نينوى من أرض الموصل... (البدایه و النهایه/ ابن کثیر/ جلد 1/ صفحه 267 - فتح الباری فی شرح صحیح البخاری/ جلد 6/ صفحه 325)
حدثنی الحارث قال حدثنا الحسن الأشيب قال سمعت أبا هلال محمد بن سليم قال حدثنا شهر بن حوشب قال أتاه جبريل عليه السلام يعنى يونس و قال انطلق الى اهل نينوى... (التاریخ الطبری/ جلد 1/ صفحه 458)
داستان یونس یکی از خرافات قرآنی است، آن گونه که در روایات اسلامی گفته شده، او سالیان زیادی را در میان قوم خویش به تبلیغ الله و ترغیب آنان به بندگی کردن گذرانید و تنها دو یا سه نفر بیشتر به او ایمان نیاوردند؛ وی از دست آنان ناراحت گردید و الله هم به او اطلاع داد که قرار است قومش را دچار عذاب گرداند، وی ایشان را ترک نمود و به سراغ کشتی که پر از مسافر بود رفت.
در این داستان گفته نشده که یونس قصد رفتن به کجا را داشت؛ او از آنان خواهش نمود که وی را همراه خود ببرند، هنگامی که کشتی به میان دریا رسید، ماهی بزرگی در حالی که گرسنه و دهنش باز بود جلوشان پدیدار گردید؛ مسافران قرعهکشی کردند و قرعه به نام یونس میافتد تا به دریا انداخته و خوراک ماهی شود؛ در این داستان علاوه بر اینکه گفته شده یونس مدتی را در شکم ماهی گذرانید و در آنجا به عبادت الله مشغول بود، بیان شده پس از این که الله او را از تسبیح کنندگان خویش یافت، وی را در بیابانی کاملا خشک رها نمود، شدت این خشکی تا بدانجا بود که الله مجبور شد بالای سر یونس کدوئی برویاند، شرح داستان به نقل از قرآن:
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(صافات/139) و یقینا یونس از فرستادگان (پیامبران) بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (صافات/140) هنگامی که او به کشتی پر (از مسافر) فرار کرد.
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ (صافات/141) پس قرعه کشی کردند و او از بدشانسان بود.
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ (صافات/142) پس ماهی او را لقمه کرد و او سرزنش گر (خویش) بود.
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ (صافات/143) اگر از تسبیح کنندگان نبود.
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(صافات/144) تا روزی که برانگیخته میشوند (قیامت) در شکمش میماند.
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ (صافات/145) در حالی که بیمار بود در بیابان خشک افنکدیم.
وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ (صافات/146) و بالای سرش کدوئی رویانیدیم. (1)
این کدو همان نعمت پروردگار بود؛ زیرا شدت حشکی در آن بیابان تا بدانجا بود که امکان روئیده شدن کدو هیچ جا نبود جر بالای سر یونس:
لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ (قلم/ 49) و اگر نعمت پروردگارش به او نمیرسید در بیابان خشک نکوهش شده میافتاد.
الله در اینجا یادش رفته که از چگونگی آب خوردن یونس نام ببرد.
یونس درمانده مرتبا الله را صدا میزد:
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبیاء/ 87) و ذوالنون (یونس) هنگامی که خشمگین رفت و گمان کرد که هرگز بر او (سخت) نمیگيريم و در تاريکی ندا داد "هيچ خدايی جز تو نيست، تو پاکی ومن از ستمکاران هستم.
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ (انبیاء/ 88) و دعایش را پذیرفتیم و نجاتش دادیم و همچنین مؤمنین را نجات میدهیم.
فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (قلم/ 50) پس پروردگارش او را نجات و او را از نیکوکاران قرار داد.
علت فرار یونس، آگاهی او از تصمیم الله بر نابودی قومش بود که بعدا الله در تصمیمش تجدید نظر نمود، البته الله سابقه دارد که پس از شناخت مردم حکمش را تغییر دهد:
فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ (یونس/ 98) چرا مردم هيچ روستائی هنگامی که ايمانشان به آنان سود میداد، ايمان نياوردند مگر قوم يونس که چون ايمان آوردند، عذاب خواری در دنيا را از ایشان برداشتيم و تا هنگامی که زمان مرگشان فرا رسيد از زندگی بهره مندشان نمودیم.
نکته جالب دیگر این داستان، این است که الله نمیداند تعداد ایمان آوردندگان به یونس چند نفر است! صد هزار نفر یا بیشتر از صد هزار!
و أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (صافات/147) و او را به سوی 100،000 نفر و یا بیشتر فرستادیم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ (صافات/148) پس ایمان آوردند و تا مدتی به ایشان نعمت دادیم.
جالب اینجاست که محمد از قول الله یونس را سرزنش میکند به خودش میگوید تو مانند یونس نباش:
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ (قلم/48) در برابر فرمان پروردگارت شکیبا باش و مانند صاحب ماهی مباش که با دلی دردناک (الله) را ندا کرد.
اگر دقت کرده باشید، قرآن این داستان را بیشتر در سوره صافات بیان کرده است و تا آیه 148 ادامه دارد، اما به ناگاه گردآوردندگان قرآن داستان را کاملا عوض میکنند:
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (صافات/149) از ایشان استفتا کن که ایات ایا برای خودشان پسر میخواهند و برای الله دختر.
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ (صافات/150) ایا ما فرشتگان را دختر افریدم و اینان گواه بودند؟
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ (صافات/152) دختر را بر پسر ترجیح داد؟
شرح ماجرای شیطان نامیدن زن توسط الله
========================================
(1) ترجمه محمد مهدی فولادوند:
و بر بالاى (سر) او درختى از (نوع) كدوبُن رويانيديم.
ترجمه مشکینی:
و بر بالاى سر او بوتهاى از نوع كدو (يا موز يا انجير) رويانيديم.
ترجمه مجتبوی:
و بر (سر) او كدوبنى رويانيديم.
ترجمه بهرامپور:
و بر بالاى (سر) او بوته كدويى رويانديم.
ترجمه خرمشاهی:
و بر سر او (براى سايه افكنى) گياهى از قسم كدو رويانديم.
.................................................................................
در روایات مختلف اسلامی گفته شده که یونس اهل نینوا در عراق کنونی است، از نینوا تا نزدیک ترین دریا (دریای سیاه، مدیترانه و یا خلیج فارس) فاصله زیادی است، قرآن در این زمینه که یونس چند روز راهپیمائی کرد تا به دریا رسید، سکوت کرده است؛ همچنین او سوار کشتی شده و در میان دریاست که ماهی او را میبلعد، پرسش:
ماهی کجا و در کدامین بیابان کاملا خشک او را رها کرد؟
یونس چگونه توانست راه سرزمین نینوا را دوباره پیدا کند؟
البته اینکه او چگونه در شکم ماهی تنفس میکرد و چه میخورد، بحثی است جدا که وارد آن نمیشویم.
اگر گفته شود که معجزه بود، پس این همه داستان بافی برای چیست، همان مرحله اول بگویند کل داستان غیر علمی و معجزه است، به اصطلاح قال قضیه رو بکَنند.
يونس النبی ابن متى صاحب الحوت الذی بعث إلى أهل نينوى... (تفسیر المیزان/ جلد 14/ صفحه 314)
بعث الله يونس عليه السلام إلى أهل نينوى من أرض الموصل... (البدایه و النهایه/ ابن کثیر/ جلد 1/ صفحه 267 - فتح الباری فی شرح صحیح البخاری/ جلد 6/ صفحه 325)
حدثنی الحارث قال حدثنا الحسن الأشيب قال سمعت أبا هلال محمد بن سليم قال حدثنا شهر بن حوشب قال أتاه جبريل عليه السلام يعنى يونس و قال انطلق الى اهل نينوى... (التاریخ الطبری/ جلد 1/ صفحه 458)