ادعا میگردد که قرآن دارای معجزه است، ادعا میگردد که نویسندهی این کتاب خداوندی است به نام الله که آفرینشگر همه چیز است، ادعا میگردد که انسان را الله برای بندگی کردنش آفریده است:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/56) و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند. (شرح)
بگذریم از اینکه همین خدا از وجود این همه کراتی که در گیتی وجود دارد غافل است، اما صرف اینکه ادعا شود موجودی وجود دارد با نام کلی خدا که خود را پنهان نگه داشته و با ایما و اشاره سخن میگوید و شخصی هم پیدا شده که مدعی است همین خدا او و نژاد او را بر تمامی جهانیان برگزیده، نشانهای است از وجود تناقض در ذات این خدا:
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آل عمران/33) ) به يقين الله، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ آل عمران/34) ) فرزندانى كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و الله شنواى داناست
برای اینکه ثابت شود این کتاب واقعا نویسندهاش کسی است که علم کل است باید سخنانی که به او نسبت داده شده را بررسی نمود، این سخنان طبیعتا نباید مشمول مرور زمان گردند، البته خود قرآن هم میگوید که " منِ خدا در این کتاب از بیان چیزی فروگذاری نکردهام و همه چیز در این کتاب وجود دارد":
وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (انعام/38) و هيچ جنبندهاى در زمين و نه هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند وجود ندارد مگر آنكه آنها ملتهائى مانند شما هستند ما هيچ (از بیان) چيزى را در كتاب (قرآن) فروگذار نكردهايم، سپس به سوى پروردگارشان برانگیخته خواهند شده.
وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ (نحل/89) و روزى را كه در هر ملتی گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را بر ایشان گواه آوريم و اين كتاب را كه روشن کنندهی هر چيزى است و براى مسلمین راهنما و رحمت و بشارتگرى است بر تو فرو فرستادیم.
اما برخی از آیات قرآن آنچنان به اصطلاح ناشیانه بیان شده که انسان انگشت حیرت را بر دهن میگیرد از کسانیکه کوشش در علمی نشان دادن این کتاب دارند، از ادعای خلقت زمین در 4 روز و آسمان با تمام آنچه که در آن هست را در 2 روز گرفته تا سایر خرافات این کتاب.
در اینجا آیهای از این کتاب را مینویسم که نشانهای است از عمق خراقی بودن قرآن؛ برای محمد ابن عبدالله بارش تگرگ از میان ابرها غیر قابل هضم بود، بنابراین جملهای از قول خدایش را بیان نمود که در حال حاضر و با پیشرفت دانش بشری کاملا خندهآور میباشد.
برای محمد، پیامآور خود خواندهی الله، راهی برای توجیه بارش تگرگ نبود جز اینکه بگوید در آسمان کوهی وجود دارد که تگرگ از آنجا میبارد:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (نور/43) آيا ندیدهای (ندانستهاى) كه الله ابر را به آرامى مىراند ،سپس ميان آن پيوند برقرار میکند آنگاه آن را فشرده مینماید؛ پس دانههاى باران را مىبينى كه از میان آن بيرون مىآيد و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد و هر كه را بخواهد بوسیلهی آن(تگرگ) آسیب میزند و هرکسی را که بخواهد از این آسیب دور میدارد، کم مانده است روشنائى برقش چشمها را ببرد(کور سازد).
آنچه در این واضح است این موضوع میباشد که محمد معتقد به وجود کوهی است در آسمان که الله با بارش تگرگ از آن، به دلخواه خود هر کسی را که بخواهد بوسیلهی آن تگرگ آسیب میرساند و هرکسی که دلش را بخواهد به او آسیبی وارد نمینماید، وی همچنین تحت تأثیر برقی که هنگام بارش شدید باران، در آسمان میزند قرار گرفته و میگوید که روشنائی این برق کم مانده است که چشمها را کور نماید.
برخی از دوستان مسلمان اقدام به توجیه این آیه می کنند که منظور قرآن از کوه استعاره است یعنی ابر را به کوه تشبیه کرده است، اگر اندکی دقت آیه خوانده شود متوجه میشویم که قرآن گفته "يُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ " از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد. اگر استدلال این عزیزان را بپذیریم باید میگفت " يُنَزِّلُ مِنَ السحاب کالجبال فِيهَا مِن بَرَدٍ (فرو میریزد از ابرهائی کوه مانند که در آن تگرگ است)
خرافات این آیه به اندازهای آشکار است که من نیازی به شرح اضافه را در آن نمیبینم!
این هم نظر خرافی اسلام در مورد رعد و برق:
رعد و برق در قرآن ، رعد گرزی آتشین در دست دارد که ابرها را به مکان بارش میبرد. (کلیک کنید)
============================================================================
نقل از تفاسیر معتبر قدیمی در اولین فهم از آیه:
البغوی در تفسیرش اولین چیزی که از این ایه فهمیده، این است که در آسمان کوهی از تگرگ وجود دارد:
تفسیر بغوی(وفات قرن پنجم هجری):
وقيل : معناه وينزل من جبال في السماء تلك الجبال من برد . وقال ابن عباس رضي الله تعالى عنهما : أخبر الله - عز وجل - أن في السماء جبالا من برد ، ومفعول الإنزال محذوف تقديره : وينزل من السماء من جبال فيها برد ، فاستغنى عن ذكر المفعول للدلالة عليه . قال أهل النحو ذكر الله تعالى " من " ثلاث مرات في هذه الآية فقوله " من السماء " لابتداء الغاية ، لأن ابتداء الإنزال من السماء ، وقوله تعالى " من جبال " للتبعيض لأن ما ينزله الله تعالى بعض تلك الجبال التي في السماء ، وقوله تعالى : " من برد " للتجنيس لأن تلك الجبال من جنس البرد . ( فيصيب به ) يعني بالبرد ( من يشاء ) فيهلك زروعه وأمواله ، ( ويصرفه عن من يشاء ) فلا يضره ، ( يكاد سنا برقه ) يعني ضوء برق السحاب ، ( يذهب بالأبصار ) شدة ضوئه وبريقه ، وقرأ أبو جعفر : " يذهب " بضم الياء وكسر الهاء.
طبری در تفسیر این آیه، اولین فهمش وجود کوهی از تگرگ در آسمان است:
أن معناه أن الله ينزل من السماء من جبال في السماء من برد مخلوقة هنالك خلقة ، كأن الجبال على هذا القول هي من برد ، كما يقال : جبال من طين.
القرطبی متوفی قرن هشتم هجری، مانند سایر مفسرین قدیمی و معتبر، اولین استنباطش وجود چنین کوهی در آسمان است:
خلق الله في السماء جبالا من برد ، فهو ينزل منها بردا ؛ وفيه إضمار ، أي ينزل من جبال البرد بردا ، فالمفعول محذوف . ونحو هذا قول الفراء ؛ لأن التقدير عنده : من جبال برد ؛ فالجبال عنده هي البرد . و ( برد ) في موضع خفض ؛ ويجب أن يكون على قوله المعنى : من جبال برد فيها ، بتنوين جبال . وقيل : إن الله تعالى خلق في السماء جبالا فيها برد ؛ فيكون التقدير : وينزل من السماء من جبال فيها برد . و ( من ) صلة .
علامه مجلسی معتقد است که در آسمان کوهی از تگرگ وجود دارد همانگونه که در زمین کوه از سنگهاست. (بحار الانوار/جلد 56/صفحه 363):
المراد بالسماء المظله و فيها جبال من برد كما فی الأرض جبال من حجر.