ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

علت کینه‌ی مسلمانان نسبت به ایرانیان چه بود، بررسی ادعای پیشگوئی قرآن از شکست ایرانیان.؟


روش نقد من خلاصه نویسی است.

      ایران و روم دو ابرقدرت منطقهای بودند که مدت‌ زیادی بود با هم در نبرد بودند؛ مسلمانان خود را به رومیان نزدیکتر می‌دانستند؛ زیرا آنان را اهل کتاب می‌پنداشتند و ایرانیان را به قول خودشان مجوس، این درحالی بود که غیر مسلمانان منطقه‌ی مکه و اطراف آن به همین دلایل، خود را به ایرانیان نزدیکتر می‌دانستند(دشمن دوست دشمن، دوست است).

      البته جالب اینکه اسلام معتقد است انجیل نیز تحریف شده است(این موضوع نشانه‌ی عدم آگاهی محمد از انجیل است زیرا مسیحیان ادعا ندارند که کتابی به نام انجیل نوشته‌ی خداست، آنان نقل قولهای مختلف از احوال مسیح را در کتابهای مختلفی گرد هم آورده‌اند) اعتقاد به تحریف شدن انجیل، اعتقاد به نبود مسیحیت واقعی است، اما معلوم نیست که چرا مسلمانان تا این اندازه خود را به رومیان نزدیک می‌دانستند.
      به نظر من این نزدیکی به دلیل دشمنی و کینه توزی آنان از ایرانیان است، ایرانیانی که معلوم نیست چه هیزم تری به اعراب فروخته بودند؟ یکی از این هیزم‌ها احتمالا وجود سلمان بوده؛ سلمانی که به دلیل اعتقاد خاص دینی‌اش، نخست به روم و سپس به اعراب مسلمان پناهنده و مسلمان شد.
      ایران و روم همواره با هم درگیری داشتند؛ گاهی ایرانیان و زمانی هم رومیان پیروز این جنگها می‌شدند؛ در یکی از این نبردها، ایرانیان بر رومیان پیروز شدند؛ غیر مسلمانان با شنیدن این خبر شادمان گشتند، این شادمانی همراه با ناراحتی، اندوهگین شدن و یأس مسلمانان بود؛ این اندوه و خشم در محمد ابن عبدالله هم کاملا هویدا بود؛ این بود که به مسلمانان گفت: رومیان در عرض چند سال پیروز خواهند شد؛ او مدت این چند سال را مشخص نکرد و نگفت که در نبرد بعدی این پیروز حاصل خواهد شد، جالب‌تر این است که او حتی مکان این پیروزی را نیز مشخص نکرد و تنها به گفتن اینکه در طی چند سال پیروز خواهند شد، بسنده نمود.
   قرآن در آیه‌ای که بیان خواهد شد، گفته "روم در نزدیکترین سرزمین شکست خورد"، تقربیا تمامی مفسران بزرگ و به نام اسلام "ادنی الارض" را سرزمین نزدیک به مکه که شام باشد معنی کرده‌اند، این موضوع مهم نیست که ادنی الارض کجاست؛ اما رندی مسلمین را ببینید که در همین موضوع دو دروغ به کار برده اند، یکی اینکه برخلاف معنی قرآن که گفته روم در نزدیکترین سرزمین شکست خورد را برعکس معنی کرده و به "در نزدیکترین سرزمین پیروز خواهد شد" معنی کرده اند؛ مثلا طبری در تفسیر همین ایه می‌گوید "الم غلبت الروم فی ادنی ارض و هو ارض شام؛ یعنی روم در نزدیکترین سرزمین که سرزمین شام باشد شکست خورد؛  دوم اینکه آن را به بحر المیت ربط می‌دهند .
    از آنجائیکه الله خود را پشت سر و کمک کننده‌ی رومیان می‌دانست، پس باید این پیروزی قاطع و همراه با شکست کامل ایرانیان باشد که چنین شکستی در تاریخ و در زمان ادعای محمد مبنی بر فرستاده شدن(رسول) از سوی الله، برای ایرانیان ثبت نشده است؛ زیرا اگر چنین شکستی قاطع ثبت شده بود نبرد قادسیه و سایر جنگهای سخت اعراب مسلمان با ایرانیان معنا نداشت.
      این پیش بینی از جهتی دیگر نیز قابل بررسی است و آن هم رندبازی پیش بینی کننده است؛ قرآن بیان می‌نماید که ایرانیان با نصرت الله از رومیان در مدت چند سال شکست خواهند خورد؛ این در حالی است که مدت را مشخص ننموده است.
      فرض می‌کنیم که چنین شکستی صورت گرفته است، آیا برای دو ابرقدرتی که دائما در طول تاریخ با هم در نبرد بوده‌اند و بطود متناوب بر هم پیروز می‌شدند، چنین پیش‌بینی کاری است اعجاب انگیز؟ این پیش بینی مانند این است که اگر رقیب "الف" از "ب" شکست خورد و این دو دارای طرفدارانی باشند؛ به طرفداران "الف" بیان نمائیم که شما ناراحت نباشید، زیرا پس از چند سالی "الف" بر "ب" پیروز خواهد شد و مدت را مشخص ننمائیم.
      همه‌ی اینها را به کنار:
      آیا در حالتی که احتمال درست شدن پیش بینی 50% باشد، معجزه‌ای نهفته است؟
      البته محمد ابن عبدالله برای حالت باخت نیز راهکاری را در قرآن پیش بینی نموده است و آن نسخ آیات قرآن است.
            قرآن بیان می‌نماید که اگر ما آیه‌ای را نسخ کردیم، مانند و یا بهتر از آن را جایگزین می‌نمائیم( مانند این نمونه):
     " وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/52" هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند، سپس آیاتش را محکم می‌سازد.
      اما آیه‌ی مربوطه:
      غُلِبَتِ الرُّومُ (روم/2) روم شكست خورد.
      فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ(روم/3) در نزديكترين سرزمين و ایشان پس از شکستشان، پيروز خواهند گرديد.
      فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (روم/4) در مدت چند سال، (زیرا که) کار در گذشته و آینده برای الله است، و آن روزى است که مؤمنان شاد میشوند.
      بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(روم/5) (این پیروزی) با یاری الله است و (الله) هر کس را بخواهد یاری خواهد نمود و او بزرگوار و رحم کننده است.
      ابن آیه از همه جالب‌تر است؛ لشکریان رومیان همواره در طول تاریخ از بی‌رحم‌ترین سربازان جهان بوده‌اند، و این ایرانیان بودند که با تسامح و تساهل نسبت به اقوام شکست خورده، آنان را پناه می‌دادند، نمونه‌ی بارز این پناه دادن یهودیان بودند، هیچ سندی در تاریخ وجود ندارد که ایرانیان با مسیحیان بدلیل مسیحی بودن، جنگیدند؛ حال دلیل این کینه‌توزی اعراب مسلمان از ایرانیان چیست، کاملا پرسش بر انگیز است!؟
      آن گونه که ادعا می‌گردد ابتدا و در اوایل اسلام ایرانیان بر رومیان پیروز شدند که این موضوع باعث ناراحتی مسلمین گردید و باز طبق گفته‌های مسلمین در اواخر اسلام و زمان صلح حدیبیه این پیروزی در "ادنی الارض" اتفاق افتاد.
    یکی از موضوعاتی که مسلمین معجزه تراش بیان می‌نمایند این است که قرآن از لفظ "ادنی الارض" استفاده نموده که منظور "بحر المیت است"، در پاسخ باید گفت:
     اولا در کجای تاریخ بیان شده که در زمان ادعای پیامبری از سوی محمد چنین نبردی در منطقه‌ی بحرالمیت صورت گرفته است؟
     ثانیا؛ چرا کسی از پیشینیان و خود محمد چنین فهمی را از "ادنی الارض" نداشته است؟
      بغوی در تفسیر این آیه می‌گوید که منظور نزدیکترین نقطه‌ی سرزمین شام به عرب و عجم(در آن زمان به ما ایرانیان عجم می‌گفتند گرچه به معنی عمومی بیگانه است) می‌باشد:
وهي أدنى الشام إلى أرض العرب والعجم... (1)

      قرطبی در تفسیرش به صراحت بیان می‌نماید که در اینجا "ادنی" به معنی "نزدیکتر" می‌باشد:
"و ادنى معناه اقرب" 
      او از قول مجاهد بیان می‌نماید که مکان جنگ نقطه‌ای بوده بین عراق و شام و البته نظرات مختلف(2).
طبری در تفسیرش می‌گوید که "ادنی الارض" از ایران تا شام را شامل می‌شود:
"من ارض الشام الى ارض فارس ....(3)

=========================================
(1)  
انه كان بين فارس و الروم قتال، و كان المشركون يؤدون ان تغلب فارس الروم، لان أهل فارس كانوا مجوسا اميين، والمسلمون يؤدون غلبه الروم على فارس، لكونهم أهل كتاب، فبعث كسرى جيشا الى الروم و استعمل عليها رجلا يقال له شهريراز، و بعث قيصر جيشا إلى فارس و استعمل عليهم رجلا يدعی يحفس، فالتقيا باذرعات و بصرى، وهي ادنى الشام إلى أرض العرب و العجم ، فغلبت فارس الروم ، فبلغ ذلك المسلمين بمكه، .....

(2)
 وجاء الخبر الى النبی صلى الله عليه و سلم يوم الحديبيه، ففرح من معه من المسلمين؛ فذلك قوله تعالى: الم غلبت الروم فی ادنی الارض يعني أرض الشام؛ عكرمه: باذرعات، و هی ما بين بلاد العرب والشام  و قيل: ان قيصر كان بعث رجلا يدعى يحنس وبعث كسرى شهربزان فالتقيا باذرعات  وبصرى وهی ادنى بلاد الشام إلى ارض العرب والعجم. مجاهدبالجزيره، و هو موضع بين العراق والشام مقاتلبالاردن  وفلسطين و ادنى معناه اقرب. قال ابن عطيهفان كانت الواقعه باذرعات فهی من ادنى الأرض بالقياس إلى مكه...

(3)
و الصواب من القراءه فی ذلک عندنا الذی لا يجوز غيره بضم الغين  لاجماع الحجه من القراء عليه فإذ كان ذلک كذلک فتاويل الكلام: غلبت فارس الروم (فی ادنی الارض) من ارض الشام الى ارض فارس.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

بزرگترین جنایتکار تاریخ بشر کیست؟

می‌گویند دین حافظ اخلاق است و پیامبر اسلام بیان می‌نماید که من برای کامل کردن کرامات اخلاقی بشر مبعوث گردیدم.

پرسش من این است که آیا اخلاقیات را تنها در حجاب و نداشتن رابطه بین دختر و پسر پیش از ازدواج خلاصه می نمائید، یا کشتار انسانها نیز شامل کرامات اخلاقی می‌گردد؟

این چه کراماتی است که خدای مسلمانان به پیروانش دستور می‌دهد که کفار(دگراندیشان) را هر جا که یافتید گردن بزنید؟

این چه اخلاقیاتی است که خدای مسلمانان، الله، کل بشریت را غیر نوح و برخی از اعضاء خانواده‌اش از بین می‌برد؟

آیا این یعنی حفظ کرامات انسانی که برای از بین بردن مخالفان الله باید بزرگترین نسل کشی تاریخ بشر صورت گیرد؟ گناه فرزندان و بچه‌های خردسال به‌ قول الله کافر چیست؟

او حتی در این نسل کشی دسته جمعی، به جانوران هم رحم نمی کند و تنها از هر گونه ای یک جفت باقی می گذارد.


آیا این اخلاقیات است که بخاطر قتل شتری، کل قوم صالح نابود گردند؟:

فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (اعراف/77) پس آن ماده‏شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مى‏دهى براى ما بياور.

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف/78) آنگاه زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند.

ای مسلمان! چند قوم بوسیله‌ی عذابه‌ای الله نابود شدند؟

آیا این ار بین بردن ها نسل‌کشی نیست؟

آیا جنایتکارتر از این الله سراغ دارید؟


منظور از الله همون اعتقاد اسلامی است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

الله برای امامان هنگام جماع(سکس)، نوشیدنی مخصوصی را می‌فرستاد!

امام صادق: اگر الله دوست داشته باشد که امامی را بیافریند، به فرشته‌ای دستور می‌دهد تا نوشیدنی از آب را از زیر عرش برگیرد و به پدر آن امام بنوشاند؛ از آن، امام خلق شود؛ پس (آن امام) در شکم مادرش به مدت چهل شبانه‌روز می‌ماند و صدائی را نشنود، سپس پس از این مدت سخن را می‌شنود، پس هنگامیکه زاده شد، همان فرشته در میان دو چشمانش می‌نویسد: "کلمات پروردگارت به راستی و دادگری انجام شد و تغییر دهنده‌ای برای کلماتش نیست". هرگاه امام پیش از او درگذرد(بمیرد)، الله برای او مناره‌ای از نور را می‌سازد تا بوسیله ی آن، رفتار خلائق را را بنگرد، و با او الله برای خلق خود حجت آورد.(اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)

این روایت از روایات متواتر در اصول کافی است. (محمد بن یحیی از محمد بن الحسین از موسی بن سعدان از عبدالله بن قاسم از حسن بن راشد از امام صادق).

روایتی دیگر

ابوبصیر گوید ما حج را همراه با اما صادق در همان سالی که پسرش موسی علیه السلام به دنیا آمده،انجام دادیم؛ هنگامیکه در ابواء (منطقه‌ای بین مکه و مدینه) پیاده شدیم، (امام صادق) برای ما سفره‌ی چاشت انداخت، شیوه‌ی او پذیرائی مفصل از یارانش بود؛ در این میان که ما مشغول خوردن بودیم، فرستاده‌ی حمیده(زن امام) آمده و به آن حضرت گفت: حمیده عرض می‌کند که من خود را از دست داده‌ام و مانند حال زائیدن در خود احساس می‌کنم در حالی که تو به من دستور داده بودی که پسرت را بر تو سبقت نگیرم(در نبود تو او را نزایم)؛ امام برخواست و با فرستاده رفت، هنگامیکه برگشت، یارانش به او گفتند: الله چشمت را روشن و ما را قربانت نماید! با حمیده چه کردی؟ امام گفت: الله او را حفظ کرد و به من پسری داد، او بهترین کسی است که الله او را در خلقتش آفریده است؛ حمیده درباره‌ی او گزارشی داده که گمان می‌کرد من آن را نمی‌دانم در صورتیکه همانا من می‌دانستم.

گفتم: قربانت، حمیده از او به شما چه گفت؟ فرمود: چون از شکم او بر زمین آمد دو دستش را بر زمین نهاد و سر به آسمان برداشت؛ من به او گفتم این نشانه‌ی ولادت فرستاده‌ی الله(رسول الله) است و نشانه‌ی هر وصی پس از اوست.

گفتم: حقیقت این نشانه درباره‌ی رسول الله(فرستاده‌ی الله) و وصی پس از او چیست؟

فرمود: آن شبی که نطفه‌ی جدم در آن بسته شد، یک آورنده‌ی غیبی جامی برای پدرش آورد که در آن نوشیدنی بود روان‌تر از آب، نرمتر از کره، شیرین‌تر از عسل، خنک‌تر از برف و سفیدتر از شیر مادر، به او نوشانید و دستور جماع (سکس) داد. او برخاست و جماع کرد، نطفه‌ی جدم بسته شد.

هنگامیکه شبی فرا رسید که قرار بود نطفه‌ی پدرم بسته شود؛ یک آورنده‌ی غیبی نزد او آمده و همان جام را با همان نوشیدنی به او عطا نمود و دستور جماع را صادر کرد، او هم برخاست و جماع نمود و نطفه‌ی پدرم بسته شد و چون شبی فرا رسید که نطفه من بسته شود، باز یک آوردنده‌ی غیبی با همان جام و نوشیدنی خدمت پدرم رسید و همان دستور را صادر نمود؛ او هم برخاست و جماع نمود تا نطفه‌ی من بسته شد.

هنگامیکه شبی فرا رسید که نطفه‌ی پسرم بسته شود، همان داستان تکرار گریدید؛ من جماع نمودم و نطفه‌ی پسرم، این مولود، بسته شد. او را باشید والله! او صاحب امر شما پس از من است.

براستی نطفه‌ی امام از همان چیزی است که به تو خبر دادم و چون در رحم 4 ماه بماند در او روح پدیدار شود. و الله تبارک و تعالی فرشته‌ای به نام حیوان بفرستد تا بر بازویش بنویسد : "کلمات پروردگارت به راستی و دادگری انجام شد و تغییر دهندهای برای کلماتش نیست".

هنگامیکه از شکم مادر بیفتد، با دو دست بر زمین آید و سر به آسمان بلند نماید، راز اینکه با دو دست بر زمین آید این است که هر دانش که الله از آسمان بر زمین نازل کرده را قبضه نماید و اینکه سر به آسمان دارد این است که یک منادی از آسمان به نام او و پدرش فریاد بزند:

ای پسر فلان! ثابت باش تا بر جا بمانی و تو برگزیده‌ی مخلوق من، گنجینه‌ی دانش من، امین به روح من و جانشین من در زمین هستی، بر تو و کسانیکه رشته‌ی ولایت دارند، امر خویش را حتمی نمودم، بهشت خویش را ارزانی دادم و آنها را در جوار خود پذیرفتم، کسانیکه دشمن تو هستمند را به صلیب خواهم کشید و سخت ترین عذاب من شامل او ست، اگرچه در دنیا به او روزی فراوانی دادم؛ هنگامیکه سخن منادی تمام شد؛ امام نوزاد دو دست را بر آسمان دراز می‌نماید و می‌گوید:

الله گواه است که غیر از او کسی سزاوار پرستش نیست و فرشتگان و دانشمندان هم گواهی می‌دهند ..... و چون چنین گفت ، الله به او دانش اول و آخر را عطا نماید و مستحق این گردد که روح در شب قدر از او دیدن نماید.

من عرض کردم : روح همان جبرئیل نیست؟ پاسخ فرمود که روح از جبرئیل بزرگتر است، همانا جبرئیل فرشته است و روح خلق بزرگوارتری از فرشته‌هاست مگر الله نمی‌گوید که همه‌ی فرشته‌ها و روح نازل می‌گردند؟(اصول کافی/ کتاب الحجه/ باب موالید الائمه)

این روایت هم از روایات متواتر اصول کافی است(علی بن محمد از عبدالله بن اسحاق العلوی از محمد بن زید الرزامی محمد بن سلیمان الدیلمی از علی ابن ابی حمزه از ابی بصیر(یکی از یاران امام صادق)

این داستان را با این داستان مقایسه نمائید.

در این داستان چند نکته نهفته است:

1- چرا این نوشیدنی که الله از زیر عرش یرای انعقاد نطفه فرستاده بود، به مادرش ننوشایدند؟

2- این نوشیدین را از کجا تهیه کرده بودند؟ از زیر عرش؟ مگر آنجا عالمی دیگر نیست؟

3- چرا الله بین مخلوقاتش تا این حد تبعیض قائل است؟

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

اسلام هم یهودیان را قوم برگزیده می‌داند!

   تأیید نژاد پرستی یهودی در قرآن
 محمد ابن عبدالله در ابتدای اسلام، برای خشنود کردن یهودیان و تشویق آنان به پذیرش اسلام، تمام داستانهای نژاد پرستانه‌ی تورات را به رسمیت شناخت و یهودیان را قومی برگزیده خواند که الله آنان را بر تمامی ملل جهان برتری داده، بر انان منت نهاد و انان را در سرزمین مقدسشان سکنی داد و برایشان از آسمان خوراکی نازل می‌کرد؛ هرگاه زیر آفتاب قرار می‌گرفتند، به ابر دستور می‌داد تا همواره برای آنان سایه ایجاد کند و حتی یک بار هم طبق نص صریح قرآن کوه طور را بالای سرشان قرار داد و برای اثبات وجود خدا، عده‌ای از آنان را به ملاقات او فرستاد، شرح کامل این داستان به نقل از قرآن:
     داستان موسی و قوم برگزیده‌ی خدا (در اینجا یَهُوَه) پس از شکافته شدن دریا و گذر از آن، دچار دگرگونی فراونی می‌شود؛ اگر تا پیش از این، سرگذشتی که قرآن از آنها ارائه می‌دهد از نظمی نسبی بر خوردار بود، از این پس این نظم به چشم نمی‌خورد؛ خدایشان آنها را از مصر فراری و به سرزمین مقدسی که به آنها وعده داده شده است راهنمائی می‌نماید، زیرا از دید یهوه، خدای یهودیان، و الله، خدای مسلمانان، این قوم (قوم یهود) را بر تمام جهانیان برتری داده است:
     يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/47) اى فرزندان اسرائيل(یعقوب)، از نعمتم كه بر شما ارزانى داشتم یاد کنید و  همانا من شما را بر جهانيان برترى دادم.
     الله بخاطر اینکه تأکید نماید یهودیان قوم برتری هستند، این آیه را عینا در جای دیگری تکرار می‌نماید(برای دیدن آیاتی از قرآن که عینا در جاهای مختلف تکرار شده کلیک کنید):
     يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/122) اى فرزندان اسرائيل(یعقوب)، از نعمتم كه بر شما ارزانى داشتم یاد کنید و  همانا من شما را بر جهانيان برترى دادم.
     قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (اعراف/140) (موسی) گفت آيا غير از الله خدائی براى شما بخواهم با اينكه او شما را بر جهانيان برترى داده است.
     قرآن از این هم فراتر رفته، بیان می‌نماید که من می‌خواهم مِنتی بر یهودیان بگذارم و این قوم را جانشین خویش بر روز زمین بگردانم:
     إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(قصص/4) فرعون در زمین سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت، طبقه‌‏اى از آنان را زبون می‌داشت پسرانشان را سر می‌بريد و زنانشان را زنده بر جاى می‌گذاشت كه وى از فسادكاران بود.
     وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ (قصص/5) و خواسته بودیم  بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند، منت بگذاریم و آنان را پيشوايان [مردم] بگردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم.
     وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ (قصص/6) و در زمين قدرتشان دهيم و به فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آنان بي‌مناک بودند نشان دهیم.
     پس الله اداره کرده که این قوم، قومی است که باید جانشینش بر زمین گردند، اما آیا این اراده، اراده‌ی تشریعی الله است یا تکوینی؟
     (اراده‌ی تشریعی، روشی است که الله برای انسانها یاد می‌دهد تا بدان وسیله به بهشت بروند(یعنی اسلام) و اراده‌ی تکوینی به اراده‌ای گفته می‌شود که قصد انجام آن‌ را را دارد؛ مانند آفرینش بشر؛ اراده‌ی تکوینی وقوعش قطعی است.(شرح کامل این موضوع)
     با نگاهی به اراده‌ا‌ی که الله برای قوم یهود نموده است، متوجه خواهیم شد که این خدا بر آنها منتی نموده است؛ تمام منت‌های الله در چارچوب اراده‌ی تکوینی او تعریف می‌گردد؛ پس این اراده‌ی الله است که قوم یهود، ائمه (پیشوا) و وارثان زمین گردند؛ آن هم به دلیل ستمی که مصریان بر آنها روا داشته‌اند!:
     وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ ( اعراف/137) و آن قوم (یهود) را كه مستضعف بودند، وارث مشرق‏ها و مغرب‏هاى سرزمينى ساختيم كه به آن بركت بخشيده بوديم (فلسطین کنونی) و به دلیل شکیبائی‌شا‌ن وعده نيكوى پروردگارت در حق فرزندان اسرائیل(قوم یهود) تحقق يافت و آنچه فرعون و قومش ساخته و برآورده بودند، نابود كرديم‏.
پرسش:
الله چه چیزی را نابود کرده بود؟
     می‌دانیم که فرعون‌های مصر به ساختن اهرام معروف هستند؛ آیا الله این اهرام‌ها را نابوده کرده است؟
   اما هنگامیکه دریا برای آنها شکافته شد و وارد سرزمین مقدسشان گردیدند با قومی بت پرست مواجه شدند:
     وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ   )اعراف/138)  و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم تا به قومى رسيدند كه بر بتهاى خويش همت می‌گماشتند؛ گفتند: اى موسى، همان گونه كه براى آنان خدايانى است براى ما خدايى قرار ده، گفت راستى شما نادانى می‌کنيد.
   همچنین خدا این قوم(قوم یهود) را تا این اندازه دوست دارد که برای هر عشیره‌ای (نوادگان دوازده  یعقوب) چشمه‌ای خاص را قرار داده بود و از آنها با بلدرچین برشته و گز انگبینی که از آسمان می‌فرستاد، پذیرائی می‌کرد:
     وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ    )اعراف/160)  و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند تقسيم كرديم و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشيد هر گروهى آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم از چيزهاى پاكيزه‏اى كه روزيتان كرده‏ايم بخوريد و بر ما ستم نكردند ليكن بر خودشان ستم مى‏كردند.
و باز در جائی دیگر:
     وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (بقره/57) و  بر شما ابر را سايه‏ گستر كرديم و بر شما گز انگبين و بلدرچين فرو فرستاديم از خوراكي هاى پاكيزه‌اى كه به شما روزى داه‌‏ايم بخوريد و بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا می‌داشتند.
     وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ (بقره/61)  هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تخته ‏سنگ بزن، پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت [به گونه‏اى كه] هر قبيله‌اى آبشخور خود را می‌دانست و از روزى الله بخوريد و بياشاميد و در زمين سر به فساد بر مداريد.
     این قوم از بس که بلدرچین و گز انگبین خوردند، به خدا اعتراض نمودند که چرا به ما خوارکی یک نواختی می‌دهی، ما از خوراکی‌های آسمانی خسته شدیم، به ما روئیدنی‌های زمین مانند عدس خیار، سیر و پیاز!:
     وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ (بقر/ 62) چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين می‌روياند از سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند، گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پست ‏تريد؟ پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواسته‌ايد براى شماست و خوارى و نادارى بر آنان زده شد و به خشم الله گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه‌هاى الله كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق می‌کشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند.
     حتی کوه طور را از جا کنده و بر بالای ایشان مانند سایبانی قرار داده بود:
    وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ  (اعراف/171) هنگامى كه كوه [طور] را بر بالایشان مانند چتری جابجا کردیم و چنان پنداشتند كه بر سرشان فرو خواهد افتاد، آنچه را كه به شما داه‌‏ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد شايد كه پرهيزگار شويد.
و در جائی دیگر:
     وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره / 63) هنگامی که از شما پيمان محكم گرفتيم و(کوه) طور را بالایتان بلند کردیم، آنچه را به شما داده‌ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد.
     او برای هدایت این قوم، اقدام به کشتار دسته‌جمعی و نسل کشی نمود، پس از این قتل عام است که به موسی تورات می‌دهد:
     وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿قصص/۴۳﴾ و به راستى پس از آنكه نسل‌هاى نخستين را هلاک كرديم به موسى كتاب داديم كه روشنگریها و رهنمود و رحمتى براى مردم بود اميد كه آنان پند گيرند.
زیرا تنها یهودیان را انسان می‌شمارد:
     قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ  (اعراف/144) (یهوه )گفت اى موسى، تو را با رسالت‌ها و با سخن گفتنم بر مردم برگزيدم پس آنچه را به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.
می‌دانیم که موسی تنها برای یهودیان پیامبری می‌کرد:
     حَقِيقٌ عَلَى أَن لاَّ أَقُولَ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (اعراف/105) (موسی گفت:) شايسته است كه بر الله جز حق نگويم من در حقيقت دليلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‌ام، پس فرزندان اسرائيل را همراه من بفرست.
     این سخنان موسی خطاب به فرعون است، همانگونه که مشاهده می‌گردد موسی (در این آیه و در تمام قرآن) حتی یک بار هم فرعون را به پرستش خدایش دعوت نکرد، زیرا این خدا مخصوص بنی اسرائیل می‌باشد.
خدا در این کتاب(تورات) که بصورت سنگ‌نوشته‌ای بود، تمام چیزها را نوشته بود:
     وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِّكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ )اعراف/145) و در الواح براى او در هر موردى پندى و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم پس آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند به زودى سراى نافرمانان را به شما می‌نمايانم.
     موسی ادعا کرده بود که به ملاقات خدا رفته است، اما یهودیان این گفته را باور نداشتند؛ بنابراین خدا اراده کرد که موسی و 70 نفر از یهودیان بعنوان شاهد برای ملاقاتش به کوه طور بروند:
     وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ   )اعراف/155) موسى از ميان قوم خود، هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد و چون زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر می‌خواستى آنان را و مرا پيش از اين هلاك می‌ساختى آيا ما را به [سزاى] آنچه كم خردان ما كرده‌اند نابود می‌کنی؟ اين جز آزمايش تو نيست هر كه را بخواهى به وسيله آن گمراه و هر كه را بخواهى هدايت می‌کنى تو سرور مايى پس ما را بيامرز و به ما رحم كن و تو بهترين آمرزندگانى.
     وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ  )اآل عمران /49)   (عیسی) فرستاده‌ای به سوى بنى اسرائيل در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‏اى آورده‌اام من از گل براى شما به شكل پرنده می‌سازم آنگاه در آنمی‌دمم پس به اذن الله پرنده‌اى مى شود و به اذن الله نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود می‌بخشم و مردگان را زنده می‌گردانم و شما را از آنچه می‌خوريد و در خانه هاي‌تان ذخيره  می‌کنيد خبر می‌دهم مسلما در اين براى شما اگر مؤمن باشيد عبرت است.
ادامه دارد..... .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

تناقض گوئی اسلام در مورد نامهای بتها

قرآن بیان می‌نماید که مردم زمان نوح، بتهائی به نام "سواع"، "یغوث"، "یعوق" و "نسر" را داشتند که آنها را مورد پرستش قرار می‌دادند:

وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا (نوح/23) و (مردم زمان نوح) گفتند هرگز خدايگان خود را رها نكنيد و نه "ود" را واگذاريد و نه "سواع" و نه "یغوث" و نه "یعوق" و نه "نسر" را.

اگر در آیه‌ی بالا دقت شود، متوجه خواهیم شد که قرآن این خدایگان(بتها) را با نام‌هائی عربی می‌خواند.

در تفسیرالمیزان در این رابطه نوشته شده است :
در كافى به سند خود از عبد الرحمان بن اشلّ بياع الانماط از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: بت "یغوث" در برابر درب كعبه نصب شده بود و جاى بت "يعوق" دست راست كعبه و محل بت" نسر" دست چپ كعبه بود.
و نيز در همين روايت آمده كه بت "هبل" بر بام كعبه "اساف" و "نائله" بر بالاى صفا و مروه نصب شده بودند.
و در تفسير قمى آمده كه امام (عليه السلام ) فرمود: بت "ود" متعلق به قبيله كلب و بت "سواع" متعلق به هذيل و بت "یغوث" مربوط به مراد و بت "یعوق" متعلق به همدان و بت "نسر" متعلق به حصين بود. (ترجمه ی المیزان/ج10/ص424)

پرسشی که پیش می‌آید این است که:

چگونه اعراب پیش از اسلام، از داستان نوح آگاهی داشتند؟

این نام‌ها، نام‌هائی عربی هستند؛ آیا این نام‌ها در تورات و یا انجیل آمده است که اعراب از آنها یاد گرفته‌اند؟

از دید اسلام، تمام انسانها از نسل نوح هستند و الله تمام موجودات زنده‌ی پیش از نوح را ازبین برد، بغیر از زوجی از آنها؛ آیا پیش از نوح مردم با زبان عربی با هم سخن می‌گفتند؟

به نظر می‌رسد که اسلام در اینجا دچار تناقض گردیده است، از یک سو این بت‌ها را با نام عربی می‌خواند و از سوی دیگر معتقد است که پیش از ابراهیم، اعراب وجود نداشتند؛ و تمام عربها از نسل ابراهیم هستند.

اگر این فرض را بپذیریم پس قرآن بت‌هائی که در میان قوم عرب اطراف مکه وجود داشته است را به زمان نوح ( با توجه به اینکه تمام انسانها ار نسل اویند، باید چند صد هزار سال پیش بوده باشد) ربط می‌دهد، تا پیش فرض خود را ثابت نماید.

البته باز جای پرسشی دیگر باقی می‌ماند و آن اینکه؛ چرا قرآن در سوره‌ی نجم، از قول اعراب، بت‌ها را دختران الله می‌‍نامد، نامی از این بتها نمی‌برد؟ زیرا این بتها(زمان نوح) باتوجه به قدمتشان می‌بایست از بزرگترین‌ها باشند.

Translate

بايگانی وبلاگ