یکی از روشهای الله(خدای وهمی) برای برخورد با مللی که ایمان نمی آوردند، نابودی آنان با فرستادن چیزی است که از آن به عنوان عذاب یاد می شود، از سوئی دیگر الله خودش را عادل مینامد؛ در این بخش از تحلیلهای مسائل اسلامی به این موضوع میپردازیم.
اولین و شاید بزرگترین این عذابها، توفان نوح میباشد، از دید قرآن(و دو دین سامی دیگر) زندگی بشر بر دو قسم میباشد: بخش نخست پیش از این توفان است و بخش دوم پس از آن.
پیش از وقوع این توفان، بشر عمری دراز داشت که میانگین آن بیش از هزار سال بوده است، آنچه که مسلم است نوح در منطقهای خاص زندگی میکرد، لذا او پیامبری بود برای مردم همان منطقه؛ از دید قرآن، آنان گناه فراوانی مرتکب میشدند و به فرمان الهی گوش فرا نمیدادند، بنابراین الله تصمیم به نابودی آنان گرفت؛ اما نابودی آنان همراه با نابودی کل بشریت بود؛ الله فقط خاندان نوح را زنده میگرداند و بشر را از نسل او قرار میدهد.
در داستان طوفان نوح قرآن اینگونه بیان میکند: تمام دنیا را آب فرا گرفت و الله برای حفظ گونههای مختلف جانداران، به نوح دستور میدهد که از هر گونه جانوری جفتش را در کشتی قرار دهد، پس از آن است که آب همه جا را فرا میگیرد.
بررسی این ادعا
این طوفان و بارش پس از آن، به اندازهای بود که تمام نقاط گیتی را آب فرا گرفت؛باریدن این مقدار باران با چرخه بارش سازگار نیست، برای اینکه آب کل گیتی را فرا گیرد باید ارتفاع اقیانوسها لااقل به اندازه ی کوه هیمالیا بالا بیاید، چگونه ممکن است که سطح اقیانوسها این همه بالا بیاد در حالیکه آب باران، ناشی از تبخیر همین اقیانوسهاست.
برای بارش این مقدار باران اگر هم کل اقیانوسها تبخیر شوند و جای آنها را آبی دیگر را فرا گیرد و سپس آب تبخیر شده بصورت باران فرو ریزند، باز از مقدار لازم برای اینکه آب در سطح زمین تا ارتفاع 8 کیلومتری بالا بیاید کمتر است.
اما از بعد دادگری(در اینجا عذاب) الله، آیا انصاف است که به سبب گناهان قوم (خویشاوندان ) نوح همه ی بشریت نابود شود؟
گناه دیگران چیست؟
قرآن میگوید که هدف پند گرفتن آیندگاه است، آیا این دلیلی است منطقی ؟
اگر هم فرض کنیم که از دید قرآن، دیگرانی غیر از قوم نوح انسان نبودند، آیا سزاوار است که کودکان همان انسانها به دلیل گناه پدرانشان غرق شوند؟
الله حتی به حیوانات نیز ترحم نمیکند و فقط از هر کدام دو تا دو تا در کشتی میگذارد که صد البته معلوم نیست حیوانات دیگر مناطق را چگونه به آنجا آورده شد، حیوانات قطبی را چگونه در کشتی گنجاند و از همه مهمتر غذای آنان است، قرآن هیچ اشارهی به آوردن غذا برای آنان نکرده، مثلا برای نگهداری حیوانی مانند فیل و زرافه و گرگدن و ... چه میزان علف لازم است؟ جالبتر از همه غذای حیوانات درنده است! آنان چه میخوردند، قرآن میگوید از هر حیوانی دو تا دو تا در آن کشتی قرار دادیم، طبیعی است که غذای حیوانات درندهای مانند شیر و ببر و ... گوشت است، شاید بگویند که آنان به طریق معجزه غذا به آنان میرسید و نیازی به اسباب دنیائی نبود، اگر چنین است پس مگر الله برای اینکه قوم نوح را ادب کند باید کل بشریت را با همین اسباب دنیائی از بین ببرد، به طریق معجزه اگر هم آنان هدایت نمیشدند تنها ایشان را از بین میبرد.
در اینجا خلاصه ای از داستان طوفان نوح را از دید قرآن بیان مینمایم:
نخستین گروهی که الله تصمیم به هدایت آنان را میگیرد قوم نوح هستند، پیش از نوح، الله برای هیچ قومی پیامبر نفرستاده بود، که صد البته ستمی است آشکار:
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا (اعراف/163) ما به تو (ای محمد) وحى فرستاديم، همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او، و نيز به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحى فرستاديم، و به داوود زبور بخشيديم. (در اینجا از پیامبران بعدی سخن گفته شده)
قومی که نوح برای هدایت آنان فرستاده شده بود خویشاوندان او بودند:
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (شعرا/106) هنگامیکه برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد.
نوح هر اندازه برای هدایت آنان تلاش نمود، آنان گوش به فرمان الله نمیدادند، حتی او را به سنگسار شدن تهدید میکردند:
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ (شعراء/116) گفتند اى نوح اگر دست برندارى از سنگسار شدگان خواهى شد.
تا اینکه الله به نوح خبر میدهد که قوم تو ایمان نخواهند آورد:
وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ (هود/36) و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه تاكنون ايمان آوردهاند، ايمان نخواهند آورد، و از آنچه كردهاند اندوهگين مباش.
نوح از الله درخواست دارد که تمام این کفار را نابود سازد:
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا (نوح/26) و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار.
فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (مؤمنون/27) به او (نوح) وحی نمودیم که کشتی را جلو چشمان ما و با وحی ما بساز و هنگامی که فرمان ما رسيد و آب از تنور بيرون شد، از هر جنسی دو تا و نيز خانوادهی خود را مگر آن کس که پيش از اين در باره او سخن رفته است (زنت) با خود ببر و درباره ستمکاران با من سخن مگوی که آنها همه غرق شدگان هستند. شرح دست و پا و چشم داشتن الله
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (هود/37) و كشتى را جلو چشمان ما و وحى ما بساز و با من درباره كسانى كه شرك ورزيدهاند، سخن مگو، كه آنان غرق شدنى هستند.
این بود که نوح تصمیم به ساخت کشتی را در خشکی گرفت مردم او را مسخره میکردند:
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ (هود/38) و [نوح] كشتى را مىساخت و هر بار كه بزرگانى از قومش بر او مىگذشتند او را ريشخند مىكردند، مىگفت اگر ما را ريشخند كنيد، ما نيز [به هنگامش] به همان گونه كه ما را ريشخند مىكنيد، ريشخندتان خواهيم كرد.
پس پیش بینی میشود که اگر هم عذابی در کار باشد، شامل همین گروه مسخره کنندگان باشد؛ نوح به آنها میگوید:
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ (هود/39) و به زودى خواهيد دانست كه بر سر چه كسى عذابى مىآيد كه خوارش سازد، و عذابى پاينده بر او فرود مىآيد.
هنگامیکه فرمان الله برای فوران کردن آب از زمین و آسمان سررسید، به نوح وحی شد که از هر جانوری دو تا دو تا را در کشتی قرار دهد:
حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ (هود/40) تا به آنجا كه فرمان ما در رسيد و [آب از] تنور فوران كرد آنگاه گفتيم كه در آن [كشتى] از هر جنس [جانورى] دو تا سوار كن و نيز خانوادهات را، مگر كسى كه حكم [ما] از پيش درباره او مقرر شده است (پسرش کنعان)، و نيز كسانى را كه ايمان آوردهاند، و همراه او جز اندكى ايمان نياورده بودند.
نوح خطاب به همهی آنها (بیشتر شان جانور بودند) میگوید:
وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ (هود 41) و گفت بر آن سوار شويد، بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا (كه روانه شدن و لنگر انداختنش با نام الله است) ، همانا پروردگار من آمرزگار مهربان است.
اما نوح که دلش برای پسرش میسوخت در حالیکه سوار بر کشتی بود و امواجی به بزرگی کوه، او را احاطه کرده بود، پسرش را صدا میزند (معلوم نیست که آن دو چگونه صدای همدیگر را در میان این همه باران و طوفان می شنیدند):
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ (هود/42) و آن [كشتى] ايشان را در دل موج[هاى] كوه پيكر پيش مىبرد، و نوح پسرش را ندا داد -و او در كنارى بودكه اى فرزندم همراه ما سوار شو، و با كافران مباش.
فرزندش نیز در میان این همه بارش باران و امواجی فراوان، در پاسخ به پدرش نوح میگوید که من بالای کوه میروم:
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (هود/43) گفت به زودى در كوهى پناه مىگيرم كه مرا از سيلاب در امان مىدارد، [نوح] گفت امروز در برابر امر الهى، پشت و پناهى وجود ندارد، مگر كسى كه بر او رحمت آورده باشد، و در ميان ايشان موج حايل شد، و او از غرق شدگان گرديد.
این آخرین جملهی پسر نوح بود، پس از آن نوح او را ندید، پس از اینکه الله اطمینان پیدا کرد تمام جهان را آب فرا گرفته، به زمین دستور داد که آبهایت را بخور و به آسمان نیزدستور توقف بارندگی را صادر کرد و کشتی نوح بر جودی لنگر انداخت، با لنگر انداختن کشتی، الله هم فریاد مرگ بر کافران را سر میدهد:
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (هود/44) و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمكار.
اما نوح همچنان دلش برای پسرش میسوزد و از الله سراغ پسرش را گرفت:
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ (هود/45) و نوح پروردگارش را ندا داد و گفت پروردگارا پسرم از خانواده من است و البته وعده تو نيز راست و درست است و تو داورترين داورانى.
الله به نوح میگوید که او از اهل تو نیست:
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (هود 46) (الله) گفت اى نوح او از خانواده تو نيست، او عملى ناشايسته است، پس از من چيزى مخواه كه به آن آگاهى ندارى، من پندت مىدهم كه مبادا از نادانان باشى.
نوح بعد از این ساکت شد. اما قرآن میگوید که زن نوح نیزاز ایمان آورندگان به او نبود:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ (تحریم/10) الله درباره كافران مثلى مىزند، و آن همسر نوح است و همسر لوط كه زیر دو بنده از بندگان شايسته ما بودند، سپس به ايشان خيانت كردند، و آن دو در برابر امر الهى چيزى را از آنان باز نداشتند، و گفته شود، همراه ساير وارد شوندگان، وارد آتش شويد.
ولی نوح هیچگونه تلاشی برای نجات او نمیکند:
الله پس از فروکش کردن طوفان و پائین آمدن سطح آب به نوح میگوید که تو و امتی که همراهت هستند از کشتی پیاده شوید:
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (هود/48) گفته شد اى نوح، فرود آى با سلامت و بركتهايى از ما بر تو و بر امتهايى از همراهان تو و امتهايىاند كه يك چند بهرهمندشان سازيم، سپس عذابى دردناك از ما به ايشان خواهد رسيد.
منظور قرآن از امتهائی که همراه نوح بودند چه کسانی به جز جانوران همراه او میتواند باشد، امتی غیر از مومنان خانواده اش در کشتی نبودند:
وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ (صافات/76) و او و خانوادهاش را از گرفتارى بزرگ رهانيديم.
در داستان طوفان نوح قرآن اینگونه بیان میکند: تمام دنیا را آب فرا گرفت و الله برای حفظ گونههای مختلف جانداران، به نوح دستور میدهد که از هر گونه جانوری جفتش را در کشتی قرار دهد، پس از آن است که آب همه جا را فرا میگیرد.
بررسی این ادعا
این طوفان و بارش پس از آن، به اندازهای بود که تمام نقاط گیتی را آب فرا گرفت؛باریدن این مقدار باران با چرخه بارش سازگار نیست، برای اینکه آب کل گیتی را فرا گیرد باید ارتفاع اقیانوسها لااقل به اندازه ی کوه هیمالیا بالا بیاید، چگونه ممکن است که سطح اقیانوسها این همه بالا بیاد در حالیکه آب باران، ناشی از تبخیر همین اقیانوسهاست.
برای بارش این مقدار باران اگر هم کل اقیانوسها تبخیر شوند و جای آنها را آبی دیگر را فرا گیرد و سپس آب تبخیر شده بصورت باران فرو ریزند، باز از مقدار لازم برای اینکه آب در سطح زمین تا ارتفاع 8 کیلومتری بالا بیاید کمتر است.
اما از بعد دادگری(در اینجا عذاب) الله، آیا انصاف است که به سبب گناهان قوم (خویشاوندان ) نوح همه ی بشریت نابود شود؟
گناه دیگران چیست؟
قرآن میگوید که هدف پند گرفتن آیندگاه است، آیا این دلیلی است منطقی ؟
اگر هم فرض کنیم که از دید قرآن، دیگرانی غیر از قوم نوح انسان نبودند، آیا سزاوار است که کودکان همان انسانها به دلیل گناه پدرانشان غرق شوند؟
الله حتی به حیوانات نیز ترحم نمیکند و فقط از هر کدام دو تا دو تا در کشتی میگذارد که صد البته معلوم نیست حیوانات دیگر مناطق را چگونه به آنجا آورده شد، حیوانات قطبی را چگونه در کشتی گنجاند و از همه مهمتر غذای آنان است، قرآن هیچ اشارهی به آوردن غذا برای آنان نکرده، مثلا برای نگهداری حیوانی مانند فیل و زرافه و گرگدن و ... چه میزان علف لازم است؟ جالبتر از همه غذای حیوانات درنده است! آنان چه میخوردند، قرآن میگوید از هر حیوانی دو تا دو تا در آن کشتی قرار دادیم، طبیعی است که غذای حیوانات درندهای مانند شیر و ببر و ... گوشت است، شاید بگویند که آنان به طریق معجزه غذا به آنان میرسید و نیازی به اسباب دنیائی نبود، اگر چنین است پس مگر الله برای اینکه قوم نوح را ادب کند باید کل بشریت را با همین اسباب دنیائی از بین ببرد، به طریق معجزه اگر هم آنان هدایت نمیشدند تنها ایشان را از بین میبرد.
در اینجا خلاصه ای از داستان طوفان نوح را از دید قرآن بیان مینمایم:
نخستین گروهی که الله تصمیم به هدایت آنان را میگیرد قوم نوح هستند، پیش از نوح، الله برای هیچ قومی پیامبر نفرستاده بود، که صد البته ستمی است آشکار:
قومی که نوح برای هدایت آنان فرستاده شده بود خویشاوندان او بودند:
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (شعرا/106) هنگامیکه برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد.
نوح هر اندازه برای هدایت آنان تلاش نمود، آنان گوش به فرمان الله نمیدادند، حتی او را به سنگسار شدن تهدید میکردند:
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ (شعراء/116) گفتند اى نوح اگر دست برندارى از سنگسار شدگان خواهى شد.
تا اینکه الله به نوح خبر میدهد که قوم تو ایمان نخواهند آورد:
وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ (هود/36) و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه تاكنون ايمان آوردهاند، ايمان نخواهند آورد، و از آنچه كردهاند اندوهگين مباش.
نوح از الله درخواست دارد که تمام این کفار را نابود سازد:
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا (نوح/26) و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار.
دلیل نوح این است که از نسل همین کفار هم انسانهای کفار پدید خواهد آمد:
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا (نوح/27) اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند.
لذا الله به نوح دستور میدهد که زیر نظر من (البته منظورش با دستور من است که او بهترین کشتی را میسازد که نه پیش از او و نه پس از آن بشری ساخته است زیرا بهترین دانش نزد الله است) کشتی بساز:فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (مؤمنون/27) به او (نوح) وحی نمودیم که کشتی را جلو چشمان ما و با وحی ما بساز و هنگامی که فرمان ما رسيد و آب از تنور بيرون شد، از هر جنسی دو تا و نيز خانوادهی خود را مگر آن کس که پيش از اين در باره او سخن رفته است (زنت) با خود ببر و درباره ستمکاران با من سخن مگوی که آنها همه غرق شدگان هستند. شرح دست و پا و چشم داشتن الله
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (هود/37) و كشتى را جلو چشمان ما و وحى ما بساز و با من درباره كسانى كه شرك ورزيدهاند، سخن مگو، كه آنان غرق شدنى هستند.
این بود که نوح تصمیم به ساخت کشتی را در خشکی گرفت مردم او را مسخره میکردند:
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ (هود/38) و [نوح] كشتى را مىساخت و هر بار كه بزرگانى از قومش بر او مىگذشتند او را ريشخند مىكردند، مىگفت اگر ما را ريشخند كنيد، ما نيز [به هنگامش] به همان گونه كه ما را ريشخند مىكنيد، ريشخندتان خواهيم كرد.
پس پیش بینی میشود که اگر هم عذابی در کار باشد، شامل همین گروه مسخره کنندگان باشد؛ نوح به آنها میگوید:
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ (هود/39) و به زودى خواهيد دانست كه بر سر چه كسى عذابى مىآيد كه خوارش سازد، و عذابى پاينده بر او فرود مىآيد.
هنگامیکه فرمان الله برای فوران کردن آب از زمین و آسمان سررسید، به نوح وحی شد که از هر جانوری دو تا دو تا را در کشتی قرار دهد:
حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ (هود/40) تا به آنجا كه فرمان ما در رسيد و [آب از] تنور فوران كرد آنگاه گفتيم كه در آن [كشتى] از هر جنس [جانورى] دو تا سوار كن و نيز خانوادهات را، مگر كسى كه حكم [ما] از پيش درباره او مقرر شده است (پسرش کنعان)، و نيز كسانى را كه ايمان آوردهاند، و همراه او جز اندكى ايمان نياورده بودند.
نوح خطاب به همهی آنها (بیشتر شان جانور بودند) میگوید:
وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ (هود 41) و گفت بر آن سوار شويد، بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا (كه روانه شدن و لنگر انداختنش با نام الله است) ، همانا پروردگار من آمرزگار مهربان است.
اما نوح که دلش برای پسرش میسوخت در حالیکه سوار بر کشتی بود و امواجی به بزرگی کوه، او را احاطه کرده بود، پسرش را صدا میزند (معلوم نیست که آن دو چگونه صدای همدیگر را در میان این همه باران و طوفان می شنیدند):
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ (هود/42) و آن [كشتى] ايشان را در دل موج[هاى] كوه پيكر پيش مىبرد، و نوح پسرش را ندا داد -و او در كنارى بودكه اى فرزندم همراه ما سوار شو، و با كافران مباش.
فرزندش نیز در میان این همه بارش باران و امواجی فراوان، در پاسخ به پدرش نوح میگوید که من بالای کوه میروم:
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (هود/43) گفت به زودى در كوهى پناه مىگيرم كه مرا از سيلاب در امان مىدارد، [نوح] گفت امروز در برابر امر الهى، پشت و پناهى وجود ندارد، مگر كسى كه بر او رحمت آورده باشد، و در ميان ايشان موج حايل شد، و او از غرق شدگان گرديد.
این آخرین جملهی پسر نوح بود، پس از آن نوح او را ندید، پس از اینکه الله اطمینان پیدا کرد تمام جهان را آب فرا گرفته، به زمین دستور داد که آبهایت را بخور و به آسمان نیزدستور توقف بارندگی را صادر کرد و کشتی نوح بر جودی لنگر انداخت، با لنگر انداختن کشتی، الله هم فریاد مرگ بر کافران را سر میدهد:
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (هود/44) و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمكار.
اما نوح همچنان دلش برای پسرش میسوزد و از الله سراغ پسرش را گرفت:
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ (هود/45) و نوح پروردگارش را ندا داد و گفت پروردگارا پسرم از خانواده من است و البته وعده تو نيز راست و درست است و تو داورترين داورانى.
الله به نوح میگوید که او از اهل تو نیست:
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (هود 46) (الله) گفت اى نوح او از خانواده تو نيست، او عملى ناشايسته است، پس از من چيزى مخواه كه به آن آگاهى ندارى، من پندت مىدهم كه مبادا از نادانان باشى.
نوح بعد از این ساکت شد. اما قرآن میگوید که زن نوح نیزاز ایمان آورندگان به او نبود:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ (تحریم/10) الله درباره كافران مثلى مىزند، و آن همسر نوح است و همسر لوط كه زیر دو بنده از بندگان شايسته ما بودند، سپس به ايشان خيانت كردند، و آن دو در برابر امر الهى چيزى را از آنان باز نداشتند، و گفته شود، همراه ساير وارد شوندگان، وارد آتش شويد.
ولی نوح هیچگونه تلاشی برای نجات او نمیکند:
الله پس از فروکش کردن طوفان و پائین آمدن سطح آب به نوح میگوید که تو و امتی که همراهت هستند از کشتی پیاده شوید:
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (هود/48) گفته شد اى نوح، فرود آى با سلامت و بركتهايى از ما بر تو و بر امتهايى از همراهان تو و امتهايىاند كه يك چند بهرهمندشان سازيم، سپس عذابى دردناك از ما به ايشان خواهد رسيد.
منظور قرآن از امتهائی که همراه نوح بودند چه کسانی به جز جانوران همراه او میتواند باشد، امتی غیر از مومنان خانواده اش در کشتی نبودند:
وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ (صافات/76) و او و خانوادهاش را از گرفتارى بزرگ رهانيديم.
و الله تمام بشر را از فرزندان او قرار داد و فقط از نسل او انسان را باقی میگذارد:
وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمْ الْبَاقِينَ (صافات/77) و نسل او را باقى گذاشتيم.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (صافات/8) و دیگران را غرق نمودیم.
قرآن خطاب به انسانها (البته در اینجا احتمالا منظورش عربهاست، زیرا از دید اسلام عربها ملت برگزیده هستند ) میگوید ای نسلی که با نوح در کشتی حمل شدید:
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا (اسراء/3) اي زاده شدگان كساني كه با نوح سوار كرديم، او بنده شكرگزاري بود.
قرآن هدف از توفان نوح را پند گرفتن آیندگان مینامد:
وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا (فرقان/37) و قوم نوح چون پيامبران را دروغگو انگاشتند، غرقهشان كرديم و آنان را براى مردم مايه عبرت ساختيم، و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده ساختيم.
اما تناقض آشکار در اینجاست، قرآن فراموش کرده است هنگامیگه تمام انسانها را غیر از چند نفر که مطیع فرمان الله هستند را از بین میبرید، آیا دیگرانی هستند که حرف آنان را باور نمایند؟ اگر هدف پند گرفتن دیگران بود؛ می بایست گروهی از همان دگراندیشان را زنداه نگه میداشت، تا شاهدی بر این گفتار باشند!
وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمْ الْبَاقِينَ (صافات/77) و نسل او را باقى گذاشتيم.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (صافات/8) و دیگران را غرق نمودیم.
قرآن خطاب به انسانها (البته در اینجا احتمالا منظورش عربهاست، زیرا از دید اسلام عربها ملت برگزیده هستند ) میگوید ای نسلی که با نوح در کشتی حمل شدید:
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا (اسراء/3) اي زاده شدگان كساني كه با نوح سوار كرديم، او بنده شكرگزاري بود.
قرآن هدف از توفان نوح را پند گرفتن آیندگان مینامد:
وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا (فرقان/37) و قوم نوح چون پيامبران را دروغگو انگاشتند، غرقهشان كرديم و آنان را براى مردم مايه عبرت ساختيم، و براى ستمكاران عذابى دردناك آماده ساختيم.
اما تناقض آشکار در اینجاست، قرآن فراموش کرده است هنگامیگه تمام انسانها را غیر از چند نفر که مطیع فرمان الله هستند را از بین میبرید، آیا دیگرانی هستند که حرف آنان را باور نمایند؟ اگر هدف پند گرفتن دیگران بود؛ می بایست گروهی از همان دگراندیشان را زنداه نگه میداشت، تا شاهدی بر این گفتار باشند!
۱۱ نظر:
دوست گرامی!نوشته تانرا درمورد طوفان نوح مطالعه نمودم.من نیز در این باره مطلبی تحریر داشته ام.شما را به مطالعه آن دعوت مینمایم.بابک
http://daneshe.wordpress.com/
با سلام
بنظر ميرسد نويستندة محترم اين وبلاگ به نوعي اسلام تاريخي را نماينده اسلام واقعي قلمداد كرده و نگاه درستي به قرآن ندارند. اولاً بايسته است مباني تفكري نويسنده اين وبلاگ درباره ماهيت قرآن روشن شود. يعني بر نويسنده است كه در مقاله ايي برداشت خود را از ماهيت قران در نزد خود بر خوانندگان بيان دارد تا كساني كه قصد پاسخ گويي دارند شناخت درستي از ديدگاههاي نويسنده داشته باشند. از جمله موارديكه نويسنده وبلاگ بايد توضيح دهند اين موارد است:
1- بنظر او قرآن كتابي است علمي يا عرفاني يا فلسفي يا هيچ يك از اينها يا همة اينها؟
2- داستانهاي قرآني بيان واقعيت هستند يا خيال بافي ها به عبارت ديگر قران اين داستانها را خلق كرده يا تعريف كرده؟
3- نظرشان درباره فصاحت و بلاغت قراني نيست و تعريفشان از فصاحت و بلاغت چيست؟
و سوالاتي از اين دست.
با تشكر
با سلام:
1- هیچکدام.
2- هیچکدام، اقتباسی است از تورات و برخی از خرافات و داستانهای اعراب و سایر ملل همسایه مانند ایرانیان.
3- القائی است و چنین فصاحتی که شما می گوئید وجود ندارد.
pioپسنديدم من اعتقادي به هيچکدام از اديان ساخته و پرداخته بشر ندارم چرا که خدا آنقدر کوچک نشده بين 400 ميليارد کهکشان نقطه ناچيزي از هستي و آنهم در بيابان عربستان شخصي را واسطه کند و حقايق را از طريق او بگويد حال آنکه مي دانيم به احتمال بسيارسياره ما تنها مکان داراي حيات نمي تواند باشد و اينکه خداوند فقط يک واسطه و پيامبر به اعطا کرده و آن عقل ماست.
اdن تصور که خدا هم مانند انسان میخواسته انتقام بگیرد، که خیلی خندهدار است. انگار محمد آنقدر سرگرم کشت و کشتار میشده که یادش میرفته، خدا باید اندکی با وی فرق کند..
نظرات،کاملاشخصی ومربوط به خودنویسنده است.این آقامی گویدامکان نداردآب به بالای کوه هابرسد بله آقای عزیز؛امادرهمان کوههاآثاردریادیده شده است؛همچنین شماباران های تندراندیده اید که اگرزیرآن یک مترراه برویدکاملاخیس می شوید.وفوران چشمه هاهم چیزغیرعادی نیست زیرادربسیاری ازنقاط دنیاوهمچنین آمریکااین نوع چشمه هابسیاردیده می شود.اماقصه نوح:تا100سال پیش همه فکرمیکردنداولین نسخه طوفان نوح تورات است اماباستان شناسان درسومربه اطلاعات جالبی دراین موردرسیدند.دراین اکتشافات 3لوح که 2تای آن قابل خواندن نبود وازیکی باقیمانده،از300خط،فقط 100 خط قابل خواندن بودودرهمین یک خط هم اطلاعات جالب بدست باستانشناسان رسید.این لوح ازخدایی یکتاوبی همتاسخن م گویدکه به زودی اهالی 5شهرمشهورآن زمان رانجات میدهد؛همچنین ازمردی صالح وعابدسخن می گویدکه امربه دعوت مردم شده است وهمچنین بعدآن امربه ساختن کشتی شده است وتقریبابقیه داستان نوح درآن ذکرشده است.این حقیقتی تاریخیست مگرتاریخ راازکجامیگیرند؟ازهمین لوحه هاواکتشافات.
مسلم گرامی؛
اگر اثار اب دریا بر بالای کوه دیده شود بدان معنی نیست که اب دریا مثلا در ارتفاع 2000 متری از سطح کنونی دریاها بوده است، بلکه این کوه است که دائما قد کشیده و در آن زمان (زمانی که همین نقطه زیر آب دریا بوده) شکل زمین چنین نبوده است، مثلا همین کوه هیمالیا سالی چند سانت بزرگتر می شود.
در مورد دوم هم حق با شماست و در آن زمان این خرافه کاملا رایج بوده، تورات هم از همین اسطوره ها اقتباس کرده و محمد هم از تورات.
پیروز باشید!
خوب همه این هاخرافه.اماکشف کشتی نوح توسط باستان شناسان آمریکایی برروی کوه جودی هم خرافه است؟
مدرکی بر اثبات حرف خود در مورد کشف کشتی نوح دارید ... من که تا کنون خبری از ان نشنیده ام...برای تازگی دارد. لطفا لینک معتبر به زبان اصلی معرفی کنید که از کشف کشتی نوح اخبار معتبر داشته باشد.
در خصوص مطلب شما درباره طوفان نوح مطلبی را عرض میکنم شما بر اساس کدام ایه قرانی متوجه شدید که طوفان جهانی بوده وکل زمین را فرا گرفته شما چگونه فکر میکنید اگر محمد از کمترین دانش وهوش بشری هم برخوردار بود این را میدانست که جمع کردن این همه جانور وحشی وموجودات روی زمین هرگز قابل جمع اوری وساکن کردن انها در یک کشتی کوچک نیست واین ادعا را مطرح نمیکرداین طوفان یک طوفان منطقه ای بوده که کل شهرها وروستاها ها را تا چندین کیلومتر در بر میگرفته بطوری که پس از وقوع طوفان دیگر از حیوانات محلی مانند گاو وگوسفند ومرغ وخروس که مورد نیاز ان مردم نجات یافته بوده اثری نمانده بنابر این از همه چیز جفتی بردار یعنی از موارد مورد نیاز نه ببر وپلنگ وسایر موجودات شاید ایه ایکه شما را به اشتباه انداخته این ایه است رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا خدایا هیچیک از اهالی سرزمینها که کافر است بر زمین باقی مگذار اولا دانش نوح در انزمان در این حد نبوده که وسعت زمین را تشخیص دهد وارزوی مرگ همه کفار روی زمین را بنماید بلکه او ارزو کرده که تمام کفاری که در اطراف او هستند وبا او در ارتباط بوده اند واحتمالا به صد کیلومتر هم نمیرسیده اند بوده است ثانیا این گفته نوح تنها یک دعا از طرف نوح بوده اما اجابت ان از طرف خداوند را چگونه اثبات میکنید
مومنینی که به نوح ایمان اوردند دوست داشتند که گله های گاو وگوسفند خود را بهمراه خود در کشتی در اورند که از گزند طوفان رهایی یابند وچون کشتی کوچک بود وگنجایش گله های گاو وگوسفند وطیور را نداشت دستور امد که از هریک از حیوانان اهلی جفتی بردارید که بتوان با تولید مثل انها انها را افزایش داد وبرای بازماندگان از طوفان بزرگ رزق وروزی فراهم گردد ودچار مشکل غذایی نشوند چون طوفان بسیار بزرگی بوده ومنطقه ای وسیع شاید چند صد کلیومتر را در بر میگرفته وبا توجه به شرایط حمل ونقل در انزمان برای بدست اوردن حیوانات اهلی باید مسافت بسیار زیادی را میپیمودند که با توجه به امکانات انزمان در کوتاه مدت امکانپذیر نبوده لذا چنین دستوری صادر شده اما این را بدانید که گرداوردن همه جانوران روی زمین در یک کشتی کوچک در عقل هیچ انسانی نمیگنجد قران نیز چنین ادعایی نکرده است ضمنا ناگفته نماند بنابر گفته دانشمندان فقط از پروانه ها در روی زمین حداقل صدها بلکه هزاران گونه مختلف وجود دارد وگرد اوردن همه جانوران با گونه های متغاوت در یک زمان کوتاه ودر یک کشتی کوچک از باور سفیهان هم خارج است
ارسال یک نظر