پیش از اینکه وارد این بحث گردم یادآوری این نکته را ضروری میدانم که تمام کوششم در اینجا بحثی است علمی و به دور از تعصب، زیرا تعصب عقل را کور مینماید.
یکی از ناشناخته ترین و مهمترین شخصیتهای دینی، بیگمان ابراهیم میباشد.
سه دين بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام که از منطقهی خاورميانه سر برآوردند، او را به نوعی منسوب به خویش ميدانند.
قرآن در بارهی ابراهیم میگوید که او مسلم بود، اما آنچه که دربارهی او طبق قرآن قطعیت دارد این است که او در منطقهای زندگی میکرده است که:
سه دين بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام که از منطقهی خاورميانه سر برآوردند، او را به نوعی منسوب به خویش ميدانند.
قرآن در بارهی ابراهیم میگوید که او مسلم بود، اما آنچه که دربارهی او طبق قرآن قطعیت دارد این است که او در منطقهای زندگی میکرده است که:
1- دارای پادشاه بودند؛ زیرا پس از انکار بتهای آنها، او را گرفته و با تشریفاتی محاکمه مینمایند.
-2 متمدن بودند.
طبق روایات اسلامی، پس از محاکمه، مجازات سوزانده شدن را برای او مشخص کردند؛ محاکمه مستلزم داشتن سیستم قضائی است؛ این سیستم قضائی در جامعهی غیر متمدن نمی تواند وجود داشته باشد (بدون در نظر گرفتن سطح تمدن).
قرآن در این زمینه میگوید:
آنها گفتند او را بسوزانید و سخنی از محاکمه نمیکند، البته این دستور نمیتواند از سوی مردم عادی صورت گرفته باشد.
آنها گفتند او را بسوزانید و سخنی از محاکمه نمیکند، البته این دستور نمیتواند از سوی مردم عادی صورت گرفته باشد.
(طبق تعالیم اسلامی) آنها برای اینکار، آتش بزرگی را روشن نمودند (زیرا طبق قرآن او در آتش راه میرفت)، پس او را باید در این آتش پرت کرده باشند؛ اگر این موضوع را بپذیریم، به ناچار باید با وسیلهای اینکار انجام شده باشد، زیرا به کسی نمیتوان گفت که درون آتش برو! تنها وسیله ی قدیمی که چنین کاربردی داشته و میتواند مد نظر قرآن بوده باشد، منجنیق است.
اگر گفته شود که پس از جمعآوری هیزم او را درمیان این هیزمها بستند سپس آتش را روشن کردند، پس او چگونه راه میرفت!؟
قرآن میگوید که ما به آتش گفتیم:
ای آتش، تو بر ابراهیم سرد و سلامت باش و سخنی از اینکه ما ابتدا به طناب گفتیم که تو گره خود را باز کن، نیست؛ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ (انبیاء/69) گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش.
اگر گفته شود که پس از جمعآوری هیزم او را درمیان این هیزمها بستند سپس آتش را روشن کردند، پس او چگونه راه میرفت!؟
قرآن میگوید که ما به آتش گفتیم:
ای آتش، تو بر ابراهیم سرد و سلامت باش و سخنی از اینکه ما ابتدا به طناب گفتیم که تو گره خود را باز کن، نیست؛ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ (انبیاء/69) گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش.
لذا فرض نخست به منطق نزدیکتر است؛ اگر این فرض را بپذیریم، بنابه دلایل موجود، منجنیق اولین بار ایرانیان و در حدود سه هزار سال پیش اختراع کردهاند؛ اگر هم اختراع ایرانیان نباشد، کاملا آشکار است که ایرانیان در ساخت و کاربرد این وسیله مهارت خاصی داشتند.
از دید قرآنابراهیم در منطقهای زندگی میکرده است که مردم آن منطقه روزی خاص از سال را به دامن طبیعت میرفتند، ابراهیم روزی را براي شکستن بتها برگزید که در آن روز همهی مردم شهر، جهت سنت خاصی بیرون رفتند؛ اگر به سنتهای اقوام مختلف نظر بیفکنیم، یکی از گزینهها میتواند سیزده بدر ایرانیان یا چیزی مانند این باشد، زیرا این ایرانیان گذشته بودند که سیزدهمین روز هر سال را به دامن طبیعت میرفتند؛ عدد دوازده نزد آنان بسیار مقدس بود، عمر جهان مادی را دوازده هزار سال میدانستند، جشنهای نوروز را در دوازده روز برگزار میکردند، روز سیزده فروردین را روز پایان جهان میدانستند که برای جلوگیری از فروپاشی گیتی، در این روز به دامن طبیعت پناه میبردند.
نام پدرش آزر می باشد؛ این نام، نامی است ایرانی، وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (انعام/74) و هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت آيا بتان را خدايان مىگيرى من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مىبينم.
از نظر قرآن مردم شهری که او در آن زندگی میکرد، علاوه بر بت پرست، مهرپرست نیز بودند و همچنین در جائی زندگی میکرد که مردمانش خورشید، ماه و ستادگان را میپرستیدند:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ (انعام/76) پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروبكنندگان را دوست ندارم.
فلمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (انعام/77) و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم.فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ (انعام/78) پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مىسازيد بيزارم.
پس احتمالا سنتهای دینی خویش را به طرف منابع روشنائی طبیعت انجام میدادند؛ منابع روشنائی طبیعت، خارج از سه حالت بیان شدهی بالا نیستند، میدانیم که این از مشخصه های دین زرتشتی است ( در حالت عام از مشخصهی کل ادیان مهر پرستی که زرتشتیت نیز نتیجه ی آنهاست می باشد)؛ البته اگر گفته شود که زرتشتیت ضد میترائی است، پس نتیجه ی آن نیست؛ به نظر من اشتباه است، زیرا بیشتر ادیان نتیجهی ادیان ماقبل خود هستند و در عین حال نیز ضد آنها، مانند مسیحیت که نتیجهی یهودیت میباشد.
در ضمن يکی از نامهای خورشید (خور یعنی خدا و شید یعنی درخشنده) در بين ایرانیان مهر میباشد، که از نامهای خدا نیز بوده است.
مهر در زبان اوستا را میثر، و در زبان پهلوی میتر، و در زبان سانسکریت که از هر دوی اینها قدمتش بیشتر است، میترا نامیده میشد.
از سوی دیگر، قرآن همین مردمان(مردمان زمان ابراهیم) را مشرک مینامد.
اگر این گفته را بپذیریم، پس:
چرا برای آنها پیش از ابراهیم پیامبری نیامده بود؟ زیرا قرآن ابراهیم را پدر انبیاء مینامد.
البته این هم از تناقضات قرآن است، زیرا از یک سو، مردم زمان او را مهرپرست و از سوی دیگر، بتپرست مینامد.
ابراهیم هم میتواند نامی ایرانی باشد.
پرهام نامی است ایرانی که ايرانیان آن را برای ابراهيم بکار میبرند. اینکه قدمت نام پرهام بيشتر است یا ابراهیم، پرسشی است که نیاز به تحقیق دارد.
ساختار زبانهای سامی (آسیائی آفریقائی که عربی و عبری از آن جملهاند) به گونهای است که معمولا نامهائی که وارد این زبانها میشود، آنرا با توجه به ساختار زباني خویش و برای قابل استفاده بودن، تا حدودی تغییر می دهند.
زبانهای هند و اروپائی دارای چنین ساختاری نیستند.
دلیل محکمتر این است که یهودیان در ابتدا او را اورام و سپس اورهام مینامیدند که باز میتواند تغییر یافتهی پرهام باشد .
پس اگر واژهی ابراهیم، از زبانهای سامی وارد زبان ایرانیان شده، باید همانگونه که بود، بکار برده میشد. البته داوری در این زمینه سخت است .
مطالب یاد شده ي بالا کلیاتی بود از ابرهیم در قرآن و سایر منابع اسلامی.
دو گروه(نژاد) خود را فرزندان او میدانند، یکي یهودیان و دیگری اعراب .
یهودیان خویش را از نسل يعقوب پسر اسحق میدانند و عربها از نسل اسماعیل؛ هر دوي آنها طبق قرآن پسر ابراهیم بودهاند .
يهودیان معتقدند که فرعون مصر آنها را به بردگي گرفت و این ابنیههای بزرگی(اهرام) که در مصر وجود دارد، نتیجهی بیگاری گرفتن از کارگران یهودیاست که پس از برانگیخته شدن موسی به پیامبري، تعدادشان به صد هزار نفر میرسید؛ اگر اين را بپذیريم با توجه به سطح بهداشت آن روزگار و پائین بودن نرخ رشد جمعیت، میتوان حدس زد که ابراهیم باید چند ده قرن پیش از موسی میزیسته، و باز طبق گفتههای یهوديان، موسی بیش از پنج هزار سال پیش آنها را از دست فرعون نجات داد.
به همین دلیل هم قبول اینکه همهی اعراب از نسل ابراهیم هستند مشکل است؛ در ضمن اگر فرضیهی ساختن اهرام به دست فرزندان یعقوب (بنیاسرائیل) را بپذیریم، پس:
باید بپذیریم که در سرزمینی نه چندان دور از مصر، اقوامی متمدن زندگی میکردند که تاریخشان چندین هزار سال پیش از فراعنهی مصر است!
البته قرآن به روشنی میگوید که عربها از نسل ابراهیم هستند (......
اگر قبول کنیم که کل اعراب و یهودیان از نسل ابراهیم هستند؛ پس باید بپذیریم که منجنیق پیش از بوجود آمدن اعراب اختراع شده .
ضمنا باور این نکته بسیار مشکل است که ملتی متمدن و دارای پادشاه در نزدیک سرزمین اعراب و یهودیان زندگی میکردند، در ابتدا دین توحیدی داشتند، سپس تبدیل به بت پرستی و مهرپرستی شد. اما قوم عرب و بنی اسرائیل(یهود)، هنوز بوجود نیامده بودند.
همچنین این گفتهی یهودیان که ابراهیم نامی است یهودی، با داستانهای آنها دربارهی ابراهیم سازگار نیست، زیرا آنها خویش را از نوادگان او میدانند، پس:
ابراهیم نوادهی قوم دیگری است و طبیعتا نامی است متعلق به همان قوم پیش از او.
به نظر من، هر دو روایت اسلامی و یهودی دارای اشکال است؛ او در سرزمینی زندگی میکرده که مهرپرست بودند، اخباری که به صورت افسانه به گوش پیامبر اسلام رسیده بود، حاکی از مهر پرستی اقوامی بوده است که با او در سرزمینش زندگی میکردند؛ از سوی دیگر طبق گفتههای قرآن، اولین شرک بر روی زمین در زمان نوح و با بت پرستی آغاز شد (نوح/23) پس:
پیامبر اسلام، شنیدههای خویش دربارهی ابراهیم را با گمان خویش از او(با توجه به اینکه او را نخستین موحد میدانست)، در هم آمیخت و قوم او را هم مهر پرست و هم بت پرست نامید.
به نظر من گفتهی قرآن امکان ندارد:
زیرا در یک جامعهی بسته، امکان زندگی مسالمت آمیز بتپرستان با مهر پرستان، وجود ندارد؛ وانگهی، امکان رشد دو تفکر متضاد و موازی در جوامع بستهی گذشته، تقریبا محال است. کسانیکه که در این زمینه مطالعاتی دارند، میتوانند نظر خویش را بیان نمایند
مهر در زبان اوستا را میثر، و در زبان پهلوی میتر، و در زبان سانسکریت که از هر دوی اینها قدمتش بیشتر است، میترا نامیده میشد.
از سوی دیگر، قرآن همین مردمان(مردمان زمان ابراهیم) را مشرک مینامد.
اگر این گفته را بپذیریم، پس:
چرا برای آنها پیش از ابراهیم پیامبری نیامده بود؟ زیرا قرآن ابراهیم را پدر انبیاء مینامد.
البته این هم از تناقضات قرآن است، زیرا از یک سو، مردم زمان او را مهرپرست و از سوی دیگر، بتپرست مینامد.
ابراهیم هم میتواند نامی ایرانی باشد.
پرهام نامی است ایرانی که ايرانیان آن را برای ابراهيم بکار میبرند. اینکه قدمت نام پرهام بيشتر است یا ابراهیم، پرسشی است که نیاز به تحقیق دارد.
ساختار زبانهای سامی (آسیائی آفریقائی که عربی و عبری از آن جملهاند) به گونهای است که معمولا نامهائی که وارد این زبانها میشود، آنرا با توجه به ساختار زباني خویش و برای قابل استفاده بودن، تا حدودی تغییر می دهند.
زبانهای هند و اروپائی دارای چنین ساختاری نیستند.
دلیل محکمتر این است که یهودیان در ابتدا او را اورام و سپس اورهام مینامیدند که باز میتواند تغییر یافتهی پرهام باشد .
پس اگر واژهی ابراهیم، از زبانهای سامی وارد زبان ایرانیان شده، باید همانگونه که بود، بکار برده میشد. البته داوری در این زمینه سخت است .
مطالب یاد شده ي بالا کلیاتی بود از ابرهیم در قرآن و سایر منابع اسلامی.
دو گروه(نژاد) خود را فرزندان او میدانند، یکي یهودیان و دیگری اعراب .
یهودیان خویش را از نسل يعقوب پسر اسحق میدانند و عربها از نسل اسماعیل؛ هر دوي آنها طبق قرآن پسر ابراهیم بودهاند .
يهودیان معتقدند که فرعون مصر آنها را به بردگي گرفت و این ابنیههای بزرگی(اهرام) که در مصر وجود دارد، نتیجهی بیگاری گرفتن از کارگران یهودیاست که پس از برانگیخته شدن موسی به پیامبري، تعدادشان به صد هزار نفر میرسید؛ اگر اين را بپذیريم با توجه به سطح بهداشت آن روزگار و پائین بودن نرخ رشد جمعیت، میتوان حدس زد که ابراهیم باید چند ده قرن پیش از موسی میزیسته، و باز طبق گفتههای یهوديان، موسی بیش از پنج هزار سال پیش آنها را از دست فرعون نجات داد.
به همین دلیل هم قبول اینکه همهی اعراب از نسل ابراهیم هستند مشکل است؛ در ضمن اگر فرضیهی ساختن اهرام به دست فرزندان یعقوب (بنیاسرائیل) را بپذیریم، پس:
باید بپذیریم که در سرزمینی نه چندان دور از مصر، اقوامی متمدن زندگی میکردند که تاریخشان چندین هزار سال پیش از فراعنهی مصر است!
البته قرآن به روشنی میگوید که عربها از نسل ابراهیم هستند (......
اگر قبول کنیم که کل اعراب و یهودیان از نسل ابراهیم هستند؛ پس باید بپذیریم که منجنیق پیش از بوجود آمدن اعراب اختراع شده .
ضمنا باور این نکته بسیار مشکل است که ملتی متمدن و دارای پادشاه در نزدیک سرزمین اعراب و یهودیان زندگی میکردند، در ابتدا دین توحیدی داشتند، سپس تبدیل به بت پرستی و مهرپرستی شد. اما قوم عرب و بنی اسرائیل(یهود)، هنوز بوجود نیامده بودند.
همچنین این گفتهی یهودیان که ابراهیم نامی است یهودی، با داستانهای آنها دربارهی ابراهیم سازگار نیست، زیرا آنها خویش را از نوادگان او میدانند، پس:
ابراهیم نوادهی قوم دیگری است و طبیعتا نامی است متعلق به همان قوم پیش از او.
به نظر من، هر دو روایت اسلامی و یهودی دارای اشکال است؛ او در سرزمینی زندگی میکرده که مهرپرست بودند، اخباری که به صورت افسانه به گوش پیامبر اسلام رسیده بود، حاکی از مهر پرستی اقوامی بوده است که با او در سرزمینش زندگی میکردند؛ از سوی دیگر طبق گفتههای قرآن، اولین شرک بر روی زمین در زمان نوح و با بت پرستی آغاز شد (نوح/23) پس:
پیامبر اسلام، شنیدههای خویش دربارهی ابراهیم را با گمان خویش از او(با توجه به اینکه او را نخستین موحد میدانست)، در هم آمیخت و قوم او را هم مهر پرست و هم بت پرست نامید.
به نظر من گفتهی قرآن امکان ندارد:
زیرا در یک جامعهی بسته، امکان زندگی مسالمت آمیز بتپرستان با مهر پرستان، وجود ندارد؛ وانگهی، امکان رشد دو تفکر متضاد و موازی در جوامع بستهی گذشته، تقریبا محال است. کسانیکه که در این زمینه مطالعاتی دارند، میتوانند نظر خویش را بیان نمایند
۴۰ نظر:
خیلی جالب و قابل بررسی بیشتر بود. بسیار ممنون
مریم
Besyar mostadal kamel tahgig farmodeid va jalebe ke dast roye nogte zafe ma gozashteid. Vagte ziady ra sarfe motale kardeid.Az shoma mamnoonam.
جالب و آموزنده بود ممنون دوست عزیز.
1. "ایران" و "ایرانی" ریشه اش به حدود 1900 سال پیش بر می گردد. پس لطف کنید برای زمان های دورتر به جای این واژه ها، واژه هایی مانند پارسی، هخامنشی، مادی، پارتی، بابلی و غیره به کار ببرید که افزون بر درستی و روشنی، از دید تخصصی نوشته تان ارزش داشته باشد.
2. درباره اینکه پیامبران کجایی بوده اند، دیدگاه شخصی من این است که اصولاً اهمیت ندارد چون اصل پیامبری بر رساندن پیام خداوند به آفریدگارانش است و این ملت و زبان و سن و جنس و زمان بر نمی دارد.
3. دلایل شما درست نیستند. نخست اینکه اصولاً نامی از منجنیق نیامده و برداشت شما این است که منجنیق به کار رفته است. دوم اینکه 13 بدر رسمی ایرانی نیست، هر چند که ریشه دقیق آن آشکار نشده ولی احتمال زیاد داده می شود با توجه به کارکرد 13 در آن ریشه رومی-یونانی داشته باشد. سوم اینکه زردشت نه تنها بخشی از آیین های مهرپرستی نیست بلکه در رویارویی و مخالفت با آنها است. حدسیات شما درباره نام پرهام و غیره هم آن اندازه مهم نیست که بخواهم چیزی بگویم درباره آنها.
4. پیشنهاد می کنم هنگام نوشتن مقاله مانند مخالف خودتان فکر کنید، این کار به شما کمک می کند که بدون سنجش و آگاهی کافی چیزی ننویسید.
نوشتهٔ شما را جالب یافتم و در موردش شروع به تحقیق کردم. در مورد ابراهیم در تاریچ آمده است که او در حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح در شهر "عور" واقع در بینلنهرین زندگی میکرده و معنی نام او به هبری "پدر جمع" میباشد. در زمان او قوم "سومریان" در شهر حکومتی بابل در بینلنهرین قدرت داشتند (عراق کنونی). در زمان او در ایران اولین قوم ایرانی به نام "مادها" از شمال شرقی به ایران (آن زمان غیر مسکونی) مهاجرت کرد و به مرور در نواحی غربی فلات ایران جایگزین شد. قاعدتا در زمان ابراهیم اقوام اولیه ایرانی در بینلنهرین نبودهاند. و ابراهیم که یهودی شناخته شده هم ایرانی نمیتواند باشد، کما اینکه حتی مادها هم در اصل "ایرانی" نبودند، چون در زمان آنها هنوز "ایران" وجود نداشت.
واژگان "ایران" و "آریایی" و "ایران ویج" در اوستا به کار برده شده اند نمی دانم این دوستان چه اصراری دارند وانمود کنند که واژه ی "ایران" واژه ای جدید است؟!
وقتی هر ننه قمری نظر تخصصی بده وضعیت همین هم می شود!
بعضی ها را ول کنید با مدرک دیپلک راجع به جراحی مغز هم نظریه از خود ساطع می کنند!!!
راستی احمدی نژاد هم ایرانیست
دوست گرامی، نوشته ها و وبلاگ قابل تاملی دارید. خسته نباشید. در مورد ۱۳ بدر و اینکه انرا پایان جهان میدانستند، منظورتان ایرانیان است؟
اصولن جشنهای مرتبط با نوروز ریشه در تمدن زراعی و شبانی دارند و پیوسته با امور مربوط به حاصلخیزی زمین میباشند.سیزده بدر و سبزه به آب سپردن تمثیلی از برکت خواهی و طلب باران(مایه ی حیات کشاورزی)از طبیعت است.
به نوبه خودم از کوشش و کنکاش شما برای آگاهی دادن و به چالش کشيدن باورهای سخت تباه کننده و متاسفانه نهادينه شده در جامعه ايرانی سپاسگزاری می کنم. بنا به دليلی نام و نشانی وب گاه خود را نمينويسم. اين نوشته شما و البته دو سه نظر آقايان مذهبی و ضد ايرانی من را بر آن داشت تا بنويسم.
اول اينکه برخی از استادان تاريخ و فرهنگ ايران اين نظر را دارند که ابراهيم ايرانی است. همانند برخی از ديگر پيامبران نام برده شده در قران. آنها نام هايی همانند تخت سليمان و مادر سليمان يا قبر دانيال را يکی از شاهدهای خود در نظر می گيرند. برخی بر اين گمان هستند که کتاب عهد عتيق در زمان هخامنشيان و بر اساس تاريخ و دين ايرانيان نوشته شده است. نويسندگان آرزوها و خواسته های خود را در کنار پسگويها در آن نوشته با طول و تفسير کسانی که برای دهها و شايد صده ها دچار تحقير و خواری شده بودند و نياز به بازيافتن عزت نفس خود داشتند بيان کرده اند.
دوم يکی دو جا خواندم که نويسنده با بيان مدارک تاريخی و بررسی نوشته های ادبي و گاهی حدسيات ابراهيم را همان زرتشت دانسته است.
سوم در گذشته و سپس در دين زرتشتی (که جدا از گفتار خود زرتشت است) يا بهتر است بگويم باور ايرانی (خوب يا بد) يکی از آزمونهای درستی سخن و يا بی گناه بودن شخصی آزمون آتش يا آهن گداخته بوده است. همانگونه که در داستان سياوش است وی از ميان آتش عبور می کند. يا ريختن فلز گداخته بر روی سينه زرتشت و گذر وی از ميان آتش که بسيار به داستان ابراهيم همانند است. نيازی نبوده که طرف را را به درون آتش بياندازند. خودش بايد اين کار را می کرده است.
چهارم اين آقا يا خانومی که نام ايران را 1900 سال پنداشته اند بهتر است به همان يکصد و خورده ای هزار پيامبر سامی سرگرم باشند که الله و يهوه با آنها نتوانستند يک پيام درست و کارآمد را از سوی آنها به همزبانانشان اتنقال دهند. وای به حال غير آنها.
پنجم بخش هايی از اوستا از سانسکريت هم کهنتر است. از جمله فرگرد نخست ونديداد. بسيار قديم تر از گاهان است که بيش از سه هزار سال قدمت دارد و در آن از ايران ويج نام برده است. يعنی در بدبينانه ترين فرض، نام ايران قدمتی چهار هزارساله دارد.
ششم اين آقا يا خانمی که زحمت کشيده و تحقيق فرمودند بايد از منطقشان لذت ببريد: "در زمان او در ایران اولین قوم ایرانی به نام "مادها" از شمال شرقی به ایران (آن زمان غیر مسکونی) مهاجرت کرد" ==> "کما اینکه حتی مادها هم در اصل "ایرانی" نبودند، چون در زمان آنها هنوز "ایران" وجود نداشت."
اگر مادها اولين قوم ايرانی بودند پس بايد ايرانی بوده باشند. اگر در اصل ايرانی نبودند که اولين قوم ايرانی نبودند که به ايران مهاجرت کردند. اگر ايرانی شدند پس ايرانی بوده که آنها اولين قوم ايرانی شدند.
اين جدا از کل اين نوشته ايشان است که ناصحيح است. برای نمونه در تاريخ رايج و نوشته شده ی غربی ها مهاجرت آريايی ها 5000 سال پيش به ايران آغاز شده است. دو هزار پس از ميلاد را از آن کم کنيم می شود 3000 سال. هزار سال پيش از تاريخ ابراهيم به نوشته ايشان.
يا اينکه با آثار به دست آمده در گوشه کنار ايران ثابت شده که قدمت سکونت در ايران بسيار زياد است. بالای هفت هزار سال را که بيشتر باستان شناسان اجنبی پذيرفته اند. جالب که بخشی از اين آثار کهن را پان ترکها به زور می خواهند به چسبانند به اجدادی که تازه از زمان اعراب پايشان به ايران باز شده است.
هفتم اگر ايرانی هايی مانند ا.ن. نبودند که کسانی مانند ناشناسانی اجنبی يا اجنبی پرست به اين راحتی نمی توانستند قران ها و حديث های قبيله ای خود و اربابان اجنبی را به خورد ناآگاهان بدهند و تاريخ و فرهنگ بر سنگ و خاک نوشته شده ی اين سرزمين را تحريف کنند. يا جوانان ايرانی شستشوی مغزی داده شده با کتاب های بی محتوای درسی و کور شده با زرق و برق برخی کشورهای نوظهور دنبال خر دجال آنها راه نمی افتادند. در هر کشوری و سرزمينی همه گونه آدمی يافت می شود. گاهی آنها که شايستگی ندارند از کوتاهی و ناآگاهی ديگران سوء استفاده کرده و وجود نا مبارک خويش را تثبيت می کنند. اين با کسانی همانند نويسنده اين وب لاگ است که با اشتراک آنچه می داند ديگران را آگاه کنند تا بتوانند با خواست خودشان از زير يوغ اهريمن صفتان و اجنبی پرستان به در آيند و در راه خوبی خود و هم ميهنانشان گام بردارند.
از نظر مستدل و مفید دوست گرامی بسیار سپاگزارم.
امیدوا م همچنان از نظرات ایشان بهر مند گردیم.
(البته نظرات ناشناس منتشر نشده زیاد است ولی نظر اخیر بسیار جالب یافتم)
اینجا فقط یک سوال اساسی باقی میماند و آن این است که همه میدانند که ابراهیم به دلیل شکستن بتها به آتش انداخته شد این موضوع در قرآن هست در تورات هم هست ولی نکته اینجاست که در تاریخ ایران هیچ دوره ای از بت پرستی وجود نداشته است اگر بوده و کسی میداند به من هم بگوید ممنون.
دوستان!
از گزینه ی ناشناسی برای ارسال نظر حتی الامکان استفاده نکنید.
نظرات منتشر نشده ی ناشناس زیاد است.
در رابطه با پرسش خواننده ی قبلی، باید عرض کنم؛ همانگونه که در پست نوشته شده، این هم از تناقضات قرانه و دلیلش رو هم همون جا نوشتم.
درود
درود بر شما
تورات را نه به عنوان یک کتاب مذهبی، بلکه بعنوان یک کتاب تاریخی باید مد نظر قرار داد.
قومی کوچک (یهود) برای بقا خود، بهترین سخنان و داستانها و قدرتمندترین افراد حکومتهای حاکم را که تحت قیمومیت و حمایت آنها زیست میکرده اند را به تملک اسم و معنای خود در آورده اند و در کتاب خود مجموعه کرده اند.
لذا تمام افراد یاد شده در این کتاب، آشوری، بابلی، عیلامی، مصری ...و مربوط به پرشیا هستند، که به اسم و نام قوم یهود خارج گشته و برای حفظ آنها اسم پیام آور بدانها اطلاق گردیده است.
به همین تریب بقیه ادیان سامی عمل نسخه برداری را ادامه دادند و تنها جای فعل و فاعل را جابجا کردند.
به دنیای آتئیست ها خوش آمدید.
سریعترین راه برای کافر شدن خواندن قرآن و انجیل و تورات و اوستا است و تدبر در آنها.
از لطف شما ممنونم (من همانی هستم که در هفت بخش بخش پيش از اين مطلبی نوشتم). چندين بار آزمايش کردم که با آدرس اينترنتی نظر بدهم نشد. مثل اينکه با فيلتر شکن نمیشود.
اصراری ندارم که ابراهيم همان زرتشت بوده است. ولی بنا به اين پرسش " اینجا فقط یک سوال اساسی باقی میماند و آن این است که همه میدانند که ابراهیم به دلیل شکستن بتها به آتش انداخته شد این موضوع در قرآن هست در تورات هم هست ولی نکته اینجاست که در تاریخ ایران هیچ دوره ای از بت پرستی وجود نداشته است اگر بوده و کسی میداند به من هم بگوید ممنون. " ضمن تاييد گفته صاحب وبلاگ گرامی، بايد عرض کنم اگر ديده باشيد مجسمه های زيادی از مادينه و نرينه و حيوان در گستره ايران با مرزهای کنونی و قديمی يافت شده که پنداشته می شود به برخی خدايان مربوط است. با اين وجود همانند فرمايش شما گفته می شود که ايرانيان بت پرست نبوده اند. که اين به درستی مشخص نيست. تازه معنی بت پرستی هم بايد ديد آن چيزی است که محمد ساخته و مثلا در فيلم زندگی پر از جنگ و نفرت وی نشان داده می شود است يا تعريف ديگری دارد.
در کنار اين موضوع توجه داشته باشيد که زرتشت پرستش خدايان ديگر را ناپسند شمرد و تنها اهورامزدا را شايسته آفرين و نيايش دانست.
اين می تواند در باور يهوديانی که بيش از فرهنگ شرقی ايران که همان خواستگاه زرتشت است با فرهنگ غرب ايران که بعدها آشوريان و بابليان با خدايان کوچک و بزرگشان بر آن غلبه يافتند به اين گونه تعبير شده باشد که آن خدايان مجسمه هايی از خاک (سفال) و سنگ و چوب و شايد فلز بودند که زرتشت آنها را شکسته است. سپس که موضوع را مال خود کردند شاخ و برگ زيادی به آن افزودند. همان کاری که امروز در هاليوود انجام میدهند.
"به دنیای آتئیست ها خوش آمدید.
سریعترین راه برای کافر شدن خواندن قرآن و انجیل و تورات و اوستا است و تدبر در آنها."
هرچند قرآن و انجيل و تورات پر از جملات و سخنان پوچ و بی سر و تهی هستند که دل هر پرسشگری را از اين همه جهل به تاثر می اندازد و افسوس تباه شدن آن همه کاغذ و پوست و انرژی و وقت و زندگی که برای تهيه آنها و عمل به دستورات گمراهکننده هدرمیرود را در پی دارد سخنان خوب هم در آنها است. صد البته اين سخنان هيچ ربطی به پيامبران جاعل آنها ندارد که کپی پيس فرهنگ ها و دانشمندان گذشته و ديگر فرهنگ ها است و دليلی انکار ناشدنی بر کهنگی هنر کپی پيس در گذشته قديم تاريخ بشری است.
من عقيده دارم هيچ گاه نبايد اوستا يا مجموعه کتاب های به زبان سنسکريت را با اين آيات شيطانی مقايسه کرد. نه اينکه اوستا يا ريگ ودا بی عيب باشند چون آنها نخست از همه در برگيرنده تاريخ و فرهنگ اجداد ما هستند که از همه چيز مهمتر است دوم جمع آوری کنندگان کتابهای منتشر کننده بيماری ويران کننده انسانيت انسان همانند قران و عهد قديم و جديد وجود نامبارک خودشان را بر اساس برخی از نوشته های اين کتاب ها پايه گذاشته اند.
همچنين حساب گاهان را با همه اينها نيز جدا کنيد. آن را بخوانيد که نه يک شياد بلکه يک دانشمند را ببابيد که با خودش می انديشد و وجود نه يک خدايی که نه معلوم است وجود دارد يا نه را که انديشه خردورز آدمی را در پس همه خوبی ها دريابيد.
باز هم از نظر شما سپاسگزارم!
فقط در مورد پرسش شما در رابطه با اینکه آیا ایرانیان بتپرست بودهاند یا نه؟
به نظر من پاسخ به این پرسش بستگی به این دارد که تعریف شما از بتپرستی چه باشد.
اگر تعریف اسلام از بت پرستی، مد شما باشد(در این زمینه میتوانید به پست "فرق بت امامزاده و خانه ی کعبه " مراجعه نمائید) باید بگویم که هیچگاه (چینین) بتپرستی در ایران باستان وجود ندارد.
در بین ایرانیان بیشتر فرهنگ مهرپرستی وجود داشته(که قرآن هم به مهرپرست بودن قوم ابراهیم تأکید دارد) و همانگونه که در پست نوشتم امکان ندارد که در جامعهای هم مهرپرست باشند و هم بتپرست؛البته نوع قرآنی آن.
(دوستان!
توجه نمایند که عنوان وبلاگ، اسلام از دید قرآن است و من ابراهیم را با توجه به آیات قرآن مورد بررسی قرار دادم.)
اکنون که با دقت، نظر دوست گرامی که در هفت بخش بصورت منطقی تحلیلش را نوشته بود با ناشناس اخیر قیاس می گیرم،متوجه تفاوت ساختاری در این دو نظر می گردم.
ابراهیم در سال 2000 قبل از میلاد( با توجه اسناد مربوط به نوه اش یوسف در مصر ) از شهر اور به سمت حجاز و از آنجا به کنعان رفته است. پس ابراهیم 500 سال پس از اهرام ثلاث می زیسته. شهر اور می تواند همان شهر حران باشد که در مورد عقاید حرانیان مطالب بسیاری وجود دارد. حران شهر گفتگوی تمدنها بوده است و همه ادیان و مذاهب از زردشت و میتراییسم تا زروانیان و صابییان و مغان در این شهر می زیسته اند.
به نظر من ایرانی یا غیر ایرانی بودن ابراهیم اهمیت ندارد. آنچه که اهمیت دارد تفکرات حاکم بر قوم ابراهیم است که به تفکرات میترایی بسیار نزدیکی دارد. افسانه ذبح کردن اسماعیل به منظور از بین بردن سنت قربانی کردن انسان رواج یافته است و نشانی از رواج این سنت در اقوام باستان دارد.
تشابه داستان ابراهیم و سیاوش نشان از غیر واقعی بودن این اساطیر دارد.
تشخیص اساطیر از واقعیات تاریخی بسیار مشکل است.
شما باید یک تحقیق پیرامون قدمت مهر پرستی در ایران بکنید.
اینکه در دوره اشکانیان میترائیسم به اوج خود رسید به این معنی است که در این دوره هم شروع به پیدایش کرد؟
اصولا زمان اغاز میترا گرایی در ایران چه وقت بوده است؟
ایا تفاوتی بین خورشید پرستی و میترائی وجود ندارد که این دو را به هم گره میزنید؟
بهتر نیست قبل از ارائه این مطلب تکلیف ایین مهر را در فلات ایران روشن میکردید بعد وارد این موضوع میشدید تا ایجاد شبهه نمیکرد؟
در ضمن قدمت تمدن در فلات ایران به 7000 سال رسیده اما ایا ما از باور های ان دوران هم اطلاعی در دست داریم؟
مشخص است که خوردشید پرستی و بعد انشعاب هایی مانند مهر و میترا یا اناهیتا و بعد ساختن ایین هایی و محرابه هایی از این دست همگی در یک سلسله تغییراتی در ایران به وقوع پیوستند..
نقطه جالب توجه اینجاست که وقتی همه این ایین ها در حال پراکندگی بین مردم بود که زرتشتی گرایی هم به حیات خود ادامه میداد و نتوانست مانع از پیشرفت ان شود.
مطلب اخر این که وجود شیر و خوردشید هم از باور های ایرانیان به خورشید بوده است..جهت رد فرضیه خورشید دوست نبودن ایرانیان.
dooste aziz javid jan risheye mehr parasti(be kashfe lohe sion ya sahion ke ghome manfore yahod anra be khodeshan michasbanand
dar iran be besiar ghabl az hata hozore ariaE ha miresad
tebghe yafteha mehr parasti darvaghe version irani shodeye parasteshe elahehaE mesle ishtar dar beinol nahrein boodeh ast va ghome eilami anra dar iran ravaj dadand
mehr parasti ra ba elahe parasti niz mitavan mosavi danest be dalile nazdikie parastesh Anahita va Ishtar ya Khode mitra
felvaghe dar bad az eslam niz beine iranian sefathaie anahita be hazrate fateme montaghel shod va alghabi manade batol be manaie bakere ke laghabe aslie anahita bakereye ab bod mibashad
baraye etelaate bishtar pishnehad mikonam ketab mehr va anahita neveshteye doctor sosan gereily moraje,e befarmaEd
عربها خودشان را از نسل ابراهیم میدانند در حالی که در این داستان ابراهیم هاجر را در بیابان مکه گذاشت و آنها در میان جمعی بادیه نشین عربستان زندگی میکردند پس این فرزند ابراهیم بودن اعراب را نقض میکند
فکر کنم این جزو فراآیند شجره سازی عربها که با این خواستند وحشیگری خود را با فرزندی یک پیامبر و مقدس شدن این قوم پنهان کنند.
درود
دوستاني كه پيش از اين ديدگاه هاشون را بيان فرمودند، به همه ي بن مايه ها اشاره كردند به جز اين كه به شاهنامه ي فردوسي اشاره كنند.
البته اشاره هايي به داستان گذر سياوش از آتش شد، اما از اين ديد به موضوع نگاه نشد كه فردوسي بزرگ، شاهنامه را كتاب گذشته و تاريخ ايران بيان مي فرمايد و تاكيد مي كند كه آن چه در تاريخ ايران در گذشته اتفاق افتاده است را - عينا - از كتابي باستاني كه در دست موبدان در سراسر ايران پراكنده بوده است گردآوري و بازگو كرده است؛ بنابراين با اين پيش زمينه به اين نتيجه مي رسيم كه داستان حضرت ابراهيم همان داستان سياوش است كه در تاريخ ايران اتفاق افتاده است و فردوسي بزرگ آن را بدون ويرايش به نظم در آورده است.
با درود
باید گفت که این مساله بسیار مهم است و حتی میتواند بر روی جهان بینی و اعتقادات مذهبی ،فلسفی و حتی سیاسی ما تاثیر داشته باشد.
طبق نظر ادیان بعد از نوح قاعدتا میبایست یکتا پرستی وجود داشته باشد ،ولی از انجا که همیشه در معرض انحراف قرار داشته به فرمهای شرک آمیز تبدیل میشده است و پیامبران بعدی برای پاکسازی مجدد آن برانگیخته میشدند،از این دید شباهت دین جدید با عناصری از دین قبلی و مخالفت با آن قابل توجیه است ولی این نباید باعث شود که دینهای جدید را کاملا ساختگی و برگرفته از دینهای گذشته بدانیم. این انحرافات باعث شده که دینهای جدیدتر به طور خاص بر مسائلی تاکید کنند که در دین گذشته خود منحرف شده است و این باعث تفاوت در برخی جزییات میشود ولی در کل اصول دینهای یکتا پرستی یکی است اگر همه را بدون در نظر گرفتن انحرافات آتها ،در کنار یکدیگر مقایسه کنیم.
ابراهیم با نمرود وارد مبارزه شد زیرا او خود را خدا میخواند .
موسی نیز به همین دلیل با فرعون مبارزه کرد.
زرتشت برای پاکسازی دین یکتا پرستی
با مغ ها که مایل بودند عناصری از مهر پرستی را نگه دارند وارد مجادله و مبارزه شد.
عیسی نیز برای پاکسازی بت پرستی و عناصر انحرافی در یهودیت به پا خاست.
محمد نیز برای پاکسازی مسیحیت و یهودیت و بت پرستی اقدام کرد.
اسلام نیز علاوه بر دینهای دیگر در حال حاضر بسیار آلوده شده است و به
یک منجی نیاز دارد.
بنا به تحقیقاتی که بنده داشته ام ،بسیاری از بتها و خدایان باستان با هم وجه اشتراک دارند و بسیاری از آنها نتیجه انحراف در یکتاپرستی بوده اند ،اما باید به این نکته توجه کرد که این یک جریان دنباله دار در تاریخ بوده است که نشانه های آشکار آن در پیوند با جوامع مخفی تا عصر حاضر ادامه دارد.
این جریان باعث شده که اگر من حتی در وجود خداوند شک داشتم به وجود شیطان ایمان بیاورم.
اصولا میترا همان مردوک خدای بزرگ بابل است که او نیز نهایتا به نمرود( دوموزید Dumuzid،پدر گیلگمش ؟) پادشاه سومر در شهر اوروک برمیگردد. نمرود همچنین به اوسیریس خدای مصری و بعل خدای کنعانی فینیقی،ارتباط داده میشود.
همچنین همسر نمرود که مادر او نیز میباشد ،سامیرامیس نام دارد که به صورت اینانای الهه سومری ،آناهیتا الهه ایرانی هندی ،ایشتر الهه بابلی ،ایسیس الهه مصری ،آستارته الهه کنعانی فنیقی،ونوس الهه رومی شناخته میشود.همه این خدایان به سیاره ونوس ،زهزه ،ناهید یا همان اناهیتا مربوط میشوند
نمرود به همراه مادرش سامیرامیس به عناوین مختلف در طول تاریخ وارد مذاهب یکتاپرستی شده اند و مورد پرستش بوده اند و تا به حال نیز در سرتاسر دنیا رد پای آنها وجود دارد که بزرگترین آن مجسمه آزادی در آمریکا میباشد که نمونه های کوچکتر آن در سرتاسر شهرهای بزرگ دنیا و به عناوین مختلف موجود است.
جوامع پنهانی همانند فراماسون ها و ایلومیناتی ها وبسیاری از خانواده های سلطنتی و اشرافی و بسیاری از سیاستمداران و متولیان مذهبی در تمام مذاهب دنیا خود را از نسل و خون آنها میدانند ،همانها که در پی برقراری نظم نوین جهانی هستند.
با این تفاسیر تمام اتفاقات عجیب تاریخ و سیاستهای پیچیده و حرکات احمقانه در مذاهب قابل فهم میشود و به خصوص تمام اتفاقاتی که اخیرا در ایران رخ داده است.
بنا به تحقیقاتی که بنده داشته ام ،بسیاری از بتها و خدایان باستان با هم وجه اشتراک دارند و بسیاری از آنها نتیجه انحراف در یکتاپرستی بوده اند ،اما باید به این نکته توجه کرد که این یک جریان دنباله دار در تاریخ بوده است که نشانه های آشکار آن در پیوند با جوامع مخفی تا عصر حاضر ادامه دارد.
این جریان باعث شده که اگر من حتی در وجود خداوند شک داشتم به وجود شیطان ایمان بیاورم.
اصولا میترا همان مردوک خدای بزرگ بابل است که او نیز نهایتا به نمرود( دوموزید Dumuzid،پدر گیلگمش ؟) پادشاه سومر در شهر اوروک برمیگردد. نمرود همچنین به اوسیریس خدای مصری و بعل خدای کنعانی فینیقی،ارتباط داده میشود.
همچنین همسر نمرود که مادر او نیز میباشد ،سامیرامیس نام دارد که به صورت اینانای الهه سومری ،آناهیتا الهه ایرانی هندی ،ایشتر الهه بابلی ،ایسیس الهه مصری ،آستارته الهه کنعانی فنیقی،ونوس الهه رومی شناخته میشود.همه این خدایان به سیاره ونوس ،زهزه ،ناهید یا همان اناهیتا مربوط میشوند
نمرود به همراه مادرش سامیرامیس به عناوین مختلف در طول تاریخ وارد مذاهب یکتاپرستی شده اند و مورد پرستش بوده اند و تا به حال نیز در سرتاسر دنیا رد پای آنها وجود دارد که بزرگترین آن مجسمه آزادی در آمریکا میباشد که نمونه های کوچکتر آن در سرتاسر شهرهای بزرگ دنیا و به عناوین مختلف موجود است.
جوامع پنهانی همانند فراماسون ها و ایلومیناتی ها وبسیاری از خانواده های سلطنتی و اشرافی و بسیاری از سیاستمداران و متولیان مذهبی در تمام مذاهب دنیا خود را از نسل و خون آنها میدانند ،همانها که در پی برقراری نظم نوین جهانی هستند.
با این تفاسیر تمام اتفاقات عجیب تاریخ و سیاستهای پیچیده و حرکات احمقانه در مذاهب قابل فهم میشود و به خصوص تمام اتفاقاتی که اخیرا در ایران رخ داده است.
به عنوان نمونه استر و مردخای در تورات مظهر ایشتر و مردوک میباشند،تقدس سازی از مریم ومسیح نیز در واقع همان جایگزینی میترا و آناهیتا است،به نظر میرسد که مقبره حضرت معصومه جایگزین معبد قدیمی آناهیتا شده است،همانطور که بسیاری از امامزاده ها جایگزین شده اند،به تازهگی در نزدیک معبد اناهیتا در کنگاور نیز امام زاده ای ساخته شده!
يه سوال واسم پيش اومد.
آيا واقعا ابراهيم بت شکسته يا نمادهاي ايين ميترا؟ اگر نمادهاي ميترا بوده به چه دليل؟
عزیز
بررسی های شما از قرآن جالب است ولی ابراهیم را به هیچ وجه نمی شود به ایرانیان چسباند. شما به مطالعه بیشتر در این مورد نیاز دارید. می توانید از کتاب مقدماتی خانم مری بویس در مورد مذهب زردشتیان شروع کنید
Mary Boyce
Zoroastrians, and their Religious Beliefs and Practices
کتاب به فارسی هم ترجمه شده
سلام، پیشنهاد میکنم این فیلم دو دقیقه ای را ببینید، در مورد تاریخ ادیان اطلاعات جالبی داره
---------------------
http://www.youtube.com/watch?v=ZWwbYLVYV2c&feature=&p=7A2326138839BA4B&index=0&playnext=1
بدون شک رحیم مشائی این مقاله را خوانده است زیرا شما این را بیشتر از یک سال پیش نوشتید و او چند ماه قبل همین را گفت.
این متن خیلی جالب بود.
کوشش بسیار جالبی را راه انداخته اید بدون توجه به تاریخ پیشدادیان.(هویخشتر)
من هم به نوبه خودم از کوشش شما سپاسگزارم، به نظر من و با توجه نوشته های شما احتمل زیاد حضرت ابراهیم ایرانی بوده است.
اگرازمسلمانی بپرسی که چه کسی گفته محمد پیامبرخداست میگوید قران واگربپرسی چه کسی گفته قران درست میگوید میگوید محمد واین تنها دلیل مستند جاهلان است
احسان
من متوجه نشدم
ابراهیم را شما به عنوان یک شخصیت حقیقی قبول دارید؟و معجزات اورا؟
تناقض است بین صحبتهای شما با استناد به قران و رد ان
شما در این مقاله در جاهای بسیاری به خطا رفتید
خدایان سومر همانا ستارگان و ماه و خورشید بودند و قویترین خدایان انها همان ستارگان و ماه بودند
در فرهنگ عرب نیز این خدایان مطرح هستند
لات و عزی هر دو مشتق شده از خدایان سومر هستند و الله همان خدای ماه است و بیت الله یا همان کعبه
همچنین در مناطق مختلف خدای ستارگان نیز اهمیت میابد
یهوه یا خدای اتشفشانها احتمالا در پس مهاجرت از مصر اغاز شده و متن تورات در انزمان تغییراتی کرده وگرنه بعل و الوهیم در نزد بیابانگردان و خدایان یکجانشینان بین النهرین و عربستان قدمت در گذشته های دور مورد اشاره تورات دارد
در ضمن این واژه ها در تاریخ قدیم عرب نیز هست انها به یهودیان ساراکنوا میگفتند و به اعراب بیابان اشماعیالیان میگفتند یا فرزندان اسماعیل فرزند کنیز ابراهیم
بنده نمی خواهم موضوعات گسترده پیرامون اسطوره شناسی و تاریخ این قسمت از جهان را مطرح کنم
داستان در اتش افکندن ابراهیم را تنها قران نقل کرده و البته داستانی مشابه در تلمود داریم برای شخصیتی دیگر
ولی یک اسلام شناس به نام ارتور جفری این داستان را در اشتباه خواندن اور و اوور در تورات توسط پیامبر اسلام میداند
اور محل زندگی ابراهیم در بین النهرین بوده و اوور یعنی اتش و در ان قسمت از تورات امده ما تو را از اور(شهری در بین النهرین و حاشیه خلیج فارس) نجات دادیم
ارتور جفری اشتباه خواننده را در این مطلب میداند و بیان میدارد وی گمان کرده که یهوه گفته ما تو را از اوور(اتش) نجات دادیم
بقیه داستان را زایده تخیل محمد میداند
بنده گمان دارم احتمالا هر دو دلیل فوق صحت دارد یعنی خواننده تورات چه محمد و چه دیگران پیش از او این قسمت تورات را اشتباه خواندن و با افسانه تلمودی در هم امیختند و داستانی جدید برای ابراهیم ساختند
بقیه سخنان شما در خواندن تاریخ عرب پیش از اسلام رد میشود و اسطوره شناسان بر این مطالب کتابهای زیادی نوشتند
بنده دو کتاب را به خوانندگان فنی تر پیشنهاد میکنم برای شناخت خدایان و ادیان و تاریخ قوم عرب
تاریخ عرب پیش از اسلام0دکتر عبدالعزیز السالم
و المفصل فی تاریخ العرب از استاد دانشمند تاریخ عرب دکتر جواد علی
در گام نخست باید دید که آیا واقعاً شخصی بنام ابراهیم وجود داشته یا خیر؟به جز منابع دینی یهود، و اسلام هم که از تورات اقتباس کرده و با تصرف آنرا در قرآن ذکر کرده است، هیچ منبع مستقل دیگر وجود شخصی بنام ابراهیم را تایید نکرده است، حتی محققین و تاریخ نگران نسبت به وجود شخصی بنام ابراهیم تردید دارند. تورات میگوید ابراهیم خدا را در خواب دید که برایش میگوید که آور (شهر) کلدانیان را به قصد کنعان ترک کند،آنگاه همراه با خانمش سارای که خواهر نا تنی او نیز بود،پدرش تارح و لوت برادر زاده اش آور کلدانیان را به مقصد کنعان ترک کردند و در هبرون ساکن شدند (در پرانتز باید عرض کنم که نام اصلی پدر ابراهیم تارح بوده نه آزر )و بقیه ای داستان که بخاطر طولانی بودنش به همین اندازه بسنده میکنم
بسیاری از شخصیت های افسانه ای در جهان ودر بین اقوام مختلف وجود دارند که اساسا نمیتوان به هیچ دلیلی وجود انان را اثبات کرد از جمله بسیاری از شخصیتهای ایرانی که ما ایرانیان نام واوازه انان جز فرهنگ ما میباشد از جمله رستم وفریدون وضحاک وجمشید وغیره اما سه دین معتبر وپر طرفدار جهان که بخش بزرگی از جمعیت جهان از معتقدان به این سه دین بزرگ هستند هرسه با قاطعیت نه تنها ابراهیم را قبول دارند بلکه پیروان هر سه دین ابراهیم را پدر خود میدانند از جمعیت هفت میلیاردی جهان حداقل نیمی از انان به وجود ابراهیم معتقدند چگونه میتوان جمعیتی با این اندازه ودر درازای تاریخ که تعداد ان بسیارفراتر از سه میلیارد نفرمیباشد به شخصیتی موهوم معتقد باشند در حالیکه پیامبران بسیاری با معجزات روشن وجود او را تایید واو را سنبل درستی وصداقت ویکتا پرستی میدانند واخرین دین جهان که همان اسلام است پیامبر خود را تشویق نموده که از اعمال او الگوبرداری کند ضمنا فراموش نکنید از میان هزاران پیغمبری که برای هدایت وارشاد مردم ارسال گردیده اند جان ومال وارامش انان برای این ابلاغ به خطر افتاده واگر دل خوش به حمایت خداوند نبودند مال وجان واسایش خود را بخطر نمی افکنند وبدنبال یک زندگی اسوده وبدون دردسر بودند نه اینکه خود را در معرض خطرات عدیده انهم در مواجهه با انسانهای خشن ونادان ومتعصب قرار دهند
عالی
زیادی مطمئنی و این ویژگی متعصبهاست. من بعنوان یه خداپرست سعی نمیکنم کسی رو به باور خودم متقاعد کنم مگر اینکه خودش پیشقدم بشه.
با کمال احترام، بخت النصر تورات اصلی را آتش زد و کوروش کبیر با هفتاد مغ به هفتاد خاخام یهودی کنک کردند تا تورات دوباره نویسی شود، و یک علت بزرگی که بسیار ضد و نقیص دارد میتواند به همین خاطر باشد، مثلا در باب پیدایش سوره۳۲ و ایه های۲۴ تا ۳۲ کشتی گرفتن یعقوب با خدا و مشابه اینها هم در کل عهد عتیق و جدید زیاد است ، پاینده باشید❤️
ارسال یک نظر