نژاد پرستی در قرآن
در زیر ثابت شده قرآن سخنانی است از جانب محمد که برای ترغیب عربها به پذیرش اسلام بیان شده و در بسیاری از آیات آنان را قومی برگزیده خوانده و سایر ملل را تحقیر میکند:
در زیر ثابت شده قرآن سخنانی است از جانب محمد که برای ترغیب عربها به پذیرش اسلام بیان شده و در بسیاری از آیات آنان را قومی برگزیده خوانده و سایر ملل را تحقیر میکند:
محمد در ابتدا و برای اینکه بتواند قوم عرب را به سوی دین خویش که ترکیبی است از ادیان مجاور سرزمین عربستان وآمیزش این ادیان با فرهنگ عرب جلب نماید، اقدام به تحریک اعراب سرزمین خویش برای پذریش اسلام نمود؛ او این ملت را قوم برگزیدهی الله نامید، قومی که از ازدیاد نسل اسماعیل پدید آمدند. محمد خودش را پیامبری میداند که نتیجهی دعای ابراهیم است، دعائی که هنگام بازسازی کعبه در حق امتی که از نسل پسرش اسماعیل بوجود خواهند آمد را خواند. از دید قرآن ابراهیم از الله تقاضا نمود که رسولی را میان همین قوم و برای آنها بفرست تا این رسول شاهدی باشد بر آنها و آنها(اعراب) شاهدی باشند بر جهانیان. محمد این امت را امت برگزیدهی الله خواند. او خطاب به قومش بیان مینماید که یکی از اهداف اصلی حج منافعی است که الله برای همین قوم برگزیده قرار داده است:
از دید اسلام زمانیکه ابراهیم از دست زنش ساره فرار و همراه پسرشان اسماعیل به سرزمین عربستان آمد این سرزمین بیآب و علف بود، او از الله تقاضا کرد که ای الله! من ذریهام را در این دره(مکه) ساکن نمودم، اینحا سرزمین بیآب و علفی است، من اینکار را تنها به این قصد انجام دادم تا نماز بخوانند، او از الله درخواست نمود تا قلب مردم جهان را به سوی سرزمین او منقلب گرداند:
رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ ) ابراهیم/ 37 ) پروردگارا! من برخی از ذریه ام (اسماعیل) را در دره ای برهوت نزد بیت المحرم تو ساکن کرده ام تا نماز بخوانند پس ای پروردگار! قلب مردم را بسوی آنها بگردان و روزی آنها را از ثمرات خویش بده، تا اینکه تو را پرستش کنند
آنچه که از این آیه استنباط میگردد این است که منظور ابراهیم از ذریهاش، فرزندان و کسانی است که از نسل پسر او – اسماعیل – بدنیا خواهند آمد، زیرا تنها اسماعیل همراه او بود و پسر دیگراشان اسحاق همراه او نبود.
اعراب خود را از نسل اسماعیل میدانند، پس هدف قرآن در بیان این جمله تنها و تنها تحریک اعراب برای پذیرش اسلام بود. منظور محمد القای این موضوع است که اگر در این سرزمین آبی هم وجود دارد بخاطر دعای ابراهیم است. دعائی که تنها در حق اعراب سرزمینش بیان شده است.
اما محمد رندگونه این دعا را به صورت کاملا زیرکانهای به خود متصل مینماید:
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ )بقره/129)پروردگارا! در ميان آنها فرستاده ای از خودشان مبعوث كن، تا آيات تو را بر آنها بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد و پاكيزه كند، زيرا تو توانا و حكيمي.
او از قول ابراهیم بیان مینماید که از میان فرزندان من فرستادهای از خودشان(عرب) برگزین تا به آنها کتاب و حکمت بیاموزد.
پس محمد با بیان این جمله از سوی خدایش – الله- بیان مینماید که من برای همین ملت فرستاده شدم و در پایان میگوید: هر کسی که از ملت ابراهیم روی بگرداند و از آنان دنیاله روی ننماید جزء کودنهاست؛ زیرا طبق گفتهی قرآن تمام پیامبران از نسل ابراهیم هستند:
وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (بقره/130) چه كسي جز افراد سفيه و نادان از ملت ابراهيم رويگردان خواهد شد؟ ما او را در اين جهان برگزيديم و او در جهان ديگر از صالحان است.
پس از دید محمد، ملت واقعی ابراهیم اعرابی هستند که دین برگزیدهی خدای ابراهیم که همان اسلام است را بپذیرند.
محمد به تعریف و تمجید اعراب ادامه میدهد و آنان را بهترین امت جهان زیرا دین اسلام و سایر ادیان هم از میان همین امت برای جهانیان برانگیخته شده است:
كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ)آل عمران/110 ) شما بهترين امتى هستید كه براى مردم پديدار شدهايد (شما)به كار نیکو فرمان مىدهيد و از كار ناپسند بازمىداريد و به الله ايمان داريد و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند، قطعا برايشان بهتر بود برخى از آنان مؤمنند و بيشترشان نافرمانند.
همانگونه که مشاهده میگردد، محمد با حالتی کاملا متکبرانه به تحقیر سایر ملل میپردازد، او ملت عرب را قوم برگزیده معرفی مینماید!
از دید اسلام، دو دین یهود و مسیح هم ادیان ابراهیمی هستند که پیروانشان با آمدن اسلام میبایست دین خود را کناز بگذارند و مسلمان شوند؛ برای خیر امت(بهترین) بودن همزمان باید هم از فرزندان ابراهیم بود و هم مسلمان.
وی به اعراب زمان خودش بیان مینماید که من امتیاز دیگری را برای شما در نظر گرفتم، امتیاز بهرهمندی از منافع حج؛ این منافع برای شما تا برپائی روز قیامت ادامه خواهد داشت، البته در آن زمان منظور محمد از منافع حج، منافع حاصل از قربانی کردن بود:
ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ (حج/32 ) اينگونه است (مناسك حج) و هر كس شعائر الهي را بزرگ دارد اين كار نشانه تقواي دلهاست.
لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ (حج/33 ) در حيوانات قرباني منافعي براي شما تا زمان معين ( روز قیامت)است، سپس محل آن خانه كعبه آن خانه قديمي و گرامي است (اگر قرباني براي عمره مفرده باشد در سرزمين مكه و اگر براي حج باشد در مني نزديكي مكه محل ذبح آن خواهد بود).
لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ (حج/33 ) در حيوانات قرباني منافعي براي شما تا زمان معين ( روز قیامت)است، سپس محل آن خانه كعبه آن خانه قديمي و گرامي است (اگر قرباني براي عمره مفرده باشد در سرزمين مكه و اگر براي حج باشد در مني نزديكي مكه محل ذبح آن خواهد بود).
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ (حج/ 34 )براي هر امتي قربانگاهي قرار داديم تا نام الله را (به هنگام قرباني) بر دامهائی كه به آنها روزي دادهايم، ببرند؛ و خداي شما خدای یگانه ای است در برابر فرمان او تسليم شويد و بشارت ده متواضعان و تسليم شوندگان را.
قرآن در این آیه به صراحت از مناسک حج بعنوان مناسک همین قوم یاد مینماید:
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/128) پروردگارا ما(خود و خانواده اش) را مسلمان, از ذریه ی ما امت مسلمانی برای خویش قرار بده , مناسک ما را برای ما بنمایان و ما را بسوی خود بگردان.
همچنین در اینجا از نژاد عرب بعنوان قومی که مورد پسند و گزینش الله قرار گرفتهآند یاد میکند:
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ (حج/78) در راه الله جهاد (تلاش) كنيد و حق جهادش را ادا نمائيد او شما را برگزيد و در دين كار سنگين و شاقي بر شما نگذارد اين همان (آئين) ملت پدر شما ابراهيم است او شما را در كتب پيشين و در اين كتاب آسماني مسلمان ناميد تا پيامبر شاهد و گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم بنابراين نماز را بر پا داريد و زكاة را بدهيد و به الله تمسك جوئيد كه او مولای شماست چه مولاي خوب و چه يار و ياور.
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (بقره/142 ) و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را كه بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم هر چند جز بر كسانى كه الله هدايت[شان] كرده سخت گران بود و الله بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا الله [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.
یادآوری: در پاسخ به دوستانی که معتقدند آیهی آل عمران/110 خطاب به کل مسلمانان میباشد، باید بگویم که نه چنین نیست و خطاب به فرزندان خودخواندهی ابراهیم است؛ در این آیه از فعل گذشتهی کنتم(بودید) استفاده شده و در ادامه از فعل اُخرجت. همچین خود قرآن این آیه را به بهترین نحو تفسیر مینماید(آیهی 142 سوره بقره)
۱۹۲ نظر:
"محمد به تعریف و تمجید اعراب ادامه میدهد و آنان را بهترین امت جهان..."
مقصود از امت پیامبر همان مسلمانان هستند نه قوم و نژاد خاص. وگرنه در خود قرآن در مذمت اعراب آیه آمده است.
اینکه بگویید ملت ابراهیم، اعراب هستند بزرگترین اشتباه نوشته شمست. اشاره نژادی چیزیست که هیچ جوری از آن آیه بر نمیآید.
با تشکر از شما. اینکه واقعا حضرت ابراهیم چنین دعایی کرده، تنها در قرآن آمده است. می دانید که داستان ذبح اسماعیل عینا در انجیل و تورات آمده است با این تفاوت که ذبح اسحاق است و نه اسماعیل. و اسحاق اجداد پیامبران قوم یهود است. ظاهرا حضرت محمد با تیزهوشی، داستان حضرت ابراهیم را از تورات آموخته و با جایگزینی اسماعیل بجای اسحاق، اجدادی برگزیده، از نسل ابراهیم برای خود دست و پا کرده است. مسلم قدمت داستان اسحاق در تورات بیش از داستان مشابه آن در قرآن است. بنابراین قرآن با کمی تغییر، از تورات کپی برداری کرده است.
جناب بی سواد
خیر امة یعنی امت اسلام
یعنی کسانی که هم خود به احکام شریعت پایبندند و هم دیگران را به نیکیها امر و آنان را از زشتیها منع می کنند. و همین دلیل برتری آنان است و نه نژادشان
مگر نخواندی که ان اکرمکم عند الله اتقیکم
باز هم سعی می کنی با ترفندهای ناسیونالیستی مردم را از اسلام منزجر کنی؟
خدا هدایتت کند
خیرخواه
خب هرکسی میتونه نظر خودش رو داشته باشه ولی در مورد این مطلب به نظر م خیلی خنده دار و پر واضح تحریک کننده بود. درسته که به ایات استناد کرده بود ولی برای درک درست مفهوم ایه باید به ایات قبل و بعد برگردین و البته باز هم برای درک بهتر و برای اینکه بخوایت با این صراحت در مورد نقض کردن دینی حرفی بزنین باید تفسیرهای زیادی رو در مورد کتاب مقدس ان دین خونده باشین. خیلی سفسطه امیز و زیرکانه سعی در قانع کردن خواننده داشتین.
من به وجود خدا اعتقاد دارم به اینکه حضرت محمد فرستاده و پیامبر خداست شکی ندارم.
اسلام یک دین نژاد پرست است . اگر دقت کنید کلیه مزایا فقط برای سیدها یا همان فامیل و وابستگان به شجره محمد است. امروز هم حکومت بصورت فراماسیونی و با دید نژاد پرستانه ( مزیت سید نسبت به عام را توجه داشته باشید)
آخه اون زمان به جز اعراب سرزمين ديگه اي مسلمان داشت؟
مشکل این آقا نژاد پرستی هست که کورشان کرده.
پیامبری که عمده واساس کارش دزدی غارت جنایت وزنبارگی بوده چه چیزی غیر از اینها میتواند بیاموزد؟
ترجمه رو كه دستكاري كردي... تفسير رو هم كه بر اساس غرض شخصي نوشتي ربطي به ترجمه نداره. حالا يه چيز ساده بهت ميگم، يكي يه داستان نوشته(به قول شما) كه از تورات يا جاي ديگه كپي كرده، 1400 سال پيش در يك ملت بي تمدن و وحشي، كتاب رو به تدريج نوشته و بعضي قسمت ها (سوره ها9 رو در سفر يا شرايط نا مساعد نوشته، حالا چطوريه كه مثلاً تعداد كلمه شب و زور، زن و مردو... توي اين داستان مساويه!؟ چجوريه كه اگه از ته به سر بخوني هم معني ميده!؟ يه پاراگراف بنويس كه از ته به سر معني بده... اصلاً در مورد خودت بنويس ببين ميتوني!؟ من غرضت رو نميدونم ولي اميدوارم "ايراني" باشي، توي اين بحث كاري به اسلام هم ندارم!
واقعا در اینکه آدمای مذهبی پایین ترین آی کیو (IQ) رو دارن کسی شک داره؟اگه داره به منم حتما بگه.ممنون میشم landfeders@yahoo.com
دوستان بالایی خوب چشمانتان را باز کنید: «چه كسي جز افراد سفيه و نادان از ملت ابراهيم رويگردان خواهد شد؟ ما او را در اين جهان برگزيديم و او در جهان ديگر از صالحان است.»
«ملت ابراهیم» و نه کیش، مذهب، راه و رسم، اخلاق و سلوک ابراهیم.
ناشناس بالایی که میگویند قرآن در مذمت اعراب سخن گفته، مگر قرآن هم افکار نژادی داشته که در مذمت یک قوم سخن بگوید؟ اینکه با آنچه که خود ادعا دارید منافات دارد! منظور از آن آیه زمانی است که محمد از اعرابی که به حرفش گوش نمیکردند عصبانی میشده و در واقع یک عصبانیت موردی است. چون جمعی از اعراب رامش نمیشدند و به حرفش گوش نمیکردند. همین.
آیا مسخره تر از این هست که به خاطر خدا حیوانی را قربانی کنیم؟ رسم قربانی در حج به دوران پیش در خیلی از سرزمینها برمیگردد که بت پرستان و خورشید پرستان و سایرین فکر میکردند که خدا نیاز به قربانی و غذا و هدیه دارد. خیلی از ملل دیگر از جمله مایاها برای خدایشان قربانی میکردند که گاهی قربانی انسان هم در میان آنها بود. محمد کاری نکرده جز ادامه همان رسم کهن. چیزی الاهی و خدایی در این رسم نیست. فقط آیینی است همچون سایر آیینهای مردمان نادان باستان.
حج چیزی نیست جز باستانگرایی اسلامی ۱۴۰۰ ساله. مسلمانان شدیدا باستانگرا هستند.
طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توريسم يا به زبان ساده از : دکان زيارت مسلمين خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000.-دلار يا قريب سي ميليارد دلار بوده است.
زائرين ايراني که بصورت تمتع ويا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اندبا يک حساب سرانگشتي بوسيله پولي که ايرانيان سالانه به عربستان (دشمن شيعه ايراني) تقديم مي کنند مي توان تعداد 170.000 مسکن روستائي احداث کرد...
يا ميتوان 714.286 فرصت شغلي کشاورزي يا 200.000 فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد،یا ميتوان10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشي در کشور ايجاد کرد
ويا ميتوان با پول حجاج دوسال يک پالايشگاه سوپر مدرن با ظرفيت 75000 بشکه احداث کرد
ويا با پول پنج سال حجاج ميتوان ايران را به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود....اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را در اختيار دارند آباد ميشود.....و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله فکرکردن در بهينه هزينه کردن پول براي نزديکي به خدا راه بسيار درازي در پيش است
درود بر شما.
براي هر امتي قربانگاهي قرار داديم
نشانگر این است که منظورش عربهای آن موقع است. چون اگر هر امتی قربانگاهی دارد که با سایر امتها فرق دارد.
ذُرِّيَّتِنَا، مَنَاسِكَنَا، عَلَيْنَآ همه اشاره به همان عربها دارد چون در آن موضع سایرر امم چنین مناسکی نداشتهاند.
«ان اکرمکم عند الله اتقیکم»
بله منظورش همان عربهاست. کسی در مورد اینکه محمد افزون بر چیزهایی که نوشته بالا نشان میدهد، به پرهیزگاری هم توصیه کرده حرفی ندارد. اسلام از یهودیت، مسیحیت، زرتشتی و دیگر آیینهای باستان بشر سرچشمه گرفته است. بودا هم اخلاقیات دارد و پرهیزگاری. اینها نتیجه گیری خود بشر است و نه الله.
«ترفندهای ناسیونالیستی مردم را از اسلام منزجر کنی؟»
شوربختانه در مغز شما نمیگنجد که کسی واقعا (درست با غلط) به این نتایج رسیده باشد! نوشته بالا بین خیلی از مردم جهان مشترک است. بیشینه آنان یا بخشی از آنان نیز ناسیونالیست نیستند. در ضمن ناسیونالیسم خیلی هم چیز خوبی است و واقعیت امروز بشر است. ناسیونالیسم یعنی مردم خودت و سرزمین خودت را برای مردم سه هزار کیلومتر آنطرف تر که فقط به فکر منافع خودشان هستند به گا نده! این کاری است که البته شما مسلمانان، کمونیستها، روشنفکران غربزده میکنید و افتخار هم مینمایید!
دوستانی که مخالف ملی گرایی هستند بفرمایند آن ایالات متحده اسلامی که خیلی نسبتا هم خوب است و اعضایش با هم دعوا ندارند و هی بمب منفجر نمیکنند و خیلی با هم میسازند و فقط به فکر معرفت و پیشرفت هستند کجاست که ما برای آن جانفشانی کنیم؟ شما که هنوز با هم دعوا و اختلاف دارید و سر یک موضوع ناچیز هم سازش نمیکنید چطور از بقیه توقع دارید که ساز امت اسلام شما بچرخند بجای ملت ایران؟ کشور را ویران کردید و ۳۲ سال از همبستگی اسلامی گفتید و هیچ غلطی در این مورد ننمودید. کشور اسلامی شما اجازه تاسیس یک مسجد سنی هم در تهران و تبریز و اصفهان نمیدهد! این امت شما کجاست؟ چیست؟ چه میخواهد؟ مالزی، اندونزی و ترکیه و فلسطین و لبنان و بقیه امت اسلام که هر کدام دارند ساز خود را میزنند و به فکر خود هستند، حال شما کاسه داغتر از آش ملت ایران (ناسیونالیسم) را رها کرده و به فکر آنان هستید! خدا خردی به شما بدهد!
در جواب ناشناسی كه گفت:
"قرآن در مذمت اعراب سخن گفته،" و بعد پرسیدند كه "مگر قرآن هم افكار نژادی داشته"
احتمالا آیه ۹۷ سوره توبه را می گویید: ((ان الاعراب اشد كفرا و نفاقا...))
جهت آگاهی بگویم كه "اعراب" جمع "اعرابی" است به معنای بادیه نشین نه "عرب". بنابراین این آیه در مورد قوم عرب حرف نزده، كه بگوییم قرآن افكار نژادی دارد (خدای ناكرده).
در جواب مسوول وبلاگ هم همان كه دوستان گفتند درست است:
امت پیامبر مسلمانان هستند نه قوم عرب. برای شما عجیب نیست كه سلمان فارسی این قدر نزد پیامبر ارج و قرب دارد كه اكثر اعراب نداشتند؟. او كه عرب نبود.
حالا یك گروهی پیدا می شوند می گویند سلمان فارسی قرآن را به پیامبر (خدای ناكرده) آموخت. نمی دانند كه سلمان در مدینه به پیامبر پیوست، یعنی حداقل ۱۳ سال بعد از شروع نازل شدن آیات.
رفیق ناشناس بالایی که در مورد ((ان الاعراب اشد كفرا و نفاقا...)) گفتهای شما دوباره تمام بحث را بخوان، ببین هر کس چه گفته است. آن پاسخی به یک هم کیش خودتان و استدلال غلطش بود. همین دقتها را نمیکنید که کلاه گشادی سرتان رفته است. من در واقع تا حدی همین حرف شما را زدم.
در مورد سلمان، چیزی که گفتید دلیل نمیشود چون همه گاهی این مرزها را برای منافع میشکنند. مثلا نازیها، ژاپنیها را هم هم نژاد خود اعلام کردند!!!!!!!
After the signing, Nazi Germany's government also included the Japanese people in their concept of "honorary Aryans".
http://en.wikipedia.org/wiki/German-Japanese_relations
در ضمن کسی نمیگوید که محمد نژادپرست بوده که شما بخواهید یک غیر عرب را مثال بیاورید. این مقاله چنین چیزی نمیگوید. سلمان محمد را تایید میکرده و با او همراه بوده همین باعث تایید سلمان از سوی محمد شده است. مثل سازمان مجاهدین که علیرغم اینکه ایرانی بودند و عرب نبودند، در عین نفرت صدام از ایرانی و مجوس، آنها را در کنار خود جای داد و کمک کرد.
سلمان درست مثل سازمان مجاهدین خلق عمل نمود. همانطور که اگر خردی در این سازمان بود، ناراضی بودن آنها از جمهوری اسلامی نباید سبب خیانت آنها به ایران میشد، ناراضی بودن سلمان هم نباید باعث همراهی وی با عمر در حمله به ایران میگردید، اگر خردی و دوستی با مردم ایران در وی میبود. خوب گوشتان را باز کنید که این واقعیت تاریخی است: سلمان و علی هر دو همراه عمر بودند در حمله به ایران. سلمان جایزه هم گرفت و به پست و مقام رسید.
توضیحات تکمیلی: سربازان عراقی با نام اسلام و هم ملی گرایی عرب با ما جنگیدند. این را جمهوری جهل اسلامی به شما نگفته است. صدام هم مدام اسلام اسلام میکرد و سربازان وی فکر میکردند که دارند برای اسلام هم میجنگند.
در ضمن آنان که میگویند کل قرآن را سلمان به محمد آموخت، ناآگاهند. واقعیت این است که وی محمد را در این زمینه کمک نمود. یعنی یکی از کسانی که اطلاعات به محمد میداد همین سلمان بود. محمد اطلاعات دیگر را از یهودیان عربستان و به احتمال قوی مسیحیان کمی که وجود داشتند (از جمله نوفل پسر عموی خدیجه) گرفت. همچنین محمد کارواندار خدیجه بود و میتوانسته در سفر خیلی چیزها یاد گرفته باشد. امی بودن محمد کلاه گشادی است که روحانیت سر شما گداشته است.
چیزی که گفتید هم تناقضی با موضوع ندارد چون
۲۳- ۱۳ = ۱۰
یعنی ۱۰ سال تا وفات محمد، سلمان پیشش بوده است.
ممنون از اینكه با من هم عقیده هستید كه پیامبر اسلام نژاد پرست نبود و اینكه امت اسلام هم كه در قرآن آمده اعراب نیستند لزوما. و ممنون از اینكه گفتید: "آنان که میگویند کل قرآن را سلمان به محمد آموخت، ناآگاهند."
ولی اینكه می فرمایید(نقل به مضمون):
"یکی از کسانی که اطلاعات به پیامبر اسلام میداد همین سلمان بود.پیامبر اسلام اطلاعات دیگر را از یهودیان عربستان و به احتمال قوی مسیحیان کمی که وجود داشتند (از جمله نوفل پسر عموی خدیجه) گرفت"
ادعایی است بس بزرگ كه نیاز به سند دارد.
جناب وبلاگ نویس:
فرموده اید:"آیهی آل عمران/110 خطاب به فرزندان خودخواندهی ابراهیم است ".(یعنی عربها)
جالب اینجاست كه در همان آیه كه به آن استناد می كنید از اهل كتاب حرف به میان آمده و آنها را در مقابل "امت پیامبر اسلام" قرار داده. و شما خوب می دانید كه اهل كتاب خیلی هاشان عربهای مسیحی بودند. تازه كلی هم عرب مشرك در شبه جزیره وجود داشت. آیا هنوز هم بر این باورید كه امت پیامبر تنها عربها را شامل است؟!
در مورد آیهی 142 سوره بقره هم بی زحمت بفرمایید چگونه به این نتیجه رسیدید كه مقصود از امت همان اعراب هستند
چیزهایی که در بالا از قول من در همراهی خود گفتید نادرست است.
اول: محمد نژاد پرست نبود ولی همچون موسی که دین یهودیت را برای یهود آورد، محمد هم اسلام را برای عرب آورد.
دوم: منظور من این بود که بخشی از اطلاعات محمد از سلمان بوده و نه همه آن
در مورد نیاز به سند بودن، سند نیاز نیست:
۱) پسر عموی خدیجه ورقه ابن نوفل دانشمند مسیحی بوده است. یعنی شما میفرمایید که محمد اصلا با قوم و خویشهای خدیجه رابطه نداشته است؟
۲) محمد کارواندار خدیجه بوده است. کارواندار یعنی مدام در سفر بودن و با دیگر مردمان در تماس بودن. یعنی شما میفرمایید در تمام آن سفرها، محمد ناشنوا و نابینا بوده و هیچ نمیشنده و یاد نمیگرفته؟!
۳) عربستان یهودی هم داشته که منبع دیگر اطلاعات محمد هستند.
۴) خود اعراب در مورد مردمان و دینهای پیرامون اطلاعات داشتهاند که آنهم منبع دیگری برای محمد بوده است.
چکیده اینکه حتا اگر فرض کنیم که محمد امی (نانوشته و درس نخوانده) بوده است (که این هم دروغ است)، نعوذ بالله کودن و خرفت که نبوده. میتوانسته از دیگران یاد بگیرد و تاریخ نشان میدهد که خیلی هم دانا و باهوش بوده است.
نتیجه: هر چه در قرآن میگوید اطلاعات خودش است که از دیگران یاد گرفته و اینکه در ذهن شما کردهاند که آنها را خدا به او گفته، کذب محض است.
در اصطلاح منطقی می گویند نتیجه گیری شما دارای پرش است. مغالطه ای كه باعث این پرش شده معروف است به مغالطه همبستگی
http://en.wikipedia.org/wiki/Correlation_does_not_imply_causation
به مثال زیر توجه كنید:
۱. حادثه ۱۱ سپتامبر باعث شد آمریكا بتواند در منطقه لشكر كشی كند. همچنین باعث شد بتواند سلاح به كشورهای عرب بفروشد كه در نتیجه آن كلی درآمد كسب كرد.
۲. در اثر كارهایی كه آمریكا بعد از ۱۱ سپتامبر انجام داد ركود اقتصادی كه در سال ۲۰۰۰ ایجاد شده بود تا حد خوبی كنترل شد.
نتیجه گیری: آمریكا خودش قضیه ۱۱ سپتامبر را طراحی كرد تا به منافعش جامه عمل بپوشاند!
اشكال این نتیجه گیری این است كه ((احتمال)) رخداد چیزی را ((دلیل)) رخداد آن قلمداد می كنیم.
به طور دقیقتر اینكه "پسر عموی خدیجه ورقه ابن نوفل دانشمند مسیحی بوده است" و پیامبر اسلام هم به طور طبیعی با فامیل همسرش رابطه دارد این ((احتمال)) را ایجاد می كند كه از او چیزهایی از دین مسیح یاد گرفته باشد. ویا اینكه "عربستان یهودی هم داشته " این ((احتمال)) را ایجاد می كند كه پیامبر اسلام با یهودیت هم آشنا شود. ولی هیچ كدام از اینها ((دلیل)) ادعای شما نمی شوند. برای اینكه تفاوت دلیل و احتمال برایتان روشن تر شود كافی است فكر كنید این احتمال- یعنی احتمال ابداع یك دین جدید بر اساس ادیان موجود در سرزمینهای مجاور- بوسیله چند نفر دیگر ممكن بود؟
صدها انسان دیگر درشبه جزیره بودند كه از پیامبر اسلام ادیب تر بودند؛ با پیروان مسیحی و یهودی نشست و برخاست دایم داشتند؛ در اثر رونق گرفتن زیارت كعبه تجارتشان رونق می گرفت (یعنی انگیزه لازم را هم داشتند)؛ ولی این اتفاق بوسیله هیچكدام از آنها رخ نداد. اگر قرار بود احتمال رخداد چیزی علت رخداد آن می شد می بایست صدها و هزارها دین می آمد.
با خودم فكر می كنم شاید باز هم مرا به "پز روشنفكری" متهم كنند. برای همین یك ایراد بدیهی تر از نتیجه گیری شما می گیرم. گفته اید "هر چه در قرآن میگوید اطلاعات خودش است که از دیگران یاد گرفته". آخر خوش انصاف كدام فرقه مسیحی در شبه جزیره بود (و هست) كه بگوید "مسیح عبد خداست نه فرزند خدا"؟ و بعد در جواب این شبهه كه بگویند "او پدر نداشت" اینقدر روشنفكر وتیزبین باشد كه بگوید "آدم كه نه پدر داشت و نه مادر" ؟ یعنی می خواهید بگویید پیامبر احتجاج هایی كه در قرآن در مقابله با اهل كتاب وحتی مشركین آمده است را از خود اهل كتاب یاد گرفته؟!
در بالا من برداشت خود و دیگران را گفتم که خیلی بیشتر از پیامبری محمد قابل باور است (کارهای عجیب غریبی مثل معجزه و مردی در آسمان که برای یک نفر در زمین پیام میفرستد!) واقعیت این است که بر خلاف چیزی که علمای اسلام سعی در القای آن به مسلمانان دارند، محمد امی نبوده و اگر هم امی بوده، خنگ و خرفت نبوده. امی بودن کاملا گولزنک است، حتا خود واژهاش چه برسد به مفهومش. امی از مادر (ام) میآید. بدروغ میخواهند القا کنند که محمد تا ۴۰ سالگی چون صفحه نانوشته ای بوده و تنها چیزهایی را میدانسته که از مادرش یاد گرفته!!!!!!
چیزهایی که در قرآن آمده از جمله داستانهای نوح و موسی و عیسی همه را از پیرامون خود یاد گرفته است.
پاراگراف بالا خیلی قابل باورتر از معجزههای محمد است (شق القمر، قرآن، پرواز با خری که سرش مثل سر زنان است (معراج)! و غیره ) که شما به هیچ عنوان نمیتوانید آنان را ثابت کنید.
صدها و هزاران دین وجود دارد. این تازه بخشی از آنهاست ولی همه شمشیر نکشیدهاند و از لحاظ تاریخی زمینه گسترش نداشته اند.
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_religions
در آلمان هم افکار نژادی وجود داشت ولی یکی از آن میان یعنی هیتلر سر برآورد و جنگ جهانی دوم را بوجود آورد. بالاخره یکی از میان انبوهی گل میکند به علل مختلف از جمله هوش و استعداد و زمینه و غیره
لطفا پاراگراف زیر را هم بخوانید. آن وقت خودتان انتخاب كنید كه كدام نسخه از داستان قابل باور تر است:
۱. قرآن پر از احتجاجاتی است كه بر علیه ادعا های مسیحیان، یهودیان و مشركان آورده شده است. تقریبا هیچكدام از این احتجاجات تا قبل از رسالت پیامبر اسلام سابقه نداشته اند.
۲. قرآن پر از نظریات فلسفی است كه هنوز هم تازگی دارند ؛چه برسد به ۱۴۰۰ سال پیش. مثلا آیه شریفه:"لو كان فیهما الهه الا الله لفسدتا" را اگر بخواهیم تشریح كنیم(از نظر فلسفی و نه تفسیری) باید حداقل یك پاراگراف توضیح دهیم. استدلالاتی مشابه این در آثار متفكرین یونان هم بی سابقه است چه رسد به اعراب و سرزمینهای دور و برشان.
۳. قرآن آگنده از صنایع ادبی بی نظیر و غیر قابل انكار است. آن قدر كه مشركین مكه مجبور شدند به پیامبر لقب شاعر بدهند.
۴. قرآن از مسایل علمی حرف به میان آورده كه دانش آن ماورای دسترس اعراب بود (نظیر اینكه كیهان از دود آفریده شده است؛ یا كوهها حركت غیر محسوس دارند)
۴. قرآن یك نظام حقوقی، اجتماعی و اخلاقی آورده است.( فارغ از اینكه شما با آن موافق باشید یا خیر ویا كامل بدانید یا خیر. مثلا ماركسیسم از نظر اكثر ما ناقص است ولی پدید آورندگان اولیه آن متفكرینی بودند كه برای تولید آن كلی عرق ریخته اند).
۵. همه موارد بالا فی البداهه نازل شده اند و گوینده قرآن فرصتی برای نوشتن پیشنویس و غیره نداشته است.
اگر قرار بود طبق گفته شما قرآن -نعوذبالله- توسط یك فرد باهوش و بر اساس پژوهشهای او از اقوام دیگر و پرس و جو از مردمی با فرهنگها مختلف نوشته شده باشد، فرد مزبور هر روز می بایست یا در كتابخانه در حال تحقیق باشد یا در كلاس درس مشغول یاد گیری یا در حال نگارش ایده های خام خودش. نه مانند پیامبر اسلام كه كارش چوپانی، كاروان داری و تجارت بود و حداقل حداقل اگر امی هم نبود (آن جور كه شما اصرار دارید) هیچگاه كسی او را در حال خواندن و نوشتن ندید.
انتخابش را به شما وا می گذارم و ادعایی هم در مورد معراج و شق القمر نكرده ام.
در ضمن پر جمعیت ترین كشور مسلمان دنیا اندونزی است كه پای هیچ سربازی از سپاه اسلام به آن نرسیده است.
اینها که گفتید هیچکدام دلیل بر وحی از طرف موجودی سوپر قدر قدرت در آسمان نیست. فایلهای ۵ و ۶ زیر را گوش کنید:
http://www.box.net/shared/rj7sl7edmq
http://www.box.net/shared/908fvxmh0g
http://www.box.net/shared/22ct9x05nx
http://www.box.net/shared/titx2yp4ka
http://www.box.net/shared/0acz6slxpf
http://www.box.net/shared/1xn9isq1yr
http://www.box.net/shared/baq1641oau
برای پیامبری محمد باید شق القمر و معجزه بودن قرآن را ثابت کنید.
در مورد اندونزی و مالزی: اسلام یکتا نیست، الله مسلمانان هم یکتا نیست. همانگونه که اسلام ایرانیان با مردم مصر یکی نیست و در داخل ایران هم هر کس برداشتی از آن دارد و اللهای برای خود دارد که با الله دیگری متفاوت است و و کنشهای متفاوتی از آنان صادر میکند. اسلام وقتی به ایران رسید با عرفان ایرانی مخلوط شد. همانطور که وقتی دانش یونانی به اسلام رسید، ارسطویی شد. خیلی چیزهایی که به خیال شما اسلام است، اسلام نیست، مبانی فکری ارسطو است. تمام مسلمانان شرق ایران، دارای اسلامی هستند که شدیدا رنگ ایرانی بخود گرفته است. اسلام توسط ایران فیلتر شد و به شرق صادر گردید. مثلا چیزی هم به مفهوم معماری اسلامی وجود خارجی ندارد. معماری اسلامی (که البته مصطلح است) همان معماری ملل مسلمان است. مثلا مسجد مردم مالزی با مسجد مردم ایران متفاوت است و به ترتیب همان معماری مالزیایی (شبیه چینی) و معماری ایرانی است و نه اسلامی. پس اسمها و ادعاها (معماری اسلامی و الله واحد است) شما را گول نزند. به این ترتیب مردم مالزی و اندونزی به اسم مسلمان هستند، اسلام آنان دقیقا و کاملا همان اسلام محمد نیست.
اگر فایلهای بالا را گوش کنید خواهید که شق القمر و معجزه بودن قرآن هم اکتفا نمیکند.
خیلی چیزهاست که برای اثبات باید خود الله را ظاهر کرد! مثلا خود مسلمانان ادعا دارند که قرآن در زمان عثمان گردآوری شد. گرد آوری را انسانهای خطا کار و نامعصوم انجام دادند. البته ظاهرا فقط شیعه ادعا دارد که علی هم نظارت داشته است که از نگر مثلا من وی نیز نامعصوم است. به این ترتیب چگونه ممکن است انسانهای خطا کار ۱۰۰ در ۱۰۰ همان گفتههای محمد را منتقل کرده باشند؟ یعنی هیچ کس در آن میان اشتباهی نکرده است؟ مگر انسان ممکن است که اشتباه نکند؟ معصوم بودن علی هم قابل اثبات نیست.
علت گسترش نسبی و تا حدی بیشتر دینهای ابراهیمی، یکی روخداد آنان در خاورمیانه است در وسط جهان متمدن آنروز (مصر، ایران، یونان، روم). در مقابل دین شینتو چنین گسترشی ندارد و از ژاپن چندان خارج نشد چون ژاپن جزیره است و یک سویش هم اقیانوس بزرگی به نام آرام. در مقابل یهودیت، مسیحیت و اسلام کنار هم بودهاند. به واقع از هم و هم از پیشینیان پیرامونشان برداشت کردهاند. اگر یهودیت در مکزیک باستان و مسیحیت در آفریقا و اسلام مثلا در استرالیای باستان پدید آمده بود، تا حد بیشتری میتوانستیم ادیان ابراهیمی را قبول کنیم ولی اینگونه نیست، همه کنار هم بودهاند: همان منطقه پر افت و خیز خاور میانه و فقط در میان مردمان سامی! شوربختانه الله دست مذهبیان را خیلی بسته است!
نمی دانم شما همان آقای ناشناس هستید یا خیر. ولی بحث من و ایشان این بود كه می گفتند اینكه پیامبر اسلام قرآن را از دیگران در طی سفر و ملاقات با فامیلهای مسیحی و مشورت با سلمان و غیرهم -نعوذ بالله- نگاشته است قابل باور تر است از اینكه بگوییم قرآن به او وحی شده است. من در آن ۵ بند فقط خواستم نشان دهم كه فرض اول مستلزم چه پیش نیاز های بزرگی است كه حداقل با فكر من جور در نمی آید. این دیگر با شماست كه كدام را قابل باور تر می بینید. وگرنه همان طور كه در بحث مغالطه همبستگی گفتم، نه ایشان می توانند ادعای وحی نبودن را اثبات كنند و نه همانجور كه شما گفتید من می توانم به ایشان عكسش را ثابت كنم.
در مورد مساله ای كه در مورد اسلام در ملل دیگر گفتید بحثی ندارم. ولی چیزی كه آن را اسلام تعریف می كنم همانا پذیرفتن وحی بودن قرآن است كه حداقل ۹۹ درصد مسلمانان جهان آن را باور داردند.
مگر اینکه مسلمانان را نه تنها برترین اقوام معرفی کنیم بلکه برای اثبات آن قرنها جنک راه بیندازیم چیزی غیر از نژادپرستی است؟؟؟!!!
حالا منظور از آیه اعراب بوده یا مسلمین!
مهم نفس برتری جویی و جنگیدن برای اثبات برتری است که اسناد تاریخی آن به روشنی گویای نژادپرستی و تعصب شدید مسلمانان در طول تاریخ است.
در یادآوری عمق نژادپرستی اسلام همین بس که دگراندیشان را نجس می داند!!!!
دوستان معتقد اگر لطف کنند موقع بحث منطقی برای لخظاتی کوتاه هم که شده تعصب شدیدی که این دین در وجودشان انباشته را از خودشان دور کنند بهتر به نتیجه می رسیم.
روزبه ،
اینكه از تاریخ اسم بردی و نتیجه گرفتی مسلمانان خود را از همه بهتر می دانند و دگر اندیشان را نجس در تضاد با همان منطقی است كه "دوستان معتقد" را به آن فرا می خوانی. برای روشن شدن یك مثال نقض می زنم:
هنگام تسلط مسلمانان بر اسپانیا مسلمانان، مسیحیان و یهودیان هر ۳ در كنار همدیگر زندگی می كردند. مالیات جزیه كه بر اهل كتاب نوشته شده بود از ذكات مسلمانان بسی كمتر بود و درضمن اهل كتاب مجبور به خدمت در ارتش نبودند. می گویند همگی در یك محل به عبادت می پرداختند: مسلمانان جمعه ها، یهودیان شنبه ها، و مسیحیان یكشنبه ها.
اگر دوست داشتی در تاریخ جستجو كن كه وقتی مسیحیان اسپانیا را باز پس گرفتند آیا نشانی از اسلام باقی گذاشتند یا خیر.
اگر باز هم دوست داشتی جنگها صلیبی را در تاریخ جستجو كن و رفتار مسلمانان و مسیحیان را مقایسه كن كه هر كدام با قوم شكست خورده چه كردند.
http://www.bbc.co.uk/religion/religions/islam/history/spain_1.shtml
باز هم به دوستان یاد آور می شوم كه پر جمعیت ترین كشور مسلمان دنیا اندونزی است كه هیچ سرباز اسلام به آن پای نگذاشته است.
در مورد اینکه امت (امه) در عربی همان معنی ملی و قومی را میداده این سند را ملاحظه بفرمایید:
ابو الحسن علی ابن الحسین المسعودی (هرودوت اعراب) در کتاب خود التنبيه و الاشراف مينويسد:
+++++++++++++
فالفرس أمة حد بلادها الجبال من الماهات وغيرها وآذربيجان إلى ما يلي بلاد أرمينية وأران والبيلقان إلى دربند وهو الباب والأبواب والري وطبرستن والمسقط والشابران وجرجان وابرشهر، وهي نيسابور، وهراة ومرو وغير ذلك من بلاد خراسان وسجستان وكرمان وفارس والأهواز، وما اتصل بذلك من أرض الأعاجم في هذا الوقت وكل هذه البلاد كانت مملكة واحدة ملكها ملك واحد ولسانها واحد، إلا أنهم كانوا يتباينون في شيء يسير من اللغات وذلك أن اللغة إنما تكون واحدة بأن تكون حروفها التي تكتب واحدة وتأليف حروفها تأليف واحد، وإن اختلفت بعد ذلك في سائر الأشياء الأخر كالفهلوية والدرية والآذرية وغيرها من لغات الفرس
پارسیان قومی بودند که قلمروشان دیار جبال بود از ماهات (ماد) و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایتهای خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایتها پیوستهاست، همه این ولایتها یک مملکت بود، پادشاهاش یکی بود و زباناش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان مینویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای پارسی.
+++++++++++++
اگر به نظر مسلمانان، امت فقط و فقط معنی ایدئولوژیک دارد، پس این نمونه چیست؟
اسپانیا و اندونزی نمونه های خوبی از اسلام نیست، همچنانکه بنی امیه و بنی عباس نیستند. وقتی اسلام را جهانی کردند (یعنی نبود و شد) باطبع باید دیگران را هم تحمل مینمودند. پس از جنگ و کشتار و جهان گشایی نمیتوانستند همه پیروان دیگر مذاهب را بکشند. مثلا در ایران اکثرا فکر میکنند که از نظر همه مسلمین و در همه تاریخ فقط یهودیت و مسیحیت و زرتشتی رسمیت داشته و دارند (که طبق قرآن اینطور هم است) ولی در واقع وقتی پای مسلمانان به هند رسید و با میلیونها هندو مواجه شدند، هندویسم هم شد جز ادیان قابل پذیرش. به عبارت دیگر علمای اسلام هر جا گیر میکنند، مجبور به تحمیل چیزی به اسلام میشوند که در آن وجود ندارد چون اسلام خلاف وضعیت جاری و واقعیت بشر است. یعنی توجیه میکنند. اسپانیا و پیشرفت آن در دوران اسلامی و همچنین علم پروری از جانب برخی از خلفای ستمگر و مخالف شیعه (بقول خود مسلمانان) در میان بنی امیه و بنی عباس هم ربطی به اسلام ندارد. همانطور که ظلم آنان را نمیتوان به راحتی به اسلام چسباند، علم پروری برخی از آنان را نیز نمیتوان حاصل اسلام دانست. در ضمن همراه با بسیار دروغها یا حرفهای نامستدل که رواج دارد، مسلمانان امثال رازی و ابن سینا را هم جز علمای اسلام فهرست بندی میکنند. در حالی که چنین نبوده. آنها مسلمان نبودند. برای فردوسی شعری در مدح علی میتراشند تا وی را شیعه نشان دهند در حالی که چه کسی است که نداند که کل کتاب شاهنامه دلیلی بر سلب اسلام و عرب از سوی وی است. این شعرا و این دانشمندان به علت مرتد کشی و تکفیر مجبور به نامستقیم حرف زدن بودهاند. گاهی هم که فضا کمی باز میشده آشکارتر سخن گفتهاند. اینکه اسلام بگیرد و ببندد و بعد ادعا کند که هر چه دانشمند آمده از صدقه سر وی بوده، نشانه کمال دروغگویی است. پیش از اسلام هم در این منطقه دانشگاه گندی شاپور وجود داشته و در تاریخ کتاب سوزیهای مسلمانان مستند است. در خوارزم همین مسلمانان دانشمندانشان را پراکنده کرده و کشتند و کتابخانههایشان را ویران نمودند. اینها مستند است و تاریخی اینکه اکثر افراد نمیدانند به علت سانسور اسلام و روحانیت است.
همچنانکه بسیاری از تمدنها در تاریخ جهان هیچ بویی از اسلام نبرده بوده و پیشرفت از خود نشان دادهاند، اسپانیا هم به دلایل بشری به پیشرفت رسید. پیشرفت و مدارا لزوما ربطی به اسلام ندارد، چنانچه همان مسلمانان در جایی دیگر و با تکیه بر همان اصول اسلامی ترکتازی کرده و پدر هر چه عالم و نامسلمان بوده را در آورده اند. به این راحتی نمیشود که گزینشی عمل کرد و هر چیز خوبی را به اسلام و هر چیز بدی را در همان زمان و منطقه به غیر اسلام منتسب نمود تحت این عنوان نا مستدل که رهبران یا حکومت در آن زمان از آن مسلمانان بوده است! میانرودان، یونان، چین، مصر و پس از آنها ایران در دوران باستان پیشرفت داشتهاند و هیچ ربطی هم به اسلام نداشتهاند. اینکه مسلمان پیشرفت کند و مداراگر باشد لزوما ربطی به دینش ندارد. همانطور که خود اسلامیان میگویید: نباید رفتار مسلمانان را لزوما اسلامی دانست (مثلا روش خامنهای را). اگر اینطور است پیشرفت و خوبیهای مسلمانان را هم نمیتوان لزوما به اسلام چسباند. این چیزها باید ثابت شود و اثبات این چیزها هم راحت نیست و شعار دادن قابل قبول نمیباشد.
مثلا اگر این گفته که جزیه در اسپانیا نصف مالیات مسلمانان بوده درست باشد. مستند آن در قرآن و حدیث معتبر کجاست. در مورد خود معتبر یا نامعتبر بودن احادیث حرف وجود دارد. قرآن که این را میگوید:
9:29 کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند
نه استثنایی قایل شده و جزیه دادن را هم مذلت میداند و نه لطف. این چه چیزی است که قرآن نام مذلت بر آن میگذارد و شما در مورد اعمال آن به نامسلمانان اسپانیا، لطف و مرحمت و مدارا نام میگذارید؟ نمونه اسپانیا نمونه خوبی از اسلام نیست. حاکمان مسلمان (و نه اسلامی) اسپانیا خود به این نتایج رسیده بودهاند. و اولین انگیزه حاکمان در این موارد حفظ قدرت است. لطف و مدارا اگر وجود داشته باشد در اولویتهای بعدی قرار دارد. مثلا اولین و مهمترین خوبی سیستم دموکراسی برای حاکمان پایداری آن است. البته مثلا رژیمهایی مثل رژیم جمهوری اسلامی این را نمیفهمند که دموکراسی در واقع به پایداری خود آنان هم کمک فراوان میکند افزون بر منافع بسیاری که برای مردمان دارد. حزب الله لبنان حتا زنان نیمه برهنه لبنانی را هم تحمل میکند، چرا که پرچم حزب الله را روی دوشش انداخته است. حزب الله همان جمهوری اسلامی است ولی چرا این حزب الله در لبنان مداراگرتر است و در ایران نیست؟ علت، شرایط متفاوت ایران نسبت به لبنان است (قومها و مذاهب لبنان با جمعیت بالا و تاثیر گذار و تاریخ آن و بسته بودن دست حزب الله برای اعمال کامل اسلام شیعی). شرایطی که تحمیل میشود و کلا مسلمان بودن حاکمان ربطی مستقیم به خود اسلام ندارد، حتا اگر آنان شدیدا ادعای اسلام را داشته باشند. این همان چیزی نیست که خود شما میگویید؟!
"و كلمه ((امت )) كه هم بر جماعت اطلاق مى شود و هم بر فرد، (بدين مناسبت است كه از ماده ((الف ، ميم ، ميم )) به معناى قصد گرفته شده است ((مترجم ))).
پس امت به معناى جمعيت يا فردى است كه هدفى را دنبال مى كنند و ذكر ايمان به خدا بعد از ذكر امر به معروف و نهى از منكر، از قبيل ذكر كل بعد از جزء، و يا ذكر اصل بعد از فرع است .
پس معناى آيه اين مى شود كه شما گروه مسلمانان بهترين امتى هستيد كه خداى تعالى آنرا براى مردم و براى هدايت مردم پديد آورده و ظاهر ساخت . چون شما مسلمانان همگى ايمان به خدا داريد، و دو تا از فريضه هاى دينى خود يعنى امر به معروف و نهى از منكر را انجام مى دهيد. و معلوم است كه كليت و گستردگى اين شرافت بر امت اسلام ، از اين جهت است كه بعضى از افرادش متصف به حقيقت ايمان ، و قائم به حق امر به معروف و نهى از منكرند، اين بود "
سید
در مورد تاریخ که می فرمایید آن قسمتی که من و شما در مورد اسلام باید بدانیم و از کتابهای درسی ما(باید بگویم تحریف ریاکارانه به سبک خدعه کردن مسلمانان)حذف شده بود را با دقت مطالعه کرده ام. تحقیق ارزشمند دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب "دو قرن سکوت" به خوبی گویای آن چهره واقعی اسلام و حکومت اسلامی است که نیاکان ما تجربه کرده اند.
مثال نقض آوردن جنابعالی از آن استدلالهای عجیب بود. در علم آمار از نسبتی برای سنجش رابطه بین متغیرهایی که امکان اتفاق افتادنشان بطور همزمان هست استفاده می شود که به آن P value می گویند. کاملا علمی می توان محاسبه نمود که با توجه به رخداد همزمان دو پدیده جنگ و وجود حکومت اسلامی آیا می توان اسلام را به عنوان عامل دخیل در خشونت دانست یا خیر؟ که البته با توجه به جنگهای مسلمین پر واضح است که پاسخ چیست.
بعلاوه برای اداره جامعه بشری و هدایت انسانها به نظر شما بهتر نیست از تفکرهای آزموده شده و علمی استفاده نماییم؟ تا اینکه سرنوشت بشر را به دست دینی بدهیم که یکی از اصول آن تشکیل حکومت است آن هم حکومتی خشونت طلب که در این عصر تنها با مثال نقض و برهانهای مضحک باید برای وجودش دلیل تراشید.
مثل مالزی که می فرمایید و هم اکنون تقریبا دموکراسی در آن بر قرار است. مردم مسلمان هستند ولی حکومت اسلامی نیست که جنابعالی بهتر از بنده می دانید چرا خلاف موازین اسلام است.
باز هم تاکیید می کنم:
دوستان معتقد اگر لطف کنند موقع بحث منطقی برای لخظاتی کوتاه هم که شده تعصب شدیدی که این دین در وجودشان انباشته را از خودشان دور کنند بهتر به نتیجه می رسیم.
سید
در مورد اندونزی حرف شما درست است. این کشور تقریبا 13% کل مسلمانان جهان را داراست و 88% کل جمعیت آن مسلمان هستند. در حال گذار به دموکراسی است و اثری از حکومت با اندیشه و یا تعصب اسلامی در آن نیست. اینکه چگونه اسلام به این سرزمین رسید و مردم آن چه دسته مسلمانانی را در قرن 8 هجری دیدند وچرا مسلمانان به آنجا لشکرکشی نکردند بحث مجزایی است که دوستانی که مایلند مقاله جالبی در موردش در ویکیپدیای انگلیسی هست.
ولی چیزی که برای من جالب است دقت در آمار مسلمانان جهان است. هم اکنون در 5 کشور فلسطین، لبنان، عراق، پاکستان و افغانستان نزدیک به 240 میلیون مسلمان ( 15 درصد کل مسلمانان جهان) زندگی می کنند که هر روز اخبار مربوط به این کشورها را می شنویم و همه دوستان بهتر از بنده می دانند...
نزدیک به 260 میلیون دیگر از مسلمانان جهان (تقریبا 17 درصد کل مسلمانان جهان) در کشورهای ایران، عربستان سعودی، لیبی، سوریه، سودان، مصر و یمن با جنایات انسانی، نظامهای سرکوبگر و موارد بارز نقض حقوق بشر دست به گریبان هستند. این یک آمار کاملا سر انگشتی است که با یک نگاه اجمالی به دست می آید و مثالی است روشن از نتیجه آنچه از یک تحقیق آماری گسترده در مورد ارتباط اسلام و خشونت می توان انتظار داشت. باز هم فکر می کنید باید راجع به اندونزی به عنوان مثال نقض توجه کنیم؟!
دوستان معتقد اگر لطف کنند موقع بحث منطقی برای لخظاتی کوتاه هم که شده تعصب شدیدی که این دین در وجودشان انباشته را از خودشان دور کنند بهتر به نتیجه می رسیم.
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_Muslim_population
سید
"اینكه از تاریخ اسم بردی و نتیجه گرفتی مسلمانان خود را از همه بهتر می دانند و دگر اندیشان را نجس"
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيم (توبه/28)" اى مؤمنان همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسالشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از تنگدستى مىترسيد، پس در آینده ی نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است.
این بنده نیستم که نتیجه می گیرم این قرآن است که در این مورد روشنگری! می نماید.
روزبه،
"مگر اینکه مسلمانان را نه تنها برترین اقوام معرفی کنیم بلکه برای اثبات آن قرنها جنک راه بیندازیم چیزی غیر از نژادپرستی است؟"
احتمالا جنگی كه از آن صحبت می كنید جنگهای صلیبی است كه شروع كننده آن مسلمانان نبودند و وقتی هم كه مسلمانان آن را با پیروزی به پایان بردند به همه پیروان
ادیان دیگر امان دادند.
"مهم نفس برتری جویی و جنگیدن برای اثبات برتری است "
هم وطن، این نفس برتی جویی كه از آن صحبت می كنید در آمریكا و سایر ملل غربی وجود ندارد؟ آیا شما می دانید مسیحیت چگونه وارد كشورهای آفریقایی، كره، و آمریكای جنوبی شد؟ در بدبینانه ترین حالت اسلام با كشورهای دموكراسی كه از آن صحبت می كنید از نظر برتری جویی مساوی است. با این تفاوت كه اسلام تحمل مذهبی را ۱۴ قرن زودتر از آنها آغاز كرد.
برادر من، در حادثه دلخراش ۲۰ شهریور در نیویورك ۴۰۰۰ نفر كشته شدند؛ آمریكا به عنوان انتقام ۲ كشور را ویران كرد و باعث قتل بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر شد. پیشنهاد می كنم گول صورت فریبنده سیاستمداران خندان غربی را نخورید. اگر بگویید آمریكا می خواست
برای آنها دموكراسی به ارمغان بیاورد بدانید كه مسلمانان هم می توانند همین جوری جنگهایشان را توجیه كنند.
"عمق نژادپرستی اسلام همین بس که دگراندیشان را نجس می داند". اسلام آدمهای بی دین، بی خدا و بی باور را را نجس می داند. الان را نگاه نكنید كه میكروب كشف شده و صابون زدن معمول. اهل كتاب(یهودی، مسیحی، زرتشتی) یك حداقل هایی از بهداشت را رعایت می كردند كه دیگران نمی كردند و به همین دلیل آنها پاك شمرده شده اند. هنوز هم كه هنوز است می گویند در چین (كشوری بی دین) رستورانهای اسلامی به نظافت معروف ترند.
" مسلمانان امثال رازی و ابن سینا را هم جز علمای اسلام فهرست بندی میکنند. در حالی که چنین نبوده. آنها مسلمان نبودند." + "این دانشمندان به علت مرتد کشی و تکفیر مجبور به نامستقیم حرف زدن بودهاند" . برادر من ابن سینا فقط كلی برهان در اثبات وجود خدا دارد. نظریات ابن سینا در الهیات شفا هنوز پایه حكمت در حوزه های اسلامی است. البته اینها را من در تضاد با اینكه "پیش از اسلام هم در این منطقه دانشگاه گندی شاپور وجود داشته" نمی بینم. ولی حرف شما را به خاطر خواندن نظریات ابن سینا باور نمی توانم كرد.
از آن گذشته، چه كسی گفته كه بی خدایان را می كشتند؟ آن قدر حدیث و روایت در مورد مناظرات امامان با ملحدین هست كه این حرف شما را غیر قابل باور می نماید. حتی گاهی این مناظرات را در مقابل خلیفه برگزار می كردند. یعنی ملحدین این قدر در امان بودند.
وقتی از تحمل مذهبی مسلمانان در اسپانیا -برخلاف رفتار وحشیانه اسپانیایی ها پس از بازپس گیری- حرف به میان می آورم می گویید بعد از جهانگشایی مصلحت را در این دیدند كه مدارا كنند. بگذریم از اینكه غیر مسلمانان تا مدتها از این مصلحت ها از خودشان نشان نمی دادند ولی رفتار مسلمانان با مشركین مكه را چه می گویید؟ آنجا كه دیگر هیچ چیز جلو دارشان نبود. مجبور به هیچ گونه مدارای مصلحت آمیز نبودند؟ هزار دلیل هم برای انتقام داشتند؛ پس چرا همه را بخشیدند؟
اگر من صد مورد از بخشش مسلمانان بیاورم (در حالی كه طرف مقابل آنها را قبلا سلاخی كرده بود) باز هم شما دلیلی می تراشید كه به مصلحت ربطش دهید. ولی ببینید آیا از این جنس مداراها از جانب غرب پیشرفته حتی در قرن بیستم (مصلحتی یا غیر مصلحتی) پیدا می كنید؟
در مورد جزیه : معلوم است كه اگر قومی مغلوب شوند و مجبور به دادن مالیات شوند رنگ مذلت دارد. حرف من این بود كه این مالیات ظالمانه نیست؛ چون اهل كتاب مجبور به خدمت نظامی نیستند و علاوه بر آن ذكات هم نمی دهند. در زمان خلیفه دوم یا سوم كه شام فتح شد وقتی مسلمانان موفق به محافظت از بعضی مرزها ی سرزمین شام نشدند جزیه را برگرداند. این اوج مردانگی و تمدن است كه در آن زمان بی نظیر می باشد. علاوه براین به خدمت شما عرض می نمایم كه الان هم بعضی مهاجرین هموطن با مسیحی شدن مزایایی در غرب دریافت می كنند كه با مسلمان بودن از آن محروم بودند. قضیه همان است؛ متغیر ها عوض شده اند.
حرف از جنایات انسانی در كشورهای اسلامی می زنید ولی توجه نمی كنید كه تخم فتنه و قومیت گرایی را چه كسی در این كشور ها كاشت. یك مثال غیر اسلامی بزنم تا راحتتر باشد. فیلم "هتل رواندا" را دیده اید؟ دیدید چگونه انگلیس با تراشیدن قومیت و نژاد "توتسی" ها و "توتو" هارا به جان هم انداخت؟ تا آنجا كه یك میلیون آدم بی گناه كشته شدند. فكر می كنید چرا عراق این جوری شده؟ آیا تا قبل از حمله آمریكا شیعه و سنی در این كشور مشكلی داشتند؟ از افغانستان حرف زدید. آیا می دانید چه طور طالبان مسلح شدند؟ فیلم مستند Power of Nightmaresساخت بی بی سی را تماشا كنید . اگر حال فیلم مستند را نداشتید رامبو ۳ را تماشا كنید. اگر حال فیلم اكشن را هم نداشتید فیلم Charlie Wilson's War را ببینید. همه شان جواب این سوال را می دهند كه چرا گروههای مسلح در افغانستان قدرت گرفتند. آمریكا و اروپا اگر دلشان واقعا برای آفریقا یی های بدبخت می سوخت خیلی راحت می توانستند فروش سلاح را به این كشور ها قطع كند.
روزبه،
از مسلمانان می خواهی تعصب به خرج ندهند و خوب و بد اسلام را ببینند. من هم از شما می خواهم تعصب به خرج ندهی و خوب و بد همه نحله های فكری (سكولار، دینی، ...) را ببینی.
سید
_ بنده از جنگ خاصی صحبت به میان نیاوردم و مقصودم جهاد اسلامی بود که واضح است و نیاز به توضیح ندارد.
_ برتری جویی در همه جای دنیا وجود دارد ولی در همه فرهنگ های بالنده صفتی است نکوهیده. سعی نکنید حس وطن پرستی مردمان هر کشوری را برتری جویی جلوه دهید. اینها 2 صفت با مفاهیم مجزا هستند. قرآن در آن آیه نمی گوید شما از سایر ملتها متفاوت هستید! یا مثلا حتی احتمال دارد ملتی همانند شما باشد! می گوید "شما بهترین امتی هستند که برای مردم پدیدار شده اید" (آل عمران 110) این ایجاد احساس برتری است. به عنوان مثال عرض می کنم قرآن می توانست خیلی راحت و بدون مقایسه بگوید: "شما قوم بسیار خوبی هستید" که بوی نژادپرستی نمی دهد. چیزی که در بسیار از فرهنگ ها نمونه آن یافت می شود.
_منظورتان از طرح موضوع 9/11 در این بحث را متوجه نمی شوم!
_ در مورد "نجس دانستن دگراندیشان" خوشحالم که عدم ارتباط وجود میکروارگانیسم های بیماریزا در بدن و اعتقادات انسان را درک می کنید ولی این درک جنابعالی اسلام را وادار به حذف آن دستور" توهین آمیز" نخواهد کرد. خوشحالم از این که می فرمایید این قانون مربوط به عهد پیامبر است و ربطی به امروز ندارد که خود برای دینی که ادعای هدایت بشر در همه دورانها را دارد و پیروانش را بهترین مردمان می نامد گویای بسیاری مسایل است. رفرانس آنکه "می گویند در چین ..." را هم خیلی مایلم بدانم.
_ در مورد راضی و ابن سینا بنده اظهار نظر نکرده بودم.
_ چیزی که در مورد اسپانیا به آن عنایت نمی فرمایید احساسات ناسیونالیستی مردمان کشوری است که توسط بیگانه اشغال شده، و این مسلمانان بودند که در پی گسترش دین خود مرزها را در نوردیده بودند. این مسلمانان هستند که با شمشیر وارد می شوند اما چون می بینند نمی توانند یک فرهنگ را نابود کنند و ملتی را به اسارت بگیرند از در دیگری وارد می شوند. با "خدعه اسلامی" همگی آشناییم. تاثیری که فرهنگ اسپانیای آن دوره بر مسلمانان داشته است هم در نوع خود خواندنی است. در مورد رفتار وحشیانه اسپانیایی ها لطف کنید منبع تاریخی را ذکر نمایید. در همه رفرانس های تاریخی اخراج مسلمانان تصریح شده ولی منظورتان از رفتار وحشیانه در مورد ملتی غاصب چیست؟ انتظار دارید...
_ "این اوج مردانگی و تمدن است كه در آن زمان بی نظیر می باشد" منظورتان از مردانگی را درک نمی کنم! در مورد به کار بردن صفات عالی بهتر است دقت کنید آن هم در موارد تاریخی!!! بد نیست نگاهی به وقایع سال 539 پیش از میلاد مسیح بیندازید و سپس از صفت "بی نظیر" استفاده نمایید.
_جالب است وقتی مثال علمی و آماری می آورم به جای پاسخ علمی بحث علل را پیش می کشید و دایی جان ناپلئون وار انگلیسیها را عامل همه بدبختی های مسلمین معرفی می کنید به هنر سینما دستی می کشید و اینکه آمریکائیها عامل مسلح کردن گروههای تندروی مسلمان در افغانستان بودند را عامل وضعیت وخیم اضطراری برای بیش از ربع مسلمانان جهان معرفی می کنید!!!؟؟؟ در ضمن در نظام بین الملل امروز هر دولتی طبعا باید منافع ملت خود را در نظر بگیرد و این نه بی توجهی است نه توهین! وظیفه دولتها همین است. ولی خوشحالم که ظاهرا آمار کمی وجدانتان را به درد آورد و از یاد آوری در مورد اندونزی دست برداشتید.
_سکوتتان در مورد اشاره بنده به جنایات مسلمانان در بدو ورود به ایران در کتاب "دو قرن سکوت" هم برای بنده نشان از عمق علایق جنابعالی به وطنتان دارد! شاید هم بنده در مورد اصالت جنابعالی اشتباه می کنم!!؟
_از نظر بنده مسیحیت و اسلام هر دو در تاریخ بشر جنایت کرده اند. امیدوارم شما هم این عینک تیره تعصب را بردارید و دنیا را آنگونه که هست ببینید.
-گفته اید چرا قرآن به جای اینكه بگوید شما قوم خوبی هستید گفته است شما برترین قوم هستید. پیشنهاد می كنم سخنرانی های سالانه رییس جمهور های آمریكا (اعم از كلینتون دموكرات و بوش جمهوری خواه) را ببینید كه چگونه برتری هایشان را ... .
-گفته اید برتری جویی در فرهنگهای بالنده وجود ندارد. منظور من از بیان داستان حادثه بیست شهریور دقیقا مواجه كردن شما با همین مساله است. یعنی فرهنگهای "به اصطلاح" بالنده برای اینكه بالندگی شان را به همه جای دنیا منتقل كنند لشكر كشی راه می اندازند. اتفاقا بر خلاف گفته شما منافع ملی و وطن پرستی با برتری جویی پیوند می خورد وقتی آمریكا در همه جای دنیا پایگان نظامی برقرار می كند.
-در مورد اسپانیا در مقاله زیر كلمه slaughtering را جستجو كن. مطمئنم معنی این كلمه را می دانی(سلاخی):http://en.wikipedia.org/wiki/Islam_in_Spain#Reconquista
-دو قرن سكوت را تازه دانلود كردم. در مورد نجس بودن مشركین این چیزی بود كه بر اساس مشاهدات خودم به آن رسیدم. شاید چیزهای دیگری هم باشد كه من نمی دانم.
-من از هالیوود برای حرفهایم سند می آورم از آن رو كه نه منافع مشتركی با من دارد و نه با شما. اگرنه همین دو قرن سكوت را یك ایرانی در دفاع از ایران نوشته و احتمال دارد بایاس باشد. برای دوری از تعصب همانطور كه شما روی آن تاكید می كنید نیاز به شواهدی است كه جانبدارانه نباشد.
-و اما در مورد P-value: در مقاله زیر توضیح داده شده كه فقط در صورت وجود نمونه آماری مناسب (مثلا با دخیل كردن نمونه های تصادفی) می توان همبستگی را معادل علیت گرفت.http://en.wikipedia.org/wiki/Correlation_does_not_imply_causation
حتما توجه دارید كه تازه در آن صورت هم نیاز به آستانه ۵٪ است. خوشحال می شوم روش محاسبه شما را بدانم.
-در مورد رابطه خشونت و اسلام هم اگر بخواهیم به روش آماری استدلال كنیم باید ببینیم اگر متغیر دین را از اسلام به مسیحیت یا بی دینی تغییر دهیم آیا در میزان خشونت تغییر قابل ملاحظه مشاهده می شود یا خیر. كه با توجه به خیل كشورهای آفریقایی غیر مسلمان نا پایدار و سریلانكا و مانند آن، پاسخ كاملا معلوم است.
-یك خواهش دیگر هم از شما داشتم. لطفا با استناد به روشهای آماری به همشیره ما(صاحب وبلاگ) بفرمایید كه پیر مردی ۵۵ ساله كه دسترسی به داروهای تقویت جنسی ندارد، و شبها را به عبادت بیدار است و روزها از فرط گرسنگی سنگ بر شكم می بندد چه قدر توان شهوترانی دارد؟
سید
_ معنی "فرهنگ" را در لغتنامه جستجو کنید. مثال در نکوهش برتری جویی هم فراوان است: قوانین یانته را بخوانید...
_ "گفته اید برتری جویی در فرهنگهای بالنده وجود ندارد"؟؟؟!!! عبارت بنده را دوباره مطالعه بفرمایید! باور کنید اینکه تعصب دینی مشکل بینایی به همراه بیاورد برای بنده کاملا تازگی دارد. اگر رئیس جمهور آمریکا یا هر کس دیگری در مقایسه اقوام یکی را "بهترین امت همه اعصاربنامد"، عملی است "نکوهیده" (به عنوان مثال این ادعای نژادپرستانه نازیستهای آلمانی بود) و در ضمن بر خلاف محمد، هرگز جایی نخوانده ام که رئیس جمهور آمریکا ادعای هدایت نوع بشر در همه دورانها را از جانب الله کرده باشد یا خود را معصوم از گناه یا اشتباه بدانند. هر چند مقایسه جنابعالی بین سخنان آسمانی الله در قرآن و رئیس جمهور آمریکا و شباهت یافتن آنها به یکدیگر در مورد اشتباه بزرگ نژادپرستی بسیاری از مشکلات این بحث را بخودی خود و بدون نیاز به شنیدن سخنرانی نژادپرستانه رئیس جمهور آمریکا حل می کند.
_ در مورد اسپانیا پاراگراف بالای همان لغتی که گذاشته اید را مطالعه فرمایید. علت به وضوح روشن است. نظر قبلی بنده را هم در این مورد با عنایت بیشتری مطالعه فرمایید. کمی هم به شباهت حمله مسلمانان به کشورهای دیگر و حمله اسرائیلیها به مردم فلسطین فکر کنید شاید به درک این موضوع کمک کند. به نظر شما روشن نیست چرا یک فلسطینی که همه خانواده خود را در جنگ از دست داده است به خود بمب بسته و یک مهدکودک در تلاویو را منفجر می کند؟؟!! بنده خشونت علیه نوع بشر را محکوم می دانم چه به اسم جهاد اسلامی در اروپا چه علیه مسلمانان در فلسطین.
_ هالیوود هنر است نه منبع معتبر! شاید بتوان سینمای مستند را رفرنس دانست ولی هالیوود!!؟؟ و در مورد کار تحقیقاتی که سالها زمان برده و هنوز مطالعه نکرده اید پیش داوری صحیح نمی باشد.
سید
_ "باید ببینیم اگر متغیر دین را از اسلام به مسیحیت یا بی دینی تغییر دهیم آیا در میزان خشونت تغییر قابل ملاحظه مشاهده می شود یا خیر" نظر بنده در مورد آن بحث آماری و همان مقاله ای که لینک کرده اید را دوباره مطالعه بفرمایید. یک نگاهی به نقشه جغرافیا و تطابق گسترش امروز جنگ ( نه بررسی آن در طول تاریخ) و دین اسلام کمکتان خواهد کرد. گستره اسلام در آفریقا را هم با دقت بیشتری نگاه کنید. هرچند از نظر بنده وقتی بیش از ربع حامیان یک دین (بدون در نظر گرفتن گذشتگانشان) همین امروز وضعیت وخیم اضطراری دارند حتما تحقیقات آماری گسترده ای باید صورت پذیرد که به علت احتمال آسیب به بیضه اسلام از انجام آن خودداری می شود. یهودیت هم از این قاعده مستثنا نیست. کلیسا هم امروز زیر ذره بین ژورنالیستهای غربی قدرت ندارد وگر نه ...
_ از ادبیات سخیف شما در مورد نویسنده وبلاگ تعجب نمی کنم ولی متاسف می شوم. اگر منظورتان از "پیرمرد 55 ساله" محمد است، باید عرض کنم: بیماری های زیادی در علم روانپزشکی هستند که بر روی میل جنسی اثر می گذارند و ناهنجاریهای فراوانی به دنبال می آورند. مثل: "مانیا" که مبتلایان به آن معمولا (حتی در سنین بالا) دچار هیپرسکسوالیتی (افراط در ارضا میل جنسی) می باشند. در این مورد مناظره جالبی بین آیت الله منتظری و دکتر علی سینا هست که با توجه به مستندات تاریخی و علائم بیماری پدوفیلیا به بررسی دلایل اثبات آن در محمد می پردازد.
_حقا که این دین با بی اطلاعی و سطحی نگری گره خورده است.
-حرف از "سخنرانی نژادپرستانه رئیس جمهور آمریکا " زدید. خوشحالم تا اینجا توانستم از شما این توافق را بگیرم كه مسیحیت، یهودیت، اسلام و آمریكا كم یا بیش هم جنایتكارند هم نژاد پرستند. اگر بیشتر برایتان نمونه بیاورم احتمالا در مورد امپراطوری روم(قبل از مسیحی شدن) هم همین حرف را خواهید زد.آن وقت سوالی كه می ماند این است كه آیا به غیر از "فرهنگ" ایرانی آن هم در زمان حكومت كوروش هیچ حكومتی در تاریخ هست كه معیار های بالنده انسان دوستانه شما را واجد باشد؟ همفكران شما فرهنگهای دیگر را پست می نامند(سیاه، عرب،هندی،پاكستانی، ترك و جدیدا آمریكایی!) . باور كنید نژاد پرستی معنای دیگری ندارد!
-می گویید اگر اسپانیایی هامسلمانان را در آندلس سلاخی كردند باعثش شورش مسلمانان به خاطر ممنوعیت استفاده از خط عربی بود. اگر این برای شما طبیعی است، برای من هم این طبیعی است كه اگر قبیله ای كه با مسلمانان پیمان اتحاد بسته به آنها در جنگ احزاب از پشت خنجر بزنند مسلمانان برایشان مجازاتی كه توسط معتمد آن قبیله تعیین شده روا دارند.
-پاسخهایتان به خواسته های من در مورد احتمالات -كه خودتان آن را منبعی معتبر خوانده اید- را با اتهام و تمسخر جواب داده اید. با اینكه می توانستید حداقل یك آمار ساده بدهید. من این را حمل بر آن می دانم كه شما تا حالا مطالعه آماری در موردادعایتان -رابطه خشونت و اسلام- انجام نداده اید.
-من از فیلم مستند نمونه آوردم؛ اما از آنجا كه دوستانی هستند كه علاقمند نیستند وقتشان را صرف تحقیق كنند در كنارش نمونه ای از هالیوود آوردم كه حرفهای همان فیلم مستند را می زد.(بخوانید تفریح در عین تحقیق!). در هر حال خوشحالم كه شما از "دستی بر سینما می كشید" به "شاید سینمای مستند رفرنس باشد" رسیده اید.
-مناظره دكتر سینا و آیت الله منتظری را خواندم. در جایی دكتر سینا گفته است: "خدیجه زنی ثروتمند و محمد مستخدم فقیر وی بود. ازدواج با یك زن ثروتمند برای محمد خیزشی در پلكان اجتماعیش بود"
به من حق بدهید كه بگویم آقای سینا یا آگاه نیست یا مغرض است. چه كسی است نداند كه موقعیت اجتماعی پیامبر اسلام به دلیل قریشی بودن و به دلیل داشتن حمایت ابوطالب چقدر بالا بود. این قدر كه تا زمان مرگ ابوطالب (كمی پیش از هجرت)، مشركین جرات حمله به او را نداشتند؛ وقتی هم كه -بعد از مرگ ابوطالب -می خواستند او را ترور كنند، افراد را از چند قبیله مختلف انتخاب كردند، چون در غیر این صورت قریش به حساب قبیله قاتل می رسید. كدام سطحی نگری است؟ استدلال من یا حرفهای آقای سینا؟
-در مورد تهمت پدوفیل: پیامبر یك همسر زیر ۱۳ سال -پایینتر از حد بیماری پدوفیل-داشت به نام عایشه. بگذریم كه ملاحظه تاریخی و آب و هوایی را در نظر نمی گیرید. ولی جدای آن اگر به قول دوست وبلاگ نویس قدرت سیاسی-اجتماعی پیامبر در مدینه این قدر زیاد بود كه می توانست زن زید را بدون زحمت از چنگش در آورد، و واقعا نعوذبالله نسبت به خردسالان احساس جنسی داشت چرا تا آخر عمر جایگزینی برای عایشه كه دیگر بچه نبود نیاورد؟
-اگر "همشیره" ادبیات سخیف است كنجكاوم نظرتان را در مورد كامنت آقای "روزبه" در لینك زیر بدانم :
http://iran000.blogspot.com/2010/03/blog-post_1111.html
یا حرفتان در همین كامنت آخری(... اسلام).
در مورد "هیپرسکسوالیتی" حرف زدید. اولا میانگین سنی این عارضه خیلی پایین تر است
http://www.scribd.com/doc/36016826/Hypersexuality-DSM-V
و شما از درس احتمالات حتما به خاطر دارید كه اگر از میانگین به اندازه دو برابر انحراف استاندارد دور شویم چقدر احتمال رخداد كم می شود. یعنی از آستانه ۵٪ لازم برای اعمال p-value هم كمتر می شود و می توان این فرضیه را رد كرد. در ثانی از نظر فیزیولوژیك یك مرد بالای ۵۰ سال كه هم كم می خوابد و هم خیلی كم می خورد قادر به تولید هورمون جنسی چندانی نخواهد بود كه بتواند شهوترانی هم بكند. اگر شما آدم متعصب و سطحی نگری نیستید و بحث علمی و احتمالاتی را در همه جا -و نه فقط در جایی كه به نفعتان است- معتبر می دانید، منصفانه است در این مورد هم كامنت بدهید.
برای من شكی نمانده كه صاحب وبلاگ مونث است. این را به دلیل بی اطلاعی ایشان از مطلب بالا عرض می كنم. ولی اگر اسائه ادب شد از ایشان عذر می خواهم.
"چرا تا آخر عمر جایگزینی برای عایشه كه دیگر بچه نبود نیاورد؟"
یکی از مشکلات این دین و دینهای دیگر این است که علیرغم ادعای ناب و الهی بودن در بسیاری از موارد (شاید همه موارد. ولی چون من همه را بررسی نکردهام نمیگویم «همه») برای تاریخ و باورهای آنها میتوان تعبیر یا تفسیر زمینی جست. البته همانطور که در بالا گفتید دینداران میتوانند تعبیر و تفسیر خود را بکنند و این غلط و نامنطقی نیست. ولی مشکل این است که در موارد مهمی چون معجزه هم که میتوان آنها را فصل الخطاب نامید، مذهبیون از ارایه اثبات عاجزند. به این ترتیب چیزی باقی نمیماند.
در مورد نقل قول شما در بالا به قول معروف چیزهایی جور در میآید. اگر این تعبیر با خود و با تاریخ خوانایی ندارد بگویید. البته منظورم خوانایی با تفسیر خود شما نیست.
محمد ۲۵ سال همسر زنی پر اعتبار در میان عرب بود. جرات نکرد زن دیگری بگیرد. (البته میدانم که تفسیر شما این است که محمد به خاطر احترام به وی زن دیگری نگرفت. ولی به این ترتیب آیا زنان همزمان و متعدد وی پس از درگذشت خدیجه، نشانگر بی احترامی به آن زنان نمیشود؟! مگر در قرآن هر تعداد زن برای محمد مجاز نشده، پس چرا بر این قانون الهی، تبصره احترام به یکی از میان همه، یعنی خدیجه را میگذارید؟)
بجز دو ازواجش، همه پس از بقدرت رسیدن و قوی شدنش در مدینه صورت میگیرد. تا حدی انسان را به یاد حرمسراهای پادشاهان میاندازد!
زن سومش عایشه بود. ۶ ساله (تا جایی که میدانم حرف شما در مورد ۱۳ ساله بودن درست نیست. یا دستکم خیلی از منابع اسلامی با شما موافق نیستند). در ویکیپدیا هم پس از جنگ و جدالهایی که سالها بین مسلمانان و نامسلمان طول کشیده، همه به این نتیجهها رسیدهاند.
Traditional sources dictate that Aisha was six or seven years old when betrothed to Muhammad[53][54][55] but the marriage was not consummated until she was nine or ten years old.[53][54][56][57][58] While the majority of traditional sources indicate Aisha was prepubescent (and therefore a virgin) at the time of marriage, a small number of more recent writers have variously estimated her age at 15 to 24.[59][60][61][62]
http://en.wikipedia.org/wiki/Muhammad#Wives_and_children
توجه کنید که میگوید تعداد کمی، تازه از میان نویسندگان متاخر (مسلمانان با مشکل جهان مدرن مواجه شده و مجبور به توجیه شدهاند)
عایشه زن مورد علاقه وی بوده است. عجیب نیست! انسان از زن جوان خوشش میاید، بویژه که میگویند سرخرو بوده است، حتا اگر نسبت به زنان دیگر از فرزانگی کمتری برخوردار بوده باشد.
در اینجاست که رخداد فک روی میدهد
http://iran000.blogspot.com/2010/07/blog-post_20.html
یکی از مهمترین دلایل ناملایمات بین همسران مشکل جنسی است. یعنی وقتی که یک سو نتواند نیازهای دیگری را برآورده کند. مثلا وقتی یکی از دو سو جوان و دیگر کهنسالتر باشد، احتمال وقوع این مشکل بیشتر است. این به معنی نداشتن خواست جنسی و حتا اشتیاق وافر در آنان نیست، بلکه حاکی از کفو نبودن آنان (یکی جوان یکی پیرتر) میباشد. رویداد فک در سال ۶۲۶ میلادی روی میدهد. زن بعدی او (از این به بعد همه زنان ظاهرا پیرترند یا بیوه) حفصه است که به روایتی در سال ۶۲۵ به ازدواجش در میاید. سالها نزدیک است: ۶۲۶ و ۶۲۵. یک تعبیر میتواند این باشد که محمد فهمیده که زن جوان برای وی مسئله ساز است و از آن به بعد احتیاط نموده است تا آبروریزی فک پیش نیاید. حال ممکن است بگویید که وی مانعی نداشت و میتوانست در عین مشکلات باز با بچهها ازدواج کند. این را میتوان به هوش وی و هزینه و فایده به عنوان رهبر یک جامعه نسبت داد.
توجه کنید که این تفسیر من است واسلام و قرآن به قول خود شما قابل تفسیر و ما هم میتوانیم در جایی که اجازه تفسیر هست، تفسیر خود را بکنیم. هیچ قانونی در مورد اینکه قرآن و تاریخ آن فقط باید توسط مسلمانان و آنهم فقط آنی که دستاری بر سر دارد، تفسیر شود وجود ندارد.
همانطور که در بالا گفتم مسلمانان در تمام موارد برای اثبات قطعی این دین چارهای جز پایین آوردن الله ندارند. که آنهم امکان پذیر نیست. از بخت و اقبال دینداران در ۱۴۰۰ سال پیش نیز نه دوربینی بوده و شیوههای نوین علمی برای ثبت درستتر رخدادها! در وقایعی که همین امروز رخ میدهد هزار شک وجود دارد، وای بحال آن زمان! عجیب است که این الله همه دینها و معجزههایش را در زمانی آورده که انسان از نگر دانش و رسانههای همگانی و فناوری خیلی خیلی عقب بوده است!
در مورد این جملهام که (مسلمانان با مشکل جهان مدرن مواجه شده و مجبور به توجیه شدهاند) توضیحی بدهم. عالم مسلمان در قرن ۱۹ میلادی و پیش از آن هیچ نیازی به توجیه ازواج با بچهها توسط پیامبر خود نداشت. همچنین که هیچ نیازی به بیرون کشیدن انگارهی فرگشت یا اختراع دمکراسی یا تطبیق دموکراسی با دینش در خود نمییافت و مانندهای دیگر. ولی بلادرنگ پس از اختراع یا درک بشری (بدون نیاز به الله) در آن موارد، به این اجبار میافتد که دربدر در تاریخ و منابع بگردد که چیزی بیابد که نشانگر ۱۵ ساله بودن عایشه در هنگام ازدواج دارد (همان نویسندگان متاخر!) انسان را به یاد سروش میاندازد که تا پیش از به اشکال خوردن جمهوری اسلامی تصوری هم از مشکلات نداشت و هر چه بود را میپذیرفت. این یعنی چیزهایی که در خود قرآن است راهبر آنان نیست. کشفیات خود بشر آنها را جهت میدهد. و گاهی در عین تناقضاتی که در تاریخ اسلامی و قرآن وجود دارد این عالمان مدرن اسلامی مجبور به انتخاب یکی از دو سوی آن تناقض برای اثبات دلخواه و اثبات شدهی بشری در دنیای مدرن میشوند. مثلا دموکراسی خوب است پس چرا خانه نشینی علی پیش از خلیفگی را بر آن دلیل نیاوریم (علی رای اکثریت را نداشت و وقتی آنرا کسب کرد خلیفگی را پذیرفت)، در عین اینکه موارد دیگر در اسلام ممکن است خلاف دموکراسی باشد!!
در مورد عدم ازدواج تا زنده بودن خدیجه در واقع نیاز اقتصادی و آمریت کارفرما حرف اول را میزند.
سید
_ معنی فرهنگ را که خدمتتان عرض کردم در لغتنامه جستجو نکرده اید و گر نه متوجه تفاوت فرهنگ وسیاست علیرغم همپوشانی های فراوان می شدید. آنچه سیاستمداران یک کشور به کار می برند ادبیات سیاسی است. به عنوان مثال رئیس جمهور حال حاضر کشورمان صلاح می بیند با ادبیات سخیف با دنیا تعامل داشته باشد. آیا این نشان دهنده سخیف بودن فرهنگ و ادبیات ما است؟ در پست قبلی مثالی مشهور در نکوهش برتری جویی از یک فرهنگ را برایتان گذاشته بودم آنرا هم ندیده اید. قوانین یانته قسمتی از فرهنگ کشورهای اسکاندیناوی است که برابری بین انسان ها را به روشنی فضیلت می داند. اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید: می توانید کارهای نویسنده لبنانی " امین مالوف" یا نویسنده اسرائیلی "آموس اوز" یا نویسنده آلمانی "هاینریش بول" را مطالعه کنید. بنده فکر نمی کردم محکوم بودن نژادپرستی در "فرهنگ"-های گوناگون احتیاج به اثبات داشته باشد. سازمانهای دولتی و غیر دولتی فراوانی در دنیا بر ضد این پدیده کار می کنند مثلا این یک نمونه را از اسپانیا برایتان می گذارم.
http://www.sosracismomadrid.es/
_ شما فرمودید رئیس جمهور آمریکا در سخنرانیش حرفهایی می زند که بوی برتری جویی می دهد. بنده هم دیدم این ربطی به بحث ما ندارد و تقریبا از همان صفت جنابعالی استفاده کردم که احساس نکنید من اسپانسر آن سخنرانی هستم. اینکه رئیس جمهور آمریکا بیاید و مثلا در سخنرانی سالیانه اش به سیاه پوستان بگوید "نیگر" از قبح نژادپرستی در آیه قرآن نمی کاهد، و در ضمن مورد بحث ما اسلام است. کامنت قبلی بنده را هم در این مورد با دقت بیشتری مطالعه کنید.
_ در مورد نژادپرست بودن من هم باید عرض کنم: این نظر شماست و البته برای خودتان محترم ولی حتی اگر همه دنیا را هم نژادپرست بدانید از زشتی نژادپرستی در متن صریح قرآن(که معجره می نامیدش) کم نمی کند و این مورد بحث ما می باشد نه آمریکا! در ضمن این اسلام است که ادعای آمدن به واسطه وحی از آسمانها و هدایت بشر در همه دورانها و دارا بودن بهترین مردمان را یک جا دارد نه باراک اوباما! به جای پیچیدن به فرهنگهای دیگر بهتر نیست فکری به حال ایجاد تغییر در مشکل قرآن نمایید؟!!
_ در مورد اسپانیا کامنت قبلی من را مطالعه فرمایید. علیرغم مخالفت، نظر شما در مورد مقایسه این مورد با جنگ احزاب مورد احترام بنده است. وقتی مثال فلسطین به درک مفهوم "وطن اشغال شده توسط بیگانه" در شما کمک نمی کند و جنگ احزاب را همانند حمله مسلمانان به اسپانیا می دانید...!!!
_ در مورد نژادپرست بودن من هم باید عرض کنم: این نظر شماست و البته برای خودتان محترم ولی حتی اگر همه دنیا را هم نژادپرست بدانید از زشتی نژادپرستی در متن صریح قرآن(که معجره می نامیدش) کم نمی کند و این مورد بحث ما می باشد نه آمریکا! در ضمن این اسلام است که ادعای آمدن به واسطه وحی از آسمانها و هدایت بشر در همه دورانها و دارا بودن بهترین مردمان را یک جا دارد نه باراک اوباما! به جای پیچیدن به فرهنگهای دیگر بهتر نیست فکری به حال ایجاد تغییر در مشکل قرآن نمایید؟!!
_ در مورد اسپانیا کامنت قبلی من را مطالعه فرمایید. علیرغم مخالفت، نظر شما در مورد مقایسه این مورد با جنگ احزاب مورد احترام بنده است. وقتی مثال فلسطین به درک مفهوم "وطن اشغال شده توسط بیگانه" در شما کمک نمی کند و جنگ احزاب را همانند حمله مسلمانان به اسپانیا می دانید...!!!
_ در مورد بحث آماری ارقام آماری مورد نیازتان در لینک زیر جستجو کنید.
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_Muslim_population
دومین کامنت من در تاریخ 13 نوامبر رو هم مجددا مطالعه بفرمایید.
جامعه آماری را می توانید کل مسلمانان جهان فرض نمایید و طبق آمار آن کامنت حدود پانصد میلیون از مسلمانان جهان امروز یا جنگ را تجربه می کنند یا حکومتهای دیکتاتور و خشن.
از نظر بنده وقتی 32% از کل جامعه آماری همزمان در وضعیت وخیم اضطراری هستند و حجم نمونه تا این حد بزرگ است یعنی
1571198000
روشن است. به هر حال اعداد در دسترس شماست این هم ماشین حساب مخصوص این محاسبه
http://www.graphpad.com/quickcalcs/pvalue1.cfm
اگر خواستید می توانید جامعه آماری را کل جمعیت زمین فرض کنید و بعد از یک یا چند گروه دیگر به عنوان شاهد استفاده کنید و ضریب همبستگی را محاسبه و مقایسه نمایید. این می تواند کار آماری جالبی باشد. و یا حتی می توانید بلند پروازانه تر به تحقیق نگاه کنید و در یک یا چند مقطع تاریخی با کمک اساتید علم تاریخ آنرا بررسی آماری نمایید که مستلزم صرف زمان بیشتری است. ولی توجه کنید در حال حاضر از هر 3 نفر مسلمان یک نفر وضعیتش اظطراری است این به نظر بنده اسلام را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نوع بشر به خوبی نشان می دهد.
_ "در هر حال خوشحالم كه شما از دستی بر سینما می كشید به شاید سینمای مستند رفرنس باشد رسیده اید." منظور بنده از دستی بر سینما می کشید شروع ناگهانی بحث سینمایی بود ولی به هر حال خوشحالم که خوشحال هستید.
_ در مورد آن مناظره آیت الله منتظری به صفت "ثروتمند" در همان جمله ای که گذاشته اید دقت فرمایید. محمد آدمی معمولی بود که ثروتی نداشت و از راه چوپانی زندگی می گذراند. نقش ثروت خدیجه در اسلام هم روشن است.
_ لینک کامنتی که به نظر جنابعالی توهین آمیز می آمد، باز کردم ولی کامنتی در آن نبود؟ "بیضه اسلام" عبارتی کاملا رایج در بین علمای اسلام است و منظور از آن حفظ اصل دین اسلام است که همانگونه که اطلاع دارید برای مسلمانان اوجب واجبات است. در ضمن یه نگاهی به مطلب "دین تو حق زندگی مرا می گیرد، توهین نیست..." در همین وبلاگ بیندازید.
سید
_ ضمن احترام به پشتکار جنابعالی درباره مطالعات پزشکی باید عرض کنم علم پزشکی پیچیده تر از سایر علوم می باشد و به همان نسبت مطالعات آماری در آن دشوارتر است. حرف جنابعالی در مورد شیوع اختلال هیپرسکسولایتی در سنین باروری صحیح است ولی اینکه می فرمایید با توجه به سن بالای محمد می توان این اختلال را در ایشان رد کرد غلط است. 1. دقت بفرمایید حتی با عنایت به علم آمار هم این احتمال در صدکهای انتهایی حدود بالا و پایین، کم تر می شود ولی صفر نمی گردد. (باز هم مطالعه کرده اید ولی بی دقت)2. شاید فکر کنید آنقدر احتمال کم است که هرگز اتفاق نمی افتد. به این کیس ریپورت در مورد مردی 83 ساله با بیماری آلزایمر و اختلال هیپرسکسولالیتی توجه کنید. که شیوع بالای این دو اختلال با هم را نشان می دهد.
http://apt.rcpsych.org/cgi/reprint/11/6/424.pdf
یا این یکی در کودک با سن کمتر از 2 سال
http://medind.nic.in/jab/t03/i3/jabt03i3p215g.pdf
سید
امیدوارم با این 2 مثال متوجه منظور بنده شده باشید. با توجه به آنچه در مورد عایشه در تاریخ اسلام هست و علائم اختلالات پدوفیلی و هیپرسکسوالیتی، ابتلا پیامبر اسلام به این بیماریها اصلا دور از ذهن نیست، که هیچ، به نظر بنده کاملا محتمل است. چون در علم پزشکی از آمار به آن صورتی که جنابعالی تصور می کنید استفاده نمی شود. یعنی ممکن است در دفرنشیال دیاگنوز بیماریها اینکه کدام شایعتر است مطرح و کمک کننده باشد ولی وقتی فردی علائم روشن بیماری را نشان می دهد از نظر پزشکی خنده دار است که بگوییم نه مبتلا نیست چون در این سن شایع نمی باشد!! گارد دفاعی آیت الله منتظری در مورد موضوع عایشه و بیان دلایل گوناگون یکی پس از دیگری از جانب ایشان به امید بی اطلاعی دکتر سینا، در آن مناظره بی دلیل نیست! به هر حال اینکه می فرمایید پیامبر تنها 1 مورد شریک جنسی داشته اند که علایم پدوفیلیا را نشان می دهند رد کننده بیماری نیست و در مورد هیپرسکسوالیتی هم که مورد از دید پزشکی با توجه به شواهد تاریخی و آنچه ذکر شد روشن است.
ممنون از پارسا بابت توضیح. البته من در كامنتم عرض كرده بودم عایشه " زیر ۱۳ سال " داشت.
علاوه بر سوالات بی پاسخ بنده از جناب روزبه، هنگام خواندن فرمایش شما سوالهای دیگری به ذهنم خطور كرد به شرح زیر:
در جایی گفته اید "همه پس از بقدرت رسیدن و قوی شدنش در مدینه صورت میگیرد. تا حدی انسان را به یاد حرمسراهای پادشاهان میاندازد!" .ولی بعدش اعلام كردید" زن بعدی او (از این به بعد همه زنان ظاهرا پیرترند یا بیوه) حفصه است ". قضاوت را بر عهده خودتان می گذارم كه آیا هیچ حرمسرایی دیده اید كه در آن پادشاه زنان بیوه و پیر در آن وارد می كرد.
-اینكه فرمودید:"مگر در قرآن هر تعداد زن برای محمد مجاز نشده". جوابش خیر است. یعنی بعد از نزول آیه محدودیت تعداد همسر، پیامبر دیگر همسری اختیار نكردند. تنها تخفیفی كه برای ایشان وجود داشت این بود كه مجبور نبود ۵ همسر دیگر (مازاد بر ۴ همسر) را طلاق دهد.
-"انسان از زن جوان خوشش میاید، ". كاملا موافقم. اتفاقا این علاقه در پایان عمر پیامبر وقتی كه عایشه به حدود ۱۷ سالگی رسیده بود بیشتر هم شد. یكی از نشانه هایش هم در این است كه پیامبر در روزهای آخر عمرش -بر خلاف سنت همیشگی- فقط در خانه عایشه ماند. حرف من فقط این بود كه نسبت پدوفیل معنایی بسیار بزرگ دارد؛ و برای كسی كه -تا قبل از آمدن آیه محدودیت- فرصتهای زیادی برای ازدواج داشته و با این حال هیچ خردسال دیگری را بر نگزیده عجیب می نماید كه پدوفیل بوده باشد. البته شما علت عدم این كار را به هوش پیامبر نسبت داده اید. ولی توجه دارید كه انسان بیمار -طبق تعریف پزشكی قضیه- خودش نمی تواند خود را درمان كند(مگر اینكه هنر روانكاوی را هم به هنرهای پیامبر اسلام اضافه كنیم!). و باز طبق تعریف پزشكی اگر -با وجود مهیا بودن شرایط- شخصی نشانه های بیماری را از خود بروز نداد اسمش بیمار نیست.
-در مورد بحث معجزه من اثباتی ندارم. تنها اینكه بگویم احتمال این نبوغ توسط انسانی كه هیچ كس او را در حال مطالعه ندیده خیلی بعید است.
As they say, it is a "leap of faith".
روزبه
-معلوم است كه احتمال به صفر نمی رسد. مشكل اینجاست كه از خاطر جنابعالی محو شد كه p-value از جانب شما مطرح شد ولی دیگر سراغی از آن نگرفتید. (آستانه ۵٪)
-لینك را دوباره ملاحظه كنید تا ادبیات آقای روزبه را ببینید:
http://iran000.blogspot.com/2010/03/blog-post_1111.html
-ثروتمند بودن خدیجه اشكالی كه من از سطحی نگری آقای سینا گرفتم را رفع و رجوع نمی كند.
-جالب است كه از كشورهای اسكاندیناوی برای فرهنگ بالنده مثال می آورید ولی فراموش می كنید كه وقتی قدرت داشتند چگونه استعمار گری می كردند.
-به هر حال چیزی كه مسلم است این است كه مسلمانان در اسپانیا تحمل مذهبی را برقرار كردند ولی وقتی مسیحیان آن را باز پس گرفتند همه را از دم تیغ گذراندند. مورد هم در تحمل مذهبی مسلمانان یكی دو تا نیست.
-در مورد نژاد پرستی چیزی كه شما از آن غافل هستید این است كه بدون پشتوانه یك حكومت مقتدر فرهنگ ماندگاری ندارد. وگرنه اینكه بنشینیم و كتابهای قشنگی بنویسیم كه امكان اجرا ندارد هنر نیست.
-در مورد فیلم بار دیگر عرض می كنم كه آنچه در افغانستان می گذرد نتیجه مستقیم ورود سلاح به این كشور در هنگام مداخله آمریكا برای بیرون راندن اتحاد جماهیر شوروی است. اگر دوست نداشتید فیلمها را نبینید. آنچه در عراق می گذرد (جنگ شیعه و سنی) حداقل در این كشور تا پیش از ورود آمریكا سابقه نداشته است. ناپایداری كشورهای آفریقایی به دین مربوط نمی شود؛ كما اینكه خیلی هایشان مسیحی هستند. (می خواستم پیشنهاد كنم Lord of War را تماشا كنید كه گفتم شما اهل فیلم نیستید!)
-در مورد پدوفیلی هم كامنت من را خوب نخواندید. من گفتم عایشه كه دیگر بزرگ شده بود. آدم پدوفیل(بیمار) هم كه همین جوری خوب نمی شود. چه جور شد كه دیگر پیامبر همسر خردسال اختیار نكرد. پارسا این را از حرفهای من فهمید و آن را به هوش پیامبر ربط داد. ولی شما هنوز حرف اولتان را تكرار می كنید.
-در مورد هیپرو سكسوالیتی ایراد فیزیولوژیك من را جواب ندادید.
شما درست میگویید محمد نمیتواست بی حد زن بگیرد. الله آنرا ممنوع کرد:
۳۳:۵۰
بعد از اين ديگر زني بر تو حلال نيست ... مگر آنچه که بصورت کنيز در ملک تو درآيد! ...
اشتباه از من بود.
ولی آیا میتوانید از لحاظ زمانی این را ثابت کنید که «بعد از نزول آیه محدودیت تعداد همسر، پیامبر دیگر همسری اختیار نكردند.» یعنی میتوانید ثابت کنید که قانون ۴ زن پس از آخرین ازدواج محمد آمده است؟
«هیچ كس او را در حال مطالعه ندیده»
این جمله مشکوک است. و در عین حال اگر آنرا واقعیت فرض بگیریم. هیچ کس دیگری را در حال مطالعه ندیده، دلیل بر اینکه وی هیچ کتابی نخوانده یا هیچ دانشی نداشته نمیشود. در ضمن آن زمان چون اکنون نبوده که ملت در مترو کتاب و روزنامه دست بگیرند و بخوانند تا کسی به احتمال بالا مطالعه کردن آنها را ببیند. اصولا نوشتهها در آن زمان معدود بوده است، بویژه در سرزمین جاهلی (بقول خود شما) عرب.
در مورد اشکالی که بر حرمسرا گرفتید، برای همین در آن جمله از «تا حدی» استفاده کردم. من باور ندارم که محمد وحشی بوده و هیچ نیت انسانی برای عربهای هم وطن خود نداشته است. به عبارت دیگر وی با ناصر الدین شاه که حرمسرا داشت خیلی خیلی فرق داشته است. منظورم این است که وی در هر حال مرامی را نیز به عرب عرضه داشت که وجوه انسانی هم دارد.
پارسا
-"هیچ کس وی را در حال مطالعه ندیده، دلیل بر اینکه وی هیچ کتابی نخوانده یا هیچ دانشی نداشته نمیشود" درست است. ولی همچنان كه خودتان گفتید "اصولا نوشتهها در آن زمان معدود بوده است،". برای همین است كه من بر این باورم این همه اطلاعات از تاریخ ملل و ادیان دیگر و دانش جنگ و مدیریت جامعه، وضع حقوق، ایجاد پیمان برابری و برادری، احتجاجات ایدیولوژیك با سایر ادیان، ادبیات عرب و ... را بعید است پیامبر اسلام از ماخذ اندك موجود یاد گرفته باشند. اگر كسی در آن زمان می خواست همه این علوم را یاد بگیرد چاره ای جز این نداشت كه اكثر اوقات روز در حال جستجوی كتاب (به زبانهای مختلف) یا خواندن آنها باشد.
برای من كه برای چاپ یك مقاله در دانشگاه می بایست ماهها شبانه روزی كار می كردم، باور این سخت است كه كسی بتواند هنگام سفر تجاری (با شتر!) در صحرا یا با چند جلسه ملاقات با كشیش اهل سوریه و امثالهم احتجاج فلسفی كند. یا نثری بنویسد كه آن قدر جذاب باشد كه برای جذب نشدن می بایست پنبه در گوش گذاشت.
-پیامبر كلا دو كنیز داشتند كه مورد اختلاف است كه آیا آنها به عقد پیامبر در آمدند یا به صورت كنیز ماندند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1_%D8%B2%DB%8C%D8%AF_%D9%82%D8%B1%D8%B8%DB%8C
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87
-ترتیب زمانی را نمی توانم ثابت كنم. آیه محدودیت همسر برای پیامبر جدای از آیه محدودیت همسر برای دیگر مسلمانان است.
سید
_ بنده منظورتان را از عبارت " معلوم است صفر نمی شود..." متوجه نشدم. در مورد "پی والیو" که ماشین حساب و مرجع لازم برای پیدا کردن آمار مورد نیاز در فرمول را در پست قبلی گذاشته ام!؟ اگر محاسبه برایتان دشوار است بفرمایید بنده جوابش را برایتان بنویسم. منتظر جواب جنابعالی در مورد وضعیت وخیم اضطراری 32 درصد از مسلمین جهان که 3 بار بی پاسخ گذاشتید هستم.
_ کامنت مورد نظر جنابعالی را بنده توهین آمیز نمی بینم. آمیخته به طنز هست ولی توهین آمیز! به هر حال قضاوت را به عهده بقیه می گذارم. این مطلب رو هم انگار نخواندید.
http://iran000.blogspot.com/2010/11/blog-post_445.html
این خشونت دین اسلام در مورد دگراندیشان است که خشونت می آورد. اگر اسلام نصف مسیحیت امروز تحمل پذیری داشت که بنده باهاش مشکلی نداشتم. هر روز کاریکاتور مسیح را یه گوشه دنیا می کشند ولی برخورد با کارکاتورهایی بر اساس حقایق اسلام از محمد توهین بود. دست بردارید آقا! دین شما نمی گذارد بنده نفس بکشم. مرا نجس می داند. اگر زنده به چنگتان بیفتم که طبق همان دینتان تکلیفم روشن است. چه انتظاری دارید؟
_ در مورد خدیجه به نظر شما پول موقعیت اجتماعی عرب جاهلی را عوض نمی کرده و ثروت خدیجه دردی از اسلام دوا نکرده است! و محمد در جوانی عاشق این زن شده است. همین و بس! این نظر شماست. من هم احترام می گذارم ولی با اثبات اختلالات جنسی محمد که در ادامه برایتان کاملش کرده ام و آخرین شبهات جنابعالی را پاسخ داده ام، ناسازگار است و نیز موقعیت اجتماعی و اهل قریش بودن برای پیروزی و نجات اسلام کافی نبود. ثروت هم مورد نیاز محمد در راه پیروزی و تسلط بر کل شبه جزیره بود که این به نظر من انگیزه را توجیه می کند.
_ "از كشورهای اسكاندیناوی برای فرهنگ بالنده مثال می آورید ولی فراموش می كنید كه وقتی قدرت داشتند چگونه استعمار گری می كردند." تا به حال که از استعمار انگلیس و آمریکا و دخالت آنها سخن رانده بودید. حالا به طرز ناگهانی کل شمال اروپا هم اضافه شد. از هر جای دنیا که بخواهید مثال هست. اگر تعصب اسلامی بگذارد فرهنگی را دوست فرض کنید. این است اثر آن آیه نژادپرستانه قرآن بر پیروان دین محمد! راستی نژادپرستی در آیه قرآن(آل عمران/110) مشکلش حل شد؟! یا شایدم شما ... منتظر پاسختان هستم.
_ در مورد بحث اسپانیا، با واژه "وطن" به طرز باورنکردنی غریبه اید. سکوت تلخی در برابر عبارت "وطن اشغال شده" داشتید.البته اشکال از بنده است که از یک مسلمان که در ایران زندگی کرده انتظار دارم درک کند هویتش چیست. هویت گمشده فرهنگی که 14 قرن درش بسته بوده است. راستی انگار سکوت را در مورد "2 قرن سکوت" ترجیح می دهید. فکر کنم متوجه دروغ بزرگ کتاب تاریخ دبستان در مورد پذیرفته شدن اسلام با آغوش باز توسط ایرانیان شدید. بله! از دریای خون رد شده اند اعراب در ایران. بیش از 1 قرن حق تدریس زبان مادری نداشته ایم. چنان سکوت و ترسی از اسلام ایجاد کردند که ایرانی جرات نکند تا قرنها حرفی بزند. زنان ما را برای کنیزی به خانه همین امامان شیعه برده اند و تجاوز کرده اند. سکوت کنید! با آن تنها" یک" مورد در اسپانیا مقایسه کنید یا بگویید ایرانیان باستان وقتی قدرت داشتند استعمارگری کرده اند. یا با جنگ احزاب مقایسه اش کنید. توجیه کنید یا سبسطه فرقی ندارد، نتیجه در این مورد فرقی ندارد.
_"اینکه بنشینیم و کتابهای قشنگ بنویسیم که امکان اجرا ندارد هنر نیست" دیدتان به مقوله فرهنگ را اجازه می دهید به همه مسلمانان بسط دهم؟ همان سینمای هالیوودی که ظاهرا از دیدنش لذت می برید حاصل فرهنگ است. حکومتهای مقتدر زیادی بر ایران آمده و رفته اند ولی فرهنگ ما پابرجاست. این فرهنگ های مقتدر هستند که حکومت های پابرجا از دلشان بیرون می آیند. ظاهرا جامعه شناسی تان هم اسلامی و برعکس است و با زور شمشیر گره خورده است! با شمشیر نمی شود این یکی را درست کرد. کما که نتیجه اعمال زور در کار فرهنگی در ایران امروز به وضوح قابل مشاهده است.
_ "ناپایداری كشورهای آفریقایی به دین مربوط نمی شود؛ كما اینكه خیلی هایشان مسیحی هستند." تنها در جنوب بیابان صحرا 240 میلیون مسلمان (بیش از 15 درصد کل مسلمانان جهان) زندگی می کنند ولی به عقیده شما مشکل آنجا اصلا دین نیست. این هم نظر شماست. http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_Muslim_population
_ اما در مورد اثبات آن دو اختلال روانپزشکی در محمد نخست مقدمه ای کوتاه از روانپزشکی برایتان بیان می کنم سپس به جواب سوالهایتان می پردازم.
اختلالات روانپزشکی با سایر رشته های پزشکی تفاوت دارند. به این معنی که در علم روانپزشکی ما چیزی به اسم سندروم یا بیماری نداریم.( اگر به کامنتهای قبلی من دقت کنید لفظ بنده در مورد روانپزشکی "اختلال" (دیسوردر)است نه "بیماری"). این بدان معناست که دسته علائمی که به مجموعه آن بگوییم بیماری در این شاخه پزشکی وجود ندارد. لذا دسته علائم مشخصه برای اختلالات در این علم بصورت" طیف" مطرح می گردند، که یک سوی آن افراد کاملا سالم و سوی دیگر افراد کاملا مختل قرار دارند.
مثلا در مورد اسکیزوفرنی یک سوی طیف انسانهای سالم و سوی دیگر اسکیزوفرن دیس اورگانیز می باشد. ولی وسط این طیف خالی نیست و بسته به شدت بروزعلائم اختلال، افراد در جایی از این طیف قرار می گیرند. شاید این پرسش به ذهن جنابعالی متبادر شود که: پس چگونه بدانیم فرد این اختلال را دارد یا نه؟ یا به عبارت دیگر با این تعریف مثلا چه کسی را باید اسکیزوفرن نامید؟ در روانپزشکی کسی را مبتلا به یک اختلال می نامیم که یا دچار دیسفانکشن (عدم توانایی در انجام امور خود) شده باشد و یا آسیب به اطرافیان و یا جامعه اش برساند. مثلا فردی را باید اسکیزو نامید که مثلا قبلا شغل داشته و کار می کرده ولی حالا به علت اختلال تمرکز(موتیسم) قادر به کار کردن نیست، یا کسی که رفتار خشونت آمیز در اثر این اختلال مثلا با خانواده اش دارد.
پدوفیلیا نوعی اختلال جنسی است که در آن تشخیص وجود اختلال با تعریفی که ذکر شد بسیار ساده است یعنی فرد مبتلا کافیست یک بار اقدام به هم خوابگی با 1 کودک همراه با تجربه لذت بخش داشته باشد. با عنایت به آسیبی روان شناختی که به پارتنر فرد مبتلا وارد می آید (آسیبهایی هم چون اختلالات گوناگون شخصیتی در نتیجه تجربه جنسی نا خواسته در سن پایین مثل: "اختلال شخصیتی مرزی" که نمونه هایی از علائم آنرا در شخصیت عایشه در تاریخ می توان یافت.) نیازمند بررسی از جهت آسیب رسان بودن به جامعه نمی باشد و خیلی راحت تشخیص داده می شود. امروز از نظر علم روانپزشکی به واسطه این خطرات اجتماعی با این اختلال به عنوان اورژانس روانپزشکی برخورد می شود. با عنایت به علائم و اینکه محمد با عایشه در سن بسیار کم با عایشه همبستر شده است ابتلا به این اختلال در پیامبر اثبات شده است.با توجه به این مقدمه به سوالات شما می پردازم.
_شما می فرمایید: "عایشه كه دیگر بزرگ شده بود. آدم پدوفیل(بیمار) هم كه همین جوری خوب نمی شود. چه جور شد كه دیگر پیامبر همسر خردسال اختیار نكرد" با عنایت به مقدمه این امر کاملا روشن است که سوال شما خدشه ای به تشخیص پدوفیلیا در محمد وارد نمی کند. اما جهت اطلاع باید عرض کنم که چیزی که از شواهد امر بر می آید محمد در طیف این اختلال در نقطه پایین تری نسبت به آستانه معمول شروع "اقدام" در جهت تمایل به همبستر شدن با کودکان قرار داشته(که عنایت دارید با توجه به مقدمه رد کننده بیماری نیست چون این کار را کرده است) ولی از قدرت خود استفاده نموده و این عمل را مرتکب شده است.
اما در مورد بالا رفتن سن عایشه قضیه جالب است و بر خلاف نظر شما این مورد مهر تاییدی است بر تشخیص پدوفیلیا. تمایل به افراد 11 تا 14 سال به هیبفیلیا و 14 تا 19 سال به افیبوفیلیا شهرت دارند. این موارد از نظر علم روانپزشکی اختلال جنسی مستقل به حساب نمی آیند ولی رفتار پرخطر به محسوب می شوند که نشان دهنده تمایل فرد به پدوفیلیا هستند. در ضمن یک تحقیق جدید هم نشان می دهد که افراد باهوشتری که به پدوفیلیا مبتلا می باشند دو رفتار اخیر (هیبفیلیا و افیبوفیلیا) را بیشتر نشان می دهند(حرف پارسا چندان هم بی ربط نبوده است.) که با توجه به کم خطر بودن آنها برای فرد از نظر اجتماعی دلیل آن روشن است.
اینکه می گویید "بیمار پدوفیل همینجوری خوب نمی شود" من هم موافقم. محمد خوب نشده بوده است. همانطوری که عنایت دارید اختلال روانپزشکی پدوفیلیا از پایه با آن چیزی که جنابعالی تصور می کنید فرق می کند و فرد مبتلا به این اختلال، بیمار سرماخوردگی نیست که دوره بیماری را طی نموده و خوب شود. پدوفیلیا تمایلی است که درفانتزی جنسی فرد با وی همراه خواهد بود. ممکن است فرد به دلایل گوناگون در طیف بیماری جابجا شود و این تمایل شدت و ضعف پیدا کند(که باز هم طبق مقدمه رد کننده تشخیص نیست) افراد پدوفیل هم می توانند ارتباط عاطفی برقرار کرده و محدود عمل کنند یا اینکه تنوع طلب باشند(واین هم رد کننده تشخیص نیست)پس همانگونه که می بینید تغییر رفتار فرد پدوفیل را حسب اینکه 1 بار بوده به هیچ وجه رد بیماری نمی دانند چون این بیماری خطرناک است و این افراد ریشه بسیاری آسیب های اجتماعی (همانگونه که ذکر شد) هستند و نیاز به پیگیری دائم و حتما باید از تماس آنها با کودکان جلوگیری به عمل می آید. به هر حال این اختلال علیرغم شناخت مناسب هنوز متاسفانه فاقد درمان قطعی است و درمان آن مستلزم وضع قوانین سختگیرانه تر و پیگیری دقیق این افراد است.
_ در مورد هیپرسکسوالیتی اطلاع ندارم که آن کیس ریپورت مرد 83 ساله را مطالعه نمودید یا خیر ! آن مورد مثال خوبی بود برای افرادی که اطلاعات پزشکی لازم را ندارند و هیپرسکسوالیتی در سن بالا را محال می شمرند. با عنایت به آن 2 مثال نیک روشن است که این "علامت" پزشکی (هیپرسکسوالیتی اختلال مستقل دسته بندی نمی شود ولی علامتی است که در بسیاری از اختلالات جنسی مثل ریپ یا تجاوز و نیز سایر اختلالات روانپزشکی مثل اختلال دوقطبی و حتی چند اختلال فیزیولوژیک مثلا پرکاری غده تیروئید دیده می شود.) می تواند مستقل از سن افراد می باشد و برخلاف نظر جنابعالی با فرض اولتان نمی توان این علامت را رد کرد.
فرد هیپرسکسوال علائم گوناگونی دارد که در مردان و زنان متفاوت است. مثلا در مردان: تمرکز بیش از حد فکری بر روی مسئله سکس و نیز عدم مبالات جنسی (مثلا فردی که همه جور سکسی با آدمهای گوناگون و بدون برقراری رابطه عاطفی از نظر وی خوشایند است) از مشخصات آن می باشد که با توجه به تاریخ اسلام شما بهتر از بنده نمونه ها را در اختیار دارید.
اما در مورد ایراد به اصطلاح فیزیولوژیک که می فرمایید: "از نظر فیزیولوژیك یك مرد بالای ۵۰ سال كه هم كم می خوابد و هم خیلی كم می خورد قادر به تولید هورمون جنسی چندانی نخواهد بود كه بتواند شهوترانی هم بكند." ببخشید این جمله را به کار می برم ولی چون نوشته اید از نظر "فیزیولوژیک" باید بگویم. اتفاقا از نظر فیزیولوژیک این جمله عمق بی اطلاعی از این علم است. بنده نمی توانم اصول علم فیزیولوژی را اینجا تدریس کنم امیدوارم متوجه باشید ولی اگر مایل بودید از رفرنس فیزیولوژی "گایتون" می توانید مبحث دستگاه تناسلی را مطالعه کنید، حتما در درک بهتر ساز و کار این ارگان به شما کمک خواهد کرد.
ولی چند مثال نقض می آورم که موضوع برایتان بیشتر قابل فهم گردد. در مورد کم خوابی محمد مثال نقض ساده اختلال مانیا است که از علائم آن کم خوابی و هیپرسکسوالیتی همزمان است در هیپرتیروئیدیسم هم این دو علامت پزشکی با هم ظهور می کنند. پس می توان فردی را تصور کرد که کم اشتهاست و هیپرسکسوالیتی دارد. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی حملات پریودیک هیپرسکسوالیتی و کاهش اشتها دارند. پس نباید تصور کرد چون فردی کم غذا می خورد نمی تواند هیپرسکسوال باشد. در مورد ترشح هورمون جنسی و لیبیدو(میل جنسی) تصور شما اشتباه است و ارتباط این دو آنقدر که شما تصور می کنید خطی نیست. پس همانطور که می بینید از نظر پزشکی به خوبی قابل تصور است که محمد در شرایطی که فرمودید هیپرسکسوال بوده باشد.
بنده هم در پایان از شما یک سوال دارم. با توجه به اینکه خطرات ازدواج زیر 20 سال مخصوصا در خانمها (مثل شیوع بالاتر اکتوپیک پرگنسی و عوارض جنایت بار پدوفیلی) درعلم امروز کاملا اثبات شده است و با توجه به این که اسلام ادعای هدایت بشر در همه دورانها را دارد و خود را به سرچشمه علم الهی متصل می داند، چرا نه تنها آنرا ممنوع نکرده و گناه نمی داند، بلکه فرد اول این دین و الگوی مسلمین جهان چنین جنایتی را بر علیه بشریت روا می دارد؟ که خود باعث یکی از جنایت بارترین رفتارها علیه انسان در قرن حاضر بوده است. لطفا دقت بفرمایید بحث در مورد اسلام است نه آمریکا. هرچند قوانین تقریبا همه جای دنیا با پدوفیلیا به عنوان جرم برخورد می کند.
به نگر من اندک بوده ولی بسنده برای قرآنی که اکنون در دست ماست. مسیحیان عرب و یهودیان، اعراب دانا و معتبر، یمن و ارتباط آن با ایران، سلمان و کاروانداری، ارتباط با روم و مصر از طریق کاروانها به نظر من برای انسجام دادن به این سری قوانین کافی بوده که محمد با هوشی که داشته کار سختی نکرده است. مثلا اگر من در آن زمان جای وی بودم نمیتوانستم، ولی وی توانست.
مثال ژاپن و شینتو را در بالا دوباره در نگر بگیرید و توجه کنید که سه تمدن بزرگ یا ماندههای آنها در پیرامون محمد وجود داشته (ایران، روم، مصر، میانرودان) و دو تمدن کوچک یا ضعیف شده: (یمن و یهودیان فلسطین). به نظر من عجیب تر این است که فردی در صحرای بی تمدن عربستان به فکر ایجاد تمدن و قانون بیفتد، هوشش را هم داشته باشد و نتواند!
شما شاید در اینجا میل ندارید در مورد معجزه صحبت کنید یا جایش نیست یا بحث پراکنده میشود؛ ولی چارهای جز اثبات معجزه وجود ندارد، پس از اثبات معجزه هم نمیتوان پی برد که آیا الله باعث آن بوده یا موجودات فرازمینی، جن یا غیره. هر چیز دیگری بگویید دلیل زمینی برای آن وجود دارد.
یادم رفت پترا را بگویم که عرب هم بودند. البته سالها پیش از محمد رو به نابودی بوده است:
http://en.wikipedia.org/wiki/Petra
تجارت و کاروانداری و در نتیجه انتقال دانش و اطلاعات یکی از مهمترین شغلهای عرب بوده است:
http://en.wikipedia.org/wiki/Pre-Islamic_Arabia
شبکهای که بزرگترین تمدنهای آنروز جهان در این منطقه را به دل صحرای عربستان مرتبط میکرده است.
در مورد زیبایی (شاید غلو شدهی) قرآن، عرب در چامه سرایی متبحر بوده. ظاهرا این تنها هنر آنان بوده است. پنبه در گوش گذاشتن غلو روحانیت است. آیا مثلا شما یا اعراب کنونی آنچنان محسور قرآن میشوید، که توانایی گوش دادن از شما سلب شود؟ اینطور نیست. رقص سماع و در مستی فرو رفتن با چامههای مولوی (یک انسان) را به یاد بیاورید. در مورد اینکه ما صوت و قرایت قرآن را خوش داریم، علت عادت دوران بچگی است. همه مذاهب با کمال بی صفتی انسانها را از بچگی شستشوی مغزی میدهند. بچه و نوجوان هیچ تشخیص درستی از جهان و درستی ایدههای موجود ندارد، اینجاست که مذهب ِ مدعی انسانیت میاید و آنها را شکار میکند. شکار دقیقا لفظی است که باید برای آن بکار برد. و هم اینکه قرآن با آواز خوانده میشود (قرایت). خودش یک سبک آواز بدون موسیقی است که هر کسی را ممکن است جذب کند. از این نمونه ها در فرهنگ ملل وجود دارد.
In music, a song is a composition for voice or voices, performed by singing. A song may be accompanied by musical instruments, or it may be unaccompanied, as in the case of a cappella songs. The lyrics (words) of songs are typically of a poetic, rhyming nature, although they may be religious verses or free prose.
http://en.wikipedia.org/wiki/Song
Vocal music is a genre of music performed by one or more singers, with or without instrumental accompaniment, in which singing (i.e. vocal performance) provides the main focus of the piece
http://en.wikipedia.org/wiki/Category:Vocal_music
من مثلا از برخی آوازهای دیگر ملل خوشم میاید، هیچ هم از آنها نمیفهمم! عین مردم مسلمان ایران که قرآن را نمیفهمند ولی آنرا خوش دارند، غمناک نیز است (مثل بیشتر موسیقیهای ایران) که با روحیات و بدبختیهای چند قرنه ما هماهنگی دارد.
همچنین فاصله مدینه تا مرز امپراتوریهای ساسانی و روم حدود ۸۰۰ کیلومتر (خیلی تقریبی) بوده است. زمانی پادشاهان ایران از لیبی تا هند را اداره میکردهاند، از محمد بر نمیآمد قوانینی از چنین گسترههایی گردآورده، مجموعهای نو بسازد؟
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/5b/Muslim_Conquest.PNG
همچنین شاید شما پیچیدگی فقهی کنونی اسلام را به محمد نسبت میدهید. این پیچیدگیها از محمد نیست، بلکه گسترشهای اسلامی، هر چه جلو میرفت، به قانونهای پیچیدهتری نیاز داشت که ظاهرا بر مبنای آنچه که محمد گفته بود و هم بر اساس قانونها، معارف و حکمتهای همان ملل مغلوب ساخته و به اسلام اضافه شد. هم معرفتها و اخلافیات جدید افزوده شد و هم آنچه که بود پیچیدهتر گردید و هر امامی، هر چه از جایی دیگر میشنید، آنرا خوب دانسته، به اسلامش اضافه میکرد. حالا فکر میکنند امامان آن حکمتها و معرفتها را با قدرت ذاتی خود و از الله بدست آوردهاند! نه، خیلی از اینها اقتباس است. کمابیش تا سال ۹۵ هجری، زبان دیوانی و دفتری حاکمان اسلامی هنوز زبان فارسی میانه بوده است. سالها گذشت و مفاهیم حقوقی و غیره از فارسی وارد عربی شد یا واژههای عربی به آنها اطلاق گردید و بالاخره حجاج ابن یوسف ثقفی زبان فارسی را از حکومت ریشه کن نمود. دیگر نیازی نبود، چون انتقال مفاهیم، واژهها، ظرایف حقوقی و غیره انجام گردیده بود. دیگر مارک اسلامی برازنده آنها شد! روم، یونان و سایر موارد را هم بیافزایید.
حجاج خیلی ضد ایرانی بود و بقیه هم کمابیش ضد ایرانی. اینان یکی از عوامل ریشه دواندن و استحکام اسلام در ایران بودند از عمر با سربازانی چون علی، حسن، حسین و سلمان تا پایان بنی امیه توسط هلاکوی مغول. هنوز آن نرفته، آلتایی و مغول آمدند و بدبختیهای جدید بوجود آوردند، بدبختی که خود سرآغازش بودیم (ضعف و حماقت ساسانی)! ایرانیان قرنها مقاومت کردند و نتوانستند (شورشهای اوایل اسلام در سراسر ایران پس از فتح اسلامی، مقاومت دیلمان تا دو سده (امام سجاد به خانواده دور از جنگ آنها هم رحم نکرده و در صحیفه سجادیه سیاستی مانند زمین سوخته را از الله اش! میخواهد) ابو مسلم خراسانی (بهزادان) بسیاری از یاران وی زرتشتی بودند! ... ، مازیار، بابک خرمدین، شعوبیه، ابن مقفع (روزبه دادویه)، ابولولو (پیروز نهاوندی) نام ایرانیش را مطمئنم نمیدانستید ولی نام عربش را میدانید. چرا؟ میدانید چرا ما اصلا حتا نمیدانیم بابک خرمدین دقیقا چه میخواست؟ چون در کتابها بجای تاریخ خودمان تاریخ عرب را به ما یاد میدهند تا ما را جوری در جهل نگهدارند که انگار ایرانی کاملا سر از پا نشناخته اسلام را پذیرفت! تزریق دروغ یا شستشوی مغزی توسط فقط بخشی از واقعیت با شیوههای تبلیغی مفرط! چرا ما ظرایف تاریخی اسلام را میدانیم ولی ما را نسبت به ظرایف مقاومت ایرانیان در مقابل اسلام و عرب ناآگاه نگه داشتهاند؟ حتا اگر قرار است مسلمانان دو آتشهای باقی بمانیم، اشکالی داشت که ظرایف آن مقاومتها را میدانستیم؟ بله! اشکال داشت! و برای اسلام در ایران ویرانگر میبود. چرا یک بار هم نامی از بابک خرمدین در صدا و سیما نمیآید؟ اسلام نجس میشود؟
چکیده اینکه علما و پیشگامان اسلام، دین و محمد را عمدا و شدیدا بالا برده و عرب پیش از او را عمدا کوبیدهاند تا کنتراست اغوا کنندهای پدید آید. جوری تاریخ را به ما میگویند تو گویی تمام عربها دختران خود را زنده بگور میکردهاند (که اگر میکردند دختری باقی نمیماند و در نظام چند همسری، زنی به کسی نمیرسید!) جوری که انگار محمد در وسط بیابان هیچ و هیچ به گوشش نخورده و بی درنگ نور الله و معرف و دانایی بر وی تابیده و اسلام را آورده است! شیوهای تبلیغی را پیش گرفتهاند که تو گویی تاریخ عرب با اسلام آغاز شده است! در بالا دیدید که اینطور نیست. همان پترا و عظمت آنرا در اینترنت ببینید.
؟؟؟
پاسخ؟؟؟
فقط سکوت؟
- " درمان آن مستلزم وضع قوانین سختگیرانه تر [عدم تماس با كودكان]و پیگیری دقیق این افراد است". در مورد پیامبر اسلام هیچ كدام از اینها انجام نشد؛ او در مدینه هم با كودكان تماس داشت و هم امكان ازدواج برایش مهیا بود. بر خلاف آنچه شما و پارسا می گویید هوش او هم "مانع" این كار نمی شد. این حرفتان هم كه ازدواج با یك انسان كمی بالاتر از خردسال را به "کم خطر بودن آنها برای فرد از نظر اجتماعی" ربط می دهید ناشی از نگاه امروزی شما به قضیه است. وگرنه در آن زمان اصلا از نظر اجتماعی ازدواج با دختر زیر ۱۳ سال ناپسند محسوب نمی شد كه پیامبر -به زعم شما با وجود میلی كه داشت- خود را جلوی مردم كنترل كند.
-در مورد خطرات ازدواج زیر ۲۰ سال پرسیدید. راستش را بخواهید این مساله در همه كشورها به یك شكل نیست. یعنی در بعضی كشور ها و فرهنگها دختر هم از نطر جسمی و هم از نطر آمادگی روحی زودتر برای ازدواج آماده می شود. و در قرآن هم سنی برای ازدواج نیامده است. گرچه قبول دارم كه اگر یك قانون عمومی وجود داشته باشد كه همه را منع كنند(حتی آنهایی كه آمادگی دارند) بهتر از این است كه گروهی از دختران قربانی شوند. ولی این بیشتر به قانون یك كشور و منطقه بر می گردد تا قانون یك مذهب(كه قرار است در قاره های مختلف شایع شود). در مورد پیامبر اسلام احتمال اینكه ایشان رعایت حال عایشه را نكرده باشند خیلی بعید است. كما اینكه می گویند تا ۳ سال از هم خوابگی با عایشه دوری كرد تا بزرگتر شود. از نظر قرآن مقاربت با زن هنگام قاعدگی آزار شمرده شده و در نتیجه بر مردان حرام است. چه طور ممكن است كه ازدواج با دختر نارس كه ممكن است باعث پارگی و نابودی آلت جنسی اش شود را روا دارد؟
" از یک مسلمان که در ایران زندگی کرده انتظار دارم درک کند هویتش چیست."
این حرف شما در خیلی از كشور ها جرم دارد و نشانه نژاد پرستی است. البته من از "ادبیات سخیف" شما تعجب نمی کنم ولی متاسف می شوم. نمی دانم شما كجا بزرگ شده اید ولی من یاد نگرفته ام كه بر حمله اقوام دیگر بر كشورم بنشینم و گریه كنم و تخم كینه در دل خودم بنشانم. بلكه یاد گرفته ام كه خود و خانواده ام و كشورم را قوی كنم تا وقتی كه به آمریكا می آیم همان اعراب به من بگویند كه ایران تاج سر ماست. همانها با دیده احترام به من بنگرند. هویت من ایرانی و مذهب من اسلام است و برای سرفرازی كشورم تلاش كرده و می كنم. به فرزندم هم یاد می دهم كه قوی منطقی، و مودب بار بیاید. با علوم ملل آشنا شود و مهمتر اینكه نژاد پرست نباشد. هیچ وقت پز آنچه "داشته است"را ندهد بلكه روی آنچه دارد تمركز كند. با فرهنگ ملل دیگر آشنا شود و هیچ گاه به آنچه از فرهنگ كشورش آموخته بسنده نكند چرا كه ممكن است پدران او اشتباه كرده باشند.
پارسا،
شما خودت توضیح دادی كه اگر پیامبر معجزه هم می آورد باز هم راه فرار باقی بود (اینكه آن را به جن و ... نسبت دادید). و دیگر بحثمعجزه برای متقاعد كردن افراد بی دلیل به نظر می رسد. ولی اگر می خواهید بدانید كه چرا شخص من مسلمان مانده ام علتش این است كه مانند شما فكر نمی كنم كه انتقال دانش -از طریق كاروانداری- باعث فراگیری دانش هم می شود. یا كسانی كه به قول شما در عرب چكامه سرای قهاری بودند كارشان این بوده كه شعر می خواندند و شعر می گفتند. یعنی تمرین می كردند و عیب و ایرادهایشان را رفع و رجوع. این مساله در مورد بقیه مهارتها مثل مهارت بردن جنگ با وجود اندك بودن سربازان، یا تاریخ سایر ادیان و ملل و ... نیز صادق است. یعنی برای كسب مهارت البته هوش لازم است ولی بدون تمرین ممكن نیست. و اینكه هیچ كسی شما را در حال تمرین یا مطالعه ندیده است احتمال را حتی پایینتر می آورد. اما اینكه این احتمال نزدیك به صفر را ممكن بدانید یا خیر یك امر شخصی است و من نمی توانم كمكی به شما بكنم.
" در مورد خدیجه به نظر شما پول موقعیت اجتماعی عرب جاهلی را عوض نمی کرده و ثروت خدیجه دردی از اسلام دوا نکرده است! "
چرا مغلطه می كنید؟ معلوم است كه ثروت خدیجه در راه اسلام مصرف شد. ولی حرف جناب آقای سینا این بود كه "ازدواج با یك زن ثروتمند برای محمد خیزشی در پلكان اجتماعیش بود". و من عرض كردم كه پیامبر اسلام قبل از ازدواج هم در جامعه قومیت گرای عرب پلكان اجتماعی اش به اندازه كافی بالا بود. به حدی كه مشركین كه به خونش تشنه بودند تا پیش از مرگ ابوطالب جرات حمله فیزیكی به خود نمی دادند.
در ضمن علت تاخیر در پاسخ ها به دلیل امتحان همسرم بود كه می بایست به او كمك می كردم. وگرنه ایرادهای شما خیلی هاشان بدیهی است. در مورد محاسبه پی-ولیو لطفا لینك را دوباره بفرستید.
"حکومتهای مقتدر زیادی بر ایران آمده و رفته اند ولی فرهنگ ما پابرجاست. این فرهنگ های مقتدر هستند که حکومت های پابرجا از دلشان بیرون می آیند. ظاهرا جامعه شناسی تان هم اسلامی و برعکس است و با زور شمشیر گره خورده است!"
یك جا از فرهنگ پا برجا صحبت می كنید. یك جای دیگر من ایرانی را بی هویت می دانید. ای كاش برای من بگویید این فرهنگی كه از آن صحبت می كنید به كجای ایران تعلق دارد؟و كدام ایرانی ها آن را واجد هستند؟
اسلام را با شمشیر گره خورده می دانید. برای اثبات نادرست بودن این ادعایتان دیگر نیاز به به صرف انرژی نیست. كافی است چشمهایتان را باز كنید و نگاهی به اروپا و آمریكا بیندازدید كه اسلام در آن با چه سرعتی در حال پیشرفت است.
راستی دارم دو قرن سكوت را می خوانم. ویرایش دوم چاپ سال ۱۳۳۶. نویسنده در ابتدای این ویرایش از كتاب نقدی از استاد مطهری را آورده است كه در كتاب خدمات متقابل اسلام و ایران چاپ كرده بودند. از آزادگی فكری نویسنده لذت بردم. جدای از آن از این همه فرهنگ والا و امكان گفتمان بین دو قشر حوزوی و دانشگاهی در آن زمان (۵۳ سال پیش) یكه خوردم. یك لحظه به این فكر كردم كه چه اتفاقی در این بین افتاد كه الان روزبه(دنباله رو دكتر زرین كوب) كه احتمالا جلد اول این كتاب را خوانده است این قدر ناسزا و طعنه نثار من (دنباله رو استاد مطهری) و عقایدم می كند. متاسفانه باید بگویم كه جمهوری اسلامی در این بین خیلی تاثیر داشته است. باعث شده قشر سكولار و مذهبی از هم فاصله زیادی بگیرند؛ علاوه بر این آدمها انگار در طول این مدت بی ادب شده اند و به جای نقد كردن با هم كشتی می گیرند-چه همفكران من چه همفكران شما. به هر حال دكتر زرین كوب در مقدمه ویرایش دوم این طور نوشته:
"... از آنچه سخن شناسان و خرده گیران در باب چاپ سابق گفته بودند هر چه را وارد دیدم به منت پذیرفتم و در آن نظر كردم. در جایی كه سخن از حقیقت جویی است چه ضرورت دارد كه من بیهوده از آنچه سابق به خطا پنداشته ام دفاع كنم. و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ "
انگار دارد به شما می گوید روزبه خان!
"از این رو درین فرصتی كه در تجدید نظر پیش آمد، قلم برداشتم و در كتاب خویش بر هر چه مشكوك و تاریك و نادرست بود خط بطلان كشیدم. بسیاری از این موارد مشكوك و تاریك جاهایی بود كه من در آن روزگار گذشته نمی دانم از خامی یا تعصب نتوانسته بودم به عیب و گناه و شكست ایران به درست اعتراف كنم. در آن روزگاران چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود كه هر چه پاك و حق و مینوی بود از آن ایران می دانستم و هر چه را از آن ایران -ایران باستانی را می گویم- نبود زشت و پست و نادرست می شمردم. "
نور به قبرت بباره دكتر!
"در سالهایی كه پس از نشر آن كتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمی از كار و اندیشه در باب همین دوره از تاریخ ایران غافل نبودم و در این رای ناروای من چنان كه شایسته است خللی افتاد. خطای این گمان را كه صاحبنظران از آن غافل نبودند دریافتم و درین فرصتی كه برای تجدید نظر در كتاب سابق به دست آمد لازم دیدم كه آن گمان خطای تعصب آمیز را جبران كنم. "
در پایان هم چون می دانم ممكن است حرف من را باور نكنید لینك ویرایش دوم را برایتان می آورم:
http://www.mahnaaz.com/mh/gh_skt_1.pdf
با درود بر شما،لطفآ از عکسهایم استفاده کنید. متشکرم
در زبان امروز عرب نیز، امت، معنی قومی هم میدهد، بنابراین اینکه امت فقط معنی عقیدتی دارد درست نیست نه در زبان کنونی و نه در زبان گذشته عرب.
http://www.google.ca/search?q="امت+عربي"&ie=utf-8&oe=utf-8&aq=t
http://www.google.ca/search?q=امة+العرب&btnG=Search
نمیدانم معنی قصد که گفتید، باز از آن شامورتی بازیهای مفسران باشد یا نه (شاید باشد یا نباشد) ولی این هم تناقضی ندارد چون یک قوم و قیبله هم معمولا اهدافی و مقاصدی در جهت تامین منافع خود دارند، مثلا در جنک و جز آن.
در مورد رازی که بر همه معلوم است که مسلمان نبوده است. در مورد ابن سینا من براحتی میتوانم وی را نامسلمان بدانم اگر چه او خود را بنا به مصلحت، جلوگیری از تکفیر یا بنا به مسایلی که بخودش مربوط بوده، مسلمان بداند. مثلا او وجود جن را مردود میداند. قرآن در مقابل کتاب اجنه هم است و بصراحت به وجود آنها باور دارد. هیچ دینداری کتاب اصلی دین خود را رد نمیکند.
سید
_ امیدوارم خودتان متوجه روش بحثتان در مورد پدوفیلیای محمد شده باشید. بنده جواب شما در مورد بالا رفتن سن عایشه و عدم درمان شدن محمد را کاملا علمی دادم و شما از میان اطلاعاتی که بنده داده ام به دنبال "چیز" ی جدید می گردید و مصادره به مطلوب می نمایید. اینکه درمان پدوفیلیا چیست، رد کننده تشخیص آن در محمد نمی باشد. بسیاری از علمای اسلام پس از پیشرفتهای علم روانپزشکی و اثبات این اختلال درمحمد سعی در تحریف سن عایشه داشته اند که با توجه به تعصبات دینی قابل توجیه است ولی تلاش جنابعالی در سبسطه نمودن _پس از اثبات آن به صورت علمی و پاسخ به شبهات شما_ هم مورد احترام بنده است.
_ فرمودید: "در مورد پیامبر اسلام هیچ كدام از اینها(روشهای درمان امروز پدوفیلی) انجام نشد؛ او در مدینه هم با كودكان تماس داشت و هم امكان ازدواج برایش مهیا بود. بر خلاف آنچه شما و پارسا می گویید هوش او هم مانع این كار نمی شد " بنده عرض کرده بودم "ممکن است فرد به دلایل گوناگون در طیف بیماری جابجا شود و این تمایل شدت و ضعف پیدا کند(که باز هم طبق مقدمه رد کننده تشخیص نیست) افراد پدوفیل هم می توانند ارتباط عاطفی برقرار کرده و محدود عمل کنند یا اینکه تنوع طلب باشند واین هم رد کننده تشخیص نیست." روش تشخیص پدوفیلی که در کامنت قبلی من به زبان ساده آمده است را مجددا بخوانید. در مورد محمد کاری که نباید از جانب او انجام می گرفت "همبستر شدن با عایشه در سن بسیار پایین" بود. طبق تعریف ارائه شده از اختلال پدوفیلی، به هیچ عنوان صرف اینکه با سایر کودکان تماس داشته و مورد دیگری از پدوفیل بودن او "در تاریخ ثبت نشده"،یا اینکه واقعا مورد دیگری نبوده، رد کننده این اختلال در محمد نیست. مرجع علمی اینکه می فرمایید هوش فرد مبتلا به پدوفیلی نمی تواند مانع کنترل رفتار فرد شود را بفرمایید. علم روانپزشکی الزاما آنگونه که اسلام میخواهد نتیجهگیری نمیکند.
_ می فرمایید"از نظر قرآن مقاربت با زن هنگام قاعدگی آزار شمرده شده و در نتیجه بر مردان حرام است. چه طور ممكن است كه ازدواج با دختر نارس كه ممكن است باعث پارگی و نابودی آلت جنسی اش شود را روا دارد؟" باز هم از آن قیاسهای بسیار زیبایتان بهره مند شدم. ظاهرا از نظر جنابعالی "آسیب" تا زمانی که آلت تناسلی "نابود نشود" آسیب نیست.(آسیب فیزیکی که...) امیدوارم متوجه عمق ساده انگاری!(با تخفیف فراوان) که از این دین در رابطه با مسائل گوناگون نشات گرفته باشید. از نظر بسیاری از علمای اسلام با استناد به سنت محمد درآغوش گرفتن و فشردن و لمس شهوت آمیز دختر قبل از سن ۹ ساله و همچنین دختر شیرخواره اشکالی ندارد. ( مثل خمینی در کتاب تحریر الوسیله) طیف وسیعی از آسیبهای روانشناختی مربوط به ارتباط جنسی ناخواسته در کودکی فرد است که بنده در کامنت قبلی هم اشاره کرده ام (اگر نیاز است بفرمایید توضیح دهم شاید متوجه عمق فاجعه روانشناختی آن شوید یا اینکه بی زحمت خودتان مطالعه کنید). اینکه امروز یک ایدئولوژی خود را بهترین در همه دورانها بنامد و متصل به سرچشمه علم الله و به این وسیله انسانها را بفریبد و یک و نیم میلیون انسان دنباله رو آن باشند ولی به روشنی پدوفیلی را ترویج کند را چیزی جز جنایت علیه بشریت نمی توان نامید. حالا می توانید از جنایات آمریکاییها در عراق یا مسیحیان در اسپانیا یا هر چیز دیگر بگویید و با آنها مقایسه کنید.
_ در مورد ازدواج زیر 20 سال بنده پرسیده ام: با عنایت به اینکه اسلام خود را بهترین روش زندگی در همه دورانها می داند و اتصال این دین به سرچشمه علم الله، چرا پدوفیلیا را نه تنها ممنوع نکرده بلکه محمد خودش به این جنایت مبادرت می ورزد؟ شما می فرمایید: "ئر بعضی كشور ها و فرهنگها دختر هم از نطر جسمی و هم از نظر آمادگی روحی زودتربرای ازدواج آماده می شود" در کدام "فرهنگ" دختر 6 ساله آنقدر رشد می یابد که می تواند همسر آینده خود را انتخاب کند؟ مرجع این حرفتان چیست؟ و نیز می فرمایید : "این بیشتر به قانون یك كشور و منطقه بر می گردد تا قانون یك مذهب" ؟! یک نگاهی به سئوال بنده بیندازید.!؟
_ در سایر موارد مطروحه هم ظاهرا جوابی نداشتید.بحث آمار که گویی بدجوری به ضرر بیضه اسلام است و جواب ندارد. بحث فرهنگ و نژادپرستی را هم که بیجواب رها کردید. در سایر موارد هم که ظاهرا...دستکم آن کتاب را مطالعه کنید که در بحث، ایرانی مسلمان به نظر آیید نه مسلمان بیوطن!
_بنده گفتم: "اشکال از بنده است که از یک مسلمان که در ایران زندگی کرده انتظار دارم درک کند هویتش چیست". شما میفرمایید: " این حرف شما در خیلی از كشور ها جرم دارد و نشانه نژاد پرستی است" کدام کشور؟ طبق کدام منبع؟
نام ایران 30 سال گذشته با اسلام گره خورده است و بنده تصویری که به روشنی از سالهای گذشتهام دارم فقط و فقط تعریف و تمجید از دین مبین و بریدن صدای منتقد بودهاست. اسلام عزیز حتی تحمل چند صدای مخالف در آن سر دنیا را نداشت و با روش اسلامی ترور صدای مخالفان را خفه کرد. منظور بنده این است: جنابعالی که از فضای اجتماعی سال 53 یکه میخورید به اعتقاد بنده چندان هم عجیب نیست که ندانید در حمله اعراب به ایران چه گذشته. بنده هم با جنابعالی در مورد عملکرد جمهوری اسلامی موافقم. نظر مخالف خفه شد. منتقدین را کشتند و کتابها را شستند چه انتظاری غیر از وضعیت کنونی دارید! بله روزگاری را دیدهایم که آیت الله مطهری در زن روز یادداشتهای نظام حقوق زن در اسلام را مینوشت و "توپ مروارید" و "افسانه آفرینش" صادق هدایت هم چاپ میشد و کمتر واژهای از کتابها شسته میشد. به هر حال مرسی که بعد از این همه بحث ابراز داشتید که ایرانی هستید. به فرزندتان هم بد نیست بیاموزید کتابهای مدرسه را آنجور که اسلام میخواهد مینویسند.
_ فرمودید: "یاد گرفته ام كه خود و خانواده ام و كشورم را قوی كنم تا وقتی كه به آمریكا می آیم همان اعراب به من بگویند كه ایران تاج سر ماست" این حرف شما را جایی در نزدیکیهای بنیاد علوی آمریکا شنیده بودم. بله آنجا خیلیها این را میگویند ولی نه به خاطر اینکه ایران را میشناسند به خاطر پترو دلارهای جمهوری اسلامی.
_ مغلطه؟ بنده هم که عرض کرده بودم. طبق نظر شما ازدواج محمد با خدیجه و ثروت و نفوذ خدیجه باعث تغییر موقعیت اجتماعی محمد در آن زمان نبوده است و محمد خودش آدم با نفوذی بوده. دکتر سینا هم میگوید این ازدواج باعث خیزش در پلکان موقعیت اجتماعی محمد شده است، نمیگوید قبل از آن محمد آدم کمنفوذی بوده.
_ لغت فرهنگ را هنوز هم در لغتنامه جستجو نکردهاید. مورد ادعایتان از رشد اسلام در اروپا هم بنده را یاد صحبتهای مبلغین مذهبی که به خاطر منفعت مالی از این حرفها میزنند میاندازد. اینجا بحث نقد اسلام است...هنوز سوال بنده در مورد وضعیت وخیم اضطراری 32 درصد از مسلمانان جهان را بعد از 4 بار طرح موضوع پاسخ ندادهاید!!!، آنگاه میفرمایید اسلام دین صلح و آرامش میباشد. روش بحثتان برای بنده بسی مفرح است...
_ برخلاف برخورد جنابعالی بنده نگفتم "دو قرن سکوت" را بخوانید که بعد بیایید اینجا تبلیغ بر ضد یا در ستایش آن کنید. همانقدر که جنابعالی به بحث تبلیغاتی در مورد آن بسنده میکنید گویاست که کتاب تا چه حد علمی است. بنده هم نسخه بعد از ویرایش را بهتر میپسندم و مستندتر جنایات مسلمانان تجاوزگر به ایران را نشان میدهد. البته اگر شما بتوانید چند صفحه آنطرفتر از مقدمه را مطالعه بفرمایید. همانقدر که ابتدا از احتمال بایاس به علت ایرانی بودن دکتر میگفتید و حالا نور به مقبره ایشان میتابانید جای شادی است.
_ تکلیف نژادپرستی در آیه قرآن (آل عمران 110) معلوم نشد؟
_ در مورد تشخیص هیپرسکسوالیتی و پدوفیلی در محمد پرسش دیگری ندارید؟
وقتی دین شما بنده را محق حیات نمیداند من هم دین شما را مکتب زندگی کردن انسان نمیدانم. این توهین است!!! به دین شما یا به زندگی من؟؟!!! ریشه نفرت بین تفکرات متنوع در ایران را علاوه بر مشکلات سیاسی، باید در آگاهی مردم نسبت به دین هم جستجو کرد.
روزبه،
اگر شما مظهر فرهنگ ایرانی هستید (آن نوعی كه به قول خودتان از هر اسلامیتی مبراست و ناب و خالص است) من از همین جا اعلام می كنم این فرهنگ را برخود نمی پسندم. چرا كه وقتی بحث می كنید نمی توانید خودتان را از طعنه زدن نگاه دارید و به دنبال پرونده سازی برای طرف مقابل هستید نه روشن شدن حقیقت. جهت اطلاع شما من با "پترو دلارهای ایران" به آمریكا نیامدم. آن قدر آموزش در كشورم خوب بود كه دانشگاه آمریكایی با دیدن نام دانشگاه محل تحصیل كارشناسی ام در ایران به من پذیرش و بعد بورسیه داد. بر خلاف تهمتهای شما من نسبتی با بنیاد علوی ندارم.
-آن دوست ناشناسی هم كه ابن سینا را غیر مسلمان می داند لطفا نگاهی به الهیات شفا بیندازد. نمونه بحثهای او در الهیات در هیچ دین دیگری غیر از اسلام سابقه ندارد.
-" احتمال بایاس به علت ایرانی بودن دکتر" هم كه معلوم شد بی پایه نبود چرا كه خود دكتر در ویرایش دوم به آن اعتراف كرد. ولی دكتر به خاطر آزاد اندیشی آن خطا را تصحیح كرد و من از این رو گفتم كه نور به قبرش ببارد.
-در مورد آیه ۱۱۰ آل عمران همان طور كه توضیح دادم كلمه ((امت )) از ماده ((الف ، ميم ، ميم )) به معناى قصد گرفته شده است.پس امت به معناى جمعيت يا فردى است كه هدفى را دنبال مى كنند(مسلمان) ، نه به معنای قوم عرب آنچنان كه جناب نویسنده وبلاگ می گوید و بعد دوستان نتیجه به نژادپرستی می گیرند.
- "ادعایتان از رشد اسلام در اروپا هم بنده را یاد صحبتهای مبلغین مذهبی که به خاطر منفعت مالی از این حرفها میزنند میاندازد." اولا كه پیشرفت اسلام در اروپا و آمریكا حقیقتی است كه با جستجو در گوگل هم قابل تایید می باشد.ثانیا شما در كامنتتان اسلام را پیوند خورده به شمشیر می دانستیدو من گفتم پیشرفت امروز اسلام در اروپا و آمریكا مثال نقض این گفته شماست .چون اصلا شمشیری در كار نیست. توجه دارید كه كمتر كامنتی از شما می توان یافت كه عاری از تمسخر باشد.
جناب روزبه بحث من و شما از این پس كمكی به روشن شدن حقیقت نمی كند چون هم من حرفهایم را به شما گفتم و هم شما. و همانطور كه می بینید داریم فقط حرفهایمان را تكرار می كنیم -البته با صدای بلند تر و گاهی هم طعنه آمیز.
مثلا شما برای بار چهارم بحث آماری را مطرح می كنید واشارت به پی-ولیو می دهید كه "در علم آمار نسبتی است برای سنجش رابطه بین متغیرهایی که امکان اتفاق افتادنشان بطور همزمان هست". و از آنجا " اسلام را به عنوان عامل دخیل در خشونت" می یابید. و من در جواب برای بار چندم خدمتتان می گویم همبستگی نشانه عامل بودن نیست.
correlation does not imply causation
این مغالطه همان مغالطه ای است كه احمدی نژاد در سخنرانی اخیرش در سازمان ملل بر علیه آمریكا به كار برد. گفت چون آمریكا از حادثه ۲۰ شهریور بهره برده است- و معمولا مردم كاری كه به نفع آنهاست را با نقشه و تصمیم قبلی انجام می دهند- بنابراین لابد خود آمریكا پشت قضیه ۲۰ شهریور بوده است.
سید
_ میفرمایید: "اگر شما مظهر فرهنگ ایرانی هستید (آن نوعی كه به قول خودتان از هر اسلامیتی مبراست و ناب و خالص است) من از همین جا اعلام می كنم این فرهنگ را برخود نمی پسندم." بنده کجای بحث ابراز داشتم که مظهر چیزی یا کسی هستم؟ بنده کجا مصدر جعلی اسلامیت را به کار بردم؟(به طنز عرض شد) صد البته که جنابعالی در انتخاب فرهنگ و روش زندگیتان مختار هستید ولی ای کاش این حق را برای بنده دگراندیش(به قول خودمونی کافر) هم قائل بودید.
_ میفرمایید: "چرا كه وقتی بحث می كنید نمی توانید خودتان را از طعنه زدن نگاه دارید." بنده هم نمیپسندم این روش بحث را. شما اینگونه نوشتید بنده هم با خودم اندیشیدم که شاید اینجوری برایتان جذابتر است و گرنه برای بنده هیچ تفاوتی ندارد. کما اینکه وقتی میفرمایید " نمی دانم شما كجا بزرگ شده اید" که در زبان فارسی فقط آنرا با یک لحن میتوان خواند و شانسی برای توهین ندانستن آن وجود ندارد، بنده جواب ندادم. اگر دقت کنید اگر بنده چیزی مینویسم که به مزاق شما خوش نیست، سعی میکنم لحن طعنه آمیز در آن به کار برده شده باشد، نه توهین مستقیم به فرد خاص. در ضمن اگر شما لحن کامنتهایتان را مثلا در مورد اختلالات هیپرسکسوالیتی و پدوفیلی محمد ببینید، متوجه خواهید شد چرا در پایان هر بحث علمی بنده لحن طعنهآمیز به کار بردهام. جنابعالی مطلبی را مطالعه نفرمودهاید و لحنتان سوالی نیست، بلکه کاملا از موضع دانستن موضوع مطلب را بیان میکنید. مثل این "شما از درس احتمالات حتما به خاطر دارید كه اگر از میانگین به اندازه دو برابر انحراف ..." و موارد دیگر، که دیدیم چرا حرف شما غیر علمی بود. به بنده حق دهید احساس کنم این روش کمی تبلیغاتی است و جواب بعد از بیان مطالب علمی، طعنهآمیز باشد.
_ بنده عرض کردم: "این حرف شما را جایی در نزدیکیهای بنیاد علوی آمریکا شنیده بودم. بله آنجا خیلیها این را میگویند ولی نه به خاطر اینکه ایران را میشناسند به خاطر پترو دلارهای جمهوری اسلامی" بنده نگفتم شما ارتباطی با این سازمان دارید. گفتم من آن حرفی که شما زدید را آنجا شنیده بودم. در واقع مثالی عرض کردم از جایی که میتوان این جور حرفها را شنید. بله بنده در خیلی جاها شاهد خصومت اعراب نسبت به ما ایرانیان هستم. مثال ساده آن تلاش اعراب حاشیه خلیج فارس برای جعل نام آن است. بنده نمیگویم ما و ملل عرب همیشه مخالف هم بودهایم. کما اینکه خدمات متقابل این ملل غیر قابل انکار است. مثلا ایرانیان پس از به فراموشی سپرده شدن خط میخی فاقد خط بودهاند و این اعراب بودند که مبدع این خط امروز ما هستند و نیز تنظیم صرف و نحو عربی کار ایرانیان است ولی اینکه میفرمایید اعراب بگویند ایران تاج سر ماست صحت ندارد،(مگر در آن حالت خاص که عرض شد) کما اینکه درخواست اعراب از آمریکا دراسناد ویکی لیکس برای حمله به ایران و نیز بسیاری موارد دیگر نشان از نگرانی کشورهای عرب از وجود رژیم اسلامگرای افراطی در ایران دارد.
_ میفرمایید: "آن قدر آموزش در كشورم خوب بود كه دانشگاه آمریكایی با دیدن نام دانشگاه محل تحصیل كارشناسی ام در ایران به من پذیرش و بعد بورسیه داد" خوشحالم که موفق هستید ولی این که شما موفق هستید را به نظر بنده نمیتوان به سطح علمی بالا و آموزش خوب در دانشگاههای ایران ربط داد. امروز ما علیرغم تلاشهای علمی فراوان در بسیاری از دانشگاهها در رنکینگ بینالمللی هیچ جایی در میان 300 دانشگاه اول نداریم. جایی که امروز نام دانشگاههایی از هنگ کنگ، سنگاپور، تایوان، اندونزی، تایلند به روشنی میدرخشد. البته قبل از انقلاب اسلامی دورانی را دیدهایم که دانشگاه علوم پزشکی شیراز شاخه دانشگاه نیوجرسی ایالات متحده بود و یا جایگاه دانشگاه صنعتی آریا مهر بسی بیش از این بود.
_ در مورد "دو قرن سکوت" بنده اصرار شما برای اینکه این بحث به حاشیه برود را اصلا درک نمیکنم. چیزی که به روشنی در این اثر به اثبات رسیده مطلبی است که به علت تعصبات مذهبی از تاریخ ما حذف شده بوده است. مراد بنده از طرح این موضوع این بود که بر خلاف دروغهای متعصبین مسلمان در کتابهای تاریخی ما ایرانیان، اسلام با صلح به ایران وارد نشده است. بر عکس همانگونه که در فصول مختلف کتاب میخوانید قیامهای خونین در ایران برای بیرون راندن متجاوزین مسلمان در طی دو قرن اول صورت گرفته است و ایرانیان نه که به خواست خود بلکه به زور شمشیر اسلام را پذیرفتهاند و نیز اعمال نژادپرستانه مسلمانان چون ممنوع کردن آموزش زبان مادری و به بردگی بردن زنان ایرانی به خانه امامان شیعه و تجاوز به آنها از صفحات تاریک تاریخ اسلام در ایران است.
_ در مورد آل عمران 110 بنده نپرسیدهام چرا قرآن اعراب را برترین معرفی میکند. بنده در کامنت اولم در این صفحه پرسیدهام: اینکه مسلمانان (نه اعراب) در قرآن _که ادعای هدایت نوع بشر در همه اعصار را دارد_ برترین اقوام معرفی شوند نژادپرستی نیست؟ باعث درگیری و جنگ نشده است؟
_ بنده عرض کردم: "مورد ادعایتان از رشد اسلام در اروپا هم بنده را یاد صحبتهای مبلغین مذهبی که به خاطر منفعت مالی از این حرفها میزنند میاندازد. اینجا بحث نقد اسلام است..." بنده منکر پیشرفت اسلام در اروپا و آمریکا نشدهام، ولی اینکه شما آنرا در این بحث مطرح میکنید برای بنده عجیب است. علل این پیشرفت را میتوان جستجو کرد ولی موضوع این بحث نیست، و نیز هر ایدئولوژی که پیشرفت آرام دارد هم الزاما نمیتوان مثبت تلقی کرد. پیشرفت و افزایش نفوذ حزب نازی در میان جوانان آلمانی قبل از جنگ جهانی دوم مثال نقض سادهایست بر حرف شما. اگر دقت کنید اسلام در عصر حاضر در غرب در اقلیت بودهاست. پس شانسی برای برد از طریق جنگ ندارد و صرفا تلاش از راه تبلیغ است. مثل همان پترودلارهایی که جمهوری اسلامی از جیب مردم ایران برای گسترش اسلام شیعی افراطی در اروپا و آمریکا خرج میکند. بنده هنوز هم اسلام را با زور شمشیر پیوندخورده میدانم. جایی که مسلمانان قدرتمند باشند با زور شمشیر و تجاوز جلو میروند و تاریخ گواه آن است. مثل همان اسپانیا که بحث کردیم و یا مثل ایران و یا بسیاری جاهای دیگر دنیا در مقاطع تاریخی مختلف. در ضمن رشد اسلام در غرب هم برای غربیها بدون خشونت نبودهاست. شما که خودتان از علاقمندان به سینما هستید حتما مستند "فتنه" را دیدهاید. یا اخباری که هر روز از عملیات تروریستی در سراسر دنیا میشنویم.
_ در مورد بحث آماری بنده در اینجا نمیتوانم مبحث را کامل تدریس کنم به گونهای که شما متوجه شوید. ولی اشاره میکنم که بروز همزمان 2 پدیده اتفاقی الزاما به معنی دخالت این دو در هم نیست. این عبارت شما صحیح است، ولی همانگونه که عرض شد از این فرمول برای اثبات وجود رابطه معنیدار بین 2 پدیده استفاده میشود که با مقایسه با یک یا چند گروه شاهد میتوان به نتیجه لازم در مورد علت دخیل در یک پدیده رسید. بنده پروپوزال مورد نظرم را در کامنت سوم روز 18 نوامبر نوشتهام ابزار کار هم مهیاست، خودتان محاسبه فرمایید. اگر نتیجهای غیر از رابطه معنیدار در گروه هدف و نتیجهای غیر از رابطه فاقد معنی در گروه شاهد داشتید. بفرمایید بنده در خدمتتان هستم. در ضمن این از بهترین روشهای علمی مستند در علم آمار است و بنده ارتباطش را با مغالطه احمدینژاد متوجه نشدم.
_ بنده دوباره توجه شما را به آماری که چند بار اشاره کردم جلب میکنم. امید دارم این بار موثر افتد.
هم اکنون در 5 کشور فلسطین، لبنان، عراق، پاکستان و افغانستان نزدیک به 240 میلیون مسلمان_ 15 درصد کل مسلمانان جهان_ زندگی می کنند که هر روز اخبار مربوط به این کشورها را می شنویم و همه دوستان بهتر از بنده می دانند.
نزدیک به 260 میلیون دیگر از مسلمانان جهان (تقریبا 17 درصد کل مسلمانان جهان) در کشورهای ایران، عربستان سعودی، لیبی، سوریه، سودان، مصر و یمن با جنایات انسانی، نظامهای سرکوبگر و موارد بارز نقض حقوق بشر دست به گریبان هستند. بنده با استناد به همین آمار ساده خدمتتان عرض کردم باید به اسلام به عنوان یک ریسک فاکتور نگریست و آنرا "بررسی" کرد. اگر حتی اسلام را بهترین آیین زندگانی بشر در همه دورانها بدانیم، دست کم امروز نتیجه عملی اسلام برای پبروانش در جوامع مسلمان صلح و آرامش نبودهاست. دینی که امروز 32 در صد از پیروانش در وضعیت وخیم اضطراری هستند را باید از دیدگاههای مختلف به عنوان عامل تهدیدکننده حیات بشر "بررسی" کرد ولی متاسفانه تعصبات مذهبی مانع بررسی علمی این دین میشود.
_ خوشحال میشوم اگر در مورد اثبات دو اختلال هیپرسکسوالیتی و پدوفیلیا در محمد قانع شدهاید به اطلاع من هم برسانید. یا اگر هنوز سوالی هست بفرمایید.
Hypersexuality, or excessive sexual drive, are medical terms for a desire to engage in sexual activities[1] at a level that is considered abnormally high in relation to normal development or culture and at a level that causes distress or serious problems for the person affected or to persons associated with them.
هیپرسكسوالیتی ، یا تمایل بیش از حد جنسی ، از لحاظ پزشکی میل به فعالیت جنسی در سطحی گفته می شود كه از نظر فرهنگی به شكل غیر طبیعی بالا ست یا در سطحی است که باعث ناراحتی یا مشکلات جدی برای فرد مبتلا و یا اشخاص مرتبط با آنها می شود.
As a medical diagnosis, pedophilia (or paedophilia) is typically defined as a psychiatric disorder in adults or late adolescents (persons age 16 and older) characterized by a primary or exclusive sexual interest in prepubescent children (generally age 13 years or younger, though onset of puberty may vary).
به عنوان یک تشخیص پزشکی ،پدوفیلیا معمولا به عنوان یک اختلال روانی در بزرگسالان و نوجوانان (افراد 16 سال و بالاتر) تعریف می شود كه مشخصه های آن علاقه جنسی اولیه و یا منحصر به فرد در کودکان نابالغ باشد (معمولا سن 13 سال و جوان تر ، هر چند تعریف شروع از بلوغ ممکن است متفاوت باشد).
سید
بنده فرصتی کردم و از کتاب دو قرن سکوت مثالهایی از مصادیق تاریخی که مد نظر بنده بود برایتان پیدا کردم، طبق همان چاپ مورد نظرتان و از شماره صفحات همان لینکی که خودتان فرمودید. دقت فرمایید ذکر این موارد به معنی بینقصی فرهنگ و حکومت ما پیش از ظهور اسلام نیست و تنها از باب مثال از خشونت طلبی مسلمانان عرب در حمله به ایران ذکر میشود. پیشاپیش از نویسنده وبلاگ و شما به خاطر به درازا کشیدن این بحث پوزش میطلبم.
_ در جنگ جلولا (انتهای صفحه 72 و ابتدای 73) آنقدر زن و دختر ایرانی به اسارت بردهاند که عمر از فرزندان این زنان به خدا پناه میبرد! و کشتگان را بالغ بر صدهزار نفر میدانند. اخبارالطوال، ص 123 یاقوث، معجم البلدان، ج 2، ص 107
_ در مقاومتهای محلی (صفحه 85) " در سالهای 28 و 30 هجری تازیان دو دفعه مجبور شدند استخر را فتح کنند. در دفعه دوم مقاومت مردم چندان با رشادت و گستاخی مقرون بود که فاتح عرب را از خشم و کینه دیوانه کرد. نوشتهاند که چون عبدالله ابن عامر فاتح مزبور از پیمان شکستن مردم استخر آگاه شد و دانست که مردم بر ضد عربان به شورش برخاستند و عامل وی را کشتند سوگند خورد که چندان بکشد از مردم استخر که خون براند. به استخر آمد و به جنگ بستد... و خون همگان مباح گردانید و چندان که میکشتند، خون نمیرفت تا آب گرم بر خون میریختند. پس برفت و عدد کشتگان که نام بردار بودند چهل هزار کشته بود، بیرون از مجهولان" فارسنامه ابن بلخی، ص 116
_ صفحه 86 اشارهای به علت قیامهای مردم خراسان، آذربایجان و سیستان دارد. نویسنده به زیبایی اشاره به مورد ظلم اعراب به دیگر ملل در پرداخت جزیه دارد. ظاهرا پیام اسلام که ظاهرا برابری بود چهره واقعی خودش را کم کم مینمود. درابتدای صفحه 89 دکتر به روشنی به این موضوع میپردازد و میگوید که ایرانیان در هر شهری که مورد تجاوز و دستبرد عربان میگشت، ناراضیان تا آنجا که ممکن بود، درمیایستادند و تا وقتی که به کلی از دفاع و مقاومت نومید نشده بودند در برابر این فاتحان که برغم سادگی سپاهیانه رفتاری تند و خشن داشتند سر تسلیم فرود نمیآوردند. یا اینکه در همان صفحه اشاره میشود " هیچ چیز مضحکتر و شگفتانگیزتر و در عین حال ظالمانهتر از رفتار این فاتحان خشن و سادهدل نسبت به مغلوبان نبود" و نمونههایی از فرهنگ عرب و میزان دانایی و علم امت پیامبر را ادامه میآورد که خواندنش خالی از لطف نیست.
_ فروش زنان ایرانی در بازار مدینه و جزیه اجباری از پیشهوران به زور شمشیر(انتهای صفحه 91 و ابتدای 92)
_ اگر صفحه 93 و اندکی بعد را مطالعه فرمایید دکتر زرینکوب به روشنی بیان میکند این ایرانیان بودند که با صبوری و تحمل مذهبی، این دین را پذیرفتند و اینکه چگونه مسلمانان آداب تحمل و کشورداری را از ایرانیان آموختند.
_ فصل چهارم کتاب هم که زبان گمشده نام دارد بسیار زیبا به تقابل دو فرهنگ پرداخته است. (در صفحه 115) وحشیگری و نژادپرستی مسلمانان را در مورد زبان فارسی از مواردی است که بخوبی مورد توجه استاد بودهاست. در ابتدای صفحه 116 میفرماید: "وقتی قتیبه بن مسلم، سردار حجاج، بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود هر کس را که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بیدریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهایشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آن که رفتهرفته مردم امی ماندند و از خط و کتاب بیبهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت" (رک: آثارالباقیه، ص 35،36،48) و بعد از آن دکتر میگوید: "این واقعه نشان میدهد که اعراب زبان و خط مردم ایران را به مثابه حربهای تلقی میکردهاند که اگر در دست مغلوبی باشد ممکن است بدان با غالب درآویزد و به ستیزه و پیکار برخیزد" زبان هر مردم نماد روشنی است از "فرهنگ" مردمان یک سرزمین و همانگونه که میبینید فقط حرفهای قشنگ غیر عملی نیست.(قصدم فقط روشن شدن موضوع است به کنایه عرض نشد)
_ سخن در این باب بسیار است و ناگفتهها فراوان که در این مجال نمیگنجد. برای بنده هم در آغاز باورکردنی نبود. آنچنان از صداقت کودکانه ما در کتابهای مدرسه سواستفاده شده بود که در نوجوانی مدتها به خاطر این صفحات سیاه تاریخ که به راحتی شسته شده بود، شوکه بودم ولی باید باور کرد و به قول شاملو که میفرماید:
اعراب فريب ام دادند
برج موريانه را به دستان پرپينه ي خويش بر ايشان در گشودم
مرا و همه گان را بر نطع سياه نشاندند و
گردن زدند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که رافضي ام دانستند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که قرمطي ام دانستند
آن گاه قرار نهادند که ما و برادرانمان يکديگر را بکشيم و
اين
کوتاهترين طريق وصول به بهشت بود!
به ياد آر
که تنها دست آورد کشتار
جل پاره ي بي قدر عورت ما بود
که اگر دقت کنید هنوز هم ما و برادرانمان داریم همدیگر را میکشیم و این نزدیکترین را رسیدن به بهشت است!!!
سید
در مورد پدوفیلیا بنده بنا دارم که از رفرانسهای اصلی روانشناسی در بحث بهره جویم با این امید که موثر افتد. ابتدا به تعاریف علمی و بررسی آن درمحمد و بعد به بررسی تعریف جنابعالی از این اختلال میپردازم.
ابتدا تعریف کلی اختلالات ترجیح جنسی از رفرنس "دی_اس_ام فور" را میآورم. این رفرنس به همراه "آی_سی_دی تن" اصلیترین منابع علوم روانپزشکی و روانشناسی هستند. پیشاپیش عرض کنم این تعاریف علمی هستند و تک تک لغات بکار برده شده در آنها، تعریف علمی در روانشناسی دارند و قضاوت در مورد آنها منوط به دانستن معنی همه لغات از دید این علم است.
Disorder of sexual preferences:
DSM-IV defines each paraphilia as at least 6 month of recurrent, intense, sexually arousing fantasies, sexual urges, or behaviours involving a particular inappropriate act or object.
پارافیلیا اصطلاح کلی است که در این علم به دسته اختلالات ترجیح جنسی (مثل: ویریسم و سادومازوخیسم) که پدوفیلیا نیز در این دسته قرار میگیرد اطلاق میشود. لفظ عودکننده(ریکارنت) اصطلاحی است پزشکی در تعریف نحوه بیماری و به بیماری اطلاق میشود که بازگشت مجدد دارد. مثال آن در مورد پدوفیلی میشود فردی که یک بار با یک کودک همبستر شده و بعد از مدتی مثلا 1 ماه مجددا این انگیزش در او پدیدار میگردد یا باز تجربه سکس با کودک را تکرار میکند. لطفا اشتباه نفرمایید این لفظ در پدوفیلی به این معنی نیست که باید فرد مجددا با قربانی دیگری همبستر گردد تا عود بیماری به حساب آید و همانطور که قبلا عرض شد بیمار پدوفیل میتواند از نظر عاطفی وابسته باشد و محدود به یک کودک عمل نماید. الفاظ شوق(اینتنس)، فانتزی محرک(اروزینگ فانتری)، برانگیختگی جنسی(سکسوال ارجز)، رفتار(بیهیویور) اصطلاحات روانپزشکی هستند و نشانگر مراحل مختلف تمایل به این دسته اختلالات در فرد مبتلا میباشند. مثلا در پدوفیلیا فرد مبتلا نخست ممکن است تنها تمایلی در خود نسبت به ارتباط جنسی با کودک احساس کند. در مرحله بعد امکان دارد فرد فانتزی سکس با کودک را داشته باشد. به عبارت دیگر فکر و خیال سکس با کودک برای وی لذتبخش باشد. مرحله بالاتر برانگیختگی جنسی است بدین معنی که فرد مبتلا در این مرحله تمایل شدید برای انجام سکس با کودک در خود احساس میکند و مرحله آخر نهایتا فردی است که با کودک همبستر شده و یا به نحوی با وی به ارضاء جنسی رسیدهاست. این مراحل الزاما در همه مبتلایان طی نمیشوند و ممکن است فردی را دید که به ناگاه مرحله آخر را بروز میدهد. نکته مهم دیگر اینکه همه این مراحل جزء این اختلال است. یعنی اگر فردی بیش از 6 ماه بطور مداوم و یا عودکننده حتی تمایل نسبت به سکس با کودک در خود احساس کند این فرد مبتلا است و این که نمیتوان این افراد را پیدا(اسکرینینگ) کرد دلیل بر بیمار نبودنشان نیست.
در تعریف کلی این اختلالات عدد 6 ماه برای حداقل طول ممکن این اختلالات ذکر شده است و این تنها محدودیت تشخیصی است و مورد اختلاف روانپزشکان و سازمان بهداشت جهانی میباشد. این سازمان با توجه به طیف وسیع آسیبهای رفتاری این اختلالات در جامعه خواستار حذف این تنها محدودیت در تعریف است. عوامل انگیزشی گوناگونی در این اختلالات وجود دارد و بر اساس آن دسته بندیهای گوناگونی از این دسته اختلالات انجام میشود ولی در مورد تعریف عامل انگیزش در پدوفیلی توافق کامل وجود دارد و در ذیل این تعریف که مورد تایید "دی_اس_ام فور" و "آی_سی_دی تن" است آورده شده است و سپس تعریف اختصاصی پدوفیلی از "آس_سی_دی تن".
“DSM-IV “& “ICD-10” Definition of sexually arousing object in Pedophilia:
Children (usually prebubertal or early pubertal). May be specified as attracted to males, females, or both, or as limited to incest.
Paedophilia A sexual preference for children, boys or girls or both, usually of prepubertal or early pubertal age.
اصطلاح کودکان(چیلدرن) در علم پزشکی امروز به کلیه افراد زیر 19 (از دید متخصصین اطفال)سال اطلاق میشود.( متخصصین داخلی عدد 18 سال را بیان میکنند) همانگونه که در تعریف میبینید، ابراز شده ممکن است اختصاصا به جنس مذکر یا مونث و یا هر دو باشد و یا حتی محارم باشد. پس هیچ محدودیتی در این مورد نیست به جز سن فرد قربانی.
برخلاف سایر تعاریف روانشناسی این تعریف بسیار خلاصه است و اساتید این علم کاملا بر این امر مصر هستند و علت آن آسیبی است که به قربانیان این افراد میرسد، زیرا قربانیان معمولا بسیار کم سن سال بوده و این تجربه برای ایشان به منزله "ریپ" یا تجاوز محسوب میگردد.(در مورد پدوفیلی روانپزشک با دو بیمار روبرو است)
محمد به مدت بیش از 6 ماه با عایشه تجربه جنسی در سن بسیار کمتر از 19 سال داشتهاست و طبق تعریف علمی قضیه هیچ ایرادی به اثبات این اختلال در فردی که تجربه جنسی با کودک داشته نمیتوان وارد کرد. به بیان دیگر این مورد در حد فانتزی و سایر مراحل ذکر شده نیست که بتوان به آن شک کرد و بخواهیم در تاریخ جستجو نماییم.
حالا برویم سر تعریفی که شما از دانشنامه ویکیپدیا ارائه نمودید.
As a medical diagnosis, pedophilia (or paedophilia) is typically defined as a psychiatric disorder in adults or late adolescents (persons age 16 and older) characterized by a primary or exclusive sexual interest in prepubescent children (generally age 13 years or younger, though onset of puberty may vary).
بنده احساس میکنم اشکالی که شما مطرح مینمایید عبارت "پریماری اور اکسکلوسیو سکسوال انترست" باشد.
1.این تعریف ساده و عامیانه از این اختلال است و سعی آن بر قابل درک بودن موضوع برای طیف وسیع کاربران میباشد و در واقع از دید پیشگیرانه به موضوع نگاه میکند و آن را "علاقهای" منحصر به فرد تعریف میکند ولی وقتی کسی تجربه جنسی (رفتار جنسی) را بروز میدهد، قطعا فراتر از سایر مراحل اختلال که ذکر شد میباشد. یعنی میل مفرط در فرد باعث بروز رفتار جنسی مختل شده است.
2. شاید برای شما این محل سوال است که چون محمد تجارب جنسی دیگر با زنان بالغ به طور همزمان داشته است، پس تجربهاش منحصر به فرد نیست. به عبارت دیگر چون رابطه جنسی سالم در کنار رابطه مختل دارد اختلال را در او میتوان رد کرد. در پاسخ باید عرض کنم در اختلالات جنسی روانپزشکی یک اصطلاح تخصصی برای این افراد وجود دارد به اسم "پولی مورفیسم پرورسیتی" این افراد ممکن است چند اختلال جنسی بطور همزمان و یا یک اختلال جنسی در کنار رفتار طبیعی جنسی داشته باشند. اکثر اختلالات این دسته به همین صورت بروز میکند یعنی مثلا افراد پدوفیل، سادومازوخیسم، ویریسم و اگزبیشنیسم معمولا افرادی هستند که در کنار ارتباط جنسی عادی با همسرشان تمایل به این اختلالات دارند و یا آنها را انجام (رفتار مختل جنسی) میدهند.
3. شاید نظر شما این است که سن بلوغ آن زمان فرق داشته است. باید عرض کنم که امروزه هیچ نژادی از بشر وجود ندارد که در 8 یا 9 سالگی از نظر جنسی بالغ به حساب آید و نیز شاید بگویید نژاد انسان در روند تکامل تغییر کرده است باز هم باید عرض کنم که در عرض 1400 سال نمیتوان به تغییر گونهها فکر کرد و از نظر علمی خیلی بیش از این زمان برای تغییر گونهها نیاز است. هیچ جهش عمدهای در ژنوم انسان نمیتواند این چنین تغییر ژرفی را طی یک دوره 1400 ساله ایجاد کند.
ضمنا در مورد اثرات مخرب این اختلال، فیلم مستند جالبی به اسم "کرگدن" ساخته شدهاست که به وضعیت وخیم کودکان قربانی این پدیده شوم اجتماعی در ایران میپردازد. بنده نکته دیگری به نظرم نمیرسد که ممکن است برای شما در آن تعریف جای سوال باشد. با این حال اگر برای هر قسمت آن نیاز بود بفرمایید توضیح بیشتر ارائه دهم یا منابع معرفی نمایم. اگر توضیحات هم کافی و قانعکننده بود خوشحال میشوم به اطلاع من نیز برسانید. فقط لطف فرمایید سوالتان را بطور واضح بیان نمایید.
در مورد هیپرسکسوالیتی نخست تعاریف علمی را بررسی میکنم و بعد به تعریف مورد نظر شما میرسم.
همانگونه که قبلا عرض شد این یک علامت (سیمپتوم) پزشکی است که در زیر از دو رفرنس مختلف پزشکی تعاریف مربوط به آن آورده شدهاست:
ِ”Dorland’s Medical Dictionary” hypersexuality (hi″pәr-sek″shoo-al´ĭ-te) abnormally increased sexual desire or activity
“ICD-10” Excessive sexual drive(Hypersexuality): Nymphomania,Satyriasis
“Dorland’s Medical Dictionary” Satyriasis: Patologic or exaggerated sexual desire in the male.
“Dorland’s Medical Dictionary” Nymphomania: excessive sexual desire in a female.
این که با این تعاریف به ظاهر گنگ (در نظر مخاطب عام) چگونه به بررسی این علامت در فرد بیمار میپردازند، مطلبی است که باید در رفرنسهای معاینه بالینی پزشکی جستجو شود. باربارا بیتز در کتاب "معاینات پزشکی" که رفرنس تدریس روش پیدا کردن علائم پزشکی در بیماران است میگوید: یکی از مهمترین موارد که در تایید این علامت باید در فرد مختل جستجو نمود "تغییر رفتار جنسی" است. قبلا سازمان بهداشت جهانی در مورد هیپرسکسوالیتی کمیت مطرح مینمود (بیشتر از 2 بار در هفته نیاز جنسی داشتن) که با توجه به تفاوت افراد در این مورد امروز چیزی که در افراد بیش از هر چیز مورد نظر است "رفتار" فرد است. پزشک میتواند از فرد در مورد نظرش درباره سکس بپرسد و میزان تمایل(برانگیختگی جنسی) فرد را جستجو نماید ولی چیزی که بیش از همه در تایید این موضوع کمک کنندهاست تغییر رفتار جنسی فرد است.
در مورد محمد نمونههای زیادی از احادیث و روایات است که به روشنی از تمایل شدید او به سکس حکایت دارد. بنده وارد این بحث نمیشوم جنابعالی حتما بسیار بیشتر از بنده در این مورد اطلاعات دارید. بنده قصد ابراز نظر هم ندارم و فقط به یک سوال اکتفا میکنم. کدام مصلح اجتماعی را سراغ دارید که تا این حد به موضوع سکس پرداخته باشد تا جایی که پیچیدهترین مبحث فقه اسلامی (به گفته طلاب و اساتید حوزه) آداب استحاضه است؟
تغییر رفتار محمد پیش از مرگ خدیجه و پس از آن واضح است و یکی از دلایل اثبات این علامت پزشکی در او میباشد. در واقع تغییر رفتار یک فرد مثلا از تکهمسری به تنوعطلبی بیشتر در تعداد همخوابهها به درستی نشانگر بروز هیپرسکسوالیتی در فرد از نظر علم پزشکی است. در ضمن محض تنفس در بحث عرض میکنم این موضوع آنقدر روشن است که اساتید این علوم در همین ایران اسلامی نیز محمد را مثال این نشانه پزشکی معرفی میکنند. البته این را توهین فرض نکنید زیرا اولا هیچ یک جرات ابراز آن با صدای بلند را نداشتند و نیز این مثالها در مورد شخصیتهای معروف باعث درک بهتر علائم پزشکی برای دانشجویان میشود. مثلا به روشنی آثار اختلال دوقطبی را در مثنوی معنوی میتوان دید.
حال به بررسی آن تعریفی که شما از دایرهالمعارف ویکیپدیا آوردید میپردازیم.
Hypersexuality, or excessive sexual drive, are medical terms for a desire to engage in sexual activities[1] at a level that is considered abnormally high in relation to normal development or culture and at a level that causes distress or serious problems for the person affected or to persons associated with them.
همانگونه که حتما متوجه شدید آن قسمت از تعریف که قبل از عدد 1 واقع شده است رفرنس معتبر علمی (دایرهالمعارف پزشکی دورلند) دارد و پس از آن مطلبی است که نویسنده مقاله به نظر خود اضافه نمودهاست و از آنجایی که هیپرسکسوالیتی در بسیاری از اختلالات روانپزشکی دیده میشود(البته در برخی اختلالات سوماتیک نیز این علامت را میتوان یافت) تعریفی به مانند یک اختلال روانپزشکی(نه یک سیمپتوم یا نشانه پزشکی) برای آن ارائه شده است که مثلا باید از حدی بالاتر باشد و برای فرد اختلال ایجاد کند که طبق همان دید طیفمانند به بیماریهای روانپزشکی که قبلا به تفصیل عرض شد، میباشد. در حالیکه این علامت پزشکی، یک اختلال مستقل نیست که بتوان چنین تعریفی از آن ارائه داد بلکه یک علامت از بیماری سوماتیک یا اختلال روانپزشکی است که در فرد وجود دارد. باید عرض کنم تعریف ارائه شده در ویکیپدیا یک تعریف عام است و هدف آن این است که فرد مخاطب عام که اطلاعات تخصصی پزشکی ندارد، به اشتباه نیفتد و احساس نکند که با تعریف به ظاهر ساده "افزایش غیرطبیعی میل جنسی یا سکس" میتواند بسیاری را متهم کند.(حتما بررسی این علامت نیاز به اطلاعات از علم معاینات بالینی دارد که از آن سخن رفت) هرچند بنده تعریف ذکر شده را پس از عدد 1 به هیچ وجه علمی نمیدانم ولی منظور نویسنده مقاله از این منظر قابل درک است. در ضمن اینکه عوامل فرهنگی در آن دخیل است حرف درستی است ولی نه از آن منظری که ممکن است تصور شود و نیز تصور نکنید از دید روانپزشکی فرد باید مثلا نیاز به بستری پیدا کند که مشکل وی و اطرافیانش جدی فرض شود. مثلا اینکه در آیه قرآن خدا به کمک پیامبرش، برای حل اختلاف بین او و همسرانش (در همین وبلاگ میتوانید مطلب مربوط را پیدا کنید) میآید شاهدی بر اثبات این علامت در محمد است. یا حکایت قطع شدن وحی هنگام احساس خیانت عایشه به محمد مثال دیگری است و از این دست مثالها در تاریخ اسلام فراوان است.
به هر حال اینها تنها دلایل اثبات علامت هیپرسکسوالیتی در محمد نیست و این بحث از منظر پزشکی، از دیدگاههای دیگر هم قابل بررسی است. برای هر قسمت مطلب که احساس میکنید مطلب گویا نیست، بفرمایید توضیح بیشتر ارائه میدهم یا منابع معرفی مینمایم. اگر توضیحات هم کافی و قانعکننده بود خوشحال میشوم به اطلاع من نیز برسانید. فقط لطف فرمایید سوالتان را بطور واضح بیان نمایید.
دوستان در اینجا بحثهای جالبی را مطرح نمودهاند، برای راحت دیده شدن این بحثها، این لینک را در پائین موضوعات بررسی شده و در قسمت شرکت در گفتگو و ارسال نظر برای همه گذاشتم.
موضوعات بررسی شده:
تناقضات علمی قرآن
......
......
......
......
......
......
......
......
شرکت در گفتگو و ارسال نظر برای همه.
از حرفهای روزبه چند چیز بر می آید:
۱. اینكه روزبه تعریف نویسنده مقاله مذكور در ویكیپدیا را قبول ندارد (حال آنكه هر دو پزشك و احتمالا هم رده هستند). و طبق تعریف مقاله ویكیپدیا پیامبر اسلام در هیچ كدام از دسته بندی های پدوفیل و هیپرسكوال قرار نمی گیرد. پیامبر نه رابطه منحصر به فرد با عایشه داشت و نه میزان فعالیت جنسی اش لزوما از آدمهای دو رو برش بیشتر بود. علاوه بر این "میزان" روابط جنسی اش مشكلی برای او ایجاد نكرد.
اینكه گفته شده: "مثلا اینکه در آیه قرآن خدا به کمک پیامبرش، برای حل اختلاف بین او و همسرانش..." مربوط به موقعی است كه همسرانش بعد از كسب غنایم از او درخواست مال و منال كردند. او به عنوان اعتراض با آنها یك ماه ترك بستر كرد. بعد آیه آمد كه پیامبر به همسرانت بگو چون پیامبر هستی نمی توانی مال فراوان داشته باشی. اگر همسرانت نمی توانند با این وضع مالی ادامه دهند مختارند مهریه شان را دریافت كنند و طلاق بگیرند. هیچ ربطی به كم و زیاد بودن رابطه جنسی ندارد. همچنین است این ادعا كه می گویند به دلیل اینكه -نعوذ بالله- فكر می كرد همسرش به او خیانت كرده وحی نازل نشد. در صورت درست بودن این داستان، قضیه مذكور ناشی از یك خیال بد در مورد همسر است؛ نه نشانگر اختلال ناشی از میزان فعالیت جنسی بالا.
۲. چیز دیگری كه از حرفهای روزبه بر می آید این است كه نظرات در این باره متفاوت است. مثلا یك جا به عدد نوزده (۱۹) سالگی و جای دیگر به سیزده (۱۳) سالگی در مورد پدوفیلیا اشاره شده است. یا روزبه اشاره كرده كه برخی مراجع بیشتر از دو بار در هفته سكس را به حساب هیپرسكسوالیتی گذاشته اند. این جور كه من می فهمم هستند روانشناسانی كه از نظر آنها نیمی از آمریكاییان تك همسر هم به دسته هیپر سكسوال تعلق دارند! چون در آمریكا ۲ بار سكس در هفته اصلا زیاد نیست. یا اینكه هستند روانشناسانی كه معتقدند اگر پدران بنده و جنابعالی با مادرمان در ۱۸ سالگی ازدواج كرد یك پدوفیل است. (در كانادا سن قانونی برای سكس۱۶ و در اروپا این سن برای كشورهای مختلف بین ۱۳ تا ۱۸ است)
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Age_of_Consent.png
روزبه می گوید:
"خوشحالم که موفق هستید ولی این که شما موفق هستید را به نظر بنده نمیتوان به سطح علمی بالا و آموزش خوب در دانشگاههای ایران ربط داد...
جایگاه دانشگاه صنعتی آریا مهر بسی بیش از این بود.
"
ولی رییس دانشكده برق دانشگاه استانفورد دانشگاه شریف (آریامهر سابق) را بهترین دانشگاه "دنیا" می داند كه مهندس برق تحویل می دهد:
http://www.youtube.com/watch?v=s957W6jomBc
سید
_ ضمن تشکر از عنایت نویسنده وبلاگ به این بحث باید عرض کنم. بنده ابتدا مقدمهای را در این کامنت مطرح میکنم و سپس مجددا به آن دو تعریف از ویکیپدیا باز میگردم و از دید عامیانه و ادبی به جای دید علمی به موضوع مینگرم.
_ جنابعالی برخلاف بنده ترجیح دادید در بحث اندکی از خودتان، سطح علمی بالای دانشگاه محل تحصیلتان در ایران و بورسیه دانشگاهی شما در ایالات متحده سخن گویید. تصویر ذهنی بنده از شما بنا به تعریف خودتان فردی است که با علم و دانشگاه در سطوح بالا سر و کار داشته است. جنابعالی حتما بسیار بهتر از بنده میدانید که ارزش علمی حرفی که در یک کتاب مرجع تخصصی علمی بیان میشود تا چه حد بالاست ولی باز بنده جهت یادآوری مجدد توضیح مختصری میدهم.
هر یک از این کتابهای مرجع مسیر بسیار طولانی را طی میکنند. زیرا پایههای اصلی دانش بشری را تشکیل میدهند. هر جمله از این کتابها از یک فرضیه علمی آغاز میشود و سالها با روشهای علمی مورد آزمون قرار میگیرد. نتایج این آزمونهای علمی که زمان زیادی برای هر یک از آنها صرف شده است را معمولا بصورت مقالات علمی در نشریات معتبر تخصصی هر علم (و نه در ویکیپدیا) میتوان یافت. اما از زمانی که این نتایج بصورت مقاله ارائه میشوند تا وقتی که بتوان آنها را بصورت یک جمله در یک کتاب مرجع علمی یافت نیز مسیر بسیار زمانبر است، زیرا هیچگاه تا از صحت یک موضوع اطمینان لازم حاصل نشود و آزمون به تعداد کافی روی مورد انجام نپذیرد در کتاب مرجع به چاپ نمیرسد و تنها در حد مقاله و بحث بین اهالی هر علم باقی میماند.
بنده نیز همانند شما ترجیح میدهم از منابع ساده اینترنتی استفاده نمایم. زیرا دسترسی به آنها بسیار سادهتر است و نیز تعاریف برای درک مخاطب عام و تا حد امکان ساده طراحی شده است. ولی هنگامی که از کتب رفرنس اصلی علوم روانشناسی و روانپزشکی تعاریف را بیان میکنم و لغت به لغت تعریف علمی را ارائه میدهم و حتی علل ارائه تعاریف ویکیپدیا را نیز ذکر مینمایم، اینکه شما باز میفرمایید بر اساس تعریف اختلال پدوفیلیا و علامت هیپرسکسوالیتی در "ویکیپدیا" محمد مبتلا نبودهاست را تنها "تلاش در جهت غیر علمی کردن بحث برای مصادره به مطلوب به علت تعصب شدید" میتوان نام نهاد. امیدوارم به عنوان فردی که خود را علمی معرفی میکند متوجه تفاوت مثلا "دی اس ام فور" به عنوان رفرنس تخصصی در علم روانشناسی و مقاله دانشنامه عام ویکیپدیا(که هر کسی میتواند به آن چیزی بیفزاید) باشید. جنابعالی که در خارج از کشور تحصیل نمودهاید حتما نیک میدانید که حتی برای انجام تکالیف دانشگاه استناد به این دانشنامه امکانپذیر نیست و اینکه فردی به استناد یک مقاله از ویکیپدیا، تعاریف علمی از منابع معتبر تخصصی را مردود اعلام کند، مرغ پخته را نیز به خنده وامیدارد.(از باب کنایه عرض نکردم، مثل بهتری به ذهن بنده نرسید) در نهایت متخصصین هر علم به استناد کتب مرجع تخصصی خود مطالب را عنوان میکنند و یا تشخیصی را مطرح مینمایند، نه با تعاریف مطرح شده در ویکیپدیا. همه مراجع علمی(اعم از کتب مرجع، مقالات علمی، مقالات اینترنتی) ارزش و جایگاه خود را دارا هستند و تفاوت آنها در کاربرد و مخاطب مورد نظر آنهاست. پر واضح است وقتی بحثی از منبع کاملا علمی و از نگاه آن علم و تعریف واژگان دقیق مطرح میشود کمتر جای سوال باقی میماند...
با این مقدمه علیرغم عدم رعایت منطق صحیح بحث علمی از جانب جنابعالی به دلیل واضح بودن تشخیص اختلال جنسی پدوفیلیا و علامت پزشکی هیپرسکسوالیتی در محمد، مجددا به بحث در مورد همان مقالات مورد نظر جنابعالی از ویکیپدیا و اظهار نظر غیر علمیتان در مورد بحث و بنده باز میگردم. امیدوارم متوجه باشید بنده این قسمت بحث را علمی فرض نمیکنم و آنرا مانند اثبات پدوفیلی در محمد برای فردی که فاقد اطلاعات اولیه و علمی است، میدانم.
_میفرمایید"روزبه تعریف نویسنده مقاله مذكور در ویكیپدیا را قبول ندارد" بنده کجا ابراز کردم آن مقالات را قبول ندارم؟ از نگاه بنده برای مرجعی مثل ویکیپدیا هر دو این مقالات مناسب میباشد. بنده تنها در مورد مقاله هیپرسکسوالیتی خدمتتان عرض کردم آنرا "علمی" نمیدانم و حتی دلیل سبک نوشتاری خاص آن مقاله را هم توضیح دادم. تفاوت آن با مرجع علمی و علت این تفاوت از موارد دیگر توضیح داده شده در کامنت قبلی بنده بود.
_ میفرمایید: "حال آنكه هر دو پزشك و احتمالا هم رده هستند" من ارتباط این که بنده چه شغلی دارم یا میزان تحصیلاتم چیست را با این بحث متوجه نمیشوم.؟ این روش بحث شایسته فردی که احساس میکند منطق و دلایل علمی لازم برای اثبات ادعایش دارد، نیست. مقایسه بنده با نویسنده مقاله مذکور نیز دلیل رد اختلال پدوفیلی و علامت هیپرسکسوالیتی در محمد نمیتواند باشد.
_ میفرمایید: پیامبر رابطه منحصر به فرد با عایشه نداشت و آنرا دلیل رد اختلال پدوفیلی در محمد میدانید. این مورد را بنده در همان جا پیشاپیش پاسخ داده بودم ولی باز به تفصیل به آن میپردازم و از دید ادبی و برهان عقلی به این بحث میپردازم.
نخست ازمنظرعلم یادآوری میکنم که "پولی مورفیسم پرورسیتی" یا "انحراف جنسی چند وجهی" اصطلاحی است که به این افراد اطلاق میگردد. افراد مبتلا اغلب اوقات در کنار رابطه جنسی طبیعی با پارتنر بزرگسال به پدوفیلی دچار میباشند و این رد کننده تشخیص نیست. اکثر بیماران اختلالات ترجیح جنسیتی با همین شرح حال به پزشک مراجعه مینمایند. برعکس تعریفی که شما از عبارت علاقه جنسی اولیه در ذهن میپرورانید، در مورد محرومیت جنسی در افراد و انتخاب اجباری ارضاء جنسی با کودکان میتوان به وجود پدوفیلی شک کرد ولی در مورد فردی که امکان همبستری با زنان متعدد بالغ را داشته است ولی باز هم به همبستری با کودک ادامه میدهد هیچ شکی در میل شدید فرد به پدوفیلی وجود ندارد. در واقع اگر محمد غیر از عایشه بطور همزمان همسر دیگری نمیداشت میتوانستیم به اختلال سکس دپریویشن یا محرومیت جنسی در او به جای پدوفیلی شک کنیم، یعنی اینکه فرض کنیم شانس دیگری برای ارضاء این میل در او نبوده و وی بالاجبار با این کودک همبستر شده است ولی اینکه وی در کنار همسران بالغ به سکس با یک کودک هم ادامه داده چیزی جز اختلال پدوفیلی نمیتواند باشد.
از دیدگاه ادبی و تعریف لغات: شما میفرمایید علاقه اولیه یا منحصر به فرد جنسی(پریماری اور اکسکلوسیو سکسوال انترست) در رابطه جنسی محمد نسبت به عایشه وجود ندارد. اگر بخواهم به سادهترین زبان ممکن پاسخ این حرف شما را بدهم باید عرض کنم که کلیه موجودات این جهان(حتی موجودات ذرهبینی) بر اساس نیازهای خویش امورشان را انجام میدهند. انسان هم از این قاعده مستثنی نمیباشد. بدین معنی که مثلا انسان در خود احساس گرسنگی میکند، این احساس نیاز باعث انگیزش علاقهای در فرد برای خوردن غذا میشود و در نهایت فرد حرکت میکند و غذا را صرف مینماید. در مورد کسی که غذا را خورده است نمیتوان منکر نیاز و علاقه وی به خوردن غذا شد مگر فرض کنیم که یک عامل خارجی وی را مجبور به این کار کردهاست. در مورد میل جنسی هم با اندکی تفاوت همینطور است. یعنی یک نیاز جنسی در فرد باعث انگیزش علاقهای برای ارضاء این میل میگردد. با این تفاوت که تمایل جنسی اندکی قویتر عمل نموده و معمولا باعث فانتزی جنسی در فرد نیز میشود ولی نهایتا مثل سایر اعمال باعث حرکت فرد به سمت برطرف کردن نیاز میگردد و به انجام فعل میانجامد. در فردی که سکس داشته است نمیتوان منکر علاقه و نیاز جنسی شد. اگر محمد نسبت به عایشه علاقه منحصر به فرد نداشته چرا با وی همبستر شده ؟ نمیتوان فرض کرد محمد به اجبار با عایشه بچهسال سکس داشته است. اگر این یک تجربه خلاف علائق جنسی محمد بودهاست چرا از آن جلوگیری ننموده؟ چرا بر تکرار آن اصرار ورزیده است و در دراز مدت بدان پرداخته است؟ همانطور که شاهد هستید پاسخی جز علاقه جنسی شدید و اصرار محمد برای همبستر شدن با یک کودک بسیار کم سن و سال نمیتوان یافت.
از نظر دلایل عقلی: محمد خود را آخرین و بهترین پیامبر و معصوم از هر گناه و اشتباه و اسلام را بهترین دین الله در همه دورانها معرفی میکند و الله را عالم مطلق میداند. چگونه میتوان فرض کرد که الله که دارنده نهایت علم است، خطرات پدیده شوم همبستری با کودکان را به پیامبرش گوشزد نکرده باشد؟ چرا علیرغم این همه دقت در امور جنسی و آداب استحاضه حتی یک حدیث از پیامبر در مذمت همبستر شدن با دختر نه ساله که به روشنی جنایت است، نمیبینیم؟ چرا دینی که ادعای هدایت بشر در همه دورانها را دارد نه تنها این جنایت بزرگ را نفی نکرده و گناه نمیشمرد بلکه این رفتار ضدبشری را در سنت پیامبرش تبلیغ مینماید؟ بنده که جوابی جز "چیزی بس فراتر" از عبارت علاقه اولیه یا منحصر به فرد جنسی محمد برای سکس با عایشه در سن و سال پایین نمیبینم. اینکه محمد خود را معصوم از گناه میداند و فرستاده الله معرفی میکند و چنین فعلی از وی سر میزند کاملا علاقه مفرط وی را تایید میکند. زیرا از این منظر تنها در یک صورت میتوان این علاقه شدید را در محمد توضیح داد و آن هم رد عالم مطلق بودن و یا دیگر صفات جلاله در الله است. یعنی فرض کنیم که الله این امر را نمیدانسته یا میدانسته و صلاح در جنایت بر علیه بشریت دیده است و این ظلم آشکار را روا داشته است. در واقع یا الله آن پروردگار عالم دانا و عادل نیست و یا الله آنگونه هست ولی محمد برای ارضاء امیال شهوانی پدوفیل خود پیام خدا را مخفی کردهاست. با توجه به این که همخوابگی محمد با عایشه در سن بسیار پایین اتفاق افتاده بنده حالت دیگری متصور نیستم اگر جنابعالی چیز دیگری به نظرتان میرسد حتما بنده را نیز مطلع نمایید.
_ میفرمایید: میزان فعالیت جنسی محمد از آدمهای دور و برش بیشتر نبودهاست و برای وی مشکلی ایجاد نکردهاست و در نتیجه وی هیپرسکسوال نیست. تعاریف دقیق علمی هیپرسکسوالیتی را در کامنت قبلی ارائه کرده بودم و نیک روشن است که طبق تعاریف دقیق علمی هیچ نیازی به این بحث نیست، ولی باز هم به اصرار شما برای برخورد غیر علمی احترام مینهم و از این منظر عامیانه هم به موضوع نگاه میکنیم. اینکه بخواهیم ببینیم مشکل برایش ایجاد کرده است یا نه را باید در مثالهای تاریخی جستجو کنیم. محمد خود را معصوم از هر گناه و اشتباه میداند و ابراز میدارد آخرین و بهترین فرستاده خداست. این که ارتباطات وی با همسرانش باعث اختلال در کار وحی شده و وحی به جای پرداختن به مسایل و مصائب نوع بشر در دورانهای بعد به مشکلات شخصی اندرونی محمد میپردازد را شما اختلال در فانکشن یا عملکرد محمد به عنوان پیامبر نمیدانید؟(هیپرسکسوالیتی وی را به سمت اختیار کردن همسران زیاد سوق داده است تا جایی که قادر به رفع نیازهای ایشان از منظر مالی و عاطفی نبودهاست) ایجاد حرمسرایی از زنان به جای ترویج شیوه انسانی تکهمسری از جانب محمد به عنوان الگوی رفتار مسلمین جهان که ریشه بسیاری از مشکلات جوامع مسلمان بوده و هست از نظر شما امری پسندیده و طبیعی بودهاست؟ در تاریخ بلعمی به کرات از تقسیمبندی شبهای هفته بین زنان محمد برای همخوابگی و مشکلات زنان وی بر سر این موضوع سخن رفته است. شما این موضوع را که بهترین فرستاده خدا به جای رسیدگی به مشکلات نوع بشر به بحث و حل اختلاف بین همسرانش روزگار میگذرانیده است را اختلال در کار اصلی محمد به عنوان منجی نوع بشر نمیدانید؟ اینکه تمایلات جنسی شدید در وی باعث وضع قوانین ضد بشری همچون آزاد بودن تجاوز جنسی به کنیزان زن شده است نشانگر ایجاد اختلال در کار وی نیست؟
حجم بالای احادیث از محمد درباره سکس نشانگر تمایل مادام وی به انجام آن نیست؟ تصاویر به شدت سکسی از بهشت به عنوان هدف اصلی مسلمین جهان از جانب محمد را کار درستی میدانید؟ در بررسی این علامت در بیماران سوال سادهای وجود دارد که پزشکان آنرا معمولا به صورت غیر مستقیم مطرح میکنند و علاقه فرد مورد بررسی را جویا میشوند. اینکه نظر شما راجع به جنس مخالف و یا ازدواج چیست؟ در پاسخ این سوال خیلی راحت میتوان جواب را بررسی کرد و قضاوت نمود. مگر نه اینکه در حدیث متواتر، محمد سه چیز را بهترین در این دنیا معرفی میکند؟ محمد چه چیز را سنت خود معرفی مینماید؟ اگر اندکی اصل نبوت و معصومیت محمد را کنار نهیم و این پتک را از روی سرمان برداریم و اندکی به دید انتقادی به موضوع نگاه کنیم موضوع خیلی سادهتر از اینها است. مصادیق تاریخی این موضوع آنقدر زیاد است و تشخیص آنقدر واضح که گویی محمد ابتدا علائم این علامت را از رفرنسهای مربوطه خوانده و دانسته آنها را بروز میداده است.
به هر حال تمامی این کامنت اخیر بنده نگاه از دید عامیانه به قضیه است و نه علمی و بنده اگر بنا داشته باشم با فردی با دانش بسیار پایین راجع به این موضوع بحث کنم از این عبارات استفاده میکنم و از منظر علم روانپزشکی که موضوع واضح است و شرح داده شد.
میفرمایید"چیز دیگری كه از حرفهای روزبه بر می آید این است كه نظرات در این باره متفاوت است. مثلا یك جا به عدد نوزده (۱۹) سالگی..." به هیچ وجه نظرات در اینباره متفاوت نبوده است و از این منظر نمیتوان پدوفیلی را در محمد مردود دانست. عدد 19 سال منبع علمی است و مورد تایید "دبیلیو اچ او" سازمان بهداشت جهانی میباشد. آن عدد 13 که در مقاله ویکیپدیا آمده است بیشتر به دوران بلوغ فیزیکی افراد اشاره دارد. کما اینکه در بالای صفحه پیش از شروع مقاله نویسنده اشاره دارد که:
This article is primarily about the sexual interest in prepubescent children. For the act itself, see Child sexual abuse. For the primary sexual interest in 11–14 year old pubescents, see Hebephilia. For mid-to-late adolescents (15-19), see Ephebophilia
که بنده بسیار پیش از این در همین صفحه _در جواب آن سوالتان که فرمودید سن عایشه بالاتر رفته بوده چرا محمد کودک دیگری را قربانی ننمود؟_ به این دو تعریف ادبی از اختلال در سن اندکی بالاتر پرداخته بودم. از منظر علمی اینها هم در تعریف پدوفیلی گنجانده میشوند ولی اصطلاح ادبی جداگانه در ادبیات لاتین برای آنها وجود دارد. به هر حال با عنایت به سن بسیار پایین عایشه بنده اینکه شما حتی اختلاف اعداد 13 و 19 را نشان عدم اتفاق نظر در مورد سن قربانی پدوفیلی بدانید چیزی جز "فرار از بحث" نمی بینم و این موضوع کمکی به بیگناه دانستن محمد نخواهد کرد.
میفرمایید:" برخی مراجع بیشتر از دو بار در هفته سكس را به حساب هیپرسكسوالیتی گذاشته اند." این تنها در مورد تعریف قدیمی سازمان بهداشت جهانی مطرح شد و نه مرجع دیگری. و هدف بنده از ذکر این مورد روشن شدن همین مطلب بود که با این تعریف بسیاری را میتوان متهم کرد و به همین دلیل امروز از تعاریف نسبی در بررسی هیپرسکسوالیتی استفاده میشود. مثل تعریف ارائه شده از باربارا بیتز که "تغییر رفتار" را نشانه اصلی میداند که طبق آن هیچ راه فراری برای رد اثبات آن در محمد با توجه به مقایسه رفتار وی قبل و بعد از مرگ خدیجه، وجود ندارد.
بنده هم از اختلاف سن آغاز سکس در مورد بحث قانونی آن آگاهی دارم ولی ارتباط آن را با رد اختلال پدوفیلی در محمد متوجه نمیشوم. اینکه مثلا در کانادا این سن 16 سال است و در اروپا 13 سال چه ربطی به این دارد که محمد که خود را پیامبر الله معرفی کردهاست در 8 یا 9 سالگی!!! با عایشه سکس داشته است؟ ولی اگر علت این تفاوت سنی در مناطق مختلف دنیا را جویا هستید، بفرمایید به طور "جداگانه" توضیح دهم، و اینجا خیلی مختصر شرح کوتاهی جهت اطلاعتان میدهم، این بحث بعد از 13 سال همانطور که قبلا هم اشاره کردم میتواند به "فرهنگ" ربط پیدا کند و در اروپا این امر به علت احترام به آزادی رفتار در انسان صورت میپذیرد ولی آگاهی لازم از نظر علمی به فرد آموزش داده میشود. در غرب توصیه اصلی به دانشآموزان با توجه به اینکه این میل در آنها از 13 سالگی (علیرغم عدم بلوغ روانی) شروع میشود، خود ارضایی است نه هم بستر شدن با پارتنر. تصمیم در مورد سن دقیق شروع همخوابگی با جنس مخالف به عهده خود ایشان گذاشته میشود. در این کشورها تعریف دقیق و علمی از تجاوز جنسی مورد تایید است و اروپاییها با توجه به این تعریف نیازی به وضع قانون 18 سال نمیبینند. ولی این مورد چه ربطی به دینی دارد که پدوفیلی را رسما مجاز و سنت رسول الله میداند، دارد؟ اسلام 9 سال را برای دختران سن بلوغ کامل میداند در ضمن این دختر بچههای مسلمان نیستند که به تنهایی انتخاب میکنند که سکس داشته باشند یا نه؟ قوانین تمکین از همسر و شرط رضایت پدر در اسلام که جایی برای بحث در مورد این تجاوز آشکار به دختر بچهها در جوامع مسلمان باقی نمیگذارد!
در مورد دانشگاه صنعتی آریامهر از ابراز نظر رئیس دانشگاه استنفورد بسیار خوشحال شدم و این نام نیک از دانشآموختگان این دانشگاه مایه سرفرازی ایران و ایرانی است ولی مرجع رسمی و مورد تایید در دنیا برای رده بندی دانشگاههای دنیا رئیس دانشگاه استنفورد نیست. در زیر منبع اصلی این رنکینگ بینالمللی را میآورم خودتان جایگاه امروز دانشگاه صنعتی آریا مهر را جستجو نمایید و ببینید بعد از کدام دانشگاههای سنگاپور، مالزی، اندونزی و غیره قرار گرفته است. باید پذیرفت که نتیجه 30 سال فرار مغزها از ایران چیزی جز پسرفت علمی نبودهاست.
http://www.topuniversities.com/university-rankings/world-university-rankings/2009/results
در پایان باز از شما خواهشمندم به جای کلیگویی و نتیجهگیری در بحث و قضاوت در مورد بنده و یا مقایسه بنده با افراد دیگر، به طرح سوال علمی، دقیق و روشن که روش منطقی بحث است، بپردازید. زیرا با این روش بحث خیلی راحت میتوان شما را به عدم رعایت منطق صحیح در بحث متهم کرد و اسلام را دینی دید که پیروانش از بحث علمی در مورد عقایدشان میگریزند.
-روزبه: " اگر محمد نسبت به عایشه علاقه ((منحصر به فرد)) نداشته چرا با وی همبستر شده ؟"
exclusive: not admitting of something else
منحصر به فرد: بقیه را مجاز نمی داند
-روزبه: " اروپاییها با توجه به این تعریف (تجاوز جنسی) نیازی به وضع قانون 18 سال نمیبینند"
به طور ضمنی یعنی مثلا در اسپانیا برای هم بستری -حتی یك شبه- یك مرد بزرگسال با یك دختر ۱۳ ساله به شرط رضایت دختر قانونا مشكلی وجود ندارد. روزبه این مساله را پدوفیلی نمی داند. ولی اگر در ایران مردی با یك دختر ۱۳ ساله (كمترین سن قانونی ازدواج در ایران برای دختران) در دفترخانه در حضور پدر و مادر عقد رسمی كند روزبه با آن مشكل دارد؟
-روزبه:"...شرط رضایت پدر در اسلام که جایی برای بحث در مورد این تجاوز آشکار به دختر بچهها در جوامع مسلمان باقی نمیگذارد"
اجازه پدر در عقد شرط است، ولی قانونا این دختر است كه باید بله را بگوید. اگر در خانواده ای دختر را مجبور می كنند كه رضایت دهد مشكل از فرهنگ پایین خانواده است نه قانون.
-روزبه: " باید پذیرفت که نتیجه 30 سال فرار مغزها از ایران چیزی جز پسرفت علمی نبودهاست."
رتبه بندی دانشگاهها عمدتا بر اساس میزان مقالات علمی پذیرفته شده در ژورنالها معتبر دنیاست. در رشته های فنی-مهندسی مقالات معمولا وقتی دانشجو در دوران كارشناسی ارشد و یا دكتراست نوشته می شوند. ۳۰ سال قبل اكثر دانشكده های دانشگاه شریف اصلا دوره كارشناسی ارشد و دكترا نداشتند؛ چه برسد به اینكه مقاله هم بدهند.
برای مطالعه میزان افزایش مقالات پذیرفته شده می توان به وبسایت اساتید دانشكده هارفت. جلوی هر مقاله چاپ شده سال پذیرش را هم نوشته اند و می توان دید كه از دهه هفتاد شمسی از اواخر دهه هفتاد كه اینترنت به ایرن آمد و بچه ها به مقالات علمی دنیا دسترسی پیدا كردند هر چه سال جلو تر می رود تعداد مقالات هم بالاتر می رود.این هم نمونه یكی از استادان ایرانی كه همه تحصیلاتش را در ایران انجام داده:
http://www.mamwad.org/pcv.pdf
-روزبه: " تصاویر به شدت سکسی از بهشت به عنوان هدف اصلی مسلمین جهان از جانب محمد را کار درستی میدانید؟"
هدف اصلی مسلمین جهان چیز دیگر یست:
وعد الله المؤمنين والمؤمنات جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ومساكن طيبه في جنات عدن و "رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم"
خداوند مؤ منين و مومنات را به بهشت هائى وعده داده كه از چشم انداز آنها جويها روان است ، و آنها در آن جاودانه اند، و قصرهاى پاكيره اى در بهشتهاى عدن و "از همه بالاتر رضاى خود را وعده داده است ؛ این همان كامیابی بزرگ است"
راستش من نمیخواستم وارد این بحث شوم، فقط در پاسخ به سید که گفتهاند:
پیامبر نه رابطه منحصر به فرد با عایشه داشت و نه میزان فعالیت جنسی اش لزوما از آدمهای دو رو برش بیشتر بود.
به این حدیث که در صحیح بخاری است توجه نمائید:
أنس بن مالك قال كان النبي صلى الله عليه وسلم يدور على نسائه في الساعة الواحدة من الليل والنهار وهن إحدى عشرة قال قلت لأنس أوكان يطيقه قال كنا نتحدث أنه أعطي قوة ثلاثين (صحیح بخاری/باب غسل)
این حدیث بدان معناست که در آن زمان تصور میکردند که او قدرت جنسی سی مرد را دارد.
البته یك راه فهمیدن صحت و سقم حدیث به دنبال سند رفتن است ولی راه دیگر استفاده از عقل است. حدیثی كه جنابعالی ("اسلام شناس") نقل كردید دارد می گوید پیامبر -انسان حدود ۶۰ ساله- در عرض یك ساعت با ۱۱ زن همبستر شد!
از این كه بگذریم به دلایلی كه شما خودتان هم در وبلاگتان آورده اید در خیلی از ساعات اجازه ملاقات به كسی داده نمی شده و آقای انس بن مالك اصلا نمی توانسته خبردار شده باشد. و پیامبر هم به شهادت تاریخ خیلی تودار تر از این بوده است كه از این مسایل پرده بردارد ( برای فتح مكه حداقل تا وسطهای راه مسلمانان اصلا نمی دانستند كجا دارند می روند و پیامبر از آنها مخفی نگه داشت).
احادیث زیادی هستند كه با عقل جور در نمی آیند:
http://muhammadi.org/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=3514:-----------04&catid=62:history&Itemid=67
البته ایرادی كه آقای روزبه می گیرد این است كه پیامبر نمی توانست نیازهای مالی و عاطفی آنها را برطرف كند كه ایراد نادرستی است. پیامبر وضع مالی پایین را بر خود تحمیل می كرد وگرنه او هم مانند باقی مسلمانان می توانست پس از به دست آوردن غنایم غنی شود. ولی به دستور خدا این كار را نكرد، و به همسرانش-كه از این مساله ناراحت بودند- اختیار داد كه اگر خواستند پس از دریافت مهریه از او جدا شوند. همین امر كه هیچ یك از همسران با وجود این اختیار از او جدا نشدند نشان می دهد كه در مجموع از زندگی زنا شویی با پیامبر خوشحال بودند یا خیر.
سید گرامی! این ساعتی که نوشته شده با ساعتی که ما میشناسیم تفاوت داره؛ منظور این است که محمد قادر بود بطور متوالی با هر 11 زن همخوابگی داشته باشد، نه اینکه در عرض 60 دقیقه.
الاهیات شفا بررسی دین است. بررسی دین دلیل بر مسلمان بودن نمیشود. من نگفتم ابن سینا خود را مسلمان نمیدانسته. بروید همان موضوع رد کردن جن و سایر بحثهایی که در مورد وی از چشم شما پنهان داشتهاند بخوانید. به حقیقت راه نمییابید مگر اینکه از قرنها سانسور اسلامی گذر کنید.
سید
_ با تشکر از ارائه تعریف لغت "اکسکلوسیو" از یک دیکشنری آنلاین. بنده از منبع دیکشنری "کامبریج" معنی صفت "اکسکلوسیو" را ارائه میدهم و بعد به ذکر مثال نقض برای تصور شما میپردازم.
Exclusive: limited to only one person or group of people
حتما متوجه میشوید که معنی آن چیست!
_ظاهرا در تصور شما نمیگنجد که فردی که همسر و فرزند و رابطه جنسی سالم داشته باشد بتواند رابطه جنسی پدوفیل برقرار کند به عبارت دیگر این که محمد رابطه جنسی سالم داشته است را نفی پدوفیلی در وی میپندارید. این کیس ریپورت را مطالعه فرمایید.
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC1911163/
همینطور که در این نمونه ذکر شده است. این فرد آقایی است که ضمن رابطه سالم با همسرش، رفتار مختل پدوفیل نیز بروز داده است. جالب اینجاست که در شرح حال وی ذکر شده که او حتی تغییر در رفتار جنسی با همسرش نداشته است و میبینیم که میل به رابطه جنسی سالم میتواند مستقل از میل به پدوفیلیا در فرد عمل نماید و کاملا بر خلاف نظر شما که وجود رابطه جنسی با سایرین در محمد را دلیل رد این اختلال در وی میدانید، پر واضح است این که فردی در کنار رابطه جنسی سالم رابطه مختل پدوفیلیک داشته باشد، به هیچ وجه دلیل رد بیماری نخواهد بود.
He is married and heterosexually oriented and was living with his wife and children. The patient reported no recent change in the sexual relationship with the wife, which was corroborated by her.
_"به طور ضمنی یعنی مثلا در اسپانیا برای هم بستری -حتی یك شبه- یك مرد بزرگسال با یك دختر ۱۳ ساله به شرط رضایت دختر قانونا مشكلی..." عرض کرده بودم اگر مایلید توضیح بخواهید و سوال فرمایید،(نه اینکه با اطلاعات اندک به قضاوت بپردازید) به تفصیل بنده در خدمتتان هستم. در ضمن اینکه سن قانونی سکس در اسپانیا یا هر کجای دیگر دنیا چقدر است، ربطی به اینکه اسلام (که خود را بهترین دین الله و بهترین آیین زندگانی و هدایت بشر برای همه دورانها میداند) تجاوز به دختر بچههای مسلمان را مجاز میداند، نخواهد داشت.
_ فرمودید: "اجازه پدر در عقد شرط است، ولی قانونا این دختر است كه باید بله را بگوید. اگر در خانواده ای دختر را مجبور می كنند كه رضایت دهد مشكل از فرهنگ پایین خانواده است نه قانون." برای دختر بچههای 9 ساله مسلمان این چه معنی دارد؟ دختربچه 9 ساله به چه چیز "بله" میگوید؟ این را توجیهی برای مجاز دانستن سوء استفاده از کودکان در اسلام میدانید؟ اگر مردی 50 ساله به خواستگاری دختر 6 ساله شما بیاید و دخترتان را قانع کند(مثلا برایش اسباببازی بخرد) که با وی ازدواج کند و دخترتان علیرغم رضای شما بر این امر اصرار ورزد. بنا به سنت محمد برخورد جنابعالی با قضیه به چه صورت است؟(این یک مثال فرضی است و قصد بیاحترامی ندارم) مگر در همین ایران اسلامی ندیدهایم پدران بیانصافی را که کودکان خود را به این بیماران میدهند و در دینشان نه تنها هیچ اثری از نکوهش تجاوز به دختر بچههایشان نیست، بلکه این سنت پیامبرشان نیز هست؟ وقتی "قانون" اسلام عمل ضد بشری تجاوز به دختر بچه را نفی نمیکند از برخورد خانوادههای پیرو این دین به موضوع، نباید انتظاری داشت. شما مقصر اصلی را که قانون اسلام است و سنگ این بنای کج را نهاده است، بیتقصیر میدانید و دید خانواده به موضوع را بهانه قرار میدهید؟ به نظر شما ریشه این "فرهنگ پایین خانواده" که فرمودید دینی که اینگونه اعمال را تایید میکند،نیست؟
_ مورد مقایسه جنابعالی درباره دانشگاه، بنده را به یاد حرفهای زیبای آقای احمدینژاد در مقایسه تعداد خطوط تلفن همراه، قبل و بعد از انقلاب اسلامی میاندازد. امروز دانشگاه تهران در رتبه 368 دانشگاههای دنیا و دانشگاه صنعتی آریامهر در رتبهای نامعلوم بین 501 تا 550 رتبه بندی میشوند و از میان این همه دانشگاه در ایران فقط نام همین 2 دانشگاه را میتوان در بین 600 دانشگاه اول دنیا دید.جایی که هر کشوری...من چی بگم خودتان زحمت بکشید و ببینید. رفرنس بنده هم وبسایت رسمی رنکینگ بینالمللی دانشگاههاست. که قبلا خدمتتان ارائه دادهام. خوشحال میشوم، رفرنس رنکینگ بینالمللی که در آن دانشگاه صنعتی آریا مهر در رتبه اول دانشگاههای دنیا قرار دارد را به بنده معرفی کنید. چون بسیار مایه مباهات ایرانیان است، البته اگر صحت داشته باشد.
_ میفرمایید:"هدف اصلی مسلمین جهان چیز دیگر یست". سوال میکنم: پس چرا تصویر اینقدر سکسی است که به سختی میتوان تفاوت تصویر قرآن از بهشت و فلان کازینو در لاس وگاس را تشخیص داد؟ آیا غیر از این است که این تصویر ساخته ذهنی است که تمرکز زیادی بر مسئله سکس دارد؟ اگر مثلا به جای محمد از باخ میخواستیم بگوید بهشتش کجاست نمیگفت آنجا که فقط میتوان از موسیقی شنید؟ رسیدن به رضای الله که در اسلام دلیل توجیه همه چیز است از جنگ و خونریزی تا تجاوز به کودکان.
_ بنده خواهشمندم علت عدم پاسخ به مباحث علمی مطرح شده در اثبات پدوفیلی و هیپرسکسوالیتی محمد ونیز سایر علل ( که به تفصیل در دو کامنت قبلی بنده ذکر شده است) را توضیح دهید و یا اگر مابقی دلایل مطروحه که در برابرشان سکوت اختیار کردهاید، قانعکننده بودهاست، شایسته این است که ذکر نمایید.
-جناب "اسلام شناس": قبول كه ساعت در آن زمان به معنای ۶۰ دقیقه امروز نبود، ولی به اندازه ۲۴ ساعت امروز هم نبود. باقی اشكالات به این حدیث هم هنوز پا برجا هستند.
-جناب ناشناس: خوشحالم كه گفتید ابن سینا خود را مسلمان می دانست. لازم به تذكر است كه روش ابن سینا به دین روش عقلی بود و البته در طول تاریخ تعداد زیادی از دانشمندان مسلمان همین روش را داشتند. حتی پیش می آمد كه برخی از این دانشمندان مسلمان كه امروز در نزد ما بنیانگذاران فلسفه اسلامی محسوب می شوند از جانب عوام تكفیر هم بشوند. ولی آنچه مسلم است این است كه این یك جور اختلاف سبك بود و نه بالاتر از آن. مثلا در مواجه ابو سعید ابوالخیر -كه یك عارف بود- با ابن سینا می گویند بعد از سه روز مباحثه ابو سعید گفت:"آنچه ما می بینیم او -ابن سینا - می داند".
-روزبه می گوید:"Exclusive: limited to only one person or group of people"
اصلا همین تعریف شما. یعنی طبق تعریف ویكیپدیا از پدوفیلی تا وقتی فرد یا گروه خردسالی نباشند كه شخص به طور منحصر به فرد با آنها رابطه دارد نمی توان پدوفیلی را در مورد او ثابت كرد. علاوه بر این از نظر قانونگذاران (و حتی روانپزشكان) معیار خردسالی-یعنی كمترین سن سكس- همچنان كه بارها در این بحث آمده در جاهای مختلف دنیا متفاوت است.
در مورد هیپروسكسوالیتی هم ایرادات من به ادعای شما بر اساس تعریف ویكیپدیا همچنان برقرار است. پاسخ من را به جناب اسلام شناس در كامنت قبلی بخوانید(عدم وجود ناراحتی به خاطر میزان سكس).
البته همچنان كه قبلا عرض كردم معیار ها برای تعیین هیپرو سكسوالیتی-مانند پدوفیلی- متفاوت است. و اگر نخواهیم برای هر منطقه جداگانه بررسی كنیم این طور می شود كه از نظر شما -كه بالاتر از ۲ بار در هفته را هیپرو سكسوالیتی نامیدید- متوسط آمریكایی ها (۲.۵ بار در هفته) هیپرو سكسوال هستند:
http://marriage.about.com/cs/sexualstatistics/a/sexstatistics.htm
و اما بررسی سیر نظرات شما در مورد دانشگاه های ایران:
بحث از اینجا شروع شد كه شما من را به طور ضمنی به پترودلار های ایران و بنیاد علوی متصل كردید و من گفتم این یك تهمت آشكار است چون آمدنم به آمریكا از آن رو بود كه دانشگاه محل تحصیلم خیلی در دنیا شهرت داشت. دانشگاه آمریكایی به من اول پذیرش و بعد بورسیه داد. بعد شما گفتید كه من-سید- خودم موفق بودم وگرنه دانشگاه های ایرانی كه در رده های بین المللی اصلا مطرح نیستند. بعد من ویدیو ی سخنرانی یك استاد مطرح آمریكایی را نشانتان دادم كه دانشكده برق دانشگاه صنعتی شریف -یعنی محل تحصیل من در دوران كارشناسی- را به عنوان بهترین دانشكده برق دنیا عنوان می كرد كه مهندس( فارغ التحصیل كارشناسی) تحویل می دهد. دلیلش را هم این بیان كرد كه تعداد كسانی از دانشگاه شریف كه به دانشكده برق دانشگاه استنفورد (طراز اول دنیا) برای كارشناسی ارشد و دكترا راه پیدا می كنند از همه جای دیگر بیشتر است؛ حتی از ام-آی-تی كه در رتبه بندی "كلی" دنیا اول است.
بعد شما بحث رتبه بندی را مطرح كردید بدون اینكه عنایت داشته باشید اصلا ادعای من چه بوده است(ادعای من در مورد دانشكده و دانشگاه خودم در دوره كارشناسی بود). برای همین من مجبور شدم توضیح دهم كه چرا در عین حال كه رتبه بندی ها به نفع دانشگاه های ما نیست ولی هنوز حرف آن استاد آمریكایی صحیح است(كه دوره كارشناسی دانشكده برق دانشگاه شریف بهترین در دنیاست). علاوه بر این به طور ضمنی به شما توضیح دادم كه این حرف شما كه دانشگاه ها در این سی سال پسرفت داشتند حرف غلطی است. چون بر اساس همان رتبه بندی كه شما به آن اعتقاد دارید (كه پایه آن تعداد مقالات منتشره در ژورتالهای معتبر است) خروجی دانشگاههای ایران -حداقل در رشته های مهندسی- در سی سال پیش در حد صفر بود. و امكان ندارد كه رتبه ۳۰ سال پیش دانشگاه شریف از الان بیشتر بوده باشد.
علاوه بر این در همان كامنت عرض كردم كه مقاله نویسی در دانشگاه های ما مدت زیادی نیست كه آغاز شده(از زمان ورود اینترنت به دانشگاه ها) ولی در همین مدت سیر صعودی داشته است. و شك نكنید كه با گذشت زمان بهتر هم خواهد شد، چرا كه بهتر هم شده است:
http://www.sharif.ir/4all/archive/en-showarch.jsp?arch=news&date=2007/11/29&time=0500
در پایان هم به دو دلیل از شركت در این بحث انصراف م"پس چرا تصویر اینقدر سکسی است که به سختی میتوان تفاوت تصویر قرآن از بهشت و فلان کازینو در لاس وگاس را تشخیص داد؟ "
ای كاش تصویری كه در آیه مذكور آمده را اول خوب بنگرید. در ضمن هر جا از شراب در بهشت حرف زده شده گفته شده مست كننده نیست. كلا ضرر و ناراحتی در بهشت نیست. ولی اینها همه در لاس وگاس هست. بیخود نیست كه گفته اند
whatever happens in vegas stays in vegas
همانجور كه گفتم اینها وصف بهشتی است كه كامیابی اول هم نیست. این برای همچون منی است كه به درجه بالای ایمان نرسیده ام.
-به بنده حق بدهید كه به دلیل تكرار شدن مكرر حرفها خود را ملزم به توضیح واضحات ندانم. حالا شما این را به حساب "عدم پاسخ به مباحث علمی مطرح شده" می گذارید بگذارید.
سید جان، جز مواردی که درست میگویید (چون در جزییات، من و بقیه ممکن است اشتباه کنیم) گاهی به هر دری میزنید تا به آن قدسیتی که در ذهن خود ساختهاید آسیبی نرسد. مثلا ما میگوییم اسلام با شمشیر جلو رفت شما میگویید الان در غرب بدون شمشیر جلو میرود یا در مالزی. مثل اینکه من به دزدی که به خانهام آمده بگویم دزد، او هم پاسخ دهد که وی دزد نیست، چون با در زدن، به خانه همسایه نیز رفته و چون بدبخت بوده، همسایه به وی کمک نموده است! یعنی شما از با اجازه رفتن دزد به خانه همسایه نتیجه میگیرید که وی به خانه من نیز با اجازه آمده است! و بدتر از آن نتیجه میگیرد که وی دزد نیست (یعنی اسلام دین گسترش با شمشیر نیست و چنین منطقی در اوان اسلام نداشته است) به نگر من این نتیجهگیرها منطقی نیست. موضوع این است که اسلام در بسیاری از کشورها با شمشیر جلو رفت به این معنی که اول کشورها تسخیر شدند و بعد باشندگان آن سرزمینها مسلمان گشتند. دیگر اینکه آن تسخیرها در اوان اسلام اتفاق افتاد (یعنی اصیلتر، احتمال جعل حدیث کمتر، یاد پیامبر و دیدگاههای وی حاضرتر، معصومین حاضر و ...) و بویژه برای شمای شیعه باید گفت که تایید علی، حسن و حسین را داشتند، چون آنها هیچ اعتراضی به حمله به سایر کشورها ننموده و همراهی نیز کردند. سوم اینکه همان تسخیرها جمعیت مسلمان را در اطراف دنیا افزایش داد و اینکه میگویید هم اکنون اسلام در غرب و سایر جاها رو به گسترش است (با فرض قبول از طرف من) بخش بزرگ آن به اتکای همانهاست که پدرانشان با شمشیر مسلمان گشتند. این یعنی نیروی بیشتر برای اقدام بیشتر که مثلا شینتو ندارد ولی مسیحیت و اسلام دارند. دیگر اینکه شما اسلام یا هسته درونی اسلام را در طول سدهها یک جور و بدون تغییر در نظر میگیرید و احتمالن معتقدید که همان هسته هم به مثلا مالزی یا غرب گسترش مییابد. این را مثلا من قبول ندارم و شما باید (حالا نه لزوما در اینجا) انرا ثابت کنید. در ثانی هستهای که شما میگویید فقط و فقط میتواند قرآن باشد، چون الله تنها آسیب نرسیدن آنرا به شما وعده داده و نه چیز دیگر. ولی آیا مثلا اشعار مولوی هم بخشی از آن اسلامی که به سایر جاها میرود نیست؟ آیا هر مسلمان فرهنگ خود را هم به فردی که میخواهد مسلمان کند منتقل نمینماید و آن نو مسلمان احتمالا از آن فرهنگ هم خوشش نیامده بجای اینکه فقط و فقط آن هسته اصلی اسلام باعث مسلمان شدنش شده باشد؟ یا موارد دیگر. اگر هم باور دارید که مولوی و فرهنگ مسلمانان همان فرهنگ اسلام است (که نیست) باید آنرا هم ثابت کنید.
در هر حال بحث خوبی بود. سپاس از همه.
به عبارت دیگر ما دستکم یک مدرک برای دزد بودن دزد داریم (مردم ایران برای علی و حسن و حسین دعوتنامه نفرستاده بودند) ولی شما به اتکای هزاران مدرک دیگر میخواهید ثابت کنید که وی آدم خوبی بوده و دزد نیست. یک و هزار را برای این گفتم که موضوع روشن شود و الا میدانیم که اینطور نیست.
خدانگهدار همه.
تعصبات شما نسبت به عقایدتان برای من مورد احترام است ولی لطفا آنرا به علم بسط ندهید.
موفق باشید.
سلام بر شما
نوح پیامبر همان جمشید جم ما است ابراهیم همان زردشت ما است م ابراهیم اریائی است و زبان اوهم سریانی بوده است و وهیچ ربطی به عرب ندارد اعراب قبل از اینکهابراهیم فرزند خود اسماعیل و همسرش هاجر را در بیابان مکه بگذارد در یمن زندگی می کردند و برای تجارت به عراق و شام مسافرت می کردند و عرب ها سمی نژاد هستند و یهود نیز اچون از فرزندان ابرهیم هستند اریائی می باشند اما ابرایه پدر معنوی اهل حق است نه اینکه او اریائی است پدر اریائی ها باشد این پدری که در قران امده ربطی به نژاد ندارد ارتباط عقیده تی و دینی است و عرب ها هیچ ربطی به ابراهیم زردشت پیامبر اریائی ندارند در این ادرس می توانید مطالعه کنید http://mpmdtv2.blogspot.com/2011/04/blog-post_20.htmlدر نتیجه محمد هم ایرانی است
http://mpmtdbhm.blogspot.com/در این ادرس خدای واحد و دین واحد را با پنج پیامبر برای دین واحد و قانون هستی که خداوند جهان بر پایه ان خلق کرده و اثبات خداوند تکینگی را که علم فیزک بیان می کند را بخوانید و نقد کنید پیدایش نوروز را هم بخوانید و محمد پیامبر ایرانی هم بخوانید همه پیامبران اریائی هستند
7- خدا کیست یا چسیت ?
در ادرسhttp://mpmdtv2.blogspot.com/2011_03_01_archive.html زیر بخوانید
سلام یر همه کسانی که اینجا نظر دادن. دوستان مخالف اسلام بدونن بحث هایی که انجام میدید باید با اهل معرفت و دانش باشه نه با انسانهای معتقد. کسی که اعتقاد داره دارای اندیشه اسلوب مند نیست. اونها چیزی را قبول کردن بعد دنبال اثبات میرن. کاری که شما میکنید اینه که اگه برادران مسلمان هر وقت یکی از ما رو دیدن هوس بهشت بکنن و به ما اسیبی برسونن. به نظر من بهتره که روش فکر کردن به اونها یاد داد.اما دوستان مسلمان من یک کرد سنی و حافظ قران هستم. (بودم) قران رو بارها و بارها به چهار زبان عربی فارسی کردی و انگلیسی خوندم. اما متاسفانه ترجمه های فارسی اون کلا عوض شدن. بهترین ترجمه قران فارسی و تفسیر مربوط به آقای ابوالفتوح رازی هستش. فکر کنم 800 سال پیش ترجمه شده باشه. کاملا با متن عربی هم خوانی دارد.اسلام واقعی پیامبر الان دقیقا در عربستان و توسط سلفی ها و وهابی ها اجرا میشود. باقی مذاهی اهل سنت فقط نقش آماده سازی اسلام برای پذیرش اونو توسط مردم رو به عهده داشتن. در واقع مداهب اسلامی اسلام واقعی رو تحریف کردن. چه شیعه و چه سنی. امیدوارم روزی انئیشه چراغ راه ما شود.دوستن مسلمان دقت کنن که همه اینجا خودشونو ناشناس معرفی میکنند. به نظرم دلیلش رو خودتون میدومید. ترس ترس ترس . چرا باید بترسیم؟؟؟؟؟؟
با سپاس از نویسنده وبلاگ وتشکر از روزبه وپارسای گرامی وهمچنین سید مومن سفسطه گر!!از مبحث بسیار آموزنده تان
امیدوارم هرکجا که هستید شادو سلامت باشید
درضمن
بیان این نکته جالب است که پدوفیلی محمد مربوط ومختص به عایشه نمیشد
علاقه شدید وعجیب محمد به دحیه کلبی این پسر زیبای عرب رانیز باید جز بیماری جنسی او به حساب آورد
با درود / این سوره ۱۴۳ است و نه ۱۴۲ وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (بقره/142 ) و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را كه بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم هر چند جز بر كسانى كه الله هدايت[شان] كرده سخت گران بود و الله بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا الله [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.................. و ترجمه آیتی >>> آرى چنين است كه شما را بهترين امّتها گردانيديم تا بر مردمان گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و آن قبلهاى را كه رو به روى آن مىايستادى دگرگون نكرديم، جز بدان سبب كه آنان را كه از پيامبر پيروى مىكنند از آنان كه مخالفت مىورزند بازشناسيم. هر چند كه اين امر جز بر هدايتيافتگان دشوار مىنمود. خدا ايمان شما را تباه نمىكند، او بر مردمان مهربان و بخشاينده است...... بنظر بنده اینجا منظور از وسطأ .. یعنی در مرکز و بهترین قوم بشری ،نژاد پرستی واضح ... بهروز باشید .
چرا این سه پیامبر در پست ترین زمان تمدن و بدترین نقطه دنیا آمدند. هیجیک در کشورهای متمدن مثل یونان، ایران، ایتالیا، چین و هند ظهور نکردند. آیا روشن نیست انسانهای متمدن این شیادان را باور نمیکردند. آنها مجبور شدند که دروغهایشانرا برای نفهمها و بی خردان شایع کنند.
درود بر شما، همین دیدگاههای روحیه بخش شماست که سبب میشود من علیرغم مشکلات بسیار زیاد و ریسکی که خودت خوب میدانی این کار برای من به همراه دارد مینویسم؛ از جنبههای ناگفتهی این دین مینویسم و خواهم نوشت.
اما در موردی که فرمودید، راستش مقالات زیادی در مورد شهوترانی محمد در اینجا وجود دارد، کاشکی میفرمودید که در چه رابطهای بود، شاید این باشد:
http://iran000.blogspot.dk/2010/07/blog-post_6173.html
پاینده و پیروز باشید!
بااين دروغاتون ميخواييد به كجابرسيد رفتيد چندتامغاله ازاينور واونورسرچ كرديد تواين سايت نوشتيدكه چي يكي ميگه قران تحريف شده يكي ميگه حضرت محمد بامسيحيا نشسته بود اسلام اونها به حضرت محمدياد دادند درحتلي كه قران گفته انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون ودر ايه ديگه ميگه هوالذي انزل عليك الكتاب منه ايات محكمات هن ام الكتاب واخرمتشابهات فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ماتشابه منه ابتغاء الفتنه وابتغاءتاويله ومايعلم تاويله الاالله والراسخون في العلم يقولون امنابه كل من عند ربناومايذكرالااولوالالباب ايه هفت ال عمران الان بااين حرفات ميخواي ثابت كني كه اسلام وكلام خدا دروغ است اگه خداروقبول داري كه شك ميكنم لابدهم كل پيامبران روقبول نداري درضمن ماتمام انبيا روقبول داريم واديان الهي الان تووامثال خودت ميخواي خودت روگول بزني ياامت يك مليارد وششصدميليونتلان خودت گمراهي به جهنم ميخواي مردم روگمراه كني فك ميكني باين حرفاتمردم روگمراه كني يه مقاله نميدونم ازكجااوردي نوشتي ميخواي مردم روگول بزني به اين خدا هزارسال هم بنويسي اوني كه واقعا مسلمان هست رونميتوني گمراه كني الله يهدي من يشاءويضل من يشاء بچه مسئله دين هست نه بازي فوتبال كه مخمون روبزني درضمن توايران چندتاقوميت داريم كرد..بلوچ.عرب..ترك به اسم اسلام باهاتون هستند بااينكه ميدونيم ظاهرا اسلام هستند وهيچيك ازقوانين اسلامي رواجرا نميكنند بااينكه ميدونيم تشيع يك دين ساختگيه ولي بازهم ساكت هستم ولي به همين الله كه قبولش نداريد اگه تسلام نبود ايران هم اين ايران نبود
ارسال یک نظر