بهترین راه مبارزه با این رژیم ددمنش، مبارزه با ایدهای است که رژیم اسلامی با تکیه بر آن بر میهنمان حکومت مینماید، بسیاری از مردم نه تنها به این تفکرات اعتقادی ندارند، بلکه در صورت آگاهی، به یقین از چنین عقیدهای دوری خواهند جست.
آیا میدانید که اسلام هر مخالف را فتنهگر مینماد و در قرآن به صراحت بیان شده که تجاوز بر چنین افراد ظالمی رواست؟:
"وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره/193) و آنان را بکشید تا ديگر فتنهاى نباشد و دين مخصوص الله گردد پس اگر دست برداشتند(از کفر) تجاوز جز بر ظالمان روا نيست")
آیا میدانید هر کسی که علنا با الله به مخالفت بپردازد محارب و جرم او زیر شکنجه مردن است؟:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33) سزاى كسانى كه با الله و پيامبرش محاربه مینمایند و در زمين به فساد مىكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
آیا میتوان با تجاوز جنسی مبارزه نمود و در عین حال مردم را از نقد عقیدهای که به صراحت مجوز این کار را به زنان و دختران دگراندیش داده است محروم نمود؟:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (نساء/24) و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را كه مالك (آنها در جنگ)شدهايد، اينها احكامي است كه الله بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (زنانی که در جنگ به غنیمت گرفته اید) در صورتی برای شما حلال است كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالي كه پاكدامن باشيد و از زنا خودداري نماييد, پس هنگامیکه از آنها بهره بردید واجب است که مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كردهايد بعد از تعيين مهر، الله دانا و حكيم است. (شرح مفصل)
آیا منطقی است که برای دمکراسی مبارزه نمود و در عین حال نقد تفکری را تابو دانست که با صدای بلند دستور به کشتن کسانی میدهد که از آنان با عنوان کفار یاد میکند؟:
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" (توبه/29 )و کسانی از اهل كتاب(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشتهی الله و فرستادهاش را حرام نمىگيرند و به دين حق نمیگروند، (با آنها ) بجنگید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
(شرح مفصل)
آیا منطقی است که ایدهای بر کشورمان حاکم باشد که غیر مسلمانان را در ردیف مدفوع و جزء نجاسات بداند؟
آیا میدانید ریشهی این تنفر در کجاست؟:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيم ( توبه/28) اى مؤمنان همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسالشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از [ركود تجارت و] تنگدستى مىترسيد، پس در آینده ی نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است.
ای جوان تحصیل کردهی میهنم، آیا وظیفهی تو روشنگری همین مردم نیست؟
آیا میدانی که اگر تو به خرافات و چنین ایدههائی احترام بگذارید، من عامهی نوعی در اعتقاداتم راسختر خواهم شد؟
چرا مردم را از نقد دین محروم می نمائیم؟
آیا باز هم باید از مراجعی که با نیرنگ از من و شما پول می گیرند تا بجایمان در این دین تفکر نماید، تقلید نمائیم؟
آیا به خود اندیشیدهاید که یکی از دلایل ناکامی تمام جنبشهای مردمی که از صد سال پیش در ایران آغاز شده است، ربودن رهبری جنبش توسط کسانی است که خود را متعلق به عالم بالا و روحانی میدانند؟
آیا باید همچنان آخوند را روحانی نامید؟
آیا درست است که من و شما را به نماز در مسجد دعوت نمایند، اما همین نماز خواندن شغلی برای آنها باشد؟
آیا با خود اندیشیدهاید که دلیل ثواب دانستن زدن بر سر و سینه در محرم و غیر و ذالک تنها و تنها جیب آخوند است؟
آیا میخواهید همچنان به تفکری احترام بگذارم که کارخانههای تولید نفرت به نام حوزه را در جای جای میهنم درست نمایند تا به وسیلهی آنها بذر کینه را در جامعه پخش کنند؟
چرا باید از نقد دین هراسان شد؟پس:
برای رسیدن به دمکراسی راهی جز نقد دین و شکستن تابوهای دینی که در واقع پوششی هستند برای جنایت وجود ندارد.
و چرا از انقلاب کور 57 درس نمیگیریم؟
آیا میدانید که اسلام هر مخالف را فتنهگر مینماد و در قرآن به صراحت بیان شده که تجاوز بر چنین افراد ظالمی رواست؟:
"وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره/193) و آنان را بکشید تا ديگر فتنهاى نباشد و دين مخصوص الله گردد پس اگر دست برداشتند(از کفر) تجاوز جز بر ظالمان روا نيست")
آیا میدانید هر کسی که علنا با الله به مخالفت بپردازد محارب و جرم او زیر شکنجه مردن است؟:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33) سزاى كسانى كه با الله و پيامبرش محاربه مینمایند و در زمين به فساد مىكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
آیا میتوان با تجاوز جنسی مبارزه نمود و در عین حال مردم را از نقد عقیدهای که به صراحت مجوز این کار را به زنان و دختران دگراندیش داده است محروم نمود؟:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (نساء/24) و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را كه مالك (آنها در جنگ)شدهايد، اينها احكامي است كه الله بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (زنانی که در جنگ به غنیمت گرفته اید) در صورتی برای شما حلال است كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالي كه پاكدامن باشيد و از زنا خودداري نماييد, پس هنگامیکه از آنها بهره بردید واجب است که مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كردهايد بعد از تعيين مهر، الله دانا و حكيم است. (شرح مفصل)
آیا منطقی است که برای دمکراسی مبارزه نمود و در عین حال نقد تفکری را تابو دانست که با صدای بلند دستور به کشتن کسانی میدهد که از آنان با عنوان کفار یاد میکند؟:
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" (توبه/29 )و کسانی از اهل كتاب(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشتهی الله و فرستادهاش را حرام نمىگيرند و به دين حق نمیگروند، (با آنها ) بجنگید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
(شرح مفصل)
آیا منطقی است که ایدهای بر کشورمان حاکم باشد که غیر مسلمانان را در ردیف مدفوع و جزء نجاسات بداند؟
آیا میدانید ریشهی این تنفر در کجاست؟:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيم ( توبه/28) اى مؤمنان همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسالشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از [ركود تجارت و] تنگدستى مىترسيد، پس در آینده ی نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است.
ای جوان تحصیل کردهی میهنم، آیا وظیفهی تو روشنگری همین مردم نیست؟
آیا میدانی که اگر تو به خرافات و چنین ایدههائی احترام بگذارید، من عامهی نوعی در اعتقاداتم راسختر خواهم شد؟
چرا مردم را از نقد دین محروم می نمائیم؟
آیا باز هم باید از مراجعی که با نیرنگ از من و شما پول می گیرند تا بجایمان در این دین تفکر نماید، تقلید نمائیم؟
آیا به خود اندیشیدهاید که یکی از دلایل ناکامی تمام جنبشهای مردمی که از صد سال پیش در ایران آغاز شده است، ربودن رهبری جنبش توسط کسانی است که خود را متعلق به عالم بالا و روحانی میدانند؟
آیا باید همچنان آخوند را روحانی نامید؟
آیا درست است که من و شما را به نماز در مسجد دعوت نمایند، اما همین نماز خواندن شغلی برای آنها باشد؟
آیا با خود اندیشیدهاید که دلیل ثواب دانستن زدن بر سر و سینه در محرم و غیر و ذالک تنها و تنها جیب آخوند است؟
آیا میخواهید همچنان به تفکری احترام بگذارم که کارخانههای تولید نفرت به نام حوزه را در جای جای میهنم درست نمایند تا به وسیلهی آنها بذر کینه را در جامعه پخش کنند؟
چرا باید از نقد دین هراسان شد؟پس:
برای رسیدن به دمکراسی راهی جز نقد دین و شکستن تابوهای دینی که در واقع پوششی هستند برای جنایت وجود ندارد.
و چرا از انقلاب کور 57 درس نمیگیریم؟
۶ نظر:
به هر حال هر ایدئولوژی بعد از تمامی شعارهایش در جامعه نتیجه عملی نیز به همراه خواهد داشت که شما در پستهای گوناگون و از زوایای مختلف به این نتایج پرداخته اید. نکته جالب این جاست که کمتر نظر مخالف در این گونه پستهای وبلاگ شما می بینم که من را به نتیجه جالبی سوق می دهد. علیرغم همه توجیهاتی که دوستان مختلف در مورد موضوعات گوناگون با هر عقیده ای ارائه می دهند، در مورد اینکه نتیجه اسلام در ایران امروز فاجعه بار است اتفاق نظر وجود دارد. این فاجعه به حدی عمیق است که عده زیادی اصرار بر عدم تطابق اسلام حکومتی و اسلام راستین!! دارند. این وسوسه همیشگی ملل مسلمان در طول تاریخ بوده که اسلام بی عیب است و هر چه هست از عدم وجود قوه اجرائی اسلامی در جوامع مسلمان است ولی تجربه تلخ 30 ساله ما به وضوح خلاف این را نشان می دهد.
امید که با تکیه بر این نقطه مشترک و خواست عمومی سکولاریسم با هزینه کمتری به عمر این سیاهی در ایران پایان دهیم.
روزبه،
ما كشوری جهان سوم هستیم با ایرادات فراوان. مثلا قانون گریزیم و اقوام دیگر را مسخره می كنیم. به جای انجام كار به صورت بنیادی دنبال میان بر می گردیم. خیلی گرم خو و عصبانی هستیم. در عین حال آن قدر دل رحمیم كه طاقت مجازات قانون شكنان را هم نداریم. بیش از اندازه خضوع می كنیم و استراتژیك فكر نمی كنیم. از یك سو به اخلاق در حد ایده آل ایمان داریم و از طرف دیگر نمی توانیم آن را عملی كنیم. از همه انتظار داریم ولی خودمان پای عمل لنگیم. خیلی احساسی هستیم و كمتر عقلی فكر می كنیم.
می توان همه اینها را به اسلام ربط دهید و خیال خود را راحت كرد كه جز مبارزه با رژیم و مذهب رسمی راه دیگری نیست. یا اینكه راه سخت تر اصلاح فرهنگی را در پیش گرفت.
دوستی داشتم كه می گفت سازش با دیكتاتور بد است و نمی خواست به ایران برگردد تا دانشی كه در این سالها در غرب فراگرفته بود در كشورش گسترش دهد. به او گفتم دكتر حسابی به ایران رفت؛ از رضا خان پهلوی پول گرفت؛ بعد دانشگاهی ساخت كه بعد از چند دهه بنیاد سلطنت پهلوی را لرزاند.
Kazemita
من مبارزه با جهل را هدف اصلی می دانم و ریشه بسیاری از نادانی ها و خرافه پرستی های امروز ما همین اسلام است. اسلام دینی نیست که هدفش تنها قلوب انسانها باشد. تعریف اسلام بدون حکومت اسلامی را از دید این دین شما بهتر از بنده می دانید. اسلام دینی نیست که تخمل نقد داشته باشد. دین پذیرش آرای مخالف نیست. تحمل اندیشه مخالف را ندارد. اسلام تمامیت خواهی در همه عرصه های زندگی بشر دارد و بر خلاف ادعایش برای هدایت بشر، عامل بسیاری گرفتاری های اجتماعی امروز است و به قول عبیدزاکانی: اسلام دینی است آزادمدار که چون در آن وارد شوی سر آلتت را ببرند و چو از آن خارج شوی سر خودت را.
مبارزه با جهل البته كاری است پسندیده و لازم و من حرفی در مورد آن ندارم. ولی اینكه می فرمایید پذیرش آرای مخالف در دین اسلام نیست و اسلام بدون حكومت اسلامی غیر قابل تصور است حرفی است قابل تامل. چرا كه تا پیش از انقلاب حكومت توسط علمای دین اداره نمی شد. در مورد تحمل آرای مخالف هم به جمهوری اسلامی نگاه نكنید؛ به كتابهایی كه قبل از انقلاب چاپ می شد بنگرید كه از همه رنگ بودند. یا به مناظرات ایدیولوژیكی كه در زمان خلافت عباسی بین مسلمانان و خدا ناباوران -حتی در حضور خود خلیفه- انجام می شد.
"چرا كه تا پیش از انقلاب حكومت توسط علمای دین اداره نمی شد." ولی همیشه تلاش در جهت آن بود. کما اینکه در اولین فرصت خمینی با خدعه اسلامی انقلاب را کاملا دینی نامید.
"در مورد تحمل آرای مخالف هم به جمهوری اسلامی نگاه نكنید؛ به كتابهایی كه قبل از انقلاب چاپ می شد بنگرید كه از همه رنگ بودند." جالب است چیزهای حکومت قبلی مثل آزادی بیان را از اسلام میدانید؟
البته این عادت مسلمانان است که نکات مثبت فرهنگها و حکومتهای دیگر را از آن خود بدانند و دلیل آن ساده است و همان که گفتم. اسلام دین است که در یک دست شکشیر دارد و در یک دست قرآن! نکند این از دظر شما آزادی بیان است؟؟!!
-"البته این عادت مسلمانان است که نکات مثبت فرهنگها و حکومتهای دیگر را از آن خود بدانند "
اینكه در حضور خلیفه مناظرات ایدیولوژیكی بین مسلمانان و خدا ناباورانانجام می شد.این را كه دیگر از "فرهنگها"ی مدرن یاد نگرفتند مسلمانان؟ یا شاید هم گرفتند و ما نمی دانیم.
-" همیشه تلاش در جهت آن بود. کما اینکه در اولین فرصت خمینی با خدعه اسلامی انقلاب را کاملا دینی نامید"
تئوری ولایت فقیه خیلی جدید است. مربوط به قرن بیستم. لطفا تعصبات خود را نسبت به حكومت فعلی ایران به كل تاریخ اسلام تعمیم ندهید.اگر سندی دارید بی زحمت رو كنید.
ارسال یک نظر