ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۳ مهر ۲, چهارشنبه

داستان تسبیح کردن یونس در شکم ماهی و رشد کدو بالای سرش!

   تقدیم به محسن امیر ارصلانی، کسی که به خاطر نپذیرفتن زندگی یونس در شکم ماهی توسط داعشان ایران اعدام شد.
 داستان یونس یکی از خرافات قرآنی است، آن گونه که در روایات اسلامی گفته شده، او سالیان زیادی را در میان قوم خویش به تبلیغ الله و ترغیب آنان به بندگی کردن گذرانید و تنها دو یا سه نفر بیشتر به او ایمان نیاوردند؛ وی از دست آنان ناراحت گردید و الله هم به او اطلاع داد که قرار است قومش را دچار عذاب گرداند، وی ایشان را ترک نمود و به سراغ کشتی  که پر از مسافر بود رفت.
      در این داستان گفته نشده که یونس قصد رفتن به کجا را داشت؛ او از آنان خواهش نمود که وی را همراه خود ببرند، هنگامی که کشتی به میان دریا رسید، ماهی بزرگی در حالی که گرسنه و دهنش باز بود جلوشان پدیدار گردید؛ مسافران قرعه‌کشی کردند و قرعه به نام یونس می‌افتد تا به دریا انداخته و خوراک ماهی شود؛ در این داستان علاوه بر اینکه گفته شده یونس مدتی را در شکم ماهی گذرانید و در آنجا به عبادت الله مشغول بود، بیان شده پس از این که الله او را از تسبیح کنندگان خویش یافت، وی را در بیابانی کاملا خشک رها نمود، شدت این خشکی تا بدانجا بود که الله مجبور شد  بالای سر یونس کدوئی برویاند، شرح داستان به نقل از قرآن:
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ(صافات/139) و یقینا یونس از فرستادگان (پیامبران) بود.
   إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (صافات/140) هنگامی که او به کشتی پر (از مسافر) فرار کرد.
    فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ (صافات/141) پس قرعه کشی کردند و او از بدشانسان بود.
   فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ (صافات/142) پس ماهی او را لقمه کرد و او سرزنش گر (خویش) بود.
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ (صافات/143) اگر از تسبیح کنندگان نبود. 
   لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(صافات/144) تا روزی که برانگیخته می‌شوند (قیامت) در شکمش می‌ماند.
    فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ (صافات/145) در حالی که بیمار بود در بیابان خشک افنکدیم.
 وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ (صافات/146)  و بالای سرش کدوئی رویانیدیم. (1)
   این کدو همان نعمت پروردگار بود؛ زیرا شدت حشکی در آن بیابان تا بدانجا بود که امکان روئیده شدن کدو هیچ جا نبود جر بالای سر یونس:
   لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ (قلم/ 49) و اگر نعمت پروردگارش به او نمی‌رسید در بیابان خشک نکوهش شده می‌افتاد.
الله در اینجا یادش رفته که از چگونگی آب خوردن یونس نام ببرد.
یونس درمانده مرتبا الله را صدا می‌زد:
    وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبیاء/ 87) و ذوالنون (یونس) هنگامی که خشمگین رفت و گمان کرد که هرگز بر او (سخت) نمی‌گيريم و در تاريکی ندا داد "هيچ خدايی جز تو نيست، تو پاکی ومن از ستمکاران هستم.
    فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ (انبیاء/ 88) و دعایش را پذیرفتیم و نجاتش دادیم و همچنین مؤمنین را نجات می‌دهیم.
  فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (قلم/ 50) پس پروردگارش او را نجات و او را از نیکوکاران قرار داد.
   علت فرار یونس، آگاهی او از تصمیم الله بر نابودی قومش بود که بعدا الله در تصمیمش تجدید نظر نمود، البته الله سابقه دارد که پس از شناخت مردم حکمش را تغییر دهد:
    فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ (یونس/ 98)  چرا مردم هيچ روستائی  هنگامی که ايمانشان به آنان سود می‌داد، ايمان نياوردند مگر قوم يونس که چون ايمان آوردند، عذاب خواری در دنيا را از ایشان برداشتيم و تا هنگامی که زمان مرگشان فرا رسيد از زندگی بهره مندشان نمودیم.
   نکته جالب دیگر این داستان، این است که الله نمی‌داند تعداد ایمان آوردندگان به یونس چند نفر است! صد هزار نفر یا بیشتر از صد هزار! 
 و أَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (صافات/147) و او را به سوی 100،000 نفر و یا بیشتر فرستادیم.
  فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ (صافات/148) پس ایمان آوردند و تا مدتی به ایشان نعمت دادیم.
   جالب اینجاست که محمد از قول الله یونس را سرزنش می‌کند به خودش می‌گوید تو مانند یونس نباش:
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ  (قلم/48) در برابر فرمان پروردگارت شکیبا باش و مانند صاحب ماهی مباش که با دلی دردناک (الله) را ندا کرد.

   اگر دقت کرده  باشید، قرآن این داستان را بیشتر در سوره صافات بیان کرده است و تا آیه 148 ادامه دارد، اما به ناگاه گردآوردندگان قرآن داستان را کاملا عوض می‌کنند:
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (صافات/149) از ایشان استفتا کن که ایات ایا برای خودشان پسر می‌خواهند و برای الله دختر.
 أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ (صافات/150) ایا ما فرشتگان را دختر افریدم و اینان گواه بودند؟
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ (صافات/152) دختر را بر پسر ترجیح داد؟
شرح ماجرای شیطان نامیدن زن توسط الله
========================================
 (1) ترجمه محمد مهدی فولادوند:
و بر بالاى (سر) او درختى از (نوع) كدوبُن رويانيديم.
 ترجمه مشکینی:
 و بر بالاى سر او بوته‏اى از نوع كدو (يا موز يا انجير) رويانيديم.
ترجمه مجتبوی:
  و بر (سر) او كدوبنى رويانيديم. 
ترجمه بهرام‌پور:
 و بر بالاى (سر) او بوته كدويى رويانديم.
ترجمه خرمشاهی:
 و بر سر او (براى سايه افكنى‏) گياهى از قسم كدو رويانديم‏.
 .................................................................................
   در روایات مختلف اسلامی گفته شده که یونس اهل نینوا در عراق کنونی است، از نینوا تا نزدیک ترین دریا (دریای سیاه، مدیترانه و یا خلیج فارس) فاصله زیادی است، قرآن در این زمینه که یونس چند روز راهپیمائی کرد تا به دریا رسید، سکوت کرده است؛ همچنین او سوار کشتی شده و در میان دریاست که ماهی او را می‌بلعد،  پرسش: 
ماهی کجا و در کدامین بیابان کاملا خشک او را رها کرد؟ 
یونس چگونه توانست راه سرزمین نینوا را دوباره پیدا کند؟
   البته اینکه او چگونه در شکم ماهی تنفس می‌کرد و چه می‌خورد، بحثی است جدا که وارد آن نمی‌شویم.  
 اگر گفته شود که معجزه بود، پس این همه داستان بافی برای چیست، همان مرحله اول بگویند کل داستان غیر علمی و معجزه است، به اصطلاح قال قضیه رو بکَنند.
  يونس النبی ابن متى صاحب الحوت الذی بعث إلى أهل نينوى... (تفسیر المیزان/ جلد 14/ صفحه 314)
بعث الله يونس عليه السلام إلى أهل نينوى من أرض الموصل... (البدایه و النهایه/ ابن کثیر/ جلد 1/ صفحه 267 - فتح الباری فی شرح صحیح البخاری/ جلد 6/ صفحه 325)
 حدثنی الحارث قال حدثنا الحسن الأشيب قال سمعت أبا هلال محمد بن سليم قال حدثنا شهر بن حوشب قال أتاه جبريل عليه السلام يعنى يونس و قال انطلق الى اهل نينوى... (التاریخ الطبری/ جلد 1/ صفحه 458)

۱۳۹۳ شهریور ۱۹, چهارشنبه

محمد: بهشت زیر سایه شمشیر است.

محمد از قول الله مردم را به جنگ تشویق می‌کند:
  يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ (انفال/ 65) ای پيامبر، مؤمنان را به جنگ تحریک کن ،  اگر از شما بيست نفر شکیبا باشند بر دويست نفر چیره خواهند شد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران چیره می شوند؛ زيرا آنان گروهی کوته فکرند.
   نکته‌ی دیگری که در آیه بالا وجود دارد، حساب و کتاب ریاضی الله است، برای اینکه تأکید کند من ریاضی را به خوبی بلدم، بار اول 20 را در 10 ضرب کرده و بار دوم 100را در 10 و در هر دو بار پاسخ درستی داده است!
و می‌گوید که الله جان شما را می‌خرد تا بهشت را تقدیم کند:
    إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/ 111) الله از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد، تا بهشت برای ایشان باشد؛ در راه الله می‌جنگند، پس (چه) بکشند يا کشته شوند وعده‌ای حقی که الله در تورات وانجيل و قرآن داده است  و چه کسی بهتر ازالله به پیمان خود وفا خواهد کرد؟ به این خريد و فروشی که کرده‌ايد شاد باشيد که شادکامی بزرگی است.
 و الله کسانی که در صفوفی محکم در راهش بجنگند را دوست دارد:
   إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ (صف/ 4) الله کسانی که در راهش در صفی سرب‌مانند، می‌جنگند را دوست دارد.
    و این راه، وظیفه‌‍‌ی همه مسلمین است؛ وظیفه‌ای که کسی نمی‌تواند الله را فریب دهد، زیرا او شنوای داناست:
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (یقره/ 244) در راه الله بجنگید و بدانيد که الله شنوا و داناست.
   گرچه ممکن است برخی از انسانها از این واجب اسلامی نفرت داشته باشند؛ ولی باید بدانند که در این تنففر خیری است: 
   كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/ 216) جنگ بر شما واجب شد در حالی که از آن متنفرید، چه بسا چیزی که از آن متنفر باشید در آن خير شما باشد و چه بسا چيزی را دوست بدارید آن برايتان شر باشد، الله می‌داند و شما نمی‌دانيد.
   مسلمانی که در راه الله بجنگد، دارای درجاتی بسیار بالاتر از کسی است که نمی‌جنگد و کسی که توانائی جنگیدن را ندارد، باید با مال خویش به مجاهدان یاری رساند:
   لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا (نساء/95) مؤمنانی که بدون هيچ رنجی  از جنگیدن خوداری می‌کنند با کسانی که با مال و جان خويش در راه الله جهاد می کنند برابر نيستند؛ الله کسانی را که با مال و جان خويش جهاد می‌کنند بر آنان که از جنگیدن خودداری می‌کنند با درجتی برتری داده است و الله همه را وعده‌های خوبی داده است و مجاهدان را بر آنها که از جهاد روی گردانند با مزد زیادی برتری داده است.
محمد برای اینکه شدت ثواب جنگیدن و کشتن در راه الله را گوشزد کند می‌گوید:
بهشت زیرا سایه شمشیر است. (جامع الاحادیث الشیعه/ ایت الله بروجردی/ جلد 13/ صفحه 14 - الامثال فی تفسیر کتاب الله المنزل/ آیت الله مکارم شیرازی/ جلد 2/ صفحه 784 - المستدرک/ حاکم نیشابوری/ جلد 2/ صفحه 78 ) (1)
و رسول الله فرمود: دروازه‌های بهشت زیر سایه‌ی شمشیرهاست. (صحیح مسلم/ جلد 6 / صفحه 45 - صحیح البخاری / کتاب الجهاد/ باب الجنه تحت بارقه السیوف {جلد 3/ صفحه 208}) (2)

یرای دیدن مراحل واجب شدن جهاد، اینجا را کلیک کنید.
=====================================

(1) الجنه تحت ظلال السيوف.
 (2) قال رسول الله صلى الله عليه و سلم،"ان أبواب الجنه تحت ظلال السيوف".

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

محمد: جنس عرب بر سایر انسانها برتری دارد

الله عرب را برتری داد
 رسول الله (ص) فرمود:
     همانا الله عرب را برگزید و از میان ایشان کنانه یا انگونه که گفت نضر بن کنانه را، سپس از میان ایشان بنی هاشم را برگزید، سپس مرا از میان بنی هاشم انتخاب نمود. (سنن کبری / بیهقی / جلد 7 / صفحه 134 -  طبقات کبری / ابن سعد / جلد 1 / صفحه 20) (1)
 همچنین محمد می‌گوید که عرب را به سه دلیل دوست بدارید: به خاطر اینکه من عربم و قرآن به زبان عربی ست و زبان بهشتیان هم عربی است. (المستدرک/ حاکم نیشابوری/ جلد 4/ صفحه 87 - تفسیر آلوسی/ جلد 12 / صفحه 173 - درالمنثور/ سیوطی/ جلد 4/ صفحه 3 - تفسیر قرطبی/ جلد 1 / صفحه 23 - میزان الاعتدال / ذهبی / جلد 3/ صفحه 103) (2)
محمد: کسی که عرب را دوست بدارد مرا دوست داشته است.
   همانا الله عزوجل 7 آسمان را آفرید و طبقه بالائی‌ آن را برای مسکنش انتخاب نمود و هر کسی که خواست در آسمانهایش ساکن کرد و فرزندان آدم را از میان مخلوقاتش برگزید و از میان فرزندان آدم، عرب را انتخاب کرد و از میان عرب مضر ( یکی از قبائل اصلی عرب) را و از میان مضر قریش را برگرید و از میان قریش بنی هاشم را و از میان بنی هاشم مرا انتخاب نمود، من از میان بهترین‌ها در بهترین‌ها هستم؛ پس کسی که عرب را دوست بدارد مرا دوست داشته است و کسی که بغض عرب را داشته باشد بغض مرا دارد. (مجمع الزوائد / الهیثمی / جلد 8 / صفحه 215 - البدایه و النهایه / ابن کثیر / جلد 2 / صفحه 316 - المعجم الکبیر / طبرانی / جلد 12 / صفحه 348 ) (3) و حدیث مشابه در سنن کبری / بیهقی / جلد 7 / صفحه 134 -  طبقات کبری / ابن سعد / جلد 1 / صفحه 20 (4) و در بحار الانوار / جلد 93 / صفحه 373 (5)
 رسول الله (ص) فرمود " همانا الله از میان فرزندان ابراهیم اسماعیل را برگزید و از میان فرزندان اسماعیل کنانه را و از میان فرزندان کنانه قریش را و از میان قریش فرزندان هاشم را و مرا از میان فرزندان هاشم انتخاب نمود.  (صحیح مسلم / کتاب الفضائل / باب فضل نسب النبی  - سنن الترمذی / جلد 5 / صفحه 243 - البدایه و النهایه / جلد 2 / صفحه 315 - فتح الباری فی الشرح صحیح البخاری / جلد 6 / صفحه 384 - الطبقات الکبری / ابن سعد /  جلد 1 / صفحه 20 -  سنن الکبری / بیهقی / جلد 7 / صفحه 134 - الامالی / شیخ طوسی / صفحه 246 ) (6)
   علی ابن ابی‌طالب گفت که همانا رسول الله (ص) فرمود: الله زمین را به دو بخش تقسیم نمود، پس مرا در بخش خوبش قرار داد؛ سپس آن نیمه را به 3 بخش تقسیم نمود و من در یک سوم خوبش بودم، سپس از میان مردم عرب را برگزید، سپس از میان عرب قریش را، سپس از میان قریش فرزندان هاشم را سپس از میان فرزندان هاشم فرزندان عبدالمطلب را انتخاب نمود سپس از میان بنی عبدالمطلب مرا برگزید.  ( الدر المنثور / سیوطی / جلد 3 / صفحه 295 ) (7)
   رسول الله (ص) فرمود: از زمانی که از کمر آدم خارج شدم هرگز کسی که من از او پدید آمدم سرکشی نکرد و همیشه جزء بزرگان بودم تا ابنکه از میان بهترین های عرب هاشم و زهره  خارج شدم. ( درالمنثور / سیوطی / جلد 3 / صفحه 295) (8)
محمد از قول الله در حدیث قدسی: ای اعراب، اگر به  پیامبرتان ایمان نیاورید، شما را به سایر مردم تبدیل می‌کنم.(تفسیر ابن کثیر/ جلد 1 / صفحه 398 - مسند احمد / جلد 4 / صفحه  102 (9) - بحار الانوار / جلد 64 / صفحه  168 (10) )
محمد: کلمه‌ای عربی را به شما یاد می‌دهم که هم حاکم غیر عرب شوید و هم پادشاه در بهشت
    هنگامی که زمان وفات ابوطالب نزدیک بود، قریش گفتند که به ما بپویندید تا نزد این مرد برویم و به او بگوئیم که برادرزاده‌اش را از گفتن این چیزها به ما نهی کند؛ همانا ما شرم داریم از اینکه پس از مرگش او (محمد) را بکشیم، عرب خواهند گفت آنها را نهی می‌کرد ولی پس از مرگش او را کشتند، پس از میان ابوسفیان و ابوجهل و نضر ابن حارس و امیه و ... کسی را برگزیدند که او را مطلب می‌گفتند؛ گفتند ابوطالب را صدا بزن، ابوطالب آمد، گفت: اینان بزرگان قوم تو هستند که می‌خواهند وارد شوند به آنان اجازه داد و وارد شدند؛ پس گفتند:
   ای ابا طالب، تو برزگ و سرور ما هستی، همانا محمد ما را و بتهای ما را اذیت می‌کند، دوست داریم که مانع بی احترامی او شوی؛ ما هم به خدای او بی احترامی نمی‌کنیم، پس ابوطالب او (محمد) را خواست؛ پیامبر الله آمد، ابوطالب به او گفت که اینان قوم تو و پسرعموهای تو هستند. رسول الله فرمود: 
    چه می‌خواهید؟ گفتند:
     می‌خواهیم که که به ما و خدای ما احترام بگذاری ما هم به خدای تو احترام می‌گذاریم، ابوطالب گفت: قوم تو انصاف دارند از ایشان بپذیر؛ رسول الله فرمود: آیا ندیدید که من به شما این چیز مهم را می‌خواهم  بدهم؟ به شما کلمه‌ای را یاد می‌دهم که هر عربی می‌داند و شما را حاکم غیر عرب خواهد کرد و رهبری خراج با شما خواهد بود؟ ابوجهل گفت: به جان پدرت بله و ما 10 برابرش هم خواهیم گفت؛ پس آن چیست؟ گفت: 
   بگوئید لا اله الا الله (غیر از الله خدائی نیست)، پس ناراحت شدند و چهره در هم نمودند، ابوطالب گفت: ای پسر برادرم، چیز دیگری بگو، قوم تو از این سخن خشمگین شدند؛ گفت: ای عمو، من با چیز دیگری غیر از این نخواهم آمد حتی اگر آنان خورشید را در میان دو دستانم قرار دهند و خواست که با آنان چیز بدی بگوید؛ گفتند اگر به خدایان ما دشنام دهی یا به تو دشنام می‌دهیم و یا به کسی که تو را بدین کار دستور داده. این است معنی قول الله تعال که فرمود:  ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم. (تفسیر طبری / جلد 7 / صفحه 404) (11)
رسول الله به ابوطالب هنگام مرگ و اجتماعش نزد قریش گفت: لا اله الا الله که به زبان عربی است را بگوئید و شما فرمانروای غیر خواهی شد. (تفسیر القرطبی / جلد 15 / صفحه 76) (12)
 و:
   ای جماعت قریش، ای جماعت عرب، شما را به گواهی دادن به اینکه غیر از الله خدائی نست و من فرستاده او هستم دعوت می‌کنم؛و دستور می‌دهم به رها کردن شریک برای الله و رها نمودن بتها، (این درخواست) که عربی است را بپذیرید  که غیر عرب را فرمانروائی خواهید کرد و در بهشت شما پادشاه خواهی شد. (تفسیر القمی/ علی ابن ابراهیم قمی / جلد 1 / صفحه 379 (13) و با ندکی اختلاف در تفسیر الصافی / فیض کاشانی / جلد 2 / صفحه 298 (14))

از دید قرآن این قوم قوم برگزیده هستند:
  إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آل عمران/33) به يقين الله، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
     ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (آل عمران/34) فرزندانى كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و الله شنواى داناست.

    شدت برتر بودن این قوم یعنی سامیان تا جائی است که الله تمامی پیامبران را از میان همین انسانهای برتر برگزید.
و این خود فروختگی سلمان فارسی را ببینید که گفت "الله زنان عرب را تنها برای عرب آفرید و این هدیه‌ای است از سوی الله برایتان": انا لانؤمكم و لا ننكح نسائكم، إن الله عزوجل هدانا بكم. (معجم الکبیر/ طبرانی / جلد 6 / صفحه 218 - مجمع الزوائد / هیثمی / جلد 2 / صفحه 156 و ...)
و در شاعر عرب در سخنی نژاد پرستانه می‌‎گویند:
 و انما الناس بالملوک وما
تـفلح عرب ملوكـها عـجم
لا ادب عـندهم ولا حسب
ولا عهود لهم ولا ذمم
بکل ارض وظئتها امم
ترعی بعبد کأنها غنم
==============================================

 (1) قال رسول الله صلى الله عليه و سلم "ان الله اختار العرب فاختار منهم كنانه او قال النضر بن كنانه شک حماد (ثم اختار منهم قريشا 2) ثم اختار منهم بني هاشم ثم اختارني من بني هاشم .

(2) قال رسول الله صلى الله عليه و آله، أحبوا العرب لثلاث لأنی عربی و القرآن عربی و كلام أهل الجنه عربی
(3)  ان الله عزوجل، خلق السماوات سبعا، فاختار العليا منها، فسكنها و أسكن سماواته من شاء من خلقه و خلق الخلق فاختار من الخلق بنی آدم و اختار من بنی آدم العرب و اختار من العرب مضر و اختار من مضر قريشا و اختار من قريش بنی هاشم و اختارنی من بنی هاشم فانا من خيار الى خيار فمن احب العرب فبحبی احبهم و من أبغض العرب فببغضی أبغضهم. 
(4) قال رسول الله صلى الله عليه و سلم، ان الله اختار العرب فاختار منهم كنانه او قال النضر بن كنانه شک حماد ثم اختار منهم قريشا  ثم اختار منهم بنی هاشم ثم اختارنی من بنی هاشم 
(5) الله عزوجل لما اختار خلقه اختار ولد آدم، ثم اختار من ولد آدم العرب، ثم اختار من العرب مضر، ثم اختار من مضر قريشا، ثم اختار من قريش هاشما، ثم اختار من هاشم انا و أهل بيتی كذلک، فمن احب العرب فبحبی أحبهم و من ابغض العرب فببغضی أبغضهم. 
(6) ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: " ان الله اصطفى من ولد ابراهيم اسماعيل و اصطفى من بنی إسماعيل بنی كنانه و اصطفى من بنی كنانه قريشا و اصطفى من قريش بنی هاشم و اصطفانی من بنی هاشم.
7) عن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال قسم الله الأرض نصفين فجعلنی فی خيرهما، ثم قسم النصف على ثلاثه فكنت فی خير ثلث منها ثم اختار العرب من الناس ثم اختار قريشا من العرب ثم اختار بنی هاشم من قريش ثم اختار بنی عبد المطلب من بنی هاشم ثم اختارنی من بنی عبد المطلب. 
(8 قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما ولدتني بغى قط مذ خرجت من صلب آدم ولم يزل تتنازعني الأمم كابرا عن كابر حتى خرجت من افضل حيين من العرب هاشم وزهره
(9) والله يا معشر العرب، لئن لم تقوموا بما جاء به نبيكم صلى الله عليه وسلم لغيركم من الناس أحرى أن لا يقوم به.
(10)  روى أبو بصير عن أبي جعفر عليه السلام قال: إن تتولوا يا معشر العرب، يستبدل قوما غيركم .
(11) لما حضر ابا طالب الموت  قالت قريش  انطلقوا بنا فلندخل على هذا الرجل فلنأمره ان ينهى عنا ابن اخيه فإنا نستحی ان نقتله بعد موته فتقول العرب " كان يمنعه، فلما مات قتلوه"؛ فانطلق ابو سفيان  و ابو جهل  و النضر بن الحارث  و اميه و ابی ابنا خلف  و عقبه بن ابی معيط  و عمرو بن العاص ،و الأسود بن البختری  و بعثوا رجلا منهم يقال له المطلب ، قالوا استأذن على ابی طالب فأتى ابا طالب فقال هؤلاء مشيخه قومک يريدون الدخول عليک، فأذن لهم  فدخلوا عليه فقالوا يا أبا طالب  أنت كبيرنا و سيدنا  و إن محمدا قد اذانا و اذى الهتنا  فنحب أن تدعوه فتنهاه عن ذكر الهتنا و لندعه و إلهه  فدعاه فجاء نبی الله صلى الله عليه و سلم  فقال له ابوطالب  هؤلاء قومک و بنو عمک قال رسول الله صلى الله عليه و سلم  ما تريدون؟ قالوا نريد ان تدعنا و آلهتنا  و ندعک و إلهک  قال له ابوطالب  قد أنصفک قومک  فاقبل منهم؛ فقال النبی صلى الله عليه و سلم " أرأيتم ان اعطيتكم هذا  هل انتم معطی كلمه ان تكلمتم بها ملكتم العرب  و دانت لكم بها العجم  و ادت لكم الخراج؟ قال ابوجهل نعم و اببک  لنعطينكها و عشر امثالها فما هی؟ قال: قولوا " لا إله إلا الله" فأبوا و اشمأزوا  قال ابوطالب يا ابن أخی قل غيرها، فإن قومک قد فزعوا منها  قال يا عم ما أنا بالذی اقول غيرها حتى يأتونی بالشمس فيضعوها فی يدی  و لو أتونی بالشمس فوضعوها فی يدی ما قلت غيرها؛ إراده ان يؤيسهم  فغضبوا و قالوا: لتكفن عن شتمک آلهتنا  او لنشتمنک ولنشتمن من يامرک . فذلک قوله ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم.
 (12) و لما قال النبی صلى الله عليه و سلم  لابی طالب عند موته و اجتماع قريش قولوا لا إله إلا الله، تملكوا بها العرب و تدين لكم بها العجم .
(13) یا معشر قريش يا معشر العرب، ادعوكم إلى شهاده ان لا إله إلا الله و انی رسول الله و آمركم بخلع الانداد و الاصنام فاجيبونی تملكوا بها العرب و تدين لكم العجم و تكونوا ملوكا فی الجن.
(14) قال رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم لقريش ان الله بعثنی ان اقتل جميع ملوک الدنيا و أجر الملک إليكم فاجيبونی الى ما أدعوكم إليه تملكوا بها العرب و تدين لكم بها العجم و تكونوا ملوكا فی الجنه.

Translate

بايگانی وبلاگ