اسلام دینی است با یک سری قوانین مشخص و دستوراتی مدون که عدم اعتقاد به هر کدام از این دستورات، می تواند باعث خروج از این دین گردد؛ برخی از این دستورات فردی و برخی دیگر اجتماعی هستند، در رأس این دین، خدائی به نام الله قرار دارد که همگی باید تابع دستوراتش باشند. کسانیکه این دستورات را نمیپذیریند دو گروه هستند، دسته ی نخست کسانی که عدم اعتقاد خویش را به این احکام، علنا اعلام می دارند؛ دستهی نیز کوشش در دگرگونی این دستورات را دارند.
تحصیلکردگان امروزی از این دسته هستند؛ این گروه خود را بین واقعیتهای دانش امروزی و اعتقادی که ان را حقیقت میدانند، یردرگم احساس میکنند؛ لذا برای تطابق این دو، دانش بشری را حقیقتی ثابت فرض میکنند و احکام و دستورات مسلم اسلام را با توجه به کشفیات و اختراعات بشری دستمایهی تغییر خود قرار میدهند.
وجه مشترک هر دو گروه، در عدم پذیرش این دستورات است، پس:
روشنفکران دینی از یک طرف خود را متعلق به نسل امروز و پایبند چارچوب پذیرفته شدهی بشری میدانند و از طرف دیگر نمیتوانند از قوانین اسلام دست بردارند، لذا راه سومی در پیش گرفتهاند و آن تغییر احکام اسلام با زمان است.
این مقدمه را نوشتم تا وارد بحث اصلی شویم.
سیاست تدبیری است در جهت پیشرفت مردمی که در زیر یک پرچم و با ملیتی یگانه در چارچوب مرزی مشخص بسر میبرند .
سیاست تدبیری است در جهت پیشرفت مردمی که در زیر یک پرچم و با ملیتی یگانه در چارچوب مرزی مشخص بسر میبرند .
در این تعریف هدف سیاستمدار بالابردن نام کشور خویش در تمام عرصههائی است که مربوط به ملیتش میباشد .اما در عرصهی دین؛ اولین پارامتری از آن که به سیاست نزدیک است، اجتهاد میباشد؛ اجتهاد، کوششی است در جهت فهم درست دین و رسانیدن اسلامی که مد نظر پیامبر آن بوده به مردم.
در این تعریف، هدف مجتهد چیزی جز بالا بردن نام اسلام و رسانیدن این دین به مردم جهان نیست.
هر کس که مسلمان باشد با تمام مسلمانان در هر نقطهی جهان تفاوتی ندارد و باید در جهت ایجاد برادری بین آنها تلاش نماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...(حجرات/10)
در اینجا هم میهن کسی است که هم کیش شما باشد و بهترین شما تنها با تقوا ترین شماست.
حکومت اسلامی نباید کافران را حتی اگر هممیهن باشند، در ردیف مسلمانان قرار دهند.
حکومت اسلامی نباید کافران را حتی اگر هممیهن باشند، در ردیف مسلمانان قرار دهند.
کفار کسانی هستند که با انکار مسلمات دین اسلام، جزء دشمنان الله و رسولش قرار دارند:
لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22 ) هيچ قومي را نمی یابی، ايمان به الله و روز قيامت دارد(داشته باشد) كه با دشمنان الله و فرستاده اش دوستي كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند، آنها كساني هستند كه الله ايمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحي از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، آنها را در باغهائي داخل ميكند كه نهرها از زير درختانش جاري است، جاودانه در آن ميمانند الله از آنها خشنود و آنها نيز از الله خشنودند آنها حزب الله اند بدانيد حزب الله پيروز است .
لذا رهبر کشور مسلمان، نمیتواند با دشمنان الله و رسولش (غیر مسلمانان) دوستی نماید.
لازم به یاد آوری است که اسلام معامله را با کفار را جایز می داند، اما دوستی نه (این هم از تناقضات است).
ضمنا یکی از وظایف حکومت اسلامی از بین بردن کفار میباشد.
همانگونه که مشاهده می شود، هدف سیاستمدار تفاوت آشکاری با هدف مجتهد دارد؛ اما آیا می شود که این دو را در یکجا جمع نمود؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، باید گفت که اگر هیچکدام از دو گروه از هدف اصلی خود عدول نکنند، عملا نشدنی است.
همانگونه که مشاهده می شود، هدف سیاستمدار تفاوت آشکاری با هدف مجتهد دارد؛ اما آیا می شود که این دو را در یکجا جمع نمود؟
برای پاسخ دادن به این پرسش، باید گفت که اگر هیچکدام از دو گروه از هدف اصلی خود عدول نکنند، عملا نشدنی است.
اما رهبران سیاسی راه سومی را انتخاب کرده اند و آن عدول از هر دو هدف می باشد؛ از یک طرف آنها چارچوبی که نه در کتاب مقدس مسلمانان وجود دارد و نه در سنت مسلم پیامبر اسلام، را میپذیرد و خود را رهبر مردمی خاص با هویتی ویژه میداند که در کلامش تفاوتی بین مسلمان و غیر مسلمان کشورش نیست. همه وظیفه دارند که در جهت اعتلای نام کشور تلاش نمایند.
از سوی دیگر، غیر مسلمانان را شهروند درجهی دو و سه قلمداد میکنند؛ قانون اساسی کشور را بر مبنای اسلام مینویسند؛ کسانی اجازهی مشارکت در قدرت را دارند که در چارچوب سیستم اسلام و با تشخیص آنها گام بر دارند، افتخارات کشور را از اسلام میداند و عملا غیر مسلمانان را نسبت به کشور خویش بیگانهمیسازند.
غیر مسلمانان، ابزاری هستند در دست حکومت اسلامی.
حتی در بین مسلمانان، کسانیکه استنباط دینیشان به گونهای دیگر باشد را از مشارکت در قدرت محروم مینمایند.
ستم دیگری که به غیر مسلمانان میگردد در عرصهی دفاع از کشور است.
یکی از جاهائی که حکومت اسلامی در آنجا میلگند، همین موضوع است؛ آنها خود را بین دو دستور سرگردان میبینند؛ از یک طرف، وظیفهی دفاع و جنگ از دید اسلام، در ممالک اسلامی، فقط بر عهدهی مسلمانان است، حکومت اسلامی باید از هم میهنان غیر مسلمان جزیه بگیرد.
از طرف دیگر، طبق عرف و قوانین شناخته شدهی بین المللی، این وظیفه ی سنگین را بر عهدهی تمام هممیهنان است؛ لذا حکومت در اینجا که قوانین سیاسی به دردش میخورد، ادعا میکند که بین مردم کشورش، تبعیضی قائل نخواهد شد؛ از غیر مسلمانان نیز در جنگ استفاده می نامید و عملا یکی از مهمترین دستورات اسلامی را زیر پا میگذارد.
باز در ادامه به بن بست خواهد خورد, زیرا در صورت کشته شدن در جنگ، آیا آنها را شهید بنامد یا نه؟
اگر آنها را شهید بنامد، باز یکی از مسلمات اسلام را زیر پا گذاشته، اگر نه، مرتکب تبعیضی آشکار شده.
بنابراین عمل به هر کدام، دیگری را از دست خواهد داد.
از سوی دیگر، اگر در جنگ با کشور(کفر) دیگر پیروز شد، آیا رفتارش با ملل مغلوب، باید طبق قوانین اسلامی باشد یا عرف سیاسی؟
بن بست دیگری که حکومت دینی با آن روبروست عرصه ی اقتصاد است.
بن بست دیگری که حکومت دینی با آن روبروست عرصه ی اقتصاد است.
از یک سو، قوانین اسلامی در این زمینه بسیار ابتدائی هستند و با علم اقتصاد امروزی تطابقی ندارند، به قول رهبر انقلاب اسلامی اقتصاد مال خر است.
از سوی دیگر، آنها خویشان را با علمی مواجه می بینند که بسیاری از راهکارهایش با اسلام در ضدیت کامل است.
نمونهی سادهی این راهکارها، بهره ی بانکی است.
هنگامیکه حکومت اسلامی با دیگر ملل داد و ستد انجام دهد, درآمد مملکت (ذخایر ارزی) را کجا بگذارد؟
اگر در بانکهای بین المللی قرار دهد، آنها از دید اسلام ربوی هستند که معامله با اینان حرام است و اگر این ذخایر را بصورت نقد در درون کشورانبار نماید:
اولا؛ خویش را در اقتصاد جهانی منزوی نموده .
ثانیا؛ با این پول در درون کشور چکار کند؟
اگر به هممیهنان وام با بهره دهد که باز اصول اسلام را زیر پا گذاشته و اگر وام بدون سود را بدهد، در حق کسانیکه به آنها قرض نداده شده ستم نموده است.
البته تناقضات اسلام در این زمینه بسیار زیاد است.
بنابراین ملتی که سرنوشت کشور خویش را به دست دینمداران بسپارد، کشور خود را به سمت پرتگاهی بلند سوق داده است که اولین قربانی آن دین خواهد بود؛ مردم در آینده کشور خویش را خواهند ساخت، اما دینباوران سیاسی، آنچنان بر زمین خواهند خورد که احتمالا تا ابد نخواند توانست از جای خویش بلند شوند .
البته تناقضات اسلام در این زمینه بسیار زیاد است.
بنابراین ملتی که سرنوشت کشور خویش را به دست دینمداران بسپارد، کشور خود را به سمت پرتگاهی بلند سوق داده است که اولین قربانی آن دین خواهد بود؛ مردم در آینده کشور خویش را خواهند ساخت، اما دینباوران سیاسی، آنچنان بر زمین خواهند خورد که احتمالا تا ابد نخواند توانست از جای خویش بلند شوند .
۳ نظر:
بسیار عمیق و دقیق به این مشکل پرداخته بودید. مرسی و خسبه نباشید!
اکثر سیاستمدارای دولت ما این چیزارو که شما گفتید میدونن و بهش اعتقاد قلبی دارن.پس چرا هیچ اقدامی برای تغییر دادن اونا نمیکنن؟یا اقدام میکنن و به نتیجه نمیرسن؟آیا غیر از اینه که مردم کشور ایران رو در حال حاضر فقط از طریق سیاست دینی میشه کنترل کرد و دولتهای قدرتمند دنیا برای سوئ استفاده کامل از ایران به این حکومت نیاز دارن؟
در مطلب خود به عملیات بانکی وسود بانکی اشاره کرده اید واز نطر اسلام ان را حرام دانسته اید در حالیکه قران بصراحت معامله را حلال وربا را حرام اعلام کرده است پرداخت سود بانکی به سپرده گذار نتیجه فرایند یک معامله است وابدا حرام نیست برای پی بردن به این موضوع به مثالی توجه کنید شما وجه نقدی را بصورت قرض به شخصی پرداخت میکنید که مشکل مالی ویا مشکل بیماری ویا هر نیاز دیگر خود را مرتفع نماید وهیچ معامله ای با او انجام نمیدهید اگر در هنگام باز پرداخت وجه مبلغ اضافه ای از او در خواست کنید این مصداق ربا واز نظر دین محکوم ومقبوح است اما اگر همین فرد وجهی را برای انجام یک معامله سود اور از شما اخذ کنذ وطی یک معامله مشخص کند که از مبلغ این سوداوری چند درصد سود به تو تعلق خواهد گرفت دریافت این سود ابدا ربا نیست وهیچ گناهی بر ان مترتب نیست چرا که در این معامله نه تنها به قرض گیرنده ستم وظلمی نشده بلکه بخشی از سود معامله را نیز تصاحب کرده وسود نموده است حکایت بانکها هم در مقیاس یزرگتری بهمین گونه است البته اگر نابکاری واختلاس وزد وبند ناصوابی در کار نباشد که ان دیگر گناه دین نیست اشخاص بسیاری در جامعه یافت میشوند که دارای پول نقد وسرمایه های نقدی هستند که نه در زمره تجارند نه کشاورزند ونه صنعتگر وعملا بدلیل نداشتن تخصص ویا امکانات کافی ویا نداشتن سلامت جسمی قادر به انجام هیچکاری با پول خود نیستند ایا دین دستور داده که این اشخاص پولشان را در خانه پنهان کنند وعملا از این پول نه خود ونه جامعه ای که در ان زندگی میکند هیچ استفاده ای نبرد خیر این شخص با سپردن پول خود به بانک وبا وکالت بانک با طرفهای دیگر که ممکن است بازرگان کشاورز وصنعتگر باشند معامله ای را صورت میدهد که قطعا سوداور است صنعتگر با بکار گیری این پول در کارخانه اش سود بدست میاورد واین سود بین سپرده گذار وعامل(کارخانه دار) ووکیل(بانک) تقسیم میگردد در این معامله هر سه طرف سود برده اند وکسی متضرر نشده وطلم واجحافی به او نشده دین زمانی با بهره وپول اخذ شده اضافی از مقروض مخالف است که در حق او ظلمی رفته باشد وبدون انجام هیچ معامله ای ویا خدماتی پول اضافی از او اخذ شود یکی از اعمال خلاف بانکها که با روح دین مغایر است انجام قرعه کشی است چون منبع وجهی که برای جایزه تعیین میگردد از سود معامله سپرده گذاران حاصل میشود وبیکباره به شخصی پرداخت میگردد که نه معامله ای انجام داده ونه خدماتی وپول مفتی را به جیب زده ومصداق این ایه میباشد وان تستقسموا بالازلام ذلکم فسق ودر واقع حکم قمار است که دین ان را مردود شمرده وحرام بنابر این در معاملات بانکی نکات بسیار مثبتی نهفنه که هرگز با دستورات دینی در تضاد نیست اولا پولهای راکد در سرمایه گذاریهای سود اور بکار گرفته میشود ثانیا تمام طرفها از ان منتفع میشوند ثالثا تولید ثروت صورت میگردد ورونق اقتصادی فراهم میگردد رابعا کار ایجاد میگردد خامسا عاملین کار افرین در مضیقه مالی کار خود را تعطیل نمیکنند وبسیاری مزایای دیگر متاسفانه اولیای دین متعصبانه وتک بعدی به همه چیز مینگرند ودین را بسویی میبرند که هرگز هدف وخواست دین نیست
ارسال یک نظر