ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

چرا مجازات انتقاد از یک خیالباف جنسی به نام محمد، مرگ باشد؟!

این همان کاریکاتوری است که کاریکاتوریستش را به خاطر آن ترور کردند.
     خطاب به کسانی که این کاریکاتور را توهین آمیز می‌دانند؛ اولا کشیدن کاریکاتور از هر فرد حقوقی ایرادی ندارد چه برسد به موجودی وهمی! دوم اینکه این کاریکاتور، حقیقت بهشتی است که محمد در قرآن از قول الله بیان نموده است، زیرا:
1- روز قیامت مردم الله را می‌بینند و با او سخن می‌گویند.(1)
2- برای بهشتیان باده ناب وجود دارد. (2)
3- الله غلمان یا همان پسران خوشگل نوجوان را برای هر مؤمنی در نظر گرفته شده است تا در صورتی که میل به همجنسگرائی داشته باشد با او همخوابگی نماید؛ اگر نه او را به کارهای دیگر وادارد.

=====================================
(1)  إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (قیامه/ 23) (در آن روز بهشتیان) به پروردگارشان نگاه می‌کنند .

 (2) تناقض شماره 13 در  111 تناقض قرآن

۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

اختلاف یاران محمد با علی بر سر تقسیم اموال غارت شده در یمن بویژه دختری دوشیزه و زیبا، دلیل اصلی خطبه غدیر.


      واقعه غدیر خم، یکی از موضوعاتی است که شیعه با استناد به آن، ادعای جانشینی محمد توسط علی را دارد؛ اما ببینید که اصل این داستان چیست و چرا حتی یک روایت نزد شیعه نیست که علی به این واقعه به عنوان دلیلی بر جانشین محمد بودن خویش استناد کرده باشد؟ نه در نهج البلاغه و نه در جائی دیگر؛ زیرا بیان این موضوع موجب وهن علی می‌گردید، موضوع سر تجاوز به دختری نوجوان بود که به عنوان غنیمت از سوی یاران محمد تصاحب شده بود و علی خمس سهم آل بیت محمد را برداشته بود، اما اصل ماجرا:
محمد در اواخر عمرش در سال دهم هجری، خالد ابن ولید را برای غارت یمن به سوی آنجا می‌فرستد، (خالد همان جنایتکاری است که دستش به خون هزاران ایرانی آلوده است)؛ خالد نیز یمن را غارت می‌نماید؛ سپس محمد علی را جهت گرفتن سهم خویش (خمس) به سوی خالد روانه می‌کند، زیرا طبق قانون اسلام، سهم الله از اموال غارت شده که آن هم اختیارش به محمد می‌رسد، 20% از کل اموال است:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال/41) و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد يک پنجم آن براى الله و برای پیامبر و براى خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان است اگر به الله و آنچه بر بنده خود در روز جدايى روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل كرديم ايمان آورده‏ ايد و الله بر هر چيزى تواناست.
    علی تمام کالاهائی که از دید سایرین بهترین‌ها بود را به عنوان سهم خانواده محمد برمی‌دارد؛ یکی از این موارد، دعوا بر سر دوشیزه‌ای کم سن و زیبا بود که او را به عنوان کنیز، به اسارت گرفته بودند؛ علی، این کنیز را برای خودش بر می‌دارد و همانجا با او همخوابگی می‌کند، کنیزی که یکی از یاران محمد به نام بُرَیدَه مدعی تملک آن بود.  به این احادیث توجه کنید:
    رسول الله (ص) علی (رض) را به سوی خالد جهت گرفتن خمس فرستاد، پس علی دوشیزه‌ی جوانی را برای خود برداشت، علی صبح در حالی از خواب  بیدار شد که آب از سرش می‌چکید (غسل کرده بود)؛ خالد به بریده گفت: می‌بینی که این چه کار کرده است؟ بریده گوید: من از علی (به همین خاطر) کینه داشتم، پس به رسول الله همین موضوع را یادآوری کردم؛ رسول الله گفت: آیا از علی کینه داری؟ گفتم بله، گفت: او را دوست داشته باش که سهم او بیشتر از آن است. (السنن الكبرى/ بیهقی/  كتاب قسم الفيء والغنیمه/  جماع ابواب تفریق الخمس/ باب سهم ذی القربى من الخمس) (1) و در تاریخ ابن عساکر (تاریخ دمشق)
و:
   عبدالله بن بریده از پدرش نقل می‌کند که گفته بود "رسول الله (ص) علی را به سوی خالد به یمن فرستاد تا خمس را بگیرد، من نسبت به علی کینه داشتم، زیرا او غسل کرده بود، بنابراین به خالد گفتم که آیا به این کار علی نگاه نمی‌کنی؟" پس هنگامی که نزد رسول الله آمدیم، من هم آن داستان را به او گفتم، رسول الله گفت: ای بریده، آیا کینه علی را داری؟ گفتم بله! گفت: کینه او را نداشته باش، زیرا سهم او در خمس بیش از آن است. (صحیح البخاری/ کتاب المغازی/ باب بعث علی ابن ابی طالب علیه السلام و خالد بن ولید رضی الله عنه الی یمن قبل حجه الوداع) (2) بخاری در همین باب، 5 حدیث در صحیحش بیان نموده است.

    زیرا در این دین زن چیزی نیست جز کالائی جنسی، کالائی که اگر مسلمانان مجاهد در جنگ با کفار، با اسارات زنان و دخترانشان، صاحب آنان شدند، نه تنها حق همخوابگی مطلق با آنان را دارند، بلکه می‌توانند حساسترین و خصوصی ترین بخش بدنشان را جهت فروش در معرض دید عموم بگذارند.
این است حقیقت دین اسلام.
    البته تنها دلیل اختلاف میان یاران محمد با علی، موضوع همخوابگی علی با دوشیزه‌ی نوجوان نبود، بلکه آنها به کل دخل و تصرف علی از اموال غارت شده اعتراض داشتند، او در یکی از موارد، به این دلیل که یاران محمد تمام لباسهائی که از مردم غارت کرده بودند را میان خویش تقسیم نموده و آن را پوشیده بودند، اعتراض داشت، به همین خاطر، تمام لباسها را از تن آنان بیرون آورد تا مبادا حق آل بیت محمد در این اموال ضایع گردد. این موضوع در البدایه و النهایه ابن کثیر و در بخش اتفاقات سال دهم هجری و سیره ابن هشام (3) و همچنین در مستدرک حاکم نیشابوری (4) آمده است. 
  محمد هم در این مورد، جانب علی را گرفت و مسلمانانی که پس از حجه الوداع در راه بازگشت به مدینه بودند، در محلی به نام برکه یا مرداب خم گرد آورد، او شکایت آنها از علی را رد نمود و گفت "هر کسی که من دوست و محب او هستم، علی هم دوست و محب اوست. در راویات نه چندان موثقی، گفته " یا الله، دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و  دشمن بدار هر کس که علی را دشمن دارد"؛ چه بخش دوم درست و چه اشتباه باشد و بعدا به این روایت افزوده گردیده است، نشان از منظور محمد و فهم پیشنیان از من کنت مولاه دارد، زیرا از دو قرینه والاه و عاداه برای معنی مولاه استفاده شده که یعنی دوست و دیگری دشمن است.
      شرح...

    شیعیان با رندی، بخش نخست این روایات که همگی در مورد اختلاف با علی بر سر تقسیم غنایم و گرفتن خمس آنهاست را سانسور می کنند و تنها بخش دوم آن را بیان می نماید، بخشی که گفته من کنت مولاه .... ؛ مثلا آنها با استناد به سخنان احمد ابن حنبل که از قول محمد بیان کرده است "علی مولای شما پس از من است، تنها بخش پایانی سخن او را بیان می‌کنند در صورتی که محمد نخست به شکایت بریده از علی می‌پردازد و سپس در ادامه همین روایت جانب علی را می‌گیرد.(5)
    برخی از شیعیان می‌گویند که حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه در جای دیگری رخ داده و ربطی به این احادیث ندارد، به این احادیث توجه کنید که دقیقا در ادامه همین شکایت بریده و سایر مسلمانانی که از جنگ یمن برگشته بودند، بیان شده‌اند؛ این احادیث در  مستدرک حاکم نیشابوری که بریده از ستم علی به خود در یمن می‌گوید (6)، البدایه و النهایه ابن کثیر که در ادامه نه تنها شکایت بریده بلکه می‌گوید هر کسی نزد محمد می‌آمد از علی شکایت می‌کرد که در حق ما ستم کرده است، محمد هم می‌گوید که علی را صدا بزنید و می‌گوید که او پس از من مولای شماست. (7)،  مسند احمد ابن حنبل که از شکایت بریده از علی در مورد ستم به خود می‌گوید (8)  و مجمع الزوائد هیثمی در باب من کنت مولاه فعلی مولاه که بریده می‌گوید "رسول الله از من در مورد علی پرسید و من هم از او شکایت کردم". (9)

     کاملا آشکار است که محمد به دلیل دریافت خمس اموال، جهت حفظ منافع خویش، جانب پسر عمویش، علی را گرفته است؛ برای همه عجیب است که چگونه تمامی بزرگان اهل سنت این روایت را صحیح می دانند ولی نه آنها و نه خود علی برداشت فهم جانشینی محمد را از آن نداشته‌اند.
برای درک بهتر این موضوع، کافی است شما به محمد نگاه خدائی نداشته باشید.
===============================
===============================
(1) بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم عليا رضي الله عنه  إلى خالد بن الوليد  رضي الله عنه  ليقبض الخمس فأخذ منه جاريه فأصبح و رأسه يقطر قال خالد لبريده  ألا ترى ما يصنع هذا ؟ قال  و كنت أبغض عليا  رضي الله عنه  فذكرت ذلك لرسول الله  صلى الله عليه وسلم  فقال يا بريده أتبغض علیا؟ قال  قلت  نعم قال فأحبه فان له فی الخمس أكثر من ذلک.

(2) عبد الله بن بريدة عن أبيه رضي الله عنه قال بعث النبي صلى الله عليه وسلم عليا إلى خالد ليقبض الخمس وكنت أبغض عليا و قد اغتسل فقلت لخالد ألا ترى إلى هذا فلما قدمنا على النبی صلى الله عليه وسلم ذكرت ذلک له فقال يا بريده أتبغض عليا فقلت نعم قال لا تبغضه فإن له في الخمس أكثر من ذلک.



(3) لما أقبل علي رضي الله عنه من اليمن ليلقى رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكه تعجل إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم و استخلف علی جنده الذين معه رجلا من أصحابه فعمد ذلک الرجل فكسا كل رجل من القوم حله من البز الذي كان مع علي رضي الله عنه . فلما دنا جيشه خرج ليلقاهم ، فإذا عليهم الحلل ؛ قال : ويلك ما هذا ؟ قال : كسوت القوم ليتجملوا به إذا قدموا في الناس ؛ قال : ويلك انزع قبل أن تنتهي به إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم . قال : فانتزع الحلل من الناس ، فردها في البز ، قال : وأظهر الجيش شكواه لما صنع بهم (البداية والنهايه / سنة عشر من الهجرة النبوية  حجة الوداع في سنة عشر/  إيراد الحديث الدال على أنه عليه الصلاة والسلام خطب بمكان بين مكة والمدينة مرجعه من حجة الوداع و السيره النبويه ابن هشام / حجه الوداع/ موافاه علي في قفوله من اليمن رسول الله في الحج) 

  (5) بريده قال بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم بعثين إلى اليمن على أحدهما علي بن أبي طالب وعلى الآخر خالد بن الوليد فقال إذا التقيتم فعلي على الناس وإن افترقتما فكل واحد منكما على جنده قال فلقينا بني زيد من أهل اليمن فاقتتلنا فظهر المسلمون على المشركين فقتلنا المقاتلة وسبينا الذرية فاصطفى علي امرأة من السبي لنفسه قال بريدة فكتب معي خالد بن الوليد إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم يخبره بذلك فلما أتيت النبي صلى الله عليه وسلم دفعت الكتاب فقرئ عليه فرأيت الغضب في وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم فقلت يا رسول الله هذا مكان العائذ بعثتني مع رجل وأمرتني أن أطيعه ففعلت ما أرسلت به فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا تقع في علي فإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدي وإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدی (مسند احمد ابن حنبل/ مسند انصار/ حدیث بریده)


(6) عن بريدة الأسلمي قال غزوت مع علي إلى اليمن فرأيت منه جفوه فقدمت على رسول الله  فذكرت عليا فتنقصته فرأيت وجه رسول الله  يتغير  فقال  يا بريدة  ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قلت بلى يا رسول الله فقال من كنت مولاه فعلي مولاه (المستدرك على الصحيحين حاکم نیشابوری/ كتاب معرفة الصحابة / وصيه النبي في كتاب الله وعتره رسوله)


 (7) عن ابن عباس عن بريده بن الحصيب قال غزوت مع علي إلى اليمن فرأيت منه جفوة فقدمت على رسول الله صلى الله عليه وسلم فذكرت عليا فتنقصته فرأيت وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم يتغير  فقال يا بريدة ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم  فقلت بلى يا رسول الله  فقال  من كنت مولاه فعلي مولاه (البدایه و النهایه سنه أربعين من الهجرة النبويه/  باب ذكر شيء من فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه)

بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سرية  و أمر عليها علي  فأحدث شيئا في سفره  فتعاهد أربعة من أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم أن يذكروا أمره إلى رسول الله  قال عمران  و كنا إذا قدمنا من سفر بدأنا برسول الله فسلمنا عليه قال فدخلوا عليه فقام رجل منهم فقال يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فأعرض عنه ثم قام الثاني فقال يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فأعرض عنه ثم قام الثالث فقال يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فأعرض عنه  ثم قام الرابع فقال  يا رسول الله  إن عليا فعل كذا وكذا  قال فأقبل رسول الله  على الرابع وقد تغير وجهه و قال دعوا عليا دعوا عليا إن عليا مني وأنا منه وهو ولي كل مؤمن بعدی.

(8) عن ابن عباس عن بريدة قال غزوت مع علي اليمن فرأيت منه جفوة فلما قدمت على رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكرت عليا فتنقصته فرأيت وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم يتغير فقال يا بريدة ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قلت بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه (مسند أحمد ابن حنبل/  مسند الأنصار/ حديث بریده)


(9) وعن بريده قال بعثنا رسول الله  في سرية فاستعمل علينا عليا فلما جئنا قال كيف رأيتم صاحبكم  فإما شكوته و إما شكاه غيري قال فرفع رأسه  وكنت رجلا مكبابا فإذا النبي قد احمر وجهه يقول من كنت وليه فعلي وليه فقلت لا أسوءک فيه أبدا. (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد  هیثمی/ كتاب المناقب/ باب مناقب علي بن أبي طالب/ باب قوله  من كنت مولاه فعلي مولاه)

عن بريده قال بعث رسول الله  بعثين إلى اليمن على أحدهما علي بن أبي طالبوعلى الآخر خالد بن الوليد فقال إذا التقيتم فعلي على الناس   و إن افترقتما فكل واحد منكما على جنده قال فلقينا بنی زيد من أهل اليمن فاقتتلنا فظهر المسلمون على المشركين فقتلنا المقاتله و سبينا الذريه  فاصطفى علي امرأه من السبي لنفسه .قال بريده فكتب معي خالد بن الوليد إلى رسول الله  يخبره بذلک فلما أتيت النبي دفعت الكتاب فقرأ عليه  فرأيت الغضب في وجه رسول الله  فقلت يا رسول الله هذا مكان العائذ  بعثتني مع رجل وأمرتني أن أطيعه ففعلت ما أرسلت به فقال رسول الله  لا تقع في علي فإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدي.(مجمع الزوائد ومنبع الفوائد همیثمی/ كتاب المناقب/  باب مناقب علي بن أبي طالب/  باب منه جامع فيمن يحبه ومن يبغضه)

۱۳۹۵ شهریور ۲۵, پنجشنبه

جرم توهین به محمد یا همان سب النبی چیست؟


    محمد در کتابی که آن را سخن خدایش، الله می‌داند؛ از قول همین خدا، حتی گفتن اینکه او شخصی است زود باور را مصداق آزار خویش می‌داند، زیرا در آن زمان مردم به او می‌گفتند که شخصی است متوهم:
ِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (توبه/31)  و از ایشان کسانی هستند که همواره پیامبر را آزار می دهند و می گویند او شخص زود باوری است بگو  زودباوری او برای شما بهتر است، به الله ایمان دارد و فقط به مؤمنان اعتماد می‌ورزد و برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای کسانی که همواره فرستاده‌ی الله را آزار می دهند، شکنجه‌ای دردناک وجود دارد.

 اکنون به این احادیث توجه کنید، سخنانی که کاملا گویا هستند.

عبدالله ابن عباس روايت مي كند: 
      مرد کوری مادر بچه‌هایش ( کنیزش) (1) در حالی که مرتب به پیامبر ناسزا می‌گفت و او را انکار می‌کرد، از این کار برحذر می‌داشت؛ ولی او کارش را ادامه می‌داد؛ شب هنگام دوباره پیامبر را انکار کرد و دشنام داد، پس شوهرش خنجری برداشت و در شکم آن زن فرو برد و شکمش را درید و او را کشت،  بچه‌ای که در شکم داشت خون آلود بین دو پاهایش قرار گرفت؛  فردای آن روز هنگامی که به پیامبر خبر دادند، او مردم را جمع کرد و گفت:
     شما را به الله سوگند می‌دهم مردی که این کار را  کرده بلند شود، پس کور در حالی که می‌لرزید، بلند شد و جلو رفت تا اینکه پیش پیامبر ایستاد و گفت: ای رسول الله، من صاحب اویم؛ او به شما دشنام می‌داد و منکر شما بود، من او را باز داشتم ولی کارگر نیفتاد او همبستر من بود و من از او دو فرزندی مانند مروارید دارم؛ دیشب که دوباره آغاز کرد، خنجری در شکمش فرو کردم و او را کشتم.
پیامبر گفت: 
من گواهی می‌دهم که او خونی ندارد. ( روایت ابوداود حدیث شماره 4361 - سنن نسائی حدیث شماره 4081 - معجم الکبیر طبرانی/ جلد 11/ صفحه 278)  (2)

 و با اندکی تغییر در طبقات کبری ابن سعد، ابن سعد می‌گوید که این زن، زنی یهودی و کنیز این کور (عبدالله ابن ام مکتوم) بود. (3)

و در شیعه: 
   از ابی عبداله (امام صادق) در مورد کسی که به پیامبر دشنام دهد، پرسیده شد؛ گفت: در همان حال نشسته، او را کشید پیش از اینکه به جلو بلند شود. (وسائل الشیعه (ال بیت) جلد 28/ صفحه 337) (4)

و در حالت کلی:
   شاتم النبی صلى الله علیه و سلم یقتل سواء كان مسلمًا أو كافرا. (دشنام دهنده به پیامبر چه مسلمان باشد و چه کافر، کشته می‌شود)


   این است آنچه که اسلام بر سر انسان می‌آورد، اگر شما مسلمان باشی، آن بلا را ممکن است نه تنها بر سر دیگران که بر سر نزدیکانت هم بیاوری.
==========================================
==========================================

(1) اینکه برخی در ایران به خانمشان، مادر بچه ها می‌گویند؛ ریشه در همین موضوع دارد، ایشان نادانسته به تقلید از فرهنگ برده‌داری اسلام، زنشان را کنیزشان می‌گویند؛ زیرا اعراب آن زمان اگر از کنیزشان، صاحب فرزند می‌شدند در خطاب به او، واژه همسرم یا کینزم به کار نمی‌گرفتند؛ بلکه مادر بچهها می‌گفتند.

(2) ان أعمى كانت له أم ولد تشتم النبی صلى الله عليه وسلم و تقع فيه فينهاها فلا تنتهی ویزجرها فلا تتزجر قال فلما كانت ذات ليله جعلت تقع فی النبي صلى الله عليه وسلم وتشتمه  فأخذ المغول فوضعه فی بطنها  و اتكأ عليها  فقتلها فوقع بين رجليها طفل فلطخت ما هناك بالدم ، فلما أصبح ذكر ذلك لرسول الله صلى الله عليه وسلم ، فجمع الناس فقال : أنشد الله رجلا فعل ما فعل لي عليه حق إلا قام ، فقام الأعمى يتخطى رقاب الناس وهو يتزلزل حتى قعد بين يدی النبي صلى الله عليه وسلم  فقال يا رسول الله، أنا صاحبها كانت تشتمک وتقع فيک فأنهاها فلا تنتهی  و أزجرها فلا تنزجر  ولی منها ابنان مثل اللؤلؤتين  و كانت بی رفيقه فلما كانت البارحه جعلت تشتمک و تقع فيك  فأخذت المغول  فوضعته فی بطنها  و اتكأت عليها حتى قتلتها فقال النبی صلى الله عليه و سلم: ألا اشهدوا أن دمها هدر.

(3) نزل بن أم مكتوم على يهودية بالمدينه عمه رجل من الأنصار فكانت ترفقه وتؤذيه فی الله ورسوله فتناولها فضربها فقتلها فرفع إلى النبی صلى الله عليه و سلم فقال أما والله يا رسول الله إن كانت لترفقنی ولكنها آذتنی فی الله و رسوله فضربتها فقتلتها فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أبعدها الله تعالى فقد أبطلت دمها (طبقات کبری ابن سعد/ جلد 4/ صفحه 210)

(4) عن ابی عبد الله  أنه سئل عمن شتم رسول الله (ص) فقال  يقتله الأدنى فالأدنى قبل أن يرفع إلى الإمام. (وسائل الشیعه (ال بیت) جلد 28/ صفحه 337)

Translate

بايگانی وبلاگ