تناقضی از نوع دیگر؛
بیشتر جملات این کتاب مخاطب مردم هستند که با توجه به ادعای الهی بودن این کتاب کاملا طبیعی است. برخی از نوشتهها مخاطب الله است، این آیات با سایر آیات قرآن در تناقضی اساسی است، در این قسمت به این نوع تناقض میپردازم.
یکی از تناقضات قرآن، تناقض گوئی پس از قل(بگو) میباشد.
الله به بندگانش دعاهائی را آموزش میدهد، لذا جملهی پس از قل (بگو) جملهای است منادی؛ پس اگر قل را از جمله حذف نمائیم، خللی در روند جمله ایجاد نخواهد شد.
این قاعده در زبان فارسی نیزوجود دارد، بدان معنا که اگر به کسی توصیه میکنید که نقل قولی از شما داشته باشد و جمله را با بگو آغاز مینمائید، گوینده لازم نیست که خودش نیز "بگو" که شما برای تاکید بر بیان جمله بعدی را میگوئید بیان نماید؛ مثلا
اگر شما کسی را سوگند دهید، به او میگوئید که "بگو من به خدا سوگند یاد مینمایم. لازم نیست که مخاطب شما در سوگندش کلمهی بگو را نیز بازگو نماید و جملهی او، "من به خدا سوگند یاد مینمایم" میباشد.
همین حالات را در قرآن مشاهده مینمائیم مخاطب نیز خودش کلمهی قل را تکرار مینماید که از لحاظ مفهومی اشکال دارد.
اما این اشکال را نادیده میگیریم و فرض را بر صحت چنین بیانی مینمائیم، اما آنچه که مسلم است، این است که اگر "قل" را خذف نمائیم، مفهوم جمله عوض نخواهد شد، این قاعده در چهار سورهی پایانی قرآن وجود دارد که همگی دارای چنین ساختاری هستند؛
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس/1) بگو پناه میبرم به پروردگار مردم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق/1) بگو پناه میبرم به پروردگار سپيده صبح
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (توحید/1) بگو اوست خداى يگانهقُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/1) بگو ای كافران!
اگر هم قل را حذف نمائیم باز مفهوم جمله عوض نمیشود؛
أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس/1) پناه میبرم به پروردگار مردم
أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق/1) پناه میبرم به پروردگار سپيده صبح
هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (توحید/1) اوست خداى يگانه
يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/1) اي كافران
اما در این میان یک استثنا وجود دارد:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/53) بگو ای بندگان من، کسانی که كه بر خود اسراف (زیادروی در شرک) كردهايد! از رحمت الله نوميد نشويد كه الله همهی گناهان را میآمرزد او آمرزندهی مهربان است.اگر این آیه را با دقت بخوانیم متوجه خواهیم شد که بندگان مورد نظر، میتواننند بندگان گوینده باشند.
اکنون اگر قل را برداریم، مفهوم جمله کاملا عوض میگردد و شکی که در نوشتهی بالا وجود داشت به یقین تبدیل میشود و مخاطب گوینده، بندگان او هستند نه بندگان الله:
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/53) اي بندگان من! کسانیکه كه بر خود اسراف (زیادروی در شرک) كردهايد! از رحمت الله نوميد نشويد كه الله همه ی گناهان را ميآمرزد. او آمرزنده ی مهربان است
اما قرآن این روند را در آیه ای دیگر اصلاح مینماید:
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَيُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خِلاَلٌ (ابراهیم/31) بگو به بندگان من، کسانی که ايمان آوردهاند، نماز را بر پا دارند و از آنچه به آنها روزی دادهايم پنهان و آشكار انفاق كنند پيش از آنكه روزی فرا رسد كه نه در آن خريد و فروش است و نه دوستي.
بیشتر جملات این کتاب مخاطب مردم هستند که با توجه به ادعای الهی بودن این کتاب کاملا طبیعی است. برخی از نوشتهها مخاطب الله است، این آیات با سایر آیات قرآن در تناقضی اساسی است، در این قسمت به این نوع تناقض میپردازم.
یکی از تناقضات قرآن، تناقض گوئی پس از قل(بگو) میباشد.
الله به بندگانش دعاهائی را آموزش میدهد، لذا جملهی پس از قل (بگو) جملهای است منادی؛ پس اگر قل را از جمله حذف نمائیم، خللی در روند جمله ایجاد نخواهد شد.
این قاعده در زبان فارسی نیزوجود دارد، بدان معنا که اگر به کسی توصیه میکنید که نقل قولی از شما داشته باشد و جمله را با بگو آغاز مینمائید، گوینده لازم نیست که خودش نیز "بگو" که شما برای تاکید بر بیان جمله بعدی را میگوئید بیان نماید؛ مثلا
اگر شما کسی را سوگند دهید، به او میگوئید که "بگو من به خدا سوگند یاد مینمایم. لازم نیست که مخاطب شما در سوگندش کلمهی بگو را نیز بازگو نماید و جملهی او، "من به خدا سوگند یاد مینمایم" میباشد.
همین حالات را در قرآن مشاهده مینمائیم مخاطب نیز خودش کلمهی قل را تکرار مینماید که از لحاظ مفهومی اشکال دارد.
اما این اشکال را نادیده میگیریم و فرض را بر صحت چنین بیانی مینمائیم، اما آنچه که مسلم است، این است که اگر "قل" را خذف نمائیم، مفهوم جمله عوض نخواهد شد، این قاعده در چهار سورهی پایانی قرآن وجود دارد که همگی دارای چنین ساختاری هستند؛
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس/1) بگو پناه میبرم به پروردگار مردم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق/1) بگو پناه میبرم به پروردگار سپيده صبح
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (توحید/1) بگو اوست خداى يگانهقُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/1) بگو ای كافران!
اگر هم قل را حذف نمائیم باز مفهوم جمله عوض نمیشود؛
أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس/1) پناه میبرم به پروردگار مردم
أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق/1) پناه میبرم به پروردگار سپيده صبح
هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (توحید/1) اوست خداى يگانه
يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ (کافرون/1) اي كافران
اما در این میان یک استثنا وجود دارد:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/53) بگو ای بندگان من، کسانی که كه بر خود اسراف (زیادروی در شرک) كردهايد! از رحمت الله نوميد نشويد كه الله همهی گناهان را میآمرزد او آمرزندهی مهربان است.اگر این آیه را با دقت بخوانیم متوجه خواهیم شد که بندگان مورد نظر، میتواننند بندگان گوینده باشند.
اکنون اگر قل را برداریم، مفهوم جمله کاملا عوض میگردد و شکی که در نوشتهی بالا وجود داشت به یقین تبدیل میشود و مخاطب گوینده، بندگان او هستند نه بندگان الله:
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/53) اي بندگان من! کسانیکه كه بر خود اسراف (زیادروی در شرک) كردهايد! از رحمت الله نوميد نشويد كه الله همه ی گناهان را ميآمرزد. او آمرزنده ی مهربان است
اما قرآن این روند را در آیه ای دیگر اصلاح مینماید:
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَيُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خِلاَلٌ (ابراهیم/31) بگو به بندگان من، کسانی که ايمان آوردهاند، نماز را بر پا دارند و از آنچه به آنها روزی دادهايم پنهان و آشكار انفاق كنند پيش از آنكه روزی فرا رسد كه نه در آن خريد و فروش است و نه دوستي.
این دو آیه با هم در تضادی آشکارند.
اگر گفته شود که سورههای آخر قرآن دعاء و یا جملاتی است که الله به محمد یاد داده تا به مردم یاد دهد، بدین خاطر است که با قل آغاز شده است؛ پس چرا سوره ی حمد که دقیقا دعاست، با قل آغاز نشده است؟
۱۰ نظر:
من باورهای خود را به قرآن تا اندازهای از دست دادهام. شاید بگویم که در دوران شک سخت هستم. به همین دلیل در این چند روزه بر شما خردهگیری کردهام.
در این باره، البته وجود تنها این مورد از «قل» شک برانگیز است ولی درنگرید که ما دو گونه نقل قول داریم. نقل قول مستقیم و نقل قول نامستقیم. قرآن در بن خود نشانههای دستور زبانی (در اینجا نشانهی نقل قول) را ندارد. بگذریم که در سرآغاز خود حتا از نقطه و اعراب هم محروم بوده است. ولی آیا این درست نیست که بگوییم در مورد ۶۸:۵۳ (زمر ۵۳) نقل قول نامستقیم است. مثلا من به دوست خود میخواهم هشداری بدهم. به غریبهای میگویم که این را به او بازگوید. به این غریبه اینطور میگویم: «بگو که ای دوست عزیز چرا آن کار را کردی» این نقل قول مستقیم است که نشانهی دستوری بایسته را ندارد، یعنی باید بدینسان نوشته میشد: « «بگو که «ای دوست عزیز چرا آن کار را کردی» ». البته آن غریبه دوست دوست من نیست. میبینید که این مورد در زبان معمولی هم بکار میرود. پس گرچه شاید بتوان گفت که این از ناهشیاری قرآن است ولی نادرست نیست.
همچنین بهتر است بجای نوشتن نام سورههای قرآن آنها را به صورت مثلا ۱۲:۳۴ (شماره آیه: شماره سوره) بنویسید. در میان مسیحیان برای انجیل این موضوع جا افتاده است و کار خود و دیگران را راحت کردهاند ولی شوربختانه این هنوز در حتا میان مذهبیان هم جا نیافتاده و کار بررسی را دشوار میکند. البته در این مورد هم مثل چیزهای دیگر عقب هستیم چون شک داریم که افراد کدام را شمارهی سوره و کدام را شمارهی آیه میگیرند. ولی باید عادت کرد و از این راه آموزش داد. میتوان نام سوره را هم نوشت تا افراد کم کم به این روش عادت کنند.
همچنین در مورد ۸۰:۴۷ (الذاریات ۴۷) ترجمهها و تفسیرهای گوناگونی هست:
وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
برگردان مکارم شیرازی:
و ما آسمان را با قدرت بنا کرديم، و همواره آن را وسعت ميبخشيم!
برگردان الهی قمشهای ۱۳۷۲
و کاخ (رفیع) آسمان را ما به قدرت خود برافراشتیم و ماییم که بر هر کار عالم مقتدریم
برگردان استرآبادی
و ما آسمان را با دست قدرت خود بنا کردیم و ما بر انجام هر کار مقتدریم
همانگونه که میبینید ترجمهی اول میگوید در آینده هم وسعت میبخشیم ولی دو ترجمه قدیمیتر چنین نمیگویند. به نظر میرسد که علما با کشف گسترش گیتی در دهههای واپسین، این گونه تعبیر را هم اضافه کردهاند تا کسانی بتوانند در مورد قرآن ادعای علمی نمایند.
المیزان اینها را گردآوری کرده است و میگوید که سه تفسیر وجود دارد
«در آسـمـان هـم آيـتـى اسـت كه ما با قدرت خود بنايش كرديم و روز بروز وسعتش مى دهيم (47).
از ايـن آيـه بـه بـعـد، بـه سـيـاق سـابـق سـوره كـه مـى فـرمود: (و فى الارض ايات للموقنين ...) - برگشته .
و كـلمـه (ايـد)، هـم بـه مـعناى قدرت مى آيد و هم به معناى نعمت ، ولى اگر به معناى قدرت باشد كلمه (موسعون ) يك معنا مى دهد و اگر به معناى نعمت باشد معنايى ديگر مى دهد.
بـنـا بـر مـعـناى اول آيه چنين مى شود كه : ما آسمان را با قدرتى بنا كرديم كه با هيچ مقياسى توصيف و اندازه گيرى نمى شود، و ما داراى وسعتى در قدرت هستيم ، كه هيچ چيز آن قدرت را مبدل به عجز نمى كند.
و بنا بر معناى دوم آيه چنين مى شود كه : ما آسمان را بنا كرديم در حالى كه بنا كردنش مـقـارن بـا نـعـمـتـى بـود كه آن نعمت را با هيچ مقياسى نمى توان تقدير كرد، و ما داراى نعمتى واسع هستيم ، و داراى غنائى مطلق مى باشيم ، و خزانه هاى ما با اعطاء و رزق دادن پايان نمى پذيرد، و از آسمان هر كه را بخواهيم و به هر جور بخواهيم رزق مى دهيم .
احتمال هم دارد كه كلمه (موسعون ) از اين اصطلاح گرفته شده باشد كه مى گويند: (فـلان اوسع فى النفقه فلانى در نفقه توسعه داد) يعنى خيلى خرج كرد، در نتيجه مـنـظـور تـوسـعـه دادن بـه خـلقـت آسمان خواهد بود، كه بحث هاى رياضى امروز هم آن را تاءييد مى كند.»
جمله «بحثهای ریاضی» را دقت کنید. به هر روی سه تفسیر و ترجمه برای این آیه هست. ظاهرا قرآن آنگونه که خود میگوید چندان مبین هم نیست. یعنی هر کس از برخی یا از بسیاری آیهها میتواند چیز متفاوت بیرون بکشد و به خدا نسبت دهد.
سلام گرامی!
در مورد نقل قول ها حق با شماست، این کتاب کلا توسط الله نوشته شده است؛ خدائی که می بایست در سخنانش نظمی وجود داشته باشد:
قل یا ایها الکافرون
یا ایها الکافرون
هر دو دارای یک معناست.
اما:
در مورد زیر هیچگونه لزومی برای بیان قل وجود ندارد، و با آمدن قل، مفهوم جمله دگرون شده است: زیرااین بندگان بنده ی محمد خواهند شد نه الله:
قل یا عبادی الذ....
(ای محمد)بگو ای بندگان من.....
پیروز باشید!
ضمنا اگر برایت امکان دارد، با هویت مشخص(حتی مستعار) بنویس)
در مورد این ترجمه ها هم باید بگویم که تمام این ترجمه ها نظر شخصی خود مترجم است نه معنای واقعی آیه:
وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
و آسمان را با (دو) دست ساختیم و همانا ما گسترش دهنده(ی آسمان) هستیم.
و ما آسمان را با قدرت بنا کرديم،
قدرت معنی کدوم کلمه است؟
چرا دست رو قدرت ترجمه شده است؟
و کاخ (رفیع) آسمان را ما به قدرت خود برافراشتیم و ماییم که بر هر کار عالم مقتدریم.
این یکی که معلومه؛ هیچی سر جاش نیست.
و ما آسمان را با دست قدرت خود بنا کردیم و ما بر انجام هر کار مقتدریم.
قدرت و اقتدار را تحریف معنا نموده اند.
در هر ترجمه، نظر شخصی را درون پرانتز می نویسند نه جزء جمله.
برداشت من این بود که قرآن اگر اشتباه نکرده باشد، میخواهد میگوید:
قل «یا عبادی ....»
یعنی جمله داخل گیومه جملهی خود الله است که باید توسط محمد گفته شود. یعنی الله به محمد میگوید: بگو، که الله به شما میگوید که «ای بندگان من ....».
شاید هم هنوز من منظور شما را نمیفهمم.
پارسای گرامی!
این دو آیه را با هم مقایسه کنید؛ هر توجیهی که برای یکی می نمائید در دیگری نقض خواهد شد:
(زمر/53)و (ابراهبم/31)
شرح در خود لینک.
سلام
وبلاگ
www.alcoran.blogsky.com
به ادرس :
www.alcorana.blogspot.com
نقل مکان کرد.موضوعات ممنوعه در اسلام، تناقضات قران، ایرادات علمی (موجود در متن قران)، زنان حضرت محمد، ایا قران از جانب خدا امده است؟ ، زندگی خصوصی حضرت محمد و حضرت علی ، شرایط ظهور امام زمان
در مورد تمام مطالب وبلاگ جواب وجود دارد هر کس جواب می خواهی قرآن را با ترجمه بخواند هرجا به شبهه برخورد به تفسیر مراجعه کند چون مطالب موجود با نیت قبلی نوشته شده و مقداری دستکاری شده پس ارزش جواب دادن ندارد. توصیه:(از آنچه که به آن علم ندارید پیروی نکنید پون چشم و گوش و دل مسوولیت دارند)سوره اسرا
این نظر شماخیلی قابل قبول نیست و ضعف محسوب نمی شود.
در زبان فارسی هم مثلا میگویم: «بگو به خدا قسم میخورم» در اینجا مخاطب بگو را حذف میکند و در جواب میگوید: به خدا قسم میخورم
اما ممکن است بگویم: «بگو اینقدر من را اذیت نکند» در اینجا مخاطب در جواب نمیتواند بگوید: من را اذیت نکند. بلکه به عنوان واسطه به شخص مورد نظر من میگوید: اینقدر او را اذیت نکن!
شما نمیتوانی بگویی این ضعف در کلام است چرا «بگو»هایت با هم فرق میکنند.
ارسال یک نظر