مجوز استفاده از بدن کنیز در اسلام به نقل از قرآن و منابع معتبر اسلامی که انسان از بیانشان شرم دارد.
اسلام ادعا دارد که هدف از آمدن این دین، اجرای عدالت خداوند است؛ بخوانید از ستمی که این دین در طول تاریخ به انسانیت روا داشته است، موضوعی که هیچ آخوند و ملائی به ما نگفته و نخواهد گفت؛ تناقضات قرآن و فقه اسلامی در این باره زیاد است، از یک سو خطاب به بشریت میگوید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات/13) ای مردم، همانا ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و بصورت گروهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (بدانید) که گراميترين شما نزد الله با تقواترين شماست، همانا الله دانا و خبير است.
این آیه گرچه در ابتدا انسانیت را مورد خطاب قرار میدهد ولی در آخر هم میگوید که انسان با تقوا نزد من(الله) از بقیه بهتر است و یا این آیه بیان مینماید که همهی مؤمنین با هم برادر هستند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات/10) مؤ منان با هم برادر هستند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح برقرار کنید و پرهیزگاری الله را پيشه كنيد تا مورد رحمت قرار بگیرید.
آیا رفتار و دستورات این دین مبین این است که شرط برتری کسی نزد الله تنها تقواست؟ آیا اسلام همهی مسلمین را برادر میداند؟
این دین معتقد است انسانهای خریداری یا به اسارت گرفته شده از خویش هیچ ارادهای ندارند ولو اینکه ادعای برابری الله به شرط اسلام آوردن و پذیرش این دین را بپذیرند؛ زیرا از نظر اسلام، انسان برده از جایگاه پائینتری نزد الله برخوردار است، در اینجا دلایل این ادعا را مورد بررسی قرار میدهیم:
الله انسانهای برده را با بت مقایسه مینماید:
قرآن برای تبین فرق بین بت و الله این دو را با بردگان و صاحبانشان مقایسه مینماید و میگوید: همانگونه که برده از خود هیچ اختیاری ندارد و تابع ارباب خویش است، بتها نیز چنین هستند و تابع ارباب خویش یعنی الله میباشند!:
وَيَعْبدُونَ مِن دونِ اللّه ما لاَ يَمْلكُ لهُمْ رِزقًا مِّنَ السَّماوَاتِ والأَرضِ شَيئا وَلا يَسْتَطيعُونَ (نحل/74) و به جاى الله چيزهائى را مورد پرستش قرار میدهند كه نه به آنها در آسمانها و زمين روزی میدهند و نه توانائیاش را دارند.
و در ادامه بیان مینماید که در برابر الله مثال نزنید، زیرا او بهتر از شما مثال زدن بلد است:
فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (نحل/74) پس برای الله مثال نزنید که او میداند و شما نمیدانید.
و این هم مثال الله و تحقیر بردگان و کنیزان(مملوک به کنیز و برده گفته میشوند که در اختیار صاحب خویش باشند):
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (نحل/75) الله مثال "برده و کنیزی" را میزند که توانا بر انجام هیچ کاری نیست با کسی که ما به او روزی نیکی دادهایم (ارباب) و او از آن (روزی) پنهانی و آشكار انفاق مىكند، آیا برابر هستند؟ سپاسگزاری مخصوص الله است بلكه بيشتر آنها نمىدانند.(1) (در ادامه به کر و لالها توهین مینماید)
اسلام به مردانی که به دلیل مشکلات مالی و فشار شهوانی مایل هستند با کنیزان مسلمان ازدواج نمایند این مجوز را داده است، اما به آنان توصیه نموده که اگر شکیبائی پیشه کنند و با اینگونه انسانها ازدواج ننمایند برای آنها بهتر است:
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (نساء/25) و آنها كه توانايي ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن با ايمان ندارند ميتوانند با زنان پاكدامن از بردگاني با ايمان كه در اختيار داريد ازدواج كنند، خدا آگاه به ايمان شماست، و همگي اعضاي يك پيكريد، و آنها را به اجازه صاحبان آنان ازدواج نماييد و مهر آنها را به خودشان بدهيد، مشروط بر اينكه پاكدامن باشند نه مرتكب زنا بطور آشكار شوند و نه دوست پنهاني بگيرند، و در صورتي كه محصنه باشند و مرتكب عمل منافي عفت شوند نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت، اين اجازه (ازدواج با كنيزان) براي آنها است كه (از نظر غريزه جنسي) شديدا در زحمت باشند و اگر خودداري كنيد (از ازدواج با آنان) براي شما بهتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. (ترجمه از مکارم)
حر عاملی در وسائل الشیعه در مورد همین آیه میگوید که اگر ازدواج بدون اجازهی ارباب صورت گیرد مانند زناست.(2)
در مورد ازدواج مرد آزاد با کنیز پارادوکس آشکاری در دستورات فقهی اسلام وجود دارد:
پرسش اینکه اگر مردی مسلمان برده باشد و بخواهد با کنیزی که متعلق به همان اربابی است که برده هم به او تعلق دارد ازدواج کند، حکم این ازدواج چگونه است؟
از نظر اسلام ارباب هرگاه که خواست میتواند این دو را از هم جدا نماید، خود با کنیز آمیزش کند و بعد از استبراء(اطمینان از عدم حاملگی کنیز) او را تحویل برده دهد، همچنین از نظر این دین برده هرگز نمیتواند کنیز خویش را طلاق دهد، زیرا در این حالت طلاق به دست او نیست، مگر اینکه زن (کنیز) متعلق به یک مرد و مرد(برده) هم متعلق به مردی دیگر باشند؛ "حر عاملی" در کتاب "الطلاق" باب 43، پنج حدیث را در این مورد بیان مینماید.(3)
همچنین خواندن نظرات شهید اول که بزرگترین فقیه شیعه میباشد جالب است.
حالت جالب دیگری که باز پارادکس فقه اسلامی است نیز وجود دارد و آن اینکه اگر زنی آزاد و مسلمان بخواهد با مردی که برده است ازدواج نماید، طلاق در اینجا نه به دست مرد که به دست زن میباشد.(4)
آیهی پیش از آیهی بالا به روشنی مجوز تجاوز جنسی به زنان شوهردار غیر مسلمان را میدهد.
مسلمان میتواند فرج(واژن) کنیزش را در اختیار برادرش قرار دهد:
حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه میگوید که اگر برادر مسلمانی دارای کنیز باشد، او میتواند فرج (واژن) کنیز خود را در اختیار برادرش قرار دهد(وسائل الشیعه/حدیث شماره 26702)، او در این حدیث چنین استدلال میکند که اگر این برادر در فروش کنیز حق داشته باشد در فرج او هم سهیم است؛ البته در احادیث ماقبل و بعد از این حدیث هم به روشنی چنین اجازهای را به برادر داده است.(5)
شیخ طوسی پا را از این فراتر گذاشته در تهذیب الاحکام جلد 7 صفحه 241 در مورد حکم اینکه آیا برادر میتواند فرج کنیزش را در اختیاز برادر قرار دهد؛ میگوید: آنچه از کنیز برای او حلال است برای برادرش هم حلال و برای پدرشان هم حلال است.(6)
علامه حر عاملی در وسائل الشیعه جلد 21 صفحه 134 و شیخ کلینی در الکافی جلد 5 صفحه 469 احادیث متعدد شرم آوری را در این زمینه آوردهاند
تمام این احادیث شرم آور در وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 532 تا 536 به صورت مفصل وجود دارد.
حتی مادر هم میتواند واژن کنیزش را در اختیار پسرش و هر کسی که بخواهد بگذارد و از او پول بگیرد.
شیخ طوسی در تهذیب الاحکام جلد 7 صفحه 242 از قول امام صادق میگوید: مادر هم میتواند واژن کنیزش را در اختیار پسرش بگذارد و اگر هم بابت این کار پولی دریافت کرد ایرادی نیست و در همین کتاب گفته شده که اسماعیل بن یزیع از امام علی پرسید " اگر زنی کنیزش را بر من حلال کرد، حکمش چیست، فرمود: (فرجش) مال توست.(7)" همین احادیث در جامع الحادیث شیعه نوشته آیت الله العظمی بروجردی جلد 21 صفحه 149 و 150 نیز با همین مضمون آمده است.
اسلام (در اینجا شیعه) وقاحت را بدانجا میبرد که میگوید صاحب کنیز میتواند واژن او را در معرض دید قرار دهد.(8)
در منابع اهل سنت نیز مانند تشیع به این امر اشاره شده است:
ابن حجر عسقلانی در "فتح الباری" که "شرح صحیح بخاری" است در تفسیر آیهی "24 نساء" میگوید: اگر کسی زن و مرد مملوکی را خرید که با هم زن و شوهر باشند، به مجرد این خرید این ازدواج فسخ میگردد و اختیار این دو در دست ارباب است؛ البته در صحیح بخاری گفته شده که اگر کسی کنیزی را خرید که خود دارای شوهر است، طلاق این دو به دست خریدار میباشد.(9)
طبری در تفسیر "آیهی 25 سورهی نساء" و در مورد جملهی "و ان تصبروا خير لكم..." خطاب به مسلمانان میگوید منظور این است که اگر با کنیز ازدواج نکنید برای شما بهتر است.(10)
این احادیث اسلامی به قدری شرم آور و مایه ننگ بشریت هستند که نیازی به شرح اضافه نمیبینم:
به ابی عبدالله (در اینجا منظور امام صادق است) گفتم: مردی واژن کنیزکش را برای برادرش حلال میکند (حکمش چیست؟)، گفت: برای او حلال است، گفتم: اگر از او فرزندی بوجود آمد (حکمش چیست)؟ گفت: آن فرزند متعلق به صاحب کنیزک است مگر اینکه با صاحب کنیزش هنگامی که بر او حلال کرده شد شرط کند که اگر فرزندی پدید آمد آزاد باشد.( تهذیب الاحکام شیخ طوسی/جلد 7 / صفحه 246) (11)
حتی صاحب کنیز میتواند واژن کنیزش را برای فروش در معرض دید دیگران قرار دهد:
از ابا عبدالله در مورد لخت کردن واژن (برای فروش) پرسیده شد؛ گفت: ایرادی ندارد، گفتم: اگر از او صاحب فرزند شد؟ گفت: متعلق به صاحب کنیز است مگر اینکه قبلا شرط گذاشته باشند. ( تهذیب الاحکام شیخ طوسی / جلد 7 / صفحه 246 و بحار الانوار جلد 100 صفحه 326) (12)
حتی میتواند بخشهای خاصی از بدنش را بفروشد، مثلا بگوید که تو تنها میتوانی او را ببوسی و اگر واژنش را فروخت بدان معناست که کل بدنش را فروخته است:
ابا عبدالله (ع) گفت: اگر مردی تنها بوسه بر کنیزش را بر دیگری حلال کرد، برای او چیز دیگر حلال نیست و اگر همه چیز غیر از واژنش را حلال کرد برای او چیز دیگرش (واژن) حلال نیست و اگر واژن را حلال کرد همه چیز حلال میشود ( تهذیب الاحکام شیخ طوسی/جلد 7 / صفحه 245) (13)
کلینی در همین رابطه از قول امام صادق میگوید که اگر مردی کنیزکش را برای برادرش حلال کرد بر او حلال میشود و از امام پرسیده شد اگه اگر مردی کنیز گرانبهای بکری داشته باشد و برای برادرش همه چیز او را غیر از واژنش حلال نماید (حکمش چیست؟) گفت که برای او حلال نیست مگر انچه که طبق شرط حلال کرده باشد و اگر تنها برای او بوسیدن را حلال نماید تنها بوسه حلال است ، راوی حدیث میگوید: گفتم اگر بر مردی همه چیز کنیزک غیر از واژنش حلال شد و بر او شهوت غلبه نمود و خواست داخلش کند، حکمش چیست؟ امام گفت: نباید این کار را انجام دهد. گقتم و اگر کرد زناکار است؟ گفت نه، ولی خائن است که باید یک دهم قیمتش را پرداخت نماید و اگر بکر نباشد یک بیستم آن را. (الکافی شیخ کلینی/ جلد 5 / صفحه 468) (14)
از ابی عبدالله (ع) روایت است که گفت: اگر مردی تنها بوسیدن کنیزش را بر مرد دیگر حلال کند برای او چیز دیگرش حلال نیست و اگر همه چیزی را غیر از واژنش حلال کند بر او همه حلال است و اگر واژن را حلال کند برای او همه چیز کنیزک حلال است (الکافی/جلد 5 صفحه 470) (15)
در همین کتاب یعنی الکافی شیخ کلینی از قول یکی از شیعیان گفته که از امام صادق پرسیدم زنم کنیزکش را بر من حلال کرد، گفت: او را بکن. (الکافی شیخ کلینی/ جلد 5 / صفحه 468) (16) و همچنین از قول معصوم گفته که زن میتواند واژن کنیزش را برای پسرش حلال کند. (17)
اگر در احادیث بالا دقت فرمائید روایات مجوز فروش بدن کنیز همه از قول یکی از امامان دوازده گانه مذهب تشیع بیان شده، برای رعایت اعتدال، بسیاری از منابع اهل سنت نیز گشتم ولی احادیثی در این زمینه را نیافتم، بنا به تذکر یکی از دوستان، در اینجا آیهای که بر طبق آن قرآن ظاهرا از فروش بدن کنیز در صورت نارضایتی منع کرده، اشاره مینمایم:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (نور/33) و كسانى كه ارتباط جنسی را نمییابند بايد دامنشان را نگه دارند تا این که الله آنان را از بخشش بىنياز گرداند و از بردگانتان كسانى كه میخواهند با نوشتن قرارداد خود را آزاد نمایند اگر میدانید که آنان اینکاره هستند (توانائی مالی دارند) بنويسيد و از همان دارائی كه الله به شما داده است به آنان بدهيد و دختران جوانتان (منظور کنیزانتان) را اگر تمایل به پاکدامنی دارند برای جستن کالای دنیا وادار به تن فروشی نکنید و هر كس که آنان را به زور وادار كند همانا الله پس از واردار نمودنشان بخشنده و مهربان است (حد زنا در ایشان جاری نمیکند).
در این آیه نهی به تن فروشی را تنها شامل دختران جوان کنیز نموده؛ اگر منظور کل کنیزان صرفنظر از سنشان بود باید از لفظ ملکت ایمانکم و یا امائکم استفاده میشد، همین موضوع یعنی اشاره به دختران و یا پسران جوان کنیز و برده با عنوان فتا (مذکر) و فتاة (مؤنث و جمعش فتیات است) در اشاره به یوسف نیز آمده است:
وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ(یوسف/30) گروهي از زنان شهر گفتند كه همسر عزيز جوانش (غلامش را) بسوی خود دعوت میكند و عشق اين جوان در اعماق قلبش نفوذ كرده، ما او را در گمراهي آشكار ميبينيم! (ترجمه از مکارم)
در آیه پیش از این آیه در اشاره به کنیز از واژه اماء استفاده شده:
پاورقی:
(1) ترجمهی همین آیات به نقل از تفسیر المیزان:
مشرکین بجاى خدا معبودهائی را مىپرستند که براى آنها هيچ روزی بلکه هيچ چيزى از آسمانها و زمين در اختيار ندارند و نمىتوانند آن را در اختيار داشته باشند. ( 73 )
پس خدا را با پديدهها نسنجيد و مانند او نسازيد و او را به صفتهای آنان توصیف نکنيد که خدا خود آگاه است ولى شما از ذات او بىخبر هستید. ( 74 )
خداوند بردهی زرخريدى را مَثل زده است که نه مالک خويش است و نه از دنيا مالی و ثروتى دارد و نه مىتواند در مالى تصرف کند، در برابر کسى که ما به او از جانب خود روزی نيکو دادهايم و او آزادانه در نهان وآشکار از آن انفاق مىکند، آيا آنها برابر هستند؟ پس چگونه خدا را با معبودهایشان برابر مىدانند؟ ستايش همه از آن خداست، چرا که خوبىها همه از سوی اوست اما بيشتر مردم اين حقيقت را نمىدانند. ( 75 )
خداوند دو مرد را نيز مثال زده است که يکى از آن دو گُنگ و قدرت تفهيم و تفهُم ندارد و سربار اربابش است او را به هر جا روانه کند سودى به دست نمىآورد....
(28125) ... سالت ابا عبدالله(ع) عن الرجل ياذن لعبده ان يتزوج الحره او امه قوم الطلاق الى السيد أو إلى العبد ؟ فقال الطلاق إلى العبد.
(28126).... سالته عن رجل زوج غلامه جاريته قال: الطلاق بيد المولى وسالته عن رجل اشترى جاريه لها زوج عبد قال بيعها طلاقها.
(28127) .... سالته عن رجل يزوج غلامه جاريه حره فقال الطلاق بيد الغلام فان تزوجها بغير اذن مولاه فالطلاق بيد المولى.
(4) کتاب الطلاق باب 44:
اسلام ادعا دارد که هدف از آمدن این دین، اجرای عدالت خداوند است؛ بخوانید از ستمی که این دین در طول تاریخ به انسانیت روا داشته است، موضوعی که هیچ آخوند و ملائی به ما نگفته و نخواهد گفت؛ تناقضات قرآن و فقه اسلامی در این باره زیاد است، از یک سو خطاب به بشریت میگوید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات/13) ای مردم، همانا ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و بصورت گروهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (بدانید) که گراميترين شما نزد الله با تقواترين شماست، همانا الله دانا و خبير است.
این آیه گرچه در ابتدا انسانیت را مورد خطاب قرار میدهد ولی در آخر هم میگوید که انسان با تقوا نزد من(الله) از بقیه بهتر است و یا این آیه بیان مینماید که همهی مؤمنین با هم برادر هستند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات/10) مؤ منان با هم برادر هستند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح برقرار کنید و پرهیزگاری الله را پيشه كنيد تا مورد رحمت قرار بگیرید.
آیا رفتار و دستورات این دین مبین این است که شرط برتری کسی نزد الله تنها تقواست؟ آیا اسلام همهی مسلمین را برادر میداند؟
این دین معتقد است انسانهای خریداری یا به اسارت گرفته شده از خویش هیچ ارادهای ندارند ولو اینکه ادعای برابری الله به شرط اسلام آوردن و پذیرش این دین را بپذیرند؛ زیرا از نظر اسلام، انسان برده از جایگاه پائینتری نزد الله برخوردار است، در اینجا دلایل این ادعا را مورد بررسی قرار میدهیم:
الله انسانهای برده را با بت مقایسه مینماید:
قرآن برای تبین فرق بین بت و الله این دو را با بردگان و صاحبانشان مقایسه مینماید و میگوید: همانگونه که برده از خود هیچ اختیاری ندارد و تابع ارباب خویش است، بتها نیز چنین هستند و تابع ارباب خویش یعنی الله میباشند!:
وَيَعْبدُونَ مِن دونِ اللّه ما لاَ يَمْلكُ لهُمْ رِزقًا مِّنَ السَّماوَاتِ والأَرضِ شَيئا وَلا يَسْتَطيعُونَ (نحل/74) و به جاى الله چيزهائى را مورد پرستش قرار میدهند كه نه به آنها در آسمانها و زمين روزی میدهند و نه توانائیاش را دارند.
و در ادامه بیان مینماید که در برابر الله مثال نزنید، زیرا او بهتر از شما مثال زدن بلد است:
فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (نحل/74) پس برای الله مثال نزنید که او میداند و شما نمیدانید.
و این هم مثال الله و تحقیر بردگان و کنیزان(مملوک به کنیز و برده گفته میشوند که در اختیار صاحب خویش باشند):
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (نحل/75) الله مثال "برده و کنیزی" را میزند که توانا بر انجام هیچ کاری نیست با کسی که ما به او روزی نیکی دادهایم (ارباب) و او از آن (روزی) پنهانی و آشكار انفاق مىكند، آیا برابر هستند؟ سپاسگزاری مخصوص الله است بلكه بيشتر آنها نمىدانند.(1) (در ادامه به کر و لالها توهین مینماید)
اسلام به مردانی که به دلیل مشکلات مالی و فشار شهوانی مایل هستند با کنیزان مسلمان ازدواج نمایند این مجوز را داده است، اما به آنان توصیه نموده که اگر شکیبائی پیشه کنند و با اینگونه انسانها ازدواج ننمایند برای آنها بهتر است:
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (نساء/25) و آنها كه توانايي ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن با ايمان ندارند ميتوانند با زنان پاكدامن از بردگاني با ايمان كه در اختيار داريد ازدواج كنند، خدا آگاه به ايمان شماست، و همگي اعضاي يك پيكريد، و آنها را به اجازه صاحبان آنان ازدواج نماييد و مهر آنها را به خودشان بدهيد، مشروط بر اينكه پاكدامن باشند نه مرتكب زنا بطور آشكار شوند و نه دوست پنهاني بگيرند، و در صورتي كه محصنه باشند و مرتكب عمل منافي عفت شوند نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت، اين اجازه (ازدواج با كنيزان) براي آنها است كه (از نظر غريزه جنسي) شديدا در زحمت باشند و اگر خودداري كنيد (از ازدواج با آنان) براي شما بهتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. (ترجمه از مکارم)
حر عاملی در وسائل الشیعه در مورد همین آیه میگوید که اگر ازدواج بدون اجازهی ارباب صورت گیرد مانند زناست.(2)
در مورد ازدواج مرد آزاد با کنیز پارادوکس آشکاری در دستورات فقهی اسلام وجود دارد:
پرسش اینکه اگر مردی مسلمان برده باشد و بخواهد با کنیزی که متعلق به همان اربابی است که برده هم به او تعلق دارد ازدواج کند، حکم این ازدواج چگونه است؟
از نظر اسلام ارباب هرگاه که خواست میتواند این دو را از هم جدا نماید، خود با کنیز آمیزش کند و بعد از استبراء(اطمینان از عدم حاملگی کنیز) او را تحویل برده دهد، همچنین از نظر این دین برده هرگز نمیتواند کنیز خویش را طلاق دهد، زیرا در این حالت طلاق به دست او نیست، مگر اینکه زن (کنیز) متعلق به یک مرد و مرد(برده) هم متعلق به مردی دیگر باشند؛ "حر عاملی" در کتاب "الطلاق" باب 43، پنج حدیث را در این مورد بیان مینماید.(3)
همچنین خواندن نظرات شهید اول که بزرگترین فقیه شیعه میباشد جالب است.
حالت جالب دیگری که باز پارادکس فقه اسلامی است نیز وجود دارد و آن اینکه اگر زنی آزاد و مسلمان بخواهد با مردی که برده است ازدواج نماید، طلاق در اینجا نه به دست مرد که به دست زن میباشد.(4)
آیهی پیش از آیهی بالا به روشنی مجوز تجاوز جنسی به زنان شوهردار غیر مسلمان را میدهد.
مسلمان میتواند فرج(واژن) کنیزش را در اختیار برادرش قرار دهد:
حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه میگوید که اگر برادر مسلمانی دارای کنیز باشد، او میتواند فرج (واژن) کنیز خود را در اختیار برادرش قرار دهد(وسائل الشیعه/حدیث شماره 26702)، او در این حدیث چنین استدلال میکند که اگر این برادر در فروش کنیز حق داشته باشد در فرج او هم سهیم است؛ البته در احادیث ماقبل و بعد از این حدیث هم به روشنی چنین اجازهای را به برادر داده است.(5)
شیخ طوسی پا را از این فراتر گذاشته در تهذیب الاحکام جلد 7 صفحه 241 در مورد حکم اینکه آیا برادر میتواند فرج کنیزش را در اختیاز برادر قرار دهد؛ میگوید: آنچه از کنیز برای او حلال است برای برادرش هم حلال و برای پدرشان هم حلال است.(6)
علامه حر عاملی در وسائل الشیعه جلد 21 صفحه 134 و شیخ کلینی در الکافی جلد 5 صفحه 469 احادیث متعدد شرم آوری را در این زمینه آوردهاند
تمام این احادیث شرم آور در وسائل الشیعه جلد 14 صفحه 532 تا 536 به صورت مفصل وجود دارد.
حتی مادر هم میتواند واژن کنیزش را در اختیار پسرش و هر کسی که بخواهد بگذارد و از او پول بگیرد.
شیخ طوسی در تهذیب الاحکام جلد 7 صفحه 242 از قول امام صادق میگوید: مادر هم میتواند واژن کنیزش را در اختیار پسرش بگذارد و اگر هم بابت این کار پولی دریافت کرد ایرادی نیست و در همین کتاب گفته شده که اسماعیل بن یزیع از امام علی پرسید " اگر زنی کنیزش را بر من حلال کرد، حکمش چیست، فرمود: (فرجش) مال توست.(7)" همین احادیث در جامع الحادیث شیعه نوشته آیت الله العظمی بروجردی جلد 21 صفحه 149 و 150 نیز با همین مضمون آمده است.
اسلام (در اینجا شیعه) وقاحت را بدانجا میبرد که میگوید صاحب کنیز میتواند واژن او را در معرض دید قرار دهد.(8)
در منابع اهل سنت نیز مانند تشیع به این امر اشاره شده است:
ابن حجر عسقلانی در "فتح الباری" که "شرح صحیح بخاری" است در تفسیر آیهی "24 نساء" میگوید: اگر کسی زن و مرد مملوکی را خرید که با هم زن و شوهر باشند، به مجرد این خرید این ازدواج فسخ میگردد و اختیار این دو در دست ارباب است؛ البته در صحیح بخاری گفته شده که اگر کسی کنیزی را خرید که خود دارای شوهر است، طلاق این دو به دست خریدار میباشد.(9)
طبری در تفسیر "آیهی 25 سورهی نساء" و در مورد جملهی "و ان تصبروا خير لكم..." خطاب به مسلمانان میگوید منظور این است که اگر با کنیز ازدواج نکنید برای شما بهتر است.(10)
این احادیث اسلامی به قدری شرم آور و مایه ننگ بشریت هستند که نیازی به شرح اضافه نمیبینم:
به ابی عبدالله (در اینجا منظور امام صادق است) گفتم: مردی واژن کنیزکش را برای برادرش حلال میکند (حکمش چیست؟)، گفت: برای او حلال است، گفتم: اگر از او فرزندی بوجود آمد (حکمش چیست)؟ گفت: آن فرزند متعلق به صاحب کنیزک است مگر اینکه با صاحب کنیزش هنگامی که بر او حلال کرده شد شرط کند که اگر فرزندی پدید آمد آزاد باشد.( تهذیب الاحکام شیخ طوسی/جلد 7 / صفحه 246) (11)
حتی صاحب کنیز میتواند واژن کنیزش را برای فروش در معرض دید دیگران قرار دهد:
از ابا عبدالله در مورد لخت کردن واژن (برای فروش) پرسیده شد؛ گفت: ایرادی ندارد، گفتم: اگر از او صاحب فرزند شد؟ گفت: متعلق به صاحب کنیز است مگر اینکه قبلا شرط گذاشته باشند. ( تهذیب الاحکام شیخ طوسی / جلد 7 / صفحه 246 و بحار الانوار جلد 100 صفحه 326) (12)
حتی میتواند بخشهای خاصی از بدنش را بفروشد، مثلا بگوید که تو تنها میتوانی او را ببوسی و اگر واژنش را فروخت بدان معناست که کل بدنش را فروخته است:
ابا عبدالله (ع) گفت: اگر مردی تنها بوسه بر کنیزش را بر دیگری حلال کرد، برای او چیز دیگر حلال نیست و اگر همه چیز غیر از واژنش را حلال کرد برای او چیز دیگرش (واژن) حلال نیست و اگر واژن را حلال کرد همه چیز حلال میشود ( تهذیب الاحکام شیخ طوسی/جلد 7 / صفحه 245) (13)
کلینی در همین رابطه از قول امام صادق میگوید که اگر مردی کنیزکش را برای برادرش حلال کرد بر او حلال میشود و از امام پرسیده شد اگه اگر مردی کنیز گرانبهای بکری داشته باشد و برای برادرش همه چیز او را غیر از واژنش حلال نماید (حکمش چیست؟) گفت که برای او حلال نیست مگر انچه که طبق شرط حلال کرده باشد و اگر تنها برای او بوسیدن را حلال نماید تنها بوسه حلال است ، راوی حدیث میگوید: گفتم اگر بر مردی همه چیز کنیزک غیر از واژنش حلال شد و بر او شهوت غلبه نمود و خواست داخلش کند، حکمش چیست؟ امام گفت: نباید این کار را انجام دهد. گقتم و اگر کرد زناکار است؟ گفت نه، ولی خائن است که باید یک دهم قیمتش را پرداخت نماید و اگر بکر نباشد یک بیستم آن را. (الکافی شیخ کلینی/ جلد 5 / صفحه 468) (14)
از ابی عبدالله (ع) روایت است که گفت: اگر مردی تنها بوسیدن کنیزش را بر مرد دیگر حلال کند برای او چیز دیگرش حلال نیست و اگر همه چیزی را غیر از واژنش حلال کند بر او همه حلال است و اگر واژن را حلال کند برای او همه چیز کنیزک حلال است (الکافی/جلد 5 صفحه 470) (15)
در همین کتاب یعنی الکافی شیخ کلینی از قول یکی از شیعیان گفته که از امام صادق پرسیدم زنم کنیزکش را بر من حلال کرد، گفت: او را بکن. (الکافی شیخ کلینی/ جلد 5 / صفحه 468) (16) و همچنین از قول معصوم گفته که زن میتواند واژن کنیزش را برای پسرش حلال کند. (17)
اگر در احادیث بالا دقت فرمائید روایات مجوز فروش بدن کنیز همه از قول یکی از امامان دوازده گانه مذهب تشیع بیان شده، برای رعایت اعتدال، بسیاری از منابع اهل سنت نیز گشتم ولی احادیثی در این زمینه را نیافتم، بنا به تذکر یکی از دوستان، در اینجا آیهای که بر طبق آن قرآن ظاهرا از فروش بدن کنیز در صورت نارضایتی منع کرده، اشاره مینمایم:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (نور/33) و كسانى كه ارتباط جنسی را نمییابند بايد دامنشان را نگه دارند تا این که الله آنان را از بخشش بىنياز گرداند و از بردگانتان كسانى كه میخواهند با نوشتن قرارداد خود را آزاد نمایند اگر میدانید که آنان اینکاره هستند (توانائی مالی دارند) بنويسيد و از همان دارائی كه الله به شما داده است به آنان بدهيد و دختران جوانتان (منظور کنیزانتان) را اگر تمایل به پاکدامنی دارند برای جستن کالای دنیا وادار به تن فروشی نکنید و هر كس که آنان را به زور وادار كند همانا الله پس از واردار نمودنشان بخشنده و مهربان است (حد زنا در ایشان جاری نمیکند).
در این آیه نهی به تن فروشی را تنها شامل دختران جوان کنیز نموده؛ اگر منظور کل کنیزان صرفنظر از سنشان بود باید از لفظ ملکت ایمانکم و یا امائکم استفاده میشد، همین موضوع یعنی اشاره به دختران و یا پسران جوان کنیز و برده با عنوان فتا (مذکر) و فتاة (مؤنث و جمعش فتیات است) در اشاره به یوسف نیز آمده است:
وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ(یوسف/30) گروهي از زنان شهر گفتند كه همسر عزيز جوانش (غلامش را) بسوی خود دعوت میكند و عشق اين جوان در اعماق قلبش نفوذ كرده، ما او را در گمراهي آشكار ميبينيم! (ترجمه از مکارم)
در آیه پیش از این آیه در اشاره به کنیز از واژه اماء استفاده شده:
وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (نور/32) مردان و زنان بيهمسر را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را، اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بينياز ميسازد، خداوند واسع و آگاه است. (ترجمه از مکارم)
فرض که منظور کل کنیزان باشد، پس:
فرض که منظور کل کنیزان باشد، پس:
در نور/33 برای صاحبان کنیزان در صورت فروش بدن کنیزشان، مجازاتی را در نظر نگرفته و تنها بخششی که از سوی قرآن مشاهده مینمائیم، مجازات نکردن کنیزان است؛ در همین آیه قرآن از نهی به وادار نمودن کنیزان جهت تن فروشی سخن گفته و این بدان معناست که در صورت رضایت ارباب و کنیز، مانعی ندارد؛ زیرا قرآن در این باره سکوت نموده است.
البته از معنی فتاة چنین بر میآید که منظور درختران جوانتان است.
البته از معنی فتاة چنین بر میآید که منظور درختران جوانتان است.
============================================================
پاورقی:
(1) ترجمهی همین آیات به نقل از تفسیر المیزان:
مشرکین بجاى خدا معبودهائی را مىپرستند که براى آنها هيچ روزی بلکه هيچ چيزى از آسمانها و زمين در اختيار ندارند و نمىتوانند آن را در اختيار داشته باشند. ( 73 )
پس خدا را با پديدهها نسنجيد و مانند او نسازيد و او را به صفتهای آنان توصیف نکنيد که خدا خود آگاه است ولى شما از ذات او بىخبر هستید. ( 74 )
خداوند بردهی زرخريدى را مَثل زده است که نه مالک خويش است و نه از دنيا مالی و ثروتى دارد و نه مىتواند در مالى تصرف کند، در برابر کسى که ما به او از جانب خود روزی نيکو دادهايم و او آزادانه در نهان وآشکار از آن انفاق مىکند، آيا آنها برابر هستند؟ پس چگونه خدا را با معبودهایشان برابر مىدانند؟ ستايش همه از آن خداست، چرا که خوبىها همه از سوی اوست اما بيشتر مردم اين حقيقت را نمىدانند. ( 75 )
خداوند دو مرد را نيز مثال زده است که يکى از آن دو گُنگ و قدرت تفهيم و تفهُم ندارد و سربار اربابش است او را به هر جا روانه کند سودى به دست نمىآورد....
(2) .... سالت ابا عبدالله عن الامه تزوج بغير اذن اهلها؟ قال: يحرم ذلک عليها و هو الزنا.
29- باب تحريم تزويج الامه بغير اذن مولاها و حكم امه المراه حدیث شماره 26676 تا 26679.
(3) (28123).....
إذا كان العبد وامراته لرجل واحد فان المولى ياخذها اذا شاء و اذا شاء ردها و قال لايجوز طلاق العبد اذا كان هو و امراته لرجل واحد الا ان يكون العبد لرجل و المراه لرجل و تزوجها باذن مولاه و اذن مولاها فان طلق و هو بهذه المنزله فان طلاقه جائز. امام صادق گفت که اگر برده و زنش متعلق به یک مرد باشند پس ارباب میتواند هرگاه که خواست زن را بگیرد و هرگاه که خواست او را برگرداند و گفت که برده نمیتواند طلاق دهد هنگامیکه او و زنش متعلق به یک مرد باشند مگر اینکه مرد متعلق به یک نفر و زن متعلق به مردی دیگر و برده باید با اجازهی ارباب خود و ارباب آن زن با او ازدواج نماید، و اگر در این حالت او را طلاق داد جایز است.
(28124) ... سالت ابا عبدالله(ع) عن العبد، هل يجوز طلاقه؟ فقال:
ان كانت امتک فلا، ان الله عزوجل يقول: عبدا مملوكا لا يقدر على شيء وان كانت امه قوم اخرين او حره جاز طلاقه.(28124) ... سالت ابا عبدالله(ع) عن العبد، هل يجوز طلاقه؟ فقال:
(28125) ... سالت ابا عبدالله(ع) عن الرجل ياذن لعبده ان يتزوج الحره او امه قوم الطلاق الى السيد أو إلى العبد ؟ فقال الطلاق إلى العبد.
(28126).... سالته عن رجل زوج غلامه جاريته قال: الطلاق بيد المولى وسالته عن رجل اشترى جاريه لها زوج عبد قال بيعها طلاقها.
(28127) .... سالته عن رجل يزوج غلامه جاريه حره فقال الطلاق بيد الغلام فان تزوجها بغير اذن مولاه فالطلاق بيد المولى.
(4) کتاب الطلاق باب 44:
(28128) ....سالته عن رجل زوج امته رجلا حرا؛ فقال: الطلاق بيد الحر.
(28129) ....سالت ابا عبدالله (ع) عن رجل انكح امته حرا او عبد قوم آخرين؛ فقال: ليس له ان ينزعها منه فان باعها فشاء الذی اشتراها ان ينزعها من زوجها فعل و رواه الصدوق باسناده ...
(5) (٢٦٦٩٤) ....ان بعض اصحابنا قد روى عنک انک قلت اذا احل الرجل لاخيه جاريته فهی له حلال فقال؛ نعم الحديث.
(5) (٢٦٦٩٤) ....ان بعض اصحابنا قد روى عنک انک قلت اذا احل الرجل لاخيه جاريته فهی له حلال فقال؛ نعم الحديث.
(٢٦٦٩٥)... فی الرجل يحل فرج جاريته لاخيه فقال لاباس بذلک ( الحديث).
....
(٢٦٧٠١) ...عن المراه تحل فرج جاريتها لزوجها. فقال؛ انی اكره هذا كيف تصنع ان هی حملت، قلت تقول ان هی حملت منک فهی لك قال، لاباس بهذا قلت فالرجل يصنع هذا باخيه؛ قال لاباس بذلک.
(٢٦٧٠٢) .... سالته عن رجل قال لاخر:
هذه الجاريه لک خيرتک، هل يحل فرجها له؛ قال ان كان حل له بيعها حل له فرجها و الا فلايحل له فرجها.
(6) عن رجل يحل لأخيه فرج جاريته قال: هی له حلال ما أحل له منها، و عنه عن أخويه عن أبيهما
....
(٢٦٧٠١) ...عن المراه تحل فرج جاريتها لزوجها. فقال؛ انی اكره هذا كيف تصنع ان هی حملت، قلت تقول ان هی حملت منک فهی لك قال، لاباس بهذا قلت فالرجل يصنع هذا باخيه؛ قال لاباس بذلک.
(٢٦٧٠٢) .... سالته عن رجل قال لاخر:
هذه الجاريه لک خيرتک، هل يحل فرجها له؛ قال ان كان حل له بيعها حل له فرجها و الا فلايحل له فرجها.
(6) عن رجل يحل لأخيه فرج جاريته قال: هی له حلال ما أحل له منها، و عنه عن أخويه عن أبيهما
(7) سالت أبا (ع) عن امرأه أحلت لابنها فرج جاريتها قال: هو له حلال، قلت أفيحل له ثمنها؟ قال: لا إنما يحل له ما أحلت له.
سألت ابالحسن (ع) عن امرأه أحلت لی جاريتها؛ فقال: ذلک لک
(8) سالت ابا عبدالله عليه السلام عن عاريه الفرج قال: لا باس به قلت: فان كان منه ولد فقال: لصاحب الجاريه الا ان يشترط عليه .(الاستبصار/جلد 3/صفحه 138)
(9)كتاب الطلاق، باب لايكون بيع الامه طلاقا حدیث شماره 4975:
و اخرجه سعيد بن منصور عن ابن عباس بسند صحيح و روى حماد بن سلمه عن هشام بن عروه عن ابيه قال "اذا زوج عبده بامته فالطلاق بيد العبد و اذا اشترى امه لها زوج فالطلاق بيد المشتری" و اخرج سعيد بن منصور من طريق الحسن قال "اباق العبد طلاقه".
(10) حدیث شماره 9124:
و اَن تصبروا عن نكاح الاماء خير لكم، و هو حل.
(11).... قلت لابی عبد الله (ع): الرجل يحل لاخيه فرج جاريته، قال: له حلال، قلت "فان جاءت بولد منه"، قال: هو لمولى الجاريه الا ان يكون اشترط على مولى الجاريه حين احلها له ان جاءت بولد فهو حر.
(12) ....سالت ابا عبد الله (ع) عن عاريه الفرج قال: لا باس به، قلت: فان كان منه ولد؟ فقال: لصاحب الجاريه، الا ان يشترط عليه.
(13) ابا عبد الله (ع) قال: اذا احل الرجل من جاريته قبله لم يحل له غيرها و ان احل له منها دون الفرج لم يحل له غيره و ان احل له الفرج حل له جميعها.
(14) الفضيل بن يسار قال: قلت لابی عبد الله (ع): جعلت فداک! ان بعض أصحابنا قد روى عنک انک قلت: اذا احل الرجل لاخيه جاريته فهی له حلال؟ فقال: نعم يا فضيل، قلت له: فما تقول فی رجل عنده جاريه له نفيسه وهی بكر احل لاخيه ما دون فرجها، اله ان يفتضها؟ قال: لا، ليس له الا ما احل له منها و لو احل له قبله منها لم یحل له ما سوى ذلک؛ قلت: ارايت ان احل له ما دون الفرج فغلبته الشهوه، فافتضها؟ قال: لا ينبغی له ذلک؛ قلت: فان فعل ايكون زانيا؟ قال: ل، و لكن يكون خائنا و يغرم لصاحبها عشر قيمتها ان كانت بكرا و ان لم تكن بكرا فنصف عشر قيمتها.
(15) ابی عبد الله (ع) قال: اذا احل الرجل للرجل من جاريته قبله لم يحل له غيرها، فان احل له منها دون الفرج لم يحل له غيره وان أحل له الفرج حل له جميعها.
(16) ان امراتی أحلت لی جاريتها. فقال: أنكحها.
(17) عن ابی بصير قال: سالت ابا عبد الله (ع) عن امراه احلت لابنها فرج جاريتها، قال: هو له حلال.
(11).... قلت لابی عبد الله (ع): الرجل يحل لاخيه فرج جاريته، قال: له حلال، قلت "فان جاءت بولد منه"، قال: هو لمولى الجاريه الا ان يكون اشترط على مولى الجاريه حين احلها له ان جاءت بولد فهو حر.
(12) ....سالت ابا عبد الله (ع) عن عاريه الفرج قال: لا باس به، قلت: فان كان منه ولد؟ فقال: لصاحب الجاريه، الا ان يشترط عليه.
(13) ابا عبد الله (ع) قال: اذا احل الرجل من جاريته قبله لم يحل له غيرها و ان احل له منها دون الفرج لم يحل له غيره و ان احل له الفرج حل له جميعها.
(14) الفضيل بن يسار قال: قلت لابی عبد الله (ع): جعلت فداک! ان بعض أصحابنا قد روى عنک انک قلت: اذا احل الرجل لاخيه جاريته فهی له حلال؟ فقال: نعم يا فضيل، قلت له: فما تقول فی رجل عنده جاريه له نفيسه وهی بكر احل لاخيه ما دون فرجها، اله ان يفتضها؟ قال: لا، ليس له الا ما احل له منها و لو احل له قبله منها لم یحل له ما سوى ذلک؛ قلت: ارايت ان احل له ما دون الفرج فغلبته الشهوه، فافتضها؟ قال: لا ينبغی له ذلک؛ قلت: فان فعل ايكون زانيا؟ قال: ل، و لكن يكون خائنا و يغرم لصاحبها عشر قيمتها ان كانت بكرا و ان لم تكن بكرا فنصف عشر قيمتها.
(15) ابی عبد الله (ع) قال: اذا احل الرجل للرجل من جاريته قبله لم يحل له غيرها، فان احل له منها دون الفرج لم يحل له غيره وان أحل له الفرج حل له جميعها.
(16) ان امراتی أحلت لی جاريتها. فقال: أنكحها.
(17) عن ابی بصير قال: سالت ابا عبد الله (ع) عن امراه احلت لابنها فرج جاريتها، قال: هو له حلال.
۲۸ نظر:
سلام برمدیر سایت
باتوجه به اینکه احتمالا چند هفته دیگر اینترنت ملی شودوارتباط ما بااینترنت جهانی قطع میشود
ازشما تقاضا دارم تمام مطالب سایت را در یک فایل زیپ قرار دهید تابتوانیم همه مطالب سایت را یکجا دانلود کنیم
با سپاس ودرود فراوان
عالیه اگه این کار بشه
چون این وبلاگ بهترین وجامع ترین مطالب رادرنقد اسلام دارد که من در هیچ کجای اینترنت ندیدم
واگر بتوان تمام مطالب را ذخیره کرد خیلی خوب میشه چون معلوم نیست حکومت کی میخواد اینترنت رو ملی کنه
ازمدیر وبلاگ درخواست میکنم که اگر نوانایی این کار را دارد حتما دریغ نکند
با سپاس
درود متقابل بر شما!
من هم از خیلی وقته که به این فکر هستم، ولی راستش در این زمینه هیچگونه اطلاعاتی و تخصصی ندارم، همین مطالب هم با تشویق و راهنمائی یکی از دوستانم در این وبلاگ مینویسم، اگر کسی بتونه این کار را انجام برده ممنون میشم.
پیروز باشید!
سلام برمدیر وبلاگ
میخواستم بدانم آیا شما درباره کشف قرآن صنعا اطلاعاتی دارید
و ممنون میشم اگه مطلبی در این رابطه بنویسید
توضیحات بهرام مشیری در این رابطه
http://www.youtube.com/watch?v=1cSaCPgL8Wg
وتوضیحات بیشتر در این لینک
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2011/08/blog-post_27.html
سلام گرامی؛
در مورد قرآن صنعا اطلاعات من فقط در حد شنیدن است و از جزئیات آن اطلاعات درستی ندارم.
به نظر من این قرآن(قرآنی که اکنون وجود دارد) از آنجائیکه متواتر است و تا پیش از زمان عثمان هیچگاه یکجا جمعآوری نشده بود، اگر هم چیزی کشف شده باشد نمیتواند مربوط به زمان محمد باشد؛ البته اگر گفته شود بخشی از قرآن پیدا شده باشد شاید منطقی به نظر بیاید.
بادرود به مدیر وبلاگ
بنده چند سال است که در رابطه دین اسلام به تحقیق پرداخته ام
و به این نتیجه رسیده ام که نه تنها اسلام بلکه تمام ادیان الهی سرآبی بیش نیستند
وبعد از آن در باره وجود یا عدم وجود خدا به تحقیق پرداختم
اما هنوز به نتیجه ای نرسیدم
به نظرم عقل ما عاجز است ازاینکه یک موجود ماوراالطبیعه را اثبات یا نفی کند
حال میخواستم نظر شما را در باره بدانم
واگر به فرض خداراهم توانستیم اثبات کنیم آیا جهان دیگری وجود دارد
در ضمن مطلبی دیگر میخواستم به شما بگویم اینکه
انسانی مثل من با اعتقادات مذهبی بالا که اعتقاد به محمد والله وبهشت وجهنم داشته وحالا میفهمد که همه اینها دروغ بوده دچار بحران عمیقی میشود ,وشاید به پوچی برسد
حال به نظر شما من باید چه کنم ونظر شما درباره مطالب بالا چیست مثلا اینکه ماوراالطبیعه یا جهان دیگری غیر از این جهان هست یا نه
ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید
با درود متقابل!
این اثبات است که دلیل میخواهد، همینکه هیچ انسانی نمیتواند وجود خدا را ثابت کند به معنی وهمی بودنش است.
من در این زمینه چند تا مقاله نوشتم، اگر بر روی موضوعات بررسی شده، گزینهی ((تفاوت خدا، الله، آفریدگار و داستان غرانیق به همراه فیلمی از داخل کعبه)) را کلیک کنید و گزینهی از 6 تا 9 مخصوصا شماره 8 در این زمینه است.
اولا باید وجود خدا را ثابت کنند، موجودی ذیالشعور که تمامی جهان با ارادهی او آفریده شده است، سپس اگر شما مسلمان هستی باز باید ثابت کنی که این خدا همان الله است، به نظرم مطالبی که در اینجا از قول قرآن نوشتم گواهی باشد بر اینکه الله خدای وهمی جنایتکاری بیش نیست که محمد او را به خدامت گرفت.
در مورد احساس شما، بله؛ در ابتدا تصور پوچی خواهی کرد زیرا این اعتقادات واقعا در مغزی همهی ما رسوب کرده، ولی به مرور احساس لذتی از زندگی به شما دست خواهد داد که با بهشتی قابل توصیف نیست، زیرا در اعتقادات دینی شما مجری دستوراتی هستی که برایتان دیکته شده است و اگر چپ و راست رفتی باید تا ابد بسوزی.
کدهای اخلاقی بخشی از روند فرگشت انسان است و اگر این کدها شکل نمیگرفت انسان در همان حالت جانوری خویش میماند....
سلام دوباره برشما
منظورم از خدا,خدای ادیان مثل(الله,یهوه وغیره)نیست
یعنی اگر ما این ادیان را رد کنیم دلیل نمیشود که خدا(سرمنشا هستی)به طور مطلق رد شده است چون وجد خدا ربطی به وجود ادیان ندارد
درضمن شما فرمودید که(( همینکه هیچ انسانی نمیتواند وجود خدا را ثابت کند به معنی وهمی بودنش است))
وبه نظر من این سخن شما از لحاظ منطقی صحیح نیست چون ممکن است ما نفهممیم ولی آیندگان به وجودش پی ببرند یا اینکه اصلا ذهن ما گنجایش درک این مطلب را ندارد واین دلیل نمیشود که خدا وجود ندارد یا(وهم)است
ما فقط میتوانیم بگوییم نه دلیلی بر رد ونه دلیلی بر اثبات وجود خدانداریم
این حرف شما درست است که ((این اثبات است که دلیل میخواهد))اما برای رد کردن چیزی حتما باید دلیلی بر عدمش بیاورید
والا خدا معلق بین وجود وعدم میماند مگر اینکه به طور قطعی دلیل بر ردش بیاورید
و در آخر اینکه احتمال (هرچند ضعیف)وجود خدا هست چون هنوز فلاسفه دلیل قطعی بر عدم آن نیاورده اند
امیدوارم که منظورم را درست منتقل کرده باشم
با سپاس فراوان
گرامی،
عدم نیازی به اثبات ندارد؛ یعنی لزومی نیست که برای رد ادعائی عدم آن را ثابت کنیم، مثلا من میگویم که هر شب موجودی به نام گبرایل با من در ارتباط است و پیامی را از سوی خبرایل که در خارج از گیتی اقامت دارد به من میرساند؛ ایا شما میتوانید ثابت کنید که من دروغ میگویم(البته با منطق شما)؟
در اینجا ادعای من وهمی بیش نیست گرچه من تا آخر عمرم بر این ادعا باقی بمانم.
البته اگر منظور شما از خدا ذرهای است ناشناخته که دنیا از آن پدید آمده بحث دیگری است که باز اگر شما دلیل علمی بر این ادعا نداشته باشید تا زمانیکه در این حد بماند وهمی بیش نیست.
از شما خواش میکنم آن چهار پست مورد اشاره مخصوصا شماره 8
http://iran000.blogspot.com/2009/08/blog-post_17.html
درود دوباره برشما
مطالبی را که فرمودید مطالعه کردم
سخنان شما متین بود وتقریبا مرا قانع کرد
مطلب دیگری میخواستم بگویم اینکه چند وقت پیش تلاش کردم که مطالب سایت شما را با نرم افزار مخصوص دانلود کنم ولی تلاشم بی ثمر بود
اخیرا آرش بیخدا تمام مطالب سایت زندیق را در فایل زیپ به حجم (35مگابایت) قرار داده اند
http://arashbikhoda.wordpress.com/2012/01/04/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%82/
به نظرم ایشان بتوانند شما را در این امر یاری کنند
در آخر از شما سپاسگذاری میکنم از اینکه پرسش های مرا با صبر وحوصله جواب دادید
راستش من در زمینهی نرمافزاری و کلا کامپیوتر اطاعاتم خیلی کمه، شاید شما جوانان بتوانید به من در این زمینه کمک کنید، بهرحال ایدهی جالبی است.
پیروز باشید!
وقت بخیر
شما درباره تئوری نوزده نظری دارید ؟
منظورم کتابهایی همچون visual peresenation اثر خلیفه است .
یا مثلا کتاب beyond probability اثر عبدا... اریک .
یا محسبات این پایگاه فارسی
alzekr.persianblog.ir
محاسبات بسیار شگفتی را مطرح می کنند در زمینه عدد نوزده .
اگر اطلاعی در این مورد دارید لطفا در همین بخش یا مطلبی مستقل چیزی بنویسید . برایم بسیار مهم است .
در این مورد راستش هنوز مطالعهی مستقلی نداشتم، اما میدانم که رشاد خلیفه در آخر اسمش خودش را بعنوان پیامبر از دل قرآن بیرون آورد
او با استفاده از بازی با حروف قرآن، از محمد به عنوان آخرین پیامبر و نه آخرین فرستاده (رسول) نام برد
و ادعا نمود که فرستادهی الله (رسول الله) است که به دست یکی از مسلمانها متعصب در آمریکا کشته شد.
اما مطالعاتی من در زمینهی اعجاز ریاضی قرآن به طور مستقل داشتم متوجه شدم که این ادعاها چیزی جز مغالطه و دروغ نیست، لطفا این را مطالعه برمائید.
((موضوعات بررسی شده -
بررسی تناقضات و معجزات علمی و متنی قرآن، ادعای معجزه ریاضی و کشفیات آن. - معجزات علمی قرآن یا دروغهای مغلطه بازان. - نقد و بررسی معجزهی ریاضی قرآن به صورت مفصل.))
این لینک را میگویم که تقریبا دو سال نیم پیش نوشتم:
http://iran000.blogspot.com/2009/08/blog-post_01.html
سلام علیکم
متاسفانه سطح علمی بررسی شما بسیار پایین است اولا مگر نمیشود یک فرد کنیز و یا خدمتکار پیش الله تبارک و تعالی بالا باشد و این یعنی خدا تفاوت بین انسانیت قائل می شود؟!! اولا اسلام اگر سریع داشتن کنیز و یا داشتن خدمتکار مرد که در جنگ ها اسیر شده اند را تعطیل می کرد آنگاه این مردم بدبخت که اسیر جنگ بودند و مهمان مسلمانان چگونه باید زندگی میگذراندند در حالی که اسلام مسلمانان را تشویق می کرد این افراد را اگر توانایی مستقل شدن داشتند آنگاه را به درستی آزاد کنید و حتی با این افراد حقوقی قرار داد و انسانیت آن ها را زیر سوال نبرده است و بلکه قوانینی را برای آن ها قرار داده و حتی قوانین مجازات آن ها را کمتر از انسان آزاد قرار داده! حالا شما که در جنگ ها اسیر میگیرید که اکثر حقوق آن ها را ازشان میگیرید شما اصلا کار خودتان را نمی توانید با حقوق انسانی اسلام مقایسه کنید.
به به ازین همه تعالیم ارزشمند اسلامی!!!!
مومن جان سوره نحل رو اگه بخونی درآیه 75
میگه ایا بنده با انسان آژاد برابره بعدش خودش جواب میده حقا که نه!!!!!
دین برابری و برادری!!!!
با سلام
مطالبی که گفت شده یک طرفه ونا عادلانه می باشد برای قضاوت صحیح به لینک زیر مراجعه فرمایید. تا شاید کمک کندبهتر و صحیح تر قضاوت نماییم
کتاب بردگی از دیدگاه اسلام هرکس طرفدار حقیقت است کتاب را دانلود و مطالعه نماید تا شاید موثمر ثمر باشد. با تشکر
لینک دانلود:
http://www.tabatabaie.net/userfiles/file/view/books/Bardegi-Az-didgahe-Eslam.pdf
دوست عزیز،
مراقب باشید که به بهانه درخواست دانلود مطالب سایت، به دام سپاه سایبری نیفتید.
من فکر میکنم بعضی از افرادی که درخواست دانلود و یا همکاری در ویرایش مطالب جهت قابلیت دانلود را میکنند، هدفی جز ردیابی شما از طریق ترفندهای سایبری را ندارند.
اینها بعد از ردیابی، میتوانند به وسیله عواملی که در سر تا سر دنیا(به خصوص اروپا) دارند، به شما آسییب وارد کنند و یا بر اساس دستورات دینشان یک مرتد را از بین ببرند.
بنابر این، با توجه به کمی اطلاعات شما از موضوعات مربوط به کامپیوتر، اینترنت و غیره خواهشمندم بسیار با احتیاط عمل کنید.
موفق باشید و به روشنگری خود ادامه دهید.
باسلام به همه شما.ببخشیدبه شمابرنخوره اماهمه شماروفقط چندنفربانظریات شخصی خودشون دنبالشون میکشن خوب بدنیست انسان خودش کتاب دستش بگیره همیشه کسی میخوادعقیدشوثابت کنه نمیادازطرف مقابل تعریف نمیکنه وفقط میخوادخودش غالب بیاد میدونین فرهنگ کتاب خوانی بین ماایرانیادرسطح بسیارضعیفی قرارداره؛تازه ادعاهم میکنیم که مسلموناکتابامونوآتش زدن خوب اون کتاباالان هم میبودن به چه دردمون میخورد.حتماحتمامسلموناوبه خصوص محققین ودانشمندان اسلامی برای همه اینهاپاسخ نوشتن.به هرچی نمیشه اعتمادکرد.
عزیزم من نمیدونم کی به تو گفته که تو تحلیل گر خیلی خوبی هستی که اومدی آیات قرآن را تحلیل میکنی . به نظر من تو از اسلام و قرآن هیچی نمیدانی .من دانشجوی علوم قرآنی هستم که این حرف را به تو میزنم .
در ضمن تحلیل هایت خیلی خیلی بچه گانه بود .
چرا كنيز نيز مانند همسر بر انسان حلال است؟ چرا كنيز حتي بر مردان بيگانه نيز محرم است؟ چرا غلام بر صاحب خود اگر زن باشد محرم است؟
كنيز كسي است كه در جنگ مسلمانان با كفار به اسارت مسلمانان در آمده باشد
در قران کريم ارتباط جنسي تنها با دو گروه جايز است
1.همسران
2.کنيزان
قران کريم در آغاز سوره مبارکه مومنون مي فرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم قد افلح المومنون الذين هم في صلاتهم خاشعون و الذين هم عن الغو معرضون و الذين هم لزکوه فاعلون و الذين هم لفروجهم حفظون الا علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم فانهم غير ملومين»؛آيات 1-6 يعني تنها با همسران و کنيزان (ماملکت ايمانهم )مي توان رابطه جنسي برقرار نمود.
مراد از کنيزان, زنان غير آزادي بودند که با خريدن يا اسير شدن در جنگ با کافران به دست مسلمانان مي افتاد با اين گونه زنان, بدون خواندن عقد ازدواج, مي توان رابطه زناشويي داشت. رجوع کنيد به تفسير نمونه, ج 14, سوره مؤمنون, آيات مربوطه جهت توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم: پيش از اسلام، جنگ و خونريزىها به ميدان جنگ محدود نمىشد، بلكه اين ظلم و ستم به پس از زمان جنگ نيز كشيده مىشد؛ دو قبيله يا شهر يا كشور كه با هم نبرد مىكردند، تعدادى اسير نيز در كنار خيل كشتهها بر جاى مىگذاشتند.
به اين صورت كه كافرِ مرد، عبد ناميده شد و كافر زن، اَمَه يا كنيز، نامگذارى گرديد و هر يك تابع مقرراتى جداگانه گرديدند.
امّا اين كه، چگونه براى محرم شدن با كنيزها، نيازى به صيغه نيست؟ اولاً در اسلام، ازدواج(=نكاح) نياز به قراداد و پيمان(=عقد) دارد.
اين قرارداد، كاملاً رسمى بوده و چگونگى مقررات، الفاظ، آداب و محدودهى آن را «خدا» تعيين مىكند. به اصطلاح، هر عقد نكاحى به «سبب» نياز دارد؛ و مهم داشتنِ آن سبب است نه اين كه سببها يكسان باشد.
مثلاً عقدِ ازدواج موقت و دائم متفاوتند امّا هر دو «سبب» براى محرم شدناند. به همين ترتيب، گفته مىشود كه اين سبب و عقد در مورد كنيزها (به عنوان زنانِ كافرى كه اسير جنگىاند) نيز وجود دارد به نحوى كه اسلام، ازدواج دائم با غيرمسلمان را اجازه نداده، ولى ازدواج موقت را تجويز كرده (مطابق نظر اكثر فقهاء و مراجع تقليد). ولى در مورد زنِ كافرى كه در جنگ اسير مىشود، يك نوع سبب ديگرى قرار داده كه هر چند با ساير صيغهها متفاوت است (همچنان كه در عُرف انسانها نيز شكل تمام قراردادها يكسان نيستند) امّا در «سبب بودن» اشتراك دارند؛ و آن سبب، «مالكيت» نام دارد.
ثانياً: وقتى اسلام، بردهها را از مرگِ حتمى نجات داد و با تعالمى و قوانيناش موجبات آزادى آنها را از مرگ فراهم نمود، در مقابلِ اين تسهيلات، به تنظيم ساير حالات و شئون نيز پرداخته. به عبارتى: وقتى جانِ آنها را نجات داد، به طريق اولى اين حق را نيز دارد كه به سيستمسازى در مورد امور حقوقى و چگونگى زنده بودنِ آنها بپردازد. به اين انگيزه كه با حفظِ حرمتِ اسيران، منفعت مالكان را نيز تضمين كند.
از اين رو حتّى به مالكان نيز اجازه نداده تا تعدّى و زيادهطلبى كنند و در قالب قانونى 9 مادهاى، مكانيزم بهرهگيرى از كنيز را مشخص نموده.
از اين توضيح مختصر به دست مىآيد كه:
كنيز، زنِ كافرى است كه در جنگ با مسلمين به اسارت درآمده
كلفت يا مستخدم، يك زنِ كارگر است كه جهت انجام كارهاى خانه، استخدام شده(بدون اين كه حرف از جنگ، كفر يا ايمان و... باشد).
اگر كنيز بخواهد نسبت به مالكِ خود، محرم بماند، بايد شرايط زير حفظ شود:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر درنياورده باشد.
2. مالك، كنيز را به ديگرى نبخشيده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عدهى طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مىشود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّهى طلاق از شوهر قبلىاش) يا ايام استبراء(در آنجا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
. قبلاً پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.
7. قبلاً فرزند مالك و صاحب كنيز با او نزديكى نكرده باشد.
8. كنيز با مولايش قرارداد نبسته باشد كه پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُكاتَب نباشد).
9. كنيز، كاملاً تحت تصرّف مالك باشد.
در شرايط فعلي استرقاق و کنيز گرفتن مصداق ندارد.
توضیح بیشتر این که نظام هاي اجتماعي در هر دوران تابعي از مجموعه شرايط اقتصادي , سياسي , فرهنگي و ... مي باشد. همان گونه كه امروزه نظام كارگري و كارفرمايي و ... در جهان حاكم است و شرايط اقتصادي , اجتماعي , فرهنگي خاص آن را ايجاب نموده است . تا چند قرن پيش در تمامي جهان نظام برده داري روش مناسب براي اداره امور آن دوران بوده است ; به گونه اي كه هيچ نظامي در شرايط آن روز امكان جايگزيني آن را نداشته است . از اين رو مناسب ترين شيوه در شرايط آن روز, شيوه برده داري بوده است . بررسي زمينه هاي اين موضوع بسيار وسيع و گسترده و از مجال اين پاسخ خارج است . اسلام نيز با توجه به اينكه تغيير اساسي در سيستم اجتماعي آن روز نه ضروري بوده و نه ممكن , به اصل اين مسائله صحه گذاشت , ولي با وضع قوانين در چند جهت حركت كرده است :
1- تأمين حقوق افراد با وضع قوانين در مورد كيفيت استرقاق (بنده گرفتن) و تحريم آن جز در موارد خاص.
2- وضع قوانين در جهت حمايت از حقوق بردگان و تنظيم روابط صحيح بين مالك و برده .
3- ترغيب مردم به آزادسازي بردگان و وضع قوانيني براي حصول اين مقصود (مانند كفارات و شرايط عتق ). در مجموع اسلام شرايطي را براي بردگان فراهم ساخت كه آنان به مقامات و درجات مهم علمي و سياسي در جامعه اسلامي دست يافتند و حتي مدت ها حكومت ((مماليك )) بر بسياري از نقاط كشورهاي اسلامي پديدار شد. در حقيقت اسلام با فراهم آوردن شرايط انساني و عاطفي براي زندگي بردگان , بردگان را از سراسر دنيا مشتاق به پيوستن به جامعه اسلامي نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادي، مبلغ و مروج اسلام مي شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود كرد و از سوي ديگر راه آزادي بردگان را گشود و مسلما يكي از عوامل دگرگوني نظام بردگي در جهان , نقش اسلام در اين زمينه بوده است . كنيزها نيز در اين بين مشمول همين قاعده و قانون بوده اند. آنان از كشورهاي ديگر كه در جنگ با مسلمانان اسير مي شدند, و يا به صورت تجاري وارد ممالك اسلامي مي گشتند, با فرهنگ اسلامي و مزاياي نجات بخش آن آشنا شده و بسياري از آنان همانند ديگر مردم در جامعه اسلامي زندگي مي كردند و مالكيت كنيز در حكم عقد ازدواج بود و موجب محرميت به مالك آن مي گرديد. بجاست بدانيم كه مادر برخي از ائمه ما كنيز بوده اند, حتي مادر امام زمان (عج ) نيز كنيزي رومي بوده است . سخن در اين مقوله بسيار گسترده مي باشد. اما توجه به اين نكته مهم است كه تنها عاملي كه در اسلام مجوز استرقاق (گرفتن بنده و كنيز) است موردي است كه كساني در جنگ با اسلام به عنوان دين حق اسير شده باشند و پرواضح است كسي كه به خداوند رحمان كفر ورزيده است و باز به اين حد هم بسنده نكرده است بلکه با دين حق مبارزه مي نمايد. آيا حق حيات براي اين گروه قائل شدن , جز از روي تفضل الهي است ؟! معذ لك , اسلام حق حيات اينان را تضمين كرده، كشتن اسير را جز در شدت درگيري و در معركه جنگ روا ندانسته است , لكن بايد اين افرادي كه از آزادي عمل خود سوء استفاده نموده عليه دين خدا قيام نموده در نبرد عليه دين خدا و مؤمنين به آن شركت جسته است , دايره فعاليت هايشان و آزادي آنها محدود گردد. با وجود اين آموزه هاي بسياري در اسلام براي رهايي آنان ارائه نموده است و براي تحقق اين آموزه ها نيز پاداش بسيار زيادي قرار داده است .
براي مطالعه بيشتر ر . ك :
1- تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 6 (عربي) ج 12 (فارسي) ، ذيل آيت 116 تا 120 (سخني درباره بردگي و بردگي گرفتن)
2- اسلام و مسأله آزادي , بردگي , موسوي زنجاني
3- از بردگي روم قديم تا ماركسيسم , حجتي كرماني
4- فرآورده هاي ديني , ناصر مكارم
5- برده داري در روم باستان , بيدار فكر
6- حقوق بشر, اسدالله مبشري
7- نگاهي به بردگي , محمد علي گرامي
8- بردگي در اسلام , صادق ايرجي
دوست عزیز اولاً اینکه فرمودید پس از اینکه انسان به این موضوع پی برد که هیچ خدایی وجود ندارد بعد از گذشت زمانی احساس آزادی و شعف بسیاری می کند!!!!! نمی دانم از چه شعفی صحبت می کنید. نمونه ها بسیارند که به پوچی رسیده و دست به خود کشی زده اند. نمونه اش صادق هدایت و بسیادی دیگر
از طرف دیگر در مورد فرگشت باید خدمتتان عرض کنم که هنوز بسیاری از دانشمندان بر این باورند که تکامل و پیشرفت انسان تا این حد در این مدت زمان چندصدهزار ساله اگر نگوییم غیرممکن تقریباً بسیار بعید است وبه عوامل دیگر بسیاری بستگی دارد. بعضی از آنها فرضیه جهش ژنتیکی یکباره انسان را پیش کشیده اند و برخی دیگر حتی دستکاری ژنتیکی انسان در دوران کهن و...
بنابراین سعی نکنید نظرات شخصی خود را به خورد جماعت بدهید.
با تشکر از شما
اطلاعات شما برای تفسیر قرآن بسیار پایین هست شما فقط از دید وبا ذهن خودتون برداشتتون رو نوشتید...باید محترمانه بگم یه مشت چرت و پرت نوشتید-یک مفسرقران اول از همه باید کاملا به زبان عربی مسلط باشه و تمام کتاب های مرتبط با تاریخ اسلام رو خونده باشه حتی به مکان های متبرکه مسلمین سر زده باشه و جغرافیا و تاریخ ساخت اونارو کاملا بدونه..و....... با تفسیری که شما داشتید من مطمئنم شما چنین اطلاعاتی ندارید و فقط بر اساس اعتقادات و ذهن خودتون آیه های قر آن رو ترجمه میکنید.در ضمن کاش آدم قبل از هر چیزی شعوروانسانیت داشته باشه و با وجود مخالفت با اعتقادی به فحاشی و توهین نپردازه که این عین خوده جهل و نادانی ست
آنچه در اسلام عزیز آمده است مطابق فطرت انسان است و کوجکترین نیازی از انسان را در سخت ترین شرایط نادیده نگرفته است. مجازات جنگ بادین خدا مرگ است. در صورت زنده ماندن تحت تعلیم خانواده ای مسلمان قرار می گیرد. نویسنده محترم آیات و روایات زیاد و عدیده ای که در مورد خوشرفتاری با کنیز و برده احکام زیادی را عنوان کرده است را یا ندیده است یا نخواسته ببیند. همه و همه این روند منجر به پیشرفت روحی و معنوی فرد اسیر می شده است و موجب گسترش اسلام. البته همیشه و همه جا افراد سوء استفاده گر بوده اند که مورد بحث ما نیست. علاوه بر این امروز این مسلمانان هستند که مورد تجاوزات جنسی و غیر جنسی و بردگی های مدرن در زندان ها و حتی در کشور های خودشان توسط غربیان و مدعیان فرهنگ و تمدن قرار گرفته اند و بیان این احکام مترقی اسلام زمانی که هیچ گونه موقعیت اجرایی آن وجود ندارد جز سیاه نمایی و پرده پوشی بر فساد و تباهی غرب در شرق نیست
با سلام
به نظر بنده شاید این مطالب درست باشد و در زمانی خاص علیه زنان تجاوز های جنسی و سوءاستفاده شده است و آنها را مانند کالا میفروختند ولی دلیل بر این نمیشود که این گونه جنایات را به پیامبر دوستی و مهربانی نسبت داد زیرا تمام پیامبران برای پیوند بین آدمها و برقراری آرامش و عدل از سوی خدا برگزیده شده اند و مانند عصر حاضر که گروه هایی به نام آن حضرت دست به جنایت میزنن درست است که ما این گونه اعمال را به این پیامبر نسبت بدهیم و همچنین معنی و مفهوم آیات خدا به این آسانی که شما نوشته آید نیست ممنون
درود، یه مساله ای که خیلی از مسلمونا بهش تاکید می کنند اینه که همیشه و توی تمامی وقایع و آیات و احادیثی که در مورد جنگ و جهاد گفته شده میگن منظور «جهاد دفاعی» هست و اینکه خیلی از مسلمونا مساله «جهاد ابتدایی» و نوع جنگ و جهادی که شروع کننده اش خود مسلمونا هستند رو نفی و انکار می کنند!
موضوعی که من در مورد آیه 29 سوره توبه بهش فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که این آیه صد در صد در مورد مفهوم «جهاد ابتدایی» و نوع جنگ و جهادی هست که توی اون خود مسلمونا شروع کننده جنگ هستند اینه که:
وقتی که جنگی بین مسلمونا و کفار و مشرکین درمیگیره چهار حالت ممکنه برای کفار و مشرکین اتفاق بیفته:
یک. کفار و مشرکین پیروز بشند.
دو. کفار و مشرکین توی جنگ کشته بشند.
سه. مسلمون بشند
چهار. به اسارت گرفته بشند (به کنیزی و بردگی گرفته بشند).
توی سه حالت اول که تکلیف مشخصه. ولی، توی حالت چهارم اگه بخوایم حکمی که توی آیه 29 سوره توبه اومده رو اجرا کنیم یه تناقض بزرگ پیش میاد. چون توی این آیه گفته با اهل کتاب (که به نظر قرآن کافر و مشرک هستند) بجنگید تا یا به دین حق (اسلام) بگروند و یا اگر مسلمون نشدند جزیه بپردازند.
پرسشی که اینجا پیش میاد اینه که توی سه حالت اول که گفتم که تکلیف مشخصه. ولی توی حالت چهارم مساله ای که پیش میاد اینه که کسانی که شروع کننده جنگ با مسلمونا بودند و به عنوان کنیز و برده به اسارت گرفته شدند اون وقت چطوری می تونند به حاکم اسلامی جزیه بپردازند!!!؟؟؟ چون اون طوری که توی خود آیات قرآن مثل آیه 75 سوره نحل اومده توی عبارت «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ» گفته میشه که برده هیچ چیزی از خودش نداره و هیچ مال و اموال و حتی اختیاری از خودش نداره و همه چیزش به غنیمت گرقته میشه حتی زن و بچه هاش و در مورد کنیزان هم همین طوره و اونها هم هیچ مال و اموال و اختیاری از خودشون ندارن و همه چیزشون تحت مالکیت و اختیار صاحب و مولاشونه که به اسارت و غنیمت گرفتنشون! حالا پرسشی که پیش میاد اینه که بردگان و کنیزانی که به اسارت و غنیمت گرفته شدند و هیچ چیزی از خودشون ندارند چطوری قراره و می تونند به حاکم اسلامی جزیه بپردازند!!!؟؟؟ اونا که مال و اموال و هیچی از خودشون ندارند طبق آیه 75 سوره نحل و حتی اختیار زن و بچه و زندگی خودشون هم ندارند. پس از کجا میخوان جزیه به حاکم اسلامی بپردازند!!!؟؟؟
حتی اگه مسلمونا بگن این آیه صرفا در مورد «اهل کتاب» هست و در صورتی مصداق پیدا می کنه که حالت دفاعی داشته باشه و شروع کننده جنگ خود اهل کتاب باشند، میشه گفت مگه قبیله بنی قریظه و بنی نضیر جزو اهل کتاب نبودند و حتی اگه فرض کنیم که شروع کننده دشمنی و جنگ خود اهل کتاب قبیله بنی قریظه و بنی نضیر بوده باشند مگر غیر از این بود که یا به دست مسلمونا کشته شدند و یا به بردگی و کنیزی گرفته شدند!!!؟؟؟ حالا اون اهل کتاب بنی قریظه که مقصر و شروع کننده دشمنی و جنگ با مسلمونا بودند و یا کشته و یا به بردگی و کنیزی گرفته شدند مال و اموال و اختیارات شون طبق خود آیات قرآن کجا بود که بخواند جزیه به حاکم اسلامی بپردازند!!!؟؟؟
چیزی که به نظر من میرسه اینه که این آیه با آیات دیگه قرآن که در مورد جنگ و جهاد گفته شده در صورتی که بپذیریم که همشون در مورد جهاد دفاعی هست کاملا ضد و نقیض هست و تنها راهی که داره اینه که بپذیریم که این آیه صد در صد برای مواقعی گفته شده که خود مسلمونا برای زیاده طلبی، کشورگشایی و چپاول ملل دیگه که جزو اهل کتاب هم هستند گفته شده و به نوعی یه نوع تخفیف مجازات هست برای اینکه اولا اونها اهل کتاب یا جزو غیرنظامی ها و شهروندان و مردم عادی بودند که اصلا با مسلمونا دشمنی و کاری نداشتند و خود مسلمونا بهشون حمله کردند که یا مسلمون بشند و یا جزیه بپردازند و دوما اونها جزو اهل کتاب بودند و بت پرست و خداناباور نبودند و این به نوعی تخفیف مجازات براشون محسوب می شده که البته در اون صورت هم کاملا ناعادلانه و غیر انسانیه، چون اون اهل کتاب ها اصلا با مسلمونا کاری نداشتند!!! در مورد کفار و مشرکین بت پرست و خداناباور هم که کاملا آیات قرآن مشخصه: یا مسلمون باید بشند، یا به بردگی و کنیزی گرفته میشند و یا کشته بشند!!!
اسلام دین مهربانی و عطوفت است. اما این ها اسلام را دچار اختلال کرده اند. این اسلام ناب محمدی نیست
ارسال یک نظر