بررسی ادعای معجزه تراشان قرآن در کروی بودن زمین با استناد به رب المغربین و رب المشرقین و رد آن
یکی از موضوعاتی که مغلطهبازان اسلامی که خود را روشنفکر میدانند، بر روی آن مانور زیادی میدهند، آیهی "رب المغربین و رب المشرقین" است؛ ایشان چنین استدلال مینمایند که این آیه دلیل بر علمی بودن قرآن است و از دل همین آیه کروی بودن زمین را خارج میکنند.
یکی از موضوعاتی که مغلطهبازان اسلامی که خود را روشنفکر میدانند، بر روی آن مانور زیادی میدهند، آیهی "رب المغربین و رب المشرقین" است؛ ایشان چنین استدلال مینمایند که این آیه دلیل بر علمی بودن قرآن است و از دل همین آیه کروی بودن زمین را خارج میکنند.
در اینجا ابتدا خود آیه شرح داده خواهد شد و سپس نظر پیشینیان در مورد این آیه منعکس میگردد.
شرق در زبان عربی به معنای آغاز روشن شدن است، این واژه بصورت فعل یک بار در قرآن آمده است:
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَدَاء وَ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ (زمر/69) (در تاریکی روز قیامت) و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و نامهی اعمال گذاشته میشود و پيامبران و گواهان را میآورند و ميانشان به حق داورى میشود و مورد ستم قرار نمیگیرند.
اما مشرق اسم مکان است و به جائی که روشنی از آنجا آغاز میگردد اطلاق میشود.
البته در قرآن هم از شرق بعنوان نشان دادن جهتی خاص استفاده شده است:
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكَانًا شَرْقِيًّا (مریم/16) و در اين كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از كسان خود در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
تصوری که اعراب قدیم(شاید هم در خیلی از جاهای دیگر) به شرق و مشرق داشتند با تصور امروزی ما تفاوت داشت؛ اکنون ما بین "شرق" و "مشرق" تفاوتی قائل نیستیم در صورتی که در زمان بیان قرآن، اعراب منطقهی عربستان این تفاوت را کاملا میدانستند؛ آنان به جائی که خورشید از آنجا طلوع میکرد مشرق میگفتند. با نگاهی به مکانهای مختلفی که در روزهای مختلف سال و در فصلهای زمستان و تابستان خورشید از آنجا طلوع میگردد، در ذهنها مشرقهای فراوانی تجسم میشود، قرآن هم همین مشرقها را یادآوری مینماید:
رَبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا وَ رَبُّ الْمَشَارِقِ (صافات/5) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست و پروردگار مشرقها!
فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ (معارج/40) سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم.
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَ دَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا كَانُواْ يَعرِشُونَ (اعراف/137) و مشرقها و مغربهاي پربركت زمين را به آن قوم تضعيف شده (یهودیان) واگذار كرديم و وعده نيك پروردگارت بر بني اسرائيل، بخاطر صبر و استقامتي كه نشان دادند، تحقق يافت و آنچه فرعونيان ساخته بودند درهم ویران کردیم!
اما این مغربها و مشرقها تا کجا ادامه دارد؟
قرآن در یک آیه به مغربین و مشرقین اشاره میکند که منظور وجود دو مغرب خاص و دو مشرق خاص است.
با نگاهی به وضعیت قرار گرفتن خورشید در درازترین روز سال و کوتاهترین روز سال، این دو مشرق نیز برای ما آشکار خواهند شد، در نیمکرهی شمالی زمین، خورشید در درازترین روز فصل تابستان از شمالی ترین ناحیه طلوع میکند و در کوتاهترین روز فصل زمستان از جنوبیترین ناحیه.
پس این دو مشرق همین دو مکان هستند:
پس این دو مشرق همین دو مکان هستند:
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (رحمن/17) پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب.
بنابراین منظور از دو مشرق همان دو مکان ظاهری طلوع خورشید در زمستان و تابستان است، مشرقها هم مکانهای ظاهری طلوع خورشید است که در میان این دو مشرق قرار دارند.
مانند همین استدلال برای مغربین و مغارب صادق است.
اما نظر پیشیناین در مورد این آیات.
نظر ابن کثیر از مفسران به نام و قدیمی قرآن:
(رب المغربین و رب المشرقین) عنی مشرقی الصيف و الشتاء و مغربی الصيف و الشتاء و قال فی الایه الاخری" فلا اقسم بالمغارب و المشارق" و ذلک باختلاف مطالع الشمس وتنقلها في كل يوم و بروزها منه الى الناس وقال في الايه الأخرى المزمل : و هذا المراد منه جنس المشارق و المغارب و لما كان فی اختلاف هذه المشارق و المغارب مصالح للخلق من الجن والانس ...
طبری در تفسیرش:
يعنی بالمشرقين: مشرق الشمس فی الشتا و مشرقِها فی الصيف .
وقوله رب المغربین يعني "و رب مغرب الشمس فی الشتاء و مغربها فی الصيف .
وقوله رب المغربین يعني "و رب مغرب الشمس فی الشتاء و مغربها فی الصيف .
تفسیر بغوی:
مشرق الصيف و مشرق الشتاء رب المغربین مغرب الصيف و مغرب الشتاء.
طباطبائی در تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 103 همین نظر را دارد:
رب المشرقين و رب المغربين فإن مَشرق الشتاء على حده و مشرق الصيف على حده. أما تعرف ذلک من قرب الشمس و بعدها؟
سایت شیعی تبیان هم همین تفسیر را از آیه دارد:
طباطبائی در تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 103 همین نظر را دارد:
رب المشرقين و رب المغربين فإن مَشرق الشتاء على حده و مشرق الصيف على حده. أما تعرف ذلک من قرب الشمس و بعدها؟
سایت شیعی تبیان هم همین تفسیر را از آیه دارد:
قد ياتی تعبير المشرق و المغرب فی احيانا بصيغه المفرد كالايه (115) من سورة البقرة:
"و لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ وأحيانا بصيغة المثنى كما فی الايه (17) من سوره الرحمن:
" رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ و أحيانا أخرىبصيغة الجمع الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ كالايه التی هو مورد بحثنا.
"و لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ وأحيانا بصيغة المثنى كما فی الايه (17) من سوره الرحمن:
" رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ و أحيانا أخرىبصيغة الجمع الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ كالايه التی هو مورد بحثنا.
البعض من ذوی النظرات الضيقه يظنون تضادهذه التعابير فی حين انها متَرابطه، و كلمنها يشير الى بيان خاص، فالشمس في كل يوم تطلع من نُقطه جديده و تغرب من نقطة جديده اُخرى، و على هذا الاساس لدينا بعدد أيام السنة مشارق و مغارب، و من جهه اخرى فإنمن بين كل هذه المشارق و المغارب هناک مشرقان و مغربان مُمتازان، اذ ان أحدهما يظهر فی بدء الصيفای الحد الاعلى لبلوغذروه ارتفاع الشمس في المدار الشمالي و الآخر فی بدء الشتاء ای الحد الأدنى لنزو لالشمس في المدار الجنوبی، و يعبرون عن أحدهما بمدار راس السرطان و عن الآخر بمدار "رأس الجُدی" و قد اعتمد على ذلک لانهما واضحان تماما بالإضافه إلى هذين المشرقين و المغربين الاخرين الذين سما بالمشرق و المغرب و الاعتداليان وهو أول الربيع و أول الخريف، عند تساوی ساعات الليل و النهار في جميع الدنيا) و لذا ذهب البعض الى هذا المعنى فی تفسير الایه: "رب المشرقين و المغربين"و هو معنى مقبول ايضا.
تقریبا تمام تفسیرهای قدیمی قرآن چنین استنباطی از این آیه داشتهاند ولی اکنون مغلطهکاران تحصیلکرده با آسمان ریسمان بافی و سفسطه کوشش در علمی نشان دادن این آیه را دارند.
بخوانید که چگونه از دید قرآن کرهی ماه از تمامی ستارگان و خورشید دورتر است!
البته از دید قرآن زمین مانند فرشی است پهن... (شرح آیات مختلف در این زمینه)
بخوانید که چگونه از دید قرآن کرهی ماه از تمامی ستارگان و خورشید دورتر است!
البته از دید قرآن زمین مانند فرشی است پهن... (شرح آیات مختلف در این زمینه)
۱۴ نظر:
طبق معمول محشر و با استدلال و بنیه قوی ،
سپاس از فرزند ایران عزیز،بابت روشنگری مستندش
عجيب است كه قبول نميكنيد وقتی به اعتراف خودتان عربان یک مشرق و یک مغرب را میشناختند صاحب قران دیوانه نبوده که بگوید دو مشرق و دو مغرب
پس وقتی گفته یعنی اطلاع داشته از دو مشرق و دو مغرب
اما تفسیر ابن کثیر او مطابق فهم زمان خود تفسیر کرده و هنوز نیم کره غربی کشف نشده بود
در حیرتم که این همه زورگویی چرا؟!!
از گمنامیان عزیز سپاسگزارم، البته از ایشان خواهش مینمایم که به فعالیت در سایت اجتماعی بالاترین ادامه دهند.
از سجودی گرامی هم درخواست دارم که مطالب را با دقت بیشتری بخوانند.
با درود:
اتفاقا بر عكس ،طرح موضوع صد در صد غير علمي است؛چون محمد با تغيير مكان خودش فكر مي كرده مشرق ومغرب هم تغيير مي كند،بدين دليل فكر مي كرده خورشيد از چند مكان طلوع مي كند ودر چند مكان غروب مي كند.
فردا شب الله اكبر فراموش نشود.موفق باشيد.
بسیار عالی بود
تفسیرهای زمان قبل از کشفیات علمی ماهیت خرافی قرآن رو برای ما که در عصر تکنولوژی هستیم کاملاً برملا می کنه. بزرگتری ضربه رو به جریان خرافه ستیزی تفسیرهای جدید مثل المیزان زدند که سعی می کنن به زور قرآن رو با علم سازگار نشون بدن. جالب اینجاست که با این کار خودبخود اعتراف می کنن که تحدی قرآن در مقابل علم شکست خورده.
خیلی جالبه این کسایی که مثلا فکر کردن عمیقا به موضوع،منظورش از دو مغرب و دو مشرق چیه دقیقا میشه شرح بدن؟ منطقیه که بگیم اگه زمین گرد باشه بی نهایت مشرق و مغرب وجود داره نه دو تا. اگه اینجوره کسانی که در قطبن مغرب و مشرقشون کجاست؟ توجیح مدیر بسیار منطقی و قابل تحسین بود! ضمنن من اگه خدا بودم معجزاتی به مراتب قوی و اشکار تری قرار میدادم! مطمعنم محمد انسان با هوشی بوده چرا که راه پیشینیانشو رفته و موسی و عیسی و غیره رو رد نکرده واسه همین دینش تکامل یافته تر بوده واسه همین کمتر تناقض اشکار میبینید توش! چون دینهای منوئیست سالها تکامل پیدا کرده بودند! منم میتونم کتابی تخیلی بنویسم و توش سراسر خیال پر دازی کنم که شاید بعدا بر حسب احتمال به واقعیت نزدیک باشه مگه اینکاروژول ورن نکرد! به نظر شما کار ژول ورن معجزه نیست؟ نباس بهش ایمان بیاریم؟ خیلی اشکار تر از اون چیزی که فکرشو بکنید معجزه واره سفر به ماه و سفر به زیر دریا و نیروی (نسبت به اون زمان ) فرا طبیعی که زیر دریایی رو به حرکت در میاره که امروزه همون انرژیه هسته ایه! این گونه ایات خود را بر شما اشکار میگردانیم باشد عبرت گیرید و ما کافران را سخت کیفر نمیدهیم باشد رستگار شوید. وگروهی از انان باشند که بر ایات ما گوش فرا ندهند و بر انها تامل نکنند ای پیامبر به انها بگو دهنشان را سرویس نخواهیم کرد! چرا که ما با اینکه انسانیم ولی بازهم بخشندگیمان اجازه نمیدهد به خاطر عقاید مردم انها را عذاب کنیم! میگه (خیام): گر بر فلکم دست بدی چون یزدان /برداشتمی من این فلک را زمیان/ از نو فلکی دگر چنان ساختمی/ کازاده بکام دل رسیدی اسان
اراتوستن یونانی (قبل از میلاد) به گرد بودن زمین پی برده بود و حتی محیط زمین رو، هر جند با دقت پایین، محاسبه کرده بود.
http://en.wikipedia.org/wiki/Eratosthenes
قضاوت با خود شما.
نظر قبلیمو در مورد استراتوستن اصلاح میکنم:
محیط زمین رو فقط با ۳۰۰ کیلومتر خطا حساب کرده بود و دقت خوبی به حساب میاد.
محیط دقیق زمین حدود ۴۰ هزار کیلومتر است.
از دیدگاه من دو مشرق ودو مغرب را فقط یک جور میتوان تفسیر کرد وانهم این است که بیننده زمین را از فضا بنگرد در هرحالت که در فضا به زمین نگاه کنی نیمی از ان روز ونیم دیگر شب است یعنی برای مردمانی که کلا در زمان روز زمین (نیمکره غربی )قرار دارند یک مغرب ویک مشرق وجود داردوانهائی که در بخش شب زمین (نیمکره شرقی)قرار دارند یک مشرق ویک مغرب قابل تصور است یعنی بالاخره هر فردی در هر نقطه از زمین باشد یا در روز است ویا در شب وحالت سومی متصور نیست انجا که خورشید طلوع میکند مشرق افرادی است که روز را شروع کرده اند وهمانجا دقیقا مغرب افرادی است که شب را شروع کرده اندپس اگر اینگونه به زمین بنگریم قطعا در کل زمین دارای دو مغرب ودو مشرق هستیم اما چرا قران از مغرب ومشرق هم نام برده چون هیچ انسانی نمیتواند هم در شب وهم در روز همزمان باشد پس هر انسانی در هر موقعیت مکانی قرار بگیرد بر روی زمین تنها یک مشرق ویک مغرب بیشتر ندارد و اماچرا مشرقها ومغربها چون بر حسب حرکت زمین هر تعدادی از مردم در یک جغرافیای خاصی واقع شده اند ودارای مغربها ومشرقهای متفاوتی هستند(مثلا زمان ظهر هر کشوری با ده ها کشور دیگر متفاوت است)بنابر این قران از مشرقها ومغرب ها سخن گفته اگر گوینده قران معتقد بود که زمین مسطح است وگرد نیست هرگز از مشرقین ومغربین سخن نمیگفت چون در حالت کلی وبا نگاه به زمین از فضازمین بیشتر از یک مغرب ویک مشرق نداشت واما چرا 1400سال پیش خداوند بصراحت نگفته که زمین گرداست اولا اگر به این صراحت میگفت مردمان ان زمان هرگز باور نمیکردند ثانیا اگرمیگفت ایمان مردمان این زمان دیگر ارزش نداشت چون معماحل شود اسان شود اگر فرستنده قران خالق اسمانها وزمین نبود به باور مردم ان زمان سخنانی گفته میشد که دلالت بر مسطح بودن زمین نماید حال انکه یک ایه مبنی بر مسطع بودن زمین در قران وجود ندارد
نویسندیی گفت: "1400 پیش خداوند بصراحت نگفته که زمین گرداست اولا اگر به این صراحت میگفت مردمان ان زمان هرگز باور نمیکردند" ، یعنی، خدا هردمبیلی گفت بهشت و جهنم وجود دارد و همه باید قبول بکنند، ولی نمیتونست بگوید زمین گرده! عجب استدلالی.
دوست گرامی اکنون نیز در قرن بیست ویک در پاره ای از مناطق دور افتاده کره زمین اگر بگویی زمین گرد است وبدور خود میچرخد به تو میخندند وتو را مسخره میکنند مگر تا قبل از رنسانس هر کس میگفت زمین گرد است او را نمی سوزاندند یعنی 5تا6 قرن پیش چه رسد به مردم بی تمدن ناگاه عربستان در 1400سال پیش اما مردم انزمان هم با مقوله اتش اشنا بودندوهم باغات میوه اناروانگورخرما را دیده بودند که نهرها در زیر ان جاری است شما در قران دنبال مطلبی بگرد که دلالت بر مسطح بودن زمین نماید
؛حال آنکه یک آیه مبنی بر مسطح بودن زمین در قرآن وجود ندارد؟!!
این سخن یا نشاندهنده ی فریبکاری یا نادانی شما از قرآن میباشد، زیرا از نظر قرآن زمین مانند فرش پهن و مسطح است (سوره نوح آیه ۱۹، سوره بقره آیه ۲۲ و سوره غاشیه آیه ۲۰)
دوست عزیز ایاتی که اشاره کردید هیچیک دلالت بر عدم گرد بودن زمین ندارد بلکه منظور این است که زمین علیرغم گرد بودن انچنان پهن وفراخ وگسترده است که امکان زندگی برای شما فراهم است یعنی اگر زمین کوچک بود ویا پر از ناهمواری بود ویا همه اش کوه ودره بود امکان زندگی برای شما فراهم نبود پس اوست که زمین را علیرغم گرد بودن چنان صاف وهموار نموده که مناسب زندگی باشد من گمان میکنم نادانی شما از قران بیشتر از من باشد چرا که اگر مطالعه بیشتری داشتید میدانستید که در ماجرای فرو رفتن خورشید در چشمه گل الود خداوند با اشاره ای ظریف میفرماید ذوالقرنین چنین دریافت که خورشید در چشمه ای گل الود غروب میکند یعنی در واقع این فرورفتن خورشیداز نگاه او بود ته واقعیت ودر جای دیگری طلوع وغروب خورشید بر درگاه غار اصحاف کهف از نگاه پیامبر بازگو گردیده یعنی اگر تو انجا بودی تو چنین مبدیدی که خورشید از مشرق طلوع میکند بر غار اما این واقعیت نیست وخورشید حرکتی ندارد بلکه تو چنین میبینی وتری االشمس یعنی تو چنین میدیدی که خورشید طلوع میکند اما واقعیت اینست که خورشید طلوع نمیکند واگر قران معتقد بود که خورشید طلوع میکند کلمه تری الشمس بی مورد بود وباید میگفت وطلعت االشمس ونیازی به تری نبود واین از نگاه شما چنین است پس بهتر است کمی بیشتر مطالعه کنیددوست عزیز
واما برای روشن شدن ذهن دوست مطالعه گر ودانای ما مورد دیگری از اشاره قران به حرکت زمین مینمایم در ایاتی از سوره نازعات خداوند میفرماید اانتم اشد خلقا ام االسما بناها ایا خلقت شما انسانها شدیدتر ومهمتر است یا اسمانی که بنا کردیم سپس اشاره شده که خداوند سقف وبلندی اسمان را بسیار بالا برد بطوریکه با وجود ستارگان بسیاردر اسمان انقدر فاصله هازیاد شده وسقف بلند است که همه جا تاریک وهیچ اثری از نور وروشنایی دیده نمیشودرفع سمکها وسواها وسپس در همین نزدیکیهای زمین خورشیدی قرار داد که نور مستقیم ان همه جا را روشن میکند واغطش لیلها واخرج ضحیها وچون زمین گرد است این نور مستقیم فقط نیمی از ان را روشن میکند یعنی نیمی تاریک ونیمی روشن پس مشکل اینست که شب وروز ثابت است وبرای همه زمین نیست با این وصف مقدرات کامل نیست واما اشاره مستقیم وبا وضوح فراوان در ایه بعد است که براستی شگفت اور وجالب است یعنی پس از بلند کردن سقف اسمان ومرتب کردن ان وزمینه فراهم شدن برای شب وروز سپس زمین راغلطاند وبحرکت در اورد تا شب وروز برای هر دو طرف زمین برقرار گردد ویکسان شود واین غلطاندن زمین اشاره ای اشکار به گردش زمین است چرا که در ارتباط با شب وروز مطرح گردیده
ارسال یک نظر