ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

ازدواج کنیزان! اسلام، کنیز و برده را انسان درجه‌ی چندم به حساب می‌آورد؟


     اسلام ادعا دارد از نظر این دین، همه‌ی انسانها بنده و مخلوق الله هستند؛ اما با مطالعه‌ی دستورات واضح این دین، مشخص می‌گردد که این موضوع ادعائی بیش نیست؛ یکی از تبعیضها، تفاوت بین بنده (برده)(مردی که در جنگ به اسارت گرفته شده و یا خریداری گردد) و کنیز(زنی که در جنگ به اسارت گرفته شده و یا خریداری گردد) با سایرین است، مالک او اجازه‌ی کامل بر آنها دارد. اسلام وقاحت را بدانجا می‌برد که بیان می‌نماید:

     اگر بنده و کنیززن و شوهر باشند، این ازدواج بنابه اراده‌ی مالک، می‌تواند فسخ گردد و مالک آنها مالک همه چیز آنهاست؛ او می‌تواند با زن هم‌خوابگی نماید و یا به ازدواج کس دیگری در بیاورد( آنها در این زمینه از خود اراده‌ای ندارند، حتی آنها صاحب فرزندان خویش هم نیستند(مالک آنها صاحب این فرزندان است)، مگر اینکه مالک آنها این اجازه با یه آنها بدهد(که صاحب فرزند خویش باشند)؛ حتی مالک می تواند به کسی دیگری اجازه دهد که بخشهائی خاص از بدن او را ببیند، ببوسد و یا به کسی اجازه دهد که با او نزدیکی جنسی نماید!
     وقاحت در این دین تا جائی است که نه تنها صاحب کنیز اجازه دارد هرگاه خواست کنیزش (زنان و دخترانی از کفار که اسیر شوند یا زنان خریداری شده) را از شوهر جدا کرده خود به او تجاوز کند، بلکه می‌تواند این زن را در اختیار دیگران هم قرار دهتد و هر قسمتی از بدنش که خواست اجازه دارد به آنان حلال کند مثلا در قبال دریافت پول بگوید تو فقط اجازه دیدن فلان قسمت از بدنش یا بوسیدن داری!
    آنچه که در زیر نوشته شده، بر گرفته از کتاب لمعه دمشقیه شهید اول است(جلد دوم ترجمه علی شیروانی)؛ وی یکی از بزرگترین(و بنا به قولی بزرگترین) فقیه شیعه است؛ همین کتاب از کتب مرجع در مدرک قضاوت (استناد قضات )و مقطع فوق لیسانس حقوق است، این نوشته‌ها به قدری واضح و دردناک است که من نیازی به شرح اضافه نمی‌بینم:

     1- بنده و کنیز جز با اذن یا اجازه‌ی مولای خود نمی‌توانند با کسی ازدواج نمایند. و اگر زن و شوهر هر دو مملوک باشند، فرزند آنان نیز مملوک خواهد بود. اگر مولای پدر و مولای مادر هر دو اذن به ازدواج آنها داده باشند یا هیچکدام اذن نداده باشند، در هر دو صورت هر دوی آنها مالک فرزند می‌باشند. اگر یکی از آنها اذن داده باشد و دیگری اذن نداده باشد، فرزند متعلق به کسی است که اذن نداده باشد و اگر یکی از دو مولی، شرط کند که تنها او مالک فرزند باشد یا مالک بخش بیشترِ فرزند باشد، صحیح است(بر طبق آن عمل شود) و در صورتیکه یکی از زن و شوهر، آزاد باشد فرزند نیز آزاد خواهد بود. ولی اگر مولای زوج مملوک شرط کند که فرزند ایشان ملک او باشد، بنابر قولی که مشهور اما مستند آن ضعیف است، این شرط صحیح است.

     2- مستحب است که وقتی مولی کنیز خود را به ازدواج بنده‌اش در می‌آورد، بخش ازمال خود را به کنیز بدهد.

     3- کنیزی را که دو نفر مشترکا مالک او هستند، می‌توان با توافق دو شریک، به ازدواج بیگانه در آورد، اما ازدواج کردن او با یکی از آن دو شریک جایز نیست. و در صورتی که یکی از شرکا، کنیز را برای دیگری حلال کند ، نکاح شریک دیگر با او جایز است.

     4- اگر کنیزی(پس از ازدواج با غیر) آزاد شود، می‌تواند فوری به عقد نکاح را فسخ کند، اگرچه شوهر او آزاد باشد؛ بر خلاف بنده(ای که آزاد شده است)، چه او بواسطه‌ی آزاد شده، دارای خیارِ(فسخ نکاح) نمی‌شود.

     5- مولی می‌تواند آزادی کنیز خود را مهر او قرار دهد و هرکدام از آزادی و عقد نکاح را که بخواهد می‌تواند مقدم کند.

     6- اگر زن و شوهر فروخته شده، خریداری شود و خریدار و فروشنده(در فسخ نکاح ) خیار دارند. و این خیار برای هر کسی که مالکیت به او منتقل شود، به هر سبب که باشد، ثابت است. و اگر زن و شوهر هر دو با هم به یک نفر فروخته شوند، او(در فسخ نکاح و ابقای آن) مخیر است و اگر هر یک از آنها به یک نفرفروخته شود، هر دو مخیر خواهند بود.

     7- بنده نمی‌تواند همسر خود را، در صورتی که کنیز مولای خود او باشد، طلاق دهد، مگر به رضایت مولایش؛ اما در غیر این صورتمی‌تواند او را طلاق دهد، خواه کنیز باشد خواه آزاد و خواه مولایش اذن بدهد یا ندهد، بنا بر مشهور.

     8- مولی هر زمان که بخواهد می‌تواند میان مملوکهایش جدائی افکند، چه به لفظ طلاق و چه با غیر آن.

     9- کنیز به واسطه‌ی تحلیل(برای غیر مالک) حلال می‌شود؛ مانند آنکه مولی بگوید: "نزدیکی با او بر تو حرام است" یا " تو را نسبت به نزدیکی با او در حلیت قرار دادم". و در اینکه بتوان با لفظ "اباحه(اذن در انجام فعل آنگونه که فاعل خواهد بود)" کنیز را برای غیر حلال کرد، دو قول وجود دارد. و اینکه بتوان با لفظ "اباحه" کنیز را برای غیر حلال کرد، دو قول وجود دارد. به نظر می‌رسد  این نوع حلال کردن مخصوص ملک یمین است، نه عقد نکاح. و در تحلیل باید به همان مقدار که لفظ شامل می‌شود و قرائن حالیه بر داخل بودن آن در لفظ گواهی می‌دهد، اکتفا کرد،(مثلا اگر فقط بوسیدن یا نگاه کرده را تحلیل کند، همین اندازه حلال می‌شود) فرزند چنین کنیزی آزاد است و لازم نیست پدرش بهایی برای او (به مولایش ) بپردازد.

     10- نزیکی با کنیز، در حالی که در اطاق شخص دیگری هست کراهتی ندارد همچنین خوابیدن میان دو کنیز، مکروه نیست، بر خلاف خوابیدن میان ازاد.
نزدیکی با کنیز زناکار، همچون نزدیکی با زن آزاد زناکار، کراهت دارد. و نیز نزدیکی کردن به وسیله‌ی عقد با زنی که فرزند زناست، کراهت دارد.
   برای دیدن شرح مفصل این موضوع به نقل از قرآن و نظر شرم آور بزرگان این دین اینکه چگونه اسلام حتی به برادر مولا اجازه داده است تا در فرج (واژن) او شریک باشد شریک باشد اینجا را کلیک کنید.

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

با تشکر از شما
من هم همیشه همین حرفو به همسرم میگم اما اون اصلا دوست نداره در مورد قران بحث کنیم.این بحثی که شما گفتید در سوره نسا هم هست.

ناشناس گفت...

با این تواصیف احتمال این هست که قران هم قران اصل نباشه و در آن تغییراتی شده باشه به نفع اعراب؟

ناشناس گفت...

در پاسخ به
با این تواصیف احتمال این هست ...

درد من همین است. در جایی که ثابت میکنی منطق و دین (و البته قرآن) همخوانی ندارند، در بهترین شرایط به اصل بودن قرآن شک می‏کنند. بابا این خودشه. چرا میگید که تحریف شده؟ این همون چیزی است که از اول بوده. نسخه دست نوشت عثمان همچنان وجود دارد.
آزاده باشید و حقیقت را بپذیرید.

مای گفت...

بــعله! سرانجام کسان دلیری پیدا شده ن که مهملات اسلام و دین ها رو فاش و عیان و سرراست بازگو کنن (به یاری بی-نام ماندنِ اینترنتی)! آیا واقعن تا پیش از این، این قدر ناممکن بوده؟ سایه ی کارآمدی و تأثیر تکفیر رو این جا می شه لمس کرد!
و اما... تنها نگرانی م از ناتنظیم بودن لحن و موضع-گیری نوشتارهاتونه، که لطفن حواس تون باشه به دامن دوچیز در نغلطین:
1) پرداختن به مسایل فرعی در ازای چشم پوشی از مسایل اصلی (آثاری مانند بیست و سه سال، و ...) و
2) بیراهی از موضع-گیری کاملن منطق-مند و گراییدن به سوی توهین و شعار-پردازی، چرا که اصلن به چنین چیزی نیاز نیست!!! خود متن اسلام _به ویژه خوشبختانه_ بهترین گواه باطل و گمراه بودن ش رو در بر داره... تنها باید به درستی و با بی طرفی و خردورزانه «نشان» داده بشه...
(نمونه: دیدم که straplineی که برپیشانی وبگاه تون گذاشتین کمی شعاری است... نیاز نیست! باور کنید! اگر ما به حکمرانی نهایی منطق انسانی همگانی و پیروزی آن باور داریم، و این مزخرف-گویی های دینی رو آزاردهنده، منحرف، ضدانسانهای دیگر، ضد-زن، و خرافه می دونیم پس چرا به گزاره های توهین-دار و انکاری روی بیاریم؟؟ ...نیازی نیست! کافی ست اصل دین همراه با پرسش های ذهنی فروخورده ی آدمیان سالم-اندیش در کنار هم در فضای به دور از گزند تکفیر و محاربه بتونه مطرح بشه و نگره و نظر خوانندگان گردآوری بشه... هم اندیشی همگانی کار خود رو خواهد کرد و این بساط تنگ-نظرانه و اتفاقن ملحدانه(ضد-خدای مهربان و داناو توانا) ی خودشون که در راستای منفعت شخصی باطل عده ای است رو می شه! این بهترین دستآورد خواهد بود...
پیشنهادها:
0) پیش بینی و ارایه(درمیان گذاردن با خوانندگان وبگاه که بدانند تا چه اندازه protected هستند)ِ تدابیر ایمنی برای خودتون، خوانندگان _به ویژه از ایران، و یادداشت نویسان و گفتگوگران؛
1) کمی استنادها تون رو آشکارتر ارایه دهید جایگاه نظری آن ها را معلوم کنید و تشویق کنید خوانندگان را تا بروند و خود مرجع را ببینند؛
2) هر یک از موضوع ها رو در گستره ی بزرگ تری بربنهید(مطرح کنید) و با بینش انسانی ساده و صریح تر واکاوی (تحلیل) کنید، با گزاره ها و جمله های ساده-فهم و مورد-به-مورد و دقیق و نیز آوردن شعر و نثر بزرگانی موثق که فراوان اشاراتی رفته اند از همین خطه ی ایران زمین (البته که فاش گویی از ترسِ جان کم بوده!)؛
3) پردازه های روز: ظواهر اندیشه ای، کلامی و رفتاری اشاعه-شونده در ایران امروز توسط رسانه های حکومت و نیز برخی افراد [ِ اغلب مذهبی] صاحب نفوذ و نامدار _در لباس بازیگر، ورزشکار، بازاری، استاد، و غیره_ را نیز بازنمایی کنید و نشان دهید، تا این ترفند اشاعه و جانمایی پیش-فرضِ این رفتار در شئون زندگی روزمره ایرانیان نیز آشکار و افشا شده، تأثیرش هرچه بیش تررنگ ببازد؛
4) همچنین، بهتره نگران ارایه دین از سوی حاکمان [ِ به-ویژه امروز] نباشیم، که ویژه-خواری شان از پس سخن شان بسیار عیان ه و خودکامگی مفرط شان برملا، از این روی برنامه ی این را داشته باشین تا گفتگویی با افرادِ دین-مدارِ موجّه تر و روشنفکرنمای اسلامی ترتیب دهید، تا دیدگاه(منظر) آنان نیز در قبال این کثافات اسلام برگفته آید و [به ویژه موضع کنونی شون] ثبت شود. بیمی نیست، زیرا مردم آگاه همواره کنجکاو خواهند موند که کسانِ نامدار، روشن بین و موجّه چرا هنوز زیرِ این عَلَم ند و آن را ارزشمند می یابن؟ بر این بخش های متناقش-نما چگونه می نگرن و چرا اقدام به رویارویی نکرده/نمی کنن؟؟ تأثیر سایه ی مجازاتِ مرگ برای الحاد و کنارگذاشتن اسلام و/یا آخرین دین ندانستن آن را در هرکدام از گفتگوها بر ابراز عقیده و نگرش شون در میان بگذارین...
مردمِ آگاه خود راه کارهای درست را خواهند یافت!
و سخن پایانی م هم این که proposed Strap-line می تواند گفته ای کم اما گزیده باشد از بزرگانی از تاریخ مون:
«من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش، که تو خود دانی اگر...»

در موضوعِ نوشتار کنونی: کتابی هست به نام «احکام جنگ در اسلام» چاپ و پخش شده ی ناشری مذهبی که یادم نیس الآن... بسیار بسیار آموزنده و اندرز دهنده س!!!

مای گفت...

(...)
پیشنهادها:
0) پیش بینی و ارایه(درمیان گذاردن با خوانندگان وبگاه که بدانند تا چه اندازه protected هستند)ِ تدابیر ایمنی برای خودتون، خوانندگان _به ویژه از ایران، و یادداشت نویسان و گفتگوگران؛
1) کمی استنادها تون رو آشکارتر ارایه دهید جایگاه نظری آن ها را معلوم کنید و تشویق کنید خوانندگان را تا بروند و خود مرجع را ببینند؛
2) هر یک از موضوع ها رو در گستره ی بزرگ تری بربنهید(مطرح کنید) و با بینش انسانی ساده و صریح تر واکاوی (تحلیل) کنید، با گزاره ها و جمله های ساده-فهم و مورد-به-مورد و دقیق و نیز آوردن شعر و نثر بزرگانی موثق که فراوان اشاراتی رفته اند از همین خطه ی ایران زمین (البته که فاش گویی از ترسِ جان کم بوده!)؛
3) پردازه های روز: ظواهر اندیشه ای، کلامی و رفتاری اشاعه-شونده در ایران امروز توسط رسانه های حکومت و نیز برخی افراد [ِ اغلب مذهبی] صاحب نفوذ و نامدار _در لباس بازیگر، ورزشکار، بازاری، استاد، و غیره_ را نیز بازنمایی کنید و نشان دهید، تا این ترفند اشاعه و جانمایی پیش-فرضِ این رفتار در شئون زندگی روزمره ایرانیان نیز آشکار و افشا شده، تأثیرش هرچه بیش تررنگ ببازد؛
4) همچنین، بهتره نگران ارایه دین از سوی حاکمان [ِ به-ویژه امروز] نباشیم، که ویژه-خواری شان از پس سخن شان بسیار عیان ه و خودکامگی مفرط شان برملا، از این روی برنامه ی این را داشته باشین تا گفتگویی با افرادِ دین-مدارِ موجّه تر و روشنفکرنمای اسلامی ترتیب دهید، تا دیدگاه(منظر) آنان نیز در قبال این کثافات اسلام برگفته آید و [به ویژه موضع کنونی شون] ثبت شود. بیمی نیست، زیرا مردم آگاه همواره کنجکاو خواهند موند که کسانِ نامدار، روشن بین و موجّه چرا هنوز زیرِ این عَلَم ند و آن را ارزشمند می یابن؟ بر این بخش های متناقش-نما چگونه می نگرن و چرا اقدام به رویارویی نکرده/نمی کنن؟؟ تأثیر سایه ی مجازاتِ مرگ برای الحاد و کنارگذاشتن اسلام و/یا آخرین دین ندانستن آن را در هرکدام از گفتگوها بر ابراز عقیده و نگرش شون در میان بگذارین...
مردمِ آگاه خود راه کارهای درست را خواهند یافت!
و سخن پایانی م هم این که proposed Strap-line می تواند گفته ای کم اما گزیده باشد از بزرگانی از تاریخ مون:
«من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش، که تو خود دانی اگر...»

در موضوعِ نوشتار کنونی: کتابی هست به نام «احکام جنگ در اسلام» چاپ و پخش شده ی ناشری مذهبی که یادم نیس الآن... بسیار بسیار آموزنده و اندرز دهنده س!!!

مای گفت...

4) همچنین، بهتره نگران ارایه دین از سوی حاکمان [ِ به-ویژه امروز] نباشیم، که ویژه-خواری شان از پس سخن شان بسیار عیان ه و خودکامگی مفرط شان برملا، از این روی برنامه ی این را داشته باشین تا گفتگویی با افرادِ دین-مدارِ موجّه تر و روشنفکرنمای اسلامی ترتیب دهید، تا دیدگاه(منظر) آنان نیز در قبال این کثافات اسلام برگفته آید و [به ویژه موضع کنونی شون] ثبت شود. بیمی نیست، زیرا مردم آگاه همواره کنجکاو خواهند موند که کسانِ نامدار، روشن بین و موجّه چرا هنوز زیرِ این عَلَم ند و آن را ارزشمند می یابن؟ بر این بخش های متناقش-نما چگونه می نگرن و چرا اقدام به رویارویی نکرده/نمی کنن؟؟ تأثیر سایه ی مجازاتِ مرگ برای الحاد و کنارگذاشتن اسلام و/یا آخرین دین ندانستن آن را در هرکدام از گفتگوها بر ابراز عقیده و نگرش شون در میان بگذارین...
مردمِ آگاه خود راه کارهای درست را خواهند یافت!
و سخن پایانی م هم این که proposed Strap-line می تواند گفته ای کم اما گزیده باشد از بزرگانی از تاریخ مون:
«من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش، که تو خود دانی اگر...»

در موضوعِ نوشتار کنونی: کتابی هست به نام «احکام جنگ در اسلام» چاپ و پخش شده ی ناشری مذهبی که یادم نیس الآن... بسیار بسیار آموزنده و اندرز دهنده س!!!

ناشناس گفت...

هر چه می خواهید بگویید ولی اسلام حداقل یك هزاره زودتر از غرب برده داری (اعم از غلام و كنیز) را ریشه كن كرد.

ناشناس گفت...

اسلام خیلی کارای خوب دیگه هم کرد ولی جنایت هم کم انجام نداده...

دشمن الله و عرب گفت...

پس با توجه به بند 9 لمعه دمشقی شهید و منابع زیر:
مولي علاوه بر اينكه حق دارد كنيزش را – حتي بدون رضايت وي – به زوجيت غلام خود يا غلام غير (با اذن مالك وي) يا حري درآورد (العروه الوثقي 2 / 841)، مجاز است مملوك مؤنث خود را بدون ازدواج و حتي بدون رضايت وي در اختيار مرد ديگري ولو يكي از غلامانش قرار دهد. در اين عمل كه به آن «تحليل» گفته مي‌شود، تعيين مدت و ذكر مهريه لازم نيست و تنها اذن در انتفاع است. با تحليل كلية استمتاعات جنسي مجاز است مگر اينكه موردي از سوي مولي استثنا شده باشد. (جواهر 30 / 307، العروه الوثقي 2 / 848، منهاج الصالحين[10] 2 / 277)
کسکشی در اسلام جایز بلکه مستحب بوده و است!
آقاسید کجایی؟ بیا بابا بدو بیا! ماله رو بگیر دستت بکش بابا از الله دفاع کن!

ب.بیدار گفت...

در تایید سخنان دوست بالایی دشمن الله و...
دست به دست کردن کنیز واز طریق آن به منفعت رسیدن، هیچ نامی به غیر از قوٌادی برآن نمیتوان نهاد
و روحانیت نیز در کیش شیعه ( با نقش واسطه گری برای متعه یا همان صیغه) همواره ازین راه(قوٌٍادی)ارتزاق میکرده است

ناشناس گفت...

درجواب ناشناس که گفته:هر چه می خواهید بگویید ولی اسلام حداقل یك هزاره زودتر از غرب برده داری....
بهتره بدانید که اسلام نه تنها برده داری را ملغ نکرد بلکه آنرا مستحکم نیز کرد شما چقدر بیفکر و احمقانه صحبت می کنید که هنوز نمی دانید برای کفاره بعضی از گناهان باید برده آزاد کرد این یعنی چه؟
هر انسان با شعوری می فهمد که این یعنی شما می توانی برده داشته باشید ولی اگر گناه کردید الله برای تنبیه شما برده تان را از شما می گیرد
و این یعنی شما در برده داری آزادی و گرنه در کشور اسلامی که برده داری ملغا شده چرا باید تنبیه مومن گناهکار آزاد کردن بنده باشد مگر در چنین مملکتی می تواند برده ای وجود داشته باشد.
انسان با شعور اول برو دین مسخره ات را مطالعه کن بعد بیا چرت و پرت بگو

ناشناس گفت...

سلام من با وبلاگتان در بالاترین آشنا شدم
من هم می خواهم در باب روشنفکری مطلب بزنم در باب جنبش بزرگ آزادگی ایران در بالاترین سالها هست دنبال یکی می گردم که دعوت نامه بدهد اگر بدی و قسمت میدم به آزادی به من یک دعوت نامه بدهید ممنون میشم
به ایمیل زیر اگر میشه :
man.to.ma.hastim@gmail.com

Translate

بايگانی وبلاگ