ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

محمد خال پشت کمر خویش را مهر نبوت نامید.

    ممکن است بر ناحیه‌ای خاص از بدن هر کسی خال یا چیزی مانند این به صورت مادرزادی وجود داشته باشد، در احادیث  اسلامی، چنین خالی که بر طبق روایات معتبر احتمالا زگیلی درشت بوده، بر کمر محمد ابن عبدالله قرار داشت؛ وی از تمامی ظرفیت‌های خویش برای اثبات ارتباطش به خدائی وهمی به نام الله بهره جست؛ یکی از این موارد همین خال پشت کمرش بوده، وی این خال را مهر نبوت نامید و مسلمین هم برای آن داستانها نوشتند.
     مسلمانان اعتقاد دارند هنگامیکه او در سفر بازرگانی و همراه عمویش، ابوطالب، در حالیکه در حدود 12 سال داشت در شام بسر می‌برد؛ راهبی مسیحی به نام بحیرا (منابع معتبری در مورد این شخصیت و اینکه آیا او شخصیتی حقیقی یا موجودی وهمی بوده است، وجود ندارد) مهر نبوتی را که بر پشت او قرار داشت مشاهده نمود (اینکه بحیرا چگونه تشخیص داد که محمد در آینده پیامبر خواهد شد نیز در هیچ منبعی نیامده است) و همانجا به ابوطالب گفت:
     پسر برادرت را به سرزمینت برگردان و از یهودیان دوری کن، سوگند به الله اگر او را ببینند ....(1)، مسلمانان می‌گویند که بحیرا عالمی مسیحی بود، به نظر می‌رسد هدف از نقل چنین داستانی اتمام برهان بر اهل کتاب باشد؛ البته ظاهرا این داستان را خود محمد نقل کرده است، زیرا به ابوطالب توصیه شده است که این موضوع را پنهان نگه دارد.
     او همچنین در قرآن از قول خدایش، الله، می‌گوید:
    الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُون َ (بقره/146) كسانى كه به آنان كتاب  داده‏ايم همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسند او را مى‏شناسند و به یقین گروهى از آنان حقيقت را پنهان می‌کنند در حالیکه خودشان  مى‏دانند.
    آیا احادیث معتبری از مسلمانان در مورد این مهر نبوت داریم؟: 
   در صحیح مسلم می‌خوانیم که این مهر خالی از زگیل بود که بر روی غضروف شانه‌ی چپش قرار داشت(2).
     مسلم در حدیثی دیگر می‌گوید که این خال به رنگ پوستش بود.(3)    
     حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک خویش بیان می‌نماید که مهر نبوت پیامبر به اندازه‌ی تخم کبوتری بود(4)
   در صحیح بخاری هم بابی دارد با عنوان "خاتم النبوه" که در آن از قول سائب ابن یزید می‌گوید که  بیمار بودم و خاله‌ام به این خاطر مرا نزد پیامبر برد، رسول الله دستی به سرم کشید و برایم دعا کرد و وضو گرفت، من از آب وضوی رسول الله خوردم، سپس به طرف پشت سرش بلند شدم و به مهری که بین شانه‌هایش قرار داشت نگاه کردم که به اندازه‌ی تخم کبک بود.(5)
    تِرمذی می‌گوید که این مهر غده‌ی سرخی بود به اندازه‌ی تخم کبوتر(6)
     در تاریخ طبری هم چنین روابتی وجود دارد:   
    ابوزید می‌گوید:
 پیامبر به من گفت:
     ای ابوزید، نزدیک بیا و پشت مرا مسح کن و پشت خویش را لخت کرد، من پشت وی دست زدم و انگشت بر خاتم(مُهر) نهادم و فشردم.
از او پرسیدند:
    خاتم چه بود؟
گفت:  
    مقداری مو بود که بر شانه‌ی وی بود.
از ابوسعید خدری پرسیدند: 
    " خاتم پیغمبر چه بود؟"
گفت:
     پاره گوشتی برآمده بود.
(تاریخ طبری/ص 1309/ ترجمه ابوالقاسم پاینده)
 همین حدیث را احمد ابن حنبل در کتاب مسندش هم بیان نموده است(7)
      در منابع شیعی(8) نیز روایات زیادی در این مورد وجود دارد؛ به دلیل  اینکه از اعتبار چندانی برخوردار نیستند، از ذکر آنان خودداری نمودم.
==========================================
(1) ارجع بابن اخيک الى بلدک واحذر عليه اليهود فوالله ان راوه او عرفوا منه الذی اعرف ليبغنه عنتا فانه كائن لابن اخيك شان عظيم نجده فی كتبنا و ما ورثنا من ابائنا.
تاريخ الطبري/ جلد 2،/ص287 عربی
دلائل النبوه / ابو نعيم اصفهانی/ جلد1/ ص125 عربی.

(2) حدثناابو كامل حدثنا ....عنعبد الله بن سرجس قال رايت النبی (ص) اكلت معه خبزا ولحما او قال ثريدا قال فقلت له أستغفر لك النبي (ص) قال نعم ولك ثم تلا هذه الآيه و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمنات، قال ثم درت خلفه فنظرت إلى خاتم النبوة بين كتفيه عند ناغض كتفه اليسرى جمعا عليه خيلان كأمثال الثآليل. (صحيح مسلم كتاب الفضائل باب اثبات خاتم النبوه و صفته و محله من جسده (ص))

(3) وحدثنا ابو بكر بن ابی‎شيبه حدثنا عبيد الله ... و رايت الخاتم عند كتفه مثل بيضه الحمامه يشبه جسده.(صحيح مسلم /كتاب الفضائل/ باب شيبه صلى الله عليه وسلم.)

(4) كان خاتم النبوه على ظهر رسول الله (ص) مثل بيضه الحمام. (المستدرك على الصحيحين كتاب تواريخ المتقدمين من الانبياء والمرسلين/ ذكر اخبار سيد المرسلين صلى الله عليه وآله وسلم /مسأله1625)
حدثنا ابو العباس محمد بن يعقوب حدثنا إبراهيم بن مرزوق، حدثنا حميد بن ابراهيم الصائغ، حدثنا شعبة عن سماك بن حرب، عن جابر بن سمره قال: رأيت خاتم النبوة على ظهر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مثل بيضة الحمام.  (المستدرك على الصحيحين كتاب تواريخ المتقدمين من الانبياء والمرسلين/ ذكر اخبار سيد المرسلين صلى الله عليه وآله وسلم /مسأله4253) 

(5) حدثنا محمد بن عبيد الله، حدثنا حاتم عن الجعيد بن عبد الرحمن، قال سمعت السائب بن يزيد قال: ذهبت بي خالتی الى رسول الله (ص)، فقالت: يا رسول الله، ان ابن اختی وقع، فمسح راسی ودعا لی بالبركه و توضأ فشربت من وضوئه، ثم قمت خلف ظهره، فنظرت الى خاتم بين كتفيه مثل زر الحجله. (صحيح البخاری/ كتاب المناقب باب خاتم النبوه؛ حدیث شماره 3348)

(6) حدثنا سعيد بن يعقوب الطالقانی حدثنا ايوب بن جابر عن سماک بن حرب عن جابر بن سمره قال: كان خاتم رسول الله (ص) يعنی الذی بين كتفيه غده حمراء مثل بيضه الحمامه.(سنن الترمذی/ كتاب المناقب/ باب في خاتم النبوه)


(7) حدثنا أبو عاصم حدثنا عزره حدثنا علباء بن احمر، حدثنا ابو زيد قال قال لی رسول الله (ص): يا ابا زيد، ادن منی وامسح ظهری وكشف ظهره فمسحت ظهره وجعلت الخاتم بين اصابعی، قال فغمزتها، قال فقيل و ما الخاتم؟ قال شعر مجتمع على كتفه.
(8) فكشفت عن ثوبه فإذا " خاتم النبوة بين كتفيه...  (بحارالاتوار/ج15/ص257)
...إذا مشى، تقلع كأنما يمشی فی صبب، و إذا التفت التفت معا، بين كتفيه خاتم النبوة وهو خاتم النبيين...(بحار الأنوار/ ج16/ ص194). 
مهر نبوتش غضروفی بود مانند  تخم کبوتر. خاتمه غضروف كتفيه مثل بيض الحمامه (مناقب آل ابیطالب / جلد 1 / صفحه 108)



    

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام، موفق باشی در راه روشنگریت!

فقط یه آیه در قرآن هست که مسلمانان برای اثبات علمی خودشون مدام میگن

نور/40
او کظلمات في بحر لجي يغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يکد يراها و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور

که میگن به معنی اینه که قرآن تاریکی های طبقه ای دریا رو پیش بینی کرده

میتونی قضیه رو روشن کنی؟!

سامان گفت...

وقتی منابعت سنی و وهابی باشن ازین چرندتر هم می‌تونی بنویسی...
این اسلامی که تو شناختی اسلام واقعی نیست.این اسلامیه که بهت قالب کردن.بهت دروغ گفتن،امیدوارم زودتر از خواب بیدار بشی و توبه کنی. که اگه از این دنیا رفتی و موقع حساب کتاب شد دیگه هیچکاری از دست هیچکدوممون بر نمیاد.

ناشناس گفت...

سلام بر شما
میخواستم نظرتان را در باره این آیه بدانم
بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ(سوره القيامت ايه 4)
که این آیه را یکی از معجزات قرآن نام میبرند
با سپاس فراوان

arsh irani گفت...

در پاسخ به سامان گرامی؛
من منابع شیعه را ننوشتم، زیرا از اعتبار چندانی در میان اهل تحقیق برخوردار نیستند، اگر یک بار دیگر نوشته‌هایم را بخوانید اینبار متوجه برخی از این منابع خواهی شد.
در پاسخ به ناشناس بالائی؛
این آیه در مورد زنده کردن انسان و جمع آوردی گوشتها و استخوانهای او در هنگام برانگیخته شدن برای قیامت است:
( أيحسب الإنسان ألن نجمع عظامه ( 3 ) بلى قادرين على أن نسوي بنانه ( 4 ) )
در آیه‌ی 3 قرآن می گوید آیا انسان تصور می کند که ما استخوانهایش ار جمع آوری نمی کنیم؟ و در ادامه می گوید که حتما جمع آوری می کنیم و بلکه ما قادریم که انگشتانش را نیز بسازیم.
حالا این آیه چه ربطی به اعجاز قرآن دارد؟

پدرام گفت...

آنها اینطور در باره اعجاز علمی این آیه سخن میگویند:
مي دانيد كه هر كس اثر انگشت خاصي دارد كه مال همه انسانها متفاوت است و جالب اينجاست كه قران كه 1400سال پيش بر يك ادم بي سواد نازل شده است خبر از وجود اين واقعه ميدهد كه هر انساني اثر انگشتي دارد: ايا ادمي ميپندارد كه ما ديگر ابدا استخوانهاي(پوسيده)او را جمع نمي كنيم بلي ما قادريم كه سر انگشتان او را هم درست گردانيم (سوره القيامت ايه3و4)
و مکارم شیرازی هم دراین باره اینچنین میگوید(به عنوان ذکرنمونه ای از نظر یک مفسر مسلمان):
به هر حال از نکاتی که این آیه، می تواند اشاره به آن باشد کشف مهمی است که در عصر ما نسبت به خطوط سر انگشتان شده است، زیرا این معنی مسلم شده که خطوط سر انگشتان هر کس معرف شخص او است، و از هر امضایی اطمینان بخش تر و دقیقتر است، امضایی که هیچ کس نمی تواند آن را جعل کند، در حالی که پیچیده ترین امضاها قابل جعل است، به همین دلیل در عصر ما مساله « انگشت نگاری» به صورت علمی در آمده و در مراکز انتظامی دایره مخصوصی برای آن وجود دارد، و از طریق آن بسیاری از مجرمان شناخته می شوند، کافی است که یک سارق، هنگامی که وارد اطاق یا منزلی می شود، دست خود را بر دستگیره در، یا شیشه اطاق و یا قفل و صندوق و صندلی بگذارد و اثر آن، روی آنها بماند یا اینکه در یک ماجرای قتل سلاحی کشف شود که اثر انگشت کسی بر آن اسلحه باشد، فورا از آن نمونه برداری کرده و با سوابقی از سارقان و مجرمان، یا افرادی که درآن حادثه مظنون به نظر می رسند تطبیق می دهند و مجرم را پیدا می کنند.
حال میخواستم نظر شما را در این باره بدانم
با سپاس و دردود فراوان

arsh irani گفت...

پدرام گرامی، بنان به هیچ عنوان به معنی اثر انگشت نیست، بلکه معنی انگشت و اطراف آن را دارد برخی از زبانشناسان عرب به مفاصل انگشتان تفسیر نیز نموده‌اند:

بهترین راه برای تفسیر و شرح ایات قرآن استناد به خود قرآن است؛ القرآن یفسیر القرآن:
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
(انفال/12) هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، پس گردن‌ها و انگشتان‌شان را قطع كنيد.
احساس می کنم که این آیه برای شما و خیلی از هم میهنانم دچار شبه کرده آن را به طور کامل در یک پست جداگانه شرح خواهم داد.
این موضوع را به خاطر شما در یک پست جداگانه شرح داده ام:
http://iran000.blogspot.com/2012/04/blog-post_19.html

arsh irani گفت...

از ناشناس اولی پوزش میخام، سیستم نظرات ایشون رو اسپم تشخیص داده بود؛ الان متوجه شدم، اما پاسخ:
قرآن کارهای نیک کسانیکه کفار می نامدشان مانند دانشمندان را مانند سرابی می داند:
وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (نور/39) و كساني كه كافر شدند اعمالشان همچون سرابي است در يك كوير، كه انسان تشنه آن را از دور آب مي‏پندارد، اما هنگامي كه به سراغ آن مي‏آيد چيزي نمي‏يابد! و خدا را نزد آن مي‏يابد و حساب او را صاف مي‏كند، و خداوند سريع الحساب است! (ترجمه از مکارم شیرازی)
أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ (نور/40) يا همچون ظلماتي است در يك درياي پهناور، كه موج آن را پوشانيده، و بر فراز آن موج ديگري است، و بر فراز آن ابري تاريك، ظلمتهائي است يكي بر فراز ديگر آنچنان كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسي كه خدا نوري براي او قرار نداده، نوري براي او نيست!
مسلمانان چون با سادگی بیش از حد قرآن مواجه می شوند از دل آن معجزه می تراشند.
این آیات چیزی جز نامیدن کارهای نیک کافران به سراب و غرق خواندن آنان در دریای طوفانی چیزی دیگری نیست.
پیروز باشید.

ولی الله گفت...

شمامیخواهیدبااین کاراچی روثابت کنین.این کتمان حقه.وقی ازلحاظ علم روزآیات قرآنی روبه شماثابت میکنیم فقط یادگرفتین بگین این هامغالطه بازیه خوب چه مغالطه ایی؟یعنی این منطقه؟خوب شماکه ازمنطق حرف میزنین بایدبهش عمل کنین نه باکلمه های مغالطه و...ازکوره دربرین.درضمن چندین روزه قسمت ردادعای قرآن مبنی براینکه کسی همانندقرآن سوره ای نمیتواندبیاورد جوابتونو دادم پاسخی نگرفتم یابخش محمدمیگویدامرشده ام اینکه بجنگم بامردم تاکه اسلام بیاورند یاقسمت دیه زن یاقسمت قصاص یاقسمت زدن گردن کفارو...این نشانه چیه؟

ناشناس گفت...

ترو‏ ‏خدا‏ ‏اگه‏ ‏خداوند‏ ‏را‏ ‏میشناسی‏ ‏پس‏ ‏چرا‏ ‏دروغ‏ ‏میگی‏ ‏..‏ ‏

لاله گفت...

وبلاگ خوبی است چیز های زیادی را از کلام خدا یاد گرفتم واقعا کتاب بی مانندومعجزه اسایی است.خداراشکرکه مسلمانم وچه کتابی را خداوند نصیب مان کرده.هرقدرانتقادبیشترشود همان قدر تحقیق بیشتر میشه وهمان قدر حقیقت روشن میشه وبه همان اندازه به حقیقت قران پی میبریم.

Unknown گفت...

اولا کسی حق ندارد معتقدات دینی را توهین نماید چی از جمله ادیان سماوی باشد و یا وضعی...
و دیگر اینکه قرآن کریم معجزه جاویدان است و تا قیام قیامت معجزه است که دلایل بی شماری در مورد وجود دارد مثلا دلیل علمی، طبی، خلقت آسمان و زمین و کائنات وغیره که در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد...
پس اگر در عقیده شخصی خلل باشد نباید بی حرمتی به دینی نماید.

Translate

بايگانی وبلاگ