بررسی یکی از زشتترین جنایت تاریخ بشر که به دست محمد ابن عبدالله انجام گرفت.
واقعهی کشتن تمام مردان قوم یهودی بنی قریظه یکی از دردناکترین و غمانگیزترین اتفاقات تاریخی است. محمد به بهانهای واهی(حمایت سران این قوم از مشرکان مکه) آنها را در حدود یک ماه محاصره نمود و پس از اینکه تسلیم شدند در هماهنگی با عامل و مزدورش "سعد ابن معاذ" که رئیس قبیلهی اوس بود، با این ادعا که الله حکم داده است باید تمام مردان این قوم گردن زده شوند و زنان و دختران و پسران نابالغشان به کنیزی و بردگی گرفته شوند، همه را در بازار مدینه جمعآوری نمود و در حضور و با مشارکت خودش گردن پس از گرده زده شدن در گورهای دستهجمعی دفن شدند. دردناکی این داستان زمانی است که جلادی به نام محمد ابن عبدالله خود را فرستادهی خدا میداند، خدائی به نام الله که امروزه بسیاری از مردم کورکورانه دنباله رو این جنایتکار هستند.
اما شرح مفصل این ماجرا به نقل از تاریخ طبری صفحه 1082 یا در متن عربی همین کتاب در جلد 2 صفحه 252؛ لازم به یادآوری است که تمام این داستانها را مسلمانان بازگو نمودند و هیچ یهودی در حجار باقی نماند که از خودش و قومش در مقابل این ادعاها دفاع نمایند، اما همین مقدار هم که روایت نمودهاند، عمق فاجعه را نشان میدهد:
اما شرح مفصل این ماجرا به نقل از تاریخ طبری صفحه 1082 یا در متن عربی همین کتاب در جلد 2 صفحه 252؛ لازم به یادآوری است که تمام این داستانها را مسلمانان بازگو نمودند و هیچ یهودی در حجار باقی نماند که از خودش و قومش در مقابل این ادعاها دفاع نمایند، اما همین مقدار هم که روایت نمودهاند، عمق فاجعه را نشان میدهد:
هنگام ظهر همان روز(روز پس از جنگ خندق)، جبرئیل پیش پیغمبر الله آمد.
جبرئیل عمامهای از استبرق(درختی که در جنوب ایران به نام خرگ معروف است) به سر داشت و بر استری که زین داشت و قطیفهی دیبا بر آن بود، سوار بود و گفت: ای پیغمبر! سلاح بنهادی؟ پیغمبر گفت: آری، جبرئیل گفت: "اما فرشتگان سلاح ننهادهاند و اینک از تعاقب قوم(فرشتگان) میآیم، خدا فرمان میدهد که به سوی بنیقریظه روی و من نیز سوی آنها میروم."
پیغمبر فرمود تا جارچی میان مردم ندا دهد که هر که میشنود فرمانبر است تا نماز عصر را در محل بنیقریظه بخواند؛ آنگاه پیغمبر پرچم خویش را با علی ابن ابیطالب سوی بنیقریظه فرستاد و مردم(مسلمانان) روان شدند و چون علی نزدیک قلعههای یهود رسید، شنید که دربارهی پیغمبر سخن زشت میگفتند؛ بازگشت پیغمبر را در راه دید، گفت: ای پیغمبر! به این مردم نابکار نزدیک مشو. پیغمبر گفت چرا؟ شاید شنیدهای که من ناسزا میگویند؟ گفت: آری، گفت: اگر مرا ببینند چیزی نمیگویند. (همین جمله نشان از دروغگو بودن محمد دارد، زیرا به مردم میخواهد قانع کند که جبرئیل به او جبر داده که آنان فحاشی میکنند) در اینجا بود که محمد شروع به فحاشی آنان نمود.
و چوت پیغمبر خدای به قلعهها نزدیک شد، گفت: ای همسنگان میمون! الله شما را خوار گردانید و شکنجهی خویش را بر شما فرود آورد. گفتند:"ای ابوالقاسم! تو که ناسزاگوی نبودی.
از پاسخ یهودیان به هتاکی و فحاشی محمد چنین برمیآید که یهودیان به او فحاشی نکرده بودند و این ادعائی بیش نیست؛ زیرا اگر چنین کاری را کرده بودند، تعجب آنها معنائی نداشت(آنچه که عوض داره گله نداره).
پیغمبر پیش از آنکه به بنیقریظه رسد، در "صورین" به یاران خود گذشت و گفت:
کسی را دیدید؟ گفتند: آری، دحیه بن خلیفه کلبی از اینجا گذشت که بر استری سفید بود که زین داشت و قطیفهی دیبا بر زین بود؛ پیغمبر گفت: این جبرئیل بود، او را به سوی بنیقریظه فرستادهاند تا دیوارهایشان را بلرزاند و ترس در دلشان افکند.
او جبرئیل را به صورت دحیه کلبی که جوان خوشتیپی بود میدید.
و چون پیغمبر خدای به بنی قریظه رسید، بر چاهی که به نام چاه انا شهره بود فرود آمد و مردم پیوسته میرسیدند، کسانی بودند که وقت نماز عشا رسیدند و نماز عصر نکرده بودند؛ از آن رو که پیغمبر گفته بود نماز عصر را در محل بنیقریظه بگذارید؛.....
پیغمبر در بنیقریظه فرود آمد و سعد (رئیس قبیلهی اوس) همچنان در خیمهای که پیغمبر برای او در مسجد به پا کرده بود، جای داشت. یهودیان گفتند: به حکم سعد ابن معاذ(رئیس قبیلهی اوس) تسلیم میشویم.
سعد ابن معاذ مسلمان شده بود و یهودیان بنیقریظه از این موضوع بیخبر بودند.
ابن اسحاق میگوید: پیغمبر مردم بنیقریظه را 25 روز محاصره نمود تا بر آنان سخت شد ... کعب ابن اسد(رئیس قبیلهی بنیقریظه) خطاب به آنان گفت: ای گروه یهود! خدای شما را چنان کرد که میبینید، اکنون چند چیز به شما عرضه میدارم، هرکدام را که میخواهید برگزینید. گفتند: بگو چیست؟ گفت: یکی اینکه پیرو این مرد شویم و تصدیق نمائیم که او پیغمبر خداست . همان است که وصف او در تورات وجود دارد؛ بدینگونه هم جان و هم مال و زن و فرزندتان میماند. گفتند: هرگز از دین توارت بر نگردیم. گفت: اگر اینکار را نمیکنید بیائید و زن و فرزندان خویش را بکشیم(تا اسیر محمد نگردند) و شمشیر بکشیم سوی محمد تا خدا میان ما و محمد داوری کند؛ اگر مردیم که چیزی به جا نگذاشتهایم و اگر پیروز شدیم زن و فرزند توانیم ساخت. گفتند: اگر اینان را بکشیم؛ پس از آن زندگی به چه کار آید؟ گفت: اگر این کار را نمیکنید، اکنون شب شنبه است، محمد و یارانش از طرف ما نگرانی ندارند، پائین رویم شاید به غافلگیری بر محمد و یارانش دست یابیم. گفتند حرمت شنبه را بشکنیم و کاری کنیم که گذشتگان کردهاند و مسخ شدند؟ گفت: هیچیک از شما هیچگاه دوراندیش نبودهاید. آنگاه کسی را پیش پیغمبر فرستادند که ابولبابه را پیش ما فرست تا با او مشورت کنیم از آن روز که بنیقریظیان با قبیلهی اوس پیمان داشتند (ابو لبابه پیش آنان رفت) و چون وی را دیدند، مرد و زن و کودک به سوی او دویدند و گریه کردند تا ابولبابه به حالشان رقت آورد. آنگاه گفتند: ای ابولبابه! نظر تو به حکم محمد تسلیم شویم؟ گفت: آری و به دست خود به گلو اشاره کرد؛ یعنی حکم وی کشتن است.
ابولبابه میگوید: هنگامیکه از آنجا رفتم، دانستم که به الله و رسول الله خیانت نمودم. پس از آن ابو لبابه پیش پیغمبر نرفت، بلکه به مسجد رفت و خود را به یکی از ستونها بست و گفت: از اینجا نروم تا الله گناهی را که کردهام ببخشد و نذر کرد که هرگز پا به سرزمین بنیقریظه نگذارم و گفت: الله هرگز مرا در جائی که با وی خیانت کردم نبیند. و چون آمدن وی دیر شد و پیغمبر که در انتظار بود از کارش خبردار شد و گفت: اگر پیش من آمده بود، برای وی آمرزش میخواستم، ولی اکنون که چنین کرد من او را از جائی که هست باز نمیکنم تا الله توبهاش را بپذیرد.
ابن اسحاق میگوید: پیغمبر مردم بنیقریظه را 25 روز محاصره نمود تا بر آنان سخت شد ... کعب ابن اسد(رئیس قبیلهی بنیقریظه) خطاب به آنان گفت: ای گروه یهود! خدای شما را چنان کرد که میبینید، اکنون چند چیز به شما عرضه میدارم، هرکدام را که میخواهید برگزینید. گفتند: بگو چیست؟ گفت: یکی اینکه پیرو این مرد شویم و تصدیق نمائیم که او پیغمبر خداست . همان است که وصف او در تورات وجود دارد؛ بدینگونه هم جان و هم مال و زن و فرزندتان میماند. گفتند: هرگز از دین توارت بر نگردیم. گفت: اگر اینکار را نمیکنید بیائید و زن و فرزندان خویش را بکشیم(تا اسیر محمد نگردند) و شمشیر بکشیم سوی محمد تا خدا میان ما و محمد داوری کند؛ اگر مردیم که چیزی به جا نگذاشتهایم و اگر پیروز شدیم زن و فرزند توانیم ساخت. گفتند: اگر اینان را بکشیم؛ پس از آن زندگی به چه کار آید؟ گفت: اگر این کار را نمیکنید، اکنون شب شنبه است، محمد و یارانش از طرف ما نگرانی ندارند، پائین رویم شاید به غافلگیری بر محمد و یارانش دست یابیم. گفتند حرمت شنبه را بشکنیم و کاری کنیم که گذشتگان کردهاند و مسخ شدند؟ گفت: هیچیک از شما هیچگاه دوراندیش نبودهاید. آنگاه کسی را پیش پیغمبر فرستادند که ابولبابه را پیش ما فرست تا با او مشورت کنیم از آن روز که بنیقریظیان با قبیلهی اوس پیمان داشتند (ابو لبابه پیش آنان رفت) و چون وی را دیدند، مرد و زن و کودک به سوی او دویدند و گریه کردند تا ابولبابه به حالشان رقت آورد. آنگاه گفتند: ای ابولبابه! نظر تو به حکم محمد تسلیم شویم؟ گفت: آری و به دست خود به گلو اشاره کرد؛ یعنی حکم وی کشتن است.
ابولبابه میگوید: هنگامیکه از آنجا رفتم، دانستم که به الله و رسول الله خیانت نمودم. پس از آن ابو لبابه پیش پیغمبر نرفت، بلکه به مسجد رفت و خود را به یکی از ستونها بست و گفت: از اینجا نروم تا الله گناهی را که کردهام ببخشد و نذر کرد که هرگز پا به سرزمین بنیقریظه نگذارم و گفت: الله هرگز مرا در جائی که با وی خیانت کردم نبیند. و چون آمدن وی دیر شد و پیغمبر که در انتظار بود از کارش خبردار شد و گفت: اگر پیش من آمده بود، برای وی آمرزش میخواستم، ولی اکنون که چنین کرد من او را از جائی که هست باز نمیکنم تا الله توبهاش را بپذیرد.
محمد بن اسحاق گوید: پیغمبر در خانهی امسلمه بود که قبول توبهی ابولبابه نازل شد.
ام سلمه گوید: سحرگاه بود که شنیدم پیغمبر میخندید؛ گفتم: ای رسول الله! چرا میخندی باشد که همیشه خندان باشی!؟ گفت: توبهی ابو لبابه پذیرفته شد. گفتم: این مژده را بدو بدهم؟ گفت: اگر خواهی بده. گوید: ام سلمه بر در اتاق خویش بایستاد و این پیش از واجب شدن حجاب بود و گفت: ای ابو لبابه! مژده که الله توبهی تو را پذیرفت . مردم آمدند تا او را باز کنند. اما او گفت: والله تا پیغمبر بیاید و مرا به دست خویش بگشاید(من در اینجا خواهم ماند) و صبحگاهان پیغمبر بر ابو لبابه گذشت و او را بگشود....
ابن اسحاق میگوید: صبحگاهان قریظیان (پس از محاصرهی طولانی) به حکم پیغمبر فرود آمدند(تسلیم شدند) و اوسیان(قبیلهی اوس) بیامدند که ای رسول الله! اینان بستگان ما هستند نه خزرجیان و دربارهی بستگان خزرج ملایمت کرد و چنان شد که پیغمبر پیش از قریظیان، یهودیان بنیقینقاع را محاصره کرده بود و چون به حکم پیغمبر تسلیم شدند، عبدالله بن ابیسلول با پیغمبر سخن گفت و آنها را به او بخشید و چون اوسیان دربارهی بنیقریظه سخن گفتند؛ پیغمبر گفت: ای مردم اوس! آیا رضایت نمیدهید که یکی از شما دربارهی آنها حکم کند؟ گفتند: آری! گفت: حکمیت را به سعد ابن معاذ(1) واگذار میکنم. پیغمبر سعد را در مسجد خویش در خیمهی یکی از زنان مسلمان جای داده بود که رفیده نام داشت و به علاج زخمیان (جنگ خندق) میپرداخت، هنگامیکه سعد در جنگ خندق تیر خورد، پیغمبر گفت: او را به چادر رفیده ببرید تا برای عیادت وی راه نزدیک باشد.(2) و چون کار حکمیت دربارهی بنیقریظه با سعد شد، قومش بیاوردند و بر خری با متکای چرمین سوار کردند و او را پیش پیغمبر آوردند و در راه بدو گفتند: ای ابوعمرو! با بستگان(همپیمانان) خویش نیکی کن که پیغمبر این کار را به تو واگذار کرد ؛ سعد پس از شنیدن مکرر این سخن گفت: وقت آن است که سعد در راه الله از ملامت باک نداشته باشد. وقتی سعد پیش پیغمبر رسید. پیغمبر گفت: برای بهترین مرد خوبان به پا خیزید، قوم(همراه خود محمد) به پا خاستند و گفتند: ای ابوعمرو! پیغمبر حکمیت را به تو واگذار نموده است. سعد گفت: به قید سوگند پیمان میکنید که به حکم من رضایت دهید؟ گفتند: آری! گفت: و آنکه اینجا نشسته رضایت دارد؟ به سوی جای پیغمبر اشاره نمود، اما از روی احترام بدو ننگریست. پیغمبر گفت: آری. سعد گفت: حکم من این است که مردان را بکشند و اموال تقسیم شود و زن و فرزند را اسیر کنند(3).
ملاک را برای تشخیص بالغی از نابالغی، روئیدن مو بر پشت آلت تناسلی پسران قرار داد.(4)
پیغمبر گفت: حکم تو دربارهی یهودیان همان است که الله از بالای هفت آسمان حکم میکند.(5)
آنگاه یهودیان را از قلعهها بیرون آوردند و پیغمبر آنها را در خانهی بنت حارث یکی از زنان بنینجار محبوس کرد، پس از آن به بازار مدینه که هماکنون به جاست رفت و دستور داد تا چند گودال بکندند و یهودیان را بیاوردند و در آن گودالها گردنشان را بزدند. شمار (مردان) یهودیان ششصد تا هفتصد بود و آنکه بیشتر گوید هشتصد تا نهصد باشد. هنگامیکه بزرگان یهود پیش پیغمبر میآوردند بدو گفتند: پنداری با ما چه میکنند؟ پیغمبر گفت: در هیچ جا فهم نداری! مگر نمیبینی که هر که را میبرند، بر نمیگردد؟ هنگامیکه حی بن اخطب(بزرگ قوم) را بیاوردند، حلهای فاخر در تن داشت که همه جای آنرا دریده بود تا از تن وی بر نگیرند و دستانش را به طناب به گردنش بسته بودند و چون پیغمبر را دید گفت: به خدا از دشمنی تو پشیمان نیستم... آنگاه بنشست(و طبق برخی روایات خود محمد ) گردنش را زدند......و همچنان گردن یهودیان را زدند تا کارشان پایان گرفت.
ابن شهاب زهری میگوید: ثابت ابن قیس شماس، پیش زبیر بن باطا رفت و چنان بود که به روزگار جاهلیت، زبیر بر ثابت این قیس منت نهاده بود(در جنگ او را به چنگ آورده بود و نکشته بود) گفت: ای ابو عبدالرحمن(کنیهی زبیر بن باطا)! مرا میشناسی؟ ثابت گفت: میخواهی منتی که بر من داری را عوض دهم؟ زبیر گفت: جوانمرد، جوانمرد را عوض میدهد. آنگاه ثابت پیش پیغمبر رفت و گفت: ای پیغمبر الله! زبیر را بر من منتی است ؛دوست دارم که او را عوض دهم و خون او را به من ببخشی.پیغمبر گفت: او را به تو بخشیدم. ثابت گفت: پیغمبر خون تو را به من بخشید(من مالک تو هستم) زبیر گفت: پیری فرتوت، بی زن با زندگی چه کند؟ ثابت پیش پیغمبر رفت و گفت: که ای پیغمبر الله! زن و فرزند او را هم به من ببخش. گفت: آنها را هم به تو بخشیدم. زبیر گفت: خاندانی در حجاز بی مال برای چه بماند؟ ثابت باز پیش پیغمبر رفت و او هم مال او را به ثابت بخشید.... گفت: ای ثابت آنکه چهرهاش چون آینهی چینی بود که صورت خود را در آن میدیدم (منظورش کعب ابن اسد رئیس قبیله بود) چه شد؟ ثابت گفت: کشته شد.
و همینگونه نام یکی یکی از دوستان و بزرگان قومش را آورد که همگی گردن زده شده بودند. گفت: ای ثابت! به حق همان منتی که بر تو دارم، مرا به دنبال آنها بفرست که پس از آنها زندگی بر من خوش نیست، میخواهم هر چه زودتر با دوستان دیدار کنم. گوید: ثابت او را پیش آورد و گردنش بزد....
آنگاه پیغمبر اموال و زنان و فرزندان بنیقریظه را تقسیم کرد(البته یک پنجم سهم خود محمد جنایتکار بود)... .
پیغمبر گروهی از اسیران(زنان، دختران و پسران نوجوان)(6) را به سوی نجد فرستاد(فروخت) و در مقابل، اسب و سلاح خرید.
و چنان بود که پیغمبر از زنان اسیر قوم، ریحانه دختر عمرو بن جنانه که از طایفهی بنیعمرو بن قریظه بود(از سران) برای خویشتن برگزید و تا هنگام وفات نزد پیغمبر بود، پیغمبر به او گفت که مسلمان شود و پردگی(با پوشش و دور از چشم دیگران) شود، اما ریحانه گفت: ای فرستادهی الله! مرا در ملک خویش نگهدار....(برخی میگویند که او بعدها مسلمان شد)
و چنان بود که پیغمبر از زنان اسیر قوم، ریحانه دختر عمرو بن جنانه که از طایفهی بنیعمرو بن قریظه بود(از سران) برای خویشتن برگزید و تا هنگام وفات نزد پیغمبر بود، پیغمبر به او گفت که مسلمان شود و پردگی(با پوشش و دور از چشم دیگران) شود، اما ریحانه گفت: ای فرستادهی الله! مرا در ملک خویش نگهدار....(برخی میگویند که او بعدها مسلمان شد)
به گفتهی ابن اسحاق، فتح بنیقریظه در ذیقعده یا اوایل ذیحجه بود؛ ولی واقدی میگوید: چند روز از ذیقعده مانده بود که پیغمبر به غزوهی بنیقریظه رفت و چون تسلیم شدند دستور داد تا در زمین گودالها بکندند و علی و زبیر (7) در حضور پیغمبر(8) گردن آنها را میزدند. و هم به گفتهی واقدی، زنی که در آن روز به فرمان رسول الله کشته شد، بنانه نام داشت او زن حکم قرظی بود که سنگ آسیابی بر خلاد بن سوید انداخته بود و او را کشته بود.
این داستان که در منابع گوناگون شیعه و سنی وجود دارد به قدری موثق است که هیچ محقق اسلامی وجود ندارد منکر آن شود؛ ملاک محمد ابن عبدالله برای کشتن و یا زنده نگه داشتن و فروختن پسران بنیقریظه رویش مو در دستگاه تناسلی آنان بود تا بدین وسیله تشخیص دهد که آیا آنان بالغ هستند یا نه. برای دیدن منابع مختلف شیعه و سنی در این زمینه، اینجا را کلیک کنید.
و این آیات داستان بالا را بیان مینماید:
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26) و كسانى از اهل كتاب را كه پشتیبانیشان کرده بودند از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند، گروهى را میکشتید و گروهی را اسیر مینمودید.
وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا (احزاب/27) و (الله) زمينشان و خانهها و اموالشان و سرزمينى را كه در آن پا نگذاشته بودید را به شما ميراث داد و الله بر هر چيزى تواناست.
قرآن آنان را به خیانت متهم میکند، ظاهرا منظور این است که آنان در جنگ خندق جانب محمد را نگرفتند:
الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ (انفال/56) کسانی که از آنان پيمان گرفتى، هر بار پيمان خود را میشکنند واز الله نمیترسند.
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (انفال/57) پس اگر در جنگ بر آنان دستيافتى آنگونه تارومارشان کن تا اندرزی برای آيندگانشان شود، شاید كه پند گيرند.
اما ببینید منظور قرآن از نقض عهد چیست:
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ (انفال/59) و اگر از گروهى بيم خيانت (غافلگیرانه) داری به سويشان بينداز (غافگیرانه با آنان رفتار کن) به طور يكسان؛ زيرا الله خیانتکاران را دوست ندارد.
من برای آیات بالا شرح اضافی نمینویسم، همه چیز کاملا گویاست.
برای دیدن جنایت بنی نضیر که از سوی محمد انجام گرفت اینجا را کلیک کنید.
و این آیات داستان بالا را بیان مینماید:
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26) و كسانى از اهل كتاب را كه پشتیبانیشان کرده بودند از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند، گروهى را میکشتید و گروهی را اسیر مینمودید.
وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا (احزاب/27) و (الله) زمينشان و خانهها و اموالشان و سرزمينى را كه در آن پا نگذاشته بودید را به شما ميراث داد و الله بر هر چيزى تواناست.
قرآن آنان را به خیانت متهم میکند، ظاهرا منظور این است که آنان در جنگ خندق جانب محمد را نگرفتند:
الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ (انفال/56) کسانی که از آنان پيمان گرفتى، هر بار پيمان خود را میشکنند واز الله نمیترسند.
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (انفال/57) پس اگر در جنگ بر آنان دستيافتى آنگونه تارومارشان کن تا اندرزی برای آيندگانشان شود، شاید كه پند گيرند.
اما ببینید منظور قرآن از نقض عهد چیست:
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ (انفال/59) و اگر از گروهى بيم خيانت (غافلگیرانه) داری به سويشان بينداز (غافگیرانه با آنان رفتار کن) به طور يكسان؛ زيرا الله خیانتکاران را دوست ندارد.
من برای آیات بالا شرح اضافی نمینویسم، همه چیز کاملا گویاست.
برای دیدن جنایت بنی نضیر که از سوی محمد انجام گرفت اینجا را کلیک کنید.
=====================================
و همچنین نوشتههای بالا در این منابع نیز آمده است:
و همچنین نوشتههای بالا در این منابع نیز آمده است:
(1) او از مردان محمد بود که در کشتار و آوراگی قبیلهی بنیقینقاع یهودی محمد به او غنایم و پاداشهای زیاد را بخشیده بود: أنساب الأشراف البلاذري. الواقدي.
یهودیان از عمق این ارتباط بین محمد و سعد ابن معاذ بیخبر بودند.
(2) صحيح بخاري- صحيح أبي داود- سنن أبي داود- سنن البيهقي- سنن النسائي.
(3) مغازي الواقدي- سنن بيهقي.
(4) مغازي الواقدي-؛ مسند أحمد ابن حنبل- سنن نسائي - مستدرك حاكم نیشابوری و سایر منابع شیعه و سنی
(5) مغازي الواقدي - تفسير طبري - سيره ابن هشام و...
(6) ملاک او برای تشخیص اینکه چه کسی مرد بالغ است که باید به اسارت گرفته شود، رویش مو در دستگاه تناسلیاش بود.
(6) ملاک او برای تشخیص اینکه چه کسی مرد بالغ است که باید به اسارت گرفته شود، رویش مو در دستگاه تناسلیاش بود.
(7) مغازي الواقدي و تاريخ طبري - سيره ابن هشام تفسير بغوي - الكشف والبيان ثعلبي دلائل نبوة بيهقي- سيره ابن كثير
(8) مغازي الواقدي - سيره ابن هشام - سيرة ابن كثير - زاد المعاد ابن قيم
۳۹ نظر:
Mohammad khoob kari kard damesh garm
جناب ناشناس، شما با همین جمله اجازه دادی که اگر روزی، قومی یا دینی دیگر بر تو مسلط شود با مردان و زنان تو همین بکند. گفتم که فردا گله نکنی و دادت از حقوق بشر (که آنرا قبول نداری) بلند نشود و به سازمان ملل متوسل نشوی و ننه من غریبم در نیاوری.
صهیونیست و اینگونه مسلمانان از یک قماشند. دو گرگ وحشی هستند که به جان هم افتادهاند.
محمد یک انسان وحش بود که میشه کشتارهای اون رو با تیمور مقایسه کرد. وای بر این مردمی که این آدم کش بی رحم را می پرستند
دوست عزیز و ناشناسم درست میگه، اگه محمد اینکارو نمیکرد چطوری جنایتهای این آدم رو میشد ثابت کرد ؟ دمش گرم که باطنش رو خوب نشون داد ، مثل فرزند خلفش خامنه ای که اونم باطنش رو در سال 1388 خیلی خوب نشون داد.
مستند تر بود که ان 7 کدی زا که از نوشته ها استناد کردیده اید از اول عبارت یا جمله که کد شده تا آخر ان جمله را در گیومه یا کتیشن"------" می اوردید که خواننده این نوشته بداند کدام عبارات ربط انشایی نویسنده است و کدامین را مورخین یا شاهدان عینا نگارده اند.
با سپاس
مزدک
من نمیدونم چرا همه و همه جا برای قوم ناسازگار،لجوج و پیغمبر کش یهود دل میسوزونن اما برای دیگران نه؟؟؟تحقیق و پرسش در مورد هولوکاست هم که ممنوعه.این قوم خود را صاحب همه و همه جا میدونه،سینما،رسانه های سمعی و بصری،اینترنت و و و هم در قبضه شون هست،بالاترین هم که در خدمنتشونه دیگه چی میخوان؟؟؟دل مناشه امیر خوش.
جناب صاحب وبلاگ ("اسلام شناس")،
اینكه مقدمه یك داستان تاریخی را حذف كنیم و بقیه آن را بیاوریم ، ممكن است نظر گروهی را جلب كند ولی ارزش علمی ندارد. جهت اطلاع شما و باقی خوانندگان وبلاگ، قسمت اول داستان را كه شما سانسور كردید از ویكیپدیا نقل می كنم. منابع این مطلب در سایت ویكیپدیا موجود است.
"در سال پنجم هجرت، متعاقب جنگهای بدر و احد، ابوسفیان به کمک قبایل تبعید شده بنی نضیر و بنی قینقاع، شهر مدینه را با هدف تخریب جامعه مسلمانان محاصره کرد. مسلمانان به پیشنهاد سلمان فارسی برای مقابله با مهاجمان، خندقی در شمال و غرب مدینه کنده بودند. در طول دو هفتهای که مدینه تحت محاصره بود، لشکر احزاب با بنی قُریْظه که در جنوب مدینه ساکن بودند وارد مذاکره شدند و آنان برخلاف پیمانی که با محمد بسته بودند، جانب دشمنان او را گرفتند. محمد از این موضوع آشفته شده و برخی از رهبران مسلمانان را برای صحبت با آنها فرستاد که نتیجه آن برایش مضطرب کننده بود. پس از بازگشت ابوسفیان (قریش و متحدانش) و، ختم جنگ احزاب، محمد بنی قُریْظه را به خیانت در پیمانشان متهم کرده و به همین دلیل آنها را محاصره نمود."
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%B8%D9%87#.D8.B1.D9.88.D8.A7.DB.8C.D8.AA_.D8.A7.D8.A8.D9.86_.D8.A7.D8.B3.D8.AD.D8.A7.D9.82_.D9.88_.D9.88.D8.A7.D9.82.D8.AF.DB.8C_.D8.A7.D8.B2_.D8.AF.D8.A7.D8.B3.D8.AA.D8.A7.D9.86_.D8.A8.D9.86.DB.8C_.D9.82.D9.8F.D8.B1.DB.8C.D9.92.D8.B8.D9.87
دوست عزیزی که از ویکیپدیا نقل قول کردی ، لطف می کنی برای من توضیح بدهی که به فرض هم که مردم بنی قریظه چنین و چنان بودند ، زنان و فرزندان و نوجوانان این گروه چه گناهی کرده بودند که باید فروخته یا کشته می شدند؟ منتظر پاسخ شما هستم.
"برخی از افراد قبیله اوس از محمد خواستند که با بنی قُریْظه با مدارا برخورد کند. در پی این تقاضا، محمد (با توجه به هم پیمانی بنی قُریْظه و اوس)، پیشنهاد کرد که سعد بن معاذ، از سران قبیله اوس، در مورد بنی قُریْظه قضاوت کند؛ پیشنهادی که مورد موافقت اوس و بنی قُریْظه قرار گرفت."
مرجع: ویكیپدیا همان لیك بالا
درضمن زنان و كودكان كشته نشدند.
اولا ویکی از کی تا حالا مرجع شده؟
دوم اینکه محمد زنان و کودکان را یا بردهی جنسی و... کرد و یا فروخت، من کی گفتم که آنان را کشت؟
شما نگفتید دوستی ناشناس از من ناشناس پرسید چرا آنها را كشتند. ویكیپدیا هم چون مرجع تاریخی می دهد قابل قبول است اگر مرجع ندهد حرف شما درست است.
اولا اکر حضرت محمد (ص) دارای چنان محبوبیت است که هنوز بعد از 1400 سال بخاطرش انسانهای آزاده از جان و زندگی خویش میگذرند در همین کمال گذشت و صداقتش بوده که باوجود خیانتهای فراوان یهودیان باز هم خود در مورد آنان حکم نداد بلکه حکم ایشان را به همپیمانشان سپرد پهودیانی که نوادگان متمدنشان امروز در فلسطین و لبنان و سایر نقاط جهان بویژه در همین سرزمین پارستان به انواع جنایتها و خیانتها مشغولند در سایه سکوت حمایت آمیز باصطلاح سازمانهای مدافع حقوق بشر مگر زنان و کودکان و غیرنظامیان سرزمینهای اسلامی گناهکارندکه هر روز مورد ظلم و ستم کشورهای باصطلاح پیشرفته آنطرف دنیا قرار میگیرندای باوجدانها؟ مگر جدیدترین جنایتهای آنان در حق روشنفکران ایران سرنگونی دولت ملیگرای مصدق به نفع کاشانی و آخوندها و بعدها تعلیم و سوارکردن خمینی و هکذا خیانتهایشان در حق احزاب و سازمانهای مخالف رژیم یادتان رفته؟
قبل از اینکه قضاوت کنید اجازه بدید من موضعم رو مشخص کنم که من کلا این اتفاقات رو نقد می کنم همیشه بین دوستانم. اما یادمون باشه تاریخ تحریف زیاد داره. هم به نفع اشخاص، همه به ضررشون. من فعلا فرض رو میذارم که این اتفاقی که شما گفتین افتاده، با اینکه برای خودم مسجل نیست. در این صورت واقعا جنایت بوده و بسیار کار زشتی بوده. اما در عنوان گذاشتن منصف باشید و اون «تاریخ» رو از تهش بردارین. باز هم میگم این جنایت بوده اگر که همین اتفاقات واقعا افتاده.
بابا تو رو خدا یکم به روز باشید. این روایت از ضعیفترین روایات است که از ابن اسحاق 150 سال پس از این واقعه نقل شده. انقدر هم ایراد داره که کسی تاییدش نمی کنه. مثلا چطور صدها نفر تو یه خونه جا شدن یا چرا این همه راه بیان تا مدینه سر بزنن یا گودال بکنن وقتی گودالهای جنگ خندق همون اطراف بوده. برای اطلاعات بیشتر کافیه راجع به "ابن اسحاق و بنی قریظه" تحقیق کنید.
از منابعی هم که ذکر کردید می شه فهمید داستان ساخته گیه. فقط اسم 3 تا کتاب بدون ذکر مترجم، جلد و یا صقحه. اگر اسلام رو نمی پسندید خواهشا با این چرندیات فکر مردم رو پر نکنید!!
در پاسخ به دوستانی ک از منابع ایراد میگیرند، باید بگویم که شما پاسخ دهید که ستون دین یعنی نماز را از چه منبعی گرفتهاید؟ آیا با منطق شما نمیتوان آن را نیز مردود دانست.
اسلام و تاریخ اسلام به قدری پر است از جنایت که اگر حتا گفتۀ برخی از دوستان که می گویند این روایت مستند نیست ، درست هم باشد چیز زیادی عوض نمی شود. باید از این دوستان که بسیاری از آنان دچار دشمن بینی اسلامی هستند پرسید که چه شده است که همۀ جهانیان دست به دست هم داده اند تا این اسلام پاک و منزه شما را بد نام کنند. مگر ایران عزیز ما از این جنایات مسلمانان کم دیده است که خود را به اسلام می فروشید. حتا اگر دین اسلام همان دینی بود که طرهدارانش بیان می کنند و اگر به راستی این دین پیشرفته و رستگاری آور بود باز هم پذیرش آن توسط ایرانیان آزاده و میهن پرست ننگ است ، آن هم هنگامی که با آن شیوۀ کثیف به مردم ایران خورانده شد. از هواداران اسلام خواهش می کنم تا منبع محترم و مورد قبول خود را درباره تاریخ اسلام عنوان کنند تا با استناد به همان منابع آن را نقد کنیم که به باور من چیز زیادی تغییر نخواهد کرد. با هر منبع تاریخی که وارد بحث شویم باز هم نمی توان جنایات مسلمانان را پنهان نمود و برای هوادارانش هم هیچ راهی به جز توجیه وجود ندارد که همواره بگویند این جنایات خواست الله آنها بوده است. همانگونه که خامنه ای و مصباح و مابقی جنایتکاران زمان حال همین توجیه را می آورند.
چگونه اسلام دستور کشتن بیش از دو میلیارد انسان را صادر کرده است؟
ترجمه تحريرالوسيله خمينى جلد چهارم
تتمه اى در مورد احكام اهل ذمه
(گفتار در كسى كه از او جزيه مى گيرند)
مساءله 1 – از يهود و نصارى كه اهل كتاب هستند و هر ملتى كه شبهه داشتن كتاب در آنها هست نظير مجوسيان جزيه يعنى ماليات سرانه گرفته مى شود، و در اين حكم فرقى نيست بين مذاهب مختلفه آنان نظير كاتوليك و پروتستان و غير اينها هر چند كه در فروع و بعضى از اصول مختلف باشند بعد از آنكه همه نصارى يا يهود يا مجوس خوانده مى شوند.
مساءله 2 – حكومت اسلامى جزيه را از ساير فرقه هاى كفار يعنى مشركين مانند بت پرستان و ستاره پرستان و غير اينها نمى پذيرد، چه عرب و چه عجم ، چه اينكه خود را بصاحب كتابى مثل ابراهيم و داود و انبيائى ديگر منسوب كنند و چه نكنند، بنابراين از غير يهود و نصارى و مجوس غير از اسلام آوردن و يا كشته شدن پذيرفته نيست ، و همچنين از كسانيكه در اصل يكى از اين سه كيش را نداشته اند و جديدا يعنى بعد از نسخ شرايع سه گانه بوسيله اسلام به اين كيش ها در آمده اند جزيه پذيرفته نيست و كافر جربى شناخته مى شوند كه يا به اسلام در مى آيند يا كشته مى شوند، چه اينكه قبلا مشرك بوده باشند و چه از فرقه هاى باطل ديگر باشند.
( این یعنی کشتن همه هندیها و ژاپنی ها و چینی ها و…یعنی کشتن بیش از دو میلیارد نفر مجاز شمرده شده و باجگیری از تمام مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان٬ یعنی اگر قدرتش را پیدا کنند حتماً انجام خواهند داد. این یعنی گفتگوی تمدنهای اسلامی!؟ و این در رساله همه آخوندها هست و هر روز در حوزه درس داده می شود).
( این احکام را نمی توا نند نفی کنند زیرا احکام واجب اسلام را نفی کرده اند و از اسلام خارج شده اند و اگر هم تایید کنند بر تروریسم در اسلام صحه گذاشته اند.)
.«کورش فردوسی»
توجه داشته باشید که این اتفاق خیلی معروفتر از اینهکه من و شما بخواهیم در مورد صحت وسقم اون بحث کنیم.به این نکته هم توجه کنید که اونها اسیر بودند و چرا باید با اسرا این رفتار بشه،میدان جنگ که نبود.
اسم من سعید است
این چه خدایی است که رسولی را می فرستد تا اینگونه خشن واز در گردن زدن وارد شود آیا خداوند نمی دانسته که اگر چنین کند باز مردم از دین یه در می روند مانند پس از وفات پیامبر، یا امروز که مردم بسیاری بی دین هستند، پس اگر می دانسته چرا فکر بهتری غیر از گردن زدن نکرده؟آیا خداوند نمی دانسته که اگر ازدر خشونت با مردم رفتار کند نتیجه عکس می گیرد؟ سوال من از مذهبیونی که دم از روشنفکری دینی می زنند و این حوادث را توجیه می کنند می پرسم آیا حاظرید که کشوری مسلمان مثل عراق یا عربستان لعنتی به جنگ ما در بیاید و فرض کنیم ( که محال ممکن است) ما را شکست دهند آیا حاظرید که آنها از قانون شریعت اسلام( که خود را صاحب اسیران جنگی می دانند و می توانند با آنها هر کاری کنند) عمل کنند و زنان و فرزندان و دختران ایرانی را به اسیری بگیرند و با آنها هر کاری که خواستند بکنند؟
کاش میشد فریاد کشید
خشم خود را بر سر چه کسی خالی کنم
درد مااز آخوند ومزدوران اسلام نیست چرا که آنها باید از منبع ارتزاق خود حمایت کنند
درد ما ناآگاهیست
ای فرزندان ایران
پدرانتان را کشتند مادرانتان را بردند
خواهرانتان به بازارهای برده فروشی مکه ومدینه سپردند
تابه کی سنگ اسلام بر سینه کوفتن؟!
به خود آیید
اسلام تنها دینیست که جز به جز تاریخ ان ثبت است چرا نمیخوانید متون واقدی طبقات ابن سعد تاریخ طبری سیره ابن هشام و... دیگر کتب را؟؟؟
این کتب درهمه کتاب فروشی های
ایران یافت میشود تمامی این مورخان مسلمانند ومتاسفانه ایرانی
اینان از روی خلوص تاریخ اسلام را نگاشته اند وهیچ گونه قصد و غرضی نسبت به این دین ندارند
چرا که خود مسلمانند
پس چرا نمیخوانید؟؟ تا اینگونه نابخردانه یا ناآگاهانه سنگ کشندگان پدران وتجاوزگران به مادران و خواهران خود را به سینه نکوبید
کشتار بنی قریظه موضوعی نیست که اسلام شناسان بزرگ یا حتی
اخوند بتوانند یا بخواهند
ان را انکار کنند
در شان این جنایت در قرآن چندین آیه نازل شده
روی سخنم با خودفروختگان به اسلام نیست بلکه با ناآگاهانست
آنان که به عوض اینکه در کنار ما بیاستند در روبروی ما ایستاده اند
محققان اروپا رفتار او را با یهود بانی قریظه که تقریبا همه را کشت بر خلاف مروت شمرده اند. اما گویی فراموش کرده اند که حتی در روزگار ما پیشوایان آزادی اروپا و آمریکا گاه اهل یک قبیله یا یک شهر را بکلی نابود میکنند تا صلح و آزادی را برای دیگران تامین کنند
بامداد اسلام
عبدالحسین زرین کوب
http://tarikheslam.com/ketab/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=category&id=956:%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&Itemid=72
سلام؛
به معجزات قران مراجعه کنید؛اثبات قران یعنی اثبات محمد(ص).مسائل علمی قران اونم از بشر 1400 سال پیش خیلی چیزا رو واسه کسایی که حداقل بی طرفانه دنبال حقیقت هستن ثابت میکنه...
تو صفحه ی گوگل بنویسید معجزات علمی قران و جستجو کنید؛خواستید معجزات ریاضی قران رو جستجو کنید و با ایه های قران تطبیقش بدین؛دو ساعت وقت بزارید تا متوجه بشید خدا هست و محمد (ص) رحمت خداست نه قاتل حقیری که به حکم یکی دیگه اسیر کشی میکنه!
سلام بر رسول حق
با درود , واقعا گیچ کننده است , ظاهرا اولین قومی که خدای نادیده را پرستش کردند یهودیان بودند که موسی با کتاب تورات بود , در این کتاب خیلی واضع و معلوم خدا از آمدن خودش در وجود یک انسان (اشیعا ۵۳ ) که عیسی مسیح میباشد اطلاع میدهد و اتمام و کامل بودن کار خداوند در جهان هستی . چیزی طول نکشید که محمد آمد با کتاب قرآن و حاکی بر اینکه من از طرف خدا آمده ام و از دوباره خدا میگه اینبار کامل شد کارهستی . در این کتاب موسی و عیسی را کامل تایید کرده. اول در کتاب انجیل عیسی بر خواهد گشت دوم در قرآن حضرت مهدی , اگر از قبل خدا عیسی را باز خواهد گشت چرا مهدی را در قران ؟ ای خدا من قربونت برم جریان چیه؟ ولی جدا این خدا هم کمی شوخ است و از همه اینها که بگذریم یه سوال مهم؟ پس چرا این خدا فرزندان پیامبران خود که خود فرستاده به دست پیغمبر خود محمد نابودمیکند؟ پس چرا کشورهای اسلامی مسلمانان را از خواندن کتاب انجیل منع و محروم کرده اند؟ چرا در ایران و کشورهای اسلامی کشیش ها را به زندان و میکشند؟ اینها که در باره همان عیسی میگویند که در قرآن بعنوان حضرت و روح خدا نامیده شده است؟ سردرد گرفتم به جرعت بگویم که من دیگه باور ندارم این همان خدای قبلی باشه. سپاس عزیزان
درود مجدد , بنا بر این بگزاریم که یهودیان به رهبری موسی و کتاب تورات و مسیحیان به رهبری عیسی و کتاب انجیل و همه از طرف فقط یک خدا آمده باشند , حال چرا محمد یهودیان و مسیحیان را قتل عام کرد و هنوز این قتل عام از طرف پیروانش در سراسر جهان اسلام ادامه دارد ؟ یک سوال بسیار ساده , اگر اسلام از جانب خدا آمده است چرا مردمان خدا را که از کتابانش پیروی میکنند از بین میبرد؟ آیا خدا قاتل است؟ آیاخدا بی رحم است؟ آیا خدا مهربان نیست؟ آیا خدا بی محبت است؟ در کتاب انجیل عیسی میگوید هیچکس به پدر آسمانی یعنی خدا نخواهد رسید بجز از طریق من ولی اندکی پس از آن محمد آمد و بر عکس عیسی حرف زد و گفت من , متوجه نمی شوم, آیا خدا درغگو است؟ سپاس
در جواب اون دوست عزیزی که ناآگاهانه میگوید قران معجزات علمی داشت همین را بگم که خدای مدینه در قران میگوید اول زمین را آفریدیم بعد آسمان را این چه خدای بیسواد و فراموش کاری است از شما دوست گرامی درخواست میکنم ابتدا مطالعات خود را در زمینه ی فیزیک بالا ببرید و آن وقت نظر به این مهمی بدهید ودر یوتوب به فارسی بنویسید من خدا هستم تا معجزات علمی خدای دوروغین را بنویسد
حرامزاده های مادر جنده به پیامبر خدا توهین می کنید اگر راست می گوئید ادرس خود را بگذارید تا با بچه ها بیائیم سر از بدن کثیفتان جدا کنیم .
لبیک یا رسول الله
بسیجی مخلص رهبر
اینکه نسبت صفات و خصیصه های ناروا به رسول خاتم می دهند،جز شعار و جز راه انداختن بازی های سیاسی نیست.
البته فردی میتواند اشکال گرفته و نقد کند و بپرسد. ولی پرسیدن و سوال کردن خود آدابی دارد و اصولی.
اگر فردی حقیقتا دنبال حقیقت شخصیت پیامبر و تاریخ و ماهیت اسلام باشد، سعی می کند همه جانبه تر و جامع الاطراف تر و معقول و با انصاف تر بیندیشد و جست جو کند.
ولی اگر فردی دنبال صرفا "فحاشی" و "عناد" و "هوچی بازی" باشد، اینگونه، داد بیداد های گستاخانه و جاهلانه اش گوش فلک را کر خواهد کرد.
در مورد بنی قریظه:
اولا بر سر سندیت معتبر بودنش،اطمینان یقین وجود ندارد.
ولی حال اگر درست هم باشد،من اشکالی نمیبینم.ولی چرا؟
شما فرض کنید امروز،کشور ایران،بلحاظ ارتش و نیرو،در برابر داعش آسیب پذیر است. از طرفی هم با آنان،قبل پیمان صلح بسته بود.
ولی این پیمان را داعش می شکند.
(اعمال و سیاست های داعشی هم که معلوم است).
خب،آیا ایران داعش را بمب باران کرده و با نیروی زمینی تارومار کند، جنایت و وحشی گری کرده؟؟
مورد دوم:
برخی از "معاندان یا جوگیر شدگان" می گویند:
داعش عین اسلام است.
خب،ما در تاریخ اسلام،معاویه و خوارج و علی ابن ابی طالب را داشتیم.
علی ابن ابی طالب با هر دو مخالف بود.اعتقاد داشت که اینان اسلام را تحریف می کنند.
خب،اینکه به نام اسلام داعشی سر برآورده،عین این است که خوارجی بنام اسلام سربرآورده که علی ابن ابی طالب در جنگ نهروان آنان را سرکوب کرد(عین اینکه آمریکا داعش را بمب باران کند).
پس به وضوح روشن میشود که این شعارها،جز هوچی بازی و جز عطش و شهوت قدرت ناسیونالیست های افراطی گستاخ و شعارهای تهیج برانگیز اپوزیسیونی نیست.
ما ایرانیان،باید افتخار کنیم که،در تاریخ خود،فرهنگ اسلامی را داشته ایم.
واقعا ننگ باد بر این ناسیونالیست های گستاخ که در عطش قدرت و ثروت می سوزند...
ماها،سه فرهنگ داریم.در تعامل سه فرهنگیم:
1)تمدن پارسی.با تمام بدی و خوبی هایش. ولی این دلیل نمیشود عده ای خودکشی کنند که ایوای کوروش ایوای داریوش! خب این یک تاریخ است. باید حفظ و بیان شود.
2)ما یک تعامل با غرب داریم. این امر نباید منجر به غرب زدگی شود. بلکه تعامل با غرب.
3) ما یک فرهنگ ستبر اسلامی در خود داشته ایم و داریم. باید بدان ببالیم.
برخی ها،بی خود و بی جهت،کوروش را با اسلام مقایسه می کنند.مثلا این 2500 ساله است و اسلام 1400 ساله.
خب که چه؟ اینان هنوز درنیافته اند که،فرق است بین تاریخ و دین و باور و دستگاه فکری انسانی(اسلام).
درثانی،الله،همان خدای عیسی و موسی و زرتشت و کوروش و داریوش و من و تو و جرج بوش و اوباما و خامنه ای و یزید و معاویه و دکارت و ابن سینا و علی ابن ابی طالب و گاندی و داعش و آمریکا و فلسطین و اسرائیل است...
پس این هوچی بازی های عامدانه و جاهلانه است که،لب به هتاکی پیامبر خاتم خود،کوروش و... که الله است می گشایند.
سلام بر شما
داستان یهودیان بنیقُریْظه غبارآلود است
مقاله:
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=186
ویدیو:
https://www.youtube.com/watch?v=T3QOVZkxAGs
با کمال احترام: همنشین بهار
محمد از خاندان مهم مکه بود و از بچگی شروع به خواندن و تحصیل کرد. اینکه گفته می شود او بی سواد بود و به امر خدا باسواد شد یک دروغ بزرگ بیش نیست! از محمد می توان به عنوان یک نابغه شیاد برای عصر خود و حتی تاریخ نام برد. در صحبت ها و کتاب او تناقض های بی پایانی وجود دارد که بیان هر کدام از آنها به مصابه شکر می باشد! اما او برای اعراب وحشی بیابانگرد نعمت بود و هست! همکنون عربستان سالیانه ۲۰ میلیارد دلار از مناسک خرافی حج درامد کسب می کند! کعبه یا جایی که خانه خدا نامیده می شود تا به حال ۴ بار بر اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی صدمه شدید و نابود شده و دوباره بدست کارگران عرب ساخته شده است! حال این چه خدایی است که حتی توانایی حفظ بظاهر خانه خود را ندارد! لطفا جواب بدید. اگر مایل هستید به دیدن آخرین خرابی کعبه که به حدود ۱۲۰ سال پیش برمی کردد در گوگل جستجو فرمایید!
من نمی دونم تو مدیروبلاگ خودت اهل چه مسلکی هستی ازکجا تغذیه میشی تاسرمردم ساده رو شیره بمالی امسال توداعش روبه وجود آوردند.روش معاویه جدت رو پی گرفتی اسلام رووارونه نشون می دی تومدرک صحبتت چیه تحصیلاتت چیه.1000000000نفر کره زمین مثل توبیشعورند؟تازه اونجا که اززبان بسیجی نظر میدی ازکجا معلوم خودت و عمالت نیستن؟مرد دانشمندی مثل دکتر دینانی و امثالهم شعورندارن؟شاشیدم توروشن فکریت.یعنی اون اروپایی مسلمون میشه نفهمه؟
حساب کن یه کسی توتاریخ حاضر شه بایه سری امسال داعش صحبت کنه اندرزشون بده دلسوزی کنه بعد قبول نکنن مجبوره جنگ کنه ولی ازنظر مدیر وبسایت باید بزاره اونا به جنایتشون ادامه بدن. بزرگان تاریخ پیامبررو مدح کردن توکه پشیزی نیستی که حرفات ازروی بخاردل بلند میشه وامثالهم که یاعمدایاجهلا همراهت میشن وکون رو به شقیقه ربط میدن هموشون ازروی بخاردل صحبت میکنن برو شرم کن پیامبرکسی بود که ملعونینی مثل تو آب وضوشو به تبرک میبردن و به دخترش بی حرمتی کردن
سلام بر شما
مقاله و ویدئو که آدرس آن را پایین تر نوشتهام؛ در مورد غزوه بنیقُریْظه است که سال پنجم هجری (۶۲۷ پس از میلاد) اتفاق افتاده و از گذشتههای دور تا همین الآن محل مناقشه است. پرداختن به این واقعه برای دفاع از دین و آیین خاصی نبوده و در تقابل با نقد خشونتگرایی و خرافههای مذهبی (که کاری است درست)، نیست. وقایعنمایی و جنبههای تاریخی موضوع مورد نظر من است.
مقاله:
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=186
ویدئو:
https://www.youtube.com/watch?v=T3QOVZkxAGs
...
سایت همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net
...
hamneshine_bahar@yahoo.com
بسیاری از افراد ونویسندگان از وقایع تاریخی 1400 سال گذشته چنان مینویسند گویا خود در صحنه حاضر بوده وامار کشته ها وزخمی ها را در دست دارند واز تمامی ماوقع کاملا اگاهند در حالیکه با کمی تعقل وتفکر میتوان پی برد که هرگز درستی این وقایع وامار وارقام ارایه شده را نمیتوان به اثبات رساند وهرگز اثبات شدنی نیست در همین عصر حاضر با وجود امکانات محیر العقول اطلاعاتی گاهی اوقات حادثه ای را بچند صورت وبطور متفاوت نقل میکنند وامار دقیقی از کشته ها ومجروحین بدست نمی اید که نمونه های فراوانی در دست است حال چگونه میتوان به درستی حکایات1400 سال پیش با توجه به کمبود امکانات اطمینان کرد در زمان حاضرتاریخ تولد دقیق محمد رسول الله را تعیین کرده اند وبرخی از مسلمانان تاریخ تولد او را جشن میگیرند در حالیکه یک عقل سلیم براحتی پی میبردکه 1400 سال پیش در سرزمین عربستان که هیچگونه سازمان ثبت احوالی وجود نداشته واصولا مردم به تاریخ تولدها ومرگ ومیرها بهایی نمی داده اند این چه افرادی بودند که برای فردی که معلوم نبود در اینده پیامبر وشخص معروفی خواهد شد تاریخ تولد او را ثبت ونگهداری کرده اند خصوصا ان فرد یتیم بوده ودر دامان دایه ای رشد نموده هرگز با هیچ عقل ومنظقی سازگار نیست در عصر حاضر وبا وجود سازمانهای ثبت احوال تاریخ دقیق تولد پدران ما مشخص نیست وبا در نطر گرفتن درازای تاریخ میتوان گفت مدت بسیار کوتاهی است که ثبت دقیق این موارد میسر گردیده پس تکیه کردن به چنین اخبار واماری بیهوده است از طرفی قضاوت تاریخ وکتب تاریخی نیز منبع معتبری برای دسترسی به اطلاعات معتبر نیست کما اینکه در زمان حاضر در قبل از انقلاب اشخاصی به عنوان فاسد یاغی ووطن فروش معرفی شدند وپس از انقلاب ودر کمتر از یک قرن بیکباره ورق برگشت وافراد فاسد وخرابکار به عناصر انقلابی ووطن دوست تبدل شدند واما کشتن یهودیان خاین شما در همین جنگ ایران وعراق مشاهده کردید که دو طرف کهدر برخورد با دشمنان چگونه عمل کردند در هیچ جای تاریخ سراغ ندارید که افراد پیروز در جنگ با مغلوبین با رافت ومهربانی برخورد کنند البته کشتار یهودیان انچنان که نگاشته اند نیست اما در نظر داشته باشید که تمامی کفار شهر مدینه را محاصره وقصد نابودی مسلمانان را داشتند ویهودیان در قلعه محکم خود به یاری دشمنان شتافتند ناجوانمردانه با دشمن همراهی کردندوهرچه در توان داشتند برای نابودی مسلمانان کم نگداشتند بنظر شما با این جماعت چگونه باید برخورد میشد ایا اگر انان بر مسلمانان ظفر مییافتند چه معامله ای با مسلمانان میکردند
به افرادی که قصد دارند با زیر سوال بردن منابع قضیه را جعلی بخوانند بگویم که این روش فقط بدرد همان افرادی میخورد که دور شما جمع هستند و برای داستانهای شما اشک میریزند چرا آنجا سخن از منبع نمی کنید اگر شما همین چند منبع معتبر تاریخی خود را زیر سوال ببرید که برای دین اسلام چیزی باقی نمی ماند و طبق نظر شما تمام اتفاقات و افراد از جمله امامان شیعه جعلی است توضیح دهید اطلاعات تاریخی صدر اسلام را از کجا و چگونه بدست آورده خودتان هم میدانید که اجماع مورخین اسلامی بر این کشتار است و حتی خمینی هم در سخنرانی خود چندین بار نقل میکند و فیلم آن در تلویزیون پخش شده موضوع دوم بهانه این کشتار است که با خواندن همین منابع تاریخی فقط بدلیل اینکه حی ابن اخطب رییس قبیله بعد از چندین بار درخواست قبول کرده که باشد ما به کمک احزاب میآییم ولی چند روز گذشته و نرفته اند و به همین دلیل احزاب خندق را رها کرده و برگشته اند و اگر به سرنوشت دو قبیله قبلی هم نگاه کنی حتی بنی قریظه پیوسته بودند هم حق داشتند بفرض که حی ابن اخطب ضمنی قبول کرده پیمان شکنی کند ولی هیچ اقدامی نکرده و قصاص پیش از جرم و جنایت کاملاً محکوم است و در ثانی چرا خطای یک نفر باید دامن تمام افراد قبیله را بگیرد و مثلا کشاورز و دامدار گردن زده شوند و یا کودکان چه گناهی داشتند که تا آخر عمر بهمراه مادران خود برده و کنیز باشند و هر تجاوزی را تحمل کنند و مهمترین قسمت که واقعا انسان آزاده دلش به درد می آید آنها تسلیم شده و اسیر بودند و مورد حمله و محاصره قرار گرفته بودند این کجای انصاف است که گردن زده شوند و محمد آنرا حکم الله از فراز هفت آسمان بداند واقعاً شما چنین خدایی را میپرستید و یا آنرا شیطان و میدانید چرا باید بر تراژدی کربلا گریست ولی این قبیله را انسان هم ندانست خب چگونه خود را لحظه ای جای آنها نمی گذارید این جنایت آشکار است
خب چرا برای کربلا و کشته شدن حسین و فرزندانش و اسارت خانواده او در میسوزانیم کسانی که انسانیت و شرافت داشته باشند خود را جای آنها میگذارند و فرزند آنها را فرزند خود میدانند و همانگونه دلشان می رنجد و ناراحت میشوند و اشک هم میریزند فرقی ندارد چه دین و یا نژادی باشد برای کودکان فلسطینی هم دل میسوزاند ولی اگر فردی پیدا شود که کشته شدن اسیر و بردگی هزار زن و کودک را از جانب خدا و دستور او بداند بدون تامل باید از او دور شد چگونه طرفداری دینی را بکنیم که سایر انسانهای بیرون از حوزه خودش را نجس و بسان مدفوع می نامد!!!!!
این حربه خیلی قدیمیه و اجماع مورخین اسلامی نوشته شده در حکومت اسلامی و معتقد هرگز اجازه خلاف واقع را نمی دهد آنهم کتب تاریخی شاخص و بقدری قوی است که حکومتهای اسلامی سالها تلاش برای یهود ستیزی را به همین دلیل انجام میدهند و تصور را برای عوام میسازند که نفوذ یهودیان حتی از خدا هم بیشتر است و هر جا که بخواهند تحریف میکنند و تمام اتفاقات زیر نظر آنها شکل میگیرد بس است دیگر عوام فریبی پیامبر واقعی اینترنت است که ملت را آگاه کرده و دیگر جنفنگیات را باور نمی کنند قبول نداری حجم بالای افرادی که در ایران و جهان خارج شدند را ببین و بدان که آنها خانواده هم دارند کافی است فردی یک کتاب تاریخی اسلامی بخواند
ارسال یک نظر