در میان اوصافی که الله از خودش بیان نموده، تنها صفتی فیزیکی که مشاهده میگردد، نوراست؛ او خودش را نور آسمانها و زمین معرفی مینماید، اما برای شخصی که در آن زمان در منطقه حجاز زندگی میکرد، نور را با گرما یکی میدانست؛ پذیرش چنین ایدهای همواره با پرسشهائی همراه بود.
برای اینکه در ذهن خوانندهی زمان بیان این وصف از الله، این امر قابل قبول باشد که چگونه ممکن است تمام نور آسمان و زمین از او باشد بدون اینکه به خودش آسیبی برسد، الله مثالش را اینگونه آغاز مینماید:
نور الله مانند چراغدانی استد که درون این چراغدان، چراغی قرار دارد که با شیشهای احاطه شده است، سوختش نیز روغن زیتون است و هنگام روشن شدن مانند سیارهای (کوکب) مرواریدگون، برافروخته میگردد. (از دید قرآن) عجیبتر از همه این است که علیرغم نزدیک بودن نور به مخزن سوخت، این سوخت با برکت دچار آتشسوزی نمیگردد!
الله هم بیان مینماید که تمام نور دنیا از نور الله است، بدون اینکه به خودش آسیبی برسد و با این نور هرکس را که بخواهد راهنمائی مینماید، بزرگترین راهنمائی هم اسلام است:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/35) الله نور آسمانها و زمين است، نور او مانند (نور) چراغدانى(1) است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشهاى است گمان میکنی سیاره ای(کوکب) است مرواریدگون كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مىشود به روغنش نزدیک است هر چند بدان آتشى نرسيده باشد، نوری است بر روی نور، الله هر كه را بخواهد با نورش راهنمائی مىكند و اين مثلها را الله براى مردم مىزند و الله به هر چيزى داناست.
همانگونه که مشاهده میگردد:
1- اوصافی که الله بیان نموده، دقیقا فانوسی است که با سوخت روغن زیتون کار مینماید.
2- الله متعجب است که چگونه علیرغم نزدیک بودن آتش به مخزن سوخت چرا این مخزن آتش نمیگیرد؟
3- از آنجائیکه الله شیشهی این فانوس را به سیارها ی(کوکب) مرواریدگون تشبیه نموده است، پس قطعا در آن زمان فانوس کالائی بوده کاملا لوکس که پیامبر اسلام با دیدن آن به یاد الله افتاده است.
4- در بیان معنای نه شرقی و نه غربی بیش از هفت قول بیان شده است که مهمترین آنها زیتون منطقهی شام است که با حجاز در یک راستاست(شمال حجاز است) و قول بعدی هم اینکه نه مانند هنگام طلوع و غروب خورشید نورش کم و زیاد میگردد و برخیها هم از آن به معنی درخت بهشتی یاد کردهاند.
5- الله هم مانند فانوسی است همیشه فروزان که نور تمام گیتی از اوست.
اما پرسشی که مطرح میگردد این است که نور مخلوق است یا ازلی؟!
اگر مخلوق است؛ پس الله آنرا خلق نموده، در این صورت زمانی در دنیا نوری وجود نداشته است؛ پس الله بدون نور بوده، لذا در برههای از زمان یکی از صفات الله وجود نداشته است و این یعنی نقص!
ثانیا؛ از آنجائیکه الله ازلی است پس بینهایت زمان گیتی در تاریکی محض بسر برده و عمر خلقت نور هم هر اندازه زیاد باشد باز در برابر بینهایت، اپسیلنی بیش نیست.
از یک سو بینهایت زمان، الله بدون نور بوده (ناقص) و از سوئی دیگر بینهایت زمان(از یک نقطهای خاص تا آیندهای ناتمام) هم با نور خواهد بود، اجتماع دو بینهایت با جهتهای متفاوت حالتی است مبهم! (&-&=مبهم)
اگر نور الله مبهم است پس خود او هم همینگونه؛ زیرا الله بدون نور معنائی ندارد.
اگر نور مخلوق نیست، پس ازلی است.
اگر ازلی است پس الله همان نور است، در این صورت او پدیده ای است فیزیکی که میتوان آنرا تولید کرد.
اما بر طبق قرآن، الله هنگام برپائی قیامت نورش را از جهان میگیرد، با گرفته شدن نور الله از گیتی، تاریکی مطلقی بر جهان سایه میافکند (نوری غیر از نور الله وجود ندارد) و پس از این تاریکی است که جهان دوباره با نور پروردگارش روشن میشود:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (زمر/69) (پس از دمیده شدن در صور)و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و كارنامه نهاده شود و پيامبران و شاهدان را بياورند و ميانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگيرند.
پرسشی که مطرح میگردد این است که آیا الله قابل مشاهده است یا نه؟
از بررسی های آیات قرآن، به این نتیجه میرسیم که؛ الله را در دنیا نمیتوان دید، اما در آخرت مومنان میتوانند او را ببینند:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ / إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (قیامه/23) در آن روز(قیامت) صورتهائي شاداب است / و به پروردگارش نگاه میکند.
اما چگونه؟
آیا (مومنان) پروردگارشان(الله) را به وسیله همین نوری که از او تابیده میشود، مشاهده مینمایند یا نوری دیگری است حاصل بازتابش؟
اگر همین نور است پس ما هم میتوانیم او را تولید و ملاحظه نمائیم و اگر نوری است دیگر؛ پس صفات پروردگار اسلامی (الله) دائما در حال تغییر است!
برای دیدن مقایسه نظریه خلقت با بیگ بنگ و تناقص اساسی این دو نظریه اینجا را کلیک کنید.
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
برای اینکه در ذهن خوانندهی زمان بیان این وصف از الله، این امر قابل قبول باشد که چگونه ممکن است تمام نور آسمان و زمین از او باشد بدون اینکه به خودش آسیبی برسد، الله مثالش را اینگونه آغاز مینماید:
نور الله مانند چراغدانی استد که درون این چراغدان، چراغی قرار دارد که با شیشهای احاطه شده است، سوختش نیز روغن زیتون است و هنگام روشن شدن مانند سیارهای (کوکب) مرواریدگون، برافروخته میگردد. (از دید قرآن) عجیبتر از همه این است که علیرغم نزدیک بودن نور به مخزن سوخت، این سوخت با برکت دچار آتشسوزی نمیگردد!
الله هم بیان مینماید که تمام نور دنیا از نور الله است، بدون اینکه به خودش آسیبی برسد و با این نور هرکس را که بخواهد راهنمائی مینماید، بزرگترین راهنمائی هم اسلام است:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/35) الله نور آسمانها و زمين است، نور او مانند (نور) چراغدانى(1) است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشهاى است گمان میکنی سیاره ای(کوکب) است مرواریدگون كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مىشود به روغنش نزدیک است هر چند بدان آتشى نرسيده باشد، نوری است بر روی نور، الله هر كه را بخواهد با نورش راهنمائی مىكند و اين مثلها را الله براى مردم مىزند و الله به هر چيزى داناست.
همانگونه که مشاهده میگردد:
1- اوصافی که الله بیان نموده، دقیقا فانوسی است که با سوخت روغن زیتون کار مینماید.
2- الله متعجب است که چگونه علیرغم نزدیک بودن آتش به مخزن سوخت چرا این مخزن آتش نمیگیرد؟
3- از آنجائیکه الله شیشهی این فانوس را به سیارها ی(کوکب) مرواریدگون تشبیه نموده است، پس قطعا در آن زمان فانوس کالائی بوده کاملا لوکس که پیامبر اسلام با دیدن آن به یاد الله افتاده است.
4- در بیان معنای نه شرقی و نه غربی بیش از هفت قول بیان شده است که مهمترین آنها زیتون منطقهی شام است که با حجاز در یک راستاست(شمال حجاز است) و قول بعدی هم اینکه نه مانند هنگام طلوع و غروب خورشید نورش کم و زیاد میگردد و برخیها هم از آن به معنی درخت بهشتی یاد کردهاند.
5- الله هم مانند فانوسی است همیشه فروزان که نور تمام گیتی از اوست.
اما پرسشی که مطرح میگردد این است که نور مخلوق است یا ازلی؟!
اگر مخلوق است؛ پس الله آنرا خلق نموده، در این صورت زمانی در دنیا نوری وجود نداشته است؛ پس الله بدون نور بوده، لذا در برههای از زمان یکی از صفات الله وجود نداشته است و این یعنی نقص!
ثانیا؛ از آنجائیکه الله ازلی است پس بینهایت زمان گیتی در تاریکی محض بسر برده و عمر خلقت نور هم هر اندازه زیاد باشد باز در برابر بینهایت، اپسیلنی بیش نیست.
از یک سو بینهایت زمان، الله بدون نور بوده (ناقص) و از سوئی دیگر بینهایت زمان(از یک نقطهای خاص تا آیندهای ناتمام) هم با نور خواهد بود، اجتماع دو بینهایت با جهتهای متفاوت حالتی است مبهم! (&-&=مبهم)
اگر نور الله مبهم است پس خود او هم همینگونه؛ زیرا الله بدون نور معنائی ندارد.
اگر نور مخلوق نیست، پس ازلی است.
اگر ازلی است پس الله همان نور است، در این صورت او پدیده ای است فیزیکی که میتوان آنرا تولید کرد.
اما بر طبق قرآن، الله هنگام برپائی قیامت نورش را از جهان میگیرد، با گرفته شدن نور الله از گیتی، تاریکی مطلقی بر جهان سایه میافکند (نوری غیر از نور الله وجود ندارد) و پس از این تاریکی است که جهان دوباره با نور پروردگارش روشن میشود:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (زمر/69) (پس از دمیده شدن در صور)و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و كارنامه نهاده شود و پيامبران و شاهدان را بياورند و ميانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگيرند.
پرسشی که مطرح میگردد این است که آیا الله قابل مشاهده است یا نه؟
از بررسی های آیات قرآن، به این نتیجه میرسیم که؛ الله را در دنیا نمیتوان دید، اما در آخرت مومنان میتوانند او را ببینند:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ / إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (قیامه/23) در آن روز(قیامت) صورتهائي شاداب است / و به پروردگارش نگاه میکند.
اما چگونه؟
آیا (مومنان) پروردگارشان(الله) را به وسیله همین نوری که از او تابیده میشود، مشاهده مینمایند یا نوری دیگری است حاصل بازتابش؟
اگر همین نور است پس ما هم میتوانیم او را تولید و ملاحظه نمائیم و اگر نوری است دیگر؛ پس صفات پروردگار اسلامی (الله) دائما در حال تغییر است!
برای دیدن مقایسه نظریه خلقت با بیگ بنگ و تناقص اساسی این دو نظریه اینجا را کلیک کنید.
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
معنی مشکاه(خطا به کسانی که عربی بلد هستند)
(1! قال أَبو منصور: أَراد، والله أَعلم، بالمِشْكاة قصَبة الزجاجة التي يُسْتَصبح فيها، وهي موضِع الفَتيلة، شُبّهت بالمِشْكاة وهي الكَوَّة التي ليست بنافِذَة.
وفي حديث النجاشي: إِنما يخرجُ من مِشْكاةٍ واحدةٍ؛ المشْكاةُ: الكَوَّةُ غير النافذةِ، وقيل: هي الحديدة التي يعلَّق عليها القِنديلُ، أَراد أَن القرآن والإِنجيل كلام الله تعالى، وأَنهما من شيءٍ واحدٍ.
وفي حديث النجاشي: إِنما يخرجُ من مِشْكاةٍ واحدةٍ؛ المشْكاةُ: الكَوَّةُ غير النافذةِ، وقيل: هي الحديدة التي يعلَّق عليها القِنديلُ، أَراد أَن القرآن والإِنجيل كلام الله تعالى، وأَنهما من شيءٍ واحدٍ.
امرؤ القيس: كمِصْباحِ زَيْتٍ في قَنادِيل ذُبَّالِ قال: وهو الذُّبال الذي يوضع في مِشكاة الزُّجاجة التي يُسْتَصْبَح بها.
سیبویه:
بِتْنا بِتَدْوِرةٍ تُضِيء وجُوهُنا دسَم السَّلِيطِ، يُضِيء فَوْقَ ذُبالِ التهذيب: يقال للفَتِيلة التي يُصْبَح بها السراج ذُبالة وذبَّالة، وجمعها ذُبال وذُبَّال؛ قال امرؤ القيس: كمِصْباحِ زَيْتٍ في قَنادِيل ذُبَّالِ قال: وهو الذُّبال الذي يوضع في مِشكاة الزُّجاجة التي يُسْتَصْبَح بها.
مشکات به او ظرفی آهنی گفته میشد که روغن را در آن می ریختند و فتیله ای را در درون قرار می دادند؛ این ظرف دستهای داشت مانند جهت آوزیزان کردن آن به شکل قندیل(این دسته در فانوسهای نفتی کنونی هم وجود دارد)
زجاجه همون محفظهی شیشه ای است که مصباح(قسمتی که مربوط به فتیله است)در آن قرار می دادند.
زجاجه همون محفظهی شیشه ای است که مصباح(قسمتی که مربوط به فتیله است)در آن قرار می دادند.
۱۳ نظر:
درود فراوان خدمت شما
وبلاگ خوبی دارید و استفاده زیادی بردیم.
به طوری که از داستانها فیلم ها و ... میفهمیم که نوح در منطقه فلسطین بوده و مردم منطقه اش را به سوی خدا میخواند و اطاعت نمیکنند و با بارش باران همه آنها غرق میشوند و نوح مومنان اندکی که با او بودند و از هر حیوانی یه جفت با خودش میبره و شش ماه توی کشتی بودند.
من با یکی در مورد حادثه نوح بحث کردم و نتیجه آن که او بعضی از مسایل رو قبول نکرد مثلا اینکه آن زمان فقط در منطقه نوح انسان بوده و بی عدالتی به دیگر انسانهای کره زمین نشده یا اینکه فقط در آن منطقه باران باریده و کل کره زمین نباریده و دیگر انسانها غرق نشده اند و فقط حیوانهای اهلی را برده و ...
خلاصه حرفهای منو قبول نکرد و هر چه دلیل و برهان می آوردم متاسفانه همه را میپیچوند و من در جواب اینهمه فرارش او را به فرآن ارجاع دادم و میخواهم آدرس آیه ها را به او نشان دهم.
من از شما کمک میخواهم تا آیه هایی را که بحت های بالا را ثابت کند به من بدهید. من سوره نوح رو گشتم ولی چیزی پیدا نکردم. آیه هایی راجع به بارش باران در کل کره زمین, شش ماه بارش و بردن تمام حیوانها و ..
راستی راجع به نا مرتبی قران هم بنویسید که هر سوره اش راجع به یه موضوع نیست و یه مساله ممکنه هر جایی باشه و در کل کتاب نا مرتبی است که آغاز و پایانش معلوم نیست.
از شما سپاسگذارم. موفق و موید باشید
من در این زمینه لینکی دارم که در صورت تمایل میتوانید به آن مراجعه فرمائید.
http://iran000.blogspot.com/2009/09/blog-post_07.html
(توفان نوح و فریاد مرده باد کافران، از سوی الله )
ا
لطفا؛ برای یافتن مطلب مورد نظر، کلمه ی مرتبط با آن، را در جستجوی این وبلاگ ( بالای بایگانی) بنویسید.
درود فراوان خدمت شما
از کمک شما بسیار سپاسگذارم.
میخواسنم از شما یه اجازه بگیرم که مطالب وبلاگتان را به صورت پی دی اف و یا فرمت جاوا برای گوشی های موبایل تهیه کنم و بین دیگران پخش کنم.
چون اینو میدونم که خیلیها این مطالب رو نمیدونند و باید این وظیفه رو ما انجام دهیم.
از شما سپاسگذارم. موفق و موید باشید
اگر ایراندوستانی مانند شما چنین کاری انجام دهند، مایه خوشحالی تمام کسانی است که قلبشان برای ایران می تبد.
پیروز باشید.
"كلمه ((نور)) معنايى معروف دارد، و آن عبارت است از چيزى كه اجسام كثيف و تيره را براى ديدن ما روشن مى كند و هر چيزى به وسيله آن ظاهر و هويدا مى گردد، ولى خود نور براى ما به نفس ذاتش مكشوف و هويدا است ، چيز ديگرى آن را ظاهر نمى كند. پس نور عبارت است از چيزى كه ظاهر بالذات و مظهر غير است ، مظهر اجسام قابل ديدن مى ب اشد.
اين اولين معنايى است كه كلمه نور را براى آن وضع كردند و بعدا به نحو استعاره يا حقيقت ثانوى به طور كلى در هر چيزى كه محسوسات را مكشوف مى سازد استعمال نمودند، در نتيجه خود حواس ظاهر ما را نيز نور يا داراى نور كه محسوسات به آن ظاهر مى گردد خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه و سپس از اين هم عمومى ترش كرده شامل غير محسوسش هم نمودند، در نتيجه عقل را نورى خواندند كه معقولات را ظاهر مى كند، و همه اين اطلاقات با تحليلى در معناى نور است ، كه گفت يم معنايش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غير.
و چون وجود و هستى هر چيزى باعث ظهور آن چيز براى ديگران است ، مصداق تام نور مى باشد، و از سوى ديگر چون موجودات امكانى ، وجودشان به ايجاد خداى تعالى است ، پس خداى تعالى كامل ترين مصداق نور مى باشد، او است كه ظاهر بالذات و مظهر ما سواى خويش است ، و هر موجودى به وسيله او ظهور مى يابد و موجود مى شود.
پس خداى سبحان نورى است كه به وسيله او آسمانها و زمين ظهور يافته اند، اين است مراد جمله ((اللّه نور السموات و الارض ))، چون نور را اضافه كرده به آسمانها و زمين ، و آنگاه آن را حمل كرده بر اسم جلاله ((اللّه )) و فرموده نور آسمان و زمين الله است ، ناچار منظور آن كسى هم كه آيه را معنا كرده به ((اللّه منور السموات و الارض - خدا نورانى كننده آسمانها و
زمين است )) همين است ، و منظور عمده اش اين بوده كه كسى خيال نكند كه خدا عبارت از نور عاريتى قائم به آسمانها و زمين است ، و يا به عبارت ديگر از وجودى كه بر آنها حمل مى شود و گفته مى شود: آسمان وجود دارد، زمين وجود دارد، اين سخن بسيار باطل است و خدا بزرگ تر از اينها است .
خداوند براى همه موجودات ((معلوم )) است و همه او را مى شناسند.
از اينجا استفاده مى شود كه خداى تعالى براى هيچ موجودى مجهول نيست ، چون ظهور تمامى اشياء براى خود و يا براى غير، ناشى از اظهار خدا است ، اگر خدا چيزى را اظهار نمى كرد وهستى نمى بخشيد ظهورى نمى يافت . پس قبل از هر چيز ظاهر بالذات خدا است "
سلام
با توجه به مطالب بالا، پس آفرینش انسان به چه طریقی بوده؟
اگه در زمینه ی خلقت انسان اطلاعاتی دارید لطفاً ارائه کنید یا اگر سایتی را میشناشید که در این زمینه توضیحات مفیدی داده نیز معرفی کنید.
یا اگر در وبلاگ خودتان به این موضوع اشاره کردید لینک آنرا مشخص کنید. باتشکر
چیزی به نام آفرینش وجود خارجی ندارد، تمامی گیتی در حال تحول دائمی هستند که تابع زمان است، موجودات زنده هم به همین صورت، بر طبق نظریهی آفرینش، زمین از ابتدا زمین بود، خورشید هم به همین صورت و تمامی کهکشانها که از لحظهی حاص توسط خدا خلق شدهاند، در صورتی که از لحاظ علمی چنین نیست:
http://iran000.blogspot.com/2010/07/blog-post_18.html
در مورد انسانها هم به همین صورت، بر طبق نظریهی خلقت، خدا انسان را افرید و زمان پیش از آن چیزی به نام انسان وجود نداشته:
http://iran000.blogspot.com/2009/09/blog-post.html
از نظر علمی ابتدا مولکول خطی پیچیدهی به نام دزوکسی ریبونوکلئیک اسید (DNA) شکل گرفته و سپس طی فرایندی و به مرور زمان ابتدا موجودات میکروسکوپی و سپس سایر موجودات شکل گرفتهاند.
در مورد انسان هم شما هر اندازه به عقب برگردی تشابه آن با میمون زیاد میشه به گونه ای که تفاوتی میان اسکلت انسان با میمون در 5 ملیون سال پیش به قبل وجود ندارد.
پیروز باشید!
باتشکر ویژه از پاسخ جنابعالی در خصوص نحوه پیدایش موجودات
پس انسانیکه طی فرایند پیچیده شکل گرفته، پس از مرگ همه چی تمام میشه یا نه رو ح به دنیای ناشناخته سفر می کنه؟
هیچ دلیل علمی بر وجود روح وجود ندارد؛ هر مدعی باید برای خودش دلیلی داشته باشد من هم اگر ادعا کنم که پس از مرگ این می شود یا آن چون نمیتوانیم برای ادعایم دلیل داشته باشم تنها دچار پوچگوئی شدم، ولی اگر قرار باشد که پس از مرگ نیز زندگی باشد، چرا این زندگانی تنها منحصر به انسانها باشد، چرا درختان، جانوران دریائی و خشکی و باکتریها را از این قاعده مستثنی کنیم؟ به نظر من هیچ حیاتی پس از مرگ وجود ندارد.
اگر مایل باشید می توانید این مطلب را که تا حدودی مرتبط با بحث ماست را مطالعه فرمائید:
http://iran000.blogspot.com/2009/08/blog-post_17.html
پس نتیجه میگیریم پس از مرگ هیچ حیاتی وجود ندارد.
و اما در مورد زلزله، جزء بلایای طبیعی بوده یا توسط بشر طراحی و اجرا میشه؟
هیچ دلیلی برای وجود زندگانی پس از مرگ وجود ندارد و کاملا هم واضح است که بلایای طبیعی طبیعی هستند.
پیروز باشید!
با سلام
دوست عزیز iran000 در مورد تکامل تا حدودی درست گفتید ولی قبل از DNA که ماده ژنتیکی هست ابتدا RNA بوده است بعد از آن DNA بوجود آمده اما در کل به لحاظ فیلوژنتیکی تکامل انسان و هر موجود زنده دیگر بطور کامل در ست هست و در همه داشگاه های معتبر ژنتیکی دنیا وخود ایران هم به این موضوع واقفند.
نظریه اسلام در مورد آفرینش به طور کامل غلط هست.
در مورد دیگر علوم نمی دانم اسلام راست گفته یا نه ولی این دروغش همه چیز اسلام را روشن می کند.
راستی همه دین های دیگر هم دست کمی از اسلام ندارند و در همه خیال پردازی شده است.
ارسال یک نظر