ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

الله همان آفریدگار است؟


     برای پاسخ دادن به این پرسش که آیا  الله همان آفریدگار (منظور از آفریدگار، لحظه‌ی قبل از بیگ بنگ  می‌باشد) است یا نه؛ نخست باید گیتی و پدیده‌های گوناگونی که در آن بوجود آمده و یا خواهد آمد را شناخت و سپس به بررسی الله و آفریدگار پرداخت.
     انسانها همواره به دنبال علل‌ها و معلول‌ها بوده‌اند، لذا شاخه‌ای از دانش را پدید آورده‌اند که با آن بتوانند پدیده‌های گوناگون این جهان را توجیه نماید؛ ما امروزه از آن به عنوان دانش فیزیک یاد می‌کنیم؛ هر ایده‌ای که بخواهد خود را علمی جلوه دهد و درباره‌ی مبدأ پیدایش گیتی نظریه بدهد، باید در چارچوب این شاخه از دانش باشد.
     بشر به دنبال یافتن حقیقت هستند و ایده‌ای را باور خویش می‌گردانند که با گمان او درباره‌ی گیتی و یا در هر زمینه‌ی دیگر سازگار باشد. در طول تاریخ همواره بهترین کشفیات بشر که با ابزار عقل و بدون درگیری وهم بدست آمده است با مخالفت عوام مواجه گردیده است.
   ساده‌ترین و در عین حال قابل باورترین نظریه‌ای که انسانها به راحتی آنها را می‌پذیرند، به یقین دین است؛ زیرا تقریبا تمام ادیان دارای نظراتی در زمینه‌ی علمی هستند که با باورهای عامه سازگار باشند. اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست.
    مثلا قرآن در اشاره به چگونگی پیدایش جهان نظریه‌ای مفصل دارد. شرح در اینجا
    لذا با مطالعه‌ی قرآن به این نکته دست پیدا می‌کنیم که تمام دلایل علمی که قرآن از جهان ارائه نموده است‌ بر مبنای فرهنگ مردم می‌باشد.
      همه‌ی اسبابی که ما با آنها جهان را لمس می‌کنیم مادی هستند، پس تنها می‌توانیم در باره‌ی ماده داوری نمائیم؛ اگر کسی ادعای مرتبط با امور غیر مادی را داشته باشد یا دروغگوی است شیاد و یا دارای بیماری است که گمان ارتباط با امور پنهانی را دارد؛ این بیماری می‌تواند بصورت مالیخولیائی در هر فردی که برای مدتی انزوا را اختیار نماید، حادث شود. تمام اموری که انسانها با آنها در ارتباط هستند، اموری مادی می‌باشند؛ بنابراین برای شناخت آفریننده، نخست باید ماده را شناخت.
   ساده ترین تعریفی که از ماده ارائه می‌گردد در جمله‌ی هر چیزی که وزن (جرم) داشته باشد و فضا را اشغال نماید، نهفته است،  در حیطه‌ی علوم انسانی، چنین تعریف را نمی‌توان از ماده ارائه داد .تعاریف گوناگونی از ماده ارائه می‌گردد . از دیگر تعاریف آن، می‌توان به این موارد اشاره نمود:
ماده پدیده‌ای است که انسان بتوانند با یکی از حواس پنجگانه‌ی خویش تصوری از آن را ارائه دهد.
    این تصور هم تصوری است مستقیم و ناشی از برخورد پدیده با یکی از این حواس و هم غیر مستقیم که ناشی از برخورد پدیده‌ی ماده‌ی دیگر با آن پدیده و یا در برخورد نتایج آن پدیده با یکی از حواس پنجگانه ما می‌باشد.
     اما این تعریف باز نقاط ضعف فراوانی دارد؛ بسیاری از پدیده‌ها را با هیچکدام از حواس پنجگانه‌ی خویش مستقیما نمی‌توانیم درک نمائیم؛ لذا پذیرش این تعریف، مستلزم پذیرش این امر است که ماده فقط از ماده تاثیر می‌پذیرد.
    هر کنش مادی که ما مشاهده می‌نمائیم، نتیجه‌ی دگرکنشی است مادی که عملکردهای آن بر ما با توجه به دانش بشری در هر زمان همواره پوشیده است.
     اسلام هر پدیده‌ای مادی که در آن زمان به نظر می‌رسید منشاء غیر زمینی دارند و یا رخدادهائی که در زمین پدید می‌آمد و در آن زمان هیچ اثری از آنها نبود، را امور غیبی می‌داند؛ این امور، علمشان فقط نزد الله است.     بنابراین اگر مکتبی معتقد باشد پدیده‌ای مادی که انسان‌ها با آنها در تماسند منشاء غیر مادی دارند، پذیرش این تعریف از ماده در حیطه‌ی باور او از رده ساقط می‌گردد. البته مدعی باید برای اثبات حرف خودش دلیل بیاورد؛ ولی ما هم هرگز نمی‌توانیم این نظر او را با قاطعیت رد نمائیم؛ بزرگترین معتقدان به این مکتب، دین باوران هستند ؛ دین اسلام نیز یکی از اینهاست این دین پدیده‌ای غیر مادی که پشت بسیاری از امور مادیست را الله می‌نامد و معتقد است که الله منشاء هستی و تمام امور مادی منشائی غیر مادی دارند.
      همانگونه که مشاهده می‌گردد، باز این تعریف از ماده نیز دارای اشکالاتی است که خرافه پرستان با استفاده از همین نقطه ضعف، اقدام به ترویج خرافه خواهند نمود، همانطور که تا حالا این کار را انجام داده‌اند .    اما تعریف دیگری را نیز می‌توان از ماده ارائه داد:   
      هر پدیده‌ای که در عالم ماده قرار داشته باشد، متعلق به همین جهان و در نتیجه مادی است؛ اما این تعریف از ماده  بسیار کلی است و انسانها در برخورد با عوامل ناشناخته‌ای که نمی‌توانند برایشان دلیلی مادی پیدا را نمایند آن را متعلق به عالم غیر مادی و یا به قول اسلام از امور غیبی خواهند دانست . بنابراین، باید به دنبال تعریف دقیق تری از ماده بود .
      به نظر من، ماده پدیده‌ای است که در زمان خاص، در مکانی ویژه قرار داشته باشد؛ یعنی ما هیچ پدیده‌ای مادی را سراغ نداریم که همزمان در دو مکانی که هر کدام دارای مختصات مخصوص به خود هستند، قرار گیرد؛ عکس این حالت نیز کاملا درست است، بدین صورت که؛ هر پدیده‌ای که در زمانی خاص در مکانی ویژه قرار گیرد، پدیده‌ای است مادی .
     اکنون الله را با هر کدام از این تعاریف ارائه شده مورد بررسی قرار می‌دهیم:
     اگر تعریف نخست از ماده را که کاملا ابتدائی است، بپذیریم؛ یعنی اینکه هر چیزی که وزن دارد و فضا اشغال نماید ماده است.
    پس:
      الله دارای وزن می‌باشد، زیرا او دارای فرشتگانی است که حاملین عرش نام دارند:
      وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ(الحاقه/17) فرشتگان در اطراف آسمان قرار مي‏گيرند. و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر بالای همه‌ی آنها حمل مي‏كنند.
     پدیده‌ای که نیاز به حمال دارد، پس یقینا از دید بیان کننده‌ی آن دارای وزن است، همچنین طبقه‌ای خاص از آسمان را ویژه‌ی خویش قرار داده، و فضای عرش متعلق به اوست.
    پس فضا را اشغال می‌نماید؛ لذا او ماده است.
     اما در تعریف دوم.
      در این تعریف از ماده باز الله مادی است؛ زیرا در روز قیامت، مؤمنان الله را کاملا مشاهده می‌نمایند، قرآن می‌گوید هر کسی که مایل است پروردگارش را ملاقات نماید باید عمل صالح انجام دهد:
     قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (کهف/110) (ای محمد) بگو من بشرى همانند شما هستم، با اين تفاوت كه به من وحى مى‏شود كه الله شما الله يگانه است، هر آن كس که امید دارد پروردگارش را ملاقات نماید، كار نيكو پيشه كند و در پرستش پروردگارش كسى را شريك نياورد.
     همین نیکوکاران در روز قیامت است که الله را مشاهده می نمایند:
     وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ(قیامه/22( در چنين روز، چهره‏هايى تازه و خرم باشد (چهره‌ی مومنان
     إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) قیامه/23 (مومنان) به پروردگارشان نگاه می‌کنند .
 همچنین الله با موسی گفتگو می‌نماید.
    قرآن او را کلیم (هم‌سخن)الله می‌نامند:
     فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى (طه/11) پس هنگامیکه (موسی) به نزديك آن (آتش) رسيد، ندا در داده شد كه اى موسى‏.
     إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (طه/12) همانا من پروردگار تو هستم دمپائی ات‏ از پا بيرون كن و بدان كه تو در دره ی مقدس طوى هستى.
      ضمنا، پیامبر اسلام نیز در شب معراج به ملاقات الله می‌رود و با او سخن می‌گوید؛ پس طبق این تعریف از ماده، الله هم قابل دیدن است و هم با انسانها بطور مستقیم سخن می‌گوید؛ لذا او مادی می‌باشد .
     در تعریف سوم از ماده، بیان می‌شود؛ تمام پدیده هائی که در جهان ماده قرار دارند، مادی هستند . الله، نخست زمین را خلق نمود، سپس بر روی آن قرار گرفت و اقدام به پیدایش آسمان نمود ؛ بعد از آن بود که آسمان را خلق نمود، الله و آسمانها ، بر روی زمین قرار داشتند، این بود که او، آسمان کلفت را از زمین بلند کرد و آن را به صورت 7 طبقه بالای سر انسانها قرار داد، او آسمان پائین (دنیا) را با ستارگان زینت داد و ماه و خورشید را در بین دیگر طبقات آن گذاشت؛ خود در بالاترین این طبقات قرار گرفت و آنجا را محل فرماندهی گیتی قرار داد.
    پس الله در همین جهان قرار دارد، لذا او مادی است.
    اما در تعریف آخر:
      هر پدیده‌ای که در زمانی خاص، دارای مکانی ویژه قرار داشته باشد مادی است.
       با بررسی الله متوجه می‌گردیم که او همواره دارای عرشی بود که الله بر روی آن قرار داشته است (حتی پیش از پیدایش زمین و آسمانها) عرش او نیز در زمانهائی خاص در مکانی خاص قرار داشت.
   عرش او در ابتدا بر روی آب بود، پس از پیدایش آسمان؛ فرشتگانش، عرش او را بالا بردند؛ این بود که الله بر روی آن در طبقه‌ی هفتم آسمان، قرار گرفت.
      شاید گفته شود که الله می‌گوید، "من همواره با شما هستم ( وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ) " اما این بخشی از آیه‌ی 4 سوره‌ی حدید می باشد؛ در همین آیه و پیش از این جمله، الله درباره خلقت زمین و آسمانها حرف می‌زند و بیان می‌کند که او بر عرش قرار گرفت و از آنجاست که تمان آنچه را که در زمین و آسمان رخ می‌دهد، را می‌داند:
    هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ( حدید/3) اول و آخر و ظاهر و باطن او است، از هر چيز آگاه است .
     هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (حدید/4) اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و سپس بر عرش استيلاء يافت، مى‏داند كه چه چيزى وارد زمين مى‏شود و چه چيزى از آن بيرون مى‏رود، و آنچه از آسمان فرو مى‏آيد و آنچه به آن فرا مى‏رود، و او هرجا كه باشيد با شماست، و الله به آنچه مى‏كنيد بيناست.
 پس اینکه بیان می‌شود هر جا که باشید با شماست منظور با علم و قدرتش می باشد.
     همچنین اگر الله همواره با ماست، پس چگونه است که قرآن در وصف روز قیامت بیان می‌کند، در آن روز که معادل پانصد هزار سال امروزی است، ملائکه و روح بسوی او می‌روند؛ در ضمن اگر همواره ذات الله همه جا بود، رفتن محمد به سوی او معنا نداشت:
     تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍم(معارج4) فرشتگان و روح در روزى كه به اندازه پنجاه هزار سال است به سوى او بالا میروند.     پس الله دارای مکانی است که در بالا (طبقه‌ی هفتم آسمان ) قرار دارد‌؛ او در هر زمان، در مکانی خاص قرار داشت و دارد؛ لذا طبق این تعریف از ماده، او نیز پدیده‌ای است مادی ؛ اما آفریدگار چیست؟
  برای بیان چگونگی پیدایش جهانی که ما در آن هستیم، سه فرضیه را می‌توان مطرح نمود:
 گیتی ازلی است و تا ازل نیزباقی خواهد ماند.
  گیتی از زمانی خاص پدید آمده، تا ابد ادامه خواهد یافت و هیچگاه پوچ نخواهد شد. 
  گیتی از نقطه‌ای خاص آغاز شده؛ پس در حال گسترش می‌باشد و سرنوشت آن، بر ما پوشیده است. 
    در حالت نخست، برای گیتی نمی‌توان آفریدگاری را در نظر گرفت؛ لذا خارج از بحث ماست.   
 اما در حالت دوم:
 اگر کل گیتی را این‌گونه فرض نمائیم که در زمانی خاص، کل پدیده‌های آن بوجود آمده‌اند، پس ثابت است . در این نظریه وجود هر پدیده، نتیجه‌ی پدیده ی ماقبل خود نیست؛ بلکه وجودی مستقل دارد.
    کوه همواره کوه بوده است، آب هم همین گونه؛ زمین از آغاز همواره زمین بوده است و ستارگان و تمام پدیده ها اینگونه بوده اند؛ تمام موجودات زنده نیز وجودی مستقل از هم دارند، هر جانور همواره همان جانور بوده است؛ لذا هرگز نمی‌توان این نظریه را پذیرفت مگر اینکه موجودی عجیب آنها را بوجود آورده باشد و برایشان سرنوشتی معین نماید، این نظر همان نظریه‌ی ادیانی است که خود را ابراهیمی می‌دانند.
     بر طبق این نظریه، آفریدگار جهان، الله(یهوه و ...) نام دارد؛ تمام پدیده‌هائی که در جهان وجود دارند، قبلا الله آنها را در کتابی مبین ثبت نموده است .
     اما نظریه‌ی سوم .
     بر طبق این نظر تمام پدیده‌هائی که ما در جهان مشاهده می‌نمائیم نتیجه‌ی وجودی خود را از پدیده‌ی ماقبل خویش می‌گیرند؛ کوه، زمین، ستارگان و ... همه اینگونه هستند.
    در صورتی می‌توان این نظریه را پذیرفت که بتوان ثابت نمود تمام پدیده‌های این جهانی، در کوچکترین جزء ممکن، یکی هستند . 
   ثانیا گیتی در حال گسترش باشد، در این صورت است که می‌توان نتیجه گرفت، جهان از یک نقطه آغاز شده است .
  آفریدگار این جهان اکنون نمی‌تواند در هستی باشد؛ او مانند نطفه‌ای بوده که کل هستی از آن حادث شده و جهان مانند جانداری است که همواره در حال رشد است؛ ما تنهاابزاری که در اختیار داریم و با آن می‌توانیم هر کدام از این نظریه‌ها را مورد بررسی قرار دهیم؛ دانش است.
    با بررسی‌های علمی و پیشرفت دانش بشر، به نظر می‌رسد که گیتی در حال گسترش باشد. 
   دوم اینکه، هیچ پدیده‌ای وجودی مستقل از پدیده‌های ماقبل خویش ندارد و هر یک از پدیده‌ها، نتیجه‌ی دگرگونی در پدیده‌ی ماقبلش می‌یاشد.
     البته هنوز دانش بشری در این زمینه به حد کمال خویش نرسیده.
     پس اگر نظریه‌ی سوم را بپذیریم، الله هرگز نمی‌تواند آفریدگار باشد، زیرا آفریدگار نمی‌تواند خود بخشی از گیتی باشد.

۱۱ نظر:

هادی گفت...

چرخیدی چرخیدی برگشتی نقطه اول اولا جهان غیر ماده وجود داره و علم اونو ثابت کرده ، نمونه سادش انرژیه (خیلی ساده) آدم چیزیو که نمیدونه انکار نمیکنه و تنها میتونه بگه نمیدونم یا اینکه واسه پیشبرد کارش از اون مدلی بسازه و باز مثال سادش نوره که ماهیتش علی رغم تمامی پیشرفت علم نامشخصه چون نمیدونن چیه نگفتن نیست بلکه گاهی میگن ذره است و گاهی موج(این یکی یعنی چی؟). به هر حال نظریه دادن و بازی با کلمات آسونه ولی پیش خودش میشینه و میبینه که چیزی که میگه چند درصدش اساس و پایه داره .باز بگم داروین که پایه گذار نظریه تکامل (که برداشت غلط آن عدم وجود خداست در صورتی که صحت این نظریه هم هیچ منافاتی با وجود خالق نداره) وقتی ازش پرسیدن که شما منکر وجود خدایین گفت من آدم آکادمیک هستم ، اثبات خدا واسم سخته ولی ایمان یک موهبته که به من اعطا شده .راستی تنها اسلام نیست که بر پایه وحود خالقه ...

arsh irani گفت...

من کاری به خدا ندارم.
بحث من آفریینده ای است که جهان از آن پدید آمده است.
اما الله با اوصافی که از اون هست، نمیتونه آفریننده ی این جهان باشه.

ناشناس گفت...

مگر نه اينكه ميگويند وجود خدا بينهايته ! يعني خدا همه چيز هست وهمه جا هست پس ديگر جايي براي ما نمي ماند زيرا من اگر وجودي مستقل از خدا داشته باشم پس خدا وجود كامل نيست بلكه قسمتي از وجود از آن من است؟!

رها گفت...

با نظر هادی موافقم...ممنون هادی خان

بارباپاپا گفت...

بفرمایید لطفا آن افریدگاری که علت پیدایش جهان است چگونه و با چه زبانی باید خود را برای عرب جاهلی دور از علم توصیف کند،شما به غیر از تشبیه و تمثیل زبان دیگری میشناسید ؟!

در نهایت مهم نسیت که شما مسلمان باشید یا مسیحی یا یهودی یا چیز دیگری،همان که نظریه پیدایش با علت را جدی میگیرید ،تمام حرف اصلی ادیان است.

ناشناس گفت...

با خدایی بی خدایی شرط نیست شرط در کارت نباشد حق تویی

حق تویی در کار دنیا فکر کن فکر کن تا بشنوی پیغام حق

حق شود قطره و تو آیینه ای بشکنش آیینه را ای بت شکن

بت شکن در دین خود مسرور باش سرور دلها و شاه خویش باش

خویش را بشناس و تو سر درون از درونت رازها آید برون

چون برون آید تو در هم میروی حیرتی آید برون از آن درون

حیرتی کز حیرتت آید سوال گر نیابی پاسخش باشی زوال

کیستم من ای خداوند درون چون تو را دیدم شدم من مات گون

مات و مبهوتم که تو جاری شوی جاری اندر رود و تو دریا شوی

این جوابت باشد و راز درون لطف آن باشد که کردت نیل گون

قطره بودی حال تو دریا شدی با خدایی شرط تو عاقل شدی

عقل تو در محضرش سجده کند بی خدایی پاک شد توبه کند

با خدایی بی خدایی شرط نیست

شرط در کارت نباشد فکر کن

سید گفت...

"ضمنا، پیامبر اسلام نیزدر شب معراج به ملاقات الله می‌رود و با او سخن می‌گوید.
پس طبق این تعریف از ماده، الله هم قابل دیدن است و هم با انسانها بطور مستقیم سخن می‌گوید؛ لذا او مادی می‌باشد "

من از دور و بریهای مسلمانانم كسی را نمی شناسم كه خداوند را این گونه توصیف كند و نتیجه گیری كند كه خداوند مادی است.

ناشناس گفت...

شماره کسانی‌ که به دین‌های ابراهیمی معتقد نیستند به مراتب بیش از پیروان ابراهیمی‌ها است. آن‌ها تکیلفشان چیست؟ آیا الله فقط برای یک عده‌ای خاصی‌ است؟ اصلا مگر الله بت بزرگ مکه نبود؟

Unknown گفت...

دوست عزیز، شما هنوز تفاوت دو کلمه "ملاقات" و "مشاهده" را نمیدانید پس چگونه دست به تفسیر و تبعیین آیات قرآن میزنید؟
سوره اعراف آیه 143 قران میفرماید "لن ترانی"، "لن" در زبان عرب بمعنای نفی ابد است یعنی خدا فرموده هرگز مرا نخواهید دید!! چون مادی نیست
در حالیکه ملاقات بمعنای دیدن نیست، مثلا در سوره جمعه آیه 8 میفرماید "مرگی که از آن فرار میکنید عاقبت ملاقات خواهید کرد" پس ملاقات دیدن نیست بلکه واقعه ایست که اتفاق میفتد ، مثلا حتی در زبان فارسی اگر بگویند نابینایی کسی را ملاقات کرد بمعنای دیدن آن شخص نیست
لطفا مطالعات خود را کمی بالاتر ببرید بعد اظهار نظر کنید

Unknown گفت...

در ضمن "عرش" بمعنای محل نشستن خداوند نیست، فرشتگان مادی نیستند پس عرشی را که بر دوش حمل میکنند نیز مادی نیست،
در ضمن ترجمه ایه 23 سوره قیامت را اشتباه نوشته اید، آیه میفرماید " بسوی پروردگار نظر میکنند" اما شما ترجمه کرده ید " به پروردگارشان نگاه میکنند!!" دوست عزیز "نظر" با "نگاه" خیلی فرق دارد، نظر بمعنای دیدن نیست، مثلا شما نمیتوانید در جمله "اوبمن نظر محبت دارد" را با "او بمن دیدن محبت دارد" عوض کنید چون "نظر" بمعنای "توجه کردن" است نه "دیدن"
مثنوی طولانی میشود اما بقیه را هم همینطور بشمارید
موفق باشید

ناشناس گفت...

اینکه همه چیز را مادی میدانید وهیچ چیز را خارج از ماده غیر حقیقی میدانید وان را غیر قابل توجیه میدانید نمیتواند درست باشد بدون تردید همه ما انسانها در طول زندگی خوابهایی را تجربه کرده ایم که به دو صورت موضوع ان خواب یا بصورت حقیقی عینا همانطور که در خواب دیده ایم ویا تعبیری داشته که در اینده اتفاق میافتد برای ما روی داده که نمیتوان ان را انکار کرد واین نشان میدهد که خارج از امور مادی اتفاقاتی غیر مادی هم در جریان است که تو را از امور اینده با خبر میکند من شخصا دو مورد از خوابهایی که دیده ام را نقل میکنم گرچه شاید فکر کنید داستانسرایی کرده ویا دروغ بهم بافته ام اما من خود را هرگز گول نمیزنم شما فرض کنید که من حقیقت را گفته ام اگر این موضوع حقیقت باشد که از نطر من حتما حقیقت دارد توجیه شما در این مورد چه میتواند باشد یکم چند روز قبل از فوت مادرم من وپدرم وبرادران وخواهرانم در اطاقی جمع بودیم که ناگهان هوا تاریک شد رعد وبرق در گرفت وباران شدیدی شروع به باریدن کرد به نحوی که اب به میزان یک متر از زمین بالا امد وسپس زلزله ای سخت بوقوع پیوست بنحوی که همه ما تکان سختی خوردیم وووحشت زده شدیم اما دیوارهای خانه پابرجا ماند وسقف خانه فرو نریخت کمی بعد سیلاب فرونشست ابرها پراکنده شدند وهوا افتابی شد وهمه چیز به روال خود برگشت دقیقا سه روز بعد در همان اطاق که همه ما خواهران وبرادران وپدرم در همان اطاقی که در خواب دیدم برپیکر مادرم حاضر بودیم که مادرم به رحمت خدا رفت وشیون وناله وغوغایی بپاخواست وهمه را سخت تکان داد چون ما به مادرمان وابستگی شدیدی داشتیم این وضعیت چند صباحی ادامه یافت تا اینکه ان حس وحال و نا امیدی وترس واندوه فرو نشست وپس از چندی همه چیز بروال عادی برگشت این مورد خوابی بود که عینا اتفاق نیافتاد اما تعبیری داشت که ما مشابهتاهای ان اتفاق افتاده شده با خواب دیده شده را بوضوح در یافتیم واما مورد دوم که بسیار شگفت انگیزتروملموستر از مورد اول بود این است که روزی سارقی به خانه ما دستبرد زد ومقداری از اموال ما را بسرقت برد در محله ما شخصی وخانواده ای وجود داشت که همه به دزد بودن انها مشکوک بودند اما هیچ مدرک ورد پایی از او یافت نشده بود تمامی اهالی محل مرا ترغیب نمودند که از این خانواده شکایت کرده واو را متهم نماییم ومن اینکار را کردم وداماد ان خانواده را که عامل اصلی دزدی میدانستند متهم نمودم وکار ما به دادگاه کشید در این ضمن شبی خوابی عجیب دیدم که جزییات ان تا ابد از خاطرم محو نمیشود در خواب دیدم از محل کار که برگشتم حتی ساعت ان را بیاد دارم ساعت 2/30 دقیقه بعد از ظهر بودبه محض اینکه وارد خانه شدم ودر را بستم پس از چند لحظه مادر خانم ان فرد که شخصی سالخورده وبسیار چاق ودر عین حال مریض بود زنگ در خانه ما را بصدا در اورد برگشته ودر را باز کردم ان خانم را با حالتی نگران وچشمانی گریان وسینیی در دست که یک جلد قران بر روی ان بود پشت در یافتم در را که باز کردم داخل خانه شد وبر لبه سیمانی پنجره نشست وبا همان حالت گریان گفت به حق این قران داماد من وخانواده من از شما دزدی نکرده از شکایت خود صرفنظر کن تنها نان اور ما همین داماد ما میباشد در همان خواب منقلب شده وگفتم چشم مادر همین الان شکایت خود را میروم پس میگیرم واز خواب بیدار شدم صبح روز بعد بسر کار رفتم وپس از برگشتن از محل کار وورود به منزل دقیقا وبدون کم وکاست وبا تمام جزییات همان خواب دیشب اتفاق افتاد وبه رای االعین انچه را دیشب در خواب دیدم اتفاق افتاد وبه چشم خود دیدم ومن بر سر جای خود میخکوب شده وپس از چند لحظه که بخود امدم همان قولی را که در خواب به ان زن دادم به او گفتم وبلافاصله ان را اجرا کردم شما اگر این خواب را درست بدانید وبدون اغراق گویی وگزافه گویی باشد میخواهم بدانم توجیه شما چیست بر فرض صحت این وقایع

Translate

بايگانی وبلاگ