قرآن بیان مینماید که ما شب هنگام محمد را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و از آنجا او را بسوی آسمانها بردیم؛ هدف الله از این کار، نشان دادن نشانههای خود به فرستادهاش در دنیا بود:
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ (اسراء/1) منزه است آن كه (الله) بندهاش را شب هنگام از مسجد الحرام به سوى مسجدالاقصى كه بر گردش بركت دادهايم برد، تا از نشانههای خود به او نشان دهیم كه او همان شنواى بيناست.
اسرا به معنی سفر شبانه و مخفیانه است؛ محمد ابن عبدالله در روایات مختلفی که از وی بیان شده، گفته است:
من شب در مسجدالحرام بودم و در آنجا سوار حیوانی به نام براق (1) شدم و رهسپار مسجدالاقصی گشتم. او در بیان صفات براق، بیان نموده است که حیوانی بود بزرگتر از الاغ و کوچکتر از قاطر با دو بال بر بالای پای عقبش(رانش)، یال این حیوان بسیار پرمو و رنگش هم سفیدی بود، هیچ جانوری به این زیبائی در دنیا وجود ندارد، صورت این حیوان شبیه به انسان (زنی زیبائی) بود و مانند انسان، آنچه را که میشنید میتوانست بفهمد، هر گامش به اندازهی وسعت دیدش بود( تا جائیکه که چشم کار میکرد).
این روایات هم در منابع شیعی وجود دارد و هم در منابع اهل سنت )قرطبی طبری، سیوطی ، مجلسی و شیخ صدوق) وجود دارند. طبری و العیاشی در تفسیرشان گوشهای این حیوان را دراز، لرزان و کشیده میدانند.
این روایات هم در منابع شیعی وجود دارد و هم در منابع اهل سنت )قرطبی طبری، سیوطی ، مجلسی و شیخ صدوق) وجود دارند. طبری و العیاشی در تفسیرشان گوشهای این حیوان را دراز، لرزان و کشیده میدانند.
شیخ صدوق در امالی میگوید: هنگامیکه محمد خواست سوار این جانور شود جانور امتناع کرد، جبرئیل به او گفت:
ای براق! این محمد است و او هم پای عقبش را یواش یواش کوچکتر نمود تا اینکه شکمش به نزدیکی زمین رسید، هراندازه پایش کوچکتر میشد دستش بلندتر میگشت، محمد در این حال سوار او شد.
العیاشی از امام حسین نقل مینماید که شب جبرئیل بر بالین محمد حاضر شد و به او دستور غسل را داد و سپس در محملی که هزار هزار(یک ملیون) نور رنگارنگ از آن تابیده میشد، سوار شد و به سور دروازهی آسمانها روانه گشت.
در بخشی از احادیث معراج از قول محمد آمده است که او در اورشلیم از براق پیاده شد و افسار آن را به حلقهای که پیامبران افسار چهارپایان خود را بدان میبستند، بست(2) ( تفسیر المیزان)
در اینجا بود که محمد نماز را خواند، محمد با سوار شدن بر براق و جبرئیل از آنجائیکه فرشته است با بالهایش، سوی الله رهسپار شدند؛ به نظر میرسد که جبرئیل در اینجا راهنمای محمد بوده است.
او در این سفر، چیزهائی را دیده بود که هیچ انسانی ندیده است، از بهشت گرفته تا جهنم؛ او در جهنم زنانی را مشاهده نمود که در جهنم از پستان آویزان بودند(3). الله میگوید که با او مجادله نکنید:
أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى (نجم/12) آيا در آنچه ديده است با او جدال میکنيد؟
اما محمد چه کسی را دوباره دیده بود؟ از آنجائیکه قرآن از لفظ نزله استفاده نموده است، پس به احتمال زیاد منظور جبرئیل است:
وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى (نجم/13) و قطعا بار ديگرى هم او را ديده است.
اما محمد کجا جبرئیل را دیده بود؟ قرآن میگوید که در سدره المنتی(کُنار به پایان رسید):
عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى (نجم/14) نزد کُنار به پایان رسیده.
اما این درخت کُنار کجا بود؟ الله میگوید که در باغ پناه داده شده:
عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى (نجم/15) در همان جا كه باغ پناه داده شده است.
إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى (نجم/16) در آن هنگام كه چيزي (نور) درخت کُنار به پایان رسیده (بالاترین نقطه ی آن) را پوشانده بود.
قرآن میگوید که آنچه را که محمد دیده بود، سراب و وهم نبود؛ بلکه حقیقتی بود که او آنرا مشاهده کرد:
مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى (نجم/16) و چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان ننمود.(ترجمه مکارم)
البته مسلمانان معتقدند که ابراهیم هم هرگاه میخواست نزد همسرش هاجر که ساکن مکه بود، برود؛ براق را برایش آماده میکردند، او این فاصله را صبح با سوار شدن بر براق حرکت میکرد و تا پیش از ظهر در مکه بود.
اما نقداین داستان:
محمد ابن عبدالله این را از معجزات خویش میداند؛ اگر چنین است، چرا این معجره را در جلو دید همگان انجام نداد و تنها شاهد این ماجرا خودش بود؟
محمد بیان مینماید که من با حیوانی که بالدار بود به آنجا رفتم، بال زمانی کاربرد دارد که هوائی وجود داشته باشد، کاربرد بال در فضای خلأ به چه معناست؟ همچین قرآن هیچ اشارهای به چگونگی تنفس ایشان نکرده است. اگر گفته شود که برای الله این کارها آسان است؛ پس چه لزومی دارد که از اسباب استفاده نماید؟ چرا خود الله او را بدون وسیله بدانجا نبرد؟!
قرآن میگوید که تمام کهکشانها در آسمان دنیا قرار دارند، این درحالی است که محمد از آسمان دنیا که پائینترین آنهاست، گذر نمود و علاوه بر گذر از آسمان دنیا، از پنج آسمان دیگر نیز عبور کرد.
برخی از مسلمانان برای اینکه معراج و صعود محمد به آسمانها را توجیه نمایند، بیان میکنند که اینداستان کاملا علمی و با نظریهی نسبیت اینشتین در تطابق است، در پاسخ باید گفت: شما احتمالا از نظریهی نسبیت اگاهی ندارید، اگر فرض کنیم محمد ابن عبدالله با سرعت نور به بخواهد حتی از کهکشان راه شیری هم خارج شود، نیاز به دست کم 25000 سال زمان دارد، زیرا قطر کهکشان راه شیری در حدود 100000 سال نوری است و فاصلهی ما تا مرکز کهکشان در حدود 25 هزار سال نوری. اما او نه تنها از کهکشان راه شیری خارج شده است، بلکه از کل این دنیا نیز خارج گشته، زیرا قرآن بیان مینماید که همهی ستارگان را بعنوان زینت آسمان دنیا قرار دادیم؛ محمد طبق ادعای خودش بایدعلاوه بر گذر از آسمان دنیا، از 5 آسمان دیگر هم گذر کرده باشد تا به آسمان هفتم که طبق ادعای خودش عرش الله در آن قرار دارد، برسد. فاصلهی ما تا دورترین نقطهای که فضا و زمان در آنجا معنی پیدا مینماید در حدود 15000000000 سال نوری است؛ یعنی اگر فضاپیائی با سرعت نور به آنجا برود و دوباره برگردد در حدود 30000000000 سال زمان خواهد برد، اگرچه برای خودش زمان راکد خواهد شد.
خیلی خندهدار و مضحک است که کسی ادعا نماید من این فاصله را با حیوانی بزرگتر از خر و کوچکتر از قاطر آن هم در یک شب طی کرده و به آنجا رفتم. آیا نباید در سالم بودن روان چنین شخصی شک کرد؟ (4)
شاید گفته شود که روح محمد رهسپار آسمانها و نزد الله رفت، در پاسخ باید گفت که قرآن از محمد با عنوان عبد خودش یاد مینماید:
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ.... (اسرا/1)
اگر منظور از عبد روح باشد با تمام ایات دیگر قرآن در تضاد است؛ ضمنا قرآن بیان مینماید که عبد ما(محمد) به نماز مشغول بود:
أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى(علق/9) آيا ديدى آن كس را كه باز میداشت؟ شرح
عَبْدًا إِذَا صَلَّى(علق/10) بندهاى را آنگاه كه نماز میگذارد.
در این آیه عبد مشغول نماز است، آیا روح هم نماز می خواند؟!!
جالبتر اینکه خود قرآن سخنان خودش را نقض مینماید:
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَانًا كَبِيرًا (اسرا/60) و [ياد كن] هنگامى را كه به تو گفتيم به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم و [نيز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم و ما آنان را بيم میدهيم ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمیافزايد.
قرآن در این سخن به روشنی گفتار قبلی خویش را نقص مینماید. احتمالا محمد پس از اینکه متوجه شد بسیاری از مردم سخنانش را نمیپذیرند، به رؤیا بودن این داستان اعتراف کرده است.
جالب اینکه برخی از مسلمانان این داستان با به نسبیت اینشتین ربط می دهند!
============================================
(1)
این اثر مینیاتور برگرفته از شعر نظامی است که در زمان صفویه نقاشی شده است که در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود.
(2)
پیامبران مرکب خویش را در اینجا می بستند.(مکان اورشلیم) محمد هم براق را در همین جا بست.
این دیوار در ضلع غربی مسجدالاقصی قرار دارد و یهودیان از آن بعنوان دیوار ندبه یاد می کنند.
(3)
این نقاشی تابلوئی است که بر اساس روایات اسلامی در قرن 15 میلادی کشیده شده است. در این تصاویر زنان با قلابهائی در پستان آویزان شده اند.
(4)
(4)
۱۷ نظر:
آقا بلاخره قیامت انجام شده یا نه؟ مگه نه که فعلا همه تو برزخن. پس محمد کیو دیده؟ فعلا که جهنم باید خالی باشه رو آتیشش کباب و گوجه می ذارن
حالا خارج از همه این مزخرفاتی که در قران و تورات وانجیل و سایر کتابهای مذهبی هست, ایا تاکنون هیچ فکر کرده اید که چرا هر سه این شیادان (پیامبران) از خانواده هائی کاملا دیزفانکشنال می ایند؟ و چرا عملا هر سه تایشان بی پدر و مادر بوده اند؟عیسی که ننه اش جنده بود, موسی که از اب گرفته شده بود و بچه سر راهی و محمد هم که قبل از تولدش باباش مرده بود و چندی بعد هم مادرش میمیره. ایا هیچ شرایط برابری برای این سه جونور نمیبینید؟
دلبندم شما که این همه فیزیک و نجوم سرت میشه پس باید بدونی نظریه ای هم به اسم نظریه جهانهای موازی و نظریه کرمچاله وجود داره !!!!
اگر هم اطلاع نداری گوگل در خدمت شماست
اراجیفتان رو که مقداری رو خوندم یه جاش گفتی بال تو خلا کاربرد نداره !
شما از کجا فهمیدی تو اون یکی از آسمونا (دوم تا هفتم !) هوا وجود نداره ؟ نکنه شوما هم معراج رفتی ؟
بنده به هیچ دین و حزب و مکتب و . . . معتقد نیستم و تنها به عقلم رجوع میکنم
عقلم هم الان میگه اگر نوشته های قرآن چرت باشند نوشته های شما چرت اندر چرت هستند
نظریه ی کرم چاله هیچ پایه علمی ندارد؛ فرض زمانی ثابت شد که پایه علمی دارد، چی رو میخای ثابت کنی، اوهام محمد؟
واقعا تو با این اطلاعات احمقانه ات همه رو مثل خودت فرض کردی .
تو نه اطلاعات اسلام شناسی داری و نه اطلاعات علمی.
لطفا اراجیف سخیفت رو جمع کن و به تمامی ادیان خصوصاادیان الهی احترام بگذار
دمت گرم خوب پوزشون رو آویزون در کون محمد ابن عبدالله و علی ابنه ی ابیطالب نمودی.
ننگ بر الله و محمد و خاندانش که به جز کثافت و نکبت و جنایت و ک...کشی چیزی برای جهان به ارمغان نیاورد.
مشکل شما این است که همه چیز را از زاویه دید خود و مبتنی بر یافته های علمی فعلی قضاوت کرده و حکم بر ابطال قرآن می دهید در حالی که اگر خدا جایگاه قادر مطلق داشته باشد نقض احکام علمی براساس اراده او موضوع غیر قابل پذیرشی نیست چون خدایی که نتواند محدودیت های مثل زمان مکان و ... را درنوردد دیگر خدا نیست اگر از دیدگاه صرف علمی هم نگاه کنیم ممکن است موضوعی مانند عدم امکان عبور از سرعت نور در حال حاضر امکان پذیر نباشد اما در آینده بواسطه پیشرفت علمی چنین محدودیتی برای بشر بی معنا باشد
در ابتدای مطلب اشاره کرده اید خداوند محمد را شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی حرکت داده سپس از انجا به اسمان برده من هر چه ایه را بررسی کردم مورد دوم را نیافتم کجای ایه اشاره دارد که پس از مسجد الاقصی محمد به اسمان رفته شاید برداشت شما از اسمان رفتن محمد ایات سوره نجم باشد من این ایات را ایه به ایه ترجمه
میکنم تا متوجه شوید محمد هرگز به اسمان نرفته واین برداشت غلط بسیاری از به اصطلاح علمای اسلام است قسم به ستاره انگاه که از نظر ناپدید شد هم سخن شما گمراه نشده وفریب نخورده از تمایلات نفسانی خود سخن نمیگوید این نیست مگر سخن وحی که بر او الهام وارسال میشود این کلام وحی را کسی به او اموخته (جبرییل) که بسیار قدرتمند است حرکت او بسیار سریع ودر واقع زود گذر است یعنی با قدرتی که دارد مسافت های طولانی را سریع میپیماید پس او(جبرییل)در مقابلش ایستاد در مقابل محمد او روی زمین نیامد بلکه چند متری بالاتر از سطح زمین بحالت معلق ایستاد سپس به محمد کمی نزدیک شد برای راهنمایی وارسال وحی نزدیک شدنش به محمد به اندازه فاصله دو کمان یا کمی بیشتر شد سیل راپس انچه را مامور بود به محمد وحی کرد چون محمد برای اولین بار جبرییل را بصورت واقعی دیدفکر واندیشه او این دیدن را رویا ووهم خیال ندانست وانرا دروغ ندانست انچه را که میدید ایا شما(مردم)در انچه را که دیده شک میکنید اما او یکبار دیگر جبرییل را دیده نها یک بار نبوده یک بار دیگر اورا یعنی جبرییل را در نزد تک درختی از جنس سدره دیده درختی که در انتهای باغی قرار داشت که محل سکونت مردم بوده زمان نزول جبرییل بر درخت سدره ابتدا دودی سراسر درخت را پوشانده سپس جبرییل نمایان شده چون ساختار خلقت فرشتگان کاملا با ساختار بشر متفاوت است دیدن ان توسط محمد میتوانست او را به وهم وخیال برساند اما محمد با شواهد قبلی احساس کرد که دچار توهم نشده بلکه حقیقت را میبیند وچشم او دچار نقصان نشده وچیز غیر واقعی نمیبیند او یعنی محمد با دیدن فرشته در هیبت واقعی یکی از خلقتهای شگفت انگیز وبزرگ خداوند را دیده پس ملاحظه میکنیم که محمد هیچگونه سفر فرا زمینی نداشته ودر هیچیک از ایات قران ما چنین چیزی را نه بصراحت ونه به اشاره نمیبینیم او صرفا از شهری به شهری دیگر شبانه سفری غیر عادی داشته است ولاغیر
کی گفته روح نمی تونه نماز بخونه؟
چندا مشاورت کم حدیث سرقت کند
رواتی چونتاهایی هست که جمع کردی و سی، سال قبل قرص اکس تجویز و الان هم قرص زامبی
جمع کن این چنتا مشاور روانی گو بع همه را را که با قرص و روانی، کفتن حال میاد بگو کم حدیث بدزد
چنده مشاور هزار رکعت نماز نخوانده که مثل حضرت مسیح سفر ماورایی کند... شب و روزقرص می خورند و با مردهایند
عقل جندا مشاورت ناسالمه که در غزه می که اخ جون خون
اتقدر بیسوادی که نمی دانی ان جملات با ان قافیه سخت تابلویه کلام خداست و ارهایی که با جندا مشاور روانی گویت نی کنی را اینحا تعریف نکن می گی روانی می گه قرص می ده حال می کنم برو در همان حد حرف بزن نه کتاب معحزه پاکان.. برو با زنان اهل عیش
اینکه شما از حدیث پرسش، نیمی از علم پیامبر دزدیدید معلومه کی برتره.. مشاوری که با شورت کرست دریا می ره و لخت می شه نمی تونه عقل تعیین کنه... قران کلام فرابشره شما در همان لجن بازیهای ساخل ماندید برو با قرص اکس کسب درامد کن
ارسال یک نظر