یکی از دلایلی که برخی از مسلمانان برای اثبات عدم جدائی دین از سیاست میآورند، این آیه است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء/59) اى كسانى كه ايمان آوردهايد پیروی كنيد الله را و پیروی کنید فرستادهاش و اولياى امر خود را؛ پس هنگامیکه در امرى (دینی) اختلاف دیدگاه پیدا کردید، اگر به الله و روز قیامت ايمان داريد آن را به الله(قرآن) و فرستادهی او عرضه بداريد اين بهتر و سرانجام بهتری است.
همانگونه که مشاهده میگردد؛ در ایران این آیه را کاملا بریده و تنها بخش نخست آنرا بیان مینمایند.
در این آیه، الله بیان مینماید: شما مسلمانان باید تابع قرآن و روش محمد و اولیای امور خویش باشید؛ اما در ادامه اولیای امور را از قرآن و روش محمد ابن عبدالله جدا مینماید و بیان میکند، که اگر شما با ولی امر خویش اختلاف دیدگاه در امور دینی پیدا نمودید آنرا به قرآن و روش محمد ابن عبدالله قیاس کنید.(اولی الامر هم باید تابع الله و محمد باشد)
پس این آیه اشاره به این امر دارد که ولی امر شما هم ممکن است اشتباه نماید.
اما ولی امر کیست و ملاک تعیین آن چگونه است؟
قرآن به این پرسش تا حدود زیادی پاسخ میدهد:
وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (شوری/38) و كسانى كه پروردگارشان را اجابت کردند و نماز برپا كردهاند و امرشان در ميانشان شورا است و از آنچه روزيشان دادهايم بخشش مىكنند.
"و" که در ابتدای آیهی بالا قرار دارد به این آیه معطوف است:
فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (شوری/36) پس آنچه به شما داده شده است، کالای زندگانى دنياست، و براى كسانى كه ايمان آوردهاند و به پروردگارشان توكل كردهاند، آنچه نزد الله است، بهتر و پايدارتر است.
لذا آیهی 38 سورهی شوری بطور مستقیم اشاره به امور دنیوی دارد، بزرگترین امور دنیوی تعیین اولیای امر میباشد؛ قرآن اشاره دارد که این اولیاء امور شما باید با شورا انتخاب گردند.
مورد قرآنی دیگری که میتوان به آن اشاره نمود، داستان درخواست یهودیان پس از موسی است، آنها از فرستادهی الله خواستند که از الله بخواهد تا برای آنها پادشاهی را تعیین نماید تا آنها در راه الله جنگ کنند، فرستادهی الله هم این درخواست آنان را با الله در میان گذاشت و الله برای آنها طالوت را بعنوان پادشاه انتخاب نمود، این درحالی بود که فرستادهی الله(پیامبر) نیز همزمان در میان آنان وجود داشت؛ پس طبق این داستان، قرآن معتقد است که پیامبر الله ممکن است پادشاه خوبی برای مردم نباشد و الله پادشاهی غیر از پیامبرش را گزینش مینماید.
اما طبق همین آیه باز خود پادشاه را الله انتخاب نمود و این حق را الله علیرغم اعترض مردم، از آنها سلب نمود؛ شاید گفته شود که در اینجا درخواست مردم، انتخاب پادشاهی خاص برای جنگ بود، اما باز این پادشاه در میان آنان وجود داشت و آنها قادر به تشخیص او نبودند؛ در ادامهی این داستان همین پادشاه دنباله روی از اکثریت را نمینماید.
البته برخی از مسلمانان به این آیه که در داستان طالوت وجود دارد اشاره مینمایند:
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/251) پس (سربازان طالوت) آنان را (سربازان جالوت)به اذن الله شكست دادند و داوود جالوت را كشت و الله به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مىخواست به او آموخت و اگر الله برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعا زمين تباه مىگرديد ولى الله نسبت به جهانيان تفضل دارد.
زیرا از دید آنان الله بیان مینماید که: اگر الله برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعا زمين تباه مىگرديد ولى الله نسبت به جهانيان تفضل دارد.
اما مدعیان ظاهرا یادشان رفته و یا عمدا این موضوع را نادیده میگیرند که طالوت پیامبر نبود و داوود که طبیعتا بهتر و مؤمنتر از همه و معصوم بود، تابع شخص غیر معصومی بنام طالوت بود.
به یکی دیگر از آیاتی که مخالفان جدائی دین از سیاست استناد مینمایند، این آیه است:
قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ (انعام/57) بگو من از سوی پروردگار خویش دليل آشكارى دارم و شما آن را دروغ دانستید، آنچه را به شتاب خواستار آنيد(امور غیبی) در اختيار من نيست، حکم الله جز به دست الله نيست كه حق را بيان مىكند و او بهترين جدا کنندگان(حق از باطل است) است.
اما از این آیه میتوان بر علیه مدعیان یکی بودن دین با سیاست استناد نمود، زیرا الله بیان مینماید: آن خواستهای که شما ای دگرادیشان! از محمد دارید تنها و تنها نزد من است؛ زیرا حکم کلی همهی اشیاء، من نزد خود دارم و من بهترین داور هستم. بنابراین منظور از این آیه تنها و تنها حکومت کردن بر کائنات است. زیرا در ادامهی آیه الله بیان مینماید که این خواستهی شما، خواستهی غیبی است و ای محمد! بگو که من غیب را نمیدانم:
قُل لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ (انعام/58) (ای محمد)بگو اگر آنچه را با شتاب خواستار آنيد نزد من بود قطعا ميان من و شما كار به انجام رسيده بود و الله به ستمكاران داناتر است.
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (انعام/59) و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او آن را نمىداند و آنچه در خشكى و درياست مىداند و هيچ برگى فرو نمىافتد مگر آن را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن (نوشته شده) باشد.
موافقان دخالت دین و سیاست به این آیه هم استناد مینمایند:
لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ (آل عمران/28) مؤمنان نبايد به غیر از مؤمنان با كافران دوستى بگيرند و هر كه اینگونه نماید در هيچ چيز از الله نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه نماید و الله شما را از خود مىترساند و بازگشت به سوى الله است.
البته این آیه بجای اینکه مجوز عدم جدائی دین از سیاست بدهد، ثابت مینماید که اسلام با دمکراسی که ممکن است غیر مؤمنی بر مسلمانان حکومت نماید، مخالف است.
البته برخی از متفکران مسلمان، برای اثبات وجوب تداخل دین و سیاست، فلسفه با به کمک میطلبند:
مکارم شیرازی:
بعثت انبیاء برای اقامه قسط و عدل است (سوره حدید، آیه 25) (1). دین برای گسستن زنجیره های اسارت انسان و تأمین آزادی بشر است. (سوره اعراف، 157) (2). دین برای نجات مستضعفان از چنگال «ظالمان و ستمگران» و پایان دادن به دوره سلطه آنها است؛ بدیهی است این هدفهای بزرگ بدون تشكیل حكومت امكان پذیر نیست. و اگر دین از سیاست جدا شود بازوی اجرائی خود را به كلی از دست می دهد و اگر سیاست از دین جدا گردد، مبدل به یك عنصر مخرّب در مسیر منافع خودكامگی می شود.
و یا در جائی دیگر میگوید: خدا شما را از نیكی كردن و رعایت عدالت نسبت به كسانی كه در امر دین با شما پیكار نكردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی كند، چرا كه خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستی كسانی نهی می كند كه در امر دین با شما پیكار كردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند.» چنین می گوید: از این آیات یك اصل كلی و اساسی در چگونگی رابطه مسلمانان با غیرمسلمین استفاده می شودو آن این است كه مسلمانان موظفند در برابر همه گروه و جمعیت و هر كشوری كه موضع خصمانه با آنها داشته باشند و برضد اسلام و مسلمین قیام كنند، قطع رابطه كند. امّا اگر آنها در عین كافر بودن، نسبت به اسلام و مسلمین بی طرف بمانند و یا تمایل به اسلام داشته باشند، مسلمین می توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند؛ البته در آن حد كه با برادران مسلمان دارند و نه در آن حد كه موجب نفوذ آنها در میان مسلمانان گردد.
همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم كرد.
سید جمال فكر جدایی دین از سیاست را به كلی محكوم كرد كه اسلام دین سیاست است.
(1) لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (حدید/25) ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسائي حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدي است، و منافعي براي مردم، تا خداوند بداند چه كسي او و رسولانش را ياري ميكنند بيآنكه او را ببينند، خداوند قوي و شكست ناپذير است.(ترجمه ی مکارم)
(2) الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف/157) آنها كه از فرستاده (خدا) پيامبر «امي» پيروي ميكنند كسي كه صفاتش را در تورات و انجيلي كه نزدشان است مييابند و آنها را به معروف دستور ميدهد و از منكر باز ميدارد، پاكيزهها را براي آنها حلال ميشمرد، ناپاكها را تحريم ميكند، و بارهاي سنگين و زنجيرهائي را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان بر ميدارد آنها كه به او ايمان آوردند و حمايتش كردند و ياريش نمودند و از نوري كه با او نازل شده پيروي كردند آنان رستگارانند.(ترجمه ی مکارم)
۱ نظر:
در واقع نه میتوان دین را در همه موارد در سیاست دخالت داد ونه میتوان بکلی دین را از سیاست جدا دانست چرا که یک فرد مومن ومعتقد به جهان اخرت هدف واعمالش تنها محدود به دنیا نیست وعملکرد او نه باید صرفا منافع دنیوی او را تامین نماید پر مسلم است که برای اداره جامعه وبهبود اوضاع اقتصادی مردم واستفاده از بهترین امکانات وبهترین روشها اصولا نیازی به دستورات دینی نیست چرا که خود دین در یک جمله همواره اصلاح را توصیه وبشدت از فساد بیزار است ویک شخصی که در راس یک حکومت قرار میگیرد اولا باید با مشورت وتشخیص مردم بر این مسند تکیه زند واعمالش مصالح دنیا واخرت انان را بخطر نیندازد ثانیا تمام هدفش در جهت اصلاح امور مردم باشد واز فساد وخرابکاری وندانم کاری پرهیز کند وتمام نیرو وتوان خود را در این جهت بکار گیردبدیهی است تمام ذخایری که خداوند در زمین به ودیعه گذاشته برای استفاده نوع بشر با رعایت مساوات ودرستکاری است نکته دیگری که حاکم باید بدان توجه کند این است که همه تفکرها وعملکردها را ازاد گذاشته تا خود راه صحیح را از راه ناصحیح انتخاب کنند وزمینه هدایت وتبلیغ دین را بدون اعمال هیچگونه فشاری فراهم اورد چرا که باور واعتقاد اجباری نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه هیچگونه پاداشی بر ان مترتب نیست بنابر این در حالت کلی حاکم یک کشوری که افراد ان دیندار هستند اگر چنانچه وظایف خود را در جهت رفاه واسایش مردم بدون لطمه زدن وگمراه کردن انان از اصول دینشان به انجام رساند وتمایل به فساد ونابودی حرث ونسل نداشته باشد وکلا به دنیا واخرت مردم اسیب نرساند مشکل چندانی پیش نخواهد امد وعدم هماهنگی بین سیاست ودین بوجود نمی اید ودر واقع چنانچه هر کدام از دو مقوله دین وسیاست کار خود را بدرستی وبدون انحراف به انجام برسانند برخورد وتضادی بین انان بوجود نخواهد امد
ارسال یک نظر