چرا دوستان مذهبی ما تا این اندازه قدرت تحملشان پائین است؟
چرا تحمل نقد دین اسلام را ندارند؟ چرا نقد اسلام رو خفه کردن صدای مذهبیان تلقی میکنند؟ اگر شما قدرت استدلالتان با منطق خفه میشود(طبق گفتهی خودتان)؛ گناه من نوعی منتقد دین چیست؟
اسلام تمام دگراندیشان را کالانعام بل هم اضل(مانند دامها بلکه پست تر) معرفی می کند؛ توهین نیست؟
آیا من منتقد نوعی خواهان نابودی شما هستم؟
آیا فرهنگی که با نقد نابود میگردد، باید در خودش شک نداشته باشد؟
مگر با نام همین دین، پوست از کلهی دگراندیشان در نمیآورند؟
اگر تحمل شنیدن انتقاد را ندارید، گناه ما چیست؟
مگر ادعا ندارید که این دین در یک فرآیند منطقی، فرهنگ ما ایرانیان را به حاشیه برد؟ پس چرا از منطق فرار هستید و دائما به دیگران افترا میزنید؟
بزرگترین آرزوی من بیدین این است که دینداران در امور شخصی من دخالت نکنند؛ آیا خواستهای است نامعقول؟
تحمل شما به اندازهای کم است که هر کدامتان(مذهب) دیگری را تکفیر میکنید. چند نفر از علمای مذهبتان بدست دیگری کشته شده است؟
یکی از بزرگترین کشتارهای داخلی ایران، بدست پادشاهان صفوی صورت گرفت؛ آیا بیدینان در آن جنایت دست داشتند؟
اگر شیعه هستی آیا حاضری آن جنایت محکوم کنی؟
اگر نه، پس آگاه باش که ممکن است همین بلا بر سر مذهب خودت نیز بیاید.
مگر یکی از مذاهب اسلامی با این جنایت در ایران به حاشیه رانده نشد؟
دین شماست که جنگ مقدس دارد(جهاد) و همین دین به پیروانش اجازهی کشتن دگراندیش منتقد را میدهد؛ آیا چنین نیست؟
۲ نظر:
"اگر تحمل شنیدن انتقاد را ندارید، گناه ما چیست؟"
" همین دین به پیروانش اجازهی کشتن دگراندیش منتقد را میدهد؛ آیا چنین نیست؟"
من مسلمان شیعه فقط این قدر می دانم كه در زمان خلیفه های عباسی كه اتفاقا خیلی هم خون آشام بودند بعضی هایشان، كلی آدم بی خدا می آمدند و با امامان معصوم و دیگر اندیشمندان مسلمان مناظره می كردند. حتی گاهی در حضور خود خلیفه. بنابراین این وصله ها به دین من نمی چسبد.
“من مسلمان شیعه فقط این قدر می دانم كه در زمان خلیفه های عباسی كه اتفاقا خیلی هم خون آشام بودند بعضی هایشان، كلی آدم بی خدا می آمدند و با امامان معصوم و دیگر اندیشمندان مسلمان مناظره می كردند. حتی گاهی در حضور خود خلیفه. بنابراین این وصله ها به دین من نمی چسبد”
آنچه در مورد دوران خلفای عباسی فرمودید قابل بسط به کل تاریخ اسلام و نیز زمان حال نیست. به بیان دیگر از سخنی که فرمودید نمیتوان نتیجه گرفت که اسلام همیشه نسبت به منتقدان نرمش داشته است.
به 2 مثال زیر از همان دوران عباسی که فرمودید توجه نمایید.
روزبه پسر دادویه معروف به ابن مقفع به علت عقایدش در مخالفت با اسلام به دست هادی خلیفه عباسی کشته شد.
بشار بن برد به علت اشعارش در مخالفت با اسلام به فرمان المهدی خلیفه عباسی در زیر شکنجه و در برابر دیدگان مردم بصره جان سپرد.
در ضمن سنت محمد در قبال مخالفینش ترور بوده است. افرادی مثل ابی عفک و ابن الاشراف فقط به علت سرودن شعر و ابراز نظر مخالف به دستور محمد ترور شدند. به گمانم وقتش رسیده است که شمای مسلمان شیعه هم قدری به دانستههایتان بیفزایید و واقعیات تاریخ اسلام را "وصله" بر دینتان نخوانید.
ارسال یک نظر