...دنباله ی مطلب گذشته.....
الله به موسی دستور میدهد که نزد فرعون برود:
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿شعرا/۱۰﴾ و هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو.
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿شعرا/۱۱﴾ قوم فرعون آيا پروا ندارند.
موسی به الله میگوید که من یکی از آنها را کشته ام، میترسم اگر به آنجا برگردم، مرا بکشند:
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿قصص/33﴾ گفت پروردگارا من كسى از ايشان را كشتهام مىترسم مرا بكشند.
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿شعرا/۱۴﴾ و آنان را بر من [ادعاى] گناهى هست، لذا مىترسم كه مرا بكشند.
همانگونه که ملاحظه میگردد، معلوم نیست، موسی این جمله را به الله چگونه بیان نموده است! او به الله میگوید، میترسم که مرا تکذیب کنند و دلهره دارم، پس؛ برادرم هارون را نزد آنها بفرست:
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿شعرا/۱۲﴾ گفت پروردگارا مىترسم مرا تكذيب كنند.
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿شعرا/۱۳﴾ و سينهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست.
اما در آیه ی پائین، موسی به الله میگوید که هارون را همراه من بفرست:
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿قصص/۳۴﴾ و برادرم هارون از من زبانآورتر است پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مىترسم مرا تكذيب كنند.
موسی در اینجا میگوید، هارون را وزیر و شریک (در این رسالت) قرار بده و پشت مرا با او محکم گردان، تا دو نفری تورا تسبیح نمائیم:
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿طه/۲۹﴾ و براى من دستيارى از كسانم قرار ده
هَارُونَ أَخِي ﴿طه/۳۰﴾
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿طه/۳۱﴾ پشتم را به او استوار كن / (و با او پشتوانهام را نيرومند گردان)
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿طه/۳۲﴾ و او را شريك كارم گردان.
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿طه/۳۳﴾ تا تو را فراوان تسبيح گوييم.
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿طه/۳۴﴾ و بسيار به ياد تو باشيم.
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿طه/۳۵﴾ زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى.
در این آیات، الله به موسی میگوید، شما نزد فرعون بروید و به او بگوئید که بنی اسرائیل را همراه ما (به سرزمین مقدس آنها ) بفرست:
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ ﴿۱۵شعرا/﴾ (الله) گفت نه چنين نيست نشانههاى ما را ببريد كه ما با شما شنونده ايم.
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾ پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم.
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾ فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.
""""""""""""""""""""""""""""
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾ (الله) گفت اى موسى خواستهات به تو داده شد
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾ و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم.
در آیات گوناگون قرآن، تناقضاتی آشکار را مشاهده مینمائیم، یکجا موسی تنهائی نزد فرعون میرود و جائی دیگر همراه هارون:
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُواْ بِهَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿اعراف/۱۰۳﴾ آنگاه بعد از آنان موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستاديم ولى آنها به آن كفر ورزيدند پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود.
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ ﴿یونس/۷۵﴾ سپس بعد از آنان موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و سران وى فرستاديم و گردنكشى كردند و گروهى تبهكار بودند.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿هود/۹۶﴾ما موسي را با آيات خود و دليل آشكار فرستاديم.
ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿مومنون/۴۵﴾ سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿غافر/۲۳﴾ ما موسي را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم.
الله هم آیاتش را اینگونه ادامه میدهد:
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ﴿قصص/۳۵﴾ گفت به زودى بازويت را به [وسيله] برادرت نيرومند خواهيم كرد و براى شما هر دو تسلطى قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما به شما دست نخواهند يافتشما و هر كه شما را پيروى كند چيره خواهيد بود.
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى (طه/23)تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم.
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿طه/۲۴﴾ به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است.
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿طه/۲۵﴾ گفت پروردگارا سينهام را گشاده گردان.
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿طه/۲۶﴾ و كارم را براى من آسان ساز.
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿۲۷طه/﴾ و از زبانم گره بگشاى.
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸طه/﴾ [تا] سخنم را بفهمند.
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾ (الله) گفت اى موسى خواستهات به تو داده شد.
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾ و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم.
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿۳۸﴾ هنگامى كه به مادرت آنچه را كه وحى مىشد وحى كرديم.
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿طه/۳۹﴾ كه او را در صندوقچهاى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى (طه/40) آنگاه كه خواهر تو مىرفت و مىگفت آيا شما را بر كسى كه عهدهدار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديدهاش روشن شود و غم نخورد و شخصى را كشتى و تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر آمدى.
(موسی آدم میکشد و الله هم حامی قاتل!)
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿طه/۴۱﴾ و تو را براى خود پروردم.
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿طه/۴۲﴾ تو و برادرت معجزههاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد.
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿طه/۴۳﴾ به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته.
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿طه/۴۴﴾و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد.
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿طه/۴۵﴾ آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند.
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿طه/۴۶﴾ (الله) گفت مترسيد من همراه شمايم مىشنوم و مىبينم.
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿طه/۴۷﴾ پس به سوى او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزهاى آوردهايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد.
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿نازعات/۱۷﴾ به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است
فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى ﴿نازعات/۱۸﴾ و به او بگو: آيا ميخواهي پاكيزه شوي ؟
وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى ﴿نازعات/۱۹﴾ و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى.
نکتهی مهمی که در این داستان مشاهده میگردد این است که هارون در این مدت کجا بود؟ آیا همراه موسی یا نزد مادرش؟ چرا زمانیکه فرعون فرزندان پسر بنی اسرائیل را میکشت، او را نکشته بود؟ موسی به چه وسیله ای از وجود هارون آگاه بود؟
فرضا که میدانست چنین برادری دارد او که از کوچکی در دربار فرعون بود چگونه میدانست که هارون از او بهتر صحبت مینماید؟:
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿قصص/۳۴﴾ و برادرم هارون از من زبانآورتر است پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مىترسم مرا تكذيب كنند.
موسی به الله میگوید که من در آنجا مرتکب گناه شدم و یکی از آنها را کشته ام، میترسم که اگر به مصر برگردم، آنها مرا بکشند.
این درحالی است که او هنگام برانگیخته شدن به پیامبری، همراه زنش روانه ی مصر است:
فَلَمَّا قَضَى مُوسَىالْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿قصص/۲۹﴾ هنگامي كه موسي مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش (از مدين به سوي مصر) حركت كرد از جانب طور آتشي ديد! به خانوادهاش گفت: درنگ كنيد من آتشي ديدم، ميروم شايد خبري براي شما بياورم، يا شعلهاي از آتش، تا با آن گرم شويد.
فرعون در این هنگام چند سال دارد؟ موسی از ابتدای زاده شدن، نزد فرعون است و فرعون او را به پسر خواندگی میپذیرد، پس باید مدتی از ازدواج آنها (فرعون و آسیه) گذشته باشد که از بچه دار شده ناامید شده اند و این مدت، نمی تواند مدت اندکی باشد. موسی ده سال نزد شعیب چوپانی کرده است و در هنگام فرار از مصر جوانی رشیده بوده.
فرعون کیست؟
همانگونه که میدانیم، به پادشاهان مصر فرعون میگفتند. اگر کسی قرآن را بخواند، تصور مینماید که فرعون نام شخصی است ظالم، در صورتی که اینگونه نیست. قرآن بیان مینماید که الله موسی را برای خودش پرورش داد!:
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿طه/۴۱﴾ و تو را براى خود پروردم.
چرا الله به یک نفر قاتل، تا این اندازه محبت دارد؟
ادامه دارد.........
الله به موسی دستور میدهد که نزد فرعون برود:
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿شعرا/۱۰﴾ و هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو.
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿شعرا/۱۱﴾ قوم فرعون آيا پروا ندارند.
موسی به الله میگوید که من یکی از آنها را کشته ام، میترسم اگر به آنجا برگردم، مرا بکشند:
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿قصص/33﴾ گفت پروردگارا من كسى از ايشان را كشتهام مىترسم مرا بكشند.
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿شعرا/۱۴﴾ و آنان را بر من [ادعاى] گناهى هست، لذا مىترسم كه مرا بكشند.
همانگونه که ملاحظه میگردد، معلوم نیست، موسی این جمله را به الله چگونه بیان نموده است! او به الله میگوید، میترسم که مرا تکذیب کنند و دلهره دارم، پس؛ برادرم هارون را نزد آنها بفرست:
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿شعرا/۱۲﴾ گفت پروردگارا مىترسم مرا تكذيب كنند.
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿شعرا/۱۳﴾ و سينهام تنگ مىگردد و زبانم باز نمىشود پس به سوى هارون بفرست.
اما در آیه ی پائین، موسی به الله میگوید که هارون را همراه من بفرست:
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿قصص/۳۴﴾ و برادرم هارون از من زبانآورتر است پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مىترسم مرا تكذيب كنند.
موسی در اینجا میگوید، هارون را وزیر و شریک (در این رسالت) قرار بده و پشت مرا با او محکم گردان، تا دو نفری تورا تسبیح نمائیم:
وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿طه/۲۹﴾ و براى من دستيارى از كسانم قرار ده
هَارُونَ أَخِي ﴿طه/۳۰﴾
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿طه/۳۱﴾ پشتم را به او استوار كن / (و با او پشتوانهام را نيرومند گردان)
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿طه/۳۲﴾ و او را شريك كارم گردان.
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿طه/۳۳﴾ تا تو را فراوان تسبيح گوييم.
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿طه/۳۴﴾ و بسيار به ياد تو باشيم.
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿طه/۳۵﴾ زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى.
در این آیات، الله به موسی میگوید، شما نزد فرعون بروید و به او بگوئید که بنی اسرائیل را همراه ما (به سرزمین مقدس آنها ) بفرست:
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ ﴿۱۵شعرا/﴾ (الله) گفت نه چنين نيست نشانههاى ما را ببريد كه ما با شما شنونده ايم.
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾ پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم.
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾ فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.
""""""""""""""""""""""""""""
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾ (الله) گفت اى موسى خواستهات به تو داده شد
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾ و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم.
در آیات گوناگون قرآن، تناقضاتی آشکار را مشاهده مینمائیم، یکجا موسی تنهائی نزد فرعون میرود و جائی دیگر همراه هارون:
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُواْ بِهَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿اعراف/۱۰۳﴾ آنگاه بعد از آنان موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستاديم ولى آنها به آن كفر ورزيدند پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود.
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ ﴿یونس/۷۵﴾ سپس بعد از آنان موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و سران وى فرستاديم و گردنكشى كردند و گروهى تبهكار بودند.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿هود/۹۶﴾ما موسي را با آيات خود و دليل آشكار فرستاديم.
ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿مومنون/۴۵﴾ سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿غافر/۲۳﴾ ما موسي را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم.
الله هم آیاتش را اینگونه ادامه میدهد:
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ﴿قصص/۳۵﴾ گفت به زودى بازويت را به [وسيله] برادرت نيرومند خواهيم كرد و براى شما هر دو تسلطى قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما به شما دست نخواهند يافتشما و هر كه شما را پيروى كند چيره خواهيد بود.
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى (طه/23)تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم.
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿طه/۲۴﴾ به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است.
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿طه/۲۵﴾ گفت پروردگارا سينهام را گشاده گردان.
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿طه/۲۶﴾ و كارم را براى من آسان ساز.
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿۲۷طه/﴾ و از زبانم گره بگشاى.
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸طه/﴾ [تا] سخنم را بفهمند.
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾ (الله) گفت اى موسى خواستهات به تو داده شد.
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾ و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم.
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿۳۸﴾ هنگامى كه به مادرت آنچه را كه وحى مىشد وحى كرديم.
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿طه/۳۹﴾ كه او را در صندوقچهاى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى (طه/40) آنگاه كه خواهر تو مىرفت و مىگفت آيا شما را بر كسى كه عهدهدار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديدهاش روشن شود و غم نخورد و شخصى را كشتى و تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر آمدى.
(موسی آدم میکشد و الله هم حامی قاتل!)
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿طه/۴۱﴾ و تو را براى خود پروردم.
اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿طه/۴۲﴾ تو و برادرت معجزههاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد.
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿طه/۴۳﴾ به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته.
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿طه/۴۴﴾و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد.
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿طه/۴۵﴾ آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند.
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿طه/۴۶﴾ (الله) گفت مترسيد من همراه شمايم مىشنوم و مىبينم.
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿طه/۴۷﴾ پس به سوى او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزهاى آوردهايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد.
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿نازعات/۱۷﴾ به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است
فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى ﴿نازعات/۱۸﴾ و به او بگو: آيا ميخواهي پاكيزه شوي ؟
وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى ﴿نازعات/۱۹﴾ و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى.
نکتهی مهمی که در این داستان مشاهده میگردد این است که هارون در این مدت کجا بود؟ آیا همراه موسی یا نزد مادرش؟ چرا زمانیکه فرعون فرزندان پسر بنی اسرائیل را میکشت، او را نکشته بود؟ موسی به چه وسیله ای از وجود هارون آگاه بود؟
فرضا که میدانست چنین برادری دارد او که از کوچکی در دربار فرعون بود چگونه میدانست که هارون از او بهتر صحبت مینماید؟:
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿قصص/۳۴﴾ و برادرم هارون از من زبانآورتر است پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مىترسم مرا تكذيب كنند.
موسی به الله میگوید که من در آنجا مرتکب گناه شدم و یکی از آنها را کشته ام، میترسم که اگر به مصر برگردم، آنها مرا بکشند.
این درحالی است که او هنگام برانگیخته شدن به پیامبری، همراه زنش روانه ی مصر است:
فَلَمَّا قَضَى مُوسَىالْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿قصص/۲۹﴾ هنگامي كه موسي مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش (از مدين به سوي مصر) حركت كرد از جانب طور آتشي ديد! به خانوادهاش گفت: درنگ كنيد من آتشي ديدم، ميروم شايد خبري براي شما بياورم، يا شعلهاي از آتش، تا با آن گرم شويد.
فرعون در این هنگام چند سال دارد؟ موسی از ابتدای زاده شدن، نزد فرعون است و فرعون او را به پسر خواندگی میپذیرد، پس باید مدتی از ازدواج آنها (فرعون و آسیه) گذشته باشد که از بچه دار شده ناامید شده اند و این مدت، نمی تواند مدت اندکی باشد. موسی ده سال نزد شعیب چوپانی کرده است و در هنگام فرار از مصر جوانی رشیده بوده.
فرعون کیست؟
همانگونه که میدانیم، به پادشاهان مصر فرعون میگفتند. اگر کسی قرآن را بخواند، تصور مینماید که فرعون نام شخصی است ظالم، در صورتی که اینگونه نیست. قرآن بیان مینماید که الله موسی را برای خودش پرورش داد!:
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿طه/۴۱﴾ و تو را براى خود پروردم.
چرا الله به یک نفر قاتل، تا این اندازه محبت دارد؟
ادامه دارد.........
۲ نظر:
در ادامهی پیام پیشین:
رفتن موسی یا موسی + هارون ممکن است علامت بی دقتی باشد ولی غلط نیست. مثلا من و برادرم به بانک میرویم. به پدرم میگویم: «امروز به بانک رفتم». به مادرم در زمانی دیگر میگویم: «من و برادر به بانک رفتیم». ایندو پادش (تناقض) ندارند. مهم این است که بپرسیم چرا یک بار هر دو را گفته و یک بار خود موسی را؟ البته توجه کنید که یادکرد موسی در هر حال مهمتر است.
«چرا زمانیکه فرعون فرزندان پسر بنی اسرائیل را میکشت، او را نکشته بود؟»
کجا در قرآن گفته است که فرعون همهی فرزندان پسر را کشته است؟ میشده است که آنها که دستشان رسیده و حوصلهشان بوده کشته اند و نه همه را. شاید برخی پنهان شدهاند یا پنهانیده شدهاند. یا شاید هارون پسر نبوده، بلکه مرد شده بوده است.
«موسی به چه وسیله ای از وجود هارون آگاه بود؟»
میتوان گفت که قرآن لازم ندانسته این را بیان کند. زمانی در این بین با برادر خود آشنا شده است. چون کم اهمیت بوده، ذکر نشده است.
سلام
شاید هارون فرزند فرعون یا یکی از همراهان موسی در قصر بوده؟
چون در یک انیمیشن غربی ، دیدم که موسی با هارون در قصر تربیت میشدند.
ارسال یک نظر