ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

جن‌ها: یه دستی به آسمان کشیدیم، نگهبانانش ما رو فراری دادند. (نگاهی طنزآمیز)

جن‌های پیش از پیغمبر اسلام، با رفتن به آسمان آن‌جا را لمس می‌کردند و برمی‌گشتند، به نظر می‌رسد که یک تفریح عادی میان جنیان بود، کسی هم کاری به کار آنها نداشت؛ این تفریح جن‌ها ادامه داشت تا اینکه در حدود 1400 سال پیش، طبق معمول آنها تصمیم گرفتند باز بین خودشان مسابقه‌ی آسمان لمس کنی بگذارند، اما همینکه آنجا رسیدند از داخل آسمان صدای قرآن عجیبی را شنیدند، البته همه‌ی آنها از شنیدن این صدا متحیر شدند، از سوی دیگر بر خلاف همیشه، در آسمان نگهبانانی را یافتند که با شهاب‌سنگ آنها رو دنبال کردند، از آن پس دیگر جنی قادر به لمس آسمان نبود و این مسابقه تمام شد.

البته کاشکی قرآن، جامعه‌ی بشری را از این خبر محیرالعقول بطور کامل آگاه می‌کرد؛ مثلا پاسخ می‌داد که آسمان زبر بود؟ صیقلی بود؟

شفاف بود؟

ولی متأسفانه این کتابی که تمام دانش بشری در آن وجود دارد، انسان را از این موضوع محروم کرده است.

آیه‌ی مربوطه: وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا) / جن/8) و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم.
کل آیات قرآن در این رابطه:

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا(جن 1)/بگو به من وحي شده است كه جمعي از «جن» به سخنانم گوش فرا داده‏اند، سپس گفته‏اند: ما قرآن عجيبي شنيده‏ايم!
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا/ (جن/2) که به راه راست هدايت مي‏كند، لذا ما به آن ايمان آورده‏ايم، و هرگز احدي را شريك پروردگارمان قرار نمي‏دهيم
وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا/ (جن/3) و اينكه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براي خود همسر و فرزندي انتخاب نكرده است.
وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا /(جن/4) و اينكه سفيهان ما درباره الله سخنان ناروا مي‏گفتند.
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا(جن/5) /و اينكه ما گمان مي‏كرديم كه انس و جن هرگز دروغ بر خدا نمي‏بندند.
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (جن( 6 /و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى‏بردند و بر سركشى آنها مى‏افزودند.
وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا /(جن/7) و اينكه آنها گمان كردند همانگونه كه شما گمان مي‏كرديد كه خداوند هرگز كسي را (به نبوت) مبعوث نمی کند.
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا(جن/8) و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم.
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا ) جن/9) /و همانا ما می نشستیم که در مکانی که جایگاه نشستن بود و گوش (به حرفهای داخل آسمان) میدادیم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهاب سنگي را در كمين خود مي‏يابد.
وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا (جن 10 /) وما نمى‏دانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت‏خواسته است.
وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا(جن 11 /) و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن و ما فرقه‏هايى گوناگونيم.
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا/ (جن/12) و ما مى‏دانيم كه هرگز نمى‏توانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد.
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا/ (جن/13) و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى [پاداش] و سختى بيم ندارد.
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا ( جن/14) و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند.
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (جن/15) /ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

تا چند زنم به روی دریاها خشت.

مسلمانان ادعا دارند که دینشان مخالف بت پرستی است و همزمان اعتقاد دارند که خدایشان برای خود در سرزمین عربستان خانه‌ای را بنا نموده است، خانه‌ای که پیامبر وهمی به نام ابراهیم آنرا تعمیر نمود، خدائی که سنگی را به نام حجرالاسود از بهشت در سرزمین عربستان فرو انداخت تا مؤمنان انرا ببوسند، با این اعتقاد که این بوسیدن آنان را به الله نزدیکتر می‌نماید. این دین پیروانش را مجبور می‌نماید در طول عمر خویش لااقل یک‌ بار به سرزمینی که خانه‌ی الله در آن قرار دارد رفته، به دور آن خانه هفت بار بگردند و به ستونی که شیطان را به آن بستند سنگ پرتاب نمایند. الله خدائی است که به پرستش‌کنندگانش دستور می‌دهد روز لااقل پنج 17 بار به سوی خانه‌ای که با نامش درست کرده‌اند خم و راست شوند.

اگر چنین کاری بت‌پرستی نیست، پس بت‌پرستی در دنیا وجود ندارد.

در آسمان گشوده می‌گردد و هشت تا فرشته الله را پائین می‌آورند.


پس الله وزن زیادی ندارد!

وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ(الحاقه/17) فرشتگان در اطراف آسمان قرار مي‏گيرند. و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر بالای همه‌ی آنها حمل مي‏كنند.

تا الله دیده شود:

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ(قیامه/22 ) در چنين روزی چهره‏هايى تازه و خرم باشد.

إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) قیامه/23 ) به پروردگارشان نگاه می‌کنند .

شرح مفصل این موضوع.

رنجنامه‌ی یک مادر.

رنجنامه‌ی یک مادر، مادری که بخاطر فرزندش سختی‌های زیادی کشید، فرزندی که قانون اسلام او را به رسمیت نمی‌شناسد، قانونی که تنها و تنها بخاطر اینکه محمد بتواند با زن پسرخوانده اش ازدواج نماید، وارد اسلام شد، او باز الله را به خدمت گرفت تا بتواند با زینب بنت جحش ازدواج نماید؛ اسلام دوران پیش از خود را دوران جاهلیت می داند، دورانی که قانون پسرخواندگی در میان اعراب رواج داشت .

متن زیر عین این نامه است که با اجازه‌ گرفتن از این مادر مهربان در اینجا می‌گذارم، البته با حذف نام خودش و شوهر مهربانش بهمراه حذف نام پسرشان:

من اصلا نتونستم بخوابم ! دوباره زخم قدیمي سر باز کرده بود و چنان بیرحمانه سر به سوزش برداشته بود که خواب از چشمانم ربود ! سراسر شب بالای سر بهشت نازنینم بیدار نشستم و زمزمه کردم چقدر گرانبهایی تو که من به خاطرت از خيلی آدما گذشتم ! میدونی بهشت من چقدر زیباست ؟؟ موهایی بلند --- و چشمانی به رنگ --- با پوستی به سپیدی برف ! بهشت نازنین درد کشيده من تصویر فرشته ی کوچکیست در قاب یک انسان ! گاهی که به سختی هایی که در سال اول زندگیش کشیده ، فکر می کنم ، دلم میلرزه ! بهشت شباهت عجیبی به --- داره ! هیچ کس فکر نمیکنه که بچه بیولوژیکی ما نیست ! نمیدونم چرا دیشب انقدر راحت همه چیزو به تو گفتم ! من معمولا به راحتی با کسی حرف نمیزنم ! عذر خواهی دوباره منو به ....... ! بهت قول ميدم که..... ! تو باور ميکنی من هر روز و همیشه پاهای کوچولوي بچه هامو میبوسم و قربون صدقه اشون میرم !! بهشت من میخنده و میگه مامان نکن و بعد از خنده ریسه میره ! توی دلم خونه ! خون که اگر روزی بفهمه من نقشی در به دنیا آوردنش نداشتم !!دکترای روانشناس میگفتن که قبل از اینکه مدرسه بره بهش بگین که من نذاشتم ! بهشت نازنین من از بچه هایی که توی پرورشگاهن و پدر مادر ندارن متنفره و این یعني که ضمیر ناخوداگاهش داره بهش میگه که در کودکي چه اتفاقی براش افتاده !برای همینه که از بچه هایی که پدر و مادراشون مثل والدين بیولوژیکی خودش نامهربون و بی احساسن ، متنفره !!دعا کن که من صبور باشم و منطقي ! برام دعا کن که دخترم زمانی احساس منو برای انجام اینکار درک کنه ! زندگی من و --- و --- دو سال دستخوش بازیهای عجیب قصه بهشت شد ! خدا کنه بهشت من خیلي خوشبخت و موفق بشه تا من پیش وجدانم سر افکنده و خجل نباشم !

این مطلب(متن رفرنس شده ی زیر) را به دوست خوبم ا م و همسر مهربانش و ا تقدیم می‌نمایم، پدر و مادری که بخاطر دخترشان بهشت کوچولو از همه چیزشان گذشتند. والدینی مهربان که بهشت کوچولو را به فرزندی پذیرفتند و در این راه، سختیهای زیادی را چه از جانب نظام قضائی جمهوری اسلامی و چه از جانب خانواده تحمل کردند ، خانواده‌ای که به امور غیر اخلاقی این دین پایبند هستند. ارزش کار این عزیزان زمانی آشکار می‌گردد که دانسته شود خود نیز دارای فرزند هستند.

برای دیدن متن اینجا را کلیک نمائید.


۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

عجب خدای بی‌نزاکتی! الله: مریم فرجش را حفظ کرد و ما در فرج او دمیدیم.

 قرآن کریم: ما از روح خویش در آلت مریم دمیدیم!
   نطفه‌ی تمام انسانها از درآمیختن اسپرم مرد و تخمک زن بوجود می‌آید که در حالت طبیعی اسپرم مردان از راه واژن وارد رحم زنان می‌گردد، اما در این مورد یک استثنا وجود دارد، زایش عیسی بدون پدر، اما چگونه؟ قرآن کریم به این معما پاسخ می‌دهد:
الله برای اینکه تأکید نماید، مریم بدون تماس جنسی حامله شد، بیان می‌کند که او فرجش را حفظ کرد.
     فرج  در زبان عربی به سَوآت (1) (آلت تناسلی) گفته می‌شود. این الله باز بی‌نزاکتی را تکمیل می‌نماید و بیان می‌کند که ما در آنجایش دمیدیم و در نتیجه از این دمیدن ما عیسی درست شد:
     وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (تحریم/12) مريم دختر عمران، همان كسى كه فرجش(آلت تناسلی‌اش) حفظ کرد و ما از روح خود در آن(فرج) دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌هاى او را تأیید نمود و از فرمان‌بران بود.
     در اینجا از ضمیر فیه استفاده شده که به فرج بر می‌گردد، یعنی الله در فرج او دمید.البته به نظر می‌رسد که الله متوجه این اشتباه شرم‌آور خویش شده باشد و در این آیه از واژه‌ی فیها استفاده نموده است که به شخص مریم برمی‌گردد ولی ظاهرا رسول الله فراموش کردند که این آیه را منسوخ نمایند:
     وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء/91) و آن (مریم)كه فرج خود را حفظ کرد و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان نشانه‌ای قرار داديم.

به نظر می‌رسد که اساس این داستان از ادیان ایرانی وارد مسیحیت شده است.
================================
(1) والفَرْجُ شِوارُ الرجل والمرأَة، والجمع فُرُوج.
والفَرْجُ
 اسم لجمع سَوآت الرجال والنساء والفِتْيان وما حَوالَيْها، كله فَرْج،وكذلك من الدَّوابِّ ونحوها من الخَلْق.
قاموس محیط: والفَرْجُ: العَوْرَةُ، والثَّغْرُ، ومَوْضِعُ المَخافَةِ، وما بين رِجْلَي الفَرَسِ، وكُورةٌ بالمُوْصِلِ، وطَريقٌ عندَ أُضاخَ.
وفي حديث أَبي جعفر الأَنصاري: فَمَلأْتُ ما بين فُروجي، جمع فَرْجٍ، وهو ما بين الرجلين. يقال للفرس: مَلأَ فَرْجَه وفُرُوجَه إِذا عَدا وأَسْرَع به.
وسُمِّي فَرْجُ المرأَة والرجل فَرْجاً لأَنه بين الرِّجْلين.


۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

تناقضات قرآن در بیان صفات جهنم و غذای جهنمیان

   در بیان شدت آتش جهنم همین بس که گفته می‌شود شدت آتش دنیا یک هفتادم آتش جهنم است، در این باره هم در منابع اهل سنت حدیث وجود دارد و در منابع شیعه:
     امام صادق: ان نارکم هذه جزء من سبعین جزء من نار جهنم و قد اطفئت سبعین مرة بالماء ثم التهبت و لو ذلک مااستطاع آدمی ان یطیقها (تفسیر الصافی فیض کاشانی/جلد 5/ صفحه128). همانا این آتش شما(آتش دنیا) یک جزء از هفتاد جزء آتش جهنم است و هفتاد بار با آب خاموش شده است سپس شعله ور گردید، و اگر چنین نبود انسان قادر به خاموش کردن آن نبود و از منابع اهل سنت.
   از قول محمد: ناركم هذه‌ جزء من سبعین جزء من النار جهنم  وضربت بماء البحر مرتین ولولا ما جعل الله‌ فیها منفعة لأحد (دورالمنثور سیوطی/ جلد 1 / صفحه 36). این اتش یک هفتادم آتش جهنم است که دوبار در آب دریا فرو برده شده و اگر الله چنین نمی‌کرد برای کسی فایده‌ای نداشت.
    قرآن پس از اینکه بهشت مورد ادعای خود را وصف می‌نماید، شروع به وصف جایگاه اصحاب شمال می‌کند، الله بیان می‌نماید که این گروه در میان باد گرم و آب داغ قرار دارند:
فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ (واقعه/42) در [ميان] باد گرم و آب داغ.
     جالب است که در جهنم هم سایه وجود دارد، سایه زمانی پدیدار خواهد بود که منبع نوری در بالا قرار داشته باشد، این سایه حاصل کدامین منبع نور و گرماست، جای پرسش دارد! سایه ی یاد شده حاصل دودی است تار و سیاه، این دود احتمالا از جهنم برمی‌خیزد؛ جای تعجب است که چگونه منبع گرما و نور، خود تولید سایه می‌نماید؟!:
وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ (واقعه/43) و سايه‌‏اى از دود تار.
     الله دوباره از شدت جهنم کم می‌کند تا جائیکه بیان می‌نماید در آنجا هوا نه خنک است و نه متعادل باب طبع، احتمالا محمد تحت تأثیر هوای داغی که در عربستان می‌وزید این را بیان نموده است، زیرا با سایر صفاتی که از جهنم بیان می‌شود کاملا ناخواناست:
لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ (واقعه/44) نه خنك و نه خوش.
    قرآن می‌گوید: "غذای اهل جهنم، درختی است بنام زقوم" (کاکتوس)، البته این بوته ظاهرا در مناطق عربستان روئیده می‌شد و مزه‌ی آن بسیار تلخ می‌باشد؛ این درخت یا بوته چگونه در میان آتش جهنم رشد می‌نماید، پرسشی است که احتمالا خواهند گفت: با قدرت الله!:
لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (واقعه/52) قطعا از درختى كه از کاکتوس است‏ خواهيد خورد.
فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (واقعه/52) و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
و یا در اینجا دوباره از همین درخت یاد می‌نماید که غذای جهنمیان است:
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (دخان/43) همانا درخت کاکتوس.
طَعَامُ الْأَثِيمِ (دخان/44) خورک گناه پيشه است.
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (دخان/45) چون مس گداخته در شكمها می‌گذارند.
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا  (کهف/29) و  بگو  "حق از پروردگارتان است" پس هر كه (الله) بخواهد پس(او) ایمان آورد و هر كه بخواهد کافر شود، كه ما براى ستمگران آتشى آماده كرده‌ایم كه سراپرده‌هایش آنان را در بر می‌گیرد و اگر فریادرسى بجویند، به آبى مانند مس گداخته كه چهره‌ها را برشته می‌کند یاری می‌شوند؛ وای! چه نوشیدنی بدی و چه جایگاه زشتی! شرح قضا و قدر
مس گداخته شده؟!
ضد و نقیض گوئی قرآن درباره‌ی صفت این درخت ادامه دارد:
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (دخان/46) همانند جوشش آب داغ.
    اما الله دچار فراموشکاری شده و بیان می‌نماید که برای آنان تنها خوردنی که وجود دارد، آبی است جاری شده از زخم فاسد شده و شامل چرک‌های آن زخم با ترکیبات خون است که از آن بعنوان غسلین یاد می‌شود:
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ (الحاقه/36) و خوراكى جز چركابه ندارد.
    الله دوباره فراموش کرده است که قبلا بیان نموده است که آتش جهنم بسیار داغ است و طبق همان حدیثی که در ابتدا بیان شد، این آتش 70 بار از آتش دنیا سوزناکتر می‌باشد، جالب اینکه در آنجا آب هم بخار نمی‌شود و همچنان داغ باقی می‌ماند:
فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (واقعه/54) و روى آن از آب جوش می‌نوشند.
و الله دچار فراموشکاری شده و باز در همین سوره دوباره سخنش را تکرار می‌نماید:‌
فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ (واقعه/93) پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد.
     هنگامی که شتر تشنه می‌گردد، آب زیادی را می‌نوشد؛ الله هم تنها مثالی که به ذهنش رسیده، قیاس تشنگی جهنمیان با شتر تشنه است:
فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (وافعه/55) [مانند] نوشيدن اشتران تشنه.
هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (واقعه/56) اين است پذيرايى آنان در روز جزا.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

الله: من انسانها را تنها برای بندگی کردن آفریدم.

الله بیان نموده است که هدف از پیدایش انسان و همچنین جن‌ها پرستش من می‌باشد، او برای این کار از سیاست تطمیع و تنبیه(چماق و هویج) استفاده نموده است، با وعده‌ی بهشت آنان را تطمیع می‌نماید و با هشدار نسبت به جهنم، انسانها و همچنین جنیان را از انکار وجود الله و محمد بعنوان پیامبر این خدا باز می‌دارد.

قرآن می گوید که انسانها باید در روز قیامت حساب پس دهند و همه یا اهل جهنم هستند و یا اهل بهشت، در این میان حد وسطی در نظر نگرفته است، ممکن است با یک تسبیح گفتن شما وارد بهشت شوید و اگر همین کار ثواب را انجام نداده باشید روانه‌ی جهنم خواهی شد. در این مبحث به کیفیت شکنجه‌(عذاب) دادن الله پرداخته خواهد شد، شکنجه‌ای که از آن بعنوان شکنجه( عذاب) جهنم یاد می‌نمایند؛ اما آیا مجازات با تخلف همسنگ است؟

الله می گوید:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/56) و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.

پس هدف تنها پرستش است؛ اما پرسش:

این چه خدائی است که موجوداتی را خلق می‌نماید، خودش هم با ایما و اشاره با دیگران سخن می‌گوید و خود را در میان پیامبران پنهان می‌کند، سپس کسانیکه در مورد وجود او و سخنانی که به او نسبت می‌دهند، شک کنند را روانه‌ی جهنم می‌گرداند!

آیا خدا از اینکه دیگران او را بپرستند خوشحال می‌شود؟

جالب است بیان می‌کند، ما از کسی روزی دادن و کمک کردن به دیگران و نیازمندان را نمی‎خواهیم، یعنی از دید جناب باریتعالی کمک به دیگران وظیفه‌ای نیست که او بر عهده‌ی کسی گذاشته باشد، یکی نیست به این الله بگوید: پس این همه ملل گرسنه را برای چه آفریدی؟ برای اینکه جزع و فزع کنند و تو را با حالت خواری بپرستند؟
در ادامه بیان می‌نماید که من خود روزی دهنده هستم:

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (ذاریات/57) همانا الله است که خود روزى دهنده‌ی نيرومند استوار است.

در اینجا فرض را بر این می‌گذاریم، کسانیکه از پرستش او خودداری کنند سوختن حقشان است. آیا در اینجا جرم با مجازات هم‌سنگ است؟

آیا منطقی است کسی که تنها یک کار نیک(از دید الله) انجام داده باشد وارد بهشت شود و فردی مشابه با انجام ندادن همان کار نیک در جهنم بسوزد؟

آیا پذیرفتنی است، کسی که به دیگران کمک می‌نماید ولی وجود الله را باور ندارد و یا خدائی غیر از الله را قبول دارد در جهنم باشد، اما کسیکه بزرگترین جنایات را انجام داده باشد و برای الله شریکی قائل نباشد در بهشت باشد؟:

إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا (نساء/48) همانا الله شرک به خودش را نمى‏بخشد و غير از آن براى هر كه بخواهد مى‏بخشد و هر كسی که به الله شریک قائل شود به يقين گناه بزرگی با دروغ (شریک برای الله قائل شدن)بدست آورده است.

در این آیه الله می گوید که من همه ی گناهان را می بخشم غیر از شرک، یعنی مال مردم خوردن و جنایت علیه بشریت کردن و ... را هم می بخشد، اما اگر کسی الله را قبول نکرد نمی بخشد!

در اینجا باز مسئله را بر خود سخت‌تر می‌کنیم؛ آیا منطقی است کسی که یک عمر(مثلا 70 سال) از بندگی الله خودداری کند باید تا ابد بسوزد؟

آیا منطقی است کسی که یک عمر از بندگی و پرستش الله خودداری کند و در آخر عمر لا اله الا الله بگوید وارد بهشت شود:

امام صادق: به مردگان خود لا اله الا الله تلقين كنيد، زيرا همانا كسى كه آخرين سخنش لا اله الا الله باشد، وارد بهشت مى گردد.(کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق)

یعنی هر جنایتکاری که آخرین سنخش لا اله الا الله باشد بهشتی است(مانند صدام حسین)!

پرسش دیگری که به ذهن می‌رسد این است:

آیا نوزادان و کودکان مسلمان وارد بهشت می‌شوند؟

نوزادان و کودکان غیر مسلمان چگونه؟

سرنوشت دیوانگان چگونه است؟

کرو لال‌ها چطور؟

کسانی مانند اسکیموها و ساکنان مناطقی که از پیامبران ادعائی ادیان سامی هیچ خبر و اطلاعی ندارند، سرنوشتشان چگونه است؟

چرا الله از انسانها اراده را سلب نموده است؟

البته برخی از مسلمانان این گروه را اهل فتره می‌نامند و بیان می‌نمایند که الله برای انان رد قیامت دنیائی دیگر را برگزار می‌نماید! این گروه برای سخنانشان دلیلی ندارند.

اما آنچه که از برخی از احادیث برمی‌آید این است: الله به آنان می‌گوید که وارد جهنم شوید، اگر وارد شدند، فرشتگان الله آنان را می‌گیرند؛ زیرا به فرمان الله گوش دادند و اگر وارد نشدند، الله خود آنها را وارد جهنم می‌کند، زیرا به دستور الله گوش ندادند.(مسند امام احمد - ابوسعيد خدری)!!! اما برای این ادعا مستند قرآنی وجود ندارد.

ادامه دارد........

Translate

بايگانی وبلاگ