تا رسیدن به دموکراسی چه اندازه فاصله داریم، چه عاملی مانع از رسیدن ما به مردمسالاری است، چرا با اینکه حدود یک قرن است برای رسیدن به آزادی مبارزه مینمائیم اما هربار نتیجهای که بدست آوردیم بدتر از گذشته بود؟ عامل اصلی این ناکامی چیست؟ قطع به یقین جائی از جهانبینی ما ایراد دارد که ما را نه تنها به خواستههایمان نمیرساند، بلکه هر بار از رسیدن به آن دورتر مینماید.
در این مورد هر کس نظر و دیدگاهی دارد پس اجازه دهید که من هم دیدگاهم را بیان نمایم، ما از جمله مللی هستیم که دین و افکار مرتبط با آن در ما ریشه دوانیده است، از افکار میترائی گرفته تا زرتشتی؛ شدت این افکار در ما به اندازهای است که گفته میشود دین مسیحیت هم آمیختهای از دین میترائی با یهودیت میباشد، قطع به یقین در شکلگیری دین یهودیت ما نیر سهم داریم، وجود قبر بسیاری از بزرگان یهود که از آنان به عنوان پیامبر یاد میشود در ایران خود دلیلی است بر این مدعا، بعلاوه احترام گذاشتن کوروش به یهودیان و نجات آنان از دست دشمنانشان را نیز باید در این چارچوب دید.
تأثیر زرتشتیت بر اسلام غیر قابل انکار است، در ساخت خانهی کعبه ملاحظات خورشیدی در نظر گرفته شده است که نمیتواند اتفاقی باشد،همچنین تشابه عجیبی بین روایت قرآن از داستان پیدایش جهان با روایت زرتشت وجود دارد روایاتی مانند اعتقاد به وجود برجها در آسمان یا تشابه این دو دین در روایت پیدایش زمین و اعتقاد به اینکه اهریمنان به آسمان حمله میکنند به صورت عجیبی با داستان حملهی جنها به آسمان به قصد استراق سمع و پرتاب شهاب سنگ از سوی الله برای دفاع از آسمان شباهت دارد(این داستان در سورهی جن وجود دارد و برای دانستن آن کلیک نمائید)؛ و همچنین احتمال ایرانی بودن ابراهیم و دهها دلیل دیگر مانند تشابه اعتقاد به منجی(سوشیانس و مهدویت).
شاید دلیل اصلی مقاومت ابتدائی ایرانیان و سپس پذیرش اسلام را باید در همین نکته جستجو کرد، ایرانیان پس از آشنائی با اسلام مشاهده نمودند که بسیاری از تعلیمات این دین در واقع اعتقادات آنان نیز هست، زیرا ملتی که از پشتوانهی فرهنگی قوی برخوردار باشد فرهنگی را میپذیرد که فرهنگ خویش را در آن ببیند؛ بنابراین دین در حافظهی تاریخی و ناخودآگاه ما ایرانیان رسوب نموده است، رسوبی که خود را در قالب فرهنگ اسلامی نشان داده است، متأسفانه روشنفکران ما خواسته یا ناخواسته تنها به بیان جنبههائی از دین پرداختهاند که چیزی جز سوی زیبای آن نیست، دین اسلام دارای دو جنبهی کاملا متضاد میباشد، جنبهی زیبای آن مانند نیکی، برادری و برابری انسانها(1) و جنبهی اهریمنی آن مانند تمامیت خواهی روحانیون، خودبزرگ بینی، دانشمند(عالم) خواندن خویش، همچنین اگر به مردم ما گفته شود که اسلام مجوز تجاوز جنسی را میدهد، قطعا خواهند گفت که چنین سخنانی درست نیست در صورتی که قرآن به صراحت چنین مجوزی را داده است؛ از همه مهمتر اعتقاد به اینکه دستورات یاد شده از سوی خدا و ازلی میباشند که در هیچ برههای از زمان قابل تغییر نیستند، همین دستورات و اعتقادات هستند که با اساس حکومت مردم بر مردم در تضاد است، بر طبق دستورات دین اسلام، مسلمانان از کسی باید به عنوان اولیالامر پیروی نمایند که تابع روش محمد ابن عبدالله و سخنانی که او ادعا دارد سخنان خدائی به نام الله میباشد(قرآن) باشند؛ این دین انسانها را به دو دستهی پیروان الله و کافرانی تقسیم نموده است که "کالانعام" هستند و از حقوق پائینتری نسبت به مسلمان برخوردار میباشند، همین موضوع کافی است که اولین اصل دمکراسی یعنی یکسان بودن تمامی شهروندان جامعه نقض گردد، موضوع دیگری که در اسلام مشاهده مینمائیم ستم مضاعفی است که به زنان میگردد، از دید قوانین اسلام هیچ زنی نمیتواند اولی الامر باشد زیرا "الرجال قوامون علی النساء....".
از آنجائیکه مذهب غالب بر کشور ما شیعه میباشد در این مذهب علاوه بر موارد یاد شدهی مشترکی به با اهل سنت دارد، مورد لزوم تبعیت از فردی به عنوان مرجع تقلید نیز وجود دارد، فرد شیعی مکلف به تحقیق و استخراج احکام دینی از منابع آن نیست، او باید 20% از مالش را به همین آخوند مرجع بدهد تا به جای او در دین تفکر نماید و احکام مذهب را از وی بیاموزد(مقلد وی باشد)، در این جامعه افراد در سه دستهی مرجع، مجتهد و مقلد تقسیم میشوند.
با نگاهی به تمامی حرکت آزادیخواهانهی 100 سال اخیر ایران، رد پای آخوند را در تمامی این مبارزات مشاهده مینمائیم، از میرزای شیرازی با فتوای معروف تحریم توتون و تنباکو گرفته تا شیخ فضل الله نوری و آیت الله کاشانی و خمینی، آن چیزی که در همهی این آخوندها به صورت مشترک مشاهده مینمائیم کوششی است که آنان برای جهت دادن به اعتراضات مردمی از خود نشان میدادند، در این 100 سال مبارزه تنها قیامی که پیروز شد همین انقلاب سال 57 بود، حرکتی که ملیگرایان در آن نقش رهبری داشتند، منظور از رهبری در اینجا جهت دادن انقلاب است، آنان با دست خویش خمینی را بزرگ کردند و با تشویق او به رفتن به فرانسه، رهبری حرکت مردم را در دست او گذاشتند، سخنان خمینی پیش از آمدن به ایران خود بهترین دلیل این مدعاست، البته افسوس که در افکار و نوشتههای اسلامی خمینی هیچ گونه کنکاشی نکردند، خمینی هم با تکیه بر اصل "تقیه" زیر تمامی آنچه که گفته بود را زد و رژیمی تمامیت خواه با بهرهگیری از دستورات اسلام پایهریزی نمود؛ دستوراتی که با اهمال روشنفکران کشور بخشی گشته از فرهنگ ایرانیان.
رژیم حاکم بر کشور ما با همین ابزار به حکومت ننگین و ضد مردمی خویش ادامه میدهد، متأسفانه مبارزان مدنی و دمکراسی خواه کشور نه تنها به مبارزه با این ابزار حکومتی نمیپردازند بلکه سعی در تحکیم آن از راه قرائت جدید را دارند؛ آنچه که مسلم است دین اسلام ملغمهای است از خرافه با دستورات به ظاهرا تربیتی شیرین، چیزی که هر انسان عاقلی آن را قبول دارد، سخنانی مانند لزوم احترام به پدر و مادر و بد بودن کارهای بد و همچنین دستورات جنایت بار؛ کدام انسان که اندکی به اصول انسانی اعتقاد داشته باشد معتقد است که میتوان مخالف آنچه که اسلام او را خدا مینامد را باید کشت، چرا نقد همه آزاد باشد اما نقد خود محمد تابو؟ چرا نگاه طنز و نقد فکاهی همه آزاد باشد اما نقد کسانی که آنها را قدیس مینامند مستوجب مرگ میگردد؟ چرا باید قانون مدنی ما برگرفته از دستورات نزدیک به 1400 سال پیش باشد؟ آیا ستمی آشکار که در این قوانین وجود دارد را نمیبینند؟
آیا منطقی است که سخنان و دستورات محمد را حقیقتی ابدی دانست و همزمان معتقد بود که دین از سیاست جداست؟ چگونه با پارادوکس ایجاد شده کنار خواهی آمد؟ آیا بجا و منطقی است که دینداران همچنان مغز کودکان بیگناه ما را از خرافه و تعصب پر نمایند و کسی هم به آنان نگوید که چنین کاری در واقع جنایت علیه بشریت است، البته این مورد شامل تنها اسلام نیست بلکه مجبور کردن کودکان به پذیرش دین از سوی هر مکتبی باشد اقدامی است جنایتکارانه که با ادعای ایمانی که در همین ادیان وجود دارد در تضاد است.
پس برای رسیدن به دموکراسی راهی جز نقد اسلام و شکستن تابوهای اسلامی که در واقع پوششی هستند برای جنایت در کشور ما وجود ندارد، ذات تمامی ادیان بر مبنای تمامیت خواهی و خودبزرگ بینی بنا نهاده شده است، موضوعی که در طول تاریخ، کشور ما را آزرده کرده است؛ از موبدان زرتشتی گرفته تا آخوندهای مسلمان همگی خود را تافتهی جدا بافته القا مینامیدند؛ پس برای نجات میهن از دست آنان راهی جز گرفتن ابزارهای این جنایات و نقد آزادانهی همین ابزار وجود ندارد.
====================================
(1)
این جنبه از اسلام در آیات مکی قرآن هویداست.
۱۲ نظر:
شبکه ی تلویزیونی اسلامی کلمه همه روزه در ساعات 1430 و 2030 به صورت زنده برنامه ه جالبی دار، لطفا از آن دیدن فرمائید:
هاتبرد 11642 عمودي
Hotbird
3/4
11642
Vertical
27500
=======================
عربسات 11585 عمودي
Arabsat (Eurobird 2)
3/4
11585
Vertical
27500
سلام خدمت شما انسان بزرگ
مطلب بسیار خوب و قابل توجه ای بود-
از خواننده های قدیمی این وبلاگ هستم و یه پیشنهاد داشتم, نه نظرم وقتشه که یک دستی به سر و رو و قالب این وبلاگ کشیده بشه و آرشیو مطالب هم راحت تر در دسترس باشه- تا اونجایی که من میدونم این وبلاگ کامل ترین مطالب رو در نقد اسلام داره و میتونه مخاطبانی به مراتب بیشتر از الان داشته باشه, اگه قالب وبلاگ و سیستم ثبت نظر تغییر کنه میتونه بسیار توی جذب مخاطب ناثیر داشته باشه.
پیروز باشی و موفق
فرزاد
فرزاد گرامی، درود بر شما!
از ابزار محبت شما سپاسگزارم.
در مورد پیشنهاد شما راستش من قالب ساده رو خیلی دوست دارم و فکر می کنم که خواننده دچار سردرگمی نمیشه، بیشتر مطالب مهم رو هم در بالای صفحه قرار دادم؛ در مورد نظرات، اگه پیشنهاد مشخصی مد نظر شماست خوشحال خواهم شد که بیان فرمائید.
فكر مي كنم در دنياي دموكرات شما بايد تحمل نقد راداشته باشيد با اين مقدمه مي خواهم بگويم كه شما به احتمال خيلي زياد از اسلام چيزي نمي دانيد . شما خودتان بگوييد چطور مي شود اينهمه دانشمندان ازبوعلي سينا ،فارابي ملاصدراو... همه راانكار وهمه رانادان دانست يعني همه اين دانشمندان كه به دانشمندان وفلاسفه غرب ازعلومشان استفاده ها كرده اند چيزي نمي دانستند؟
آيا كساني مثل علامه حسن زاده كه به هجده علم تسلط دارد ودانشگاههاي آلمان وخيلي از كشور هاي اروپايي ازايشان براي تدريس نجوم درسطوح خيلي عالي دعوت كرده اندوزيج نجومي هزار ساله دارند(اگر متخصص باشيد مي دانيد كه من چه ميگويم)هيچ چيز متوجه نيستند و چطور اكنون درسايتهاي غربي ويهودي دارند جز به جز بحارالانوار را مطالعه وتفسير مي كنند(كه درصورت دروغ بودن نيازي به يك كار عبث نيست) آنوقت من وشما كه چيز زيادي
نمي دانيم بياييم اظهار فضل كنيم؟ من قصدم توهين نيست چون اسلام دين توهين نيست ولي اگر برخلاف نظر من ،شما انسان با سوادي هستيد وچيزي در چنته داريد چرا نمي آييد يك مناظره ترتيب نمي دهيد كه فرضا من وامثال من اگر دراشتباه هستيم متوجه شويم ؟
هميشه گفته اند كه يك طرفه به قاضي رفتن درست نيست واميدوارم كه حداقل كمي از كتب اسلامي اعم ازهر فرقه رامطالعه بعد اظهار نظر كنيد ودر آخر اگر شما يك دين ستيز باشد(به هر نيتي وهردليلي اعم از سياسي يا غيره)
صحبت باشما وبحث با شما كاري است بيهوده چون شما اصل اول دموكراسي كه تابع جمع بودن رابا توهين به دين هاي
آسماني كه همه مظهر دموكراسي اند(اعم از اسلام ، يهود،مسيحي و..)نقض كرده ايد وتقريبا چند ميليارد انسان را به نفهمي متهم كرده ايد كه با اصول دموكراسي مغاير است فكر ميكنم بايد بيشتر فكر كنيد وبخاطرمقاصد خاص به شعور اين همه انسان توهين نكنيد
شايد كه كمي فكر كنيد
جناب ناشناس مؤمن به الله و باور به سخنان محمد!
به رغم اینکه قیافهای مؤدبانه گرفتهاید، سخنانتان پر از تناقض است؛ از نوشته هایتان واضح است که حرفی برای گفتن ندارید.
از یک سو خواهان گفتگو هستید و از سوی دیگر گفتگو با من نوعی مخالف را کاری بیهود میدانید!
در مورد اینکه چرا دانشمندانی از کشورهای اسلامی در قرنها پیش ظهور کردهاند خدمتتان عرض کنم که دلیلش را باید در ستم برادران اهل کتایتان در قرون وسطی جست، دانش و ترقی امری است رقابتی؛ چرا الان که اروپا از یوغ استیلای دین رها شده هیچ علمی از جهان اسلام سر نزده است، نه الان بلکه پس از قرون وسطی هیچ علمی از این دیار نیامده است(اندیشه کن).
در مورد کسانی مانند ابن سینا خوب به این شعر ایشان توجه فرما.
لطفا نظر ایشان را در مورد شراب بخوان، قطعا با ملاک قرآن ایشان کافر به یکی از آیات این دین هستند:
شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
حلال گشت به فتوای عقل بر دانا
حرام گشت به فتوای شرع بر نادان
--------------------------
در مورد مجلسی باید خدمتتان عرض کنم که ایشان از شاهکارهای تکامل در زمینه ی خرافه هستند، سری به حلیه المتقین ایشان بزنید.
ثاز طرف ناشناسی دیگر
جناب آقای ناشناس
یک: شما که از اسلام زیاد می دانید به ما هم بگویید تا ما هم بدانیم اینکه به جز این همه گفته ها که عالمان دینی گفتند باز هم چیزی برای گفتن داید؟ ما که همه را دیدیم و چیزی برای افتخار نیافتیم.
دوم: من هم پیش تر همانند شما مومن به دین بودم. مسلمان، آن هم از نوع دوازده امامی. اما همانند تمامشان شناسنامه ای و نه تحقیقی و مطالعه ای. در اوایل بیداری ام و زمانی که مطالعاتم و دغدغه هایم در ابتدای راه بود،پرسش هایی اینچنین برایم ایجاد می شد. برخی را خود می یافتم و برخی را دیگران می آموختند.
اما دانشمندان و مفاخر علمی و ادبی و هنری و سیاسی و غیره که مسلمان بودند، آیا اسلام به آنها اعتبار داد یا آنها به اسلام؟
ایشان نابغه هایی بودند که در زمان حکومت اسلام زیسته اند و علم و هنر و سیاست خود را در این ظرف پرورش داده اند که اگر در زمانی دیگر یا سرزمینی دگر می زیستند، در ظرف آن زمان و آن مکان ارائه می دادند.
مثال می زنم تا روشن تر شود: فلاسفه یونان باستان که در دانش فلسفه نه تنها از همتایان ایرانی خود که از همتایان خود در همه جای جهان پیشرو تر و قوی تر بودند و با گذشت هزاران سال هنوز هم کمتر کسی یارای رقابت با دانش آنها را دارد.
ایشان نه تنها مسلمان که حتی مسیحی و یهودی هم نبودندبلکه یا خدایان سمبلیک را می پرستیدند و یا بی دین بودند. درضمن بسیاری از اینانی که نام بردی، بسیاری از گفته های ادیان را به چالش کشیده اند از ابن سینا گرفته تا خیام که یکی از ندانم گرای تاریخی به حساب می آید. یا فردوسی که سروده هایش علاقه او به ادیان پیشین ایرانیان را نشان می دهد. و هیچ جایی از اسلام نام نبرده. خلاصه اینکه این افراد بوده اند که به کشورها، ادیان، باورها و ... اعتبار و هویت داده اند و نه ادیان به افراد.
در مورد دین اسلام این محمد بوده که اسلام را آفریده و کسانی مانند عمر، ابوبکر و علی و دیگران در طول تاریخ به آن شاخ و برگ داده و آنرا پرورانده اند و نه برعکس. این موضوع در مورد تمام ادیان و کیش ها و آیین ها درست است. مثلا قوانین کمبوجیه، فلسفه کنفسیوس، کیش بودا و زرتشت و حتی در خصوص باورهای و ادیان ابتدایی.
اگر نمی خواهی کورکورانه زندگی کنی یکی از نخستین کارهایی که باید انجام دهی مطالعه است. آنهم نه یکسویه بلکه ادیان و باورهای دیگر و همچنین تاریخ ادیان است البته روشنگری زحمت دارد.
در مورد مناظره هم خواهش می کنم صادق باش . مسلمانان به ویژه شیعه بحث با همدیگر را تحمل نمی کنند چه رسد به مناظره با ادیان دیگر یا حتی بی دینها.
ماجرای سروش که یک مسلمان شیعه است نمونه ای بارز است که چطور تا حد مرگ تحدید شد. نیازی به مناظره نیست اگر در توان هست بدون یانکه کلی گویی شود ، پاسخ بسیاری از این پرسش هایی که ایجاد شده را بدهید.
چقدر راحت مطالب کذبی رو بیان کردید
وای بر شما
از خدا بترسید
سعی شما در رسیدن به دموکراسی خوبه ولی مسیرتون اشتباهه .
مثلا آیا کمونیست ها هم ؛ دین ومذهبشون باعث شد که دموکراسی نداشته باشند؟!
اولی الامر در اسلام عیب است ولی در انگلستان که 160 سال پیش آزادی بیان و چاپ داده شده ، سیستم پادشاهی و... مشکلی برای دموکراسی پیش نمی آورد؟!
در مورد حکومت زن ها هم ، فقط یکی از دلایلش که برای روشن شدن مطلب کافیست: زن ها موجودات احساساتی هستند و طبیعی است که در برخی شرایط حساس که احساسات خانم ها گل کند ، آنها نمی توانند تصمیم عقلانی بگیرند...
در مورد زمان پیامبر و مطالبی هم که اشاره کردید ، خیلی راه رو اشتباه رفتید .
اینکه حضرت ابراهیم کجایی بوده و در قدیم مردم خرافاتی بوند ؛ باید بگم که همه جای دنیا در قدیم مردم ممکن بود دارای عقاید مذهبی و یا غیر مذهبی و خرافاتی باشند و همین الان هم خیلی ها هستند از سرخپوست ها گرفته تا تبتی ها ، پس اینطور نیست که صرفا و یا بیشتر در ایران بوده باشد ...
در زمان پیامبر اسلام(ص) خرافه پرستی بیداد می کرده مثلا :
-دختران خود را زنده بگور می کردند گاو هم نمی آید بچه خوش را زنده بگور کند که اینها می کردند
(فکر نکنید که الانی ها دیگه اینکار ها را نمی کنندها ، روسیه که میاد سقط جنین را قانونی می کنه ، اون بچه ای که در شکم مادرش داره دست و پا تکون میدهد هم انسان زنده است)
-اگه در بیابان گم می شدند ، پیراهنشون رو در میاوردند برعکس تن می کردند که راه رو پیدا کنند
- اگه بارون نمی اومد ، برای ایجاد بارون رعد وبرق درست می کردند!:( یک گاو رو بالای تپه می بردند دمش رو آتیش می زند ، صدای گاو میشد رعد و نور آتیش هم میشد برق)
-بازم بگم؟....
بنده خدا ، خداوند پیامبر و قرآن رو فرستاد جلوی این خرافات ها رو بگیره ، اگه برخی میان شعار الکی میدن و ظاهر سازی می کنن ، از اون ور میان رشوه میدن و گند میزنن به مملکت یا میان بد مدیریت می کنن و خیلی مسائل دیگه : اینها میشانی هستند در لباس گرگ و ما نباید گمراه شویم و بگیم : .... اوف بر شما با اون تیترتون .
این همه حرفهای خرافاتی گفتید بعد میگید؛ دین خرافاته؟
ععععععززززززززززززززیییییییزززززززززز:
- بجای اینور اونور مطلب جمع کردن برید هر جوری که خواستید یک Data minning یا داده کاوی در مورد قرآن کنید ببینید کجاش تناقض داره ، الان مهندسین IT که در زمینه Data minning کار کرده باشند می تونن کمکتون کنند
-برید قرآن بخونید ببینید کجاش با علم روز مغایرت داره، این همه آیه و صدها صفحه مطلب مربوط به بیش از هزار سال پیش هنوز ماندگاره و دستورات کامل و جامعی برای زندگی داره .
-یکی از معجزات قرآن اینکه خداوند در قرآن فرموده اند که خود آنرا حفظ می کنند ، کدام کتاب قدیمی 100 سال به بالا در دنیا است که همه کلمات ، حروف و مطالبش در چاپ های مختلف یکسان باشد ، مثلا دیوان حافظ تورات ، انجیل همه دارای نگارش های متفاوتی هستند، اما قرآن اینگونه استتتتتتتتتتتتتت. حتی یک علامت ا یا او هم باهم متفاوت نیست.
از خدا بترسید،تو رو جون اون کسی که دوست داری برو به حرفام فکر کن، سریع فکر نکنید و جواب بدید.
سلامِ دوباره,
میشه سیستم نظرات رو تغییر داد به صورتی که نظر رو بشه زیره همون مطلبی که پست کردید نوشت. مثل وبلاگ گمنامیان : http://gomnamian.blogspot.com/
هر دفعه که میام به وبلاگت واقعا لذت میبرم از این همه مطلب و نقد و ...
باید دستت رو بوسید...!
فرزاد
فقط هر کار میکنید لطفا چیزی را که میدانید اشتباه است نشر ندهید. برای این کار توجیهی وجود ندارد.
سلام عزیزم
مطلب خیلی عالی بود
متاسفانه همه روشنفکرا و به اصطلاح ازادی خواه های ما قصد دارن بگن اسلام چیزی نیست که الان هست ولی اسلام همینی که الان تو ایران باهاش حکومت میکنن
به وبلاگ برس عزیز
موفق باشی
هرگز نمیتوان انتظار داشت که یک فرد دینداربه دمکراسی بیندیشدواگر بخواهد چنینی کند باید80 درصددستورات دینش را کنار بگذارد که در انصورت چیزی از دینش باقی نمیماند دمکراسی یعنی برگزیدن روشی که مبتنی بر ارااکثر مردم باشد اما دین یعنی برگزیدن تمام وکمال انچه را که خداوند میگوید وبسیاری از گفته ها ودستورات خداوند به مذاق مردم خوش نمی اید حتی کتابی مانند قران به صراحت میگوید که اکثر مردم کافرند ومااکثر الناس الا وهم کافرون(چیزی در این مضمون) یعنی اکثر مردم کافرند ودستورات دین را قبول ندارند یعنی حداقل از صد نفر شصت نفرکافرندچون اکثر یعنی بیشتر از نصف اما جالب است که بدانید در ایه دیگری هم میگوید وما اکثر المومنین الا وهم مشرکون یعنی اکثر همان مومنین هم ایمان درستی ندارند وایمانشان الوده به شرک است که مورد قبول نیست پس از ان 40 نفر باقیمانده هم سی نفرشان مشکل دارند یعنی فقط ده درصد از مردم ممکن است در مسیر مکتبشان حرکت کنند انهم کسانی که مدعی دینداری هستند حال اگر این امر را بکل مردم اعم از مومن وغیر مومن تسری دهیم میبینیم که اصلا دمکراسی با دین سازگاری ندارد چون هدف دین اصلاح دنیا واخرت است وهدف دمکراسی فقط دنیا را شامل میشود بناچاراین دو هرگز قابل جمع با هم نیستند چون تفاوت بنیادی بین دین ودمکراسی وجود داردکسی که معتقد است که راه وروش زندگی او را خداوند باید تعیین کند اختیاری برای نافرمانی از خود نداردواما کسی که میخواهد انسان همنوع او برای سرنوشت او تعیین تکلیف کند خود میتواند در تعیین این سرنوشت مشارکت کند
در ضمن مطلب خود ودر بسیاری از مطالب خود اینگونه القا میکنید که در اسلام چنانچه هر کس باور بخدا نداشته باشد وکافر باشد باید کشته شود متاسفانه این برداشت اشتباه در فهم ایات ویا سو استفاده از قسمتی از ایات است که کامل بیان نمیگردد کاش شما یک ایه را بطور شفاف وروشن با توجه به ایات ماقبل ومابعد ان معرفی میکردید که چنین کاری تجویز شده باشدشاید یکی از موارد روشن در این موضوع ایات 190تا 193 سوره بقره باشد که بصورت منقطع بارها برای اثبات نظر خود مورد استفاده قرار داده اید اکنون هر چهار ایه را با هم بررسی میکنیم تا مشخص شود مفاد ان کاملا با نظر شما مغایر است وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولاتعتدوا ان الله لایحب المعتدین وبجنگید در راه احقاق راه خدا با کسانی که با شما میجنگند از کفار نه لزوما با همه انها واز حد خود تجاوز نکنید که خداوند متجاوزان را دوست ندارددر این ایه جنگ تجویز شده اما اگر دقت کنید جنگ با کسانی است که انها قصد جنگیدن با شما را دارند انهم بدلیل مخالفت با سبیل خدا که انها حق جلوگیری ار ان را ندارند همچنانکه مسلمانان نیز حق ندارند از اظهار نظر دیگران جلوگیری کنند پس جنگیدن با کسانی است که شروع کننده انان هستند اما نکته مهم در این ایه این است که تجاوز نکنید از حدود خود خارج نشوید وجنگ را گسترش ندهید وبه دشمنان تعدی نکنید که خداوند با اینکار مخالف است واقتلواهم حیث ثقفتموهم واخرجواهم من حیث اخرجوکم والفتنه اشد من القتل ولاتقاتلوهم عند المسجدالحرام حتی یقاتلوکم فیه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذالک جزا الکافرین در حین جنگ هر کجا یافتید انها را بکشیدشان (در جنگ حلوا خیرات نمیکنند) واگر توانستید از شهر بیرونشان کنید یعنی درست مقابله به مثل کنید چون انها شما را از خانه وکاشانه خودتان بیرون کردند کار انها فتنه گری است یعنی انها با ایجاد ترس ورعب وایجاد گرفتاری برای مسلمانان موجب ازار واذیت انان میشوند واگر دراین میان ازهردو طرف کشته شوند بهتر از ان است که این فتنه وازار ادامه یابد وافراد بیشتری اذیت شوند ونتوانند بدرستی اعتقادات خود را به مرحله عمل بیاورند این پاداش کسانی است که با حقیقت مشکل دارند وخدا ورسول وکتابش را که برای هدایت مردم فرستاده قبول ندارند وبرای مردم مزاحمت ایجاد میکنند حتی مکانهای مقدس برای جنگیدن منع شده وقران مسلمانان را از جنگیدن در مکان مقدس مسجد الحرام منع نموده مگر اینکه اغاز کننده انها باشند فان انتهوا فان الله غفور رحیم پس اگر از جنگ دست کشیدند خداوند بخشنده ومهربان است نکته مهم واساسی که تمامی رشته های شما راپنبه میکند همین ایه اخر است که متعمدا از سوی شما هرگز به ان اشاره نمیشود یعنی اینکه جنگیدن با انها وکشتن انها وتبعید انها کلا تا زمانی است که انها به جنگ با شما ادامه دهند وهر گاه دست کشیدند شما مجار به ادامه ان اعمال وادامه جنگ نیستید واینکه خداوند غفور ورحیم است کاملا اشاره به رحمانیت وبخشش خداوند دارد وخداوند دوستدار کشتن ونعدی وتجاوز نیست بلکه همیشه اماده بخشش وپذیرش توبه کفار است
ارسال یک نظر