نظریهی خلقت با نظرات علمی کاملا در تضاد است، در نظریهی خلقت که عموما از جانب ادیان مطرح میگردد، هر پدیدهای در آغاز پیدایش همان چیزی بوده است که اکنون است، خورشید پس از اتمام پیدایشش همین خورشیدی بوده است که اکنون مشاهده مینمائیم، ماه و ستارگان هم به همین صورت، انسان نیز در آغاز خلقتش(از لحاظ صفات انسانیت) همین انسانی بوده که الان است؛ تمام پدیدهها از نقطهای آغاز شدهاند، این نقطه را خلقت آنان مینامند؛ قرآن برای تمام پدیدهها چنین چیزی را تصور کرده است، اگر منظور از پدیده، مخلوقات (در اینجا) الله باشند، پس همهی مخلوقات الله از لحظهای خاص و در مکانی مشخص خلق شدهاند، اما در اینجا دو پدیده وجود دارند که قرآن اشارهای به پیدایش آنان ندارد، یکی عرش الله و دیگری آب! کتاب یاد شده این دو پدیده را به نوعی به هم ربط میدهد بدون اینکه به پیدایش آنان اشارهای هر چند کوتاه داشته باشد.
در زیر به تناقضات قرآن در این زمینه اشاره خواهد شد:
در زیر به تناقضات قرآن در این زمینه اشاره خواهد شد:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته ميشويد مسلما كافران ميگويند اين سحر آشكاري است!
برخی از الله پرستان بدون اینکه مستقیما به این آیه و تناقض آشکاری که در آن وجود دارد اشاره نمایند، ابتدا با کمک علم فلسفه و منطق، مغالطهی مصادره به مطلوب نموده، سپس از آنجائیکه وجود خدائی که کسی با هیچکدام از ابزار عقلی(حواس پنجگانه)ای که در اختیار دارد، توانائی رد کامل آن را ندارد؛ این عدم توانائی را دلیل بر اثبات وجود چنین موجودی میدانند و سپس این را مصادره نموده و آن را با خدائی که تبلیغ مینمایند یکی میدانند؛ الله خدائی است که خود اسیر ماده است، قبلا در این مورد بحث گردید، در اینجا به وجود تناقضی آشکار و بدیهی در قرآن پرداخته خواهد شد، تناقضی که قرنهاست نتوانستهاند به آن پاسخی درخور بدهند، یکی از پیدایش انواع فرق در اسلام وجود همین تناقضاتی است که در ذات الله نهفته است:
همانگونه که پیشتر بیان شده در آیهی نوشته شده از صیغهی گذشتهی فعل کان(بود) استفاده شده، بدین معناست که پیش از خلقت آسمانها و زمین، عرش الله بر روی آب قرار داشت.
اللهپرستان مسلمان در تعریف نیز آسمان دچار سردرگرمی هستند، زیرا الله بیان مینماید که ما ابتدا زمین را خلق کردیم و سپس اقدام به آفرینش آسمان نمودیم؛ در این آیه، الله میگوید: پیش از پیدایش زمین، آسمانها و ستارگان؛ عرش من بر روی آب قرار داشتند. خود قرآن بیان مینماید که ما یکی از این طبقات(پائینترین آنها) را با ستارگان زینت دادیم و این آسمان را آسمان دنیا نامید، پس: طبق تعریفی که قرآن از آسمان دنیا ارائه میدهد، پیش از پیدایش آسمان دنیا و در نتیجه خود دنیا(کل هستی) آب وجود داشت، عرش الله هم بر روی آن قرار داشت.
از آنجائیکه خود الله ازلی است و عرش او هم همیشه با اوست؛ پس آب هم ازلی است؛ آیا چنین است؟
برخی از اللهپرستان میگویند منظور از عرش در اینجا قدرت است؛ در پاسخ باید گفت که اگر نظریهای برای خودش دلیلی نداشته باشد، ادعائی بیش نیست؛ زیرا در تمامی قرآن، هرگاه سخن از عرش به عمل آمده منظور همان تخت پادشاهی است؛ الله میگوید که روز قیامت هشت فرشته عرش من را بالای مؤمنان حمل مینماید:
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ(الحاقه/17) فرشتگان در اطراف آسمان قرار ميگيرند. و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر بالای همهی آنها حمل ميكنند.
پس: آیا فرشتگان قدرت و دانش الله را حمل میکنند؟ اگر در اینجا منظور از عرش قدرت و دانش الله باشد؛ آیا این قدرت و دانش الله پیش از پیدایش گیتی ملموس برای بشر، بر روی آب قرار داشت؟
ضمنا منظور از "عرشها" در داستان بلقیس و سلیمان چیست؟ آیا چیزی غیر از تخت پادشاهی آن زن؟
همین موضوع در اینجا و از یک زاویه ی دیگر شرح داده شده
۲۵ نظر:
یکی از معدود منابع تاریخی که برای نظریه خلقت شجرنامه (از آدم تا محمد) ارائه داده است، تاریخ طبری است. به سادگی با شمردن این نسلها در صفحه دوم از جلد سوم تاریخ طبری میتوان دریافت از آدم تا محمد، بنا به روایت طبری 47 نسل فرض شده است. اگر متوسط امید به زندگانی این افراد را مساوی امید به زندگانی یک فرد سالم در ایران امروز (68 سال) فرض کنیم (یعنی پیشرفتهای علم پزشکی در افزایش طول سن افراد را اصلا به حساب نیاوریم) و عمر نوح را 950 سال قرار دهیم (یعنی کلا هر چه از علم پزشکی روز وجود دارد را انکار کنیم). برای کل این دوره به عدد 4078 سال میرسیم. یعنی باید فرض کنیم خدا آدم را حدود 5467 سال پیش روی کره زمین قرار داده است. اگر حتی کاری به سن نخستین گونه بشر به همین شکل امروزی بر روی کره خاکی که حدود 30 هزار سال پیش بوده است، نداشته باشیم و آنها را انسان فرض نکنیم!!! باز هم باید در نظر داشته باشیم که در استان سیستان و بلوچستان آثار شهری هست به اسم "شهر سوخته" که متعلق به بیش از 6000 سال پیش میباشد که به خاطر "تمدن" ایرانیان پیش از آریاییها به پیشرفتهترین شهر جهان قدیم مشهور است. یعنی حتی تاریخ تمدن ما هم از افسانهسازی برای مبدا خلقت جلوتر است چه برسد به علم روز!
روزبه گرامی! مسئله از این هم رسواتره، زیرا اختلاف سنی هر نسل با پدر و مادرش کمی بیش از سن ازدواج معمول زمان اوست، مثلا اگر الان پدربزرگی 80 سالهای را در نظر بگیریم او ممکن است دارای نتیجه هم باشد(چهار نسل).
روایت طبری با الهام از سخنان محمد بیان شده؛ او خودش را به ابراهیم و با چند نسل عقبتر به آدم وصل مینماید.
باز هم از نظرات شما که در بسیاری از زمینه راهنمای خوبی برای نقدهای بعدی اینجانب است، سپاسگزارم! فقط ذکر این نکته را یادآوری مینمایم که روش نقد من خلاصه نویسی است، همواره سعی میکنم تا حد امکان این اصل را رعایت نمایم و داوری را به خوانندگان واگذار کنم.
پیروز باشید!
با تشکر از اشاره بجای شما! کاملا صحیح میفرمایید. بنده همپوشانی نسلها را در آن محاسبه فراموش کردهام. اگر عدد متوسط 40% را برای همپوشانی دو نسل در نظر بگیریم و فرض کنیم که هیچ فردی نوهاش را هم ندیده باشد. به حدود عدد 3836 سال قبل برای وجود آدم بر روی زمین میرسیم، که با این عدد باید فرض کنیم زمانی که الله آدم را فرستاده روی کره خاکی، امپراطوری ایلامیها دارای تمدن و شهر بودند و سالها از آغاز آنها گذشته بوده!؟
رعایت ایجاز کلام در نقدهای شما که به دقت و زیبایی کلامتان افزوده، بسیار ستودنی است زیرا این فرصت را برای خوانندگان فراهم میآورد که بیشتر به بحث بپردازند. سطح اطلاعات و عمق مطالعاتتان در این زمینه هم بسیار جالب است. از وقتی که برای تهیه این مطالب صرف میکنید، سپاسگزارم!
سلام.مدت زیادیه مطالب شما رو میخونم و استفاده میکنم ولی هنوز نتونستم به این دلیل قطعی برسم که قرآن و الله ساخته ذهن پیفمبر است.
با خیلی از دوستانم که بحث میکنم همیشه این نکته را مطرح میکنند که پیامبر بیسواد بوده و قرآن معجزه یک بیسواد است.پست شما در مورد بیسوادی رو هم خوندم ولی دلیل روشنی بر اینکه پیامبر بیسواد نبود پیدا نکردم.
میتونم ازتون بپرسم چطور میشه ثابت کرد پیامبر بیسواد نبود؟ یا اگر بود چطور قرآن بوجود آمد از ذهن یک بیسواد؟
با تشکر
اگر منظور از سواد، خواندن و نوشتن باشه، نه میتوان به طور قطع گفت که او بیسواد بوده و نه برعکس آن، اما در آن زمان اکثریت بالائی از مردم توانائی خواندن و نوشتن را نداشتند ولی از درک بالائی برخوردار بودند، محمد هم تجربهی زیادی کسب کرده بود، او در سفر تجاری به شام با راهبان نشست و برخواست داشت.
همینکه او گفته است که قلم و دفتری را بیاورید تا چیزی را در آن بنویسم میتواند یکی از دلایل باشد؛ زیرا کسی به اصل این جمله اعتراض نکرد و فقط عمر گفت که لازم نیست و قرآن برای ما کافی است.
برای بیان قرآن سواد نوشتن لارم نبود، وی جملاتی را بیان میکرد و عدهای هم آن را حفظ میکردند، خود او هم حافظ جملاتش بود؛ وی بیش از نیمی از قرآن را نسخ کرد؛ پس:
اینکه او سواد داشته باشد یا نه چیزی نه به معجزات اسلام اضافه مینماید و نه کم.
اینکه به نسخ اشاره کردید نمی تواند به این دلیل باشد که قرآن بطور تدریجی نازل شده؟ به هر حال محمد برای جامعه عرب برگزیده شد و این احتمال میتواندوجود داشته باشه که اعراب جاهل آمادگی پذیرش یکباره بسیاری از دستورات رو نداشتند.همیشه دین جدید با مخالفت روبرو میشود و برای مقابله با سنت های غلط باید تدریجی عمل شود تا بتواند گسترش پیدا کند.
"... او خودش را به ابراهیم و با چند نسل عقبتر به آدم وصل مینماید."
نظریه شجره نامه ادعای یهودیان است. یعنی كلا از آدم تا ابراهیم را با همان پیامبران خودشان می پوشانند. البته طبری مبری از خطا نیست و این تنها خطای او هم نیست. حرف جناب وبلاگ نویس هم كه می فرمایند طبری این نظریه را از پیامبر اسلام فراگرفته است تا وقتی دلیل ارایه نكنند هیچ محلی از اعراب ندارد.
انساب در آن دوران از علوم مطرح بوده است. در ابتدای جلد اول کتاب "طبقات" واقدی نیز به ذکر دقیق این نسبتها از احادیث گوناگون و از "زبان محمد" پرداخته شده است. در 3 فصل اول کتاب داستان تقریبا همه آن 47 نسلی که طبری بر شمرده، به تفصیل آمده است. و از نظر علمی هم اختلاف نظر در مورد مثلا 1000 سال نیست و با توجه به عمر نخستین سنگوارههای بشر، داستان آفرینش حداقل 25 هزار سال از واقعیت علمی فاصله دارد!
نسبی كه شما به آن اشاره می كنید-كه با ۴۸ نسل به آدم می رسد- این است:
"محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن كلاب بن مرة بن كعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر بن كنانه بن خزیمة بن مدركه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن اود بن یسع بن سلامان بن نبت بن حمل بن قیدار بن اسمعیل بن ابراهیم بن تارخ بن تاحور بن شاروح بن اورغو (هود نبى ) بن فالغ بن عامر بن شالح بن ارفحشد بن سام بن نوح بن مالك بن متوشلح بن اخنوخ (ادریس نبى ) بن بارض بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم"
این در حالی است كه:
"ابن عباس روایت مى كند رسول خدا فرمود: هر گاه نسب من به عدنان رسید توقف كنید و بالاتر نروید. روى عن النبى صلى الله علیه و آله : قال اذا بلغ نسبى الى عدنان فاءمسكوا"
و عدنان حتی قبل از اسماعیل (ع) است.
منظورتان این است که، انتساب محمد به ابراهیم اشتباه است؟
بنده نظری در این مورد ندادم (نه رد نه تایید). چیزی كه رد كردم انتساب بوسیله ۴۸ نسل به آدم بود؛ آن هم از طریق حدیثی كه از خود پیامبر نقل می شود.
(در واقع تاكید اصلی ام روی قسمت ابراهیم تا آدم بود كه بر اساس نقل قول ابن عباس از پیامبر اسلام غیر قابل استنتاج می گردد)
طبق آن حدیث محمد که خود را منتسب به ابراهیم و از آنجا کنیه پیامبران پیشین میداند، ابراز میکند نباید پیگیر نسل او قبل از عدنان شویم ولی بپذیریم از نسل ابراهیم است، چرا؟ دلیل عقلی شما برای پذیرش صحت این حدیث که منبع آن را هم ذکر نکردید چیست؟
در واقع طبق آن حدیث محمد خودش خواسته وی را منتسب یه ابراهیم ندانیم؟! یا بدانیم ولی نپرسیم چرا؟
بنده از کتاب طبقات کل داستان و مستندات ارائه شده را خواندم. حرف شما در مورد آن حدیث ابن عباس صحیح است. محمد خودش هم این انساب را صحیح نمیدانسته است ولی خودش هم از ذکر انساب خود تا آدم علیرغم ادعای اتصال به سرچشمه علوم، خودداری نمودهاست و هیچ مستندی برای افسانه آفرینش وجود ندارد. ماجرای افسانهسازی برای آفرینش قبل از اسلام هم وجود داشته است. کما اینکه برای بسیاری از شخصیتهای قرآن و تورات هیچ مستند تاریخی در دست نیست ولی در هیچ جا چندان دور تصور نشده است. به این روایت توجه بفرمایید.
محمد بن عمر واقد اسلمی از گروهی از اهل علم نقل میکند که میگفتهاند: میان آدم و نوح ده قرن فاصله بوده و هر قرن یکصد سال است و میان نوح و ابراهیم هم ده قرن که هر یک، صد سال است فاصله بوده است و میان ابراهیم و موسی هم ده قرن فاصله بوده است. (کتاب طبقات واقدی جلد اول صفحه 41)
که این روایت از نظر زمانی با دانستههای روز بشر از تاریخ سازگار نیست.
از نظر علمی هم که اولین هموساپینها (گونه امروزی بشر) در آفریقا حدود 200 هزار سال پیش میزیستهاند و حدود 500 هزار سال پبش ژنهای آنها از اجدادشان تمایز یافته است و آخرین تغییرات ژنتیکی در آن حدود 30 هزار سال پیش بوجود آمده است. به بیان دیگر ژنوم بشر عمری حدود 500 هزار ساله دارد که در این مدت طبق روند تکامل دستخوش تغییرات شده است و هیچ کدام از این واقعیات علمی با افسانه آفرینش همخوانی ندارد!
سوالی که باقی است، هدف ادیان از افسانه سازی و خلق موجودی که سازنده بشر باشد، در این افسانه است!؟
ظاهرا راه دیگری غیر از قصهسازی برای تسخیر فکر نوع بشر وجود نداشته است.
همین امروز هم داستانهای تخیلی مثل هری پاتر و یا ارباب حلقهها برای عموم جذاب است و بهرهبرداری ادیان از این موضوع هم در نوع خود جالب به نظر میرسد.
در حدیثی كه من نقل كردم اصلا حرفی از ابراهیم نزده شده بود. منبع حدیث هم به شرح زیر است:
بحار الانوار، ج 15/ ص 105.
سفينة البحار، ج 1 / ص 8.
ای آقا! داستانهای علمی تخیلی به یه درد بشر خورده. بسیاری از تصاویری که ژولورن از اختراعات و اکتشافات آینده میداد به حقیقت پیوست، ولی از داستانهای تخیلی چون نوح ، آدم و سلیمان چه چیز عاید بشر شد؟
مردم مذهبی از داستان انبیا درس صبر و استقامت می گیرند. سعی می كنند آنها را الگوی خود قرار دهند. خیلی وقتها یاد آوری سختی های راه انبیا گذشته به آنها نیرو (اراده) می دهد كه از هدفشان دست نكشند. و این البته محدود به مسلمانان نمی شود.
بله...الگو! حقوق نشر و تالیفش را هم که از پول نفت داریم میدهیم خدمت صاحبان اسلام که کف خیابان بهتر بکشنمون!
روزبه جان اگر منظورتان كسانی است كه مردم را در خیابان می زنند باید عرض كنم خیلی از آن كتك خورده ها هم مسلمان هستند و از روی اعتقادشان تا آخر پای هدفشان می ایستند.
نه سید! دقیقا منظورم همانهایی است که مردم را روز روشن وسط خیابان "میکشند". بله برادران و خواهران مسلمان خود را میکشند و این نزدیکترین راه رسیدن به بهشت است برای آنها... فتوای اباحه را که شما بهتر از من میشناسید. برادران مسلمان خود را میکشند چون از دید آنها اینان علیه حکومت برحق الله قیام کردهاند! این مسلمانان قاتل هم به دستور دینی خود عمل میکنند همانگونه که علی دستور قتل عام مردم استخر را که از اسلام سر باز زدند، صادر کرد. قبلا از زبان شاملو خدمتتان عرض کردم:
آن گاه قرار نهادند که ما و برادرانمان يکديگر را بکشيم و
اين
کوتاهترين طريق وصول به بهشت بود!
من دانشجوی پزشکی هستم. در آناتومی انسان انتهای ستون فقرات یک استخوان 5 تکه هست به نام دنبالچه که در کتابهای آناتومی می توانید ببینید. بنا به نظر تمامی اساتید ما این استخوان باقی مانده دم در انسانها هست که در طی تکامل انسان کارکرد خودش را از دست داده و کوچک شده است.
حال سوال من از دوستان دین باور این است که آیا حضرت ادم هم دم داشته است؟ آیا این موضوع ثابت نمی کند که انسان از تکامل میمون ( نظریه داروین) بوده است. و داستان خلقت آدم افسانه ای بیش نیست؟
بخون کسی که نمی دونم چه دینی داری و برای چی داری مردمو گمراه می کنی.بله اسلام تغییراتی داشته ولی عقلو آدم کار میندازه میره دنبال تفسیر.عرش یعنی تخت حکومت و آب هم در همون شش روز و اول اون خلق شده.این کاملا اشتباهه که میگی همه ی مخلوقات در یک زمان و مکان مشخص خلق شده اند.همین آیه میگه شش روز بعد میگی زمان مشخص؟بود حتما به قبل از شش روز بر نمی گرده.تفسیر سيده منصوره خادم:
7- خداوند تعالى (به قدرت باهره خود) آسمانها و زمین را در مدت زمان شش روز خلق کرد و عرش خداوند تعالى روى آب و بالاتر از آب بود (یعنى قبل از خلقت آسمانها و زمین عرش خداوند تعالى همچنین آب خلق شده است. عرش به معناى تخت است. منظور از عرش الهى عبارت است از قدرت و تسلط الهى بر جمیع مخلوق و چون در روى زمین قسمت اعظم اجزاى صاحبان روح، از آب است منظور از حیات را تعبیر به آب فرموده چنان که خداوند تعالى در همین قرآن شریف فرموده که ماده حیات جمیع اشیاء از آب است بنا بر این معنى آیه چنین مىشود (و اللَّه اعلم) قدرت و سلطنت خداوند تعالى به حیات جمیع موجودات قبل از به وجود آمدن آنها ازلا ثابت و برقرار است آنها را به وجود آورده بعد آنها را فانى ساخته دوباره به وجود مىآورد احتیاج به قدرت و نیروى جدید ندارد با همان قدرت ازلیه عین ذات اقدسش به زنده کردن و میرانیدن دفعات متوالى متصف شده گفتن این که قدرت داراى صفت کمال و غیر آن سایر صفات کمال عین ذات است سزاوار است (سبحانه ما اعظم شأنه و اجل سلطانه) خداوند تعالى آسمانها و زمین را خلق نمود، شما بندگان خود را روى زمین ساکن کرده از هر قسم نعمتها به شما عطا فرموده، و شما را به عمل آوردن طاعت و عبادت و اجتناب از گناه و معصیت را تکلیف فرمود تا مانند ممتحنین شما را امتحان کند، تا معلوم شود که از شما کدام یک صاحب عمل نیکو و پسندیده مىشوید). اگر به مشرکین (یا محمد) بگویى که شما دوباره بعد از مرگ زنده خواهید شد البته کافران (مشرکین) مىگویند نیست این سخن مگر مانند سحر آشکارا باطل است
همچنین استاد قمشه ای و آیت الله مکارم در ترجمه های خودشون(البته بقیه هم بودند)اشاره به تخت حکومت و آب که پیش از همه چیز آفریده شد اشاره داشتند.
در تورات،که کتابیست که من بهش احترام میذارم و این دین رو قبول دارم تحریف ها مشخصه.خودت چند صفحه شو بخون ببین میفهمی یا نه تا این حد کوری.
در انجیل وقتی از قول حضرت عیسی-علیه السلام- نق می کنن که اگر عبایت را گرفتند،قبایت را هم بده یا اگر بر یک طرف صورتت زدند طرف دیگر را هم جلو بیاور تا بزنند مصداق و ابزارخیلی خوبیست برای استعمار گر ها.که اگر طلایت را بردند الماست را هم بده چون در کتاب آسمانی ات چنین آمده است.حالا که قرآن به این واضحی اومده همه چیز رو گفته بیاید گیر بدید که قرآن هم بله،تحریف داره یا اصلا اسلامی وجود نداره.بنابراین به نظر خودم حق دارم شما رو جزء اون گروهی که به حضرت موسی(ع) گفتند که سیر و نمک(؟) غذای آسمانیت کو و اونایی که حضرت عیسی(ع) رو کلافه کردند(روایت زیاد هبرید بخونید) و همونایی که هنگام حضرت محمد-صلی الله عیله و آله و صلم- چشمشون رو بستند و کور شدند و اسلام نیاوردند حساب بیارم.
به امید آنکه خداوند خودش ما رو از این دنیای پر فساد نجات بده.هم از دست مسلمانان دروغی،هم یهودیان دروغین و هم مسیحیانی که خود را پیرو این دین مقدس می دانند.
خدا تو رو هم به راه راست هدایت کنه ان شاء الله.
ارسال یک نظر