البته که چنین خدائی حاصل ذهن بیمار عدهای است شیاد تا بتوانند تفکر خویش را بر جهان حاکم نمایند؛ من بیش از این سوز دلم را بیان نمینمایم و به اصل داستان میپردازم:
از دید ادیان سامی، مردم (البته مردان) شهر سدوم همه همجنسگرا بودند، قرآن اشارهای به همجنسگرائی زنان نمیکند؛ اگر چنین باشد، آیا با منطق سازگار است که در شهری همهی مردان آن همجنسگرا باشند؟
آیا زنان دارای نیروی جنسی نبودند؟
پس چرا نسل آنا به مرور منقرض نگردید؟
اگر گفته شود که از لحظهای خاص شروع به همجنسگرائی کردند؛ آیا منطقی است که بپذیریم تمام مردان شهری در مدتی کم همجنسگرا شدند و اگر باز این فرض کاملا محال و متضاد با تمام علوم جامعهشناسی را بپذیریم، چرا این خدا منتظر از بین رفتن تدریجی نسل این قوم نگردید(با انقراض نسلشان)؟
در مورد لوط چند فرضیه است:
1- او پیامبری بود از سوی الله که از ابتدای پیدایش همجنسگرائی در میان این قوم، آنان را از این کار بر حذر میداشت.
2- او پیامبر نبود بلکه تنها کسی بود که از اینکار بدش میآمد.
اگر او پیامبر بود، پس:
از آنجائیکه لوط برای نهی قومش از لواط برگزیده شده بود؛ قوم او پیش از پیامبر شدن لوط، لواط کار بودند؛ چرا نسلشان از بین نمیرفت؟
اگر چند سالی پیش از نابودی این قوم، خدا تصمیم به هدایت و ارشاد آنان گرفت، پس چرا در این مدت لوط هم در میان آنان بود و آنان را از اینکار نهی نمیکرد؟ چرا خدا تصمیم به هدایت آنان از ابتدا نگرفت؟
بنابراین از آنجائیکه لوط در هنگام نابودی این قوم دارای دو دختر جوان بود پس او نمیتواند کم سن و سال باشد، لذا نباید مرد و زن جوانی در میان این قوم وجود داشته باشد(از زمان جوانی لوط همجنسگرا بودند).
البته از دید قرآن لوط نمیتواند پیامبر باشد زیرا:
اولا الله بیان نموده است که ما نبوت را تنها در میان ذریهی ابراهیم قرار دادیم.
ثانیا؛ ابراهیم به فرشتگان الله(یا خود الله) یادآوری مینماید که لوط در میان آنان شخصی وجود دارد که همجنسگرا نیست.
قرآن بیان مینماید که قوم لوط تنها با مردان آمیزش داشتند:
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ (شعراء/165) آيا از ميان جهانیان با مردها در میآميزيد.
و این کار را بسیار زشت میداند:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (نمل/54) و لوط را هنگامی که به قوم خود گفت "آيا با چشمانی باز (ديده و دانسته) مرتكب عمل بسیار زشت (همجنسگرائی) میشوید؟أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (نمل/55) آيا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها آمیزش میکنید پس شما گروهی بسیار نادانید.
لوط برادرزادهی ابراهیم، قوم خودش را مرتبا ارشاد مینمود و آنان را از اینکار باز میداشت؛ قوم لوط او را تهدید کردند که اگر ما را از همجنسگرائی منع نمائید، تو را از شهر سدوم بیرون خواهیم نمود:
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ (شعراء/167) گفتند: اى لوط! اگر دست برندارى قطعا از اخراج شدگان خواهى بود.
البته پاسخ متناقض قوم لوط به او از تناقض گوئی قرآن است.
لوط ضمن مخالفت با آنها، از الله درخواست نمود که خانوادهاش را از این بلا(گرفتار شدن به همجنسگرائی) نجات دهد:
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ (شعراء/169) پروردگارا! مرا و خانوداده ام از آنچه انجام مىدهند رهايى بخش.
(لوط تنها به فکر خانواده ی بیگناه خود است)
آنان به روشهای گوناگون، لوط را تهدید مینمودند تا اینکه الله تصمیم به نابودی این مردم میگیرد، او برای اینکار دو فرشتهاش را نخست به سراغ ابراهیم میفرستد تا به او وعدهی فرزندی را دهند که منتظرش بود، این فرزند کسی جز اسحق نیست، او پدر اسرائیل(یعقوب) است، کسی که از نسل او یهودیان پدید آمدند، ابراهیم و زنش سارا گمان نمودند که این دو انسانی هستند که میهمان آنان شدهاند، لذا برای آنان گوسالهای را کباب نمودند:
وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ (هود/69) و به راستى فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و ديرى نپاييد كه گوسالهاى بريان آورد.
(جالب است که برای دو میهمان گوساله را کباب مینمایند)
اما آنان(دو فرشته) از خوردن خودداری نمودند:
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ (هود/70) و چون ديد دستهايشان به غذا دراز نمیشود آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم.
این دو خود را معرفی نمودند و به ابراهیم و سارا وعدهی پسرشان اسحاق را دادند، زنش لبخندی زد و گفت: من پیرزنی سالخوردهام و شوهرم نیز پیرمردی فرسوده است، چگونه است من حامله میگردم:
وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ (هود/71) و زن او ايستاده بود خنديد پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم.
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ (هود/72) [همسر ابراهيم] گفت اى واى بر من آيا فرزند آورم با آنكه من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد است واقعا اين چيز بسيار عجيبى است.
آنان گفتند که از ارادهی الله متعجب نباش، ای اهل بیت ابراهیم!:
قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ (هود73) گفتند آيا از كار الله تعجب مىكنى رحمت اللهع و بركات او بر شما اهل بیت باد بیگمان او ستودهاى بزرگوار است.
پس از خوش و بش و ریختن ترس ابراهیم؛ این دو به او گفتند: ما مأموریت دیگری هم داریم و آن نابودی قوم لوط است.
جالب است، الله بیان مینماید که ابراهیم با خود ما مجادله میکرد، این مجادلهی ابراهیم با الله در ابتدا بخاطرلوط بود، ابراهیم از آنان پرسید: آیا قومی را که در میانشان یک مؤمن یافت شود را نابود مینمائید؟ و آنان گفتند که نه، ابراهیم گفت که لوط در میانشان وجود دارد:
قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ(عنکبوت/32 ) (ابراهیم)گفت: لوط [نيز] در آنجاست گفتند ما بهتر میدانیم چه كسانى در آنجا هستند او و كسانش را جز زنش كه از باقى ماندگان [در خاكستر آتش] است حتما نجات خواهيم داد.
(این آیه دلیل بر این است که لوط آنها را تنها از همجنسگرائی منع میکرد و خود پیامبر خدا نبود، زیرا ابراهیم با این فرض با آنان سخن میگوید که این دو فرشته(یا خود الله) از اینکه لوط لواطکار نیست، آگاه نیستند)
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ ( هود/74) هنگامي كه ترس ابراهيم فرو نشست و بشارت به او رسيد، با ما، درباره قوم لوط مجادله میكرد.
(آیا این فرشتگان خود الله بودند؟!)
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ (هود/75) زيرا ابراهيم بردبار و نرمدل و بازگشتكننده بود.
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (هود/76) اى ابراهيم! از اين [چون و چرا] روى برتاب كه فرمان پروردگارت آمده و براى آنان عذابى كه بی بازگشت است خواهد آمد.
بنابراین این دو فرشته از ابراهیم جدا شده و نزد لوط رفتند، لوط با مشاهدهی این دو جوان بسیار زیبا(دو فرشته که خود را بصورت دو مرد جوان زیباروئی در آورده بودند)، دانست که امروز روز سختی در پیش دارد، زیرا(ممکن بود خود او گرفتار شهوت شود) ممکن است، مردم متوجه این دو جوان شوند و به آنان قصد تجاوز نمایند:
وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ (هود/77) و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند به [آمدن] آنان ناراحت و دستش از حمايت ايشان كوتاه شد و گفت امروز روزى سخت است.
زن لوط پس از اینکه این دو جوان زیباروی را دید، به سراغ مردم شهر رفت و به آنان خبر داد که در منزل ما دو جوان بسیار زیبا آمدهاند؛ قوم لوط خیلی علاقه به همجنسگرائی داشتند پس از خبردار شدن از میهمانان زیبای لوط، همگی دور خانهی او جمع شدند و از او خواستند که میهمانانش را در اختیار آنان قرار دهد، لوط خطاب به آنان گفت:
من از شما خواهش میکنم که با میهمانان من کاری نداشته باشی؛ اگر مایل باشید من دخترانم را در اختیار شما قرار میدهم ، آیا در میان شما کسی که اینکاره باشد وجود ندارد؟:
وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ(هود/78) و قوم او شتابان به سويش آمدند و پيش از آن كارهاى زشت میکردند [لوط] گفت اى قوم من، اينان دختران منند آنان براى شما پاكيزهترند پس از الله بترسيد و مرا در كار میهمانانم رسوا مكنيد آيا در ميان شما آدمى توانا پيدا نمیشوید.
نکته:
از آنجائیکه لوط به همهی مردان پیشنهاد دخترش را داده بود، پس نمیتواند منظور او از این پیشنهاد، ازدواج باشد، زیرا ممکن نبود که همهی این مردان با دو دختر او ازدواج نمایند.
آنها گفتند: ای لوط، تو خوب میدانید که ما با علاقهای به دختران نداریم و تنها مردان را دوست داریم:
قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ (هود/79) گفتند: تو خوب میدانى كه ما را به دخترانت نیازی نيست و تو خوب میدانی كه ما چه میخواهیم!
لوط هم آنان را تهدید نمود:
قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ (هود/80) [لوط] گفت كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيه گاهى استوار پناه میجستم
تا اینکه فرشتگان الله واقعیت را به لوط گفتند:
آنان بیان داشتند که ای لوط ! ما فرستادگان الله هستیم و برای نابودی این قوم آمدهایم، لذا از لوط خواستند که خانوادهاش را هنگام شب بصورت مخفیانه از آنجا خارج نماید، ولی به زنش چیزی نگوید، زیرا او قرار است صبحگاهان همراه سایرین(تمام مردم شهر) نابود گردد:
قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (هود/81) گفتند اى لوط ما فرستادگان پروردگار توييم آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت پس پاسى از شب گذشته خانوادهات را حركت ده و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد مگر زنت كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد بىگمان وعدهگاه آنان صبح است مگر صبح نزديك نيست.
وَلَمَّا أَن جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ(عنکبوت/33) و هنگامى كه فرستادگان ما به سوى لوط آمدند به علت [حضور] ايشان ناراحتشد و دستش از [حمايت] آنها كوتاه گرديد گفتند مترس و غم مدار كه ما تو و خانوادهات را جز زنت كه از باقی ماندگان [در خاكستر آتش] است حتما مى رهانيم.
إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (صافات/134) به خاطر بياور زماني را كه او و خاندانش را نجات همگي داديم.
البته آنگونه که در روایات اسلامی وجود دارد، لوط پسری نداشت و تنها دارای دو دختر به نامهای رثيا و زغرتا بود.
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ (قمر/34) ما بر [سر] آنان سنگبارانى [انفجارى] فروفرستاديم [و] فقط خانواده لوط بودند كه سحرگاهشان رهانيديم.
وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ (قمر/38) و به راستى كه سپيدهدم عذابى پيگير به سر وقت آنان آمد.
إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (عنکبوت/34) ما بر مردم اين شهر به [سزاى] فسقى كه مىكردند عذابى از آسمان فرو خواهيم فرستاد.
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ (هود/82) پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگپارههايى از [نوع] سنگ گلهاى لايه لايه بر آن فرو ريختيم.
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (شعراء/173) و بر آنان بارانى فرو ريختيم و چه بد بود باران بيم داده شدگان.
اگر به آیات قرآن دربارهی عذاب این قوم دقت شود، معلوم نیست که این قوم با باران شدید از بین رفتند یا با بارش سنگ؟!
ترجمه ی بیشتر آیات بیان شده از محمد مهدی فولادوند نقل قول نمودم)
۱۹ نظر:
خیلی هوشمندانه بود افرین افتخار می کنم کسایی هستن همچون تو که به فکر ایران و ایرانی هستند
اگر اجازه بدهید این مطلب را بین دوستانم شر کنم ممنون میشوم
کیوان گرامی؛ از لطف شما سپاسگزارم!
استفاده از این مطالب با و یا بدون ذکر منبع به هر صورتی که مایل هستید، آزاد است.
امیدوارم که همه در راه رهائی کشور از اسارت فکری کوشا باشیم.
ابلیس وقتى دید نقشه اش در مردان کاملا جا افتاد به سر وقت زنان آمد و خود را به شکل زنى مجسم ساخته به آنان گفت آیا مردان شما به یکدیگر قناعت مى کنند؟ گفتند: آرى خود ما به چشم خود این عمل آنان را دیده ایم و جناب لوط هم از همه ماجرا آگاه شد، آنان را موعظه مى کند و توصیه مى نماید، مؤثر نمى افتد، ابلیس زنان را نیز گمراه کرد تا جایى که زنها هم به یکدیگر اکتفاء نمودند.
جالب بود لطفا کمی هم در مورد دین زرتشتی که بسیار خرافی تر از اسلام هست نیز مطالبی بنویسید تا همگان از شیادی موبدان در طول تاریخ آشنا شویم
" بیان نموده است که ما نبوت را تنها در میان ذریهی ابراهیم قرار دادیم"
اولا كه قرآن نمی گوید همه انبیا از نسل ابراهیم هستند. مثالش هم یونس و نوح است.
دوما كه خود قرآن از همزمانی لوط و ابراهیم صحبت كرده است و به صراحت گفته آنها با هم گفتگو داشته اند. بنابراین به این توجیهات كه "پس یا نسل او منقرض گردید و یا مجبور به پذیرش فرضیهی توراتمبنی بر همبستری دختران لوط با پدرشان هستیم." هم نیازی نیست. یعنی لوط و باقی نجات یافتگان خیلی راحت می توانستند بروند یك سرزمین دیگر، و ازدواج كنند.
تصحیح می كنم "ادریس" نه "یونس". كه می گویند قبل از نوح بوده حتی.
با سلام، گرامی چرا مغلطه میفرمائید؟ تمام انبیاء پس از ابراهیم همه از نسل او هستند؛ اینو خود قرآن گفته حالا شما مثال نوح آوردی؟ من هم میتوانم مثال آدم را بیاورم. آیا مغلطه نیست؟
اگر منظور شما پیامبران بعد از ابراهیم است آن حرف دیگریست. پوزش اینجانب را به دلیل متوجه نشدن منظورتاب بپذیرید. ولی ایراد دوم هنوز پا برجاست. یعنی:
بر خلاف آنچه فرموده اید نیازی به "پذیرش فرضیهی توراتمبنی بر همبستری دختران لوط با پدرشان" نیستیم. چون قرآن از همزمانی لوط و ابراهیم صحبت كرده است و به صراحت گفته آنها با هم گفتگو داشته اند. بنابراین لوط و باقی نجات یافتگان خیلی راحت می توانستند بروند یك سرزمین دیگر، و اگر خواستند ازدواج كنند.
00iran harfat hamash birabte fgtam az ro nefratet nesbat be islam hast
zanashonam hageshon bode bemiran
dalil inke zanayi ke gozashtan mardashon be lavat khosh bashan khodeshon ham ba bagie zana hamjensbazi mikardan
dale bar inke hich zani be lot iman nayavord va ba on hamrah nashod
pas mibinim ke hameye gome lot hamdast va yek karo mikardan
pas hageshon bode ke bemiran.
Moshkele afradi ke be islam irad mgran ineke fgt safsate mikonan va mgardan kochiktarin masaelo shakh konan
va in neshan az zafe
harchand man khodamam shakhsan hichvagt hejab va sighe ro gabol nemkonam to islam
من از یهودی های ایران هستم.البته الان فقط خود رو از نظر نژادی یک یهودی می دونم و نه اعتقادی.
پدرم و اجدادم همه یهودی بودند و من هم. ولی یک زمانی شک کردم.خسته شدم و سالها به هیچ چیزی اعتقاد نداشتم.شما نمی تونید تصور کنید که برای یک یهودی بیرون اومدن از مذهب به چه معناست.پس از چند سال مطالعه،بالاخره راه خودم رو از پدرانم جدا کردم و الان اسلام رو انتخاب کردم.با کلی مطالعه و مقایسه که اینجا نه فرصتش هست و نه جاش که توضیح بدم
فقط می خوام بگم داستانهای پیامبران در قرآن معقول و تاثیر گذارتر از عهد هست.شخصیتهای پیامبرها در قرآن،مهربان،دلسوز،پاک،مومن و عاقل هستند.انگار که واقعا به دلیل ایمان برگزیده شدن اما در عهد،گناه می کنند،ضعیف هستند و گاهی حتی ظالم
داستان لوط در سفرپیدایش رو مقایسه کنید با داستان لوط در قرآن یا حضرت داوود رو با شخصیتش در قرآن و ببینید که در قرآن واقعا خداوندی که این پیامبرها را برگزیده،درباره آنها با ما صحبت می کنه
من مردی که با دخترهای خودش زنا می کنه رو نمی تونم به عنوان یک الگوی ایمان بپذیرم ولی مردی رو که با مردم فاسد شهرش می جنگه(مردمی که زنان و مردانش هم جنس باز هستند)، دوست دارم و از کارش تاثیر می گیرم. مردی که تنهاست و حتی همسرش، پسران جوان و زیبای مهمان شوهرش رو به عنوان مورد جدید به مردان شهرش نشون می ده.کمی فکر کنید و ببینید که چطور می شه یک زن در مقابل چشم همه،مردان شهر رو به خونه بیاره و بگه که اینجا پسران زیبایی هستند جز اینکه این کارش برای مردم اون شهر کاملا عادی و پذیرفته شده بوده و زنانش این کار رو انجام می دادند بدون اینکه ناراحت باشند.شما از چیزی فرار می کنید که من جز حکمت و بزرگی و مجد خداوند چیزی در اون نمی بینیم
واقعا یهودی هست؟؟؟؟؟؟؟!
طبعا برای ما خارج شدن از این دین بسیار سخت است، من نوعی این راه را با آگاهی کامل و پس از مطالعهی بسیار برگزیدم، شما هم باید دلیل قاطعی داشته باشید که اسلام بر حق است، اگر ممکن است یکی از این دلایل را بنویسید.
شما نظرتان در بارهی قتل عام بنی قریظه که یکی از سه قبیله ی یهودی در مدینه بودند چیه؟
همانطور که طرفدار متعصب تعقل را تعطیل و شور را جانشین شعور میکند مخالف افراطی هم از جاده انصاف خارج میشود اگر همجنس گرایی اینک زیاد بد نیست اما باز هم یک انحراف جنسی و بیماری تلقی میگرد ارجاع میدهم شما را به متن مذاکرات گنکره ایالات متحده و دلیل رواداری نسبت به همجنسگرایی اگر همسایه شما بخواهد با اجبار شما را وادار به عملی خلاف میلتان نماید آیا راحت تمکین مینماید سعی نمایید اگر میخواهید مطلبی را نقد کنید اول تعصب را کنار بگذارید و بعد آگاهیتان راجب آن مطلب افزایش....
آیا ندیده است انسان که ما آفریدیمش از نطفهای پس اکنون اوست دشمنی آشکار. (یس77)
انقدر با خدا نجنگید خداوند صلاح بندگان را میداند.
در مورد کشتار بنی قریظه هم بفرمایید منابع را بخوانید انها با پیامبر سر جنگ داشتند و بارها فتنه ایجاد نموده بودند . پیامبر هم قلعه شان ا بیست و پنج روز محاصره نمودند و اولتیماتوم دادند و لی آنها کوتاه نیامدند و همچنان در خصومت آشکاری بودند و مسلمانان را تا سر حد مرگ اذیت مینمودند و بلاخره وقتی حضرت علی (ع) آمد کسی هم ردیف ایشان در جنگ نبود.
mataleb ali hastand
The American Psychological Association, the American Psychiatric Association, and the National Association of Social Workers state:
“ In 1952, when the American Psychiatric Association published its first Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, homosexuality was included as a disorder. Almost immediately, however, that classification began to be subjected to critical scrutiny in research funded by the National Institute of Mental Health. That study and subsequent research consistently failed to produce any empirical or scientific basis for regarding homosexuality as a disorder or abnormality, rather than a normal and healthy sexual orientation. As results from such research accumulated, professionals in medicine, mental health, and the behavioral and social sciences reached the conclusion that it was inaccurate to classify homosexuality as a mental disorder and that the DSM classification reflected untested assumptions based on once-prevalent social norms and clinical impressions from unrepresentative samples comprising patients seeking therapy and individuals whose conduct brought them into the criminal justice system.
In recognition of the scientific evidence,[136] the American Psychiatric Association removed homosexuality from the DSM in 1973, stating that "homosexuality per se implies no impairment in judgment, stability, reliability, or general social or vocational capabilities." After thoroughly reviewing the scientific data, the American Psychological Association adopted the same position in 1975, and urged all mental health professionals "to take the lead in removing the stigma of mental illness that has long been associated with homosexual orientations." The National Association of Social Workers has adopted a similar policy.
Thus, mental health professionals and researchers have long recognized that being homosexual poses no inherent obstacle to leading a happy, healthy, and productive life, and that the vast majority of gay and lesbian people function well in the full array of social institutions and interpersonal relationships.[2]
2)"Case No. S147999 in the Supreme Court of the State of California, In re Marriage Cases Judicial Council Coordination Proceeding No. 4365(...) - APA California Amicus Brief — As Filed" (PDF). p. 30. Retrieved 21 December 2010.
136)^ Staff report (August 12, 1998). Gay Is Okay With APA—Forum Honors Landmark 1973 Events. JAMA. 1998;280(6):497-499. doi:10.1001/jama.280.6.497
من نمی فهمم داستان قوم لوط در قرآن چه ربطی به ظلم رژیم فعلی داره؟
سلام بر نویسنده این سطور ..عصبانیت شما را درک میکنم نسبت به دین اسلام ..ولی بالا برید وپائین برید خدا هست پیامبرها هم هستند ..اگر عده ای به غلط از تعالیم آنان سوئ استفاده میکنند ....هیچکس نمیتواند انان را انکار کند ..بهتون توصیه میکنم خودتون را خسته نکنید عمرتون را برای اآوردن دلیل برای رد اسلام هدر ندهید ..کار دیگری پیشه کنید ..وبه ندای قلب خود گوش کنید .وایمان بیاورید ووبا منطق ودلیل وعقل نمیتوانید ایمان بیاورید وگمراه میشوید ..چرا که عقل ومنطق نسبیست وبه اطلاعات بستگی دارد ..ومیتواند به دلیل طبیعتا ناقص بودن اطلاعات اشتباه کنیم ..ولی عشق قلب ..نیاز به اطلاعات ندارد ومهر آنچه میگویند مطلق است ..وبا گوش کردن به قلب هرگز گمراه نمیشوید ...موفق باشید
سالها پیش فیلمی دیدم بنام سدوم و گومورا با بازی استوارت گرینجر
فیلم در هالیوود ساخته ساخته شده است
محصول سال ۱۹۶۲
http://www.youtube.com/watch?v=dO5sEUQPdFk
در مطلب شما در مورد لوط چند نکته مهم که شما بدان اشاره کرده اید را توضیح میدهم اولا شما مکررا نوشته اید که لوط پیغمبر نبود این سخن را از کجا بدست اورده وبه این نتیجه رسیده اید برای من نامفهوم بود چرا که در ایه 133 سوره صافات به رسالت او دقیقا اشاره شده واین ایه سخن شما را نقض میکند وان لوطا لمن االمرسلین ثانیا با اطمینان میگویید که فرشتگانی که بسوی قوم لوط رفتند دو نفر بودند باز هم متوجه نشدم که این نکته را از کدام ایه دریافته اید در قران برای این فرشتگان از ضمیر جمع استفاده شده نه مثنی جات رسلنا اشاره به دو نفر نیست فلما جا ال لوط الامرسلون به گفته شما به جای مرسلون باید از مرسلان استفاده میشد قالوا یا لوط انا رسل ربک وموارد مشابه از طرفی خود شما متعجب شده اید که چرا ابراهیم گوساله ای چاق وفربه را برای دو نفر کباب کرد ایا منطقی است که گوساله ای چاق را برای دو نفر کباب کنند گدشته از ان ابراهیم فردی تنومند وقوی هیکل بوده طوری که یک تنه به جنگ بتان رفته وانها را در هم شکسته ایا از پس دو نفر بر نمی امد واز انها میترسید و اقعیت اینست که چون هدف انان نابود کردن یک قوم عصیانگر بوده میباید تعداد انها از صد نفر کمتر نبوده باشددر مورد چگونگی نابودی قوم نیز دچار مشکل شده اید در حالیکه قران بوضوح چند بار توضیح داده که ابتدا توسط فرشتگان سنگباران شدند وسپس توسط زلزله ای مهیب به قعر زمین فرو رفتندفلما جا امرنا جعلنا عالیها سافلها وامطرنا علیها حجاره من سجیل وثالثا عمل لواط را عملی ناپسند ومجرمانه نشمرده اید وانرا مجاز دانسته اید برای رفع ابهام شما عرض میکنم اگر غذا را از طریق گوش خود بخواهید تناول کنید هم به گوش خود اسیب میرسانید وهم گرسنگی شما برطرف نخواهد شد ایا خوردن غدا از طریق گوش کار عاقلانه ای است هر کاری را باید از مجرای صحیح ان انجام داد رابعا شما نابوذ شدن زنان قوم را امری غیر عادلانه توصیف کرده اید این سخن شما زمانی درست است که شما در انجا حضور داشته وعملکرد زنان قوم را بچشم خود میدیدید سپس قضاوت میکردید قضاوت من با توجه به اتفاقات داستان چنین است که عملکرد زنان در فسق وفجوروخیانت دست کمی از مردان نداشته چرا که همسر پیغمبر هم که تحت نظارت رسول خدا بوده هم از اسیب انحراف بر حذر نمانده حال خود تصور کنید افراد عادی چگونه بوده اند فضای ایجاد شده بسیار مسموم ومنحرف کننده بوده واما نکنه اخر یکی از دلایل محکم بر حقانیت قران در داستان لوط نهفته است در سرتاسر قران علیرغم اینکه قران طی 23 سال ودر زمانها ومکانهای متفاوت ایات ان نازل گردیده در تمامی موارد بدون استثنا هنگامی که از نابودی قوم لوط سخن گفته شده فقط به نجات خانواده لوط اشاره شده واز نجات قوم حتی یک نفر اشاره نشده حتی از قوم لوط هم همسر او مستثنی شده این داستان اگر توسط یک فرد معمولی روایت میشد واگر از جانب خدا نبود حتما راوی دچار اشتباه میشد ودر طی 23 سال در روایت چگونگی نابودی قوم دچار تناقض گویی میگردید گرچه داستان نابودی قوم بکرات یاداوری گردیده حتی یک مورد اشاره به نجات حتی یک نفر از قوم نشده است فانجینا ه واهله الا امراته کانت من الاغابرین انا ارسلنا علیهم حاصبا الا ال لوط نجینا هم بسحروایات بسیار دیگر البته ناگفته نماند که شما به این موضوع هم اشاره کرده اید که لوط دخترانش را به کفار عرضه کرد تا به میهمانانش تعرض ننمایند شاید این نکته در نظر شما وبسیاری دیگر ناخوشایند وناپسند اید اما اتفاقا در این پیشنهاد دو نکته بسیار اخلاقی وصحیح نهفته است که شما چشم خود را بر ان فروبسته اید اول اینکه استفاده از دختران لوط گرچه عملی زشت وناپسند است اما عمل لواط بسیار زشت تر از انست ثانیا حرمت مهمان برای پیغمبر خدا از عفت دخترانش مهمتر بوده واما این نکته را نباید از نظر دور داشت که لوط در موقعیتی دشوار ومستاصلانه وبی دفاع قرار داشته ناپسندی این عمل زمانی نمودار میگردد که انسان در حالت عادی قرار داشته باشد وقدرت کافی برای مقابله هم داشته باشد کما اینکه لوط خود به این موضوع اشاره میکند لو کان لی بکم قوه واوی الی رکن شدیدپس لطفا برای تاثیر سخن بر مخاطب همه جوانب را در نظر بگیرید
ارسال یک نظر