روش نقد من خلاصه نویسی است
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ (لهب/1) بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد.
مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ (لهب/2) دارايى او و آنچه اندوختسودش نكرد.
سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ (لهب/3) بزودى در آتشى پرزبانه درآيد.
وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (لهب/4) و زنش آن هیزمکش.
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ (لهب/5) بر گردنش طنابى از ليف خرماست.
آیا شأن موجودی که خود را خدا میداند این است که خود را درگیر ابولهب و زنش نماید؟ این چه خدائی است که خواهان مرگ ابولهب میباشد! آیا شأن خداوندی خدا این است که مرگ بر ابولهب را سر دهد؟
این چه خدائی است که به زن ابولهب فحاشی میکند!
جالبتر اینکه الله بیان مینماید بر گردن زن ابولهب طنابی از لیف خرماست، او به هر دلیلی اقدام به هیزمکشی میکرد و هیزمهایش هم با طنابی از لیف خرما میبست، آیا ایرادی دارد؟
البته این فحاشی ها و مرگ گفتنها، آروزی الله در اوایل اسلام است و ایشان هنوز برای خود قدرت زیادی را تصور نمی کنند!
۳ نظر:
"البته این فحاشی ها و مرگ گفتنها، آروزی الله در اوایل اسلام است و ایشان هنوز برای خود قدرت زیادی را تصور نمی کنند!"
در رد ادعای شما همین بس كه وقتی مسلمانان قوی هم شدند و مكه را فتح كردند به مشركان امان دادند.
نکته بسیار ظریفی را اشاره کردید. انسان بسته به ادراکش از دنیای اطراف برای خدایی که ساخته ذهنش است، صفاتی متصور میشود. الله در اسلام عصبانی میشود، ناسزا میگوید و یا از اسلام آوردن مومنان و پیروزی آنان در جنگ حمایت میکند، چون آنان را بر حق میداند. در همه این حالات الله رد پای شادی، غم، عصبانیت محمد را به وضوح میتوان دید. در واقع تا محمد عصبانی میشده، خدایش ناسزا میگفته و همینطور در مورد حالات روحی دیگر او...
برای الله ای که پرورده ای فرهنگ عشیره یی عربهای بیابان گرد است پرخاشگری نا سزا گویی و دشنام دادن کاری زیاد تعجب آور نیست
ارسال یک نظر