نوشتههای زیر برگرفته از منابع معتبر شیعه و سنی است، البته شیعه تاکنون هیچ یک از کتبش را تصحیح نکرده (صحیح را از ضعیف جدا نکرده)؛ از دید اسلامپژوهان هیچ یک از کتب این مذهب قابل استناد نیستند؛ از آنجائیکه مذهب غالب کشور ما شیعه 12 امامی است، لذا پای هر حدیث معتبر زیر که نشان دهندهی عمق خرافی بودن اسلام و توهم خندهدار محمد است، روایتی در همان راستا از کتب شیعه هم بیان شده.
فرشتگان سینه محمد را میشکافند، آنجا را در تشتی از طلا که پر از حکمت و معرفت بود میشویند، تکهای از آن را میبُرند و بیرون میاندازند:
محمد در قرآن و از قول خدایش الله میگوید " آیا ما سینهی تو را نشکافتیم و بار سنگین را از تو نینداختیم؟
منظور در اینجا این است همانگونه که میدانی ما سینهی تو را شکافتیم و بار سنگین که تمام انسانها حمال آن هستند را از تو دور کردیم، پس به همین دلیل هرگاه که فارغ شدی ما را بندگی کن:
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (انشراح/1) آيا ما تو سینهی تو را نشکافتیم؟
وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ (انشراح/2) و بار سنگین را از تو بر نداشتیم؟
الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ (انشراح/3) باری که میتوانست کمرت را بشکند.
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ (انشراح/7) پس هنگانی که فارغ شدی (در بندگی ما) کوشا باش.
در این مورد احادیث زیادی در هر دو فرقهی بزرگ اسلامی وجود دارد که نشان دهندهی عمق خرافی بودن این دین و متوهم بودن محمد است، او در اینجا اوج توهم خویش را به نمایش میگذارد و چندین بار در جاهای مختلف بیان کرده فرشتگان او را گرفتند، سینهاش را شکافتند و تکهای مانند خون لخته شده را از بدنش خارج کردند، طبق توهم وی اولین بار در کودکی او و بار دوم هنگامیکه که در خانهاش در مکه بود و سوم هم هنگام معراج و رفتن نزد الله با خر بالدار (براق).(ترجمه حدیث):
من در حالی که پسربچهای 10 سال و چند ماهه بودم در صحرا سخنانی را بالای سرم احساس کردم که مردی به مرد دیگر میگفت "آیا او همان است؟"
مرد گفت: بله.
پس با صورتی که هرگز در هیچ مخلوقی ندیده بودم و حالتی که هرگز نیافته بودم و جامهای که بر تن کسی هرگز ندیده بودم در حالی که راه میرفتند نزد من آمدند تا اینکه هر کدامشان یکی از بازوانم را گرفتند بدون اینکه احساس لمس کردن را داشته باشم، پس یکی گفت:
او را بخوابان، مرا صاف خواباندند.
به همراهش گفت:
سینهاش را بشکاف، یکی از آن دو بالای سینهام قرار گرفت، بدون اینکه دردی را احساس کنم و یا خونی را ببینم آن را شکافت و به او گفت:
غل و غش و حسودی را خارج کن، پس چیزی مانند خون لخته شده پس از خارج کردن آن را گرفت، پرت کرد و گفت "مهربانی و دلسوزی را داخل کن". چیزی که خارج کرد مانند نقره بود....
إنی لفی الصحراء ابن عشر سنين و أشهر و إذا بكلام فوق رأسی و إذا رجل يقول لرجل:
أهو هو ؟
قال: نعم. فاستقبلانی بوجوه لم أرها قط و أرواح لم أجدها من خلق قط و ثياب لم أرها على أحد قط؛ فأقبلا إلی يمشيان، حتى أخذ كل واحد منهما بعضدی، لاأجد لأحدهما مسا، فقال أحدهما لصاحبه:
أضجعه؛ فأضجعجانی بلا قصر و لا هصر .
فقال أحدهما لصاحبه: افلق صدره؛ فهوى أحدهما إلى صدری ففلقه فيما أرى بلا دم و لا وجع، فقال له:
أخرج الغل و الحسد، فأخرج شيئا كهيئه العلقه، ثم نبذها فطرحها؛ فقال له:
أدخل الرأفه و الرحمه، فإذا مثل الذی أخرج، شبه الفضه، ثم هز إبهام رجلی اليمنى فقال: اغد و اسلم؛ فرجعت بها اغدو، رقه على الصغير و رحمه للكبير. (مسند احمد ابن حنبل/ مسند الانصار / حدیث محمد ابن ابی کعب عن ابیه)
اما حدیث بعدی
رسول الله (ص) فرمود: من در مکه بودم که سقف خانهام شکافته شده، پس جبرئیل سینهام را شکافت، با آب زمرم شست؛ سپس با تشتی از جنس طلا که پر از حکمت معرفت بود آمد و درون سینهام خالی کرد سپس ظرف را گذاشت و مرا به آسمان دنیا برد، پس هنگامی که به آسمان دنیا رسیدم؛ جبرئیل به خزانه دار آسمان گفت که باز کن، او گفت: کیست؟
گفت: جبرئیل.
خزانه دار گفت: آیا کسی با توست؟ گفت "بله، محمد با من است ....
ان رسول الله (ص) قال: فرج عن سقف بيتی و انا بمكه، فنزل جبريل ففرج صدری، ثم غسله بماء زمزم، ثم جاء بطست من ذهب ممتلئ حكمه و هيمانا، فأفرغه فی صدری؛ ثم أطبقه، ثم أخذ بيدی فعرج بی هلى السماء الدنیا، فلما جئت الى السماء الدنيا قال جبريل لخازن السماء افتح، قال من هذا؟
قال: هذا جبريل.
قال هل معک احد؟ قال نعم معی محمد، فقال.... (صحیح بخاری/کتاب الصلاه/ باب کیف فرضت الصلاه فی الاسراء)
حدیث بعدی از قول انس ابن مالک
انس میگوید "شب اسری و پیش از اینکه وحی بر رسول الله بیاید، سه نفر نزد او آمدند، اولی گفت:
او کدامیک از آنان است؟
گفت: نفر وسطشان، او بهترینشان است، پس نفر دیگر (سومی) گفت:
بهترینشان را بگیرید، پس در آن شب (رسول الله) آنان را ندید تا اینکه شب دیگری آمدند در حالی که قلبش میدید و چشمش خواب بود و چنین است که تمامی پیامبران قلبشان نمیخوابد و این چشمان است که میخوابد، آنان با او سخنی نگفتند، او را بردند و کنار چاه زمزم گذاشتند، پس جبرئیل دست به کار شد و از گلو تا سینهاش را شکافت تا اینکه سینه و شکمش باز شد و با دستش او را با آب زمزم شست تا شکمش پاک شد، سپس با تشتی از جنس طلا و در آن مشک طلائی که پر از ایمان و حکمت بود آمد، سینه تا رگهای گردنش را پر (از ایمان و حکمت) کرد و او را تا آسمان دنیا بالا برد، دری از درهای آن را زد؛ اهل آسمان ندا دادند " کیست؟ گفت: جبرئیلم.
گفت: چه کسی با توست؟
گفت:"محمد با من است .....
لفظ حدیث:
انس ابن مالک یقول عن ليله اسری برسول الله (ص) من مسجد الكعبه، انه جاءه ثلاثه نفر قبل ان يوحى اليه و هو نائم فی المسجد الحرام، فقال اولهم:
ايهم هو؟ فقال:
اوسطهم، هو خيرهم؛ فقال آخرهم:
خذوا خيرهم، فكانت تلک الليله فلم يرهم حتى اتوه ليله اخرى فيما يرى قلبه و تنام عينه و لا ينام قلبه، و كذلک الانبياء تنام اعينهم و لا تنام قلوبهم، فلم يكلموه حتى احتملوه، فوضعوه عند بئر زمزم، فتولاه منهم جبريل، فشق جبريل ما بين نحره الى لبته حتى فرغ من صدره و جوفه، فغسله من ماء زمزم بيده حتى انقى جوفه، ثم أتی بطشت من ذهب فيه تور من ذهب محشوا ايمانا و حكمه، فحشا به صدره و لغاديده يعنی عروق حلقه ثم أطبقه ثم عرج به الى السماء الدنيا فضرب بابا من أبوابها، فناداه أهل السماء من هذا، فقال جبريل، قالوا و من معک قال معی محمد...
(صحیح بخاری/کتاب التوحید/باب باب قوله وكلم الله موسى تكليما )
در حدیث زیر که در منابع شیعه وجود دارد همان مفهوم بالا بیان شده با این تفاوت که از قول آمنه مادر محمد هنگام زایش گفته شده " من مردی جوان بسیار خوش هیکل، بسیار سفید که بهترین لباسها را پوشیده بود دیدم و گمان کردم عبدالمطلب است، نزدیک من شد و در دهن او (طفل) تف نمود در حالیکه تشتی از جنس طلا که با زمرد آذین داده شده بود در دست داشت سینهاش را شکافت، تکهای سیاه را از آن خارج نمود و بیرون انداخت...
... رايت رجلاً شابا من اتم الناس طولا و اشدهم بياضا، و احسنهم ثيابا، ما ظننته الا عبد المطلب، قد دنا منی فاخذ المولود، فتفل فی فيه، و معه طست من ذهب مضروب بالزمرد و مشط من ذهب، فشق بطنه شقا، ثم اخرج قلبه فشقه، فاخرج منه نكته سوداء فرمى بها... (الامالی/شیخ صدوق/ جلد1/صفحه 336 و همچنین در کتاب کمال الدین و تمام النعمه نوشته شیخ صدوق/ صفحه 176 ).
-----------------------------------------------
رأيت فی الجاهليه قرده اجتمع عليها قرده قد زنت، فرجموها فرجمتها معهم. (صحیح بخاری/ مناقب الانصار/ باب القسامه فی الجاهلیه)
در حدیث زیر نیز از قول امام صادق در منابع شیعه گفته شده که برخی از جانوران با خواهرانشان مقاربت میکردند؛ هنگامیکه متوجه میشدند آلتشان را بیرون میکشیدند و سپس با دندانشان محکم آن را گرفتند تا اینکه میمُردند.
قال ابو عبد الله (عليه السلام):
و الله لقد نبئت ان بعض البهائم تنكرت له اخته، فلما نزا عليها و نزل كشف له عنها و علم انها اخته؛ أخرج غرموله (ذكره)، ثم قبض عليه باسنانه، ثم قلعه، ثم خر ميتا (قصص الانبياء جزائری/ص71 دار البلاغه).
فرشتگان سینه محمد را میشکافند، آنجا را در تشتی از طلا که پر از حکمت و معرفت بود میشویند، تکهای از آن را میبُرند و بیرون میاندازند:
محمد در قرآن و از قول خدایش الله میگوید " آیا ما سینهی تو را نشکافتیم و بار سنگین را از تو نینداختیم؟
منظور در اینجا این است همانگونه که میدانی ما سینهی تو را شکافتیم و بار سنگین که تمام انسانها حمال آن هستند را از تو دور کردیم، پس به همین دلیل هرگاه که فارغ شدی ما را بندگی کن:
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (انشراح/1) آيا ما تو سینهی تو را نشکافتیم؟
وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ (انشراح/2) و بار سنگین را از تو بر نداشتیم؟
الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ (انشراح/3) باری که میتوانست کمرت را بشکند.
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ (انشراح/7) پس هنگانی که فارغ شدی (در بندگی ما) کوشا باش.
در این مورد احادیث زیادی در هر دو فرقهی بزرگ اسلامی وجود دارد که نشان دهندهی عمق خرافی بودن این دین و متوهم بودن محمد است، او در اینجا اوج توهم خویش را به نمایش میگذارد و چندین بار در جاهای مختلف بیان کرده فرشتگان او را گرفتند، سینهاش را شکافتند و تکهای مانند خون لخته شده را از بدنش خارج کردند، طبق توهم وی اولین بار در کودکی او و بار دوم هنگامیکه که در خانهاش در مکه بود و سوم هم هنگام معراج و رفتن نزد الله با خر بالدار (براق).(ترجمه حدیث):
من در حالی که پسربچهای 10 سال و چند ماهه بودم در صحرا سخنانی را بالای سرم احساس کردم که مردی به مرد دیگر میگفت "آیا او همان است؟"
مرد گفت: بله.
پس با صورتی که هرگز در هیچ مخلوقی ندیده بودم و حالتی که هرگز نیافته بودم و جامهای که بر تن کسی هرگز ندیده بودم در حالی که راه میرفتند نزد من آمدند تا اینکه هر کدامشان یکی از بازوانم را گرفتند بدون اینکه احساس لمس کردن را داشته باشم، پس یکی گفت:
او را بخوابان، مرا صاف خواباندند.
به همراهش گفت:
سینهاش را بشکاف، یکی از آن دو بالای سینهام قرار گرفت، بدون اینکه دردی را احساس کنم و یا خونی را ببینم آن را شکافت و به او گفت:
غل و غش و حسودی را خارج کن، پس چیزی مانند خون لخته شده پس از خارج کردن آن را گرفت، پرت کرد و گفت "مهربانی و دلسوزی را داخل کن". چیزی که خارج کرد مانند نقره بود....
إنی لفی الصحراء ابن عشر سنين و أشهر و إذا بكلام فوق رأسی و إذا رجل يقول لرجل:
أهو هو ؟
قال: نعم. فاستقبلانی بوجوه لم أرها قط و أرواح لم أجدها من خلق قط و ثياب لم أرها على أحد قط؛ فأقبلا إلی يمشيان، حتى أخذ كل واحد منهما بعضدی، لاأجد لأحدهما مسا، فقال أحدهما لصاحبه:
أضجعه؛ فأضجعجانی بلا قصر و لا هصر .
فقال أحدهما لصاحبه: افلق صدره؛ فهوى أحدهما إلى صدری ففلقه فيما أرى بلا دم و لا وجع، فقال له:
أخرج الغل و الحسد، فأخرج شيئا كهيئه العلقه، ثم نبذها فطرحها؛ فقال له:
أدخل الرأفه و الرحمه، فإذا مثل الذی أخرج، شبه الفضه، ثم هز إبهام رجلی اليمنى فقال: اغد و اسلم؛ فرجعت بها اغدو، رقه على الصغير و رحمه للكبير. (مسند احمد ابن حنبل/ مسند الانصار / حدیث محمد ابن ابی کعب عن ابیه)
اما حدیث بعدی
رسول الله (ص) فرمود: من در مکه بودم که سقف خانهام شکافته شده، پس جبرئیل سینهام را شکافت، با آب زمرم شست؛ سپس با تشتی از جنس طلا که پر از حکمت معرفت بود آمد و درون سینهام خالی کرد سپس ظرف را گذاشت و مرا به آسمان دنیا برد، پس هنگامی که به آسمان دنیا رسیدم؛ جبرئیل به خزانه دار آسمان گفت که باز کن، او گفت: کیست؟
گفت: جبرئیل.
خزانه دار گفت: آیا کسی با توست؟ گفت "بله، محمد با من است ....
ان رسول الله (ص) قال: فرج عن سقف بيتی و انا بمكه، فنزل جبريل ففرج صدری، ثم غسله بماء زمزم، ثم جاء بطست من ذهب ممتلئ حكمه و هيمانا، فأفرغه فی صدری؛ ثم أطبقه، ثم أخذ بيدی فعرج بی هلى السماء الدنیا، فلما جئت الى السماء الدنيا قال جبريل لخازن السماء افتح، قال من هذا؟
قال: هذا جبريل.
قال هل معک احد؟ قال نعم معی محمد، فقال.... (صحیح بخاری/کتاب الصلاه/ باب کیف فرضت الصلاه فی الاسراء)
حدیث بعدی از قول انس ابن مالک
انس میگوید "شب اسری و پیش از اینکه وحی بر رسول الله بیاید، سه نفر نزد او آمدند، اولی گفت:
او کدامیک از آنان است؟
گفت: نفر وسطشان، او بهترینشان است، پس نفر دیگر (سومی) گفت:
بهترینشان را بگیرید، پس در آن شب (رسول الله) آنان را ندید تا اینکه شب دیگری آمدند در حالی که قلبش میدید و چشمش خواب بود و چنین است که تمامی پیامبران قلبشان نمیخوابد و این چشمان است که میخوابد، آنان با او سخنی نگفتند، او را بردند و کنار چاه زمزم گذاشتند، پس جبرئیل دست به کار شد و از گلو تا سینهاش را شکافت تا اینکه سینه و شکمش باز شد و با دستش او را با آب زمزم شست تا شکمش پاک شد، سپس با تشتی از جنس طلا و در آن مشک طلائی که پر از ایمان و حکمت بود آمد، سینه تا رگهای گردنش را پر (از ایمان و حکمت) کرد و او را تا آسمان دنیا بالا برد، دری از درهای آن را زد؛ اهل آسمان ندا دادند " کیست؟ گفت: جبرئیلم.
گفت: چه کسی با توست؟
گفت:"محمد با من است .....
لفظ حدیث:
انس ابن مالک یقول عن ليله اسری برسول الله (ص) من مسجد الكعبه، انه جاءه ثلاثه نفر قبل ان يوحى اليه و هو نائم فی المسجد الحرام، فقال اولهم:
ايهم هو؟ فقال:
اوسطهم، هو خيرهم؛ فقال آخرهم:
خذوا خيرهم، فكانت تلک الليله فلم يرهم حتى اتوه ليله اخرى فيما يرى قلبه و تنام عينه و لا ينام قلبه، و كذلک الانبياء تنام اعينهم و لا تنام قلوبهم، فلم يكلموه حتى احتملوه، فوضعوه عند بئر زمزم، فتولاه منهم جبريل، فشق جبريل ما بين نحره الى لبته حتى فرغ من صدره و جوفه، فغسله من ماء زمزم بيده حتى انقى جوفه، ثم أتی بطشت من ذهب فيه تور من ذهب محشوا ايمانا و حكمه، فحشا به صدره و لغاديده يعنی عروق حلقه ثم أطبقه ثم عرج به الى السماء الدنيا فضرب بابا من أبوابها، فناداه أهل السماء من هذا، فقال جبريل، قالوا و من معک قال معی محمد...
(صحیح بخاری/کتاب التوحید/باب باب قوله وكلم الله موسى تكليما )
در حدیث زیر که در منابع شیعه وجود دارد همان مفهوم بالا بیان شده با این تفاوت که از قول آمنه مادر محمد هنگام زایش گفته شده " من مردی جوان بسیار خوش هیکل، بسیار سفید که بهترین لباسها را پوشیده بود دیدم و گمان کردم عبدالمطلب است، نزدیک من شد و در دهن او (طفل) تف نمود در حالیکه تشتی از جنس طلا که با زمرد آذین داده شده بود در دست داشت سینهاش را شکافت، تکهای سیاه را از آن خارج نمود و بیرون انداخت...
... رايت رجلاً شابا من اتم الناس طولا و اشدهم بياضا، و احسنهم ثيابا، ما ظننته الا عبد المطلب، قد دنا منی فاخذ المولود، فتفل فی فيه، و معه طست من ذهب مضروب بالزمرد و مشط من ذهب، فشق بطنه شقا، ثم اخرج قلبه فشقه، فاخرج منه نكته سوداء فرمى بها... (الامالی/شیخ صدوق/ جلد1/صفحه 336 و همچنین در کتاب کمال الدین و تمام النعمه نوشته شیخ صدوق/ صفحه 176 ).
-----------------------------------------------
شیطان در بینی شخص خوابیده خانه میسازد.
هنگامیکه یکی از شما از خواب بیدار شد پس وضو بگیرد و سه بار آب را در بینیاش فرو کند؛ زیرا شیطان در بینی خفته خانه میسازد:
هنگامیکه یکی از شما از خواب بیدار شد پس وضو بگیرد و سه بار آب را در بینیاش فرو کند؛ زیرا شیطان در بینی خفته خانه میسازد:
إذا استيقظ أراه أحدكم من منامه، فتوضأ فليستنثر ثلاثا، فإن الشيطان يبيت على خيشومه. (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/باب صفه ابلیس و جنوده)
و همین مفهوم در کتب شیعه "رسول الله همیشه 3 بار دستش را میشست و 3 بار آب در دهن میزد و 3 بار آب در بینی؛ زیرا شیطان در بینی شخص خفته خانه میسازد و همچنین در شستن مقعد و ....
بالغ رسول الله في امتثاله فغسل يديه ثلاثا و تمضمض ثلاثا و استنشق ثلاثا و قال "فان الشيطان يبيت على خيشوم النائم" و هكذا السنة فی الاستنجاء و الغسل من الخبث و الغسل من الجنابه و الحيض و النفاس و الوضوء من الغمر وغير ذلک.(بحار الانوار/جلد 77/ صفحه 295)
--------------------------------------
محمد: میمونی را دیدم که زنا کرده بود، من و سایر میمونها او را سنگسار کردیم.
رأيت فی الجاهليه قرده اجتمع عليها قرده قد زنت، فرجموها فرجمتها معهم. (صحیح بخاری/ مناقب الانصار/ باب القسامه فی الجاهلیه)
در حدیث زیر نیز از قول امام صادق در منابع شیعه گفته شده که برخی از جانوران با خواهرانشان مقاربت میکردند؛ هنگامیکه متوجه میشدند آلتشان را بیرون میکشیدند و سپس با دندانشان محکم آن را گرفتند تا اینکه میمُردند.
قال ابو عبد الله (عليه السلام):
و الله لقد نبئت ان بعض البهائم تنكرت له اخته، فلما نزا عليها و نزل كشف له عنها و علم انها اخته؛ أخرج غرموله (ذكره)، ثم قبض عليه باسنانه، ثم قلعه، ثم خر ميتا (قصص الانبياء جزائری/ص71 دار البلاغه).
در حدیث زیر هم بیان شده که میمونها ازدواج میکنند و بر جنس ماده غیرت دارند و این از خصیصههائی است که انسان بدان افتخار میکند:
.... و يأخذ نفسه بالزواج و الغيره على الاناث و هما خصلتان من مفاخر الانسان... (بحار الانوارجلد62/صفحه 238) . (جامع الحادیث الشیعه/السید بروجرودی/جلد16/صفحه 910)
برای دیدن نظر قرآن در برخورد با زنان زناکار، اینجا را کلیک کنید.
-------------------------------------------------------
اگر خروس آواز داد فرشته را دیده است و اگر خر عرعر کرد شیطان را دیده؛ همچنین الله خروسی دارد که پایش درون زمین و سرش زیر عرش است:
رسول الله گفت: اگر بانگ (قوقولقوقو) خروسی را شنیدید پس از الله درخواست بخشش نمائید؛ زیرا خروس فرشتهای را دیده است و اگر صدای خر(خر در قرآن) را شنیدند به الله پناه ببرید، زیرا او شیطان را دیده است:
ان النبی صلى الله عليه و سلم قال:
اذا سمعتم صياح الديكه فاسألوا الله من فضله، فإنها رأت ملكا و إذا سمعتم نهيق الحمار فتعوذوا بالله من الشيطان، فإنه رأى شيطانا. (سنن ترمذی/ کتاب الدعوات/باب ما يقول إذا سمع نهيق الحمار. و صحیح مسلم/ كتاب الذكر وا لدعاء و التوبة و الاستغفار/ باب استحباب الدعاء عند صياح الديک)
.... و يأخذ نفسه بالزواج و الغيره على الاناث و هما خصلتان من مفاخر الانسان... (بحار الانوارجلد62/صفحه 238) . (جامع الحادیث الشیعه/السید بروجرودی/جلد16/صفحه 910)
برای دیدن نظر قرآن در برخورد با زنان زناکار، اینجا را کلیک کنید.
-------------------------------------------------------
اگر خروس آواز داد فرشته را دیده است و اگر خر عرعر کرد شیطان را دیده؛ همچنین الله خروسی دارد که پایش درون زمین و سرش زیر عرش است:
رسول الله گفت: اگر بانگ (قوقولقوقو) خروسی را شنیدید پس از الله درخواست بخشش نمائید؛ زیرا خروس فرشتهای را دیده است و اگر صدای خر(خر در قرآن) را شنیدند به الله پناه ببرید، زیرا او شیطان را دیده است:
ان النبی صلى الله عليه و سلم قال:
اذا سمعتم صياح الديكه فاسألوا الله من فضله، فإنها رأت ملكا و إذا سمعتم نهيق الحمار فتعوذوا بالله من الشيطان، فإنه رأى شيطانا. (سنن ترمذی/ کتاب الدعوات/باب ما يقول إذا سمع نهيق الحمار. و صحیح مسلم/ كتاب الذكر وا لدعاء و التوبة و الاستغفار/ باب استحباب الدعاء عند صياح الديک)
امام صادق میگوید: الله خروسی دارد که پایش درون زمین و سرش زیر عرش است، یکی از بالهایش در مشرق و بال دیگرش در مغرب میباشد و میگوید " سبحان الملک القدوس".
ابا عبدالله عليه السلام يقول: ان لله ديكا رجلاه فی الارض و رأسه تحت العرش، جناح له فی المشرق و جناح له فی المغرب، يقول سبحان الملک القدوس.
فرشتهای از فرشتگان الله به صورت خروسی که دارای کرک و پر سفید است، سرش زیر عرش و پایش درون زمین پائینی و بالهایش هم همه جا پخش است:
ملک من ملائكه السماوات على صوره الديک له زغب و ريش أبيض، رأسه تحت العرش و رجلاه تحت الأرض السفلى و جناحاه منشوران. (جامع الحادیث الشیعه/السید بروجرودی/جلد16/صفحه 910)
الله خروسی دارد که پایش درون زمین هفتم و گردنش زیر عرش بسته شده و بالهایش در هوا، اگر نیمه شب یا یک سوم پایانی شب باشد بالهایش را به هم میزند و "قوقولقوقو " میکند، یعنی میگوید "منزه است الله پادشاه به حق جهان، پس غیر از او خدائی نیست او پروردگار فرشتگان و روح است"؛ پس بالهایش را به هم میزند...
إن لله عزوجل ديكا رجلاه فی الارض السابعه وعنقه مثبته تحت العرش و جناحاه فی الهوى، إذا كان فی نصف الليل او الثلث الثانی من آخر الليل، ضرب بجناحیه و صاح " سبوح قدوس الله الملک الحق المبین فلا اله غیره رب الملائکته و الروح" فتضرب الدیکه باجنحتها و بصبح. (الکافی/جلد8/صفحه272)
در عیون اخبار الرضا نوشته شیخ صدوق جلد 1 صفحه 277 و خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 198، از قول امام رضا بیان شده که خروس 5 صفت پیامبران دارد:
1- شناختن وقت نماز.
1- غيرت.
3- سخاوت.
4- دليری.
5- جماع زیاد كردن.
برای دیدن یکی از دلایل شهوتران بودن محمد ابن عبدالله اینجا را کلیک کنید.
او حتی با زنی که در آن زمان عروسش محسوب میشد نیز با کمک الله سکس داشت.
--------------------------------------------
خرافات در زمینه عطسه و خمیازه
پیامبر (ص) فرمود: خمیازه از شیطان است و اگر یکی از شما خمیازه کشید دیگران آنچه (از ورد) میدانند را بخوانند و اگر گفت "ها" شیطان میخندد:
النبی صلى الله عليه و سلم قال:
التثاؤب من الشيطان، فإذا تثاءب أحدكم فليرده ما استطاع، فان أحدكم اذا قال "ها" ضحك الشيطان. (صحیح بخاری/ کتاب الادب/باب إذا تثاءب فليضع يده على فمه)
خمیازه از شیطان و عطسه از الله است:
التثاؤب من الشيطان و العطسه من الله عز وجل. (الکافی/جلد2/ صفحه 654 )
فرستاده الله فرمود:
الله عزوجل هنگام نماز خواندن عطسه را دوست دارد و از خمیازه منتفر است:
رسول الله (ص) قال: ان الله عزوجل يحب العطاس و يكره التثاؤب في الصلاه. (جامع الحادیث الشیعه/السید بروجردی/ جلد16 / صفحه74)
اگر کسی عطسه کرد و سپس دستش را بر سوراخ بینیاش گذاشت و گفت" الحمدلله رب العالمین حمدا کثیرا کما هو و اهله و صلی الله علی محمد النبی و آله و سلم" از سوراخ چپ بینیاش حشرهای کوچکتر از ملخ و بزرگتر از مگس خارج میگردد، تا زیر عرش الله میپرد و برای او تا روز قیامت طلب بخشش میکند:
من عطس ثم وضع يده على قصبه أنفه، ثم قال:
"الحمد لله رب العالمين حمدا كثيرا كما هو أهله و صلى الله على محمد النبی و آله وسلم" خرج من منخره الأيسر طائر أصغر من الجراد و أكبر من الذباب حتى يسير تحت العرش، يستغفر الله له إلى يوم القيامه. (الکافی/جلد2/صفحه657)
---------------------------------------------------------
اگر کسی برای نماز صبح بیدار نشد شیطان در گوشش ادرار میکند.
ذكر عند النبی رجل فقيل ما زال نائما حتى أصبح ما قام إلى الصلاه، فقال: "بال الشيطان في أذنه". (صحیح بخاری/کتاب التهجد/باب إذا نام و لم يصل بال الشيطان فی أذنه)
من نام حتى اصبح، فقد بال الشيطان فی اذنه. (بحارالانوار /جلد 84 / صفحه 170)
-----------------------------------------------------------------------------------
در گور کافران 99 اژدها میآید، اگر یکی از آنان بر زمین فوت کند تا ابد هیچ درختی نخواهد روئید.
فرستادهی الله (ص) فرمود:
گور مؤمن 70 گز وسعت دارد که دارای باغ سبزی است و آنجا مانند ماه شب 14 نورانی است، آیا میدانید که آیهی "فإن له معيشة ضنكا" (طه/124) برای کیست و آیا معنی زندگی ضنک میدانی؟ گفتند: الله و فرستادهاش داناترند.
رسول الله صلى الله عليه و سلم فرمود: شکنجهی کافر در گورش و سوگند به کسی که جانم در دست اوست، همانا الله بر او 99 اژدها مسلط میکند ؛ آیا میدانید اژدها چیست؟ آن معادل 99 ماری است که هر مار 7 سر دارد، کافر را نیش میزنند و او را میخراشند.
المؤمن فی قبره فی روضه خضراء و يرحب له فی قبره سبعون ذراعا و ينور له قبره كالقمر ليله البدر؛ أتدرون فيم أنزلت هذه الآيه: "فإن له معيشة ضنكا"؟ أتدرون ما المعيشه الضنک؟ قالوا: الله ورسوله أعلم.
قال: عذاب الكافر فی قبره؛ و الذی نفسی بيده، انه ليسلط عليه تسعه و تسعون تنينا، أتدرون ما التنين؟ تسعه و تسعون حيه، لكل حيه سبعه رئوس، ينفخون فی جسمه و يلسعونه و يخدشونه الى يوم يبعثون. (تفسیر ابن کثیر/سوره طه / قال اهبطا منها جميعا بعضكم لبعض عدو ...)
هنگامی که کافر وارد گور شد (منکر و نکیر ) بر او وارد میشوند شیطان با چشمهائی از مس جلوش قرار میگیرد، آن دو میگویند: پروردگارت کیست و دینت چیست؟......:
(فی القبر) ...إذا كان الرجل كافرا دخلا عليه و أقيم الشيطان بين يديه، عيناه من نحاس؛ فيقولان له: من ربك؟ وما دينك؟ و ما تقول فی هذا الرجل الذی قد خرج من بين ظهرانيكم؟
فيقول: لا أدری؛ فيخليان بينه و بين الشيطان، فيسلط عليه فی قبره تسعه و تسعين تنينا لو أن تنينا واحدا منها نفخ فی الأرض ما أنبتت شجرا ابدا و يفتح له باب إلى النار و يرى مقعده فيها. (الکافی/جلد 3 / صفحه 237)
----------------------------------------------------------------------------
فرشتهی وحی مانند صدای "جرنگ جرنگ" زنگ به سوی من میآید.
ان الحارث بن هشام سأل النبی (ص) كيف يأتيک الوحی؟ فقال: "أحيانا يأتينی فی مثل صلصله الجرس و هو أشده علی ثم يفصم عنی و قد وعيته و أحيانا ملک فی مثل صوره الرجل فأعی ما يقول. (صحیح مسلم / کتاب الفصائل /باب عرق النبی صلى الله عليه و سلم في البرد و حين يأتيه الوحی. و همچنین با اندکی تفاوت در لفظ در صحیح بخاری/کتاب بدء الوحی/باب بدء الوحی)
فقد سأله الحارث بن هشام كيف يأتيک الوحی؟ فقال:
أحيانا يأتينی مثل صلصله الجرس و هو أشده علی فيفصم عنی. (بحار الانوار/جلد 18 / صفحه 260)
إذا نزل عليه الوحی يسمع عند وجهه دوی كدوی النحل. (مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب/ جلد 1 /صفحه 41)
--------------------------------------------------
الله دارای سگی درنده است.
عتبه بن ابی لهب گفت که من به پروردگار ستاره کافرم، رسول الله فرمود: نمیترسی که سگ الله تو را بخورد:
قال عتبه بن أبیلهب "كفرت برب النجم"، فقال رسول الله: "أما تخاف أن يأكلك كلب الله". ( تفسیر طبری/ سوره النجم)
عتبه بن ابی لهب ضمن گفتن " کفرت بالذی دنا فتدلی" بر صورت رسول الله تف نمود، محمد (ص) گفت: ای الله، سگی از سگهایت را بر او مسلط بگردان:
أنه (عتبه بن ابی لهب) لما قال: كفرت بالذی دنا فتدلى، و تفل فی وجه؛ محمد (ص) قال: "اللهم سلط عليه كلبا من كلابک". (بحار الانوار/جلد 18/ صفحه 58)
مقایسه نظرات محمد و زرتشت در برخورد با سگها.
---------------------------------------------------
درختان و کوهها بر محمد سلام میکردند و شهادتین میگفتند.
علی ابن ابی طالب (رض) فرمود: با پبامبر در مکه بودم، هنگام رسیدن پیامبر نزد هر کوه و یا درختی آنان میگفتند "السلام علیک یا رسول الله":
علی بن أبی طالب (رضی الله عنه) قال: "كنت مع النبی صلى الله عليه و سلم بمكه فی بعض نواحيها، فما استقبله جبل و لا شجر إلا قال: السلام عليک يا رسول الله. (المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، جلد 3 صفحه 524.- سنن ترمذی /کتاب المناقب / باب فی آيات إثبات نبوه النبی صلى الله عليه و سلم و ما قد خصه الله عز وجل به. - البدایه و النهایه/ ابن کثیر/ سنه احدی عشره من الهجره)
بادیه نشینی نزد پیامبر آمد (ص) و گفت:
چگونه تشخیص دهم که تو فرستادهی الله هستی؟ پس رسول الله گفت، اگر دیدی که این خوشهی خرما از این نخل صدا زدم و اجابت کرد، آیا گواهی میدهی که من فرستادهی الله هستم؟
گفت: بله.
پس رسول الله خوشهی خرما را صدا زد و آن خوشه از درخت افتاد و پرید تا نزد رسول الله آمد، سپس گفت: برگرد؛ پس سر جایش رفت:
جاء أعرابی إلى النبی صلى الله عليه و آله و سلم، فقال :
بم اعرف انک رسول الله؟ فقال " أرأيت ان دعوت هذا العذق من هذه النخله، اتشهد انی رسول الله؟ قال: نعم.
فدعا العذق فجعل العذق ينزل من النخله حتى سقط فی الأرض، فجعل ينقز حتى اتى النبی صل الله عليه و آله و سلم ؛ ثم قال له: ارجع؛ فرجع حتى عاد الى مكانه. (مستدرک حاکم نیشابوری/ و من كتاب آيات رسول الله التی فی دلائل النبوه/ نزل العذق من النخله) تمام راویان این حدیث راویان صحیح مسلم هستند.
و همین حدیث با اندکی تغییر در منابع شیعه:
روی أنه صلى الله عليه و آله كان فی سفر، فأقبل إليه أعرابی فقال صلى الله عليه و آله: هل أدلک إلى خير؟
فقال: ما هو؟
قال: تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله؛ فقال الاعرابي:
هل من شاهد؟
قال: هذه الشجره، فدعاها النبی، فأقبلت تخد الأرض، فقامت بين يديه فاستشهدها فشهدت كما قال و أمرها فرجعت إلى منبتها و رجع الاعرابی إلى قومه و قد أسلم. ( بحار الانوار/ جلد 17/ صفحه 376)
و در منابع شیعه
كان النبی يبنی مسجدا فی المدينه؛ فدعا شجره من مکه، فخدت الأرض حتى وقفت بين يديه و نطقت بالشهاده على نبوته (ص) (مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب/جلد/ 1 صفحه 83)
از دید قرآن تمام پدیدههای گیتی الله را تسبیح میکنند.
----------------------------------
محمد: دیوی که به قصد اخلال در نماز به صورتم تف کرد، به ستون مسجد بستم.
رسول الله: دیشب دیوی از جن به صورتم تف نمود تا در نمازم اخلال ایجاد کند، پس الله به من قدرت داد تا او را به ستونی از ستونهای مسجد ببندم و همهی شما او را ببینید؛ پس یاد دعوت برادرم سلیمان افتادم که گفت: پروردگارا به من پادشاهی بده که هیچکس پس از من نداشته باشد" پس او را تحقیرگونه مانند کسی که به آتش فرخوانده شود رها کردم:
رسول الله: إن عفريتا من الجن تفلت البارحه ليقطع علی صلاتی؛ فأمكننی الله منه، فأخذته فأردت أن أربطه على ساريه من سواری المسجد حتى تنظروا إليه كلكم؛ فذكرت دعوه أخی سليمان "رب هب لي ملكا لا ينبغي لأحد من بعدی" فرددته خاسئا عفريت متمرد من إنس أو جان مثل زبنيه جماعتها الزبانيه. (صحیح بخاری/کتاب احادیق النبیاء/ باب قول الله تعالى ووهبنا لداود سليمان نعم العبد إنه أواب - بحار الانوار/ جلد 18 / صفحه 82)
-----------------------------------
خورشید زیر عرش میرود و طلوع نمیکند تا الله به او اجازه دهد.
(ابوذر میگوید) پیامبر (ص) هنگام غروب خورشید گفت: ای ابوذر، آیا میدانی که خورشید کجا میرود؟ گفتم الله و فرستادهاش داناترند.
گفت "او میرود تا زیر عرش سجده کند و اجازه بگیرد، پس به او اجازه داده میشود، نزدیک است که سجده کند، اجازه (سجده کردن) به او داده نمیشود و به او گفته میشود "برگرد از جائی که آمدی"؛ پس طلوع میکند از مکان پنهان شدنش و این معنی قول الله است که میگوید " خورشید در حرکت است به سوی مکان استقرارش (زیر عرش) ..."
قال النبی صلى الله عليه و سلم لأبی ذر حين غربت الشمس "أتدری أين تذهب؟ قلت الله و رسوله أعلم.
قال فإنها تذهب حتى تسجد تحت العرش فتستأذن فيؤذن لها و يوشك أن تسجد فلا يقبل منها وتستأذن فلا يؤذن لها يقال لها ارجعي من حيث جئت فتطلع من مغربها فذلک قوله تعالى "و الشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم ". (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/ باب صفه الشمس و القمر)
و همین مفهوم در منابع شیعه:
عن أبی ذر (ره) قال: كنت مع النبی (ص) فی المسجد عند غروب الشمس، فقال: يا باذر، أتدری أين تغرب الشمس؟
قلت: الله و رسوله أعلم، فقال:
إنها تذهب حتى تسجد تحت العرش، فتستأذن فی الرجوع، فيؤذن لها، فذلک قوله "والشمس تجري لمستقر لها". (بحار الانوار/ جلد55 / صفحه 210)
مستحب بودن خوردن ادرار شتر و فوت کردن الله در واژن مریم هم نمونههای کوچکی در این راستا هستنند.
======================== --------------------------
(1) علاوه بر خوشه خرما به خود درخت خرما هم گفته میشود. المعجم الوسيط:
لا و الذی اخرج العذق من الجريمه. ای النخله من النّواه. و الجمع "عذاق و أعذق".
ابا عبدالله عليه السلام يقول: ان لله ديكا رجلاه فی الارض و رأسه تحت العرش، جناح له فی المشرق و جناح له فی المغرب، يقول سبحان الملک القدوس.
فرشتهای از فرشتگان الله به صورت خروسی که دارای کرک و پر سفید است، سرش زیر عرش و پایش درون زمین پائینی و بالهایش هم همه جا پخش است:
ملک من ملائكه السماوات على صوره الديک له زغب و ريش أبيض، رأسه تحت العرش و رجلاه تحت الأرض السفلى و جناحاه منشوران. (جامع الحادیث الشیعه/السید بروجرودی/جلد16/صفحه 910)
الله خروسی دارد که پایش درون زمین هفتم و گردنش زیر عرش بسته شده و بالهایش در هوا، اگر نیمه شب یا یک سوم پایانی شب باشد بالهایش را به هم میزند و "قوقولقوقو " میکند، یعنی میگوید "منزه است الله پادشاه به حق جهان، پس غیر از او خدائی نیست او پروردگار فرشتگان و روح است"؛ پس بالهایش را به هم میزند...
إن لله عزوجل ديكا رجلاه فی الارض السابعه وعنقه مثبته تحت العرش و جناحاه فی الهوى، إذا كان فی نصف الليل او الثلث الثانی من آخر الليل، ضرب بجناحیه و صاح " سبوح قدوس الله الملک الحق المبین فلا اله غیره رب الملائکته و الروح" فتضرب الدیکه باجنحتها و بصبح. (الکافی/جلد8/صفحه272)
در عیون اخبار الرضا نوشته شیخ صدوق جلد 1 صفحه 277 و خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 198، از قول امام رضا بیان شده که خروس 5 صفت پیامبران دارد:
1- شناختن وقت نماز.
1- غيرت.
3- سخاوت.
4- دليری.
5- جماع زیاد كردن.
برای دیدن یکی از دلایل شهوتران بودن محمد ابن عبدالله اینجا را کلیک کنید.
او حتی با زنی که در آن زمان عروسش محسوب میشد نیز با کمک الله سکس داشت.
--------------------------------------------
خرافات در زمینه عطسه و خمیازه
پیامبر (ص) فرمود: خمیازه از شیطان است و اگر یکی از شما خمیازه کشید دیگران آنچه (از ورد) میدانند را بخوانند و اگر گفت "ها" شیطان میخندد:
النبی صلى الله عليه و سلم قال:
التثاؤب من الشيطان، فإذا تثاءب أحدكم فليرده ما استطاع، فان أحدكم اذا قال "ها" ضحك الشيطان. (صحیح بخاری/ کتاب الادب/باب إذا تثاءب فليضع يده على فمه)
خمیازه از شیطان و عطسه از الله است:
التثاؤب من الشيطان و العطسه من الله عز وجل. (الکافی/جلد2/ صفحه 654 )
فرستاده الله فرمود:
الله عزوجل هنگام نماز خواندن عطسه را دوست دارد و از خمیازه منتفر است:
رسول الله (ص) قال: ان الله عزوجل يحب العطاس و يكره التثاؤب في الصلاه. (جامع الحادیث الشیعه/السید بروجردی/ جلد16 / صفحه74)
اگر کسی عطسه کرد و سپس دستش را بر سوراخ بینیاش گذاشت و گفت" الحمدلله رب العالمین حمدا کثیرا کما هو و اهله و صلی الله علی محمد النبی و آله و سلم" از سوراخ چپ بینیاش حشرهای کوچکتر از ملخ و بزرگتر از مگس خارج میگردد، تا زیر عرش الله میپرد و برای او تا روز قیامت طلب بخشش میکند:
من عطس ثم وضع يده على قصبه أنفه، ثم قال:
"الحمد لله رب العالمين حمدا كثيرا كما هو أهله و صلى الله على محمد النبی و آله وسلم" خرج من منخره الأيسر طائر أصغر من الجراد و أكبر من الذباب حتى يسير تحت العرش، يستغفر الله له إلى يوم القيامه. (الکافی/جلد2/صفحه657)
---------------------------------------------------------
اگر کسی برای نماز صبح بیدار نشد شیطان در گوشش ادرار میکند.
ذكر عند النبی رجل فقيل ما زال نائما حتى أصبح ما قام إلى الصلاه، فقال: "بال الشيطان في أذنه". (صحیح بخاری/کتاب التهجد/باب إذا نام و لم يصل بال الشيطان فی أذنه)
من نام حتى اصبح، فقد بال الشيطان فی اذنه. (بحارالانوار /جلد 84 / صفحه 170)
-----------------------------------------------------------------------------------
در گور کافران 99 اژدها میآید، اگر یکی از آنان بر زمین فوت کند تا ابد هیچ درختی نخواهد روئید.
فرستادهی الله (ص) فرمود:
گور مؤمن 70 گز وسعت دارد که دارای باغ سبزی است و آنجا مانند ماه شب 14 نورانی است، آیا میدانید که آیهی "فإن له معيشة ضنكا" (طه/124) برای کیست و آیا معنی زندگی ضنک میدانی؟ گفتند: الله و فرستادهاش داناترند.
رسول الله صلى الله عليه و سلم فرمود: شکنجهی کافر در گورش و سوگند به کسی که جانم در دست اوست، همانا الله بر او 99 اژدها مسلط میکند ؛ آیا میدانید اژدها چیست؟ آن معادل 99 ماری است که هر مار 7 سر دارد، کافر را نیش میزنند و او را میخراشند.
المؤمن فی قبره فی روضه خضراء و يرحب له فی قبره سبعون ذراعا و ينور له قبره كالقمر ليله البدر؛ أتدرون فيم أنزلت هذه الآيه: "فإن له معيشة ضنكا"؟ أتدرون ما المعيشه الضنک؟ قالوا: الله ورسوله أعلم.
قال: عذاب الكافر فی قبره؛ و الذی نفسی بيده، انه ليسلط عليه تسعه و تسعون تنينا، أتدرون ما التنين؟ تسعه و تسعون حيه، لكل حيه سبعه رئوس، ينفخون فی جسمه و يلسعونه و يخدشونه الى يوم يبعثون. (تفسیر ابن کثیر/سوره طه / قال اهبطا منها جميعا بعضكم لبعض عدو ...)
هنگامی که کافر وارد گور شد (منکر و نکیر ) بر او وارد میشوند شیطان با چشمهائی از مس جلوش قرار میگیرد، آن دو میگویند: پروردگارت کیست و دینت چیست؟......:
(فی القبر) ...إذا كان الرجل كافرا دخلا عليه و أقيم الشيطان بين يديه، عيناه من نحاس؛ فيقولان له: من ربك؟ وما دينك؟ و ما تقول فی هذا الرجل الذی قد خرج من بين ظهرانيكم؟
فيقول: لا أدری؛ فيخليان بينه و بين الشيطان، فيسلط عليه فی قبره تسعه و تسعين تنينا لو أن تنينا واحدا منها نفخ فی الأرض ما أنبتت شجرا ابدا و يفتح له باب إلى النار و يرى مقعده فيها. (الکافی/جلد 3 / صفحه 237)
----------------------------------------------------------------------------
فرشتهی وحی مانند صدای "جرنگ جرنگ" زنگ به سوی من میآید.
ان الحارث بن هشام سأل النبی (ص) كيف يأتيک الوحی؟ فقال: "أحيانا يأتينی فی مثل صلصله الجرس و هو أشده علی ثم يفصم عنی و قد وعيته و أحيانا ملک فی مثل صوره الرجل فأعی ما يقول. (صحیح مسلم / کتاب الفصائل /باب عرق النبی صلى الله عليه و سلم في البرد و حين يأتيه الوحی. و همچنین با اندکی تفاوت در لفظ در صحیح بخاری/کتاب بدء الوحی/باب بدء الوحی)
فقد سأله الحارث بن هشام كيف يأتيک الوحی؟ فقال:
أحيانا يأتينی مثل صلصله الجرس و هو أشده علی فيفصم عنی. (بحار الانوار/جلد 18 / صفحه 260)
إذا نزل عليه الوحی يسمع عند وجهه دوی كدوی النحل. (مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب/ جلد 1 /صفحه 41)
--------------------------------------------------
الله دارای سگی درنده است.
عتبه بن ابی لهب گفت که من به پروردگار ستاره کافرم، رسول الله فرمود: نمیترسی که سگ الله تو را بخورد:
قال عتبه بن أبیلهب "كفرت برب النجم"، فقال رسول الله: "أما تخاف أن يأكلك كلب الله". ( تفسیر طبری/ سوره النجم)
عتبه بن ابی لهب ضمن گفتن " کفرت بالذی دنا فتدلی" بر صورت رسول الله تف نمود، محمد (ص) گفت: ای الله، سگی از سگهایت را بر او مسلط بگردان:
أنه (عتبه بن ابی لهب) لما قال: كفرت بالذی دنا فتدلى، و تفل فی وجه؛ محمد (ص) قال: "اللهم سلط عليه كلبا من كلابک". (بحار الانوار/جلد 18/ صفحه 58)
مقایسه نظرات محمد و زرتشت در برخورد با سگها.
---------------------------------------------------
درختان و کوهها بر محمد سلام میکردند و شهادتین میگفتند.
علی ابن ابی طالب (رض) فرمود: با پبامبر در مکه بودم، هنگام رسیدن پیامبر نزد هر کوه و یا درختی آنان میگفتند "السلام علیک یا رسول الله":
علی بن أبی طالب (رضی الله عنه) قال: "كنت مع النبی صلى الله عليه و سلم بمكه فی بعض نواحيها، فما استقبله جبل و لا شجر إلا قال: السلام عليک يا رسول الله. (المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، جلد 3 صفحه 524.- سنن ترمذی /کتاب المناقب / باب فی آيات إثبات نبوه النبی صلى الله عليه و سلم و ما قد خصه الله عز وجل به. - البدایه و النهایه/ ابن کثیر/ سنه احدی عشره من الهجره)
بادیه نشینی نزد پیامبر آمد (ص) و گفت:
چگونه تشخیص دهم که تو فرستادهی الله هستی؟ پس رسول الله گفت، اگر دیدی که این خوشهی خرما از این نخل صدا زدم و اجابت کرد، آیا گواهی میدهی که من فرستادهی الله هستم؟
گفت: بله.
پس رسول الله خوشهی خرما را صدا زد و آن خوشه از درخت افتاد و پرید تا نزد رسول الله آمد، سپس گفت: برگرد؛ پس سر جایش رفت:
جاء أعرابی إلى النبی صلى الله عليه و آله و سلم، فقال :
بم اعرف انک رسول الله؟ فقال " أرأيت ان دعوت هذا العذق من هذه النخله، اتشهد انی رسول الله؟ قال: نعم.
فدعا العذق فجعل العذق ينزل من النخله حتى سقط فی الأرض، فجعل ينقز حتى اتى النبی صل الله عليه و آله و سلم ؛ ثم قال له: ارجع؛ فرجع حتى عاد الى مكانه. (مستدرک حاکم نیشابوری/ و من كتاب آيات رسول الله التی فی دلائل النبوه/ نزل العذق من النخله) تمام راویان این حدیث راویان صحیح مسلم هستند.
و همین حدیث با اندکی تغییر در منابع شیعه:
روی أنه صلى الله عليه و آله كان فی سفر، فأقبل إليه أعرابی فقال صلى الله عليه و آله: هل أدلک إلى خير؟
فقال: ما هو؟
قال: تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله؛ فقال الاعرابي:
هل من شاهد؟
قال: هذه الشجره، فدعاها النبی، فأقبلت تخد الأرض، فقامت بين يديه فاستشهدها فشهدت كما قال و أمرها فرجعت إلى منبتها و رجع الاعرابی إلى قومه و قد أسلم. ( بحار الانوار/ جلد 17/ صفحه 376)
مردی از قبیلهی بنی عامر نزد پیامبر آمد و گفت:
ای فرستادهی الله، آن مهر نبوتی که میان دو شانهات است را نشانم بده که من بهترین مردم هستم؛ پس فرستادهی الله به او گفت: آیا میخواهی که نشانهی دیگری را نشانت دهم؟
گفت: آری.
(محمد) گفت:به آن درخت خرما نگاه کن، سپس گفت آن را صدا بزن، پس صدایش زد و بر زمین سجده کرد سرش را بالا گرفت تا جلوش آمد، پس رسول الله (ص) گفت: برگرد؛ او سر جایش برگشت؛ مرد گفت" گواهی میدهم که تو فرستادهی الله هستی و ایمان آورد".
اتى النبی (ص) رجل من بنی عامر فقال:
ای فرستادهی الله، آن مهر نبوتی که میان دو شانهات است را نشانم بده که من بهترین مردم هستم؛ پس فرستادهی الله به او گفت: آیا میخواهی که نشانهی دیگری را نشانت دهم؟
گفت: آری.
(محمد) گفت:به آن درخت خرما نگاه کن، سپس گفت آن را صدا بزن، پس صدایش زد و بر زمین سجده کرد سرش را بالا گرفت تا جلوش آمد، پس رسول الله (ص) گفت: برگرد؛ او سر جایش برگشت؛ مرد گفت" گواهی میدهم که تو فرستادهی الله هستی و ایمان آورد".
اتى النبی (ص) رجل من بنی عامر فقال:
يا رسول الله، أرنی الخاتم الذی بين كتفيک، فإنی من أطيب الناس؛ فقال له رسول الله (ص) " ألا أريك آية؟
قال: بلى.
قال: فانظر إلى نخله؛ فقال: ادع ذلک العذق(1)؛ قال: فدعاه، فأقبل يخد الأرض و يسجد و يرفع رأسه حتى وقف بين يديه؛ فقال رسول الل (ص): ارجع، فرجع إلى مكانه. فقال: اشهد انک رسول الله و آمن. (البدایه و النهایه ابن کثیر/ سنه احدی عشره من الهجره/ باب انقياد الشجر لرسول الله صلى الله عليه وسلم)
و در منابع شیعه
كان النبی يبنی مسجدا فی المدينه؛ فدعا شجره من مکه، فخدت الأرض حتى وقفت بين يديه و نطقت بالشهاده على نبوته (ص) (مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب/جلد/ 1 صفحه 83)
از دید قرآن تمام پدیدههای گیتی الله را تسبیح میکنند.
----------------------------------
محمد: دیوی که به قصد اخلال در نماز به صورتم تف کرد، به ستون مسجد بستم.
رسول الله: دیشب دیوی از جن به صورتم تف نمود تا در نمازم اخلال ایجاد کند، پس الله به من قدرت داد تا او را به ستونی از ستونهای مسجد ببندم و همهی شما او را ببینید؛ پس یاد دعوت برادرم سلیمان افتادم که گفت: پروردگارا به من پادشاهی بده که هیچکس پس از من نداشته باشد" پس او را تحقیرگونه مانند کسی که به آتش فرخوانده شود رها کردم:
رسول الله: إن عفريتا من الجن تفلت البارحه ليقطع علی صلاتی؛ فأمكننی الله منه، فأخذته فأردت أن أربطه على ساريه من سواری المسجد حتى تنظروا إليه كلكم؛ فذكرت دعوه أخی سليمان "رب هب لي ملكا لا ينبغي لأحد من بعدی" فرددته خاسئا عفريت متمرد من إنس أو جان مثل زبنيه جماعتها الزبانيه. (صحیح بخاری/کتاب احادیق النبیاء/ باب قول الله تعالى ووهبنا لداود سليمان نعم العبد إنه أواب - بحار الانوار/ جلد 18 / صفحه 82)
-----------------------------------
خورشید زیر عرش میرود و طلوع نمیکند تا الله به او اجازه دهد.
(ابوذر میگوید) پیامبر (ص) هنگام غروب خورشید گفت: ای ابوذر، آیا میدانی که خورشید کجا میرود؟ گفتم الله و فرستادهاش داناترند.
گفت "او میرود تا زیر عرش سجده کند و اجازه بگیرد، پس به او اجازه داده میشود، نزدیک است که سجده کند، اجازه (سجده کردن) به او داده نمیشود و به او گفته میشود "برگرد از جائی که آمدی"؛ پس طلوع میکند از مکان پنهان شدنش و این معنی قول الله است که میگوید " خورشید در حرکت است به سوی مکان استقرارش (زیر عرش) ..."
قال النبی صلى الله عليه و سلم لأبی ذر حين غربت الشمس "أتدری أين تذهب؟ قلت الله و رسوله أعلم.
قال فإنها تذهب حتى تسجد تحت العرش فتستأذن فيؤذن لها و يوشك أن تسجد فلا يقبل منها وتستأذن فلا يؤذن لها يقال لها ارجعي من حيث جئت فتطلع من مغربها فذلک قوله تعالى "و الشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم ". (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/ باب صفه الشمس و القمر)
و همین مفهوم در منابع شیعه:
عن أبی ذر (ره) قال: كنت مع النبی (ص) فی المسجد عند غروب الشمس، فقال: يا باذر، أتدری أين تغرب الشمس؟
قلت: الله و رسوله أعلم، فقال:
إنها تذهب حتى تسجد تحت العرش، فتستأذن فی الرجوع، فيؤذن لها، فذلک قوله "والشمس تجري لمستقر لها". (بحار الانوار/ جلد55 / صفحه 210)
مستحب بودن خوردن ادرار شتر و فوت کردن الله در واژن مریم هم نمونههای کوچکی در این راستا هستنند.
======================== --------------------------
(1) علاوه بر خوشه خرما به خود درخت خرما هم گفته میشود. المعجم الوسيط:
لا و الذی اخرج العذق من الجريمه. ای النخله من النّواه. و الجمع "عذاق و أعذق".
۱۰ نظر:
در قرن بیست و یکم با این روش نمیشود جوانان را فریب داد. من فقط سطر اول مطلبتان را خواندم. در باب شرح صدر که قرآن در مورد حضرت رسول میفرماید، هر فرد کم سوادی هم میداند که شرح صدر به معنای بالا بردن ظرفیت است؛ نه به معنی پاره کردن سینه کسی! اینطوری فقط آبروی خودتان را میبرید.
لعنت بر محمد و آل محمد.این صلواته منه هروخ اسم کثیف محمد میاد صلوات میدم
مشکل اینجاست که تعصب آنچنان وجود شما را گرفته که حاضر نیستید همان مطلب را کامل بخوانید.
خود محمد گفته که چیزی مانند خون لخته شده را از سینهام خارج کردند و با اب زمزم شستند و در جای دیگر می گوید که جبرئیل با تشتی از جنس طلا که پر از ایمان و حکمت بود پر من حاضر شد و آن را درون سینهام خالی کرد.
گرامی، هدف روشنگری است نه جنگ.
پیروز باشید!
مشکل اینجاست که با توجه به فراوانی دسترسی به منابع باز هم کسانی فریب این نوشته های کذابی شمارو می خورند
در همون نوشته ابتدایی شما که در آن ایه ای از قرآن آورده اید که با تحریف معنی ایه (بار سنگیت را از تو بر نداشتیم) قصد عوام فریبی دارید در اینجا گفته شده بار سنگین *گناه*را از تو دور داشتیم که با یک کلمه که شما آن را قید نکرده اید معنی کل عوض شده
در رابطه با احادیثی که آوردین قبل از خواندن هر چیزی باید به منبع آن دقت کرد که ایا قابل اعتماد می باشد یا نه
در کل با کمی تفکر تحقیق می توان به نتیجه رسید البته برای کسانی که بخواهند. نیرنگ و فریب همیشه استوار نیست.
یا علی
با سلام و خسته نباشید من از طرف دارای وبلاگ شما هستم، تصمیم گرفتم که فقط خواننده نباشم و یه مقالهدر مورد اسلام بنویسم فهمیدم خیلی سخت تر از چیزیه که به نظر می رسه حالا اومدم از شما راهنمایی بگیرم...
مشکل اینکه توی مقاله من به احادیث صحیح مسلم و صحیح بخاری و منابع دیگه استناد می کنم ولی ترجمه فارسی این کتب در دسترس نیست! مختصر انها هست که بدرد نمی خورد از طرفی من مترجم عربی نیستم و علاقه ای هم ندارم در مقاله ای که تماما فارسی هست احادیث عربی بدون ترجمه بگذارم
حالا باید چه کار کنم نمیدونم. شما خودتان احادیث را ترجمه می کنید یا از کتابی استفاده می کنید؟ اگه راه حلی دارید لطف کنید. یا باید بروم ترجمه تخصصی عربی یاد بگیرم؟
مواردی که در مورد ترجمه فرمودید حق با شماست، هیچ ترجمهی کاملی از کتب مرجع اسلامی به زبان فارسی که کامل باشد در دسترس نیست(لااقل من از آنها بی اطلاعم) من شخصا خودم ترجمه می کنم و برای اینکه رعایت انصاف را بنایم متن عربی را هم می نویسم.
به شما توصیهای دوستانه دارم، اگر با زبان عربی آشنائی ندارید بهتر است از این کار خودداری نمائید و نوشتههای دوستان را به گوش مردم برسانید.
البته مقالات نظری زیادی می توانید بنویسید.
پیروز باشید!
خدا خیرت بده.من خیلی به احادیث ایمان دارم مخصوصا اونایی که عجیبتر و خرافیترن.احادیثی که اینجا دیدم خیلی چیزها رو برام روشن کرد .از ابعاد بالاتر. نیتت ضد مسلک الهی بود ولی برای من خیر بود.همیشه ابعاد بالاتر که بیشتر از فهم و دید ماست خرافی گونست.مثلا منظور از سماوات در قرآن ابعاد بالاتره.امیدوارم اگه جزو شبکه ای نیستی خدا هدایتت کنه.
محمد انسانی پول دوست قاتل و روانی که جز سکس اندیشه و فریب انسانهای بی سواد دوره خودش کار دیگه ای نداشته درعین بی سوادی وجهالت مشاوران خوبی داشته که تونستند به یاری هم دینی پر از سکس ،وحشیگری وجنگ بنیان گذاری کنند امیدوارم با خوندن و کشف حقیقت از جهلتون کم بشه جهل بزرگترین بدبختیه که زاییدش خرافاتو غیر منطقی بودنه
در مورذ شرح صدر باید گفت که مطمینا اشاره قران به صدر وقلب اگر به مفهوم خود کلمات دقت کنید اولی به معنای جای بالا ودومی به معنای گرداننده میباشد وهر دو مفهوم اشاره به مغز است که در جای بالای بدن واقع شده وگرداننده کل بدن میباشد وچون مغز محل اندیشه وفکر است بنابراین براحتی میتوان ایه الم نشرح لک صدرک را اینگونه معنی کرد ایا ما(فکر بسته) تو باز نکردیم ویا ایا ما گشایشی در فکر تو ایجاد نکردیم وافکار پوسیده وجاهلانه را برایت شرح وتفسیر نکردیم تا دیدگاه تو نسبت به جهان هستی دیدی واقعی تر ومنطقی تر باشد
مشکل اینجاست که علی یه حرومزاده سنگدل بود که با فاطمه بصورت ایستاده جماع میکرد...
حتما برو کتاب علی نماد شیعه گری رو بخون.
یا نقی
ارسال یک نظر