شیعیان و اهل سنت در بسیاری از امور اسلام با یکدیگر تفاوت اساسی دارند تا جائیکه همدیگر را تکفیر میکنند، در اینجا به یکی از موارد اساسی اختلاف این دو فرقهی اسلام پرداخته میشود.
اهل سنت معتقدند که تنها باید از الله طلب نمود و او را بدون واسطه خواند، این فرقهی اسلامی معتقد است اگر کسی بین خود و الله واسطه قرار دهد مرتکب شرک شده است، زیرا مشرکان صدر اسلام هم وجود الله را به عنوان کسی که روزی دهنده واقعی است قبول داشتند (شرح در اینجا) ولی آنان بتها را بین خودشان و الله واسطه قرار میدادند تا به واسطهی منزلتی که پیش الله داشتند آنان را به او نزدیکتر کنند:
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/3) همانا دين خالص از آن الله است، و آنها كه غير از الله را اولياي خود قرار دادند، و دليلشان اين بود كه اينها را نميپرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به الله نزديك كنند، الله روز قيامت ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوري ميكند، الله آن كس را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز هدايت نميكند.
اهل سنت معتقدند که تنها باید از الله طلب نمود و او را بدون واسطه خواند، این فرقهی اسلامی معتقد است اگر کسی بین خود و الله واسطه قرار دهد مرتکب شرک شده است، زیرا مشرکان صدر اسلام هم وجود الله را به عنوان کسی که روزی دهنده واقعی است قبول داشتند (شرح در اینجا) ولی آنان بتها را بین خودشان و الله واسطه قرار میدادند تا به واسطهی منزلتی که پیش الله داشتند آنان را به او نزدیکتر کنند:
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (زمر/3) همانا دين خالص از آن الله است، و آنها كه غير از الله را اولياي خود قرار دادند، و دليلشان اين بود كه اينها را نميپرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به الله نزديك كنند، الله روز قيامت ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوري ميكند، الله آن كس را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز هدايت نميكند.
در اینجا بیان شده که مشرکان میگفتند "ما بتها را عبادت نمیکنیم مگر اینکه ما را به الله نزدیکتر کنند"، اهل سنت معتقدند آنان کاری نمیکردند جز اینکه پیش بتها میرفتند و از آنان میخواستند تا واسطه بیان آنان و الله شوند.
شیعیان معتقدند که ما امامزادهها را عبادت نمیکنیم بلکه از آنان میخواهیم تا واسطه میان ما و الله شوند، یک فرق اساسی میان دیدگاه شیعه و اهل سنت وجود دارد و آن این است که شیعیان دعا را عبادت نمیدانند، در اینجا کاری به اختلاف دو فرقهی اسلامی نداریم اما به نظر میرسد که از دید قرآن دعا عبادت باشد، زیرا:
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (غافر/60) و پروردگارتان گفت بسوی من دعا کنید تا شما را اجابت كنم همانا كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند به زودى با خوار وارد جهنم خواهند شد.
در این آیه از قول الله، خدای مسلمانان بیان شده که باید تنها و تنها از من درخواست داشته باشید و در ادامه گفته که اگر از من درخواست ننمائید یعنی از پرستش من متکبرانه خودداری کردید شما را وارد جهنم میکنم.
و همچنین در این آیه به صراحت گفته که نباید از غیر الله درخواستی داشت (منظور از درخواست طلب غیبی است)، این غیر الله مطلق است:
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (احقاف/5) و چه کسی گمراهتر از شخصی است كه غیر از الله را مىخواند، (آن غیر الله) کسی است که تا قيامت پاسخش را نمىدهد و آنها از دعايشان بىخبرند.
منظور از من دون الله در آیه بالا افراد نیکوکاری است که از دید مردم از درجهی ایمانی بالائی برخوردارند، زیرا در ادامه گفته که آنان منکر این میشوند که این دعا کردن به سوی آنان دستور ایشان بوده است:
وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ (احقاف/6) و هنگامی که مردم برانگیخته شوند دشمنان آنان میشوند و به عبادتشان انكار میورزند.
قرآن در آیه بالا به صراحت دعا را عبادت میداند.
و همچنین در این آیه به صراحت گفته که نباید از غیر الله درخواستی داشت (منظور از درخواست طلب غیبی است)، این غیر الله مطلق است:
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (احقاف/5) و چه کسی گمراهتر از شخصی است كه غیر از الله را مىخواند، (آن غیر الله) کسی است که تا قيامت پاسخش را نمىدهد و آنها از دعايشان بىخبرند.
منظور از من دون الله در آیه بالا افراد نیکوکاری است که از دید مردم از درجهی ایمانی بالائی برخوردارند، زیرا در ادامه گفته که آنان منکر این میشوند که این دعا کردن به سوی آنان دستور ایشان بوده است:
وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ (احقاف/6) و هنگامی که مردم برانگیخته شوند دشمنان آنان میشوند و به عبادتشان انكار میورزند.
قرآن در آیه بالا به صراحت دعا را عبادت میداند.
شیعه در رد این ادعای اهل سنت به داستان طلب استغفار برادران یوسف از پدرشان اسرائیل (یعقوب) استناد میکنند:
قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ (یوسف/97) (برادران یوسف) گفتند اى پدر ما، براى گناهان ما درخواست آمرزش کن كه ما خطاكار بوديم.
و همچنین به آمدن مسلمانان نزد محمد جهت طلب استغفار از او به درگاه الله:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا (نساء/64) و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الله از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مىآمدند و از از الله درخواست آمرزش داشتند و پيامبر براى آنان درخواست آمرزش مىكرد یقینا الله را توبهپذير مهربان مىيافتند.
اهل سنت میگویند که در این آیه گفته شده که آنان نزد محمد میآودند و از الله درخواست آمرزش داشتند نه خود محمد و محمد هم برای آنان دعا و طلب آمرزش میکرد.
و همچنین به آمدن مسلمانان نزد محمد جهت طلب استغفار از او به درگاه الله:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا (نساء/64) و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الله از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مىآمدند و از از الله درخواست آمرزش داشتند و پيامبر براى آنان درخواست آمرزش مىكرد یقینا الله را توبهپذير مهربان مىيافتند.
اهل سنت میگویند که در این آیه گفته شده که آنان نزد محمد میآودند و از الله درخواست آمرزش داشتند نه خود محمد و محمد هم برای آنان دعا و طلب آمرزش میکرد.
و همچنین به داستان درخواست مسلمانان صدر اسلام از عباس عموی محمد جهت اینکه از الله بخواهد تا باران ببارد نیز استناد میکنند، این ماجرا در صحیح بخاری آمده است و به این آیه و حدیث استناد میکنند که توسل به صالحان درست است.
اهل سنت میگویند که توسل به انسان زنده مطابق با اسلام و شرعی است هم در داستان یوسف و هم در مورد دعا برای درخواست باران مسلمانان از عباس عمومی محمد، اما یک اختلاف اساسی با اهل سنت دارند اینکه معتقدند ائمه زنده هستند و دعایشان را میشنوند و میتوانند آن را اجابت کنند، استنادشان هم به این آیهها از قرآن است:
اهل سنت میگویند که توسل به انسان زنده مطابق با اسلام و شرعی است هم در داستان یوسف و هم در مورد دعا برای درخواست باران مسلمانان از عباس عمومی محمد، اما یک اختلاف اساسی با اهل سنت دارند اینکه معتقدند ائمه زنده هستند و دعایشان را میشنوند و میتوانند آن را اجابت کنند، استنادشان هم به این آیهها از قرآن است:
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ (بقره/154) و كسانى كه در راه الله كشته مىشوند مرده ندانید بلكه زنده هستند ولى شما نمىدانيد.
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آل عمران/170) گمان نکنید کسانی که در راه الله کشته میشوند مرده هستند بلکه به آنان نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
اهل سنت میگویند که الله در این آیه گفته آنان نزد من زنده هستند و به آنان روزی میدهم (احتمالا منظور این است که در بهشت هستند) و اشارهای به اینکه از احوال ما باخبرند نمیکند، این فرقهی اسلام برای اثبات این ادعای خویش به این آیه از قرآن استناد میکنند:
إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (فاطر/14) و اگر به سوی آنان دعا کنید دعایتان را نمیشنوند و اگر هم بشنوند توانائی استجابت را ندارند و در روز قیامت منکر (اینکه این) شرک شما (به درخواست آنان بوده) هستند و (ای محمد) کسی مانند آگاه (الله) به تو خبر نمیدهد.
شیعه میگوید که در اینجا مراد بتهاست ولی اهل سنت میگویند که منظور نمیتواند بتی باشد که به ذات خود توانائی شنیدن را ندارد؛ از دید آنان منظور افراد صالحی است که به سوی آنان در دنیا دعا کرده میشد زیرا آنان در روز قیامت انکار میکنند که این درخواست از سوی آنان بوده است و با استناد به همین آیه کسانیکه به سوی غیر الله دعا میکنند را مشرک میدانند، زیرا در ادامه آیه آنان را مشرک نامیده است.
آنان در پاسخ به این آیه از قرآن متوسل میشوند که در رابطه با دعا به غیر الله میگوید آنان بندگانی مانند شما هستند و چنین نتیجه میگیرند که قرآن دعا کردن به سوی غیر الله را مطلقا را نهی کرد:
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (اعراف/194) در حقيقت كسانى كه به جاى الله آنان را مىخوانيد بندگانى مانند شما هستند، پس آنها را بخوانيد تا (بتوانند) شما را اجابت کنند اگر راست میگوئید.
اهل سنت میگویند آیا امامان غیر الله هستند یا نه؟ و شیعه پاسخ میدهد که بسیاری از ما از ائمه حاجت گرفتیم و از آنجائیکه در ادامه گفته آنان هرگز جاجت حاجتمندی را اجابت نمیکنند پس شامل " من دون الله" نیستند.
این فرقه همچنین میگوید قرآن در ادامه گفته "آیا آنان دارای دست و پائی هستند که راه بروند و یا گوشی دارند که بشنوند در صورتیکه امامان ما زنده و از احوال ما باخبر هستند":
أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ (اعراف/195) آيا آنان پاهايى دارند كه با آن راه بروند يا دستهايى دارند كه با آن كارى انجام دهند يا چشمهايى دارند كه با آن نگاه کنند يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ بگو شريكان خود را صدا زنید سپس (با کمک آنان) دربارهی من هر کاری که میتوانید انجام دهید و نگاه (ترحم )به من نکنید.
اهل سنت میگویند در اینجا خطاب به بتی است که مشرکان آنان را به شکل افراد صالح کشیده تراشیده و دارای دست، پا، گوش و چشم بودند؛ الله تأکید دارد که این بتها نیز به رغم داشتن شکلی مانند انسانها، توانائی کاری را ندارند و به فرستادهاش میگوید که به مشرکان بگو تا این بتها بیدرنگ او را نفرین کنند.
آنان در پاسخ به این آیه از قرآن متوسل میشوند که در رابطه با دعا به غیر الله میگوید آنان بندگانی مانند شما هستند و چنین نتیجه میگیرند که قرآن دعا کردن به سوی غیر الله را مطلقا را نهی کرد:
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (اعراف/194) در حقيقت كسانى كه به جاى الله آنان را مىخوانيد بندگانى مانند شما هستند، پس آنها را بخوانيد تا (بتوانند) شما را اجابت کنند اگر راست میگوئید.
اهل سنت میگویند آیا امامان غیر الله هستند یا نه؟ و شیعه پاسخ میدهد که بسیاری از ما از ائمه حاجت گرفتیم و از آنجائیکه در ادامه گفته آنان هرگز جاجت حاجتمندی را اجابت نمیکنند پس شامل " من دون الله" نیستند.
این فرقه همچنین میگوید قرآن در ادامه گفته "آیا آنان دارای دست و پائی هستند که راه بروند و یا گوشی دارند که بشنوند در صورتیکه امامان ما زنده و از احوال ما باخبر هستند":
أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ (اعراف/195) آيا آنان پاهايى دارند كه با آن راه بروند يا دستهايى دارند كه با آن كارى انجام دهند يا چشمهايى دارند كه با آن نگاه کنند يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ بگو شريكان خود را صدا زنید سپس (با کمک آنان) دربارهی من هر کاری که میتوانید انجام دهید و نگاه (ترحم )به من نکنید.
اهل سنت میگویند در اینجا خطاب به بتی است که مشرکان آنان را به شکل افراد صالح کشیده تراشیده و دارای دست، پا، گوش و چشم بودند؛ الله تأکید دارد که این بتها نیز به رغم داشتن شکلی مانند انسانها، توانائی کاری را ندارند و به فرستادهاش میگوید که به مشرکان بگو تا این بتها بیدرنگ او را نفرین کنند.
شیعه برای اینکه اثبات نماید که توسل جایز است به این آیه از قرآن استناد میکنند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/35) ای كسانیکه ايمان آوردهايد از الله بترسید و وسيلهای (برای رسیدن) به سوی او بجوئید و در راه او جهاد كنيد تا رستگار شوید.
اهل سنت میگویند که اگر توسل به مردگان درست بود چرا افرادی مانند عمار، ابوذر، مقداد، سلمان، فاطمه و افراد انگشت شماری که شیعه آنان را تنها کسانی میداند که پس از مرگ محمد مرتد نشدند نزد قبر او نرفتند و از قبرش توسل نجستند؟
چرا علی و سایر امامان به قبر محمد متوسل نشدند؟
چرا خود قرآن به مردمی که به افراد صالح متوسل میشدند، میگوید که این افراد نیکوکار خودشان دنبال وسیلهای برای نزدیکی به الله هستند:
قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلًا (اسراء/56) بگو كسانی را كه غير از خدا (معبود خود) ميپنداريد بخوانيد، آنها نميتوانند مشكلی را از شما بر طرف سازند و نه تغييری در آن ايجاد كنند. (ترجمه از مکارم)
أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا (اسراء/57) آنها كسانی هستند كه خودشان وسيلهای (بری تقرب) به پروردگارشان ميطلبند، وسيلهای هر چه نزديكتر، و به رحمت او اميدوارند و از عذاب او ميترسند چرا كه همه از عذاب پروردگارت پرهيز و وحشت دارند.. (ترجمه مکارم)
این فرقه (اهل سنت) معتقد است که وسیلهی مورد نظر قرآن چیزی جر نماز و سایر عبادات نیست، آنان به خطبهی 109 نهجالبلاغه استناد میکنند:
چرا علی و سایر امامان به قبر محمد متوسل نشدند؟
چرا خود قرآن به مردمی که به افراد صالح متوسل میشدند، میگوید که این افراد نیکوکار خودشان دنبال وسیلهای برای نزدیکی به الله هستند:
قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلًا (اسراء/56) بگو كسانی را كه غير از خدا (معبود خود) ميپنداريد بخوانيد، آنها نميتوانند مشكلی را از شما بر طرف سازند و نه تغييری در آن ايجاد كنند. (ترجمه از مکارم)
أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا (اسراء/57) آنها كسانی هستند كه خودشان وسيلهای (بری تقرب) به پروردگارشان ميطلبند، وسيلهای هر چه نزديكتر، و به رحمت او اميدوارند و از عذاب او ميترسند چرا كه همه از عذاب پروردگارت پرهيز و وحشت دارند.. (ترجمه مکارم)
این فرقه (اهل سنت) معتقد است که وسیلهی مورد نظر قرآن چیزی جر نماز و سایر عبادات نیست، آنان به خطبهی 109 نهجالبلاغه استناد میکنند:
إِنَّ اءَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ، وَالْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلاَمِ، وَ كَلِمَةُ الْإِخْلاَصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ، وَ إِقَامُ الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ، وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ، وَصَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ، وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَيَرْحَضَانِ الذَّنْبَ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَاءَةٌ فِي الْاءَجَلِ، وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ، وَ صَدَقَةُ الْعَلاَنِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوءِ، وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ. برترين چيزى كه توسل جويندگان به الله سبحان بدان توسل میجويند، ايمان به او و به پيامبر او و جهاد است در راه او است، زيرا جهاد ركن اعلاى اسلام است و كلمهی توحيد است كه در فطرت و جبلت هر انسانى است و بر پاى داشتن نماز است كه نشان ملت اسلام است و دادن زكات است كه فريضهاى است واجب و روزهی ماه رمضان است كه نگهدارندهی آدمى است از عذاب الله و حج خانه الله است و به جا آوردن عمره آن است كه فقر را مىزدايند و گناه را مىشويند و صله رحم است كه موجب افزايش مال است و واپس افكننده اجل است و صدقه نهان است كه خطاها را مى پوشاند و صدقه آشكار است كه مرگ ناگهانى را باز دارد و انجام دادن كارهاى نيك است كه آدمى را از لغزيدن در خواريها نگه مى دارد.
شیعه چنین استدلال میکند همانگونه که ما برای رفتن پیش رئیس اداره باید ابتدا پیش منشی او برویم به همان دلیل هم از آنجائیکه الله تقدس زیادی دارد و ما به دلیل گناه نمیتوانیم و شرم داریم که از الله مستقیما بخواهیم، پیش ائمه میرویم تا واسطه میان ما و الله باشند؛ اهل سنت میگویند که خود الله گفته دعایتان را به سوی من بخوانید تا شما را اجابت کنم زیرا من از رگ گردن به شما بندگانم نزدیکتر هستم:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق/16) ما انسان را آفريديم و وسوسههای نفس او را میدانيم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
شیعه در پاسخ باز به حدیث صحیح بخاری مراجعه میکند که مگر الله از رگ گردن به عمر نزدیکتر نبود پس چرا برای دعا نزد عباس رفت و سنی هم حرف جایز بودن توسل به زنده را مطرح میکند.
به نظر این مورد دور باطلی است که هرگز به پاسخ نخواهند رسید.
برای دیدن تناقضات قرآن در مور شفاعت اینجا را کلیک کنید.
۱۷ نظر:
این مغالط می خواد جوری نشون بده که شیعهد وسنی همیشه با هم در گیرن وهیچ وقت به نتیجه نمی رسن از شما می خوام به این آدرس برین و حقیقتو مطالعه کنین
sunni20.blogspot.com
دمت گرم padiran این شخص (آرش) در انتها که جواب قانع کننده سنی رو میفهمه دست به مغلطه میزنه.
تضاد های بسیاری در شیعه وجود دارد که باعث ملحد شدن همین افراد میشود. حق هم دارند.
مشکلت چیه ؟؟ مگه تو دنبال حق و حقانیت نیستی چرا وقتی یکی با منطق جوابتونو میده نظرشو پاک میکنی حداقل بذار بقیه جوابشو نو بگیرن
به لینک زیر بیا تا بفهمی چقد ساده لوحی>!!
http://javab3oni.blogfa.com/category/18
مشکل این است که بسیاری از دوستان شما از همین شیوه نرمافزارهای جاسوسی ا میگذارند، شما هم بهتر است از مطلبش کپی کنی و اینجا بگذارید تا پاسخت رو بشنوید.
من نمیدونم چه جوری با این روش جاسوسی میشه کرد اما هیچ دلیلی نمیبینم که نظرمو پاک کنی. ضمنا در حال تهیه جواب های تمام ایرادات شما هستم.
گذاشتن لینک جواب باعث جاسوسی نیست بلکه باعث میشود شما جواب خود را بگیرید من در لینک فوق جواب شبهه اصلی شما مبنی بر مریض جنسی بودن پیامبر اسلام را داده ام و خیلی چیزهای دیگر را با استفاده از این مسئله روشن کرده ام پس اگر شما فکر میکنید جواب ها مشکل دارند و به آزادی بیان هم اعتقاد دارید لینک را پاک نکنید تا بقیه جواب خود را بگیرند.
http://javab3oni.blogfa.com/category/18
یادم رفت بگم مطالب طولانی هست و کپی تمام مقاله پاسخی امکان پذیر نیست.
و اینو هم میخوام بدونم به نظرت در مورد مرگ چیه ؟ این یک حقیقته که همه با اون روبرو هستند یعنی شما میگی وقتی کسی مرد دیگه هیچی!!
دوستی که لینک عکس گذاشتی چی می خوای نشون بدی این همه کشته شدن شیعه وسنی به دست هم تو این کشورها(عراق و پاکستان...) دروغ هست.
شیعه و سنی وهمه ادیان ناشی از تخیلات بشری هست چون از چیزی اطلاع وعلم نداشتند رو به ادیان می آوردند.
اینکه خدایی وجود دارد یا نه نمی دانم ولی همه ادیان دروغ بافته شده بیش نیست.
جنگ شیعه وسنی کاملااشتباه وکاملا بی معنی است چون بر اساس ایه 32سوره روم هر گونه مذهبی ضد اسلام است وهر کس پیرو هر مذهبی باشد قطعا مشرک است ترجمه ایه این است ومباشید به مانند مشرکان انان که دین خود را فرقه فرقه کردند وهر فرقه وگروهی به اعتقادات خود خوشحال است وفکر میکند حق با اوست دلیل اینکه هر کسی پیرو مذهبی شد مشرک است هم کاملا روشن است خداوند کتابی را برای بندگانش به روشنی فرستاده (ایات بینات )وهمه موارد مورد نیاز بشررا کاملا شرح داده وبیش از انچه در کتابش ذکر کرده چیز دیگری از بنده اش نمیخواهد حالا اگر شخصی پیدا شد وگفته های این کتاب را کافی ندانست وخود را بجای خدا گذاشت ومطالبی را به ان اضافه نمودومذهبی را بنیان نهاد یعنی خود را داناتر از خدا دانست اینکه ادعای خدایی دارد اما انکه این رویه جدید یعنی مذهب جدید را پذیرفته دنباله رو خدای جدید است پس برای خدا شریک قائل شده است خداوند در روز قیامت فقط انچه را در کتابش ذکر کرده از ما میخواهد ولاغیر ایا محصلین یک کلاس که میخواهند در پایان سال امتحان دهند غیر از مواد درسی وخارج از ان باید امتحان دهند
سلام .خواهش میکنم ،جداً خواهش میکنم که جواب بدهید.من خیلی وقت هست که وبلاگ شما رو میخونم و برام خیلی خیلی جالبه.منتهی خیلی دوست داشتم یک بار پاسخ واضحی از جانب شما بشنوم ولی هیچ وقت این اتفاق نمیفتد.شما از یک جهت، مطالبی نگارش میکنید و بر توحید در عبادت و ربوبیت توضیحاتی میدید و از قرآن شاهد میارید و گله میکنید که بت پرستی با امامزاده پرستی فرقی ندارد.اما از طرف دیگر رهبر همان جریان فکری،یا حداقل پیام آور آن را بشدت تحقیر و مسخره میکنید و قرآنش را جعلی میدانید.از طرف دیگر بعضاً وجود یک مدیر و خالق را تکذیب نمیکنید،اما از طرف دیگر بر ضد یهود نیز کاریکاتور و مطلب مینویسید.از طرف دیگر در یک مطلب واقعاً شگفت انگیز و خواندنی و جالب مدعی شده بودید که توحید مطلوب چیزی هست که حتی اسلام وهابی نیز از آن به دور هست و همه ادیان از حقیقت به دور افتاده اند و توسط شیطان منحرف شده اند.من واقعاً خواهش میکنم ،اگر هر نوع خدائی را ذره ای قبول دارید،به همان قسمتان میدهم یا همینجا ، یا در یک مطلب بیان کنید که عقیده فکری شما چیست؟ آیا بالاخره خالقی هست یا نیست؟ آیا این دینها فرستاده شده توسط همان خالق هست یا نیست؟ من خیلی دوست داشتم راجع به شما و عقایدتان بدانم،از یک طرف انتقاد شما از مسیحیت تقریباً صفر هست.از طرف دیگر بعضاً به عقاید ایران باستان علاقه نشان داده اید،از جهت دیگر از کم شدن توحید با استناد به قرآن گله میکنید، از یک طرف دیگر این شایعه راجع به شما هست که یک روحانی شیعه در سطح ده حوزوی هستید . خواهشاً هرطور صلاح میدانید،از نظر کیفیتی ،پاسخ بدهید.اما حتماً بی پاسخ نگذارید و جواب سوالم رو بدید. تشکر از توجهتون( از طرف یک خواننده همیشگی که بعد از چندسال،دیگه تحملش تموم شده !!! )
خواهر گرامی، درود بر شما، من همواره کوشش دارم که نقدهایم را بدون تعصب بنویسم گرچه می دانم که احتمالا موفق نشدم، من به هیچ عنوان خدای ادیان را قبول ندارم؛ خدای عادل دادگر زیرا خدای دادگر خود اولین نقص کننده داد است؛ زیرا خودش را پنهان کرده ولی اگر من او را نپذیرم مجازاتم می کنه، آیا نپذیرفتن وجودی مبهم جرم است؟
اگر بخواهم یکی از مذاهب اسلام رو نقد کنم باید از جانب آنان سخن بگویم، پس باید اعتقاد آنان را درست بشناسم، این بدان معنا نیست که من آنها را قبول دارم، در مورد توحید هم من اعتقاد قرآن رو می نویسم و هم اعتقاد دو فرقه. من کجا گفتنم توحید وهابی اشکال دارد؟
من هرگز نگفتم که همه ادیان توسط شیطان منحرف شدند! اصولا من موجودی وهمی به نام شیطان را قبول ندارم.
سلام مجدد و تشکر بخاطر اینکه هر چند کوتاه ولی بهرحال پاسخ دادید. آقای آرش،اما،شما روشن نکردید آیا بهرحال به وجود هر نوع خدائی(چه دادگر و چه غیر آن) معتقدید یا خیر؟ آیا ما یک خالق قهار داریم یا خیر؟ آیا روز قیامت وجود دارد یا خیر؟ خواهش میکنم لطفاً بیان کنید.شما که علم خیلی خوبی به قرآن دارید و مسلط هستید،چطور خواهان (( حضور )) فیزیکی خدا برای ایمان آوردن هستید؟ میدونید که نام موسی بیشترین تعداد تکرار رو داره در قرآن.حتماً مطلع هستید که چه داستانی بر ایشان در صحرای سینا گذشته.و اینکه چطور خدا در صحرای سینا به انحاء مختلف حضورش رو اثبات میکرد به لجوجترین قوم تاریخ بشر.با آنهمه معجزات در مصر و آنهمه معجزات در صحرای سینا، نتیجه چه بود؟ قوم به محض سکنی گزیدن در کنعان و گرفتن سرزمین موعود،وارد شرک شدند و بازهم دهها پیامبر برای آنها مبعوث شد.(ارمیا و اشعیا و الیسع و حبقوق و حزقیال و حجی و مالاکی و ...) فکر میکنید چرا داستان این قوم با این جدیت در قرآن بازشرح داده میشه؟ زیرا خدا میخواهد بگوید که انسان بهرحال لجبازست.یکی از سرسخت ترین طرفداران بیخدائی،یعنی فرعون، کسی که مدعی بود موسی جادوگرست،مدعی بود که موسی با ناسیونالیسم مشکل دارد ،مدعی بود که موسی با عـــلم مشکل دارد،مدعی بود که قدرت او مقدم بر قدرت خداست و .... در آن سرزمینی که همه امکانات را داشت،بعد از دیدن معجزات پیاپی ایمان نیاورد و بازهم با معجزه ای دیگر از بین رفت و این قوم بنی اسرائیل شاهد آن بودند،اما بازهم لجاجت کردند و در صحرای سینا بازهم گفتند خدا باید شخصاً خودش را به ما نشان بدهد تا ایمان بیاوریم و بازهم بعد از فوت هارون و موسی در همان صحرا ،پیامبران بعدی را نیز عاجز کردند.پس خدا میخواهد بگوید من اگر معجزه کنم و نجات دهم،بازهم کافی نیست.اگر در صحرائی که برای نجاتشان از ظلم در حال حرکتند، برایشان من و سلوی فراهم کنم،بازهم نخود و لوبیا و غذای متنوع میخواهند،اگر دو پیامبر بینشان مبعوث کنم،با رفتن یکی برای گرفتن دستورات متعالی، گوساله پرست میشوند!! پس حضور هر روزه و فیزیکی نه در شان خدا هست و نه باعث هدایت قطعی میشه(که البته هدف ،هدایت اجباری نیست بر طبق آیات قرآن)
اگر فرض کنیم که همه انبیا،موسی و هارون و عیسی و محمد ،دقیقاً به یک نوع مالیخولیا دچار بوده اند،و از یک منبع یکسان اسکیزوفرنی گرفته اند!! بازهم نمیتوانیم انکار کنیم که همه تعالیم آنها باطل نیست.مثلاً همگی میگویند: مزدی برای اینکار نمیخواهیم.بجز سلیمان و داوود،هیچ کدام شاه نشدند و به دنبال قدرت سیاسی نبودند.دو تن از بزرگترینهایشان ،یحیی و عیسی ،در جوانی کشته شدند.(یحیی سر بریده شد و عیسی مقرر بود که به صلیب کشیده شود و اما با مکر خدا اتفاق نیفتاد) فرض کنیم که برخی آیات متناسب با عقل عرب زمان محمد نازل شده باشند.اما آیا باید حکمت خدا زیر سوال برود؟ طبیعتاً توقع نداشتید که اگر آنها از آسمان پرسیدند،محمد پاسخ خیلی دقیقی بدهد.زیرا اولاً محمد خودش بیسوادیست که حتی اگر نزد معتبرترین دانشگاههای روم و ایران باستان نیز درس میخواند،هم اکنون همه نظریاتش باطل شده بود.پس محمد نمیتوانسته پاسخ خاصی برای آن بدهد.ثانیاً اگر خدا میخواست با علم بی نهایت خویش،حقیقتی شگرف را راجع به آسمان میگفت،میبایست بنا بر علم سال 4500 پاسخ میداد.یعنی آخرین پاسخی که بشر با علمش به آن برسد.پس پاسخ او برای همه سالهای قبل از آن، اشتباه به نظر میرسید.میدانیم که خدا قصد دخالت در همه ابعاد زندگی انسانها را نداشته است.( اگر داشت به موسی میگفت: برو فرعون را سرنگون کن و خودت شاه شو و احکام و شریعت را بنویس) بنابراین تعجبی ندارد که پیشرفت و علم را بر عهده خود انسانها گذاشته باشد.اساساً قرار نیست که پاسخ همه سوالات همه علوم نزد یک پیامبر باشد.او علمی به همه غیب ندارد .اگر هم ملائکه پاسخی به محمد وحی میکردند،جنبه هدایتی داشته. مثلاً گفته اند خدا آسمان را نگه داشته که نیفتد.بسیار خب؛میبینید که از نظر هدایتی پاسخ داده اند .اگر میخواستند نامهای گازهای تشکیل دهنده جو و جاذبه و ... را برای امثال عمر و علی و ... توضیح بدهند چه مصیبتی میشد!! اما میگویند: خدا آنرا نگه داشته.یعنی اولاً شکرگزار باشید که این جو و آسمان متناسب برای زندگی شما توسط خدا فراهم شده هست.ثانیاً اشاره های علمیش نیز اشتباه نیست.یعنی بهرحال لایه اتمسفر از لایه های بالاتر مجزا هست و نگه دارنده شرایط مناسب برای زندگی.ببخشید که پرحرفی کردم،من سعادتی بوده که با قرآن زندگی کرده ام و اما چون با ترس از آخرت خوانده ام،به همه آنچه تحت عنوان قرآن به دستم رسیده ایمان آورده ام،اما فکرکنم شما با دقت به قرآن گوش کرده اید،ولی به دنبال ایراد گرفتن بوده اید.من تکفیر نمیکنم و ارزش علمی شما رو هم بالا میدونم وگرنه این همه مدت خواننده وبلاگتون نبودم،اما خواهش میکنم بیشتر پاسخگو باشید.چرا که کسی که این چنین تسلط پیدا کرده بر قرآن و حدیث،حتی اگر تنها کپی کننده سایتهای دیگه باشه،اما بازهم قابل احترامه.سبک نوشتن شما رو علی رغم اینکه صد و هشتاد درجه مخالفیم،خیلی دوست دارم و امیدوارم اتفاق خاصی براتون نیفته تا بتونیم بیشتر و بیشتر با دید شما آشنا بشیم.و البته شما هم ان شاءالله پاسخگوتر باشید تا بتونم واقعاً بفهمم که عقیده اصلی شما چی هست.ای کاش میگفتید صادقانه و تقیه نمیکردید!! اکثر سوالهام رو در نظر قبلی پاسخ ندادید ولی اشکالی نداره،هرجور سیاست شما هست عمل کنید،ولی بی جواب نگذارید لطفا
درود مجدد بر زینب گرامی و سپاس از توجه شما و اشتیاقتان به آن چیزی که گمان دارید حقیقت است، من انسانهائی مانند شما را می ستایم زیرا میخواهند از جنبههای دیگری از باورهایشان مطلع شوند.
گرامی، اگر چرخی در اینجا بزنید پاسخ تمام پرسشها داده شده:
در بالا بر موضوعات بررسی شده "
جهانبینی دینی، خداشناسی و تفاوت خدا با الله و روانشناسی شخصیت محمد+فیلم داخل کعبه" ؛ شماره 6 و 7 و 8 و 17 همچنین در داستان موسی شماره 21 کلیک کنید.
به طور خلاصه از دید من خدائی که مشغول مدیریت جهان باشد به هیچ عنوان وجود ندارد، اما اگر شما خدا را اپسیلنی ماقبل بیگ بنگ بدانید در آن صورت اولا شما باید تعریف جدیدی از خدا ارائه دهید و ثانیا چنین خدائی هرگز نمی تواند بخشی از این جهان باشد در صورتی که خدای ادیان بخشی است از جهان، در این مورد هم در بالای سرصفحه بخش "بررسی تناقضات و معجزات علمی و متنی قرآن، ادعای معجزه ریاضی و کشفیات آن". کلیک کنید، در شماره 25 بخشی از این تناقضات وجود الله بررسی شده.
در مورد داستان موسی و سایر آن چیزی که اسلام آنان را پیامبر مینامد باید خدمت شما عرض کنم، از دید تاریخی نه موسی وجود خارجی دارد و نه سایر پیامبران، از میان کسانی که در قرآن از آنها نام برذه شده تنها عیسی و محمد وجود دارند و البته عیسی هرگز نگفت که من پیامبر خدا و یا پسر خدا هستم او کسی بود که هم با عقاید خرافی یهودیان مبارزه کرد و هم با ستم رومیان. بعدها از او چنین شخصیتی ساختند، دین مسیحیت مخلوطی است از باورهای یهودیت و آئین میترائی ایرانی (نقش و تاثیر ادیان ایران باستان در شکل گیری اسلام. شماره 4)
قرآن هم به این نکته اشاره دارد، از دید این کتاب، تمام پیامبران از نسل ابراهیم هستند، او دو پسر داشت اسحق و اسماعیل، از نسل اسحق یعقوب (اسرائیل) پدید آمد و از نسل اسماعیل، اعراب؛ غیر از محمد تمام پیامبران برای قوم یهود آمدند، قرآن هم به این نکته اشاره دارد، در این مورد هم من نوشته های مفصلی تهیه کردم که در بالا بر روی "سرنوشت دیگر ملل غیر از نژاد سامی، جغرافیای پیامبران و اعتقاد به برتر بودن این قوم." کلیک کنید شماره 6 و سایر موضوعاتی که مایل بودید می توانید بخوانید. اگر هم مایل بودید داستان موسی را بخوانید بر روی شماره 4 کلیک کنید و ادامه دهید....
اگر هم ایرادی دیدید در تمامی آنها دیدگاهتان را بگذارید، مطمئن باشید پاسخ خواهم داد.
من هرگز نگفتم تمامی پیامبران اسکیزوفرنی داشتند، زیرا هیچ پیامبری غیر از محمد وجود ندارد، او تنها از دید من احتمالا اسکیزوفرنی داشت که احتمالا دلایلم را مطالعه فرمودید، اگر هم نه واژه ی اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی را جستجو کنید.
پیروز باشید!
ضمنا در مورد اعجاز علمی قرآن و داستان آسمان، باز من بررسی کاملی کردم و پاسخ دادم که آسمان هرگز نمی تواند جو زمین باشد؛ زیرا از دید قران تمامی ستارگان در آسمان پائین قرار دارند و خورشید و ماه در سایر طبقات.
موضوعات بررسی شده:
بررسی تناقضات و معجزات علمی و متنی قرآن، ادعای معجزه ریاضی و کشفیات آن.
شماره 3 و 4 و 8 و 20 کلیک کنید.
ضمنا باز از شما خواهش می کنم اگر دیدگاهی دارید در همان بخش مربوطه بنویسید، در اینجا هم تنها موضع مرتبط با نوشتههای بالا یعنی اختلاف شیعه و سنی در مورد توسل را بنویسید نه چیز دیگر.
پیروز باشید!
سلام مجدد،بله من ان شاءالله در هر پست راجع به مطالب همون نظرم رو میگم، ان شاءالله که شما هم بی پاسخ نگذارید.ولیکن اگر خیلی خصوصی نیست،این دو نکته رو بیان کنید که
1-آیا شما تحصیلات حوزوی هم دارید یا خیر؟
2- به هر نوع(ظالم یا عادل) خدائی(داخل یا خارج از ادیان) اعتقاد دارید یا خیر؟
خاستگاه این دو سوال اینست که شما را به نوعی متفاوت از آتئیستها و هجمه گران عادی اینترنتی به اسلام میبینم و معتقدم که علی رغم اینکه فضای اینجا از هتاکی و پورن و ... به دور نیست،اما نویسنده اش از حداقلها(علم جامع به قرآن،زبان نزول،احادیث،تفاوتهای مذاهب) برای بحث کردن برخوردارست.(یک شیطنت:اگر دنبال موضوع خوبی برای درج در وبلاگ هستید، جلد 43 بحار الانوار را پیشنهاد میکنم)
درود!
پاسخ پرسش اول رو با عرض پوزش نمیگم.
پرسش دوم در پست اخلاق فرگشتی ف جمله اخلاق فرگشتی رو در کادر جستجو وارد کنید.
در مورد بحار الانوار چون مسلمین میگن زیاد موثق نیست به تنهائی دلیل نمیارم مگر در کنار سایر ادله، البته شیعه هنوز نتوانسته حتی یک کتابش را تصحیح کند، زیرا اگر چنین کنند، احادیثی که امامت مقام الهی نیست هم وارد شده. برای تصحیح احادیث باید علم رجال بدانند و راویان را توثیق نمایند، این کار سبب فروپاشی مذهب خواهد شد.
پاینده و پیروز باشید
اگر کسی بدون تعصب وسو استفاده ویا مغرضانه مطالب قران را بخواند در بسیاری از ایات چنان سخن گفته شده که میتوان به جایگاه وقدر وعظمت خداوند پی برد گرچه خود قران معتقد است که هرگز مردم قدر وجایگاه خدا را نمیدانند ودر مورد قدرت وعظمت وتوانمندی او درک درستی ندارند وما قدروالله حق قدره درک مردم معمولا در حد همان افرادی است که میگویند برای درخواست از رییس یک اداره نمیتوان به رییس اداره مستقیما مراجعه کرد بلکه باید به منشی او مراجعه کردواین بسیار ساده لوحانه است که خدا را با بنده خدا مقایسه کرد در حالیکه او خالق است وهمه هستی مخلوق وهیچکس مانند خدا نیست از ایات بسیار واضح وروشنی که میتوان عظمت فوق العاده وشگفت انگیز خداوند را از ان استخراج کرد وبه ذات بیمانند او طور دیگری نگریست وتفکر کرد میتوان این ایات را نام برد انچه را که در ذهنتان است اگر اشکار کنید ویا مخفی کنید او به انچه در افکار وذهنها میگذرد اگاه است یعنی در ان واحد او به افکار مخفی حداقل هفت میلیارد انسان روی زمین اشراف دارد وهیچ طرز فکری از دید او پنهان نیست او میداند هر چه در زمین فرو میرود وهر چه از زمین بیرون میاید وهرچه از اسمان فرو میریزد وهرچه که به اسمان بالا میرود پس او هر قطره اب باران که از اسمان فرو میریزد وبه زمین فرو میرود او به ان اگاه است ویا اینکه او حساب همه چیز را به شماره میداند واحصی کل شی عددا یعنی تعداد سلولها واتمهای بدن ما را به شماره میداند حتی شمارش یکان ان را بنابر این ما با چنین خدایی روبرو هستیم که دارای علم تمام وکمال است واو به ریزترین کارها اگاه است او به مکانیزم بدن یک پشه احاطه دارد ودر زمستان سخت او را محافظت میکند تا بتواند در تابستان به فعالیت خود بپردازد صدها ایه اینچنینی وجود دارد که ابعاد قدرت وتوانیاییهای او را به ما گوشزد میکند طبعا چنین خدایی با چنین گسترش دانش وتوانمندی هرگز نیازی به واسطه ویا منشی ندارد چرا که کمک خواستن از دیگری در صورتی است که طرف در دانش وتوانمندی ضعیف باشد ونیاز به کمک در حالیکه خداوند مکررا میگوید که او بی نیاز است الله صمد واو بیناست وشنواست ودر خلقت اسمانها وزمین از کسی کمک نگرفته ونمیگیرد در سوره مایده هنگام قبض روح عیسی که از پیامبران بسیار بزرگ است که معجزاتش از همه پیامبران بیشتر بوده خداوند میپرسد که تو به مردم گفتی که تو ومادرت را بپرستند جواب او بسیار جالب است میگوید من چنین سخنی نگفته ام اگر میگفتم تو میدانستی من تا زمانیکه در میان انان بودم بر احوال انان اگاه بودم اما پس از مرگ من هیچ چیز از عملکرد انها نمیدانم وتو دانای غیب هستی خداوند اگر یک لحظه قدرت ونفوذ او از چیزی برداشته شود همان لحظه ساختمان واستحکام ان چیز بهم میریزد بنابر این بسیار ابلهانه است که خداوند را انقدر ضعیف وناتوان بدانیم که برای شنیدن ویا انجام دعای بنده اش به واسطه ویا چیز دیگری نیازمند باشد واین نشانه اینست که چنین شخصی درک درستی از مفاهیم قرانی ندارد وبوافع ما قدروالله حق قدره
ارسال یک نظر