الله پرستان مسلمان همیشه ادعا دارند که کتاب مقدسشان معجزه است، ادعا دارند که تمام علوم بشری در این کتاب وجود دارد، همیشه با مغالطه و دروغ بیان مینمایند که قرآن دارای معجزات زیادی است! اما کجا هستند این معجزات ادعائی؟
میگویند این کتاب دارای اعجاز ریاضی است، کجاست این اعجاز؟ آیا این اعجاز از نوع اعجازی است که کسانی مانند عبدالعلی بازرگان به دروغ به مخاطبانشان میقبولانند با این فرض که آنان نه فرصت گشتن در قرآن را دارند و نه حوصلهی چنین کاری! آیا روشنفکری همین است که به دروغ اعجاز ریاضی قرآن را به مخاطبانتان بقبولانید؟
البته این نقطهی مشترک تمام تحصیل کردگانی است که نمیتوانند از خرافات مذهب دست بشویند، از آخوند تعجبی نیست که با هزاران لطایف الحیل به تبلیغ این دین بپردازد؛ زیرا بزرگی شکمشان ناشی از القای این امر به مردم است که من بجای شما در این دین و قرآن فکر میکنم و شما به من پول بدهید!
ای الله پرستان مسلمان! قرآن شما میگوید: شما نخواهی توانست سورهای مانند من را بیاورید! بگذریم از اینکه خود این جمله مهملی بیش نیست. مانند هر چیز تنها و تنها خود آن چیز است و بیان هر چیز دیگری مدعی خواهد گفت: این مانند آن نیست و اگر خودش را بیان کنی باز خواهند گفت تو از قرآن تقلید کردی. من بعنوان یک آتیست خداناباور، از همهی شما یک درخواست ساده و شفاف دارم، دین شما بیان مینماید که در هدایت همهی انسانها بکوشید! من هم بعنوان یک انسانی که معتقدید الله من را هم برای بندگی کردن خودش و خم و راست شدن بسوی سرزمین عربستان آفریده است؛ از شما درخواست دارم که با آوردن یک و تنها یکی از اعجاز علمی قرآن من را از گمراهی که ادعا دارید، نجات دهید!
اگر نتوانستید آیا در مقابل دهها دلیل از قرآن کتاب مقدس شما مبنی بر خرافی بودن این کتاب، آیا حاضرید که اندکی در این دین تعقل نمائید؟
برای دیدن رفرنسها بر روی کلمات آبی کلیک نمائید.
۶۹ نظر:
یکی از بزرگترین پیشگویی های قرآن نشان دادن پایین ترین نقطه زمین در روی خشکی میباشد که همان دریای مرده بین اردن و فلسطین است که محل نبرد سپاه ساسانی با رومیان بوده که در آن رومیان شکست سختی میخورند و اورشلیم توسط ایرانیان تصرف میشود، به علاوه پیروزی رومیان در نبرد بعدی و خوشحال شدن مسلمانان در همان روز به دلیل پیروزی در جنگ بدر که همزمان بوده نیز پیشگویی شده است .
دریای مرده از نظر ارتفاع از سطح دریا پایینترین نقطه(422 متر)بر روی خشکی است که تنها بوسیله ماهواره یا هواپیما این اندازه گیری انجام پذیر است و در هر سال 10 سانتیمتر پایینتر میرود .
http://en.wikipedia.org/wiki/Dead_Sea
سوره روم:
غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿۲﴾
روميان شكستخوردند (۲)
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ ﴿۳﴾
در نزديكترين(پایینترین) سرزمين و[لى] بعد از شكستشان در ظرف چند سالى به زودى پيروز خواهند گرديد (۳)
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۴﴾
[فرجام] كار در گذشته و آينده از آن خداست و در آن روز است كه مؤمنان از يارى خدا شاد مىگردند (۴)
پیش گویی بزرگ دیگر سالم رساندن جسد فرعون غرق شده در دریا رامسس و نگهداری ان تا کشف دوباره آن توسط باستانشناسان بوده است که به عنوان عبرت برای آیندگان مطرح شده است.
قابل توجه است که این پیش گویی باعث مسلمان شدن موریس بوکای دانشمندی فرانسوی شد که روی این مومیایی تحقیق میکرد.
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۹۰﴾
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم پس فرعون و سپاهيانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويدهاند نيست و من از تسليمشدگانم (۹۰)
آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۹۱﴾
اكنون در حالى كه پيش از اين نافرمانى مىكردى و از تباهكاران بودى (۹۱)
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿۹۲﴾
پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مىافكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند عبرتى باشد و بىگمان بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند (۹۲)
در مورد ادنی الارض یعنی نزدیکترین سرزمین به عربستان و ربطی به بحر المیت نداره.
لطفا به اینجا مراجعه نمائید:
موضاعت بررسی شده(بالا)- اسلام و مشکلات سیاسی اجتماعی ایران-علت کینهی مسلمانان نسبت به ایرانیان چه بود؟(http://iran000.blogspot.com/2010/05/blog-post_12.html )
این موضوع کاملا شرح داده شده است.
در مورد سالم ماندن جسد فرعون باید بگم که:
میدانیم که پادشاعهان مصر باستان، خیلی علاقهمند به مومیائی کردن جسد خویش بودند؛ محمد ابن عبدالله (یا نویسندهی تورات) با آگاهی از این امر که جسد پادشاهان مصر تا ان زمان سالم(البته نه کاملا) مانده است؛ خواستند راز این سالم بودن جسد را به نوعی به خدای خویش نسبت دهند.
فرض میکنیم یکی از اجسادی که بصورت مومیائی در مصر وجود دارد، همان فرعونی است که در دریای سرخ غرق شد؛ اگر چنین است پس:
چگونه و توسط چه کسی او مومیائی شد؟
قرآن خود را بین غرق شدن فرعون(که صد البته معلوم نیست کدامیک ار فرعونها مد نظر قرآن است) و سالم بودن جسدش سردرگم حس میبیند، لذا چنین القا مینماید که الله(یا هر کسی دیگری) جسد او را از دریا گرفت و برای اندرز آیندگان، این جسد را سالم نگه داشت.
الله نمیداند که دلیل سالم بودن جسد فرعونهای مصر، مومیائی است.
مگر چنین نبود که الله تمام یاران فرعون را غرق نمود؟:
فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ (زخرف/55) اما هنگامي كه ما را به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم.
چه کسی جسد او را از دریا در آورد و آنرا در اهرام قرار داد؟
این موضوع iم در:
موضوعات بررسی شده- سرنوشت دیگر ملل غیر از نژاد سامی(عربها و یهودیان)-داستان پیامبران-تناقضات قرآن در داستان موسی.-داستان موسی (مرگ فرعون، شکافته شدن دریا و سالم ماندن جسدش).
بررسی شده است.
«البته این نقطهی مشترک تمام تحصیل کردگانی است که نمیتوانند از خرافات مذهب دست بشویند»
چند علت دارد به نظر من. که یکی یا چند تا همزمان در برخی وجود دارد:
-طرف دانشآموخته است ولی نه در علومی که وی را به حق رهنمون کند. باور مذهبی راحتتر از بررسی علمی است. به خود دردسر نمیدهد چون بررسی و بکار بردن عقل خیلی مشکل است و وقتگیر. پس به این نتیجه میرسد که به همین اعتقاد بچسبد که شاید!!! درست باشد.
-حقیقت را میداند ولی از ته دل قبول نکرده و فرض را بر این میگیرد که نکند چیزی باشد که او نمیداند.
-از جهنم میترسد (اگر اسلام حق بود جواب الله را چه بدهم؟) خوب جانم، اگر خدایت حسابی باشد که نباید ترا بخاطر عدم باور به جهنم بفرستد! البته مسلمانان نمیتوانند این کنند چون محمد محکمکاری کرده و گفته اگر پیام اسلام بگوشت رسید و بویژه اگر مسلمان بودی، یا باید قبول کنی و اگر قبول نکردی باید به جهنم بروی چون غرور و کله شقی نمودهای!
-سالها با اعتقادات باطل اسلام زندگی کرده و نمیتواند یک شبه آنها را رها کند. چون سیستم فکریش از هم میپاشد و دچار افسردگی میشود.
ادامه
-هر چه در جامعهی ایران میشنود چیزهای موافق با اسلام است. یعنی بمباران تبلیغاتی کار خودش را میکند.
-سالها فکر کرده که در فلان جا و بهمان جا دعایش جواب گرفته یا نذرش به ثمر نشسته (خیال واهی). پس الله دارد کار او را راه میاندازد، چرا او را ول کند (تفکر احمقانهای است ولی اینطور است) مثلا مسلمانان و ادیانی دیگر به چیزی به نام «توکل» معتقدند و فکر میکنند الله شان آنراوضع کرده و به آنها گفته است. ولی این توکل به شکل سادهترش در اعصار باستان در دوران مهر پرستی و چند خدایی و مثلا در رم هم بوده است. همین اسلام میگوید توکل کن و در عین حال تلاشت را هم به خرج ده. خوب، کسی که تلاش کند به احتمال زیاد به نتیجه میرسد، ربطی به اینکه حتما دعایش موثر بوده ندارد. تازه اگر دعایش به ثمر ننشست، اسلام راه دررو را قرار داده و به او میگوید به صلاحت نبوده است! عجب! اینجاست که این ابله نمیفهمد که به احتمال قوی تلاش لازم را نکرده یا عقل خود را بکار نیانداخته، پس به نتیجه نرسیده یا اصلا خواست او در وضعیت کنونی قابل عمل نبوده. دوست گرامی بالایی گفتند چرا عقب ماندهایم. یک علتش همانطور که اشاره کردند همین است. اگر به نتیجه نرسیدیم دوباره فکر نمیکنیم و تنبلی کار خودش را میکند و به نام خواست خدا یا به صلاحم نبوده، تقدیر و غیره دست از تلاش میکشیم.
-فشار خانواده. در اکثر خانوادهها اگر شروع به انتقاد از اسلام یا حتی فکرش را بکنی، جز اعصاب خوردی چیزی برایت نمیماند. (پیروان مذاهب را که میشناسید که چقدر دگم هستند) پس همان بهتر که فکر نکنی و با باد حرکت نمایی. در ثانی وقتی به نتیجه بررسی که اسلام حق نیست، چگونه میتوانی نماز و مسجد را تحمل نمایی در حالی که بنا به شرایط کاری، دوستی یا خانوادگی همیشه باید به اینجاها بروی یا روزه و نماز انجام دهی. البته افراد ریاکار هم هستند که این موضوع برایشان زیاد مشکل نیست ولی همه تحمل ریا را ندارد. پس به این نتیجه میرسند که همرنگ جماعت شوند تا اعصاب خوردی نداشته باشند.
-وووو
ادامه
-هر چه در جامعهی ایران میشنود چیزهای موافق با اسلام است. یعنی بمباران تبلیغاتی کار خودش را میکند.
-سالها فکر کرده که در فلان جا و بهمان جا دعایش جواب گرفته یا نذرش به ثمر نشسته (خیال واهی). پس الله دارد کار او را راه میاندازد، چرا او را ول کند (تفکر احمقانهای است ولی اینطور است) مثلا مسلمانان و ادیانی دیگر به چیزی به نام «توکل» معتقدند و فکر میکنند الله شان آنراوضع کرده و به آنها گفته است. ولی این توکل به شکل سادهترش در اعصار باستان در دوران مهر پرستی و چند خدایی و مثلا در رم هم بوده است. همین اسلام میگوید توکل کن و در عین حال تلاشت را هم به خرج ده. خوب، کسی که تلاش کند به احتمال زیاد به نتیجه میرسد، ربطی به اینکه حتما دعایش موثر بوده ندارد. تازه اگر دعایش به ثمر ننشست،
ادامه
اسلام راه دررو را قرار داده و به او میگوید به صلاحت نبوده است! عجب! اینجاست که این ابله نمیفهمد که به احتمال قوی تلاش لازم را نکرده یا عقل خود را بکار نیانداخته، پس به نتیجه نرسیده یا اصلا خواست او در وضعیت کنونی قابل عمل نبوده. دوست گرامی بالایی گفتند چرا عقب ماندهایم. یک علتش همانطور که اشاره کردند همین است. اگر به نتیجه نرسیدیم دوباره فکر نمیکنیم و تنبلی کار خودش را میکند و به نام خواست خدا یا به صلاحم نبوده، تقدیر و غیره دست از تلاش میکشیم.
-فشار خانواده. در اکثر خانوادهها اگر شروع به انتقاد از اسلام یا حتی فکرش را بکنی، جز اعصاب خوردی چیزی برایت نمیماند. (پیروان مذاهب را که میشناسید که چقدر دگم هستند) پس همان بهتر که فکر نکنی و با باد حرکت نمایی. در ثانی وقتی به نتیجه بررسی که اسلام حق نیست، چگونه میتوانی نماز و مسجد را تحمل نمایی در حالی که بنا به شرایط کاری، دوستی یا خانوادگی همیشه باید به اینجاها بروی یا روزه و نماز انجام دهی. البته افراد ریاکار هم هستند که این موضوع برایشان زیاد مشکل نیست ولی همه تحمل ریا را ندارد. پس به این نتیجه میرسند که همرنگ جماعت شوند تا اعصاب خوردی نداشته باشند.
-وووو
تنها راه اثبات اینکه پیامبری از طرف خدا آمده معجزه است و لاغیر. ما هم که معجزهای نمیبینیم. پس نمیتوانیم در حال حاضر پیامبران گذشته را بپذیریم. اگر مردم زمان موسی و عیسی، محمد و بهاالله و غیره معجزه دیدهاند خوش بحالشان. ما ندیدهایم و نمیبینیم.
مسلمانان خیلی زور میزنند که از قرآن معجزه و چیزهای خارق العاده در بیاورند چون خود به مشکل نیاز به معجزه حتا در حال حاضر واقفند. در واقع به عدم کارایی راههای دیگر تبلیغ مذهب اقرار میکنند. به همین دلیل به چیزهایی مثل عدد ۱۹، تکرار واژههایی خاص در قرآن (مثل یوم) یا ارتباط دادن فلان آیه به مهبانگ، جسد فرعون (که بدیهی است که میماند چون مومیایی است. کار مصریان و سایرین در همان زمانها دزدیدن مومیاییها و ثروت پیرامون آنها بوده است)، بحرالمیت (که نمیدانم کدام مترجمی ادنی را «پایینترین» ترجمه کرده! مکارم که نکرده) و ... میپردازند. که همه استدلالهایشان به سنگ خورده و معجزه بودن قرآن ثابت نشده است. معجزه که نباشد هر چه که حرف خوب، اخلاقی، حکمت آمیز و حتی علمی بزنی یا کتابت را جوری بنویسی که نظم خاصی داشته باشد (از افراد باهوش و وارد بر میآید) ثمر ندارد. معجزه بیاور تا اسلامت را قبول کنیم. واسلام.
قرآن به هیچ عنوان معجزه نیست. داستانهایش، افسانهها و حماسههای پیشینیان (حتی کافران) و حکمتهای اخلاقیش هم اکثرا از پیشینیان است که کمی پیچیدهتر شده یا رنگ و بویی تازه گرفته است.
نه عزیز من ،چرا سفسطه میکنید؟
"فی ادنی" یعنی در پایین ترین، در گذشته مفهوم آن مشخص نبوده زیرا پایینترین زمین، برای کسی که اطلاعات جغرافیایی ندارد مبهم است و به نزدیکترین معنی شده، همانطور که خودم هم در ترجمه نوشته ام،ولی معنی اصلی آن پایینترین است،میتوانید در ترجمه گر گوگل آزمایش کنید.من این کار را به چهار زبان فارسی، انگلیسی ، فرانسه وآلمانی انجام داده ام،درهر چهارزبان معنی "پایینترین"است نه چیز دیگر.
من حتی آن را به طور برعکس هم انجام داده ام یعنی از زبانهای خارجی به عربی و آن را با ترجمه های فارسی آنها مقایسه کرده ام.
از قرار معلوم شما هر چه را همانطور که دوست دارید ترجمه میکنید.
این دقیقا برای ترجمه "الدنیا" نیز صدق میکند درعبارت "سماءالدنیا" که دوست دارید آن را "پایین ترین آسمان" یا "نزدیکترین آسمان" ترجمه کنید و از ریشه همخانواده "ادنی" است،
شما دوست دارید "سماء الدنیا" را به جای "آسمان جهان" ،به طور غیر منطقی "پایینترین آسمان" معنی کنید، در صورتی که "الدنیا"اسم خاص است برای این جهان و یاحیات کره زمین،همانطور که دیگر آیات نیز به این معنی است، ولی "ادنی الارض" را که به طور خاص معنی "پایینترین زمین" میدهد و از هم خانواده همان الدنیا است به طور ناشیانه ای فقط به "نزدیکترین زمین" ترجمه کنید تا با استدلال غیر منطقی خود بگویید منظور نزدیکترین سرزمین به عربستان است،نخیر! ،به این علت که همچین معنی غیر مفهوم است ،مثل آنکه بگویید نزدیکترین سرزمین به ایران ،عراق است و من میگویم نه افغانستان است و یکی دیگر بگوید نه آذربایجان است.
عزیز من با این بازی ها نمیتوانید نظر خود را به کرسی بنشانید مگر برای افراد ناآگاه و این یعنی سوءاستفاده از عدم اطلاعات و کمبود وقت دیگران که حوصله گشتن برای تایید درستی آن را ندارند.
آمدن یک عبارت به معنی اصلی "پایینترین" و معنی فرعی (برداشتی) "نزدیکترین" ، برای سرزمینی که به طور منحصر به فرد پایینترین نقطه زمین است،به طور حتم منظورش پایینترین است.
معنی دقیقتر این آیه:
« روميان در پائين ترين سطح زمين شکست خوردند ولی پس از شکست خود پيروز خواهند شد. در چند سال آينده. روند تحولات، پيش از آن و پس از آن همه برای خدا است. و آنروز مؤمنين نيز با کمک سربزنگاهی خدا خوشحال خواهند شد»!
که با آیه بعدی پیوند میخورد:
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۵﴾
نصر به معنی: کمک سرِ بزنگاهی است
از سال 611 سیر پیروزیهای ایران شروع شد که با تصرف آناتولی ،سوریه ،فلسطین 614 ومصر616 و ادامه داشت.
به نظر میرسد سال نزول سوره روم نیز 614 باشد. با توجه به روند پیروزیهای ایران در سالهای متمادی بسیار دور از ذهن است که بعد از بزرگترین پیروزی ایران پیش بینی کنید که امپراطوری بیزانس که در خطر زوال شدید قرار گرفته، در چند سال آینده به دست هراکلیوس نجات یابد و بر ایران پیروز شود.پس آنطور که شما فکر میکنید قضیه 50:50 هم نبوده است.
جنگ بدر در 17مارس 624 میلادی درگرفت
دقیقا در 25 مارس 624 نیز هراکلیوس با یک لشکر عظیم به ایران حمله ور شد،
که باعث شد در طی جنگهای متناوب و در طول سالیان متمادی ،خسرودوم یا فرستادگانش شکست بخورند و قسمت عظیمی از محدوده امپراطوری ایران که شامل قسمتی از ترکیه ،ارمنستان ،سوریه و مصر بود از دست برود و در واقع دوران سقوط ساسانیان از این نقطه شروع شد و از این نقطه به بعد هیچ پیروزی قابل توجه در برابر روم بدست نیاوردند.این پیروزیها جزو بزرگترین پیروزیهای بیزانس بر ساسانیان است که باعث گشت در طول حدود 10 سال تا سال 630 به تدریج قوای ایران مناطق تصرف شده را تخلیه کنند و طی قرارداد صلحی بسیاری از غنیمتهای رومیان از جمله صلیب مقدس اورشلیم که در مسیحیت اهمیت زیادی دارد به اورشلیم بازگردانده شود که سالگرد ان تا به امروز برگزار میشود. و همچنین باعث میشود که بین ساسانیان و بیزانس دو منطقه حایل ایجاد شود به نام حیره و شام که بوجود آمدن آن نقش اساسی و مهمی در پیشروی مسلمانان داشته است.
باید به این نکته توجه کرد که دقیقا موازی با این ایام جنگ بدر 624 نیز با کمک غیبی خداوند (نصر)سرآغاز پیروزیهای ممتد مسلمانان بوده است که آن هم در سال 630 به فتح مکه میانجامد.
بر خلاف تصورات شما، مسلمانان با ایرانیان هیچ کینه و پدر کشتگی نداشتند که موجب شود آنها تنها از شکست روم ناراحت یا با پیروزیش خوشحال شوند. دلیل آن یکی کمک مسیحیان حبشه به محمد در ابتدا میباشد که مخالفانش را به سمت خسرو که نامه محمد را پاره کرده بود سوق داده است.در ضمن هراکلیوس به نامه او برخورد محتاتانه تری نشان داده بود.در نتیجه مخالفان محمد پیروزی خود را در شکست روم و پیروزی ایرانیان میدیند حاضر به حمایتشان بودند و محمد و پیروانش از تقویت قوای مخالف خود نگران بودند که این سوره به آنها دلداری و نوید میدهد.در ضمن یهودیان نیز در گشودن درهای اورشلیم با ایرانیان همکاری کردند در نتیجه آنها نیز به عنوان مخالفان محمد از پیروزی ایرانیان خوشحال بودند.
این مساله باعث شد پس از باز پس گیری اورشلیم توسط هراکلیوس بسیاری از یهودیان با عنوان همکاری با ایرانیان قتل عام شوند.
در ضمن مسلمانان قبل از لشکرکشی به ایران، به سوریه و فلسطین حمله کرده اند در سالهای 633،634 و 636 آنها را تصرف میکنند ، که در دست بیزانس بوده است و هراکلیوس را به وحشت زیادی میاندازند در نتیجه فرضیات شما در رابطه با دوستی مسلمانان با روم و تنفر از ایرانیان که علت نزول این سوره دانسته اید مردود است.
برای تحلیل دقیق این آیه باید شرایط دقیق تاریخی آن دوره را بدقت بررسی کرد نه آنکه از روی دلبخواه آنها را تفسیر کرد. آنوقت است که متوجه شگفت انگیز بودن پیش گویی آن میشوید.
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾
آيا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد (۳)
بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿۴﴾
آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (۴)
یکی دیگر از پیشگویی های قرآن آن است که به سر انگشتان اشاره دارد که گویا کاری مشکلتر از جمع اوری استخوانها است.دلیل آن امروزه مشخص شده است که هر انسان سر انگشتی متفاوت دارد،حتما این را هم از افسانه های گذشتگان گرفته؟!
منظور قرآن از سالم ماندن جسد فرعون نه براي آيندگان بلكه براي نشان دادن بدن بي جان او بر روي آب و در جلوي چشمان مردم مصر بود تا ببينند كسي رو كه ادعاي خدايي و جاودانگي مي كنه بشري مثل خود آنها نبوده و اگر اين معجزه انجام نمي گرفت مردم آن دوره فكر ديگري مي كردند. پس منظور از سالم ماندن جسد فرعون براي مردم اين دوره نبوده كه خدا بخواد در باره موميايي شدن صحبت كنه.
همينكه مردم آن دوره اون جسد رو موميايي كردند به اين معنيه كه اون رو كاملاً شناختند.
بارباپاپای گرامی، قرآن اصلا چیزی در مورد اینکه هر انسان اثر انگشت متفاوت دارد نگفته است. حنا اگر گفته بود هم معجزه نبود چون با بررسی تعداد زیادی سر انگشت حتا در همان زمان هم میشد این احتمال را داد. اشاره به موزون و مرتب بودن در آن آیه هم واضح است. محمد و عرب چشم داشته و آنرا میدیده است. این مثل آنجاست که شماها از آیههایی چون -آیا به شتر نظر نمیکنید که چگونه آفریده شده است- یا از آیهی -من الما کل شی حی-، مست میشوید که قرآن چیز خارق العادهای گفته است. نه! خلقت شتر برای محمد هم عجیب بوده است برای همین آن گفته. وجود از ابتدا برای انسان عجیب بوده است برای همین خدایان (ماه و خورشید و درخت و آلت تناسلی، بتها، خدایان رم و یونان) را اختراع کرد تا آرامش یابد و توجیهی پیدا کرده باشد. جانوری هم که آب نخورد میمیرد این هم واضح است و بدنبال آن من الما کل شی حی امده است.
اگر مسلمانی معجزهای از قرآن میداند لطفا بگوید.
"فی ادنی" یعنی در پایین ترین، در گذشته مفهوم آن مشخص نبوده زیرا پایینترین زمین، برای کسی که اطلاعات جغرافیایی ندارد مبهم است و به نزدیکترین معنی شده، همانطور که خودم هم در ترجمه نوشته ام،ولی معنی اصلی آن پایینترین است،میتوانید در ترجمه گر گوگل آزمایش کنید.من این کار را به چهار زبان فارسی، انگلیسی ، فرانسه وآلمانی انجام داده ام،درهر چهارزبان معنی "پایینترین"است نه چیز دیگر.
من حتی آن را به طور برعکس هم انجام داده ام یعنی از زبانهای خارجی به عربی و آن را با ترجمه های فارسی آنها مقایسه کرده ام.
از قرار معلوم شما هر چه را همانطور که دوست دارید ترجمه میکنید.
این دقیقا برای ترجمه "الدنیا" نیز صدق میکند درعبارت "سماءالدنیا" که دوست دارید آن را "پایین ترین آسمان" یا "نزدیکترین آسمان" ترجمه کنید و از ریشه همخانواده "ادنی" است،
شما دوست دارید "سماء الدنیا" را به جای "آسمان جهان" ،به طور غیر منطقی "پایینترین آسمان" معنی کنید، در صورتی که "الدنیا"اسم خاص است برای این جهان و یاحیات کره زمین،همانطور که دیگر آیات نیز به این معنی است، ولی "ادنی الارض" را که به طور خاص معنی "پایینترین زمین" میدهد و از هم خانواده همان الدنیا است به طور ناشیانه ای فقط به "نزدیکترین زمین" ترجمه کنید تا با استدلال غیر منطقی خود بگویید منظور نزدیکترین سرزمین به عربستان است،نخیر! ،به این علت که همچین معنی غیر مفهوم است ،مثل آنکه بگویید نزدیکترین سرزمین به ایران ،عراق است و من میگویم نه افغانستان است و یکی دیگر بگوید نه آذربایجان است.
عزیز من با این بازی ها نمیتوانید نظر خود را به کرسی بنشانید مگر برای افراد ناآگاه و این یعنی سوءاستفاده از عدم اطلاعات و کمبود وقت دیگران که حوصله گشتن برای تایید درستی آن را ندارند.
آمدن یک عبارت به معنی اصلی "پایینترین" و معنی فرعی (برداشتی) "نزدیکترین" ، برای سرزمینی که به طور منحصر به فرد پایینترین نقطه زمین است،به طور حتم منظورش پایینترین است.
معنی دقیقتر این آیه:
« روميان در پائين ترين سطح زمين شکست خوردند ولی پس از شکست خود پيروز خواهند شد. در چند سال آينده. روند تحولات، پيش از آن و پس از آن همه برای خدا است. و آنروز مؤمنين نيز با کمک سربزنگاهی خدا خوشحال خواهند شد»!
که با آیه بعدی پیوند میخورد:
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۵﴾
نصر به معنی: کمک سرِ بزنگاهی است
بله با بررسی انگشتان در هر زمانی میتوان این احتمال را داد ،ولی چه چیزی درسر انگشتان است که به قیامت و حسابرسی انسان مربوط میشود؟این چیزی نیست که به علم و رسوم گذشته در آن دوره مربوط شود حتی اگر کسی به آن توجه کرده باشد.
این تاکیدی بر آن است که نمونه ای از این حسابرسی توسط انسان با تشخیص هویت انجام خواهد شد.درک این مساله برای دوستان اتئیست دشوار است ولی حقیقت دارد.
تاکید به حسابرسی هر شخص متناسب با هویت آن شخص.
بعد از ان ایه امده است:
بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾
انسان شك در معاد ندارد بلكه او مىخواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند (۵)
رد کردن یک حقیقت کار سختی نیست که دوستان انجام میدهند هر کسی میتواند هر چیزی را بنا به دیدگاه خود رد کند ولی مهم آن است که به طور راستین به دنبال حقیقت باشد.
در آن آیهها قرآن تنها میخواهد توانایی خارقالعادهی الله را به رخ بکشاند. میگوید: «آرى قادريم كه حتا خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم». چیزی در مورد تعیین هویت یا تفاوت منحصر بفرد اثر سرانگشتان نوشته نشده است بلکه فقط موزون و مرتب بودن آن اثرهاست که هر انسانی با کمی دقت میتواند آنها را ببیند و نیازی به الله برای اشاره به آنها نیست. شما دارید چیزی را میگویید که در آن آیهها وجود ندارد.
همچنین چگونه ممکن است که الله با آن ویژگیهایی که میگویید برای تعیین هویت افراد نیاز به اثر انگشتان داشته باشد؟ مگر آنجا هم سیستم شناسایی پلیس است؟ الله که نباید به این چیزها نیاز داشته باشد. همچنین بشر هم اکنون از اثر انگشتان گذر کرده و به پیشرفت بیشتری نایل شده است و آن تعیین هویت دقیق تر از راه چشم است، همچینن DNA. تعیین هویت هم اکنون حتی با یک ذرهی کوچک از پوست یا موی هر کس امکان دارد.
کلا چرا همیشه منتظرید که کشفی دانشیک صورت گیرد و بعد آنرا از قرآن بیرون بیاورید. چرا پیش از این کشفیات علمی آن چیزها (یا دستکم گمانی در مورد آنها) از قرآن بیرون نمیآید؟ چرا همیشه قرآن خود را با علم و اجتماع تطبیق میدهد (هم اکنون پس از به بن بست خوردن ولایت فقیه عدهای در حال بیرون کشیدن دموکراسی از اسلام هستند)؟ یعنی چرا در دوران جدید قرآن و مسلمانان (مفسران قرآن) یک یا چند پله عقب هستند؟
ظاهرا جوری که شما تفسیر میکنید، بشر میتواند به الله کلک بزند. الان با جراحی میتوان پوست سر انگشتان یک فرد مرده را به سر انگشتان فرد دیگری پیوند زد و یک فرد گناهکار را به عنوان نیکوکار به الله قالب نمود! به همین علتهاست که بشر به تعیین هویت از طریق چشم یا DNA روی آورده است و در موارد لازم با چند آزمایش مختلف (نه فقط اثر انگشتان) میتواند بفهمد که یک فرد واقعا کیست.
همانطور که گفتم قرآن عقبتر از بشر مانده است (بشر امروز و نه بشر ۱۴۰۰ سال پیش). شما الان باید دربدر در قرآن بدنبال تعیین هویت از طریق چشم یا DND بگردید! , فردا خدا میداند که باید بدنبال چه باشید. تا دیروز که داروین فرگشت را اثبات نکرده بود میگفتید که الله با یک اشاره تک تک گونههای جاندارن را بوجود آورده. ولی حالا مجبورید که خود را با فرگشت وفق دهید و میخواهید ثابت کنید که قرآن با تکامل در تضاد نیست. تا دیروز که بشر عمر چند میلیارد سالهی جهان و زمین را اثبات نکرده بود میگفتید جهان در ۶ روز بوجود آمده ولی حالا که علم آن را ثابت کرده، توجیه میکنید که منظور از «روز»، دوره است و نه «روز». تا دیروز که بشر به قبح بردهداری پی نبرده بود، قوانین بردهداری اسلام و قرآن را میگفتید ولی حالا که بردهداری برای بشر بد شده است، توجیه میکنید که بردهها فقط برای جنگ است و قرآن امر بردهداری را سامان داده است. چرا قرآن منجر به ممنوع کردن بردهداری نشد؟ واضح است، چون چیزی در مورد ممنوعیت آن ندارد. و هیچ فقیهی هم چنین چیزی از آن استنباط نکرد. اورپاییان که خود در بردهداری قهارتر و خشنتر هم بودند، فهمیدند و آنرا ممنوع کردند. چرا مثلا قرآن و مسلمانی شما منجر به کشف فرگشت نمیشود؟ میگویم چرا چون از قرآن چنین چیزی بیرون نمیآید و به همین دلیل مسلمان باورمند تلاشی در این مورد نمیکند. مسلمان ممکن است خیلی کشفیات علمی کرده باشد یا بکند ولی نمیتوانست انگارهی فرگشت را بفهمد. این قرآن هم اکنون همیشه عقب است، پس در حال حاضر به چه درد میخورد؟
با درود،
متاسفانه استدلال شما بسیار ضعیف است،اگر به گفته های من دقت کرده باشید،من نگفته ام که الله قصد دارد که انسان را با تشخیص هویت از روی انگشت محاکمه کند، بلکه گفته ام اشاره به سر انگشتان در کنار حسابرسی روز قیامت به عنوان یک نشانه است برای فهماندن به آینده گانی که از روش حسابرسی با توجه به اثر انگشت به طور متداول استفاده خواهند کرد و میدانند که هر نفر اثر انگشت متفاوت دارد و این باعث تعجب آنها خواهد شد.
از روی این مفهوم استنباط میشود که به انگشت نگاری امروزی که بیش از 100 سال است که به طور قانونمند استفاده میشود اشاره دارد نه اینکه الله بخواهد از آن در تشخیص هویت استفاده کند.لطفا گفته های اینجانب را منحرف نکنید.
ضمنا کسی با جراحی پلاستیک نمی تواند سر الله کلاه بگذارد،زیرا باز آفرینی انسان بنا به همان ژنهای اولیه او انجام خواهد گرفت.
به اضافه، وقتی بشر به این فناوری دست یافته تا از یک ژنوم کل آنرا بازسازی کند،خداوند نمیتواند همه انسانهارا بازسازی کند ؟! برای این جانب رستاخیز چیز عجیبی نمیتواند باشد.
عزیز من روشهای جدیدتر الزاما دقیقتر نیستند بلکه بر پایه اطلاعات متفاوتی بنا شده اند که احتمال شناسایی را با یافته های مختلف افزایش و درصد خطا را کاهش میدهد.
تا چیزی را بشر با علم خود پیدا نکند نمیتواند معنی برخی کلمات و جملات مبهم قرآن را درک کند و شگفتی های قران هم در همین است. این قرآن نیست که از علم روز عقب است بلکه مفسرین آن از علم روز عقب هستند.انسان به دنبال مفاهیمی میگردد که با علم جور دربیایند و از این طریق عمق فهم خود را از قرآن افزایش میدهد.
هیچ یک از کتابهای مذهبی و غیر مذهبی دیگر قابلیت همراهی با علم روز را نداشته است آنچنان که از قرآن 1400 سال است که مفاهیم نو در همه جهت برداشت میشود.
در مورد برده داری هم اشتباه میکنید،زیرا هدف قرآن بوده که آن را به صورت تدریجی ریشه کن کند ،با احکامی که در مورد آزادی برده و کنیزان داده است طی سالیان سال آن را به طور اساسی ریشه کن کرده است،همیشه از ازادی برده به عنوان یک کار خوب نام برده است .مقایسه کنید وضع ممالک اسلامی را در اوج دوران برده داری اروپا ،خودتان متوجه میشوید که به صورت ریشه ای و تدریجی برده داری کم و نابود شده است.
این خیالی بس باطل است که فکر کنید برده دارن بزرگ قدیم از عادت خود دست شسته اند و یک باره آن را کنار گذاشته اند ،بلکه سیاستهای سرمایه داری نوین ،تعریفی جدید ، تغییر شکل یافته و بسیار گسترده تر از برده داری قدیم ارائه میدهد.کافی است یک نگاه به اطراف خود بیندازید تا انواع برده های فکری ، اقتصادی و جنسی را ببینید،
از نظر این جانب کسی که در مذهب تفکر نمیکند هم برده فکری است و مورد سوءاستفاده قرار میگیرد ،حتی اگر مذهب او اسلام باشد.
اشتباه از من بود ولی هنوز چیزی که گفتم ربطی دارد.
«بلکه گفته ام اشاره به سر انگشتان در کنار حسابرسی روز قیامت به عنوان یک نشانه است برای فهماندن به آینده گانی که از روش حسابرسی با توجه به اثر انگشت به طور متداول استفاده خواهند کرد و میدانند که هر نفر اثر انگشت متفاوت دارد و این باعث تعجب آنها خواهد شد.»
آن آیهها چنین چیزی نمیگوید. در آن آیه ها هیچ اشاره ای به تفاوت منحصر بفرد اثر انگشتان نشده است بلکه فقط به موزونی آنها اشاره دارد. چیزی که میگویید تصورات شماست نه آنچه که وجود دارد. محمد فقط دارد به تواناییهای الله اشاره میکند و همچینی با توجه به «حتی» (اگر ترجمهای که آوردید درست باشد) موزون بودن سر انگشتان را سخت تر از جمع کردن استخوانها میداند. در حالی که میدانیم ایجاد پوستی مصنوعی با موزونی اثر انگشت خیلی راحتر از جمع کردن استخوانهای پودر شده است. بشر فعلا پوست مصنوعی را ساخته است.
در ضمن همانطور که گفتم بشر از موضوع اثر انگشت گذر کرده و به تشخیص از راه شبکیه ی چشم و DNA رسیده است.
«،زیرا هدف قرآن بوده که آن را به صورت تدریجی ریشه کن کند»
در قرآن و اسلام هیچ اثری از اینکه در آینده بردهداری را ممنوع کنید نیست. اینهم تصور دلخواه شماست. البته این شاید اشکال بر اسلام نباشد بلکه اشکال بر فقهاست که با توجه به اینکه اسلام خیلی به بردهها و آزادی آنها اشاره کرده، باید هم اکنون آنرا ممنوع کنند ولی نمیتوانند چون قرآن صراحتا یکی از کفارههای روزه را آزادی بردگان قرار داده است. اگر فقه اسلامی بردهداری را ممنوع کند (بقول شما ریشه کنی) به معنی این خواهد بود که بخشی از آن آیهی مربوط به کفارهی روزه دیگر موردی ندارد و بی ارزش است. و بر همین مبنا میتوان نتیجه گرفت که خیلی آیههای دیگر را هم میتوان از اعتبار ساقط کرد و مناسب زمان ندانست. فقها اینها را بخوبی میدانند برای همین بردهداری را ممنوع نکردهاند، چون با همهزمانی بودن ادعایی قرآن منافات دارد.
وضع بسیاری از بردگان در ایران هخامنشی بهتر از مردم عادی نابَرده بوده و نامی که برای بردگان بکار میرفته با نام مورد استفاده برای مردم عادی یکی بوده. تعداد بردگان در ایران هخامنشی کمتر از مادهای ایرانی و همچنین مصر و بابل بوده است. برخی از اشکال بردهداری (مثل برده شدن در اثر قرض نپرداخته) کم شده است و مواردی رعایت میشده مثلا اگر کسی در اثر قرض داشتن و نپرداختن، برده میشده، طلبکار حق فروش وی را نداشته است و فقط خود میتوانسته از وی استفاده کند.
اینها که گفتم نه به معنای این است که چین باستان و ایران باستان خیلی خوب بوده و نه به معنای اینکه اسلام هیچ کار خوبی برای مردم عربستان و دیگر مردمان در آن زمان انجام نداده است. بلکه موضوع این است که قضیه آنطور که در گوش شما کردهاند نیست. اسلام در بهبود وضع بردگان در عربستان (و شاید پس از آن در سایر کشورهای اسلامی) نقش بزرگی داشته است.
کلا اگر ادعا دارید که بقول خودتان کار کشورهای غربی در بردهداری نوین، مثلا بردههای فکری، بد است، خوب چرا شما مسلمانان همین را باور دارید و اجرا میکنید؟! همهی منافذ را برای اظهار وجود ما بستهاید. نه کتابی در ممالک اسلامی و نه صدا و سیمایی و حتا یک برگ کاغذ قابل انتشار در کشورهای اسلامی برای ما وجود ندارد. چرا که ما یا مرتدیم و یا کافر و در صورت مرتد بودن میتوانید ما را بکشید چون دینتان حق کامل و الاهی است و ما ممکن است افکار دیگران را مسموم کنیم پس نباید حق تبلیغ و حتا سخن داشته باشیم. وضع کشورهای اسلامی این است، پس چرا از غربیها گله میکنید؟ آنها هم میتوانند توجیه های شما را بکنند با این تفاوت که حکم مرگ هیج ناباور یا برگشتهای را رسما صادر نکردهاند و جواز مهدور و دم بودن دگر اندیشان را به مردمان خود رسما ندادهاند.
رطب خورده منع رطب کی کند؟
بگذارید مثلا در ایران ما هم کتاب خود را منتشر کنیم. بعد اگر اسلام شما توانست تا چند دهه در مقابل منطق ما بایستد بعد شاید کمی به محکمی باورهای شما ایمان پیدا کنیم. شما در مثلا ایران یک طرفه به قاضی میروید، معلوم است که پیروز بر میگردید. در این شرایط ادعا دارید که اکثریت باورمند مسلمانند! اینطور نیست. فضا را باز کنید تا ببینیم که راست میگویید یا دروغ. تنها به قاضی نروید و با دعا و نماز و جهنم و آویزان شدن از پستان، خوک و میمون شدن و تادیب ولی فقیه، بردهی فکری درست نکنید. ولی نمیتوانید چون قرآن یا فقها راه شما را بستهاند و چنان ضعیف اند که از ما میترسند.
حال نگویید که قرآن میگوید قل هاتو برهانکم! این را میدانم. این با دیگر چیزهایی که میگوید یا فقها میگویند از جمله سر به نیست کردن مرتدها منافات دارد. وقتی گردن مرا میزنی، چگونه برهان خود را بیاورم؟! به نظر من قرآن در این موارد سردرگم است و بنا به شرایط تاریخی چیزی گفته است. در مکه میگفته قل هاتو برهانکم در مدینه (وقتی قدرت دستش افتاد) میگفته تا رفع فتنه بجنگید! به بهایی اجازهی زندگی نمیدهید و بعد به او میگویید قل هاتو برهانکم؟!
شرایط من و شما حتا در این بحث یکسان و دادگرانه نیست. همه ی ثروت کشور در دست شماست و من هیچ ندارم.
در ضمن با گفتن آن مورد از بهاییها، تصور نکنید که من بهایی هستم. بهایی ها به قرآن و محمد باور دارند. بدون باور به اسلام هیچ کس نمیتواند بهایی شود. آنها هم با اسلام در تحمیق مردم شریکند.
قرآن در ادارهی اجتماع به هیچ دردی نمیخورد اگر فقیهی نباشد که بتواند آنرا تفسیر و موارد را بگوید. این یعنی قرآن در این زمان (دستکم در اداره ی جامعه) متکی به تفسیر است و بدون آن بی ارزش. پس هیچ دردی از کسی دوا نمیشود وقتی شما میگویید که ابعاد دیگر قرآن هنوز بر بشر کشف نشده است و وقتی علم فهمید، ما هم میفهمیم که قرآن هم همان گفته است !، چون در هر حال انسان باید آنرا تفسیر و اجرا کند. یعنی در هر حال انسانی است و نه الاهی. دردی هم درمان نمیشود که آیا واقعا الهی باشد یا نه. فقها به این مشکل برخورد کردهاند برای همین برخی از آنها به این نتیجه رسیدهاند که اجرای قرآن در صحنهی جامعه فقط توسط معصوم ممکن است و اداره ی جامعه در زمان غیبت به عهده ی اکثریت مسلمانان است نه فقیهی که اسلام را مثلا بهتر میشناسد.
اگر هم باور دارید که قرآن فقط دینی شخصی و برای خود فرد و خانهاش است، موضوع البته فرق میکند و اشکال بالا دستکم به شما وارد نیست.
همچنین اگر بپذیریم که حرف شما درست باشد و قرآن به منحصر بفرد بودن اثر سر انگشتان اشاره داشته باشد (که ندارد)، باز معجزه نیست چون همانگونه که گفتم این چیزی است که بشر آن موقع هم میتوانسته با بررسی سر انگشتان مردمان دور و بر خود بر آن گمان برد و فناوری نوی چون میکروسکوپ الکترونی یا حتا ذره بین هم لازم ندارد.
در بالا یکی دو پیامی که فرستادم نیامده است. در بالا از چین یاد کردم. علت این بود که در پیام پیشش نوشته بودم که یکی از امپراطوران چین چند سده پیش از حضرت محمد تجارت برده را ممنوع کرده بوده. البته تجارت برده را و نه بردهداری را.
عزیز
بررسی های شما از قرآن جالب است ولی ابراهیم را به هیچ وجه نمی شود به ایرانیان چسباند. شما به مطالعه بیشتر در این مورد نیاز دارید. می توانید از کتاب مقدماتی خانم مری بویس در مورد مذهب زردشتیان شروع کنید
Mary Boyce
Zoroastrians, and their Religious Beliefs and Practices
کتاب به فارسی هم ترجمه شده
دوستاني كه ميگويند قران معجزه رياضي دارد اثر انگشت دارد علم نجم و جغرافيا در قران است پس شما خود ثابت كرديد خدا ابله است چرا؟ چون 1400 سال پيش كسي از اثر انگشت و جغرافيا و نجوم نميدونست و قران هم براي هر زمان و مكان نازل شده پس مردم 1400 سال پيش هم بايد همه ايات خدا رو بفهمند وگرنه چه جوري سعادت مند شوند؟ پس خداي شما يا خيلي ابله يا قران براي سعادت بشر نيست براي قدرت نمايي خداست كه خدا قدرت خودشو به انسان نشون بده كه يعني خداشما يا به خودش شك داره يا خيلي مغروره
پیروزی رومیان و به اصطلاح پیش گویی قرآن یک بازی است. آیهها پس از رویداد نوشته است و نه پیش از آن. دستکم هیچ راهی برای اثبات اینکه آن آیه ها پیش از پیروزی رومیان نوشته شده وجود ندارد. و ناباورمندان به قرآن نمیتوانند به اتکا به این چیزها قرآن را بپذیرند. مسلمانان باید معجزه از قرآن بیاورند. آن مورد معجزه یا پیشگویی نیست. والا برخی میگویند شاه نعمت الله ولی و نوسترآداموس هم پیش گویی کرده اند. یعنی اینکه الله! کار خارق العادهای نکرده. البته هنوز معتقدان به آن دو نفر هم باید ثابت کنند که آندو واقعا پیش گویی کرده اند و مثلا شعرهای شاه نعمت الله حقیقتا از خود اوست و نه جعل و نوشته شده پس از رویدادها.
از آنجا که من سالها تحقیقات و تفکر بسیاری در دین کرده ام میتوانم به عنوان یک انسان مستقل به شما جواب دهم ،در نتیجه من میتوانم تنها نماینده برداشت شخصی خودم از این مسئله باشم،برداشتی که به من میگوید که بسیاری از نقدها وتحلیلهای شما به اندازه کافی عمیق نمی باشد.
همین برداشت نیز این تصویر را ارائه داده است که دین و مذهب در ظاهر کنونی آن غیر قابل قبول است ،دینی که به عقاید دیگران توهین کند و دیگران را از تفکر آزاد باز دارد، دینی که وارد و خارج شدن به آن اختیاری نباشد ،دینی که شخصی نباشد و در سیاست بازی های آلوده،ثروت و قدرت دنیا و مسائل جنسی فرو رفته باشد،دیگر هیچ اعتباری ندارد.
فکر نمیکنم که عقاید اینجانب در رژیم ایران حتی اندکی تحمل شود و مطمئن باشید که شرایط ما در این بحث برابر است. بنده اصلا نه فقها را قبول دارم نه معصومین را و نه تقدس سازیهای دینی را و بر طبق عقایدم که آن را با تحقیق بدست آورده ام، میدانم که هیچ یک از این موارد در قرآن نیامده است.حتی در قرآن بر معصوم نبودن پیامبران تاکید شده است چه رسد به بقیه!
من بر طبق همان عقایدم به برخی از معجزاتی که در قرآن وجود دارد نیز رسیده ام و مخالف تفسیرهای شما هستم ،
زیرا فکر میکنم که بسیاری از آنها مغرضانه است و یا از روی ناآگاهی یا مخلوط کردن مسائل بی ربط انجام میشود.
موجی از آتئیسم که در نسلهای مختلف ایرانی ایجاد شده بیش از آنکه حاصل تفکر باشد ،حاصل تجربه های منفی تاریخی و حکومت و اشخاص فاسد اسلامی میباشد و یک مقدار هم به عنوان مد روشن فکری روز دنباله روی می شود.
بله بسیاری از معجزات قرآن حقیقت دارد و هر روز هم که میگذرد انسان را بیشتر شگفت زده میکند،
در ضمن باید به شما بگویم که بنده در محیطی آزاد هستم که هیچ گونه اجباری به اینگونه فکر کردن ندارم و به راحتی میتوانم با اکثریت آتئیست همراه شوم.
قرآن کتابی است برای تمام اعصار،به معنی آنکه هر عصری چیزی تازه در آن پیدا میکند اگر نه این از منطق به دور است که تمام مفاهیم آن در همه عصرها به طور یکسان درک شود و خاصیت معجزه آسای آن هم از همینجا سرچشمه میگیرد. در ضمن این نشان قدرت نمایی خدا یا شک او به خود نمیباشد ،بلکه این کتاب برای انسانی است که مرتب در طول تاریخ میپرسد و شک میکند و احتیاج به ثابت کردن یا رد کردن خداوند دارد و به نظر من کاملا متناسب با خصوصیات انسان آورده شده است. برای کسانی که اندیشه و تحقیق کنند و به دنبال حقیقت باشند!
من فکر میکنم گاهی شما هدف اصلی قرآن را فراموش میکنید،
قرآن برای این نیامده که شما مسائل علمی را از آن استخراج کنید بلکه آن نشانه هایی که با علم بشر در قرآن کشف میشود تنها یک تلنگر است برای آنکه بگوید پیامهای اساسی تر آن را جدی بگیرید،آنکه خداوند، شما و جهان را آفریده و از آن هدف داشته و پس از آن با توجه به تکاملات یا پس رفت های انسان در این بازه کوتاه،زندگی او ادامه خواهد داشت.
اگر رویدادی بدینگونه که شما میگویید پس از وقوع آن در قرآن پیشگویی شده باشد که دیگر یک نفر هم حرف قرآن را در آن دوره جدی نمیگرفت ،استدلال شما صحیح نیست،در ضمن تنها پیروزی رومیان نبوده که گفته شده بلکه شکست آنها در پایین ترین نقطه زمین از نظر جغرافیایی هم بوده است که به هیچ وجه قابل اندازه گیری نبوده است.
آن چیزی که همه را شیفته سخنان قرآن میکرده آن بوده که قبل از وقایع پیش گویی میکند ،اگر نه که هیچ کس تره هم برای آن خورد نمیکرد و همان زمان همه از اطراف آن پراکنده میشدند،این چیزی که شما میگویید بیشتر شبیه یک جک است.آن آیه ها در جمع افراد خوانده می شده و اگر مردم از قبل از آن اطلاع داشتند که به آن میخندیدند،مخصوصا آنجا که از چند سال بعد را پیش گویی میکند.هیچ آدم یا کلاه بردار عاقلی این کار را نمیکند.
چیزهایی که در قرآن آمده بسیار فراتر و متنوع تر از پیش گویی های یک انسان است ،البته انسانها ممکن است
بر طبق شواهدی پیش گویی کنند،ولی قرآن مجموعه ای از معجزات مختلف از نظر ماهیتی را ارائه میدهد که هیچ انسانی قادر به ارائه آن نیست.
ترجمه قران سوره روم
ترجمه استاد فولادوند
به نام خداوند رحمتگر مهربان
1الف لام ميم
2روميان شكستخوردند
3در نزديكترين سرزمين و[لى] بعد از شكستشان در ظرف چند سالى به زودى پيروز خواهند گرديد
ترجمه مكارم شيرازي
1الم
2روميان مغلوب شدند
3و اين شكست در سرزمين نزديكي رخ داد، اما آنها بعد از مغلوبيت به زودي غلبه خواهند كرد
ترجمه خرمشاهي
1الم [الف لام ميم]
2روم شكست خورد
3در نزديكترين سرزمين [به شما]، و ايشان بعد از مغلوب شدنشان به زودى غالب خواهند شد
ترجمه الميزان
الف . لام . ميم .«1»تفسير
روميان در نبردشان با ايرانيان شكست خوردند;«2»تفسير
ميدان اين نبرد و شكست در نزديك ترين موضع به سرزمين حجاز بود ، و ] بدانيد كه [ روميان پس از اين شكستشان پيروز خواهند شد .«3»
ترجمه تفسير راهنما
به نام خداوند گسترده رحمت و مهربان
الف ، لام ، ميم .«1»
روميان مغلوب شدند ،«2»
در نزديك ترين سرزمينشان [به مكّه] ، و آنان پس از شكستشان ، به زودى پيروز خواهند شد ،«3»
اينها ترجمه هاي معتبر قران هست اگر به نظر شما اين ترجمه ها اصلي نيست ايراد داره پس بايد اصلاح بشه شما لطف كنيد اون منبعي كه سوره روم رو اونطور ترجمه كرده بيان كنيد
اگر اينارو قبول نداريد اينم ترجمه گوگل
ترجمه از عربی به پارسی
درد (1) رومیان شده اند (2) شکست در کمترین زمین ، و آنها ، پس از شکست خود پیروز خواهند شد (3)
جالبه الف لام ميم رو درد ترجمه كرده!!!
البته از حق نگذريم چند بار ترجمه كردم يه دفعه اين جوري ترجمه كرد
درد (1) رومیان شکست خورده اند (2) در پایین ترین زمین ، و آنها ، پس از شکست خود پیروز خواهند شد 3
شما هم امتحان كنيد!!!
مثلا ابتدا ايه اول دوم وسوم ترجمه كنيد بعد ايه اول حذف كنيد معني ترجمه عوض ميشه!!!
اگه فقط ايه 3 رو ترجمه كنيد
اما آنها ، پس از شکست خود پیروز خواهد شد
خود كلمه ادني رو ترجمه كنيد
حد اقل
فرقي نميكنه با علامت يا بدون علامت هر جوري بنويسين حداقله
حالا في ادني رو ترجمه كنيد
در پايينترين
لا ادني رو ترجمه كنيد
بدون حداقل
توضيح به نظر من يا گوگل ترجمه اش غلطه يا مكارم شيرازي استاد فولادوند خرمشاهي و الميزان
ولي اگه يه امتحان كنيد ميفهميد گوگل براي ترجمه قران نيست!!!
اما اگه منبع معتبري سوره روم رو انطور كه شما ترجمه كرديد ترجمه كرده ذكر كنيد
حال در مورد جغرافيا يا پايين ترين منطقه زمين
در طول زندگی ما، در واقع در طول تاریخ بشر، زمین جایی پایدار و قابل اطمینان به نظر می رسیده است که بستری خاکی و سنگی برای ایستادن و استراحت کردن در اختیار ما قرار داده است. بله، زلزله های سهمگین، تسونامی ها، فورانهای آتشفشانی، طوفانها و گردبادها وجود دارند، ولی در کل زمین بدون تغییر و آرام به نظر می رسد. این موضوع بیشتر به این علت است که ما در دوره ای بسیار کوتاه روی زمین بوده ایم. زمین در دوره های زمانی میلیونها سال به نحو بارزی دچار تغییر و تحول می شود: قاره های مکان خود را تغییر داده اند، بین مرز واگرای قاره ها حوضه های اقیانوسی جدید بوجود آمده اند، در محل برخورد قاره ها با هم، رشته کوههای مرتفع و آتشفشانها بوجود آمده اند، و آب و هوا تغییراتی داشته است.
به بيان ساده تر اگه يه ميليون سال ديگه بياييد درياي مرده پايين ترين منطقه روي زمين نيست!!!
به نظر من خدا اين موضوع رو بايد ميدونست مترجم ها اقايان مكارم فولادوند و خرمشاهي نيز بايد ميدانستند
در لينک هاي زير به دو عدد از انچه اسلاميان ادعا ميکنند اعجاز قران است پاسخ داده شده است.
پاسخ به مغلطه اثر انگشت
http://andishekon11.blogspot.com/2009/05/blog-post_29.html
پاسخ به مغلطه حرکت کوه ها
http://andishekon11.blogspot.com/2010/09/blog-post_28.html
ترجمه فولادوند:
در نزديكترين سرزمين (پائين ترين، پست ترين)و[لى] بعد از شكستشان در ظرف چند سالى به زودى پيروز خواهند گرديد.
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ
http://www.eholyquran.com/Quran/QuFoladvand/030.htm
ترجمه بختیاری نژاد:
روم در پست ترين سرزمين شكست خورد،* (محلی که سطح آن از هر جای کره زمين پائين تر است)آنها بعد از شكست خوردنشان در عرض چند سال پيروز ميشوند.
http://www.eholyquran.com/Quran/Chapters/Qu030/405.htm
باید گفت متاسفانه در اکثر ترجمه ها به معنی اصلی "فی ادنی الارض" توجه نشده ،چون مفهوم نبوده است،ولی همانطور که در ترجمه گر گوگل آزمایش کردید ،این عبارت به معنای اصلی پست ترین یا پایین ترین زمین میباشد.
به دلیل آنکه به تمام زبانهای خارجی به همین معنا است.
همانطور که گفتم معنی فرعی آن نیز نزدیکترین است که اصلا معنی واضحی ندارد، زیرا آن منطقه نزدیکتیرین زمین به مکه یا حجاز نبوده است و تمام مناطق اطراف نیز مانند حبشه و یمن و جنوب عراق در همان فاصله قرار گرفته اند، پس آقایان شیرازی و خرمشاهی و طباطبایی و هر کس که آن را اینگونه ترجمه کرده ،اشتباه کرده است زیرا آنان علم لازم را نداشته اند و کلام آنها وحی منزل هم نمیباشد،آنها بر اساس شناخت خود از محیط اطراف ،اینگونه ترجمه کرده اند.
اگر انگلیسی میداند این لینک را هم ببینید
http://www.answering-christianity.com/lowest_land_miracle.htm
در ضمن برای آنکه بیشتر به شما ثابت شود، ترجمه "ادنی" را در دیگر آیه ها ببینید:
بقره ترجمه فولادوند:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴿۶۱﴾
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مىروياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پست تريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواستهايد براى شما [در آنجا مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق مىكشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند (۶۱)
مجادله ترجمه فولادوند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۷﴾
آيا ندانستهاى كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مىداند هيچ گفتگوى محرمانهاى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آنهاست و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آنهاست و نه كمتر از اين [عدد] و نه بيشتر مگر اينكه هر كجا باشند او با آنهاست آنگاه روز قيامت آنان را به آنچه كردهاند آگاه خواهد گردانيد زيرا خدا به هر چيزى داناست (۷)
اعراف ترجمه فولادوند:
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الأدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿۱۶۹﴾
آنگاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست را مىگيرند و مىگويند بخشيده خواهيم شد و اگر متاعى مانند آن به ايشان برسد [باز] آن را مىستانند آيا از آنان پيمان كتاب [آسمانى] گرفته نشده كه جز به حق نسبت به خدا سخن نگويند با اينكه آنچه را كه در آن [كتاب] است آموختهاند و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مىكنند بهتر است آيا باز تعقل نمىكنيد (۱۶۹)
البته باید گفت که در جاهایی از قرآن به معنای نزدیکتر هم آمده ،ولی آنجا کاملا با معنی است مانند "هذا الادنی" به معنای این بهتر یا نزدیکتر است.
نمیدانم جوابم ثبت شد یا نه ،
شما هم دیگر ایرادهای بنی اسرائیلی میگیرید، خوب معلوم است که زمین همیشه اینگونه نبوده و تغییرات زیادی کرده و میکند ، نظر قرآن در مورد بازه کوتاه حضور انسان در روی زمین و به خصوص بعد از اسلام است که این نقطه پایین ترین نقطه زمین میباشد و انسان آن را کشف میکند، حال چه اهمیتی دارد تا میلیونها سال دیگر چه اتفاقی رخ دهد.مهم آن است که انسان این منقطه را به عنوان پایینترین نقطه زمین از سطح دریا و با کمک ماهواره ها کشف کرده است .طبق نظریات دانشمندان این فرو رفتگی به صورت ناگهانی رخ داده و ادامه دارد که برمیگردد به جنبشهای شدید لایه های زمین در این منطقه، و به احتمال زیاد دلیل ناپدید شدن شهرهای سدوم و عموره که در قرآن و تورات با عنوان عذاب قوم لوط نام برده میشود به همین قضیه برمیگردد.
یک پیشنهاد برای صاحب وبلاگ
لطفا این نظارت بر نظرات را حذف کنید تا آزادانه بشود نظر داد و از انتشار آن مطمئن شد.زیرا اگر کامنت بلندی بنویسیم ممکن است ثبت نشود ما متوجه نمیشویم و ممکن است دیگر نتوانیم آن را بنویسیم.
اگر همانند بخش نظرات آزاد بشود خیلی بهتر است،چون میشود در همان زمان از ثبت شدنش مطمئن شد شما که نباید ترس یا نگرانی از بابت نظرات داشته باشید.
بارها نوشته هایی را به این ترتیب از دست داده ام زیرا سرور ایراد میگیرد.
بارباپای گرامی!
بکارگیری واژههای رکیک زیاده، ضد اسلام یا بر علیه اینجانب.
لذا به نظرم اینگونه بهتره.
من ترسی ندارم ولی تنها دلیلش همینه و بس.
در مورد جنگ ایران و روم من پستی را قبلا نوشتهام که میتوانید در پائین موضاعت بررسی شده(بالای وبلاگ)- اسلام و مشکلات سیاسی اجتماعی ایران-علت کینهی مسلمانان نسبت به ایرانیان چه بود؟ مراجمعه فرمائید.
این هم لینکش:
http://iran000.blogspot.com/2010/05/blog-post_12.html
خدمت آقای بارباپاپا:
مشخص است آدم محققی هستید و منطقی برخورد میکنید . میخوام یکسری از نظرات شخصیم را بدم و اصلا قصد ندارم با شما مجادله کنم چون هدف اصلی نزدیک شدن به حقیقت است نه کم نیاوردن در مقابل دیگری
اعتقاداتم هم نمیگذارم وسط که با عقللم درستیشو پیش خودم ثابت کنم
ذهن آدم خیلی خلاقه و میتونی هر چیزی را درست برداشت باور کنه اما چند نکته خلاصه:
۱. من خدایی که میشناسم بسیار با کمال تر و مهربون تر از خدای جبار و قهار قرآنه که آدما را برای پرسیدنش میخاد و بجای اینکه تاکید کنه دوستش داشته باشیم باید مثلا یک موجود وحشتناک ازش بترسیم
۲.بد نیست کمی تاریخ مطالعه شود و در مورد خود شخصیت حضرت محمد تحقیق شود و تطابق آیات با خواسته های محمد
۴. بد نیست که به مکالمه (خدا) و کفار احمق نگاهی شود که مطابق با خواسته های محمد بوده است
۵. بد نیست به نابغگی حضرت محمد اشاره شود و ارتباطاتی که با همه ادیان دیگر داشته
۶. من خدایی را نمیخواهم که عصبانی میشود . کافی است نجوم مطالع کنید فقط و به عظمت همه چیز پی ببرید در هرچیزی کافیه دقت کنید خدایی که من از روی نعمت هایش شناختم خدایی نیست که خود را همسنگ یک آدم جاهل کند و خشمگین و عصبانی شود و وعده سوزاندن بدهد خدا کریم تر از این حرفاست
۷. با اینکه حرفای شما را بازی با کلمات میدونم برای توجیه کردن اعتقاداتتون اونم شاید مسلط به عربی باشید مثل خیلی ها که مدعی تخصص کامپیوتر هستند و حرفایی میزنند که برای منی که ۱۰ سال تخصصم این موضوعه عجیبه و منم دهنم باز میمیونه ولی میدونم یه چیزی یه جاهای خوندن برای خودشون یه چیزی سر هم میکنند حرفای قلمبه سلمبه میزنند اطرفیان فکر کنند خیلی چیز بارشونه ولی دریق از یک پروژه / دریغ از یک نمونه عملی از حرفایی که میزنند / دریغ از یک مقداری پول در ازای این همه تخصصی که ازش دم میزنند . به قول رضا صادقی همه خوب حرف میزنند اما کی خوبه این وسط؟
حالا هم میخام بگم به شما اگه اسلامی که میگید واقعیت داشته باشه ؟ و خدایی که ازش دم میزنید ؟ و اینا نعمت هاش باشه اونقدر منطقی و با شعور هست که اخلاقیات من را در نظر بگیره . شاید شما بخاطر ترس از خدا گناه نمیکنید ولی من بخاطر وجدانم خلافی نمکینم و به کسی ضرری نمیزنم شاید شما با یک توجیهی از جانب اللهتون و قرآنتون هر کاری دوست دارید بکنید اما من نه
و من و خیلی هایی شبیه من بخاطر گناه کردن و فساد در زمین آیه های قران را زیر سوال نمیبریم
اگه خدا همین خدا باشه که نعمتاشو دارم میبینم اینقدر منطقی هست که به انسانیت و شخصت من نگاه کنه تا اینکه ببین میگم الله میگم اسلام را قبول دارم یا نه و بر اساس اونا و اگرم زبیخ منو میسوزنه من خیلی ببخشید تف میندازم تو صورت همچین خدایی و با پا و میل خودم میرم تو جهنم که این سوختن و عذاب بارها شرف داره به اینکه خدای من بخاطر اینکه نپرستیدمش / بخاطر اینکه اسمشو نیاوردم / بخاطر اینکه در راهش جهاد نکردم و آدم نکشتم و... بخاد اینقدر خشمگین و غذبناک بشه و تلافی سر آفریده کوچیکش بیاره این با عظمتی که من از خدا میشناسم در تناقضه
و در ضمن اینقدر که برای رد کردن قرآن و اسلام دلیل و سند و مدرک وجود داره برای اثبات کردنش و منطقی جلوه دادنش توسط بازی کردن با کلمات شما اگه بشه حسابش کرد چیزی وجود نداره .
ولی اصل حرفم همون بود . خدایی که من میشناسم قران و اسلام با عظمت و بزرگیش در تناقضه عزیز
موفق باشی
درود بر شما
آقای ناشناس من به صورت مستقل دنبال حقیقت میگردم و چنین مشخصاتی که شما میفرمایید را برای خدای قرآن پیدا نکرده ام ،اگر از خشم و انتقام و صفتهای دیگری نام برده شده، شما نمی توانید آن صفات را به سرعت با نمونه های انسانی آن مقایسه کنید و اصلا هیچ نوع تصوری از آن بسازید، شما میتوانید با خیال راحت به خدای غیر عادل و وحشناکی که توصیف کرده اید تف بیندازید.
من که به چنین برداشتهایی از الله نرسیده ام، اگر معتقدید که من با کلمات بازی میکنم باید بگویم که اصولا همه با کلمات بازی میکنند و این در جواب بازی با کلماتی است که گاهی در مطالب این سایت به چشم میخورد.
اگر شما میتوانید با بازی با کلمات و در کنار هم گذاشتن آیه ها و معانی انتخابی،تصویری بسیار منفی از قرآن ایجاد کنید ،باید بدانید که خلاف آن هم ممکن است ،پس بهتر است در جستجو و پذیرش حقیقت بسیار محتاطانه برخورد شود.احتمالا برداشت شما هم مانند بسیاری دیگر متاثر از اعمال و تصاویر ساختگی مذهبیان تندرو و دغل کار در طول تاریخ شده است که با ترجمه ، تفسیر و صدور احکام شیطانی هدفی جز نابودی حقیقت ندارند.
جناب وبلاگ نویس. بعضی وقتها یك حرفهایی می زنی كه برای من مسلمان مسلمانزاده در ایران بزرگ شده هم جدید است! مثلا اینكه می گویی:
مسلمانان "ادعا دارند که تمام علوم بشری در این کتاب وجود دارد، "
نه خیر! مسلمانان همچنین ادعایی ندارند! نشانه اش هم اینكه در بلاد مسلمین طبیب بود كه به درمان مردم بپردازد. یا اینكه پیامبر با اصحابش برای جنگیدن مشورت می گرفت. ادعا نمی كرد كه به دلیل دانستن قرآن نیازی به مشورت در این امور ندارد.
به نظرم شما از دینتان اطلاع کافی ندارید؛ این آیات را ترجمه بفرمائید:
وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ (نحل/89)
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (انعام/59)
البته بنده ادعایی در مورد اطلاعات كافی در دین ندارم ولی در مورد آیاتی كه فرمودید:
۱. "معناى اينكه قرآن بيان كننده هر چيزى است (تبيانالكل شى ء)
و تبيان - بطورى كه گفته شده - به معناى بيان است ، و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار و شانى ندارد لذا ظاهرا مراد از ((كل شى ء)) همه آنچيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف حقيقى مربوط به مبداء و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاجند، و قرآن تبيان همه اينها است (نه اينكه تبيان براى همه علوم هم باشد)."
۲. این آیه دارد خدای تعالی را وصف می كند كه احاطه علمی به همه چیزدارد. شاید هم فكر كردید كه كتاب مبین قرآن است كه البته نظر مفسرین چیز دیگریست. چون در جاهای مختلف خود قرآن از مخفی و مكنون بودن این كتاب مبین كه دست هر كس به آن نمی رسد سخن رانده شده است.
آقا سید! من نمی دونم چرا نادیده یه ارادت قبلی بهت پیدا کردم! در مورد "کتاب مبین" حرفت منطقیه چون نکره هم اومده و این نظر شما رو تقویت می کنه اما "تبیان لکل شیء" مطلقا به معنی "آشکارکننده ی هر چیز" هستش و کل شیء به هیچ قیدی مقید نشده که شما اون برداشت رو بخوای ازش بکنی! منطق عمر هم در کتابسوزی ایران و مصر دقیقا همین بود که اگر توی اون کتابها جیز مفیدی باشه توی قرآن هست و اگر هم ضاله باشند هم که بر وجه اولی باید آتششان زد!
اما بارباپاپا فکر کنم دیگه موقعشه که عوض بشه!!
اولا بحرالمیت "دریای مرده" یا بعبارت بهتر دریاچه ای مرده است واقع در اردن. چرا مرده؟ چون آب بسیار بسیار شوری داره که واسه زندگی جانداران مناسب نیست واسه همین مردم بدون ترس از جونورها و غرق شدن روش دراز می کشند و روزنامه می خونن (البته لخت و نه با اسب و برگستوان و شمشیر و زره و کلاه خود و ... که فرو برن کف دریاچه!!!)
نظر شما البته در مورد ترجمه ی تحت الفظی ادنی الارض کاملا صحیح هستش اما نتیجه گیری و برداشت شما کاملا غلط و نوعی مصادره به مطلوبه. چرا؟
شما گفتی "دریای مرده از نظر ارتفاع از سطح دریا پایینترین نقطه(422 متر)بر روی خشکی است" یعنی شما عبارت روشن قرآن رو که مطلقا "پایین ترین زمین" هست و به هیچ قیدی مقید نشده، به رای خودت به قیودی مثل: "از سطح دریا" "بر روی خشکی" مقید و تفسیر کردی و نتیجه گرفتی که اون جا بحرالمیته و خواستی اینجوری معجزه بیرون بکشی! اما فراموش کردی که مطلق "پایین ترین زمین" در زمان محمد و عصر حاضر، گودال ماریانا در اقیانوس آرام بوده و هست و حتی اگر قید "سطح دریا" ی شما رو هم که فقط یک فرض قردادی بین دانشمندان علم جغرافیای عصر حاضر و امری اعتباری است و نه قطعی، بپذیریم، باز هم باید ثابت کنی که لشکریان روم و ایران در کف این دریا فرو رفته و با هم به نبرد پرداختند که موجب شکست روم و فتح ایران شده!! چون الله نگفته حول ادنی الارض بلکه دقیقا گفته "فی ادنی الارض" یعنی "در" پایین ترین زمین!
درثانی شما که اطلاعات تاریخی ات در مورد جنگ خسرو با روم کم نیست می دونی که نبرد ایرا نی ها و رومی ها در این برهه که قرآن به اون اشاره کرده در یک جبهه و یک زمان رخ نداده که بخواهیم شکست روم رو تنها به یک نقطه ی زمانی و مکانی (فتح اورشلیم) محدود کنیم! بلکه در زمان ها و در جبهه های متعدد و موازی در کل آسیای غربی بوده که رومی ها از ایرانی ها شکست های پی در پی خوردند و حران، سوریه، آسیای صغیر تا کالسدون (= تا پای دیوارهای پایتخت روم یعنی کنستانتینوپلیس یا همون قسطنطنیه)، فلسطین و مصر رو در نبردهای متعدد و پی در پی در مقابله با شخص خسرو پرویز و دو سردار رشید دیگر یعنی "شاهین" و "شهربراز" از دست دادند!
و پس از این که خسروپرویز مغرور احمق، پیشنهاد صلح هراکلیوس رو رد می کنه و سردار رشیدش شاهین رو به جرم ابلاغ این پیشنهاد و عدم فتح قسطنطنیه مواخذه می کنه و باعث مرگش می شه، هراکلیوس از طریق دریای سیاه سپاه خودش رو به پشت جبهه ی ایران می رسونه و قبل از این که دسته های مختلف لشکر خسرو به هم بپیوندند اون ها رو جداگانه شکست می ده و به خاطر بی لیاقتی و فرار خسرو شهر شیز رو در آذربایجان فتح می کنه و آتش مقدس آتشکده ی آذرگشسب رو به تلافی صلیب عیسی خاموش و اونجا رو ویران می کنه
نهایتا در نبرد پایانی که به نبرد نینوا مشهور است هراکلیوس به سمت دستگرد پایتخت خسرو حمله می کند اما این بار علیرغم فرار دوباره ی خسرو و کشته شدن سردار ایرانی،سپاه رشید ایرانی پایمردی کرده و با رسیدن نیروی کمکی به ایرانی ها هراکلیوس مجبور می شود عقب نشینی کند (پس در نبرد نهایی اگر رومی ها کاملا شکست خورده به حساب نیان همچین سیغلبونی هم که قرآن ادعا می کنه برای رومی ها درکار نبوده!!)و قرارداد صلحی بسته می شود که بموجب مفاد آن مرزهای ایران و روم باید به موقعیت اصلی شان در سابق برگردند و ایران صلیب عیسی را پس دهد. درحالی که شهربراز همچنان مصر و فلسطین و بخش هایی از سوریه و آسیای صغیر را در اختیار داشته و هراکلیوس نظر به هرج ومرج تختگاه سلطنت ساسانی با وعده ی حمایت از شهربراز برای کسب تاج و تخت در ازای تحویل سرزمین های اشغالی است که مرزهای روم را به وضع سابق برمی گرداند و شهربراز هم چندصباحی با زور بر تخت می نشیند اما جون از تخمه ی ساسانی نبوده و مشروعیت سلطنت نداشته بدست چند تن از نجبا کشته می شود.
در ضمن قرآن گفته فی ادنی الارض و نگفته فی ادنی البر (در پست ترین خشکی) یا فی ادنی الساحل البحر المیت!! پس به همین خاطر منظور از ادنی الارض همان است که مترجمین و مفسرین قدیمی قرآن انجام دادند و برای اعراب معاصر این حنگ ها هم کاملا مفهوم بوده و سوال برانگیز نبوده.
بارباپاپا! عوض شو!
نکته ی آخر در تکمیل حرف های قبلیم این که تا جایی که مدارک و شواهد تاریخی باقی مانده از این جنگ ها نشون می دن هیج نبردی هم در کنار این دریاچه که در اردن امروزی واقع است بین سپاه ایران و روم درنگرفته بلکه سپاه شهربراز مستقیما شهر اورشلیم رو محاصره می کنه و با کمک یهودیان شورشی داخل شهر، دروازه های اورشلیم بر روی سپاه ایران گشوده می شه و ساخلوی رومی از پا در می یاد!
آقای دشمن الله و عرب !
باید بگویم که اسم بسیار زشتی برای خود انتخاب کرده اید ، پر است از خشونت و نژاد پرستی!
اگر کسی باید عوض شود ،این شما هستید!
گفتم که با کلمات بازی نکنید، کل فاصله دریای مرده با اورشلیم فقط 20 کلیومتر است
پس جنگ اورشلیم جنگ دریای مرده هم هست، حالا شما داری برای این 20 کیلومتر چونه میزنی؟! مسلما فقط دریاچه در پایینترین زمین نیست و کل اون منطقه رو هم در بر میگیره.در ویکی پدیا اومده که "سواحل اطراف آن پستترین نقطهٔ خشکیهای زمین است."
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%87
"الارض" در قرآن به چند معنی است ، یکی کره زمین ، یکی سطح زمین ، یکی قطعه ای از زمین که خشکی باشه ، پس منظور همون خشکی است زیرا وقتی به محلی خاص در دریا اشاره شود هیچ وقت واژه الارض بکار برده نخواهد شد و بحر بکار میرود، اما اگر جمع خشکیها و دریاها باشد میتواند الارض بکار رود، نمونه این آیه:
المائدة ،ترجمه فولادوند:
يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ ﴿۲۱﴾
اى قوم من به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته است درآييد و به عقب بازنگرديد كه زيانكار خواهيد شد (۲۱)
وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ ﴿۱۴﴾
و قطعا شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد (۱۴)
المائدة ،ترجمه فولادوند:
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ ﴿۲۶﴾
[خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور (۲۶)
ادامه...
هیچ جا گفته نشده به "البر" خودتون وارد یا خارج شوید یا در "البر" عملی انجام شده است.در اینطور مواقع فقط الارض بکار میرود ،
ضمنا شما ببخشید که قرآن به حرف شما گوش نکرده و مستقیما نگفته "فی ادنی الساحل البحر المیت"!!! ،اگه قرار بود که اینجوری بگه که دیگه نمیشد معجزه، میشد کتاب تاریخ اون هم با اسم گذاری مسخره ، اگر هم که کسی برای محمد خبر آورده بود حتما مستقیما میگفت بیت المقدس یا اورشلیم ، چه نیازی بود مطلبو بپیچونه ؟!
چون بقدر کافی اورشلیم مشهور بوده است. محمد هم که سرش درد نمیکرد که اینو مستقیما ننویسه اگه یه کم فکر کنید و خودتونو جای محمد بگذارید میفهمید چرا،
هیچ آدم عاقلی اینطوری خبر نمیآورد و اینگونه نیز خبر نمینویسد، پس بدور از تعصب اعتقاد دارم که "فی الادنی الارض" فراتر از این قضایا است ، مکانی است که قوم لوط (شیطان پرستهای قدیم و نه تنها لواط کاران ساده)، به درون زمین کشیده شده اند ، مکانی خاص از نظر جغرافیایی و تاریخی، مکانی که پایین ترین نقطه سطح زمین است ، شما که به درک آن موقع مردمان علاقه دارید بهتر است بدانید که یک نقطه در ته اقیانوس برای انسانی که در آن دوره میزیسته، پایین ترین نقطه زمین محسوب نمیشود زیرا در نظر او زمین، خشکیها هستند ، ضمنا اگر صحبت از جنگهای آن دوره میشود مطمئنا نمیتواند در کف دریا باشد ، پس منظور بر روی خشکی است. و قرآن اینها را در نظر گرفته است
، حالا شما هی چشمانتان را ببندید و گوشهایتان را بگیرید!
در ضمن شما گفتید که چندین نبرد در این برهه رخ داده ،بله درسته ولی قرآن دقیقا به نقطه چرخش این نبردها اشاره کرده ، کاری که پیش بینی آن بسیار مشکل است ، فرض کنید 10 نبرد در کل رخ داده باشه و پنج تای اول رو ایران برده است ، که یکدفعه قرآن وارد میشود و میگوید که این نبرد در پایین ترین نقطه زمین انجام شده ولی در چند سال بعد رومیان که در آستانه فروپاشی هستند،غلبه خواهند کرد و این با آغاز پیروزیهای مسلمانان هم همراه شود.این پیش بینی کمی نیست .
آقای بارباپاپا (با این اسم مسخره ی کارتونی که برای خود انتخاب کرده اید!) و از نام مستعار من ایراد می گیرید!
گفتی: " که اسم بسیار زشتی برای خود انتخاب کرده اید ، پر است از خشونت و نژاد پرستی!
اگر کسی باید عوض شود ،این شما هستید!"
باید بگویم که من برای آن دزدها و کاروانزنان مدینه و خدا و رسولشان و غارتیان وحشی دیگر که بدانان پیوستند، قاتلان نژادپرستی که به سرزمین و خانه و ناموسمان تجاوز کردند (و هنوز هم می کنند) و زنان و کودکان را کنیز و برده کردند و در بازارها فروختند و زمین ها را تصاحب و ثروت های عظیم ما را به تاراج بردند و میان خود تقسیم کردند (وهنوز هم می برند)، و سپس شمشیر را پشت گردن بازماندگان گذاشتند که یا مسلمان شوید و مولی (= بنده و زیردستِ) قبایل عرب و خراج و زکات دهید، یا با خواری و خفت جزیه دهید و زیردست باشید، یا بمیرید و یا آب و خاک خود را رها کنید و بگریزید و به این وسیله غیرت و شعور و خرد نسلهای آینده را هم با هزیانات پوچ و افیونی به نام قرآن به یغما بردند (وهنوز هم می برند) و دلاوران و آزادگانی چون بابک خرمدین را با نیرنگ و فریب و خیانت آن خودفروختگان سلاخی کردند، قالی قرمز پهن نمی کنم!
اما بعد...
گفتی: "گفتم که با کلمات بازی نکنید، کل فاصله دریای مرده با اورشلیم فقط 20 کلیومتر است
پس جنگ اورشلیم جنگ دریای مرده هم هست، حالا شما داری برای این 20 کیلومتر چونه میزنی؟! مسلما فقط دریاچه در پایینترین زمین نیست و کل اون منطقه رو هم در بر میگیره.در ویکی پدیا اومده که "سواحل اطراف آن پستترین نقطه خشکیهای زمین است."
نه جانم این شما هستید که با کلمات بازی می کنید و از پیش خود قیودی به آن ها اضافه و کم می کنید و هرچه را خواستید لحاظ می کنید و هرچه که شما را خوش نیاید حذف می کنید و تفسیر به رای کرده یک تنه به قاضی رفته و راضی برمی گردید! فاصله ی اورشلیم تا بحرالمیت 22 کیلومتر است ( چیزی نیست که! چشم گاو است!) و اورشلیم هرگز با زمین های پست اطراف دریاچه که هیچ، با دشت یهودا هم که حایل میان سواحل و ارتفاعات یهودا است، ارتباطی ندارد. بلکه بر روی فلات قدس و الخلیل بر روی دو تپه صخرهای به ارتفاع ۷۵۰ متر از سطح دریا و۱۱۵۰ متر از سطح بحر المیت، بین کوههای بیت ئیل در شمال و حبرون در جنوب و در میانه ی رشته کوههای یهودا بنا شدهاست. فاصله این شهراز کناره غربی کوههای یهودا ۱۵ تا ۱۶ کیلومتر و ازکناره شرقی آن کوهها ۲ کیلومتر است. بلندی ارتفاعات شمالی و جنوبی شهر به ۱۰۰۰ متر میرسد.
در حالی که قرآن دقیقا گفته فی ادنی الارض نگفته حول ادنی الارض! من ترکی می گم یا فارسی؟
رقفاتون توی ویکی این جور دروغ پراکنی کردند که:
"در سال ۶۱۴ میلادی، در کنار این دریاچه نبردی میان ارتش ساسانی به پادشاهی خسرو دوم و ارتش روم به پادشاهی هراکلیوس درگرفت که در نتیجهٔ آن روم شکست سنگینی خورد و اورشلیم توسط ایرانیان تصرف شد. این پیروزی پس از تصرف سوریه توسط ایران و آخرین پیروزی مهم ساسانیان بر روم بود."
و خودت هم گفتی:
"چندین نبرد در این برهه رخ داده ،بله درسته ولی قرآن دقیقا به نقطه چرخش این نبردها اشاره کرده ، کاری که پیش بینی آن بسیار مشکل است ، فرض کنید 10 نبرد در کل رخ داده باشه و پنج تای اول رو ایران برده است ، که یکدفعه قرآن وارد میشود و میگوید که این نبرد در پایین ترین نقطه زمین انجام شده ..."
در حالی که مورخین به هیچ نبردی میان ارتش ساسانی و ارتش روم در کنار این دریاچه اشاره نکرده اند، بلکه سپاه ساسانی در ۶۱۴ میلادی به فرماندهی شهربراز مستقیما شهر اورشلیم را که همونطور که گفتم بر کوههای یهودا واقع شده و 750 متر بالاتر از سطح دریا است، محاصره کرده و با کمک یهودیان شورشی داخل شهر که دروازه های اورشلیم را بروی سپاهیان ایران می گشایند شهر را به تصرف درمی آورند که این هرگز آخرین پیروزی مهم نبوده بلکه پس از آن پیروزی های مهمتری نصیب ایران می شود از جمله فتح مصر و لیبی در ۶۱۶ میلادی توسط شهربراز است که موجب قطع شاهرگ حیاتی (=انتقال غله و آذوقه از مصر) برای روم شرقی می شود و دیگر پیشروی در آسیای صغیر و فتح کالسدون در ۶۱۷ میلادی تا پشت باروهای پایتخت روم شرقی (کنستانتینوپلیس) است که این هردو بسیار مهم تر از فتح اورشلیم بوده و بعد از آن اتفاق افتاده. پس نه تنها نقطه چرخش نبوده بلکه نقطه ی آغاز فتوحات مهمتر بعدی بوده.
گفتی:
"هیچ جا گفته نشده به "البر" خودتون وارد یا خارج شوید یا در "البر" عملی انجام شده است.در اینطور مواقع فقط الارض بکار میرود "
حالا من یه چندتا عمل بهت نشون می دم که در البر انجام شده:
سوره: 10 , آیه: 22
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
سوره: 30 , آیه: 41
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ
سوره: 17 , آیه: 68
أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ
سوره: 17 , آیه: 70
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ
این مثال ها رو فقط و فقط برای این آوردم که بهت نشون بدم چقدر استدلال هات سطحی و دور از منطق و مخصوصا سهل انگارانه است!
من خیلی بهتر از تو مفاهیم ارض رو می دونم اما اگر قرآن در اون جا قطعه ای از زمین خشکی رو لماظ کرده باشه خبر غیر واقعی است چون اورشلیم همونطور که نشون دادم ربطی به زمین پست ندارد! بله من هم موافقم که هیج آدم عاقلی اینطور خبر نمی آره و مطلبو نمی پیچونه اما این دلیل که
"ادنی الارض مکانی است که قوم لوط (شیطان پرستهای قدیم و نه تنها لواط کاران ساده)، به درون زمین کشیده شده اند"
به درد همان پای منبری ها و پیرزنهای قصه گو بیشتر می خورد عزیز!!!!
شما اسلامگرایان با دروغ پراکنی و تفسیر به وهم می خواهید تا شکست روم از ایران را تنها به محاصره و فتح اورشلیم منحصر کرده و آخرین پیروزی بنامید و اورشلیم را ساحل بحر المیت فرض کرده تا آن را به معنی موهوم "ادنی الارض" در قران ربط داده تا بتوانید به خیال خود از این کتاب معجزه بیرون بکشید.
تازه من گفتم که بنا به شهادت مورخین در آخرین نبرد "نینوا" که سرنوشت این جنگها را مشخص می کند هراکلیوس بر اثر پایداری ایرانیان شکست خورده و عقب نشینی می کند و قرارداد صلح می بندد درحالیکه هنوز جز بخش هایی از آناتولی و ارمنستان باقی سرزمین های آسیایی و آفریقایی روم هنوز دست شهربراز است و شهربراز یاغی بر خسرو و حکومت مرکزی ایران است و هرقل برای زمین های از دست رفته با او معامله می کند! و این با سیغلبون قرآن نمی خواند!
اگه اون الله عرضه و (اصلا) وجود داشت بتکده ی مسخرش (=کعبه) رو سیل نمی برد و قرمطی ها دست راست چلاقش (=حجرالاسود، که مسلمونا می بوسن و باهاش بیعت و استلام می کنن) رو نمی شکستند ببرن بحرین ازش سنگ خلا درست کنند!
وقتی که قرن سوم چهارم ه. ق. قرمطی های ایرانی به سرکردگی ابوطاهر قرمطی (=سلیمان بن حسن جنابی ابن بهرام فارسی از مردم گنافه ٔ فارس ) که یه ایرانی شیرپاک خورده بود به عراق و عربستان حمله می کنن و همه ی حاجی ها رو توی مسجدالحرام (همون حرم امن الهی) عین همون گوسفندای بیچاره سر می برن و جسداشون رو تو چاه زمزم می ریزن و با اسب توی حرم ... و اهالی مکه و مدینه رو می کشن و غارت می کنن و پرده ی کعبه رو (عین فرش بهارستان) پاره پاره می کنن و در طلای کعبه رو از جا می کنن و ابوطاهر دست راست الله (=بت حجرالاسود) رو با گرز خرد می کنه و با دبوس از جا در می یاره و نعره می زنه:
فلو کان هذا البیت ﷲ ربنا
لصب علینا النار من فوقنا صباً
لانا حججنا حجة جاهلیة
محللة لم تبق شرقا و لاغربا
و انا ترکنا بین زمزم والصفا
جبابر لاتبغی سوی ربها ربا
نه ابابیلی می یاد نه آتشی نه خون از دماغ یه زندیق قرمطی می چکه! الله بدبخت هیچ دفاعی از خونه ش و حرمش و حاجی هاش نمی تونه که بکنه! بعد از چندین سال خلیفه می بینه دوکون بازار الله داره تعطیل می شه با هزار التماس و تضرع پاره های باقیمانده سنگ سیاه رو پول می ده و از اونها می خره و به کعبه بر می گردونه!
پس این الله (بت خیالی معجزه گر) نیست که اسلام رو نگه داشته عزیز من! بلکه ویروس جهل و حماقته که تو خونواده ها از پدر و مادر به فرزند منتقل می شه! اگه ویروس اسلام 1400 ساله که هی خودشو تکثیر کرده و حفظ شده، ویروس مسیحیت هم 2000 سال و میکروب جهودیت هم 3000 ساله که خودشونو تکثیر می کنن و به نسل بعد سرایت داده می شن!
بارباپاپا یک شخصیت استعاریست ، که با تغییر شکل خود به حل مشکلات و گرفتاریهای دیگران کمک میکند و خانواده ای متشکل از تمام رنگها و نژادها را دارد، پس آنطور که شما فکر میکنید به هیچ وجه مسخره نیست، این حرف شما بیشتر شبیه یک لجبازی کودکانه است، اما لقب انتخابی شما، یک نظر جمعی رو به عنوان مذهب و یک نژاد خاص از انسانها رو مورد نفرت و دشمنی قرار داده است در صورتی که ممکن است حتی بخشی از آنها بسیار متمدن باشند و یا حتی مثل خود شما فکر کنند، پس یک اسم کوته فکرانه و نژاد پرستانه است که هیچ ربطی به خرابی ها و جنایات تاریخی نژاد پرستان عرب در حق ایرانیان ندارد.
همانطور که گفتم حتما نیازی نیست که نبرد درست در کنار دریاچه اتفاق افتاده باشد، چون کل آن منطقه به نام منطقه دریای مرده معروف است ، یکی از قدیمیترین دست نوشته های تورات در یکی از غارهای کوهستان اطراف آن ،در کوههای پراکنده صحرای یهودا ، یافت شده است ، ولی نام آنها به تمام زبانها، "دستنوشته های دریای مرده" نامیده شده،ولی به آن معنی نیست که از وسط دریاچه بیرون کشیده شده باشند. بله اورشلیم و کوهاهایش هم در این منطقه قرار دارند، پیشروی شهربراز در شامات و فلسطین در نقاط متعددی با جنگ با رومیان روبرو بوده و قبل از رسیدن به اورشلیم نیز جنگهای متعددی شکل گرفته است به غیر از تصرف نهایی اورشلیم، استدلال شما بیهوده است.
ادامه...
اشاره قرآن بسیار مختصر و خلاصه است در عین حال که بسیار پر معنی میباشد، کسی ادعا نکرده که در نبرد بعدی، رومیان پیروز میشوند بلکه در قرآن گفته شده در فاصله چند سال ، ورق برمیگردد و کسی منکر پیروزی بعدی ایران در مصر نیست. اما همانطور که میدانید این پیروزی بسیار بی دوام بوده است، نقطه چرخش نبرد همانطور که گفتم، نبرد اورشلیم بوده است ، چرا؟ زیرا انگیزه اصلی پیروزهای بعدی رومیان، توهین و انتقال صلیب مقدس مسیحیان از اورشلیم به تیسفون به عنوان غنیمت جنگی بوده است ، عاملی بسیار مهم عقیدتی که هراکلیوس در بسیج نیروهای مسیحی ارمنستان و گرجستان، و آسیای صغیر از درون خاک ایران به ناگهان بر علیه ایران،به کار گرفت، به طوری که اگر ایرانیان این اشتباه بزرگ ( انتقال صلیب مقدس )را نمی کردند به قطع با بدست آوردن فرصت مناسب، قسطنطنیه، پایتخت روم شرقی را،محاصره ، تسخیر و طومار این امپراطوری را برای همیشه در هم میپیچیدند. بله قرآن دقیقا در این نقطه چرخش وارد شده است که حتی بسیاری از تاریخدانان هم هنوز معنی آن را نفهمیده اند.
شما به هیچ عنوان نمیتوانید با لحن تمسخر آمیز حقیقت را بپوشانید،همانطور که خود شما نیز قبول کرده اید خبر این حادثه توسط مردم یا مسافران آورده نشده است، زیرا حتما نام اورشلیم برده میشد و حتی معنی غلط "نزدیکتین سرزمین" هم با نحوه نگارش وقایع خبری سازگار نیست.اگر محمد کلاه بردار بود و این خبر را از دیگران میشنید حتما نام اورشلیم را میبرد ، نه از پایینترین سرزمین حرفی میزد و نه از تزدیکترین سرزمین.
ادامه...
منظورم از اشاره به "البر" روشن بود ، البر به عنوان اسم یک سرزمین خاص استفاده نمیشه ،
مثلا نمیگن "البر المقدس"! مثالها ی شما همه برای زمین و دریا به مفهوم عمومی هستند.
در مورد اینکه گفتید که پیروزی رومیها با سیغلبون قران نمیخواند ، باز هم میخواهید چانه بزنید، اگر از دست دادن بخش وسیعی از امپراطوری ایران ، شکست بزرگی نبوده پس چه بوده است؟ معامله ذلیلانه پس از شکست ، شکست محسوب نمیشود؟ ، بروید بخوانید که پس از این شکست تا فرو پاشی کامل ساسانیان دربار ایران کی روی آرامش و ثبات و اقتدار میبیند؟ هر چند ماه یک شاه یا ملکه عوض میشود تا درنهایت به یزدگرد میرسد.چرا خسرو پرویز را به محاکمه میکشند؟ چرا او را خلع میکنند ؟
در مورد اظهار نظر شما در مورد قوم لوط باید بگویم که این نظر باستان شناسان بزرگ پس از تحقیقات بسیار است نه روضه منبری! گراهام هریس زمین شناس ،ثابت کرده که در این منطقه چگونه دو شهر به درون زمین کشیده شده اند، این منطقه بر روی نقطه بسیار فعال از نظر زمین شناسی واقع شده که صفحه عربستان را به صفحه آفریقا متصل میکند،
http://www.bbc.co.uk/history/ancient/cultures/sodom_gomorrah_01.shtml
http://www.archaeology.org/9607/newsbriefs/sodom.html
شما تحقیقات کافی در مورد بت پرستی ، شیطان پرستی، رابطه آن با قربانی انسان و همجنس بازی و تاریخچه آن نداشته اید، مگر نه اینگونه آن را به سخره نمیگرفتید،اگر نه پی میبردید که بسیاری از ارزشها و قوانین دنیای مدرن بر پایه همین مناسک باستانی شکل گرفته است. مگر نه میدانستید که بی خدایی تنها برای بی تفاوت کردن انسانها نسبت به این حقیقت دنیای مدرن ترویج پیدا کرده است، مگر نه میدانستید که در دنیای امروز ،برده داری و شیطان پرستی در نقطه اوج خود قرار دارد و مانند کبک سر خود را در برف فرو نمیکردید.
در مورد دفاع ار خانه خداوند هم من نمیتوانم نظر دهم ، زیرا خداوند خود میداند چه وقت باید ان را انجام دهد ، چیزی که شکی در ان نیست وجود سال فیل در قبل از اسلام است، چیزی که نشان میدهد که خداوند هر وقت اراده کند ، از خانه خود دفاع میکند، آنچه که واضح است با وجود تمام دشمنی ها علیه کعبه در طول تاریخ، امروزه وجود آن حتی در دستان رژیم شیطان صفت وهابییان ، که جرات تخریب آن را ندارند و به هزار بهانه متوسل میشوند تا تغییراتی در اطراف ان ایجاد کنند، گواه است که خداوند آن را حفظ کرده است و در نهایت نیز در روزی که نزدیک است دفاع خداوند را از کعبه خواهید دید.
""تبیان لکل شیء" مطلقا به معنی "آشکارکننده ی هر چیز" هستش و کل شیء به هیچ قیدی مقید نشده که شما اون برداشت رو بخوای ازش بکنی! منطق عمر هم در کتابسوزی ایران و مصر دقیقا همین بود که اگر توی اون کتابها جیز مفیدی باشه توی قرآن هست و اگر هم ضاله باشند هم که بر وجه اولی باید آتششان زد!"
از اظهار اردت قبلی شما ممنون! جناب نژاد پرست. و اما در مورد مطلبی که فرمودید باید عرض کنم این جور تفسیر کردن شما از قرآن که هر آیه را فقط بر اساس معنی لغات و بدون نظر به بقیه قرآن تا ویل میکنید نمیدانم راه به کجا میبرد. من از روش تفسیر قرآن به قرآن پیروی میکنم(در واقع متن را به صورت یک واحد تفسیر کرد نه جز جز). با توجه به این روش باید به آیات دیگر قرآن که در مورد هدایت تصریح شده این آیه را تفسیر کرد که نتیجه شبیه همان میشود که نقل کردم.
"معناى اينكه قرآن بيان كننده هر چيزى است (تبيانالكل شى ء)
و تبيان - بطورى كه گفته شده - به معناى بيان است ، و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار و شانى ندارد لذا ظاهرا مراد از ((كل شى ء)) همه آنچيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف حقيقى مربوط به مبداء و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاجند، و قرآن تبيان همه اينها است (نه اينكه تبيان براى همه علوم هم باشد)."
آقای صاحب وبلاگ. مگر شما مخالف نژاد پرستی نبودید. مگر شما نبودید که به عبارت "شاهزادگان پارسی" از تلویزیون اعتراض میکردید؟ پس چرا اجازه میدهید آدمهای نژاد پرست ...
شاید هم شما هم به این باور رسیده اید که هدف وسیله را توجیه میکند. در این صورت بدانید که همهٔ این مبارزات کشک است و اگر امثال شما هم پیروز شوند فرقی با اینهایی که الان هستند نخواهند داشت.
"معناى اينكه قرآن بيان كننده هر چيزى است (تبيانالكل شى ء)"
و تبيان - بطورى كه گفته شده - به معناى بيان است ، و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار و شانى ندارد لذا ظاهرا مراد از ((كل شى ء)) همه آنچيزهايى است كه..."
سیدجان! برار! چی گنی تو؟! دکل منطق اشنوسنی؟ حالی وونه یا نوونه؟! هارش!
معنی لغوی بیان رو که بهت نشون دادم اما توی همین دوجمله که نقل کردی دوتا تناقض و ایراد گنده ی منطقی هست که ضعف بیان و منطق قرآن رو نشون می ده. برادر تو اول اومدی کل شیء رو _ درست هم_ معنی کردی "هرچیز". برادر هرچیز یعنی مطلقا هرچیز، الله (=محمد) گرچه منطق ارسطویی رو هم عین ریاضی بلد نبوده ولی لال هم نبوده که نگه "تبیان اموری که به هدایت مربوط می شه"، که بعد شما بیای از خودت به رای تفسیر کنی (=بیای ابروش رو ورداری) و ضعف منطق کلام قرآن رو بیشتر آشکار کنی (=بزنی چشمش رو هم کور کنی) این جمله ی ماله کشانه ی تفسیر به رای شما معادل "هرچیز" نیست بلکه بخش کوچکی از "هرچیز" هست.
در ضمن سید مراقب حرف زدنت باش و بیشتر از این برچسب نزن! اول یه چیزی رو بنا به ظواهر سطحی فرض می گیری بعد با تکرارش برات یقین می شه! بجای اون سعی کن ظرفیتت رو برای پذیرش واقعیت ها بالا ببری
اون ناشناس هم که می دونم ناشناس نیست! ولی خیلی زیبا داره سنت مبارک محمدی (=حذف فیزیکی دگراندیشان و مخالفان ) رو پی گیری می کنه!
بابا جان معجزه بزرگ تر از این که بیش از یک میلیارد جمعیت دنیا رو فریب داده و مچل خودش کرده.
این معجزه نیست بیش از 1 میلیارد جمعیت دنیا رو یه عرب سوسمار خوره زنباره مچل خودش کرده؟
یکی از نکات در مورد پیش بینی سوره روم این است که این پیش بینی بی اندازه مبهم است.
چون نوشته است رومیان بعد از چند سالی و به زودی پیروز خواهند شد.
خوب حالا فرض کنید که اگر رومیان بعد از بیست سال یا سی سال یک پیروزی کوچک در مقال ایرانیان به دست میاورند همین کافی بود که مسلمانان بگویند که پیش بینی قران درست از اب در امد.
حتی اگر این پیروزی به دست نمیامد و روم در نبرد با کشوری دیگر یک پیروزی کوچک به دست میاورد مسلمانان با اسنتاد به این که در قران نگفته است که روم بر چه کشوری پیروز میشود پیش بینی قران را درست فرض میکردند.
مثل این پیروزی چنان است که من بگویم که بارسلونا شکست خورد. پس به زودی پیروز میشود و دل هوادارانش شاد میشود.
این پیش بینی یک پیش بینی مبهم است. و چندان گویا و واضح نیست.
البته نباید فراموش کرد که احتمال دارد که سلمان فارسی نیز که در کنار محمد بوده و با توجه به این که او یک شاهزاده بوده و از اوضاع و احوال ایران بیشتر اطلاع داشته در مورد این پیش بینی به محمد کمک کرده است
در این مقاله توضیح خواهیم داد که این ادعای اعجاز علمی در قران لااقل با یک اشکال اساسی مواجه است.
بدون این که تعریف جامعی از اعجاز علمی قران را بیان کنم به این نکته بسنده میکنم که هدف اعجاز در قران این است که کسی که نسبت به حقانیت قران تردید دارد، تردیدش برطرف شده و یقینش کامل شود.
اگر مقدمه بالا را بپذیریم پس برای وجود اعجاز علمی در قران لازم است پیشگویی علمی شگرفی در قران وجود داشته باشد که اولا پیشگویی آن توسط انسان در زمان محمد، ممکن نبوده باشد و دوما این پیشگویی صریح، روشن و بدون ابهام باشد.
در اینجا تنها به بخش دوم می پردازیم
آری، پیشگویی علمی قران باید صریح، روشن و بدون کوچکترین ابهام باشد. اما چرا؟ چون اگر وقوع این پیش بینی در قران ولو به میزان اندک مورد تردید قرار گیرد، دیگر هدف ا اعجاز که رفع تردید است محقق نمیشود.. به عبارتی ساده تر ""اعجازی که وجودش قطعی نباشد نمیتواند"فرا زمینی" بودن قران را قطعی کند.""
وجود هزار پیشگویی غیر مسلم و غیر قطعی شخص مردد را به این نتیجه نمیرساند که قران چیزی فراتر از زمان و مکان خود بوده است. در حالی که یک پیش بینی مسلم و قطعی نشان از این است که قران فراتر از زمان تدوینش بوده است.
به مثال زیر توجه کنید
ما میدانیم که خورشید حرکت میکند. حرکت گرداگرد مرکز کهکشان راه شیری ،.. در عین حال میدانیم که در قدیم مردم تصور میکرده اند که خورشید به دور زمین میچرخد،حال اگر در یک کتاب قدیمی نوشته باشد که " خورشید حرکت میکند" و کسی مدعی شود که نویسنده حرکت خورشید در کهکشان را پیش بینی کرده ، پذیرش ادعای وی منوط به این است که ثابت کند منظور نویسنده از حرکت خورشید ، حرکت خورشید به دور زمین و یا حرکتی دیگری به غیر از حرکت خورشید دور مرکز کهکشان راه شیری نبوده است.
واقعیت این است که تمام آنچه در مورد اعجاز علمی قران تا کنون گفته شده هیچ کدام صریح و روشن نیست همچنین هیچ اعجاز علمی صریح و روشنی در قران وجود ندارد. زیرا متنی که صریح و روشن باشد را هر کس در هر زمان و هر مکانی بخواند، یک مفهوم واحد را برداشت میکند و اگر نکته علمی صریح و روشنی در قران وجود داشت اعراب زمان پیغمبر نیز متوجه آن میشدند.
اعجاز علمی قران همه اعجازی به اشاره و تفسیر هستند، نه اعجازی صریح و روشن
قطعی نبودن اعجاز قران را با یکی از ادعاهای اعجاز علمی در قران به صورت به صورت واضح بیان میکنیم. (ادامه در کامنت بعدی )
(ادامه کامنت قبلی ) عده ای معتقدند که آیه سوم سوره روم پست ترین نقطه زمین را مشخص کرده است.
ترجمه این آیات دوم و سوم این است : روم شکست خورد، در نزدیکترین سرزمین، ولی بعد از شکست به زودی پیروز میشود.
این عده استدلال میکنند که این آیه به جنگ ایران و روم اشاره دارد که در ان سپاه خسرو پرویز اورشلیم را فتح میکند و با توجه به این که این جنگ در ساحل بحر المیت اتفاق افتاده که پست ترین نقطه خشکی های روی زمین است با توجه به این که کلمه أَدْنَى الأرْضِ پایین ترین زمین هم معنی میدهد نتیجه این میشود که قران پست ترین نقطه روی زمین را قبل از دست یابی بشر به تصاویر ماهواره ای پیشگویی کرده است.
در ادعایی بالا تنها چیزی که قطعی و مسلم است این است که سواحل بحر المیت پست ترین خشکی روی زمین است. اما بقیه موارد این ادعا ثابت نشده و مبهم و قابل تفسیر است!
به موارد زیر توجه کنید
1- اشاره این آیه به جنگ ایران و روم قطعی نیست. برخی معتقدند این آیه به شکست مسلمانان از روم اشاره دارد. این عده از مفسران قران معتقدند که با توجه به این که در زمان پیامبر الفبای عربی، اعراب نداشته ، کلمات غُلِبَتِ، و غَلَبِهِمْ اشتباه اعراب گذاری شده و معنی آیه این بوده که روم (بر مسلمانان) پیروز شد ولی به زودی شکست میخورد.
2- اگر به فرض به جنگ ایران و روم اشاره داشت، مشخص نشده که کدام جنگ است، در اینجا مدعی اعجاز چنین فرض گرفته که قران به محاصره اورشلیم اشاره داشته است. در حالی که چنین نیست. ارتش ایران و روم نبرد های متعددی داشته اند و در این ایه نوشته نشده که منظور کدام نبرد بوده است.
3- واژه ادنی معانی مختلفی از جمله نزدیکترین و کمترین و پایین ترین دارد.. ممکن است منظور نویسنده از ادنی، نزدیکترین بوده باشد، همینطور که بسیاری از مترجمین نزدیکترین ترجمه کرده اند. (همین که احتمال دیگری وجود داشته باشد کافیست که تردید به وجود آید)
4- حتی عبارت پست ترین زمین نیز کافی و گویا نیست. چون این عبارت با عبارت " پست ترین خشکی روی زمین" تفاوت دارد.
5- و در نهایت این که سپاه روم در اورشلیم از ایران شکست خورد و اورشلیم 700 متر نسبت به سطح دریا ارتفاع دارد و بنابرین در فرض اثبات و قطعی شدن بقیه موارد باز هم اعجازی وجود نخواهد داشت.
اگر این آیه به این صورت نوشته شده بود یک اعجاز علمی بود
" بحر المیت) در مرز اردن و فلسطین و در کرانه باختری رود اردن واقع شدهاست. سواحل اطراف آن پستترین نقطهٔ خشکیهای زمین است"
جمله بالا بدون ابهام است و هر کس در هر زمان و مکان ان را بخواند مفهوم واحدی از ان برداشت میکند. اما ایات سوره روم مبهم است و این احتمال وجود دارد که منظور نویسنده با انچه مدعایان اعجاز میگویند یکی نباشد. و همین احتمال، کارایی اعجاز را که رفع تردید است از بین میبرد ، چون اعجازی که وجود یافتنش قطعی نیست، بدون ثمر است و چیزی را قطعی نمیکند.
بهتر است هر نوشته ای را با دانش و فرهنگ زمان و مکان خودش معنی کنیم و نه با کشفیات هزاران سال بعد از ان، و مثلا اگر شخصی در دو هزار سال پیش از حرکت خورشید سخن گفته منطقی است که منظورش حرکت خورشید به دور زمین بوده ونه حرکت خورشید در کهکشان راه شیری
ارسال یک نظر