محمد ابن عبدالله در ابتدای اسلام با مهربانی اقدام به دعوت نمودن ساکنان شهر خویش، مکه، به اسلام نمود؛ در این دوران هیچ تندخوئی در سخنان او مشاهده نمیگردد، او همان پسر زیرک یتیمی بود که خدیجه دست او را گرفت، وی خویش را کاملا مدیون این زن میدانست تا انجائی که در زمان حیات او هیچ زن دیگری را اختیار نکرد، پس از مرگ این زن و همچنین ابوطالب که از بزرگان قبیلهی خویش بود، احساس تنهائی نمود؛ فشار بر او و پیروانش هر روز زیادتر میشد، این فشارها بدانجا رسید که او اقدام به تمجید از لات، عزی و منات نمود؛ البته پس از اینکه متوجه شد با این تعریف کل اعتقادات او زیر سؤال خواهد رفت، بیان نمود که آیات خوانده شده سخنانی بوده که از سوی شیطان بر وی القا شده است.
میل به تسامح و البته داشتن تلورانس بالا "در قیاس با آیات مدنی" در تمام آیات مکی قرآن هویداست؛ سخنان مهرورزانهی او باعث گردیده بود که در مکه طرفدارانی پیدا نماید؛ آواز این دعوت به یثرب نیز رسید، او در این شهر برای خودش طرفدارنی را پیدا نمود، طرفدارانی در میان دو قبیلهی عرب ساکن در این شهر.
در آن زمان در یثرب سه قبیلهی یهودی بنیقریظه، بنیقینقاع و بنی نضیر نیز ساکن بودند؛ محمد به قصد جلب توجه این سه قبیلهی یهودی، اقدام به تعریف از دین یهود نمود و مانند آنان که تمام پادشاهان خوب خود را پیامبر میدانستند، آنان را نیز پیامبر انگاشت؛ او بیشترین بهره را از تورات برد به گونهای که اکثر داستانهای قرآن، اقتباس شده از تورات است؛ ولی با این حال کمتر یهودی به او ایمان آورد؛ محمد و یارانش در شهر یثرب روز به روز فقیرتر و تنگ دستتر میشدند؛ قطع به یقین نقطهی آغاز تحول در اسلام و افکار محمد، جنگ بدر بود؛ او پیش از این درگیری تصمیم گرفت به کاروانهای تجاری مکیان که از داد و ستد با شام بر میگشتند، حمله کند؛ مکیان برای دفاع از مالالتجارهی خویش و در دفاع از کاروان تجاریشان بسیج شدند؛ این دو گروه در مکانی به نام بدر(نام روستائی بود) با هم درگیر شدند.
یاران محمد در این جنگ پیروز شدند و علاوه بر دستیابی به اموال کاروان، برای رهائی اسیران درخواست فدیهی زیادی نمودند؛ البته او دست کم دو نفر از اسیران را گردن زد.
رهبر اسلام سرمست از این پیروزی، این آیه را از قول خدایش، الله، میگوید:
وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ (انفال/7) و (به ياد بياوريد) هنگامي را كه خداوند به شما وعده داد كه يكي از دو گروه (كاروان تجاري قريش يا لشكر آنها) براي شما خواهد بود اما شما دوست ميداشتيد كه كاروان براي شما باشد (و بر آن پيروز شويد) ولي خداوند ميخواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت). (ترجمه از مکارم شیرازی)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (صف/10) ای کسانی که ايمان آوردهايد آيا شما را به تجارتی راهنمائی كنم كه از عذاب دردناكی رهائیتان مینماید؟
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (صف/11) به الله و فرستادهی او ايمان بياوريد، و در راه الله با مالهایتان و جانهایتان جهاد كنيد، اين برای شما از هر چيز بهتر است (البته) اگر بدانيد.
پس از این دوره است که محمد خوی وحشیگریاش را نشان داد، او تقریبا هر یک ماه و نیم از عمرش را در جنگ بسر میبرد؛ وی از زنان به اسارت گرفته شده با عنوان ملک یمین یاد نمود و این زنان را بردگان جنسی میدانست، ایشان حتی در جنگی که با یکی از قبایل یهودی داشتند پس از تقسیم زنان، دختران و پسران آنان در میان یاران خویش؛ زیادی از آنان را به ساکنان نجد فروخت و اسلحه خرید؛ میراثی که محمد پس از این دوره بر جای گذاشت چیزی جز کشتن مردان و به اسارت گرفته شدن زنان نبود:
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26) الله گروهی از اهل كتاب( را كه از آنها عربهای غیر مسلمان) حمايت كردند از قلعههای محكمشان پائين كشيد، و در دلهایشان دلهره افکند، گروهی را میکشتید و گروهي را اسير میكرديد.
این آیه در مورد کشتار تمام مردان قبیلهی یهودی بنی قریظه بود و منظور از اینکه عدهای به اسارت گرفته شدند کسانی جز زنان دختران و پسران نوجوان این قبیله نیست.
در احادیثی که در این دوران از وی نقل شده بوئی از تسامح نیست، این احادیث به قدری مستند و مستدل است که نه شیعه میتواند آنان را رد نمایند و نه اهل سنت، یکی از معروفترین این احادیث، حدیثی است که در صحیح بخاری و مسلم آمده است:
"أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ، ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة ، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله".
به من (از سوی الله) دستور داده شده با مردم بجنگم تا گواهی دهند که غیر از الله خدائی نیست و محمد فرستادهی اوست و (مانند ما) نماز بخوانند و زکات را پرداخت کنند؛ پس اگر این را انجام دادند، خون و مال اينها از جانب من محترم است مگر به حق اسلام و حساب آنها با الله است.
(صحیح بخاری کتاب الجهاد و السیر حدیث شماره 2786 )
این حدیث در صحیح مسلم کتاب الایمان نیز آمده است.
همچنین در منابع مختلف شیعه:
فانما امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله فاذا قالوها عصموا منی دمائهم و اموالهم.
بحارالانوار، ج 65، ص 242 و در عیون اخبار الرضاء نوشته شیخ صدوق جلد 1 صفحه 70
و در تفسیر المیزان/جلد 20/ صفحه 276 :
رسول الله (ص) فرمود: به من دستور داده شده با مردم بجنگم تا اینکه بگویند "غیر از الله خدائی نیست" و اگر چنین گفتند خونشان و اموالشان در امان است مگر پرداخت حقش و حسابشان با الله است.
قال رسول الله (ص) أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا "لا إله إلا الله" فاذا قالوها عصموا منی دماءهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله .
البته آیات مختلفی از قرآن در این باره وجود دارد.
قرآن به مسلمانان دستور میدهد که تمام کافران را گردن بزنید و حتی سر انگشتانشان را نیز قطع نمائید:
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مىافكنم، پس گردنها و انگشتانشان را قطع كنيد. شرح
و یا در این آیه:
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/5) و هنگامیکه ماههاى حرام به پایان رسید، پس در آن هنگام مشركان را هرجا كه يافتيد بكشيد و آنان را (به اسارت) بگیرید و محاصرهیشان كنيد و همه جا در كمين آنان بنشینید، پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات پرداخت کردند، آنان را آزاد بگذاريد كه الله آمرزشگری است مهربان.
و البته محمد در اواخر عمرش جنایتهای زیادی مرتکب شد و سخنان بسیار جنایت آمیزی را به زبان جاری نمود مانند اینکه من برای سر بریدن آمدم.
میل به تسامح و البته داشتن تلورانس بالا "در قیاس با آیات مدنی" در تمام آیات مکی قرآن هویداست؛ سخنان مهرورزانهی او باعث گردیده بود که در مکه طرفدارانی پیدا نماید؛ آواز این دعوت به یثرب نیز رسید، او در این شهر برای خودش طرفدارنی را پیدا نمود، طرفدارانی در میان دو قبیلهی عرب ساکن در این شهر.
در آن زمان در یثرب سه قبیلهی یهودی بنیقریظه، بنیقینقاع و بنی نضیر نیز ساکن بودند؛ محمد به قصد جلب توجه این سه قبیلهی یهودی، اقدام به تعریف از دین یهود نمود و مانند آنان که تمام پادشاهان خوب خود را پیامبر میدانستند، آنان را نیز پیامبر انگاشت؛ او بیشترین بهره را از تورات برد به گونهای که اکثر داستانهای قرآن، اقتباس شده از تورات است؛ ولی با این حال کمتر یهودی به او ایمان آورد؛ محمد و یارانش در شهر یثرب روز به روز فقیرتر و تنگ دستتر میشدند؛ قطع به یقین نقطهی آغاز تحول در اسلام و افکار محمد، جنگ بدر بود؛ او پیش از این درگیری تصمیم گرفت به کاروانهای تجاری مکیان که از داد و ستد با شام بر میگشتند، حمله کند؛ مکیان برای دفاع از مالالتجارهی خویش و در دفاع از کاروان تجاریشان بسیج شدند؛ این دو گروه در مکانی به نام بدر(نام روستائی بود) با هم درگیر شدند.
یاران محمد در این جنگ پیروز شدند و علاوه بر دستیابی به اموال کاروان، برای رهائی اسیران درخواست فدیهی زیادی نمودند؛ البته او دست کم دو نفر از اسیران را گردن زد.
رهبر اسلام سرمست از این پیروزی، این آیه را از قول خدایش، الله، میگوید:
وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ (انفال/7) و (به ياد بياوريد) هنگامي را كه خداوند به شما وعده داد كه يكي از دو گروه (كاروان تجاري قريش يا لشكر آنها) براي شما خواهد بود اما شما دوست ميداشتيد كه كاروان براي شما باشد (و بر آن پيروز شويد) ولي خداوند ميخواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت). (ترجمه از مکارم شیرازی)
او متوجه اهمیت و سود فروانی که در جنگ برایش نهفته بود گردید، بنابراین مسلمانان را به جنگ هر چه بیشتر تشویق نمود:
یا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ (انفال/65) اى پيامبر، مؤمنان را به جنگ تشویق کن، اگر از میان شما بيست نفر شكيبا باشند، بر دويست نفر غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران غلبه مىكنند، زیرا که اینان گروهی هستند که (چیزی) نمیدانند.
محمد و یاران او پس از این بود که متوجه اهمیت جنگ شدند و او درگیری یاران خویش با مخالفان عقیدتی را جهاد اعلام نمود؛ واژهی جهاد از این پس وارد فرهنگ اسلام شد و از ارکان این دین گردید.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (صف/10) ای کسانی که ايمان آوردهايد آيا شما را به تجارتی راهنمائی كنم كه از عذاب دردناكی رهائیتان مینماید؟
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (صف/11) به الله و فرستادهی او ايمان بياوريد، و در راه الله با مالهایتان و جانهایتان جهاد كنيد، اين برای شما از هر چيز بهتر است (البته) اگر بدانيد.
پس از این دوره است که محمد خوی وحشیگریاش را نشان داد، او تقریبا هر یک ماه و نیم از عمرش را در جنگ بسر میبرد؛ وی از زنان به اسارت گرفته شده با عنوان ملک یمین یاد نمود و این زنان را بردگان جنسی میدانست، ایشان حتی در جنگی که با یکی از قبایل یهودی داشتند پس از تقسیم زنان، دختران و پسران آنان در میان یاران خویش؛ زیادی از آنان را به ساکنان نجد فروخت و اسلحه خرید؛ میراثی که محمد پس از این دوره بر جای گذاشت چیزی جز کشتن مردان و به اسارت گرفته شدن زنان نبود:
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26) الله گروهی از اهل كتاب( را كه از آنها عربهای غیر مسلمان) حمايت كردند از قلعههای محكمشان پائين كشيد، و در دلهایشان دلهره افکند، گروهی را میکشتید و گروهي را اسير میكرديد.
این آیه در مورد کشتار تمام مردان قبیلهی یهودی بنی قریظه بود و منظور از اینکه عدهای به اسارت گرفته شدند کسانی جز زنان دختران و پسران نوجوان این قبیله نیست.
در احادیثی که در این دوران از وی نقل شده بوئی از تسامح نیست، این احادیث به قدری مستند و مستدل است که نه شیعه میتواند آنان را رد نمایند و نه اهل سنت، یکی از معروفترین این احادیث، حدیثی است که در صحیح بخاری و مسلم آمده است:
"أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ، ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة ، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله".
به من (از سوی الله) دستور داده شده با مردم بجنگم تا گواهی دهند که غیر از الله خدائی نیست و محمد فرستادهی اوست و (مانند ما) نماز بخوانند و زکات را پرداخت کنند؛ پس اگر این را انجام دادند، خون و مال اينها از جانب من محترم است مگر به حق اسلام و حساب آنها با الله است.
(صحیح بخاری کتاب الجهاد و السیر حدیث شماره 2786 )
این حدیث در صحیح مسلم کتاب الایمان نیز آمده است.
همچنین در منابع مختلف شیعه:
فانما امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله فاذا قالوها عصموا منی دمائهم و اموالهم.
بحارالانوار، ج 65، ص 242 و در عیون اخبار الرضاء نوشته شیخ صدوق جلد 1 صفحه 70
و در تفسیر المیزان/جلد 20/ صفحه 276 :
رسول الله (ص) فرمود: به من دستور داده شده با مردم بجنگم تا اینکه بگویند "غیر از الله خدائی نیست" و اگر چنین گفتند خونشان و اموالشان در امان است مگر پرداخت حقش و حسابشان با الله است.
قال رسول الله (ص) أمرت أن أقاتل الناس حتى يقولوا "لا إله إلا الله" فاذا قالوها عصموا منی دماءهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله .
البته آیات مختلفی از قرآن در این باره وجود دارد.
قرآن به مسلمانان دستور میدهد که تمام کافران را گردن بزنید و حتی سر انگشتانشان را نیز قطع نمائید:
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مىافكنم، پس گردنها و انگشتانشان را قطع كنيد. شرح
و یا در این آیه:
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/5) و هنگامیکه ماههاى حرام به پایان رسید، پس در آن هنگام مشركان را هرجا كه يافتيد بكشيد و آنان را (به اسارت) بگیرید و محاصرهیشان كنيد و همه جا در كمين آنان بنشینید، پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات پرداخت کردند، آنان را آزاد بگذاريد كه الله آمرزشگری است مهربان.
و البته محمد در اواخر عمرش جنایتهای زیادی مرتکب شد و سخنان بسیار جنایت آمیزی را به زبان جاری نمود مانند اینکه من برای سر بریدن آمدم.
۱۲ نظر:
آقا خوشحال شدم آپ کردید. نگران شده بودم.
هممیهن گرامی من، از لطف شما سپاسگزارم؛ امیدوارم که همگی بر گرفتاریهایمان چیره شویم.
پیروز باشید!
ارثیه مارکسیسم مانع توسعه سیاسی لیبرال در ایران
iran-emrooz.net | Mon, 25.07.2011, 10:42
سخنی به گزاف نرفته اگر گفته شود همانطور که حزب توده به عنوان واردکننده مارکسیسم بانی و معمار فضای گفتمان سیاسی مدرن در ایران است، از نظر شیوه و نحوه پاسخگویی سیاسی به مخالفان و منتقدان هم مارکسیستها همان نقش را برعهده دارد. در شیوهای که آنها پایهگذاری کردند، به جای پرداختن و محاجه با اندیشه، صاحب اندیشه بود که هدف قرار میگرفت.
روزنامه «روزگار» / صادق زیباکلام
سخنی به گزاف نرفته اگر گفته شود همانطور که حزب توده به عنوان واردکننده مارکسیسم بانی و معمار فضای گفتمان سیاسی مدرن در ایران است، از نظر شیوه و نحوه پاسخگویی سیاسی به مخالفان و منتقدان هم مارکسیستها همان نقش را برعهده دارد. حزب توده در دهه ۱۳۲۰ نهتنها یک امکان جدید در اندیشه و نگاه سیاسی و تاریخی در ایران به وجود آورد (نگاهی که همچنان مبنا و اساس نگرش اصولگرایان به عرصه بینالمللی را تشکیل میدهد)، بلکه در عرصه پاسخگویی و مقابله با مخالفان سیاسی هم یک تحول جدید و یک راه و روش و دنیای جدید به وجود آورد.
تا قبل از مارکسیسم، یا به هر حال مارکسیسم با روایت و قرائتی که حزب توده در ایران از آن به وجود آورد، پاسخ و جواب دادن به مخالفان و منتقدان سیاسی، خلاصه میشد در پرداختن به موضوعات و مطالب مطرح شده. فیالمثل اگر صاحبنظری معتقد بود حکومت بر اساس تفکر مشروطه، اندیشه و نظری درست نیست، و یک مشروطهخواه میخواست به وی پاسخ دهد، به تعبیر امروزه دیالوگشان عمدتاً محدود میشد به موضوع حکومت و جایگاه آن از نظر مشروطهخواهان و مسائلی از این دست. یا اگر یک فعال سیاسی عمل و اندیشه سیاسی رقیبش را میخواست مورد مخالفت یا انتقاد قرار دهد به عملکرد وی و ویژگیهای اندیشهاش میپرداخت. به بیان دیگر، محل نزاع کنش و اندیشه سیاسی مخالف، منتقد، معترض یا رقیب بود. اما حزب توده این قاعده کلی را برهم زد. مارکسیستها سنت و روش جدیدی ابداع کردند.
در شیوهای که آنها پایهگذاری کردند، به جای پرداختن و محاجه با اندیشه، صاحب اندیشه بود که هدف قرار میگرفت. اگر کسی با حزب توده، با مارکسیسم، با اتحاد شوروی و در یک کلام با آرا و اندیشههای چپ به مخالفت میپرداخت یا انتقادی میکرد، مارکسیستها به جای پرداختن به انتقاد و دیدگاههای فرد معترض، منتقد یا مخالف، به خود وی میپرداختند. بدون اینکه اشارهای به مطالب و موضوعات فکری و نظری داشته باشند، یکراست میرفتند به سروقت گوینده یا نویسنده و به زعم خودشان نشان میدادند گوینده فردی «وابسته»، «مرتجع»، «خائن»، «مزدور»، «عامل بیگانه»، «پادوی سفارت انگلستان»، «حقوقبگیر شرکت نفت»، «مامور سازمان سیا»، «فراماسون»، «امریکایی» و «غربزده» است.
به جای پاسخ به انتقادات و دلایل مخالفت فرد معترض، تودهایها به خود فرد میپرداختند و سعی میکردند با بیاعتبار کردن شخصیت وی، تکلیف حرفهایش را هم روشن کنند. کمترین و محترمانهترین واکنش و پاسخ حزب توده به مخالفش، آن هم مخالفتی که تا حدودی برای وی احترام قائل بود، آن بود که وی تحت تاثیر تبلیغات امپریالیستها، استعمارگران، مرتجعان و دشمنان زحمتکشان و رنجبران قرار گرفته. به بیان دیگر، او حقوقبگیر سفارت انگلستان یا «عامل سازمان سیا و پادوی سفارت امریکا» نیست اما در عین حال تحتتاثیر القائات و تبلیغات دشمن یا غربیها و مدافعان سرمایهداری قرار گرفته است.
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/30049/
خوشحالم که دوباره آپ کردین نگران بودم
سلامت و موفق باشین
مطالب ضداسلامي شما مرا به ياد ميکس سخنراني هاي افرادي مي اندازي که بعد از ميکس هدفمند و جهت دار سخنراني آن فرد، به خودش و به افرادش توهين مي کند.بهتر از قبل از بي شعور فرض کردن ميلياردها انسان و اظهار نظر در مورد مذهب آنها در مورد تاريخ و مذهبشان به دقت مطالعه شود البته اگر غرضي در کار نباشد
خیلی ناشیانه ماست مالی کردی وقایعو. بعضی جاهاش که مطمئن نیستم نظری نمیدم ولی مثلا تو به این سوالم جواب بده که چرا یهودیا باید بیان توی مدینه ساکن بشن. هیچ دلیل و توجیه تاریخی وجود نداره از فلسطین و شامات پاشی بری توی بر بیابون. من بهت میگم چون از قبل میدونستن از تورات و تلمودشون که قراره همچین پیامبری بیاد
داستانای قران از تورات اقتباس شده؟؟؟ اگه یه ذره خونده بودی ابدا این حرفو نمیزدی در بسیاری از موارد روایات قران متفاوت و حتی متضاد توراته.
پیامبر توی مکه طرفداری نداشت که اگه داشت تصمیم به قتلش نمیگرفتن و سه سال توی شعب ابی طالب محصورش نمیکردن و مجبور به مهاجرتش نمیکردن. یا خیلی ساده ای یا ملتو احمق فرض کردی
به امیر خان،
۱) شما از کجا میدانی که آنها از فلسطین و شامات آمدهاند؟! ما حتا یهودی سیاه پوست هم داریم که یعنی از نژاد یهود نبوده ولی یهودی شدهاند. یهودیان عالم بر خلاف چیزی که شما فکر میکنید همه از قوم یهود نخستین نیستند (درصد خلوص ژنتیکی). قبایل یهود عربستان ممکن بوده که عرب نژاد بوده باشند.
۲) اروپاییها را که میشناسید. همانها که به آمریکا و استرالیا مهاجرت کردند؟ میدانید که همه اروپا سر سبز و آبدار است ولی همین اروپاییها (گرچه نسبت به کل، کم) هم اکنون در مناطق گرم و خشک استرالیا یا آمریکا (مثلا صحرای نوادا، ایالت نبراسکا و سایر جاها) زندگی میکنند. بقول معروف پیش میآید! در زمانهای قدیم هم جنگ بوده و فلان و بیسار و اقوام مجبور به مهاجرت به جاهایی میشدهاند که شاید خوش نداشتهاند و پس از چند نسل ماندن، دیگر به آنجاها خو گرفته، سرزمین پدری را فراموش میکردهاند یا دیگر تمایلی به بازگشت نشان نمیدادهاند. مردمی که در سرزمین خوش آب و هواتر زندگی میکنند، لزوما همیشه در آن مکانها نمیمانند (گرچه احتمال بیشتری دارد)، چون شرط بقا فقط آب نیست، بلکه آب باید به حد کافی باشد و اگر جمعیت در این سرزمینها زیاد شود، بخشی از مردم به علت کم رسیدن آب و زمین مجبور به مهاجرت میشوند حتا اگر به چاهی وسط بیابان بغلی باشد. جنگ، ستم قومی و بقیه عوامل نیز هست که انسانها را مجبور به ترک سرزمین خوش آب و هوای خود میکند. چکیده اینکه در تاریخ پیش آمده.
با سلام و تشکر به خاطر جوابتون ولی باید بگم
شما ابدا یهودی سیاه پوست یا عرب نمیتونید پیدا کنید چون اصولا یهود اجازه نمیده کسی یهودی بشه در واقع دین یهود به صورت ارثی انتقال پیدا میکنه به عبارت بهتر یهود نژاده نه دین. شما به راحتی میتونید مبلغای مسیحی و مسلمان پیدا کنید ولی مبلغ یهودیت خیر.
زادگاه و خواستگاه اولیشون سرزمین کنعان بوده همون جایی که وقتی کوروش اونا را از دست بابلیها نجات داد بهشون گفت برگردین به سرزمینتون. همونجایی که زمان حضرت یوسف از اونجا اومدن به مصر و همونجایی که زمان حضرت موسی مجددا به همونجا برگشتن که همین الان هم بهش میگن ارض موعود، بگذریم... جالبه بدونی یه آیه توی قرآن هست که میگه یهودیا چنان پیامبر را پیش از به دنیا آمدن میشناختن که مادر فرزندشو میشناسه. حالا قانع شدی؟
شما مهاجرت یهودیا به مدینه را شبیه کردی به سفر به آمریکا و استرالیا. اولا بهتره بدونی که هم جناب آقای تاسمانی و هم کلمب میدونستن دارن چکار میکنن یعنی کلمب از یه سری کتابای اسلامی خیلی قدیمی میدونسته همچین خشکی وجود داره به همین دلیل رفت که یه عرض موعود جدید پیدا کنه و پیدا کرد. تاسمانی هم میخواست با حرکت در طرف دیگه اقیانوس به جایی که الان آرژانتینه برسه که اتفاقی رسید به استرالیا. و خب خر از خدا چی میخواد...
آقای عزیزپاسخ این سوال درمنابع اسلامی یافت میشه.امرت أن أقاتل الناس. مادرادبیات عرب4نوع الف ولام داریم که این الف ولام عهدخارجیست یعنی مردم شبهه جزیره عربستان وعرب ها.وهمان طورکه میدانیم هنگام قدرت گرفتن حکومت اسلامی ازعرب هاغیرازاسلام دین دیگری پزیرفتنی نبود؛اماعدم آگاهی شمابه این قاعده باعث شدشمادرنوشتن مطلب به انحراف برین.
یعنی کلمب از یه سری کتابای اسلامی خیلی قدیمی میدونسته همچین خشکی وجود داره به همین دلیل رفت که یه عرض موعود جدید پیدا کنه و پیدا کرد. :))))))))))))))))))
محمد یک بیمار شیزوفرنی حاد بوده.
اسلام دین خشم و خشونت و وحشت و شهوت پرستی و بردگی جنسی و عقب موندگی ذهنی و خونریزی مغزی و توحش بی حد و حصر و دزدی و تجاوز و ...
ارسال یک نظر