ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

بررسی ادعای اعجاز قرآن در منحصر به فرد بودن اثر انگشت به همراه شرح آیه‌ی مربوطه.

        یکی از مورادی که مسلمانان آن را دلیل بر علمی بودن و اعجاز قرآن می‌دانند، این آیه از قرآن است: 

     بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ (قیامه/4) بله! ما توانا بر مرتب کردن (ساختن)  انگشتان او نیز هستیم. 

     مفسرین امروزی قرآن که همواره از دل این کتاب موضوعاتی را استخراج می‌کنند که بر خلاف روح قرآن و تصور پیشینیان است، "بنان" را در اینجا به معنی "اثر انگشت" معرفی کرده‌اند و آن را به منحصر به فرد بودن آن در میان هر فردی می‌دانند:  

     آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (ترجمه از محمد مهدی فولادوند)  

     آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم. (مکارم شیرازی)

      حق اين است كه تواناييم بر اين كه سرانگشتهاى او را فراهم آوريم‏ (خرمشاهی)
        این آیه در مورد روز قیامت و تأکیدی است که الله بر توانائیش در زنده کردن انسان و برگرداندن تمامی اعضایش را دارد، در اینجا آیه‌ی پیش از این را می‌نویسم:  

    أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (قیامه/3)  آيا انسان گمان دارد كه استخوانهایش را گردآوری نمی‌کنیم؟    

  اثر انگشت در زبان عربی به معنی "بصمه" است؛ شاید گفته شود که این واژه به تازگی وارد زبان عربی شده است، اگر چنین باشد پس باید بپذیریم که بنان به معنی اثر انگشت نمی‌تواند باشد، اما معنی بنان:    قطع به یقین قاموس محیط که نوشته‌ی فیروزآبادی است یکی از موثق‌ترین کتاب مرجع عربی در زمینه‌ی شناخت واژه‌است(شرح به نقل از ویکی‌پدیای عربی)، در این قاموس به روشنی اشاره شده است که معنی بنان "انگشت" و یا "اطراف انگشت" است: 

    البَنانُ: الاصابِعُ، او اطرافُها.  

    سیبویه ایرانی، بزرگترین عالم صرف و نحو عربی ، کسی است که صرف و نحو را به اعراب آموخت و او را شیخ النحا می‌خوانند، نیز معتقد است که بنان به معنی انگشت است: 

     خَمْسُ بَنانٍ قانِئِ الأَظْفارِ أَراد خَمْساً مِنَ البَنانِ  

   الخلیل  نویسنده‌ی "معجم العین"، اولین معجم لغت عربی، می‌گوید: 

       لا همّ كَرَّمْتَ بَنِي كِنانَهْ  ليس لِحَيٍّ فوقَهُمْ بَنَانَهْ أي لأحد [عليهم] فضل قيسَ إصبع. و قال فی البنَان: لما رأتْ صَدَا الحديدِ بِجِلْدِه فاللّونُ أَوْرَق والبَنانُ قِصارُ

    اما فهم خود قرآن 

     بهترین روش تفسیر و شرح قرآن، خود قرآن است، القرآنُ یفسر القرآن.

  قرآن یک جای دیگر نیز این واژه را به کار برده است: 

   إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12)  هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، پس گردن‌ها و انگشتان‌شان را قطع كنيد. (شرح و تفسیر این آیه)  

    صاحب کتاب " معجم العین" در شرح این آیه می‌گوید:

       والبَنَان في قوله تعالى: وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) يعني الشّوَى، وهي الأيدي والأرْجُل.
     قال: و قد يجیء في الشعر. البَنانَة بالهاء للإصبع الواحدة.  البَنَان: أطراف الاصابع في اليدَين.   

 ابو اسحاق الزجاج (ویکی پدیا عربی) در شرح این آیه از قرآن می‌گوید: 

   واحد البَنانِ بَنَانةٌ.    و معناه في قولـه تعالى: وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ، الأصابع و غيرها من جميع الأعضاء.و قوله عز وجل:      فاضربوا فوق الاعناق واضربوا منهم كل بنان. البنان ههنا جميع أعضاء البدن و معناه ههنا الاصابع وغيرها من جميع الأاعضاء   

   همانگونه که مشاهده می‌نمائید، "بنان" که جمع "بنانه" می‌باشد در زبان عربی به معنی انگشت و آنچه که پیرامون آن است، آمده.

   الا ليتنی قطعت منی بنانه  ولاقيته فی البيت يقظان حاذرا     

    در برخی از جاها به معنی مفاصل دست و پا نیز آمده است:  

      و اما قوله: ( واضربوا منهم كل بنان و بزنید همه‌ی (بندهای) انگشتشان، فان معناه: واضربوا ايها المؤمنون من عدوكم كل طرف و مفصل من أطراف أيديهم وأرجلهم.        

حدثنا أبو السائب قال حدثنا ابن إدريس عن أبيه عن عطيه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: كل مفصل     حدثنا ابن وكيع قال حدثنا ابن ادريس عن ابيه عن عطيه: ( واضربوا منهم كل بنان )    قال: المفاصل 

      قال : حدثنا المحاربی عن جويبر عن الضحاك: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: كل مفصل.      حدثنا ابن حميد قال حدثنا يحيى بن واضح قال حدثنا الحسين عن يزيد عن عكرمه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: الاطراف و يقال: كل مفصل. (تفسير طبری/ تفسير سوره الأنفال / باب القول في تاويل قوله تعالى / سالقیفي قلوب الذين كفروا الرعب) 

         پس معنی "بنان" به هیچ عنوان نمی‌تواند اثر انگشت باشد، جای تعجب اینجاست که آقایان مفسر، نه تنها به دروغ معنی این واژه را تغییر داده‌اند، بلکه مفهوم منحصر به فرد بودن اثر انگشت را نیزاز دل آن استخراج نموده‌اند؛ ظاهرا از دید ایشان الله در روز قیامت از روی اثر انگشت هر فرد تشخیص می‌دهد که او چه کسی است، قطع به یقین اگر در آینده تشحیص از راه اثر انگشت روشی قدیمی جلوه نماید و روش‌های علمی‌تری جایگزین آن شود، احتمالا به آیه‌ی پیش از این آیه استناد خواهند کرد آنجا که می‌گوید ما استخوانهای آنان را جمع آوری خواهم کرد:

     أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (قیامه/3)  آيا انسان گمان دارد كه استخوانهایش را گردآوری نمی‌کنیم؟   

  زیرا dna هر فرد مخصوص به اوست؛ من هر اندازه در این آیه دقت کردم، نفهمیدم که آنان چگونه و از کجا منحصر به فرد بودن اثر انگشت را از آن استخراج نمودند!؟ 

 بررسی برخی دیگر از معجزات ادعائی قرآن


۲۴ نظر:

پدرام گفت...

با سپاس فراوان از زحمتی که کشیدید

ناشناس گفت...

با سلام
در حال حاضر علم پزشكي كشف كرده كه نه تنها منحصر به فرد بودن اثر انگشت بلكه منحصر به فرد بودن DNA نيز 100% نيست مثلا افرادي هستند كه 2 نوع DNA متفاوت در بدن آنها وجود دارد مثلا DNA پوست آنها با DNA خون ايشان متفاوت است

پدرام گفت...

درود بر مدیر سایت
چند مدتی است مسیله ای ذهنم را به خودش مشغول کرده و جوابی برای آن نتوانستم پیدا کنم
در رابطه با وجود خدا ,خداباوران ادله ای برای اثبات مدعایشان می آورند وهمچنین خداناباوران دلیلهایی بر عدم وجود خدا می آورند
من ادله هر دو طرف را مطالعه کردم وبه جایی نرسیدم به نظرم هر دو طرف دچار محذور و تناقض میشوند
از طرفی خداباوران میگویند که اگر سلسله معلول ها(ممکن الوجود) به علتی(واجب الوجود) ختم نشود به تسلسل میرسیم وتسلسل هم محال است
از طرفی دیگر خداناباوران میگویند: نیازی نیست که سلسله معلول ها به علتی ختم شود (واینجا قانون جهان شمول بودن علیت نقط میشود)
در واقع خداباوران برای حل مشکل تسلسل به خدا پناه برده اند وخدا ناباوران فقط جواب نقضی میدهند که:اگر موجودی میتواند(خدا)بدون علت باشد پس میتوان خود این جهان هستی را بدون علت فرض کرد
خلاصه من اصلا نمیتوانم ادله هیچ کدام را نفی یا اثبات کنم چون هردو هم درست میگویند هم اشتباه (در حالی که فی الواقع یک کدام باید درست بگویند)
سوال کلیدی این است که:آیادر این جهان وجودی را میتوان بدون علت فرض کرد
بنده حقیر عقلم به جایی قد نمیدهد میخواستم نظر شما را در این باره بدانم

با سپاس ودرود فراوان

arsh irani گفت...

با درود بر پدرام گرامی؛
این بحث به این صورت هیچگاه به نتیجه نخواهد رسید، مگر اینکه تعریف خدا مشخص شده باشد؛ در این مبحث همه‌ی دینداران ابتدا از دید خویش وجود پیدایشگری که تمام هستی از اوست را ثابت می‌کنند و بلافاصله این پیدایشگر را همان خدای خویش می‌دانند، مثلا اگر دانشمندان به ذره‌ی خدا یا همان پدیده‌ای که هستی از آن شکل گرفته اشاره کردند، منظورشان به هیچ عنوان خدای ادیان نیست؛ در تمامی ادیان خدا کارکردی شبیه به یک انسان بسیار قدرتمند را داراست که مشغول مدیریت جهان است، برای انسان برنامه داده و اگر اندکی خارج از این چارچوب حرکت کند مورد خشمش قرار می‌گیرد، مثلا خدای ادیان ابراهیمی دارای کارکردی متفاوت از خدای مللی است که به تناسخ اعتقاد دارند، پس باید تک تک خدایان را مورد بررسی قرار داد ولی آنچه که مسلم است این است که که خدای ادیان دیدی در حد انسانها دارد و به هیچ عنوان جهان از آن پدید نیامده است، بله خود پدید آوردند است.
من در این زمینه متنی را تهیه نمود که می‌توانید آن را مطالعه بفرمائید:
موضوعات بررسی شده(بالای وبلاگ)- تفاوت خدا، الله، آفریدگار و داستان غرانیق به همراه فیلمی از داخل کعبه- مرز دین و خرافه با عقلانیت
http://iran000.blogspot.com/2009/08/blog-post_17.html)
یا :
آیا الله همان آفریدگار است؟http://iran000.blogspot.com/2009/09/blog-post_13.html
آیا الله خدای توست؟http://iran000.blogspot.com/2009/11/blog-post_12.html
به نظرم مرز دین و خرافه با عقلانیت جامعتر باشد.
پیروز باشید!

ساناز گفت...

سلام برشما
میخواستم بدانم کتاب(درسهایی در باره اسلام)اثرایگناس گلدزیهر خاورشناس مشهور مجار راشمادارید
و در ضمن دیگر کتابهای ایشان (البته به زبان فارسی)را از کجا میتوانم پیدا کنم
با سپاس فراوان

arsh irani گفت...

درود بر ساناز گرامی،
راستش من خودم هم این کتاب را ندارم، تهیه‌اش در ایران خیلی سخته.
ضمنا از اینکه می‌خواهید اسلام را به صورت علمی مورد بررسی قرار دهید و آثار اسلام‌پژوهان بنام را مطالعه می‌نمائید، خوشحالم.
پیروز باشید!

ساناز گفت...

سلامی دوباره
اگر شما یا کس دیگری بتواند این کتاب را ترجمه کند و در اختیار دیگران قرار دهد خیلی خوب میشود
البتهاگر مقدور است
با سپاس

arsh irani گفت...

ساناز گرامی، این کتاب ترجمه شده و مترجمش به مدت 4 سال زندانی بود.

ناشناس گفت...

اسلاميان ميگويند چون انسان ان زمان نميدانسته که خطوط سر انگشتان هر کس متفاوت از خطوط سر
انگشتان شخص ديگر است و امروزه به اين مسعله پي برده اند نشان از اين است که قران معجزه است.
پس انچه انها به عنوان معجزه از ان ياد ميکنند تفاوت خطوط سر انگشتان ادم ها با يک ديگر است که
انها فکر ميکنند قران به ان اشاره کرده است.(هرچند توضيح ميدهيم که منظور محمد از اين مثل تفاوت
نبوده است.) خوب اگر تنها سر انگشت انسان ها از یک دیگر متفاوت بود باز این را میتوانستیم به عنوان یک شگفتی (نه معجزه) قبول کنیم. ولي نکته جالب توجه اين است که تفاوت انسانها در کليه اعضاي بدن انها مصداق دارد.
مثلا بيني و لب و دندان ها و چشم هاي هيچ کس کاملا شبيه به ديگري نيست. و اگر با دقت بر رسي
بشود اصولا تمام اعضاي بدن انسان از نظر شکل و فرم کاملا مخصوصا خود اوست و شباهت تامه اي
وجود ندارد شايد تنها در نگاه اوليه شبيه به نظر برسند کما اين که هنگامي که صدام را دستگير کردند
براي شناساي او از صدام هاي بدلي به اندازه گيري فرم صورت و دندان هايش پرداختند نه به اثر
انگشتش. خوب بعد از اين که فهميديم که اصولا تفاوت ادم ها تنها در خطوط سر انگشتانشان نيست بلکه در همه
اعضاي بدن انهاست با اين ميپردازيم که علت اين که محمد اين مثل را اورده است چيست.
اگرچه انسان در زمان محمد متوجه تفاوت خطوط سر انگشتان و کف دست انسان ها با يکديگر نبوده است اما مسلما
ريز بودن و و پيچ در پيچ بودن اين خطوط را مد نظر داشته است .وقتي که شخصي براي محمد
استخواني مياورد و ميگويد الله چگونه روز قيامت استخوان هاي اين شخص را جمع اوري ميکند براي
اين که بگويد الله ميتواند اين کار را بکند اين گونه بيان ميکند که اين استخوان به اين بزرگي را که جمع
کردنش کاري ندارد ما حتي استخوان سر انگشت شما (که خیلی کوچکتر و تعداش هم بیشتر است) يا مثلا خطوط سر انگشت شما که از اين ريز تر
هستند جمع ميکنيم.مثل این که کسی به شما بگوید شما چگونه میتوانی پرنده ای را از راه دور شکار کنی و شما بگوید که
من حتی میتوانم مگس ها را نیز از راه دور شکار کنم.جالب اینجاست که چند ایه بعد در ایه ایه 8 سوره قیامت قران مینویسد که ماه (در روز قیامت) بی نور
میشود در حالی که همگی میدانیم ماه همین العان هم بی نور است و تنها مثل یک اینه بازتاب میکند. مسعله اینجاست که قران علاوه بر این که سر تا سر از اشتباهات و تناقض گویی ها میباشد در کلیت
خود نیز دارای ریشه عقلانی نیست..

ساناز گفت...

سلام
کتاب(درسهایی در باره اسلام)اثرایگناس گلدزیهر خاورشناس مشهور مجار در اینترنت آپلود شده
https://docs.google.com/open?id=0B2cP7n9XUudWaEpLbXdyVlVqSHM

ساناز گفت...

سلام بر شما
ممنون میشم اگر اسم چند تا از مهمترین تفاسیر قرآن را برایم لیست کنید البته به ترتیب مهمی (به نظر شما آیا با وجود تفسیر محمد بن جریر طبری نیازی به تفاسیر هم دیگر هست؟)
و بین کتب تاریخی(سیره ابن هشام _مغازی واقدی_طبقات ابن سعد_تاریخ طبری_تاریخ یعقوبی)کدام یک از دیگری مهمتر است البته به ترتیب اعتبار و در صورت تضاد کدام بر دیگری مقدم است)
در ضمن کتاب(درسهایی در باره اسلام)اثرایگناس گلدزیهر را _که لینکش را ارسال کردم_میخواستم بدانم به دستتان رسید
با سپاس فراوان

arsh irani گفت...

بهترین تفسیر قرآن آن تفسیری است که نویسنده فهم محمد و یارانش رو از آیات قرآن بیان کرده، در این زمینه بهترین تفسیر، تفسیر ابن کتیر است: http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%B1_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%83%D8%AB%D9%8A%D8%B1
البته این تفسیر به زبان عربی است و ترجمه نشده است: http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=49&surano=2&ayano=65
.
تفسیر بعدی به نظرم من تفسیر قرطبی است.http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%B7%D8%A8%D9%8A.
این تفسیر هم به زبان عربی است:
http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=48&surano=2&ayano=65.
تفسیر فخر رازی (شهر رای خودمان) هم معتبر است:http://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%AE%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%8A.
این هم لینک تفسیرش:http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=132&surano=2&ayano=65.
در مورد کتبی که نوشتید همه ی آنان معتبر هستند، به نظر من سیره‌ی ابن هشام از بقیه معتبرتر است.
پیروز باشید.

ساناز گفت...

ممنون
دو سوال تکمیلی دیگر هم دارم
1_چراشما ام التفاسیر تفسیر ابن جریرطبری را ذکر نکردید(این تفسیر هم مثل تفسیر ابن کثیر ماثور است )آیا به نظر شما تفسیر طبری از ابن کثیر مهمتر نیست ,اگر نیست ممنون میشوم دلیلتان رابفرمایید
2_همانطر که میدانید کتاب سیره ابن اسحاق (که حدودا سال120تالیف شده)از بین رفته است و اصل کتاب موجود نیست ولی حدودا در 700سال پیش این کتاب به فارسی ترجمه شده والان ترجمش در بازار موجوده
حال آیا به نظر شما این ترجمه سیره ابن اسحاق معتبر است و اگر معتبر است آیا از سیره ابن هشام هم معتبرتر است یا خیر
با سپاس فراوان

arsh irani گفت...

در مورد تفسیر طبری حق با شماست، چون احساس کردم که این تفسیر را مطالعه فرمودید من ذکر نکردم، این تفسیر هم معتبر است و (به نظر من) نیاز به تفسیر دیگری برای شرحش نیست؛ اگر با زبان عربی آشنا هستید، می‌توانید تفاسیر را از این منبع مطالعه بفرمائید:
http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=50&surano=2&ayano=1
در مورد سیره‌ی ابن اسحاح راستش را بخواهید من نمی‌دانستم که ترجمه‌ی فارسی این کتاب موجود است و از این بابت از شما سپاسگزارم، به من نظر اگر چنین ترجمه‌ای باشد نمی‌توان به آن استناد جست زیرا مانند کپی است که منبع معتبری آن را برابر با اصل نکرده باشد.
تقریبا تمامی منابع من برای بررسی قرآن و احادیث منابع عربی است البته استثنائ وجود دارد مانند تاریخ طبری که ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده ترجمه‌ی خوبی است، حتی ترجمه‌ی قرآن که به زبان فارسی است هم دارای اشکال می‌بینم.(لازم می‌بینم بیان کنم که به طور کامل بر زبان عربی تسلط ندارم).
باز از حسن دقت و اطلاعاتی که به من دادید سپاسگزارم؛ پیروز باشید!

ساناز گفت...

سلام دوباره
لینک دانلود کتابی که گفتم(ترجمه سیره ابن اسحاق)
http://www.tarikheslam.com/downloadbook/category/108-dc-sirate-rasolol-allah.html

و
کتاب شناسی (ترجمه سیره ابن اسحاق)
http://www.tarikheslam.com/ketabshenasi/item/88-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B5%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%A2%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D9%84%D9%85.html

و
در ضمن سایت الشامله کتاب سیره ابن اسحاق را بر روی سایت قرار داده(نمیدانم از کجا آورده ولی به نظرم اقوال ابن اسحاق را از بقیه کتب جمع آوری کرده)
http://shamela.ws/index.php/book/9862
با سپاس از زحماتی که میکشید

ساناز گفت...

ببخشید میشه نظرتان را درباره این کتاب(سیره ابن اسحاق_به زبان عربی_)که سایت الشامله انتشار داده بفرمایید
بازم ممنون

arsh irani گفت...

با سپاس و حتما، البته اگه این اینترنت لاک‌پشتی اجازه بده!

ناشناس گفت...

انشاالله روزي مي رسد كه به خاطر اين گفتار خود و اين سايت كفر جواب ميد هيد . لعنت خدا بر شيطان و همراهانش و پرستندگانش و بندگان او.

ساناز گفت...

سلام بر مدیر وبلاگ
همچنان منتظرم که جواب مرا بدهید(3کامنت قبلی)
"نظرتان را درباره این کتاب(سیره ابن اسحاق_به زبان عربی_)که سایت الشامله انتشار داده بفرمایید"
باسپاس

ساناز گفت...

ببخشید که منظورم را اشتباهی گفتم
منظور من لینک فارسی نبود بلکه سر صحبتم با کتاب(سیره ابن اسحاق_به زبان عربی_)که سایت الشامله انتشار داده چون اصل این کتاب از بین رفته و من نمیدانم این سایت از کجا آورده
ضمنا من خیلی هم عجله ندارم ,هروقت شما فرصت کردید و وقت داشتید نگاهی بندازید ونظرتون رو بدید (عذز میخوام که هی پیام تکمیلی میدم ومزاحم میشم)
با شپاس فراوان

arsh irani گفت...

من باید از شما پوزش بخام که به دلیل گرفتاری‌های زندگی فرصت مطالعه را ندارم، از اینکه می‌بینم جوانان این مرز و بوم اینگونه به مطالعه و تحقیق اهمیت می‌دهند به خود می‌بالم.
ضمنا همانگونه که پیش‌تر نیز گفتم، به دلیل مسلائل امنیتی تا جای ممکن از دانلود کردن خودداری می‌کنم، دنبال یافتن این کتاب در کتابخانه‌هائی که به آنان دسترسی دارم هستم؛ اگر پیدا کردم حتما نظرم را خواهم نوشت.
پیروز باشید!

ساناز گفت...

سلامی دوباره به شما
درباره کتاب تفسیر طبری و تاریخ طبری از یک بنده خدایی سوال کردم (که البته انسان اهل مطالعه ای بود و درزمینه نقداسلام صاحب نظر بود) ایشون اینطور جواب دادند:
""مطلبی را که الان می نویسم نتیجه تفکرات خودمه و احتمالا مشابه اش رو توی کتب و باورهای رایج تاریخی نمی بینید که از این بابت پوزش می خواهم:
تاریخ طبری کتابی است تخیلی نوشته انسانی تخیلی به نام ابوجعفر محمد بن جریر طبری. احتمالا چنین شخصی در دوره ای از زندگی شروع به نوشتن چنین کتابی کرده باشد اما شکی نیست که بیشتر کتاب توسط اطرافیان یا شاگردان و یا دوستداران او نوشته شده باشد. این کتاب به هیچ وجه دارای روال ثابتی نیست. نه در میزان پرداختن به موضوعات و نه در نوع نگاه و نه در نوع ارائه سند. بخش هایی از تاریخ را با اب و تاب توضیح داده و بخش هایی را به شدت مختصر همچنین در خیلی جاها دلایل و مدارک فراوانی ارائه کرده که با مستندات تاریخی دیگر همخوانی دارد اما در بعضی جاها هیچ مدرکی ارائه نکرده است. از آن بدتر کتابی مجهول الهویه به نام تفسیر طبری است که هیچ اثری از آن موجود نیست به جز ترجمه ای که توسط جمعی! از نویسندگان و فضلا نوشته شده. اینکه چرا باید جمعی برای ترجمه یک کتاب کار کنند نشان از مجهول الهویه بودن نویسندگان است و شاید کسی که این کتاب را نوشته خواسته است که نامش مخفی بماند و پشت این فضلا مخفی شده است.
وجود نسخه های خطی از این کتب شبیه وجود شمشیر ذوالفقار در فلان موزه ترکیه و یا مصر است!
کتاب مجمع البیان فی تفسیر قران طبرسی همانطور که نویسنده اش نیز ادعا نمی کند تفسیر نیست بلکه مجموعه ای از نقل قول ها درباره قرآن است. این کتاب هرجا که ممکن بوده با نوشتن فلانی پسر فلانی نقل قول کرده اما خیلی جاها با واژه "بعضی گفته اند" از زیر بار ارائه منبع در رفته است. گرچه معلوم نیست این بعضی کی هستند چون تقریبا هیچ کس همچین ادعایی نکرده و نمی کند. به نظر می رسد که نویسنده برای آنکه خود را نوعی منتقد نشان دهد یک ادعای پوچ بر ضد قرآن کرده و بعد آن را با آوردن دلیل رد می کند.
کتاب تفسیر المیزان را باید اولین و بهترین کتابی که در زمینه تفسیر قرآن نوشته شده نامید. این کتاب به صورت تشریحی سعی در یافتن تعاریفی پیچیده در آیات قرآن دارد. تفاوت تفسیر المیزان با مجمع البیان آن است که در مجمع البیان آیات به صورت دانه دانه نقل می شوند و بعد بر اساس احادیث و روایات توضیح داده می شوند. اما در تفسیر المیزان ایات به صورت کلی مورد توجه قرار می گیرند و هر آیه با نگاهی به آیات مشابه تفسیر می شود. شاید کتاب تفسیر المیزان را بتوان شروع حرکت نواندیشی در حوزه نامید. به عنوان یک منتقد قرآن خواندن این کتاب را بسیار راه گشا تر می دانم و معتقدم کسی که تفسیر المیزان را بخواند با تمام نقاط ضعف و قدرت قرآن بهتر اشنا می شود. درحالیکه خواندن مجمع البیان هیچ دانشی را به شما منتقل نمی کند و ترجمه ای که از واژه ها آورده هم سردستی و بدون اندیشه است.
در پایان تاکید می کنم که برای مطالبی که عرض کردم به هیچ وجه در کتب اسلامی و یا سایت هایی مانند تبیان و ویکیپدیا و غیره که همگی کپی همدیگر هستند نگردید. زیرا همه مراجعی که معرفی می کنند بیش از صد سال قدمت ندارند و دروغ پردازی های فراوانی دارند.""
من خودم خیلی این حرفا برام سنگین بود و نتونستم قبول کنم حرفاشو
میخواستم بدانم شما هم همین نظر رو دارید و اگر نظر مخالفی دارید ممنون میشوم نظرتون رو همراه با دلیل بیان کنید
چون این دو کتاب (تاریخ و تفسیر) خیلی برا من مهمه و میخوام مطمئن باشه
با سپاس فراوان

کابلی گفت...

سلام به همه \متاسفانه نتوانستیدکه درست نقد کنید چراکه خجالت زده شدید....منظور ایت فوق فقط یک اشاره کوچک به خطوط سرانگشتان است وخداوند همه چیزرا میداند.امروزتنها وسیله شناخت هویت انگشت نگاری است...البته اگر تاریخچه انگشت نگاری رادرست بخوانیو خواهید دانست هرعضوانسانها از هم فرق داره ولی قابل اعتماد ترین خطوط انگشتان است درین شکی نیست.

سعید گفت...

در پاسخ پدرام باید بگویم فرق خالق با مخلوق در همین است که او بدون علت موجود است ومخلوق با علت والا اگر پدید امدن او علتی داشت دیگر خدا نبود وتحت تاثیر ان علت پدید اورنده خود نابود شدنی وفناپذیر بود واختیاری از خود نداشت همه حرف قران این است که او وامدار هیچکس نیست وهیچکس وهیچ چیز قدرتی مافوق او ندارد او نمیزاید واز کسی زاده نشده وهیچ قدرتی بر او نفو ذ ندارد واگر ما قرار است بنده او باشیم به همین دلیل است

Translate

بايگانی وبلاگ