ماجرای آیات شیطانی ( داستان غرانیق )
زمانیکه پیامبر اسلام این دین را به مردم عرضه میکرد، اکثر مردم شهر مکه بتپرست بودند. میدانیم که بت پرستان، به الله(خدای اصلی اعراب)اعتقاد داشتند:
"وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ(عنکبوت/61) و اگر از ايشان بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را رام كرده استحتما خواهند گفت الله پس چگونه [از حق] بازگردانيده مىشوند.
البته در چندین جای قرآن به این امر اشاره شده که مشرکان صدر اسلام به الله اعتقاد داشتند.
اما چرا آنها بتها را پرستش میکردند؟ پاسخ به این پرسش را نیز خود قرآن بیان میکند:
البته در چندین جای قرآن به این امر اشاره شده که مشرکان صدر اسلام به الله اعتقاد داشتند.
اما چرا آنها بتها را پرستش میکردند؟ پاسخ به این پرسش را نیز خود قرآن بیان میکند:
"أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ(زمر/3) آگاه باشيد آيين پاك از آن الله است و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفتهاند [به اين بهانه كه] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به الله نزديك گردانند نمىپرستيم البته الله ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند داورى خواهد كرد در واقع الله آن كسى را كه دروغپرداز ناسپاس است هدايت نمىكند.
پس فرق مسلمانان با مشرکان در این بود که مسلمانان، بین خود و الله، واسطهای قرار نمیدادند.
پس فرق مسلمانان با مشرکان در این بود که مسلمانان، بین خود و الله، واسطهای قرار نمیدادند.
همین امر باعث واکنش تند مشرکان به مسلمانان شده بود، زیرا مسلمانان معتقد بودند که این بتها سنگ و چوبی بیش نیستند؛ بتها را به شکل افراد مردهی نیکوکار، میتراشیدند.
آزار مشرکان مکه به حد غیر قایل تحملی رسیده بود. پیامبر اسلام همواره در این آرزو بود که بتواند فشار را از مسلمانان کم نماید؛ تا اینکه روزی هنگامیکه در اطراف خانهی کعبه، که در آن هنگام پر از بت مخصوصا سه بت لات و عزی و منات بود، عبادت میکرد؛ همانجا به خواب رفت. هنگامیکه بیدار شد، همه (مسلمان و غیر مسلمان) را جمع کرد و به آنها گفت که الان جبرئیل این سوره را بر من نازل کرد و سپس شروع به خواندن سورهی نجم نمود؛ تا اینکه به این آیه رسید:
آزار مشرکان مکه به حد غیر قایل تحملی رسیده بود. پیامبر اسلام همواره در این آرزو بود که بتواند فشار را از مسلمانان کم نماید؛ تا اینکه روزی هنگامیکه در اطراف خانهی کعبه، که در آن هنگام پر از بت مخصوصا سه بت لات و عزی و منات بود، عبادت میکرد؛ همانجا به خواب رفت. هنگامیکه بیدار شد، همه (مسلمان و غیر مسلمان) را جمع کرد و به آنها گفت که الان جبرئیل این سوره را بر من نازل کرد و سپس شروع به خواندن سورهی نجم نمود؛ تا اینکه به این آیه رسید:
" أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى(نجم/19)آیا لات و عزی را در نیافتید؟(مرا از احوال آنها آگاه سازید).
وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى (نجم/20) و منات آن سومين (دختر) ديگر .
و بعد این طور ادامه داد که تلک الغرانیق العلی " و شفاعتهن لترتجی "
و پس از اتمام سوره او به سجده افتاد و همهی حاضرین نیز همراه او به سجده افتادند.
و بعد این طور ادامه داد که تلک الغرانیق العلی " و شفاعتهن لترتجی "
و پس از اتمام سوره او به سجده افتاد و همهی حاضرین نیز همراه او به سجده افتادند.
طبری نیز به این داستان, که به داستان غرانیق مشهور است، اشاره میکند.
در اینجا نقل قول مستقیمی را از او می آورم:
چون پیغمبر دید که قوم او از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قومش نزدیکی بیاورد.وی قوم خود را دوست می داشت و میخواست خشونت را از میان ببرد و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت و خداوند این آیات (1 تا 3 نجم) را نازل کرد:
"و النجم اذا هوی"ما ضل صاحبکم و ما غوی" ما ینطق عن الهوی". تا اینکه به آیه ی 19 رسید"افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری" شیطان بر زبان او انداخت که) " تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی" ( آیا لات و عزی را در نیافتید و آن سومی که منات باشد آنان مرغان بلند پروازی هستند که باید از آنها طلب شفاعت جست.
چون قریشیان این را شنیدند، خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مومنان نیز باور داشتند و او را به خطا متهم نمی دانستند و چون پیغمبر در قرائت آیات به محل سجده رسید سجده کرد و مسلمانان نیز با وی سجده کردند و مشرکان قریش و دیگران که در مسجد بودند سجده کردند به سبب آن یاد که پیغمبر از خدایانشان کرده بود به سجده افتادند و هر مومن و کافر آنجا بود سجده کرد مگر ولید ابن مغیره که پیر بود و نمی توانست سجده کند و مشت ریگی از زمین برگرفت و به پیشنانی نزدیک برد و سجده کرد، چون قریشیان از مسجد بیرون شدند خوشحال بودند و می گفتند: محمد از خدایان ما به نیکی یاد کرد و انها را بتان والا نامید که شفاعتشان مورد رضایت است، آنگاه جبرئیل بیامد و گفت: ای محمد چه کردی؟ برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخنی گفتی که خدای با تو نگفته بود।پیغمبر سخت غمگین شد و از خدای بترسید و خدای عز و جل با وی رحیم بود و آیه ای (52 حج) نازل فرمود و کار را به پیغمبر سبک کرد، آیه چنین بود:
" وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/52" یعنی هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده، نسخ میکند؛ سپس آیاتش را محکم میسازد.
بعضی از مسلمانان این داستان را کاملا ساختگی میدانند, در پاسخ باید گفت که:
اولا؛ در چندین منابع اسلامی این داستان ذکر شده که واقدی و ابن سعد نیز از آن جملهاند .
اگر این داستان ساختگی است؛ پس، چه لزومی برای نازل شدن آیهی 52 سوره ی حج بود؟
چون پیغمبر دید که قوم او از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قومش نزدیکی بیاورد.وی قوم خود را دوست می داشت و میخواست خشونت را از میان ببرد و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت و خداوند این آیات (1 تا 3 نجم) را نازل کرد:
"و النجم اذا هوی"ما ضل صاحبکم و ما غوی" ما ینطق عن الهوی". تا اینکه به آیه ی 19 رسید"افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری" شیطان بر زبان او انداخت که) " تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی" ( آیا لات و عزی را در نیافتید و آن سومی که منات باشد آنان مرغان بلند پروازی هستند که باید از آنها طلب شفاعت جست.
چون قریشیان این را شنیدند، خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مومنان نیز باور داشتند و او را به خطا متهم نمی دانستند و چون پیغمبر در قرائت آیات به محل سجده رسید سجده کرد و مسلمانان نیز با وی سجده کردند و مشرکان قریش و دیگران که در مسجد بودند سجده کردند به سبب آن یاد که پیغمبر از خدایانشان کرده بود به سجده افتادند و هر مومن و کافر آنجا بود سجده کرد مگر ولید ابن مغیره که پیر بود و نمی توانست سجده کند و مشت ریگی از زمین برگرفت و به پیشنانی نزدیک برد و سجده کرد، چون قریشیان از مسجد بیرون شدند خوشحال بودند و می گفتند: محمد از خدایان ما به نیکی یاد کرد و انها را بتان والا نامید که شفاعتشان مورد رضایت است، آنگاه جبرئیل بیامد و گفت: ای محمد چه کردی؟ برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخنی گفتی که خدای با تو نگفته بود।پیغمبر سخت غمگین شد و از خدای بترسید و خدای عز و جل با وی رحیم بود و آیه ای (52 حج) نازل فرمود و کار را به پیغمبر سبک کرد، آیه چنین بود:
" وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/52" یعنی هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده، نسخ میکند؛ سپس آیاتش را محکم میسازد.
بعضی از مسلمانان این داستان را کاملا ساختگی میدانند, در پاسخ باید گفت که:
اولا؛ در چندین منابع اسلامی این داستان ذکر شده که واقدی و ابن سعد نیز از آن جملهاند .
اگر این داستان ساختگی است؛ پس، چه لزومی برای نازل شدن آیهی 52 سوره ی حج بود؟
از این آیه معلوم میشود که: شیطان در بیان پیامبر چیزی را القا کرده که الله القای او را نسخ میکند و آیاتش را محکم میسازد. همچنین کاملا آشکار است که پیامبر چیزی به عنوان آیه را بیان کرده که بعدا الله به گونهای محکم میسازد تا دیگر شیطان نتواند در آن القائی داشته باشد!
نسخ یعنی اینکه آیهای در قرآن وجود داشته است و همگان آنرا جزء قرآن میدانند، سپس الله آنرا اصلاح میسازد:
"مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)بقره/106 ) هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مىآوريم مگر ندانستى كه الله بر هر كارى تواناست.
در این آیه به روشنی بیان میشود که الله، آیات قرآن را نسخ میکند و آنها را با آیات بهتر، جایگزین میگرداند.
"مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)بقره/106 ) هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مىآوريم مگر ندانستى كه الله بر هر كارى تواناست.
در این آیه به روشنی بیان میشود که الله، آیات قرآن را نسخ میکند و آنها را با آیات بهتر، جایگزین میگرداند.
پس از این ماجرا، پیامبر اسلام، آیه را بدین صورت اصلاح میکند:
" افریتم اللت و العزی "(نجم/18 و منات الثالثه الاخری ( نجم/19 ) ا لکم الذکر و له الانثی " تلک قسمه ضیزی"... (آیا برای خودتان نر(در اینجا منظور پسر است) میخواهید : و برای الله ماده (دختر) "این تقسیم بسیار بدی است.
او برای نفی این بتها چنین استدلال میکند که: چطور شما راضی میشوید، بگوئید؛ اینان(بهتا) دختران الله هستند؛ درحالی که خودتان از دختر بدتان می آید (این بتها نامی دخترانه بودند)؟
" افریتم اللت و العزی "(نجم/18 و منات الثالثه الاخری ( نجم/19 ) ا لکم الذکر و له الانثی " تلک قسمه ضیزی"... (آیا برای خودتان نر(در اینجا منظور پسر است) میخواهید : و برای الله ماده (دختر) "این تقسیم بسیار بدی است.
او برای نفی این بتها چنین استدلال میکند که: چطور شما راضی میشوید، بگوئید؛ اینان(بهتا) دختران الله هستند؛ درحالی که خودتان از دختر بدتان می آید (این بتها نامی دخترانه بودند)؟
برای بررسی زن از دید اسلام، اینجا را ا کلیک نمائید.
=================================================
=================================================
۲ نظر:
Manzoore shoma Ayehaye 19/53 20/53 va 21/53 mibashand. Drood bar shoma
"(نجم/19 ا لکم الذکر و له الانثی " تلک قسمه ضیزی"
"... (آیا برای خودتان نر(در اینجا منظور پسر است) میخواهید : و برای الله ماده (دختر) "این تقسیم بسیار بدی است. "
با توجه به اینكه اسلام زنده به گور كردن دختران را ریشه كن كرد و گفت كه بین دختر و پسر فرقی نیست، این جمله باید از روی استهزا باشد نه پرسش.
ارسال یک نظر