شما زنی مسلمان و پایبند به این دین هستید، شوهرتان به شما پیشنهاد میدهد که امروز به خانهی پدرتان بروید، شما هم میپذیرید؛ ولی پس از یکی دو ساعت برای کاری به خانه بر میگردید و متوجه میشوید که دم در خانه کفش خانمی غریب وجود دارد و در اتاق شما بسته هم بسته است، از آنجائی که شوهرتان را خیلی دوست دارید، صبر میکنید تا خود او در را باز کند، پس از مدتی انتظار او در را باز میکند و همراه خانمی غریب با حالتی که مشخص است با هم سکس داشتند خارج میشوند؛ شما اعتراض کنان و با حالتی گریهالود به او میگوئید "چرا با من چنین میکنید و در رختخواب من با زنی غریبه همخوابگی مینمائید، او میگوید که من با این زن صیغه شدم، مگر چنین نیست که الله این را بر من حلال کرده است؟ .....وجدانا شما به عنوان خانم مسلمان چه واکنشی نشان خواهید داد؟
اکنون به واقعهی تاریخی زیر توجه نمائید:
در حدود سال ششم پس از هجرت محمد به مدینه بود که او تصمیم گرفت برای پادشاهان مجاور سرزمین حجاز، نامه بنویسد و ایشان را به اسلام دعوت نماید و بگوید که اگر مسلمان شوند همچنان بر مسند پادشاهی باقی خواهند ماند.
او چنین نامهای را به مقوقس پاشاه قبط (مصر) که در شهر اسکندریه مستقر بود نوشت، پادشاه مصر اسلام را نپذیرفت، ولی همراه پاسخ به نامه، دو کنیز به نام ماریه و سیرین و یک غلام به نام جریح (همان کسی مردم معتقد بودند، ابراهیم نتیجهی همخوابگی او با ماریه است) به همراه الاغی به نام عفیر و قاطری به نام دُلدُل و 1000 مثقال طلا و 20 دست لباس فاخر را به محمد هدیه نمود (1)؛ در وصف ماریه گفته شده که او دختری بسیار زیبا بود که محمد وی را برای خودش برگزید. هر کدام از زنهای محمد خانهای داشتند؛ محمد در روزی که نوبت حفصه بود، ماریه را به خانهی او برده و به حفصه اجازه میدهد که به خانهی پدرش برود، حفصه پس از مدتی بر میگردد و متوجه میشود که در اتاق خواب او بسته است، صبر میکند تا محمد از آن بیرون بیاید؛ هنگامی که محمد از اتاق خارج میشود، حفصه با ناراحتی و بغض آلود در حال گریه به محمد میگوید در روزی که نوبت من بود، کنیزت را در بستر من خواباندی، محمد میگوید که این کنیز من است و الله بر من حلال کرده، ولی اعتراض حفصه همچنان ادامه داشت، محمد برای اینکه او را ساکت کند، میگوید که از این پس حرام است بر من که با ماریا همخوابگی داشته باشم، حفصه میگوید که چگونه تو او را بر خود حرام میکنی در حالی که الله همخوابگی با کنیز را برتو حلال کرده است؟ و محمد هم سوگند یاد میکند که چنین خواهد کرد و از حفصه میخواهد که این موضوع را با کسی در میان نگذارد، حفصه موضوع را به عایشه میگوید و پس از مدتی محمد متوجه میشود که عایشه هم از این جریان خبر دارد است، این بود که چاره را در به خدمت گرفتن الله میبیند و این آیات را از قول خدایش جناب الله بیان مینماید. (2) :
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (تحریم/1) اى پيامبر، چرا به خاطر خشنود کردن همسرانت، آن چه را که الله براى تو حلال کرده است حرام میکنی؟ الله آمرزنده و مهربان است.
قد فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (تحریم/2) بدون شک الله براى شما راه شکستن سوگندتان را ( با کَفاره دادن) گذاشته است و الله سرپرست شماست و او داناى فرزانه است.
جالب است در آیه پائین محمد از قول الله میگوید که حفصه با گزارش دادن این موضوع هم عایشه را خبردار کرد و هم الله را، یعنی الله نمیتوانست پیش بینی کند حفصه این را به عایشه خواهد گفت:
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ (تحریم/3) و هنگامی که پيامبر با يكى از همسرانش سخن پنهانی گفت، پس آنگاه كه او آن را گزارش داد و الله را بر آن آگاه کرد بخشى از آن را بیان نمود و از بیان (بخشی) دیگر خودداری نمود، پس آن گاه که آن زن (عایشه) را باخبر کرد، او گفت "چه كسى اين را به تو خبر داده است؟" گفت: مرا آن داناى آگاه باخبر کرد.
منظور عایشه از این پرسش این بود که تو چگونه شک کردی که اکنون محمد مشغول سکس با ماریا است و حفصه هم میگوید الله در دلم انداخت که این دو اکنون مشغول این کار هستند، منظور او از آن دانای آگاه، الله است.
و محمد در ادامه از قول الله میگوید:
إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ (تحریم/4) اگر به سوی الله توبه كنيد (برای شما بهتر است)، بدون شک دلهای شما منحرف شده. و اگر بر عليه او به يكديگر كمک کنید، در حقيقت الله خود سرپرست اوست و جبرئيل و مؤمنان شایسته و غیر از این فرشتگان او را پشتيبانی خواهند کرد.
در ادامه محمد از قول الله ابراز امیدواری میکند که اگر هر دوی شما را طلاق دهد الله او را به ازدواج زنی بیوه بهتر از حفصه و زنی باکره بهتر از عایشه، در آورد، زیرا حفصه بیوه و عایشه باکره بود:
عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا (تحریم/5) اگر پيامبر شما را طلاق دهد، اميدوار است پروردگارش همسرانى بهتر از شما، مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه كار، پارسا، روزهدار، بيوه و باکره به او عوض دهد.
البته عایشه و حفصه به دلیل این که دو دختر جوان بودند همیشه سر به سر محمد میگذاشتند.
عایشه می گوید رسول الله نزد زینب بنت جحش میماند و عسل میخورد، من و حفصه با هم قرار گذاشتیم که اگر رسول الله نزد هر کدام از ما آمد به او بگوئیم که از تو بوی مغافیر (صمغی بد بود) میآید، آیا مغافیر خوردهای؟ رسول الله نزد یکی از آن دو میرود و او همین را میگوید؛ رسول الله میگوید " نه، بلکه من در خانه زینب بنت جحش عسل خوردهام ولی دیگر هرگز تکرار نخواهم کرد و ایه بالا نازل شد. (3)
===========================================================
===========================================================
(1)
بعث المقوقس صاحب الإسكندرية إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم في سنة سبع من الهجرة بمارية وبأختها سيرين وألف مثقال ذهبا وعشرين ثوبا لينا وبغلته الدلدل وحماره عفير ويقال يعفور... (طبقات کبری ابن سعد/ جلد 8/ صفحه 212)
أهدى إلى رسول الله صلى الله عليه وآله أربع جوار منهن مارية أم إبراهيم، و أختها سيرين، وحمارا يقال له: عفير، وقيل: يعفور، وبغلة يقال لها: الدلدل (بحار الانوار/ جلد 20/ صفحه 385)
(2)
أن رسول الله (ص) أصاب أم إبراهيم في بيت بعض نسائه; قال: فقالت أي رسول الله، في بيتي وعلى فراشي، فجعلها عليه حراما; فقالت: يا رسول الله ، كيف تحرم عليک الحلال؟ ، فحلف لها بالله ألا يصيبها ، فأنزل الله عز وجل يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضاة أزواجك؛ قال زيد: فقوله" أنت علي حرام" . لغو . (تفسیر طبری)
كانت لرسول الله (ص) فتاة ، فغشيها ، فبصرت به حفصة، و كان اليوم يوم عائشة ، وكانتا متظاهرتين ، فقال رسول الله (ص): "اكتمي علي ولا تذكري لعائشة ما رأيت" فذكرت حفصة لعائشة ، فغضبت عائشة ، فلم تزل بنبي الله (ص) حتى حلف أن لا يقربها أبدا، فأنزل الله هذه الآية ، وأمره أن يكفر يمينه ، ويأتي جاريته ....
كانت حفصة وعائشة متحابتين ، وكانتا زوجتي النبي(ص)، فذهبت حفصة إلى أبيها ، فتحدثت عنده ، فأرسل النبي (ص) إلى جاريته، فظلت معه في بيت حفصة ، وكان اليوم الذي يأتي فيه عائشة ، فرجعتحفصة ، فوجدتهما في بيتها ، فجعلت تنتظر خروجها ، وغارت غيرة شديدة ، فأخرج رسول الله (ص) جاريته ، ودخلت حفصة فقالت : قد رأيت من كان عندك ، والله لقد سؤتني ، فقال النبي (ص) "والله لأرضينك ، فانی مسر إليك سرا فاحفظيه" قالت: ما هو؟ قال: "إني أشهدك أن سريتي هذه على حرام رضا لك" .
(تفسیر طبری)
قال المفسرون و کان رسول الله (ص) یقسم بین نسائه فلما کان یوم حفصه استاذنت رسول الله (ص) في زیاره ابیها فاذن لها، فلما خرجت ارسل رسول الله (ص) الى جاریته ماريه القبطیه فأدخلها بيت حفصة ، فوقع عليها فلما رجعت حفصة وجدت الباب مغلقا فجلست عند الباب فخرج رسول الله (ص) و وجهه يقطر عرقا ، وحفصة تبكي فقال : ما يبكيک؟ فقالت : إنما أذنت لي من أجل هذا أدخلت أمتك بيتي ، ثم وقعت عليها في يومي وعلى فراشي ، أما رأيت لي حرمة وحقا ؟ ما كنت تصنع هذا بامرأة منهن . فقال رسول الله (ص) الیست هي جاريتي أحلها الله لي؟ اسكتي فهي حرام علي ألتمس بذاك رضاك ، فلا تخبري بهذا امرأة منهن . فلما خرج رسول الله (ص) قرعت حفصة الجدار الذي بينها وبين عائشة فقالت : ألا أبشرك إن رسول الله (ص) قد حرم عليه أمته مارية ، وإن الله قد أراحنا منها وأخبرت عائشة بما رأت ، وكانتا متصافيتين متظاهرتين على سائر أزواج النبي (ص) فغضبت عائشة فلم تزل بنبی الله (ص) حتى حلف أن لا يقربها فأنزل الله عزوجل "يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك " يعني العسل ومارية " تبتغي مرضاة أزواجك والله غفور رحيم " وأمره أن يكفر يمينه ويراجع أمته. (تفسیر بغوی)
ابن عباس قال : قلت لعمر بن الخطاب من المرأتان؟ قال: عائشهوحفصه و كان بدء الحديث في شأن أم إبراهيم القبطية ، أصابها النبي(ص) في بيت حفصه في نوبتها فوجدت حفصة ، فقالت : يا نبي الله ، لقد جئت إلي شيئا ما جئت إلى أحد من أزواجك في يومي ، وفي دوري ، وعلى فراشي . قال: " ألا ترضين أن أحرمها فلا أقربها؟ "؛ قالت: بلى . فحرمها، وقال: "لا تذكری ذلک لأحد". فذكرته لعائشة فأظهره الله عليه ، فأنزل الله "يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضاة أزواجك" الآيات ، فبلغنا أن رسول الله (ص) كفر عن يمينه ، وأصاب جاريته (تفسیر ابن کثیر)
لا تخبري أحدا ، وإن أم إبراهيم علي حرام " . فقالت : أتحرم ما أحل الله لك ؟ قال : " فوالله لا أقربها " . قال : فلم يقربها حتى أخبرت عائشة . قال : فأنزل الله قد فرض الله لكم تحلة أيمانكم. (تفسیر ابن کثیر)
(3)
عبيد بن عمير يقول سمعت عائشة رضي الله عنها أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يمكث عند زينب بنت جحش ويشرب عندها عسلا فتواصيت أنا وحفصة أن أيتنا دخل عليها النبي صلى الله عليه وسلم فلتقل إني أجد منك ريح مغافير أكلت مغافير فدخل على إحداهما فقالت له ذلك فقال لا بل شربت عسلا عند زينب بنت جحش ولن أعود له فنزلت يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لک إلى إن تتوبا إلى الله لعائشة وحفصة وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه لقوله بل شربت عسلا. (صححیح البخاری/ کتاب العلم/ باب قوله تعالی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)
اکنون به واقعهی تاریخی زیر توجه نمائید:
در حدود سال ششم پس از هجرت محمد به مدینه بود که او تصمیم گرفت برای پادشاهان مجاور سرزمین حجاز، نامه بنویسد و ایشان را به اسلام دعوت نماید و بگوید که اگر مسلمان شوند همچنان بر مسند پادشاهی باقی خواهند ماند.
او چنین نامهای را به مقوقس پاشاه قبط (مصر) که در شهر اسکندریه مستقر بود نوشت، پادشاه مصر اسلام را نپذیرفت، ولی همراه پاسخ به نامه، دو کنیز به نام ماریه و سیرین و یک غلام به نام جریح (همان کسی مردم معتقد بودند، ابراهیم نتیجهی همخوابگی او با ماریه است) به همراه الاغی به نام عفیر و قاطری به نام دُلدُل و 1000 مثقال طلا و 20 دست لباس فاخر را به محمد هدیه نمود (1)؛ در وصف ماریه گفته شده که او دختری بسیار زیبا بود که محمد وی را برای خودش برگزید. هر کدام از زنهای محمد خانهای داشتند؛ محمد در روزی که نوبت حفصه بود، ماریه را به خانهی او برده و به حفصه اجازه میدهد که به خانهی پدرش برود، حفصه پس از مدتی بر میگردد و متوجه میشود که در اتاق خواب او بسته است، صبر میکند تا محمد از آن بیرون بیاید؛ هنگامی که محمد از اتاق خارج میشود، حفصه با ناراحتی و بغض آلود در حال گریه به محمد میگوید در روزی که نوبت من بود، کنیزت را در بستر من خواباندی، محمد میگوید که این کنیز من است و الله بر من حلال کرده، ولی اعتراض حفصه همچنان ادامه داشت، محمد برای اینکه او را ساکت کند، میگوید که از این پس حرام است بر من که با ماریا همخوابگی داشته باشم، حفصه میگوید که چگونه تو او را بر خود حرام میکنی در حالی که الله همخوابگی با کنیز را برتو حلال کرده است؟ و محمد هم سوگند یاد میکند که چنین خواهد کرد و از حفصه میخواهد که این موضوع را با کسی در میان نگذارد، حفصه موضوع را به عایشه میگوید و پس از مدتی محمد متوجه میشود که عایشه هم از این جریان خبر دارد است، این بود که چاره را در به خدمت گرفتن الله میبیند و این آیات را از قول خدایش جناب الله بیان مینماید. (2) :
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (تحریم/1) اى پيامبر، چرا به خاطر خشنود کردن همسرانت، آن چه را که الله براى تو حلال کرده است حرام میکنی؟ الله آمرزنده و مهربان است.
قد فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (تحریم/2) بدون شک الله براى شما راه شکستن سوگندتان را ( با کَفاره دادن) گذاشته است و الله سرپرست شماست و او داناى فرزانه است.
جالب است در آیه پائین محمد از قول الله میگوید که حفصه با گزارش دادن این موضوع هم عایشه را خبردار کرد و هم الله را، یعنی الله نمیتوانست پیش بینی کند حفصه این را به عایشه خواهد گفت:
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ (تحریم/3) و هنگامی که پيامبر با يكى از همسرانش سخن پنهانی گفت، پس آنگاه كه او آن را گزارش داد و الله را بر آن آگاه کرد بخشى از آن را بیان نمود و از بیان (بخشی) دیگر خودداری نمود، پس آن گاه که آن زن (عایشه) را باخبر کرد، او گفت "چه كسى اين را به تو خبر داده است؟" گفت: مرا آن داناى آگاه باخبر کرد.
منظور عایشه از این پرسش این بود که تو چگونه شک کردی که اکنون محمد مشغول سکس با ماریا است و حفصه هم میگوید الله در دلم انداخت که این دو اکنون مشغول این کار هستند، منظور او از آن دانای آگاه، الله است.
و محمد در ادامه از قول الله میگوید:
إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ (تحریم/4) اگر به سوی الله توبه كنيد (برای شما بهتر است)، بدون شک دلهای شما منحرف شده. و اگر بر عليه او به يكديگر كمک کنید، در حقيقت الله خود سرپرست اوست و جبرئيل و مؤمنان شایسته و غیر از این فرشتگان او را پشتيبانی خواهند کرد.
در ادامه محمد از قول الله ابراز امیدواری میکند که اگر هر دوی شما را طلاق دهد الله او را به ازدواج زنی بیوه بهتر از حفصه و زنی باکره بهتر از عایشه، در آورد، زیرا حفصه بیوه و عایشه باکره بود:
عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا (تحریم/5) اگر پيامبر شما را طلاق دهد، اميدوار است پروردگارش همسرانى بهتر از شما، مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه كار، پارسا، روزهدار، بيوه و باکره به او عوض دهد.
البته عایشه و حفصه به دلیل این که دو دختر جوان بودند همیشه سر به سر محمد میگذاشتند.
عایشه می گوید رسول الله نزد زینب بنت جحش میماند و عسل میخورد، من و حفصه با هم قرار گذاشتیم که اگر رسول الله نزد هر کدام از ما آمد به او بگوئیم که از تو بوی مغافیر (صمغی بد بود) میآید، آیا مغافیر خوردهای؟ رسول الله نزد یکی از آن دو میرود و او همین را میگوید؛ رسول الله میگوید " نه، بلکه من در خانه زینب بنت جحش عسل خوردهام ولی دیگر هرگز تکرار نخواهم کرد و ایه بالا نازل شد. (3)
===========================================================
===========================================================
(1)
بعث المقوقس صاحب الإسكندرية إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم في سنة سبع من الهجرة بمارية وبأختها سيرين وألف مثقال ذهبا وعشرين ثوبا لينا وبغلته الدلدل وحماره عفير ويقال يعفور... (طبقات کبری ابن سعد/ جلد 8/ صفحه 212)
أهدى إلى رسول الله صلى الله عليه وآله أربع جوار منهن مارية أم إبراهيم، و أختها سيرين، وحمارا يقال له: عفير، وقيل: يعفور، وبغلة يقال لها: الدلدل (بحار الانوار/ جلد 20/ صفحه 385)
أن رسول الله (ص) أصاب أم إبراهيم في بيت بعض نسائه; قال: فقالت أي رسول الله، في بيتي وعلى فراشي، فجعلها عليه حراما; فقالت: يا رسول الله ، كيف تحرم عليک الحلال؟ ، فحلف لها بالله ألا يصيبها ، فأنزل الله عز وجل يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضاة أزواجك؛ قال زيد: فقوله" أنت علي حرام" . لغو . (تفسیر طبری)
كانت لرسول الله (ص) فتاة ، فغشيها ، فبصرت به حفصة، و كان اليوم يوم عائشة ، وكانتا متظاهرتين ، فقال رسول الله (ص): "اكتمي علي ولا تذكري لعائشة ما رأيت" فذكرت حفصة لعائشة ، فغضبت عائشة ، فلم تزل بنبي الله (ص) حتى حلف أن لا يقربها أبدا، فأنزل الله هذه الآية ، وأمره أن يكفر يمينه ، ويأتي جاريته ....
كانت حفصة وعائشة متحابتين ، وكانتا زوجتي النبي(ص)، فذهبت حفصة إلى أبيها ، فتحدثت عنده ، فأرسل النبي (ص) إلى جاريته، فظلت معه في بيت حفصة ، وكان اليوم الذي يأتي فيه عائشة ، فرجعتحفصة ، فوجدتهما في بيتها ، فجعلت تنتظر خروجها ، وغارت غيرة شديدة ، فأخرج رسول الله (ص) جاريته ، ودخلت حفصة فقالت : قد رأيت من كان عندك ، والله لقد سؤتني ، فقال النبي (ص) "والله لأرضينك ، فانی مسر إليك سرا فاحفظيه" قالت: ما هو؟ قال: "إني أشهدك أن سريتي هذه على حرام رضا لك" .
(تفسیر طبری)
قال المفسرون و کان رسول الله (ص) یقسم بین نسائه فلما کان یوم حفصه استاذنت رسول الله (ص) في زیاره ابیها فاذن لها، فلما خرجت ارسل رسول الله (ص) الى جاریته ماريه القبطیه فأدخلها بيت حفصة ، فوقع عليها فلما رجعت حفصة وجدت الباب مغلقا فجلست عند الباب فخرج رسول الله (ص) و وجهه يقطر عرقا ، وحفصة تبكي فقال : ما يبكيک؟ فقالت : إنما أذنت لي من أجل هذا أدخلت أمتك بيتي ، ثم وقعت عليها في يومي وعلى فراشي ، أما رأيت لي حرمة وحقا ؟ ما كنت تصنع هذا بامرأة منهن . فقال رسول الله (ص) الیست هي جاريتي أحلها الله لي؟ اسكتي فهي حرام علي ألتمس بذاك رضاك ، فلا تخبري بهذا امرأة منهن . فلما خرج رسول الله (ص) قرعت حفصة الجدار الذي بينها وبين عائشة فقالت : ألا أبشرك إن رسول الله (ص) قد حرم عليه أمته مارية ، وإن الله قد أراحنا منها وأخبرت عائشة بما رأت ، وكانتا متصافيتين متظاهرتين على سائر أزواج النبي (ص) فغضبت عائشة فلم تزل بنبی الله (ص) حتى حلف أن لا يقربها فأنزل الله عزوجل "يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك " يعني العسل ومارية " تبتغي مرضاة أزواجك والله غفور رحيم " وأمره أن يكفر يمينه ويراجع أمته. (تفسیر بغوی)
ابن عباس قال : قلت لعمر بن الخطاب من المرأتان؟ قال: عائشهوحفصه و كان بدء الحديث في شأن أم إبراهيم القبطية ، أصابها النبي(ص) في بيت حفصه في نوبتها فوجدت حفصة ، فقالت : يا نبي الله ، لقد جئت إلي شيئا ما جئت إلى أحد من أزواجك في يومي ، وفي دوري ، وعلى فراشي . قال: " ألا ترضين أن أحرمها فلا أقربها؟ "؛ قالت: بلى . فحرمها، وقال: "لا تذكری ذلک لأحد". فذكرته لعائشة فأظهره الله عليه ، فأنزل الله "يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضاة أزواجك" الآيات ، فبلغنا أن رسول الله (ص) كفر عن يمينه ، وأصاب جاريته (تفسیر ابن کثیر)
لا تخبري أحدا ، وإن أم إبراهيم علي حرام " . فقالت : أتحرم ما أحل الله لك ؟ قال : " فوالله لا أقربها " . قال : فلم يقربها حتى أخبرت عائشة . قال : فأنزل الله قد فرض الله لكم تحلة أيمانكم. (تفسیر ابن کثیر)
(3)
عبيد بن عمير يقول سمعت عائشة رضي الله عنها أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يمكث عند زينب بنت جحش ويشرب عندها عسلا فتواصيت أنا وحفصة أن أيتنا دخل عليها النبي صلى الله عليه وسلم فلتقل إني أجد منك ريح مغافير أكلت مغافير فدخل على إحداهما فقالت له ذلك فقال لا بل شربت عسلا عند زينب بنت جحش ولن أعود له فنزلت يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لک إلى إن تتوبا إلى الله لعائشة وحفصة وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه لقوله بل شربت عسلا. (صححیح البخاری/ کتاب العلم/ باب قوله تعالی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)
۶۰ نظر:
اسلام پیامبر هوسرانی دارد. در این رابطه میتونید این کلیپ طنز را ببینید.
https://www.youtube.com/watch?v=N8FH3arkl1Y
باز هم سفسطه.
آقای ایرانی این مباحثیی که شما مطرح میکنید تماما یک طرفه است و هیچوقت در موضع جواب حاظر نشدید.اگر شما واقعا به نوشته هایتان ایمان دارید لطف کنید در یک محیط دو طرفه از نوشته هایتان دفاع کنید.بار ها شده که بنده در مورد نوشته هایتان هم در این سایت هم در سایت بالاترین و هم در گوگل پلاس از شما سوالاتی کرده ام که هیچوقت جواب ندادین.اگر شما در علم خود ثابت هستید شما رو به یک مناظره ی دو طرفه دعوت میکنم در محیطی سالم و به دور از بی ادبی تا مسائل روشن بشود و شما جواب مغلطه هایتان را بدهید و متن آن را به صورت یک متن در سایت قرار بدهیم تا همه به قضاوت بنشینند.
منتظر جواب شما هستم.
آقای راوندی گرامی، مطمئن باشید که من اگر استدلال قوی ببینم، حتما پاسخ خواهم داد؛ به پاسخ قبلی خود نگاه کنید، چه نوشتید؟!
در اینجا هم اگر توجه کرده باشید من نظرات را در بهترین حالت ممکن برای دیده شدن منتشر میکنم، اگر از پاسخ فراری بودم، از قالب کوچکتری برای دیده شدن دیدگاهها استفاده میکردم، پیشتر به دلیل دشنام، دیدگاهها پس از بررسی منتشر میشدند، ولی اکنون به لطف هرزنامهای که گوگل گذاشته، مستقیم منتشر میشوند؛ شما هم اگر فکر میکنید که سخن محکمی برای گفتن دارید، پائین هر پست بنویسید.
پیروز باشید!
یکی از شگرد های شما این است که گزارشی را بر داشته در لابلای آن دروغ می گنجانید و حق و باطل را با هم مخلوط می کنید به طوریکه غیر متخصص از جدای کردن آنان ناتوان باشد واز آنجا که اکثر مردم در اینگونه مسائل غیرمتخصص هستند تحت تاثیر قرار میگیرند
بنگرید
اولا: قرآن چه می گوید:
این آیات قرآن با ترجمه از تفسیر المیزان(1) است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (1)
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (2)
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ (3)
إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ (4)
ترجمه:
اى پيامبر! چرا به منظور خوشدل ساختن همسرانت حرام مىكنى آنچه را كه خدا برايت حلال كرده؟ و خدا آمرزنده و رحيم است (1).
خداوند راه چاره شكستن سوگند را براى شما بيان كرد و خدا سرپرست شما است و او داناى حكيم است (2).
و چون پيامبر مطلبى را سرى به بعضى از همسران خود گفت و همسر نامبرده آن سر را فاش ساخت و خدا پيامبر خود را از اين افشاگرى همسرش خبر داد و پيامبر گوشهاى از اين خيانت را به وى اعلام داشت و از همه جزئيات آن خوددارى كرد وقتى به او فرمود تو چنين كردى پرسيد: چه كسى از اين عمل من به تو خبر داد؟ فرمود خداى عليم خبير به من خبر داد (3).
و شما دو زن اگر به سوى خدا توبه ببريد (اميد است خدا دلهايتان را از انحراف به استقامت برگرداند)، چون دلهاى شما منحرف گشته و اگر هم چنان عليه پيامبر دست به دست هم بدهيد بدانيد كه خداوند مولاى او و جبرئيل و مؤمنين صالح و ملائكه هم بعد از خدا پشتيبان اويند (4)
این آیات به چند مسئله دلالت می کند
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یکی از حلال های خدا را بر خود حرام کرد
2. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم سری به یکی از همسران خود فرمود و او با توجه به تاکید پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بر راز داری آن را فاش کرد
3. خداوند پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را از عدم راز داری همسرش آگاه کرد
4.همسری که آن راز را فاش کرد مورد توبیخ خداوند قرار گرفت
پس قرآن صریحا اصل جریان را نفرموده بلکه فقط به آن اشاره کرده است
لذا باید به سراغ روایات برویم
منبع:
1. ترجمه الميزان، ج19، ص: 551
ثانیا: روایت چه می گویند:
روایت اول:
قمى در تفسير خود به سندى كه به ابن السيار دارد، از او از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ" فرموده است: عايشه و حفصه روزى كه رسول خدا (ص) در خانه ماريه قبطيه بودند به گوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماريه رفتى، حضرت سوگند خورد كه و اللَّه ديگر نزديك او نمى شوم، خداى تعالى در اين آيه آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود حرام كردى، كفاره قسم را بده، و هم چنان به همسرت سر بزن (1)
اگر در این روایت دقت کنید:
اولا: پیامبرصلی الله علیه واله وسلم به خانه ماریه رفته بوده است نه اینکه طبق گفته شما ماریه را به حجره حفصه ببرد و حفصه را به خانه پدرش فرستاده باشد.
ثانیا: ماریه حلال پیامبرصلی الله علیه واله وسلم بوده نه اینکه در خانه حفصه ایشان را صیغه کرده باشد.
1.ترجمه الميزان، ج19، ص: 566
روایت دوم: اصلا بحث همسران نیست بلکه بحث عسل خوردن پیامبرصلی الله علیه واله وسلم در خانه یکی از همسرانش به نام سوده است.
و در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه، به سندى صحيح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (ص) هر وقت به خانه همسرش سوده مىرفت، در آنجا شربتى از عسل مى نوشيد، روزى از منزل سوده در آمد و به خانه عايشه رفت، عايشه گفت: من از تو بويى مى شنوم، از آنجا به خانه حفصه رفت، او هم گفت من از تو بويى مىشنوم. حضرت فرمود: به گمانم بوى شربتى باشد كه من در خانه سوده نوشيدم، و و اللَّه ديگر نم ىنوشم، خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ ..." «1»
این روایت نیز نه تنها دورغهای شما را بیان نکرده بلکه اصل داستان را نیز مسئله دیگر عنوان نموده است
1.ترجمه الميزان، ج19، ص: 567
روایت سوم: این روایت با انگیزه سیاسی از طرف بعضی همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به نفع پدرانشان جعل شده است: دقت کنید
طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كردهاند كه در تفسير آيه" وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً" گفته: حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و ديد كه رسول خدا (ص) در حجره او با ماريه كنيزش عمل زناشويى انجام مىدهد، رسول خدا (ص) به حفصه فرمود: جريان را به عايشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم، و آن بشارت اين است كه پدرت بعد از من و بعد از ابو بكر زمامدار مسلمانان مىشود.
حفصه بلافاصله خبر را به عايشه رسانيد، عايشه از رسول خدا (ص) پرسيد: چه كسى به تو خبر داد كه پدر من و پدر حفصه بعد از تو زمامدار مىشوند؟
فرمود: خداى عليم و خبير، عايشه گفت: من ديگر به روى تو نظر نمىكنم تا ماريه را بر خود حرام كنى، رسول خدا (ص) هم او را بر خود حرام كرد، و اينجا بود كه آيه شريفه" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ..." نازل گرديد(1)
علامه طباطبایی در رد این گزارش می نویسد: و آنچه را كه از پىگيريش صرفنظر نمود مساله زمامدارى ابو بكر و عمر بعد از رحلت خود بود، چون ترسيد اشاعه پيدا كند(2) از اینها مشخص می شود که این روایت با انگیزه سیاسی و بهره برداری بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم جعل شده است، پیامبری که در غدیر علی علیه السلام را به دستور خدا جانشین خودشان معرفی کردند چگونه در خانه به همسرشان چنین مطلبی می گویند؟؟!!
در هر حال ماریه کنیز پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بوده نه اینکه پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ایشان را در خانه حفصه بر خود حلال کرده باشد
1. ترجمه الميزان، ج19، ص: 568
2.ترجمه الميزان، ج19، ص: 569
گذشته از وقاحت بی شرمانه شما در مورد تمسخر پیامبر نکته ای که به قول معروف گاف داده اید این است که می گویید عایشه وحفصه چون جوان بودند، این از خدا بی خبر نمی داند که تنها این عایشه است که جوان بوده ولی حفصه هنگامی که با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ازداج کرد بیوه بود
از آنجا که حفصه در پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمده (1) و قبل از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ازدواج نیز کرده بود(2)
1.ابنسعد، ج ۸، ص ۸۱؛ بلاذری، ۱۴۱۷، ج ۲، ص ۵۴؛ طبرانی، ج ۲۳، ص ۱۸۶
2.ابنسعد، ج ۸، ص ۸۱؛ خرّاط، ص
همچنین با توجه به این گفته ی شما:(عایشه می گوید رسول الله نزد زینب بنت جحش میماند و عسل میخورد، من و حفصه با هم قرار گذاشتیم که اگر رسول الله نزد هر کدام از ما آمد به او بگوئیم که از تو بوی مغافیر (صمغی بد بود) میآید، آیا مغافیر خوردهای؟ رسول الله نزد یکی از آن دو میرود و او همین را میگوید؛ رسول الله میگوید " نه، بلکه من در خانه زینب بنت جحش عسل خوردهام ولی دیگر هرگز تکرار نخواهم کرد و ایه بالا نازل شد. (2))
با آگاهی از این که روایت دیگری در مورد این آیات است همان که به عنوان روایت دوم ذکر کردیم را در اینجا آورده و بدون اشاره به اینکه این روایت نیز در این جریان بوده از آن نتیجه گرفته همسران پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ایشان را تمسخر می کردند
پس کار شما ناآگاهی نیست بلکه با آگاهی از روایات مختلف فقط قصد تخریب چهره رحمانی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را با قلم و فکر مریض خود دارید.شما با استفاده از دروغ های متعدد و سعی در تحت تاثیر قرار دادن خواننده با داستانی خیالی نتیجه ای خنده دار گرفته اید که جز شادمانی ما چیزی در پی نداشت.
در مورد این گفته ی شما(جالب است در آیه پائین محمد از قول الله میگوید که حفصه با گزارش دادن این موضوع هم عایشه را خبردار کرد و هم الله را،) هم لازم به ذکر است که: وقتی آیه میگوید وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ یعنی وقتی که بیان کرد الله به او.متاسفانه یکی از شکلات اساسی شما این است که ادبیات عربی بلد نیستید و هنوز نمیتوانید مرجع یک ضمیر ساده را که در دوران دبیرستان آموزش داده میشود پیدا کنید. اگر قول شما درست بود باید أَظْهَرَهُ با ضمیر مونث گفته میشد چون کسی که به قول شما خدا را آگاه میکند همسر پیامبر است اما ضمیر مذکر آمده که به خداوند بر میگردد و عَلَيْهِ هم به پیامبر.
حالا شما چرا اشتباهی به این بزرگی کرده اید؟
یکی دیگر از کار های خنده دار شما این است که روایات را بدون بررسی از کتب مختلف بیان میکنید و این را نمیدانید که بررسی روایات از کتب مختلف و از مذاهب مختلف روش خاص خود را دارد.خیلی جالب است یک جا از بخاری و طبری نام میبرید و جایی ار کافی و از مخلوط کردن این دو نتیجه گیری خنده داری میکنید.
نکته ی دیگر این که نویسنده ی تاریخ طبری خود در کتاب گفته که این روایات و نوشته های کتب همه صحیح نیستند و نیاز به بررسی دارند اما شما بدون هیچ بررسی از آن کتاب روایت نقل میکنید که اگر کسی با مسوله ی که بنده ارض کردم آشنا باشد به این کار شما میخندد.
من بر خلاف بیاحترامی شما، به شخص شما احترام میگذارم، شما باید متوجه ابن نکته باشید که هیچ باوری و رهبرانش حتی اگر خود را تافتهی جدا بافته و فرستادهی خدا هم بدانند، خالی از نقد و وهن نیستند، ولی باورمندان محترمند.
اما در مورد بررسی شما فقط ذکر دو نکته را ضروری میدانم:
1- حفصه در جوانی بیوه شد، اگر سخن شما هم بپذیریم، حفصه در این زمان حدود 24 سال قمری داشته که کمی بیش از 23 سال خودمان است، پس جوان است.
2- ضمیر "ه ـه" در "اظهره علیه" به "نبأ" که قول محمد و سوگند او باشد بر میگردد نه به عایشه.
همچنین امیدوارم که متوجه تفاوت تاریخ طبری با تفسیر طبری باشید.
پیروز باشید!
سلام
جناب ایرانی عزیز
مقدمتا" عرض کنم که این بیمقدار مذهبی نیستم و اساسا" معتقدم دین و مذهب باید به حوزه خصوصی رانده شود تا یک جامعه بستر رشد پیدا کند.
اما فقط این را می دانم که محمد انسان بزرگی بوده که توانسته یک جامعه ابتدایی و بدوی را ظرف 23 سال به جامعه ایی دارای هویت و قوی تبدیل کند.
امروزه عده ایی کمونیست ، تجزیه طلب ، آخوند مثل خلخالی و ... همین رویکرد را نسبت به مثلا" کوروش دارند.در حالی کوروش از منظر دو تن از اولین مورخین بشری (هرودوت و گزنفون ) و ملتها ( بنی اسراییل ، مصریها ، یونانی ها و بابلیان ) به بزرگی یاد شده و بقیه بحث ها کاملا" از روی ناآگاهی است.
هر چند ممکن است از حرف بنده ناراحت شوید اما بی طرفانه بگویم که استدلال آقای راوندی از نظر من درست تر است.
پیروز باشید
دوست ناشناس آخرین، بنظرم درست مگویید که محمد کار بزرگی کرده است ولی کار بزرگ کردن و میلیونها پیرو داشتن دلیل بر حقانیت نیست. خود قرآن بدرستی میگوید که «اکثرهم لا یعقلون» البته مخاطبش غلط است، ولی اینکه گاهی و گاهی اکثریت اشتباه میکند، درست میباشد. بنظر من اکثر مسلمانان لا یعقلون! در مورد بزرگان، باید گفت که مسیح هم بزرگ بوده (اگر اصلا وجود داشته است)، پیروانش هم از محمد بیشترند، ولی این دلیل بر اینکه ما باید پیرو وی باشیم نیست. حتا در میان پیامبرانی که اسلام آنها را نپذیرفته نیز بزرگ داریم، مثل بودا و غیره. در میان جادوگران و شامانهای قبایل در تاریخ بشریت هم حتمن بزرگ وجود داشته است که بشریت پیش از پیامبران دوران بعد تابع آنها بوده است و آنها را بزرگ میداشته. روزی همه بشریت معتقد بود که زمین مرکز عالم است. این اعتقاد البته زمانی بزرگ بوده است. رضا شاه هم بزرگ است که ایران را از کثافت قاجاریه بدر برد. مرام کمونیسم بزرگ است از این جهت که ۷۰ سال دنیا را از لحاظ سیاسی سرکار گذاشت و با اینکه اکنون دیگر از لحاظ دولتی وجود ندارد (دود شد و به هوا رفت) ولی مارکسیسم هنوز هزاران پیرو دارد. بزرگی کمونیسم از این جهت است که باعث شد سرمایه داری در مورد کارگران انعطاف به خرج دهد. میگویند اگر مارکسیسم نبود، سرمایهداری به بهرهکشی سابق خود ادامه میداد، ولی چپها باعث شدند، سرمایهداری بخود آید و به شیوه گذشته بهرهکشی نکند. از این بزرگها در تاریخ بشریت زیاد است و انسان هنوز راه درازی در پیش دارد تا سره آنها را از ناسره تشخیص دهد.
در مورد بزرگ بودن کورش باید گفت که، واقعا اینچنین بود، ولی کورش بر خلاف محمد هیچ مرامی را پایه گذاری نکرد که هنوز که جهان برپاست، انسانیت را دچار خسران کند. محمد در مقابل این کرد. کورش پیامبر نبود، یک سیاستمدار و جهان گشا بود. وجود وی آزاری برای مای کنونی ندارد که سود هم دارد. در مورد محمد اینگونه نیست.
سراسر پیام و رسالت دروغین و خون آلود محمد تازی، با نام و نشان اسلام و قرآن شمشیر گردن زنی آیات بیابانی، ریشه در فرهنگ اهریمنی و ددمنشی و پلید سرشتی آن تازیان مار خوار بیابان بی آب و برگ سوزان عربان سعودی دارد که با نشان دادن اندیشه و رفتار و کردار و گفتار و چگونگی شیوه زندگی آن راهزنان بادیه نشین، با آوردن پیام مرگ آزادی و نابرابری و نامهربانی، در آیات خون آشام قرآنی، چهره خون آلود اسلام ناب محمدی را، فرو آمده ازآسمان تاریک الله خونخوار و کینه توز، با همه فریبکاری و نیرنگ و دروغ پردازی، برای آن مسلمان همیشه تسلیم شده ترسان و لرزان و بخواب رفته به نمایش گذاشته است .
- تو از نسل اعراب صحرانوردی که در اوج تاریکی جاهلیت -
- بگور فنا کشاندند یکسر ز آغوش مادر تن دختران را -
- چرا در دل شوره زاران غربت !!
- همانند چادرنشینان تازی به خون شفق میکشی روزها را -
- به خاک سیه می نشانی شبان را ؟ - زنده یاد نادر نادر پور .
خون میچکد ز برگ برگ آیات مرگ آور قرآن_ محمد تازی بیابانی - بابک پرسا -
- اینهم از حرمسرای زن بازار محمدی، در قرآن زن ستیز محمد بیابانی -
۱ - حضرت محمد بیش از ۴ زن عقدی میتواند داشته باشد. (قران .آیه ۵۰ سوره احزاب)
۲ - حضرت محمد میتواند هر زن مومنه ای که خود را بدون مهریه و شهود به او ببخشد و حضرت محمد هم به ازدواج با او مایل باشد را بعنوان همسر بپذیرد. (قران .آیه ۵۰ سوره احزاب)
۳ - حضرت محمد ، نوبت همخوابگی با زنانش را بهر نحوی که صلاح بداند میتواند تنظیم و یا مقدم و موخر سازد. (قران .آیه ۵۱ سوره احزاب)
۴ - زنان حضرت محمد از نوبت همخوابگی که حضرت محمد برای آنان قائل میشود، باید که محزون نباشند. (قران .آیه ۵۱ سوره احزاب)
۵ - پس از وفات حضرت محمد، کسی نمی تواند با زنان حضرت محمد ازدواج نماید . (قران .آیه ۵۳ سوره احزاب)
۶ - زنان حضرت محمد، باید در خانه هايشان بنشینید و مانند روزگار جاهليت آرایش و خودآرایی نکنند . (قران .آیه ۳۳ سوره احزاب)
۷- هر كس از زنان حضرت محمد، مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود . (قران .آیه 30 .سوره احزاب)
۸ - حضرت محمد، میتواند با دختران عموي و دختران عمه و دختران دايى و دختران خاله اش که با حضرت محمد از وطن خود هجرت کردند، ازدواج کند. (قران .آیه ۵۰ سوره احزاب)
۹ - هر كس از زنان حضرت محمد، الله و رسولش را فرمان برد و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان می دهيم. (قران .آیه 31 سوره احزاب)
سراسر آیات قرآن خونین محمدی، بازگو کننده و نشان دهنده اندیشه و رفتار و کردار و سرشت دروغ پردازی و فریبکاری و نامهربانی و پلیدی و پستی و زن بازی و زن ستیزی و سود جویی و سرکوبگری برخاسته از فرهنگ و منش تازیان آدمکشن شمشیر زن بیابان عربان سعودی است و بسی پیام آور مرگ آزادی. - بابک پرسا -
به نظر من مشکل این نیست که در اسلام یک مرد می تواند به اراده خودش (شما بخوانید با جاری کردن صیغه) با هر زنی بخوابد. مشکل این است که چرا زن ها حق ندارند همین کار را بکنند.
به نظر من محمد 24 ساعت شبانه روز تو فکر سکس با کنیزان و زنان و دختر بچه ها و پسر بچه ها بوده ! من از شدت زیادی شهوت جنسی این مرد واقعا تعجب میکنم ! چه جوری یه آدم اینقدر شهوتی میشه که دست به هر ترفند و حیله و کلکی میزنه فقط و فقط واسه سکس کردن و شهوترانی ؟! واقعا خیلی عجیبه !
اين راوندي همچين گفت كه اين داستانها يكطرفه بيان شده من فكر كردم الان كل اين داستانها رو ميزنه زيرش ولي ظاهرا فقط دعوا سر اين بود كه محل عمل زناشويي با ماريه جاي ديگه بوده. آقاي راوندي واقعا به عنوان يك انسان قرن بيستمي خودت از گفتن با افتخار اين داستانا شرمت نميشه؟ يعني واقعا از اينهمه پستي و هوسراني اين آقا مشمئز و چندشت نميشه؟؟؟؟ اگر مادر و خواهر خودتو به عنوان كنيز ميگرفتن و وادارشون به اين كار ميكردن بازم با افتخار اين احاديث رو پشت سر هم رديف ميكردي و برهان و دليل مي آوردي؟
واقعا اين منجلاب اخلاقي كه گريبان كشورهاي اسلامي و بدتر از همه ايرانو گرفته نميبيني؟؟؟؟ فقط اميدوارم يك روزي يه جرقه ناگهاني در فكر شما زده بشه كه چشمات باز بشه.... همون اتفاقي كه براي من و خيليهاي ديگه افتاد.
اگر تعصبات مذهبی ورا به کناری بگذاریم درمی یابیم اسلام دروغی است بس بزرگ.
واقعا خجالت داره
این چه متن مزخرفی هست نوشتید
یه کم برید تحقیق کنید حضرت محمد پیامبر خدا بود و اینهمه صفات مثبت و نیک داشته و حتی تا زمان فوت حضرت خدیجه فقط با ایشان زندگی میکرد و بعد از اون هم به دلایل سیاسی که مثلا برای نزدیکی دو طایفه مختلف بود یا به علت دیگه بود که اکثرا هم زنان مسن و پیر بود و اصلا برای شهوت رانی نبود
اگه دین ندارید لااقل آزاده باشید
شماها در مورد یک فرد عادی فکر نکنم اینطور صحبت کنید که در مورد پیامبر اینقدر زشت و وقیح حرف میزنید
حمید گرامی، در متن پست، بر روی رفرنس جریج کلیک کن تا بدانید که محمد علاوه بر شهوتران بودن، چگونه با کمک علی و جبرئیل، بارداری ماریه را به خود نسبت داد در صورتی که همگان معتقد بودند جریح ماریه رر باردار کرده.
منبعی که شما اشاره کردید توی سایت خودتون هست و منبع همون صفحه هم معتبر نیست
من توی چندتا سایت دیگه خوندم اصلا اینطور که شما میگید نیست
لطفا یه کم به جای اینکه در سایتهای مخالف پیامبر برید و مطالب رو توی وبلاگتون بذارید لطفا برید یه کم تحقیق در مورد این شبهاتی که وجود داره و دانشمندان اسلامی چه توی ایران و چه توی خارج نوشتند بخونید چون شما مثل اینکه کاملا مخالف پیامبر هستید و فقط دنبال تخریب ایشون هستید که نمیدونم دلیلش چیه و لطفا به دنیای بعد از مرگ هم فکر کنید و اینطور با کینه مطلب ننویسید و اینترنت پر از سایتهایی هست که به تمام این شبهات پاسخ درست داده , شما اینهمه خصلت های خوب حضرت محمد (ص) رو ول کردید و چون ایشون بعد
از 50 سالگی به خاطر دلایل سیاسی یا از بین بردن رسوم غلط و... اونزمان اومدن با چند زن که اکثرا بیوه و مسن بودن و فقط عایشه جوان بوده ازدواج کردن اینهمه تهمت میزنید.
من دیگه بحث نمیکنم ولی فقط لطفا حتما برید و تحقیق درست بیشتری توی اینترنت انجام بدید
شکی نیست که گرداننده این سایت حرامزاده ای بیش نیست.
آقای ناشناسی که گفتین(شکی نیست که گرداننده این سایت حرامزاده ای بیش نیست.) دین اسلام هیچ راهی برای اهانت باز نکرده.اگر افرادی مانند Farzin Farzani ،Babak Persa وArash Irani میان و به محمد مصطفی اون بزرگ مرد تاریخ دنیا اهانت میکنن از جهلشون نشات گرفته بنده هم اون حدیث رو که شما مد نظر دارید رو دیدم وقبول دارم اما لطفا بیشتر توجه کنید ببینید قرآن چی میگه.قرآن کریم میگه:«و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم ثم إلی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون؛ شما مؤمنان، به کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید، تا مبادا آنها نیز از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین عمل هر امتی را زینت دادیم، پس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آن چه عمل می کردند آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد).» (انعام/ 108).این سنت و عملی هست که به ما مسلمانان آموزش داده است.شما از این ناراحت هستید که به پیامبر خدا اهانت شده اما کاری انجام میدی که زمینه را برای اهانت به خدا و پیامبر باز میکنه.اگر یک نفر بر اساس حرف شما به پیامبر اهانت کند مقصر کیه؟ این افراد که اهانت میکنندهیچ گونه پایه ی فکری و اخلاقی ندارن اون فردی که به اسمFarzin Farzani از عکسی که گذاشته مشخصه عقلش در کجاشه و ذهنش حول و حوش چی میچرخه.Babak Persa هم مشخص است جزو آن افرادی است که کل عمر خود را در سایت های غیر اخلاقی و ضد دین گذرانده و هیچ حرفی از خود ندارد چون تمام صحبت های او کپی بود. Arash Irani هم که جای خود دارد.
این افراد به جای فحش جای دلسوزی دارند چون در جهلی بزرگ به سر میبرن.
آقای راوندی، من در این سایت چند بار با شما بحث کردهام، یک بار هم سخن شما را پذیرفتم. شاید بهتر بود از همان اول نامی انتخاب میکردم ولی تصمیم به ماندن نداشتم. گاهی شما را آقای راوندی و گاهی امیر خان صدا زدم.
اکنون پرسشی از شما دارم: آیا واقعا و واقعا مطمئن هستید که « دین اسلام هیچ راهی برای اهانت باز نکرده»؟
لطف کنید یک بله یا خیر به من جواب دهید تا مطمئن شوم و بعد پاسخ شما را بدهم.
آقای ایرانی بهتره این رو بدونید که کل مطالب شما اهانت به من هست نه اینکه مخالف عقیده ی بنده مطلب نوشتید بلکه به این خاطر که دروغ جعل کردین.پس از ادب صحبت نکنید و اگر بنده احترام نگه میدارم به دستور دین اسلام هست.این رو تمام اون هایی که به اسلام و امامان و پیامبر اهانت میکنند بدانند که این معصومین از نزدیکترین افراد ما که پدر و مادر ما است برای ما عزیز تر هستند پس اهانت به آنها اهانت به پدر و مادر ما است.پس اگر در جواب اهانت فحشی نثار والدین شما شد خودتون رو مزمت کنین.
اما گفتین حصفه 23 سال داشت بله حصفه 23 سال داشت اما اونموقع 23 سال دیگر دختری وجود نداشت بلکه دختر ها در سن 9 تا 12 سالگی ازدواج میکردند.حصفه در اون سن زنی بالغ بود که حتی برخی از ازدواج با اون سر باز زدن.یکی دیگر از مشکلات شما اینه که اتفاقات رو در قالب همان دوره بررسی نمیکنید.
گفتید ضمیر "ه ـه" در "اظهره علیه" به "نبأ" که قول محمد و سوگند او باشد بر میگردد نه به عایشه.بنده نگفتم که به عایشه بر میگردد بلکه گفتم به پیامبر بر میگردد.حصفه باشنیدن حرف پیامبر خدا به عایشه خبر داد و خداوند پیامبر را از این اتفاق با خبر کرد.قرآن میگه وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ ...
و زمانی که رازی گفت پیامبر یه یک از زنانش وزمانی که بازگو کرد آن را(حصفه به عایشه عایشه در آیه نیومده بلکه از روایات خارج میشه)و خداوند آگاه کرد پیامبر را از آن(از حرفی که حصفه به عایشه گفته).حتی در انتهای آیه حصفه از پیامبر میپرسه که تو مطلب رو از کجا میدونی پیامبر میگه که خداوند به من خبر داده.این هم دلیل دگه ای برای اشتباه شما است.
جواب شما بله و خیری نیست که با بله و خیر جواب بدم.اسلام اهانت را ممنوع کرده اما حق دفاع از خود رو گذاشته و به سخی با کافران حربی برخورد کرده.افرادی که شرف زندگی رو هم نداشتن.
پس خواهشمندم اول این را بخوانید:
https://mamnoe.wordpress.com/%d9%81%d8%ad%d8%a7%d8%b4%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86/
و بعد 12 لینک این صفحه را:
http://iran000.blogspot.com/p/blog-page_4154.html
من در صفحه
http://iran000.blogspot.com/2009/08/blog-post_1764.html
به شما پاسخ میدهم، چون مدیر محترم سایت از ما خواستهاند که در جای خودش بحث کنیم. اگر دوست داشتید، پاسخ مرا در آنجا بدهید.
آقای ناشناسی که به بنده این حرف رو زده بودین(اين راوندي همچين گفت كه اين داستانها يكطرفه بيان شده من فكر كردم الان كل اين داستانها رو ميزنه زيرش ولي ظاهرا فقط دعوا سر اين بود كه محل عمل زناشويي با ماريه جاي ديگه بوده. آقاي راوندي واقعا به عنوان يك انسان قرن بيستمي خودت از گفتن با افتخار اين داستانا شرمت نميشه؟ يعني واقعا از اينهمه پستي و هوسراني اين آقا مشمئز و چندشت نميشه؟؟؟؟ اگر مادر و خواهر خودتو به عنوان كنيز ميگرفتن و وادارشون به اين كار ميكردن بازم با افتخار اين احاديث رو پشت سر هم رديف ميكردي و برهان و دليل مي آوردي؟
واقعا اين منجلاب اخلاقي كه گريبان كشورهاي اسلامي و بدتر از همه ايرانو گرفته نميبيني؟؟؟؟ فقط اميدوارم يك روزي يه جرقه ناگهاني در فكر شما زده بشه كه چشمات باز بشه.... همون اتفاقي كه براي من و خيليهاي ديگه افتاد.)
اولا بهتر بود مطالب بنده رو میخوندین تا میفهمیدین بنده اثبات کردم این مطلب دروغه و یک ساخته ی سیاسیه.
اما گفتین آیا بنده خجالت نمیکشم.یک قول مشهوری هست که میگه خار رو در پای من میبینی و جوالدوز را در چشم خود نمیبینی.بنده شرم میکنم اسم پیامبر رو خالی و به صورت محمد ببرم چه برسه به این که بیام و در مورد این چرندیات این سایت گذاشته مطلب بنویسم افرادی که هم جنس شما هستن.اما چه کنم که افرادی پیدا شدن که شروع به دروغ سازی کردن و با این کار به پیامبر خدا اهانت میکنن من هم مجبورم از دینه یگانه ی اسلام دفاع کنم.آقای فلانی(اسمتون رو نگفتین) بهتره شما و امثال شما خجالت بکشین که این دروغ ها رو به پیامبر خدا نسبت میدین نه من که سعی دارم دروغ اینها رو آشکار کنم.برین یک نگاهی به نوشته ی خودتون بکنین که چطور گفتین( ظاهرا فقط دعوا سر اين بود كه محل عمل زناشويي با ماريه جاي ديگه بوده)آیا شما شرمت نمیشه که یک چنین دروغی رو باور کردی و داری بر اسساس اون قضاوت میکنی؟تو خجالت نمیکشی بدون تحقیق داری صحبت میکنی،بدونه اینکه حتی حرف های من رو کامل خونده باشی.
اما آقای فلانی من باید مرده باشم که خانواده ی من رو به کنیزی ببرن و اون روز نمیرسه وامثال من تو 8 سال این رو اثبات کردن شما به فکر خودت باش چون امثال شما به جای جنگ فرار کردن و خودشون ناموسشون رو به دست اجانب سپردن.
در ضمن ماریه زن پیامبر بود.فکر نکنم درکش سخت باشه.
آقای راوندی
آیا پیامبر علم الهی داشت؟ آیا آگاه به زمان های آینده بود؟ تصورم این است که جواب مثبت می دهید. در این صورت آیا نمی دانست تعدد زوجاتش در آینده موجب گمراهی خیل عظیمی از افراد می شود و آیا نباید پرهیز می کرد؟
انتظار ندارم که بفرمائید تعدد زوجات پیامبر موجب گمراهی نشده و مردم خودشان گمراه می شوند و اینجور حرف ها. چون حقیقت این است که مردم دارند گروه گروه از دین محمد خارج می شوند همانگونه که گروه گروه در صدر اسلام وارد می شدند (این ظاهراً محتوای حدیثی است از یکی از ائمه شیعه است اما در عمل تحقق پیدا کرده است) و در بسیاری موارد، دقیقاً عین روایت های موجود در کتب حدیث بدون هیچ جعل و تحریفی است که موجب ترک دین از سوی مردم شده است.
اگر پیامبر به آینده آگاهی داشت چرا هیچ فکری نکرد؟ دست کم می توانست چیزی بگوید که به کار آیندگان بیاید و از گمراهی شان جلوگیری کند؟ می توانست (دست کم اواخر عمر) بگوید ازدواج هایش سیاسی بوده اند. قطعاً با این سخن زنان او ناراحت می شدند اما رضایت زنان او مهم بود یا گمراهی خیل عظیمی از مردم در آینده؟
او اگر براستی پیامبر خدا بود می توانست چیزهایی برای مردم آینده بگوید که از گمراهی شان جلو گیری کند. چیزهایی صریح، به همان صراحت روایت های دیگری که از او نقل شده است.
پیامبر آن علمی رو داشت که خداوند به او بدهد.این بدین دلیل نیست که پیامبر همه چیر را بداند آن هم از نزد خود.در آیه ی سوم سوره ی تحریم خداوند پیامبر را آگاه میکند که همسرانش چه صحبتی کردند.اما اینکه چرا پیامبر کاری نکرد باید بگم که پیامبر خیلی کارها کرد علاوه بر نهی زبانی و خبر دادن از کارهایی که آنها در آینده انجام خواهد داد و منع از آن حتی برای منع کردن آنها از به گمراهی انداختن جامعه ی اسلامی آیه هم نازل شد.حتی همسران پیامبر به این مسئله اشاره دارند.بزرگترین عملکرد پیامبر اسلام مسئله ی غدیر بود که این مسئله با سیاست و خیانت همراه شد و جامعه ی اسلامی را به ورطه ی گمراهی کشید.پیامبر درست جامعه را تربیت کرده بود اما انسان ها بد راهی رفتند.انا هدیناالسبیل اما شاکرا اما کفورا.پیامبر خدا راه رو نشون داد رفتن راه با مردم بود.که نرفتن.
"پیامبر آن علمی رو داشت که خداوند به او بدهد.این بدین دلیل نیست که پیامبر همه چیر را بداند آن هم از نزد خود."
خوب، پس چرا الله آن چیزی که جناب کامران میگویند به محمد نگفت که انجام بدهد و از گمراهی نسلهای آینده بشریت جلوگیری کند. موضوعی که کامران گفت مهم است. مثال دیگر بردهداری است. اگر علت تایید بردهداری (همراه با نیکیهای موردی به بردهها البته)، شرایط مثلا اقتصادی آنزمان بوده است (طبق گفته امثال شریعتی)، و اسلام میخواست بردهداری را در آینده ممنوع کند، کار ساده میبود، یعنی الله میتوانست به محمد بگوید که محمد به مسلمانان بگوید که مثلا --امت من در آینده بردهداری نخواهند کرد چون ذاتا کار درستی نیست.-- چنین چیزی اتفاق نیافتاده است. پس هنوز بردهداری مورد تایید اسلام است و کار داعش هم از نظر اسلام درست. بردهداری موضوع شوخی نیست.
پیامبر تمام مسائلی که بعد خود باعث سعادت مسلمانان شور را بیان کرده.این انسان ها بودند که راه شقاوت را پیمودند.پیامبر حجت خود را تمام کرد حتی جانشین برای خود انتخاب کرد اما عرب ها کوتاهی کردند.
برده داری در جهان عرب چیزی نبود که با یک دستور از بین برود.این عمل در ریشه ی زندگی اعراب نفوذ کرده بود.اما چون این عمل مناسب مسلمانان نبود ائمه در طول زندگی خود با آن مبارزه کردند.و خداوند در طول زندگی مسلمانان آن را از بین برد.مثلا آزاد کردن برده ثواب دارد این نوعی مبارزه است.که در دوران طولانی به ثمر نشست.
آنچه گفتید پاسخ به پرسش من نیست.
در ضمن آزاد کردن بردهداری ثواب دارد، ولی ثواب آن برای فرد بردهدار است و اینکه خودش به وصال جنت برسد. فرد بردهدار اتفاقا باید مجازات شود نه اینکه بخاطر آزاد کردن برده پاداش هم بگیرد! از یک انسان مدتی سرویس مفت و مجانی گرفته ، بعد هم وی را آزاد میکند و باز مفت و مجانی به پاداش جنت میرسد! اصلا چرا برده بگیریم که بخواهیم آزادش کنیم؟ اگر هم برده داری چیزی نبوده که با یک دستور از بین برود، لزومی نداشت که خود محمد و امامان برده داری کنند. ساده میتوانستند بردهداری را آزاد کنند، ولی خودشان برده نداشته باشند و به مسلمانان توصیه کنند که بردههایشان را آزاد نمایند.
در ضمن اگر فکر میکنید قبل از اسلام در جهان، بردهها هیچ حقوقی نداشتهاند و اسلام آمده و به آنها حقوقی داده در اشتباهید. در ایران پیش از اسلام برده وجود داشته (مثلا بردههای جنگی) ولی تجارت بردهداری به شدید آن نبوده است. در ضمن در دوره ساسانیان بردهها از حقوق برخوردار بودهاند و اسناد آنهم هست. بعید نیست محمد این موارد را از ایران گرفته باشد یا سلمان فارسی خائن یادش داده باشد.
سلمان فارسی مثل مجاهدین خلق خائن است، چون کشورش را مثل مجاهدین به عربها فروخت.
در مورد اینکه شرایط جامعه عرب در آن زمان باعث شده که بردهداری ممنوع نشود، البته قول شما و امثال شریعتی را نمیتوانم باور کنم و باید از یک تاریخدان بی طرف جامعه عرب آنزمان پرسید. پس فعلا کاری به آن ندارم. ولی مگر الله قادر متعال نیست؟ مگر نمیگویید که معجزات و همراهییهایش با محمد و بعد در تاریخ اسلام باعث پیروزی اسلام بوده است؟ مگر از صبح تا شب نعمات و دخالتهایش باران رحمت بر سر مومنان فرو نمیریزد؟! در هر حال منکر دخالت او که نیستید؟ پس وی براحتی میتوانست با معجزات خود مشکل اقتصادی ممنوعیت تجارت برده را به صورتی که حتا ما نفهمیم برطرف کند، در قرآن یک آیه بیاید که "بردهداری ممنوع است"، والسلام نامه تمام! ولی الله این نکرد و هنوز داعش طبق قرآن بردهداری میکند. خودشان میگویند حقوق بردهها را طبق سنت محمد رعایت میکنند!! چطور قرآن برای دستور به محمد برای سکس در اتاقش جا دارد، ولی برای یک آیه که در آینده بردهداری ممنوع است جا ندارد؟!
در ضمن در بالا یک آیه مثل قرآن گفتم :-) جمله «بردهداری ممنوع است» را به عربی ترجمه کنید میشود یک آیه مثل آیههای قرآن. ولی متاسفانه چنین آیهای در قرآن نیست.
جناب راوندی
این بیان که خداوند و محمد کارشان را درست انجام دادند و این مسلمانان و غیر مسلمانان بودند و هستند که کوتاهی می کنند و تقصیر همه چیز را گردن هر کسی غیر از محمد انداختن شد جواب برادر من؟ شما در مقابل یک پرسش منطقی به شاعرانگی جواب می دهید. معلوم است که شما به محمد علاقه دارید و او را بری از هر خطایی می دانید. همه عشاق، معشوق شان را بری از خطا می دانند. اما این که نشد جواب سوال. به جای استدلال بر اساس مقدس جلوه دادن محمد، بهتر نیست واقعیت های تاریخی را ملاک قرار دهید که به نحو بسیار قانع کننده ای نشان می دهند محمد یک انسان کاملاً معمولی و فاقد هرگونه ویژگی خارق العاده یا علم آسمانی و الهی و لدنی و غیره بوده است؟
براحتی این امکان وجود داشت که مخصوصاً وقتی زنان محمد او را اذیت می کردند محمد (و بقول شما خدا) آیه منتشر کند و بگوید ای زنان پیامبر، پیامبر عاشق چشم و ابروی شما نبوده که شما را بزنی گرفته است. او برای به اسلام فراخواندن قبایل شما با شما ازدواج کرده است. پس اذیتش نکنید. گفتن این جملات، بویژه برای دفاع از پیامبرش در برابر آن همه آزاری که او از زنانش می دهید (طبق ادعای مسلمانان، بویژه شیعیان)، برای خدایی که دانای حال و آینده است اینقدر سخت بود؟
آقای ناشناس اگر برای فرد آزاد کننده ثوابی باشد برای برده آزادی است که به دستور خداوند صورت گرفته.
بنده هم با حرف شما موافقم چرا برده بگیریم.ای حرف را به عرب های آن زمان و ایرانی ها باید گفت نه به اما و پیغمبر.پیامبران و امامان برده داری نمیکردند.امامی که با غلام خود بر سره یک سفره بشیند و از غذای خود به او بدهد و سپس او را به کوچک ترین بهانه آزاد کند و وسایل معاش را فراهم کند و برای او همسر اختیار کند چه نوع برده داری است؟آن هم در زمانی که افراد به برده به چشم یک انسان نگاه نمیکردند.
در مورد برده داری وشرایط دنیای عرب نه به حرف من گوش کن نه به حرف شریعتی بلکه خودت به دنبال واقعیت بورو چون نه من و نه شریعتی پاسخگوی اعمال و تفکرات شما نیستیم.
مشکل شم این است که دوست دارید خداوند از عرش تا فرش دنیا را برای شما در قرآن ردیف کند تا شاید شما راضی شوید اما در این صورت فرق کسی که فکر میکند و به دنبال کشف حقیقت است و با کسی که هر دروغی را سر منشا تفکرات و باور خود قرار میدهد وجود ندارد.انسان بر روی زمین برای این نیامده که یک عمر در گیرو دار این دنیا بچرخد و آخر جان به جان آفرین تقدیم کند.انسان برای این آمده تا در فاصله ی حقیقت و دروغ تفکر کند و در برابر خداوند امتحان پس بدهد تا بندگی خود را اثبات کند و به لقای الهی برسد.خداوند قادر مطلق است خداوند در قرآن میگوید که قادر است تا تمام کافران را به راه راست هدایت کند.اما آن وقت همانطور که گفتم فرقی بین کسی که فکر میکند و کسی که فکر نمیکند نیست.دوران بعد از پیامبر دوران امتحان بود.اما شما همیشه به دنبال معجزه هستید.کار این دنیا با معجزه حل نمیشود.این دنیا را انسان ها با اعمال خود میسازند.
آقای کامران وقتی که انسان میتواند با مطالعه ی زندگی پیامبر ببیند که او با یک ازدواج از جنگی بزرگ جلوگیری کرد و دشمنی و کینه های قدیمی را با این کار خاموش کرد دیگر نیازی نیست آیه ای نازل شود.اما برخلاف تفکر شما بار ها خداوند زنان پیامبر را مورد خطاب قرار داده و دستوراتی به آنها داده.
بنده اگر در مورد پیامبر خاتم صحبت میکنم به این دلیل است که تاریخ زندگی این بزرگوار را خوانده ام و از کردار و رفتار ایشان با خبرم.نه مثل شما که در میان امبوهی از ابهامات به دنبال حقیقت بگردم.
وقتی پیامبر از آینده ی همسر خود خبر داده و او را نهی کرده،دیگر دنبال چه میگردید.
آقایان امثال شما نشته اند تا خداوند معجزه ای بکند آیه ای بفرستد و تمام مشکلات را حل کند تا شما راضی شوید اما خداوند هیچوقت این کار ا نمیکند.به قول انگلیسی ها که میگوید ما ماهی را برای کودکانمان نمیگیریم بلکه ماهی گرفتن را را به آنها یاد میدهیم خداوند هم آنقدر دلیل و برهان برای انسان آورده که اگر انسان خود را از گیرو دار ابهامات خارج کند و چشم بگشاید شکافتن یک ذره برای او پیامبری است که توحید را میتواند به او نشان دهد.خداوند در قرآن قسم خورده به ساده ترین چیزها،به خورشید و طلوع آن،به ساده ترین چیزهایی که ما انسان ها هرروز به آن بر میخوریم اما به سادگی ار کنار آن میگذریم و میخواهیم خداوند را با چشم ببینیم اما دریغ که خداوند در این طلوع فجر نهفته در رمز و راز های این دنیا قرار دارد.
آقایان این دنیا با معجزه نمیگذرد.انتظار نداشته باشید خداوند در کربلا فرود بیاید تا جلو بریدن سره آن خورشید عالم تاب را بگیرد،انتظار نداشته باشید که خداوند برای فهماندن من و شما ملکی نازل کند،انتظار نداشته باشید خداوند جلو داعش را بگیرد.آقایان داعش را تفکرات ما درست کرده نه قرآن خداوند.داعشی که به اسم خداوند سر میبرد هم جنس همان انسان هایی هست که به اسم علم و اندیشه انسان ها را سال ها غارت کردند.
انسان مسئول اعمال خود است نه خدا.تا وقتی که ما خود را درست نکنیم.داعش سر میبرد شما من را احمق خطاب میکنید امثال من هم شما را کافر.تا وقتی که ما،ما هستیم بساط همین است.
إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم خداوند احوال قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آن قوم خود را تغییر دهند.رعد:11
نه جناب راوندی
زهی که من در میان انبوهی از ابهامات گرفتار باشم و شما راست در میانه میدان حقیقت دراز کشیده باشی! خیال ناپخته در دماغ پروردی اخوی!
دوست عزیز، شما بسیاری از روایت های موجود دربارۀ حیات محمد را چون با ایدئولوژی خود و نیز با حقوق انسان مدرن سازگار نمی یابی تحت عناوین ناسازگاری با عقل فیلتر می کنی و محمد را از دریچه تنگ تعداد معدودی روایت تر تمیز بی عیب و نقص تو دل برو، معرفی می کنی. هرجا معنا و مفهوم یک روایت تطابق کامل با حقوق بشر امروز داشته باشد آن را ولو با سند ضعیف و به صرف «سازگاری با عقل» می پذیری. این کار کاملاً در بین فقهای اسلامی رواج دارد. غافل از اینکه آن سازگاری ادعایی با «عقل» نیست، بلکه با حقوق بشر جا افتاده مدرن است. اما اعتراف به «ولایت» حقوق بشر "غربی" (ولو به شکل جزئی) برای هر فقیه مسلمانی به معنای خودکشی عقیدتی است و در نتیجه ادعای تطابق با «عقل» را پیش می کشند. و اما وقتی محتوای روایت با حقوق انسان امروز تطابق نداشته باشد، در آن صورت است که اگر قوی ترین سند هم داشته باشد با ترفند ناسازگاری با عقل از زیر بار آن شانه خالی می کنند. این است که دست آخر ما و شما می مانیم و معدودی روایت ناز و مامانی از محمد.
این را هم توجه داشته باش که ادعای گزافِ دانستن و از حقیقت خبر داشتن نکن که کسانی بسیار شایسته تر از شما از این پرتگاه سقوط کردند. شما هیچ چیز نمی دانی جز تصورات از پیش پذیرفته ات را. هیچ یک از باورهای شما تاب مداقه های علمی و فلسفی و عقلانی محض را نمی آورند. کسانی چون شما وقتی پای بررسی بیطرفانه حق و باطل در میان باشد دست آخر با این ادعا که «همه چیز را نمی توان تحلیل عقلی کرد» از میدان مباحثه فرار می کنید. پا به اندازه گلیم خود دراز کن و ادعای گزاف وقوف به حقیقت نکن. شما فقط تعداد معدودی روایت دست چین شده از بر هستی و لاغیر. بهتر بود به جای باد غرور به غبغب انداختن و جواب سر بالا دادن جواب مناسبی برای سوال من پیدا می کردی.
در مورد برده داری هم ادعای بی دلیل میکنی که میگویی پیامبر و امامان برداری نمی کردند. ائمه شیعه آنچنان دربارۀ تمایز گذاشتن میان زنان آزاد خود و کنیزان خود حساس بودند که وقتی می دیدند کنیزی روسری سر کرده او را عتاب و عقوبت می کرد تا فرق کنیز و آزاد معلوم باشد. از طرف دیگر، چنانکه دوستی بدرستی فرمود پیامبر و امامان اگر براستی برده داری را نادرست می دانستند می توانستند اصلاً برده نخرند تا الگویی برای مسلمانان شود، نه اینکه برده بخرند اما مثلاً با او خوشرفتاری کنند. برده وقتی خریده شده برده است و آزاد نیست. اجازه تصمیم گیری برای خود ندارد حتی در خانه محمد و امامان. خوشرفتاری ادعایی محمد و امامان با برده ها هیچ چیز از واقعیت برده بودن آن بیچاره ها و برده خریدن و برده داری محمد و امامان کم نمی کند. شما چون ایدئولوژیت را از قبل انتخاب کرده ای واقعیت ها را آنطور که دوست داری می بینی نه آنطور که هست. شما هر طور تعبیر کنید، محمد و امامان برده می خریدند و در این بازار (ولو جهانی) کاملاً مشارکت می کردند.
تعبیر درست این نیست که آنها برداری نمی کردند، که آشکارا می کردند. تعبیر درست این است که آنها اصولاً مشکلی با برده داری نداشتند و هرگز برنامه ای هم برای از ریشه براندختن آن نداشتند. تنها تأثیری که محمد و بقول شما امامان داشتند این بود که توصیه می کردند برخی حقوق بسیار نازل آنان رعایت شود. غیر از اینکه ادعای گزاف نکنید، لطف کنید و واقعیت ها را هم جعل و تحریف نکنید.
خیلی بخواهیم به محمد تخفیف بدهیم، موضوع بردهداری برای وی در اولویت نبوده است ولی سکس در اتاق خوابش و کشتن مخالفان اهمیت بالاتری برای وی داشته است.
آقای کامران بنده هم شما رو به اون موضوعاتی که گفتید متهم میکنم.با کلی گویی بحث جلو نمیرود.تا بخواهید حرف برای گفتن هست.اما بنده از گفته ام مطمئنم چون بر اساس مطالعاتی که خودم از منابع موثق انجام دادم صحبت میکنم نه از بعضی سایت ها.
در مورد برده داری هم باید بگم که شما هنوز معنای برده داری را هم نمیدانید.
بنده در این سایت نیامده ام که بحث کنم بلکه فقط هدفم این است که به دروغ های نویسنده پاسخی بدهم تا کسانی که با این نوشته ها رو به رو میشوند شکی در دل راه ندهند.گفته های بنده موجود است اگر حرفی باشد بنده شنوا هستم.
باشد، من معنای برداری داری ره نمی دانم. لطف کن آن را معنا کن و مرا از جهل برهان! تا ببینیم چی در چنته داری
گفتم بحث ندارم.امابرده داری در دوران قدیم به خرید و فروش برده،جمع آوری آنها برای کسب در آمد میگفتن.امام ها کی به این کار دست زده اند؟
اولاً بحث ندارم نشد جواب. اومدی زنگ در رو بزنی و در بری؟! وقتی ادعا میکنی پای حرفت وایسا. به همین دلیل گفتم ادعای گزاف نکن. گرچه اصلاً هم برایم غیر منتظره نیست. هرجا با امثال شما بحث کردم یه جوری از زیرش در رفتین.
ثانیاً اونیکه شما می فرمایید تعریف «تجارت برده» است نه «برده داری». برده داری یعنی برده داشتن و محمد و امامان داشتند و هیچ مشکلی هم باهاش نداشتند. شواهدی وجود ندارد که نشان دهد آنها با برده داری که هیچ حتی با تجارت برده مشکلی داشتند.
اگه برداری ممنوع میکرد و از نوشتن ثواب داره به دستوری که یک دستور هست از طرف خدا برده ها رو ازاد کنید و یا زن فقط بگیرید.
همه اطرافیانش میرفتن و ترکش میکردن.
محمد خیلی ادم باهوشی خیلی شما میگید دیوانه بوده توههی من میگم اینقدر این ادم باهوش بوده که نگو نپرس و سلمان فارسی هم باهوشتر از محمد ببین این دو تا با هم چی شدن.
و به همین دلیل برداری ممنوع نکرد.
نیگاه هر کس قران به فارسی بخونه سریع ترک میکنه محمد رو اگه مسلمان باشه.ختم کلام اینه
افرین بر شما و جوابتان.
اینها را هم اضافه کنم اگه برداری ممنوع میکردن بیشتر طرفدارانشان محمد را ترک میکردن.و او با این فهم که قدرت را از دست ندهد اینکار نکرد و ممنوع نکرد برده داری را.
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
فقط خواستم بگویم آقای امیر راوندی من یک ایرانی بحرنی هستم و دیگر مسلمان نیستم و میدانم %99 هم سال تو عربی بلد نیستید یا قرآن را تفسیر میکنید. دوست من یک پرسش ازت میکنم پاسخ بده به من بگو چند% قرآن از کشتن و سکس است؟برده داری در اسلام بوده و هنوز هم هست اگر دوست داشتی و عربی بلد بودی بگو تا من از قرآن برایت بخوانم و تفسیر هم نکنم شماره یا فیس بوک بده تا با هم حرف بزنیم. زبان مادری من عربیست و زبان پدری من پارسی. معلم فلسفه در University of Bahrain هستم .فقط میگویم برو ایرانی شو. عربها به شما میخندن چون عربی بلد نیستید و هر چه آخوند از قرآن برای شماگفته قبول کردید .پاینده باشی
بسیار خوب آقای مثلا فیلسوف که اسمت رو هم نگفتی این شماره ی بنده تو تلگرام لطف بفرماییداد کنید تا بحث کنیم.09337087677
در ضمن اون اسلام داعش هست که کلش سکس و کشتنه در اسلام حضرت محمد ظلم وجود ندارد.
لطفا هر کس می تواند این سه صفحه مهم انگلیسی زبان درباره نقد اسلام و متعلقاتش در ویکی پدیا را برگردان پارسی بکند و در ویکی پدیای فارسی با ذکر منابع وارد نماید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Criticism_of_Islam
https://en.wikipedia.org/wiki/Criticism_of_Muhammad
https://en.wikipedia.org/wiki/Criticism_of_the_Quran
خیلی مطالب و نقل قول های جالبی دارند.
این ناشناس فیلسوف بحرینی کجا رفت؟طرف اومد یه چیزی گفت که مثلا خیلی میدونه بهش شماره دادم هنوز ازش خبری نشده.البته بعید نیست چون این افراد ذاتا شیاد هستن
Bravo to Mr.Arash and all other lovely Iranian who are exposing the evil religion of islam and the peophile muhammad.
Keep up the fight. The days of islam are numbered.
محمد بن عبدالله یک پدوفیلی، یک راهزن و غارتگر، یک زنباره شهوتران، یک دزد سر گردنه، یک آدمکش، و یک اوباش بود، نه یک انسان بزرگ..
کدوم سفسطه راوندی مادرقحبه ؟!
شاید تو هم از حرف من ناراحت بشی ولی به نظر من مادر تو یه فاحشه کثیفه...
راوندی مادرقحبه، مگه قزوینی کیر تو کس مادرت نکرده ؟؟؟. تو اول باید بری مادرت رو از زیر قزوینی بکشی بیرون...
پیامبر حشری اسلام یه خوک کثیف و شهوت ران بود که به زنان اسیر شوهردار و دختران ۹ ساله تجاوز جنسی میکرد.
ارسال یک نظر