ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

چرا شیطان می‌توانست سخنان خویش را در قرآن القا نماید؟


مسلمانان بیان می‌نمایند قرآن کتابی است که نویسنده‌اش خدائی است به نام الله.
  • بگذریم از اینکه اگر این خدا می‌خواست با مردم سخن بگوید، چرا زبان مشترکی را برای آنها اراده نکرد تا همگان با آن زبان سخن بگویند و سخنان او هم قابل فهم و درک همگان باشد!
  • بگذریم از اینکه چرا این خدا از میان این همه زبان رایج جهان، زبان عربی را برگزید!
  • بگذریم از اینکه من نوعی غیر عرب‌زبان، شیرینی سخنان این خدا را درک نمی‌کنم!
  • بگذریم از اینکه من مجبورم طوطی‌وار جملاتی را به زبان عربی بخوانم و روزانه لااقل 5 نوبت و 17 بار به سوی سرزمینی از سرزمینهای عربی خم و راست شوم و تعظیم‌شان نمایم!
  • بگذریم از اینکه با نام این خدا، جنایتهای غیر قابل بخششی را انجام داده‌اند که بشر با یاد‌آوری این جنایتها، از اینکه او را انسان بنامند شرم می‌نماید؛ انسانی که این‌چنین بر هم‌نوعانش ستم را روا می‌دارد!

اما این پرسش همواره در ذهن من باقی مانده است که اگر قرآن – کتاب مقدس مسلمانان – سخنان خداست، پس چگونه است که شیطان موفق شد در آن جملاتی را با نام آیه القا نماید به گونه‌ای که الله مجبور شد القاءات شیطان را نسخ کند و آیاتش را محکم سازد!؟ ( بررسی خلاصه‌وار ماجرائی که از آن بعنوان داستان غرانیق یاد می‌شود و ادعای پیامبر اسلام بر القای شیطان در برخی از آیات قرآن):
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/52" هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند , سپس آیاتش را محکم می‌سازد.
برخی از مسلمانان، داستان غرانیق(1) را دروغ می‌دانند، من در اینجا کاری به راست و دروغ بودن این داستان ندارم؛ اما بر طبق این آیه، شیطان این توانائی را داشته است که در سخنان محمد – فرستاده‌ی الله – القاءاتی داشته باشد(2)، زیرا خود قرآن بیان می‎نماید که الله القاءات شیطان را نسخ می‎نماید و سپس آیاتش را محکم می‌کند.
نسخ در اصطلاح قرآنی به این معناست که الله آیه‌ای را بیان می‌نماید، سپس آنرا نسخ می‌کند(برمی‌دارد) و آیه‌ی منسوخ شده را با آیه‌ای دیگر جایگزین می‌گرداند. در اینجا هم طبق اعتراف خود قرآن، الله آیه‌ای را نسخ می‌نماید. این آیه چه بوده است؟ در داستان غرانیق، مسلمانان منکر چنین القائی هستند، اگر این آیات(القاءات شیطان)، از آیات سوره‌ی نجم نیستند، پس کدامین آیات قرآن هستند که شیطان در آن القائی نموده و الله القای شیطان را منسوخ می‌سازد؟
خود قرآن بیان می‌نماید که این القاها بر سخنان تمام پیامبران بوده است؛ اگر چنین است پس چیزی از نبوت باقی نمی‌ماند!
البته پاسخ این پرسش کاملا روشن است؛ زیرا محمد می‌دید که فشار از جانب مخالفین زیاد است، آیه‌ای را با مضمون تعریف از بتها(لات و عزی و منات) خواند که پس از مدتی(چندین روز) متوجه شد او اقدام به تعریف بتها نموده است که با دستورات سابقش در تضاد است؛ بنابراین، این آیات را از الله ندانست و به گردن شیطان انداخت.
==================
(1)
نوشته‌ی زیر نقل قولی است از تاریخ طبری:
چون پیغمبر دید که قوم او از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قومش نزدیکی بیاوردوی قوم خود را دوست می داشت و میخواست خشونت را از میان ببرد و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت و خداوند این آیات (1 تا 3 نجم) را نازل کرد ؛"و النجم اذا هوی"ما ضل صاحبکم و ما غوی" ما ینطق عن الهوی". تا اینکه به آیه ی 19 رسید "افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری" شیطان بر زبان او انداخت که " تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی" ( آیا لات و عزی را در نیافتید و آن سومی که منات باشد آنان مرغان بلند پروازی هستند که باید از آنها طلب شفاعت جست
چون قریشیان این را شنیدند خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مومنان نیز باور داشتند و او را به خطا متهم نمی دانستند و چون پیغمبر در قرائت آیات به محل سجده رسید سجده کرد و مسلمانان نیز با وی سجده کردند و مشرکان قریش و دیگران که در مسجد بودند سجده کردند به سبب آن یاد که پیغمبر از خدایانشان کرده بود به سجده افتادند و هر مومن و کافر آنجا بود سجده کرد مگر ولید ابن مغیره که پیر بود و نمی توانست سجده کند و مشت ریگی از زمین برگرفت و به پیشنانی نزدیک برد و سجده کردچون قریشیان از مسجد بیرون شدند خوشحال بودند و می گفتند.
حمد از خدایان ما به نیکی یاد کرد و انها را بتان والا نامید که شفاعتشان مورد رضایت است آنگاه جبرئیل بیامد و گفت.
ای محمد چه کردی؟
برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخنی گفتی که خدای با تو نگفته بودپیغمبر سخت غمگین شد و از خدای بترسید و خدای عز و جل با وی رحیم بود و آیه ای (52 حج) نازل فرمود و کار را به پیغمبر سبک کرد آیه چنین بود:
" وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/52" هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند , سپس آیاتش را محکم می‌سازد.

2)
أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى (نجم/19)
وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى )نجم/20)
تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی(آیه‌ای که شیطان القا نموده است)(نجم/21)




۵ نظر:

ناشناس گفت...

قرآن از اساس ساخته ذهن محمد است و پرسش شما به شیطان دروغین واقعیت میبخشد

بارباپاپا گفت...

اصولا اگر جهان را ازدید خدا و شیطانی بنگریم قاعداتا تمام سعی شیطان بر انحراف پیام آسمانی است و در این راه از امکاناتی هم برخوردار است.
نظرم را در بخش اسلام جادوگری را علم میداند ،گفته ام ،به نظر من این موضوع به آن قضیه ربط دارد.
http://iran000.blogspot.com/2009/10
/blog-post_11.html

Bru Baker گفت...

سلام
راستش این اولین باری است که این پست را میخوانم. من هم مانند بعضی از دوستان نتوانستم علت ایجاد چنین پستی را بفهمم و فقط امیدوارم نیت موجد این پست آشکارسازی نهفته های پنهان دین ( و شاید نهفته های پنهان اذهان ما)باشد.در مورد این موضوع باید نکته های زیر را که بنظر من میرسد بیان کنم تا ببینم چگونه پاسخ می شنوم:
-فکر میکنم اگر قرآن به هر زبان دیگری غیر از عربی و توسط هر شخص دیگری غیر از محمد و در هر مکان دیگری غیر از عربستان نازل میشد(و یا بقول بعضی دوستان چاپ و کپی برداری میشد)باز هم میتوان از آن زبان و مکان و شخص ایراد گرفت.ضمن اینکه با تمام پیشرفتهای کنونی هم هنوز زبان و مکان واحدی برای انجام و ارایه امور علمی و دینی و غیره وجود ندارد.
-موضوع چندبار نماز خواندن بسوی مکانی در عربستان هم مانند نکته قبلی میتواند برای هر عمل و مکان دیگری در دنیا تکرار شود.
-و اما در مورد موضوع اصلی بحث که القایات شیطان است تنها این را میتوانم بگویم که اگر به قرآن بعنوان مدرک مورد اتهام تمام دوستان مراجعه کنیم و آن را با تأمل بیشتری بخوانیم میتوان خیلی از مسایل را حل کرد و یا حداقل سرنخی از آن بدست آورد.من بعنوان یک مسلمان متوجه میشوم که در قرآن (با فرض اینکه آن را تماماً قبول دارم)خدا بعد از داستان سجده نکردن شیطان به آدم به شیطان اجازه داد که تا آخر الزمان به وسوسه انسان ادامه دهد.حال اینکه این اجازه خداوند درست بوده یا بهتر بود که اصلاً چنین اجازه ای را نمی داد نمی دانم.از نظر من و همانطور که باز هم در چند جای قرآن آمده محمد مانند بقیه انسانها خطا کرده که در قرآن هم به آنها اشاره شده است پس اینکه شیطان انسانی بنام محمد را در زمان خاصی وسوسه کرده باشد چندان دور از عقل نیست.ولی نمی توان گناه یا اشتباه محمد را به گردن جبراییل یا خدا انداخت و خدا برای سالم ماندن قرآن آیه ها را نسخ می کرد یا محکم می ساخت.حال اینکه بخواهیم اشتباه محمد را متوجه کل اسلام یا قرآن یا خدا کنیم چندان منطقی نمی باشد و همین موضوع در مورد داستانهایی که از کتب مختلف ارایه میشود صادق است.بنظر من ما باید کمی بیشتر به موضوعات مورد بحث دقت کنیم و بدور از تعصب نظر بدهیم.شاید وجود همین تعصبات خشک مذهبی است که چنین بیرحمانه در مورد موضوعات اعتقادی دیگران صحبت میکنیم و به خود اجازه میدهیم با هر زبانی آن را بکوبیم و یا سرزنش کنیم.
حال اینکه من خود را مسلمان بنامم و دیگری من را مسخره کند و یکی دیگر از من تمجید کند و شخص دیگری همه را به سخره بگیرد در شأن انسان متمدن نیست.فرض کنیم اصلاً اسلام و محمد و قرآن نبود.فکر می کنید چه میشد.آیا این صحبتها تمام می شد.قصد نصیحت ندارم ولی بعنوان یک مسلمان که به خدا و قرآن اعتقاد دارم بسیار مایل هستم که در این سایت موضوعات بدور از هر نوع غرض ورزی بحث شود تا بتوانیم بیشتر از آن استفاده کنیم و این قطعاً مقدور نیست مگر با همت دوستان و بخصوص صاحب وبلاگ.

مسلم گفت...

این داستانیست که متاسفانه بسیاری ازصوفیان ومورخین آن راذکرکرده اند امانه روایات مورخین نزداهل تحقیق معتبره نه روایات صوفیون؛زیراهردوگروه به اسنادوصحت وسقمت آن نگاه نمیکنندبلکه همانطورکه شنیده اندآن راروایت میکنند.
نظرییه اهل تحقیق:محققین ازجمله بیهقی وقاضی عیاض می فرمایندکه این روایت راهیچ یک ازاشخاص مورداعتمادوثقه روایت نکرده اند(باسندصحیح وسلیمی).ازامام محمددراین موردسوال شد؛فرمود این هیچ گونه صحتی ندارد.ابومنصورماتریدی میگوید:این رامخالفان درست کرده وواردکردندتادراسلام شبهه واردکنند.
همچنین سوره نجم مکیست وسوره حج مدنی.اگرقراربودجوابی بیایددرسوره ای مکی میآمد نه مدنی.بله فهمیدیم که این هاهمه جزداستان سرایی چیزدیگری نیست.عقیده اسلامی تاریخ نیست که نظریه ی هرمورخ وغیرثقه ایی روقبول کنن.محققین وعلمای حدیث ازابتدای اسلام قوانینی برای روایت حدیث گذاشته اندتاهرکسی عقیده اسلامی رولکه دارنکنه.آقای arashشماکه پژوهشگرهستین چطوراین داسستان روقبول کردین ونوشتین.

ناشناس گفت...

منابع نامعتبره.به علاوه قران در هیچ زبان دیگری جر عربی این زیبایی رو در هنگام تلاوت نداره و همچنین قرآن به زبان عربی را به سختی می توان تغییرداد.خود شما که انقدر ضد عرب بازی در میارین ببینید می تونین یک روز فارسی تمام و کمال صحبت کنین؟اگر کسی بهتون نخندید اونوقت شما اررره!

Translate

بايگانی وبلاگ