ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

هم‌میهنان! میهن خویش را از دست اهریمنان نجات دهیم

مجموعه‌ی باورها است که فرهنگ هر ملت را شکل می‌دهد؛ شکل دهنده‌ی این فرهنگها، انسانها هستند؛ انسانهائی که مانند من و تو از همان ابزاری در جهت خلق ایده‌ی خویش استفاده می‌نمایند،که ما استفاده می‌کنیم.
آفریدگار گیتی(لحظه‌ی قبل از بیگ بنگ و پیش از آن)، راز هستی را به هیچ موجودی، بصورت خاص، نبخشیده.
این انسانها هستند که با فکر خویش، هر موجودی را که بخواهند، میسازند؛ و هر اختیاری را که بخواهند، به او عطا می‌نمایند.
شخصیتهای بزرگ، اسطوره را در جهت نظم بخشی و بهتر زیستن مردم می‌سازند.
بی‌گمان، بزرگترین اسطوره‌ای که بشر در طول حیات خویش، ساخته است؛ خدا می‌باشد.
از این موجود افسانه‌ای، در فرهنگهای گوناگون، به اسامی مختلفی یاد می‌شود؛ وجود او راحت ترین تئوری است که انسانها با آن می‌توانستند پدیده‌های گوناگون گیتی را که با آنها روبرو می‌شدند، توجیه نمایند.
الله یکی از اسطوره‌هائی است که توجیه کننده‌ی تمام رفتار انسانها، و پدیدهاست: دلیل برق چیست؟

خشم الله:

وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ (رعد/13) و رعد تسبيح و حمد او مي‏گويد، و فرشتگان از ترس او، و صاعقه‏ها را مي‏فرستد و هر كس را بخواهد گرفتار آن مي‏سازد در حالي كه آنها در باره الله به مجادله مشغولند، و او قدرتي بيانتها دارد.
روشن است که هدف، ترسانیدن مردم ، به قصد فرمانبرداری از روشی بوده است که گوینده‌‌ی ایده‌ی اسلامی در نظر داشته.
این اعتقادات چندان ضرری، جز ترویج خرافه در بین مردم ، ندارند.
خطر آنجاست که با سوء استفاده از الله، برای مردم راهی را تعیین می‌نماید که اگر کسی خلاف این روش حرکت نماید، از مرحله‌ی انسانی خارج و به صورت جانوارن و بدتر از آنها در میاید:
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (فرقان/44) آيا گمان مي‏بري اكثر آنها مي‏شنوند يا مي‏فهمند؟ آنها فقط همچون چهارپايانند بلكه گمراه تر!
الله به این هم بسنده نمی‌کند و کسانیکه غیر از روشی که او برای انسانها آورده است را می‌پذیرند، مستحق کشتن می‌دانند؛ آنها با استفاده از این نام، هدفشان جهانشمولی کردن روش خویش است؛ این روش در ابتدا باید به صورت مسالمت آمیز باشد، شاید به نتیجه برسد:
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(عنکبوت؟46) با اهل كتاب جز به روشي كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كساني كه از آنها مرتكب ظلم و ستم شدند، و به آنها بگوئيد ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان داريم، معبود ما و شما يكي است و در برابر او تسليم هستيم.
و چندین آیات مشابه دیگر.

اما اگر این روشها نتیجه نداد و دین الله جهانگیر نشد، تنها راهی که برای بیان کننده‌ی این عقاید می‌ماند، دستور به کشتن منکران الله می‌باشد:
قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينِ ﴿۳۸ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (انفال/39) بكسانيكه كافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ايستند گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق باز گردند سنت اللهی (در) گذشتگان درباره آنها جاري مي‏شود. و آنان را بکشید تا آنكه فتنه (شرک و کفر) باقى نماند و دين، سراسر دين الله باشد، و اگر (از عقایدشان) دست بردارند الله به كار و كردارشان بيناست‏.
پیامبر اسلام نیز برای ترویج اسلام در ایران چنین کاری را انجام داد؛ او نخست به پادشاه ایران نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، اما هنگامیکه این کار نتیجه‌ای در بر نداشت، به مسلمانان سفارش نمود که هرگاه قدرت گرفتند، تاج به قول خودشان کسری را به این سرزمین بیاورند، به همین دلیل بود که تا زمانیکه مسلمانان با ایرانیان در حال جنگ بودند، آنها هیچگونه اختلافی با هم نداشتند و همه از علی گرفته تا ولی دست در دست هم و با استفاده از ستم حاکمان ساسانی به مردم خویش، چنین بلائی را بر سر آنان آوردند.
مردم ما هم پس از مغلوب شدن چاره‌ای جز پذیرش دین جدید را نداشتند:
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" و کسانیکه از اهل كتابى(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشته ی الله و پيامبرش را حرام نمى‏گيرند و دين حق نمى‏ورزند، (در میانشان) کشتار کنید(بجنگید) تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
ملت مغلوب از دید اسلام سه گزینه را در پیش دارند:

نخست پذیرش اسلام و تحت الحمایه بودن .

دوم جزیه(پولی که غیر مسلمانا باید به حاکم اسلامی بپردازند) دادن.

سوم کشته شدن .

آیا برای ملتی بیچاره که زیر ستم حاکمان ستمگر زمان خویش بودند، چاره ای جز پذیرش اسلام باقی می‌ماند؟

البته اگر مردم ما عقایدشان را در این دین نمی‌دیدند، هرگز اسلام را نمی‌پذیرفتند؛ اعتقاداتی که توسط سلمان(روزبه) به اسلام تزریق شده بود.
اما اعتقادات اسلامی دارای دو جنبه است؛ بعد نخست آن که در بین تمام ادیان مشترک است، خرافی بودن این دین می‌باشد و بعد دیگر این دین، اقدام به کشتن مخالف است.
هیچ مسلمانی در مرحله‌ی دوم گام نخواهد گذاشت، مگر اینکه از مرحله‌ی نخست آن گذر نماید، مرحله نخست را باید عقاید نرم اسلامی نام نهاد.
بسیاری از روشنفکران دینی و کسانیکه خود را متعلق به این دوران می‌دانند همواره اقدام به ترویج و دفاع از همین اعتقادات نرم می‌نمایند.

اگر کسی گمان می‌کند که قاتلینی چون عمر و علی و یا خمینی و خامنه‌ای و بن لادن و مانند اینها، به صورت جهشی گام در راه کشتن مخالفین گذاشتند؛ سخت در اشتباه هستند.
پس روی سخنم با هم‌میهنانی است که از گذاشتن لینکهائی با مضمون نقد اسلام، گله دارند، می‌باشد.
هم میهنان!

آیا گمان نمی‌کنید، آزادی که همراه با اسارت فرهنگی بدست بیاید، هرگز دوام نخواهد آورد.
آیا از خود پرسیده‌ایم که چرا علی‌رغم صد سال مبارزه با استبداد، نه تنها پیشرفتی حاصل نشده، بلکه در هر مرحله، پسرفتی کاملا محسوس داشته‌ایم.
اگر به تاریخ مبارزاتی این ملت مظلوم نظر بیفکنیم، همواره دخالت آخوندهائی که خویش را روحانی و متعلق به عالم بالا می‌دانند، مشاهده می‌نمائیم.
آیا فکر می‌کنید بسیجی که حاضر است هم‌میهنانش را بکشد، انسان نیست؟
نه هم‌میهنم!

او هم مانند من و تو انسان است؛ با این تفاوت که اعتقادات اسلامی را در مغزش پر کرده‌اند، همان اعتقاداتی که ابتدا مخالفش را مخالف خدا و در نتیجه، مستحق مرگ می‌داند و حاضر است قربتا الی الله آنها را بکشد.
آیا فکر می‌کنید که تجاوز به زنان و دختران ما دلیل مذهبی ندارد؟

نه؛ سخت در اشتباهی؛

زیرا زنان و دختران کافر، طبق اعتقادات اسلامی، بر مسلمان بدون عقد و نکاح، حلال شمرده می‌شوند.
قرآن بیان می‌کند که مسلمانان از این زنانی که در جنگ بدست می‌آورند، اول باید سهم حاکم داده شوند و پس از آن است که الله، سهم بقیه مسلمانان را هم می‌دهد:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(احزاب/ 50 ) پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده‏اى حلال كرديم و (زنان و دختران کافری)را كه الله از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمه‏هايت و دختران دايى تو و دختران خاله‏هايت كه با تو مهاجرت كرده‏اند و زن مؤمنى كه خود را به پيامبر ببخشد در صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد [اين ازدواج از روى بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مى‏دانيم كه در مورد زنانشان و زنان و دخترانی کافری که در جنگ بدست می آورند چه بر آنان مقرر كرده‏ايم تا براى تو مشكلى پيش نيايد و الله همواره آمرزنده مهربان است.
با کمی دقت در آیات بالا، متوجه خواهیم شد که اسلام، زنان و دختران اسیر را بین رهبر اسلام و سایر مسلمانان تقسیم و برای هرکدام سهمی را در نظر گرفتهاست.

و یا این آیه؛
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (نساء/24) و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را كه مالك (آنها در جنگ)شده‏ايد، اينها احكامي است كه الله بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (زنانی که در جنگ به غنیمت گرفته اید) در صورتی برای شما حلال است كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالي كه پاكدامن باشيد و از زنا خودداري نماييد, پس هنگامیکه از آنها بهره بردید واجب است که مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كرده‏ايد بعد از تعيين مهر، الله دانا و حكيم است.
اگر کسی گمان می‌کند که کشتن و شکنجه‌ی مخالف در ذات اسلام نیست، سخت در اشتباه است؛ زیرا محمد از قول اسطوره‌ای به نام الله، چنین مجوزی را داده است:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ(مائده/33) سزاى كسانى كه با الله و پيامبرش میجنگند و در زمين به فساد(ترویج عقیده ی کفر) مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.


در اینجا "و" بین الله و رسوله "و" عطف است؛ و این بدان معناست که هر حکمی که برای یکی ثابت شد بر دیگری نیزصادق است، مانند این است که بگوئیم "حسن و حسین همکار هستند" اگر مایل به دانستن شغل آنها هستیم کافی است که شغل یکی را بشناسیم.
روی همین اصل است که ابتدا به بررسی منظور قرآن از جنگ با الله می‌پردازیم؛ و نتیجه هم برای رسول قابل تعمیم است.
حرب با الله در این آیه جنگ فیزیکی نیست، زیرا با الله نمی‌توان به صورت فیزیکی مبارزه کرد، از دید اسلام کسی که از انجام دادن دستورات الله سرپیچی می‌کند، در واقع با او اعلام جنگ می‌نماید؛ یعنی هر نوع مخالفت با قرآن در واقع اعلام جنگ با الله است.
پس در این آیه، چون حرب با الله مخالفت با اوست؛ پس حرب با رسول هم همین‌گونه است؛زیرا طبق قرآن، او از روی هوا و هوس حرفی نمی‌زند و هر آنچه که می‌گوید، وحی اللهی است:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى (نجم/4) و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‏گويدآنچه که میگوید جز وحي نيست كه به او وحي شده است.
همچنین اطاعت از دستورات پیامبر اسلام مانند اطاعت از خود الله است.

لذا هر متنقد را مخالف و هر مخالف را محارب می‌دانند ، در نتیجه شکنجه و کشتن آنان کاملا جایز است.
ای هم‌میهنان!

آیا از نقد این دین بهره‌ای نصیب ما می‌گردد که مجبوریم برای روشنگری بصورت منفرد در جهت آگاهی هم‌میهنان گام برداریم؟
این چه دینی است که با یک نقد ساده‌ی من نوعی که با هزاران ترس؛ این مطالب را می‌نویسم، ممکن است فرو بپاشد؟
چرا تشکیلات بزرگی که با نام حوزه درست کرده‌اند، از پاسخ دادن عاجزند؟
آیا می‌دانید چرا مردم را از شک کردن در این عقاید، می‌ترسانند؟
پاسخش خیلی روشن است، آخوندهائی که از جنس من و تو هستند و خود را روحانی و متعلق به عالمی دیگر می‌دانند، با نقد این دین دکانشان بسته و مجبور می‌گردند مانند من و تو دنبال مشکلات مادی شان بگردند.
آیا درست است که ما به آخوند پول بدهیم تا او به جای ما در این دین تفکر نماید؟
چرا اندکی به خود نمی آئیم؟
چرا اندکی به این میهن در بند خفته‌ی‌مان ترحم نمی‌کنیم؟
اما نه!
ای ایران من!
من مایوس نخواهم شد؛ گرچه با قیمت جانم؛ زیرا عشق است جان سپردن، بر روی خاک پاک تو!
روزی را می‌بینم، که از دل کویرت
و یا از فراز دماوند سرافرازت
فریدونی سر بر آورده و ریشه اندیشه‌ی اهریمنی که با بوسه بر دوش جوانانت، از آنان ضحاک می‌سازد، را از بین خواهد برد.
و این مبارزه‌ای است که فرزند نیک تو؛ فردوسی پاکزاد، آنرا آغاز نموده است.
ایران من! من و من ما می‌شویم و جوانانت را از دست ضحاکان مغز خور نجات خواهیم داد.

هیچ نظری موجود نیست:

Translate

بايگانی وبلاگ