ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۵ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

اختلاف یاران محمد با علی بر سر تقسیم اموال غارت شده در یمن بویژه دختری دوشیزه و زیبا، دلیل اصلی خطبه غدیر.


      واقعه غدیر خم، یکی از موضوعاتی است که شیعه با استناد به آن، ادعای جانشینی محمد توسط علی را دارد؛ اما ببینید که اصل این داستان چیست و چرا حتی یک روایت نزد شیعه نیست که علی به این واقعه به عنوان دلیلی بر جانشین محمد بودن خویش استناد کرده باشد؟ نه در نهج البلاغه و نه در جائی دیگر؛ زیرا بیان این موضوع موجب وهن علی می‌گردید، موضوع سر تجاوز به دختری نوجوان بود که به عنوان غنیمت از سوی یاران محمد تصاحب شده بود و علی خمس سهم آل بیت محمد را برداشته بود، اما اصل ماجرا:
محمد در اواخر عمرش در سال دهم هجری، خالد ابن ولید را برای غارت یمن به سوی آنجا می‌فرستد، (خالد همان جنایتکاری است که دستش به خون هزاران ایرانی آلوده است)؛ خالد نیز یمن را غارت می‌نماید؛ سپس محمد علی را جهت گرفتن سهم خویش (خمس) به سوی خالد روانه می‌کند، زیرا طبق قانون اسلام، سهم الله از اموال غارت شده که آن هم اختیارش به محمد می‌رسد، 20% از کل اموال است:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال/41) و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد يک پنجم آن براى الله و برای پیامبر و براى خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان است اگر به الله و آنچه بر بنده خود در روز جدايى روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل كرديم ايمان آورده‏ ايد و الله بر هر چيزى تواناست.
    علی تمام کالاهائی که از دید سایرین بهترین‌ها بود را به عنوان سهم خانواده محمد برمی‌دارد؛ یکی از این موارد، دعوا بر سر دوشیزه‌ای کم سن و زیبا بود که او را به عنوان کنیز، به اسارت گرفته بودند؛ علی، این کنیز را برای خودش بر می‌دارد و همانجا با او همخوابگی می‌کند، کنیزی که یکی از یاران محمد به نام بُرَیدَه مدعی تملک آن بود.  به این احادیث توجه کنید:
    رسول الله (ص) علی (رض) را به سوی خالد جهت گرفتن خمس فرستاد، پس علی دوشیزه‌ی جوانی را برای خود برداشت، علی صبح در حالی از خواب  بیدار شد که آب از سرش می‌چکید (غسل کرده بود)؛ خالد به بریده گفت: می‌بینی که این چه کار کرده است؟ بریده گوید: من از علی (به همین خاطر) کینه داشتم، پس به رسول الله همین موضوع را یادآوری کردم؛ رسول الله گفت: آیا از علی کینه داری؟ گفتم بله، گفت: او را دوست داشته باش که سهم او بیشتر از آن است. (السنن الكبرى/ بیهقی/  كتاب قسم الفيء والغنیمه/  جماع ابواب تفریق الخمس/ باب سهم ذی القربى من الخمس) (1) و در تاریخ ابن عساکر (تاریخ دمشق)
و:
   عبدالله بن بریده از پدرش نقل می‌کند که گفته بود "رسول الله (ص) علی را به سوی خالد به یمن فرستاد تا خمس را بگیرد، من نسبت به علی کینه داشتم، زیرا او غسل کرده بود، بنابراین به خالد گفتم که آیا به این کار علی نگاه نمی‌کنی؟" پس هنگامی که نزد رسول الله آمدیم، من هم آن داستان را به او گفتم، رسول الله گفت: ای بریده، آیا کینه علی را داری؟ گفتم بله! گفت: کینه او را نداشته باش، زیرا سهم او در خمس بیش از آن است. (صحیح البخاری/ کتاب المغازی/ باب بعث علی ابن ابی طالب علیه السلام و خالد بن ولید رضی الله عنه الی یمن قبل حجه الوداع) (2) بخاری در همین باب، 5 حدیث در صحیحش بیان نموده است.

    زیرا در این دین زن چیزی نیست جز کالائی جنسی، کالائی که اگر مسلمانان مجاهد در جنگ با کفار، با اسارات زنان و دخترانشان، صاحب آنان شدند، نه تنها حق همخوابگی مطلق با آنان را دارند، بلکه می‌توانند حساسترین و خصوصی ترین بخش بدنشان را جهت فروش در معرض دید عموم بگذارند.
این است حقیقت دین اسلام.
    البته تنها دلیل اختلاف میان یاران محمد با علی، موضوع همخوابگی علی با دوشیزه‌ی نوجوان نبود، بلکه آنها به کل دخل و تصرف علی از اموال غارت شده اعتراض داشتند، او در یکی از موارد، به این دلیل که یاران محمد تمام لباسهائی که از مردم غارت کرده بودند را میان خویش تقسیم نموده و آن را پوشیده بودند، اعتراض داشت، به همین خاطر، تمام لباسها را از تن آنان بیرون آورد تا مبادا حق آل بیت محمد در این اموال ضایع گردد. این موضوع در البدایه و النهایه ابن کثیر و در بخش اتفاقات سال دهم هجری و سیره ابن هشام (3) و همچنین در مستدرک حاکم نیشابوری (4) آمده است. 
  محمد هم در این مورد، جانب علی را گرفت و مسلمانانی که پس از حجه الوداع در راه بازگشت به مدینه بودند، در محلی به نام برکه یا مرداب خم گرد آورد، او شکایت آنها از علی را رد نمود و گفت "هر کسی که من دوست و محب او هستم، علی هم دوست و محب اوست. در راویات نه چندان موثقی، گفته " یا الله، دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و  دشمن بدار هر کس که علی را دشمن دارد"؛ چه بخش دوم درست و چه اشتباه باشد و بعدا به این روایت افزوده گردیده است، نشان از منظور محمد و فهم پیشنیان از من کنت مولاه دارد، زیرا از دو قرینه والاه و عاداه برای معنی مولاه استفاده شده که یعنی دوست و دیگری دشمن است.
      شرح...

    شیعیان با رندی، بخش نخست این روایات که همگی در مورد اختلاف با علی بر سر تقسیم غنایم و گرفتن خمس آنهاست را سانسور می کنند و تنها بخش دوم آن را بیان می نماید، بخشی که گفته من کنت مولاه .... ؛ مثلا آنها با استناد به سخنان احمد ابن حنبل که از قول محمد بیان کرده است "علی مولای شما پس از من است، تنها بخش پایانی سخن او را بیان می‌کنند در صورتی که محمد نخست به شکایت بریده از علی می‌پردازد و سپس در ادامه همین روایت جانب علی را می‌گیرد.(5)
    برخی از شیعیان می‌گویند که حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه در جای دیگری رخ داده و ربطی به این احادیث ندارد، به این احادیث توجه کنید که دقیقا در ادامه همین شکایت بریده و سایر مسلمانانی که از جنگ یمن برگشته بودند، بیان شده‌اند؛ این احادیث در  مستدرک حاکم نیشابوری که بریده از ستم علی به خود در یمن می‌گوید (6)، البدایه و النهایه ابن کثیر که در ادامه نه تنها شکایت بریده بلکه می‌گوید هر کسی نزد محمد می‌آمد از علی شکایت می‌کرد که در حق ما ستم کرده است، محمد هم می‌گوید که علی را صدا بزنید و می‌گوید که او پس از من مولای شماست. (7)،  مسند احمد ابن حنبل که از شکایت بریده از علی در مورد ستم به خود می‌گوید (8)  و مجمع الزوائد هیثمی در باب من کنت مولاه فعلی مولاه که بریده می‌گوید "رسول الله از من در مورد علی پرسید و من هم از او شکایت کردم". (9)

     کاملا آشکار است که محمد به دلیل دریافت خمس اموال، جهت حفظ منافع خویش، جانب پسر عمویش، علی را گرفته است؛ برای همه عجیب است که چگونه تمامی بزرگان اهل سنت این روایت را صحیح می دانند ولی نه آنها و نه خود علی برداشت فهم جانشینی محمد را از آن نداشته‌اند.
برای درک بهتر این موضوع، کافی است شما به محمد نگاه خدائی نداشته باشید.
===============================
===============================
(1) بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم عليا رضي الله عنه  إلى خالد بن الوليد  رضي الله عنه  ليقبض الخمس فأخذ منه جاريه فأصبح و رأسه يقطر قال خالد لبريده  ألا ترى ما يصنع هذا ؟ قال  و كنت أبغض عليا  رضي الله عنه  فذكرت ذلك لرسول الله  صلى الله عليه وسلم  فقال يا بريده أتبغض علیا؟ قال  قلت  نعم قال فأحبه فان له فی الخمس أكثر من ذلک.

(2) عبد الله بن بريدة عن أبيه رضي الله عنه قال بعث النبي صلى الله عليه وسلم عليا إلى خالد ليقبض الخمس وكنت أبغض عليا و قد اغتسل فقلت لخالد ألا ترى إلى هذا فلما قدمنا على النبی صلى الله عليه وسلم ذكرت ذلک له فقال يا بريده أتبغض عليا فقلت نعم قال لا تبغضه فإن له في الخمس أكثر من ذلک.



(3) لما أقبل علي رضي الله عنه من اليمن ليلقى رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكه تعجل إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم و استخلف علی جنده الذين معه رجلا من أصحابه فعمد ذلک الرجل فكسا كل رجل من القوم حله من البز الذي كان مع علي رضي الله عنه . فلما دنا جيشه خرج ليلقاهم ، فإذا عليهم الحلل ؛ قال : ويلك ما هذا ؟ قال : كسوت القوم ليتجملوا به إذا قدموا في الناس ؛ قال : ويلك انزع قبل أن تنتهي به إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم . قال : فانتزع الحلل من الناس ، فردها في البز ، قال : وأظهر الجيش شكواه لما صنع بهم (البداية والنهايه / سنة عشر من الهجرة النبوية  حجة الوداع في سنة عشر/  إيراد الحديث الدال على أنه عليه الصلاة والسلام خطب بمكان بين مكة والمدينة مرجعه من حجة الوداع و السيره النبويه ابن هشام / حجه الوداع/ موافاه علي في قفوله من اليمن رسول الله في الحج) 

  (5) بريده قال بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم بعثين إلى اليمن على أحدهما علي بن أبي طالب وعلى الآخر خالد بن الوليد فقال إذا التقيتم فعلي على الناس وإن افترقتما فكل واحد منكما على جنده قال فلقينا بني زيد من أهل اليمن فاقتتلنا فظهر المسلمون على المشركين فقتلنا المقاتلة وسبينا الذرية فاصطفى علي امرأة من السبي لنفسه قال بريدة فكتب معي خالد بن الوليد إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم يخبره بذلك فلما أتيت النبي صلى الله عليه وسلم دفعت الكتاب فقرئ عليه فرأيت الغضب في وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم فقلت يا رسول الله هذا مكان العائذ بعثتني مع رجل وأمرتني أن أطيعه ففعلت ما أرسلت به فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا تقع في علي فإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدي وإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدی (مسند احمد ابن حنبل/ مسند انصار/ حدیث بریده)


(6) عن بريدة الأسلمي قال غزوت مع علي إلى اليمن فرأيت منه جفوه فقدمت على رسول الله  فذكرت عليا فتنقصته فرأيت وجه رسول الله  يتغير  فقال  يا بريدة  ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قلت بلى يا رسول الله فقال من كنت مولاه فعلي مولاه (المستدرك على الصحيحين حاکم نیشابوری/ كتاب معرفة الصحابة / وصيه النبي في كتاب الله وعتره رسوله)


 (7) عن ابن عباس عن بريده بن الحصيب قال غزوت مع علي إلى اليمن فرأيت منه جفوة فقدمت على رسول الله صلى الله عليه وسلم فذكرت عليا فتنقصته فرأيت وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم يتغير  فقال يا بريدة ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم  فقلت بلى يا رسول الله  فقال  من كنت مولاه فعلي مولاه (البدایه و النهایه سنه أربعين من الهجرة النبويه/  باب ذكر شيء من فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه)

بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم سرية  و أمر عليها علي  فأحدث شيئا في سفره  فتعاهد أربعة من أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم أن يذكروا أمره إلى رسول الله  قال عمران  و كنا إذا قدمنا من سفر بدأنا برسول الله فسلمنا عليه قال فدخلوا عليه فقام رجل منهم فقال يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فأعرض عنه ثم قام الثاني فقال يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فأعرض عنه ثم قام الثالث فقال يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فأعرض عنه  ثم قام الرابع فقال  يا رسول الله  إن عليا فعل كذا وكذا  قال فأقبل رسول الله  على الرابع وقد تغير وجهه و قال دعوا عليا دعوا عليا إن عليا مني وأنا منه وهو ولي كل مؤمن بعدی.

(8) عن ابن عباس عن بريدة قال غزوت مع علي اليمن فرأيت منه جفوة فلما قدمت على رسول الله صلى الله عليه وسلم ذكرت عليا فتنقصته فرأيت وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم يتغير فقال يا بريدة ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قلت بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه (مسند أحمد ابن حنبل/  مسند الأنصار/ حديث بریده)


(9) وعن بريده قال بعثنا رسول الله  في سرية فاستعمل علينا عليا فلما جئنا قال كيف رأيتم صاحبكم  فإما شكوته و إما شكاه غيري قال فرفع رأسه  وكنت رجلا مكبابا فإذا النبي قد احمر وجهه يقول من كنت وليه فعلي وليه فقلت لا أسوءک فيه أبدا. (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد  هیثمی/ كتاب المناقب/ باب مناقب علي بن أبي طالب/ باب قوله  من كنت مولاه فعلي مولاه)

عن بريده قال بعث رسول الله  بعثين إلى اليمن على أحدهما علي بن أبي طالبوعلى الآخر خالد بن الوليد فقال إذا التقيتم فعلي على الناس   و إن افترقتما فكل واحد منكما على جنده قال فلقينا بنی زيد من أهل اليمن فاقتتلنا فظهر المسلمون على المشركين فقتلنا المقاتله و سبينا الذريه  فاصطفى علي امرأه من السبي لنفسه .قال بريده فكتب معي خالد بن الوليد إلى رسول الله  يخبره بذلک فلما أتيت النبي دفعت الكتاب فقرأ عليه  فرأيت الغضب في وجه رسول الله  فقلت يا رسول الله هذا مكان العائذ  بعثتني مع رجل وأمرتني أن أطيعه ففعلت ما أرسلت به فقال رسول الله  لا تقع في علي فإنه مني وأنا منه وهو وليكم بعدي.(مجمع الزوائد ومنبع الفوائد همیثمی/ كتاب المناقب/  باب مناقب علي بن أبي طالب/  باب منه جامع فيمن يحبه ومن يبغضه)

۸۱ نظر:

آزادیخواه گفت...

طبق معمول استاد گرامی آرش عزیز مقاله ای بسیار پربار و بر پایه اسناد تاریخی معتبر نوشته اند.
بسیار زیبا بود.

آزادیخواه گفت...

واقعا مایه تعجب است که بجای پاسخ دادن به اتفاقات تاریخی که در مقاله ذکر شده است به بعضی احادیث من درآوردی استناد کرده و میگویند که علی گفته است که در غدیر خم به جانشینی برگزیده شده است. ولی علی یادش رفت که آنرا در نهج البلاعه نوشته و یا هنگام سخنرانیهای خود میان مردم و میان ابوبکر و عمر و غثمان حرفی از آن بزند.
خطبه سوم نهج البلاعه را نیز 400 سال بعد از مرگ علی اختراع کرده و در آن جای دادند. حتی در آن خطبه نیز به امام بودن خود بر اساس واقعه غدیر حرفی نزده است.

شیعیان معتقد هستند که 120 هزار نفر در غدیر خم جانشین شدن علی را از پیامبر شنیدند ولی بعد چند حدیث سر هم میکنند و از تمامی آن 120 هزاز نفر فقط از یکی دو نفر مانند احمد و زید نام میبرند.
یعنی آن 120 هزار نفری که حضور داشتند اشتباه فهمیدند ( و یا ترسو بودند) ولی فقط احمد و زید منظور اصلی پیامبر را در آنروز فهمیدند.

این پایه و اساس شیعه ( و خود اسلام ) است

آزادیخواه گفت...

دو ناشناس اول نشان دادند که مسلمانان واقعی هستند.
تبریک عرض میشود.

Unknown گفت...

بار ها اثبات شده که این ایرانی هیچ تسلطی به زبان عربی نداره.برای من سوال بود که چه کسانی این مطالب رو به اینها میرسونه که تسلط به عربی و همچنین به روایات داشته باشه.
در نوشته ی قبلی و این نوشته به من اثبات شد که این نوشته ها به وسیله ی وهابی ها به دست این ایرانی میرسه.

خسته نباشی با کسایی که ایرانی ها رو نجس میدونن قشنگ رو هم ریختی.

Unknown گفت...

اینم جواب شنا آقای ایرانی:
حضرت علی دو بار به یمن رفته یک بار در سال 8 یک بار در سال 10.اين که در تاريخ آمده است که علي بن أبي طالب سال 10 براي فتح يمن رفته است، اين هيچ ارتباطي ندارد و خيالي بيشتر نيست و کساني که گفته‌اند، دچار توهم شده‌اند؛ چون رفتن علي به همدان براي فتح يمن، ارتباطي با سال 10 نداشته است؛ بلکه در سال 10 علي را فرستاد به سوي قبيله مذحج برای تبلیغ بعد از فتح مکه، اول خالد رفته بود به سوي يمن بعد اميرالمؤمنين رفت و يمن را فتح کردند و غنائمي هم در آنجا به دست آوردند.(باز هم میگم اگر قضیه ی خمس رو قبول کنیم که دروغی بیشتر نیست)

arsh irani گفت...

جناب رواندی، الان شناختم که چه کسی هستی، دیگه پاسخت رو نمی دم و اگه زیاد شلوغ کنی صادقانه میگم که نظرت پاک میشه.
همچنین تمام مطالبی را که از سایت حسینی قزوینی (ولیعصر) کپی کرده بودی، حذف کردم؛ از خودت بنویس.
خواننده ها خودشون میتونن جستجو کنند و مطالب را با هم مقایسه نمایند.
ضمنا از نظر لطف آزادیخواه گرامی، سپاسگزارم.
پاینده و پیروز باشید.

Unknown گفت...

وقتی که تو از خودت نوشتی من هم از خودم مینویسم.این مسئله بیشتر از 6 سال پیش به دست وهابی ها ایجاد شده بود که شما هم از اونها گرفتی.رطب خوردن و منع رطب.
جوابی نداشتب و حذفش کردی.دیدی تو کتاب سنن کبری اون احادیث وجد نداره از ترست نوشته ی آخرم رو هم حذف کردی.
فکر میکنی با حذف کردن نوشته های من چیزی عوض میشه.به اندازی هی کافی بین جماعت سنی و شیعه نوشته های شما مضحک هست که کسی به اونها اهمیت نمیده.

Unknown گفت...

الان من میگم تو سنن کبری این روایت نیست از سایت آخوندی ورداشتم؟
این سنن کبری؟همون بخشی که تو گفتی به من نشون بده بعد در مورد اون صحبت کنیم.

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=71&ID=2801&idfrom=12592&idto=12607&bookid=71&startno=0

arsh irani گفت...

گفتم دیگه اینجا چیزی ننویس که پاسخت نمیدم، این آخرین کامنتت باشه اینجا چون شناختمت که کی هستی، آخه تو که بلد نیستی سرچ کنی حرف نزن، من متن عربیش رو گذاشتم که اهل تحقیق برن و جستجو کنند، در همین بخش 16 حذیث وجود داره تو رفتی حدیث شماره یک رو گذاشتی: http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=71&bookhad=12598
این هم از سایت شما شیعیان، در بیست سومین خط:
http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1759_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%86%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%A8%D8%B1%D9%89-%D8%AC-%D9%A6/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_0?pageno=342
و دیگه اینجا هیچی ننویس چون میخای شلوغ کنی.

Unknown گفت...

من نمیخام شلوغ کنم.من فقط جواب مینویسم.تو میترسی و پاک میکنی به من چه؟
تو اومدی تو تا واقعه ی تاریخی جدا رو به هم وصل کردی تا بگی علت غدیر شکایت افراد به پیامبر بوده.یک روایت تاریخی تو سال 8 حجری بوده که با دلایلی که گفتم یک دروغ تاریخیه.قضیه ی دوم هم سال 10 هجریه.
شما اومدین 2 روایت رو کنار هم گذاشتی و بعد بدون دلیل نتیجه گرفتی که مربوط به غدیره.
کاش حداقل یک دلیل میاوردی.برابر شدن یک اتفاق در سال 10 که دلیل برای غدیر نیست.یک دلیل شما از واقعه ی غدیر بیار تا برای ما هم اثبات بشه این وقعه به یمن ربط داره.فقط یک دلیل.

ناشناس گفت...

گفته بودند که آخوندها فقط بلدند حرف بزنند و گوش نمی دهند واقعا راست میگویند اخوندراوندی که آبروی ما اصفهانی ها هم برده با این چرت و پرت گوئیش هربار که اقای ایرانی جوابش داده رفته چیزی دیگه گفته اخوندراوندی تو مطلب با دقت بخوان تاریخ اتفاق هم گفته شده از ما گفتن بود اگه میخواهی آخوندبازی دربیاری که الحححححححمدللله و بسسسسماللللله

Unknown گفت...

مگه جوابم داده؟همه ی نوشته های من رو پاک کرده. :))))

ناشناس گفت...

نگفتی که در سنن بیهقی هست یا نه و واقعه در سال چندم بوده سال هشتم با دهم استاد ایرانی که گفته در سال دهم بوده و گفته که آخرای سال هشتم تازه خالد مسلمان شده جوابت چیه

Unknown گفت...

اون چیزی که بیهقی نقل کرده تو سال 8 بوده.نوشته ی بالا رو بخون میفهمی چطور ایرانی سفسطه کرده.دو تا اتفاق با فاصله ی زمانی 2 سال رو کنار هم قرار داده.برای این که جواب نداد.

ناشناس گفت...

یعنی واقعا آخوندی و موجود دروغگویی هستی. استاد ایرانی میگه که خالد اواخر سال 8 مسلمان شده چطوری محمد اونو به یمن فرستاد من تو کتابخانه شیعه که آقای ایرانی گذاشته گشتم کجا اسم سال 8 برده این هم متن (أخبرنا) محمد بن عبد الله الحافظ انا عبد الله بن الحسين القاضي بمرو ثنا الحارث بن أبي أسامة ثنا روح بن عبادة ثنا على ابن سويد بن منجوف عن عبد الله بن بريدة عن أبيه قال بعث رسول الله صلى الله عليه وسلم عليا رضي الله عنه إلى خالد ابن الوليد رضي الله عنه ليقبض الخمس فأخذ منه جارية فأصبح ورأسه يقطر قال خالد لبريدة الا ترى ما يصنع هذا قال وكنت أبغض عليا رضي الله عنه فذكرت ذلك لرسول

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1759_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%86%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%A8%D8%B1%D9%89-%D8%AC-%D9%A6/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_0?pageno=342

Unknown گفت...

همین که ایرانی دو روایت رو برای یک سال نوشته خودش بی سوادیش رو نشون میده.شاید هم عمدا این کار رو کرده.
واقعه ی اول بعد از فتح مکه رخ داده که ابن هشام هم به اون اشاره کرده.واون تو سال 8 هجری بوده
دو روایت که ایرانی آورده که اولی کنیز گرفتن و دومی رد مال از غاصب ها است خودش دلیل به تفاوت زمانی این روایاته.در اولی افراد به پیامبر میگن حضرت علی از بیت المال کنیز گرفت(که باز هم میگم این دروغه)اما در دومی میگن حضرت علی مال ما رو از ما گرفت.این دو تناقض داره.
اما ایرانی طوری متن رو نوشته که اگه خواننده تاریخ ندونه فکر میکنه این دو روایت در یک زمان رخ داده.

شما هم که دوست ایرانی هستی مثل اون بی سوادی خالد در سال 7 هجری اسلام آورد نه سال 8.
این رو تو نوشته های ایرانی ندیده بودم.الان دیدم این هم دلیل دیگه برای دروغ گفتن این آدم.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF

ناشناس گفت...

آخوند عزیز چرا حاشیه میروی سوال من این است که در سنن کبری و البدایه و النهایه و صحیح بخاری که استاد ایرانی منبع داده کجا گفته شده که جنگ یمن در سال 8 بوده است همه گفتند در سال ده است در البدایه و النهایه این صراحت کامل دارد

آبتین گفت...

این رواندی مسئول نوشتن کامنت پاک برای حفظ بیضه اسلام است زیاد او را جدی نگیرید

Unknown گفت...

در ضمن بنده پاسخ حرف اول ایشون رو هم نوشته بودم که گفتند حضرت علی به حدیث غدیر احتجاج نکرده، که ایشون جواب من رو پاک کرد.

arsh irani گفت...

اقای راوندی، هر کسی هستی باش و به ما ربطی نداره ولی محترمانه به شما گفتم اگر مایل به این هستید که اینجا نظر بدید، کاملا آزادید که حتی 100 خط هم مطلب بنویسید؛ ولی از کپی پیست کردن مطالب سایتهای آخوندی خودداری کن، شما تنها اجازه دارید اون سایت رو معرفی کنید.

Unknown گفت...

اولا اونچیزی که من نوشتم تو هیچ سایتی نیست و اگرم باشه همشون ناقص نوشتن.نوشته ها هم از خودم بود.وقتی من صفحه ی کتاب رو معرفی میکنم که دیگه کپی نیست.توضیحاتشم از خودمه.
حالا چرا دروغ میگی که از جواب شنیدن بترسی و بیای پاک کنی؟
در مورد حضرت علی که دروغ گفتی که از روایت غدیر استفاده نکرده.من هم 3 تا روایت جدا و صحیح آوردم.
در مورد سال 8 یمن هم که 2 تا دلیل آوردم و اثبات کردم سال 10 نبوده سال 8 بوده که پاک کردی.
نوشته ی البدایه رو هم گفتم برای سال 10 بوده و نوشتم که ربطی به غدیر نداره.اونم پاک کردی.

شما به نوشته ی من جواب بده.

در ضمن بازم میپرسم چرا نوشته های شما غالبا تو سایت های وهابی وجود داره؟

آزادیخواه گفت...

آرش عزیز یعنی این آقای راوندی از آخوند قزوینی در شبکه ولایت خط میگیره ؟؟

این قزوینی اگر همان قزوینی باشد که مد نظر بنده میباشد از طرف یک مسجد در آمسترادام که حتی یک کلاس درس آب حوض کشی ندارد برای خودش مدرک دکترا گرفته است. بلافاصله بعد از آن دولت هلند آن مسجد را بست و مبلغ 10 هزار بورونیز بعنوان جعل مدرک آنها را جریمه کرد. رساله ایشان هم فکر کنم در مورد غدیر خم بود. یک ریا ل ارزش علمی نداشت و مدرکشان هم تقلبی از یک مسجد تقلبی دریافت شده بود.رساله ایشان هم در هیچ مجله غلمی چاپ نشد. فقط در حوزه خودشان پخش کردند. حتی ترسیدند آن رساله را به سنیها بدهند چون در بسیاری از احادیث کاملا بی اعتبار را مستند جلوه داده اند.
حالا آمده و رذ شبکه ولایت خود را آیت الله دکتر ( تقلبی) قزوینی معرفی کرده و میگوید که نماینده مکار شیرازی هم هست.تازه میگوید یکی از دو نفر خوندی میباشد که هیچکس بیش از آنها از علم ( غلم که چه عرض کنم. توهمات) رجال نمیداند.

از همه جالبتر اینکه که دهها بار شبکه وصال حق مچ این قزوینی را در هنگام دروغهای بزرگ گرفته است.
ولی ماشاالله از رو نمیره که.

البته آرش جان من فکر کنم اگر مطالبی را بصورت خیلی مختر کپی پیست کنند مشکلی نداشته باشد. چون دروعهای قزوینی واقعا باعث سرگرمی و خنده بنده میشود.
آخه این حضرات حرف دیگری که برای زدن ندارند. فقط یک سری حرفهای تکراری و بدون سند را در همه جا مطرح کرده و باعث رسوائی خود و دین ساختگی خودشان میشوند.

حالا در مورد کپی پیست کردن این حضرات از صفحات بی منطق مسلمانان (مانند قزوینی) مضز به نظر نمی آید ولی بهر حال جنابعالی در اینجور مسائل استاد و صاحب نظر بوده و حتما تصمیم درستی خواهید گرفت.
پیروز و کامروا باشید

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی به دروغ فرمودند :
"خسته نباشی با کسایی که ایرانی ها رو نجس میدونن قشنگ رو هم ریختی."

پاسخ :

1-مگر خود شما شیعیان دگر اندیشان و مرتدین ایرانی را نجس و مسحق مرگ نمیدانید ؟ فقط در 3 شب در تابستان 67 بیش از بیست هزار ایرانی را( به اعتراف خودتان و منتظری) به جرم ارتداد به شهادت رساندید و به آن قتل عام ایرانیان نیز افتخار میکنید.
حالا اومدید از ایرانیان طذفداری میکنید که توسط وهابیان نجس خوانده میشوند ؟؟


2- نقطه حمله وهابیون فقط شما شیعیان هستید که شما را به جرم شرک و پرستش قبور نجس میدانند. لطفا خوتان را با دیگر ایرانیان در یک سطح قرار ندهید.

3- تا کی میخواهید ازین مغلطه کودکانه استفاده کنید و هر گاه در بحث محکوم میشوید طرف مقابل را به همکاری با دشمنان خودتان محکوم کنید ؟؟ آنهم بدون هیچ سند و مدرکی.

Unknown گفت...

قشنگ برای خودت داری میبافی.
نوشته های من هیچکدوم از قزوینی نبود.من حتی به جواب ولی عصر ایراد گرفتم چون در یک قسمت جوابشون ایراد داشتن.این ایرانی خیلی جاها دروغ گفته این هم یکیش.
بله قسمتی از جواب من شبیه به پاسخ ولی عصر بود اما اون چیزی که من نوشتم هیچکدوم اونجا نبود.مدارکی که من گذاشتم و ایرانی پاک کرد هیچکدوم رو اونجا نیاورده بود.

در ضمن اگر مچ قزوینی رو گرفتن 1000 برابر اون هم قزوینی مچشون رو گرفته.همین مطلب رو سایت وهابی گذاشته و برای بار اول اون سایت نوشته که جواب هم گرفت و دیگه خفه خون گرفتن.ایرانی هم از اونها خط گرفته.اگر ایرانی نمیترسید چرا حرف های من رو پاک کرد.جواب میداد.

وهابی ها فقط شیعه رو نجس نمیدونن هر کسی که با اونها نباشه رو نجس میدونن.تاریخ گواه برای این مطلب هست.عبدالوهاب سنی های عربستان رو به خاطر مخالفت با اون بار ها قتل عام کرده.

سال 67 هم سال کشتار کسانی بود که تو ایران شکم پاره میکردن.سال 67 کسیانی کشته شدن که تو مرصاد دستگیر شده بودن و یا به اونها خط میدادن.
منتظری تو همون صوت میگه من نگرانم که این اعدام ها اشتباه باشه که جواب میگیره و دیگه چیزی نمیگه.
گوشه ای از کشتار منافقین در اسلام آباد غرب:
در ۴ مرداد ۱۳۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و حمله سازمان مجاهدین خلق به خاک ایران و پس از اشغال شهر توسط سازمان مجاهدین خلق رویداد. نیروی‌های این سازمان به نوشته منابع ایرانی مجروحان (به گفته برخی منابع همچنین کارکنان) مستقر در بیمارستان را قتل‌عام کرده و اجساد آنانرا در محوطه بیمارستان به آتش کشیدند. پیش از آن کشتار در جریان تصرف شهر نیز رویداده بود.
از اینها زیاده.

سنت شکن گفت...

میشه این مطلب را تو بالاترین پست کنید:
http://imgur.com/a/ZsVi5

یکی از مزاحمترین مردمان کسانی هستند که در بیشتر کوچه ها و محله های شهرها مسجد و حسینیه و امامزاده ساخته اند، اما مراسم مذهبی (عزاداری، سینه زنی و زنجیر زنی و ...) خود را در خیابان ها با ایجاد راه بندان و سر و صدا انجام می دهند!
اگر تو هم از این دسته مزاحمان هستی: خب برو تو مسجد و حسینیه محلت اینقدر عربده بکش و خودتو بزن تا به اصطلاح عبادتت مورد قبول خدای خیالی ات قرار بگیرد! چرا وسط خیابان ها مردم آزاری می کنی و مزاحمت درست می کنی؟!
#مردم_آزاری_اسلامی #نابود_باد_اسلام

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی فرمودید :
1-"عبدالوهاب سنی های عربستان رو به خاطر مخالفت با اون بار ها قتل عام کرده."

احتمالا منظورتون محمد بن عبدالوهاب بوده است.

2-در مورد قزوینی : حالا نوشته های شما از قزوینی باشد و یا دیگری برای بنده مهم نیست بنده نیر بسیاری از مطالب خود را از دیگران و حتی از استاد عزیز آرش ایرانی یاد گرفته ام. اتفاقا بنده پیشنهاد دادم که حتی کپی پیست های کوتاه نیز اجازه نشر داشته باشند. ینده فقط از حقه بازی و دروغگوئی و مدرک تقلبی آن شخص صحبت کردم.

3- لطفا یکی دو تا از لینکهای یوتیوب را که در آن قزوینی مچ دیگران به جرم دروغگوئی گرفته است ارسال کنید.( نیازی به ارسال هزار لینک نیست)
البته این هم مغلطه است. حالا چون آنها دروغ گقته اند پس دروغهای قزوینی مجاز است؟

4- راوندی :
"سال 67 کسانی کشته شدن که تو مرصاد دستگیر شده بودن و یا به اونها خط میدادن."

حتی یک نفر در عملیان مرصاد دستگیر نشد. فقط دو سه نفر از رهبرانشان خودشان را تسلیم کردند. مابقی را منافقین چنان شستشوی مغزی داده بودند که قبل از دستگیری خودشان خودکشی کردند.
واقعا خنده دار است که ادعا کنید زندانیان به منافقین در عملیات مرصاد خط میدادند.

مرحوم منتظری بسیار واضح گفت که بسیاری از کشته شدگان کسانی بودند که حتی مدت محکومیتشان تمام شده بود و یا در حال اتمام بود.
یکی از بستگان بنده( شاید هم خود من) میان آنهائی بود که زنده ماند. چند روز قبل از اجرای اعدام پرسشنامه ای به آنها داده شد که فقط سئوالهائی بود که بتوانند جکم ارتداد را زده و اعدام کنند. تنها سئوال سیاسی در مورد رهبری خمینی بود. مابقی سئوالات از قبیل : مسلمان زاده ای ؟ شیعه زاده ای ؟ آیا نماز میخواندی ؟ حالا میخوانی ؟ چرا نمیخوانی ؟ آیا دین اسلام راستین است ؟ وغیره.
این آشنای ما هم کمی زرنگ بود و دم لای تله نداد.

5-حالا بفرمائید فرق شما با وهابیها چیست ؟ ( در حقیقت باید گفت محمدیها. چون پایه گزار آن محمد بن عبدالوهاب بود. پدر بدبخت آن شخص یعنی عبدالوهاب هیچ کاری به ماجرا نداشت).

آیا غیر از این است که شما نیز معتقد هستید که دگر اندیشان( مانند ما مرتدین) باید کشته شوند؟ مگر خود قزوینی در سخنرانیش نمی گوی : هر کس که توسل را قبول نداشته باشد ما او را تکفیر میکنیم . حتی اگر علمای اهل تسنن زاهدان و یا دیگر شهرها توسل را قبول نداشته باشند ما تکفیر میکنیم.
تکفیر هم فقط یک معنا دارد لذا در صدد تغییر معنی آن برنیائید.

هفت چیز در شیغه نجس ایت. یکی از آنها کافر و مشرک میباشد.تکلیف کافر و مشرک هم که مشخص است : یا اسلام و یا شمشیر. ( البته توبه مرتدین مانند ما مشخص است چون حتی توبه ما نیز قابل قبول نیست و باید کشته شویم. اگر اشتباه نکنم فکر کنم ما را مرتد فطری مینامید)
حالا لطفا فرق خود با وهابیون را برای ما بیان بفرمائید.

در پایان از اینکه از کشتن انسانهای بیگناه به جرم ترک مذهب خود پشتیبانی میکنید واقعا متاسفم. البته شما یک مسلمان واقعی هستید و ما بیش از این از شما انتظاری نداشتیم.
شما در بسیاری از کامتهای خود در سالهای اخیر سعی کردید از رحمانی بودن اسلام دفاع کنید. خدا را سپاس که پرده تقیه شما دریده شدو واقعیت خود را روشن کردید.


آزادیخواه گفت...

آقای راوندی نوشتید :
"بله قسمتی از جواب من شبیه به پاسخ ولی عصر بود اما اون چیزی که من نوشتم هیچکدوم اونجا نبود....."


گویا درست متوجه نشدم. آیا منظور شما از ولی عصر همان قزوینی بود ؟

آزادیخواه گفت...

چهت آقای راوندی
بقول یکی از خودیهایتان ( دکتر خزعلی ) خطاب به جنتی : شما کسانی را اعدام کردید که حتی نام آنها را نمیدانستید .( اعدام دختران و پسران نابالغ نیز تایید شده است. ).
این فقط قتل عام طرفداران گروه رجوی نبود. بلکه تقریبا تمام طرفداران گروه پیکار و گروه رنجبر و فدائی (اقلیت) و بسیاری توده ای ها نیز اهدام شدند. فقط و فقط بخاطر ارتداد.


بنده به هیچوجه قصد ورود به مسائل سیاسی را ندارم . ولی کمی به تایید شما از آن کشتار دقت کنیم:
شما کوچکترین اطلاعی ازکشتار 67 ندارید ولی بدون هیچ تردیدی از آن دفاع میکنید. تنها دلیل شما از چنین جانبداری این است که شما مقلد هستید و هر جنایتی را که مراجع اسلامی انجام دهند برای شما وحی منزل است. این است خطر اسلام و مسلمان.

مگر از نظر عملی ممکن است که بیست هزار نفر را عادلانه در 3 شب و یا یک هفته محاکمه کرده و به اعدام محکوم کرد؟
مقدمات این اعدامها دقیقا یک هفته قبل از اعدام و بوسیله آن پرسشنامه ریخته شده بود.
آن پرسشنامه در حقیقت همان محاکمه عادلانه اسلامی بود.
کدامیک از مراجع عالیقدر شما تا کنون خواستار شفاف سازی آن قتل عام بوده اند ؟؟ هیچکدام. چون تمام آنها کشتن مرتدین را واجب میدانند.

اعدام در اسلام ساده ترین کار ممکن است. کافی است که شما کسی را به ارتداد ( و یا کفر) محکوم کنید و بعد جانش را بگیرید.

مگر غیر از این است آقای راوندی؟

arsh irani گفت...

به خاطر کسانی که می‌گویند این بریده ربطی به حدیث من کنت مولاه فعلی .... نداره، منابع معتبر در خود متن اصلی گذاشتم، لطفا یک بار دیگه بخوانید.

آزادیخواه گفت...

استاد عزیز آرش ایرانی

بنده چند وقتی است که دوست داشتم از این اشخاصی که اصرار میکنند کلمه "ولی " بیشتر معنی سرپرست و امام و جانشین و از این قبایل معانی را میدهد بپرسم :
آیا وقتیکه وقتی گفته میشود "اولیاءالله " منظور سرپرستان خدا میباشد ؟؟
آیا تا کنون در این مورد از آنان توجیهی شنیده اید؟

البته این آقایان عادت کرده اند هر واژه ای را هر طور دوست دارند و بسته به مصالح خود معنی کنند . این نوع تحریف معانی لغات از ویژگیهای اشخاصی است که هیچ پاسخ منطقی برای پرسشهای مطرح شده ندارند.

arsh irani گفت...

درود بر شما؛
ولی در اصل به معنی نزدیکی زیاد است، نقل از قاموس محیط:
الولی القرب.
والولی اسم منه والمحب والصدیق.

در حدیث "من کنت مولاه فعلی مولاه" در اینجا با توجه به اینکه او علی را به عنوان نماینده خود به یمن فرستاده بود، بیشتر منظور محمد ولی امری است در آن امر خاص (گرفتن سهم محمد از اموال).
در بخش دوم که گفته "الهم وال من والاه و عاده من عاداه"، اتکا به معنی لغوی ولی است؛ ای الله، دوست بسیار بدار و او را نزدیک خود بدان کسی که او را دوست بسیار دارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد.

Unknown گفت...

حتما اون مچ گرفتن شبکه ی وصال رو هم تو کلیپ ها دیدید.به جای اینکه برید مناظرات رو کامل نیگا کنید رفتید کلیپ های تیکه شده ی یوتیوب رو نیگا کردین!!همین میشه.
وقتی بنده میگم هزار بار مچ گرفته به این خاطره که تقریبا تمام مناظران ایشون رو دیدم و به پاسخ ها و استدلال های دو طرف آشنایی دارم.
اینم یه لینک:
http://www.dalfak.com/w/ccfzx/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7

صحبت هایی که میکنید همه از بی اطلاعی شما خبر میده.عرب ها فرد رو با پدرش میشناسن.به همین دلیل گفتم عبدالوهاب.به همین دلیل به اونها میگن وهابی.وقتی با سنت های یک کشور آشنایی ندارین لازم نیست حتما نظر بدین.

اون چیزی که قزوینی گفته درباره ی توسل هم جزو همون کلیپ هاست که سرو تهش رو زدن در حالی که اصلش چیزه دیگه ایه.در ضمن بنده طرفدار قزوینی نیستم.ایرانی جواب بنده رو دیدن و چون نتونستن تحملش کنن گفتن از ولی عصر که سایت قزوینی است ورداشتی به همین دلیل پاکش کردن.
اون استدلال هایی رو که کردین در باره ی ارتداد و اعدام هم باز از آقایانی مثل ایرانی گرفتین به جای اینکه خود شما برین مطالعه بکنین پیامبر در بین کفار مبعوث شد و بین اونها بزگ شد.جالب اینکه دگر اندیشی رو برابر مرتدین گرفتید.کسی اعدام میشه که بعد از اسلام از اون برگرده و علیه اسلام تبلیغ کنه وبا اون بجنگه.پس مردتد اعدام نداره بلکه کسی که با اسلام میجنگه اعدام داره.کافر هم همونطوره.کفر اعدام نداره کافر حربی اعدام داره.جنگ با اسلام عین عداوت است.کسی که مرتد شده دیگه نیازی به داد زدن نداره.همانطور که ایمان یک مسئله ی قلبی است ارتداد هم چیزی مثل اونه وکسی هم حق جست و جو نداره.
در مورد وهابیت هم خودتون برید مطالعه کنید نه از ایرانی که خودش دستش تو کاسه ی وهابی هاست.
در ضمن وقتی میگیم علی ولی الله به این معنی نیست که حضرت علی سرپرست خداست!!!!.بلکه به این معنیه که حضرت علی از جانب خداوند ولایت داره.
ولی الله هم یعنی کسی که از طرف خدا به عنوان سرپزست انتخاب شده.پدر به پسر ولایت داره.ولایت حدود مختلف داره.قبل از اینکه بخاین در مورد یک چیزی نظر بدین اول مطالعه کنین.
یه نگاهی به کتاب ولا ها و ولایت ها از شهید مطهری شاید کمکتون بکنه.

آزادیخواه گفت...

با سپاس از آرش عزیز بخاطر پاسخ.
این موارد را در مورد ولی به آنصورت نمی دانستم.

آقای راوندی فرمودید :
"در ضمن وقتی میگیم علی ولی الله به این معنی نیست که حضرت علی سرپرست خداست!!!!.بلکه به این معنیه که حضرت علی از جانب خداوند ولایت داره."

در تذکره الاولیا و بسیار کتب دیگر و حتی در مکالمات روزمره نیز بسیاری اشخاص را هم اولیاءالله میخوانند !!! چطور اگر علی باشد معنی ولایت از طرف خداوند است ولی چنانچه در مورد شخص دیگری بگوئیم همان لعت معنی دیگری پیدا میکند.

آقای راوندی فرمودند :
"قبل از اینکه بخاین در مورد یک چیزی نظر بدین اول مطالعه کنین."

پاسخ :
بنده بصورت سئوالی مطرح کردم.
اتفاقا سئوال وقتی مطرح میشود که شخص از آگاهی چیزی مطلع و یا مطمئن نیست.

راستی از اینکه تا یحال بارها و بارها دیگران را بیسواد و خود را علامه دهر نامیده اید خسته نشدید ؟
البته برای بنده مهم نیست. ادامه بدهید.

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی فرمودند :
"اون استدلال هایی رو که کردین در باره ی ارتداد و اعدام هم باز از آقایانی مثل ایرانی گرفتین به جای اینکه خود شما برین مطالعه بکنین..."

پاسخ :
اینهم طبق معمول پیش فرضهای اسلامی از طرف آقای راوندی.
فکر کنم احمالا چند وقت دیگه هم متهم به گرفتن پول از آرش عزیز خواهم شد که ایشان هم به نوبه از وهابیت پول میگیرند و وهابیت هم لابد از اسرائیل و.......
آیا خود شما از این اتهامات خنده تان نمیگیرد ؟؟؟
خیر بنده نمیدانستم که در مورد اعدامها آرش عزیز نیز مقاله دارند. باید امروز در آنمورد جستجو کنم.

مطالبی که در آن باره عرض شد یا با یک واسطه ( ار طریق دوستان و یا بستگان ) بود و یا بدون واسطه یعنی خودم شاهد ماجرا شاید بوده باشم. این حرفها نیز بعد از آن قتل عام تماما شایعه خوانده شد. دلیل آن بیشتر اغراق گوئیهای مثلا مجاهدین بود که با آن اغراقهایشان باعث شدند کسی به این واقعیات توجه نکند.
مثلا جهت اغراق 100 هزار اسم بیرون داند و ادعا کردند که آن اسامی قتل عام شدگان میباشد.

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی و در مورد کافر حربی و غیر ]

یکی از خنده دار ترین توجیهاتی که از مسلمانان در مورد کشتار مرتدین و کفار میشنویم این است : منظور از کشتن کفار و مرتدین وقتی است که با ما جنگ کنند.
یعنی این که کفار حربی باشند و با ما جمگ کنند !!!
آحه آدم منصف چه کسی نیاز به یاد گرفتن دفاع دارد؟ آیا تا وقتی محمد آمد اگر به کسی حمله میشد ( چه کافر و چه غیره ) از خود دفاع نکرده و دشمن را نمی کشتند ؟
دفاع از جان و دقاع از میهن که ربطی به دین طرف مقابل ندارد.

مگر خود جنابعالی و رهبران شما به مدت 8 سال و به بهانه دفاع مقدس به چنگ با شیعیان عراق پافشاری نکردید؟ جنگی که میتوانست اصلا پیش نیاید و یا زودتر تمام شود

در مورد مرتدین نیز همینطور است. شما از هر مرجعی که بپرسید جکم مرتد چیست دو نوع جواب خواهید شد :
1- اگر مرجعتان بداند که شما بعنوان سئوال کننده مسلمان واقعی هستید بدون درنگ خواهد گفت : بکشیدشان. ( در اینترنت میتوانید براحتی این احکام را از طرف وحید خراسانی مکارم شیرازی . اون یکی شیرازی و صائعی ببینید.)

2- اگر مرجع ( یا مسلمانی که پاسخ میدهد) بداند مسلمان نیستید بقدری دلایل مزخرف و احمقانه تحویلتان میدهند که خودش نشانه احمق بودن خودشان است.
مکرتد و کفار طبق نص صریح قرآن باید کشته شوند. والسلام

آقای راوندی چرا از باور به دین خود خجالت و شرم دارید ؟

اهل تسنن یک برتری به شیعیان دارند و آن اینکه آنان تمام جنایات محمد و کشتار مرتدین را قبول داشته و از آن دفاع کرده و تازه به آنها میبالند.
ولی شیعیان از دم منکر همه چیز میشوند.
اگر از دینتان شرم دارید یک فکر دیگری بکنید.

آزادیخواه گفت...

البته انکار شیعیان در مورد جنایات محمد و احکام شیطانی خودشان فقط وقتی است که با ما و یا نامسلمانان دیگر بحث میکنند. ولی وقت بین خودشان هستند خیلی هم به این جنایات افتخار میکنند.( فکر کنم تمام کسانی که مسلمان بوده و یا هستند مثالهای متعددی دیده ا ند)

اهل تسنن همین افتخار را در ملاء عام انجام میدهند.

مثلا سنیها قبول دارند که محمد وقتی با عایشه ازدواج کرد که عایشه 6 سال داشت و در 9 سالگی هم به او تجاوز کرد.از این امر هم حمایت میکنند و خودشان هم به همین پدوفیلی ادامه میدهند.
شیعیان که در ظاهر از این امر شرم دارند میگویند : خیر. اصلا عایشه موقع ازدواج بیست و یکسال داشت!!!
ولی در واقعیت خودشان نیز مانند اهل تسنن ازدواج با کودکان و بهره برداری جنسی از یک دختر بچه شیرخواره را جایز میدانند
و مثالهای بسیار دیگر

بخاطر این چند روئی رهبران شیعه ( و باالطبع شیعیان ) است که بنده آنها را خطرناکتر از اهل تسنن میدانم.
در مقابله با اهل تسنن تا حدودی میدانیم با چه کسی در جنگ هستیم ( مثلا داعش را ببینید. هیچ ترسی از کشتن دگر اندیشان ندارد و آنرا اعلام میکند)

ولی چون شیعیان با کشیدن پرده تقیه هر آن میتوانند به لباس میش درآمده و گله را پاره کنند خطرناکتر هستند.

ناشناس گفت...

استاد عزیز آرش گرامی

چند سئوال بسیار منطقی که به ذهن هر خردمندی در مورد غدیر خم خطور میکند را ذکر میکنم. خواهش بنده از آن بزرگوار این است که ایا جوابی برای سئوالات زیر از طرف شیعیان داده شده است (منظور پاسخ منطقی و مستند میباشد).
در چند مناظره که بین علمای شیعه و سنی بود به روشنی دیده میشود که شیعیان حتی جهت پاسخ دادن به این پرسشها کوچکترین سعی را نمیکنند. بلکه فقط با مغلطه از پاسخگوئی فرار میکنند.

1- چرا از 120 هزار نفر حاضر در آن گرد همائی ( بر طبق آمار خود شیعیان) هیچکس آنرا بخاطر نسپرد ؟

2- طرفداران محمد کسانی بودند که براحتی جان خود را برای او میدادند و حتی تف دهان و ادرار او را متبرک میدانستند. کدام عقل سلیمی میتواند بپذیرد که تمامی مسلمانان (از جمله 120 هزار شاهد این ماجرا) دقیقا خلاف خواسته او عمل کرند؟

3- بعد از ماجرای غدیر محمد چند ماهی زنده بود. آیا مسلمانان در مورد غدیر خم از او سئوالی کردند و یا تقاضای جزئیات بیشتر کردند؟ عدم وجود حتی یک حدیث در آن زمان از محمد در مورد چنین حادثه بزرگی ( تعیین جانشینی) برای رد کردن ادعای شیعیان کافی است.

4- چرا در تواریخ ( لااقل در زمان خلفا) حتی یک درگیری بین موافق و موافق بین دو نفر در مورد غدیر خم ثبت نشده است ( حتی بدون سند قوی) .

5- حتی خود علی نیز هیچکاه به انتخاب خود در غدیر بعنوان خلیفه وامام نیز حرفی نزده است.
در نهج البلاغه در نامه ای به معاویه میگوید : همان مردمی که با رای خود ابوبکر و ... را بعنوان خلیفه مسلمین انتخاب کردند اکنون مرا بعنوان خلیفه چهارم انتخاب کرده اند . باز هم حرفی از امامت و غدیر خم در کار نیست.
تنها خطبه ای که شیعیان معتقدند که در آن علی از بر حق بودن خود گفته است حطبه سوم (شقشقیه) است که آنهم چیزی در مورد امامت و غدیر نگفته است. بلکه خود را با آنکه در زمان مرگ محمد بیش از 30 سال نداشت برتر از ابوبکر صدیق (70 ساله) یار غار و مشاور اول محمد میداند. لذا جعلی بودن این خطبه بر هر عقل سلیمی مبرهن است.

6-چطور علی میتواند از یک طرف رای مردم را مشروعیت برای خلافت عنوان کند و در خطبه ای دیگر به ان اعتراض کند؟

7- آیا حسن در صلحنامه خود با معاویه حرفی از غدیر خم و امامت موروثی به میان آورد یا فقط پول کلانی گرفت و رفت پی عیش و نوش ؟


چنانچه از مغالطاتی که شیعیان برای توجیه پرسشهای بالا ارائه میدهند شنیده اید برای ما نیز بنویسید. در بحثهائی که با آنان داریم لازم میشود.

البته از شیعیانی که این کامنت را میخوانند و بتوانند پاسخ آن پرسشها را بدهند سپاسگزار خواهم بود
.
پیروز کامروا باشید

ناشناس گفت...

آستاد گرامی آرش ایرانی
آیا تا کنون پاسخی ( حالا اگر منطقی هم نبود لااقل یک کمی نزدیک به عقلانی بودن پاسخ) از شیعیان در مورد عدم وجود آیه و یا سوره ای در قرآن در مورد امامت ویا حادثه غدیر و یا ظهور موجودی بنام مهدی و یا امام زمان شنیده و یا در جائی دیده اید؟

حتی در مورد ابوبکر و عایشه و ابو حکم ( ابولهب) و غیره نیز آیه داریم ولی در مورد علی و یا هیچکدام از امامان شیعی نامی برده نشده است. یعنی خدا از امامت که قرار است یکی از اصول دین تشیع باشد حتی یک کلمه به میان نیاورده است. به نظر شما عجیب نیست >
البته توجیه شیعیان این است که اگر خدا از چهارده معصوم سوره و یا آبه ای نازل کرده بود تحریف میشد!!!! یعنی همان اللهی که قسم خورده است که خودش قرآن را از تحریف حفظ کرده و هیچکس قادر به تحریف آن نخواهد بود حالا از تحریف شدن آن میترسد.


خیلی کنجکاو هستم که بدانم که:
1- الله کذائی به چه شخصی در مورد ترس خود از تحریف قرآنش گفته است؟ بقول معروف راوی آن گفته اللله کیست ؟ البته این حدسی است که آخوندهای شیعه به خدای ناتوان خود نسبت میدهند.شاید هم با علم لدنی خود توانسته اند افکار خدا را بخوانند.

2- مهمتر اینکه چرا مسلمانانی که چنان عاشق محمد بودند که تف دهان و ادرار او را بعنوان تبرک میخوردند قرآن او را تحریف کنند ؟ حتی ابوبکر و عمر و غیره نیز فرمانبردار بودند. ضمنا چگونه میتوانستند آیه ای را که محمد برای بیش از 120 هزاز نفر خوانده است تحریف کنند و هیچ عکس العملی از مسلمانان و علی نبینند؟

3- من خدا نیستم ولی از الله شیعیان خیلی بیشتر میفهمم. مثلا الله براحتی میتوانست آیات بسیاری درست کند که براحتی از غذیر خم بگوید ولی تحریف نشود.
مثلا بجای اینکه نوبت همخوابگی زنانش را به کمک الله عقب و جلو کند و یا بهانه ای برای همخوابگی محدد با ماریه از خود صادر کند میتوانست چند بار قرآن بگوید : "(مثلا)حادثه غدیر خم و سفارش من در آنروز را فراموش نکنید". یا بجای اینکه 880 بار آیه فبای الا ربکما تکذبان را در سوره الرحمن تکرار کند مسئله غدیر خم را در آن جا میداد.

4-از همه راحتتر و غیر قابل تحریف :
همانطور که میدانیم تمام اعمال مناسک حج ( از طواف بدور یک کعبه و بوسیدن یک سنگ سیاه و بسیار عملیات خرافی دیگر ) تماما از کفار و مشرکین و بدون هیچگونه تغییری کپی برداری و وارد شده است. لااقل برای اینکه محمد نشان بده که با مشرکین یک فرق کوچکی هم دارد میتوانست یک عمل خرافی دیگر بنام اعمال غدیر خم و یا چیزی شبیه آن به اضافه کند تا حسابی جا بیافتد.

اگر مسئله غدیر خم و امامت واقعا وجود داشت مظئن باشید خدا میتوانست غلاوه بر راهکارهای ناقص اشاره شده در بالا راهکارهای بسیار زیباتر و قانع کننده تری پیدا کند. شمکل این اسن شیعیان به ناتوان بودن خدای خود آگاه هستند.

من مطمئن هستم بسیاری از مسلمین که این کامنت را میخوانند خواهند گفت : به تو چه ربطی دارد که برای خدا تصمیم میگیری و یا راه حل نشات میدهی. او خودش قادر و تواناست و.....

جواب بنده به آنان این است :
همانطور که خود شما میتوانید به آسانی ترسو بودن و ناتوانی الله را جهت حفظ قرآن از تحریف به او نسبت دهید منهم اجازه دارم به کمک الله شما رفته و چیزهائی به او یاد بدهم که دفعه بعد مواظب باشد که دیگر از این اشتباهات کودکانه نکند. !!

پیروز و کامروا باشید

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی
لینکی فرستادید که در آن یک هیپرلینکی از قزوینی بود که باز کردم. یکی دیگر از خنده دار ترین دروغهای او را برای اولین بار شنیده ام. خدود 6-7 سال پیش در یکی از سخنرانیهای محرمانه خود ( در حین سخنرانی که بین روخانیون بود نیز میگوید که اینرا جائی نقل نکنیدو محرمانه بماند. من لینک و فیلمشو دارم. در یوتیوب اسست))

چنین میگوید . خلاصه میکنم : 200 تا طلبه بردیم برای اعمال مکه. آن طلبه ها با وهابیان بحث کردند و ما 30 درصد تلفات دادیم. یعنی طلبه های شیعه رفتند و وهابی شدند. ( شاید گفت 20% . الآن یادم نمیاد ولی لینکشو میفرستم).
در لینک پائین اصلا یک دروع شاخدار دیگر میگوید. میگه : دو سه نفر بودند ( از 40 مفر رسید به دو سه نفر) که یکی دو تا سئوال براشون پیش اومده بود و من حلش کردم و رفت.
و حال آنکه در مصاحبه چند سال پیش به وضوح میگفت که ما 20 درصد تلفات دادیدم. تلفات یعنی از دست دادیم. یعنی وهابی شدند و نه اینکه شبهه دار شدند. بخاطر همین تلفات دادن هم بود که در آن جلسه علنا میگوید این تلفات دادن ما ( شکست در مقابل وهابیت) را جائی تعریف نکنید.

الآن داره اصلا به کل میزنه زیرشن

بابا این دیگه کیه.

بهرحال اگر آن لینک را ندیده ای برایتان بفرستم.



http://www.dalfak.com/w/5vlvw/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C

arsh irani گفت...

درود بر شما؛
در مورد ناشناس اولی که مواردی را بیان فرمودند؛ بله، دقیقا حق با شماست.
شیعه در این زمینه در این قرنهائی که تشکیل شده و پر و بال یافته با توجه به اینکه هیچ منطق نه قرآنی داره و نه حدیثی؛ به ناچار به سفسطه روی آورده، در این راه استاد شده‌اند؛ اهل سنت به رغم تمام نواقصی که از اسلام به ارث بردند، صداقتشان بسیار بیشتر از شیعه است و به قول دستمون آزادیخواه ایرادات محمد رو قبول دارند، در صورتی که شیعه ایراداتش رو با سفسطه یا توجیه و یاد رد می‌کنند، در این راه هم رندی به خرج داده‌اند و هیچ یک از کتبشان را تصحیح نکرده‌اند تا اگر روایتی به مزاجشان خوش نیامد هر کسی به فراخور حال خود، ان را رد یا بپذیرد.
در مورد موضوع جانشینی حتی در خطبه شقشقیه هم علی نه به حدیث غدیر استناد شده و نه به چیز دیگر تا موضوع جانشین بودن خود به عنوان امتداد نبوت را ثابت کنه و بیان نماید که محمد مرا به بواسطه امری الهی تعیین نموده است، تنها می تواند از آن چنین استناد کرد که علی از انتخاب مردم راضی نبود و خود را محق‌تر می دانست؛ خطبه شقشقیه هم بعید نیست که از علی باشد زیرا اینان شخصیت چند پهلو و ناصداقی داشتند، بنابراین سخنان متناقضی هم بیان می نمودند.
هنگامی که از شیعه پرسیده می شود "علی کی به حدیث غدیر خم در مورد خلافت الهی خود استناد کرده است"، آنها استناد علی به این حدیث جهت فضیلت خود را یادآوری می کنند که مغلطه است.

Unknown گفت...

<در تذکره الاولیا و بسیار کتب دیگر و حتی در مکالمات روزمره نیز بسیاری اشخاص را هم اولیاءالله میخوانند !!! چطور اگر علی باشد معنی ولایت از طرف خداوند است ولی چنانچه در مورد شخص دیگری بگوئیم همان لعت معنی دیگری پیدا میکند

معنای دیگری پیدا نمیکند.همون معنا رو داره.اما ولایت درجه داره مقامی که حضرت علی داره با یک نفر دیگه فرق داره.اون مقام رو هم خداوند مشخص میکنه.در ثانی حرف پیامبر خدا با عطار یکی نیست.پیمبر علم به موضوع داره اما عطار شاید برای اینکه ارزش یک نفر رو مشخص کنه اون حرف رو زده و شاید اصلا فرد اون مقام رو نداشته باشه.در بسیاری از مواقع در جای درستش استفده نمیشه.
بنده خودم رو علامه نمیدونم.و در مورد چیزی که نمیدونم نظر نمیدم.اما کار شما نظر در مورد چیزیه که در موردش علمی ندارین.نمونش همین (اهل تسنن یک برتری به شیعیان دارند و آن اینکه آنان تمام جنایات محمد)اگر شما به دنبال یاد گرفتن بودید نمیگفتین جنایات محمد بلکه در مورد چیزی که جنایت میدونید سوال میپرسیدین.

<آحه آدم منصف چه کسی نیاز به یاد گرفتن دفاع دارد؟ آیا تا وقتی محمد آمد اگر به کسی حمله میشد ( چه کافر و چه غیره ) از خود دفاع نکرده و دشمن را نمی کشتند ؟

خیر نمیکشتن.تاز مانی که آیات قتال نازل نشده بود کفار مسلمون ها رو میکشتن اما مسلمون ها کاری انجام نمیدادن تا جایی که مهاجرت کردند.در ضمن حکمت دیگه ی آیات قتال ترساندن کفار بود.

<آقای راوندی چرا از باور به دین خود خجالت و شرم دارید ؟

بنده به دین خودم افتخار میکنم و هر چیزی رو که در دین هست قبول دارم اما به شرطی که در دین باشد و توهمات امثال شما نباشه.اگر از یک مرجع در مورد ارتداد بپرسی اون جواب رو نمیده بلکه ملاک ارتداد که همون حرب هست رو نام میبره و میگه اگر شامل اینها باشه قتل براش واجبه.

بله سنی هم فکر میکنند عایشه در 6 سالگی ازدواج کرده اما شیعه قبول نداره.علتش هم اینه که سنی ها در اشتباه تاریخی گیر افتادن اونها پاسخی در برابر استدلال شیعه ندارن.اما علت اینکه شیعه نظر اونها رو رد میکنه اینه که با واقعیت راحتر کنار امده وبه تاریخ مسلط تز هست.البته شما هم مثل سنی ها هستین و فقط جلوی دماغتون رو میبینین.نادانی و جهل شما از تاریخ باعت شده همون اصطلاحات خنده دار رو برای پیامبر استفاده کنین.وجالبر اینکه هیچوقت در برابر پاسخ هی ما جوابی نداشتین و همیشه فرار کردین.نمونش همون کلمه ی غزوه بود.

معید باشید

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی نوشتند :

"خیر نمیکشتن.تاز مانی که آیات قتال نازل نشده بود کفار مسلمون ها رو میکشتن اما مسلمون ها کاری انجام نمیدادن تا جایی که مهاجرت کردند.در ضمن حکمت دیگه ی آیات قتال ترساندن کفار بود.

پاسخ

1- چند نفر مسلمان به دست کفار در مکه کشته شدند ؟ هیچکس . حتی داستان ثمیه نیز دروغ است. ثمیه بعد ها با یک برده دیگر ازدواج کرده و به طائف رفت. در جنگ طائف همان ثمیه و شوهرش بودند که جاسوسی محمد را کرده و نقاط ضعف ورود به شهر را نشان دادند و مسلمانان آن شهر را طبق معمول غارت کردند.

2- کلا 62 نفر ( بنا به بضی تواریخ تا 80 نفر) در کل 13 سال مسلمان شدند غیر از 7 یا 8 نفر از آنان باقیمانده بردهگان بودند
اگر شخصی مثل بلال جبشی ( و حتی اگر به فرض کشته شدن ثمیه) برده هائی بودند که بخاطر عدم اطاعت از اربابان خود کتک خوردند و نه بخاطر مسلمان شدنشان. مگر همین اسلام نمیگوید که بردگان باید حرف ارباب را گوش بدهند ؟ اسلام در مورد کتک زدگان بردگان هم قانون دارد.
پس لطفا مسلمانانی را که در مکه بخاطر مسلمان بودنشان در مکه ( و یا حتی مدینه)کشته شدند نام ببرید.
اولین خشونت فیزیکی که در تاریخ اسلام به ثیت رسیده است کتک زدن ابو حکم( ابوجهل) بوسیله حمزه بود. دومین وحشیگری که ثبت شده است از سعد ابن ابی وقاص ( اگر اشتباه نکنم) بود که با استخوان شتر به به بازوی کافری زد واولین خون ریخته شد. ( البته شخص نمرد). اولین شخصی که در تاریخ اسلام کشته شد ( در سال اول هجری) یکی از نگهبانان قافله ای بود که بوسیله مسلمانان در غزوه (سریه) نخل کشته شد. نام قاتل هم ثبت شده است که بنده الآن بخاطر ندارم.


3- تمام داستانهای اسلامی مبنی بر آزار مسلمانان در مکه دروغ است. اینهم دلایل آن :
مخمد در 10 سال اول تا آنجا که توانست به بتهای مردم اهانت کرده و فحش داد . مردم مکه تنها چیزی که از ابوطالب خواستند این بود که به این بد دهن بگو که به بتهای ما فحش ندهد. برای 10 سال بدترین اهانتها را تحمل کردند و هیج مسلمانی را اذیت نکردند.
( حالا شما کار مردم مکه را مقایسه بفرمائید با مسلمانان که بخاطر کوچکترین اهانت به الله و محمد و غیره آدمها کشته و هنوز میکشند)
بعد از مرگ ابوطالب باز مردم مکه با آنها کاری نداشتند فقط قصد معامله با مسلمانان را نداشتند. دختر به آنها نمیدادند و دختر هم نمی گرفتند . تمام شد و رفت. اینجا بود که آنها به شعب اب طالب رفته و باقینانه ثروت خدیجه تمام شد.

ادامه دارد

آزادیخواه گفت...

چرا محمد از مکه فرار کرد ؟

اینهم دلیل فرار محمد از مکه(خیلی خلاصه)
چند ماهی بعد از فوت ابوطالب محمد به طائف رفت و از آنها خواست که او را به پیامبری پذیرفته و به کمک او به مکه حمله کنند. مردم طائف قبول نکردند. محمد هم از آنان خواست که لااقل این راز را برای مکیان فاش نکنند. ولی آنها خبر به مکیان دادند. از آنروز به بعد محمد به عنوان یک جاسوس و خائن شناخته شد.
تا اینکه محمد با دو قبیله اوس و خزرج که در مدینه زندگی میکردند نیز قرار و مدار گذاشت واگر اشتباه نکنم پیمان عقبه بسته شد. اینجا بود که مکیان دیگر طاقت نیاوردند و قصد دستگیری او کردند. ( خود قرآن میکوید که در آن شب که به خانه تو حمله کردند معلوم نبود که میخواستند تو را اسیر کنند و یا بکشند. گویا الله هم خبر نداشت ولی مسلمانان میگویند قصد کشتن داشتند).
خلاصه عباس عموی محمد (که ستون پنجم مسلمانان میان کفار بود) خبر آورد و محمد هم با
ابو بکر فرار کرد.

چرا مسلمانان دیگر از مکه فرار نکردند ؟
چرا در قرآن به مسلمانانی که علیرغم دستور محمد از مکه به مدینه رفتند چنان حرفهائی زده و حتی آنها را در جنگ بدر مستحق مرگ میداند ؟

سئوالات بالا و بسیار حقایق دیگر تاریخی نشان میدهد که هیچگاه مسلمانان بخاطر مسلمان بودنشان اذیت نشدند. اگر برده ای به خدایان کفار اهانت میکرد کتک میخورد. مگر همین الآن در قرن بیست یکم مسلمانان هتاکیان را نمیکشند ؟؟؟ سلمان رشدی را که هنوز بخاطر دارید ؟

آزادیخواه گفت...

در نهایت شما پاسخ سئوال بنده را ندادید :
دوباره توضیح میدهم :
وقتی که به مسلمانان گفته میشود چرا کفار و یا مرتدین باید کشته شوند میگویند منظور کفار و مرتدین حربی است!!! یعنی اگر کفار و یا مرتدین به شما حمله کردن آنها را بکشید.

بنده نیز عرض کردم که جنگ و دفاع مختص قوم ودین مشخصی نیست. هر گاه به انسانی حمله شود انسان دفاع خواهد کرد. حتی اگر حمله کننده از کیش خودشان باشد . آیا در جنگ ایران و عراق از کشتن دیگر شیعیان خودداری کردید ؟؟

لذا حمله از هر سو که باشد دفاع خواهد شد.
این ثابت میکند که ادعای مسلمانان مبنی بر کفار و مرتدین حربی فقط تقیه ای است برای پوشاندن ذات جنایتکارانه اسلام. هر گاه مسلمانان قدرت داشتند به هیچ مرتد و کافری رحم نکردند. داعش دقیقا مانند دستورات اصیل اسلامی عمل میکند.
20 هزار نفر در زندانهای ایران و بدون اینکه با دولت ایران جنگ مسلحانه کرده باشند به جرم ارتداد کشته شدند. زندانهای ایران پر است از مرتدینی که از اسلام به مسحیت و یا زرتشتی گرویده اند.

شما اگر جرات دارید به مکه تشریف ببرید و در آنجا بگوئید که مرتد شده اید. چه مقدار شرط ببندیم که شما زنده باز نخواهید گشت ؟؟ ( لابد فقط وهابیها معتقد به کشتن مرتدین هستند !!!)

ناشناس گفت...

آقای راوندی فرمودند :
"بنده به دین خودم افتخار میکنم و هر چیزی رو که در دین هست قبول دارم اما به شرطی..............."

پاسخ :
خیر اینطور نیست. در مورد احکام جنایتکارانه اسلام جهت کشتار کفار و مرتدین ( فقط بخاطر عقاید و یا ارتدادشان) در بالا به اندازه کافی صحبت شد .

بنده از شما بکی دیگر از سئوال خود را مجددا مطرح میکنم:
سن قانونی ازدواج برای یک دختر چه سنی است ؟( منظورم فقط ازدواج است. سکس بحث دیگری است که به آنهم خواهیم پرداخت).
آیا یک پدر مسلمان میتواند دختر 5 ساله ( و یا حتی یک ماهه) خود را به ازدواج یک مرد 50 ساله درآورده و در قبال آن پولی ( مهریه) دریافت کند ؟ ( یا پولی دریافت نکند. موضوع اصلا مهریه نیست. پرسش فقط مربوط به سن قانونی ازدواج یک دختر بخت برگشته میباشد)


اگر پاسخ پرسش بالا را به درستی بدهید سن عایشه موقع ازدواج خود بخود روشن میشود.

Unknown گفت...

> چند نفر مسلمان به دست کفار در مکه کشته شدند ؟ هیچکس . حتی داستان ثمیه نیز دروغ است. ثمیه بعد ها با یک برده دیگر ازدواج کرده و به طائف رفت. در جنگ طائف همان ثمیه و شوهرش بودند که جاسوسی محمد را کرده و نقاط ضعف ورود به شهر را نشان دادند و مسلمانان آن شهر را طبق معمول غارت کردند.

هرچقدر بیشتر با امثال شما بحث میکنن بیشتر به این نتیجه میرسم که بهتره با امثال شما هم کلام نشد وباید گذاشت شما تو جهلتون بمونین.
اولا سمیه نه ثمیه.ثانیا سمیه مادر عمار اولین شهید اسلامه(کاهش حداقل برای گفته هاتون منبع میزاشتین) https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%85%DB%8C%D9%87_%D8%A8%D9%86%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%B7
اون سمیه که شما میگین احتمالا مادر زیاد بن ابیه بوده.
سمیه و یاسر وقت شهید شدن افراد آزاد بودن نه غلام و کنیز(سمیه در ابتدا کنیز بود اما بعد از ازدواج با یاسر که بزرگ قبیله بود آزاد شد).
در اسلام من دستوری در باره ی اینکه غلام و کنیز باید به حرف خلاف دینی ارباب گوش بدن ندیدم و نیست و نباید گوش بده.ثانیا احکام غلام و کنیز برای مسلمون ها اومده نه برای ابولهب ها.
در تاریخ اسم دقیق اونها ضبط نشده اما همین دو نفر کافیه.مگر قبل از هجرت چند نفر به پیامبر ایمان آوردند که شما از من لیست کشته ها میخواهید.مسلمن ها کاری نمیکردند مگر پیامبر دستور داده باشه.
در مورد اینکه هر کسی از خودش دفاع میکنه:مگر یاسر دست نداشت برای جنگیدن؟مگر دوستان یاسر نمیتونستن بجنگن؟اما پیامبر دستور به جنگ نمیداد و میگفت که صبر کنن.نمونه ی تاریخی هم شهادت یاسر هست که بعد از شهید شدن ایشون پیامبر گفت(صبرا یا آل یاسر فان موعدکم الجنة--- ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما بهشت است)
گفتید اولین برخورد به دست حمزه بوده.کاش از خودتون میپرسیدید که چرا حمزه ابوجهل رو زد.من هم توضیح میدم هم سند میارم:
روزی ابوجهل پیامبر(ص) را در حالی که نزدیک کوه صفا نشسته بود، مشاهده کرد. او را آزار داد و ناسزا گفت. پیامبر(ص) جوابی به وی نداد. کنیز "عبدالله ‌بن جدعان تیمی" این صحنه را دید. زمانی نگذشت که "حمزه" عموی پیامبر(ص)، کمان بر دوش در حالی که از شکار باز می‌گشت، به رسم معمول خود برای طواف عازم مسجدالحرام شد. کنیز عبدالله، حمزه را از ماجرای روی داده بین ابوجهل و محمد(ص) آگاه ساخت و گفت: ای "ابوعماره"(کنیه حمزه) کاش دیده بودی که برادرزاده‌ات لحظاتی قبل از دست ابوالحکم چه کشید، ابوالحکم او را ناسزا گفت و رفتار ناروا کرد و محمد(ص) جوابی نداد. حمزه شتابان به مسجدالحرام آمد و ابوجهل را در حالی که در مجلسی نشسته بود، مشاهده کرد، سوی او رفته با کمان بر سر او زد و سر ابوجهل را شکست.)الحمیری المعافری، عبدالملک‌بن‌هشام؛ پیشین، ج1، ص291 و 292؛ بلاذری، احمد بن یحیی؛ پیشین، ج4، ص283 و 284.)
پس عامل اصلی ضربه به ابوجهل خود ابوجهل بوده.اما نکته ی جالب اینکه همزه در اون واقعه مسلمان نشده بود.در مورد اذیت کفار به پیامبر هرچقدر من بگم کمه.البته گفتنش به امثال شما هم تاثیری نداره.اولین برخورد پیامبر با کفار از طرف کفار بوده که کفار دستور قتل پیامبر رو میدن اما ابوطالب جلوگیری میکنه.چیزی بالاتر از قتل هست؟

مطالب بعدی که گفتید هم جواب نمیدم تا وقتی سند بیارین.نوشته ها و کذب های تاریخی که امثال ایرانی مغز شما رو با اون شسته جواب دادنی نیست.وقایع مسلم تاریخی رو شما دارین بدون دلیل زیر سوال میبرین من هم هرچقدر توضیح بدم شما میپرین به شاخه ی دیگه.همیشه عادت امثال شما به کلی گویی بوده و اینکه از وقایع مبهم تاریخی تحلیل های من در آوردی بیارین.
به امید روزی که همه فکر کنیم.

Unknown گفت...

در مورد سن ازدواج ملاک آمادگی افراد برای ازدواجه.اون چیزی که شما در نظر دارین سن بلوغ هست که در روایات از 9 تا 13 برای دختر متفاوت هست.اما مسئله ی اصلی قبول ازدواج از طرف دختر هست.اگر دختر رازی به ازدواج نباشه ازدواج باطل هست.چه 9 سال چه 70 سال.پس سن ازداج مشخص نیست اما در روایات گفته دختران از سنی که گفتم به بعد میتونن ازدواج کنن(به این معنی نیست که باید ازدواج کنن) و عامل مهم برای ازدواج اونها شرایط و آمدادگی هست که اگر نباشهازدواج صورت نمیگیره.
پس سن ازدواج برابر با سن آمادگی دختر برای ازدواج است.

آزادیخواه گفت...

آقای راوندی فرمودند :
"در مورد سن ازدواج ملاک آمادگی افراد برای ازدواجه...."

1-لطفا در مورد تایید فرمایشات خود یک آیه از قرآن و یا یک حدیث ذکر بفرمائید.
2-خیر سئوال بنده در مورد بلوغ دختران نبوده است.
3- شما هنوز سئوال بنده را جواب ندادید : آیا برای ازوداج یک دختر محدودیت سنی وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد آن چه سنی است ؟ مثلا آیه ای وجود دارد که میگوید دختران قبل از فلان سن نباید به ازدواج کسی در بیاورند.؟

چطور است از این سئوالات بسیار ساده که در تمام قوانین کشورهای دنیا واضح توضیح داده است شروع کنیم تا به مرحله بعد یعنی موافقت دختر با سکس با آن دختر صحبت کنیم ؟

در مورد اینکه به مسلمانان هیچ ظلمی در عربستان ( فقط به علت مسلمان بوده آنان نشده است) نیز مفصلا صحبت خواهیم کرد.

ضمنا شما فرمودید :
"پس سن ازدواج برابر با سن آمادگی دختر برای ازدواج است."

پاسخ :
خیر اینطور نیست. بلکه مسئله که شما به آن اشاره فرمودید شرط سکس با دختر بدبخت میباشد.
حالا اگر بر قول خود اصرار دادید لطفا با آیه و یا حدیثی آنرا ثابت بفرمائید. باز عرض میکنم مسئله فعلا فقط و فقط مربوط به ازدواج ( یا همان صیغه ازدواج ) میباشد.

Unknown گفت...

اول شما اون چیزی که بنده گفته ام رو انجام بده تا ادامه ببینیم شاید روایتی قرار دادم.

آزادیخواه گفت...

چه کاری را ؟
ضمنا ما اینجا بحث میکنیم و کسی را مجبور به قبول آن و یا انجام کاری نمی کنیم. باید یواش یواش این عادتها را از سر بیرون کنید که فکر می کنید هر چه شما و یا رهبرانتان می گویند وحی منزل بوده و همه باید بدون هیچگونه سئوالی آنرا قبول کنند.

Unknown گفت...

سند بیار.و یاد بگیریم بدون سند حرف نزنیم.

ناشناس گفت...

آقای راوندی صحیح میفرمائید. بدون سند نباید حرفی زد.
بنده هم از شما سند خواستم .حالا شما سئوال و درخواست سند را به من برمیگردانید ؟
من از شما پرسیدم لطفا آیه و یا حدیثی نشان بدهید ( منظور همان سند از نوع اسلامی میباشد) که نشان از محدودیت سنی برای ازداوج دختر باشد. مثلا بگوید که دخترها از فلان سن زورتر اجازه ازدواج ندارند.
این شما هستید که باید سند بیاورید.
تحریر الوسیله در جلد چهارم حتی تفخیذ با یک بچه شیرخواره را بدون ایراد می بیند.(حتی از معنی کردن کلمه تفخیذ با بچه شیرخواره نیز مشمئز میشوم). اونموقع شما میفرمائید که ازدواج دختر در اسلام تابع سن است ؟
یاد بگیریم که بدون سند حرف نزنیم.

ناشناس گفت...

آفای راوندی
1- لطفا در مورد سمیه و یاسر تاریخ ابن سعد را بخوانید.
2- شما میفرمائید "تاریخ دیگر مسلمانانی که در سیزده سال مکه توسط کفار شهید شده اند ثبت نشده است و همین دو نفر کافیه " یعنی ما از شما بدون ارائه سند قبول کنیم که مکیان مسلمانان را بخاطر مسلمان بودن آنها می کشتند ؟
اسلام و مخصوصا تاریخ محمد یکی از مستندترین وقایع تاریخ بشر میباشد. هیچ واقعه دیگر تاریخی با آن قدمت مانند تاریخ اسلام با جزئیات کامل و معتبر ثبت نشده است.
لذا آقای راوندی یاد بگیریم بدون سند حرف نزنیم.

سیزده سال تمام محمد بدترین اهانتها و فحشها را به مقدسات مکیان کرد. واقعا که مردم مکه خیلی دموکرات و با تحمل بودند.
محمد دو بار با دشمنان مکه تصمیم به حمله و یا خیانت به مکه را گرفت . ( گویا خیانت به میهن از اصول دین بوده و در ذات اسلام موجود میباشد. حالا بماند)
اول با شهر طائف که قبول نکردند. محمد هم گفت حالا که نمیخواهید با رهبری ( یا همراهی من) به مکه حمله نکنید لااقل مرا لو ندهید که این پیشنهاد را کرده ام. ولی آنها جریان را مکیان اطلاع داده اند.
ولی مکیان یعد از اطلاع ازاین قصد خیانت با محمد چه کردند؟ تنها کاری کردند این بود که دوباره شکایت او را به ابوطالب بردند. آیا نباید همانموقع او را بجرم خیانت میکشتند؟ این نشان از بردباری مکیان بود.
دفعه دوم با اقوام مدینه اوس و خزرج پیمان خیانت به مکیان را کشید و پیمان معروف عقبه را با آنها نوشت. ابوطالب هم که فوت شده بود. اینجا بود که مکیان دیگر طاقت پرورش یک مار در آستین خود را از دست دادند.

حالا با تمام این وقایع ( که از قضا در کتب خود شما ثبت شده و سند دارد) شما به مکیان اتهام کشتار مسلمانان را میزنید و بعد هم میفرمائید که ثبت نشده است ؟؟
لابد در این جور موارد باید بگیریم که سند نخواهیم.

آزادیخواه گفت...

با پوزش از دوستان. این دو کامنت بالا را من نوشتم ولی فراموش کردم نام خود را ذکر کنم .
آزادیخواه

فرهاد... گفت...

دوباره کپی کنید و بفرستید اینجوری بهتره

ناشناس گفت...

باز هم توهم زدید جناب راوندی! شما فقط دارید یاوه های ملایان را نشخوار میکنید، قبلا هم گفتم که محمد یک منحرف جنسی بود، که پستانهای دخترش، فاطمه را می بوسید و آلتش را در دهان فاطمه می گذاشت...

ناشناس گفت...

مثل اینکه فراموش کردید که اون امام گور بگور شدتون مجوز سکس با نوزاد شیر خوا ره را هم در تحریر الوسیله اش داده!

ناشناس گفت...

شاسگول اون اعدامها منافقینی بودند که جوونای مردم رو به خاطر هیچی با فجیح ترین شکل قتل عام میکردند
خاک تو سرت که احمقی

ناشناس گفت...

دوستان، من کیر تو واژن مادر مصطفی حسینی طباطبایی کردن و به الله مدینه ایمان آوردم.

آزادیخواه گفت...

ناشناس گفت : "شاسگول اون اعدامها منافقینی بودند که جوونای مردم رو به خاطر هیچی با فجیح ترین شکل قتل عام میکردند"

در پاسخ باید گفت که حتی خودیهای شما مانند منتظری عنوان کردند که این جنایت شما در تاریخ ثبت میشود. شما را از آنکار نهی کرد. نکنه حرفهای منتظری هم تفسیر و تاویل داره؟؟

بیش از 60-70 درصد از کشته شدگان در آن قتل عام 67 اصلا جزو مجاهدین نبودند. اکثرا کمونیست بودند. تمام آنها را به جرم ارتداد کشتند.
تازه اون مجاهدینی که در زندان بودند سالها قبل از رفتن رهبرانشون به عراق زندانی شده بودند. بسیاری از آنان رفتن رجوی به عراق را نیز محکوم میکردند ولی به علت ترد اسلام مرتد شناخته شده و اعدام شدند. ( اکثر مجاهدین مسلمان نبودند فقط تحت لوای اسلام عوامفریبی میکردند.

البته شما نیز این جنایات را از محمد بن عبدالله و علی یاد گرفته اید.

ناشناس گفت...

آخه راوندی حرومزاده، اون حسینی قزوینی مادرت رو صیغه کرده ..

ناشناس گفت...

آخه راوندی مادرجنده، حسینی قزوینی مادرت رو صیغه کرده ...

ناشناس گفت...

اون مطهری گور بگور شده یه تخم تازی حرومزاده بود.

ناشناس گفت...

می‌دونم که وهابی ها به مادرت تجاوز کردن جناب راوندی

ناشناس گفت...

می دونن که وهابی ها به مادرت تجاوز کردن جناب راوندی ..

ناشناس گفت...

خاک تو سرت راوندی حرومزاده، حسینی قزوینی مادرت رو صیغه کرده

ناشناس گفت...

جناب راوندی، مادرت زیر خواب حسینی قزوینی شده ..

ناشناس گفت...

جناب راوندی، من نمی خواهم کیر تو کس مادرت بکنم .. شیر فهم شد ؟!

ناشناس گفت...

من می خواهم مادرت رو صیغه کنم جناب راوندی

ناشناس گفت...

شاید من هم در ادامه واژن مادرت رو پاره کردم ..

ناشناس گفت...

من هم می‌خوام یه روایت در مورد سکس مقعدی بلال حبشی با فاطمه زهرا بذارم

ناشناس گفت...

آیا اعراب مدینه کیر تو مهبل مادرت کردن جناب راوندی ؟

ناشناس گفت...

جناب راوندی، وقتیکه کیر حسینی قزوینی تو واژن مادرت فرو رفته تو چطور می تونی بیای اینجا و کامنت بذاری ؟؟؟

ناشناس گفت...

جناب راوندی، وقتیکه کیر حسینی قزوینی تو واژن مادرت فرو رفته تو چطور میتونی بیای اینجا و کامنت بذاری ؟؟؟؟

ناشناس گفت...

اینقدر اصرار نکن راوندی، من کیر تو واژن مادرت نمی کنم .. من فقط کیر تو واژن فاطمه زهرا (س) می کنم

ناشناس گفت...

تو کیر تو کس فاطمه زهرا کردی جناب راوندی .. تو به مادر خودت هم تجاوز کردی ...

ناشناس گفت...

جناب راوندی، من اثبات کردم که مادرت یه فاحشه کثیف بود. اگه تخمش رو داری بیا با من مناظره کن.

ناشناس گفت...

تو به کس ننت خندیدی راوندی حرومزاده

ناشناس گفت...

تو به کس ننت خندیدی راوندی حرومزاده

ناشناس گفت...

تو به کس ننت خندیدی راوندی زنازاده و کیر تو کس فاطمه زهرا کردی ...

Unknown گفت...

کس نگو راوندی مادرقحبه، نویسنده سایت ناموست رو گایید خخخ

Translate

بايگانی وبلاگ