ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

اشاره آشکار قرآن به پهن بودن زمین

    قرآن در مورد آسمان می‌گوید که پس از اینکه شب و روز آسمان را مشخص کردیم، اقدام به گسترش دادن زمین نمودیم:
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا(نازعات/29) و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد.
     و الارض بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا(نازعات/30) و زمين را بعد از آن گسترش داد.
     أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31) آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.

    موضوعی که در این آیه مطرح است معنی دحاها می‌باشد؛ دحاها در زبان عربی به معنی بسطها است و طبق انچه که در ادامه همین مقاله خواهید دید، بسط دقیقا به معنی پهن کردن است.
    دَحَا در زبان عربی به معنی بَسَط. (و الدَّحوُ: البَسطُ. يقال "دحا یدحو و يَدحَى" ای بَسَط و وسع )
و البته به بارش باران به دلیل پهن شدن آن بر زمین هم گفته می‌شود:
 و المطر الداحی يَدحى الحَصَى عن وجه الارض.
  دَحَا الشیء: بسطه و وسعه (معجم الوسیط)
دحا: دَحَا الشیء بسطه. (معجم مختار الصحاح)
در قاموس محیط گفته شده که دحا الارض یعنی پهن کردن و کشیدن:  
    دحا الله الارضَ يَدحوها و یدحاها دحواً: بَسَطها... اندح: اتسع ... و ادحَوى: انبَسَط.(قاموس المحیط).
      قاموس محیط معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است تا جائی که اعراب به لغتنامه با اقتباس از همین نام قاموس می‌گویند، نویسنده این کتاب فیروز آبادی ایرانی است.
   ابن فارس در مقاییس اللغه می‌گوید که دحاها یعنی آن را گسترش داد و پهن کرد و در ادامه می‌گوید که شتر مرغ هنگام تخم‌گذاری زمین را با پایش صاف و پهن می‌کند، بدین خاطر است که در باب ادحی النعام نیز گفته می‌شود؛ زیرا شتر مرغ لانه ندارد:
   دحو: يدل على بسط و تمهيد. يقال  دحا الله الأرض يدحوها دحوا إذا بسطها  و يقال دحا المطر الحصى عن وجه الارض وهذا لانه اذا كان كذا فقد مهد الارض .... و من الباب ادحی النعام الموضع الذی يفرخ فيه ؛ افعول من دحوت لانه يدحوه برجله، ثم يبيض فيه  و ليس للنعامه عش .
     ابن منظور در لسان العرب هم همین نظر را دارد، او هم معتقد است که به مکان تخم گذاری شتر مرغ در خاک گفته می‌شود، زیرا شتر مرغ زمین را با پایش صاف و پهن می‌کند سپس تخم می‌گذارد و شتر مرغ لانه ندارد.(لسان العرب / ابن منظور / جلد 14 / صفحه 251)
دحا، الدحو: البسط؛ دحا الارض يدحوها دحوا: بسطها.  و الادحی و الادحی  و الادحيه و الادحيه و الادحوه: مبيض النعام فی الرمل، وزنه افعول من ذلک، لان النعامه تدحوه برجلها، ثم تبيض فيه و ليس للنعام عش .  

 قرطبی در تفسیری  (نازعات/30) می‌گوید:
    به معنی گسترش دادن و پهن کردن آن است و اشاره به این دارد که تکوین زمین پس از آسمان بود،  البته الله تعالی فرموده که نخست آنچه را در زمین است خلق نمود و سپس به آسمان پرداخت...(بقره/29)  و عرب می‌گوید: "دحوت الشی ادحوه دحوا" اذا بسطه. هنگامی که آن را گسترش داد. و همچنین به لانه شتر مرغ به دلیل اینکه بر زمین پهن شده نیز گفته می‌شود. (تفسیر قرطبی / تفسیر سوره نازعات / قوله تعالی والارض بعد ذالک دحاها)
   و الارض بعد ذلک دحاها ای  بسطها  و هذا يشير الى كون الارض بعد السماء و قد مضى القول فيه فی اول  البقره عند قوله تعالى "هو الذی خلق لكم ما فی الارض جميعا ثم استوى إلى السماء. و العرب تقول "دحوت الشیء ادحوه دحوا"، إذا بسطته  و يقال لعش النعامه ادحی؛ لانه مبسوط على وجه الارض.
   طبری نیز همین نظر را دارد، او در احادیث مختلفی که آورده می‌گوید که معنی دحاها بسطها است:
  ما يوجب ان تكون الارض خلقت بعد خلق السماوات لان الدحو انما هو البسط فی كلام العرب  و المد يقال منه دحا يدحو دحوا، و دحيت ادحی دحيا....
حدثنا بشر قال ثنا يزيد  قال  ثنا سعيد عن قتاده و الارض بعد ذلک دحاها ای بسطها.
حدثنی محمد بن خلف  قال  ثنا رواد عن ابی حمزه عن السدی دحاها  قال بسطها .
حدثنا ابن بشار قال  ثنا عبد الرحمن  قال  ثنا سفيان   دحاها  بسطها .

و در منابع شیعه: 
    و الأرض بعد ذلک دحاها، بسطها و مهدها للسكنى. (تفسیر قمی / علی ابن ابراهیم قمی / جلد 2 / صفحه 403 - تفسیر الصافی / فیض کاشانی / جلد 5 / صفحه 282 - بحار الانوار / جلد 54 / صفحه 21)

   آنچه که در بالا مطالعه فرمودید حاکی از این بود که دحا در زبان عربی به معنی بسط است، اما معنی بسط را با استناد به مهمترین و معتبرترین منابع زبان عربی و احادیث نیز می‌نویسم تا جائی برای اما و اگر باقی نماند.
 بسط السجادة به معنی پهن کردن فرش (عربی عامه)
انبَسَطَ الشیء على الارض؛ پهن کردن چیزی بر زمین. (مختار الصحاح)
   ابن منظور در لسان العرب می‌گوید که بسط به معنی مبسوط و مانند پهن کردن آرد که مطحون است.(لسان العرب / ابن منظور/ جلد 27 / صفحه 260):
 و بسط بمعنى مبسوطه كالطحن بمعنى المطحون.
در قاموس محیط گفته شده که بسط یعنی مساوی شدن با زمین است:
المنبسطه المستويه من الارض.
    ابن فارس در معجم مقاییس اللغه هم دقیقا به معنی پهن کردن اشاره دارد، او می‌گوید، مرد بارش را می‌برد هنگامی که لباسش را پهن می‌کند و کالایش را در آن می‌گذارد و می‌برد:
حمل الرجل اذا بسط ثوبه فجعل فيه المتاع و حمله.
در صحیح ابن حبان حدیثی است که می‌گوید:
    از انس ابن مالک روایت است: ما با رسول الله (ص) در گرمای زیاد مشغول نمار خواندن بودیم طوری که هیچ کدام از ما قادر نبود پیشانی اش را بر زمین بگذارد، لباسش را پهن کرد و بر آن سجده نمود:
   عن انس ابن مالک: كنا نصلی مع رسول الله صلى الله عليه و سلم فی شده الحر ؛ فاذا لم يستطع احدنا ان يمكن جبهته من الارض؛ بسط ثوبه، فسجد عليه.  (صحیح ابن حبان / جلد 6 / صفحه 118)
حدیث بالا در سنن ابن ماجه قزوینی، جلد 1صفحه 329 نیز آمده است.
و در صحیح مسلم: 
    حدثنا یحی بن یحیی حدثنا بشر بن المفضل عن غالب القطان عن بکر بن عبدالله عن انس بن مالک قال كنا نصلی مع رسول الله صلى الله عليه و سلم فی شده الحر فاذا لم يستطع احدنا ان يمكن جبهته من الارض، بسط ثوبه فسجد عليه. (صحیح مسلم / کتاب المساجد و مواضع الصلاه  (جلد 2 / صفحه 109)
پس فهم محمد از بسط، پهن کردن بوده است.
در منابع شیعه
    حکم کسی که قادر نیست بر زمین سجده کند و یا قولش که آیا مرد می‌تواند بر برف سجده کند؟ گفت "نه"، اگر نتوانست لباسش را پهن کند و بر آن نماز بگذارد:
حكم من لا يقدر ان يسجد على الارض قوله الرجل يصلي على الثلج قال عليه السلام لا، فان لم يقدر على الارض بسط ثوبه و صلى عليه. (جامع الاحادیث الشیعه / آیت الله بروجردی / جلد 5 / صفحه 277) (جالب است که خبری از مهر نیست)
    سالت ابا عبد الله عليه السلام عن الرجل يصلي على الثلج؟  قال "لا، فان لم يقدر على الارض، بسط ثوبه و صلى عليه. (وسائل الشیعه (آل بیت) / حر عاملی / جلد 5 / صفحه 164 - بحار الانوار / جلد 81 / صفحه 101)
این است که قرآن می‌گوید:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا (نوح/19) و الله زمين را براى شما (مانند) فرش قرار داد. 
و باز قرآن در همین راستا می‌گوید: 
 الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره / 22) الله همان کسی است كه زمين را براى شما مانند فرش  و آسمان را بنايى  قرار داد و از آسمان آبى پائین فرستاد و از آن ميوه‌ ها براى شما روزی بيرون آورد، پس براى الله همتاهائی قرار ندهيد در حالى كه شما می‌دانید (همتا ندارد). 
  اثیر الدین محمد بن یوسف مشهور به ابی حیان  الاندلسی به دلیل اینکه از سخنان ستاره شناسان اروپائی آگاهی داشت از قول ستاره شناسان مسلمان می‌گوید که آنان به همین آیه برای اینکه زمین پهن است و نه کروی استناد می‌کنند و چنین استدلال می‌نمایند که اگر کروی بود آب در آن مستقر نمی‌شد. (تفسیر بحر المحیط / ابی حیان اندلسی / جلد 1 / صفحه 237) :

  و قد استدل بعض المنجمين بقوله "جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا " على ان الارض مبسوطه لا كرويه و بانها لو كانت كرويه ما استقر ماء البحار فيها.  البته در ادامه به نظر می‌رسد که خودش معتقد به کروی بودن زمین بر مبنای فرضیه بطلمیوسی بود بود.
   آنچه که در این حدیث مشخص است این است که در اینجا مبسوطه را در برابر کرویه قرار داده شده؛ بنابراین جای شکی باقی نمی‌ماند که مبسوط یعنی پهن شده.
   شیخ طوسی در تبیان همین نظر را آورده می‌گوید: ابو علی جبانی با استناد به همین آیه بیان می‌نماید که بر خلاف سخنان ستاره شناسان که می‌گویند زمین کروی است، زمین پهن است، کره به هیچ عنوان پهن نیست و عقل هم بدان خط بطلان می‌کشد؛ زیرا اگر کروی بود، آب در آن مستقر نمی‌شد و از جای بالا به پائین سرازیر می‌شد. (التبیان / شیخ طوسی / جلد 1 / صفحه 12):
    و استدل ابو علی الجبائی بهذه الايه على أن الارض بسيطه ليست كره كما يقول المنجمون و البلخي بان قال: جعلها فراشا و الفراش البساط بسط الله تعالى اياها و الكرة لا تكون مبسوطه قال و العقل يدل ايضا على بطلان قولهم لان الارض لايجوز ان تكون كرويه مع كون البحار فيها لان الماء لايستقر الا فيما له جنبان يتساويان لان الماء لايستقر فيه كاستقراره فی الأوانی فلو كانت له ناحيه فی البحر مستعليه على الناحيه الاخرى لصار الماء من الناحيه  المرتفعه الى الناحيه المنخفضه.

   برای دیدن داستان خلقت زمین و آسمان از دید قرآن و آیات مرتبط با آن اینجا را کلیک کنید.

۸ نظر:

جاوید شهافر گفت...

برای آگاهی یابی و آگاهی رسانی به وبسایت زیر مراجعه نمائید و درصورت تمایل همکاری نمائید:
www.iaonrgb.com

ناشناس گفت...

چرند نباف بابا. آخه با دو تا آیه که نمیتونی قرآن را تفسیر کنی. Please save more time to gain enough knowledge about something than bollocks. Tnx

atefe گفت...

«دحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی‌اش تفسیر کرده‌اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران‌های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب‌ها، به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی‌ها و بلندی‌ها یا شیب‌های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران‌های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره‌ها گستردند. اندک اندک زمین‌هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نام‌گذاری می‌شود.


طبرسى: دحو و دحى به معنى بسط كردن و گستردن است

جوهرى: دحو یعنی گستردن و غلطانيدن ..
راغب آنرا به معنى از جاى كندن مى‏داند. معنای دیگر آن با تمام قدرت پرتاب كردن است.


دحى از لغات مخصوصى است كه فقط در یک آیه از قرآن آمده است. اگر «دحى» از «دحو» بمعناى بشدت پرتاب كردن باشد، نظر بمرحله نخستين خلقت و جدا شدن زمين از منشأ اصلى خود ميباشد. و اگر بمعناى گستردن و آماده كردن باشد، چنان كه نظر مفسّرين باستناد ظاهر لغت همين است، نظر به دوره‏ايست كه زمين- پس از گذشت دورآنهايى- سرد شده و سطح آن از مواد خاك و عناصر اوليه و آماده براى ظهور بركات و رحمت خداوند و زندگى گشته. و اگر همه معانى و مراحل منظور باشد، از اعجاز قرآن با برگزيدن چنين لغاتى در موارد خاص بعيد نيست.

دحو الارض به معنى بسط وگسترش زمین از مركز به اطراف است . و منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد[.



در سوره الرحمن آیه 17 نوشته شده است:

رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ﴿۱۷﴾پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها

در آیه 40 سوره معراج نوشته شده:

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿۴۰﴾به پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها سوگند مى‏خورم که ما تواناییم‏

یکی از مفاهیم این آیات این است که از دیدګاه زمین شناسی در فصول مختلف سال مکانهای مغرب و مشرق خورشید جابجا می شود.ولی دقیق ترین تعبیر این آیات این است که ما اگر یک شکل هندسی دایره رسم کنیم که دارای شمال و جنوب باشد و دارای مشرق ها و مغرب های فراوان مثلا ده ها و صد ها مشرق و مغرب در جهت های مختلف هندسی باشد اگر این نقاط را به هم وصل نماییم شکلی که به دست می آید دقیقا مشابه شکل هندسی یک کره مانند کره زمین است.

در تعریف دایره یا کره نیز به شکلی می ګویند که نقاطی هستند که فاصله آنها از مرکز دقیقا به یک اندازه است و فاصله مشرق و مغرب نیز از همه نقاط زمین به یک اندازه است حال اگر ما تعداد زیادی مشرق و مغرب داشته باشیم و آنها را به هم وصل کنیم شکل هندسی یک کره بدست می آید.

arsh irani گفت...

عاطفه جان، چیه شلوغش کردی! نظر بی ربط حذف میشه.
اگر در قسمت جستجو بگردی تمام اینهائی که گفتی پاسخ داده شده، در اینجا فقط در همین مورد بنویس آن هم نه به صورت کپی کردن از جای دیگر، البته اگه هم کپی کردی ایرادی نیست، ولی این کپی نباید به صورت کامنت چند متری باشه.
پیروز باشد!

Unknown گفت...

آقای آرش شما یه معنی از این کلمه نوشتی که به نظر خیلی بی ربطه،چون من خودم عربی خوندم،جواب خانم عاطفه بی ربط هم نیست،

ناشناس گفت...

برای همین است که ما دین را خطرناک میدانیم. همانطور که میبینید این دینداران حاضر هستند هر نوع تناقضی را وارد دانش بشری بکنند تا بلکه گفتار دین مزخرف آنها درست جلوه کند.در مورد مسائل اخلاقی هم همینطور. تمام اسلام زدگان و تازی پرستان حاضر هستند که برده داری و تجاوز به زندانیان و پدوفیلی را نیکو وانسانی جلوه بدهند چون در قرآن کثیف آنها مجوز آن اعمال شنیع داده شده است.
می بینید که دین دشمن علم و عقل و انسانیت است.
وای بر شما دینداران که اگر معادی باشد خود شما را بخاطر حماقت و تقلید کور کورانه عذاب خواهند داد.مگر جرمهای آن پدیوفیل را ندیده و یا نشنیده اید؟
آخه کدام عقل سلیم و انسانی اجازه میدهد که یک دختر بچه شیرخواره را شوهر داده و اجازه داده شود که شوهر 54 سالهاش او را تفخیذ کند ؟
خجالت بکشید و به انسانیت برگردید.
بیدار شوید.
امیدوارم که هیچگاه بخشیده نشوید. چون فقط کسانی از پدوفیلی طرفداری میکنند که ذاتشان خراب و کثیف و لجن بوده و پدوفیل هستند. مرگ بر شما.
هیچکس را بخاطر عقیده اش نباید کشت ولی تمام پدوفیلها را باید اعدام کرد. نه یک حرف بیشتر و نه یک حرف کمتر. آنان کثبفترین و پست تر از حیوانات میباشند. ( حیوانات در مقام بسیار اعلائی قرار دارند)

ناشناس گفت...

آرش ایرانی عزیز.
واقعا دست مریزاد.
واقعا که زحمت کشیده و مشغول بیدار کردن هموطنان گول خورده ما میباشی.
بنده شخصا جنابعالی را یک آدم بسیار شجاع و توانا و با سواد و بسیار با هوش میدانم و با آنکه شما را ندیده ام شما را بسیار دوست دارم.
امیدوارم که هر روز بیش از روز قبل پیروز و کامروا باشید.
امیدوارم که روزی مردم ایران بتوانند پاسخ زحمتهای جنابعالی را داده و دست شما را بخاطر این قلم زدنها بوس کنند.
دورادور دست شما را میبوسم.

ناشناس گفت...

بر حسب اتفاق یکی از موارد بسیار روشن واعجاب امیز ایات قران در مورد اسمان وزمین واشاره صریح واشکار به گردش زمین همین ایات است که بنظر شما تناقض امده در این ایات اولا به عظمت وپیچیدگی اسمان وزمین اشاره شده ودر قیاس با خلقت انسان خلقت اسمانها وزمین بسیار عظیم تر ومشکلتر از خلقت انسان عنوان گردیده اانتم اشد خلقا ام السما بناها سپس اشاره شده که سقف وبلندی اسمان را بسیار بالا برده که با وجود ستارگان بسیار در اسمان انقدر فاصله ها زیاد شده وسقف بلند است که همه جا تاریک وهیچ اثری از نور وروشنایی دیده نمیشود رفع سمکها وسواها واغطش لیلها واخرج ضحهاها یعنی خورشیدی در همین نزدیکیهای زمین قرار داده اما مشکل اینست که یک طرف زمین تاریک ویک طرف روشن است واما شگفتی وبزرگی وحقانیت ایات قران را بوضوح در ایه بعد میتوان دریافت والارض بعد ذالک دحاها یعنی پس از اینکه اسمانها وزمین را در جای خود محکم نمود وتاریکی وروشنی را برای زمین مقدر نمود وچون این مقدرات برای استفاده تمام زمین ا ز روشنایی وتاریکی مناسب وکامل نبود وبا این شکل همواره یک طرف تاریک ویک طرف روشن بود بعد این کارها زمین را غلطاند وبحرکت در اورد تا روشنایی وتاریکی بر سراسر زمین فراگیر وقابل استفاده باشد واین غلطاندن زمین اشاره ای اشکار وبسیار روشن بر گردش زمین است چو غلطاندن در ارتباط با تاریکی وروشنی مطرح گردیده

Translate

بايگانی وبلاگ