ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

تناقضات قرآن در داستان موسی ( قسمت پنجم )

ادامه‌ی گذشته.....

      پس از اینکه فرعون از موسی می‌خواهد تا معجزه‌اش را نشان دهد، موسی عصایش را می اندازد؛ عصای او نیز به مار تبدیل می‌گردد و دستش را از داخل پیراهن بر سینه‌اش قرار می‌دهد، پس از بیرون آوردن دستش، نوری بسیار روشن و کاملا سفید از آن می‌تابد؛ فرعون با مشاهده‌ی این رخداد، رو به همراهانش که از بزرگان قومش بودند می‌کند و می‌گوید که این‌ کار موسی جادوگری آشکاری است:

      قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (شعراء/34) (فرعون‏) به گروه اطرافش گفت اين [مرد] جادوگرى داناست‏.
      يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (شعراء/35) می‌خواهد شما را با جادويش از سرزمينتان بیرون نماید، پس شما چه دستوری می‌دهید.
      اما قرآن دچار تناقض گوئی شده است، در سوره‌ی اعراف همان جمله‌ی فرعون را از زبان اطرافیان او بیان می‌نماید:
     قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (اعراف/109) گروهی از قوم اطراف فرعون گفت (گفتند) اين [مرد] جادوگرى داناست‏.
      يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ (اعراف/110) می‌خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند پس چه دستور می‌دهيد؟
      در این آیات تناقض آشکاری وجود دارد، از یک سو فرعون به اطرافیانش می‌گوید که شما چه دستوری می‌دهید و از سوئی دیگر همین جمله را اطرافیان فرعون بیان می‌نمایند.
      اگر آیه‌ی 35 سوره‌ی شعرا بپذیریم، پس فرعون انسان خود‌کامه‌ای نبوده است، اما در سوره‌ی اعراف آیه‌ی 109 این اشتباه را اصلاح می‌نماید.
    باز در این آیات خبری از هارون نیست، زیرا فرعون و اطرافیانش از صیغه‌ی مفرد برای خطاب قرار دادن موسی استفاده می‌نمایند.
اما در ادامه آیه هارون نیز پیدا می‌گردد.
موسی به آنها پاسخ می‌دهد:
      قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ( یونس/77) موسى گفت آيا وقتى حق به سوى شما آمد می‌گوئید آيا اين جادو است و حال آنكه جادوگران رستگار نمی‌شوند.
نزدیکان فرعون نیز بیان می‌نمایند:
     قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاء فِي الأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ (یونس/78) مشاوران فرعون به او گفتند که موسی و هارون را بازداشت کن و کسانی را برای یافتن جادوگران به شهرهای مختلف مصر بفرست.
     قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَآئِنِ حَاشِرِينَ (اعراف/111) گفتند او و برادرش را به بند بکش و گردآورندگانى را به شهرها بفرست.
     قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (شعراء/36) گفتند او و برادرش را به بند بکش و گردآورندگان را به شهرها بفرست.
     (فراموشکاری در اعجاز، تکرار دو آیه با بازی با کلمات)
     يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (شعراء/37) (تا) تمام جادوگران دانايى را نزد تو آورند
     يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (اعراف/112) (تا) تمام جادوگران دانايى را نزد تو آورند.
    (این هم نمونه‌ای دیگر از اعجاز)
      همانگونه که مشاهده می‌نمائیم، مشاوران فرعون به او می‌گویند که موسی و هارون را تا آمدن جادوگران زندانی کن؛ در تمام قرآن دلیلی خلاف این امر نیست، پس می‌توان نتیجه گرفت که نزدیکان فرعون توانائی بازداشت موسی را در خویش می‌دیدند؛ پس چرا اقدام به کشتن او نکردند؟ ضمنا چرا فرعون و اطرافیانش می‌گویند که موسی می‌خواهد مصریان را از سرزمینشان بیرون نمایند؟ آیا تأیید تورات است؟

موسی درخواست آزادی بنی اسرائیل را دارد و نه تحویل مصر به او:
 وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (یونس/79) و فرعون گفت هر جادوگر دانايى را پيش من آوريد.
 اما در این آیات الله یادش افتاده است که قرار است هارون نیزهمراه موسی، نزد فرعون برود:
      إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى (طه/48) (به او بگوئید) در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند.
 این سوره، تا اینجا صحبت‌های موسی و هارون است با الله، البته معلوم نیست هارون در کجا به موسی پیوست؟
 نکته‌ی جالب در این آیات، پیدا شدن هارون است.
ضمنا چرا الله درحالی که با موسی و هارون مشغول صحبت کردن است، سر و کله‌ی فرعون پیدا می‌شود؟:
 قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى (طه/49) [فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن كيست؟
 قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه/50) گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است.
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى (طه/51) گفت‏ حال (سرنوشت) قرنهای اولین (گذشتگان) چیست؟
      قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى (طه/52) گفت علم آن در كتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا می‌کند و نه فراموش.
      الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى(طه/53) همان كسى كه زمين را برايتان گهواره‏اى ساخت و براى شما در آن راهها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن رستنی‌هاى گوناگون جفت جفت بيرون آورديم. (تناقضات علمی قران)
      كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى (طه/54) بخوريد و دامهای‌تان را بچرانيد كه قطعا در اينها براى خردمندان نشانه‌هايى است.
      اما وسط سخنان موسی خطاب به فرعون، قرآن از قول الله جمله‌ای را بیان می‌نماید که شنونده انتظار دارد جمله‌ی موسی باشد:
       مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى (طه/55) از اين [زمين] شما را آفريده‌‏ايم در آن شما را بامی‌گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون می‌آوريم.
       وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى (طه/56) در حقيقت [ما] همه آيات خود را به [فرعون] نشان داديم ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت.
      فرعون نیز بیان می‌نماید:
      قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى (طه/57) گفت اى موسى آمد‌ه‌اى تا با سحر خود ما را از سرزمين‌مان بيرون كنى.
      در ادامه‌ی آیه، فرعون با موسی مذاکره می نماید:
      فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى (طه/58) ما [هم] قطعا براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو [آن هم] در جايى هموار.
      قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (طه/59) [موسى] گفت موعد شما روز جشن باشد كه مردم چاشتگاهان (آن روز) گرد هم می‌آیند.
و در این لحظه فرعون از موسی جدا می‌شود و به دنبال یافتن جادوگران می‌گردد (دستور به یافتن و آنها و مشورت با بزرگان قومش آنجا را ترک می‌نماید):
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى (طه/59) پس فرعون روی گرداند (رفت تا) نيرنگ خود را گرد آورد و بازآید.
  تا اینکه موعد آنها که همان روز جشنی باشد که موسی پیشنهاد داده بود، فرا رسید:
 فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (شعراء/38) پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.
 وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ (شعراء/39) به مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد.
 لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ (شعراء/40) بدين اميد كه اگر جادوگران غالب شدند از آنان پيروى كنيم.
جادوگران به فرعون گفتند که:
        فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ (شعراء/41) و هنگامی که جادوگران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براى ما مزدى خواهد بود.
       وَجَاء السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالْواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ (اعراف/113) و جادوگران نزد فرعون آمدند [و] گفتند [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود.
 فرعون هم به آنها وعده‌ داد که در صورت پیروزی، از مقربان خواهند بود:
 قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (اعراف/42) گفت آرى و مسلما شما از مقربان خواهيد شد.
 قَالَ نَعَمْ وَإَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (اعراف/114) گفت آرى و مسلما شما ازمقربان خواهيد شد.
(باز هم فراموشکاری الله و تکرار دو آیه، آن هم در یک سوره)
 موسی شروع به ارشاد جادوگران نمود:
        قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى (طه/60) موسى به آنها گفت واى بر شما به الله دروغ می‌بنديد كه شما را به عذابى] هلاك می‌کند و هر كه دروغ بندد نوميد می‌گردد.
     آنها هم با شنیدن سخنان موسی شروع به درگیری، و درگوشی صحبت کردن نمودند:
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى (طه/61) پس ميان خود در باره كارشان به نزاع برخاستند و به درگوشی صحبت کردن پرداختند.
   فرعون و همراهانش به جادوگرانش گفت:
      قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى (طه/62) گفتند قطعا اين دو تن جادوگرند که می‌خواهند شما را با جادوی خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند.
      فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى (طه/63) پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد در حقيقت امروز هر كه فايق آيد خوشبخت می‌شود.
     جادوگران به موسی گفتند که تو جادویت را می‌اندازی یا ما آغاز کننده باشیم، که موسی می‌گوید نخست شما بیندازید:
       قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى (طه/65) گفتند اى موسى يا تو می‌افكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مى‌اندازيم.
       قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى (طه/66) گفت بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمانها و چوب‌دستی‌هايشان بر اثر جادویشان در خيال اومی‌نمود كه آنها به شتابمی‌خزند.
       قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ (اعراف/115) گفتند اى موسى آيا تومی‌افکنی و يا اينكه ما بیفکنیم.       قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ (اعراف/116) گفت شما بيفكنيد و چون افكندند ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند.
       فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (یونس/80) و چون جادوگران آمدند موسى به آنان گفت آنچه رامی‌اندازيد بيندازيد. 
      قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (شعراء/43) موسى به آنان گفت آنچه را شما می‌اندازيد بيندازيد.
(بیان این همه آیه برای گفتن یک جمله!)
پس جادوگران، جادویشان را نشان دادند:
       فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (شعراء/44) پس ريسمانها و چوب‌دستی‌هايشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون كه ما حتما پيروزيم.
       هنگامی که آنها جادگریشان را نشان دادند موسی به آنها گفت که:
       فَلَمَّا أَلْقَواْ قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ (یونس/81)
       فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (شعراء/45) پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.
 اما در این آیه ابتدا موسی دچار دلهره می‌گردد:
 فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى (طه/67) و موسى در خویش دچار ترس گردید.
 قرآن بیان می‌نماید که الله به موسی بیان نمود که نترس تو برتری و آنچه را که در سمت راستت است(عصا) را رها کن:
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى (طه/68) گفتيم مترس كه همانا تو خود برترى.
     وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى (طه/69) و آنچه در دست راست دارى بينداز تا هر چه را ساخته‌‏اند ببلعد در حقيقت آنچه ساخته‌اند جادوست و جادوگر رستگار نخواهد شد.
     با مشاهده‌ی این وضع بود که جادوگران موسی را تصدیق کرده و به الله ایمان آوردند:
 فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ (شعراء/46) در نتيجه جادوگران به حالت‏سجده درافتادند.
    فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى (طه/70) پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم.
 وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ (اعراف/120) و جادوگران به سجده درافتادند.
قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ (اعراف/121) گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (اعراف/47) گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.
     (تکرار)
 رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (اعراف/48) پروردگار موسى و هارون.
 رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (اعراف/122) پروردگار موسى و هارون.(باز هم تکرار)
     قال فرعون آمنتم به قبل ان آذن لكم ان هذا لمكر مكرتموه في المدينة لتخرجوا منها اهلها فسوف تعلمون (اعراف/123) فرعون گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! حتما اين نيرنگ و توطئه‌اى است كه در اين شهر چيده‌ايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد; ولى بزودى خواهيد دانست.
       لاقطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف ثم لاصلبنكم اجمعين (اعراف/124) به یقین كه دست‌ها و پاهاى شما را بطور مخالف قطع می‌کنم; سپس همگى را به دارمی‌آويزم.
        قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (شعراء/49) گفت پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است به زودى خواهيد دانست‏ حتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راست‏ خواهم بريد و همه‌ی‌تان را به دار خواهم آويخت.
        فرعون در این میان بسیار عصبانی شد و به جادوگران بیان نمود که آیا به موسی پیش از اینکه من به شما دهم ایمان آوردید؟
        در ادامه‌ی آیه، آنها را تهدید به شکنجه شدن و قتل می‌نماید:
      قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى (طه/71) گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است پسبی‌شک دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع می‌کنم و شما را بر تنه‌های درخت ‏خرما به دار می‌آویزم تا خوب بدانيد عذاب كدام يک از ما سخت‏تر و پايدارتر است.
     ( به نظر می‌رسد که قرآن گفته‌هائی که از قول فرعون بیان نموده را سرمشق خویش قرار داده و با همان سبک او بیان می‌نماید که ای مسلمانان مخالفانتان را شکنجه کنید:
       إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33) سزاى كسانى كه با الله و پيامبرش محاربه می‌کنند و در زمين به فساد می‌کوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.)
       می‌دانیم که از نظر اسلام مفسد فی الارض کیست.
       جادوگران نیز پاسخ فرعون را دادند؛
      قالوا انا الى ربنا منقلبون (اعراف/125) گفتند ما به سوى پروردگارمان باز می‎گرديم.
       و ما تنقم منا الا ان آمنا بآيات ربنا لما جاءتنا ربنا افرغ علينا صبرا و توفنا مسلمين (اعراف/126) انتقام تو از ما، تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش -هنگامى كه به سراغ ما آمد- ايمان آورديم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ريز و ما را مسلمان بميران!
        قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (طه/72) گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمى می‌خواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم می‌رانى.
       إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى (طه/73) ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است.
 و این جادوگران بودند که نقش پیامبری موسی را ایفا نمودند:
       إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى (طه/73) در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود جهنم براى اوست در آن نه می‌میرد و نه زندگى می‌یابد.
       إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى (طه/74) در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود جهنم براى اوست در آن نهمی‌میرد و نه زندگى می‌یابد.
    (باز هم تکرار)
       وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى (طه/75) و هر كه مؤمن به نزد او رود در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود.
      جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى (طه/76) باغهای عدن كه از زير آن جويبارها روان است جاودانه در آن می‌مانند و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد.
      قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (شعراء/50) گفتند باكى نيست ما روى به سوى پروردگار خود می‌آوریم.
      إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (شعراء/51) ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهان‌مان را بر ما ببخشايد [چرا] كه نخستين ايمان‏ آورندگان بوديم.
      گروهی از نزدیکان فرعون به او گفتند:
     و قال الملا من قوم فرعون ا تذر موسى و قومه ليفسدوا في الارض و يذرك و آلهتك قال سنقتل ابناءهم و نستحيي نساءهم و انا فوقهم قاهرون (اعراف/127) گروهی از قوم فرعون به او گفتند که «آيا موسى و قومش را رها می‌کنی كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «به زودى پسرانشان را می‌کشیم، و دخترانشان را زنده نگه می‌داریم و ما بر آنها كاملا مسلطيم!
       موسی نیز به بنی اسرائیل وعده می‌دهد که اگر شکیبا باشند پیروزی با آنهاست:
     قال موسى لقومه استعينوا بالله و اصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين (اعراف/128) موسى به قوم خود گفت از الله يارى جوييد، و استقامت پيشه كنيد، كه زمين از آن الله است، و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، واگذار مى‏كند; و سرانجام (نيك) براى پرهيزكاران است.
بازم هم فراموشکاری.
 اما الله دچار فراموشی می‌گردد آنجا که بیان می‌نماید، هیچ کس به موسی ایمان نیاورد جز عده‌ی کمی از قوم خودش:
      فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ (یونس/83) سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى در حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترى‏ جوى و از اسراف كاران بود.
     این آیات قابل تامل است؛ از یک سو جادوگرانی که از نظر فرعون قابل قبول بودند، به موسی ایمان آوردند و از سوئی دیگر الله بیان می‌نماید که غیر از گروهی از قوم بنی اسرائیل کسی به او ایمان نیاورد، پس دو فرض مطرح می‌گردد:
       1- کسانی از جادوگران که به موسی ایمان آورده بودند از بنی‌اسرائیل بودند، که با توجه به خصلت فرعون و بی‌اعتمادی او به بنی‌اسرائیل فرضی است محال، اما اگر درست باشد حسن نیت فرعون را می‌رساند که تا این حد به بنی‌اسرائیل احترام می‌گذاشت.
       2- قرآن دچار فراموشی و تناقض گردیده است.
   
 تناقضات دیگر
       وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ (غافر/24) و فرعون گفت مرا بگذاريد موسى را بكشم تا پروردگارش را بخواند من می‌ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند.
    چه کسی به او این اجازه را نمی داد؟ خطاب او به کیست؟
       همان گونه که می‌دانیم، دین موسی فقط برای بنی اسرائیل بود اما:
      وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ(غافر/28) و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان می‌داشت گفت آيا مردى رامی‌کشید كه می‌گوید پروردگار من الله است و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راست گو باشد برخى از آنچه به شما وعده می‌دهد به شما خواهد رسيد چرا كه الله كسى را كه افراط كار دروغگو باشد هدایت نمی‌کند.
این در حالی است که نام خدای یهودیان، نه الله بلکه یهوه است.
ادامه دارد.............

۶ نظر:

ناشناس گفت...

چرا كه خدا كسى را كه افراطكار دروغگو باشد هدایت نمى‏كند.

ناشناس گفت...

در ادامه:

گفتید: «اما اگر درست باشد حسن نیت فرعون را می‌رساند که تا این حد به بنی‌اسرائیل احترام می‌گذاشت.» اگر فرض کنیم که این گزینه درست باشد، استخدام آن جادگران بنی اسراییلی دلیل بر احترام به کل بنی اسراییل نیست. چه اینکه مثلا فرعون آنها را که در جادوگری ماهر بوده‌اند به زور استخدام کرده بوده است. یا مثلا آن جادوگران بنی اسراییلی فقط از معدود بنی اسراییلی‌هایی بوده‌اند که فرعون فقط بخاطر منفعت به آنها احترام میگذاشته، در حالی که اکثریت بنی اسراییل در مصر در رنج و عذاب بوده‌اند.

ناشناس گفت...

عالی و بسیار مفید

ناشناس گفت...

"موسى به آنها گفت واى بر شما به الله دروغ می‌بنديد كه شما را به عذابى] هلاكمی‌کند و هر كه دروغ بندد نوميد می‌گردد."
....
مگر اسم خدای موسی الله بوده؟!
اسم خدای موسی یهوه بوده،
زمان موسی الله چکار میکرده؟
قرآن همه داستانهای گذشته را برای خودش کپی کرده کپی رایت را هم رعایت نکرده!

ناشناس گفت...

واقعاً براتون متأسفم، یعنی بنده و شما از انسانهایی مثل مولانا و دانته و میکل آنژ بهتر می فهمیم؟ به قول مولانا:
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود

استدلالهای شما و همه دین ستیزان اینگونه است:
در باز است
باز پرنده است
بنابراین
در پرنده است
که نتیجه کاملاً عکس در مخاطب دارد!
داستان موسی با نگاه و بیان مولانا یکی از زیباترین سکانس های فیلم هستی است.

اگر روزی به این نتیجه می رسیدم که دنیای منهای دین و دیندار دنیای بهتری خواهد بود در برچیدن دین و دیندار یک لحظه درنگ نمی کردم ولی در دنیای بدون دین و دیندار نه از بنده اثری خواهد ماند و نه از شما و امثال شما!

دوستانه توصیه می کنم اگر واقعاً حسن نیت دارید و قصد رهایی انسانها از جهل و خرافه را دارید به جای نفی اساس دین و نفی داستان موسی و فرعون و یوسف و ایوب که سراسر بدون زمان و مکان درس و عبرت است ! رهبران و نمایندگان خود خوانده ریاکار دروغگوی دینی ومذهبی حال را رسوا کنید
کل جهنم را بخرید و دکانشان را تخته کنید!
دکان کسانی که دین را دام و شکار خلق خام در روزگار ما می کنند آنان که چون به خلوت می روند آن کار دیگر بر خلاف وعض محراب و منبر می کنند...

ناشناس گفت...

من شما را برای این نکته سنجی و ریز بینی و اشتراک گذاری این گونه مطالب تحسین می کنم .
ولی ای کاش به صورت کاملا بی طرفانه و بدون جانب داری به این امر می پرداختی چرا که هر پژوهس بدون جانب داری بهتر است .

Translate

بايگانی وبلاگ