ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۳ فروردین ۹, شنبه

وفات یا شهادت، بررسی علت مرگ فاطمه در منابع اسلامی

      شیعیان امروزی معتقدند که فاطمه به دست عمر و با ضربه‌ای که او بر پهلوی این زن وارد نمود و در حالی که کودکی به نام محسن در شکم داشت، ضمن سقط جنین، خود او هم به شهادت رسید؛ اما بررسی دلیل شیعه بر این مدعا:
 با مطالعه منابعی که شیعه به آنها استناد می‌کند متوجه می‌گردیم که مهمترین دلیل آنها حدیثی است از جوینی که در قرن هفتم و هشتم زندگی می‌کرد، او می‌گوید:
   روزی رسول الله (ص) نشسته بود که حسن ابن علی (ع) وارد شد، هنگامی که چشم رسول الله (ص) بر حسن افتاد، دیدگانش اشک آلود گردید، سپس حسین و علی و فاطمه وارد شدند، چشمان رسول الله (ص) نیز برای آنان اشک آلود شد؛ علت گریه بر فاطمه را از رسول الله (ص) پرسیدند، گفت:
    هنگامی که فاطمه را دیدم، به یاد صحنه‌ای افتادم که پس از من برای او رخ می‌دهد، انگار می‌بینم که پَستی وارد خانه او شده، حرمتش شکسته و حقش غصب گردیده، از ارث ممنوع گشته، پهلویش شکسته شده و فرزندی که در شکم دارد سقط گردید در حالی که او مدام  فریاد می‌زند "وامحمدا" کسی به او پاسخ نمی‌دهد و یاری‌اش نمی‌کند، او اولین کسی از آل محمد است که به من می‌پیوندد... (فرائد السمطین/ نوشته جوینی/ جلد 2 / صفحه 34 و 35) 
   این کتاب در قرن هشتم هجری نوشته شده، هیچ یک از محدثین معتبر آن این را در کتابش نیاورده‌اند، شیعه مدعی است که دلیل عدم بیان چنین روایتی سیطره‌ی اهل سنت بر تمامی متون اسلامی آن زمان است و چه بسا آنان عمدا چنین روایتی را کتمان می‌کردند؛ در اینجا وارد این بحث نمی‌شویم، اما آنچه که در این روایت به چشم می‌خورد پیش بینی آینده از سوی محمد است، موضوعی که هر دو فرقه‌ی اسلامی معتقدند که او اگر بر امری تأکید کرد، قطعا الله به وسیله‌ی وحی به او اطلاع داده است؛ زیرا به نص صریح قرآن الله  کسی را به جز برخی از رسولانش از غیب آگاه نمی‌کند.
   اگر این حدیث صحیح فرض کنیم و موضوع خیالباف بودن محمد که خود را به صورت بیماری شیزوفرنی نشان می‌داد را به کنار بگذاریم و فرض کنیم که واقعا پس از مرگش چنین اتفاقی رخ داده است، پس باید بپذیریم که تمامی مسلمانان نسبت به سخنان او بی تفاوت شدند؛ زیرا به دخترش ستمی آشکار صورت گرفت، اما پرسش:
     آیا این بی تفاوتی همه، شامل شوهرش نیز می‌گردد؟ اگر نه، پس چرا واکنشی درخور را نشان نداد و با قاتل همسرش همکاری نمود (در جنگ با ایرانیان مشاور عمر بود)؟ این همکاری و علاقه تا بدانجا پیش رفت که حتی دخترش از فاطمه (ام کلثوم) را به عقد عمر در آورد(1).
   شیعیان و اهل سنت هرکدام با استناد به یکی از دلایل بالا، سخن همدیگر را رد می‌کنند، آیا ممکن است حالت سومی رخ داده باشد که مسلمین از بیان آن خودداری می‌کنند، فرضیه‌ی عدم علاقه‌ی علی به فاطمه پس از ازدواج و بی‌توجهی او به فاطمه پس از مرگ محمد.
برای پاسخ دادن به این پرسش، سراغ منابع معتبر اسلامی در این باره می‌گردیم:
علی و فاطمه در زندگی زنانشوئی همیشه دعوا داشتند.
   در تقریبا تمامی منابع معتبر اسلامی حدیثی بیان شده که روزی محمد به خانه فاطمه می‌رود و می‌پرسد "پسرعمویت کجاست؟ فاطمه می‌گوید که ما با هم دعوا کردیم و او از اینجا رفت، محمد کسی را برای یافتن علی می‌فرستد و وی علی را در مسجد می‌یابد، محمد سراغ او می‌رود در حالی که در مسجد بر خاک خوابیده بود و خاک بر سرش قرار داشت، محمد می‌گوید: "بلند شو ای ابا تراب". (صحیح بخاری/ کتاب الایمان/ باب ای الاسلام افضل ) (2)
    همین موضوع یعنی قهر کردن علی از فاطمه  در منابع گوناگون شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق / جلد 1 / صفحه 185 و 186 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 202 نیز آمده است:
   هنگامی که رسول الله فاطمه را دید او خواب به چشم ندارد و  آرام و قرار نداشت، به او گفت: دخترم بلند شو"، بلند شد، پس رسول الله حسن را بغل کرد و فاطمه حسین را و دست ام کلثوم را گرفت، پس رسول الله نزد علی رفت در حالی که او در مسجد خوابیده بود، پایش را به پای علی زد، علی زیر چشمی به او نگاه کرد؛ رسول الله گفت: "بلند شو ای ابا تراب،" از دلی آرام راحتی را گرفتی، ابوبکر را از خانه‌اش و عمر را از مجلسش و همچنین طلحه را صدا بزن، علی آنها را از خانه‌های‌شان خارج نمود و نزد رسول الله گرد هم آمدند، رسول الله گفت: ای علی، تو قطعا می‌دانی که فاطمه پاره‌ی تن من است و من هم از اویم، پس هر کس او را بیازار مرا آزره و هر کس مرا بیازارد الله را آزرده کرده است و کسی که پس از مرگم او را بیازارد انگار مرا در زندگیم آزرده و هر کس که او را در زندگیم بیازارد انگار پس از مرگم او را آزره. (3)

قطعا خود علی از شدت عصبانیت خاک بر سرش ریخته بود، زیرا در این مدت کم امکان ندارد که خاک بر سرش جمع گردد.
خواستگاری علی از دختر عمرو ابن هشام (ابوجهل). 
دراین مورد احادیث متعددی از منابع معتبر اسلام وجود دارد:
در صحیح بخاری / کتاب العلم / باب العلم و العظه بالیل آمده (4):
   علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرد، فاطمه خبر را شنید، نزد رسول الله (ص) آمد و گفت: "قبیله‌ی تو گمان دارند که تو به خاطر دخترانت ناراحت نمی‌شوی و این علی با دختر ابوجهل ازدواج کرده؛ پس رسول الله (ص) گفت: "ابوالعاص بن ربیع (5) را به دامادی گرفتم با من سخن گفت و سخنانم را پذیرفت و یقینا فاطمه پاره تن من است، من ناراحت می‌شوم کسی که او را آزار دهد؛ به الله سوگند! دختر رسول الله و دختر دشمن الله کنار یک مرد گرد هم نمی‌آیند، پس علی آن خواستگاری را رها نمود.
و دو حدیث دیگر با همین مضمون در بخاری وجود دارد.
داستان خواستگاری علی از دختر ابوجهل در منابع شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق/ جلد 1 / صفحه 185 و الانتصار / العاملی / جلد 7 / صفحه 486 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 201 نیز آمده است.
   در آن زمان تقریبا تمام کسانی که توانائی ازدواج چند گانه را داشتند این کار را انجام می‌دادند، ولی علی با سدی عظیم به نام فاطمه مواجه بود، او حتی اجازه نداشت با کنیزش هم هم‌خوابگی نماید، موضوعی که در آن زمان کاملا رایج و عادی بود:
    ابوذر می‌گوید: " هنگامی که من و جعفر ابن ابیطالب به حبشه مهاجرت نمودیم؛ من کنیزکم را که قیمتش 4000 درهم بود به او بخشیدم، زمانی که به مدینه قدم گذاشتیم او جهت خدمت به علی بخشید و علی هم او را در خانه فاطمه نگه داشت، روزی فاطمه وارد اتاق کنیزک شد و علی را در آنجا دید، گفت: " ای ابالحسن، او را کردی"؟! گفت: "نه ای دختر محمد، والله من چیزی نکردم، چی می‌خواهی؟ فاطمه گفت: "اجازه بده تا من به خانه‌ی پدرم، رسول الله (ص) بروم، علی گفت: "اجازه دادم"؛ پس جلباب و روبندش را پوشید و خواست نزد رسول الله برود، جبرئیل پائین آمد وگفت: "ای محمد، الله بر تو سلام رسانده و می‌گوید که این فاطمه می‌خواهد از علی به تو شکایت کند، از او نپذیر، فاطمه نزد رسول الله آمد پس به او گفت: "آمدی تا از علی شکایت کنی؟ به خانه‌ات برگرد... (علل الشرائع شیخ صدوق/جلد 1 / صفحه 163 ، الانتصار / العاملی / جلد7 / صفحه 242 و 243 و غایة المرام / هاشم بحرانی / جلد 7 / صفحه 63) (6)
   و این حدیث تأییدی است بر اینکه علی به سرنوشت فاطمه توجهی نداشت و فاطمه هم از اینکه علی در دعوای بین او و ابوبکر بر سر فدک وی را یاری نکرد بسیار خشمگین شد:
    همانا حضرت فاطمه (رض) هنگامی که درخواست فدک نمود ابوبکر مانع از تصاحب او شد،  به خانه برگشت و به صورت غیر قابل وصفی خشمگین گردید و بیمار شد؛ او از دست علی هم به خاطر عدم یاری‌اش خشمگین شد و گفت: "ای پسر ابوطالب، پس از اینکه دلاوران روزگار را نابود کردی کنج خانه نشستی و از این مخنثین شکست خوردی.... (الانتصار / العاملی/ جلد 7 / صفحه 243) (7)
    بنابراین و با توجه به شخصیت جنجالی فاطمه در آن زمان و تمایل شدید علی به ازدواج مجدد، طبیعی به نظر می‌رسد که شاید او هم در مرگ فاطمه نقش داشته باشد؛ زیرا علی فردی جنگجو بود و کاملا بعید است که وی رفتار فاطمه را ببیند و به عنوان شوهری که زنش را دوست دارد از وی حمایت نکند.
     فاطمه حتی تا آخر عمر نه تنها با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه به خاطر فدک با او قهر نمود (8) و علی هم زمانی که فاطمه زنده بود از بیعت خودداری نمود، ولی پس از مرگ فاطمه با ابوبکر بیعت نمود.

شاید دلیل ناسازگاری فاطمه با علی سه ویژگی کچلی، قدکوتاهی و چاق بودن او بود.
همچنین علی به زن چنین دیدی داشت.
 شیعیان چون فاطمه را معصوم میدانند و از طرفی محمد هم فرزندان دیگری داشته است؛ برای اینکه او را به تبعیض میان فرزندانش متهم نکنند، راهی جز اینکه منکر داشتن فرزند دیگری از سوی محمد داشته باشند را ندارند، زیرا ایشان طبق عادت، دوست دارند واقعیات تاریخی را در باورهایشان بیامیزند؛ این ادعا با نص صریح قرآن در تضاد است:
  یا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب/59) اى پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خویش را بر خود پائینتر بیاورند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند نزديكتر است و الله آمرزنده مهربان استشرح
==================================================

(1)  الکافی/جلد 5 /  صفحه 346 و وسائل الشیعه / جلد 20 / صفحه 561 و جامع الاحادیث الشیعه ایت الله العظمی بروجردی / جلد 20 / صفحه 538) : ابی عبدالله علیه السلام فی تزویج ام کلثوم فقال: "ان ذالک الفرج غصبنا" (ابی عبدالله (جعفر صادق) در مورد ازدواج ام کلثوم گفت: "آن واژنی بود که از ما غصب گردید")

(2) حدیث از عایشه: ... جاء رسول الله (ص) بيت فاطمه فلم يجد عليا فی البيت، فقال اين ابن عمک؟ فقالت "كان بيی و بينه شیء، فغاضبنی فخرج فلم يقل عندی؛ فقال رسول الله (ص) لانسان انظر اين هو؟ فجاء فقال يا رسول الله، هو فی المسجد راقد؛ فجائه رسول الله (ص) و هو مضطجع قد سقط ردائه عن شقه فاصابه تراب، فجعل رسول الله (ص) يمسحه عنه و يقول قم ابا التراب قم ابا التراب. 

(3) ...من متن عربی جلد 1 صفحه 186 علل الشرائع شیخ صدوق را از چند خط از صفحه قبل را می نویسم:
   فلما راها النبی صلى الله عليه و آله، انها لايهنيها النوم و ليس لها قرار، قال لها قومی يا بنيه، فقامت فحمل النبی صلى الله عليه و آله الحسن و حملت فاطمه الحسين و اخذت بيد ام كلثوم فانتهى الى علی (ع) و هو نايم فوضع النبی صلى الله عليه و آله رجله على رجل علی فغمزه و قال قم يا ابا تراب! فكم ساكن ازعجته ادع لی ابا بكر من داره و عمر من مجلسه و طلحه فخرج علی فاستخرجهما من منزلهما و اجتمعوا عند رسول الله صلى الله عليه و آله فقال رسول الله صلى الله عليه وآله يا علی اما علمت ان فاطمه بضعه منی و انا منها فمن اذاها فقد اذانی من اذانی فقد اذى الله و من آذاها بعد موتی كان كمن آذاها فی حياتی و من آذاها فی حياتی كان كمن آذاها بعد موتى...

 (4) إن عليا خطب بنت ابی جهل، فسمعت بذلک فاطمه فاتت رسول الله (ص)، فقالت "يزعم قومک انک لا تغضب لبناتک وهذا علی ناكح بنت ابی جهل؛ فقام رسول الله (ص)،  فسمعته حين تشهد يقول "اما بعد انكحت ابا العاص بن الربيع فحدثنی و صدقنی و ان فاطمه بضعه منی  و انی اكره ان يسوءها و الله لا تجتمع بنت رسول الله  و بنت عدو الله عند رجل  واحد فترک علی الخطبه.

(5) از قبیله عبد شمس بن عبد مناف بود و مادرش خواهر خدیجه (مادر فاطمه) بود، او از محمد زینب را خواستگاری نمود (یعنی دختر و پسر خاله بودند)


(6) أبی ذر رحمه الله عليه قال: كنت نا و جعفر بن ابی طالب مهاجرين الى بلاد الحبشه، فاهديت لجعفر جاريه قيمتها اربعه آلاف درهم فلما قدمنا المدينه اهداها لعی تخدمه فجعلها علی" فی منزل فاطمه، فدخلت فاطمه  يوما فنظرت الى راس علی  فی حجر الجاريه فقالت يا ابا الحسن فعلتها؟! فقال لا و الله يا بنت محمد، ما فعلت شيئا فما الذی تريدين؟ قالت تاذن لی فی المصير الى منزل ابی رسول الله (ص) فقال لها قد اذنت لک فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها وارادت النبی (ص) فهبط جبرئيل فقال يا محمد، ان الله يقرئک السلام و يقول لک ان هذه فاطمه قد اقبلت الیک تشكو عليا فلا تقبل منها فی علی شيئا فدخلت فاطمه فقال لها رسول الله (ص) جئت تشكين عليا قالت ای ورب الكعبه، فقال لها ارجعی إليه ...

(7) إن فاطمه (رض) لما طالبت فدک من ابی بكر، امتنع ابو بكر ان يعطيها اياها فرجعت فاطمه (ع) و قد جرعها من الغيظ ما لم يوصف و مرضت و غضبت على علی لامتناعه عن مناصرته و مساعدته اياها و قالت: يا ابن ابی طال،! اشتملت مشيمه الجنين و قعدت حجره الظنين بعد ما اهلكت شجعان الدهر و قاتلتهم، والآن غلبت من هؤلاء المخنثين، ...

(8) عن عائشه ان فاطمه عليها السلام بنت النبی صلى الله عليه وسلم یرسلت یلى ابی بكر تساله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه وسلم مما افاء الله عليه بالمدينة وفدک وما بقی من خمس خيبر، فقال ابو بكر:  "ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: "لا نورث ما تركنا صدقه، إنما ياكل آل محمد صلى الله عليه و سلم فی هذا المال و انی  و الله لا اغير شيئا من صدقه رسول الله صلى الله عليه و سلم عن حالها التی كان عليها فی عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم و لاعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم " فابى ابو بكر ان يدفع الى فاطمه منها شيئا فوجدت فاطمه على ابی بكر فی ذلک فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت.... فالتمس مصالحه ابی‌بکر و مبايعته و لم يكن يبايع تلک الاشهر. .. (صحیح بخاری / کتاب تفسیر القرآن سوره حجر / باب قوله واعبد ربک حای یاتیک الیقین)

۲۴ نظر:

kazemita گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

بنظر شمااین متن با ‍‍پراکندگی مطلب غیر مرتبط بررسی علت مرگ فاطمه بود ؟

ناشناس گفت...

این که زمان دقیق وفات فاطمه دختر پیامبر اسلام مشخص نیست نشان دهنده این واقعیت است که در اسلام، زنان هیچگونه قدر و منزلت و ارزشی ندارند حتی زنی که شیعیان از او بعنوان برترین بانوی دو عالم یاد میکنند !!
در قرآن صراحتاً قید شده زنان کشتزار مردانند .این سخیف ترین و شرم آورترین نظری میتواند باشد که خداوند در مورد زنان داده باشد.حتی زمانی که صحبت از بهشت میشود فقط از حوریان بهشتی گفته میشود و تکلیف زنان در بهشت مشخص نیست . البته اسلامیون این مورد را ماله کشی کرده اند که برای زنان غلمان ها ( غلامان بهشتی ) وجود دارد ولی به نظر میرسد که این عذر بد تر از گناه باشد . آقایان متدین چگونه قبول میکنند که همسران مومنشان در آن دنیا توسط دیگران مورد لطف و نوازش!! قرار گیرند .البته مجتهدینی که عقلشان بیشتر میرسد عنوان کردند که مردان بهشتی حق انتخاب میان حوریان و یا همسر خود را دارند با این که این جملات بالیوودی تر به نظر میرسد ولی همین آقایان عنوان نکرده اند که تکلیف زنان بهشتی که همسرشان در جهنم به سر میبرد چیست؟ ابله ترین مراجع هم گفته اند که زنان بهشتی خودشان حوری شده و در اختیار مومنین قرار میگیرند که این نظر از همه مضحک تر است.این مورد هم از موارد متعدد تاریک در دین مبین اسلام است.

arsh irani گفت...

دوستان، لطفا لاتین ننویسد که سیستم به طور خودکار دیدگاه را حذف می کند، همچنین نوشتن کلماتی که با واژگان دشنام در فارسی یکسان است هم موجب حذف اتوماتیک کل دیدگاه خواهد شد.

kazemita گفت...

1. در مورد رویداد خانه فاطمه از کتاب زیر نقل می‌‌کنم:


After the Prophet: The Epic Story of the Shia-Sunni Split in Islam By Lesley Hazleton, pp. 71-73
فینالیست جایزه قلم-آمریکا در سال ۲۰۱۰

«Short of actually following through on his threat and killing all of Muhammad's closest family, Omar was left, as he saw it, with only one option. If Ali would not come out, then he, Omar, would have to force his way in. He took a running leap and threw his whole weight against the door, and when the latches and hinges gave and it burst open, all six feet of him came hurtling through, unable to stop as he slammed full force into the person who happened to be on the other side of the door at that moment. That person was Fatima, several months pregnant with the Prophet's third grandson. Some say she was only badly bruised. Others that she broke her arm as she fell. But all agree that even Omar was stunned by the sight of the Prophet's heavily pregnant daughter doubled over in pain at his feet. As Ali bent over his injured wife, Omar retreated without another word. He had made his point. A few weeks later, the fragile Fatima gave birth to a stillborn infant boy.»

ناشناس گفت...

شما هم با این افکار بیمار گونه تان هیچ فرقی با سایر افراطیون ندارید و هیچگاه نزد ملت ایران پشیزی اعتبار نخواهید یافت. انصافاً شما و امثال شما "به عنوان کاریکاتور های زشتی از انسانهای روشنفکر"احمق تر از آن هستید که بدانید توهین به اعتقادات یک ملت (فارغ از درستی یا نادرستی آن)ابدا جواب نخواهد داد و تنها موجبات نفرت مردم را خواهد نمود. همانگونه که افراطها مردم را سرخورده کرده است تفریط های امثال شما هم قطعاً موجب چندش آنها خواهد شد.

kazemita گفت...

2. در مورد این مساله که فرمودید چرا با وجود اطلاع علی‌ از آینده (که همسرش در اثر حمله عمر و همراهانش آسیب خواهد دید) چرا کاری نکرد این سؤال جدیدی نیست. شبیه این سؤال را در مورد امام حسین پس از دیدن رویای صادقه ملاقات با پیامبر اسلام، و در مورد امام علی‌ در صبح ضربت خوردن از شمشیر ابن ملجم نیز می‌‌پرسند. اعتقاد شیعه بر این است که علم امام برایش تکلیف نمی‌‌آوردو در زندگی‌ سیاسی خویش از دانش غیبی استفاده نمی‌‌کند و پیشگامی و اسوه بودن امام مبتنی‌ بر وضع موجود و ارزیابی ظاهری است.

kazemita گفت...

3. در مورد ادعا هایی که در مورد زندگی‌ زناشویی علی‌ و فاطمه فرمودید توضیحات مقتضی در تز‌ دکترای خانم دنیس صوفی در دانشگاه پرینستون داده شده است. ترجمه اش را می‌‌توانید در این جا بخوانید.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7#.D8.B2.D9.86.D8.AF.DA.AF.DB.8C_.D8.B2.D9.86.D8.A7.D8.B4.D9.88.DB.8C.DB.8C_.D8.A8.D8.A7_.D8.B9.D9.84.DB.8C

kazemita گفت...

به گفته کارن رافل استقامت فاطمه در برابر تنگدستی الگویی برای شیعیان است تا با ایمان به خدا به رویارویی با رنج‌های زندگی بپردازند.[۲۹]

بر خلاف زاهدان که امور دنیا را به کناری می‌نهند هم منابع تاریخی و هم منابع دینی مشارکت فعال فاطمه در منزل و در اجتماع را ثبت کرده‌اند. دانش حقوقی فاطمه و عدالتجویی او نشانه حضور وی در امور اجتماعی است.[۳۰]

http://www.sareligionuoft.ca/wp-content/uploads/2013/01/Ruffle-May-You-Learn-from-Their-Model.pdf

kazemita گفت...

اینکه فرموده اید خلاف واقع است:

"داستان خواستگاری علی از دختر ابوجهل در منابع شیعه مانند علل الشرائع شیخ صدوق/ جلد 1 / صفحه 185 و الانتصار / العاملی / جلد 7 / صفحه 486 و بحار الانوار / جلد 43 / صفحه 201 نیز آمده است."

علل الشرائع عربی ، ص ۱۸۵- ۱۸۶ آمده (( مردى خدمت امام صادق عليه السّلام آمد و به او گفت: خدا رحمت كند، آيا مى‏شود جنازه را در نور آتش تشييع كرد و يا با آتش و قنديل و يا چيز ديگرى كه روشنايى مى‏دهد، همراه جنازه رفت؟ گفت: رنگ امام صادق عليه السّلام از اين سخن دگرگون شد و مرتّب نشست، و سپس گفت: شقيّى از اشقيا به نزد فاطمه دختر پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد و به او گفت: آيا مى‏دانى كه على عليه السّلام از دختر ابو جهل خواستگارى كرده است؟ فاطمه گفت: حقيقت را مى‏گويى؟ آن مرد سه بار گفت: آنچه مى‏گويم حقيقت است. پس غيرت فاطمه تحريك شد به طورى كه نتوانست مالك احساسات خود شود و اين بدان جهت بود كه خداوند براى زنان غيرت و براى مردان جهاد را نوشته است و براى زنانى كه خويشتن دارى و صبر كنند پاداش كسى را كه نگهبان مرزها و مهاجر در راه خدا باشد نوشته است. گفت: اندوه فاطمه از اين جريان بيشتر شد و او در انديشه بود، تا اينكه شب شد و او شبانه حسن را در شانه راست و حسين را در شانه چپ خود قرار داد و دست چپ ام كلثوم را به دست خود گرفت و به خانه پدرش رفت، و پس على عليه السّلام آمد و وارد خانه شد و فاطمه عليها السّلام را نديد و از اين جهت به شدّت اندوهگين شد و بر او گران آمد، در حالى كه نمى‏دانست كه قضيّه از چه قرار است. او از اينكه فاطمه را از خانه پدرش صدا بزند، خجالت مى‏كشيد، پس به مسجد در آمد و به تعدادى كه خدا مى‏خواست نماز خواند و پس از آن مقدارى از ريگ‏هاى مسجد را جمع كرد و بر آن تكيه داد. چون پيامبر اندوه فاطمه را ديد قدرى آب به او داد، سپس لباسش را پوشيد و وارد مسجد شد، او همچنان نماز مى‏خواند و در حال ركوع و سجود بود و هر گاه كه

علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏۱، ص: ۶۰۵
(۱) دو ركعت نماز مى‏خواند، از خدا مى‏خواست كه اندوه فاطمه را برطرف كند، چون وقتى از پيش او بيرون آمد او بسيار ناراحت بود. زيرا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فاطمه را ديد كه خواب به چشمش نمى‏رود و آرام و قرار ندارد، به او گفت: دخترم برخيز و او برخاست و پيامبر حسن را برداشت و فاطمه حسين را برداشت و دست ام كلثوم را گرفت تا اينكه نزد على عليه السّلام رسيدند، پيامبر پاى خود را روى پاى على گذاشت و او را بيدار كرده و گفت: برخيز اى ابو تراب كه دل آرامى را بى‏قرار ساخته‏اى. ابو بكر را از خانه‏اش و عمر را از مجلسش و نيز طلحه را صدا بزن، على (ع) بيرون رفت و آنها را از منزل‏هايشان صدا زد و همگى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله گرد آمدند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله گفت: اى على! آيا نمى‏دانى كه فاطمه پاره تن من است و من از او هستم؟ هر كس او را اذيّت كند مرا اذيّت كرده و هر كس مرا اذيّت كند خدا را اذيّت كرده و هر كس او را پس از مرگ من اذيّت كند مانند اين است كه در حال حيات من اذيّت كرده است و هر كس او را در حال حيات من اذيّت كند مانند اين است كه او را پس از مرگ من اذيّت كرده است. مى‏گويد: على عليه السّلام گفت: آرى، اى پيامبر خدا. پيامبر گفت: پس چه چيزى باعث شد كه آن كار را كردى؟ على گفت: سوگند به كسى كه تو را به حقّ به پيامبرى برگزيد آنچه به او رسيده، هرگز از من واقع نشده است و حتى فكر آن را هم به خود راه نداده‏ام. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: راست گفتى، راست گفتى. پس فاطمه عليها السّلام خوشحال شد و تبسّمى كرد، به طورى كه دندان‏هايش ديده شد. پس يكى از آن دو نفر به رفيقش گفت: جاى تعجّب است، ما را در اين وقت براى چه خواسته بود؟ سپس پيامبر دست على را گرفت و انگشتانش را به انگشتان او چسبانيد و پيامبر حسن را برداشت و على حسين را و فاطمه ام كلثوم را و پيامبر آنها را به خانه خود آورد و قطيفه‏اى انداخت و آنها را به خدا سپرد و بيرون آمد و بقيه شب را به نماز ايستاد.))

arsh irani گفت...

kazemita گرامی، من متن کامل عربی علل الشرائع شیخ صدوق در رفرنس 3 گذاشتم.
طبیعی است که شیعه هر روایتی که کوچکترین عیبی به علی و فاطمه روا بداند را قبول نکند، زیرا نگاه شیعه به 13 نفر (زیرا امام زمان وجود ندارد) نگاهی است ملکوتی. هنگامی شیعه می تواند روایتی را رد نماید که کل کتبش را تصحیح نماید، شما حتی یک کتابی که ان را صحیح و فرمایش محمد ابن عبدالله و یا امامان معصومتان بدانید ندارید، دارید؟ به من معرفی کنید.
اینکه هر روایتی خوشمان نیامد را ضعیف بدانیم که نگاهی است غیر علمی، شما باید سلسله راویان احادیث را معرفی و در مورد تک تکشان نظر بدهید، کاری که اهل سنت انجام دادند؛ شیعه هرگز نخواهد توانست انجام دهد، زیرا اساس مذهب از هم فرو خواهد پاشید، پس علمای شیعه دوست دارند در سایه روشن حرکت کنند.
پیروز باشید!

kazemita گفت...

استناد من در مورد اینکه کدام روایت صحیح و کدام ضعیف است بر اساس نظر افراد غیر ذی‌ نفع و سکولار است. برای همین در بالا از کارن رافل (دانشگاه تورنتو)، دنیس صوفی (دانشگاه پرینستون) و لزلی هزلتن (نویسنده غیر مسلمان) استفاده کردم. در مورد علل الشرایع چیزی که توجه نفرمودید این است که حدیث مذکور آن را به صورت شایعه‌ای که به دروغ به فاطمه زهرا قبولانده شده است بیان می‌‌کند و بر صحت خواستگاری مهر تأیید نمی‌‌زند. این است که عرض کردم گفته شما خلاف واقع است.

mostafa گفت...

در ابتدا این مطلب رو بگم که
با زبان تند و بی ادبانه صحبت راندن ارزشی ندارد. باید با دید بی طرفانه مطلب بنویسید نه جانبدارانه. در مورد بعضی از مطالبتان به کوتاهی پاسخ میدهم تا بدانید که عدم مطالعه ی شما دلیل این اظهارات سخیف و توهین آمیز است:
در مورد نظر توهین آمیز در مورد حسادت و عدم ازدواج به خاطر حسادت همسر
باید بدانید که اولین وصیت حضرت فاطمه به امام علی ازدواج با امامه(ام البنین) بود
«اوصیک اولا ان تتزوج بعدی » (نخستین وصیت من به تو این است که پس از من ازدواج کنی) بابنه اختی امامه فانها تکون لولدی مثلی (نخستین وصیت من به تو این است که پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج کنی زیرا او همانند من به فرزندانم مهربان است)فان الرجال لابد لهم من النساء

(همانا مردان برای زندگی خویش نیاز به زنان دارند)
در مورد اینکه امام را اینگونه بد ترسیم کردید و عبارات شرم آوری آورده اید...اصلع» به کسی می‌گویند که کمی از موی جلوی سر او ریخته باشد و به امام در روایات اهل تسنن این گونه اشاره شده است.
قال محمد رضا فی کتابه الإمام علی بن أبی طالب ص 11:
( کان علی رضی الله عنه أصلع علی رأسه زغیبات )
در ميان مردم عرب اصلع بودن خوب بود و آن را دوست مي داشتند و به فال نيك مي گرفتند . 5- لسان العرب ج 8 ص 352 ماده نزع .
در مورد ظاهر:
وقد صرح ابن عساکر بأنه کان علی السلام:
« أبیض الرأس واللحیة أجلح ضخم الصدر ، أبیض ، ربعة » تاریخ دمشق 42 / 21.
و احادیثی از این دست بسیار است که به زیبایی ظاهری امیرالمومنین اشاره دارد.
فرزند آوری نه تنها نکته ی منفی نیست چه آنکه در جواب کسانی که حضرت فاطمه را نحیف ترسیم میکنند داده می شود و اینکه سعی در این داشتید که بگویید امام علی منتظر فوت ایشان بوده اند؟؟ حاشا و کلا!! شما اگر اندکی کتب حدیث را مطالعه می کردید میدید که چکونه این دو همسر دلداده ی یکدیگر بودند. به عنوان مثال
اذا انا مت فتول غسلی و جهزنی و صل علی وانزلنی قبری و الحدنی و سو التراب علی و اجلس عند راسی قباله وجهی

وقتی وفات نمودم، علی جان! تو غسل و کفن مرا بعهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته دفنم کن و خاک بر روی قبر من ریخته آن را صاف نما. بر بالینم وروبریم بنشین.
اگر حرف شما درست باشد امام نمی بایست ارزشی به وصایای همسرشان می داشتند و در مورد واقعه ی حرق دار امام به سمت عمر جمله ور می شوند و او را به زمین میکوبندو در این زمان عمر طلب کمک و استغاثه می کند که جمعیت امام را دست بسته و کشان کشان به مسحد برای بیعت اچباری می برند و پس ار دفن حضرت زهرا زمانی که خبر تلاش نبش قبر برای نماز خواندن ابوبکر به گوشش می رسد لباس رمز می پوشد و تهدید میکند که اگر تلاش برای پیدا کردن قبر و نبش آن صورت
گیرد زمین بقیع را از خونشان سیراب میکند( بین 7 تا 40 صورت قبر برای مخفی ماندن قبر اصلی در روایات ذکر شده است) و مطالب بسیار زیاد دیگری در مورد توحه ایشان به همسرشان و دفاع از ایشان وارد شده است و هم چنین در رد ادعای دیگر مطروحه شما که این جا صرف مثال برای شما جندی از آن ها را بیان کردم!
به امید اینکه سینه ی پر کین و بغض شما باعث ندیدن حقیقت و گمراهی دیگران نشود!

mostafa گفت...

این را هم یادم رفت بگم
که این فاطمه می‌خواهد از علی به تو شکایت کند، از او نپذیر، فاطمه نزد رسول الله آمد پس به او گفت: "آمدی تا از علی شکایت کنی؟ به خانه‌ات برگرد... (علل الشرائع شیخ صدوق/جلد 1 / صفحه 163 ، الانتصار / العاملی / جلد7 / صفحه 242 و 243 و غایة المرام / هاشم بحرانی / جلد 7 / صفحه 63) (6)
با بی شرمی تمام از ارایه ادامه حدیث که مهمترین بخش حدیث است خودداری میکنید!! جایی که پیامبر خصوصیات و مناقب امام را بازگو میکند و حضرت فاطمه بی تاب می شوند و به منزل بر میگردند و در مورد مهر امام به همسرشان همین بس که پس از فوت پیامبر فرمودند یکی از دو تکیه گاهم فروریخت و پس از شهادت همسرشان فرمودند این دومی تکیه گاه بودند و ذاینکه دیدن چهره ی نورانی فاطمه علیها سلام را آرمش بخش میدانستند و غیره ...

ناشناس گفت...

راستی اون موقع که فاطی رو کشتن این یابو علی کجا بود ؟ این فاتح پوشالی خیبر

ناشناس گفت...

چطور بود که پیامبر از همه چی اطلاع داشت
چه دلیلی داشته از علی چندبار سول کنه بعد بگه درسته

Unknown گفت...

در جنجالی بودن شخصیت فاطمه،کوچکترین شکی وجود ندارد.تمامی احادیث فضائل و مناقب (( تولید )) شده برای ایشان، به کمک شیعیان خریداری و بافته شده است. هرکاری که لازم بوده برای باد کردن این شخصیت بسیار خنثی (از نظر کمک به مذهب) و بسیار پرتوقع و درنده خو(از نظر انگیزه های سیاسی) انجام شده است،اما همچنان ایشان،یک نقطه ضعف بسیار بزرگ برای محدثان و مبلغان شیعه است.اهل سنت،راجع به ایشان تنها تعداد انگشت شماری حدیث نقل کرده اند.که سه تا بیش از بقیه معروف است.اول/حدیثی که میگوید؛پیامبر از مرگ خویش خبر داده و فاطمه را اولین کسی که به او میپیوندد معرفی میکند و او را سیده نسا مومنین معرفی میکند.این حدیث ،جعلی بزرگ و ضد قرآن و ضد عقلست.این حدیث که در صحیح مسلم روایت شده،برخلاف چندین و چند آیه است.اولا؛محمد علم غیب ندارد.اگر چیزی از غیب میداند،چیزیست که به او وحی شده.پس آیه ای چرا ندارد؟ یک آیه باید نشان داده شود که تاریخ مرگ فاطمه و محمد و آینده هر دو مشخص شده باشد.دوماً؛سیده نسا زنان بهشتی،مریم است .طبق نص قرآن.و محمد یا هر مادون الله دیگری،حق ندارد از شکم خودش،ناسخی بر نص قرآن بزند.اگر چنین دروغی از جانب محمد،گفته میشود، همان آن،جان وی گرفته میشد.و قطعاً این یک دروغ شیعیست.سوماً اگر محمد میدانسته کی فوت میکند،پس ،بحث نوشتن وصیتنامه کذائی،و دخالت عمر،نباید پیش میامده.اگر محمد علمی به غیب داشته،ماجرای جنگ احد و از دست رفتن اموال و جانهای مومنین به خدا،نباید پیش میامده و در نهایت اگر محمد خبر از مرگ سریع خود و فاطمه داده،چرا مومنان هیچ اقدام خاصی انجام نداده اند؟ .این حدیث قطعاً به مبلغ مناسبی مبادله شده و مسلم نیشابوری،این فضیلت کذائی و دروغین را ،خیلی خدا نترسانه،به شیعه ای که از چاپ (!) و نشر کتابش،حمایت میکرده،فروخته. حدیث دوم؛حدیثیست که میگوید فاطمه محتویات شکم(!) یک شتر را بر روی مخالفین محمد پرتاب میکند.فارغ از بحث پیچیده سن این دختر در حین این عملیات عجیب،که با سکوت حیرت آور همه سران مشرکان و محارم خودش و سایر مسلمین انجام شده،میتوان خوی تهاجمی و پرخاشگرانه وی را در مقایسه با سایر دختران جهان،مشاهده نمود.البته اگر این حدیث،صحیح باشد.حدیث سوم،حدیثیست که میگوید فاطمه خون علی را در شیشه کرده و نمیگذارد که علی از حق قانونی و اسلامی خودش برای ازدواج با یک دختر دیگر استفاده کند.آیا فاطمه،مومن نبوده؟ این دین پدرش هست و این سنت پدرش هست که ازدواج کنند با زنان متعدد.پس چرا علی نبایستی چنین کند.این حدیث را که بخاری نقل کرده، میتوان از احادیث سراسر جعل و اشتباه قلمداد کرد.به چندین دلیل.اولاً محمد،هرگز اینقدر کودن نیست که بر خواسته ای،ضد دین خودش پافشاری کند.در حالی که خودش 9 همسر داشته،دیگری را از داشتن همسر دوم محروم کند.این ماجرا،برای علی نیز،پذیرفته نیست.زیرا قرآن میگوید که لاتنکحوا المشرکات.هرگز با زنان مشرک ازدواج نکنید.پس آیا علی،علمی به قرآن نداشته؟ جالب آنکه محمد نیز از این در وارد نشده،ونمی گوید که با مشرک ازدواج نکن که دستور خداست.بلکه میگوید: شما کلاً ازدواج نکن !! همچنین از منظر فاطمه نیز این ماجرا،احمقانه است.آیا فاطمه ،مسیحی بوده؟ چرا با ازدواج مجدد علی مخالفست؟شاید دختر ابوجهل،مسلمان بوده که نه علی و نه فاطمه و نه محمد کذائی در این حدیث،به این مساله اشاره ندارند.پس محمد و فاطمه میخواهند بر ضد علی محدودیتی غیرالهی بسازند.و این گناهی زشت و بزرگ است .پس این حدیث یا توسط شیعه خریداری شده تا بخش مورد نظر خودش را بسازد.یعنی انتهای حدیث که میگوید: ناراحتی فاطمه ناراحتی محمد است.یا اینکه واقعاً تا حدودی و به شکلی اتفاق افتاده و زیاده خواهی و پرتوقعی و اشتهای سیری ناپذیر فاطمه را برای سلطنت بر شوهرش نشان میدهد و نشان میدهد که آن شیر خدا و اسدالله غالب کذائی شیعیان،چه موجود زبونیست که برای حفظ موقعیت دامادی خویش،حاضرست که این چنین ذلیل و خوار و انگشت نما شود.و اما راجع به فاطمه،احادیث بی نهایت زیادی توسط شیعه جعل شده است.زیرا برای آنها غیرقابل باورست که دختری که قرارست برای آنها (( مادر)) باشد.(یعنی بجای امهات مومنین قرآن،که همسران محمد بودند.یعنی عائشه و حفصه دختران ابی بکر و عمر) اینقدر کم در احادیث نقش داشته باشد.پس برایش محتویات جلد 43 بحار الانوار را خلق میکنند.احادیثی بس مضحک،فوق العاده قوی ضد قرآن و عقل و تماماً دارای رگه ها و پیش زمینه موضوعات جنسی.ان شاءالله اگر نویسنده وبلاگ،آقای آرش، خواستند، برایشان گلچینی از جالب ترین احادیث فاطمه در منابع شیعه را ارائه میدهم.به اقتضای کارم،کاملاً به آنها ،آگاه هستم.الله،یار و نگهدارتان.

ناشناس گفت...

همه پستها عالین...مرسی...مرسی...
باورش سخته که یه مرد پیدا شده که اینقد شفاف به انتقاد از اسلام میپردازه...ادامه بده...این ملت بهت نیاز دارن...

ناشناس گفت...

دوست عزیز اینکه شما میفرمایید چون زمان دقیق وفات دختر پیامبر مشخص نیست به این معنیست که زن از نظر اسلام بی ارزش است!!!حرفیست کاملا غیر منطقی
زیرا زمان دقیق وفات پسران پیامبر اسلام هم مشخص نیست.اصلا زمان دقیق وفات خود پیامبر اسلام هم مشخص نیست و بین مسلمانان اختلاف است

ناشناس گفت...

وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اِتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمٰانٍ أَلْحَقْنٰا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مٰا أَلَتْنٰاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ اِمْرِئٍ بِمٰا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿۲۱﴾
طبق ایه فوق زنان بهشتی به خانواده های خود ملحق میشوند اگر خانواده هایشان در بهشت نبودند به گونه زندگی میکنند که راضی هستند و خدا هم از آنها راضیست

ناشناس گفت...

برادر اعتقاد شما دقیقا برعکس اعتقادیست که پیامبر داشته زیرا خداوند از قول پیامبر میگوید اگر من غیب میدانستم از آن استفاده میکردم تا خیر و خوبیهای زیادی به من برسد و شر و بدی را از خود دور میکردم

به این آیه توجه کنید

قُلْ لاٰ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لاٰ ضَرًّا إِلاّٰ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ اَلْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ اَلْخَيْرِ وَ مٰا مَسَّنِيَ اَلسُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاّٰ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۸۸﴾
بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم، و اگر غیب مى دانستم قطعا خیر بیشترى مى اندوختم و هرگز به من آسیبى نمى رسید. من جز بیم دهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مى آورند، نیستم.» (۱۸۸)

ناشناس گفت...

برادر شما درست میفرمایید
شیعیان نمیدانند که به طور غیر مستقیم علی را زیر سوال میبرند.
واقعا فاتح خیبر کجا بود!
برادر ای کاش ادامه میدادید و میگفتید چرا بعد از شهادت فاطمه این علی آمد دختر فاطمه را به عقد قاتل مادرش در آورد؟
چرا علی مشاور قاتل همسرش شد؟
چرا علی نام قاتل مادرش را بر روی فرزندش گذاشت؟همان فرزندی که در کربلا در کنار برادرش حسین شهید شد؟
الحمدلله که ما اهل سنت به چنین چرندیاتی اعتقاد
نداریم و تمامی اینها را جعلی و ساختگی میپنداریم

ناشناس گفت...

قاتل همسرش...ببخشيد

ناشناس گفت...

اگر بخواهیم واقع بینانه به قران نگاه کنیم واگر معتقد به این باشیم که این قران از سوی پروردگار جهانیان نازل شده واز طرفی اگر خود را مسلم بدانیم یعنی بطور مطلق تسلیم فرمان خداباشیم وتمامی ایات نازل شده از سوی او بر محمد را باید حق وحقیقت دانسته ودر درستی ان شک نکنیم در این صورت از بیان ایات قران با صدای رسا وبدون لکنت نباید درنگ کنیم واز ملامت ملامت جویان بهراسیم وکلام خدا را مافوق همه سخنان بدانیم وبه ان کاملا باور داشته باشیم اتچه از مفاد قران استفهام میشود در درجه اول به تصریح وبسیار اشکار مشخص است که مرد بر زن درجه ای برتری دارد ودر خلقت قویتر وارجح تر از زن است ودر درجه دوم زن باید حتما از مرد اطاعت وفرمانبرداری نماید واین بدلیل اراده وخواست خداوند است که میخواهد بنابر مصالحی اینگونه باشد یعنی مرد بر زن برتری داشته باشد از طرفی با نگاهی ساده به ایات قران این برتری ووجه تمایز زن ومرد در بسیاری از ایات بروشنی اشکار میگردد در سرتاسر قران هرگز نام زنی بصراحت وبه اشکار برده نشده الا مریم چ.ن برترین زن عالم است واز طرفی همسر ندارددر تمام موارد قران هر گاه میخواهد به زنی اشاره کند نام همسرش را میبرد واو را همسر فلان معرفی میکند وبشدت از بردن نام حقیقی زن احتراز میکند مانند همسر ابراهیم همسر لوط همسر نوح ویا همسر ابی لهب را به نام اصلی یاد نمیکند وموارد دیگرحتی در هنگامیکه ماجرای یوسف وهمسر عزیز لو میرود عزیز اشکارا یوسف را مورد خطاب قرار میدهد واو را از فاش کردن قضیه بر حذر میدارد اما در خطاب به همسرش که بسیار لازم وضروری است که نام او را بر زبان بیاوردامتناع میکند وتنها در فعل بکار رفته که فعل مونث است خواننده متوجه میشود که مورد خطابش همسر اوست واستغفری لذنبک از سوی دیگر در خوابی که یوسف میبیند که ماه وخورشید برای او سجده میکنند پدر به خورشید ومادر به ماه تشبیه شده در حالیکه خورشید فروزنده ومنبع گرما ونور است در حالیکه ماه پیرو خورشید وگرما ونور خود را از خورشید دریافت میکند واز سویی اشکارا خداوند از اینکه سهم بتان را مرد وسهم خدا را زن تعیین میکردند ناخرسند وان را از روی نادانی وغیر عادلانه میداند چرا که زن جنس ضعیف ومرد جنس قوی وبرتر است ودر اینجا تفاوت زن ومرد از نگاه قران بخوبی روشن میشود در قضیه حجاب نیز محدودیت های زنان بیش از مردان است ودر حکم قران هر مردی میتواند چندین همسر اختیار کند اما زن نمیتواند همزمان دو شوهر داشته باشد ودر شهادت مردان وزنان برای انجام یک معامله مدت دار شهادت دو زن با شهادت یک مرد برابر است واین بخوبی برتری فکری وعقلی مرد بر زن را نشان میدهدبنابر این هر کس که خود را مسلمان میداند باید این موارد را کلا بپذیرد واز بیان ان شرم نکند چون این برخواسته از علم وحکمت خداوند است وطبعا خالق وافریننده زن ومرد از کیفیت خلقت خود بهتر اگاه است ودر نهایت باید گفت برابری زن ومرد سخنی بی پایه وخلاف دانش وحکمت خداوند است وحکم مردم را نباید هرگز بجای حکم خداوند قرار داد

Translate

بايگانی وبلاگ